رهبر انقلاب اسلامی در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم (۱۴۰۰/۰۵/۰۶) درباره تجربه دولتهای یازدهم و دوازدهم را چراغ راه سیاستمداران و مسئولان و آیندگان دانستند: «این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هر جا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربهی بسیار مهمّی است.» پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در همین رابطه و در قالب پرونده «عبرت آیندگان» یادداشتی از آقای دکتر محمد جمشیدی، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران منتشر میکند.
کلیدواژهی اصلی بیانات رهبر انقلاب در دیدار پایانی دولت آقای روحانی با ایشان مفهوم «عدم اعتماد به غرب» بود. این عدم اعتماد یک موضع سیاسی نیست، بلکه یک تجربه و برآورد ناشی از هشت سال گذشته است. نکتهی مهم آن است که عدم اعتماد بهمعنی عدم تعامل نیست. رهبر انقلاب بیشترین انعطاف ممکن را در قبال درخواستهای دولت آقای روحانی برای تعامل با آمریکا نشان دادند، ولی مشکل دولت این بود که تعامل را با خوشبینی و «اعتماد به غرب» پیش برد. بهعبارت دیگر، شکست این بخش از سیاست خارجی دولت ناشی از چهار خطای راهبردی بود:
اوّلین خطای راهبردی این بود که تعامل با آمریکا اصالت داشت، نه حل مشکلات تحمیلشده به کشور؛ مثل تحریم از طرف آمریکا. به همین دلیل در طی فرآیندهای مذاکراتی ما این جملات را از تیم مذاکرهکننده میشنیدیم که میگفتند «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»؛ یعنی فارغ از اینکه چه توافقی شود، اصل توافق با آمریکا برایشان اهمیت داشت. این در حالی بود که طرف آمریکایی (خانم شرمن) صراحتاً اعلام میکرد که «توافقنکردن بهتر از توافق بد است»؛ حتی بعد از اینکه آمریکاییها تعهداتشان را نقض کردند، برخی از مذاکرهکنندگان اعلام کردند که هدف ما از مذاکرات رفع تحریم نبود و برای رفع کامل تحریم باید مذاکراتی فراتر از هستهای داشته باشیم. در واقع، در نگاه این دولت مذاکراتِ مرحلهای مدنظر بود به این معنی که بعد از مذاکرات هستهای مذاکرات دیگری انجام دهند. آقای روحانی هم در پیام نوروزی خود در سال ۱۳۹۵ بحث «برجام دو» را مطرح کرد و هم در سخنرانی تحلیف دولت دوازدهم در برابر دولت ترامپ از آمادگی برای رونمایی از «مادر مذاکرات» سخن گفت. البته رهبر انقلاب در سخنرانی نوروزی خود در مشهد (۱۳۹۵) در این رابطه سیاست نظام را تبیین کردند، ولی در نگاه دولت آقای روحانی مذاکرات گسترده در مراحل مختلف با آمریکا مدنظر بود و این موضوعی جز اصالت تعامل با آمریکا نبود.
دومین خطای راهبردی، پرهیز از اهرمسازی در مقابل آمریکا و هزینهمندکردن سیاستهای خصمانهی آمریکا بود؛ اهرمسازی یک اصل در سیاست بین کشورهاست و بهمعنی ایجاد ابزارهای قدرت برای وادارکردن طرف دیگر به تصحیح سیاستهای تهاجمیاش است و در اینجا بهمعنی وادارکردن آمریکا به عمل به تعهدات برجامیاش است که البته در دستور کار دولت آقای روحانی اساساً مشاهده نشد. به همین دلیل هنگامی که آمریکا از برجام خارج شد، با واکنش منفعلانهای از طرف دولت مواجه شد. دولت آقای روحانی سیاست صبر راهبردی را اتخاذ کرد و با گامهای ضعیف هستهای که برداشت، سیگنالهای اشتباهی به طرف مقابل فرستاد. در این نگاه، اساساً، اهرمسازی در مقابل آمریکا بیمعنی است. درحالی که در مقابل آمریکا قدرت جواب میدهد و ضعف باعث فشار بیشتر آمریکا میشود.
سومین خطای راهبردی، برجامیشدن سیاست داخلی و خارجی بود؛ یعنی همه چیز به برجام گره خورد و ابزاری برای تغییر معادلات داخلی شد. در حوزهی خارجی هم دستور کار فقط برجام بود و نسبت به مسائل دیگر بیتوجهی شد. اقدامات اندکی هم که انجام شد، در دورهی خروج آمریکا از برجام بود. به همین دلیل تصور آمریکا این شد که ایران راه یا برنامهای غیر از برجام ندارد و میتوانند به ایران فشار بیاورند.
چهارمین خطای راهبردی هم بیتوجهی و فراموشی سایر قدرتهای بینالمللی بود؛ یعنی همانجور که آقای روحانی از ابتدا میگفت، باید دم کدخدا را دید و با آمریکا بست. این دولت اساساً توجهی به قدرتهای نوظهور و بازیگران دیگر بینالمللی نکرد و باعث فاصلهافتادن ایران و قدرتهای رقیب آمریکا شد، درحالی که ما میتوانستیم از طریق توازن و بازی چندجانبه در سیاست بینالملل منافع خودمان را دنبال کنیم، ولی این رویکرد کنار گذاشته شد و بهصورت یکطرفه بهسمت آمریکا رفتیم.
نتیجهی این خطاها باعث شد که آمریکاییها به این نتیجه برسند که باید فشار بر ایران را حفظ کنند و ادامه دهند. آخرین تئوری که در دولت فعلی مطرح شد این بود که مشکلات ایجادشده برای برجام ناشی از شخص ترامپ است، امّا الآن که دولت جمهوریخواه ترامپ رفته و دموکراتها (همان کسانی که خودشان در طراحی و انعقاد برجام نقش اساسی داشتند) آمدهاند، به همان برجام هم راضی نیستند و تحریمها را حفظ کردهاند و بهدنبال طراحی قرارداد تحمیلی جدیدی هستند. پس، این تئوری دولت با واقعیت سازگار نبود. اساساً تئوری سیاست خارجی دولت با واقعیات محیط بینالملل و واقعیات سیاست خارجی آمریکا سازگار نبود و بهنوعی خوشبینی دولت به محیط بینالملل بود که با شکست مواجه شود.
امّا دربارهی فرآیند مذاکرات وین میتوان چنین گفت که این مذاکرات برای تطهیر آمریکا از ظلم و نقض تعهدی که انجامداده، از طرف اروپا و آمریکا طراحی شد. آمریکا از برجام خارج شد و متهم است و باید برگردد و به تعهداتش عمل کند، ولی با راهاندازی مذاکرات وین تلاش میکنند که جای ظالم و مظلوم را عوض کنند. آمریکاییهای میگویند ما حاضریم به برجام برگردیم، ولی تحریمهای اساسی را بر نمیداریم. وقتی ایران میگوید که اینگونه بازگشت به برجام معنی ندارد، آمریکا میگوید پس ایران است که نمیگذارد برجام احیا شود. دولتمردان و دیپلماتهای ما باید به این فرآیند حیلهگرانه توجه داشته باشند؛ امّا متأسفانه شاهد فرافکنی هستیم، چراکه برخی این حیلهگری آمریکا را به گردن قوای دیگر میاندازند.
واقعیت این است که وقتی مشاهده شد که دولت بایدن هم مثل ترامپ حاضر به رفع تحریمهای پس از برجام نیست، جمهوری اسلامی بهسمت تقویت ابزارهای قدرت حرکت کرد؛ البته این کار بهصورت قانونی و در چهارچوب برجام و طی فرایند دموکراتیک در مجلس انجام شد و نهایتاً ایران طبق برجام، بخشی از تعهداتش را کاهش داد. اقدام ایران دقیقاً برخلاف کاری بود که آمریکا کرد و با خروج کامل از برجام، تعهداتش را نقض کرد؛ امّا اتفاق قابل توجهی که بعد از تصویب قانون مجلس افتاد این بود که تحرکات دیپلماتیک هم افزایش پیدا کرد؛ یعنی طرف غربی بهسمت مذاکره متمایل شد، ولی طرحهای دیپلماتیک آنها بیشتر از جنس بازیدادن ایران است و میخواهند با دادن امتیازهای حداقلی، اکثر تحریمها را حفظ کنند. یکی از نمونههای بارز یکیبودن سیاست تحریمی بایدن و ترامپ، مسئلهی تحریم تسلیحاتی است که طبق برجام این تحریم در اکتبر سال ۲۰۲۰ منقضی شد، ولی دولت ترامپ بهدنبال حفظ آن بود و جامعهی بینالملل با او همراهی نکرد. به همین دلیل دولت ترامپ قانون یکجانبه گذاشت و دوباره تحریم تسلیحاتی را وضع کرد. الآن هم آقای بایدن و تیم سیاست خارجیاش حاضر نیست تحریم تسلیحاتی غیرقانونی و یکجانبهی ترامپ را بردارد و دقیقاً سیاست ترامپ را ادامه میدهد.
آمریکاییها بهصورت فریبکارانه میگویند که ما تحریم سپاه و نهادهای مرتبط با نیروهای مسلح را برمیداریم، امّا تحریمی که برمیدارند، برچسب تروریستی FTO است که مربوط به وزارت خارجهی آمریکاست، درحالی که برچسب تحریمی SDGT وزارت خزانهداری را برنمیدارند. مشکل ما برچسب نیست، مشکل ما برنداشتن تحریم بهصورت واقعی است. لذا، با فریبکاری میخواهند تحریمها را در چهارچوب مذاکرات وین نگه دارند. متأسفانه شاهد این هستیم که برخی در داخل کشور با فرافکنی میخواهند این مسئله را به گردن داخل بیندازند، درحالی که دشمنی آمریکا و تلاش او برای حفظ تحریم باعثشده که به این وضعیت برسیم. ملت هم انتظاری غیر از این ندارد که ما در مذاکرات بهدنبال رفع تحریم باشیم. اگر تنها هدف مذاکره توافقکردن باشد و مشکل مردم را حل نکند، قطعاً مردم از این نوع مذاکرات راضی نخواهند بود.