یکی از محورهای مورد اشاره رهبر انقلاب در جمع حوزویان، توجه به تفسیر قرآن است. با اینکه قرآن از منابع اصلی فقه ما محسوب میشود، اما به نظر شما دلایل غفلت و کمتوجهی به تفسیر قرآن در حوزهها چیست؟
عوامل مختلفی میتواند در این مسئله دخیل باشد. اولاً ما به آیات احکام و آیات فقهی بیشتر توجه کردهایم و قهراً خود قرآن از دست ما رفته است. مثل کسی که قبل از غذا مشغول خوردن چیزهای دیگری میشود و موقعی که سفره را پهن میکنند، به غذای اصلی میلی ندارد.
آیتالله بروجردی بالای منبر بود. بالاخره پای درس ایشان هم چند صد نفر بودند. درس که تمام شد و رفتند، یک پیرمرد رفت بالای منبر و چند نفر هم دورش جمع شدند. پرسیدم او کیست؟ گفتند این آیتالله زاهدی است. گفتم چه میگوید؟ گفتند تفسیر میگوید. این خاطرهی تلخ از آن روز در ذهن من ماند که عجب! صدها عالِم پای درس فقه نشستهاند، ولی وقتی مفسری به منبر میرود، پنج یا شش نفر مینشینند.
الان سخنرانیها و منبرها قرآنمحور نیست؛ شعرمحور است، سیاستمحور است، خوابمحور است، تاریخمحور است. گاهی یک آیه در آن هست، ولی قرآنمحور نیست. خدا به پیغمبر میگوید: آنکه نازل شده، برای آنها بیان کن.
این غفلت چه تبعاتی را به دنبال داشته است؟
گریه میکنیم که چرا از اول خوابمان برده است. مادر موسی وقتی موسی را به دنیا آورد، هراس داشت که مبادا فرعون او را بکشد. به فرعون گفته بودند پسری به دنیا میآید که تو را نابود میکند، او هم دستور داده بود هر پسری را که به دنیا میآید، از بین ببرند. خداوند به مادر موسی الهام کرد که او را شیر بده و در دریا بینداز که ما او را برمیگردانیم. شیرش داد و در دریا انداخت: «ما به مادر موسی وحی کردیم که شیرش بده.» مگر شیر دادن هم وحی میخواهد؟ این یعنی چه؟ بعد نگاه میکنیم و میبینیم وقتی فرعون و همسرش جعبه را دیدند و دیدند که پسری است، خواست او را بکشد که زن فرعون مانع شد. بعد بچه گرسنه بود، ولی شیر هیچ کسی را جز مادرش نمیخورد. ما اگر شیر قرآن را بخوریم، شیر کتاب دیگری را نمیخوریم. ما حتی نتوانستهایم به اندازهی زلیخا کار کنیم. یوسفِ قرآن را هنوز ندیدهایم.
باید حوزههای ما به جایی برسد که وقتی به کسی میگوید چه میخوانید، اول بگوید تفسیر و بعدش بگوید کتاب شیخ. البته هر کسی نباید قرآن را تفسیر کند. تفسیرهای قرآن باید بررسی شود. قدیم علمای ما که حدیث نقل میکردند، اجازه داشتند برای نقل حدیث.
در پایان اگر خاطرهای قرآنی از رهبر انقلاب بهیاد دارید، بفرمایید. [صوت کامل این خاطره را از اینجا بشنوید]
آغاز آشنایی بنده با آیتالله خامنهای به سالهای قبل از انقلاب برمیگردد. یعنی به حدود سیوپنج سال پیش. ماجرا به این صورت بود که من درس سطحام تمام شده بود و دنبال این بودم که در رشتههای آخوندی چه رشتهای را دنبال کنم. بروم فقیه و مدرّس و نویسنده بشوم یا یک منبری باشم یا دفتر عقد و ازدواج داشته باشم. خدا به دلم بَرات کرد که آخوند اطفال بشوم. الگو هم نداشتم. آمدم در کوچههای کاشان، چندتا بچه را دعوت کردم. گفتم بیایید وسط کوچه تا برایتان قصه بگویم. از هفت تا بچه شروع کردیم به قصه گفتن و بعد اصول ساده و ترجمه و تفسیر که الان 36 سال است که قطع نشده است.
صوت / در شبستان خاطره ها / محسن قرائتی
پرونده / محکومیت هتک حرمت قرآن کریم
ديگران - يادداشت / ظرفیت عظیم قرآن در پاسخگویی به نیازهای جامعه
ديگران - گفتگو / ناگفتههایی از حیات انقلابی آیتاللهالعظمی مرعشی
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.