
حضرت آیتالله خامنهای: «اینکه رئیسجمهور آمریکا میگوید ما آماده هستیم با ایران مذاکره کنیم و به مذاکره دعوت [میکند] و ادّعا میکند که نامهای فرستاده ــ که البتّه به ما نرسیده؛ یعنی به من نرسیده ــ به نظر من این فریب افکار عمومی دنیا است؛ این معنایش آن است که ما اهل مذاکرهایم، میخواهیم مذاکره کنیم، صلح کنیم، دعوا نباشد، ایران حاضر به مذاکره نیست. خب، ایران چرا حاضر به مذاکره نیست؟ به خودتان برگردید.» ۱۴۰۳/۱۲/۲۲
رسانهی KHAMENEI.IR در ادامه مطالب پرونده «دلیل؟ تجربه!»، در یادداشتی، به واکاوی مستندات تاریخی، تحلیل گفتارهای سیاسی، و بررسی الگوهای رفتاری غرب، در بازی خطرناک «مذاکره فریبکارانه» پرداخته است.
مذاکره، در قاموس روابط بینالملل، واژهای نویدبخش است. از دیرباز، این فرایند به عنوان راهکاری برای رفع تنشها، حل مناقشات، و پیشبرد صلح در جهان شناخته شده است. اما هنگامی که یکی از طرفین، مذاکره را نه برای گفتوگو، بلکه برای پنهانسازی نیات استعماری، فریب افکار عمومی، و تحمیل خواستههای یکجانبه به کار میگیرد، این ابزار دیپلماتیک به سلاحی خطرناک تبدیل میشود. تجربه ایران در تعامل با قدرتهای غربی، بهویژه ایالات متحده، نمونهای تلخ و آموزنده از این سوءاستفاده نظاممند است.
چرا این موضوع اکنون اهمیت دارد؟
در جهانی که رسانهها واقعیتها را میسازند و روایتهای سیاسی جایگزین حقایق میشوند، شناخت تاکتیکهای فریب در مذاکرات بینالمللی، به یک ضرورت استراتژیک تبدیل شده است. از یکسو، قدرتهای سلطهگر با شعارهای صلحطلبانه میکوشند خود را «منجی جامعه جهانی» معرفی کنند، و از سوی دیگر، با نقض مکرر تعهدات، کشورهای مستقل را در چرخه بیپایان تحریم و تهدید اسیر میسازند. ایران، به عنوان کشوری که دهههاست در کوران این بازی نابرابر قرار دارد، تجربهای منحصربهفرد را پیش روی ملتهای جهان میگذارد؛ اینکه چگونه توافقهای بینالمللی میتوانند به ابزاری برای تضعیف حاکمیت ملی تبدیل شوند؟ یا چرا برخی دولتها حتی پس از امضای سندهای رسمی، از اجرای تعهدات خود سرباز میزنند؟ و آیا مذاکره با طرفی که پیشینه نقض قواعد را در کارنامه خود دارد، هرگز میتواند ثمربخش باشد؟
ایران؛ نمونهای برای تحلیل فریب مذاکره
تاریخ معاصر ایران، آینهای است که رفتار دوگانه غرب را در مذاکرات بینالمللی بهطور عریان آشکار میکند. از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که طی آن ایالات متحده با نقض حاکمیت ایران، دولت مصدق را سرنگون کرد، تا خروج یکجانبه ترامپ از برجام در سال ۱۳۹۷ که همزمان با ادعای «آمادگی برای مذاکره جدید» همراه بود، ردپای یک الگوی تکرارشونده آشکار است:
«دعوت به مذاکره فریب افکار عمومی دنیاست... ما چند سال نشستیم مذاکره کردیم، همین شخص، مذاکره امضاشده را پاره کرد»
(۱۴۰۳/۱۲/۲۲)
این تناقضِ رفتاری، پرسشی بنیادین را به ذهن متبادر میکند: آیا مذاکره با نهادهایی که حُکم قانونی توافقها را زیر پا میگذارند، میتواند چیزی جز اتلاف منابع ملی و تضعیف روحیه عمومی در پی داشته باشد؟
رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان (۵ آذر ۱۴۰۱) میفرمایند: «در قضیّهی بیانیّهی الجزایر، سر قضیّهی آزادی گروگانها در سال ۶۰، شما نشستید با آمریکا صحبت کردید. بنده آن وقت نمایندهی مجلس بودم. همان وقت اینجا در تهران همین حضرات نشستند به واسطهی الجزایر و بدون رودررویی با آمریکاییها صحبت کردند، قرارداد گذاشتند، تعهّدهای متعدّدی گرفتند که ثروتهای ما را آزاد کنید، تحریمهای ما را بردارید، در امور داخلی کشور ما دخالت نکنید، و ما هم از این طرف گروگانها را آزاد میکنیم. گروگانها را آزاد کردیم، آیا آمریکا به آن تعهّدات عمل کرد؟ آیا آمریکا تحریم را برداشت؟ آیا آمریکا ثروتهای مسدودشدهی ما را به ما پس داد؟ نه، آمریکا به تعهّد عمل نمیکند».
این نوشتار میکوشد تا با واکاوی مستندات تاریخی، تحلیل گفتارهای سیاسی، و بررسی الگوهای رفتاری غرب، پرده از بازی خطرناک «مذاکره فریبکارانه» بردارد. هدف نهایی، نهتنها افشای این تاکتیکهاست، بلکه ارائه راهکاری برای تبدیل مقاومت به گفتمان مسلط در برابر سلطهگری بینالمللی است.
سه محور کلیدی فریب مذاکره
۱. دعوت به مذاکره؛ نیرنگی برای فریب افکار عمومی جهانی
مذاکره، در ذات خود، فرایندی مبتنی بر اعتماد متقابل و تعهد به اجرای توافقها است. اما زمانی که یکی از طرفین، این ابزار را نه برای حل اختلافات، بلکه برای پوششدادن سیاستهای خصمانه و توجیه فشارهای بینالمللی به کار میگیرد، به سلاحی خطرناک برای فریب افکار عمومی تبدیل میشود.
حضرت آیتالله خامنهای در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان (۱۰ مرداد ۱۳۹۹) فرمودند: «اینکه آمریکاییها میگویند بیایید مذاکره کنیم، مذاکرهشان سر این چیزها است. خواهش میکنم همه این را توجّه کنند! البتّه من این را بارها گفتهام، باز هم ناچارم بگویم، چون بعضیها یا متوجّه نمیشوند یا وانمود میکنند متوجّه نشدهاند؛ اینکه دشمن میگوید بیایید مذاکره کنیم، یعنی اینکه شما بیایید پشت میز مذاکره بنشینید و ما به شما بگوییم باید شما موشک نسازید، شما هم باید قبول کنید؛ اگر قبول کردید که خب پدرتان درآمده؛ یعنی خودتان را بیدفاع کردهاید؛ اگر قبول نکردید، همین آش است و همین کاسه؛ باز هم دعوا، باز هم تحریم، باز هم تهدید؛ مذاکره یعنی این؛ دلیل اینکه بنده میگویم با آمریکا مذاکره نمیکنیم، این است که این مذاکره [نتیجه ندارد]».
لذا این محور، به تحلیل سازوکارها، نمونههای تاریخی، و پیامدهای این تاکتیک میپردازد.
۱-۱. سازوکار فریب: از ادعای صلحطلبی تا تحمیل فشار
دعوت به مذاکره در قاموس قدرتهای سلطهگر، سه هدف کلیدی را دنبال میکند:
توجیه سیاستهای یکجانبه: ایالات متحده و متحدانش با طرح ادعای «آمادگی برای گفتوگو»، میکوشند اقدامات خصمانه خود (مانند تحریمها یا تهدید نظامی) را به عنوان «واکنش طبیعی به عدم تمایل طرف مقابل» جلوه دهند.
انحراف افکار عمومی: با تمرکز رسانهای بر «امتناع ایران از مذاکره»، توجه جهانیان از نقض حقوق بینالمللی ایران (مانند تحریمهای غیرقانونی) منحرف میشود.
خرید زمان برای تشدید فشارها: مذاکرات طولانی و بیحاصل، فرصتی برای تحکیم ائتلافهای ضدایرانی و طراحی تحریمهای جدید فراهم میکند.
به عنوان نمونه پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام در ۱۳۹۷، دولت ترامپ همزمان با اعمال تحریمهای حدأکثری، رسانهها را به میدان آورد تا ادعا کند ایران به تعهدات هستهای خود پایبند نمانده است. این در حالی بود که گزارشهای مکرر آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) تأیید میکردند ایران تمام تعهدات برجامی را اجرا کرده است. ترامپ حتی در اقدامی نمادین، سند برجام را در یک کنفرانس مطبوعاتی پاره کرد، اما همزمان ادعا میکرد آماده مذاکره بدون پیششرط است. این تناقض آشکار، مصداقی از فریب سیستماتیک بود.
۱-۲. تحلیل تاریخی: از کودتای ۲۸ مرداد تا برجام
الف) کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲: نخستین آزمون فریب
دولت مصدق با ملی کردن صنعت نفت، منافع استعماری انگلیس را به چالش کشید. ایالات متحده ابتدا با ارسال پیامهای دیپلماتیک، خود را حامی مذاکرات ایران و انگلیس نشان داد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشآموزان و دانشجویان در ۱۱ آبان ۱۳۹۶ میفرمایند: «دکتر مصدّق. دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسیها مبارزه کند و در مقابل انگلیسها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکاییها؛ با آنها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ [به آنها] اعتماد کرد. کودتای بیستوهشتم مرداد نه بهوسیلهی انگلیس [بلکه] بهوسیلهی آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند؛ اینها نوکر میخواهند، سرسپرده میخواهند، توسریخور میخواهند».
هنری برادرز، مشاور امنیت ملی آمریکا، در خاطرات خود اعتراف میکند که دولت آیزنهاور از همان ابتدا قصد داشت با همکاری MI6، مصدق را سرنگون کند، اما برای فریب افکار عمومی، تا آخرین لحظه وانمود کرد «خواستار حل مسالمتآمیز بحران است».
در نهایت، کودتای نظامی با نقشآفرینی مستقیم CIA، نهتنها حکومت قانونی را ساقط کرد، بلکه الگویی برای نقض حاکمیت ملی کشورها تحت پوشش «مذاکره» ایجاد نمود.
ب) برجام؛ توافقی که به ابزار فشار تبدیل شد
برجام در سال ۱۳۹۴ به عنوان توافقی جامع و بلندمدت میان ایران و ۱+۵ امضا شد. ایران با محدودیتهای گسترده هستهای موافقت کرد، اما غرب بهجای لغو تحریمها، آنها را مشروط و موقت ساخت. اما ترامپ در ۱۳۹۷ نهتنها از برجام خارج شد، بلکه با اعمال تحریمهای ثانویه، دیگر کشورها را نیز تهدید به مجازات در صورت همکاری با ایران کرد. این اقدام، نقض صریح قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بود که برجام را تأیید میکرد. همزمان با تشدید تحریمها، مقامات آمریکایی در رسانهها ادعا میکردند «آمدهاند تا بر سر میز مذاکره بازگردند» - گفتمانی که حتی پس از روی کار آمدن بایدن نیز ادامه یافت.
۱-۳. گفتار دوگانه غرب؛ تحلیل گفتمان سیاسی
«آمریکاییها باج میگیرند. اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید؛ مرتّب باج بدهید. آمریکا اینها را میخواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعیتان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ من نمیگویم [طرفدار] جمهوری اسلامی؛ ممکن است یکی جمهوری اسلامی را هم قبول نداشته باشد امّا ایرانی باشد، غیرت ایرانی داشته باشد؛ [او هم] حاضر نیست این باجها را بدهد.» (۱۴۰۱/۹/۵)
بررسی بیانیههای مقامات غربی نشان میدهد دعوت به مذاکره، همواره با زبان تهدید و تحقیر حاکمیت ملی ایران همراه است:
ترامپ در سخنرانی ۲۰۱۸: «ایران باید بداند اگر میخواهد زنده بماند، باید فوراً به مذاکره بیاید».
بایدن در ۲۰۲۱: «ما به برجام بازمیگردیم، اما ابتدا ایران باید تعهداتش را کامل اجرا کند» - درحالیکه آمریکا خود نقضکننده اصلی بود.
این گفتمان، سه پیام ضمنی دارد. اول اینکه غرب خود را محق میداند تا خارج از چارچوبهای بینالمللی، برای ایران «شرط» تعیین کند. دوم، تقلیل دادن حاکمیت به تسلیم؛ یعنی مذاکره نه به عنوان ابزار تفاهم، بلکه بهمثابه اعلام surrender (تسلیم) تصویر میشود. و سوم، توجیه فشارهای بیشتر؛ به این معنی که هرگاه ایران از پذیرش شروط یکجانبه سرباز زند، غرب آن را بهانه تشدید تحریمها قرار میدهد.
۱-۴. پیامدهای فریب: از بیاعتمادی تا مقاومت
استفاده ابزاری از مذاکره، پیامدهایی فراتر از روابط دوجانبه دارد. وقتی قدرتهایی مانند آمریکا قطعنامههای شورای امنیت را نقض میکنند، اعتماد به نظام چندجانبهگرایی از بین میرود. ولی از سوی دیگر این خود باعث تقویت گفتمان مقاومت میشود. به گفته رهبر انقلاب:
«امروز شما ملاحظه میکنید دشمنان ما - که البتّه همیشه ملّت ایران را بد شناختند و نشناختند، همیشه دچار این اشتباه بودند، الان هم همین اشتباه را دارند میکنند؛ ملّت ما را نمیشناسند، کشور ما را نمیشناسند - خیال میکنند که بهخاطر فشار تحریم و محاصرهی اقتصادی، ملّت دستهایش را در مقابل آنها بالا برده و تسلیم شده؛ نه آقا، اشتباه میکنید. این ملّت، ملّتی که دستهایش را به علامت تسلیم بالا ببرد نیست. در شرایطی سختتر از این [هم]، این ملّت تسلیم نشده است. یک نمونهی واضحِ روشن غیرقابل انکار هشت سال جنگ تحمیلی است؛ شوخی است؟ هشت سال! همهی قدرتهای بزرگ جهانی به یک مجرمی کمک کنند که علیه کشور و ملّت کار بکند و این ملّت بر همهی آنها فائق بیاید؛ این کار کوچکی است؟ این چیز کمی است؟ آنجا هم «وَ کانَ حقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنین» بود، آنجا هم همین عزم راسخ، تصمیم قاطع، آوردن موجودىِ خداداده به میدان عمل و صحنهی عمل، گرهها را یکی یکی باز کرد». (۱۳۹۲/۱۰/۱۹)
از این رو این رویکرد آمریکا باعث بیداری افکار عمومی میشود. تجربه ایران به کشورهای دیگر نشان میدهد که مذاکره با غرب، تنها در سایه اقتدار داخلی و وحدت ملی ممکن است.
لذا دعوت به مذاکره، زمانی که از سوی قدرتهای سلطهگر صورت میگیرد، نه یک پیشنهاد صلح، بلکه ابزاری برای جنگ نرم است. تاریخ ایران اثبات کرده است که غرب، مذاکره را نه برای تفاهم، بلکه برای تحمیل اراده، تضعیف حاکمیت، و فریب جامعه جهانی به کار میگیرد. در چنین شرایطی، هوشیاری دیپلماتیک، افشاسازی رسانهای، و تقویت بنیانهای داخلی، تنها راه خنثیسازی این توطئه پیچیده است.
۲. نقض سیستماتیک توافقها؛ الگویی تاریخی در رفتار قدرتهای سلطهگر
نقض تعهدات بینالمللی توسط قدرتهای بزرگ، پدیدهای تصادفی یا موردی نیست، بلکه الگویی ساختاری است که ریشه در ماهیت سلطهجویانه نظام بینالملل دارد.
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ تهران فرمودند: «آن چیزی که در این بین[گفتارهای سران کشورهای دیگر در مورد انتخابات ۸۸] از همه بدتر و زشتتر به چشم من آمد، این حرفهائی بود که به عنوان دلسوزی از حقوق بشر و سختگیری به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائی صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزی به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کی به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟ عراق را کی زیر چکمهی نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسی به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسی و مادی کرد؟ در خود آمریکا - انسان واقعاً تعجب میکند - در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهوری شوهر همین بانوئی که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقهی داوودی را زنده زنده در آتش سوزاندند. این که دیگر جای انکار نیست. همین حضرات، همین دمکراتها این کار را کردند.»
این محور با بررسی نمونههای تاریخی، تحلیل دلایل نقض توافقها، و پیامدهای آن، نشان میدهد چگونه غرب از حقوق بینالملل به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود بهره میبرد، نه قاعدهای برای تعامل عادلانه.
۲-۱. تعریف نقض سیستماتیک: وقتی توافقها، کاغذپاره میشوند
نقض سیستماتیک به معنای تخلف مکرر و برنامهریزیشده از تعهدات بینالمللی است، به گونهای که طرف متخلف نهتنها مجازات نمیشود، بلکه با ایجاد روایتهای رسانهای، خود را «قربانی» یا «مدافع حقوق بینالملل» معرفی میکند. ویژگیهای این الگو عبارتاند از:
تقدم منافع ملی بر تعهدات: قدرتهای سلطهگر توافقها را تنها تا زمانی محترم میشمارند که با منافع کوتاهمدتشان همسو باشد.
استفاده گزینشی از حقوق بینالملل: نقض توافقها در مواردی رخ میدهد که طرف ضعیفتر (مانند ایران) فاقد اهرمهای فشار مؤثر است.
بازتعریف یکجانبه مفاد توافق: طرف قویتر پس از امضا، مفاد توافق را به شکلی تفسیر میکند که عملاً تعهداتش را بیاثر سازد.
ج) پیمان پاریس (۱۹۵۴): نقض استقلال ایران در دوره پهلوی
پس از کودتا، آمریکا و انگلیس با امضای پیمان پاریس، شرکتهای نفتی خود را جایگزین شرکت ملی نفت ایران کردند. این پیمان عملاً حاکمیت ایران بر منابعش را نادیده گرفت و نشان داد حتی توافقهای بهظاهر فنی نیز در خدمت استعمار نوین است.
۲-۳. تحلیل رفتاری: چرا غرب توافقها را نقض میکند؟
«اینکه آمریکاییهای دائم اسم مذاکره را میآورند و مذاکرهی مستقیم با ایران را ما حاضریم و مانند این حرفها، این جور نیست که آمریکا بخواهد مذاکره کند تا اینکه یک حرف حقّی را قبول کند؛ نه، میخواهد مذاکره کند تا یک حرف باطلی را تحمیل کند! اصلاً کار او این جوری است، وَالّا اینکه حالا یک حرف حقّی را بشنوند، تصدیق کنند، قبول کنند، این جوری نیست»
(۱۴۰۰/۱/۲۵)
الف) نگاه ابزاری به حقوق بینالملل:
برای قدرتهای سلطهگر، توافقهای بینالمللی ابزاری برای تثبیت هژمونی است، نه قاعدهای اخلاقی. هنگامی که توافقی با منافع آنها در تعارض قرار گیرد، بدون درنگ نقض میشود.
ب) انحصار تفسیر مفاد توافق:
غرب با تحمیل تفسیر یکجانبه، همواره راهی برای شانه خالیکردن از تعهدات مییابد. نمونه بارز، ادعای آمریکا مبنی بر «تخلف ایران از روح برجام» است، در حالی که متن توافق هیچ اشارهای به «روح توافق» ندارد.
ج) عدم وجود مکانیسمهای اجرایی:
نهادهای بینالمللی مانند شورای امنیت، تحت سلطه قدرتهای دارای حق وتو هستند؛ بنابراین، نقض توافقها توسط این قدرتها هیچ پیامد عملی ندارد.
فلذا گفته رهبر معظم انقلاب که «در مذاکره باید انسان مطمئن باشد که طرف مقابل به آنچه متعهّد شد عمل خواهد کرد. وقتی میدانیم عمل نمیکند، چه مذاکرهای؟ بنابراین، دعوت به مذاکره و اظهار مذاکره فریب افکار عمومی است.»
(دیدار رمضانی دانشجویان، ۲۲ اسفند ۱۴۰۳) کاملا درست و به جاست.
۲-۴. پیامدهای نقض توافقها: از بحران اعتماد تا تقویت مقاومت
«اینها خودشان تروریستپرورند، اینها خودشان ضدّ حقوق بشرند؛ اینها دنبال این هستند که برای حقوق بشر به یک کشوری فشار بیاورند؟ مسئله این نیست؛ مسئله یک محاسبهی بسیار بالاتر و فراتر از این حرفها است؛ یعنی یک ملّتی، یک حرکتی، یک هویّتی بهوجود آمده است مبتنی بر منابعی و مبادیای درست نقطهی مقابل مبادی نظام استکبار و نظام ظلم و انظلام؛ نمیخواهند این به جایی برسد؛ ما در یکچنین موقعیّتی هستیم؛ ما در یکچنین جایگاهی هستیم. بایست حرکت بکنیم، باید تلاش کنیم. تحریمها هم البتّه زحمتهایی ایجاد میکند امّا میتواند مانع پیشرفت نشود؛ [باید] از ظرفیّتهایمان استفاده کنیم.»
(۱۳۹۴/۴/۱۳)
نقض مکرر تعهدات از سوی آمریکا باعث شده تا دیگر نتوان به وعدههای او اعتماد کرد. لذا مردم ایران تصمیم گرفتهاند درد مقابل این زیادهخواهیها مقاومت کنند. این مقاومت اثراتی در پی داشته است:
تضعیف اعتماد به دیپلماسی: هر بار نقض توافقها، ملتها را نسبت به کارآمدی مذاکرات بدبینتر میکند.
افزایش هزینههای امنیتی: ایران پس از خروج آمریکا از برجام، مجبور به تقویت توان دفاعی و بازطراحی استراتژیهای امنیتی شد.
جهش علمی: تحریمها و نقض تعهدات غرب، ایران را وادار به خوداتکایی در فناوریهای حساس (مانند هستهای، موشکی، و نانو) کرد.
بیداری جهانی: کشورهایی مانند ونزوئلا، کره شمالی، و سوریه از تجربه ایران درس گرفتهاند که توافق با غرب بدون اهرمهای فشار، خطرناک است.
در نتیجه نقض سیستماتیک توافقها توسط قدرتهای سلطهگر، پدیدهای تصادفی نیست، بلکه بازتابی از نظم ناعادلانه بینالمللی است.
رهبر انقلاب میفرمایند: «ملّت عزیز ایران باید همّتشان این باشد که قوی بشوند. تنها راه در پیش پای ملّت ایران عبارت است از قوی شدن؛ باید تلاش کنیم قوی بشویم؛ ما از مذاکره هم ابائی نداریم؛ البتّه نه با آمریکا، با دیگران؛ امّا نه از موضع ضعف، از موضع قوّت، از موضع قدرت.»
(۱۳۹۸/۱۰/۲۷)
تاریخ نیز نشان میدهد هرگونه توافق با غرب، تنها در سایه سه عامل ممکن است:
۱. اقتدار داخلی (توان بازدارندگی اقتصادی، نظامی، و فناوری).
۲. افشاسازی رسانهای الگوهای نقض تعهدات.
۳. اتکا به نهادهای چندجانبه غیرغربی (مانند سازمان همکاری شانگهای).
بدون این پیششرطها، توافقها نه راهحلی برای مشکلات، بلکه دریچهای جدید برای فشارهای بعدی خواهند بود.
۳. بیهودگی مذاکره با طرف غیرمتعهد؛ درسهایی از تجربه ایران و جهان
مذاکره با طرفی که پیشینه نقض تعهدات دارد، نهتنها بیفایده، بلکه خطرناک است. رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی خود دانشجویان (۲۲ اسفند ۱۴۰۳) میفرمایند: «پس این حوادث یک نتیجه داد؛ آن نتیجه این بود که برای پیشرفت، تکیهی به غرب نهفقط کمککننده نیست بلکه مانع است؛ یعنی تکیهی به غرب نهفقط ما را به پیشرفت نمیرساند بلکه مانع پیشرفت میشود. معلوم شد که در ایران هر پدیدهای که با زیادهخواهیهای غرب، با منافع غرب در تعارض باشد، اینها بیرحمانه با آن برخورد میکنند؛ یا مستقیم برخورد میکنند، کمااینکه در بیستوهشتم مرداد مستقیم برخورد کردند و آمدند کودتا کردند؛ یا غیر مستقیم برخورد میکنند، یعنی به وسیلهی حکومت دستنشاندهی خودشان، مثل پانزدهم خرداد سال ۴۲؛ آنجا هم برخورد کردند، کشتار کردند، قتلعام کردند، منتها به دست محمّدرضا.»
این محور با بررسی پیامدهای مذاکرات بیپشتوانه، تحلیل الگوهای رفتاری طرفهای غیرمتعهد، و ارائه راهکارهای جایگزین، نشان میدهد که اتکای صرف به دیپلماسی بدون تقویت اهرمهای فشار، میتواند به فاجعهای استراتژیک بینجامد.
۳-۱. چرا مذاکره با طرف غیرمتعهد بیثمر است؟
مذاکره زمانی معنادار است که دو شرط اساسی برقرار باشد:
۱. اعتماد متقابل به پایبندی طرفین به تعهدات.
۲. وجود مکانیسمهای اجرایی برای تضمین اجرای توافق.
در غیاب این دو شرط، مذاکره به بازیای تبدیل میشود که طرف قویتر همواره برنده آن است.
آمریکا در دهه ۱۹۹۰ با امضای چارچوب توافق ژنو، متعهد شد تحریمهای کره شمالی را لغو و رآکتورهای هستهای سبک را در اختیار این کشور قرار دهد. اما این تعهدات هرگز به طور کامل اجرا نشدند. کره شمالی که اعتماد خود را به غرب از دست داد، به توسعه برنامه هستهای خود ادامه داد و امروز به یکی از قدرتهای اتمی جهان تبدیل شده است.
رهبر انقلاب در این دیدار دانشجویی با اشاره به تجربه برجام تأکید میکنند:
«من میخواهم عرض بکنم اگر هدف از مذاکره رفع تحریم است، مذاکرهی با این دولت آمریکا رفع تحریم نخواهد کرد؛ یعنی تحریمها را برنمیدارد، [بلکه] گره تحریمها را کورتر خواهد کرد؛ فشار را افزایش خواهد داد. مذاکرهی با این دولت، فشار را افزایش خواهد داد»
(۱۴۰۳/۱۲/۲۲)
این گزاره نشان میدهد مذاکره با طرفی که به دنبال تحمیل بیشترین فشار است، نهتنها گرهی از مشکلات نمیگشاید، بلکه دست دشمن را برای اعمال شرایط سختتر باز میگذارد.
۳-۲. الگوهای رفتاری طرفهای غیرمتعهد: چهار تاکتیک کلیدی
طرفهای غیرمتعهد در مذاکرات بینالمللی، از چهار تاکتیک برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند:
الف) ایجاد تردید ساختگی (FUD: Fear, Uncertainty, Doubt): انتشار اطلاعات نادرست درباره نیات طرف مقابل برای ایجاد ترس و تردید. مانند ادعای آمریکا درباره «تهدید امنیتی ایران» بدون ارائه مدارک مستند.
ب) دبه درآوردن (Moving the Goalposts): پس از امضای توافق، شروط جدیدی را اضافه میکنند که در متن اولیه وجود نداشت. به عنوان مثال، اروپا پس از برجام، ایران را به «محدودیت موشکی» و «تغییر رفتار منطقهای» متهم کرد، در حالی که این موارد خارج از مفاد برجام بودند.
ج) فشار حدأکثری برای تسلیم (Maximum Pressure): تشدید تحریمها و تهدیدهای نظامی به موازات دعوت به مذاکره. ترامپ در ۱۳۹۷ همزمان با خروج از برجام، تحریمهای «به صفر رساندن فروش نفت» را اعمال کرد.
د) سوءاستفاده از نهادهای بینالمللی: استفاده گزینشی از سازمانهایی مانند
IAEA یا شورای امنیت برای مشروعیت بخشیدن به فشارها. آمریکا در حالی که خود از ۸۰ قطعنامه شورای امنیت تخلف کرده، ایران را به نقض حقوق بشر متهم میکند
!
۳-۳. پیامدهای مذاکرات بیحاصل: از اتلاف منابع تا تضعیف روحیه ملی
«این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هر جا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربهی بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جایی که کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید.»
(۱۴۰۰/۵/۶)
میتوان اینگونه گفت که مذاکره با طرف غیرمتعهد، چهار آسیب جدی به همراه دارد:
۱. اتلاف منابع ملی: زمان، انرژی، و سرمایه سیاسی صرف فرایندی میشود که از ابتدا محکوم به شکست است.
۲. تضعیف جایگاه بینالمللی: تکرار مذاکرات بیحاصل، ایران را در چشم ناظران بینالمللی به عنوان «طرف انعطافناپذیر» تصویر میکند.
۳. فرسایش داخلی: جامعه با مشاهده بیثمری مذاکرات، نسبت به کارآمدی نظام سیاسی بدبین میشود.
۴. تقویت طرف متخلف: دشمن با استفاده از فرصت بهدستآمده، به تحکیم ائتلافهای ضدایرانی میپردازد.
نباید فراموش کرد که آمریکا پس از ۲۰ سال اشغال افغانستان، با طالبان توافق صلح امضا کرد و به محض خروج نیروهای آمریکایی، این گروه کنترل کشور را به دست گرفت. اما این توافق نهتنها صلح نیاورد، بلکه بحران افغانستان را تشدید کرد.
۳-۴. راهکارهای جایگزین: از مقاومت تا بازتعریف دیپلماسی
در مواجهه با طرفهای غیرمتعهد، سه استراتژی کلیدی میتواند جایگزین مذاکرات بیحاصل شود:
الف) مقاومت هوشمند (Smart Resistance): تقویت توان بازدارندگی در حوزههای اقتصادی (خودکفایی انرژی)، نظامی (موشکهای بالستیک)، و فناوری (نانو، هوش مصنوعی). در این زمینه ایران با وجود تحریمها، به رتبه پانزدهم جهان در تولید علوم نانو دست یافته است.
ب) دیپلماسی افشاگرانه (Exposure Diplomacy): مستندسازی و افشای نقض تعهدات طرف مقابل در مجامع بینالمللی.
ج) ائتلافهای غیرغربی: همکاری با کشورهایی که خود قربانی سلطه غرب هستند (مانند روسیه، چین، ونزوئلا). عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای به عنوان گامی برای خنثیسازی تحریمهاست.
رهبر معظم انقلاب در دیدار ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ فرمودند: «برخلاف انتظار دشمن، نه مقاومت فلسطین و نه مقاومت لبنان از پا درنیامده بلکه قویتر شده، پُرانگیزهتر شده. این شهادتها از لحاظ انسانی به آنها خسارت وارد کرد امّا از لحاظ انگیزه آنها را تقویت کرد. ملاحظه کردید، کسی مثل سیّدحسن نصرالله (رضوان خدا بر او) از بین میرود، از میان این جمع پرواز میکند، جای او خالی میماند، آن وقت در عین حال در همان روزهای بعد از شهادت او حرکتی که حزبالله علیه رژیم صهیونیستی انجام میدهد، از حرکتهای قبلیاش قویتر است. در مقاومت فلسطین، کسی مثل هنیّه، کسی مثل سنوار، کسی مثل ضیف از میان اینها میرود، در عین حال اینها در مذاکرهای که اصرار رژیم صهیونیستی و طرفدارانش و آمریکا بر این مذاکره بوده، میتوانند شرایط خودشان را بر طرف مقابل تحمیل کنند؛ این نشاندهندهی آن است که انگیزهها قویتر شده.» و این نشان میدهد پایبندی به آرمانها، تنها راه خنثیسازی توطئههاست.
از این رو مذاکره با طرف غیرمتعهد، همچون قدم گذاشتن در باتلاقی است که هر لحظه امکان فرو رفتن در آن وجود دارد. تاریخ دیپلماسی بینالملل نشان میدهد قدرتهای سلطهگر، از مذاکره نه به عنوان ابزار تفاهم، بلکه به مثابه ابزاری برای انفعال طرف مقابل استفاده میکنند. راه رهایی از این باتلاق، نه در میز مذاکره، بلکه در تقویت اقتدار داخلی، افشای بیعدالتیها، و بازتعریف نقشآفرینی در نظم جهانی است. ایران با تکیه بر این سه اصل، میتواند الگویی برای کشورهای مستقل باشد که سلطهگری را به چالش میکشند.
مقاومت؛ تنها راه رهایی از چرخه فریب مذاکره
تجربه ایران در تعامل با قدرتهای سلطهگر، درسهایی ژرف و جهانشمول را پیش روی جامعه بینالملل میگذارد. تحلیل سه محور کلیدی این یادداشت
- فریب افکار عمومی، نقض سیستماتیک توافقها، و بیهودگی مذاکره با طرف غیرمتعهد - نشان میدهد که مذاکره در نظم کنونی جهان، نه ابزاری برای صلح، بلکه سلاحی برای تداوم سلطهگری است. میتوان استراتژیک و راهکارهای پیشِرو را در پنج گزاره کلیدی خلاصه کرد:
۱. فریب مذاکره؛ بازتابی از نظم ناعادلانه جهانی
نظام بینالملل، با ساختاری مبتنی بر انحصارگرایی قدرتهای دارای حق وتو، به طور ذاتی ناعادلانه است. در چنین سیستمی، مذاکرات نه بر پایه احترام متقابل، بلکه بر محور تحمیل اراده قدرتمندان میچرخد. نمونه تاریخی کودتای ۲۸ مرداد و خروج یکجانبه آمریکا از برجام، گواه این واقعیت است که توافقها تنها تا زمانی محترم شمرده میشوند که با منافع هژمونیک غرب همسو باشند.
۲. مقاومت؛ از گفتمان تا عمل
رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان (۲۲ اسفند ۱۴۰۳) با اشاره به تجربه مقاومت فلسطین و لبنان تأکید میکنند که شهادت فرماندهان، نهتنها مقاومت را تضعیف نکرد، بلکه آن را پرانگیزهتر ساخت. این گزاره، هسته مرکزی استراتژی جایگزین را روشن میسازد؛ یعنی تقویت توان بازدارندگی در حوزههای هستهای، موشکی، و سایبری، کاهش وابستگی به نفت، توسعه زیرساختهای خودکفا، و جهش تولید ملی، و مستندسازی نقض تعهدات غرب در مجامعی مانند سازمان ملل و جنبش عدم تعهد.
۳. درسهای جهانی: از ایران تا ونزوئلا
تجربه ایران به ملتهای مستقل نشان میدهد که اتکا به نهادهای غربی، راهگشا نیست، چراکه شورای امنیت و دادگاههای بینالمللی در خدمت قدرتها هستند. همچنین ایجاد ائتلافهای غیرغربی ضروری است. همکاری با قدرتهای نوظهور (چین، روسیه) و جنبشهای آزادیبخش (فلسطین، یمن) اهرم فشار مؤثری ایجاد میکند. نکته مهم اینکه افکار عمومی، سلاحی دوگانه است! همانگونه که غرب از رسانهها برای فریب استفاده میکند، ایران نیز میتواند با دیپلماسی رسانهای، روایت مقاومت را جهانی سازد.
۴. آینده مذاکرات؛ چشماندازی واقعبینانه
«باید در مذاکره قوی بود و جوری باید مذاکره کرد که بعد سرمان کلاه نرود. اینکه ما مذاکره بکنیم، روی کاغذ بیاوریم، بنویسیم، امضا کنیم، بعد آنها هم بهحسبِ ظاهر یک کاری انجام بدهند منتها تحریمها برطرف نشود و تجارت راه نیفتد، پیدا است که یک اشکالی در آنجا هست؛ نباید بگذاریم این اشکالات به وجود بیاید و در آنجا هم باید خودمان را قوی کنیم. در اقتصاد درون کشور هم همینجور؛ ما گفتیم اقدام و عمل.»
(۱۳۹۵/۱/۱۱)
مطابق فرموده رهبر معظم انقلاب هرگونه مذاکره آینده با غرب، تنها در صورت وجود چهار پیششرط معنا خواهد داشت:
۱. لغو بدون قیدوشرط تحریمها به عنوان پیشنیاز اعتمادسازی.
۲. ضمانت اجرایی بینالمللی با مشارکت نهادهای بیطرف.
۳. پایبندی عملی به حقوق حاکمیتی ایران (از جمله برنامه صلحآمیز هستهای).
۴. جبران خسارات ناشی از نقض توافقهای پیشین.
بدون این پیششرطها، مذاکره تکرار چرخه باطل فشار-مذاکره-تخلف-فشار بیشتر خواهد بود.
۵. تولد نظم جدید در پرتو مقاومت
فریب مذاکره، تنها یک تاکتیک سیاسی نیست، بلکه آیینه تمامنمای بحران مشروعیت نظم لیبرال-امپریالیستی است. ایران با تکیه بر سه اصل استقلالطلبی، عدالتخواهی، و علمگرایی، نهتنها الگویی برای کشورهای مستقل است، بلکه طلایهدار تولد نظمی جدید در عرصه جهانی خواهد بود. همانگونه که رهبری میفرمایند، امروز، آمریکا در مسیر ضعیفتر شدن است و ایران با قدرت هرچه تمامتر به پیش میرود. این گزاره، نه یک ادعا، که پیشگویی تاریخی است؛ تاریخی که در آن، مقاومت بر فریب، حق بر زور، و عدالت بر سلطه پیروز خواهد شد.
منابع:
۱. بیانات رهبر معظم انقلاب
۲. آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA). (2021). راستی آزمایی و نظارت در جمهوری اسلامی ایران در پرتو قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد (2015). گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی
۳. شورای امنیت سازمان ملل متحد. (2015). قطعنامه 2231 (2015) در مورد موضوع هسته ای ایران. اسناد سازمان ملل متحد
۴. کاتزمن، ک. (2020). ایران: تحریم های اقتصادی ایالات متحده و شیوع COVID-19. سرویس تحقیقات کنگره
۵. کینزر، اس (2003). همه مردان شاه: کودتای آمریکایی و ریشه های ترور خاورمیانه. جان وایلی و پسران
۶.Gasiorowski, M. J. (1987). کودتای 1953 در ایران. مجله بین المللی مطالعات خاورمیانه، 19 (3)، 261-286.
۷. انصاری، ع. م. (1398). اقتصاد مقاومتی ایران: الگویی برای بقا. چتم هاوس
۸. Clawson, P. (2015). Iran’s Ballistic Missile Program: Capabilities, Intentions, and the Role of Sanctions. The Washington Institute.
۹. Khamenei, A. (2024). Speech in the meeting with university students during Ramadan. Official Website of the Supreme Leader.
۱۰. Khamenei, A. (2023). Statements on the anniversary of the Islamic Revolution. Official Website of the Supreme Leader.
۱۱. Hufbauer, G. C., et al. (2020). Economic Sanctions Reconsidered (4th ed.). Peterson Institute for International Economics.
۱۲. Torbat, A. E. (2020). The Impact of Sanctions on Iran’s Economy. Middle East Institute.
۱۳. Human Rights Watch. (2022). Double Standards: How the U.S. and EU Ignore Their Own Sanctions Violations.
۱۴. Amnesty International. (2021). Unilateral Sanctions: A Tool of Oppression.