
«قضیّهى مرحوم میرزا کوچک جنگلى یک قضیّهى ویژه است؛ اگرچه که در آن دورهى خاص - یعنى در دورهى فاصلهى بین مشروطیّت و سرِ کار آمدن رضاخان - حوادث گوناگونى در کشور به وجود آمده و همزمان با نهضت جنگل، چند کار بزرگ دیگر هم در گوشه و کنار کشور - مثل مرحوم شیخ محمّد خیابانى در تبریز، یا کلنل محمّدتقى خان پسیان در مشهد - اتّفاق افتاده که اینها همه تقریباً همزمان است، لکن قضیّهى جنگل یک قضیّهى ویژه است.»
آنچه خواندید بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضاى ستاد برگزارى کنگره بزرگداشت میرزا کوچکخان جنگلى در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۱ است. نگاه ایشان به میرزاکوچکخان به عنوان یک طلبه مبارز، نگاه متفاوت و خاصی است.
بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR بهمناسبت سالگرد شهادت میرزا کوچک خان در یازدهم آذر گزارشی اجمالی از جریان مبارزات و نگاه ضد استعماری او در ایام نهضت جنگل را منتشر میکند.
مشروطهخواهی
میرزاکوچکخان هنگام بمباران مجلس اول ۲۷ ساله و در قفقاز بود، اما وقتی به زادگاهش برگشت و به صف مشروطهخواهان پیوست. به همین دلیل، وقتی گروهی از علما در اعتراض به این حادثه در سفارت عثمانی در تهران تحصن کردند، او و چند نفر از همراهانش نیز در حمایت از آنان، در شهبندری (گمرکخانه رشت) تحصن کردند.
بعد از مدتی، میرزا لباس طلبگی را کنار گذاشت و در لباس مجاهدان مشروطهخواه، همراه آنان برای فتح تهران عازم پایتخت شد. او در فتح قزوین حضور داشت و روایتهای زیادی از شجاعتش نقل شده است. با این حال، در میانه راه، به دلیل انتقاد از برخی رفتارهای مجاهدین، اردو را ترک کرد و به زادگاهش برگشت؛ اما پس از آنکه از او دلجویی شد، دوباره به اردو پیوست و در نهایت در فتح تهران همراه دیگران بود.
پس از فتح تهران، میرزا در چند عملیات دیگر نیز شرکت کرد؛ از جمله مقابله با شورش ترکمانان که به تحریک محمدعلیشاه مخلوع علیه مشروطه صورت گرفته بود. در همین عملیات بود که با شلیک گلوله مجروح شد و برای درمان به باکو فرستاده شد.
«وقتی به گیلان بازگشت شورش محمد علی شاه برای بازگشت به تاج و تخت آغاز شد. در همین زمان میرزاکوچک خان نیز به دستور کنسول روس در رشت از اقامت در زادگاهش محروم گردید.»
(۱) پس از مدتی تبعید میشود.
شروع نهضت جنگل
وقتی از تبعید برمیگردد، دوباره لباس رزم به تن میکند: «میرزا کوچک هم یک روحانى و طلبه بود و عالم بود و من شنیدم از بعضى از کسانى که آشنایى داشتند که تحصیلات عالیهى فقه اصولى هم مرحوم میرزا کوچک داشته و نجف هم بوده البته در شرح حالش که نوشتند این را مشاهده نکردم و این مرد هم آمد لباس نظامى به تن کرد و با همان آگاهى و همان احساس مسئولیت و همان شجاعت یک حرکتى را قبل از مرحوم مدرس در یک برههى بحرانى دیگرى از زمان، به راه انداخت.»
۱۳۶۷/۹/۱۱
او همراه با گروه کوچکی به جنگلهای گیلان رفت تا با نیروهای اشغالگر روس روبهرو شود. به همین دلیل، در نوشتههای همزمان با آن دوران، او و یارانش «جنگلیها» نامیده شدند. «[در مقابل با استعمار آن زمان] نهضتهایى بوجود آمد؛ مردان مبارزى بزرگ شدند، و قیام کردند، که یکى از بزرگترین آنها همشهرى بزرگوار و فداکار شما روحانى شهید مرحوم میرزاکوچکجنگلى است که از طلبههاى همین مدارس رشت و گیلان و از تحصیلکردگان علوم قدیمه بود، درسهایش را خواند، به حوزههاى بزرگ رفت، به نجف اشرف رخت کشید، آنجا هم تحصیلات کرد به عنوان یک طلبهى فاضل، یک دل دردمند و از اسلام سیراب شده به فکر نجات این ملت افتاد.»
۱۳۶۴/۱۱/۳۰
یکی از اسناد مهم، نامه کنسولگری روس است که در تاریخ ۲۳ اوت ۱۹۱۵، برابر با یکم شهریور ۱۲۹۴، به اداره کارگزاری مهام خارجه گیلان
(۲) فرستاده شده و نشان میدهد عملیات میرزا در تابستان همان سال آغاز شده بود.
نهضت دوم جنگل
«با وجود خشونت و سرکوبی که در شکست نهضت انجام گرفت دولت وثوق الدوله موفق به جدایی مردم از میرزا نشد. اما علی رغم این همه فشار و ستم از دل خاکستر سرکوبها بار دیگر نهضت جنگل شعلهور شد.»
(۳)
در دوره دوم نهضت، اگرچه میرزا در ابتدا با نیروهای انگلیسی مقابله میکرد، اما کمکم بعضی از همراهان او جذب فکر خیانتبار اتحاد جماهیر شوروی شدند؛ جریانی که تلاش میکرد مسیر نهضت را از هدف اصلیاش منحرف کند. با این حال، میرزا محکم در برابر این انحراف ایستاد و اجازه نداد نهضت از راه اصلی خود خارج شود.
یک رفتار دینی
«میرزا کوچک یک روحانى است، یک طلبه است. البتّه من شنیده بودم، نقل شد براى ما از سالها پیش که ایشان مرحوم میرزاى شیرازى را درک کرده، لکن خیلى باورکردنى نیست
(۴) این را مرحوم پدرم نقل از مرحوم آ سیّد علىاکبر مرعشى
(۵) مىکرد. [...] لکن در اینکه طلبه بوده، در اینکه روحانى بوده، هیچ شکّى نیست؛ در حوزهى خودِ رشت، بزرگانى هم در آن وقت بودهاند که مىتوانسته از آنها استفاده کند، در این هیچ تردیدى نیست. بنابراین منشأ حرکت میرزا کوچک خان یک منشأ صددرصد دینى و اعتقادى است.»
۱۳۹۱/۰۸/۲۹
مخالف افراطگرایی
رفتار او هم یک رفتار دینى و اعتقادى است، یعنى انسان مشاهده مىکند با اینکه در درون تشکیلات خودشان مخالفینى داشت، بعضى از اقشار گوناگون ممتاز هم با او مخالفت مىکردند، امّا مرحوم میرزا کوچک در برخورد با اینها کاملاً حدود شرعى را رعایت مىکرده و اهل درگیرى با داخل نبوده. مثلاً کسانى بودند کهمخالفتهاى اعتقادى با ایشان داشتند؛ همراهان ایشان -آن افراطىها- مىگفتند اینها را بزنیم سرکوب کنیم! میرزا کوچک نمىگذاشته، جلوى اینها را مىگرفته و مانع مىشده از اینکه این کار را بکنند؛ یعنى رفتار هم یک رفتار دینى است.
۱۳۹۱/۰۸/۲۹
جمهوری اسلامی گیلان
یکی از ویژگیهای میرزاکوچک و نهضت جنگ راهاندازی یک جمهوری اسلامی بود: «یک واحد مینیاتورى را ایشان از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى را در رشت و در همان محدودهى خاصّ خودش - گیلان - به وجود آورده.»
۱۳۹۱/۰۸/۲۹
«جنبش جنگل در آغاز برای مبارزه علیه اشغال گیلان توسط روسیه تزاری به وجود آمد که در جنگ جهانی اول با ارتشی بزرگ گیلان را اشغال کرده بود سپس با بیرون رفتن ارتش روسیه با اشغالگری قوای انگلیس جنگید که با وجود اتمام جنگ در ایران و گیلان باقی مانده و قراداد ۱۹۱۹ را به ایران تحمیل کرده بود با خروج ارتش انگلیس جنگلیان به رهبری میرزاکوچک خان جنگلی تمام گیلان را تصرف کردند و یک نظام جمهوری در گیلان اعلام کردند که در ایران و تمام خاورمیانه تا آن زمان سابقه نداشت.»
(۶)
هر چند این اتفاق در دورهای کوتاه و در جغرافیایی محدود رقم خورد اما با پیروز انقلاب اسلامی تحقق پیدا کرد: «من بعد از انقلاب وقتى رشت آمدم - در سال ۵۸ - اولین کارى که کردم زیارت قبر متروک مرحوم میرزاکوچکجنگلى بود در قبرستان، که رفتم آنجا را پیدا کردم و سر قبر او نشستم و مدتها با آن روح بزرگ راز و نیاز کردم. من به میرزاکوچک عزیز شهید با زبان دل و احساس گفتم که از قبر سر بردار، آرزویى که تو داشتى به دست این ملت، به دست آن امام و با رهبرى پرچم پیروزمند اسلام عملى شد.»
۱۳۶۴/۱۱/۳۰
ضد شوروی
هر چند در ابتدا تا اندازهای همراهی شوروی با نهضت جنگل
(۷) باعث ایجاد خوشبینی در میرزا شد اما این خوشبینی طولانی نشد. «خب آن زمان - مىدانید دیگر - آن غوغاى نهضت مارکسیستى و تشکیل شوروى و هیاهویى که در دنیا و در بین ملّتها راه افتاده بود و جاذبهاى که براى بعضى از ملّتها به وجود آورده بود، طبعاً یک عدهاى را مجذوب خودش کرده بود و دوروبرىهاى ایشان هم از این طریق به ایشان خیانت کردند؛ لکن این مرد، هم بهخاطر پایبندىاش به اسلامْ جذب تفکّر مارکسیستى نشد و رد کرد بهطور صریح و قاطع آن نظریّه را - با اینکه جزو نزدیکترینهایى که با او از اوّل همراه بودند، گرایش پیدا کردند؛ البتّه آنها هم ناکام از دنیا رفتند، هیچکدام آنها هم خیرى از این زندگى ندیدند و از آن جریان بلشویکى هیچ خیر و تجاوب جوانمردانهاى مشاهده نکردند - و مخالفت کرد، هم با اجنبى مخالف بود؛ یعنى چون سیاستى بود که از طرف اجانب بود، با اینکه اینها مقابلهشان با دستگاههاى حاکم مثل انگلیس و روسهاى قزّاق و مانند اینها بود، امّا درعینحال به آن طرف هم جذب نشد؛ استقلال را حفظ کرد.»
۱۳۹۱/۰۸/۲۹