keyword/content
1402/10/06
1390/07/24
1390/03/14
1387/09/27
1385/06/06
1384/07/17
1384/02/17
1383/05/22
1383/03/06
1382/11/24
1382/11/21
1382/09/25
1382/08/08
1381/04/26
1380/06/15
1379/11/25
1377/06/12
1377/02/07
1374/12/01
1371/03/30
1369/05/07

[در] مسئله‌ی مشاغل اجتماعی و مدیریّتها... مسئله‌ی جنسیّت مطرح نیست. در مدیریّتهای گوناگون، مشاغل گوناگون اجتماعی و دولتی، حضور زنان هیچ محدودیّتی ندارد. حالا مثلاً فرض کنید آمریکایی‌ها به یکی از این کشورهای همسایه‌ی ما الزام کرده بودند که بایستی زنها در محیط اداری مثلاً ۲۵ درصد حضور داشته باشند؛ الزامی، اجباری؛ غلط است. چرا ۲۵ درصد؟ خب ۳۵ درصد، خب ۲۰ درصد. این عدد معیّن کردن، نسبت معیّن کردن، معنی ندارد؛ اینجا ملاک، شایسته‌سالاری است. یک جا هست که یک بانوی باسواد مجرّب کارآمد مثلاً برای وزارت بهتر از این مردی است که در این زمینه نامزد وزارت شده؛ این زن باید وزیر بشود. در مورد نمایندگی مجلس هم همین‌جور است. مثلاً فرض کنید در فلان شهر، یک نفر یا دو نفر نماینده‌ی مجلس لازم است؛ یک نفر یا دو نفر زن، یک نفر یا دو نفر مرد معیّن شده‌اند، [باید دید] کدام شایسته‌ترند، باید شایستگی را نگاه کرد. هیچ ترجیحی اینجا وجود ندارد، هیچ محدودیّتی هم در این زمینه‌ها وجود ندارد؛ یعنی نظر اسلام این است. بحث، بحث شایسته‌سالاری است.

تغییر هم باید متکی به اصول باشد. همین نگاهِ دوباره و نوسازی و بازسازی هم بایستی ناظر به اصول باشد؛ برگرفته و برخاسته‌ی از اصول اسلامی باشد. مثلاً فرض بفرمائید شایسته‌سالاری. احساس بشود که شایسته‌سالاری، به این شکل، بهتر تحقق پیدا میکند؛ یا عدالت، به این شکل، بهتر تحقق پیدا میکند.
در زمینه‌ی شایسته‌سالاری، من باز این حدیث را از پیغمبر اکرم برای شما بخوانم. در فتح مکه، پیغمبر یک جوان نوزده ساله را گذاشتند حاکم مکه. پیغمبر مکه را که فتح کردند، لازم بود حاکم یا فرمانداری آنجا بگذارند. این همه پیرمردها و بزرگان بودند، اما پیغمبر یک جوان نوزده ساله را منصوب کرد. بعضی‌ها اشکال کردند که آقا این سنش کم است، چرا او را گذاشتید؟ طبق این روایت، پیغمبر فرمود: «لا یحتجّ محتجّ منکم فی مخالفته بصغر سنّه»؛ کسانی که با انتصاب این شخص برای فرمانداری مکه مخالفند، استدلالشان را این قرار ندهند که چون سنش کم است، جوان است؛ این استدلال، استدلال درستی نیست. یعنی اگر استدلال دیگری دارید، خیلی خوب، بیائید بگوئید؛ اما کم بودن سن، جوان بودن، استدلال درستی نیست. «فلیس الاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر»؛ آن کسی که بزرگتر است، لزوماً برتر نیست؛ بلکه آن کسی که برتر است، در واقع بزرگتر است. افضل، یعنی شایسته‌تر. این شایسته‌سالاری است؛ خب، اینها باید رعایت شود. در همه‌ی نظامات جمهوری اسلامی، در قوه‌ی مجریه، در قوه‌ی مقننه، در قوه‌ی قضائیه، در نیروهای مسلح، در نهادهای گوناگون، این اصل شایسته‌سالاری باید رعایت شود. شایسته‌گزینی؛ گزینش باید بر طبق معیارها و صلاحیتها باشد، نه بر طبق امیال و چیزهای شخصی. این در اسلام خودش یک اصل است. تمام این تغییرها و تبدیلهائی که در اسلام وجود دارد، بر اساس این است.

آفت مسئولیت در یک نظامی که متکی به آراء مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسئولین به فکر رفاه شخصی بیفتند؛ به فکر جمع‌آوری برای خودشان بیفتند؛ در هوس زندگی اشرافیگری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است. امام خودش از این آفت بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه میکرد که به کاخ‌نشینی و به اشرافیگری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مال‌اندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. ماها که آن روز جزو مسئولین بودیم، امام دوست میداشت که با مردم ارتباط داشته باشیم، مأنوس باشیم؛ اصرار داشت که خدمات به اقصی‌ نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومی کشور بهره‌مند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود. امام اصرار داشت که مسئولین از میان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگی‌ها ملاک قبول مسئولیتها نباشد. وابستگی به شخصیتها، به فامیلها، بلای هزار فامیلی که در دوران قاجار و دوران پهلوی بر سر این کشور آمد، امام بزرگوار ما را نسبت به این قضیه حساس کرده بود. گاهی در مقام تعریف از یک مسئولی میگفتند: این از دل مردم برخاسته است. ملاک را این میدانستند. از نظر امام بزرگوار، تکیه‌ی به ثروت و تکیه‌ی به قدرت برای گرفتن مسئولیت، جزو خطرهای بزرگ برای کشور و برای انقلاب بود. خب، اینها ابعاد خط امام است.

نگاه کنیم به دنیای اسلام و حکومتهای اسلامی و به سطح عالم و مدیریت‌های سیاسی در دنیا و ببینید فاصله چقدر است بین آنچه که اسلام به بشریت ارائه کرد و آنچه امروز در واقعیت‌ها وجود دارد. ضربه‌ای که بشریت می‌خورد، بخش عمده‌ای از این ناحیه است. اسلام برای سعادت بشریت مدیریتی از نوع مدیریت امیرالمؤمنین را لازم می‌داند، که البته امیرالمؤمنین در این قسمت شاگرد و پیرو پیغمبر است. خود امیرالمؤمنین وقتی درباره‌ی زهد او سخن گفته شد، گفت زهد من کجا و زهد پیغمبر! در مجاهدت، در صبر و در همه‌ی این مراتب، امیرالمؤمنین شاگرد برجسته و ارشد پیامبر خداست. و این چنین کسی است که شایسته است. همه‌ی ما باید این را به عنوان الگو در نظر بگیریم؛ نه فقط برای کشور خودمان، برای دنیای اسلام؛ داعیه این است، توقع این است.

«شایسته‏سالاری»، «نظارت بر عملکرد زیرمجموعه» و «تلاش بی‏وقفه برای این خدمات»، که انصافاً این مورد در این دولت برجسته است. این تلاش بی‏وقفه را حقیقتاً همه شاهدند و ما هم شاهدیم. این حرکت پُرتلاشی که همه‏ی دولت - بخصوص شخص آقای رئیس‏جمهور - نشان میدهند، خیلی باارزش است. «قانون‏گرایی»، «شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است.

یک جمله‌ی دیگر از این نامه‌ی مبارک این است: «ثم انظر فی امور عمالک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب کارگزاران است؛ «فاستعملهم اختبارا»؛ با آزمایش آنها را انتخاب کن؛ یعنی نگاه کن ببین چه کسی شایسته‌تر است. همین شایسته‌سالاری‌یی که امروز بر زبان ماها تکرار می‌شود، به معنای واقعی کلمه باید مورد توجه باشد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم در این‌جا به آن سفارش می‌کنند. «و لا تولهم محاباة و اثرة»؛ نه از روی دوستی و رفاقت کسی را انتخاب کن، که ملاکها را در او رعایت نکنی - فقط چون رفیق ماست، انتخابش می‌کنیم - نه از روی استبداد و خودکامگی؛ انسان بگوید می‌خواهم این فرد باشد؛ بدون این‌که ملاک و معیاری را رعایت کند یا با اهل فکر و نظر مشورت کند.

جمهوری اسلامی، یعنی نظامی که در آن، دربار حکومت طاغوت نیست؛ دخالت بیگانه نیست؛ دخالت خان و خان‌زدگی نیست؛ حکومت مردم و شایستگان است. در جمهوری اسلامی، رسیدن به مقامات مؤثر در سلسله مراتب حکومتی، تابع صلاحیت‌هاست. هر که صلاحیت دارد، باید در میدان‌های فعالیت و تلاش و مسؤولیت جلو برود؛ از هر نقطه‌ی کشور و از هر قشر اجتماعی باشد؛ و همه‌ی اینها با هدایت اسلام و الهام‌گیری از متون الهی و قرآنی صورت می‌پذیرد. این، معنای نظام جمهوری اسلامی است. فاصله انداختن بین فقیر و غنی، بین اشراف و غیراشراف، و امتیاز دادن به یک قشر خاص، با نظام جمهوری اسلامی سازگار نیست. هر بخشی از نظام جمهوری اسلامی در هر نقطه‌یی از نقاط اگر به یکی از این آفت‌ها مبتلا شود، از صراط مستقیم جمهوری اسلامی و نظام اسلامی خارج شده و باید اصلاح شود.

توصیه‌های این‌جانب همان است که در حکم پیشین آمده و بر آن تاکید می‌ورزم ثبات تشکیلات،زمانبندی و اجرایی کردن برنامه تدوین شده، پرورش عناصر کارآمد و مؤمن، سپردن سررشته‌های اساسی به افراد شایسته و کاردان، اهتمام به مبارزه با فساد، بهره‌گیری از نظر و مشورت نخبگان قضایی، افزایش تعامل با دیگر قوا، اولویتهای قوه قضائیه در این دوره است.

استقلال نمایندگان و شخصیت متین و استوار آنان، مورد انتظار همه‌ی موکلان است. هیچ تطمیع و تهدیدی نباید نماینده را تحت تأثیر بگیرد و او را از شأن و وظیفه‌ی نمایندگی باز دارد. شایسته گزینی و ارزشگرائی و شجاعت، معیار درست برای قول و فعل نمایندگان است.

جهت دوم اهمیت انتخابات مجلس این است که شما با انتخاب نماینده‌ی مجلس، در واقع سرنوشت کشور را در چهار سال آینده رقم می‌زنید. انتخابات مجلس مظهر دخالت مردم در سرنوشت خود و کشورشان است؛ چون مجلس مرکز قانونگذاری است. قانون یعنی جاده‌ای که باز می‌شود تا مسؤولان اجرایی از آن جاده حرکت کنند و با تلاش خود گوشه و کنار و زوایای کشور را آباد و اصلاح کنند. این جاده بازکنی به عهده‌ی قانون است و قانون را هم نماینده‌ی شما در مجلس وضع می‌کند؛ بنابراین مجلس خیلی مهم است. علاوه بر این، طبق قانون اساسی ما، مجلس ناظر بر دولت است. اگر دولت در جایی بد و یا کج حرکت کند، پا در راه نادرستی بگذارد و خدای نکرده سوءاستفاده‌ای بشود و فسادی به‌وجود آید، مرکزی که می‌تواند جلو فساد و انحراف را بگیرد، مجلس است؛ ببینید چقدر مهم است! این مجلس با آراء مردم تشکیل می‌شود. هرچه آراء بیشتر باشد، مجلس قویتر خواهد شد. شما وقتی کسی را صالح و شایسته دانستید و او را به مجلس فرستادید، توانسته‌اید بخشی از توان خود را در ساختن و پیشرفت آینده به‌کار بگیرید؛ اهمیت مجلس از این‌جاست

وقتی دولت مسؤول کاری می‌شود، اداره‌ی این مجموعه را باید به کسانی واگذار کند که حقیقتا شایسته باشند. البته باید سعی شود که این مرکز در دستگاههای اداری حل نشود و دستگاهی در کنار دستگاههای دیگر و با مشکلات برخی از آنها به‌وجود نیاید؛ بخصوص رگه‌های سیاسی و سیاسی‌کاری و سیاست‌بازی اصلا نباید در این مجموعه‌کارها بیاید و من به شما تأکید می‌کنم مراقب باشید که در آن منطقه‌ای که کار علمی هست، اصلا رگه‌ی مسائل سیاسی وارد نشود. معنای این حرف این نیست که یک نخبه‌ی علمی نباید سیاسی باشد؛ چرا، ما معتقدیم که مردان خدا و مردان معنوی هم باید سیاسی باشند و در میدان سیاست فعالیت کنند؛ اما این بدان معنا نیست که انسان در آن جمع علمی، پژوهشی، صنعتی و کاری - هر نوع کاری - گرایشها و رغبتها و تمایلات سیاسی را تأثیرگذار و تعیین کننده قرار دهد؛ این قطعا کار را خراب می‌کند.

کسانی که راه را عوضی بروند و عدالت را ندیده بگیرند، اشتباه می‌کنند. کسانی که معنویت را ندیده بگیرند، اشتباه می‌کنند. کسانی که شایسته‌سالاری را ندیده بگیرند، اشتباه می‌کنند. کسانی که مردمی بودن مسؤولان را فراموش کنند، اشتباه می‌کنند. راه از این جهت دشوار است و حرکت در این راه از این جهت با موانع بزرگ مواجه است که در آن باید همه‌ی این معیارها رعایت شود

همه‌ی این کارها فقط احتیاج به پول و استعداد ندارد، بلکه احتیاج به مدیریت شایسته دارد که این برمی‌گردد به بخشهای مدیریتی دانشگاه؛ چه رؤسای دانشگاهها و دانشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی، چه مدیران دستگاههای دولتی که مربوط به علمند؛ مثل وزارتخانه‌های علوم، بهداشت و آموزش و پرورش. اینها وظایف سنگینی دارند. چون ظاهرا وزرای محترم این‌جا تشریف دارند، این نکته را بگویم که آنها بشنوند و دنبال کنند: کسانی که در وزارتخانه‌ها و دانشگاهها مسؤولیت مدیریتی دارند، با تشخیص درست و اهمیت دادن به موضوع، می‌توانند نقشی بسیار مهم و تعیین کننده در این هدفی که مورد علاقه‌ی همه‌ی ماست، ایفا کنند.

اساس اصلاحات این است که ما با فقر و فساد و تبعیض مبارزه کنیم. هر اصلاحاتی - اگر واقعا اصلاحات باشد - بر محور این می‌چرخد. بدترین فسادها در جامعه، رواج فقر و افزایش شکاف بین فقیر و غنی است. بدترین فسادها در جامعه این است که کسانی دچار فساد مالی و اقتصادی شوند و از بیت‌المال مردم برای منافع شخصی و پرکردن جیب خود تغذیه کنند. بزرگترین فسادها این است که در اجرا و اعمال قانون در جامعه تبعیض باشد و به شایستگیها و صلاحیتها و قابلیتهای افراد توجه نشود. همان فقر و فساد و تبعیضی که بارها عرض کرده‌ایم، مردم تأیید کردند که مبارزه‌ی با اینها، همان اصلاحات واقعی است. این را مردم می‌خواهند؛ اما امریکاییها این را نمی‌خواهند؛ رئیس جمهور امریکا به هیچ وجه چنین چیزی را در داخل کشور نمی‌خواهد

از اول انقلاب تا امروز، بسیار طبیعی بود که همه‌ی امکانات مخرب و بازدارنده‌ی خودشان را سر این نظام بریزند؛ برای این‌که یا آن را از میدان خارج کنند، یا مانع از پیشرفت آن شوند، یا در آن نفوذ کنند. این کارها و تلاشها را کرده‌اند و در همه‌ی موارد هم ناموفق بوده‌اند. البته این به معنای آن نیست که نظام اسلامی ما چنان که باید و شاید - طبق انتظاری که از یک نظام اسلامی هست - پیش رفته؛ نه، این اشکالات بر مجموعه‌ی کسانی که در نظام دست‌اندرکارند - بخصوص کسانی که داعیه‌ی دین و معنویت و روحانیت دارند - وارد است. واقعا اشکالاتی که ذکر می‌شود، در رفتارهای شخصی ما، در ممشای ما و در زمینه‌های گوناگون، همه وارد است. اگر این اشکالات نبود، امروز جلوه‌ی نظام و موفقیتهایش در زمینه‌های مختلف، بیش از این بود. با این همه، اصالت نظام اسلامی و تأثیر احکام نورانی اسلام طوری است که به همان اندازه‌ای که خدای متعال توفیق داده است و مسؤولان این نظام توانسته‌اند عمل و حرکت کنند و مردم هم در هر زمینه‌ای که ما وارد شده‌ایم، با ایمان و رغبت، این مشی اسلامی را دنبال کرده‌اند، توفیقات بزرگی نصیب ما شده است. ما باید توفیقات عظیمی را که این نظام به دست آورده است، ببینیم؛ نظامی مستقل، نظامی متکی به احکام نورانی اسلام، نظامی مبتنی بر شایسته‌سالاری حقیقی، نظامی که در آن مردم احساس دینداری می‌کنند. آینده به‌گونه‌ای است که ان‌شاءالله تحقق کامل احکام اسلامی باید در آن خودش را نشان دهد. همه، مسؤولیتهای بزرگی را بر عهده داریم.

من گاهی در سفرهایی که به استانها می‌کنم، می‌بینم بعضی از استانداران و مسؤولان، برنامه‌های بسیار خوبی دارند و تلاشهای بسیار خوبی در بخشهای استانی می‌کنند. در داخل دولت و رده‌های بالای دولت هم تلاشهای فراوانی وجود دارد. اگر با روشن‌بینی‌ای که موجب می‌شود هر کاری بموقع انجام گیرد و در آن تأخیر نشود و با پیگیری و به کار گرفتن عناصر شایسته و مناسب، بسیاری از کارها دنبال گردد، می‌توانند مشکلات اقتصادی مردم را هم حل کنند. مسأله‌ی ایجاد اشتغال و مبارزه با فسادهایی که در گوشه و کنار وجود دارد، اموری است که همه از عهده‌ی مسؤولان نظام برمی‌آید و می‌توانند این کار را انجام دهند. همه‌ی ما باید به خدای متعال توکل کنیم و از او کمک بخواهیم و به هدایت او امیدوار باشیم و وارد میدان کار شویم. هیچ کس نباید به خود اجازه دهد که از نیرو و توانش چیزی کم بگذارد. همه‌ی تلاش و نیرو را باید گذاشت.

شما بدانید، من نیّتم این است که بهترین آدمها را در رأس مسؤولیتها ببینم و بگمارم؛ در این شکّی نداشته باشید. در این زمینه‌هایی هم که حالا مواردی را ذکر کردید و من نام و مسؤولیت آنها را نخواندم، سعی کرده‌ام بهترینها را انتخاب کنم. البته گزینش سخت است. آدمْ کنار که نشسته، عیبها را می‌بیند. احیاناً بعضی انگیزه‌ها ممکن است دخالت کند و آدم عیبی را بزرگتر از آنچه که هست، ببیند؛ محسّنات را نبیند و مقایسه‌ی بین آدمهای مختلف برایش میسّر نباشد. این کار خیلی سختی است. ما سعیمان این است که از آدمهای خوب و توانا استفاده کنیم. البته بعضیها را در جاهایی می‌گماریم، اما بعد از مدّتی احساس می‌کنیم که مناسب آن‌جاها نیستند؛ طبیعتاً آنها را برمی‌داریم؛ از این کارها هم بلدیم. این‌طور نیست که همیشه نصب باشد؛ گاهی هم عزل است. منتها عزل هم دوگونه است: گاهی از روی خشم و ناراحتی است؛ گاهی نه، از روی مصلحت‌اندیشی است. اینها هم وجود دارد.

از اوایل انقلاب، در کارهایی که در اختیار من بوده، به جوانان مسؤولیت می‌دادم؛ هم در نیروهای مسلّح، هم در کارهای دولتی، هم در دوران ریاست جمهوری. تجربه‌ی من این است که اگر ما به جوان اعتماد کنیم - آن جوانی که شایسته دانستیم به او مسؤولیت بدهیم و صلاحیتش را داشت؛ نه هر جوانی و هر مسؤولیتی - از غیر جوان، هم بهتر و مسؤولانه‌تر کار را انجام می‌دهد؛ هم سریعتر پیش می‌برد، هم کار را تازه‌تر و همراه با ابتکار بیشتری به ما تحویل خواهد داد؛ یعنی روند پیشرفت در کار حفظ می‌شود. برخلاف غیر جوان که ممکن است کار را بالفعل خوب انجام دهد، اما روند پیشرفت در آن متوقّف خواهد شد. غالباً این‌گونه است.آن زمان که ما در شورای انقلاب بودیم، نسبت به همین موضوع، به ما و دوستان دیگری که در آن شورا بودیم، اعتراض می‌شد. افراد مسنّی - عمدتاً شصت ساله، هفتاد ساله، هفتادوپنج ساله - هم در آن شورا بودند، که خیلی عقیده به جوانان نداشتند و می‌گفتند چرا شما به جوانان رو می‌دهید و اینها را بی‌خود وارد کارهای عمده می‌کنید؟! اینها دوست نمی‌داشتند که به جوانان خیلی میدان داده شود. البته دوست می‌داشتند که جوانان از آنها اطاعت کنند و دنبالشان راه بروند! می‌گفتند آنها جوانند، ما پیریم؛ باید دنبال ما بیایند. خیلی حاضر نبودند به جوانان اعتماد کنند؛ ولی ما اعتماد می‌کردیم و جواب آنها را هم در واقع با تجربه‌ی عملی‌ای که می‌دیدند خوب کار انجام می‌گیرد و پیشرفت می‌کند، می‌دادیم و داده می‌شد.

ببینید و بفهمید چه کسی را به مجلس می‌فرستید. آن کسی که به عنوان وکیل این ملتِ انقلابی و مؤمن و شجاع به مجلس می‌رود، باید انقلابی و مؤمن و شجاع باشد. اگر نگوییم شجاعترین و مؤمن‌ترین و انقلابی‌ترین؛ لااقل در سطح این توده‌ی عظیم مردم که این گونه از خود درخشش نشان می‌دهند، باشد.آن کسی که اسلام را نمی‌پسندد و مقرّرات اسلامی را قبول نمی‌کند و برای خاطر دل بیگانگان و خوشامد دیگران، به انقلاب و ارزشهای انقلابی اهانت می‌کند و یا به خاطر ترس از دیگران، به جای این‌که به ملت گرایش نشان دهد، به دشمن گرایش نشان می‌دهد و آن کسی که تقوای لازم را ندارد و اهل معنویّات نیست و اهل دنیاست و فقط برای نام و نشان و استفاده‌ی شخصی، این مسؤولیت را می‌خواهد، او لایق و شایسته‌ی این کار نیست.دنبال آدمهای مؤمن و شجاع و انقلابی و کسانی که بتوانند قدرت این ملت را - که در سایه‌ی ارزشهای انقلابی است - حفظ کنند، باشید. کسانی که وقتی قوانینی می‌گذارند و موضعی می‌گیرند و نطقی می‌کنند، همه در این جهت باشد. این طور آدمی، شایسته‌ی آن است که به عنوان وکیل این ملت، به مجلس شورای اسلامی برود؛ آن کسی که بفهمد امام چه می‌گفت، چه می‌خواست و چرا می‌خروشید.

با مطرح کردن امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام و با نصب آن بزرگوار برای حکومت، معیارها و ارزشهای حاکمیت، معلوم شد. پیغمبر، در قضیه‌ی غدیر، کسی را در مقابل چشم مسلمانان و دیدگان تاریخ قرار دادند که از ارزشهای اسلامی، به طور کامل برخوردار بودند. یک انسان مؤمن؛ دارای حد اعلای تقوا و پرهیزکاری؛ فداکار در راه دین؛ بی‌رغبت نسبت به مطامع دنیوی؛ تجربه شده و امتحان داده در همه‌ی میدانهای اسلامی: میدانهای خطر؛ میدانهای علم و دانش؛ میدان قضاوت و امثال اینها. یعنی با مطرح شدن امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام به عنوان حاکم و امام و ولی اسلامی، همه‌ی مسلمانان در طول تاریخ باید بدانند که حاکم اسلامی، باید فردی در این جهت، با این قواره‌ها و نزدیک به این الگو و نمونه باشد. پس، در جوامع اسلامی، انسانهایی که از آن ارزشها نصیبی ندارند؛ از فهم اسلامی، از عمل اسلامی، از جهاد اسلامی، از انفاق و گذشت، از تواضع و فروتنی در مقابل بندگان خدا و آن خصوصیاتی که امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام داشتند، بهره‌ای نداشته باشند، شایسته‌ی حکومت کردن نیستند. پیغمبر، این معیار را در اختیار مسلمانان گذاشتند. و این، یک درس فراموش نشدنی است.

در نظام جمهوری اسلامی، تکریم شأن انسان - که یکی از ویژگیهای اسلام است - ارزش دادن به انسان، رشد دادن انسان، انسان را در کار شایسته‌ی خودش به کار گرفتن و نیروهای او را در خدمت اهداف متعالی جوشاندن، یکی دیگر از گرایشهای اصولی است.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی