جهان بعد از فروپاشی کمونیسم
بعد از فروپاشی شوروی و ایدئولوژی کمونیسم، احساس کاذب یکهتازی به بلوک غرب دست داد و خود را بیرقیب دید، ولی بهناگاه با موج بیداری اسلامی مواجه شد و این حقیقت را واضحتر از همیشه در مقابل خود یافت که اسلام با توجه به جامعیتی که دارد و میتواند پاسخگو باشد، رقیبی بیبدیل و شکستناپذیر است. آنها با انجام تحقیقات دامنهدار علمی و میدانی، این نکته را بهخوبی دریافتهاند که اسلام در هر عصری برای ادارهی امور انسان و جامعهی بشری میتواند برنامه ارائه دهد. آنها بهفراست دریافتهاند که ظرفیت مدیریتی اسلام میتواند جریان لیبرالیسم فردی، فرهنگی و... را همچون تفکر مارکسیسم، دیر یا زود به موزههای تاریخ بفرستد.
عدهای در غرب نیز بهصورت تخصصی و برنامهریزیشده، برای ترسیم چهرهای خشن و افراطی از اسلام تلاش میکنند. این گروهها با تمسک به برخی از آیات جهاد، اسلام را دینی خشن و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم را فردی جنگجو و مروج خشونت معرفی میکنند. آنها برای ترویج تفکرات مسموم خود، گاهی حتی از شخصیتهای فکری موجه سوءاستفاده میکنند تا هرچه بیشتر به پروژهی اسلامهراسی و اسلامستیزی دامن بزنند.
از این رو، تمامیتخواهان و طراحان سلطهی جهانی تلاش میکنند بهصورت جدی آن را مهار کنند. البته این ظرفیت مخصوص اسلام ناب و اصیل است که پیامآور صلح، دوستی، محبت، معنویت، اخلاق، عدالت و عقلانیت است، وگرنه اسلام مروج خشونت، تبعیض بین مرد و زن، قشریگری و طایفهگرایی، پادشاهی، دیکتاتوری و استبداد که امروزه پرچم آن در حجاز و امارات و شیخنشینهای عربی برافراشته است، هیچگاه چنین ظرفیتی را ندارد. لذا طبیعی است که آنان به هر شکلی و با هر وسیلهای، با چنان تفسیر نابی از اسلام مقابله کنند.
برجستهسازی نسخههای تقلبی از اسلام
از همین روی، در اروپا و آمریکای شمالی، همهروزه شاهد نفرتپراکنی علیه اسلام و مسلمانان هستیم. بهعنوان نمونه، در غرب پروژهای هفدهساله با صرف چندین میلیون یورو دربارهی قرآن تعریف شده است که فقط به جنبهی تاریخی آن میپردازد و فرضیهی تحقیقش این است که آنچه در قرآن کریم است، در کتب گذشتگان موجود بوده و از اینجا میخواهند نتیجه بگیرند که علوم موجود در قرآن کریم، محصول تجربه و دانش بشری بوده است و لذا فقط برای دوران خودش توانایی اثرگذاری داشته و عنصر فراعصری در آن یافت نمیشود.
همچنین در دانشگاهها و محافل علمی مختلف از افرادی که به اسلام لیبرال گرایش دارند دعوت میشود تا کارکردهای اسلام را تقلیل دهند و جایگاه قرآن را تا حد ممکن تنزّل دهند و به گونه ای قوانین اجتماعی و شریعت انسان ساز اسلام را انکار کنند و جلوی تأثیرگذاری فکری، عقیدتی و مدیریتی آن را بگیرند.
از سویی دیگر، عدهای نیز بهصورت تخصصی و برنامهریزیشده، برای ترسیم چهرهای خشن و افراطی از اسلام تلاش میکنند. این گروهها با تمسک به برخی از آیات جهاد، اسلام را دینی خشن و پیامبر اسلام
صلیاللهعلیهوآلهوسلم را فردی جنگجو و مروج خشونت معرفی میکنند. آنها برای ترویج تفکرات مسموم خود، گاهی حتی از شخصیتهای فکری موجه سوءاستفاده میکنند تا هرچه بیشتر به پروژهی اسلامهراسی و اسلامستیزی دامن بزنند.
در کنار این همه، باید به ابزار هنر و رسانه اشاره کرد که در قبضهی آنهاست. ساخت سالانه صدها فیلم در سینمای هالیوود و تولید موزیکویدئوهای مختلف، استفاده از فضای اینترنت، فضای سایبری، شبکههای اجتماعی، تلویزیون، ماهواره و انتشار هزاران جلد کتاب، رمان، مجله و نشریهی همسو، از دیگر نمونههاست. مصاحبههای هدفمند هفتگی در تلویزیون، با ترویج نگاههای گزینشی در آیات و روایات و تمسک به اخبار غیرمستند و تاریخ غیرمعتبر و مانند اینها، از نمونههای بارز این مسائل است.
برخی از همین اتفاقاتی که توسط غربیها به وقوع پیوسته است مانند تشکیل احزاب ضداسلام در برخی از کشورها و یا اهانت به قرآن و پیامبر
صلیاللهعلیهوآلهوسلم، انگیزه و زمینهی مطالعه را برای برخی که به دنبال حقیقت هستند، ایجاد کرده است؛ بهطوریکه همین روزها عدهای مسلمان شدند و اکنون هم بسیاری در حال مطالعه و بررسی اسلام و شخصیت پیامبر اکرم
صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند.
شکل عامتر این ماجرا در یک سطح گستردهتر، بهصورت مطلق دینهراسی و دینستیزی نمود پیدا میکند؛ بهطوریکه در بعضی از جلسات که با عالمان مسیحی داریم، آنان از تشویق به تقدسزدایی و تلاش سیاستگذاران پنهان و رسانهها برای ترویج پدیدهی بیدینی و گسترش آتهئیسم و در نتیجه، عدم حضور جوانان در مراسم مذهبی کلیسا حتی هفتهای یک بار، اظهار نگرانی فراوان میکردند. توهین به حضرت عیسی مسیح
علیهالسلام و حضرت مریم مقدس
سلاماللهعلیها، که بهکرات توسط نشریههایی مثل همین مجلهی «شارلی ابدو» صورت گرفته است، در همین راستا باید تفسیر شود.
افزایش روزافزون جمعیت مسلمانان در غرب
با قطع و یقین میتوان ادعا کرد ظرفیتی که امروزه در اروپا و غرب پدید آمده، در هیچ زمانی به این شکل وجود نداشته است. وجود بیش از پنجاه میلیون مسلمان در اروپا، یک حقیقت است که بهناچار اشخاص مغرض را در برابر این واقعیت خاضع خواهد ساخت.
حتی برخی از همین اتفاقاتی که توسط غربیها به وقوع پیوسته است مانند تشکیل احزاب ضداسلام در برخی از کشورها و یا اهانت به قرآن و پیامبر
صلیاللهعلیهوآلهوسلم، انگیزه و زمینهی مطالعه را برای برخی که به دنبال حقیقت هستند، ایجاد کرده است؛ بهطوریکه همین روزها عدهای مسلمان شدند و اکنون هم بسیاری در حال مطالعه و بررسی اسلام و شخصیت پیامبر اکرم
صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند. ما با برخی از افراد مواجه بودهایم که پنج بار قرآن کریم را با ترجمه خواندهاند و پس از مطالعات گسترده پیرامون تاریخ اسلام و مسلمانان، به دین مبین اسلام مشرف شدهاند.
به نظر میرسد بهخاطر همین گرایش جدی به اسلام و آموزههای آن است که این پروژهی اسلامهراسی و اسلامستیزی به مرحلهی شتاب رسیده است و اکنون از همهی ابزارهای رسانهای، مراکز علمی و دانشگاهی و مانند آن برای رسیدن به مقاصد خود استفاده میکنند، ولی آنچه مشاهده میشود این است که تاکنون همهی اینها نتیجهی عکس داده و گرایش به اسلام را بیشتر کرده است. البته اثر دفعی، آنی و زودگذر بُعد رسانهای نسبت به عدهای انکارناپذیر است و با موج رسانهای، این هراس در برخی از مردم کماطلاع و سادهاندیش بیشتر شده است.
پیام رهبر انقلاب با جامعیتی که داشت، بسیار بجا و بهوقت نگاشته شد و با توجه به اشارههای راهبردی و بیان چالشها و تهدیدها، زمینهی روشنگری را در عرصهی بینالملل فراهم خواهد نمود. مخاطب پیام حضرت آقا، عموم جوانان حتی غیرمسلمانانی هستند که فطرتهای پاک و دلهای بیآلایش دارند و هنوز در منجلاب تباهی آنچنان غرق نشدهاند که دیگر میل و اشتیاقی برای شنیدن سخن حق نداشته باشند.
از سویی دیگر، نباید فراموش کنیم که جریان افراطی تکفیری جهادی، که با مدیریت پنهان دستگاههای اطلاعاتی بهشکل پیچیده، هدایت و مدیریت میشود، عملاً بیشترین تأثیر منفی را بر اسلامپذیری دارد. همچنین نباید از جریان افراطی که آن هم به نام شیعه و در غرب مدیریت میشود غافل بود؛ چراکه معتقدیم بدترین ضربه به حقیقت، دفاع ناقص و نامطلوب از آن است.
اشارههای راهبردی در پیام رهبر انقلاب
اینجانب معتقدم پیام رهبر انقلاب با جامعیتی که داشت، بسیار بجا و بهوقت نگاشته شد و با توجه به اشارههای راهبردی و بیان چالشها و تهدیدها، زمینهی روشنگری را در عرصهی بینالملل فراهم خواهد نمود. مخاطب پیام حضرت آقا، عموم جوانان حتی غیرمسلمانانی هستند که فطرتهای پاک و دلهای بیآلایش دارند و هنوز در منجلاب تباهی آنچنان غرق نشدهاند که دیگر میل و اشتیاقی برای شنیدن سخن حق نداشته باشند.
جوانان اروپا برخلاف سیستم حاکم نظام سلطه، مثل همهجای دنیا، جوانانی ساده و باصفا با ویژگیهایی چون صداقت، حقجویی و حقپذیری هستند و ظرفیت بسیار بالایی برای به هم ریختن نقشههای شوم تحریف واقعیات و ترویج اسلامهراسی و اسلامستیزی دارند. بهیقین، قدرت منطقی سخن حق این توان را دارد که در قلب رسانهسالاران زورگو و تزویرگر، نیروهای تازهنفس جذب کند و مشتاقان حقیقت را به اردوگاه حقطلبان دعوت و جذب نماید.
لایهی دیگری از مخاطبان ایشان، جوانان مسلمانی هستند که بهواسطهی دور افتادن از جهان اسلام، تاکنون نتوانستهاند حقیقت پیام دین خود را بهدرستی دریافت کنند و در هیاهوی تبلیغات بهظاهر انقلابی سلفیون تکفیری و جهادی، متحیر ماندهاند؛ تا جایی که برخی از آنان که از دنیای مادی خسته شدهاند و در جستوجوی معنویت هستند، جذب این گروهها شدهاند و حتی بهزعم و گمان اشتباه خود، مدتی را برای جهاد به کشورهای اسلامی همچون عراق و... رفتهاند و ناخواسته در خدمت اهداف تروریستهای از خدا بیخبر قرار گرفتهاند.
خواستهی مهم ایشان از جوانان اروپا و آمریکای شمالی این است که به مطالعهی مستقیم و بیواسطه دربارهی اسلام و قرآن کریم روی بیاورند و اجازه ندهند دیگران بهجای آنان فکر کنند، اعلامنظر نمایند و دست به اقدام بزنند. تردیدی ندارم پیام ایشان، که از صمیم قلبی وارسته صادر شده و دارای پشتوانهی عظیمی از تجارب و مطالعات بینالمللی و منطقهای است، انشاءالله موجب بیدار شدن وجدانهای زیادی در غرب خواهد شد.