مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها با حضور رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد. در این مراسم حجتالاسلام مسعود عالی، استاد حوزهی علمیهی قم در دو سخنرانی خود، به تبیین اهمیت خضوع و اظهار فقر در برابر خدا پرداخت. به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشهای مرتبط با این موضوع از سخنرانی این دو شب را منتشر میکند.
در بعضی از ادیانِ تحریفشده، حوزهی معنویت، دین و امور دنیایی از هم جداست؛ یعنی اگر کسی میخواهد با خدا ارتباط برقرار کند، در روز خاصی مثل شنبه یا یکشنبه در معابد عمومی وارد میشود و دعا و نیایش میکند و در اتاقهای اعتراف از خداوند متعال عذرخواهی میکند و از کلیسا، کنیسه یا معبد که بیرون میآید، وارد زندگی مادی و دنیویاش میشود. حوزهی مادیت با معنویت یا حوزهی آخرت با دنیا، دو حوزهی مجزا از همدیگر هستند. متأسفانه در فرهنگ سکولار که یک فرهنگ غالبی است، توصیه میشود که دین اصلاً وارد زندگی نشود و میگوید اگر ارتباط با خدا میخواهی، به کلیسا برو و ارتباطت را برقرارکن، امّا وقتی وارد عرصهی زندگی شدی، اینجا دیگر عرصهی دنیا و محدودهی زندگی مادی است و ضوابط و اقتضائات خودش را دارد.
امّا در دین مقدس اسلام بههیچوجه اینچنین نیست. حوزهی معنویت تمام زندگی را پوشش داده و همراه با بندگی است. اینچنین نیست که اینها از همدیگر جدا باشند. اگر قرار باشد دین و خدا از امور دنیایی و مادی جدا باشد، زندگی دنیایی به تباهی و سیاهی کشیده میشود. بنابراین، در تمام زندگی باید معنویت حاکم باشد. این توصیهی دینی ماست. اینچنین نیست که اگر کسی کار و کاسبی؛ کار خانه؛ تفریح و ورزش؛ هنر و مدیریتهای اجتماعی را بهدست گرفت، دیگر از حوزهی عبودیت و عبادت خارج باشد. پیغمبر اکرم با یک جمعی نشسته بودند و هوا هم خیلی گرم بود. دیدند که یک جوان هیکلی، بار اینطرف و آنطرف میبرد. بعضی از اصحاب گفتند حیف این جوان نیست با این هیکل دارد برای دنیا عرق میریزد. پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند اگر کاری که این جوان دارد میکند بهخاطر اینکه محتاج دیگران نباشد و نان حلال برای خانوادهاش ببرد، عین آخرت است.
تمام زندگی دنیا را مسائل آخرتی و آخرتگرایی پوشش میدهد. در توصیههای دینی به ما گفته شده که عبادت فقط در مسجد نباشد. پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند عبادت هفتاد جزء است و افضل آن کسب روزی حلال است؛ یعنی شما در بازار اگر با انگیزهی متعالی کسب حلال کردی، همان برایت مسجد میشود. در خانه برای زن خانهدار وقتی کار میکند، همانجا مسجد میشود. همه جا را میشود عبادتگاه کرد و تمام زندگیات، بندگی و عبادت باشد. پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به ابوذر فرمودند: «یا أباذرٍّ ، لِیَکُن لَکَ فی کُلِّ شَیءٍ نِیَّةٌ صالِحَةٌ، حتّى فی النَّومِ و الأکل»(۱)؛ یعنی در همه چیز نیت داشته باش و کارهای زندگیات را غریزی انجام نده. حیوانات کارهایشان را غریزی انجام میدهند، امّا حیف است برای انسانی که میخواهد رشد کند و متعالی باشد، صرفاً روی غریزه کارهایش را انجام بدهد. یک نیت درست و الهی در کارهایت قرار بده، آنوقت تمام کارهایت عبادت میشود.
بعضی از دوستان مرحوم حاج آقا فخر تهرانی بهخاطر گرمی هوای قم به ایشان میگویند که به روستاهای اطراف قم که خنکتر است برویم. ایشان گفت آنجا امامزاده هم دارد، گفتند بله، آنجا امامزادهای هست. گفت من به نیت زیارت میآیم. ببینید او هواخوری و تفریح میکند، امّا تمام انگیزهاش نیت الهی است. البته منظورم این نیست که برای هرجایی حتماً باید نیت زیارت باشد، بلکه یک نیت و انگیزهی انسانی، الهی و متعالی باشد که نشان بدهد فراتر از یک زندگی حیوانی است. امام صادق علیهالسلام میفرمایند شب قبل از خواب نیت کنید که سحر چند دقیقه قبل از اذان صبح بیدار شوید. اگر کسی این نیت را بهطور جد بکند، به فرمودهی حضرت تا صبح برای نفسهایش ذکر نوشته میشود.
مرحوم شیخ بهائی در یکی از کتابهایش نکتهی قابل توجهی دارد. ایشان میفرماید اگر فرض کنیم کسی در شبانهروز شش ساعت بخوابد، چنین کسی اگر در کل عمرش هشتاد سال عمر کند؛ یعنی بیست سال از عمرش را در خواب بوده است و برایش گناه و ثواب نمینویسند. درواقع بیست سال در نامهی عملش خنثی است. مگر ما چقدر عمر میکنیم که اینجوری عمرمان بینتیجه باشد. اگر ما به فرمایش امام صادق علیهالسلام عمل کنیم و قبل از خواب نیت کنیم که سحر بلند شویم، این بیست سال دیگر در نامهی عمل خنثی نیست و عبادت محسوب میشود. آدمی میتواند لحظهلحظهی زندگیاش را با بندگی، عبودیت و ارتباط با خدا بگذراند. این معنای عام عبادت است که آدمی با انگیزهی الهی زندگی کند.
حال معنویت، عبادت، دعا، زیارت، حال در نماز، حضور قلب در نماز، توبه و انابه مزدی است که پروردگار عالم میدهد. مفت نیست، مزد است. یک کاری باید کرده باشی که به تو بدهند. اینها کیمیاست و همینجوری به کسی نمیدهند. به قول حافظ:
سوز دل اشک روان آه سحر نالهی شب همه را از نظر لطف شما میبینم
این را باید به آدم بدهند. بعضیها این حال را اصلاً ندارند. یک موقع هست آدمی یک بار، دو بار، ده بار یا بیست بار حال ندارد، خب طبیعی است، امّا کسی که همیشه بیحال، بیسوز، بیاشک و بیتوجه به نماز است و هیچ موقع حال زیارت ندارد، مریض است. این حالات معنوی را باید به آدمی عنایت کنند. یک جملهای در بین عامهی مردم هست که هر موقع میخواهند به زیارت ائمه بروند میگویند آقا ما را طلبیده است. این جملهی درستی است و باید بطلبند. مرحوم علامهی طباطبایی میفرمود در حرم امام رضا علیهالسلام دیدم که ایشان با اشتیاق آغوشش را بهسمت زائرهایش گشوده است. همینطور هم هست. اوّل باید آن بزرگواران آغوش باز بکنند تا کشش، علاقه و شوقی در دل ما بیفتد.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
سیدالشهدا علیهالسلام در دعای عرفه به خداوند متعال عرض میکند: «إِلَهِی اطْلُبْنِی بِرَحْمَتِکَ حَتَّى أَصِلَ إِلَیْکَ وَ اجْذِبْنِی بِمَنِّکَ حَتَّى أُقْبِلَ إِلَیْک»؛ خدایا من را طلبکن و از جاذبههایت برای من بفرست تا بهسمت تو روی بیاورم و به تو برسم. خدا وقتی میخواهد دست کسی را بگیرد، آنوقت اشک و حال به او میدهد.
گر خدا خواهد کهمان یاری کند میل ما را جانب زاری کند
ای خدا زاری ز تو مرحم ز تو هم دعا از تو اجابت هم ز تو
هم دعا از توست هم آن نیکوی ما کهایم اول تویی آخر تویی
مولانا در دفتر سوم مثنوی داستانی را از تمثیلات زیبای او ذکر میکند. میگوید شخصی با اشک خیلی در درگاه پروردگار دعا میکرد و بعد از مدتی حاجتش را نگرفت. یواشیواش شیطان او را وسوسه کرد و گفت چرا اینقدر دعا میکنی وقتی به تو توجهی ندارد، اگر نگاهت میکرد که حاجتت را میداد. (دقیقاً همین وسوسهای که گاهی مواقع سراغ ما میآید و اگر احیاناً حاجتی میخواهیم و به ما نمیدهند یا دیر میدهند، قهر میکنیم و سرد میشویم.) شیطان اینقدر این شخص را وسوسه کرد تا اینکه سرد شد و دیگر دعا نکرد. شب در خواب حضرت خضر علیهالسلام را دید که به او گفت چرا دعا نمیکنی؟ او گفت برای چه دعا بکنم وقتی نتیجهای ندارد. حضرت خضر علیهالسلام گفت اشتباه میکنی جواب خدا اوّل آمد. این گریه و سوزی که تو داری همان جواب خداست و او تو را طلبیده است. اگر خدا با تو کاری نداشت، اصلاً به تو اشک و سوز نمیداد.
گفت آن اللّه تو لبیک ماست و آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست
حیلهها و چارهجوییهای تو جذب ما بود و گشودیم پای تو
ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یارب تو لبیکهاست
جان جاهل زین دعا جز دور نیست زان که یارب گفتنش دستور نیست
کسی که حال و دعا ندارد، ارتباط با خدا ندارد:
جان جاهل زین دعا جز دور نیست زان که یارب گفتنش دستور نیست
بر دهان و بر دلش قفل است و بند تا ننالد با خدا وقت گزند
بنابراین، حالات معنوی خیلی ارزشمند است. این حالات را نباید از دست داد. گاهی مواقع آدمی دلی میشکند، حق کسی را ضایع میکند یا آبرویی از کسی میبرد و از این حالات محروم میشود. شخصی خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام رسید و عرض کرد آقا من میخواهم نماز شب بخوانم، ولی اصلاً نمیتوانم. حضرت فرمود: «اَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ»(۲)؛ گناهانت تو را زمینگیر کرده است و این توفیق را به تو نمیدهند. این توفیقات مزد است و مفت نیست. همینجوری نمیدهند و باید کاری کرد تا بدهند.
علیبنیقطین، از اصحاب بزرگ و با عظمت امام کاظم علیهالسلام بود و با اجازهی امام وزیر هارونالرشید شد. چند باری میخواست استعفا بدهد، ولی امام به او فرمودند در دربار بنیعباس بمان و به شیعیان و مظلومین ما رسیدگیکن. خب در دربار ماند و تقیه کرد. یک مرتبه امام به او فرمود در تمام مدتی که در عرفات بودم، تو در نظرم بودی و برایت دعا میکردم؛ امّا او با این عظمت کاری کرد که از چشم امام افتاد. او کسی بود که امام دربارهاش فرمود اگر کسی میخواهد اهل بهشت را ببیند، علیبنیقطین را ببیند.
ماجرا از این قرار بود که یکی از شیعیان به نام ابراهیم جمّال از کوفه برای کاری به بغداد پایتخت بنیعباس نزد یقطین میآید. یقطین کارش را راه نمیاندازد و به او بیاعتنایی میکند. جمّال هم وقتی دید که به کارش رسیدگی نشد به کوفه برگشت. چند مدتی گذشت و یقطین برای اعمال و مناسک حج به مکه مشرف شد. بعد از انجام اعمال حج، به مدینه خدمت امام کاظم علیهالسلام رفت. وقتی به در خانهی حضرت رسید، به خادم گفت به آقا بگویید من با ایشان کار دارم و میخواهم خدمتشان برسم. خادم چند لحظه بعد آمد و گفت آقا فرمودند که علیبنیقطین را راه ندهم. او یک مرتبه یکّه خورد و گفت شما به حضرت گفتید که من هستم. خادم گفت بله، به آقا گفتم که علیبنیقطینِ وزیر آمده است و امام فرمودند که شما را راه ندهم.
علیبنیقطین وقتی این جمله را شنید، دیگر پایش کشش نداشت که از در خانهی امام کاظم علیهالسلام جای دیگری برود. تمام اعمالش به هدر رفته بود؛ چون امام دیگر قبولش نداشت. یقطین شهرت، منصب و مقامش را زیرپا گذاشت و در اطراف خانهی امام شروع به قدمزدن کرد تا امام بیرون بیاید و ایشان را ببیند. چند ساعتی که گذشت، امام کاظم علیهالسلام بیرون آمدند و او خدمت آقا رسید و سلام کرد و گفت آقا من خطایی کردم که شما راهم ندادید. حضرت فرمود تو به یکی از شیعیان ما بیاعتنایی کردی و من هم به تو بیاعتنایی میکنم. اگر میخواهی خدا اعمالت را قبول کند، باید از او حلالیت بطلبی. وقتی علیبنیقطین فهمید چرا امام ناراحتاند، به خانهی ابراهیم جمّال در کوفه رفت. صورتش را روی زمین گذاشت و به ابراهیم جمّال گفت پایت را روی صورت من بگذار. گفت چرا؟ گفت این صورت باید ذلّت ببیند که کار یکی از مؤمنین را راه نینداخته و بیاعتنایی کرده است. او پایش را روی صورت یقطین گذاشت. هنگامی که صورتش زیر پای او بود، گفت خدایا من آن کاری که از دستم برمیآمد کردم، دل امام را نسبت به من مهربان و راضیکن. بلند شد و جمّال را بوسید و به مدینه برگشت و حضرت حسابی تحویلش گرفت.
این درس بزرگی است؛ حتی اگر علیبنیقطین با آن عظمت باشی، اگر خطا، ظلم، تضییع حق یا بیاعتنایی به مؤمنی بکنی، از رابطهی الهی و خدمت امام رسیدن محروم میشوی؛ گاهی مواقع ما را هم محروم میکنند. یک کاری میکنیم که حال زیارت یا نماز شب نداریم و نمیتوانیم انجام بدهیم.
آیتاللّه مرتضی حائری رحمهاللهعلیه، فقیه با عظمتی بود و مدتی هم استاد رهبر انقلاب بود. ایشان بسیار دقیقالنظر، بسیار محتاط و با تقوا بود و در بین چهارده معصوم عاشق امام رضا علیهالسلام بود. اسم مشهد که میآمد گریهاش میگرفت. میگفت ما چهارده معصوم را در امام رضا علیهالسلام خلاصه کردیم. وقتی وارد صحن مطهر امام رضا علیهالسلام میشد، با گوشهی عبایش شروع به جاروکشیدن میکرد، بلکه جاروکش حرم امام رضا علیهالسلام محسوب شود. این بزرگوار میگوید وقتی داشتم به زیارت امام رضا علیهالسلام میرفتم، خیلی مراقب بودم که در حال خودم باشم و به اینطرف و آنطرف نگاه نکنم. وقتی مشغول ذکر بودم و به حرم رسیدم، یکی از آشنایان تا من را از دور دید، خیلی ذوقزده شد و با هیجان بهسمت من دوید تا بغلم کند؛ چون نمیخواستم با کسی حرف بزنم، خیلی سرد با او برخورد کردم. این بندهی خدا هم یک مرتبه از برخورد من یکّه خورد و خداحافظی کرد و رفت. میگوید وقتی وارد صحن شدم و خواستم از یکی از درها وارد حرم مطهر بشوم، یکی از اولیای خدا را دیدم که بهسمت من آمد و بدون احترام گفت شیخ مرتضی حضرت فرمودند داخل نیا. من یک مرتبه دلم ریخت؛ چون به حرف ایشان اطمینان داشتم و میدانستم حرف بیحساب نمیزند. دیگر پایم کشش نداشت که وارد حرم بشوم و از دور سلامی به امام رضا علیهالسلام دادم و برگشتم. میگوید وقتی آدرس آن بندهی خدا را بهسختی پیدا کردم، بغلش کردم، بوسیدمش و از او حلالیت طلبیدم. وقتی از او حلالیت گرفتم، دوباره بهسمت حرم رفتم، ولی خجالت میکشیدم که داخل حرم شوم و دور حرم آقا راه رفتم و گریه کردم.
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی
میگوید در حینی که داشتم قدم میزدم، یک مرتبه همان اولیاء خدا را از دور دیدم که با خوشحالی طرف من آمد و با احترام گفت آقا فرمودند حالا بیا داخل.
نکتهی دوم اینکه ملاک فیض عام و رحمانیت خدا، فقر ماست؛ امّا ملاک فیض خاص، عنایت ویژه و رحیمیت خدا، اظهار فقر و گدایی و خضوع ماست. ببینید خداوند متعال غنی مطلق است. کمالات را در حد بینهایت دارد. پروردگار عالم بینهایت علم، قدرت، رحمت، رزق و ... دارد. همان هزار اسم و صفتی است که در دعای جوشن کبیر میخوانید. کمالات خداوند متعال در حد بینهایت است. از طرف دیگر مخلوقات عالم از جمله انسان در فقر مطلقاند. به تعداد کمالات خدا ما هیچ چیزی نداریم. خداوندی که مخلوقاتش را فقیر خلقکرده، خودش هم نیازشان را برطرف میکند. معنایی ندارد که خدا موجود نیازمندی خلق کند، ولی نیاز و رزقش را تأمین نکند. از این جهت فیض عام و رحمانیت خدا شامل همهی مخلوقات میشود. حتی خدا به کسی که اصلاً از او درخواست و معرفتی ندارد هم میدهد؛ چون همه فقیر و نیازمند خلق شدهاند.
سعدی در بوستان برای دندان درآوردن بچه میگوید:
یکی طفل دندان برآورده بود پدر سر به فکرت فرو برده بود
که من نان و برگ از کجا آرمش؟ مروت نباشد که بگذارمش
چو بیچاره گفت این سخن، نزد جفت نگر تا زن او را چه مردانه گفت:
مخور هول ابلیس تا جان دهد همان کس که دندان دهد نان دهد
امّا فیض خاص و رحیمیت خداوند شامل کسی است که اظهار فقر، گدایی و تضرع کند. هرچه آدمی در خانهی خدا افتادهتر باشد و ظرف فقر خودش را ارائه بدهد، لیاقت بیشتری برای گرفتن دارد و رحیمیت خدا شامل حالش میشود. فیض ویژهی خدا با گدایی گیرمان میآید. خداوند در قرآن میفرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم»(۳)؛ در این آیه ما را به گدایی دعوتکرده و میفرماید به در خانهی من بیایید و دعا کنید. بعد در ادامهی آیه میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»(۴)؛ یعنی آنهایی که نسبت به عبادت و دعا تکبر میورزند، ذلیلانه وارد جهنم و عذاب خاص من میشوند؛ امّا کسانی که گدایی و تضرع میکنند، استکبار ندارند و رحمت خاص خدا شامل حالشان میشود. به همین علت وقتی دعا میکنید، دعایتان را به زبان بیاورید. با اینکه خدا میداند، ولی به زبان بیاورید تا عجز خودتان را بفهمید. در آداب دعا آمده است که دستهایتان را بالا ببرید و اظهار تضرع، بیچارگی و گریه کنید؛ حتی اگر موقع دعا گریه ندارید، تباکی کنید. اگر عجز و گداییمان را به در خانهی خدا ببریم، ظرفمان بزرگ میشود و نیازمان را میدهد.
مشهور است که نادرشاه برای زیارت امام رضا علیهالسلام آمده بود و نابینایی در نزدیکی حرم امام گدایی میکرد. وقتی نادرشاه نزدیک این شخص نابینا شد، به او گفت چه مدتی است که اینجا نشستهای و گدایی میکنی؟ گفت قربان شش سالی میشود. نادرشاه گفت تو شش سال اینجا نشستهای و گدایی میکنی، ولی هنوز بیناییات را از امام رضا علیهالسلام نگرفتهای؛ من به زیارت میروم و در برگشت اگر بیناییات را نگرفته باشی، میگویم گردنت را بزنند. نادرشاه که رفت، این بندهی خدا رو به امام رضا علیهالسلام بلند شد و گفت آقا قضیهی مرگ و زندگی است و مضطرانه شروع به التماس کرد. بعد از گذشت نیم ساعت که نادرشاه از زیارت آمد، این بندهی خدا بیناییاش را گرفته بود. نادرشاه به او گفت تا حالا گدای امام رضا نبودی، وگرنه شش سال لازم نبود اینجا بنشینی و گدای کنی. انشاءاللّه ما هم بتوانیم ظرف گداییمان را به در خانهی خدا ببریم.
مهمترین بُعد شخصیتی وجود مقدس حضرت زهرا سلاماللّهعلیها و همهی اولیاء خدا؛ خضوع، انکسار، تضرع و بندگی در مقابل خدا بوده است. اصلیترین بُعدشان هم ارتباط عمیق و وثیقشان با پروردگار عالم بود. اوّل عبد بودند، بعد نبی، رسول و امام شدند. از قدم عبودیت و بندگی است که هرکس به جایی میرسد. هرچه مناصب در درگاه خدا بالاتر میرود، انکسار، خضوع و شکستگی بیشتر میشود.
وقتی امام جواد علیهالسلام در بغداد به شهادت رسیدند، امام هادی علیهالسلام در مدینه فرمودند اناللّهواناالیهراجعون؛ اطرافیان گفتند آقا چه شد که کلمهی استرجاع را بر زبان جاری کردید. امام هادی علیهالسلام فرمودند پدر بزرگوارم اباجعفر به شهادت رسید. گفتند از کجا متوجه شدید. فرمودند شکستگی، خضوع و انکسار در مقابل خدا برای من پیدا شد که تا حالا آن را نمیشناختم. هرچه مراتب وجودی و قربشان به خدا بالاتر میرفت، شکستگی و خضوعشان در مقابل خداوند بیشتر میشد.
این برای همهی ما خصوصاً مسئولین عزیز درس است. در نظام اسلامی هرچه مراتب و مسئولیتها بالاتر میرود، باید خضوع، گدایی، شکستگی، خلوت، اشک، توسل و دعا در مقابل خدا بیشتر شود. اینچنین نیست که کسی مسئولیتی دارد، بهبهانهی خدمت به خلق، خلوت، تنهایی، تضرع و گریه را کنار بگذارد. شکی نیست که یکی از بزرگترین عبادات، خدمت به خلق است، ولی جای خلوت با خدا، اشک، تضرع و تهجد را نمیگیرد. امام راحل رحمهاللهعلیه با وجود کهولت سن در ده سال آخر عمرشان با تمام مشکلاتی که بود، قرآن از دستشان نمیافتاد. روزانه دو سه جزء و در ماه مبارک رمضان شش هفت جزء قرآن میخواند.
یکی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی، پدر آیتاللّه سیدعلی قاضی بود. آقای سیدحسین قاضی وقتی میخواست از نجف به ایران بیاید و بهعنوان مرجع کارهای دینی مردم را راه بیندازد، خدمت استادشان میرزای شیرازی رفت تا از ایشان توصیهای بگیرد. مرحوم میرزا به آقای قاضی فرمودند که ساعتی را برای خودت بگذار و در ۲۴ ساعت اینجور نباشد که فقط بخواهی به مشاغل و کارهایت برسی و به خودت و خلوت با خدا نرسی، یک ساعتی برای خودت بگذار. واقعیت این است که هرچه مراتب و مسئولیتها بالاتر میرود، توسلات، شکستگی و گدایی در خانهی خدا باید بیشتر شود. همین توسلات باعث جلوگیری از انحرافات و لغزشها در مسئولیتها و مناصب میشود، انسان را پاک میکند و مانع طمعها، چپاولها، دستدرازکردنها و تکبرها میشود. بهعلاوه توسلات باعث میشود که به وقت و کار برکت بدهند. نباید به مسائل با دید اقتصادی و مادی نگاه کرد. برنامهی معنوی در زندگی برکت دارد.
۱) مکارم الأخلاق: ۲/۳۷۰/۲۶۶۱
۲) بحارالأنوار، ج ۸۷، ص ۱۴۶
۳) ایه ۶۰، سوره غافر
۴) همان