حافظه تاریخی ملتها -
تعداد فیش :
27 ،
تعداد مقاله :
0
1402/09/15
1402/08/03
1402/05/26
1397/03/25
1394/06/18
1390/04/03
1390/01/08
1388/04/15
1388/02/24
1388/02/22
1387/09/27
1386/11/28
1386/03/08
1384/05/10
1383/04/15
1381/10/19
1380/09/16
1380/07/23
1379/08/04
1379/05/17
1376/06/26
1376/01/27
1375/08/09
1368/09/05
1368/07/05
1368/06/11
1368/04/14
[نقش] لشکر ۳۱ عاشورا که مشخّص است؛ شخصیّتهایی بودند که واقعاً درخشیدند؛ بنده به نقش پایگاه دوّم شکاری باید اشاره کنم: آن حرکت عظیم هواپیماهای جنگندهی ما در همان روزهای اوّل جنگ که البتّه از پایگاه دوّم و پایگاههای دیگر ــ پایگاه سوّم و چهارم ــ حرکت کرده بودند و رفتند و آن کار بزرگ را انجام دادند؛ در همان هفتهی اوّل جنگ این کار را کردند که بنده همان وقت رفتم مجلس و گزارش این حرکت را به نمایندگان مجلس دادم. اینها چیزهایی است که قابل توجّه و حائزِ اهمّیّتِ بسیار است و بایستی انشاءالله در ذهنها بماند، در حافظهی تاریخی ملّت ایران باید ثبت بشود؛ یعنی واقعاً مهمترین کار این است که این حوادث مهم، این پدیدههای مؤثّر و کمنظیر و در مواردی بینظیر، در حافظهی تاریخی ملّت ایران ثبت بشود و جوان ما، نوجوان ما اینها را بداند. البتّه ما تا الان یک مقدار کمکاری داشتهایم و خیلی از جوانهای ما، خیلی از نوجوانهای ما، چهرههای برجسته را نمیشناسند و خیلی از قضایا را هم را نمیدانند؛ ما باید اینها را چه در دستگاههای تبلیغی رسمی مثل صداوسیما و مانند اینها و چه در وسایلی که امروز در اختیار مردم و در دسترس مردم هست، پخش کنیم.
حفظ تصویر واقعی از مجموعههای گوناگونی که ملّت ایران را تشکیل میدهند، از جمله اقوام لُر، برای جوانهای امروز لازم است. تاریخ مردم لُر، در این صد سال اخیر، دو بخش دارد: یک بخش، بخش مربوط به دوران پهلوی است، بخش مظلومیّت که واقعاً مظلوم واقع شدند؛ یک بخش، بخش دوران مربوط به نظام جمهوری اسلامی است که بخش برافروختن و بُروز و ظهور و درخشیدن این مجموعه در میدانهای مختلف است. این هر دو صفحه را با هم بایستی حفظ کنید؛ بخصوص برای اینکه جوانها تاریخ خودشان را بدانند، برای اینکه حافظهی تاریخی ملّت را اشباع کنند، این دو بخش باید هر دو محفوظ باشد و با هم مقایسه بشود. یک طرف مظلومیّت است، یک طرف حماسهسازی است؛ یک طرف اختناقی است که موجب میشود استعداد ملّت در بخشهای مختلف بُروز نکند و آن را زیر فشار خفه کنند، یک بخش دیگر و یک صفحهی دیگر وقتی است که این فضا باز میشود، خودشان را نشان میدهند، شخصیّتهای برجستهای بُروز میکنند، [از قبیل] همان شخصیّتهایی که حالا من اسم آوردم. مثلاً مرحوم شهیدی در دوران قبل از جمهوری اسلامی هم همین آدم بود، منتها درخشش این چهره مال دوران جمهوری اسلامی است؛ یعنی در دوران قبل از جمهوری اسلامی، همین آدمی که آن زمان درس خوانده بود، ترقّی کرده بود، برجسته شده بود، بُروز و ظهوری نداشت؛ جمهوری اسلامی فضا را باز کرد و اینها [درخشیدند]. تاریخ باید مرور بشود، مورد توجّه قرار بگیرد؛ نباید بگذاریم هیچ کدام از این دو مقطع تاریخی فراموش بشوند؛ این دو مقطع باید هر دو جلوی چشم باشند و با هم مقایسه بشوند.
ما باید شناسنامهی خودمان را فراموش نکنیم. یکی از اهداف شیاطین عالم، خودفراموشیِ ما است؛ نباید بگذاریم.
رژیم صهیونیستی هم ماندگار نیست؛ این را همهی تجربههای تاریخی به ما بهصورت قطعی املا میکند و تفهیم میکند. رژیم صهیونیستی مشکل اصولی دارد. آمریکاییها و خود عوامل رژیم صهیونیستی و بعضی از دولتهای سستعنصر و دنبالروی آمریکا امروز خیال میکنند که با ایجاد رابطهی دیپلماسی آشکار یا پنهان با رژیم صهیونیستی میتوانند مشکل او را حل کنند؛ نه، مشکل رژیم صهیونیستی، بودن یا نبودن رابطهی دیپلماسی با دولتها نیست که اگر چنانچه حالا دو دولت، سه دولت -کمتر یا بیشتر- رابطه برقرار کردند، قبح رابطهی با اسرائیل را شکستند و با رژیم صهیونیستی دست دوستی دادند، مشکل رژیم صهیونیستی حل بشود؛ نه، مشکل رژیم صهیونیستی اساس عدم مشروعیّت این رژیم است. رژیم صهیونیستی نامشروع است؛ تشکیل این رژیم بر یک اساس باطل انجام گرفته است. یک ملّت را از درون کشورِ خودش بزور، با کشتار، با تهدید، با نیروی مسلّح اخراج کردهاند، یک ملّت تاریخی را؛ ملّت فلسطین که ملّت جعلی و تازه به دوران رسیدهای نبود. کشور فلسطین هم همینجور؛ مگر میتوانند نقشهی فلسطین را از حافظهی تاریخی جغرافیای جهان حذف کنند؟ مگر این کار ممکن است؟ حالا بیایند چهار تا کشور سستعنصرِ در منطقه را هم وادار کنند که ارتباط دیپلماسی برقرار کنند با رژیم صهیونیستی، مشکلشان را حل نمیکند؛ مشکل آنها عبارت است از عدم مشروعیّت.
جوانهای ما باید این خاطرات را فراموش نکنند؛ یکی از چیزهایی که بنده نگران آن هستم، این است که این نسل جوانِ بالندهی ما که بحمدالله، هم آگاه و با بصیرت است، هم دارای انگیزه است، آماده بهکار است، وسط میدان است، انقلابی است، بتدریج این حوادث مهم را، این عبرتهای بزرگ دوران معاصر را از یاد ببرد؛ این کمکاری ما است، کمکاری دستگاههای مسئول است؛ این حوادث نباید کهنه بشود؛ حافظهی تاریخی یک ملّت نباید ضعیف بشود. اگر جوانهای ما در سرتاسر کشور این حوادث را ندانند، تحلیل نکنند، عمقیابی نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد. جوانها باید این حوادث را درست بشناسند و بدانند که چه شد، چه اتّفاق افتاد، چه کسی بود؛ اینها را باید جوانها بفهمند.
حافظهی تاریخی ملتهای منطقهی ما هرگز فراموش نخواهد کرد که دولتهای استعمارگر چگونه برای غصب فلسطین و فراری دادن ملت مظلوم آن از خانه و کاشانهی خود، گروههای تروریستی جرّاری مانند آژانس بینالمللی صهیونیزم و بیش از ده گروه مشابه دیگر را سازماندهی کردند و فاجعهی دیریاسین و نظائر آن را پدید آوردند.
خوشبختانه در همهی گوشه و کنار کشور و در هر بخشی و به نحوی نشانههای رشد و تعالی فکری و عملیِ ملت عزیزمان آشکار است. استان بوشهر جزو اصیلترین و کهنترین استانهای این کشور و دارای مردمِ امتحان دادهای است. هر کس با تاریخ این منطقه آشنا باشد، میداند که مردمِ این کرانهی طولانی خلیج فارس، به کشورشان، به استقلال کشور، به عزت ملت ایران خیلی خدمت کردهاند. در یک دورهای، مستکبران متجاوز و سلطهطلب که اهمیت این منطقهی از عالم را درک کرده بودند، تصمیم داشتند این حوزهی ثروتمند خلیج فارس را به طور کامل قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان استعمارگرانی که شبهقارهی هندوستان را به آن روز درآوردند و با حضور خودشان آن ضربههای جبرانناپذیر را به آن مردم زدند، و در شمال آفریقا به نحو دیگر، و در شرق آسیا به نحو دیگر، حاضر نبودند از این منطقه دل بکنند و طمع ببُرند. در آن روز، مردم این کرانهی طولانی، هم بخصوص در استان بوشهر، و هم در استان هرمزگان، خیلی خدمت کردند، ایستادگی کردند، شهامت نشان دادند، عزت و ایستادگی ملت ایران را به اثبات رساندند؛ که این یک سابقهی تاریخی است برای این منطقه، و این چیزها از حافظهی تاریخ هرگز زدوده نخواهد شد.
ملت ایران به سران بعضی از کشورها که سعی میکنند از یک مسئلهی داخلیِ کشورمان علیه ملت ایران استفاده کنند، اخطار میکند: حواستان جمع باشد، ملت ایران عکسالعمل نشان میدهد.
اولًا این را همه بدانند، سران کشورهای استکباری بدانند، مداخلهگرانِ فضولِ در مسائل جمهوری اسلامی بدانند: ملت ایران بین خودشان اگر اختلاف هم داشته باشند، وقتی پای شما دشمنان ملت ایران به میان بیاید، همه باهم متحد میشوند؛ یک دست واحد، یکمشت محکم علیه شما میشوند. اینجور نیست که شما خیال کنید وقتی از یک جریانی به خیال خودتان دفاع کردید، حمایت کردید، این جریان به شما متمایل خواهد شد؛ ابداً. ما سی سال تجربه داریم؛ سی سال این ملت در حافظهی خود دشمنیهای شما را ثبت کرده است؛ ضبط کرده است. ملت میفهمد شما چهکار میخواهید بکنید، چهکار دارید میکنید. اسم بعضیها را میآورند به عنوان اینکه ما مدافع آنها هستیم؛ دروغ میگویند؛ مدافع آنها هم نیستند؛ قصدشان ایجاد اختلاف است، قصدشان ایجاد بدبینیِ ملت ایران و نخبگان ایران نسبت به یکدیگر است؛ دروغ میگویند. کردستان و منطقهی کردی به خاطر موقعیتهای خاص خود، از آغاز انقلاب هدف توطئهها قرار گرفت؛ قبل از اینکه جنگ تحمیلی شروع شود. دشمنان انقلاب اسلامی در این منطقه امیدها داشتند. شخصیتهائی از وابستگان رژیم طاغوتی در این منطقه حضور پیدا کردند به امید اینکه شاید بتوانند از حمایت مردم عشائری غیورِ مؤمن ما برخوردار شوند و پنجه به چهرهی انقلاب بزنند. اینها را ما دیدیم، اینها را مطلع بودیم. فرق است بین آن عشیرهای که در محل استقرار خود قرار گرفته است؛ نه توطئهای هست، نه تحریکی هست، نه بدخواهیای هست، و البته در خدمت انقلاب و کشور قرار میگیرد، با آن عشیرهای و آن طوایف و عشایری که هدف توطئهی دشمن قرار میگیرند و در عین حال محکم و استوار میایستند؛ ما اینها را از یاد نخواهیم برد. حافظهی ملت ایران و حافظهی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی اینها را ثبت کرده است؛ اینها هست. عشایر مرزداری کردند. شما در این منطقه خوب مرزداری کردید.
دو نکته مورد توجه است که نه من باید فراموش کنم، نه شما باید فراموش کنید، نه بخصوص این جوانان و این نوجوانان عزیز باید هرگز این را فراموش کنند. یک نکته این است که ما آن احساس افتخاری را که نام شهید و یاد شهید به ما میدهد، حفظ کنیم. همچنانی که به دلاوری مردان بزرگ صدر اسلام افتخار میکنیم، به دلاوری این مردانِ بزرگ دوران خودمان افتخار کنیم. دشمن این را نمیخواهد. دشمن میخواهد یاد شهیدان فراموش شود. دشمن میخواهد خاطرهی این مجاهدتها و بزرگمردیها در حافظهی این ملت نماند. درست نقطهی مقابل این، همه باید حرکت کنند. یاد شهیدان را برجسته کنید، زنده کنید، خاطرهی آنها را حفظ کنید.
امیر المؤمنین کسی است که برای خدا و در راه خدا از دوران کودکی تا لحظهی شهادت یکلحظه و در یک قضیه پا عقب نکشید و دچار تردید نشد و همهی وجود خود را در راه خدا به میدان آورد. آنوقتی که باید تبلیغ میکرد، تبلیغ کرد؛ آنوقتی که باید شمشیر میزد، در رکاب پیغمبر شمشیر زد و از مرگ نترسید؛ آنوقتی که لازم بود صبر کند، صبر کرد؛ آنوقتی که لازم بود زمام سیاست را به دست بگیرد، سیاست را به دست گرفت و وارد میدان سیاست شد. و در همهی این دورانهای گوناگون، آنچه لازمهی فداکاری از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پیدا کرد. پیغمبر اکرم یک چنین کسی را در رأس جامعهی اسلامی قرار میدهد. این شد درس؛ این یک درس برای امت اسلامی است. فقط یک حافظهی تاریخی و خاطرهی مربوط به قرنهای گذشته نیست. این نشان میدهد که برای ادارهی جامعهی اسلامی و جوامع اسلامی و امت اسلامی، معیارها اینهاست: خداپرستی، در راه رضای خدا مجاهدت کردن، جان و مال را به عرصه آوردن، از هیچ سختی و مشکلی روگردان نبودن، و از دنیا اعراض کردن. این قله، امیر المؤمنین است؛ شاخص، وجود امیر المؤمنین است. این درس بزرگ غدیر است.
خاطرهی مجاهدت آزادمنشانهی هشیارانهی مردم آذربایجان از حافظهی ملت ایران پاک نخواهد شد. بیست و نه بهمن سال 1356 یکی از این خاطرههاست. شما در شناسنامهی تاریخی خودتان چه در دوران تاریخ گذشته، چه در دوران بعد از انقلاب، چه در دوران جنگ تحمیلی و چه تا امروز از اینگونه حوادث بسیار داشتهاید. البته تاریخِ سرتاپا افتخار مردم عزیز آذربایجان در یک نقاطی اوج میگیرد که یکی از این نقاط همین بیست و نه بهمن است.
مجلس را که کسی نصب نمیکند؛ مجلس را مردم انتخاب میکنند؛ معنایش این است که دل این ملت برای همان چیزی میتپد که کسانی برنامهریزی کرده بودند که آن را قلعِ ماده کنند؛ دل این ملت برای اصول اسلامی میتپد. نمیخواهیم ادعا کنیم که همهی آحاد ملت جزو مقدسینِ درجهی یکاند؛ اما میخواهیم ادعا کنیم که آنهایی هم که در عمل جزو مقدسین درجهی یک نیستند، برای اسلام و برای ارزشهای اسلامی و برای ارزشهایی که این انقلاب به این کشور داد، اهمیت قائلند و طعم آنها را چشیدهاند. حافظهی تاریخی این ملت، نمیتواند آن دورانی را که این کشور بزرگ و این ملتِ تاریخی، بازیچهی دستِ استعمارگران و بازیگران صهیونیست شده بود، فراموش کند؛ میخواستند اقتصاد او را، فرهنگ او را، دل مردم را، جهت زندگی مردم را، پوشش مردم را، عقاید مردم را، دستمایهی بازی خودشان قرار بدهند؛ اهانتی از این بزرگتر به این ملت متصور نبود. فقر بود، تبعیض بود، زورگویی بود، ظلم بود؛ در عین حال، همهی اینها با اهانت به مقدسات بود، با جهتگیریهای ضد اسلامی و قرآنی و دینی بود؛ با کشاندن مرد و زن به سمت منجلاب فساد بود. حافظهی این ملت، آن دوران را فراموش نخواهد کرد. اگر فرض کنیم در زمان حاضر، اکثر افراد ملت، آن دوران را با پوست و گوشتشان لمس نکردهاند- چون جوانند؛ البته ماها لمس کردهایم- اما یک ملت چیزهایی را در ذهن و حافظهی خود نگه میدارد و آنها به معارف آن ملت، فهم آن ملت و بصیرت آن ملت تبدیل میشود. ملت این اصول را دوست دارد.
ما همیشه باید در ناکامیها در درجهی اول خود را مخاطب قرار دهیم. قرآن میفرماید: «ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک». ما در درجهی اول باید خود را در همهی چیزهایی که به نظرمان ناکامی و بیتوفیقی میآید، مخاطب قرار دهیم؛ ولی بههرحال شکر الهی را با این همراه کنیم و اجر الهی را برای کاری که بهخاطر او انجام میگیرد، مسلّم بدانیم. بنابراین من به سهم خودم- آن مقداری که شاهد تلاشهای شما بودم- از شما تشکر میکنم. در سالهای گذشته من شاهد تلاش پُرحجم و جدی جناب آقای خاتمی و شما برادران و خواهران در همهی زمینهها بودم؛ این چیزی است که ما باید آن را نعمت بزرگی از نعم الهی بدانیم. شما در این مدت کار سخت و تلاش متراکمی را انجام دادید و بحمد اللّه به توفیقات زیادی هم رسیدید. امروز، هم در زمینهی صنعت، هم در زمینهی کشاورزی، هم در زمینهی علم و فناوری، هم در زمینههای گوناگونِ خدمات، ما پیشرفتهای بسیار چشمگیر و زیادی داریم؛ اینها برای این کشور و این ملت خواهد ماند و از حافظهی این ملت زدوده نخواهد شد. همهی شما برادران و خواهرانی که در این کارها سهیم یا مؤثر یا مؤسس بودید، یقیناً در اجر و پاداش این تلاشها سهیم هستید.
جهت دوم، نقشآفرینیِ مردم همدان و شهر همدان در تاریخ معاصر ماست؛ چه در دوران نزدیک به انقلاب، و چه در دوران انقلاب. نام سید جمال الدین اسدآبادی در همهی دنیای اسلام و فراتر از آن، به عظمت برده میشود. سید محمد طباطبایی- یکی از دو رهبر مشروطه در تهران- همدانی است. در دوران انقلاب، شهدای نامداری از این خطه برخاستهاند؛ شهید مفتح، شهید قدوسی، شهید حیدری، شهید مدنی- که ایشان اگرچه همدانی نبود، اما همدانیها او را از خود میدانند و او هم خود را به یک معنا همدانی به حساب میآورد- شهدای غیر روحانی، جوانان عزیزی که نامهای بعضی از آنها در این میدان نصب شده است، و بسیاری دیگر که نامشان در دفتر کرامالکاتبین و در صحیفهی حافظهی ملت ایران ثبت است. همچنین شهدای لشکر انصار الحسین؛ شهید اسلامیان، شهید حاج بابایی، شهید شاهحسینی، شهید چیتسازان و شهدای بزرگ دیگر. علاوهی بر اینها، شهر همدان و استان همدان در دوران دفاع مقدس، هشت سال نقش پشتیبانیکنندهی نزدیک جبههی دفاع را بر عهده داشت و چقدر آسیب دید. همین مجموعهی ورزشی که امروز شما در آن گرد آمدهاید، روز قدس از طرف دشمن بعثی موشکباران شد و عدهیی در همینجا به شهادت رسیدند. در دوران دفاع مقدس، تقریباً سیصد حملهی هوایی به شهر همدان شد؛ حدود دوهزار موشک و راکت و بمب به این شهر زدند و مردم همدان با جان و مالشان، با جوانهایشان، با غیرت دینی و حضور سیاسیشان، در مقابل تهاجم دشمن ایستادند. احترامی که بنده و امثال بنده برای همدان و مردم همدان قائل هستیم، بهخاطر این ارزشهای والاست. و شما بدانید- و میدانید- که این ارزشها احترام مردم منصفِ همه جای دنیا را به خود جلب میکند. هرکه بداند و آگاه باشد، برای چنین مردمی احترام قائل است.
امروز افکار عمومی دنیا شعارهای امریکایی را مطرود میداند و با بدبینی به آنها نگاه میکند. بهنام مبارزه با تروریسم، جنگ راه میاندازند. شما ببینید امروز در قضیه آمادگی جنگی امریکا برای حمله به عراق، کدام ملت، کدام مجموعه مردمی و کدام دولت مردمی با این اقدام ظالمانه موافق است؟ همه متنفّرند و همه امریکا را در ادّعاهایش دروغگو میدانند. امریکا برای مخالفت با تروریسم به کشور عراق حمله میکند یا برای چاههای نفت سرشار عراق؛ برای تسلط بر منطقه؛ برای دفاع از اسرائیل و برای اشراف بر جمهوری اسلامی ایران؟ امروز همه میدانند که اینها دیگر رازهای برملاشده استکبار جهانی است. ملتها و دولتهای عرب هم به وعدهها و حرفهای امریکا بهکلّی بیعقیده شدهاند. حالا ممکن است بعضی بهخاطر مصالح کوتاهمدّت ناچار باشند همراهی نشان دهند؛ اما بهطور کلّی حرفهای دولتمردان امریکایی و مستکبران را دیگر کسی قبول ندارد. این تجربه تاریخی ملتهای عرب است که حافظه تاریخیشان آن را ضبط کردهاست.
متأسفانه امروز دولت انگلیس نقش جاده صاف کن و دلّال سیاسی امریکا را بر عهده گرفته است. این رژیم فرتوت استعماری که در منطقهی ما هیچ دولتی مثل او چنین سوابق ننگینی ندارد- در شبه قارّهی هند، در همین افغانستان، در کشور خود ما، در عراق، در فلسطین و در همهی این مناطق، جای پای استعمار انگلیس و جنایاتش از صد و پنجاه سال پیش به این طرف مشهود است و از حافظهی تاریخی این ملتها محو نخواهد شد- حال که از آن اوج اعتبار سیاسی که مربوط به دوران استعماریاش بوده، افتاده است، به کوچکابدال و دلّال و واسطه و دنبالهروِ سیاسی امریکا تبدیل شده است و هرچه او میگوید، این هم بلافاصله از آن حمایت میکند. دولت امریکا و دولت انگلیس در این جنایتها و در مسئولیت آن شریکند؛ به خاطر اینکه آنها عملًا حکومت جنایتکار را تشویق میکنند.
اتّفاق دیگری که در حال رخ دادن است- که آن هم عمدتاً به دست آمریکاییها و بعضی همکارانشان است- این است که تمدّن غرب، حقیقت و هویّت خود را نشان میدهد و تجربهای برای بشریّت به وجود میآورد. جنگها تمام میشوند، اما تجربهها میمانند. حوادث بزرگ، برای ملتها درس دارند. این درس در سینه و حافظهی زوالناپذیر بشریّت خواهد ماند که تمدّنی با این زرق و برق و با این همه ادّعا، اینطور در بوتهی امتحان، ناموفّق از آب درآمد. در کاری که اینها میکنند، جنگافروزی و ظلم و بیعدالتی و غرور و سرمستی و رفتارهای غیر خردمندانه وجود دارد. به راه انداختن جنگ، تهدید کردن صلح، کشتن مردم بیدفاع، مصرف کردن سرمایههای زیاد برای آتشافروزی، آن هم به یک بهانهی غیر قابل اعتماد؛ اینها تجربههای یک تمدّن است. این را شما تطبیق کنید با تمدّن اسلامی که وقتی در زمان خلفای راشدین، مسلمانها مناطق غرب دنیای اسلام- یعنی مناطق روم و سوریّهی فعلی- را فتح کردند، با یهودی و مسیحیشان چنان رفتاری کردند که بسیاری از آنها به خاطر رفتار مسلمانان به اسلام گرویدند. در همین کشور ما، ایران، بسیاری از مردم بدون مقاومت تسلیم شدند؛ چون مروّت و رحمت و مدارای مسلمانها را با دشمنان مشاهده کردند؛ بنابراین خودشان آمدند مسلمان شدند. در روم- آنچنان که در تاریخ نوشته شده است- وقتی مسلمانها آمدند، یهودیها گفتند: «و التّوراة»؛ قسم به تورات، ما در طول زندگی خود، مثل امروز، روز خوشی را ندیده بودیم. حکومت مسیحی بود و بر آنها ستم روا میداشت؛ وقتی اسلام آمد، عطوفت اسلامی را احساس کردند. اینهاست که در تاریخ میماند؛ اینهاست که جهتگیریِ تاریخ را مشخص میکند؛ اینهاست که ماندگاریِ یک فکر و تمدّن و فرهنگ را تضمین میکند.
فلسطین باقی مانده است؛ ملت فلسطین باقی مانده است. در کنار وجود ملت فلسطین، یک غصب بزرگ هم وجود دارد. عدّهای را از اطراف دنیا جمع کردند، یک ملت جعلی و دروغین تشکیل دادند، اسمی هم روی آن گذاشتهاند، با ابزارهای قدرت هم آن را مجهّز کردهاند؛ این در کنار واقعیت ملت فلسطین، امروز خودنمایی میکند؛ این حقیقت را نسل فلسطینی، امروز با همهی وجودشان درک کردهاند؛ اوّلین قدم معرفت است؛ این معرفت را پیدا کردهاند و فهمیدهاند که آن موجود جعلی، با همهی پشتیبانیهای جهانی، غیر قابل شکست نیست؛ درست هم فهمیدهاند؛ لذا وارد میدان شدهاند. امروز وظیفهی همهی دولتهای اسلامی و همهی ملتهای اسلامی این است که هرچه میتوانند، به اینها کمک کنند. من ادّعا نمیکنم که قضیهی فلسطین در کوتاهمدت تمام خواهد شد؛ اما ادّعا میکنم بدون شک فلسطین به فلسطینیها برخواهد گشت. زمان، ممکن است کوتاه یا بلند شود؛ بهایی که پرداخته میشود، ممکن است سنگین یا سنگینتر باشد؛ اما این واقعه اتفاق خواهد افتاد.آنچه که تأثیر میگذارد، رفتار ما مسئولان کشورهای اسلامی و ما ملتهای مسلمان است. اگر ما خوب رفتار کنیم، این زمان کوتاهتر و این هزینه کمتر خواهد شد. اگر ما بد رفتار کنیم، این زمان طولانیتر خواهد شد؛ این هزینه سنگینتر خواهد شد و این هزینه فقط بر دوش ملت فلسطین بار نخواهد شد؛ بر دوش همهی دنیای اسلام بار خواهد شد. همان کسانی که کوتاهی میکنند، همان کسانی که به ظالم کمک میکنند، خودشان هزینهی این کار را خواهند پرداخت؛ خودشان خسارت این را خواهند داد و تلخیش را خواهند چشید. لذا امروز همهی مسلمانها وظیفه دارند.
این وظیفه چیست؟ این وظیفه عبارت است از کمک. کمک چگونه است؟ این البته شکلهای مختلفی دارد؛ کمکهای سیاسی، کمکهای مالی، کمکهای بینالمللی؛ انواع و اقسام کمکها را میشود به آنها کرد. این بایستی در مجامع بالای دنیای اسلام تصمیمگیری شود. این باید در بین مسئولان و مقتدران دنیای اسلام رویش تصمیمگیری شود. اگر آنها تصمیمگیری نکردند، آن وقت ملتهای مسلمان احساس خواهند کرد که وظیفهی مستقیم متوجّه آنهاست. یقیناً در این جرائم، رژیم صهیونیستی تنها نیست. بلاشک شریک جرم او دولت ایالات متحدهی امریکاست. هرکسی امروز به آن ظالم کمک کند، در جرم او شریک است. ممکن است امروز اثری بر این مترتّب نشود، اما از حافظهی ملتها و حافظهی تاریخ پاک نخواهد شد. جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای واعظ طبسی (دامت برکاته)
اطلاع یافتم که عالم مجاهد مرحوم آیتاللّه آقای حاج شیخ ابو الحسن شیرازی (أعلی اللّه مقامه) پس از دوران بیماری طولانی و پررنج، دار فانی را وداع گفته و به لقاء پروردگار شتافته است. حضور شجاعانهی این روحانی کهنسال در میدانهای مبارزه با رژیم طاغوت و سپس شرکت ایشان در مجلس خبرگان و مسند امامت جمعهی مشهد مقدس، و نیز تلاش و فعالیتی که در دوران جنگ تحمیلی در جبهه و پشت جبهه نشان دادند سندهای افتخاری است که از حافظهی مردم عزیز این خطهی مبارک زدوده نخواهد شد و بیگمان همهی ارادتمندان به روحانیت اسلام، یاد و خاطرهی ایشان را گرامی خواهند داشت. اینجانب درگذشت این عالم بزرگوار را به عموم مردم مشهد مخصوصاً به حوزهی علمیه و روحانیت معظم آن سامان و به طور ویژه به خاندان مکرم و فرزندان محترم و همهی ارادتمندان ایشان تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت و علو درجات را از خداوند متعال برای ایشان مسئلت مینمایم. امروز سردمداران رژیم اشغالگر که کشور اسلامی فلسطین را اشغال کردهاند و حامیان آمریکاییشان که به اعتقاد من بسیار سفاهتآمیز و بیقید و شرط از آنها حمایت میکنند بالاخره در عالم دیپلماسی و در عالم سیاست، طرفداری دولتی از دولت یا از کسانی، نظایر دارد؛ اما دولتی مثل امریکا، اینطور در خدمت اهداف ریز و درشت دولت صهیونیستی قرار گیرد، واقعاً صحنهی تماشاییِ عجیبی است! سعیشان این است که اسم فلسطین را از تاریخ و از حافظهی مردم پاک کنند، تا اصلًا چیزی به نام فلسطین در ذهن مردم باقی نماند. آیا تابهحال توانستهاند؟ از آن سالی که فلسطین اشغالی در سال هزار و نهصد و چهل و هفت، چهل و هشت تصرّف کامل شد و دولت صهیونیستی بر سر کار آمد، تا امروز درست پنجاه سال است. آیا در این پنجاه سال توانستهاند این کار را بکنند؟ نه. تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر هم نخواهند توانست. اینها نخواهند توانست نام فلسطین را محو کنند. خودشان از صحنهی روزگار و بلکه از حافظهی تاریخ محو خواهند شد؛ اما فلسطین و ملت فلسطین خواهد ماند. اینها خواب خوش دیدند؛ خیال میکنند که فلسطین و ملت فلسطین از بین خواهد رفت. نخیر؛ ملت فلسطین خواهد ماند، فلسطین هم خواهد ماند، پرچم فلسطین هم به فضل الهی و به همّت جوانان مسلمانِ فلسطین و لبنان به اهتزاز درخواهدآمد.
در حافظهی تاریخی این ملت باید بماند که فلان دولت، چگونه رفتار میکند؛ فلان حزب در فلان کشور که امروز دولت را اداره میکند، با ملت ایران در روز به خیال خودشان آزمایش، چگونه رفتار خواهد کرد. این باید ثبت شود و البته با دقّت ثبت خواهد شد. بعضیها، خوب و عاقلانه و طبق منافع خودشان عمل کردند. آن منافع را فهمیدند و عمل کردند؛ بعضیها هم نه.
تا وقتیکه فضای کشور، از ضدّیت با دولت متجاوز امریکا- به صورت تبیین شده- پُر باشد، امریکا قاعدتاً دیگر راهی به این کشور ندارد. نه میتوانند در سیاست این کشور دخالت کنند، نه به منابع اقتصادی این کشور تسلّط یابند و نه حضور فرهنگی در اینجا داشته باشند. اگر بخواهند به این کشور برگردند، راهش این است که اوّل، این شعار را حذف کنند؛ اوّل دشمنیِ ملت ایران با نظام سلطه و با سلطهگر و به طور مشخّص با امریکای مستکبر را از بین ببرند.
آنها برای خود، راههایی دارند. از روز اوّل انقلاب، این کارها به شکلهای مختلف شده است. یکی از کارها این است که در ذهن مردم داخل کشور، این فکر را به وجود آورند که امریکا، یک قدرت شکستناپذیر و واقعیت و عظمتی در جهان است و نمیشود با آن مبارزه کرد. به حافظهی خودتان مراجعه کنید؛ از دوران امام رضوان الله تعالی علیه و بخصوص بعد از رحلت ایشان تا امروز، به وسایل گوناگون، در شکل مقاله و قصّه و شعر و سیاستبافی و تحلیل سیاسی و غیره، کسانی- چه عناصر صریحاً وابسته به امریکا، چه حتّی عناصری که داخل کشور هستند و صریحاً هم خیلی وابسته به امریکا نیستند- این فکر را ابراز میکنند. اگر شما اهل مطالعه باشید- که هستید- یقیناً در ذهنتان، مواردی از این قبیل را میتوانید پیدا کنید. یعنی به ملتی بگویند: بیخود زحمت میکشید، با چه کسی میخواهید در بیفتید؟! این، فکر غلطی است. هرکدام از این صدها و هزارها روزی که شما در جبهه بودید، سازندهی یکعمر تاریخ ملتی است و اگر کسانی مثل شما در آن سنگرها نبودند، امروز از اسلام و نظام اسلامی و اسم و یاد امام، هیچ خبری در این مملکت نبود. هیچکس خیال نکند که این ساعتها و این روزها هدر رفته و تمام شده و فراموش گردیده است. خیر، هر ساعتی که آن روزها را به وجود آوردند، الآن در علم الهی و منشور کرامالکاتبین و حافظهی تاریخ این ملت موجودند.
آن شبی که شما تا صبح بیدار ماندید، آن ساعات متوالی که شما در قرارگاهتان نشستید و این طرحها را ریختید، آن حضور شجاعانهیی که شما در صحنهی جنگ انجام دادید، آن قدرت روحی که شما از خودتان نشان دادید و موجب شد تا نیروهای شما جلو بروند و نیروی دشمن سرکوب گردد، حتّی آن گلولهیی که شما شلیک کردید و یا دستور دادید شلیک بشود، همه و هریک از اینها، حادثهیی نبود که یک روز واقع شد و بعد هم تمام گشت. نه، عین آن حادثه، الآن موجود است و در دو جای دیگر محفوظ میباشد و اگر خواستید بگویید سه جای دیگر، جای سوم را به قدر آن دو، نباید خیلی اهمیت داد؛ زیرا گاهی هست و گاهی نیست.
اما آن دو جای اصلی که وجود دارد، اول در میزان و علم و دفتر محاسبهی الهی است که «لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الّا احصاها»: هیچ کار کوچک و بزرگی از شما سر نزده، مگر اینکه در آن صحیفهی الهی نوشته شده و موجود است و تمام نخواهد شد و در روز قیامت، به شکل چیزی شیرین و مطلوب و دلنشین و آرامبخش و نجاتبخش مجسم خواهد شد. بنابراین، کاری را که شما در ساعتی و لحظهیی و زمانی انجام دادید، آن کار در آنجا باقی است. دومین جایی که کار شما باقی میماند، عبارت از همین وضع موجود شماست. مگر شما نمیگویید که جمهوری اسلامی، یک نظام مستقر و نیرومندی است و مجموعه و محصولی است که در ذات و خلال او، کار آن روز شما موجود است و اگر آن کار نبود، امروز این مجموعه نبود؛ پس تلاش شما در وضع موجود ما مستقر است و اگر تا قیامت این وضعیت باشد، آن تلاش هم خواهد بود. مثل آن دانهای که شما در زمین مینشانید و یک درخت سیب میشود. میوههایی که از این درخت سیب به عمل میآید، آن دانه به نحوی در همهی اینها وجود دارد. اگر آن دانه نبود، هیچیک از این میوهها هم نبودند. اگر شما نظام مستقر و حرکت بهنگام و بسامانی را میبینید و مشاهده میکنید که آینده روشن و امیدبخش است، اگر میبینید ابهت جهانی یافتهایم، اگر میبینید دارای کشوری هستیم که در جهت آبادی و عمران و استقلال و سیادتِ روزافزون حرکت میکند، فشرده و متراکمشدهی همان هزاران کاری است که شما در طول زمان انجام دادید و محصول یا مجموعهی آن، این شده است. اگر هرکدام از آنها نبود، این ثمرات نیز نبود. اگر تلاش آن شب شما که تا صبح زحمت کشیدید تا نیروها را در سنگرها مستقر کنید، یا از آب عبور بدهید، یا دشمن را دور بزنید، یا در مراکزِ کمین مستقر بشوید، یا آمادگیها و یا نقشه را به وجود آورید، اگر آن تلاشها نبود، امروز این نتیجه نبود. پس، آن تلاش شما در این وضع موجود ما مستقر است و تا قیامت وجود خواهد داشت. سومین جا، حافظهی ملتها و خاطرهی تاریخ است که گاهی هست و گاهی نیست و همانطور که گفتیم، خیلی هم به قدر آن دو مهم نیست؛ اما خالی از اهمیت هم نمیباشد. تاریخ و آیندهی ما و گزارش گزارشگران و یاد یادآوران، کارها و تلاشهای شما را همواره در خود حفظ خواهد کرد. بنابراین، آن کارها موجود است. جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران با سلام و تحیت. در پاسخ به استعفای جنابعالی از جانشینی فرماندهی کلّ نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، با توجه به مسئولیت خطیر و بسیار مهم ریاست جمهوری و ادارهی کشور و دولت که اکنون بحمد اللّه با فضل الهی و اعتماد کمنظیر ملت، به دست توانای شما سپرده شده است، موافقت و قبول خود را اعلام میدارم. لازم میدانم از زحمات طاقتفرسا و مستمر جنابعالی در تمشیت امور ارتش و سپاه در دوران پرماجرای جنگ تحمیلی و اداره و فرماندهی نیروهای مسلح و هدایت آن در عملیات جنگ که همیشه با تلاش شبانهروزی و در موارد متعدد با پیروزیهای بزرگ برای ملت ایران همراه بود، صمیمانه تشکر کنم. آن دوران، در سابقهی درخشان مجاهدات جنابعالی، صفحهی منوّری است که هرگز از حافظهی ملت وفادار ما زدوده نخواهد شد. «و ما عند الله خیر و ابقی». خداوند وجود پربرکت شما را برای انقلاب و اسلام محفوظ بدارد و توفیقات خود را بر شما ارزانی فرماید. این دومین موسم حجی است که در آن ملت ایران- این فداییترین فرزندان اسلام- از طواف بر گرد خانهی محبوب مصدود شدهاند. دولت سعودی با دستاویز کردن بهانههای پوچ، امسال نیز همچون سال قبل، به «صدّ عن سبیل الله» پرداخت و خود را مصداق این آیهی شریفه ساخت: «انّ الّذین کفروا و یصدّون عن سبیل الله و المسجد الحرام الّذی جعلناه للنّاس سواء العاکف فیه و الباد». حافظهی تاریخ ما این دشمنیها را فراموش نخواهد کرد
نمودار
آخرین مقالات
|