زن مسلمان ایرانی -
تعداد فیش :
36 ،
تعداد مقاله :
2
1402/10/06
1402/10/06
1402/09/01
1402/07/05
1402/01/16
1401/05/05
1400/09/21
1399/12/19
1399/11/15
1399/02/21
1396/12/17
1396/12/17
1396/12/17
1396/12/17
1395/06/02
1393/01/30
1392/08/20
1391/12/21
1391/12/16
1391/04/21
1390/03/01
1389/03/13
1389/02/01
1386/10/19
1386/06/22
1384/03/25
1379/06/30
1376/02/17
1375/12/20
1375/12/20
1375/06/28
1371/09/25
1371/06/04
1370/08/22
1368/10/26
1368/08/03
به نظر من، زن مسلمان الگویی بهتر از فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نمیتواند پیدا کند، [بلکه] هیچ زنی در دنیا نمیتواند الگویی بهتر از او پیدا کند. چه در دوران کودکیاش، چه در دوران نوجوانیاش، چه در دوران جوانیاش، چه در خانواده، چه رفتارش با پدر، با همسر، با فرزندان، با کارگر داخل خانهاش، چه رفتارش در عرصهی اجتماع، در مسئلهی سیاست، در مسئلهی خلافت؛ یعنی همهی اینها الگو است. و مهم این است که همهی این عظمتها، همهی این فعّالیّتها، همهی این سرمشقها، در یک عمر کوتاه انجام گرفته: حدّاکثر ۲۵ سال؛ سنّ فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را از ۱۸ سال تا ۲۵ سال نقل کردهاند. این الگو است؛ دختران ما، زنان ما، بانوان عزیز جامعهی اسلامی ما سعی کنند با همین روحیه، با همین انگیزه دنبال فاطمهی زهرا حرکت کنند؛ هم در امر خانهداری، هم در امر فعّالیّت اجتماعی و سیاسی، هم در حکمت و دانش ــ که البتّه در مورد آن بزرگوار الهام الهی بود، در مورد ما و شما کسبکردنی است؛ شما که تلاش بکنید، البتّه الهام الهی هم کمک خواهد کرد ــ در همهی بخشها آن بزرگوار را الگو قرار بدهید و قرار بدهیم و دنبال کنیم.
در اصلِ مسئولیّتهای اجتماعی هم همینجور است. امام (رضوان الله علیه) در یک جایی گفتند که دخالت در سیاست و در مقدّرات اساسی کشور وظیفهی زنان و تکلیف زنان است؛ حقّ زنان و تکلیف زنان است؛ یعنی واجب کردند که زنها بایستی در مقدّرات کشور و وظایف اساسی کشور دخالت کنند و وارد بشوند، که خب خود این یک فصل طولانیای دنبالش دارد؛ یعنی در این زمینهها بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد.
در پرداختن به امور جامعه: مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛ اینکه فرمودند «لَیسَ بِمُسلِم»، یعنی چه زن باشد، چه مرد باشد. شما صبح که میکنید، زن خانهدارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است. حالا چقدر بتوانید کمک کنید و نقش ایفا کنید، این فرق میکند؛ افراد هر کدام یک نقشی میتوانند ایفا کنند، امّا این اهتمام همگانی است؛ این پرداختن، اهتمام داشتن، به فکر بودن، همگانی است. در اینجا هم جنسیّت نقشی ندارد. یا همین «مَن سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلمُسلِمین» این خانمی که الان صحبت کردند، گفتند که ما در قضیّهی فلسطین و در قضیّهی غزّه راهمان بسته است، وَالّا میتوانستیم بیاییم. حالا مثلاً فرض کنید این خانم که پزشک است، میتوانست آنجا باشد و به معالجهی بیماران، مجروحین، کودکان و زنان بپردازد. هر کسی یک نقشی دارد، امّا اصل این اهتمام، اصل این وظیفه و احساس مسئولیّت، عمومی است، زن و مرد ندارد. اسلام اینها را مشخّصاً بیان کرده؛ اینها چیزهایی است که در اسلام روشن است و اینها را بیان کرده. امّا در وظایف خانوادگی، البتّه نه؛ در وظایف مربوط به خانواده وظایف یکسان نیست، هر کدام یک نوع وظیفهای دارند. امکانات، ظرفیّتهای جسمی، ظرفیّتهای روحی، به هر کدام یک وظیفهای را محوّل میکند؛ اینجا جنسیّت نقش دارد. اینکه شعار «برابری جنسیّتی» به طور مطلق میدهند، غلط است. برابری جنسیّتی در همه جا [معتبر] نیست؛ در یک جاهایی بله، برابری هست، امّا در یک جاهایی هم برابری نیست، و نمیتواند باشد. آنچه درست است «عدالت جنسیّتی» است؛ «عدالت جنسیّتی» در همه جا معتبر است. «عدالت» یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن. ساخت روحی زن، ساخت جسمی زن، ساخت عواطفی زن، اقتضای یک مسائلی را میکند. فرزندآوری، فرزندداری و دامانِ پرورشِ فرزند، کار زن است؛ از مرد این کار برنمیآید، و خدای متعال او را برای این کار خلق نکرده؛ او برای یک کار دیگر است؛ کار بیرون خانه، کار [رفع] مشکلات خانه. امّا در حقوق خانوادگی یکسانند: وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنَّ بِالمَعروف؛ یعنی همان قدر که مرد در خانواده حق دارد، زن همان اندازه در خانواده حق دارد؛ این آیهی قرآن است. پس در حقوق خانوادگی یکسان، امّا در وظایف خانوادگی نه. تشکّر میکنم از بانوان ورزشکار؛ از آن بانویی که با حجاب کامل، پرچم این دوره از ورزشهای آسیایی را حمل کرد و در مقابل یک دنیا هویّت و شخصیّت زن ایرانی را نشان داد. تشکّر میکنم از آن بانوی ورزشکاری که در هنگام اهدای مدال، حاضر نشد با مرد نامحرم دست بدهد؛ او دستش را دراز کرد، این بانو دست نداد. اینها خیلی اهمّیّت دارد؛ اهمّیّت این حاشیهها از خود ورزش کمتر نیست، [بلکه] شاید بیشتر است. تشکّر میکنم از آن بانویی که با کودک نوزاد خودش، در آغوش، رفت روی سکّو و مدالش را گرفت؛ این یک حرکت نمادین است؛ این در دنیا به معنای احترام گذاشتن زن به نقش خانواده و نقش مادری است.
من اشاره کنم به نام بانوی مبارز و فعّال، مرحوم خانم مرضیهی دبّاغ. خب مسئلهی زن یکی از مسائل مهمّ دنیا است. در قضیّهی زن، ما در موضع دفاع نیستیم؛ بنده بارها گفتهام که ما در مقابل دنیای غرب در موضع تهاجمیم، نه در موضع دفاع؛ آنها هستند که باید جواب بدهند؛ آنها هستند که شرف زن را، عزّت زن را زمین زدند و سرکوب کردند برای اهواء خودشان؛ ما در این مورد مشکلی نداریم، امّا خب در مقابلِ صفآراییِ دشمن بایستی اظهار وجود کرد، باید حقیقت را نشان داد. این بانو یکی از کسانی است که میتواند نمایشگرِ حقیقتِ گرایشِ زن در جامعهی اسلامی باشد، نه فقط در جمهوری اسلامی ما؛ در نگاه اسلام، در منطق اسلام، در فرهنگ اسلام. حالا مبارزات قبل از انقلاب این خانم و کتک و شکنجه و زندان و تأثیراتی که در زندان روی همسلّولیهای خودش و همزندانیهای خودش میگذارد، اینها یک طرف، بعد، رفتن به مناطق مبارزاتی منطقه و مثل یک چریک فعّالیّت کردن و بعد، رفتن به پاریس در خدمت امام و بعد، آمدن در عرصهی واقعی و ملموس انقلاب و در یک طیف عظیمی از فعّالیّتها حضورِ فعّال داشتن. بنده اوایل انقلاب که آمدم همدان، خانم دبّاغ فرمانده سپاه همدان بود؛ مناطقی را که بنده رفتم، ایشان میآمد راهنمایی میکرد و بازدید میکردیم؛ یعنی یک زن میتواند فرمانده سپاه یک منطقهی مردخیز باشد! همدان مرد کم نداشت، امّا ارزش این زن اینجوری است. از فرماندهی سپاه همدان شروع کنید، تا بردن پیام برای گورباچف از طرف امام بزرگوار؛ یعنی خانم دبّاغ عضو هیئت سهنفرهای بود که پیام امام را از تهران میبرند برای گورباچف به مسکو. این طیف عظیم فعّالیّت را میبینید؟ در این سالهای آخر هم برای فلسطین و برای لبنان و برای مبارزات و مانند اینها مشغول فعّالیّت بود؛ پیر و ازکارافتاده شده بود، امّا کار میکرد. این زنِ اسلامی است.
بنده همیشه روی کارهای هنری برای شهدا خیلی تکیه کردهام. ایشان علیالظّاهر با مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لکن مثل شهدا میمانند. همین یک مورد میتواند مضمون و محتوای چندین کارِ هنریِ فعّال باشد؛ یعنی تصویر زن در نظام اسلامی. تهمت «زنستیزی» دشمن به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ــ که این تهمتی است که اینها از اوّل انقلاب، با [وجود] این همه زنان برجستهای که در انقلاب ظهور کردند و قبل از انقلاب وجود نداشتند، میگفتند ــ همیشه وجود داشته؛ خب در مقابل این تهمت، یک نمونه از کار هنری بر محور زنان برجستهی انقلابی در فعّالیّتهای انقلابی، مرحوم خانم دبّاغ است. من میخواهم این را عرض بکنم که غربیها نسبت به زن ایرانی ترحّم ندارند که بگویند حقوق زن رعایت بشود، [بلکه] کینه دارند از زن ایرانی. قطعاً اگر چنانچه حضور زنها نبود، انقلاب پیروز نمیشد. من این را [بقطع میگویم]؛ بنده دیگر در متن مسائل انقلاب بودم. یعنی اگر در آن اجتماعات عظیم زنها شرکت نمیکردند، انقلاب پیروز نمیشد. اگر زنها میخواستند با شوهرهایشان، با فرزندانشان، با پسرانشان در این کار مخالفت کنند، همه چیز جور دیگری تمام میشد؛ در جنگ هم همینجور. انسان وقتی شرح حال این مادرها و همسرها را میخواند، واقعاً منقلب میشود؛ اینها بودند که این شجاعتها را، این فداکاریها را در دلهای این جوانها و این مردها زنده کردند. اینها از زن ایرانی کینه دارند! خودشان را طرفدار حقوق زن، طرفدار حقوق انسان، طرفدار آزادی معرّفی میکنند. همهی اینها تهاجم دشمن است.
حقیقت مسئله این است که زنِ باشرف و بااستعداد ایرانی یکی از بزرگترین ضربهها را به تمدّن غرب زده. اینها دلشان پُر است؛ [این کار را] زنها کردند. غیر از مجموع حرکت جمهوری اسلامی، بخصوص زن ایرانی یکی از مهمترین ضربهها را به داعیههای غربی و دروغهای غربی وارد کرده. چطور؟ اینها سالها است ــ دویست سال است ــ که میگویند زن اگر چنانچه از قیود اخلاقی و شرعی و مانند این چیزها رها نشود نمیتواند پیشرفت کند، نمیتواند به مقامات عالی علمی و سیاسی و اجتماعی و غیره برسد؛ این جوری دارند میگویند. شرط رسیدن زن به رتبههای بالای اجتماعی و سیاسی و غیره این است که این قیود اخلاقی را رها کند.
زن ایرانی این را در عمل تکذیب کرده؛ زن ایرانی در همهی میدانها با موفّقیّت و سربلندی و با حجاب اسلامی ظاهر شده. اینها رجزخوانی نیست، اینها واقعیّتهای محسوس جامعهی ما است. ورودیهای دانشگاههای ما یا پنجاه درصد یا بیش از پنجاه درصد دخترهای ما هستند، زنهای ما هستند. در مراکز علمی حسّاس و مهم که بنده از بعضی از آن مراکز خودم شخصاً بازدید کردم، زنان دانشمند ما آنجا نقشآفرینند. در میدان ادب، ادبیّات، شعر، رمان، شرححالنویسی، زنها جزو برجستهترینهایند. در میدان مسابقات ورزشی ــ واقعاً گاهی انسان قدرت تحسین این شخصیّتها را ندارد به اندازهای که شایستهی آن هستند ــ دختر ایرانی روی سکّوی اوّل مسابقات ایستاده، پرچم و سرود ملّی ایران را در مقابل چشم صدها میلیون تماشاچی تلویزیونهای دنیا بالا برده، باحجاب است، با آن مردی که میآید به او مدال بدهد دست نمیدهد، یعنی حدّ شرعی را رعایت میکند؛ این چیز کمی است؟ در میدان سیاسی، من یک مورد را ذکر میکنم. زمان شوروی سابق، در یکی از مهمترین پیامبَریهای سیاسی بین دو کشور، امام یک هیئت سهنفره فرستادند که یکیشان زن بود؛ یک زن قدرتمند که رحمت خدا بر او باد! در مسئولیّتهای مدیریّت کشوری، زنان ما با حجاب، با چادر، بهترین مدیریّتها را در آن بخشِ خودشان انجام دادند. در مسائل علمی، در مسائل ادبی، در مجریان صداوسیما، بهترین مجریان. در میدانهای مختلف، زن ایرانی حضور پیدا کرده، در بالاترین سطوح قرار گرفته، با حجاب اسلامی، با رعایت حجاب؛ این خیلی چیز مهمّی است. این باطلکنندهی یک زحمت و تلاش دویست سیصد سالهی غرب است؛ نمیتوانند تحمّل کنند، عصبانی میشوند، خودشان را به در و دیوار میزنند تا بتوانند یک کاری بکنند؛ آن وقت میچسبند به قضیّهی حجاب، میچسبند به یک مورد و بنا میکنند تبلیغات کردن. ببینید، عامل این شبههافکنیها این است و تظاهر دشمن هم آن است که مشاهده میکنید و میبینید. به هر حال، اینها چیزهای مهمّی است. زینب کبریٰ (سلام الله علیها) توانست به همهی تاریخ و همهی جهان نشان بدهد ظرفیّت روحی و عقلی عظیمِ جنس زن را؛ این خیلی مهم است. به کوری چشم آن کسانی که چه در آن زمان، چه در دورهی ما هر کدام به نحوی جنس زن را تحقیر میکردند و میکنند، زینب کبریٰ توانست نشان بدهد علوّ مرتبهی زن و عظمت قدرت روحی و عقلانی و معنوی زن را؛ که من حالا یک مختصری توضیح خواهم داد. اینکه عرض کردیم امروز تحقیر میکنند، یک واقعیّتی است که حالا وارد بحث نمیشویم؛ بیشتر از همه هم همین غربیها دارند زن را به شکل خطرناکی تحقیر میکنند. این بزرگوار، زینب کبریٰ (سلام الله علیها)، دو نکته را نشان داد: یک نکته اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمّل؛ دوّم اینکه زن میتواند قلّهی بلندی باشد از خردمندی و تدبیر؛ اینها را عملاً زینب کبریٰ (سلام الله علیها) نشان داد؛ نه فقط به آن عدّهای که در کوفه و شام بودند؛ به تاریخ نشان داد، به همهی بشر نشان داد.
... شخصیّت حضرت زینب که خلاصهاش این است که زینب کبریٰ (سلام الله علیها) با رفتار خود و با بیانات خود، ظرفیّت معنوی و عقلانیِ جنس زن را نشان داد. جوری حرف میزند مثل اینکه امیرالمؤمنین دارد حرف میزند؛ جوری میایستد مثل اینکه پیغمبر در مقابل کفّار میایستد. این ظرفیّت زن است. شهیدان و جانبازان و آزادگان زن، نمایشگرانِ یکی از برترین قلّههای افتخارات انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامیاند. قدرت ایمان، راه مجاهدتهای بزرگ را به روی زنان ایرانی گشود و صحنههای شگفتانگیز و کمنظیری از حضور شجاعانه و فداکارانه و مبتکرانهی آنان در میدانهای دشوار پدید آورد. از تظاهرات شورانگیز روزهای انقلاب تا دوران فراموشنشدنی دفاع مقدّس، و از قهرمانی در صفوف نبرد تا دل بریدن از فرزند و همسر و فرستادن آنان به پیشباز خطر و تا خدمات پشت جبهه، و از حضور در جبههی علم و تحقیق و فنّاوری و درخشندگی در وادی ادبیّات و هنر، تا هنرنمایی در عرصههای اجتماعی و سیاسی و مدیریّتها، و سرانجام فداکاری در میدان سلامت و خدمت به بیماران در آزمون پُرخطر اخیر، همه و همه نشانههای اعتلای معنوی زنِ ایرانی است که به برکت نظام اسلامی و درسها و ارزشگذاریهای اسلام پدید آمده است.
بیشک زنان شهید و جانباز و آزاده -که تعداد آنان را هفده هزار دانستهاند- در قلّهی این افتخاراتند. زن ایرانی توانست بهرغم فرهنگ فساد و انحطاط غربیِ تحمیلشده بر بسیاری از زنان در دوران نحس پهلوی، خود را به شرافت و طهارت مطلوب اسلام نزدیک کند و این افتخاری بزرگ است؛ و الحمد لله ربّ العالمین. امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) میگوید شب جمعه تا صبح مادرم بیدار بود، عبادت میکرد، هر وقت صدای او را شنیدم، دیدم برای دیگران دارد دعا میکند؛ صبح گفتم مادر! برای دیگران دعا کردی، برای خودت دعا نکردی؛ فرمود پسرم! اَلجارَ ثُمَّ الدَّار؛(۲) این درس است. در قضیّهی [نزول سورهی] هلاَتیٰ [آمده است که] «اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله»؛(۳) من این را به عنوان یک درس برای امّت اسلامی، برای جامعهی اسلامی، برای جمهوری اسلامی تلّقی میکنم که کار با اخلاص انجام بگیرد. حسن بصری که از زهّاد ثمانیّهی(۴) معروف است و زاویه هم دارد با اهلبیت، میگوید که «ما کان فی هذه الامّة اعبد من فاطمة کانت تقوم حتّی تورّم قدماها».(۵) معنای این تعبیر «ما کان اعبد من فاطمة» این نیست که شبیه او و به اندازهی او تعدادی وجود داشتند؛ نه، در تعبیرات عربی معنایش این است که هیچ کس در امّت، مانند او نبود از لحاظ عبادت. این را حسن بصری میگوید؛ حسن بصری دوران فاطمهی زهرا را درک نکرده، امّا اینکه این طور قاطع این حرف را میزند نشان میدهد این جزو مسلّمات و متواتراتی بوده است که در آن زمان وجود داشته. اینکه وظیفهی عبادت، بعد وظیفهی امر به معروف و مجاهدت، یعنی حضور در آن میدان عجیبی که بنا بود سرنوشت امّت اسلام در آن میدان تعیین بشود و آن حضور طوفانی عجیب فاطمهی زهرا با آن خطبههای عجیب. نقشهی جامع هویّت زن در منطق اسلام این است؛ مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فیسبیلالله، در عین حال کدبانو، مدیر خانه، و در عین حال عابد و بندهی خدای متعال. و در نهایت، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نشان داد که زن میتواند به رتبهی عالی عصمت برسد که اینها خصوصیّات این بزرگوار است.
نقش خانواده هم مشخّص شد در این دوران خانهنشینی -تقریباً میشود گفت خانهنشینی عمومی- اینجا نقش خانواده و حضور خانواده اثر خودش را نشان داد. در آن کشورهایی که خانواده پایهی درستی ندارد، معنای درستی ندارد، این خانهنشینیها به این شکل اتّفاق نمیافتد یا لااقل به این شکلِ قابل تحمّل و قابل فهم و قابل قبول نیست. اینجا خانواده دُور هم جمع شدند؛ بخصوص باید به نقش زن خانواده تکیه کرد و تأثیر بسیار زیادی را که صبر و حوصله و زحمتکشی و حلم زنِ خانواده ایفا میکند در ادارهی خوب خانواده، حتماً بایستی از نظر دور نداشت.
امروز پرچمِ استقلالِ هویّتی و فرهنگیِ زنان در دست زنان ایرانی است؛ امروز بانوان ایرانی با حفظ حجاب، استقلال هویّتی خودشان و استقلال فرهنگی خودشان را دارند اعلام میکنند و به دنیا صادر میکنند؛ یعنی دنیا سخن جدیدی دارد میشنود. زن میتواند در میدانهای اجتماعی حضور فعّال داشته باشد، تأثیرگذاری اجتماعی عمیق داشته باشد. امروز زنان کشور ما در بخشهای مختلف چنین تأثیرگذاریای دارند؛ درعینحال حجاب و عفاف و وجه تمایز میان زن و مرد، فاصلهی میان زن و مرد، در معرض سوءاستفادهی مردان قرار نگرفتن، خود را در حدّ وسیلهی التذاذ مردان بیگانه و زیادهطلب پایین نیاوردن و تحقیر نکردن، جزو خصوصیّات زن ایرانی و زن مسلمانِ امروز است. ما البتّه این الگو را داریم، این چهارچوب را داریم، در میان بانوان ما کسانی هستند در حدّ بسیار خوب، بعضی در حدّ اعلای این الگو دارند زندگی میکنند، بعضی هم در حدود متوسّطند؛ بههرحال، این الگو وجود دارد و مبنای کار زن ایرانی این است.
زنِ اسلامی عبارت است از آن موجودی که دارای ایمان است، دارای عفاف است، متصدّی مهمترین بخشِ تربیتِ انسان است، اثرگذارِ در اجتماع است، دارای رشد علمی و معنوی است، مدیر کانون بسیار مهمّ خانواده است، مایهی آرامش جنس مرد است؛ همهی اینها در کنار خصوصیّات زنانگی [است]، مثل لطافت، مثل رقّت قلب، مثل آمادگیِ دریافتِ انوارِ الهی؛ این الگوی زن مسلمان است؛ همین خصوصیّاتی که پیغمبر اکرم در بیانات متعدّد بهمناسبت تمجید از فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) یا خدیجهی کبرا یا به نحو کلّی دربارهی زن بیان کرده؛ این الگوی اسلامی است.
زن محترم است، هیچکس هم نگفته که زن در میدانهای اجتماعی وارد نشود یا مسئولیّت نگیرد یا علم پیدا نکند؛ نه، امروز جزو بهترین دانشمندان ما، جزو بهترین نویسندگان ما، جزو بهترین شخصیّتهای فرهنگی ما، زنان بیشماری هستند که امروز در جامعهی ما حضور دارند؛ این هم هنر انقلاب است؛ این را بدانید، قبل از انقلاب چنین چیزی وجود نداشت! بسیار بسیار معدود بودند کسانی از زنان که توانسته باشند به رتبههای عالی علمی و فرهنگی و ادبی و مانند اینها برسند؛ امروز بسیار زیادند؛ این هنر انقلاب بود که این کار را کرد؛ این بهخاطر همین است که الگوی زن مسلمان اصلاً این است؛ امّا درعینحال مدیر خانواده زن است، محورِ کانونِ خانواده زن است، مهمتر از همهی مشاغل زن، مادری، همسری و ایجاد آرامش و سکینه است. وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُـنَ اِلَیها؛ مایهی سکونت و آرامش است؛ این خصوصیّت زن در اسلام است و در روزِ زن این چیزها را بایستی انسان توجّه کند. البتّه به بانوان محترم ایرانی و مسلمان و مؤمنِ به این مفاهیم اسلامی و قرآنی، توصیه میکنیم که اینها را حفظ کنند، روزبهروز افزایش بدهند؛ از آفتهایی مثل اسراف، مثل چشموهمچشمیهای منفی -مثل رقابتهای منفی، مثل الگو گرفتن از زن منحرف غربی- پرهیز کنند؛ مراقب خودشان باشند. زن مسلمان، امروز در کشور ما سرافراز است. زن ایرانی این امتیاز را دارد که هویّت مستقلّ فرهنگی دارد و تحت تأثیر دیگران قرار نمیگیرد؛ این را باید در خودتان حفظ کنید.
من میخواهم مسئلهی حجاب را ذکر کنم و اشاره کنم: پولهای زیادی خرج میکنند، فعّالیّت زیادی میکنند، صدها رسانه را -از انواع و اقسام رسانهها- به کار میگیرند برای اینکه بتوانند روی این نقطهی حسّاس، [یعنی] نقطهی هویّت مستقلّ فرهنگیِ زنِ مسلمان، اثرگذاری کنند؛ دشمنان ما واقعاً خودشان را در خارج از کشور [برای این کار] میکشند؛ از طُرق مختلف؛ حالا چقدر پول خرج میشود برای اینکه بتوانند این تلویزیونها و این رادیوها و این فضای مجازی و این سایتهای اینترنتی را به کار بیندازند -مدام تبلیغ بکن، بگو، بگو، صد بار- که چه بشود؟ که نتیجهاش بالاخره این بشود که مثلاً فرض کنید چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند. اینهمه خرج، اینهمه زحمت، اینهمه فکر، پشت سر این کار است، دارند تلاش میکنند، [امّا] تلاششان عقیم است؛
به بانوان ورزشکاری که نشانهی افتخارآمیز پوشش زن ایرانی را به رخ همگان کشیدند، به بانوی شجاعی که با حجاب کامل در پیشانی کاروان درخشید، و به مربیان و پیشکسوتان ورزش کشور، خوشامد میگویم و از همهی شما سپاسگزاری میکنم.
راجع به مسئلهی زن در نظام جمهوری اسلامی و در کشور ما و جامعهی ما. اولا من عرض بکنم در هنگامی که به همین مناسبت غالباً بنده مواجه میشوم با بانوان مسلمان، زنان مؤمن و تحصیلکرده، خدا را عمیقاً شکر میکنم؛ واقعاً این یکی از بزرگترین افتخارات نظام اسلامی است که در سایهی نظام اسلامی اینهمه زن فرزانه و تحصیلکرده و خوشفکر و ممتاز از لحاظ فکری و عملی در جامعهی ما وجود دارند؛ خیلی نعمت بزرگی است و مایهی افتخار است. حالا امروز که فقط این خانم محترم صحبت کردند، لکن جلسات متعدّدی ما داشتیم که خانمها متعدّد صحبت کردند؛ هر کدام که بیاناتی را ابراز کردند، یک دریچهای از نگاه نو، فکر نو به روی ذهن انسان گشوده میشد. تربیت اینهمه انسان والا، برجسته و خوشفکر یکی از بزرگترین افتخارات نظام اسلامی است. امروز وقتی ما نگاه میکنیم، نام زنان ما بر تارک کتابهای متعدّدی - کتابهای علمی، کتابهای پژوهشی، کتابهای تاریخی، کتابهای ادبی، کتابهای سیاسی، کتابهای هنری - گذاشته شده؛ جزو برترین نوشتهها و آثار مکتوب امروز نظام اسلامی - چه مقالات و چه کتابها - نوشتههای بانوان ما است، که این واقعاً مایهی افتخار است. در تاریخ ما بیسابقه است؛ ما دورههای گوناگون را دیدیم، آشنا هم بودیم با فضای فرهنگی کشور؛ ما هرگز اینهمه انسان برجستهی در زمینههای مختلف - چه در مسائل حوزوی، چه در مسائل دانشگاهی - نداشتیم. در کنار اینها، بُروز و ظهور کاملاً برجستهی هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانی، در عرصهی مجاهدتها، از جمله در دفاع مقدّس و دنبالههای آن تا امروز؛ این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجستهی کسانی که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با ارادهی محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانی را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوی فداکاری که یک عمر زندگی خودش را میگذارد برای مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگی یک معلول و جانباز، برای خاطر خدا؛ این چیز کوچکی نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادری که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل اینهمه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهای زنانهی جامعهی ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئلهی زن در کشور [است].
شما با نمایش شخصیت و هویت زن مسلمان ایرانی نشان دادید كه در میادین ورزشی نیز یك زن مسلمان میتواند با حفظ حجاب و حدود دینی، حضوری مقتدر و عزت آفرین داشته باشد.
مسئلهی بانوان و دختران ورزشکار ما که با حجاب در میدان میروند، خیلی چیز مهمی است. من نمیدانم کسانی که درصدد ارزیابی حوادث کشورند، یک ارزیابی درستی از این قضیه دارند یا نه. این، فوقالعاده است. در کشوری از کشورهای اروپا، یک زنی را به جرم باحجاب بودن، جرأت میکنند چاقو میزنند و او را میکُشند؛ آن هم در دادگاه و جلوی چشم قاضی! اینجوری است. خجالت نمیکشند؛ در دانشگاه، در ورزشگاه، در پارک، در خیابان، به حکم قانون - قانونی که جعل کردهاند - متعرّض زن محجبه میشوند. آن وقت در این فضا، توی این کشورها، یک زن محجبه در موضع قهرمان بر روی سکوی قهرمانی میایستد و همه را وادار میکند به این که او را تکریم و تجلیل کنند. این چیز کمی است؟ این چیز کوچکی است؟ این کار خیلی باعظمت است. واقعاً همه باید قلباً از زنان ورزشکار ما که در میدانها با حجاب، با عفاف، با متانت و با وقار حاضر میشوند، تشکر کنند.
زن، در تعریف غالباً شرقی، همچون عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی؛ و در تعریف غالباً غربی، بمثابهی موجودی که جنسیت او بر انسانیتش میچربد و ابزاری جنسی برای مردان و در خدمت سرمایهداری جدید است، معرفی میشد. شیرزنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند که الگوی سوم، «زن نه شرقی، نه غربی» است. زن مسلمان ایرانی، تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان، گشود و ثابت کرد که میتوان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود، و درعین حال، در متن و مرکز بود. میتوان سنگر خانواده را پاکیزه نگاه داشت و در عرصهی سیاسی و اجتماعی نیز، سنگرسازیهای جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد. زنانی که اوج احساس و لطف و رحمت زنانه را با روح جهاد و شهادت و مقاومت در آمیختند و مردانهترین میدانها را با شجاعت و اخلاص و فداکاری خود فتح کردند.
در انقلاب اسلامی و در دفاع مقدس، زنانی ظهور کردند که میتوانند تعریف زن و حضور او در ساحت رشد و تهذیب خویش، و در ساحت حفظ خانهی سالم و خانوادهی متعادل، و در ساحت ولایت اجتماعی و جهاد امر بمعروف و نهی از منکر و جهاد اجتماعی را جهانی کنند و بنبستهای بزرگ را درهم بشکنند. اقتدار و جذبهی تازهای به برکت خون این زنان مجاهد در عصر جدید، ظهور کرده است که زنان را ابتداء در جهان اسلام، تحت تأثیر قرار داد و دیر یا زود در سرنوشت و جایگاه زنان جهان، دست خواهد برد. تا آفتاب درخشان خدیجهی کبری علیهاالسلام و فاطمهزهرا علیهاالسلام و زینب کبری علیهاالسلام میدرخشد، طرحهای کهنه و نو «ضدّ زن» به نتیجه نخواهد رسید و هزاران زن کربلایی ما نه تنها خطوط سیاه ستمهای ظاهری را در هم شکستهاند بلکه ستمهای مدرن به زن را نیز رسوا و بیآبرو کرده و نشان دادهاند که حق کرامت الاهی زن، بالاترین حقوق زن است که در جهان باصطلاح مدرن، هرگز شناخته نشده و امروز وقت شناخته شدن آن است. به خانواده این شهیدان والامقام تبریک میگویم و امیدوارم که به برکت خون این زنان شریف و مجاهد، رسانهها و هنرمندان و فرزانگان و سینماگرانی بتوانند جهاد بزرگ زن ایرانی مسلمان را به دنیا که سخت محتاج شناختن آن است، بنمایانند. زن مجاهد مسلمان ایرانی، معلّم ثانی برای زنان جهان خواهد بود پس از معلم اول که زنان مجاهد صدر اسلام بودند. سلام خدا بر بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمهی زهرا و بر همهی زنان بزرگ صدر اسلام و بر بانوان فداکار و از جان گذشتهی ایران اسلامی. امروز زن مسلمان در کشور ایران، یک موجود سرافراز و عزتمند است. هزاران وسیلهی تبلیغی، بمباران خبری میکنند برای اینکه این واقعیت را واژگون جلوه بدهند؛ اما حقیقت این است. امروز مؤمنترین و انقلابیترین زنان ما، زنان تحصیلکردهی ما هستند. امروز زنان ما، زنان تحصیلکردهی ما، زنان جوان ما در پیچیدهترین آزمایشگاهها و مراکز علمیِ تجربی و انسانی حضور دارند و فعالند. فعالترین زنان ما در زمینهی سیاسی، در زمینهی علمی، در زمینهی مدیریتهای اجتماعی، زنان مؤمن و انقلابی ما هستند؛ دارای تحصیلات خوب، دارای اندیشهی عمیق.
مطالبی که خانمها اینجا بیان کردند، تقریباً مشتمل بود بر همهی جوانب بحث مربوط به زن، از آن جهتی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی باید به این مسئله نگاه کند و آن را دنبال کند. من با دقت حرفها را گوش کردم. تقریباً همهی آن چیزهائی که امروز در مورد مسئلهی زنان میتواند عنوان بحث و تحقیق و مطالعه و بر اساس آن، برنامهریزی در کشور صورت بگیرد، در بیانات خانمها بود. این خیلی برای من جالب و خرسند کننده است.
خب، حالا تا همین جای قضیه اگر بخواهیم یک قضاوتی را مطرح کنیم، آن قضاوت این خواهد بود که نظام جمهوری اسلامی توانسته است به یک قلهای دست پیدا کند که عبارت است از پرورش زنان فرزانه و صاحب اندیشه و صاحب رأی و نظر در ظریفترین و حساسترین مسائل یک جامعه، که حالا عرض خواهم کرد. مسئلهی زن - که امروز در دنیا باید به عنوان «بحران زن» آن را نامید - یکی از اساسیترین مسائل هر تمدنی، هر جامعهای و هر کشوری است. در این مورد، شما توانستهاید به ریزهکاریهائی، به دقتهائی، به سرفصلهای مهمی دست پیدا کنید و دربارهی این مسئله بیندیشید. بنابراین آن قضاوت این شد که جمهوری اسلامی به یک قلهای دست یافته است که ای بسا بسیاری از کشورهای عالم به آن دست نیافتهاند. یک مطلب را من اینجا عرض بکنم. مسئلهی زن و خانواده، با همهی کاری که شده است - شما کردهاید، دیگران کردهاند - همچنان یک مسئلهی مهم و قابل بحث و قابل توسّع در اندیشهورزی است. این موضوعِ یکی از نشستهای اندیشههای راهبردی است که انشاءاللَّه در آینده آن را خواهیم داشت. نشستهای اندیشههای راهبردی که تاکنون دو نشست آن انجام گرفته و کارهای آن از لحاظ فکری و انشاءاللَّه بعداً برنامهریزی و عمل دنبال خواهد شد، متکفل بررسی اساسیترین و راهبردیترین مسائل فکری جامعه است. یکی از این مسائل، مسئلهی زن و خانواده است که در فهرست این مسائل پیشبینی شده و در آینده برگزار خواهد شد. من همین جا از بانوان محترم، اندیشهورزان زن - که امروز نمونههائی از آن را بحمداللَّه اینجا دیدیم - درخواست میکنم که در این کار مشارکت جدی بکنید؛ بحث کنید، فکر کنید، مطالعه کنید؛ فصول مربوط به مسئلهی زن را به طور جداگانه، به طور تخصصی، به شکل علمی، با تکیهی به منابع اسلامی و فکر ناب انقلابی - که خوشبختانه در شما هست - در نشستِ مربوط به این موضوع بررسی کنید؛ مطرح بشود، بحث بشود و انشاءاللَّه برای برنامهریزی و عمل دنبالگیری شود. دربارهی مسئلهی زن در جامعه، اساس مشکل، دو چیز است؛ دو نقطهی اساسی است که اگر دربارهی این دو نقطه بشود فکری کرد، طرحی نو در انداخت و کار پیگیر و مستمری انجام داد، میتوان امیدوار بود که در طول زمان - میانمدت یا بلندمدت - آن چیزی که امروز میتوان آن را بحران مسئلهی زن در دنیا دانست، حل شود. آن دو چیز، یکی عبارت است از نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه زن و شأن زن در جامعه؛ که این نگاه و این بدفهمی از غرب شروع شده و خیلی هم قدیمی و ریشهدار نیست. آن کسانی که مدعی شدند که در پروتکلهای اندیشمندان صهیونیست این مسئله وجود داشته، میشود حدس زد که این، خلاف واقع نیست. یعنی اگر نگاه کنیم، میبینیم این نگاه غلط، این کجفهمی و بدفهمی در زمینهی شأن زن در جامعه، شاید در حدود صد سال، صد و پنجاه سال بیشتر در غرب سابقه ندارد و از غرب سرریز شده است به جوامع دیگر، از جمله جوامع اسلامی. این یک نقطه است. نقطهی دوم که اساس مشکل است، بد فهمیدن مسئلهی خانواده و بد عمل کردن در رفتارهای داخل خانواده است. این دو تا مشکل است که به نظر ما بحران مسئلهی زن را - که امروز یک مشکل اساسی در دنیاست - به وجود آورده. شاید تعبیر «بحران زن»، تعبیر تعجبآوری باشد. امروز مسئلهی بحران آب و هوا، بحران آب، بحران انرژی، بحران گرم شدن زمین، به عنوان مسائل اصلی بشریت مطرح میشود؛ اما هیچکدام از اینها مسائل اصلی بشریت نیست. بیشترِ آن چیزهائی که مشکلات اصلی بشریت است، برمیگردد به مسائلی که ارتباط پیدا میکند با معنویت انسان، با اخلاق انسان، با رفتار اجتماعی انسانها با یکدیگر؛ که یکی از آنها مسئلهی زن و مرد، جایگاه زن، مسئلهی زن و شأن زن در جامعه است؛ که این حقیقتاً یک بحران است، منتها به رو نمیآورند، مطرح نمیکنند و سیاستهای مسلط در دنیا به صرفهی خودشان نمیدانند و شاید برخلاف راهبردهای اصلی خودشان میدانند که این مسئله را مطرح کنند. در مورد مسئلهی اول، که جایگاه زن در زندگی و در جامعه است - با هر تعبیری که میخواهید مطرح کنید، میشود از آن اسم برد - اشکال اینجاست که یک نامعادلهای را بتدریج به وجود آوردهاند؛ یک طرف ذینفع، یک طرف مورد انتفاع؛ بشریت را اینجوری تقسیم کردهاند. طرفِ ذینفع مرد است، طرفِ مورد انتفاع عبارت است از زن. این به طور آرام، با تدریج، با شیوههای گوناگون، با تبلیغات مختلف، در طول دهها سال - که شاید به صد سال، صد و پنجاه سال برسد، که من دقیق نمیتوانم بگویم و این مسئله قابل تحقیق است - در جوامع غربی در درجهی اول، و بعد در جوامع دیگر جا افتاده. شأن اجتماعی زن را اینجوری معرفی کردند، اینجوری تعریف کردند: زن به عنوان یک موجودی که مورد انتفاع مرد باید قرار بگیرد. لذا در فرهنگ غربی اگر زن بخواهد در جامعه نمود پیدا کند، شخصیت پیدا کند، حتماً باید از جذابیتهای جنسیِ خودش چیزی را ارائه بدهد. حتّی در مجالس رسمی، نوع پوشش زن باید جوری باشد که برای طرف ذینفع و منتفع - یعنی طرف مرد - چشمنواز باشد. به نظر من بزرگترین ضربه، بزرگترین اهانت، بزرگترین حقکشی که در زمینهی مسئلهی زن انجام گرفته، همین است. در محیط اجتماعی، فرهنگی شکل بگیرد که زن به عنوان یک طرفِ مورد انتفاع، برای استفادهی یک طرفِ ذینفع مطرح شود؛ این متأسفانه امروز در فرهنگ غربی وجود دارد. دیگران هم از آنها تقلید کردند، در راهش کوشش کردند، تلاش کردند و این در دنیا جا افتاده. اگر کسی خلاف این را بگوید، علیه او جنجال میکنند. فرض کنیم اگر در یک جامعهای مسئلهی آرایش زنان و تبرّج زنان در محیطهای عمومی محکوم شود، جنجال بلند خواهد شد. اگر نقطهی مقابل آن انجام بگیرد - یعنی در یک جامعهای عریانی زنان مطرح شود - هیچ سر و صدائی در دنیا بلند نمیشود. اما وقتی پوشش زن، عدم تبرّج زن، آرایش نکردن زن در جامعه مطرح شود، دستگاههای مسلط تبلیغاتی دنیا سر بلند میکنند، جنجال میکنند؛ این نشاندهندهی این است که یک فرهنگی، یک سیاستی، یک راهبردی وجود دارد که سالهای متمادی است دنبال میشود و پایهاش این است که این جایگاه، این شأن، این موقعیت غلط و اهانتآمیز را برای زن تثبیت کنند؛ و متأسفانه کردند. لذا شما میبینید در غرب با حجاب تدریجاً به صورت علنی دارد مخالفت میشود. عنوانی که برای این مخالفت ذکر میکنند، این است که میگویند حجاب نماد یک حرکت مذهبی است؛ ما نمیخواهیم در جوامع ما - که جوامع لائیک هستند - نمادهای مذهبی مطرح شوند. به نظر من این دروغ است؛ بحث مذهب و غیر مذهب نیست؛ بحثِ این است که سیاست راهبردیِ اساسیِ بنیانی غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن است و حجاب مخالف آن است. حتّی اگر چنانچه حجاب ناشی از یک انگیزه و ایمان دینی هم نباشد، با آن مخالفت میکنند؛ مشکل اساسی این است. این مسئله آن وقت دنبالههای خودش را، تبعات بسیار جانکاه خودش را در جوامع بشری به وجود آورده: مسئلهی سست شدن بنیان خانواده - گزارشهای تکاندهندهای که یک نمونهاش را یکی از خانمهای محترم اینجا اشاره کردند - مسئلهی آمار گریهآور و تأسفبار تجارت زنان. امروز در دنیا طبق گزارشی که داده شده است - که این گزارش به نظرم گزارش سازمان ملل است؛ گزارش یک مرکز رسمی است - سریعالرشدترین تجارتهای دنیا، تجارت زنان و قاچاق زنان است. بدترین کشورها هم در این زمینه، چند تا کشورند؛ از جمله رژیم صهیونیستی است. زنان و دختران را با عنوان پیدا کردن کار و عنوان ازدواج و این حرفها، از کشورهای فقیر، از آمریکای لاتین، از برخی کشورهای آسیا، از برخی کشورهای فقیر اروپا جمع میکنند و میبرند آنها را در شرائط بسیار سختی تحویل مراکزی میدهند که انسان از تصور آنها و نام آنها تنش میلرزد. همهی اینها مبتنی است بر این نگاه غلط، این نامعادلهی ظالمانه در مورد جایگاه زن در جامعه. پدیدهی کودکان نامشروع - که بالاترین آمار کودکان نامشروع هم در آمریکاست - پدیدهی زندگیهای مشترکی که بدون ازدواج انجام میگیرد؛ یعنی در حقیقت نابود کردن کانون خانواده و محیط گرم و صمیمی خانواده و برکات خانواده، محروم کردن بشر از این برکات، اینها همه ناشی از مشکل اول است؛ باید برای این، یک فکری کرد. باید جایگاه زن را تعریف کرد و در مقابل منطق هوچیگرانهی غربی بجد ایستاد. من یک وقتی گفتم؛ از من سؤال کردند که شما در مقابل آنچه که غربیها دربارهی مسئلهی زن در کشور میگویند، چه دفاعی دارید؟ من گفتم: ما دفاع نداریم، ما هجوم داریم! ما در مسئلهی زن، از غرب طلبگاریم؛ ما مدعی غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین میآورند؛ به اسم آزادی، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهای روحی، روانی، عاطفی و اهانت شخصیتی و شأنی قرار میدهند؛ آنها باید جواب بدهند. جمهوری اسلامی در این زمینه یک مسئولیتی دارد. جمهوری اسلامی در مسئلهی زن باید به طور صریح و بدون هیچ مجامله، حرف خودش را - که عمدتاً اعتراض به نگاه غربی و این نامعادلهی ظالمانهی غربی است - بگوید. با این نگاه، آن وقت مسئلهی حجاب، مسئلهی نوع ارتباط زن و مرد، همه معنا پیدا میکند. این یک مسئله است. مسئلهی بعدی - که در قضیهی زن مشکل دومی است - مسئلهی خانواده است. نظر اسلام در باب خانواده و جایگاه زن در خانواده، نظر خیلی روشنی است. «المرأة سیّدة بیتها»؛ بزرگ خانه، زن خانه است؛ این از پیغمبر اکرم است. جایگاه زن در خانواده، همانی است که در گفتارهای گوناگون ائمه (علیهمالسّلام) آمده: «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة». در تعبیرات عربی، قهرمان یعنی کارگزار، پادو، یک خدمتگزار محترم. میفرماید: در داخل خانه، زن قهرمانه نیست؛ ریحانه است، گلِ خانه است. خطاب به مردان میفرماید: بهترین شما کسانی هستند که بهترین رفتارها را با همسرانشان دارند. اینها نظرات اسلام است و از این قبیل الی ماشاءاللَّه وجود دارد. ولی در عین حال تحقق خواستهی اسلام در خانواده، یک امری است که با این بیانات تمام نمیشود، حل نمیشود؛ احتیاج به پشتوانهی قانونی، پشتوانهی اجرائی و ضمانت اجرائی دارد؛ و این کار باید انجام بگیرد. این کار در طول سالهای متمادیِ گذشته انجام نگرفته است. خانوادههائی که متدین بودند، مردانی که از اخلاقِ خوب برخوردار بودند و پایبندیهای شرعی داشتند، ملاحظاتی کردند؛ اما در مواردی که این خصوصیات نبوده، این ملاحظات نشده؛ به زن در داخل خانواده ظلم شده. البته اینجور نیست که ما فکر کنیم غربیها در این زمینه از ما جلویند؛ ابداً. بنده آمارهای زیادی دارم، این خانم محترم هم آمارهائی را ذکر کردند؛ وضع داخلی خانوادههای غربی از لحاظ مظلومیت زن و از لحاظ عدم رعایت حقوق زن، از وضع خانوادههای اسلامی و ایرانی و شرقی یقیناً بدتر است؛ بهتر نیست، اگر بدتر نباشد؛ در مواردی حتماً بدتر است. ما به آنها که نگاه نمیکنیم، آنها که الگوی ما نیستند. ما در محیط خانواده کمبودهای زیادی داریم؛ احتیاج دارد به پشتوانهی قانونی، به تضمین قانونی، به تضمین اجرائی؛ و این باید تحقق پیدا کند. این مسئله از جملهی عرصهها و میدانهائی است که در داخل کشور در این زمینه کم کار شده و باید کار شود. از لحاظ نظر اسلام و متون اسلامی هم در این بخش از مسئله هیچ کمبودی وجود ندارد. ما میبینیم گاهی اوقات کسانی که منتقد تفکرات اسلامی هستند، سر قضیهی ارث و دیه و این چیزها اشکال میکنند، در حالی که اشکالها وارد نیست؛ آنها پاسخهای منطقی و قوی دارد. اما در زمینهی رفتارهای داخل خانواده، متأسفانه غالباً به غفلت گذرانده میشود؛ در حالی که نظر اسلام، نظر کاملاً روشنی است. محیط خانواده برای زن باید محیط امن، محیط عزت و محیط آرامش خاطر باشد تا زن بتواند آن وظیفهی اساسی خودش را - که همین حفظ خانواده است - به بهترین وجهی انجام دهد. در مورد نگاه اسلام به زن بحثهای زیادی شده است، ما هم بارها گفتیم. من مکرراً عرض کردم که نمونه برای انسان مؤمن و مرضی الهی، و انسان کافر و مردود درگاه پروردگار در قرآن، زن مطرح شده؛ این چیز جالبی است. قرآن وقتی میخواهد برای انسان خوب و انسان بد نمونه ذکر کند، هر دو را از زنان انتخاب میکند: «ضرب اللَّه مثلا للّذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط». قرآن دو زن را به عنوان «مثل»، یعنی نمونه و نماد زنانِ بد معرفی میکند؛ همسر نوح و همسر لوط. بعد نقطهی مقابل: «و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأة فرعون». به عنوان نماد زن خوب، زن برتر و زن مؤمن، دو نفر را معرفی میکند: یکی همسر فرعون است، یکی هم حضرت مریم است؛ «و مریم ابنت عمران الّتی احصنت فرجها». جالب این است که هر چهار تای این زنها خوبی و بدیشان مربوط به محیط خانواده است. در مورد آن دو زن بد - «امرأة نوح و امرأة لوط» - میفرماید: «کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما»؛ این دو زن به همسرانشان - که دو پیغمبر عالیشأن و عالیمقام بودند - خیانت کردند. مسئله، مسئلهی خانواده است. موضوع آن دو زن دیگر هم مربوط به خانواده است؛ اوّلی که زن فرعون است، ارزش و اهمیت او این است که یک پیغمبر اولوالعزم را، یک موسای کلیماللَّه را در آغوش خود پرورش میدهد و به او ایمان میآورد و به او کمک میکند؛ لذا فرعون از او انتقام میگیرد. مسئله، مسئلهی درون خانواده است با این تأثیر و شعاع عظیم کاری که او کرده است، که یک موسائی را تربیت کرده. در مورد حضرت مریم هم همین جور است: «الّتی احصنت فرجها»؛ ناموس خود را حفظ کرد، عفت خود را حفظ کرد. این نشاندهندهی این است که در محیط زندگی حضرت مریم (سلام اللَّه علیها) عواملی وجود داشته که میتوانسته است تهدیدکنندهی عفت و ناموس یک زن عفیف باشد و او توانسته مبارزه کند. بنابراین همهاش ناظر به همین جنبههای مهمی است که عرض شد؛ جنبهی خانواده و مسئلهی شأن زن در جامعه. بنابراین مسئله، مسئلهی مهمی است. البته ما در جمهوری اسلامی پیشرفت داشتیم. نگاه من، نگاه خوشبینانه است. ما قبل از انقلاب را از نزدیک دیدیم. وضعی که آن روز کشور ما و جامعهی ما و زنان ما به سمت آن میتاختند، وضعیت بسیار هولناک و خطرناکی بود. به خاطر خاصیت تقلیدی بودن کار در اینجا، گاهی وضعیت ظاهر زنان از آنچه که ما در عکسها و نقلها و گزارشها از زنهای اروپائی میدیدیم یا میخواندیم هم بدتر بود! یک چنین وضعی را داشتند ترویج میکردند. البته زن ایرانی به خاطر گوهر ایمان که در او نهادینه بود، توانست بر این موج مخرب فائق بیاید؛ در انقلاب مشارکت اساسی داشته باشد؛ هم با حضور خود، هم با تشویق مردان؛ و یک پایهی اساسی پیروزی انقلاب بشود. بعد از انقلاب هم که حرکت زنان، حرکت فوقالعادهای است. من لازم است عرض بکنم؛ این همسران مجاهدان راه حق و مبارزان و سرداران و مادران آنها حقیقتاً آیتی هستند از صبر و مقاومت. شرح حال اینها را که انسان نگاه میکند و میخواند، رنجهای اینها را که ملاحظه میکند - البته بانوانی که قبل از انقلاب همسر مبارزینی بودند که سختیهائی را تحمل میکردند، نمونههائی هم در آنجا دیده میشد؛ لیکن نمونههای کامل در دورهی دفاع مقدس بود - میبیند این همسران چه کشیدند، این مادران چه کشیدند. اینها فرزندان را فرستادند جبههها؛ بسیاری از آنها شهید شدند، جانباز شدند و این اسوههای صبر و مقاومت مثل کوه، استوار ایستادند. این در عرصهی مسائل معنوی و انسانی. در عرصهی مسائل سیاسی و در عرصهی مسائل علمی هم کشور بحمداللَّه پیشرفت فوقالعادهای داشته است. این همه زنان دانشمند، استاد در رشتههای مختلف علمی، در علوم حوزوی، در علوم دانشگاهی - که نمونهای از آنها خوشبختانه شما حضار محترم هستید که در اینجا حضور دارید - همه نشاندهندهی موفقیت جمهوری اسلامی است. نگاه من، این نگاه است. این نگاه، دل را به آینده امیدوار میکند. ما با همین حرکت و با همین شتاب انشاءاللَّه پیش برویم، قطعاً خواهیم توانست بر فرهنگ غلط غربی و رائج در دنیا فائق بیائیم. باید کار کرد، باید تلاش کرد، باید دنبالگیری کرد. نگاه، نگاه خوشبینانه است؛ منتها این نگاه خوشبینانه نباید مانع بشود از اینکه ضعفها را ببینیم. ما درجاتی پیش رفتیم، اما ای بسا ده برابر این ممکن بود پیش برویم. آنچه که موجب شد نتوانیم در آن حد جلو برویم، همین ضعفها و مشکلاتی است که وجود داشته؛ که شما به بعضی از آنها اشاره کردید، و مشکلات دیگری هم وجود داشته که باید برطرف شود. آنچه که من میخواهم در پایان عرایضم عرض کنم، این است که عمدهی کار را خود بانوان باید انجام بدهند. شما هستید که میتوانید فکر کنید، اندیشهورزی کنید، مطالعه کنید، معضلات را در مقام نظر و اندیشه حل کنید و در مقام عمل راهکار اجرائی ارائه بدهید. این، کار را بسیار آسان و نزدیک خواهد کرد. البته در این جلسه بانوان محترم پیشنهادهائی هم دادند؛ بعضی از اینها کاملاً عملی است و دم دست است و میشود اجرا کرد، اقدام کرد، برای بعضی هم میتوان زمینهسازی کرد. فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) را که میخواهید معرفی کنید، آنچنان معرفی کنید که یک انسان مسلمان، یک زن مسلمان، یک جوان مسلمان از آن زندگی درس بگیرد؛ در دل خود نسبت به آن مجسمهی قداست و طهارت و حکمت و معنویت و جهاد، احساس خشوع و خضوع و وابستگی کند. این، طبیعت انسان است. ما انسانها تابع و متمایل به کمالیم. اگر بتوانیم کمال را در خودمان ایجاد کنیم، میکنیم؛ اگرنه، آن کسی که صاحب کمال است، به طور طبیعی انسان به او گرایش دارد.
در جمهوری اسلامی روز پرستار را با ولادت حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) برابر قرار دادهاند؛ این هم معنای بزرگی دارد. زینب کبری یک نمونهی برجستهی تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد- که واقعاً پیروز شد- عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ و الّا خون در کربلا تمام شد. حادثهی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصهی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیهی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثهی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری را مشاهده میکند که با یک عظمت خیرهکننده و درخشندهای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلعوقمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. زینب (سلاماللهعلیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبهی فراموشنشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهار نظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعهی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چنددهنفرهی زنان و کودکان را اسیر کردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میکنند، بعضی هلهله میکنند، بعضی هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرائط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را به کار میبرد که پدرش امیر المؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا: «یا اهل الکوفة، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعهگرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهل بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیر المؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدهی مقابلهی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبهی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حقوباطلکردههای خودتان را، گذشتهی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیبشناسی است. با این بیان قوی، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت میکرد. اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فراداده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزهداران دشمن دور و برشان را گرفتهاند؛ یک عده هم مردم مختلف الحال حضور داشتند؛ همانهائی که مسلم را به دست ابن زیاد دادند، همانهائی که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همانهائی که آن روزی که باید با ابن زیاد در میافتادند، توی خانههایشان مخفی شدند- اینها بودند توی بازار کوفه- یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیر المؤمنین را میبینند، گریه میکنند. حضرت زینب کبری با این عدهی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانهی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همهی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیبشناسی میکند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفهتان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشهی پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید. روز پرستار، سالروز ولادت حضرت زینب است؛ این هشدار به زنان ماست: نقش خودتان را پیدا کنید. عظمت زن بودن را در آمیختن حجب و حیا و عفاف زنانه با عزت مسلمانانه و مؤمنانه، درک کنید. زن مسلمان ما اینجور است. دنیای فاسد غرب خواستند بروز زن را، شخصیت زن را در روشهای غلط و انحرافی که همراه با تحقیر جنس زن است، به زور به ذهن دنیا فروکنند: زن برای اینکه شخصیت خودش را نشان بدهد، بایستی برای مردان چشمنواز باشد. این شد شخصیت برای یک زن؟! بایستی حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوهگری کند تا مردها خوششان بیاید. این تعظیم زن است یا تحقیر زن؟ این غرب مستِ دیوانهی از همه جا بیخبر، تحت تأثیر دستهای صهیونیستی، این را به عنوان تجلیل از زن عَلم کرد؛ یک عده هم باور کردند. عظمت زن به این نیست که بتواند چشم مردها را، هوس هوسرانان را به خودش جلب کند؛ این افتخاری برای یک زن نیست؛ این تجلیل زن نیست؛ این تحقیر زن است. عظمت زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفاف زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزت مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساس تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جای خود به کار ببرد، آن تیزی و بُرندگی ایمان را هم در جای خود به کار ببرد. این ترکیب ظریف فقط مال زنهاست؛ این آمیزهی ظریف لطافت و بُرندگی، مخصوص زنهاست؛ این امتیازی است که خدای متعال به زن داده است؛ لذا در قرآن به عنوان نمونهی ایمان- نه نمونهی ایمان زنان، نمونهی ایمان همهی بشر؛ زن و مرد- دو زن را مثال میزند: «و ضرب اللَّه مثلا للّذین آمنوا امرأت فرعون» و «مریم ابنت عمران»؛ یکی زن فرعون است، دومی هم حضرت مریم است. اینها اشارهها و نشانههائی است که منطق اسلام را نشان میدهد. انقلاب ما انقلاب زینبی است. از اول انقلاب، زنان یکی از برجستهترین نقشها را در این انقلاب ایفاء کردند. هم در خود حادثهی بزرگ انقلاب، هم در حادثهی بسیار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان اگر سنگینتر و دردناکتر و تحملطلبتر نبود، یقیناً کمتر نبود. مادری که جوان خودش را، عزیز خودش را، دستهی گل خودش را هجده سال، بیست سال- کمتر، بیشتر- پرورش داده، با آن محبت مادرانه او را به ثمر رسانده، حالا او را به طرف میدان جنگ میفرستد، که معلوم نیست حتّی جسد او هم برخواهد گشت یا نه. این کجا، رفتن خود این جوان کجا؟ که خوب، این جوان، با شور و هیجان جوانی، همراه با ایمان و روحیهی انقلابیگری، حرکت میکند و میرود. کار این مادر، از کار آن جوان اگر بزرگتر نباشد، کوچکتر نیست. بعد هم که جسد او را برمیگردانند، افتخار میکند که بچهی من شهید شده. اینها چیز کمی است؟ این، حرکت زنانه، حرکت زینبگون در انقلاب ما بود. عزیزان من، خواهران، برادران! انقلاب ما اینجوری پیش رفت. قدرت و عظمت این انقلاب به این چیزهاست؛ به دل دادن به معنویت، مجذوب شدن در مقابل لطف الهی. وقتیکه دشمن میخواهد زینب کبری را به آنچه که برایش پیش آمده، شماتت کند، میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی، چیزی ندیدم. برادرانش، فرزندانش، عزیزانش، نزدیکترین یارانش، اینها در مقابل چشمش قطعه قطعه شدند، به خاک و خون تپیدند، خونشان ریخته است، سرهایشان بالای نیزه رفته است؛ میگوید جمیل، زیبا! این چه جور زیبائیای است؟ این زیبائی را همراه کنید با آنچه که نقل شده است که زینب کبری حتّی در شب یازدهم نماز شبش ترک نشد. در طول دوران اسارت، انقطاع الی اللَّهاش، دلبستگیاش به خدای متعال، رابطهاش با خدای متعال سست نشد، کم نشد، بلکه بیشتر شد. این زن، الگوست. همان رشحات و خردهریزههائی که از این حقیقت در جامعهی ما، در انقلاب ما وجود دارد، این انقلاب را عظمت بخشیده است؛ همینهاست که به کوری چشم دشمن، ملت ایران را با این همه دشمنی، امروز مثل یک چهرهی الهامبخش در مقابل ملتها قرار داده است. ملت ایران امروز به عنوان یک ملت الهامبخش در بین ملتهای مسلمان است. البته دشمنها این را نمیپسندند، سعی هم میکنند کتمانش کنند؛ اما واقع قضیه این است. عاشورا یک نیمهروز بیشتر نبود؛ تاریخ را تکان داد و متحول کرد. یک حادثه، گاهی به قدری عمیق و حکیمانه و بجا در طول زندگی یک ملت اتفاق میافتد که تأثیرات آن برای سالهای متمادی، گاهی برای قرنهای متوالی باقی میماند. یقیناً روز نوزدهم دی برای ملت ایران از جملهی این حوادث بود. ظرفیت حضور مردم و خشم مقدس و انقلابی مردم در طول سالهای متمادی با ظلم دستگاه طاغوت و اعمال نفوذ بیگانگان لبالب شده بود؛ یک حرکت هوشمندانه و بجا لازم بود. یک حرکت هوشمندانه و بجا لازم بود. این حرکت را شما مردم قم در روز نوزدهم دیماه انجام دادید و این گردونه به حرکت در آمد. آنچه که نظام طاغوت بر سر این کشور و این ملت آورد، در طول سالهای متمادی حاکمیت سیاه و ننگین خود، حقیقتاً یکی از فصول تلخ تاریخ ماست.
یکی از همین فعالیتهای فاجعهآمیز، قضایای هفدهم دی بود که در زمان رضا شاه اتفاق افتاد. طبق نقشهی دشمنان اسلام و ایران، به کمک روشنفکران آن روزِ متصل به دربار پهلوی، تصمیم گرفتند که زن ایرانی را از دائرهی عفاف و حجاب خود بیرون کنند و این نیروی عظیم ایمانی را که به برکت عفاف، زن همواره در جوامع مسلمان وجود داشته است، نابود کنند و بر باد بدهند. یکی از جنایات بزرگ رژیم طاغوت، همین مسئلهی هفده دی هست. کشف حجاب، از بین بردن آن حائل و فاصلهای که در اسلام میان دو جنس قرار داده شده است- که این برای سلامت زن و سلامت مرد است؛ برای سلامت جامعه است- تا همان بلائی که بر سر زن در جوامع غربی آمد، بر سر زن مسلمان ایرانی بیاورند. این اقدام را با چماق، رضا خان در داخل کشور انجام داد. زن غربی با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودی خانواده بود. اینجور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیتهای اجتماعی پیشرفت کند؛ همهی اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامی این را تجربه کردیم. برداشتن حجاب، مقدمهای برای برداشتن عفت بود؛ برای برداشتن حیا در جامعهی اسلامی بود؛ برای سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوی و نیرومند جنسی بود؛ برای اینکه از همهی کارهای دیگر بمانند؛ و یک مدتی هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت. زنهای مسلمان ما با وجود سختگیریها در طول زمان، در مقابل این فشار سرکوبگر مقاومت کردند؛ بعد از رفتن رضا خان به نحوی، در زمان خود او به نحوی، در طول دوران بقیهی طاغوت هم به نحوی. لذا در همان دیماه 1356، روز هفدهم دیماه در مشهد، یک اجتماع عظیمی، تظاهراتی از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آنوقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یک چنین حرکتی را به راه انداختند. این، گوشهای از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود کردن آرمانهای دینی، ارزشهای اخلاقی، پیشرفتهای اقتصادی، عزت بینالمللی و خلاصه بر باد دادن سرمایههای یک ملت جزو کارهائی بود که آن رژیم طاغوت و سیاهکار انجام داد. ملت ایران بموقع بیدار شدند و پاسخ گفتند به ندای رهبر عظیمالشّأن خودشان و وارد میدان شدند. نوزده دی یک چنین مقطع تاریخیِ حساسی است؛ اینها را باید زنده نگه داشت. تلاش شده است و میشود برای اینکه احساسات مردم و این مقاطع حساس از یادها برود. اشکال این است که ما خیال کنیم تلاوت قرآن و انس با قرآن و رواج قرآن یعنی فقط همین. این، یک اشکال بزرگی است که مبادا ما دچار این بدفهمی و کجفهمی بشویم. بنده به این تلاوتها خیلی اعتقاد دارم. قبلها در بعضی از همین جلسات، علت این اعتقاد را هم عرض کردیم که دیگر تکرار نمیخواهم بکنم. و خوانندگان خوبمان و تلاوتگران مسلط و استاد و وارد را حقیقتاً ارجمند میدانم، لیکن همهی اینها مقدمه است؛ مقدمه برای حاکمیت فضای فرهنگی قرآن در ذهن جامعهی ما. یعنی شما جوان مسلمان، مرد و زن مسلمان، کودکان مسلمان باید با قرآن انس پیدا کنید. قرآن را به معنای حقیقیِ مخاطب قرار گرفتنِ در مقابل خدا، بخوانید و در آن تدبر کنید و از آن بیاموزید. مرحلهی بعدش هم عمل است؛ اما من مرحلهی قبل از عمل را عرض میکنم: آموختن قرآن، فهم معارف قرآن، تدبر در آیات قرآن و کلمات قرآنی.
این روزها به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها)، متعلق به شخصیت این بانوی برجستهی اسلام است، که الگوی همیشه زندهای در مقابل زن مسلمان و مرد مسلمان قرار میدهد. به این مناسبت، به پرستاران عزیز در سراسر کشور- که روز پرستار را به مناسبت این ولادت بزرگ نامگذاری کردهاند- تبریک عرض میکنم. پرستاران، دردآشنایانِ همهی بیماران و ازکارافتادگان هستند؛ مونس لحظههای درد و رنج انسانهایی هستند که نیاز به مونس و پرستار دارند. امیدواریم همهی پرستاران ما در هر نقطهیی از نقاط کشور که هستند، مشمول اجر الهی باشند.
شخصیت زینب کبری منحصر در بُعد غمگساری و پرستاریِ آن بزرگوار نیست. زینب کبری (سلاماللهعلیها) یک نمونهی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هرکس با آن بزرگوار مواجه میشود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع میکند. شاید مهمترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی میتواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد- تأثیری که از اسلام پذیرفته- این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آنچنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجستهتر است. حادثهیی مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبید الله بن زیاد نمیتواند زینب کبری را تحقیر کند. زینب کبری در مدینه- که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست- و در کربلا- که کانون محنتهای اوست- و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبید الله بن زیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ میکند و شخصیتهای دیگر در مقابل او تحقیر میشوند. یزید و عبید الله بن زیاد- این مغروران ستمگر زمان خود- در مقابل این زنِ اسیر و دستبسته، تحقیر میشوند. زینب کبری شور عاطفهی زنانه را همراه کرده است باعظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی سبیل الله، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون میتراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت میکند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفهی انسانی، که در هیچ مردی نمیتوان این عاطفهی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همهی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم میکند و روی آتشهای گداخته، شجاعانه قدم میگذارد و عبور میکند؛ درعینحال، درس میدهد و مردم را آگاهی میبخشد؛ درعینحال، امام زمان خود- یعنی امام سجّاد- را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا میبخشد؛ درعینحال، با کودکان برادر و بچههای پدر ازدستدادهی آن حادثهی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد میکند. بنابراین زینب کبری (سلاماللهعلیها) یک شخصیت همهجانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق میدهد. زن با نقاط قوّت زنانهی خود- که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است- همراه با ایمان عمیق، همراه با استقرار ناشی از اتکاء به خداوند، و همراه با عفت و پاکدامنی- که فضای پیرامون او را نورانیت میبخشد- میتواند در جامعه یک نقش استثنائیِ اینگونه ایفا کند؛ هیچ مردی قادر به ایفای چنین نقشی نیست. مثل کوه استواری از ایمان، درعینحال مثل چشمهی جوشانی از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمهی صبر و حوصله و عاطفهی خود سیراب میکند. انسانها در چنین آغوش پُربرکتی میتوانند تربیت شوند. اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، انسانیت معنا پیدا نمیکرد. این، معنای ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزی که مغز متحجرِ مادی غربیها نمیتواند آن را بفهمد. کسانی که از دین و معنویت بهرهیی نبردهاند، نمیتوانند چنین عظمتی را درک کنند. آنهایی که شاخصهی زن را در زیور و آرایش و سبکسری و بازیچه قرار گرفتن در دست مردان میدانند، نمیتوانند اساس هویت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درک کنند. زینب کبری برای زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفی، صراحت زبان، متانت دل، استواری روح؛ درعینحال، مادرانه، خواهرانه، با همهی انسانها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفرهی محبت و عاطفهی خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات زن مسلمان است. امروز در جامعهی ما خوشبختانه از این نعمت بزرگ، سهم وافری باقی است؛ اگرچه دشمنان سعی میکنند آن را تاراج کنند و از بین ببرند. اما در کشورها و جوامعی که زن چنین هویتی ندارد، میبینید پایههای تربیت مردم میلنگد و فضای اخلاقی و معنوی جامعه هم دچار مشکل میشود. همهی ارزشهای معنوی را میتوان از درون کانون گرم خانواده- که محور آن، زن خانواده است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمهی عاطفه است- بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند. امیدواریم دختران جوان و زنان جامعهی ما در الگوی زینب کبری دقت کنند و هویت و شخصیت خود را در آن ببینند؛ بقیهی چیزها فرعی است. جوهر ذات یک انسان اگر تعالی و روشنایی و شفافیت پیدا کند، همه چیز در مقابل او کوچک میشود و قدرت او بر همهی کارهای دیگر، برای او تأمین میگردد. آنکه در او جوهر دانایی است بر همه کاریش توانایی است زن به یک جایگاه مصنوعی و تصنعی و تشریفاتی احتیاج ندارد؛ جایگاهی که دون شأن متانت و سکینه و آرامش روحی اوست. در طبیعت الهی زن، آنچنان لطافت و زیبایی و گرمای محبتی وجود دارد که میتواند هم خود را و هم محیط پیرامون خود را- چه در داخل خانه، چه در هر محیطی که باشد- به طرف معنویت، پیشرفت و علوّ مقامات علمی و عملی سوق دهد و پیش ببرد. فرصت یادبود ولادت فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها فرصت مغتنمی برای زنان مسلمان است تا هویّت زن مسلمان و ارزش والای زنان در نظر اسلام و در پرتو نظام اسلامی مورد توجه و مداقّه قرار گیرد. مثل همه موضوعات دیگر، موضوع زن هم دستمایهای در دست سوداگران همه ارزشهای انسانی شده است. در دنیا و در رسانههای جمعی عالم، در طول سالهای متمادی، کسانی که نه برای زن، نه برای جنس انسان و نه برای کرامتهای انسانی، جز در محاسبه با پول ارزشی قائل نیستند - که متأسّفانه در تمدن کنونی مغرب، نقش مهمی را در همه عرصهها ایفا میکنند - مسأله زن را هم برای خودشان در میدانهای مختلف به صورت یک سرمایه و یک وسیله سوداگری درآوردند؛ روی آن بحث میکنند، فرهنگسازی میکنند، تبلیغ میکنند و ذهنهای مرد و زن همه دنیا را در سر دو راهیِ یک وسوسه و گمراهیِ بزرگ قرار میدهند. در چنین شرایطی، جا دارد زن مسلمان با تأمّل در مفاهیم اسلامی و ارزشگذاریهای اسلامی و با دقّت در خطوطی که در نظام اسلامی برای پیشرفت زنان و مردان پیشبینی شده است، هویّت خود را بازیابی کند و قامت رسای استدلال را در مقابل سفسطهها و وسوسههای عوامل صهیونیسم و سرمایهگذاری و زراندوزی به نمایش درآورد.
اسلام در مقابل جاهلیتی که به زن ظلم میکرد، ایستادگی کرد؛ هم در میدان معنویت و فکر و ارزشهای انسانی، هم در میدان حضور سیاسی و هم از همه بالاتر در عرصه خانواده. زن و مرد، ناگزیر اجتماع کوچکی به نام خانواده دارند که اگر در جامعهای ارزشگذاریِ درست صورت نگیرد، اوّلین نقطهای که به زن ستم میشود، داخل خانواده است. در هر سه عرصه، اسلام ارزشگذاری کرده است. در زمینه مسائل معنوی، زنان جزو پیشگامان حرکت معنوی انسان به سوی پیشرفتها هستند. در قرآن وقتی میخواهد برای انسانهای مؤمن مثال بزند، میفرماید: «و ضرب اللَّه مثلا للذین امنوا أمرأة فرعون»؛ از یک زن مثال میزند. آنجایی که بحث ایمان و اسلام و صبر و صدق و مجاهدت در راه به دست آوردن ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی است، میفرماید: «انّ المسلمین والسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات». در این آیه ده عنوان برای ارزشهای معنوی ذکر میشود؛ اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع و دیگر چیزها. زن و مرد در این میدان، دوش به دوش حرکت میکنند و پیش میروند؛ هر دو را ذکر میکند. این بتِ مردگرایی را که در جاهلیّتها همیشه به وسیله مردان و حتی به وسیله زنان پرستیده میشد، اسلام در این آیات میشکند. در میدان مسائل سیاسی و اجتماعی، بیعت زن را یک امر لازم و یک مسأله زنده معرفی میکند. شما ملاحظه کنید که در دنیای غرب و همین کشورهای اروپایی که این همه مدّعی دفاع از حقوق زنان هستند - که تقریباً همهاش هم دروغ است - تا دهههای اوّل این قرنی که تمام شد، زنان نه فقط حقِّ رأی نداشتند، نه فقط حقِّ گفتن و انتخاب کردن نداشتند، حقِّ مالکیت هم نداشتند. یعنی زن مالک اموال موروثی خودش هم نبود؛ اموال او در اختیار شوهر بود! در اسلام بیعت زن، مالکیت زن، حضور زن در این عرصههای اساسی سیاسی و اجتماعی، تثبیت شده است: «اذا جائک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرکن باللَّه». زنها میآمدند با پیغمبر بیعت میکردند. پیغمبر اسلام نفرمود که مردها بیایند بیعت کنند و به تبع آنها، هرچه که آنها رأی دادند، هرچه که آنها پذیرفتند، زنها هم مجبور باشند قبول کنند؛ نه. گفتند زنها هم بیعت میکنند؛ آنها هم در قبول این حکومت، در قبول این نظم اجتماعی و سیاسی شرکت میکنند. غربیها هزار و سیصد سال در این زمینه از اسلام عقبند و این ادّعاها را میکنند! در زمینه مالکیت نیز همینطور؛ و در زمینههای دیگری که مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی است. خودِ الگوء فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها که در دوران کودکی، در بعد از هجرت پیغمبر به مدینه، در داخل مدینه و در همهی قضایای عمومی آن روز پدرش - که مرکز همه حوادث سیاسی اجتماعی بود - حضور داشت، نشاندهنده نقش زن در نظام اسلامی است. البته فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها قلّه این فضائل است. زنان برجسته دیگری هم در صدر اسلام بودند؛ بامعرفت، باخرد، باعلم، حاضر در میدانها، حتی حاضر در میدانهای جنگ؛ حتی تعدادی که نیروی بدنی داشتند، حاضر در میدان دلاوری در جنگ؛ شمشیرزنی و سربازی. البته این را اسلام برای بانوان واجب نکرده و از دوش آنها برداشته است؛ چون با طبیعت جسمی و نیز با عواطف آنها سازگار نیست. در داخل خانواده هم، از نظر اسلام مرد موظّف است که زن را مانند گلی مراقبت کند. میفرماید: «المرأة ریحانة»؛ زن گل است. این مربوط به میدانهای سیاسی و اجتماعی و تحصیل علم و مبارزات گوناگون اجتماعی و سیاسی نیست؛ این مربوط به داخل خانواده است. «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة»؛ این چشم و دید خطابینی را که گمان میکرد زن در داخل خانه موظّف به انجام خدمات است، پیغمبر با این بیان تخطئه کرده است. زن مانند گلی است که باید او را مراقبت کرد. با این چشم باید به این موجود دارای لطافتهای روحی و جسمی نگاه کرد. این نظر اسلام است. هم خصوصیت زنانگی زن که همه احساسات و خواستهای او بر اساس این خصوصیت زنانگی است، حفظ شده است، بر او تحمیل نشده است، از او خواسته نشده است، که در حالی که زن است، مثل مرد فکر کند، مثل مرد کار کند، مثل مرد بخواهد - یعنی خصوصیت زن بودن که یک خصوصیت طبیعی و فطری و محور همه احساسات و تلاشهای زنانه است، در دید اسلامی حفظ شده - هم درعینحال، میدان علم، میدان معنویت، میدان تقوا، میدان سیاسی، بر روی او باز شده است و او، هم به کسب علم تشویق شده است، هم به حضور در میدانهای گوناگون اجتماعی و سیاسی. آن وقت در داخل خانواده هم به مرد گفتهاند که حقّ تکلیف، تحمیل، زیادهروی، اعمال قدرتهای جاهلانه و غیر قانونی ندارد. این، آن نگاه اسلامی است. با همین نگاه بود که وقتی نهضت اسلامی به مرحله انقلاب اسلامی رسید و زنان با همان برداشت طبیعی که از اسلام در جامعه زنانه بود، جلو افتادند؛ امام فرمودند - و درست هم فرمودند - که: اگر زنان در این نهضت همکاری نمیکردند، انقلاب هم پیروز نمیشد. یقیناً اگر زنها در داخل خیابانها و در راهپیماییهای عظیم حضور پیدا نمیکردند - آن حضور عظیم و باشکوه زنان در دوران انقلاب - انقلاب پیروز نمیشد. در جنگ تحمیلی اگر امثال همین مادر گرامی سه شهید و مادران شهیدان و همسران شهیدان - که من افتخار داشتهام با هزارها نفرِ اینها از نزدیک نشست و برخاست و گفتگو کنم و خصوصیات آنها را مشاهده کنم - ایمان خود، صبر خود، ایستادگی خود، معرفت خود و روشنبینی خود در قبال ضایعات جنگ و فداکاریهای جوانان و مردان را نشان نمیدادند، جنگ پیروز نمیشد. اگر مادران و همسران شهدا بیصبری نشان میدادند، شوق جهاد در راه خدا و شهادت در دل مردها میخشکید؛ اینگونه نمیجوشید؛ اینگونه به جامعه طراوت نمیداد. در میدان جنگ هم زنان نقشهای درجه اوّل را ایفا کردند. اگر در طول انقلاب، وفاداری زنان، عواطف زنان، حضور زنان در میدانهای مختلف، در راهپیماییها و در انتخاباتها نمیبود، یقیناً این حرکت عظیم مردمی نمیتوانست اینگونه شکل پیدا کند و ادامه یابد. این نظر اسلام است، این نظر نظام اسلامی است. غربیها درباره جنس زن باید پاسخگو باشند؛ چون آنها به زن خیانت کردند. تمدّن غربی به زن هیچ نداده است. اگر پیشرفت علمی، سیاسی و فکرای هم در زنان دیده میشود، مال خود زنهاست. در هر کشوری چنین پیشزفتهایی نصیب زنان شود - که در ایران اسلامی و در کشورهای دیگر هم شده است - مال خود زنهاست. آنچه که غربیها به آن دامن زدند و تمدّن غربی پایهگذار خشت کج و بنای کجش بود، بیبندوباری و ابتذال زنانه است. زن را به ابتذال کشاندهاند و داخل خانواده او را هم اصلاح نکردهاند. مکرّر در مطبوعات امریکایی و اروپایی، میزان بالای زنآزاریها و شکنجهها و بیمهریها منتشر شده است. فرهنگ غربی در مورد زن و بیبندوباری و به ابتذال کشاندن زنان آن مناطق، موجب شده است که بنیان خانواده، سُست و متزلزل گردد و خیانت زن و مرد به یکدیگر، در داخل خانواده چندان مهم شمرده نشود. این گناه نیست؟ این خیانت به جنس زن نیست؟ با این فرهنگ، از همه دنیا هم طلبکارند؛ در حالی که باید بدهکار باشند! فرهنگ غربی در مورد زنان باید در موضع مدافع قرار گیرد؛ باید از خودش دفاع کند؛ باید توضیح بدهد؛ اما غلبه و سلطه سرمایهداری و رسانههای مستکبرِ جبّارِ غربی قضیه را بعکس میکنند؛ آنها میشوند طلبکار؛ آنها میشوند مدافع حقوق زن به قول خودشان و به اصطلاح خودشان! در حالی که چنین چیزی نیست. البته در بین غربیها هم مسلّماً متفکّرانی، فلاسفهای و انسانهای صادق و صالحی هستند که صادقانه فکر میکنند و حرف میزنند. آنچه که من میگویم، گرایش عمومی فرهنگ و تمدّن غربی به زیان زن و علیه زن است. زن ایرانی در ایران اسلامی، باید کوششش این باشد که هویّت والای زن اسلامی را آنچنان زنده کند که چشم دنیا را به خود جلب کند. این امروز وظیفهیی است بر دوش زنان مسلمان؛ بخصوص زنان جوان و دختران دانشآموز و دانشجو. هویّت اسلامی این است که زن در عین اینکه هویّت و خصوصیت زنانه خود را حفظ میکند - که طبیعت و فطرت است و برای هر جنسی خصوصیات آن جنس ارزش است - یعنی آن احساسات رقیق را، عواطف جوشان را، آن مهر و محبت را، آن رقّت را، آن صفا و درخشندگی زنانه را برای خود حفظ میکند، درعینحال، هم باید در میدان ارزشهای معنوی - مثل علم، مثل عبادت، مثل تقرّب به خدا، مثل معرفت الهی و سیر وادیهای عرفان - پیشروی کند، هم در عرصه مسائل اجتماعی و سیاسی و ایستادگی و صبر و مقاومت و حضور سیاسی و خواست سیاسی و درک و هوش سیاسی، شناخت کشور خود، شناخت آینده خود، شناخت هدفهای ملی و بزرگ و اهداف اسلامی مربوط به کشورهای اسلامی و ملتهای اسلامی، شناخت توطئههای دشمن، شناخت دشمن، شناخت روشهای دشمن باید روزبهروز پیشرفت کند و هم در زمینه ایجاد عدل و انصاف و محیط آرامش و سکونت در داخل خانواده باید پیشرفت داشته باشد. اگر قوانینی لازم است، اگر تصحیح و اصلاحی در مسائلی که به اینجا منتهی میشود، لازم است، زنان، زنان باسواد، زنان آگاه، زنان بامعرفت، در همه این میدانها بایستی پیشروی کنند؛ الگوی زن را نشان بدهند؛ بگویند زن مسلمان زنی است که هم دین خود را، حجاب خود را، زنانگی خود را، ظرافتها و رقّتها و لطافتهای خود را حفظ میکند؛ هم از حق خود دفاع میکند؛ هم در میدان معنویت و علم و تحقیق و تقرّب به خدا پیشروی میکند و شخصیتهای برجستهای را نشان میدهد و هم در میدان سیاسی حضور دارد. این میشود الگویی برای زنان. شما بدانید زنان مسلمان در بسیاری از نقاط دنیا امروز به شما نگاه میکنند و از شما یاد میگیرند. اینکه میبینید در بعضی از کشورهای غربی، در بعضی از کشورهای مسلمان اما با حکومتهای غیر اسلامی، اینطور حجاب اسلامی مورد تهاجم دشمنان دین قرار میگیرد، این نشان دهنده گرایش زنان به حجاب است. در کشورهای همسایه ما، آنجاهایی که به حجاب اهتمام نمیشد؛ در کشورهای اسلامی که بنده خودم از نزدیک بعضی جاها را دیدم که هرگز اسمی از حجاب در آنجا آورده نمیشد؛ در مدت بیست ساله بعد از انقلاب، زنان؛ بخصوص زنان روشنفکر و بخصوص دختران دانشجو، به حجاب گرایش پیدا کردند؛ علاقه پیدا کردند؛ رو آوردند و حجاب را حفظ کردند؛ که نمونههایش علاوه بر اینها در کشورهای غربی هم مشاهده شده است. شما الگویید، شما نمونهاید. بدانید امروز در هیچ جای دنیا زنانی که مثل این مادران شهدای ما، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید باشند، نیستند. در جامعه ما، مادرانی با این خصوصیات که از پدرها بهتر و قویتر و آگاهانهتر ایستادند، در این میدان بسیارند. این همان تربیت اسلامی است؛ این همان دامان پاک و مطهّر و نورانی فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیهاست. شما دخترانِ فاطمه هستید؛ فرزندان فاطمه زهرا هستید؛ دنبالهروان فاطمه زهرا هستید. بزرگترین پشتوانهی نقض حقوق بشر در هرجای دنیا که مشاهده شود، همین دولتهای مستکبر امثال امریکا هستند. آنوقت اینها داعیهدار حقوق بشر میشوند و آن را برای ملتها و دولتهایی که میخواهند با آنها در بیفتند، چماقی میکنند! اگر از این طرف کسانی بیایند طوری در باب حقوق بشر حرف بزنند، برای اینکه او را راضی کنند، این خیلی سیاست غلطی است. این، یعنی انفعال در مقابل دشمن.
در بارهی مسألهی زن نیز همینطور است. بعد از اقامهی دولت حق، به فضل الهی زنان کشور اسلامی ایران توانستند شخصیت حقیقی خودشان را تا حدود زیادی پیدا کنند، در میدانهای گوناگونی حضور یابند و عظمت روحیهی زن مسلمان را نشان دهند، که شما نمونهاش را در وضع این مادر شهید و مادران عزیز و دلاور سایر شهدا دیدید و میبینید. من هرجا که با مادران شهدا مواجه شدهام، آنها را حتّی از پدران شهدا هم قویتر دیدهام. غالباً نمونهاش را در روحیهی این مادران بزرگوار و شجاع میتوانید ببینید. این، عظمت زن مسلمان در میدانهای سیاسی و فرهنگی است. آن وقت اینها میآیند و در بارهی تضییع حقوق زن در جمهوری اسلامی، قلمفرسایی و جوسازی میکنند. اگر ما بیاییم، برای اینکه آنها را راضی کنیم، در بارهی زن طوری حرف بزنیم که با نظر اسلام که مایهی عزّت زن است مخالف باشد، خطاست. چرا باید کسانی در زمینهی زن، یا در زمینهی حقوق بشر، طوری حرف بزنند که گویی ما باید بکوشیم خودمان را با نقطه نظرهای غربیها نزدیک و آشنا کنیم؟ آنها اشتباه میکنند. آنها باید نقطهنظرهای خود را به ما نزدیک کنند. آنها باید نسبت به مسألهی زن و حقوق بشر و آزادی و دمکراسی، نقطهنظرهای غلط و باطل خودشان را تصحیح کنند و با نظرات اسلامی مواجه نمایند؛ نه اینکه عدّهای از این طرف دچار انفعال شوند. پیام دوم شهید که خودش نیز همینطور عمل کرده است استقلال اسلامی، ایستادگی اسلامی، هضم نشدن در مقابل دشمن، نترسیدن از دشمن، قدرت پوشالی دشمن را به حساب نیاوردن، عظمت اتّکای به نفس و توکّل به خدا را در همهی امور زندگی فهمیدن و تشخیص دادن است. ملت ایران، در همهی قضایا این را نشان داده است؛ بعد از این هم باید نشان دهد. ملت ایران نشان داده است که بههیچوجه حاضر نیست در مقابل پرروییها و افزونطلبیها و طلبکاریهای دشمن، یکقدم عقبنشینی کند و مبانی اسلامی را به خاطر دیدگاههای دشمن و راضی کردن او، رها سازد و کنار بگذارد. این، خوب رویّهای است. نظر اسلام در مورد زندگی انسان و شأن زنان، در سه بخش قابل تقسیم است. من بارها این مطالب را بیان کردهام؛ اما اصرار دارم که هر چه بیشتر این مطلب مهم در مورد بانوان کشور مطرح شود. آن کسی که بیشتر باید در این مورد فعّال باشد، خود زنان جامعهی ما هستند. خواهران عزیز و دختران من! اعتقادم این است که اگر در بخشی از جامعهی اسلامی - چه در ایران و چه در بعضی کشورهای دیگر - نسبت به زن مسلمان، کوتاهیهایی صورت میگیرد، قدری تقصیر مردان و قدری هم تقصیر خودِ بانوان است؛ چون آن کسی که باید شأن اسلامی زن را بشناسد و از آن دفاع کند، در درجهی اوّل خودِ بانوان هستند. باید بدانند که خدا و قرآن و اسلام، دربارهی آنها چه قضاوتی دارد، از آنها چه میخواهد، مسؤولیت آنها را چه چیزی معیّن میکند و از آنچه که اسلام فرموده و خواسته، دفاع کنند و بخواهند. اگر نخواهند، کسانی که به هیچ ارزشی پایبند نیستند، به خود اجازه خواهند داد که به زن ستم کنند؛ کمااینکه امروز در دنیای غرب و در زیر سایهی نظامهای مادّی آن دیار، با وجود شعارهایی که نسبت به زن میدهند، بیشترین ظلم را مردان غربی به زنان میکنند؛ پدر به دخترش، برادر به خواهرش، شوهر به زنش. بیشترین ستم و تعرّض و تعدّی نسبت به زنان و همسران و خواهران و یا حتّی دخترانشان - طبق آمارهایی که در دنیا هست - از سوی مردانی است که در نظامهای غربی زندگی میکنند. یعنی اگر در نظامی ارزشهای معنوی حاکم نباشد، خدا در دلها نباشد، مرد با تکیه بر قدرت جسمانی، راه خود را برای ظلم و تعدّی به زن باز میبیند.
چیزی که مانع است، دو چیز است: یکی ملاحظهی خدا و قانون و ایمان و امثال اینها، و یکی هم خودِ زن که حقوق انسانی و الهی خود را درست بشناسد و از آن دفاع کند و خود را به معنای حقیقی کلمه بطلبد. در این مورد، اسلام یک حدّ میانه و بدون افراط و تفریط را ارائه میدهد. نه به زن اجازهی ظلم کردن میدهد و نه طبیعت زن و مرد را نادیده میگیرد. خطّ مستقیم و صراط مستقیم، همان خطّ اسلامی است که من به صورت کوتاه آن را تشریح میکنم. در اسلام، برای فعّالیت زنان، سه عرصه معیّن شده است. اوّل، عرصهی تکامل و رشد معنوی خودِ زن است. زن و مرد در این بخش، هیچ تفاوتی در میدان رشد و تکامل معنوی ندارند. یعنی مرد میتواند به عالیترین مقامات از لحاظ معنوی برسد؛ زن هم میتواند به بالاترین مقامات از لحاظ معنوی برسد. مرد میتواند به حدّ علیبنابیطالب علیهالسّلام برسد و زن میتواند به حدّ فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها برسد. قرآن کریم، وقتی میخواهد نمونهای برای انسانهای با ایمان ذکر کند، آن را از میان مردان ذکر نمیکند؛ از میان زنان ذکر میکند: «و ضرب اللَّه مثلاً للذین امنوا امراة فرعون». خدای متعال در این جا، دو زن را به عنوان دو نمونه از انسانهای برجسته و مؤمن - نه از زنان برجسته - ذکر میکند. یعنی در صحنهی انسانیت و تکامل معنوی، خدای متعال وقتی میخواهد نمونهی ممتازی بیان کند، سخن از پیامبران و مردان بزرگ و شخصیتهای علمی و دینی نمیکند؛ بلکه سخن از دو زن به میان میآورد که یکی از آن دو زن، زن فرعون است. «أذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فیالجنة»؛ زنی در مقام مبارزه با قدرت طاغوتی شوهرش، زنی با استقلال کامل که زیر بار شوهر متجاوز و قدرتمند و فرعون صفت و فرعون نام خود نمیرود. عظمت این زن، این جاست که شوهر نمیتواند راه گمراهی را بر او تحمیل کند؛ اگرچه آن شوهر، شخصی در حدّ فرعون با آن قدرت و با آن شخصیت باشد. میلیونها مرد، زیر دست فرعون و محکوم ارادهی اویند؛ اما همسر خود این مرد، در خانه محکوم ارادهی او نیست؛ آزاد است، به خدا ایمان میآورد، راه فرعون را ترک میگوید و راه خدا و راه حق را انتخاب میکند. لذا به عنوان یک موجود و یک انسان برجسته، نه فقط از میان زنان، بلکه از میان همهی بنی نوع بشر انتخاب میشود. زنِ دیگر، مریم مادر عیسی و دخترِ عمران است. «مریم ابنة عمران». مریم، زنی جوان است که در مقابل تهمت و نگاه سوء ظن آلودهی همهی مردم شهر و منطقهی خود، مثل کوه میایستد و کلمةاللَّه و روح را که خدای متعال با قدرت کاملهی خود در دامان پاک او گذاشته است، بر روی دست میگیرد و مثل نورافکنی فرزند خود را بر دنیای تاریک آن زمان میافکند. این دو زن، دنیا را نور باران میکنند. این، نشان دهندهی آن است که در میدان عظیم و محشر وسیعی که همهی انسانها، از اوّلین و آخرین جمع شدهاند؛ وقتی خدای متعال میخواهد دو انسان را از مجموع همهی انسانها انتخاب کند و به عنوان مثل و نمونه، آنها را معرفی کند، دو زن را انتخاب میکند؛ نه دو مرد را و نه یک مرد و یک زن را. در این کار، رازهایی است. پس، در عرصهی اوّل - یعنی عرصهی رشد معنوی و تعالی روحی و نفسانی انسان - میان زن و مرد فرقی نیست؛ زن مثل مرد، مرد هم مثل زن هر دو میتوانند مدارج عالی معنویّت و قرب به خدا را طی کنند. لذا در قرآن میفرماید: «ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکریناللَّه کثیراً و الذاکرات». همه جا، مرد و زن در کنار هم قرار دارند. «اعداللَّه لهم مغفرة و اجراً عظیماً». این، صحنهی اول است که در آن، میان زن و مرد هیچ تفاوتی نیست. عرصهی دوم، عرصهی فعّالیتهای اجتماعی است؛ اعم از فعّالیت اقتصادی، فعّالیت سیاسی، فعّالیت اجتماعی به معنای خاص، فعالیت علمی، درس خواندن، درس گفتن، تلاش کردن در راه خدا، مجاهدت کردن و همهی میدانهای زندگی در صحن جامعه. در اینجا هم میان مرد و زن در اجازهی فعّالیتهای متنوّع در همهی میدانها، هیچ تفاوتی از نظر اسلام نیست. اگر کسی بگوید مرد میتواند درس بخواند، زن نمیتواند؛ مرد میتواند درس بگوید، زن نمیتواند؛ مرد میتواند فعالیت اقتصادی انجام دهد، زن نمیتواند؛ مرد میتواند فعّالیت سیاسی کند، زن نمیتواند، منطق اسلام را بیان نکرده و بر خلاف سخن اسلام حرف زده است. از نظر اسلام، در همهی این فعّالیتهای مربوط به جامعهی بشری و فعّالیتهای زندگی، زن و مرد دارای اجازهی مشترک و همسان هستند. البته بعضی از کارها هست که باب زنان نیست؛ چون با ترکیب جسمانی آنها تطبیق نمیکند. بعضی از کارها هم هست که باب مردان نیست؛ چون با وضع اخلاقی و جسمی آنها تطبیق نمیکند. این موضوع ربطی به این ندارد که زن میتواند در میدان فعّالیتهای اجتماعی باشد یا نه. تقسیم کار، بر حسب امکانات و شوق و زمینههای اقتضای این کار است. اگر زن بخواهد شوق داشته باشد، میتواند فعّالیتهای گوناگون اجتماعی و آنچه که مربوط به جامعه است، انجام دهد. البته در عرصهی این فعّالیتها، اسلام حدودی را معیّن کرده است که این حدود، مربوط به زن و اجازه داشتن او برای فعّالیت نیست؛ مربوط به اختلاط زن و مرد است که اسلام روی این مسأله حسّاسیت دارد. اسلام معتقد است که مرد و زن باید یک مرزبندی میان خودشان در همه جا - در خیابان، در اداره، در تجارتخانه - داشته باشند. میان زن و مرد مسلمان، حجاب و مرزی معیّن شده است. اختلاط و امتزاج زن و مرد، مثل اختلاط و امتزاج مردان با هم و زنان با هم نیست. این را باید رعایت کنند. هم مرد باید رعایت کند و هم زن باید رعایت کند. اگر این حسّاسیتِ اسلام نسبت به روابط و نوع اختلاط مرد و زن رعایت شود، همهی کارهایی که مردان میتوانند در عرصهی اجتماعی انجام دهند، زنان هم - اگر قدرت جسمانی و شوق و فرصتش را داشته باشند - میتوانند انجام دهند. زنان میتوانند تحصیلات عالیه کنند. بعضیها خیال میکنند که دختران نباید تحصیل کنند. این، اشتباه و خطاست. دختران باید در رشتههایی که برای آنها مفید است و به آن علاقه و شوق دارند، تحصیل کنند. جامعه، به تحصیلات دختران هم نیازمند است؛ همچنان که به تحصیلات پسران نیازمند است. البته محیط تحصیل باید سالم باشد؛ هم برای پسر و هم برای دختر. دانشگاه باید برای فرزندان مردم امنیت داشته باشد؛ چه دختر و چه پسر. کوچه و خیابان باید از لحاظ ناموسی و اخلاقی امنیت داشته باشد؛ چه برای دختران و چه برای پسران؛ فرق نمیکند. در صورتی که این امنیت حاصل شود، آن وقت در محیط امن، در کوچه و بازار امن، در دانشگاه امن، در دبیرستان امن که امنیت اخلاقی و فکری تأمین شده است - و مسؤولان و پدران و مادران باید آن را تأمین کنند - دختر مسلمان، پسر مسلمان، مرد مسلمان، زن مسلمان میتوانند فعّالیت خودشان را بکنند. برای اینکه آن اختلاطی که قبلاً گفتم، پیش نیاید و حدود اخلاقی حفظ شود، اسلام برای زن حجاب را معیّن کرده است. خودِ این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکنند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجهی اوّل، امنیت از خود زن و در درجهی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد. برای اینکه محیط سالم و دارای امنیت باشد؛ زن بتواند کار خود را در جامعه انجام دهد، مرد هم بتواند مسؤولیتهای خود را انجام دهد، اسلام حجاب را معیّن کرده است که این حجاب، یکی از آن احکام برجستهی اسلام است و یکی از فوایدش همین است که گفتم. فواید فراوان دیگری هم دارد که در بخش بعد، اگر به یادم آمد و فرصت شد، اشارهای خواهم کرد. پس، در عرصهی دوم - که عرصهی فعّالیتهای اجتماعی و سیاسی و علمی و فعّالیتهای گوناگون است - زنِ مسلمان مثل مردِ مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضای زمان است، آن خلأیی را که احساس میکند، آن وظیفهای را که بر دوش خود حس میکند، انجام دهد. چنانچه دختری مثلاً مایل است پزشک شود، یا فعالیت اقتصادی کند، یا در رشتههای علمی کار کند، یا در دانشگاه تدریس کند، یا در کارهای سیاسی وارد شود، یا روزنامهنگار شود، برای او میدانها باز است. به شرط رعایت عفّت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعهی اسلامی میدان برای زن و مرد باز است. شاهد بر این معنا، همهی آثار اسلامی است که در این زمینهها وجود دارد و همهی تکالیف اسلامی است که زن و مرد را به طور یکسان، از مسؤولیت اجتماعی برخوردار میکند. اینکه میفرماید: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، مخصوص مردان نیست؛ زنان هم باید به امور مسلمانان و جامعهی اسلامی و امور جهان اسلام و همهی مسائلی که در دنیا میگذرد، احساس مسؤولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفهی اسلامی است. بر اساس آیهی شریفهی سورهی احزابْ فرق نمیکند؛ چه اسلام، چه ایمان، چه قنوت، چه خشوع، چه تصدّق، چه صوم، چه صبر و استقامت، چه حفظ ناموس، چه ذکر خدا، زن و مرد در این بخشها یکسانند. فعّالیت زنان در عرصهی اجتماع، فعّالیتی کاملاً مباح و روا و مطلوب و مُجاز است که با حفظ حدود اسلامی، اینها را انجام دهند و نیمی از نیروی فعّال جامعه را به جامعه تقدیم کنند. آن وقتی که در جامعه، هم مرد تحصیل میکند و هم زن، جمعیت تحصیل کرده، دو برابر آن زمانی است که فقط مردان تحصیل میکنند. آن وقتی که زنان در جامعه تدریس میکنند، معلّم در جامعه دو برابر تعداد آن وقتی است که فقط مردان تدریس میکنند. در فعّالیت سازندگی، در فعالیت اقتصادی، در طرّاحی و فکر کردن و برای امور کشور و یک شهر و یک روستا و یک مجموعه و امور شخصی خانواده مطالعه کردن، میان زن و مرد تفاوتی نیست. همه مسؤولند و همه باید انجام دهند. دختران مسلمان و زنان مؤمن! این را هم بگویم: اروپایی که امروز ادّعا میکند زن در آنجا آزاد است، تا نیم قرن پیش به زن اجازه نمیداد که در مال شخصی خودش تصرّف کند! یعنی مثلاً یک زن اروپایی یا امریکایی، تا پنجاه، شصت سال قبل از این، اگر میلیونها ثروت داشت، خودش حق نداشت که از این ثروت، به میل و ارادهی خودش استفاده کند؛ باید در اختیار شوهر یا پدر و یا برادرش میگذاشت و آنها هم به میل خودشان از ثروت آن خانم - یا برای او و یا برای خودشان - استفاده میکردند! در اسلام، این طور نیست. در اسلام، زن مالک ثروت خود است. شوهرش راضی باشد، یا راضی نباشد؛ پدرش راضی باشد، یا راضی نباشد - فرقی نمیکند - او میتواند ثروت و مال و اندوختهی خود را مصرف کند و ربطی به کس دیگری ندارد. نظر اسلام، این است. در حمایت از استقلال اقتصادی زنان، دنیا سیزده قرن است که از اسلام عقب است. اسلام این را سیزده قرن قبل گفته است؛ ولی در اروپا تازه چهل، پنجاه سال و در بعضی از کشورها کمتر از این مدّت است که تازه شروع کردهاند به زن اجازه دهند که در مال و ملک خود، دخل و تصرّف کند! اسلام، از این جهت هم جلو است. بخش سوم - که آن هم بسیار مهم است - بخش خانواده است. به نقش زن در اعتلای معنوی اشاره کردیم و حکم اسلامیِ هر نوع فعّالیت اجتماعی را گفتیم؛ اما در این بخش، نقش زن در خانواده را مطرح میکنیم؛ یعنی زن بعنوان یک همسر یا یک مادر. اینجا واقعاً احکام اسلام به قدری درخشان و افتخارآمیز است که انسان وقتی احکام اسلام را مشاهده میکند، احساس اعتزاز مینماید. زن به عنوان یک زوجه و یک همسر، در مراحل مختلف مورد توجّه و عنایت ویژهی اسلامی قرار دارد. در درجهی اوّل، مسألهی انتخاب همسر است. به نظر اسلام، زن در انتخاب همسر آزاد است و هیچ کس نمیتواند در مورد انتخاب همسر، بر هیچ زنی چیزی را تحمیل کند. یعنی حتی برادران زن، پدرِ زن - خویشاوندان دورتر که جای خود دارند - اگر بخواهند بر او تحمیل کنند که تو حتماً باید با شخص مورد نظر ازدواج کنی، نمیتوانند و چنین حقّی را ندارند. این، نظر اسلام است. البته در جامعهی اسلامی، در طول زمان، عادات جاهلی و غلط بوده است؛ الان هم در بعضی از کشورها هست و در کشورِ خود ما هم در بعضی از جاها - مثل مناطقی از شهرهای مرکزی کشور، مناطقی در خوزستان و جاهای دیگر - عادات غلطی وجود دارد. فرض بفرمایید - آن طوری که اطّلاع دارم - در بعضی از عشایر، پسر عموی هر دختری حق دارد که در مورد ازدواج آن دختر، اظهار نظر کند! این، غلط است. اسلام، چنین اجازهای را به هیچ کس نمیدهد. آنچه را که مسلمانانِ جاهل انجام میدهند، کسی نباید به حساب اسلام بگذارد. اینها عادات جاهلی است. مسلمانان جاهل، با تکیه بر آداب و عادات جاهلیت، کارهایی انجام میدهند که ربطی به اسلام و احکام نورانی آن ندارد. اگر کسی دختری را مجبور کند که باید با پسر عمویت ازدواج کنی، کار خلاف کرده است. اگر کسی به عنوان اینکه پسر عموی دختری است، به خودش حق بدهد که او را از ازدواج کردن نهی کند و بگوید چون با من ازدواج نکردی، پس من اجازهی ازدواج به تو نمیدهم، این پسر عمو و هر کس که به او کمک کند، فعل حرامِ خلاف شرع کرده است. اینها، خلاف شرع بیّن است و فقهای اسلام، در این مورد اختلاف نظر ندارند. اگر فرض کنیم کسی از قبیلهای، برای اینکه اختلافات خود را با قبیلهی دیگر حل کند - فرض کنید دعوا و اختلاف و خونریزی بوده است - حلّ این اختلاف و فصل این نزاع را به این قرار دهد که دختری را از این قبیله به آن قبیله بدهند؛ بدون اینکه از خودِ دختر اجازه بگیرند، این کار خلاف شرع است. البته یک وقت از خودِ دختر اجازه میگیرند؛ اشکالی ندارد. دختری است، خودش مایل است و حرفی ندارد که با جوانی از قبیلهی دیگر ازدواج کند که ضمناً با این ازدواج، اختلاف و نزاع هم از بین برود. این، ایراد و مانعی ندارد؛ اهلاً و سهلاً. اما اگر بخواهند دختری را به این کار مجبور کنند، این کار، خلاف شرع و خلاف احکام اسلامی است. ملاحظه میکنید که احکام اسلام در انتخاب همسر، از اوّلِ تشکیل خانواده، در جهت کمک به زنان است. چون بعضی از مردان، نسبت به زنان زورگویی و ظلم و تعدّی میکردند، اسلام در مقابل این ظلم و تعدّی ایستاده است. وقتی که عائله تشکیل میشود، در داخل عائله، از نظر اسلام، زن و شوهر دو شریک زندگی هستند و باید نسبت به یکدیگر با محبت رفتار کنند. مرد حق ندارد به زن زور بگوید؛ زن هم حق ندارد به مرد زور بگوید. احکام و مقرّرات اسلامی، در مورد ارتباطات زن و مرد در داخل عائله و خانواده، بسیار دقیق و ظریف است. خدای متعال، با توجّه به طبیعت زن و مرد، با توجّه به مصالح جامعهی اسلامی، با توجّه به مصالح زن و مرد، این احکام را معیّن کرده است. مرد فقط در چند مورد - که من یک مورد را تصریح میکنم و یکی، دو مورد دیگر را تصریح نمیکنم - حق دارد به زن دستور بدهد و زن موظّف است که دستور را عمل کند. آن موردی که تصریح میکنم، این است که مرد میتواند از خروج زن از خانه بدون اجازهی خود جلوگیری کند؛ به شرط اینکه در هنگام عقد ازدواج، شرطی در این مورد انجام نگرفته باشد. اگر شرطی در بین نباشد، مرد میتواند مانع شود. این، یکی از آن رازهای دقیق احکام الهی است و این، حق فقط به شوهر داده شده و حتّی به پدر هم داده نشده است. پدر نمیتواند دختر خود را موظّف کند که اگر خواست بیرون برود، از او اجازه بگیرد. پدر چنین حقّی ندارد، یا برادر چنین حقّی نسبت به خواهر ندارد؛ اما شوهر این حق را نسبت به زن دارد. البته در هنگام صیغهی عقد، زنان میتوانند شروطی را به عنوان شرط عقد ازدواج ذکر کنند. این شروط را هم زن و هم مرد موظّفند که عمل کنند. بنابراین، اگر شرط کردند، آن بحث دیگری است؛ اما در درجهی اوّل، این طور است. یکی، دو مورد دیگر هم هست که زن موظّف است در آن موارد، از مرد اطاعت کند. اینها همه به خاطر طبیعت زن و مرد است. طبیعت زن و مرد، هر کدام ویژگیای دارد. در داخل خانواده، کار و روحیّات مرد را نباید از زنان توقّع کرد؛ روحیات زن را هم در خانواده نباید کسی از مرد توقّع کند. هر کدام یک خصوصیات طبیعی و روحی دارند که مصلحت بشر، مصلحت جامعه، مصلحت نظام اجتماعی زن و مرد این است که روحیّات و خصوصیات مرد وزن در تعامل اینها در داخل خانواده دقیقاً رعایت شود؛ که اگر رعایت شد، هم این خوشبخت است و هم آن. اما کسی به کسی حقّ ظلم کردن، زور گفتن و استخدام کردن ندارد. بعضی از مردان خیال میکنند که زن وظیفه دارد همهی کارهای مربوط به آنها را انجام دهد. البته در محیط خانواده، زن و مردی که به هم علاقه دارند، با کمال میل و شوق، کارها و خدمات یکدیگر را انجام میدهند؛ اما انجام دادن از روی میل، غیر از این است که کسی احساس کند، یا این طور عمل کند که گویا وظیفهی زن است که باید مثل یک مستخدم، خدمت مرد را به آن شکل انجام دهد. چنین چیزی در اسلام وجود ندارد. از جمله وظایفی که برعهدهی زنان در داخل خانه و خانواده است، مسألهی تربیت فرزند است. زنانی که به خاطر فعّالیتهای خارج از خانواده، از آوردن فرزند استنکاف میکنند، برخلاف طبیعت بشری و زنانهی خود اقدام میکنند. خداوند به این راضی نیست. کسانی که فرزند و تربیت فرزند و شیردادن به بچه و در آغوش مهر و عطوفت بزرگ کردن فرزند را برای کارهایی که خیلی متوقّفِ به وجود آنها هم نیست، رها میکنند، دچار اشتباه شدهاند. بهترین روش تربیت فرزند انسان، این است که در آغوش مادر و با استفاده از مهر و محبّت او پرورش پیدا کند. زنانی که فرزند خود را از چنین موهبت الهی محروم میکنند، اشتباه میکنند؛ هم به ضرر فرزندشان، هم به ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام کردهاند. اسلام، این را اجازه نمیدهد. یکی از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقّت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانی - چه دختر و چه پسر - وقتی که بزرگ شد، از لحاظ روحی، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتاری، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایی که امروز نسلهای جوان و نوجوان غربی در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد. عزیزان من! شما ببینید زنان غربی، بهخاطر اینکه به خانواده اهمیت ندادند، به تربیت فرزند اهمیت ندادند، امروز کار جوامع غربی به جایی رسیده است که میلیونها نوجوان تبهکار و فاسد در کشورهای اروپایی و امریکایی، در زیر سایهی آن تمدّن مادّی، آن کاخهای سربرافراشته، آن پایگاههای اتمی، آن آسمانخراشهای صدوچند طبقه، آن پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک، در سن ده سالگی، دوازده سالگی مشغول تبهکاریند؛ دزدند، قاتلند، قاچاقچیند، معتادند، سیگار میکشند، حشیش میکشند! این، به خاطر چیست؟ به خاطر آن است که زن غربی، قدر خانواده را ندانست. در گذشته، وضع زنان غربی اینطور نبود. از سی، چهل، پنجاه سال قبل، وضع زنان غربی - بخصوص در امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی - روزبهروز بدتر شد. آن روزی که زنان غربی این راه غلط را شروع نمودند، فکر نمیکردند که سی سال دیگر، چهل سال دیگر، پنجاه سال دیگر، کشور و جامعهی آنها، دچار چنین وضعی شود که نوجوان دوازده ساله، هفتتیر ببندد، یا چاقوی ضامندار در جیب خود بگذارد و به هنگام شب یا روز، در گوشه و کنار خیابانهای نیویورک یا لندن یا بقیهی شهرهای غربی، اگر توانست کسی را بکُشد، بدون هیچ ملاحظهای بکشد! وضعشان به اینجا رسیده است. وقتی خانواده از هم پاشید، وضعیت این گونه میشود. در واقع، خانواده را هم زن به وجود میآورد و اداره میکند؛ این را بدانید. آن عنصر اصلیِ تشکیل خانواده، زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانوادهای باشد. یعنی اگر فرض کنیم در خانوادهای، مرد خانواده حضور نداشته باشد، یا از دنیا رفته باشد، زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ میکند؛ اما اگر زن از خانوادهای گرفته شد، مرد نمیتواند خانواده را حفظ کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ میکند. علّت اینکه اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت میدهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچههای خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آنها آذوقههای فرهنگی - قصص، احکام، حکایتهای قرآنی، ماجراهای آموزنده - فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، هنر زن است و منافاتی هم با درس خواندن و درس گفتن و کار کردن و ورود در سیاست و امثال اینها ندارد. در صدر اسلام، زن در میدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان - که این کار بیشتر بر عهدهی زنان بود - حتّی گاهی با نقاب، در میدان جنگ و رزمهای دشوار آن روز، شمشیر هم میزد! درعینحال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش میگرفت، تربیت اسلامی هم میکرد، حجاب خود را هم حفظ میکرد؛ چون اینها منافاتی با هم ندارد. اگر کسی درست توجّه کند، خواهد دید که منافاتی ندارد. بعضی افراط میکنند، بعضی تفریط میکنند. بعضی میگویند چون فعّالیت اجتماعی اجازه نمیدهد به خانه و شوهر و فرزند برسیم، پس فعّالیت اجتماعی نباید بکنیم. بعضی میگویند چون خانه و شوهر و فرزند، اجازه نمیدهد فعّالیت اجتماعی بکنیم، پس شوهر و فرزند را باید رها کنیم. هر دو غلط است. نه این را به خاطر آن، نه آن را بهخاطر این، نباید از دست داد. زن مسلمان، در عائله وظایفی دارد و آن، همان رکنیّت اساسی خانواده و تربیت فرزندان و هدایت و تقویت روحی شوهر است. در دوران مبارزات ضدّ رژیم طاغوت در ایران، خیلیها در میدان مبارزه بودند، ولی زنانِ آنها نگذاشتند که آنها مبارزه را ادامه دهند؛ بهخاطر اینکه طاقت نداشتند سختیهای مبارزه را تحمّل کنند؛ گذشت هم نداشتند. خیلیها هم به عکس، شوهران خود را به ایستادگی در راه مبارزه تشویق میکردند، آنها را کمک میکردند و برای آنها تقویت و پشتیبانی روحی میآفریدند. در سال 56 و 57، آن روزی که خیابانها و کوچهها از اجتماعات مردم پر شده بود، زنان در بسیج و فرستادن شوهران و فرزندان خودشان به میدانهای مبارزه و تظاهرات، نقش حیاتی داشتند. مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلی، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند، و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، شوهران خود را به انسانهای مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روی فرزند و شوهر. این، نقشی است که زن میتواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همهی کارهای زن مهمتر، همین کار است. از همهی کارهای زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدانهای بزرگ است، و خدا را شکر میکنیم که زن ایرانی و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است. البته زنان شجاع و آگاه و مقاوم و صبور ایران، در دوران انقلاب، در دوران جنگ - چه در پشت جبهه، چه در جبهه، چه در داخل خانهها - و کلاًّ در همهی میدانها، حضوری فعّال داشتند. امروز هم در میدان سیاست، در میدان فرهنگ، در میدان انقلاب، در فعّالیتهای مقابل چشم دشمنان جهانی، زنان ما حضور فعّال دارند. امروز اجتماع عظیم شما در این جا، یک مفهوم فرهنگی، یک مفهوم سیاسی و یک مفهوم اجتماعی دارد. آن کسانی که قضایای کشور عزیز ما و نظام جمهوری اسلامی را تحلیل میکنند، وقتی این اجتماع عظیم، این ارادههای استوار، این آگاهی و این شور و شوق را از شما مشاهده میکنند، نسبت به ایران بزرگ و ملت عظیمالشّأن ایران و نظام مقدّس جمهوری اسلامی، احساس تعظیم و ستایش خواهند کرد. این اجتماع باشکوه و بزرگ، یکی از معدود اجتماعاتی است که در کشور اسلامی ما به معنای حقیقی کلمه برای تجلیل از بانوان فداکار میهن عزیزمان تشکیل شده است. تشکیل این مجلس و این دیدار باعظمتِ بانوان اهواز و خوزستان، اوّلاً بهخاطر این است که مقام والای زن ایرانی، مخصوصاً در این منطقهی خونبار مورد احترام و اهتمام ویژهای قرار گرفته باشد. ثانیاً دربارهی مسألهی زن ایرانی و زن مسلمان، در اجتماعی که از خود بانوان تشکیل شده است، مطالب لازم و مهمی مطرح شود، تا در تصحیح بینش عمومی ملت عظیمالشّأن ایران و همهی مسلمانان جهان نسبت به زن مسلمان و دیدگاه اسلام دربارهی زن، مؤثّر واقع شود. ثالثاً این اجتماع، نشان دهندهی استقلال زن ایرانی و حضورش در میدان سیاست و میدان مسائل انقلابی است و این، نمایش قدرت ملت ایران، مخصوصاً بانوان در مقابل چشم جهانیان است.
امروز معضل بزرگی در ارتباط با قشر زن، نه فقط در ایرانِ ما، بلکه در سراسرِ جهان وجود دارد. آن معضل این است که نسبت به حقوق و شخصیت بانوان، در بعضی از بخشهای زندگی، کوتاهی یا تعرّض انجام میگیرد. یعنی به زنان ظلم میشود.
بعضی تصوّر میکنند این ویژگی، مخصوص کشورهای شرقی یا اسلامی است. این تصوّر، اشتباه است. ظلم به زنان، در کشورهای غربی - با همهی ادّعاهایی که نسبت به زنان دارند - اگر بیشتر از کشورهای اسلامی و شرقی نباشد، کمتر نیست. آمارهایی مبنی بر آزار زنان در خانواده از طرف مردان - چه شوهر، چه پدر و چه برادر - وجود دارد که من این آمارهای تکاندهنده را دیدهام. واقعاً انسان را دچار تعجّب میکند! پس، معضلی که به آن اشاره شد، در همه جای دنیا وجود دارد. این معضل، باید حل شود. البته در کشور ما، به هنگام مقدّمات پیروزی انقلاب که زنان در میدانهای عظیم مبارزهی سیاسی حضور پیدا کردند و نقش خودشان را به اثبات رساندند، وضع تا حدود زیادی عوض شد. من اینجا در جمع شما بانوان عزیز و خواهران و فرزندان خودم، عرض میکنم که نقش اجتماعات زنان در پیروزی انقلاب، به احتمال زیاد از اجتماعات مخصوص مردان بیشتر بود. یعنی حضور زنان در مبارزات عمومی و سیاسی، یک نقش چند گانه داشت. مرد یک نفر بود و خودش میآمد در مبارزات یا در اجتماعات و راهپیماییها شرکت میکرد. همین و بس! اما وقتی زنِ خانه، خود را در مبارزه سهیم میدانست و وارد میدان میشد، در واقع خانهای را که در آن، مرد و زن و فرزندان هستند، به صحنه میآورد و خانوادهای را در میدانِ مبارزه حاضر میکرد. در جنگ نیز همینطور بود. یعنی اگر خانوادههای شهدا - مادران و همسران - صبر نمیکردند، جنگ دچار مشکلات بسیار بزرگی میشد. در آن مقطع، نقش زنان، بسیار برجسته بود. انقلاب و جنگ، زنان ما را در جامعه از آگاهی و رشد سیاسی برخوردار کرد. زن، وقتی با سواد باشد و از آگاهی سیاسی برخوردار شود، کسی نمیتواند به آسانی به او زور بگوید و حقّش را پایمال کند. اینها غنیمتهایی بود که در انقلاب برای زنان پیش آمد. این، نکتهی اوّل. خواهش میکنم دختران جوان و تحصیلکرده و بانوان آگاه و هوشمند به نکتهای که میخواهم بگویم، درست توجّه کنند: زن را از سه دیدگاه میشود مورد ملاحظه قرار داد تا بینش اسلامی نسبت به او آشکار شود. یکی نقش زن به عنوان انسانی در راه تکامل معنوی و نفسانی است که در این دیدگاه، زن و مرد با یکدیگر هیچ تفاوتی ندارند. در تاریخ، زنان بزرگ و برجستهای حضور داشتهاند؛ همچنان که مردان بزرگ و برجستهای بودهاند. در قرآن، وقتی خدای متعال میخواهد برای مؤمنین مثال بزند، از زن مثال میزند: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ.» زن به عنوان عنصر مؤمنِ برجستهای که نظیر او در میان انسانهای آن روز هم نبود یا کمیاب بود، حضور دارد. این، از دیدگاه اوّل. دیدگاه دوم، در زمینهی فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، علمی و اقتصادی است. از نظر اسلام، میدان فعّالیت و تلاش علمی و اقتصادی و سیاسی برای زنان، کاملاً باز است. اگر کسی با استناد به بینش اسلامی بخواهد زن را از کار علمی محروم کند، از تلاش اقتصادی باز دارد، یا از تلاش سیاسی و اجتماعی بینصیب سازد، به خلاف حکم خدا عمل کرده است. زنان به قدری که توان جسمی و نیازها و ضرورتهایشان اجازه میدهد، میتوانند در فعّالیتها شرکت کنند. آنها هر چه میتوانند، تلاش اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کنند. شرع مقدّس، مانع نیست. البته چون از لحاظ جسمانی زن ظریفتر از مرد است، لذا ضرورتهایی دارد. تحمیلِ کار سنگین بر زن، ظلم به زن است. اسلام این را توصیه نمیکند؛ چنان که منع هم نمیکند. البته از امام علیبن ابیطالب علیهالصّلاة و السّلام نقل است که فرمود: «اَلْمَرْأَةُ رَیْحانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ.» یعنی زن گل است، قهرمانه نیست. «قهرمان» یعنی پیشکار و خدمتگزارِ آبرومند. خطاب به مردان میگوید که زنان در خانههای شما مثل گلی لطیفند که باید نسبت به آنها با کمال ظرافت و دقّت رفتار کرد. زن، پیشکار شما و خدمتگزار شما نیست که خیال میکنید کارهای سنگین را باید به او محوّل کرد. این، مسألهی مهمّی است. در گزارشی که اخیراً به من دادند، آمده است که در بعضی از مناطق آذربایجان غربی، هفتاد درصد کارهای روزمرّه را زنان و سیدرصد بقیه را مردان انجام میدهند! این ظلم است. این به خلاف نظر اسلام است. اینکه بعضی مردان وقتی میخواهند ازدواج کنند، شرط قائل میشوند که زن باید حتماً کار کند و شغل و درآمدی داشته باشد، خطاست. گرچه خلاف شرع نیست، اما اسلام به چنین کاری هم توصیه نمیکند. اینکه ما بگوییم «زن را از فعالیت اقتصادی و اجتماعی ممنوع کنیم»، به استنادِ نظرِ اسلام، غلط است. اسلام چنین حرفی نگفته است. اما از آن طرف، این را هم که زن را مجبور به انجام کارهای سنگین و تلاشهای دشوار اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی کنند، اسلام توصیه نکرده است. نظر اسلام، یک نظر میانه است. یعنی زن اگر فرصت و فراغت داشته باشد، بچهداری مانع او نگردد، شوق و علاقه و نیرو و توان جسمانی داشته باشد و بخواهد وارد فعالیتهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی شود، مانعی ندارد. اما اینکه او را مجبور کنند و بگویند باید حتماً شغلی بپذیری، روزی فلان قدر کار کنی تا با درآمد آن بتوانی در تأمین هزینهی خانوار، سهمی به عهده بگیری، نه. این را هم اسلام از زن نخواسته است. این را هم یک نوع تحمیل بر زن به حساب میآورد. پس، به طور خلاصه، در دیدگاه دوم، نظر اسلام این است که در میدان فعّالیت علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نباید بر زن تحمیل و اجبار کرد؛ چنان که به سد کردن راه او هم نباید پرداخت. اگر خانمها میخواهند وارد فعّالیتهای اجتماعی و سیاسی شوند، مانعی نیست. البته فعّالیت علمی، خیلی خوب است و بر سایر فعّالیتها ترجیح دارد. من به خانوادهها توصیه میکنم که اجازه دهند دخترهایشان درس بخوانند. مبادا پدر و مادری، از روی تعصّبِ دینی، خیال کنند که باید جلوِ دختر را بگیرند تا تحصیلات عالیه نکند! نه؛ دین چنین چیزی نگفته است. دین، برای تحصیل علم، میان دختر و پسر فرقی نمیگذارد. اگر پسر شما تحصیلات عالیه میکند، بگذارید دختر شما هم به تحصیلات عالیه بپردازد. بگذارید دختران جوان ما درس بخوانند، علم بیاموزند، آگاهی پیدا کنند، به شأن خودشان واقف شوند و قدر خود را بدانند، تا بفهمند که تبلیغات استکبار جهانی در خصوص زن، چقدر بیپایه و اساس و پوچ است. در سایهی سواد، میشود اینها را فهمید. امروز متدیّنترین، انقلابیترین، پاکترین و با ایمانترین دختران و زنان جوان ما، در میان قشرهای تحصیلکرده هستند. کسانی که اهل تجمّل و چسبیدن به زر و زیورآلات هستند و یا کورکورانه و چشم بسته میخواهند از الگوهای غربی در لباس و پوشاک و وضع زندگی تقلید کنند، غالباً از سواد و معلومات و معرفت کافی بهره ندارند. کسی که معلومات داشته باشد، میتواند رفتار خود را کنترل کند و آن را با هر چه حقّ و حقیقت و خوب است، تطبیق دهد. بنابراین، در میدان علمی، همهی راههای فعّالیت باید برای زنان باز باشد. دختران، حتّی در روستاها هم درس بخوانند. توصیهی من به پدران و مادران این است که بگذارند دختر بچههایشانْ به مدرسه بروند و سواد بیاموزند. اگر آنها استعداد دارند و مایلند پس از طیّ مراحل ابتدایی به تحصیلات عالیه و دانشگاهی بپردازند، ممانعت نکنید. بگذارید در جامعهی اسلامی ما آنها جزو انسانهای با سواد و دارای معلومات شوند. این هم از دیدگاه دوم. دیدگاه سوم، نگاه به زن، به عنوان یک عضو در خانواده است که این از همه مهمتر به نظر میرسد. عزیزان من! در اسلام به مرد اجازه داده نشده است که به زن زور بگوید و امری را بر او تحمیل کند. برای مرد در خانواده، حقوق محدودی قرار داده شده است که از روی کمال مصلحت و حکمت است. این حقوق، برای هر کس گفته و تشریح شود، مورد تصدیق قرار خواهد گرفت. همچنین، برای زن نیز در خانواده، حقوقی معیّن شده است که آن هم از روی مصلحت است. مرد و زن، هر کدام طبیعت، اخلاق، روحیّات و غرایزی دارند که ویژهی خودشان است. آنها اگر از خُلقیّات ویژهی خود به طور صحیح استفاده کنند، در خانواده، زوجی کامل و هماهنگ و مساعد تشکیل میدهند. اگر مرد زیادهروی کرد، تعادل به هم میخورد. اگر زن هم زیاده روی کرد، تعادل به هم میخورد. اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگهی یک در، دو چشم در چهرهی انسان، دو سنگرنشین در جبههی نبرد زندگی و دو کاسبِ شریک در یک باب مغازه قرار داده است. هر کدام از این دو، طبیعت، خصوصیات و خصلتهایی، هم در جسم و روح و فکر و هم در غرایز و عواطف دارند که ویژهی خودشان است. این دو جنس، اگر با همان حدود و موازینی که اسلام معیّن کرده است در کنار هم زندگی کنند، خانوادهای ماندگار و مهربان و با برکت و پرفایده خواهند داشت. امروز در دنیای غرب، خانواده، بنیان بسیار سستی دارد. خانوادهها - بخصوص زنان - از جدایی و تلاشی رنج میبرند. اگر خانوادهای، خدای ناکرده، متلاشی شود، هم مرد و هم زن، هر دو، سرگردان و آواره و ناراحت میشوند و رنج میبینند. اما در این میان، زن بیشتر رنج میبیند. امروز در دنیای غرب، زنان دچار این رنجند؛ چون خانوادهها به آسانی به هم میخورند، متلاشی میشوند و از بین میروند. گاهی خودِ زنان اقدام به فروپاشی کانون خانواده میکنند؛ اما خود آنها هم، چوبش را بیشتر میخورند. نکتهی مهمّ این است که در محیط خانواده - همانطور که گفتم - این دو عنصر و دو موجود، ضمن برخورداری از خصوصیاتشان، با یکدیگر هماهنگی و همزیستی دارند. لکن زن از لحاظ جسمی، ظرافت بیشتری دارد و مرد، قویتر و گردنکلفتتر است. با این حال، اگر قانون از زن دفاع نکند، ممکن است مرد، نسبت به او تعرّض کند. لذا، قانون، در حمایت از بانوانی که خانواده تشکیل دادهاند و درون محیط خانوادگی خودشان هستند، وظایف بسیار سنگینی دارد. مطلبی که ما در کشورمان باید با جدیّت دنبال کنیم، حمایت اخلاقی و قانونی از زن است؛ تا مرد در محیط خانواده نتواند زورگویی کند. گرچه پس از انقلاب، اصلاحات زیادی در قوانین ازدواج و حمایت از خانواده شده است، اما کافی به نظر نمیرسد. لذا، توصیهی ما به همهی دستاندرکاران - چه آنهایی که در مجلسند، چه آنهایی که در دستگاه دولتی هستند و چه آنهایی که بر منابر خطابه و وعظ هستند - و به خود زنان، این است که چنین مطلبی را مجدّانه دنبال کنند. این همان نقطهی اساسی است که اسلام مهمترین کار را در این بخش انجام داده است. این همان نکتهای است که در دنیای غرب، مغفول مانده و امروز زنان دچار مظلومیت شدیدی هستند. بعضی کسان که ظاهر بینند، به محیط اجتماعی در غرب مینگرند و میبینند زنان بدون هیچ پروایی، در جوامعْ ظاهر میشوند. لذا، خیال میکنند که آنها در داخل خانواده هم چنین بیپروایی را دارند. در حالیکه این تصوّر اشتباه است و در محیط خانواده به زنان خیلی ظلم میشود. اما اسلام، مانع از چنین ظلمی در حقّ زن است. امروز اگر ما در جامعهمان کمبودی در این زمینه داریم، باید مرتفع شود و حمایت قانونی از زن، با کمال قوّت و شدّت انجام گیرد. البته در محیط اجتماعی، خدمات و مشارکتهایی وجود دارد که زنان در آن فعّالترند. خوب است به مناسبت «روز پرستار»، به مسؤولیت پرستاری، که از سابق، زنان در این مسؤولیتْ بیشتر از مردان تلاش و فعالیت میکردند و کار بسیار مهمّی هم هست که ارزش والایی دارد، اشاره کنم: بانوان عزیز و خواهران گرامی! مسألهی مهمّ این است که امروز اسلام با قوانین و معارف خود، کمر به حمایت از همهی قشرهای جامعهی ما - اعم از زن و مرد، روستایی و شهری، قشرهای مختلف و مخصوصاً قشرهایی که ضعیفند - بسته است. از یک دیدگاه دیگر، میتوان چنین گفت که نظام اسلامی و احکام اسلامی، کمر به دفاع از مظلومین در همهی دنیا بسته است. به خاطر همین دیدگاه است که امروز استکبار، علیه نظام جمهوری اسلامی توطئه میکند. اکنون کمتر ماهی میگذرد که استکبار با دستگاهها، کمپانیها، مغزهای مزدور و مؤسّسات طرّاحیاش - که دائماً مشغول طرّاحی توطئه علیه ملتها و دولتهای آزاد هستند - در صدد ضربه زدن و توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی نباشد. این توطئهها، حتّی بعضاً هر هفته و هر روز شکل میگیرد و به طور مستمر ادامه دارد. اما به فضل پروردگار و به خاطر همین اجتماعات، همین همدلیها، همین همبستگیها و همین آگاهیهایی که بحمداللَّه زن و مرد در کشور ما از آن برخوردارند، همهی تلاش استکبار علیه جمهوری اسلامی، ضایع و باطل شده و در میدان مقابله با این ملت بزرگ، بارها و بارها بینی او به خاک مالیده شده است. مسلّماً بیش از همهی عوامل در این زمینه، آگاهی مردم و حضورشان در میدانهای مهمّ اجتماعی و سیاسی نقش داشته است و شما زنان، در این مورد، تأثیر زیادی داشتهاید و باز هم دارید. امروز، بحمداللَّه، در همهی کشور، دانشگاه و حوزهی علمیه وجود دارد و دختران جوان، در بخشهای مختلف این دو نهاد و مرکز علمی، آگاهی کسب میکنند و به علمآموزی میپردازند. تا وقتی این روحهای جوان، پرشور، دارای آگاهی، با اراده وبا محبّت، در جامعهی ما بحمداللَّه فراوان است، استکبار، امریکا و دشمنان ریز و درشت این ملت، هیچ غلطی نسبت به این کشور نمیتوانند بکنند. توصیهی من به خواهران و دختران عزیزم این است که معلومات و آگاهیهایتان را بیشتر کنید. مطالعه، دقّت، تحقیق، درس، ورود به مسائل مورد ابتلای روز و اهتمام به کارهای دینی، جزو وظایف حتمی و مسلّمی است که امروز زنان کشور باید مثل مردان، خود را موظّف به انجام آنها بدانند. شما هستید که فرزندان صالح میپرورید و همسران خود را برای ورود به میدانهای مثبت، تشجیع میکنید. بسیاری از زنان، شوهرانِ خودشان را بهشتی میکنند و آنها را از مشکلات دنیا و آخرت نجات میدهند. کار و تلاش زن و آگاهی و موضعگیری او، چنین ارزشی دارد. دنیای استکباریِ سرشار از جاهلیّت، در اشتباه است که خیال میکند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کند تا چشمهای هرزه به او نگاه کنند و از او تمتّع گیرند و او را تحسین نمایند. بساط آنچیزی که امروز بهعنوان «آزادی زن» در دنیا و از سوی فرهنگ منحطّ غربی پهنشدهاست، برپایه این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتّعات جنسی ببرند. مردان از آنها لذّت ببرند و زنها وسیله التذاذ مردان شوند. این، آزادی زن است؟ کسانی که در دنیای جاهل و غافل و گمراه تمدّن غربی ادّعا میکنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند. زن را به چشم یک انسان والا نگاه کنید، تا معلوم شود که تکامل و حق او و آزادی او چیست. زن را بهعنوان موجودی که میتواند مایهای برای صلاح جامعه با پرورش انسانهای والا شود نگاهکنید، تا معلوم شود که حقّ زن چیست و آزادی او چگونه است. زن را به چشم آن عنصر اصلی تشکیل خانواده در نظر بگیرید؛ که خانواده اگرچه از مرد و زن تشکیل میشود و هر دو در تشکیل خانواده و موجودیت آن مؤثّرند، اما آسایش فضای خانواده، آرامش و سکونتی که در فضای خانه است، به برکت زن و طبیعت زنانه است. با این چشم به زن نگاهکنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پیدامیکند و حقوقش در چیست.
از روزی که اروپاییها، صنایع جدید را بهوجود آوردند - در اوایل قرن نوزدهم که سرمایهداران غربی کارخانههای بزرگ را اختراع کردهبودند - و احتیاج به نیروی کار ارزان و بیتوقّع و کمدردسر داشتند، زمزمه «آزادی زن» را بلند کردند؛ برای اینکه زن را از داخل خانوادهها به درون کارخانهها بکشانند؛ به عنوان یک کارگزار ارزان از او استفادهکنند، جیبهای خودشان را پرکنند و زن را از کرامت و منزلت خود بیندازند. امروز آنچه که به عنوان «آزادی زن» در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست. لذا ظلمی که در فرهنگ غربی به زن شدهاست و برداشت غلطی که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بیسابقهاست. در گذشته هم در همه جا به زن ظلم شدهاست، اما این ظلمِ عمومی و فراگیر و همهجانبه، مخصوص دوران اخیر و ناشی از تمدّن غرب است. زن را به عنوان وسیله التذاذ مردان معرفی کردند و اسمش را «آزادی زن» گذاشتند! درحالی که به واقع آزادی مردان هرزه برای تمتّع از زن و نه آزادی زن بود. نهفقط در عرصه کار و فعالیت صنعتی و امثال آن، بلکه در عرصه هنر و ادبیّات هم به زن ظلم کردند. شما امروز، در داستانها، در رمانها، در نقّاشیها، در انواع کارهای هنری نگاه کنید، ببینید با چه دیدی به زن نگریستهمیشود؟ آیا جنبههای مثبت و ارزشهای والایی که در زن هست، مورد توجّه قرار میگیرد؟ آیا آن عواطف رقیق، آن مهربانی و خوی مهرآمیزی که خدای متعال در زن به ودیعه گذاشتهاست - خوی مادری، روحیه نگهداری از فرزند و تربیت فرزند - مورد توجّه است یا جنبههای شهوانی و به تعبیر آنها عشقی؟ (که این تعبیر غلط و نادرستی است. این شهوت است نه عشق!) زن را اینگونه خواستند پرورش و عادت دهند: بهعنوان یک موجود مصرفکننده. مصرف کننده دست و دلباز و کارگر کمتوقّع و کمطلب و ارزان. اسلام اینها را برای زن ارزش نمیداند. اسلام با کارکردن زن موافق است. نه فقط موافق است، بلکه کار را تا آنجا که مزاحم با شغل اساسی و مهمترین شغل او، یعنی تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم میداند. یک کشور که نمیتواند از نیروی کار زنان در عرصههای مختلف بینیاز باشد! اما این کار نباید با کرامت و ارزش معنوی و انسانی زن منافات داشتهباشد. نباید زن را تذلیل کنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمایند. تکبر از همه انسانها مذموم است، مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم! زن باید در مقابل مرد نامحرم متکبّر باشد. «فلا تخضعن بالقول»؛ در حرفزدن مقابل مرد نباید حالت خضوع داشتهباشد. این، برای حفظ کرامت زن است. اسلام این را میخواهد و این الگوی زن مسلمان است. شما ببینید وقتی زن مسلمان به فطرت و به اصل خود برمیگردد، چه معجزه عظیمی درست میکند! آنچنان که در انقلاب ما و در نظام اسلامی ما بحمداللَّه مشاهده شد و امروز هم مشاهده میشود. ما کجا آن قدرت و عظمت را از زنان دیدهبودیم که امروز از مادران شهدا میبینیم؟ کجا ما آن فداکاریها را از زنان جوان دیده بودیم، که با فرستادن همسران محبوبشان به جبهههای جنگ، آنها با خاطر آسوده در این میدانها باشند؟ این، عظمت اسلام است که در چهره زنان انقلابی ما، در دوران انقلاب و امروز، بحمداللَّه آشکار است. تبلیغ نکنند که با حفظ حجاب، با حفظ عفّت، با خانهداری و با تربیت فرزند، انسان نمیتواند کسب علم کند. ما امروز بحمداللَّه چقدر زنان دانشمند و عالم در رشتههای مختلف در جامعهمان داریم: دانشجویان کوشا و با استعداد و با ارزش، فارغالتّحصیلان سطح بالا، پزشکان ممتاز و طراز بالا! امروز در جمهوری اسلامی رشتههای گوناگون علمی در اختیار خانمهاست؛ زنهایی که عفاف و عصمتشان را هم حفظ کردند، طهارت زنانه را هم حفظ کردند، حجاب را هم - به شکل کامل - حفظ کردند، به تربیت فرزند هم به شیوه اسلامی میرسند، شوهرداری را نیز همانطوری که اسلام گفته است انجام میدهند، فعّالیت علمی و سیاسی هم میکنند. الان در بین شما - مجموع خانمهایی که اینجا تشریف دارید - عدّه زیادی هستند که فعّالیتهای سیاسی و اجتماعی دارند؛ آن هم فعّالیتهای ممتاز و برجسته؛ چه خانمهای مجرّد، چه خانمهایی که متأهّلند و همسران آنها افتخار میکنند و باید هم افتخار کنند که زنهایشان در میدانهای گوناگون پیشتازند. با روحیه اسلامی و در محیط اسلامی، زن میتواند به کمال واقعی خود برسد؛ دور از آن هرزگیها، دور از آن تجمّلگراییها و دور از پستشدن و حقیرشدن در مقابل مصرف. من به خانمهای مسلمان، به خانمهای جوان و به خانمهای خانهدار عرض میکنم: سراغ این مصرفگرایی که غرب مثل خوره بهجان جوامع دنیا و از جمله جوامع کشورهای درحال توسعه و کشورهای رو به پیشرفت و از جمله کشورما انداخته است، نروید. مصرف باید در حدّ لازم باشد، نه در حدّ اسراف. خانمهای کسانی که همسرانشان یا خودشان مسؤولیتهایی در بخشهای مختلف کشور دارند، باید از لحاظ دوری از اسراف، نسبت به دیگران الگو باشند. باید برای دیگران درس باشند و نشان دهند که شأنِ زن مسلمان بالاتر از این حرفهاست که اسیر زر و زیور و جواهر آلات و از این قبیل شود. نمیخواهیم بگوییم اینها حرام است؛ میخواهیم بگوییم شأن زن مسلمان بالاتر از این است که در دورانی که بسیاری از مردم جامعه ما محتاج کمکند، کسانی بروند پول بدهند طلا بخرند، زینتآلات بخرند، وسایل زندگی رنگارنگ بخرند و در انواع و اقسام روشها و منشهای زندگی، اسراف کنند. اسراف، الگوی زن مسلمان نیست. این، یکی از آن میدانهایی است که ما در مقابل دنیای استکباری مدّعی هستیم. من بارها به گویندگان و مبلّغین قضیه زن عرض کردهام: این ما نیستیم که باید از موضع خودمان دفاع کنیم؛ این فرهنگ منحط غرب است که باید از خودش دفاع کند. آنچه را که ما برای زن عرضه میکنیم، چیزی است که هیچ انسان اندیشمند با انصافی نمیتواند منکر شود که «این برای زن خوب است.» ما زن را به عفّت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آمیزش بیحد و مرز میان زن و مرد، به حفظ کرامت انسانی، به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه - برای آنکه چشم او لذّت نبرد - دعوت میکنیم. این بد است؟ این کرامت زن مسلمان است. این کرامت زن است. آنهایی که زن را تشویق میکنند که خود را به گونهای آرایش دهد که مردان کوچه و بازار به او نگاه کنند و غرایز شهوانی خودشان را ارضا کنند، باید از خودشان دفاع کنند که چرا زن را تا این حد پایین میآورند و تذلیل میکنند؟! آنها باید جواب بدهند. فرهنگ ما، فرهنگی است که انسانهای والا و اندیشمند غرب هم آن را میپسندند و رفتارشان همینطور است. در آنجا هم خانمهای عفیف و سنگین و متین و زنهایی که برای خودشان ارزشی قائلند، حاضرنیستند خودشان را برای ارضای غرایز شهوانی بیگانگان و هرزهچشمها وسیلهای قرار دهند. فرهنگ منحط غربی، از این قبیل زیاد دارد. یکی از حرفهایی که میزنند، موضوع «حقوق بشر» است. آیا چیزی که غرب از آن دفاع میکند حقیقتاً حقوق بشر است؟ آنجا که حقوق یک میلیارد و اندی مسلمان، با اهانت به مقدّساتشان تضییع میشود، سردمداران حقوق بشر ساکتند و بلکه تشویق هم میکنند! میبینید امروز همه دستگاههای استکباری و نوکران و مزدوران قلم بهدست و جیرهخوارشان، در دفاع از انسان بیارزشی که «آیات شیطانی» را در معرض دید مردم قرارداد، صف بستهاند؛ همان انسان مرتدّ ملحد، یعنی سلمان رشدی. این، دفاع از حقوق بشر است!؟ چرا آنجا که دویست میلیون مسلمان هندی، حقوقشان تضییع میشود و عبادتگاهشان به وسیله مشتی جاهل متعصّب و با تحریک دشمنان اسلام و مسلمین ویران میشود، از حقوق بشر دم نمیزنند؟! تأکید میکنم، نسبت به رفتار زن و مرد و پوشش زنان در داخل ادارات. بعضی شکوه دارند؛ گله دارند. خانوادههای شهدا و زنان مؤمن به ما شکایت میکنند. به اینجا تلفن میکنند، نامه مینویسند، یا ما را که میبینند، مکرر میگویند که رفتار بعضی از زنان جامعهی ما، رفتار مناسب و شایستهی شأن زن مسلمان نیست. با اصلاح این زنانی که در ادارات مشغول کارند، بخش عمدهای از این موضوع، اصلاح میشود. این بانوان مسلمانی که در اداراتند، باید رفتارشان، لباسشان، زیشان و منششان مسلمانی باشد؛ و شما در این زمینه تکلیف و مسئولیت دارید. البته با روش اسلامی؛ با همان شیوهای که نهی از منکر اسلامی دارد و نه با روشهای غیر اسلامی و خشونتهای نادرست.
مادر او فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) زن دیگری بود که مقامش از زینب کبری هم بالاتر بود. اینها زنان الگو و نمونهی اسلامند. زن امروز دنیا الگو میخواهد. اگر الگوی او زینب و فاطمهی زهرا باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ و لو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بر دوش انسانها گذاشته است، همراه باشد. زن مسلمانی که الگویش فاطمهی زهرا یا زینب کبری (علیهماالسّلام) باشد، این است.
اگر زن به فکر تجملات و خوشگذرانیها و هوسهای زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بیبنیاد و بیریشه باشد، نمیتواند آن راه را برود؛ باید این وابستگیها را که مثل تار عنکبوت بر پای یک انسان رهروست، از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود؛ کمااینکه زن ایرانی در دوران انقلاب و در دوران جنگ همین کار را کرد، و انتظار این است که در همهی دوران انقلاب همین کار را بکند. اما الگوی زن ایرانی در این راه، همان است که گفته شد؛ زینب الگوست. زینب زنی نبود که از علم و معرفت بیبهره باشد؛ بالاترین علمها و برترین و صافیترین معرفتها در دست او بود. همان «سکینهی کبرایی» که شما اسمش را در کربلا شنیدهاید، و دختر امام و برادرزاده و شاگرد زینب است کسانی که اهل تحقیق و کتابند، نگاه کنند او یکی از مشعلهای معرفت عربی در همهی تاریخ اسلام تا امروز است. کسانی که حتّی زینب و پدر زینب و پدر سکینه را قبول نداشتند و ندارند، اعتراف میکنند که سکینه (علیها سلام) یک مشعل معرفت و دانش است. رفتن این راه، به معنای دور شدن از دانش و معرفت و بینش جهانی و روشنفکری و معلومات و آداب نیست؛ اینها ورای آنهاست. زن اسلامی، زنی است که راه را درست میرود؛ هدف را درست تشخیص میدهد و در این راه حاضر به فداکاری است. و چنین زنی عظمت میآفریند؛ همچنان که زنان ایران عظمت آفریدند؛ اینها تعارف نیست. اگر زنان به انقلاب نپیوسته بودند، انقلاب پیروز نمیشد؛ جوانان برای پیوستن به صفوف انقلاب، از خانهها بیرون نمیآمدند؛ مادرانشان نمیگذاشتند، یا حد اقل آنها را تشویق نمیکردند. اگر زنان دل در گرو انقلاب نداشتند، مردان اینطور آزادنه در صفوف انقلاب جانفشانی نمیکردند. نقش زن در انقلاب، هم به طور مستقیم، و هم به طور غیر مستقیم، یک نقش برجسته و مجموعاً نقش اول است؛ در جنگ هم همینطور بود. من با خانوادههای معظم شهدا دیدار و نشست و برخاست زیادی داشتهام. در کمتر خانوادهی شهیدی است که روحیهی مادر از روحیهی پدر بالاتر نباشد. در اغلب خانوادهها، روحیهی مادر شهید از روحیهی پدر شهید بالاتر است. این، یک چیز فوقالعاده است. این، نقش زنان مؤمن را در این انقلاب نشان میدهد؛ زنانی که برای پیروزی انقلاب و برای پیشرفت مقاصد انقلاب ایستادند و همه چیز را برای اهداف و آرمانهای الهی و اسلامی خود فدا کردند. برای زن، این نقش درست است؛ اما آنچه که الگوی غربی و اروپایی است، نقطهی مقابل این است. این دو، باهم جمعشدنی نیست. در الگوی اروپایی زن، مسئله این نیست که آنها میخواهند زن عالم باشد، اما اسلام نمیخواهد زن عالم باشد؛ آنها میخواهند زن در مناصب اجتماعی و صحنهی اجتماعی باشد، ولی اسلام نمیخواهد؛ قضیه این نیست. اسلام زنان عالمهی بزرگی پرورش داده است. اگر امروز هم در جامعهی ما مشاهده کنید، میبینید که متخصصان زن، دانشمندان زن، پزشکان زن، محققان زن و هنرمندان بزرگ زن کم نیستند؛ انسانهای ارزشآفرین و صاحبفکر و مکتب در بین آنها هست. در صحنهی سیاسی و در قوای مجریه و مقنّنه هم همینطور است. در همهی بخشهای کشور، حضور زنان، حضور فعالی است. بین ما و آنها، بین تفکر و ارزشگذاری اسلامی و غربی، بحث بر سر اینها نیست؛ بحث بر سر چیز دیگری است. الگوی غربیِ امروزِ اروپایی، برخاسته و زاییده از الگوی باستانی رومی و یونانی آنهاست. آن روز هم اینطور بود که زن وسیلهای برای تکیف و التذاذ مرد بود و همه چیز تحتالشعاع این بود، امروز هم این را میخواهند؛ حرف اصلی غربیها این است. آنها با چه چیز زن مسلمان بیشتر دشمنند؟ با حجاب او. آنها با چادر و حجاب صحیح و متقن شما از همه چیز بیشتر دشمنند. چرا؟ چون فرهنگ آنها این را قبول ندارد. اروپاییها اینطورند؛ آنها میگویند هرچه را که ما فهمیدهایم، دنیا باید از ما تقلید کند! مایلند که جاهلیت خودشان را بر معرفت عالم غلبه بدهند. آنها میخواهند زن به سبک اروپایی را در جامعه رواج بدهند؛ که عبارت است از سبک مد و مصرف و آرایش در انظار عموم و ملعبه قرار دادن مسائل جنسی بین دو جنس؛ میخواهند این چیزها را به وسیلهی زنان رواج بدهند. هرجا با این هدفگیری غربیها مخالفت بشود، فریادشان بلند میشود! اینها کمطاقت هم هستند! همین مدعیان غربی، کمترین مخالفتی را با مبانی پذیرفتهی خودشان تحمل نمیکنند. همهی ما، بخصوص زنهای این جامعه، باید حقگزار و قدردان رسالت و پیام آن رهبر و پیشوای فقید عظیمالشّأنی - یعنی امام بزرگوار(ره) - باشیم که با قیام و حرکت خود و با مطرح کردن ارزشها و عظمتهای اسلامی و درخشندگیهای شخصیتهای صدر اسلام - از جمله فاطمهیزهرا(علیهاالسّلام) - ما و بیش از همه زنهای ما را زنده کرد.
زن، در جامعهی خود باختهی نظام پلید پادشاهی، حقیقتاً و از همهی جوانب مظلوم بود. اگر زن میخواست وارد مقولهی علم بشود، باید قید دین و تقوا و عفاف را میزد. مگر یک خانم مسلمان، در دانشگاهها و محیطهای آموزشی و مراکز علمی و فرهنگی میتوانست به آسانی حجاب و متانت و وقار خود را حفظ کند؟ مگر ممکن بود؟ مگر میشد یک زن مسلمان، در خیابانهای تهران و بعضی از شهرهای دیگر، با متانت و وقار اسلامی یا حتّی با حجاب نیمه کاره، راحت راه برود و از گزند زبان و حرکت هرزگان و دلباختگانِ به فساد و فحشای سوغات غرب، مصون بماند؟ کاری کرده بودند که در این مملکت، کسب علم برای زنها غالباً ممکن نمیشد. موارد استثنایی را کاری ندارم. به طور غالب، رفتن زنان به وادی علم میسر نمیشد؛ مگر با برداشتن حجاب و منصرف شدن از تقوا و وقار اسلامی! در میدان سیاست و در زمینهی فعالیتهای اجتماعی هم همین طور بود. اگر زنی میخواست منصبی از مناصب اجتماعی و سیاسی را در ایرانِ دوران پادشاهی دارا باشد، باید قید حجاب و عفاف و وقار و متانت زن اسلامی را میزد. البته، بسته به این بود که خود این زن، جوهر و استعدادش چگونه باشد. اگر خیلی سست عنصر بود، باید تا آن اعماق میلغزید. اگر خوددار و خویشتندار بود، تا حدودی خود را حفظ میکرد؛ اما دایماً با فشارهای روزافزون از سوی محیط اجتماعی روبهرو بود. جامعهی ما، این گونه بود. اسلام و انقلاب و امام آمد و در این کشور، زن را در مرکز فعالیتهای سیاسی قرار دادند و پرچم انقلاب را به دست زنان سپرد؛ در حالی که زن در همان حال توانست حجاب و وقار و متانت اسلامی و عفاف و دین و تقوای خود را حفظ کند. کسی حقی از این بزرگتر بر گردن زن ایرانی و مسلمان ندارد. خواهران من! دنیای غرب، زن را به ابتذال کشاند. تا شصت،هفتاد سال قبل از این، در تمام اروپا و کشورهای غربی، زن فقط در سیطرهی مرد - یا مردِ خود و یا یک مرد دیگر مثل صاحب کارخانه و مزرعه - میتوانست باشد و هیچ حقی از حقوق اصلیِ یک انسان در یک جامعهی متمدن را نداشت. حق رأی و حق مالکیت و حق معامله نداشت. بعد آمدند زن را به میدان کار و زندگی و فعالیت اجتماعی کشاندند؛ اما در همان حال، تمام وسایل را برای لغزش زن فراهم کردند و او را در متن جامعه، رها و بیپناه گذاشتند. سرمایهداران بزرگ، سیاستمداران خبیث و پلید و گردانندگان دستگاههای مخفی، فکر کردند که میتوانند برای کارهای سیاسی و اقتصادی، از این وضعیت بهتر استفاده کنند و زن را به ابتذال بکشانند. بله، در آنجاها، علم و سیاست هم هست و زنها در میدان علم و سیاست هم جلو میروند؛ اما به چه قیمتی؟ همین حالا هم توده وعامهی زنها - نه چهار نفر خانم دکتر یا متخصص یا نویسنده و برجستگان و زبدگان - در کشورهای اروپایی و امریکایی که از تمدن غربی حظّ زیادی دارند، در وضعیت سخت و بیرحمانهیی زندگی میکنند و ستم همسران وستمِ کاری که بر آنان تحمیل میشود و کارهای سخت و سنگینی که بر دوش آنان میگذارند، تحمل میکنند. با این کار، وانمود میکنند که زن را وارد میدان اجتماع کردهاند؛ در حالی که فرصت اندیشیدن و فکر کردن و تصمیم گرفتن هم برای آنان وجود ندارد. به برکت انقلاب، زن ایرانی در راه بسیار خوبی افتاد. امروز، زن ایرانی میتواند در میدان علم وارد بشود و مدارج علمی را طی کند؛ در حالی که دین و عفاف و تقوا و وقار و متانت و شخصیت و حرمت زن مسلمان را هم حفظ کرده باشد. الان در بین همین جمع شما، چه قدر دانشجویان و اساتید و دانشمندان زن وجود دارند؟ همچنین زن میتواند در میدان علوم و آگاهیهای دینی وارد بشود؛ بدون این که هیچ مانعی بر سر راهش باشد. الان در بین همین جمع شما، عدهی کثیری از طلاب و دانشجویان و مدرّسان و اساتید علوم دینی هستند که در میدان فقه اسلامی و بینش دینی تحصیل میکنند. امام بزرگوارمان هم به این مسأله بسیار اهمیت میدادند و به همین خاطر دستور دادند که این مؤسسهی قم تأسیس شود. امروز، زن در کشور ما میتواند در میدان سیاست و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و جهادی و کمک به مردم و انقلاب و حضور در میدانهای گوناگون، شخصیت خودش را با حفظ متانت و وقار و حجاب اسلامی نشان بدهد. تمام دنیای غرب و مطبوعات آنها و این نویسندگان قلمبهمزد و عامل سرمایهداران و صهیونیستهای بزرگ جهانی، دست به دست هم دادهاند تا جمهوری اسلامی را هو کنند. مسألهی حجاب را مورد تهاجم تبلیغاتی قرار دادند تا شاید ما را از میدان خارج کنند. علیرغم تبلیغات آنها، ایران اسلامی و زن مسلمان، پایبندی خود را به مسألهی حجاب و حیثیت اسلامیِ زن مسلمان و آموزش اسلام در مورد زن، با قدرت و قاطعیت و روح اعتماد و اطمینان به خود حفظ کرد و امروز دنیای غرب است که تدریجاً به سمت حجاب اسلامی متمایل میشود. میبینید که زنان و مسلمانان در کشورهای گوناگون - چه کشورهای اسلامی که در آنها خبری از حجاب نبود و در تعلیمات غربی غرق شده بودند و چه حتّی کشورهای اروپایی - به سمت حجاب رو میکنند. البته، اولْ مسلمانان گرایش خود را نشان دادند و ما بعد از پیروزی انقلاب دیدیم که کشورهای دوردستی که تحت تأثیر و مجذوب فرهنگ غربی و اروپایی بودند، حجاب به سبک حجابِ شما زنان ایران را در بین خود آزمایش میکردند و به آن رو آورده بودند و آوردند. این، پیشرفت شماست. زنهای مؤمن در جامعهی ما سعی کنند قدر زن ایرانیِ مسلمان را بدانند. ارزش زن اسلامی و مسلمان را بدانید. زنی که در اختلاط و معاشرت، با مرد قاطی نمیشود و خود را وسیلهیی برای جلب چشم مرد نمیداند و خود را بالاتر از این میداند؛ زنی که شأنش را عزیزتر از این میشمارد که خود را عریان کند و با صورت و موی و بدن خود، چشم روندگان را به سمت خویش جلب کند و هوس آنها را اشباع نماید؛ زنی که خود را در دامنهی قلهیی میداند که در اوج آن، فاطمهیزهرا(س) - بزرگترین زن تاریخ بشر - قرار دارد؛ آن زن، زن مسلمان ایرانی است. این زن باید دیگر از این بازیچههای فراهم آمدهی تمدن غربی و روشهای توطئهآمیز آن، رو بگرداند و به آن بیاعتنایی کند. در رژیم گذشته، با این که جمع کثیری از زنها، هم بیسواد بودند و هم از مسایل اجتماعی چیزی سرشان نمیشد - یعنی نمیگذاشتند چیزی سرشان بشود - و هم به سرنوشت کشور بیعلاقه بودند و اصلاً نمیدانستند که زن میتواند در سرنوشت کشور دخالت داشته باشد، با وجود اینها از لحاظ ظاهر، شبه اروپایی و گاهی هم روی دست زنهای غربی و اروپایی زده بودند و وقتی کسی نگاهشان میکرد، خیال میکرد که این زن الان از یک کشور اروپایی و از یک محیط غربی وارد ایران شده است؛ اما اگر با او دو کلمه صحبت میکردی، میدیدی که یک خانم بیسواد و یا کم سوادی است! زن را وادار میکردند که به وسیلهی جلوهگری و جلب چشمها به سمت خود، برای خویش یک شخصیت کاذب درست کند. این، برای زن انحطاط بود و پیشرفت نبود. آیا جنایتی بزرگتر از این نسبت به زن وجود دارد که بیایند سر او را با آرایش و مُد و جلوهگری و لباس و طلا و زیورآلات بند کنند و از او به عنوان یک ابزار و وسیله، در راه مقاصد گوناگون استفاده کنند و نگذارند در میدان سیاست و اخلاق و تربیت وارد بشود؟ این، آن کاری است که در رژیم گذشته، دقیقاً و با برنامه انجام میگرفت. انقلاب آمد و رفتار خانمها و جهت حرکت زنهای کشور ما را صد و هشتاد درجه عوض کرد؛ یعنی پشت به آن سمت و رو به سمت نور و رشد و فهم علمی و اخلاقی و سیاسی و حضور در میدانها و رشد شخصیتهای بشری و فایده بخشیدن برای جامعه به معنای واقعی. مواظب باشید از این راه برنگردید. زنها مواظب باشند این راهِ مبارک انقلاب را گم نکنند. امروز، سرگرم شدن به زروزیور، برای زن مسلمان ایرانیِ انقلابی عیب است. امروز، پُر کردن سر و سینه و دست از زیورآلات و بت قرار دادن زیور و آرایش و مُد و لباس، برای زن انقلابیِ مسلمانِ ایرانی ننگ است. آن کسی که در پی اینگونه چیزهاست، ارزشش پایین است. طلا، برای زن ارزش آفرین نیست؛ بیاعتنایی به طلا، ارزش آفرین است. مُد، برای زن ارزش آفرین نیست؛ بیاعتنایی نسبت به مُدهای دامگونهی ساخته و پرداختهی دشمنان، برای زن ارزش است. زن مسلمان، شخصیت خودش را پیدا کرده است. مواظب باشید این شخصیت را گم نکند. ازدواجها در دوران انقلاب و به برکت آن آسان شد؛ چون تشریفات و سختگیریها کم شد. نگذارید دوباره به خانهی اول برگردیم. پدران و مادران، نسبت به مقدّمات غیر لازمِ ازدواج سختگیری نکنند؛ جوانان که سختگیرییی ندارند. بگذارند ازدواج اسلامی انجام بگیرد. بگذارند ازدواج برای دختر مسلمان و زن جوانی که در محیط اسلامی است، مثل ازدواج فاطمهی زهرا (س) باشد؛ ازدواجی با پیوند عشقی معنوی و الهی و جوششی بینظیر میان زن و مرد مؤمن و مسلمان و همکاری و همسری به معنای واقعی بین دو عنصر الهی و شریف، اما بیگانه از همهی تشریفات و زروزیورهای پوچ و بیمحتوای ظاهری. این است ازدواج درست زن مسلمان و تربیت فرزند و ادارهی محیط خانه و البته اندیشیدن و پرداختن به همه چیز جامعه و دین و دانش و فعالیت اجتماعی و سیاسی. اسلام، این است. معلم بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی(قدّس سرّه) نقش زن را در انقلاب - چه در پیدایش و چه در استمرار آن - و نیز جایگاه او را در تکامل جامعهی اسلامی و بلوغ اسلامی و انقلابی آن، بسی بزرگ میداشت و حق هم همین است و این مستلزم آن است که زن ایرانی و زن مسلمان، به مجاهدت خود برای رها شدن از دامهای پرداخته و در راه نهادهی فرهنگ تباهگر غرب، با ارادهیی راسخ ادامه دهد و به هیچ رو تسلیم اغوای آنان که زن را ابزاری برای پیشبرد سیاستهای ویرانگر و اسارتبار خواستهاند، نشود. ظرافتی هوشمندانه لازم است که میان تشخص و منزلت علمی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و سیاسی زن، با تنزل و انحطاط او تا سطح وسیله و ابزاری برای مقاصد سیاسی و شخصی فرق گذاشته شود و این یک، با آنچه مطلوب و محبوب هر انسان آزاده و آگاه است، مشتبه نگردد.
اسلام، آن علوّ رتبه را جایگاه حتمی زن دانسته و سلوک به سوی آن را لازم شمرده و راه آن را با ارزشگذاریها و مقررات و احکامی هموار ساخته است. فرهنگ غرب و بینشی که پایهی آن است، اگر آن منزلت را نیز ارزانی زن کند - که البته دیدگاه مادّی فاقد آن گسترهی چشماندازهای معنوی است - یارای آن ندارد که وارستگی از لذات و شهوات و سرگرمیهای حقیر را از شخصیت زن جداسازد؛ بلکه این را اصل شمرده، پایهی قضاوت خود دربارهی جوامع و عقاید قرار میدهد. تبلیغات استکباری و صهیونیستی، در این چند سال که سعی میکند ایران اسلامی را ضد زن وانمود کند، بهانهیی جز این ندارد که در ایران امروز، فساد اجباری و تحمیلیِ ساختهی دست رژیم مزدور غرب متوقف شده و رسم برهنگی و آمیزش ناسالم زن و مرد، برافتاده است. زن امروز ایران، در صحنهی علم و سیاست و هنر و در گونهگون فعالیتهای اجتماعی، از گذشته بسی فعالتر و میداندارتر است؛ امّا اینها برای ذهن و بینش غربی و نیز رسم و آیینی که دستهای صهیونیسم و استعمار از آن ساخته، در مرتبهی دوم است. در مرتبهی اول، آن چیزی مهم است که ایران اسلامی آن را قاطعانه رد میکند؛ یعنی مرزشکنی در روابط زن و مرد و هتک حرمت انسانیِ زن و تبدیل آن به وسیلهیی برای التذاذ یا دستگاهی برای مصرف مصنوعات پر زرق و برق. باری، ملت ایران امروز به برکت انقلاب قادر گشته است که نظرگاه جدیدی در باب زن و ارزشهای او ارایه کند و طراز نوینی از زنِ برجسته و والا بیافریند. این، توفیقی بزرگ و حرکتی ماندگار و قابل تقلید است. علیرغم هیاهوی امتناع و مقاومت از سوی محافل و مطبوعات غرب، نشانهی تأثیر و نفوذ این حرکت را در دنیا میتوان مشاهده کرد. باید زنانِ اندیشمند و آگاه ایران اسلامی، راه روشن خود را ادامه دهند و گامها را متین و محکم بردارند. مبادا چنانکه در افراد سطحی و غافل دیده شده است، نسل انقلابی و زنان مؤمن، دوباره روی به مصرف و تجملهای پوچ و گرایشهای غیر انقلابی بیاورند یا رسم جاهلی اختلاط بیپروا را دوباره زنده کنند.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|