keyword/content
1397/07/25
1389/06/14
1387/06/05
1387/02/14
1387/02/13
1386/10/12
1384/07/21
1383/04/01
1382/08/08
1377/06/12
1372/10/20

اگر منابع انسانی قابل توجّه و خوبی بود، کشور پیشرفت خواهد کرد، وَالّا فَلا. پس منابع انسانی یک گنجینه و یک ثروت عظیم برای هر کشوری هستند، از جمله کشور ما. خب، حالا که این گنجینه است، حالا که ثروت است، مثل هر ثروت دیگری در معرض چپاول و غارت و تطاول است و دشمن درصدد است که این ثروت را از چنگ کشور بیرون بیاورد. البتّه این مخصوص ما نیست -در مورد کشور عزیز ما البتّه شاید شدّت بیشتری دارد- [بلکه] دستگاه سلطه، نظام سلطه، درصدد است که این ثروت را از چنگ ملّتها خارج کند. حالا برای چه خارج کند؟ برای اینکه خودش استفاده کند؟ نه، این همه‌ی قضیّه نیست. البتّه [اگر] خودش بتواند استفاده کند خواهد کرد، امّا هدف عمده‌ی دیگر او عبارت است از انحصار؛ دستگاه سلطه دنبال انحصار است: انحصار علمی، انحصار فنّاوری، انحصار داشته‌های ثروت‌آفرین، انحصار داشته‌های قدرت‌آفرین؛ دنبال این است.

امروز کشور نیازمند یک جهاد علمی است. البته اینجا که عرض میکنم علم، منظورم معنای عام علم است؛ نه فقط علوم تجربی. ما یک جهاد علمی لازم داریم. من حالا خواهم پرداخت به بعضی از مطالبی که برادران و خواهران بیان کردند و اگر یک نقطه‏نظری باشد، در ذیل بیانات دوستان عرض خواهم کرد؛ اما آنچه که به نظر من جمع‏بندی همه‏ی مسائل است- که بنده خود را متعهد میدانم که آن را، هم بگویم، هم دنبال کنم، هم با دقت و وسواس و دلواپسی نگاه کنم ببینم به کجا رسید- این است که کشور نیاز دارد به جهاد علمی.
ببینید، جهاد یک معنای خاصی دارد. معنای جهاد فقط تلاش نیست. در مفهوم اسلامی، جهاد عبارت است از آن تلاشی که در مقابل یک دشمن است، در مقابل یک خصم است. هر تلاشی جهاد نیست. مجاهدت با نفس، مجاهدت در مقابل شیطان، جهاد در میدان نظامی، مواجهه‏ی با یک دشمن است؛ مواجهه‏ی با یک معارض است. امروز ما در زمینه‏ی علم نیاز داریم که اینجور تلاشی در کشور بکنیم؛ احساس کنیم موانعی وجود دارد، باید این موانع را برداریم؛ دارد معارضه‏هائی میشود، باید این معارضه‏ها را در هم بشکنیم؛ در زمینه‏ی عرضه‏ی امکانات علمی، خسّتهائی از سوی کسانی که صاحبان آن هستند- که کشورهای پیشرفته‏ی علمی است- وجود دارد، باید در مقابل این خسّتها از خودمان عزت و جوشندگی و فورانِ از درون نشان بدهیم. امروز دنیا علی‏رغم تظاهر به سخاوت علمی، در نهایتِ خسّت علمی است. آن کسانی که بر حسب عوامل گوناگونی توانستند در یک برهه‏ای پیشرفت علمی را صاحب و مالک بشوند و موتور پیشرفت را سوار بشوند و از همه‏ی بشر جلو بزنند- که همین کشورهای پیشرفته‏ی غربی هستند، که تقریباً از دوره‏ی رنسانس به این طرف دست اینها افتاده؛ یک روز هم دست ما بود- اینها انحصارگرند، انحصارطلبند؛ اینها نمیخواهند دائره‏ی این دانش، دائره‏ی این اقتدار توسعه پیدا کند؛ با دانائی ملتها مخالفند؛ بخصوص بعد از آنکه این دانش در دست آنها وسیله‏ای شد برای سیاست. استعمار از علم پدید آمد. علم توانست آنها را قوی کند، مقتدر کند؛ لذا راه افتادند اطراف دنیا، استعمار به وجود آمد؛ والّا ملتها داشتند زندگی خودشان را میکردند. بریتانیا کجا، اندونزی کجا؟ اینها با ابزار علم رفتند آن مناطق را صاحب شدند. خوب، وقتی که استعمار از علم زائیده شد و قدرت بین‏المللی و قدرت سیاسی متکی به علم شد، این علم را در اختیار دیگران نباید بگذارند؛ والّا این قدرت تهدید میشود. و تا امروز همین جور عمل کردند.

وقتی استعمار به وجود آمد، سرنوشت آن ملت استعمارزده در دست آن ملت استعمارگر قرار گرفت؛ از این استفاده کردند برای اینکه آن‏ها را در جهالت نگه دارند و تا آنجایی که البته می‏توانستند، مسابقه‏ی علمی را متوقف کردند! این اتفاقی است که افتاده و کاری است که شده. خب، این سوءاستفاده‏ی از علم بود. دنیا تحولات دارد؛ انسانها در یک حدی محدود نمی‏مانند و انسان را نمی‏شود زندانی کرد. بالاخره جوشش استعداد انسانی- چه در زمینه‏ی علمی، چه در زمینه‏ی سیاسی- کار خودش را می‏کند، و کرد. حرکتهای فراوانی از طرف مردم در جاهای مختلف دنیا به وجود آمد. وضع امروز دنیا این است که قدرتهائی که دارای پیشرفت علمی هستند، سعی می‏کنند این پیشرفت را به صورت انحصاری نگه دارند. شماها خوب می‏دانید، بخشهائی از دانش در کشورهای پیشرفته‏ی غربی هست که مطلقاً اجازه‏ی دسترسی به آن‏ها به کسانی خارج از محدوده‏ی خودشان داده نمی‏شود؛ یعنی اختصاصی است. مثل این سندهائی که وقتی کهنه شد، منتشرش می‏کنند؛ دانشی هم که در اختیار آن‏هاست، وقتی از آن مرحله‏ی اهمیت و درجه‏ی اوّلی افتاد، آن وقت اجازه می‏دهند دیگری دست پیدا کند؛ آن وقتی‏که خودشان به یک مرحله‏ی بالاتری رسیده باشند. این‏جوری‏اند و در زمینه‏ی علم، انحصارطلبند.

مسیرِ پیشرفت، مسیر غربی نیست، مسیر منسوخ و برافتاده‏ی اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، می‏دانیم که‏ این بحرانها گریبان‏گیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیرِ مشخصِ ایرانی- اسلامی خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب.

چرا پیشرفت علمی یک ملت و یک کشور، از نظر یک جماعتی در دنیا تهدیدآمیز است؟ چرا؟! چون انحصارطلبند؛ چون سلطه‏طلبند؛ چون ایران را طعمه فرض کرده‏اند. خواستند این کشور را با ذخائر و با موقعیت جغرافیائی ممتاز و برجسته‏اش، یکجا ببلعند. بیداری ملت ایران، بیداری جوان ایرانی و استعداد و درخشندگی پیشرفت علمی جوان ایرانی، نمی‏گذارد. لذا پیشرفت فنّاوری شما، انرژی هسته‏ای شما و پیشرفتهای علمی دیگرِ شما، آن‏ها را عصبانی می‏کند. بله، اگر ملت ایران بی‏خیال و جوان ایرانی بی‏فکر باشد- دنبال علم و دنبال کار و دنبال تولید و دنبال نوآوری نرود و همین‏طور به عیش و عشرت بگذراند- آن‏ها خوشحال می‏شوند. آن‏ها این را می‏خواهند؛ آن‏ها نمی‏خواهند شهر شیراز، یک مرکزی باشد که در آن پیشرفت علمی هست- که من گفتم شیرازِ شما، از لحاظ پیشرفت صنعتی در خط مقدم شهرها و استانهای کشور قرار دارد و در بعضی از رشته‏های علمی، جوانها و مردان و زنان شما در دنیا آوازه پیدا کرده‏اند- آن‏ها این را نمی‏خواهند. آن‏ها نمی‏خواهند که دانشگاه ما، حوزه‏ی علمیه‏ی ما، آزمایشگاه ما و محیط تولید ما، پررونق باشد. آن‏ها دلشان می‏خواهد اختلاط دختر و پسر و آمیزشهای شهوانی و غفلت و عشرت و این‏ها، بر زندگی مردم غلبه پیدا کند؛ آن‏ها این را می‏خواهند. شما عکس این را عمل کردید؛ علت عصبانیت امریکا و صهیونیستها و این همه تبلیغات این است.

امروز خلأ بزرگ دنیای لیبرال دموکراسی غرب همین است. کارخانه‏ها را زیاد کردند، چرخهای گردنده را زیاد کردند، دامنه‏ی علم را گسترش دادند؛ اما عدالت اجتماعی را نتوانستند تأمین کنند. اخلاق انسانی به انحطاط کشیده شده؛ این حرفی نیست که من اینجا بگویم. مگر می‏شود در یک تریبون و منبر جهانی، که امروز این حرفها در دنیا منعکس می‏شود، چیزی برخلاف آنچه که احساس مردم آن کشورهاست، بر زبان آورد؛ حرفی است که خودشان می‏زنند. امروز بحران اخلاقی گریبان‏گیر لیبرال دموکراسی غرب است. امروز بحران جنسی، بحران اقتصادی، بحران اخلاقی، بحران خانوادگی، گرفتاریهای همان کشورهائی است که از لحاظ علمی چشم تاریخ را خیره کردند از پیشرفتهای خودشان. بشر سعادتمندی‏اش به این نیست که دانش او پیشرفت کند- دانش ابزار سعادت است- سعادت بشر به آسایش فکر است، به آسایش روح است، به زندگی بی‏دغدغه است، به زندگی همراه با امنیت اخلاقی و معنوی و مادی است، به احساس عدالت در جامعه است. این را غرب ندارد؛ نه اینکه ندارد، روز به روز هم از او دارد دورتر می‏شود. ما این را برای نشان دادن به دنیا به عنوان آرمان خودمان ترسیم کردیم؛ ما نکردیم، خدا کرد. ملت ایران به اقتضای ایمان خود به این راه، دنبال این راه افتاد.

در غوغای جنگ‏ها و اختلافهای جغرافیایی و سیاسی عالم، این‏طور پیش آمد که در برهه‏ی اخیر، غرب- یعنی اروپا- زودتر به علم جدید رسید. این، دلیلِ این هم نبود و نیست که اروپایی‏ها ذهنشان از شرقی‏ها بهتر کار می‏کند؛ دلیلِ این هم نیست که قابلیت‏هایی در آن ملتها و آن کشورها وجود دارد که در این طرف از لحاظ اقلیمی و دیگر زمینه‏ها وجود ندارد؛ نه، هیچ چنین چیزهایی را نشان نمی‏دهد؛ این یک اتفاق بود که افتاد. یک روز هم شرق از لحاظ علمی جلوتر بود و غرب در تاریکی جهل غوطه‏ور بود؛ این دوره‏ها را هم در تاریخ داشتیم. کاری که در این برهه‏ی از زمان، یعنی از دوران حرکت جدید علمی بشریت که در غرب انجام شد، اتفاق افتاد- که شاید در گذشته احتمالًا سابقه نداشته- این است که این‏ها سعی کردند علم را انحصاری کنند؛ سعی کردند این وسیله‏ی پیشرفت و سیادت را برای خودشان نگه دارند و از آن حد اکثر استفاده را برای به دست آوردن سیادت سیاسی و اقتصادی ببرند. در طول تاریخ بشریت که علم و تمدن دست به دست گشته، ما چنین چیزی را سراغ نداریم.
یکی از کارهایی که نسبت به کشورهای تحت ستم استعمار انجام گرفت، این بود که این‏ها را در عقب‏ماندگی علمی نگه داشتند؛ هم عملًا مانع پیشرفت این‏ها شدند، هم روحاً این‏ها را تضعیف کردند تا احساس کنند قادر نیستند. این برای ملت ما در یک دوره‏ی طولانی پیش آمد؛ ما را از پیشرفت بازداشتند. نمی‏گوییم این کار تماماً به وسیله‏ی پیشروان علم انجام گرفته و قدرتهای داخلی و سیاستهای دیکتاتوری و مستبدانه‏ی داخلی یا سوء اداره‏ی دولتها تأثیری نداشته؛ این بخش قضیه را منکر نیستیم؛ اما آن بخش هم مهم‏ترین تأثیر را گذاشت. در دوران قاجاریه، سوء سیاست، بدفهمی، مال‏دوستی و تنبلیِ مهم‏ترین شخصیتهای مؤثر، در وضع کشور تأثیر می‏گذاشت؛ اما وقتی در همین دوره هم کسی مثل امیرکبیر به وجود می‏آید و نقش پیشرفت علمی و تأثیر علم در پیشرفت را در سطوح سیاسیون به‏درستی کشف می‏کند، نقش عامل دوم- که عامل خارجی است- خودش را به‏روشنی نشان می‏دهد؛ سعی می‏کنند این شعله را بخوابانند. این نشان‏دهنده‏ی این است که آن‏ها توجه دارند که اگر بخواهند کشوری را تحت سیطره‏ی اقتصادی و سیاسی نگه دارند، راهش این است که نگذارند از لحاظ علمی پیشرفت کند. عین همین قضیه در طول دوران حکومت پهلوی هم وجود داشته. این‏ها مسائلی است که تحلیل و تبیین آن‏ها جزو کارهای طولانی است. البته این کارها شده؛ این‏ها دعوی محض نیست؛ استدلال‏هایی پشت سرش وجود دارد.
امروز کشور ما خوشبختانه دوره‏یی را می‏گذراند که دو آگاهی در آن هست: یکی آگاهی به توانایی و استعداد ذاتی خود؛ دوم آگاهی به اینکه قدرتهای در پی سیطره‏ی بر کشور ما و بر کشورهای نظیر ما، مهم‏ترین معارضِ دانشمند شدن و پیشرفت علمی کشور ما هستند. یعنی آگاهی به معنای خودشناسی، و آگاهی به معنای دشمن‏شناسی و توطئه‏شناسی. به برکت این دو آگاهی، این امید وجود دارد که ما بتوانیم به پیشرفتهای عظیم علمی نایل شویم.
اخیراً در یکی از مطبوعات داخلی مطلبی را دیدم که از یک مؤسسه‏ی آماریِ مهم در امریکا راجع به ایرانیان مقیم امریکا- یا به قول آن‏ها، آمریکایی‏های ایرانی‏تبار- نوشته بود که سطح معلومات و سطح پیشرفت علمی این‏ها چند برابر متوسط مردم امریکاست. این، چیز خیلی مهمی است. ما در داخل کشور همین را داریم مشاهده می‏کنیم. هیچ بُعدی هم ندارد که کسانی که بخصوص روی ایران تلاش خصمانه کردند و سعی کردند حرکت علمی را در این کشور دچار مشکل کنند، به این استعداد وافر و جوشان ایرانی واقف بودند؛ می‏دانستند که اگر عنصر ایرانی وارد میدان علم شود، علم از انحصار خارج خواهد شد.

ما در دوران قبل از انقلاب سالهای متمادی از علم دور ماندیم. یک دوره، دوره‏ی خواب و غفلت مطلق بود؛ یک دوره هم که بیداری و آگاهی به‏طور طبیعی در بین ملتها به وجود آمد، دوره‏ی فریب بود. نمی‏گذاشتند علم به معنای واقعی کلمه وارد کشور شود؛ سرگرم می‏کردند و راه تحقیق را باز نمی‏کردند؛ استعدادها را پرورش نمی‏دادند و تشویق نمی‏کردند. انقلاب آمد این دیوارها و این مرزها و این محدودیتها را برداشت و خودآگاهی علمی به وجود آمد؛ اما این حرکت بدون مدیریت، بدون حرکت و بدون عزم و اراده به جایی نخواهد رسید. همه‏ی کارها، از جمله مسأله‏ی تحقیق و علم، مدیریت سازمان یافته لازم دارد؛ لذا بایستی این کار را پیش بُرد. البته بخشی از این کار مربوط به مسئولان دولتی است و بخشی مسئولیت دانشگاه‏ها و بخش دیگر مربوط به مسئولیت مراکز علمی است. و شما به‏عنوان جهاد دانشگاهی جزو بهترین مراکزی هستید که می‏توانید در این مسئله اهتمام بورزید و احساس مسئولیت کنید؛ که البته می‏کنید. خوشبختانه من شاهدم و می‏بینم که پیشرفت شما در کار علم خیلی خوب بوده؛ دنبال کنید.

بر اثر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مسأله‏ی استعمار- که نقش استعمار در مطلبی که مورد نظر من است، بسیار زیاد است- بخشی از دنیا زودتر از یک بخش دیگر و به کمک وسیله‏ی شتابنده‏ای به سمت قلّه‏های علمی حرکت کرد. این بخش از این وسیله‏ی شتابنده استفاده کرد و به جلو رفت و این وسیله را روز به روز شتابنده‏تر و تواناتر کرد و با بالا بردن کاربری آن، به دستاوردهای علم رسید؛ درحالی‏که ما با همه‏ی پیشرفت علمی، محاط به جهالتهای فراوانیم. ساکنان آن بخش از دنیا، پیشرفتهای علمیِ شگفت‏آوری کردند و بعد هم سیاست کلّی‏شان این شد که علم را در اختیار خودشان بگیرند و اجازه ندهند که کشورهایی که عقب مانده‏اند، به آن‏ها برسند و یا از آن‏ها جلو بزنند! حتماً شما از محدودیتهایی که برای برخی از فناوری‏های پیشرفته وجود دارد که مطلقاً نبایستی به هیچ نقطه‏ای از نقاط دنیا درز پیدا کند، مطالب زیادی شنیده‏اید.
استعمار، هم در پیشرفت علمیِ یک بخش از دنیا نقش داشت و هم توانایی‏اش بر استعمار، ناشی از میزان پیشرفت علمی‏اش بود که از آن پیشرفت، استفاده‏ی سیاسی کرد. مانند انگلیس که از کشتی بخار برای استعمار هند استفاده نمود و استعمار هند کمک کرد که کشتی بخار به کشتیهای پیشرفته‏تری تبدیل شود و تسلّط بر هند و نقاط دیگر را نیز بیشتر کند. به این ترتیب، علمی که محدود و محصور به خودشان بود، در خدمت استعمار قرار گرفت و استعمار در خدمت علم!

در غرب، حدّ آزادی را منافع مادّی تشکیل می‏دهد. ابتدا برای آزادیهای اجتماعی و فردی، محدودیتهایی را معیّن کردند؛ این یکی از آن‏هاست. آن وقتی‏که منافع مادّی به خطر بیفتد، آزادی را محدود می‏کنند. منافع مادّی، مثل عظمت این کشورها و سلطه‏ی علمی این کشورها. تعلیم و تربیت، یکی از مقولاتی است که آزادی در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسان‏هاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند؛ اما همین «آزادی» در دانشگاههای بزرگ دنیای غربی محدود می‏شود! دانش و فناوری والا به قول خودشان CET HGIH قابل انتقال نیست! انتقال فناوری به کشورهای معیّنی ممنوع است! چرا؟ چون اگر این دانش و این علم انتقال داده شد، از انحصار این قدرت خارج شده است و این قدرت مادّی و این سلطه، به حال خود باقی نخواهد ماند. آزادی مرز پیدا می‏کند؛ یعنی استاد حق ندارد که فرضاً به شاگرد کشور جهان سومی شاگرد ایرانی، یا دانش‏پژوه چینی فلان راز علمی را بیاموزد!

وسایل ارتباط جمعی استکبار تلاش می‏کنند که جمهوری اسلامی را متعرّض، متجاوز و در صدد قلع‏وقمع همه نظامهای دنیا معرفی کنند. اما این‏گونه نیست. هرکس در دنیا، هرطور می‏خواهد، زندگی می‏کند. ما فقط آنچه را که بشر به آن نیازمند است عرضه می‏کنیم. امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام فرمود: «طبیب دوّار بطبّه قد احکم مراحمه و أحمی مواسمه.» در کوله‏پشتی ما دوای درمان دردهای امروز بشریت است. هرکه نمی‏خواهد از این کوله‏پشتی نگیرد و نبرد. ما که با کسی دعوا نداریم. اگر بشر از بحران هویّت رنج می‏برد، از بحران معنویّت رنج می‏برد، از بی‏احترامی نسبت به سنّتهای بشری رنج می‏برد؛ پدر به پسر رحم نمی‏کند، پسر به پدر احترام نمی‏کند، پاس سنّتهای گذشته را نمی‏دارند، ارزشی برای ارزشهای غیر شخصی قائل نیستند، این یک بحران است. امروز ملتهای غرب به این بحران دچارند؛ و علاجش در اسلام است. اگر امروز ثروت ثروتمندان در دنیا روز به روز افزایش می‏یابد و اشخاص و کمپانیها و شرکتهایی، ثروتهای افسانه‏ای میلیاردی تحصیل می‏کنند، و در مقابل، انسان‏هایی در کنار همان ثروتها، شب در کارتون، روی آسفالت خیابان می‏خوابند؛ این‏ها از مشکلات غرب است. اگر با وجود هزاران توصیه راجع به ازدواج و تبلیغات خانواده و نظایر آن، روز به روز بنیان خانواده در کشورهای غربی سُست‏تر می‏شود؛ اگر دخترها و پسرها ناراحتند؛ اگر همانهایی که خودشان شریک این جرمند ناراحتند؛ اگر بنیان خانواده متزلزل است و بچه‏ها ناراحتند؛ اگر بحران روانی همه را فراگرفته است، این‏ها به خاطر چیست؟ این همه خودکشی برای چیست؟ در طول همین چند ماه گذشته، یا شاید حدود یک سال گذشته، چند صد نفر در کشور ایالات متحده که به خیال خودشان در اوج قلّه علم و ثروتند؛ و خیال می‏کنند ارزش این‏هاست به وسیله اشخاص دیگر کشته شده‏اند. حالا با هلیکوپتر در بیابانها بگردند برای تظاهر به محبّت و رأفت و رحمت نسبت به گربه یا سگ گمشده‏ای! مگر کورند؟! مگر نمی‏بینند که در شهرها و ایالات امریکا چه خبر است؟! یک نفر وارد کوپه یک قطار می‏شود و با مسلسل، چند نفر را می‏کشد. از این کوپه می‏آید و باز در کوپه بعدی، چند نفر دیگر را می‏کشد. و همین‏طور ... اگر بشریت از این دردهای لاعلاج رنج می‏برد، ما می‏گوییم: علاجش اینجاست؛ علاجش اسلام است. این است تجدید بعثت در دنیای امروز. و امروز شما پیش‏قراولید. ملت ایرانْ پیش‏قراول است. باید عمل کند و با اعتماد و اتّکا به نفس هم باید این عمل را بکند؛ چون دنیا محتاج ماست.
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی