others/content
نسخه قابل چاپ

شعرخوانی مصطفی محدثی خراسانی

دوبیتی
دل خود به قرار دیگر اندازیمش
خاکستر اگر به آذر اندازیمش
آن طرح نوی که در سر حافظ بود
ما آمده ایم تا در اندازیمش
 
غزل
ازمشرق جان رسیدی، در دست، پیمانه دل
یک شهر شیدای چشمت، اما تو دیوانه دل

چون گردبادی تو را عشق، گردید و در خود نهان کرد
گنجینه سرّ او شد ناگاه، ویرانه دل

 آنگاه با او رسیدی، ناگاه در او شکفتی
شد عقل بیگانه بااو، شد عشق همخانه دل

 پا بی شکیب رسیدن، پر بیقرار پریدن
در حسرت سر نهادن، یک لحظه برشانه دل

  یک عمر پیچیدی از درد، یک دم شکایت نکردی
افشاند رنگ حقیقت، داغت بر افسانه دل

 حالا که شاد و شکوفا، رفتی از این خانه بی ما
حالا که از پیله رستی، بر بال پروانه دل


از ما سلامی به خورشید، از ما سلامی به باران
یادی کن از ما درآن بزم، در بزم مستانه دل
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی