«تصویرسازی غلط و دروغین دشمن» کلیدواژهی جدیدی است که رهبر انقلاب اسلامی اخیرا در بیاناتشان دربارهی آن سخن گفتهاند. بخشی از این تصویرسازی دروغین ناظر به وضعیت دشمن و بخش دیگر آن مربوط به واقعیتهای ایران اسلامی است. آنچه دشمن در این عرصهی جنگ رسانهای دنبال میکند «اغوای افکار عمومی داخلی و خارجی» با هدف «اِلقای بنُبست» و تثبیت گزارهی «تسلیم در مقابل آمریکا بهعنوان تنها راهحل مشکلات» است.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشتی به قلم دکتر مصطفی غفاری، دانشآموختهی جامعهشناسی سیاسی ابعاد مختلف این موضوع و راه مقابلهی با آن را بررسی میکند.
دشمنان و رقیبان جمهوری اسلامی، در ایام اخیر کارزار «
تصویرسازی» علیه ایران را با جدیت بیشتری دنبال میکنند. هدف آنها ارائه تصویری غیرواقعی از شرایط عمومی ایران به مردم کشورمان و همزمان ارائه تصویری آرمانی از شرایط کشورهای خود است. در این معادله، ایران کشوری است غرق در مسائل لاینحل اقتصادی و فرهنگی و... که فاقد پویاییهای کلان اجتماعی و دچار بنبست در عرصه سیاسی است و در آستانه فروپاشی قرار دارد. در طرف مقابل، بسیاری از کشورهای رقیب آن در منطقه یا کشورهای اروپای غربی و آمریکا که مواجههای غیر قابل انکار با جمهوری اسلامی دارند، غرق در رفاهی دستنیافتنی هستند که رضایت عمومی مردم را موجب شده و با نظامهای کارآمد سیاسی بدون هیچ چالش جدی اداره میشوند. گویا یک سو، کشوری ضعیف و در سراشیبی سقوط و اضمحلال است که فقط زبانی دراز از ادعا دارد و موجب سلب آسایش از همسایگان است و یک سو کشورهایی پیشرفته و سربلند که با قدرت روزافزون به سوی آیندههای روشن هدایت میشوند و میخواهند با نسخههای خود نجاتبخش ما نیز باشند. در حالی که با قدرت رسانه، جای متهم و مدعی در بسیاری عرصهها عوض شده است؛ که یکی از روشنترین نمونههای آن، سردمداری در ماجرای حقوق بشر توسط کسانی است که طبق آمار و استنادها در زمینه نقض کرامت و حقوق مسلم انسانی، کارنامه سیاهی دارند.
یک اعتراف ساده
باید اذعان کرد که در موارد متعددی تکاپوی رسانهای حریف، برخوردار از مدیریت مناسب، تولیدات قوی و خلاقیت فراوان است و اثراتی قابل توجه نیز بر گروههایی از مخاطبان دارد. در آثار تحقیقی و مستند زیادی، نقش سیاستسازان جهانی و حتی سرویسهای امنیتی در دستکاری افکار عمومی توسط رسانه یا بهرهبرداری از ابزار رسانهای ـ هنری برای تصویرسازی اغراقگونه از خود مورد توجه قرار گرفته است؛ از جمله کتاب «دلقکها و آدمکشها» نوشته تریشیا جنکینز از دانشگاه تگزاس که نقش هالیوود را در بازسازی تصویر سیا نشان میدهد.
اما میتوان گفت که هیچ کشوری در جهان، اینگونه هدف صدها شبکه رادیو تلویزیونی و هزاران تارنمای مجازی نیست. در واقع چنین آرایش و آمایش رسانهای مقابلِ مبانی فکری و نظام سیاسی هیچ کشوری دیده نمیشود. جالب آنکه بدون هیچ توجیه حرفهای از منظر اقتصادی یا رسانهای، بسیاری از این رسانهها علاوه بر زبانهایی مثل انگلیسی یا عربی، به زبان فارسی برای مردم ایران برنامه میسازند و پخش میکنند.
بنابراین، اگر قرار باشد تنها و تنها در یک مورد به فرادست بودن رقیبان و دشمنان خود اعتراف کنیم و برتری آنها را در شرایط فعلی بپذیریم، قطعاً در قلمرو رسانه است. درست در جایی که کانون تصویرسازی است، آنها بدون تعهد به روایت صادقانه از واقعیت، سخت مشغول کارند و گهگاه ضربههای سختی هم بر پیکر افکار عمومی ایران فرود میآورند.
دلالتهای ضمنی
اما این سکه روی دیگری نیز دارد. در پس این میدان نبرد، واقعیتهایی نهفته است که مرور آنها میتواند چشمانداز ما به مسأله را دگرگون کند و اعتمادبهنفس ملی ایرانیان را برای هموار کردن مسیر پیشرفت افزایش دهد.
نخستین و مهمترین نکته آن است که نفس بروز چنین میدانی دلالت بر اقتدار و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران دارد؛ زیرا برای غلبه بر یک حریف یا دشمن بی دست و پا و ناتوان، هرگز چنین سازوبرگی مورد نیاز نیست. اجازه دهید این ادعا را به شکل فنیتری دنبال کنیم. اینکه کشور یا گروه کشورهای «الف» نیاز داشته باشند با چنین تلاش فراگیری در میدان نبرد، هم از خود و هم از کشور «ب»، تصویری متفاوت ترسیم کنند و با اغراق در توان خود یا خدشه در توان دیگری کارشان را پیش ببرند، یک تکنیک مهم جنگ روانی است. این یعنی کشور یا کشورهای الف با ساختن الف" و ب" توازن واقعی قدرت را انکار میکنند و تصویری دگرگون یا وارونه از خود و دیگری ارائه میدهند. اگر صرفِ واقعیتهای بیرونی چنان بود که آنها القا میکنند، اساساً نیاز به چنین عملیات پیچیده و چندلایهای از تصویرسازی نبود. چون هنگامی از ابزارهای تصویرسازی به صورت فراگیر استفاده میشود که در دیگر عرصههای نبرد، جنگ به سود تصویرسازان جنگافروز نیست و در میدان عمل، برگ برنده دیگری ندارند که جنگ را مغلوبه و کار حریف را تمام کند.
آتشبیاران معرکه
واقعیت مهم دیگر آن است که اثربخشی عملیات تصویرسازی طرف مقابل، بیشتر در گرو عملکرد دو دسته در داخل کشور است:
نخست کسانی که به دلیل میل به دشمن یا حریف دچار سستی در باورها و پایبندیهای خود میشوند و از سر جهل یا خیانت، به تقویت طنین القائات طرف مقابل میپردازند. و دوم کسانی که با عمل نکردن به وظایف خود و رها کردن مسئولیتهایی که نیازمند عزم، تفکر، خلاقیت و استقامت است، کارآمدی نظام سیاسی را پایین میآورند یا به کژکارکردیها دامن میزنند.
در چنین میدان سختی، مراقبتهای ویژهای نیز باید از سوی کشور هدف تصویرسازی انجام شود. از جمله: پرهیز از هرگونه تلقی و اقدامی که به تکمیل پازل دشمن در ساخت آن تصویر میانجامد؛ چه سیاهنمایی از وضع موجود باشد، چه ناتوانپنداری خود از حل معضلات و مسائل؛ و چه ناکارآمدی در قلمرو کشورداری که خوراک لازم برای آن تصویرسازی مخدوش را فراهم میکند.
چه باید کرد؟
علاوه بر احتیاط در مورد استفاده از محصولات و خدمات رسانهایِ بیگانه ـ که ناشی از عدم اعتماد کلی نسبت به اهداف دشمن / رقیب است ـ یا افزایش آگاهی و مهارت در زمینه سواد رسانهای و تفکر انتقادی، باید مقولات و اقدامات دیگری را نیز مدنظر قرار داد که همچون هر میدان نبردی، لازمه عبور با سلامت و موفقیت خواهد بود.
«تقوای جمعی» را باید یکی از طرق عمده در مهار عملیات تصویرسازی دشمن / رقیب دانست؛ یعنی جریانهای موثر سیاسی موظفند علاوه بر رقابت سالم با یکدیگر، درباره التزام درونگروهی اعضای خود در این مورد حساس باشند. از سوی دیگر «مسئولیت اجتماعی» برای نظارت بر کنشهای عمومی توسط خود مردم را باید مورد توجه قرار داد. در میدانی چنین دشوار، نه میتوان هرگونه قدم برداشت نه میتوان نسبت به گامهای دیگران بیتفاوت بود. گاهی یک خطای به ظاهر کوچک در گوشهای از صحنه، میتواند موجب تخریبهایی بزرگ در بخشهایی قابل توجه از پیکره افکار عمومی شود. «احتیاط» در این موارد را باید از منظر سنجیدهکاری دید، نه از باب محافظهکاری.