اصلی ـ فرعی کردن امور -
تعداد فیش :
39 ،
تعداد مقاله :
0
1401/03/04
1398/05/30
1398/03/14
1397/03/14
1397/03/14
1397/03/07
1396/10/26
1396/03/17
1394/08/12
1394/08/12
1394/06/18
1394/02/26
1393/09/06
1393/09/06
1393/09/06
1393/09/04
1393/03/14
1393/03/14
1392/05/06
1392/05/06
1391/10/19
1390/11/14
1390/07/20
1390/01/01
1389/06/25
1389/05/31
1389/01/17
1389/01/17
1388/12/06
1388/08/06
1388/02/26
1383/05/25
1382/07/02
1381/02/11
1380/04/10
1378/06/24
1378/06/02
1371/08/24
1371/05/07
انقلابی چیست؟ من چند تا شاخص برای نمایندهی انقلابی عرض کردم. شماها الحمدلله موفّقید دیگر، خدای متعال به شما توفیق داده، در مجلس هستید، دارید کارهای خوبی میکنید... بحمدالله مشغولید لکن در عین حال تذکّر خوب است. بدانیم اگر بخواهیم نمایندهی انقلابی بمانیم چه کار کنیم. من چند نکته را اینجا نوشتهام… دنبال حلّ مشکلات اساسی کشور بودن؛ یعنی واقعاً اساسیترین مسائل را نگاه کنید، آنها را [دنبال کنید]. من به تعبیر بهتر بگویم، در مسائل کشور، مسائل اصلی وجود دارد، مسائل فرعی وجود دارد؛ تا وقتی مسائل اصلی پیش پای ما است، نوبت به مسائل فرعی نمیرسد. سراغ مسائل فرعی رفتن در حالی که ما مسائل اصلی را جلوی چشم داریم، جایز نیست. دنبال حلّ مشکلات اساسی و مسائل اصلی باشید؛ اصلی ـ فرعی کنید موضوعات را.
از فروع و از حواشی، بجد پرهیز کنید؛ من میبینم متأسّفانه -مال امروز و دیروز هم نیست- در غالب دورانها ما زیاد دچار حواشی و فروع بودهایم ... امّا حالا با پدید آمدن فضای مجازی و این حواشیای که در فضای مجازی و مانند اینها هست، بیشتر هم این فروع و این حواشی و امثال اینها زیاد میشود؛ از آنها هرچه ممکن است پرهیز کنید.
یک توصیه هم به مسئولین محترم کشور میکنم: تمرکز بر مسئلهی اصلی. در هر برههای یک مسئلهی اصلی در کشور هست که باید بر آن تمرکز کرد. قبل از پیروزی انقلاب، مسئلهی اصلی «رژیم طاغوت» بود که امام بر آن تمرکز کرد و موفّق شد؛ بعد از پیروزی انقلاب، در یک برههای، مسئلهی «تثبیت نظام» بود، در یک برههای «جنگ تحمیلیِ صدّام علیه کشور» بود که همهی کشور بر مسئلهی جنگ تمرکز کردند، بحمدالله موفّقیّت حاصل شد. امروز مسئلهی اصلی و نقد، مسئلهی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همهی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد.
... به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم، حاشیهسازی نکنیم. الگوی امام چگونه است؟ این را من خیلی کوتاه و مختصر عرض کنم؛ اینها برای ما درس است. من چند خصوصیّت را در الگوی رفتاری امام بزرگوار، با این وضعیّت ذکر میکنم.
... سوّم: امام اولویّتها را رعایت میکرد؛ تمرکز بر اولویّتها میکرد. فرض بفرمایید در دوران مبارزات، اولویّت امام مقابلهی با رژیم سلطنت بود و مسائل حاشیهای را وارد میدانِ کار خود نمیکرد؛ در دوران جنگ تحمیلی، اولویّت امام مسئلهی جنگ بود؛ امام بارها این را فرموده بودند که جنگ در رأس امور است، دفاع مقدّس در رأس امور است، و واقع هم همین بود. متمرکز بر یک مسئلهی دارای اولویّت میشد و حواشی را واردِ میدانِ اهتمامِ خود نمیکرد. در اوّل انقلاب -در همان روزهای اوّل و هفتههای اوّل- در رفتار امام، انسان با شگفتی مشاهده میکند تکیهی امام بر قانون اساسی، بر ایجاد نظام، بر ترتیبات قانونی و بر این چیزها بود؛ یعنی بر روی آن نقطهی اصلی متمرکز میشد. من به شما عرض میکنم برادران عزیز، خواهران عزیز و ملّت بزرگ ایران! ما بعد از امام، همان راه امام را موبهمو دنبال کردهایم و انشاءالله خواهیم کرد: دچار انفعال و ضعف نمیشویم و به حول و قوّهی الهی در برابر زیادهخواهی و زورگویی بیگانگان و دشمنان میایستیم؛ هیجانزده و احساساتی تصمیم نمیگیریم، به جای متن به حاشیههایی که برایمان میسازند اعتنا نمیکنیم و وارد حواشی نمیشویم، سرگرم نمیشویم؛ اولویّتهایمان را به توفیق الهی و به هدایت الهی تشخیص میدهیم؛ و به امید خدا به مردممان و به تواناییهای آنها و به جوانان عزیزمان اعتماد میکنیم؛ و به دشمن مطلقاً اعتماد و اطمینان نمیکنیم؛ مردم عزیزمان را از دودستگی و دوقطبی برحذر میداریم؛ و به نصرت الهی هم اطمینان داریم. شک نداریم که ملّت ایران، با این انگیزه، و با این احساسی که امروز دارد حرکت میکند، با این ایمان، با این امید، قطعاً به توفیق الهی و به حول و قوّهی الهی پیروز خواهد شد.
یکی از موانع ]پیشرفت[، سرگرمی به چیزهای خرابکننده و ویرانکننده و گمراهکننده است؛ مثل اختلافات سرِ چیزهای بیخودی. اختلافات کوچک و بهانههای کوچک، گاهی مایهی اختلافات بزرگ میشود؛ مثل حواشیای که وجود دارد. سال گذشته به نظر من در همین جلسه بود یا یک جلسهای شبیه این در ماه رمضان بود که به یک حاشیهای اشاره کردم که مال آنوقت بود. حاشیهای که امروز به نظر من بیشتر از متن، ماها را به خودش سرگرم کرده، همین مسئلهی فضای مجازی و فلان شبکهی پیامرسان و از این [قبیل] چیزها است؛ اینها «حاشیهای» است. خب یک کاری باید انجام بگیرد، یک کاری هم دارد انجام میگیرد؛ این پرداختن افراطی و زیاده به آن -از آن طرف یک جور، از طرف مقابل یک جور- همان حواشی است؛ غافل شدن از کار اصلی است. بنابراین اینها موانع درونی است.
توصیهی بنده به برادران و خواهران مؤمن و مسلمانمان این است که در مسائل اساسی دنیای اسلام، مسائل حیاتی دنیای اسلام باید صریح باشیم؛ اگر صریح بودیم، میتوانیم در عالم جریانسازی کنیم. ما نیاز داریم به اینکه در بین افکار عمومی جهان و افکار نخبگان جهان، جریانسازی کنیم؛ حقایقی وجود دارد، این حقایق را همگانی کنیم؛ بر روی افکار عمومی مردم عالم اثر بگذاریم. نگذارید شما را ندیده بگیرند و با توطئهی سکوت، مسائل مهمّ دنیای اسلام را محو کنند و زیر بار جنجال مسائل فرعی و مسائل دروغین، مسائل اصلی دنیای اسلام از نظر افکار عمومیِ جهان، نادیده گرفته بشود. نباید اجازه داد که این امپراتوری خطرناک و سهمگین تبلیغاتی غرب که عمدتاً دست صهیونیستها است، این مسائل مهمّ دنیای اسلام را ندیده بگیرد.
گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید اینهمه ما مسئلهی فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئلهی اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئلهی سینما، یک مسئلهی مهم است، [یعنی] مسئلهی فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود، از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلمها- ادارهی هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئلهی اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهی اصلی؛ نامهنگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئلهی اصلی را از مسئلهی فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئلهی اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را بهعنوان یک مسئلهی اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم.
تکیهی ما بر دشمنیِ دشمنان خارجی به معنای اغماض از ضعفهای درونی خودمان نیست. این را به شما جوانهای عزیزم عرض بکنم؛ ما در درون خودمان ضعفهایی داریم؛ دشمن در موارد زیادی از ضعفهای ما استفاده میکند؛ این ضعفها را باید برطرف کنیم. ما ضعف در سیاستگذاری داریم؛ ضعف در اجرا داریم؛ ضعف در تلاش داریم؛ گاهی دچار تنبلی و دچار کاهلی در حرکتهای خودمان میشویم؛ ضعف در [تشخیص] اولویّتهای کشور داریم؛ گاهی اوقات سر یک چیز جزئی، گروههایی در درون کشور از خودمان با همدیگر درگیر میشوند، سر یک امری که ضرورتی هم ندارد، لزومی هم ندارد؛ از دشمن غافل [میشویم]؛ اینها ضعفهای ما است؛ این ضعفها را بایستی برطرف کرد. لکن وجود دشمن -دشمنی که آگاه است، دشمنی که پول خرج میکند، دشمنی که اگر بتواند از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند- یک چیزی است که نباید مغفولٌعنه بماند. بعضیها به بهانهی همین مسائل جزئی داخلی، دشمن خارجی را فراموش میکنند، آمریکا را فراموش میکنند. اینکه امام (رضواناللهعلیه) مکرّر تکرار میکردند که هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید، بهخاطر این است؛ بر سر یکدیگر کمتر فریاد بکشید. نمیگویم انتقاد نکنیم؛ نه، بالاخره جامعه، جامعهی آزادی است، افکار آزادند، حقّ انتقاد وجود دارد، انتقاد هم مایهی پیشرفت است امّا دشمن اصلی را با دشمنان درجهی دو و با دوستانی که با آنها اختلاف نظر داریم و دشمن هم حتّی نیستند، اشتباه نگیریم؛ دشمن اصلی جای دیگر است. دشمن اصلی آن دشمنی است که با همهی توان درصدد این است که دستاورد عظیم ملّت ایران را از او بگیرد؛ این دستاورد عبارت است از حضور ملّت، حاکمیّت ملّی، نفوذ افکار قرآنی و اسلامی در میان مردم؛ این آن دستاورد بزرگ است که ما را به پیشرفت میرساند؛ تا امروز هم پیشرفتهای زیادی کردهایم، بعد از این هم همین ما را به آرمانهایمان خواهد رساند. این را میخواهند از دست مردم بگیرند؛ میخواهند حکومت ظالمانه، حکومت دستنشانده، حکومتی دلباختهی به غرب و تسلیم غرب و مرعوب غرب به وجود بیاورند، هدفشان این است؛ این را بایستی از یاد نبریم و این دشمن را در نظر داشته باشیم.
بحمدالله جمهوری اسلامی راه خودش را باز کرده است و دارد پیش میرود. من تردیدی ندارم در اینکه شما جوانهای عزیز روزهایی را خواهید دید که بسیاری از این آرمانهای بلندی که جمهوری اسلامی ترسیم کرده است، در کشور شما و در زندگی شما تحقّق پیدا کرده است؛ شک ندارم که آینده اینجور است و شما خواهید توانست انشاءالله کشورتان را بسازید و خواهید توانست که الهامبخش ملّتهای دیگر بشوید و خواهید توانست به توفیق الهی این غولهای وحشتی که ملّتها را میترسانند از پا بیندازید و ملّتها را انشاءالله از زیر سایهی رعب و وحشت اینها آزاد کنید؛ این را شما جوانها قطعاً به توفیق الهی خواهید دید، بهشرط اینکه این راه را ادامه بدهید، بهشرط اینکه با ایمان و با امید حرکت بکنید و بصیرت را، بصیرت را از دست ندهید و در همهی قضایای گوناگون کشور -که حالا مسائل فراوانی داریم که بعدها هم به آنها میپردازیم- معیارها و ملاکهای اصلی را در نظر داشته باشید که این موجب میشود که انشاءالله راه را درست حرکت کنید.
فضای کشور را بیموقع نباید فضای انتخاباتی کرد؛ از ۱.۵ سال پیش -که تقریباً دو سال به انتخابات امسال مانده بود که آخر سال است- بعضیها شروع کردند در مطبوعات و در حرفها، راجع به انتخابات حرف زدن، بحث کردن. وقتی فضای انتخاباتی در کشور بهوجود میآید، بسیاری از مسائل اصلی جامعه به حاشیه میرود و فراموش میشود. خب، فضای انتخابات، فضای رقابت و تعارض است؛ ما چرا بیخود این فضای رقابت را، فضای تعارض را، بکشانیم به یک سال دو سال قبل؟ شروع زودهنگام این بحثها به نظر ما مصلحت نیست. لکن حالا چرا؛ الان که سه چهار ماه مثلاً به انتخابات باقی است، جای آن است که راجع به انتخابات عرایضی عرض بشود.
کشورهای منطقه مراقب باشند؛ سیاست دشمنان این منطقه و دشمنان این مجموعهی اسلامی، ترساندن این کشورها از همدیگر است، دشمنِ موهوم درست کنند و دشمن اصلی را که استکبار است، کمپانیهای متجاوز و متعدّی و وابستگان آنها هستند، صهیونیست است در حاشیه نگه دارند. دشمن موهوم درست کنند؛ ایران در مقابل عرب، فلان قومیّت در مقابل فلان قومیّت دیگر، شیعه در مقابل سنّی؛ اینها سیاستهای دشمنان است؛ باید با این مقابله کرد.
رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار که همهى این چیزها را فکر کرد؛ آن چشم تیزبین و روشنبین، آن بصیرت الهى، بدون اینکه درس سیاست در جایى خوانده باشد، از کسى فراگرفته باشد، همهى آن چیزهایى را که در این زمینه لازم بود، از خداى متعال الهام گرفت؛ به آن قلب پاکیزه الهام شد. امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیّت کنید، بسیجى باشید؛ نه، گفت که چه کار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنى جهت دادن؛ یعنى یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد.
در دوران جنگ، در هشت سال دفاع مقدّس، مکرّر گفت: جنگ در رأس امور است. ماها مسئول بودیم در کشور - بنده رئیسجمهور بودم، یکى دیگر مسئول دیگرى بود - هزار جور کار داشتیم. مأمور و مسئول وقتىکه اینهمه کارهاى اجرایى دوروبرش هست، گاهى غفلت میکند، [امّا] امام راه را نشان داد به همه - به مسئولین، به مردم، به جوانها - [که] جنگ در رأس امور است. همین هم بود. جهت داد به همه که بروید سراغ این کار؛ این مهم است. در قضیّهى حرکت به سوریّه براى جنگیدن با رژیم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوانهاى ما - دو نفرشان هم پیش من آمدند که هر دو الان جزو شهداى عالىمقام ما هستند - که میخواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزهى با اسرائیل از عراق میگذرد؛ جلوى آن را گرفتند. و آنهایى که رفته بودند برگشتند. ببینید؛ این، فهمیدن اولویّتها است، شناختن اولویّتها است. امام راه را، جهت را نشان میداد. فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات یا اوجب واجبات است؛ یعنى همهى مسائل بعدى، فرع این مسئله است. این جهت را به ما نشان داد. ممکن است جنابعالى با رفیقت سرِ یک قضیّهاى کوچک یا بزرگ اختلافِنظر داشته باشید امّا در حفظ نظام، هردو بهقدرِ هم مسئولید. آنهایى که نفهمیدند این حرف امام را، در یک جاهایى خطاهاى فاحش کردند. امام، جهت را نشان میداد. این مرد بزرگ، اینجورى حرکت میکرد. با دلایل متعدّد هم میشود این را قطعى و مدلّل کرد که قصد واقعى استکبار و غرب در مقابل ایران، جلوگیرى از رشد و اقتدار ملّت ایران است؛ قصد واقعى این است که از عزّت روز افزون ملّت ایران جلوگیرى کنند؛ مسئلهى هستهاى یک بهانه است، بهانههاى دیگرى هم در کنار این هست. مسئلهى اصلى این است که استعدادهاى ملّت ایران بتدریج بُروز و ظهور پیدا کرده است، دارد پیشرفت میکند در همهى ابعاد؛ ابعاد سیاسى، ابعاد علمى، ابعاد گوناگون اجتماعى، و دارد اقتدار پیدا میکند، اینها از این ناراضىاند، از این ناراحتند، جلوى این را میخواهند بگیرند؛ تحریم و فشار هم به همین نیّت است، تحریم و فشار اقتصادى به خاطر همین است که بلکه بتوانند از تلاشهاى رو به گسترش ملّت ایران جلوگیرى کنند؛ لذا تحریم میکنند، فشار مىآورند، فشار اقتصادى مىآورند، البتّه خب فشار اقتصادى عامل مهمّى است.
اینکه حالا شما میگویید امنیّت اسرائیل باید حفظ بشود، من میگویم این حرف هم حرف صادقانهاى نیست. براى دولتمردان و دولتزنانِ آمریکا، امنیّت اسرائیل مسئلهى اصلى نیست، مسئلهى اصلى چیز دیگرى است. مسئلهى اصلى براى این حضرات، راضى نگهداشتن شبکهى سرمایهداران صهیونیست است که رگِ حیات اینها را در دست گرفتهاند. مسئلهى آنها این است؛ والّا اسرائیل باشد یا نباشد، چه اهمّیّتى براى اینها دارد؟ آنچه برایشان مهم است این است که رگِ حیاتشان را دادهاند به دستِ شبکهى سرمایهداران صهیونیست؛ آنهایى که هم به اینها رشوه میدهند، هم اینها را تهدید میکنند؛ رشوه میدهند - رشوهى پولى، پول به آنها میدهند - [آنها هم] پول میگیرند؛ رشوهى مقامى و وعدهى مقام میدهند و اگر با آنها که نبض اقتصاد آمریکا را در دست دارند ساخت و پاخت نکنند، از رسیدن به مقامات عالى - مثل ریاست جمهورى، مثل وزارت و مانند اینها - خبرى نیست؛ مسئله برایشان این است. تهدید هم میکنند؛ اگرچنانچه اینها بر خلاف میل آن شبکهى خطرناک عمل بکنند تهدیدشان میکنند، یا تهدید میکنند به اینکه شما را وادار میکنیم به استعفا، یا براى شما رسوایى درست میکنیم! که اینها را در زندگى آمریکایى در این چند سال دیدهاید؛ یکى را متّهم میکنند، یکى را بدنام میکنند، براى یکى ماجراى فساد جنسى درست میکنند، یکى را وادار به استعفا میکنند، یکى را هم ترور میکنند؛ از این رؤسا و بزرگان، کسانى را ترور هم کردند؛ دست آنها باز است! شما از این میترسید، شما ملاحظهى این را میکنید؛ مسئلهى امنیّت اسرائیل نیست، مسئلهى امنیّت خودتان است. اینها مستکبرند، اینجورى حرف میزنند، ما هم آبمان با مستکبرین به یک جو نمیرود. خب، اگر حرف منطقىاى وسط بیاید، حرفى نداریم؛ ما حرفهاى منطقى را قبول میکنیم، قرارهاى عادلانه و عاقلانه را قبول میکنیم امّا آنجایى که پاى زورگویى و زیادهطلبى باشد، نه؛ جمهورى اسلامى از صدر تا ذیل، هم مردمش، هم مسئولینش قبول نخواهند کرد؛ این را بدانند.
من قلباً متأسّفم ما [یعنى] دنیاى اسلام - که باید همهى نیروى خودمان را صرف کنیم براى مقابلهى با توطئهى رژیم صهیونیستى و این حرکتى که علیه قدس شریف و مسجدالاقصى انجام دادند که همهى دنیاى اسلام را بایستى به حرکت در بیاورد - امروز ناچاریم به گرفتارىهایى که استکبار در درون دنیاى اسلام بهوجود آورده مشغول بشویم؛ چارهاى نیست. در واقع پرداختن به مسئلهى تکفیر، چیزى است که بر علماى دنیاى اسلام و زبدگان و فرزانگان دنیاى اسلام تحمیل شده است؛ این را دشمن بهصورت مشکل دستساز وارد دنیاى اسلام کرده است و ناچاریم به آن بپردازیم، لکن مسئلهى اصلى، مسئلهى رژیم صهیونیستى است؛ مسئلهى اصلى، مسئلهى قدس است؛ مسئلهى اصلى، مسئلهى قبلهى اوّل مسلمین، مسجدالاقصى است؛ اینها مسائل اصلى است.
چالش درونى براى ملت ما عبارت است از اینکه روحیه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداریم و فراموش کنیم و آن را از دست بدهیم؛ این بزرگترین خطر است. در شناخت دشمنمان اشتباه کنیم؛ در شناخت دوستمان اشتباه کنیم؛ جبههى دشمن و دوست را با هم مخلوط کنیم، نفهمیم دشمن کیست؛ دوست کیست؛ یا در شناخت دشمن اصلى و فرعى اشتباه بکنیم، این هم خطر است. برادران عزیز، خواهران عزیز، عموم ملت ایران توجه داشته باشند که گاهى یکى با شما دشمنى میکند، اما اگر دقت کنید دشمنىِ او دشمنىِاصلى نیست، تابعى است از یک عامل دیگر، از یک کس دیگر؛ دشمن اصلى را پیدا کنید؛ والا [اگر] انسان با دشمن فرعى سینهبهسینه بشود، هم قواى او تحلیل میرود، هم نتیجهى کارْ نتیجهى مطلوبى نخواهد شد.
چالشهاى درونى ما اینها است: سرگرم شدن به اختلافات در داخل کشور؛ اختلافات فرعى و اختلافات سطحى، ما را سرگرم بکند، در مقابل هم قرار بدهد، تعارض بهوجود بیاورد، ما را از مسائل اصلى و از خطوط اصلى غافل بکند؛ این یکى از مصادیق آن چالش اصلى است که عرض شد. از دست دادن انسجام ملت از چالشهاى ما است. دچار شدن به تنبلى و بىروحیگى، دچار شدن به کمکارى، دچار شدن به یأس و ناامیدى، تصور اینکه ما نمیتوانیم، تصور اینکه تا حالا نتوانستیم؛ نخیر، همانطور که امام فرمودند ما میتوانیم، باید عزم داشته باشیم، عزم ملى و مدیریت جهادى میتواند همهى این گرهها را باز کند. اینها همه، آن چالشهاى درونى ما است که باید با اینها مقابله کنیم. همانطور که عرض کردیم جوانهاى عزیز ما، نخبگان ما، فضلاى ما باید بنشینند این مسائل را بررسى کنند؛ اینها سرفصلهایى است. نام مبارک امام بزرگوارمان و یاد آن بزرگمرد و نقشهى آن معمار بزرگ میتواند ما را در همهى این فصول یارى کند و به ما امید ببخشد و نشاط بدهد و روحیه بدهد؛ همچنان که تا امروز چنین بوده است و به توفیق الهى در آینده [هم] چنین خواهد بود.
یكی از برادرها به قضایای سال ۸۸ و این حرفها اشاره كردند. من خواهش میكنم اگر چنانچه مسائل سال ۸۸ را مطرح میكنید، مسئلهی اصلی و عمده را در این قضایا مورد نظر و در مدّ نگاهتان قرار دهید؛ آن مسئلهی اصلی این است كه یك جماعتی در مقابل جریان قانونی كشور، به شكل غیر قانونی و به شكل غیر نجیبانه ایستادگی كردند و به كشور لطمه و ضربه وارد كردند؛ این را چرا فراموش میكنید؟ البته ممكن است در گوشه و كنار یك حادثهی بزرگ زد و خوردهائی انجام بگیرد كه انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخیص دهد؛ یا یك نفر در موردی ظالم، در موردی مظلوم باشد؛ این كاملاً امكانپذیر است؛ اما در این قضایا، مسئلهی اصلی گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آن كسانی كه فكر میكردند در انتخابات تقلب شده، چرا برای مواجههی با تقلب، اردوكشی خیابانی كردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال كردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شكلی كه قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیكنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میكنیم كه تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا كشور را دچار این ضایعات كردید؟ چرا برای كشور هزینه درست كردید؟ اگر خدای متعال به این ملت كمك نمیكرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در كشورهای منطقه، آنجاهائی كه گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ كشور را لب یك چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت بهخرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئلهی اصلی است؛ این را چرا فراموش میكنید؟
جدا كردن مسائل اصلی از فرعی، مسائل درجهی یك از مسائل درجهی دو، سرگرم نشدن به مسائلی كه از اولویت برخوردار نیستند و شناختن این مسائل، از عرصههای شور و شوق دانشجوئی و دانشگاهی است. اگر شما میبینید در بیرون كسانی احیاناً به مسائل فرعی سرگرم میشوند، خودشان را مشغول میكنند، محیط دانشگاه باید بتواند در این زمینه داوری درستی داشته باشد: آقا این مسئله اصلی است، این مسئله فرعی است؛ این مسئله از اولویت برخوردار است، این مسئله از اولویت برخوردار نیست. محیط دانشجوئی، یك چنین محیطی است. این معنایش این نیست كه حتماً بر همهی این جمع دانشجوئی، فكر واحدی حاكم باشد؛ نه، ممكن است اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ شما میگوئید این مسئله از اولویت برخوردار نیست، دیگری میگوید هست؛ خیلی خوب، محیط، محیط بحث است؛ همین، نشاط ایجاد میكند.
یک نقطهی مهم - برای شما جوانان عزیز قمی عرض میکنم - در این حرکت این است که انسان با هوشیاری و زیرکی، حرکتهای دشمن را تفرّس کند، زیر نظر بگیرد و هدفهای دشمن را کشف کند؛ این خیلی مهم است. اگر شما در یک مبارزهی شخصی، در یک دفاع شخصی که در مقابل یک حریف قرار میگیرید، بتوانید حرکت او را پیشبینی کنید، هیچ ضربهای نخواهید خورد. اگر حواستان پرت شد، غافل شدید، تمرکز را از دست دادید، به چیز دیگری سرگرم شدید، نتوانستید پیشبینی کنید که او چه کار میخواهد بکند، حتماً ضربه میخورید. دشمن که نخوابیده؛ او بیدار است: «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لمینم عنه». شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعیت خودت غافل شدی، دلیل این نمیشود که دشمنی هم که در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛ او ممکن است حواسش جمع باشد، بزند. پس باید حواسها جمع باشد. اینکه ما این همه عرض میکنیم، توصیه میکنیم، تأکید میکنیم، هم به مسئولین، هم به مردم، که خودتان را به مسائل فرعی سرگرم نکنید، برای خاطر این است. اینکه به مطبوعات، به رسانهها، به روزنامهها، به پایگاههای اینترنتی که امروز رواج پیدا کرده است، هی سفارش میکنیم که از وارد کردن حرفها و مطالب نادرست - که ذهن مردم را مشغول میکند - به فضای ذهنی مردم پرهیز کنید، به خاطر این است.
یک ملت باید درست حواسش را جمع کند، بداند پا کجا میگذارد - تقوای جمعی یعنی همین - بداند چه کار میخواهد بکند، مراقب باشد که از کجا ضربه متوجه او میشود. در عمل فردی هم اگر ما تقوا داشته باشیم، اعمال خودمان را مراقبت خواهیم کرد، خودمان را مراقبت خواهیم کرد؛ جائی که پای انسان میلغزد، انسان پا نمیگذارد؛ جائی که خوف سقوط هست، انسان مراقبت میکند. این چیزی است که لازم است. به نظر من کارهائی که باید انجام بگیرد برای اینکه این ضعفها برطرف شود، در درجهی اول این نگاه به آینده است؛ در درجهی اول مسئولیتپذیری ماهاست. همهی ما باید احساس مسئولیت کنیم؛ بخصوص مسئولین کشور و خدمتگزاران مردم باید احساس مسئولیت کنند. تقصیرها را گردن هم نیندازیم. اینجور نباشد که اگر یک جا یک نقصی پیدا شد، مجلس بگوید تقصیر دولت است، دولت بگوید تقصیر مجلس است، آن یکی بگوید تقصیر قوهی قضائیه است؛ نه، حدود مشخص است. قانون اساسی خطوط را مشخص کرده است. وظائف همه معلوم است. رهبری مسئولیت دارد، دولت مسئولیت دارد، مجلس مسئولیت دارد، قوهی قضائیه مسئولیت دارد، نیروهای نظامی مسئولیت دارند، دستگاههای اجرائی هر کدام مسئولیتهائی دارند؛ به گردن هم نیندازیم. اشکالی به وجود میآید، متوجه رهبری است؛ رهبری متواضعانه قبول کند که این اشکال متوجه اوست و سعی کند آن را برطرف کند. این یکی از اساسیترین کارهاست.
کار اصلی دیگر این است که از ارزشهای اصولی نباید غافل شد. سرگرم مسائل فرعی و فروع نشویم، از اصول غافل بمانیم. این هم شرح مفصلی دارد. حفظ اتحاد و همدلی، یکی دیگر از وظائف ماست. بارها عرض کردهایم که بین مسئولین باید اتحاد و همدلی باشد. سه قوه و دیگران باید با هم همدل باشند، همگام باشند، همدست باشند؛ ولو یک جاهائی اختلاف نظرهائی دارند. اختلاف نظر اشکالی ندارد؛ اما بایستی در جهتگیریهای نظام و کشور و انقلاب پشت به پشت یکدیگر بدهند، دست یکدیگر را محکم بفشرند و به پیش بروند؛ هم اینها، هم مردم با هم، هم مردم با مسئولین. این اتحاد و همدلی، علاج قطعی بسیاری از مشکلاتی است که در کشور وجود دارد. یکی از کارهای اصلی که باید انجام بدهیم و همه باید به آن توجه داشته باشیم، این است که فریب لبخند دشمن و وعدههای دروغ جبههی دشمن را نخوریم. در این سی سال، تجربه هم پیدا کردهایم. گاهی به روی ما لبخند زدند. اوائل گاهی بعضی از ما باور میکردیم. یواش یواش فهمیدیم پشت صحنه چیست. فریب لبخند دشمن را، فریب وعدههای دروغ دشمن را نخوریم. جبههی قدرت مادیای که امروز بر دنیا مسلط است، راحت عهد میشکند. بدون هیچ دغدغهای عهدشکنی میکنند، زیر قولشان میزنند، زیر حرفشان میزنند، نه از خدا خجالت میکشند، نه از خلق خجالت میکشند، نه از طرف مذاکره خجالت میکشند؛ راحت دروغ میگویند! من نمونههای زنده دارم - که حالا در اینجا جای بحثش نیست؛ شاید آن وقتی که لازم باشد، عرض بکنم - همین اظهاراتی که آمریکائیها کردند، رئیس جمهور آمریکا کرد؛ نامهای که به ما نوشت، جوابی که ما دادیم؛ بعد عکسالعمل و اقدامی که آنها با مضمون آن نامهها کردند. اینها یک روزی در اختیار افکار عمومی دنیا - آن وقتی که لازم باشد - قرار خواهد گرفت؛ خواهند دید که اینها چه جوریاند، حرفشان چقدر اهمیت و ارزش دارد، وعدهشان چقدر ارزش دارد. بنابراین یکی از کارهای اساسی ما این است که فریب لبخند و وعدهی دروغ اینها را نخوریم. یکی هم پرهیز از تنبلی و کمکاری است. کسالت، کمکاری و تنبلی، یک انسان را، یک خانواده را، یک کشور و یک ملت را تباه میکند. همه باید کار کنند؛ کار جهادی. این که ما امسال گفتیم جهاد اقتصادی، یعنی تحرک اقتصادی باید جهادگونه باشد. مردم انتظاراتی دارند؛ این انتظارات بجا هم هست. مسئولان باید قدردان مردم باشند. حضور مردم، آمادگی مردم، نعمت بسیار بزرگی است که همه باید قدردان آن باشیم. مسئولان نیت خدمتگزاری خالص داشته باشند. آنچه که مردم از مسئولین - بخصوص ردههای بالاتر - توقع دارند، این است که با هم تعامل داشته باشند، وحدت داشته باشند، همکاری داشته باشند؛ هم در سطوح بالا، هم در سطوح میانه؛ بر اولویتهای کشور تمرکز داشته باشند، مسائل اصلی را جلو بیندازند، سرگرم مسائل فرعی و حاشیهای نشوند، کار و تلاش بیوقفه انجام بدهند. مردم صداقت را توقع دارند، عمل به وعدهها را توقع دارند، پرهیز از مناقشات را توقع دارند، پرهیز از سرگرم شدن به حواشی و مسائل فرعی را توقع دارند، امانت و پاکدستی و برخورد با متخلف و خائن را توقع دارند؛ اینها در صدر مطالبات مردم قرار دارد.
در بسیاری از اوقات یک مسئلهی اصلی در کشور وجود دارد که همه باید همت کنند و به سراغ این مسئلهی اصلی بروند؛ باید مسئلهی کانونی کشور این باشد؛ اما ناگهان میبینیم از یک گوشهای یک صدائی بلند میشود، یک مسئلهی حاشیهای درست میکنند، ذهنها متوجه آن میشود. این مثل این میماند که در یک مسافرت مهمی، کاروانی، قطاری دارد حرکت میکند، هدفش رسیدن به یک نقطهی خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول کنند به یک چیز حاشیهای در بیابان، از راه باز بمانند، احیاناً امکان ادامهی حرکت هم از آنها گرفته شود. مسائل حاشیهای نباید به میان بیاید. مردم ما خوشبختانه قدرت تحلیل دارند، هوشمندند، هوشیارند؛ میتوانند مسائل فرعی و حاشیهای را از مسائل اصلی جدا کنند. توجه شود مسائل حاشیهای کانون توجه افکار عمومی قرار نگیرد.
مسائل اصلی را باید شناخت و مسائل فرعی را اصلی نکرد؛ نه اینکه مطرح نکرد؛ نه، مسائل فرعی هم باید طرح شود؛ همهی جزئیات باید طرح شود؛ اما اصلی نشود و ملاک مخالفت و موافقت قرار نگیرد. ملاک موافقت و مخالفت، صراط مستقیم حق است، اسلام است، تشرع است، تدین است، پایبندی به مبانی انقلاب است، پایبندی به آرزوهای امام و اهدافی است که امام ترسیم کردند؛ مقابلهی با مستکبرین است، بدبین بودن به مستکبرین است. یعنی بدانیم که دشمن ما کیست. اینجور نباشد که ما با رفیق و برادر خودمان که مثلًا اینجا نشسته، بنا کنیم مخالفت، اما دلمان با آن مستکبر، با آن بیحیای مخالف همراه باشد، از او کمک بخواهیم، به او اعتماد کنیم؛ اینجوری نباشد.
یکی از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون- که خدا نکند خون باشد- اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلی نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد- من در این مورد هیچ قضاوتی نمیخواهم بکنم- ممکن است کسی به یک شخصی یا به یک کاری ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلی- فرعی کنیم. مسائل درجهی دوم جای مسائل اصلی را در انگیزههای ما، در همت ما، در صرف انرژیای که میشود، نگیرد. من عرضم فقط این است؛ والّا من نه اعتراض میکنم به اینکه شما چرا از زید یا عمرو خوشتان میآید یا بدتان میآید؛ نه، ممکن است خوشتان بیاید، ممکن است بدتان بیاید- ایرادی ندارد- و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلی که یک مفسدهای نداشته باشد، بر زبان آوردید؛ آن هم به نظرم اشکالی ندارد. فقط توجه کنید که این جای مسائل اصلی را نگیرد. مسائل اصلی ما چیزهای دیگری است.
سعی میکنند دنیای اسلام را مشغول کنند. امروز همین قضایای فلسطین در سایهی مشغول شدن دنیای اسلام به مسائل فرعی دارد اتفاق میافتد. واقعاً امروز در فلسطین فاجعهآفرینی است، در غزه فاجعهآفرینی است، در کرانهی باختری هم فاجعهآفرینی است. قضایای حرم ابراهیمی را نباید دستکم گرفت؛ اینها خیلی مهم است. به خاطر اقامهی نماز، مسلمانها را از پایگاهشان و خانهشان بیرون کنند و راه ندهند! اسلامزدائی از آثار اسلامی، یکی از آن کارهای بسیار خطرناکی است که دارد جلوی چشم مسلمانهای عالم اتفاق میافتد. از بس همه مشغولند، سرگرم چیزهای فرعی و جزئی هستند، نمیفهمند در دنیای اسلام چه دارد میگذرد. توطئه علیه دنیای اسلام این است.
ما مسائلمان را تقسیم کنیم به مسائل اصلی و غیر اصلی؛ به اصلیها بپردازیم. مسائل اصلی در کشور ما زیاد است؛ بخشیاش مربوط به مسئولین است، بخشیاش مربوط به فرهنگسازان است، بخشیاش مربوط به مؤسسات عظیم و وسیعی است که خوشبختانه در کشور وجود دارد؛ هرکدام وظیفهای دارند، کاری دارند. به هدایت این مردم و به هدایت نظام و پیشبرد نظام بیندیشیم و بپردازیم.
روی مسئلهی اصلی نظام و نقشهی نظام و کلیت نظام هیچ اهمالی را نباید روا بداریم. مسائل درجهی دوئی وجود دارد که البته اینها را میتوان حل کرد. حالا من دیدم مثلاً این روزها طرحی که در مجمع تشخیص است، مورد توجه است. البته معلوم است؛ این طرح وقتی که در مجمع تشخیص مطرح بشود، بالاخره نظر مجمع، نظر مشورتی است؛ این پیش ما خواهد آمد و آن چیزی را که معتقَد ماست، اعمال میکنیم و به عنوان سیاست کلی گفته میشود. شکی نیست که شورای نگهبان وظائفی قانونی دارد. به این وظائف مصرّح در قانون اساسی - که نظارت بر انتخابات و تشخیص صلاحیتها و این چیزهاست - باید تعرض نشود. این چیزها را میشود اصلاح کرد. یعنی این قضیه را نباید مسئلهی مورد بحث و مورد دعوا و نزاع قرار داد؛ اینها چیزهائی است که قابل اصلاح است. ممکن است در آنجا یک کسی خطائی هم بکند؛ خطا قابل جبران است. اینها مسائل اصلی نیست؛ مسئلهی اصلی همین مسائلی است که در طول این هشت نُه ماهِ بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بین مجموعهی نظام اسلامی و مجموعهی کفر و استکبار، که اینجا کسانی حرفهای آنها را تکرار کردند.
خیلی از روزنامههای ما متأسفانه در انعکاس حقائق ضعیفند و در اصلی فرعی کردن مسائل، غیر منصفانه عمل میکنند. در همین مسائل اخیر، مسائل را باید اصلی فرعی کرد؛ مسئلهی اصلی چیست؛ یک سلسله مسائل فرعی هم پیرامون اوست؛ نه اینکه آن مسائل فرعی کماهمیت است، اما مسئلهی اصلی اهمیتش بیشترش از آنهاست. مسئلهی اصلی در این قضایای اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمی بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را میبندید؟! این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکتِ به این عظمت، یک نصابشکنی، یک رکودشکنی در دنیا در مردمسالاری، در دمکراسیای که اینقدر ادعایش را میکنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فردای انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است! این کار کوچکی است؟! این جرم کمی است؟! یکقدری باید منصف بود توی این قضایا. دشمن هم حد اکثر استفاده را از این کرد.
امروز بحمداللَّه جمهوری اسلامی این فرصت را پیدا کرده است که بر روی طرحهای بلندمدت برای رفع کمبودها و نقیصهها و تخریبهای دورانهای گذشته برنامهریزی کند. چشمانداز بیست ساله یک سند بسیار معتبر و مهم است که مسئولان کشور - چه در قوهی مجریه، چه در قوهی مقننه - و در بخشهای مختلف موظف شدهاند گام به گام این سند چشمانداز را تعقیب کنند و به آن اهداف نزدیک شوند. مردم هوشمند و جوانان بااستعداد در هر نقطهی کشور مسئولیت بزرگی در این زمینه بر دوش دارند. من به شما مردم عزیز و بخصوص به جوانان عرض میکنم که ساختن کشور، پیش بردن کشور یک وظیفهی مشترک است؛ مشترک بین مسئولان و مردم؛ مردم هم دارای مسئولیتند. خیلی باید مراقب باشیم که دشمنان پیشرفت کشور نتوانند ذهن و حواس ما را به نقاط فرعی و درجهی دوم منعطف کنند، تا همه با وحدت کامل بتوانیم به سمت این هدفها حرکت کنیم.
از عدالت هم بهعنوان یک هدف بههیچوجه صرفنظر نمیکنیم. اینکه تصور شود چون دنیای سرمایهداریِ مبتنی بر لیبرال دمکراسی برایش مسألهی عدالت، مسألهی فرعی و درجهی دو و ابزاری است و برای آنها مسألهی نفع و سود و پول مسألهی اصلی است، موجب نمیشود که ما از عدالت به معنای یک مسألهی محوری و اصلی صرفنظر کنیم. ما در قالبهای اقتصادی و در کارکرد سیاست داخلی و خارجیمان، مسألهی عدالت محور است. اسلام ما این است: اسلامِ معنویت، عقلانیت و عدالت.
با جمهوری اسلامی هم به شدّت مخالف و دشمنند؛ چون در جمهوری اسلامی بیداری و مقاومت و وحدت کلمهی ملت وجود دارد و پرچم اسلام در این کشور برافراشته شده است. البته من و شما باید مراقب خودمان باشیم و نلغزیم؛ مواظب باشیم جاذبههای دنیا ما را فریب ندهد و حیله و جنگ روانی دشمن در ما اثر نگذارد. ما باید وحدت خود را روز به روز مستحکمتر کنیم و از پرداختن به امور فرعی خودداری نماییم. امروز مسألهی اصلی، حفظ هویّتِ جمهوری اسلامی و هویّتِ اسلامی این کشور است. چشمهای دنیای اسلام و امّت اسلام نگران این است. شما توانستهاید یک الگو در دنیا نشان دهید؛ دشمن میخواهد این الگو را در هم بشکند. مقصود، شکست ایران نیست؛ بلکه شکست دنیای اسلام است.
امروز پرداختن به کارهایی که به جنبههای عملی زندگی مردم ارتباطی ندارد، یک کار مسرفانه است. اینکه بعضیها فضای کشور را آنقدر سیاسی کنند که مسائل اصلی کشور تحتالشّعاع قرار گیرد، یک غفلت بزرگ است. البته گروه معدودی این غفلت را عمداً انجام میدهند؛ آنها خیانت میکنند؛ یک عده هم غفلت میکنند. هر روز مسأله سیاسی جدیدی را در کشور ایجاد کردن - به مجلس شورای اسلامی نگاه میکنیم، یک طور؛ به مجموعههای گوناگون دیگر نگاه میکنیم، یک طور - و ذهنها و فکرها را از کاری که باید برای مردم انجام گیرد، منصرف کردن، هیچ مصلحت نیست. همه باید ذهنهای خود را به کارهایی که برای پیشرفت و حلّ مشکلات کشور لازم است - مسائل معیشتی مردم، مسائل اقتصادی مردم، مسأله اشتغال - منعطف کنند. دستگاهها باید به هم کمک کنند و این کارها را انجام دهند. کار صورت میگیرد، اما باید شتاب بیشتری پیدا کند و همهجانبه شود. باید از شعارهای انحرافی پرهیز شود. عدّهای اصلاً کأنّه مزد گرفتهاند برای اینکه ذهن مسؤولان کشور را از کارهای اصلی منصرف کنند و به جای دیگری ببرند؛ متأسفانه بعضی از مطبوعات هم در این زمینه خیلی تأثیر دارند. هر چیزی را مینویسند، برخلاف ایمان و اعتقادات و مصالح مردم و برخلاف واقعیت مینویسند و آزادانه منتشر میکنند؛ آخرش هم داد میکشند که آزادی نیست! از آزادی استفاده میکنند برای اینکه بهدروغ ادّعا کنند آزادی نیست! اگر آزادی نیست، پس این همه فریادهایی که میکشید، این همه شایعهپراکنی و دروغگویی در مطبوعات و غیرمطبوعات و دستگاههای مختلف چیست؟! البته ما از این اظهارات بیمی به دل راه نمیدهیم؛ این ملت، ملت مؤمنی است.
بنده، هم به مسؤولان اقتصادی دولت و هم به مجلس شورای اسلامی توصیه مؤکّد میکنم که از مسائل حاشیهای، درجه دو و غیرضروری و غیرفوری کم کنند و به مسائل اصلی بپردازند. برای خود، سرگرمی و مشغولیّت درست نکنند؛ به آن چیزی که امروز نیاز کشور و مردم است و خدای متعال از ما سؤال خواهد کرد، بپردازند. این وظیفهی همه است و مطمئناً باید آن را دنبال کنند. ما هم وظیفه داریم که این را از مسؤولان بخواهیم و خواهیم خواست. کسانی که در این راه بتوانند توفیق کسب کنند، پیش مردم روسفید خواهند بود؛ والّا بدون تردید مردم از آنها مؤاخذه خواهند کرد. امیدواریم که انشاءاللَّه خداوند متعال به مسؤولان و دولت محترم و مجلس شورای اسلامی و بقیه کسانی که میتوانند در این زمینهها وظایف بزرگی را انجام دهند، توفیق عنایت کند؛ به خاطر تلاشهایی که کردند، به آنها اجر بدهد و راه را برای تلاشهای بعدی آنها هموار فرماید.
دنیای اسلام بخصوص دنیای عرب همین امروز باید متوجّه باشد که شگرد دشمنان این است که آنها را از این قضیهی مهم که امروز قضیهی اصلی جهان اسلام و بخصوص قضیهی اصلی جهان عرب است، منصرف و ذهنها را به جاهای فرعی و به مسائل دروغین منتقل کنند، برای اینکه بتوانند این کار را انجام دهند. البته آنها نخواهند توانست انجام دهند. اینها هم اگر غفلت کنند، برای خودشان جز زیان، چیزی به بار نخواهد آورد؛ یعنی آبروی غفلتکنندگان خواهد رفت، اما قضیه به همان استحکام اصلی باقی خواهد ماند و بلاشک روزی ملت فلسطین، سرزمین فلسطین را در زیر سلطهی حقّ خود خواهد گرفت؛ هیچ تردیدی نیست.
گاهی یک مسأله، مسأله اصلی ماست؛ اما بر ما یک مسأله فرعی را تحمیل میکنند که مسأله عمدهی ما میشود؛ کمااینکه الان ملاحظه کنید، مسأله قتلها ، مسأله عمده کشور شد. آیا واقعاً مسأله عمده کشور، این چند فقره قتلی است که اتّفاق افتاد؟! ما وزارت اطّلاعاتی داریم، دستگاههای دیگری داریم؛ مسؤولانی داریم؛ اینها مینشینند حل میکنند. آیا واقعاً مسأله اصلی کشور این است؟! ما این همه مشکلات داریم، این همه مسائل و معضلات مردم وجود دارد؛ همه اینها کنار رفت و در برههای از زمان، اغلب بحثها، یا اغلب همّتها مسأله قتلها شد! اینگونه نمیشود کار را با موفّقیت ادامه داد و پیش برد. واقعاً نگاه کنید ببینید امروز مسأله اصلی کشور چیست. من گمان نمیکنم اگر کسی نگاه عادّی به زندگی مردم بکند، تردیدی به وجود بیاید که مسأله اصلی کدام است. چرا خودمان را به مسائل درجه دو و مسائل فرعی مشغول کنیم؟! ممکن است در فهرست مسائل مردم، مسائل مهمّی وجود داشته باشد - مثلاً ده رقم نوشته شده باشد - اما مهمترین را باید پیدا کرد. در اینجا باید اولویّتها را مشاهده کنید؛
مدیر حوزه باید قادر بر انتخاب و ابتکار و شتاب لازم، و کوتاه سخن، در دایرهی این مدیریت، مختار باشد. و از اینجاست که باید یکتن و یک اراده باشد. شورای سیاستگذاری، تدبیر کلی و خطِّ مشی را به مدیر بسپارد و وی را با مسئولیت سنگین اداره، یعنی برآمدن خواستههایی که در تدبیر و خط مشی کلی ملحوظ شده است و در دایرهی همان تدبیر و خط مشی، مرید و مختار بداند. کار اجرایی و مدیریت، اگر به ورطهی شورا و خلط مسئولیتها بغلتد، حرکت، کند یا متوقف خواهد شد. مدیر محترم نیز باید با اعمال مدیریت صحیح و قوی و انتخاب دستیاران صالح و شناسایی کارهای اصلی و عمده و مقدم داشتن آن بر کارهای جزئی و فرعی و انجام هر کار برطبق برنامه و محاسبهی قبلی و دیگر شئون مدیریت، وظیفهی عقب افتاده و بسیار مهمی را که بر عهده دارند، به بهترین وجه ممکن ایفا نمایند.
حسین بن علی علیه الصّلاة و السّلام، در یکفصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلی را از وظایف گوناگون و دارای مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. او در شناخت چیزی که آن روز دنیای اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در حالی که این، یکی از نقاط آسیبپذیر در زندگی مسلمین، در دورانهای مختلف است؛ یعنی اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیای اسلام، در برههای از زمان، وظیفه اصلی را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلی است و باید به آن پرداخت و باید کارهای دیگر را اگر لازم شد فدای آن کرد؛ و چه چیز فرعی و درجه دوم است و هر حرکت و کاری را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد.
نمودار
آخرین مقالات
|