چارچوب نظری روش تحلیل رهبر انقلاب را در کدام دانش باید جست؟ آیا تحلیل ایشان جامعهشناسانه است؟ یا اینکه پاسخ این پرسشها در دانش تاریخ است و ایشان مبتنی بر روش تحلیل تاریخی گفتههای خود را صورتبندی میکند؟ یا اینکه ابتنای بر یک ایدۀ فلسفی دارد؟ پاسخ به این پرسش در هیچیک از این سه دانش نیست و در همۀ این سه دانش هست.
وقتی میشل فوکو انقلاب اسلامی ایران را از نزدیک در خیابانهای تهران مشاهده میکرد، متوجه این امر شده بود که قدرت این انقلاب شکوهمند را مجموعه عوامل تشکیلدهندهی قدرت سخت، شکل نداده است، بلکه این انقلاب براساس«قدرت نرم» خود، که باور مردمانش و نفوذ کلام امامش است، اینقدر شکوهمند جلوهگر شده است. «ایران روح یک جهان بیروح» حاصل همین فهم فوکو از انقلاب اسلامی است.
از دوران امام راحل عظیمالشأن تا به امروز نیز مهمترین صفت آمریکا که دشمنیها با او را توجیه میکند، امپریالیستی بودن دولت آمریکاست. اما امام خمینی رحمةاللهعلیه از این واژه و نظریه و منطق برای مخالفت با آمریکا استفاده نکرد و به جای آن، آمریکا را مظهر «استکبار» و مستکبر زمانه خواند. لغت استکبار کلیدواژهای قرآنی است که در آیات زیادی تکرار شده است. برای مثال...
نوعاً غارتگران بیتالمال، عمل و اقدام خائنانهی خود را جرم و گناه نمیدانند، بلکه فکر میکنند بخشی از حقوق معطلماندهی خود را برداشتهاند. تصور میکنند ده بیست سال صبر و مجاهده و ماندن در کنار پیامبر، آنها را از زندگی جا گذاشته است یا ده سال زندگی در دوران نهضت اسلامی و حضور در جنگ، باعث شده است تا از تأمین معاش و رسیدگی به اهلوعیال خود عقب بمانند. حالا که امنیت به وجود آمده است، جنگ و درگیری نیست و فرصت و...
مشهور است که در مصر، زمانیکه مردم انقلابی میشدند اخوان محافظهکار میشد و زمانیکه مردم انگیزهای برای قیام نداشتند اخوان انقلابی میشده است. در این زمینه هم حالت بدبینانه این است که اخوان دچار خطای استراتژیک شده و نتوانسته در تحولات منطقه انقلابی رفتار کند لذا با محافظهکاری دست به اشتباه استراتژیک در همراهی با غرب زده است.
مشهور است که در مصر، زمانیکه مردم انقلابی میشدند اخوان محافظهکار میشد و زمانیکه مردم انگیزهای برای قیام نداشتند اخوان انقلابی میشده است. در این زمینه هم حالت بدبینانه این است که اخوان دچار خطای استراتژیک شده و نتوانسته در تحولات منطقه انقلابی رفتار کند لذا با محافظهکاری دست به اشتباه استراتژیک در همراهی با غرب زده است.
امنیت ملی ما در گرو این است که گروههای تکفیری و داعش قدرت نگیرند. بنابراین اگر دولت سکولار هم در ایران بود، قطعاً با این تهدید مقابله میکرد. ضمن اینکه بحثهای ارزشی و هنجاری هم برای ما وجود دارد. سیاست خارجی ما در عراق، سوریه و... کاملاً واقعبینانه است. در این رویکرد، هم به ارزشهای دینی و هم به ارزشهای ایرانی توجه شده است. درخصوص ۱+۵ هم همان منطق وجود دارد. ما سه عنصر واقعبینی، عقلانیت و مصلحت را داریم. سیاست خارجی رهبری در این چارچوب قابل توضیح است.
امنیت ملی ما در گرو این است که گروههای تکفیری و داعش قدرت نگیرند. بنابراین اگر دولت سکولار هم در ایران بود، قطعاً با این تهدید مقابله میکرد. ضمن اینکه بحثهای ارزشی و هنجاری هم برای ما وجود دارد. سیاست خارجی ما در عراق، سوریه و... کاملاً واقعبینانه است. در این رویکرد، هم به ارزشهای دینی و هم به ارزشهای ایرانی توجه شده است. درخصوص ۱+۵ هم همان منطق وجود دارد. ما سه عنصر واقعبینی، عقلانیت و مصلحت را داریم. سیاست خارجی رهبری در این چارچوب قابل توضیح است.
جامعهی مستحکم، جامعهای است که در قالب شخصیت حضرت امام رحمهاللهعلیه تبلور یابد و دارای سه عنصر باشد: مؤمن، متعبد و انقلابی. اگر جامعهی ما به مظهری از ایمان و تعبد و انقلابیگری رسید، با شاخصهی عقلانیت و اعتماد، این جامعه میتواند براساس استحکام قدرت درونی پیش برود.
از سلطنت ناصرالدین شاه به بعد تدریجا طبقهی جدیدی از سرمایهداران تجاری در ایران ظهور پیدا کرد، همین طبقه نیز به مرور موجب وابستگی بیشتر اقتصاد ایران به بازار غربی و در نتیجه واردات بیرویهی کالاهای خارجی به ایران شد بهنحوی که طبق مستندات تاریخی، ارزش پول ملی ایران به میزان ۴۱۰ درصد کاهش یافت!
گناه و جرم بزرگی که شرایط امروز را برای جامعهی ایران رقم زده و این جامعه را در تنگنای تحریم قرار داده، جرم امیدوار کردن دشمن است که از سوی فتنهگران صورت پذیرفته است؛ چراکه این امیدواری و شکلگیری درک جدیدی از ایران توسط غرب و آمریکا، که در ادامهی ماجرای فتنه حاصل شد، غرب را به تحلیل، تصمیم و اقدام جدید نسبت به ایران مجاب کرد ...
لطفا به منظور مشاهده بهتر سایت و مرور ایمن در اینترنت ، مرورگر خود را به نسخه بالاتر ارتقاء دهید
یا از دیگر مرورگرها استفاده کنید.