چندی است که کشورهای اسلامی در منطقه با موج جدید فعالیتهای گروههای تکفیری مواجه شدهاند. حتی برخی کشورها که از حامیان این گروهها در سوریه بودهاند، اکنون نگران رشد فزایندهی آنها هستند؛ ترسی که ناشی از احتمال بروز و ظهور تکفیریها در خود این کشورها است. از طرفی با این متغیر تشدیدشده، موضوع «وحدت اسلامی» نیز دستخوش مسائل جدیدی شده است. محمدصادق الحسینی، کارشناس مسائل منطقه این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد:
وحدت مسلمانان برای جمهوری اسلامی یک طرح تاکتیکی نیست، بلکه جزئی از اصول انقلاب و سیاست خارجی ایران است. لذا طرح موضوع وحدت تنها برای یک شرایط خاص و برای اهداف موقتی نبوده است. امام خمینی رضواناللهعلیه وقتی بحث وحدت اسلامی را مطرح کردند، همزمان دستور دادند که دو جلد از بحارالانوار علامه مجلسی را که برخی احادیث آن احتمالاً در بحث وحدت اسلامی ایجاد شبهه میکرد، از بازار جمع کردند. کتاب کشفالأسرار خود ایشان هم دیگر تجدید چاپ نشد. امروزه اما چه چیزهایی اصل اساسی وحدت مسلمین را تهدید میکند؟
رویکرد تکفیری
دشمنان همواره دنبال این بودهاند که یک عامل ضد وحدت را به جهان اسلام تزریق کنند یا اینکه در بدنهی جهان اسلام رخوتی ایجاد کنند. بهترین گزینه برای این منظور آن بوده که آدمهایی از جنس خود مسلمانها را به میدان مقابله بیاورند. چون اگر از خارج یک عامل نامطلوب را مطرح کنند، مسلمانان بهآسانی و با استحکام بیشتری مقاومت نشان میدهند.
عربها ضربالمثلی دارند با این مضمون که «آهن را با آهن حک کنید!» لذا مستکبران هم چیزی شبیه بنیادگرایی ناشی از قرائتی از اسلام را ایجاد کردند؛ با این فرق اساسی که دارای رویکرد تکفیری است و نهایتاً به ضد خود تبدیل میشود.
آمریکاییها خواستند در برابر قطب پرقدرت حزبالله لبنان که در منطقه ایجاد شده و مثل بازوی امام خمینی، جهان را تحت تأثیر قرار داده است، یک غدهی بدخیم ایجاد کنند که همانا سازمانهای مسلّح سلفی و تکفیری باشند. آمریکا این گروهها را در غرب آسیا و شمال آفریقا ایجاد کرده است و آنها نیز تشکیلات نظامی آهنینی دارند، اما مسلمانان دیگر را تکفیر میکنند.
رهبر انقلاب: امروز مشاهده میشود که غربی
ها یک حرکت تازه
ای را در آفریقا شروع کرده
اند برای تسلط بر ملتهای آفریقا، برای حضور مجدد در زندگی مردم آفریقا. وقتی آتش اختلافات روشن شد، دشمن مجال پیدا میکند که همه کار انجام دهد.
(۱۳۹۱/۱۱/۱۰)
برخی گفتهاند که یک معنی واژهی قاعده در زبان عربی، «پایگاه» است. آمریکاییها با تکتک حکومتها مذاکره میکردند و آنها را تحت فشار میگذاشتند که یا با خطر القاعده مواجه شوند یا قاعده (پایگاه) به آنها واگذار کنند. امروز نیز در مالی همین ماجرا اتفاق افتاده است. فرانسویها پس از اینکه خودشان القاعدهایها را در مقابل دولت مرکزی مالی آوردند، به همین بهانه حمله کردند و یک پایگاه بزرگ نظامی در این کشور ایجاد کردند.
غربیها پس از موج بیداری اسلامی، هر جا که توانستند، سلفیها را -که اصلاً اعتقادی به حکومت نداشتند- تحریک به قیام علیه حاکمان کردند؛ حزب تشکیل دادند و تشکیلات راهانداختند. آنجایی هم که بیداری به شکل بارز اتفاق نیفتاده بود، پایگاه نظامی زدند. بخش قابل توجهی از ذخیرهی استراتژیک طلای دنیا در مالی است. اضافه بر این، اورانیم و دیگر معادن گرانبها نیز در آنجا وجود دارد، ولی متأسفانه اینگونه تبلیغ میکنند که یک عدهای تکفیری رادیکال از جنوب به پایتخت حمله کردهاند و چون مردم مالی در خطرند، فرانسویهای اهل حقوقبشر همراه با آمریکاییها و انگلیسیها برای نجات مردم مالی اقدام کردهاند! در صورتی که خود آمریکاییها و غربیها القاعده (گروههای تکفیری) را راهانداختند. جالب است تنها کشوری که علیه حملهی گروههای تکفیری بیانیه داده است، از تکفیریهای سوریه پشتیبانی میکند!
غربیها در یک طراحی استراتژیک برای نجات خود، یک نوع فکر اسلامی را از جنس اندیشهی توحیدی-وحدتی ما ایجاد کردند تا بتوانند مسلمانان را مشغول همدیگر کنند. برای جلوگیری از نظامسازی جنبشهای جدید بیداری اسلامی، آنها لازم دیدند که در مقابل وحدت شیعه و سنّی تفرقه ایجاد کنند. در مقابل یکپارچه حرکتکردن جهان اسلام، آنها میخواهند جهان اسلام را تکهتکه کنند.
رنج تحجّر و رنج وادادگی
ما مسلمانان انقلابی از دو جریان رنج میبریم؛ یکی تحجرگرایی و دیگری وادادگی. تحجّر یعنی اسلام تکفیری و وادادگی یعنی اسلام لیبرال. امروز دیگر «ایسم»ها مفتضح شدهاند و مسلمانان به این آسانی فریب نمیخورند، چون در عصر بیداری هستند و دیگر غربیها بهآسانی نمیتوانند انتهای تاریخ فوکویاما یا جنگ تمدنهای هانتینگتون را به آنها بقبولانند. غربیها میخواهند از جنس خود اسلام اصیل و با نامهای آشنایی مانند «عبیدالله بن جراح» که عهد اصحاب پیامبر را در ذهن مسلمانان عادی منطقه تداعی میکند، گروههای تکفیری بسازند. انگار که مردم جمهوری اسلامی ایران یا دیگر مسلمانان منطقه که داعیهی وحدت دارند، از مسیر اسلام محمدی منحرف شدهاند؛ حال آقایان آمدهاند ما را به خط اسلام برگردانند! به نام فقهِ جهاد که در اسلام یک امر مقدس و برای دفاع از حوزهی اسلام و مسلمین است، به مسلمانان حمله میکنند. فکر تکفیری و ارتجاعی با اسلام لاییک همدست شده و به جان مسلمانان و بهخصوص شیعیان افتاده است.
گاهی مسأله ایرانهراسی است و گاهی شیعههراسی. اینها را آزمایش کردند و جواب نداد. حال تنها چیزی که برایشان مانده، این است که بگویند اساساً اسلامتان صحیح نیست. مشکل شما ایرانیان انقلابی با خود اسلام است! تکفیر میکنند تا وحدت را بر هم بزنند، ولی ما میگوییم همه مسلمانیم. وقتی یونس شفیق بعد از انقلاب به ایران آمد، گفت ما به نمایندگی از ملت مسلمان فلسطین خدمت امام آمدهایم، چون احساس میکنیم رهبری جهان اسلام از خراسان تا صور در جنوب لبنان که علیه صهیونیستها مبارزه میکند، به دست شما افتاده است. چه توصیههایی برای ما دارید؟ امام هم فرمود: من توصیهی خاصی برای شما ندارم، چون احساس میکنم من و شما یکی هستیم. دارای یک قرآن هستیم و یک خدا را میپرستیم، یک قبله داریم و یک پرچم که همان لاالهالاالله، محمدرسولالله است.
اینکه میبینید امروز ژئوپولتیک سنّی توانسته با ژئوپولتیک شیعه یکی شود و در کنار هم به عنوان دو شریک استراتژیک جهان جدید را بسازند، مسألهی پیچ تاریخی جهان اسلام است. لازمهی برندهشدن در این امتحان این است که تحمل همدیگر را داشته باشیم.
دشمنان وقتی میتوانند این پرچم وحدت را زمین بزنند که ما را متهم کنند به کافربودن؛ یعنی مردم شیعه در ایران و عراق و ... را خارج از امت اسلام بدانند. این خطرناکترین سلاحی است که علیه ما به کار میبرند، چون سلاح فتنه است. چرا گفتند فتنه؟ فتنه یعنی افتنان. وقتی میگویند هذا رجلٌ فتنٌ، یعنی این مرد جذابی است. در مرحلهی اول مخاطب میگوید بهبه چه زیباست! قیافهاش و شعارهایی که مطرح میکند، جذاب است؛ مثلاً جهاد برای اسلام و برای پیادهکردن سنّت پیامبر. سلفیها میگویند بعد از اینکه معنویت از دنیای امروزی محو شده، باید با جهاد خود آن را برگردانیم به سنّت. سلاحهایی که باید علیه خارجیها و اجنبیها و کفار به کار ببرند، همان سلاح را علیه مسلمانان به کار میبرند! پشت پردهی این ماجرا همان کسانی ایستادهاند که برای ایجاد ضعف و وهن در جهان اسلام متّحد شدهاند و برای غربیها مزدوری میکنند.
پرهیز از سنّیهراسی
از طرف دیگر، در میان شیعیان نیز گاهی تندروی دیده میشود. رهبر معظم انقلاب اسلامی همانطور که در خیلی از مسائل -از جمله قمهزنی- شخصاً وارد شدند، اما همانهایی که به دنبال اسلام آمریکایی هستند و شیعههراسی را دنبال میکنند، سنیهراسی را هم ایجاد میکنند. میخواهند وانمود کنند که شما شیعیان یک کشور یا یک منطقهی جغرافیایی محصور و در اقلیت هستید؛ پس نمیتوانید جهان اسلام را رهبری کنید یا الگویی برای جهان اسلام باشید.
دشمنان امت اسلامی، در اقلیتبودن و منزویبودن را به این دلیل تلقین میکنند که بگویند شما صلاحیت رهبری جهان اسلام را ندارید. به شیعیان هم القا میکنند که دنبال سنّیها نروید، چون اینها به درد شما نمیخورند؛ نه قدرت اجتهاد دارند و نه اهل ولایت ائمه هستند. چرا وقت خود را تلف میکنید؟! در همان ایران محدود بمانید. به همین دلیل میگویند: نه غزّه، نه لبنان، جانم فدای ایران! اینها مکمل همدیگر هستند. برای اینکه مقاومت و انقلابیبودن را تضعیف کنند، میگویند: بیش از یک میلیارد از مسلمان جهان سنّی هستند و محدودهی شما تنها قم و نجف و یک مقدار از جنوب لبنان است. پس دیگر شما امت اسلامی نیستید که بخواهید در مقابل دیگر امم و ملل جهان -چینیها، روسها، آمریکاییها و غربیها- بایستید. شما کوچکتر از اینها هستید.
از طرفی، یکی از مسائل جهان اسلام این است که اهل سنّت چون اکثریت هستند، چندان احساس نیاز به اقلیت نمیکنند. از لحاظ ژئوپلتیک هم جهان عرب، مرکز اهل سنّت شد. پس شیعههراسی مکمّل سنّیهراسی است تا ما را از هم جدا کنند و یک جدار خوف و دیوار حائل بین قسمتهای مختلف بدنهی جهان اسلام بگذارند و روح جهان اسلام را خدشهدار کنند.
وحدت استراتژیک
یکی از راههای کنترل اسلامگرایی توسط نظامهای ارتجاعی منطقه این است که به همان سَلَفیهایی متوسل شوند که تا دیروز در خانه مینشستند و وارد سیاست نمیشدند، تا بتوانند با إخوانالمسلمین ائتلاف کنند و آنها را کنترل کنند تا با ایران همگرایی نداشته باشند. این امر علیرغم آنکه یک نقطهضعف در هندسهی سیاسی منطقه است، یک نقطهی قوت برای آیندهی جهان اسلام هم هست. همین که این گروهها از لاک و زوایهی خود بیرون آمدهاند، یک نکتهی مثبت است. در شمال آفریقا جاهایی مانند حسینیهها و تکایای ما شیعیان وجود دارد که به آنها زاویه میگویند، اما در آن منطقه اسلام فردی حاکم است.
یکی از مسائل جهان اسلام این است که اهل سنّت چون اکثریت هستند، چندان احساس نیاز به اقلیت نمیکنند. از لحاظ ژئوپلتیک هم جهان عرب، مرکز اهل سنّت شد. پس شیعههراسی مکمّل سنّیهراسی است تا یک جدار خوف و دیوار حائل بین قسمتهای مختلف بدنهی جهان اسلام بگذارند.
ما اسلام را یک منظومهی دولتی-حکومتی برای زندگی پویا میدانیم و اسلام ما مساوی با زندگی است. امام خمینی چگونه پیروز شد؟ ایشان نیامد به مردم بگوید به عقب برگردید؛ گفت با اسلام زندگی کنید؛ یک اسلام انقلابی را وارد زندگی روزمره مردم کرد. اگر بتوانیم این فکر را صادر کنیم، یعنی انقلاب اسلامی را صادر کردهایم. اصرار و تأکید رهبر انقلاب -به عنوان یک استراتژی و نه یک تاکتیک- بر اینکه امروز مسألهی فلسطین یک مسألهی اصلی و اساسی است، به همین دلیل است. وقتی فقه مقاومت اشاعه پیدا کند، خودبهخود و بهمرور زمان جا خواهد افتاد. در سوریه میتوانید این وضعیت را ببینید.
دوستان سنّی که تا حالا بر ما خرده میگرفتند که چرا از بشار اسد و علویها دفاع میکنید، خودشان امروز به این نتیجه رسیدهاند که کیان دولت و ملت سوریه در خطر است؛ آن هم از سوی تکفیریهای تروریست. یعنی اهل سنّت معتدل سوریه -که اکثریت هستند- در خطر افتادهاند. حتی مسیحیها و اسماعیلیها هم در خطرند. در حلب سنّیهای معتدل هم امکان ادامهی زندگی ندارند و معیشت و اقتصادشان به هم خورده است. وقتی آنها هم به این وضع اعتراض کردند، مصریها به این نتیجه رسیدند که تنها راه حل در مسألهی سوریه، سیاسی است. ما هم از اول همین را گفتیم.
اگر این تکفیریها کار سوریه را تمام کنند، بعد میآیند سراغ بقیه. جمهوری اسلامی علیرغم این همه مشکلات، به دنبال مسألهی فلسطین است. یعنی دفاع از حکومت سوریه تنها به خاطر طرحهای سیاسی و اقتصادی بشار اسد نیست. مخالفان ما دنبال فلسطین هستند و اگر این خط مقاومت یک حلقهاش بشکند، به سود اسرائیل و آمریکا است.
لذا علیرغم اختلافاتی که ما با حماس در باب مسائل سوریه داریم، باز هم از حماس و از مواضع مردم فلسطین حمایت کنیم. سید حسن نصرالله به رژیمهای جدید عربی گفت که بیایید خودتان پرچمدار دفاع از فلسطین باشید. اگر شما دفاع کنید، دیگر ایران جلو نمیآید. وقتی شما قدم پیش نمیگذارید، ایران وظیفهی خود میداند که از کیان اسلام و جهان اسلام دفاع کند.
خطر تجزیهی جهان اسلام
درست است که ما با برخی اسلامگرایان ترکی و مصری اختلاف نظر داریم، ولی بهمرور آنها هم خطر ازبینرفتن دولت سوریه را -به عنوان یک محور استراتژیک برای آزادی فلسطین- احساس میکنند. آنها تازه دارند مواضع خود را تعدیل میکنند، چون فهمیدهاند که نهفقط نظام، بلکه کشور سوریه در خطر است. تقسیمکردن کشور سوریه به چند کشور، در بلندمدت نتیجهاش میشود دولت قبائلی در مصر! مطمئن باشید غربیها دنبال همین هم هستند. آنها میخواهند ترکیه و عراق را هم تجزیه کنند. اگر آمریکاییها طرح خود در منطقه را پیش ببرند، همه را به دام تجزیه میاندازند و آتش تکفیریها همه را میسوزاند تا اوضاع این منطقه را به نفع اسرائیل تمام کنند. پس حرکت تکفیری، حرکت ضد وحدت در جهان اسلام است که چه از سوی شیعه بیان شود و چه از سوی سنی، به یک جا میانجامد؛ یعنی به تسلط اسرائیل بر همهی جهان اسلام.
رهبری میگویند که ما غرب آسیا هستیم و نه خاورمیانه! خاورمیانه مفهومی است که یک ژنرال انگلیسی در سال ۱۹۱۱ ساخته و منطقه را بر اساس دوری و نزدیکی از لندن ترسیم کرده است. آنها که خیلی دور هستند، خاور دور و آنها که نزدیکند، خاور نزدیک. در صورتی که از نگاه ما که در جهان اسلام هستیم، این دوری و نزدیکی بیمعنی است. در همین آخرین کنفرانس بیداری اسلامی، یکی از تونسیها بحث جالبی دربارهی بیداری اسلامی کرد و به اساتید اروپایی گفت به شما چه مربوط است که میخواهید روی فرزند ما اسم بگذارید؟! این بیداری اسلامی است، اما به شما چه که اصرار دارید به آن بگویید بهار عربی؟! ما از شما قبول میکنیم که وقتی مردم تونس ریختند در خیابانها، گفتند آزادی، عزت و کرامت انسانی میخواهیم، ولی اگر این هر سه را با هم جمع کنیم، میشود اسلام. مگر اسلام چه میخواهد از ما؟ امروز خطرناکترین حربهای که دست مسلمانها را از فرزند سرنوشتشان جدا میکند، رخوت ضد وحدت است. چرا صهیونیستهای بینالمللی که هر سال در اسرائیل جمع میشوند، میگویند میخواهیم یک جنگ هزارساله میان مسلمانان راهبیندازیم؟ چون میخواهند جهان اسلام را تقسیم کنند و فرقهگرایی را جابیندازند. آن وقت اسرائیل و آمریکا با خیال راحت میتوانند حکومت کنند. هر چه جهان اسلام کوچکتر شود، قابل مدیریتتر است و این به نفع آنهاست.
جمهوری اسلامی علیرغم این همه مشکلات، به دنبال مسألهی فلسطین است. یعنی دفاع از حکومت سوریه تنها به خاطر طرحهای سیاسی و اقتصادی بشار اسد نیست. مخالفان ما دنبال فلسطین هستند و اگر این خط مقاومت یک حلقهاش بشکند، به سود اسرائیل و آمریکا است.
دیپلماسی وحدت اسلامی
من اخیراً در یک روزنامهی عربی مقالهای نوشتهام با عنوان «راهرفتن بین نقطههای باران». این اصطلاحی است برای اشاره به دیپلماسی و سیاست خارجی خاص ایران. دیپلماسی ایران مانند هنر فرشبافی ایرانیان است. وقتی به کار کسانی که فرش میبافند، نگاه کنید، چیز زیادی نمیفهمید، اما یک سال دیگر میبینید که چه فرش زیبایی شده است. گاهی چند سال صبر میکنند تا گرههای فرش کامل شود. وسط کار احساس میکنید همه چیز به هم ریخته است، اما در پایان درمییابید که چه اتفاقی جالبی شکل گرفته است.
اینکه میبینید امروز ژئوپولتیک سنّی توانسته با ژئوپولتیک شیعه یکی شود و در کنار هم به عنوان دو شریک استراتژیک جهان جدید را بسازند، مسألهی پیچ تاریخی جهان اسلام است. لازمهی برندهشدن در این امتحان این است که تحمل همدیگر را داشته باشیم. اگر هر دو نقش خود را به عنوان مسلمان بهدرستی و مدارا ایفا کنیم، آن نقشهی زیبای فرش جهان اسلام، درخواهد آمد. تنها با یک نغمهی شیعی نمیتوان یک سمفونی اسلامی نواخت. رهبر انقلاب هم چند بار گفتهاند: ما نمیگوییم که شما بیایید عین حکومت ولایت فقیه را بسازید، بروید با خصوصیتهای خودتان حکومتی اسلامی شکل بدهید. به هر حال، جامعهی مصر ویژگیهای پیچیدهای دارد و با جمهوری اسلامی ایران فرق میکند. خصوصیتهای فرهنگی و قومی و تاریخی در تشکیل هر حکومتی اثر دارد. همین که جهان عرب از فضای پانعربی لاییک و متحد با آمریکا و صهیونیست خارج میشود و به عصر اسلامگرایی پامیگذارد، خودش یک قدم بسیار بزرگ و رو به جلو است.