با حضور نخبگان و اساتید کشور، نخستین نشست «اندیشههای راهبردی» حول موضوع «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» در محضر آیتالله خامنهای برگزار شد. در این نشست که بیش از چهار ساعت به طول انجامید، اساتید و صاحبنظران در این حوزه، به بیان نظرات خود پرداختند. دکتر محمد خوشچهره نیز در این نشست حضور داشت. متن زیر، نقطه نظرات وی در رابطه با مفهوم توسعه و نیز نشست «اندیشههای راهبردی» است.
به نظر شما چرا رهبر انقلاب از واژهی «پیشرفت» بهجای «توسعه» استفاده میکنند؟
توضیح این مطلب نیاز به ذکر مقدماتی دارد. شروع علم اقتصاد از قرن هجدهم با کتاب معروف «ثروت ملل» کلاسیکها و بعد ادبیات نوکلاسیک و... رقم خورد که در آن مختصات جامعهی مطلوب خودشان را ترسیم کردند. این اولین مسیری است که آنها برای رسیدن به پیشرفت و ترقی مبتی بر لیبرالیسم و اومانیسم از آن نام بردند. متعاقباً تنزلگرایی و منافع فردی اساس حرکت قرار گرفت که این مقوله با عناصر کلیدی دیگری شکل میگرفت که موتور محرکه آن، رشدِ عاملی به نام «سرمایه» بود که نظام کاپیتالیستی نام گرفت.
پس از آن، نگرشهای بعدی که در تقابل با نظام سرمایهداری به وجود آمد، با موضوعات سوسیالیسم و ماتریالیسم اوج گرفت. این نگرش اصالت را به نیروی کار انسانی میداد. اما در قرن بیست مخصوصاً پس از جنگ جهانی دوم به تغییرات کمی روی آوردند که تحت عنوان رشد اقتصادی، به رفاه انجامید.
در حالی که جهان بهسمت توسعه حرکت میکرد، تهدید به خطر افتادن رفاه نسل آینده یکی از معضلات جدی بهشمار میرفت. مشکلاتی از قبیل به خطر افتادن کرهی زمین ناشی از پارگی لایهی ازن، گرم شدن زمین و در پی آن ذوب شدن یخهای قطب، افزایش سطح آبها در کنار آن جنگلزدایی، بیابانزایی گسترده، آلودگیهای آب و هوا و...
پس از آن و در فضای جنگ سرد، علیرغم افزایش درآمدهای مادی، فقر نه تنها از بین نرفت، بلکه فراتر از آن شکاف طبقاتی و خط فقر حاکم شد، یعنی اکثریت مردم از مواهب رشد و ترقی بهرهی چندانی نبرده یا بیبهره بودند. تبعات این سیاست نیز شکلگیری نظام طبقاتی در دنیا شد.
با این اوصاف و در اوایل دههی هفتاد، واژهی توسعه "development" خود را در عرصهی ادبیات اقتصاد توسعه و سیاسی نشان داد. مقصود از این واژه این بود که ما هم تغییرات کمی را میخواهیم و هم تغییرات کیفی را.
اما به تدریج، عوارض توسعه نیز خود را نشان داد. در حالی که جهان بهسمت توسعه حرکت میکرد، تهدید به خطر افتادن رفاه نسل آینده یکی از معضلات جدی بهشمار میرفت. مشکلاتی از قبیل به خطر افتادن کرهی زمین ناشی از پارگی لایهی ازن، گرم شدن زمین و در پی آن ذوب شدن یخهای قطب، افزایش سطح آبها در کنار آن جنگلزدایی، بیابانزایی گسترده، آلودگیهای آب و هوا و...
به همین دلایل بحث توسعهی پایدار مطرح شده است؟
بله، این موارد دلیلی شد که اساس توسعه زیر سؤال رود و به جای آن بحثی تحت عنوان «توسعهی پایدار» مطرح شود. اما در عمل باز هم افزایش «سرمایه» حاکم بر کارکرد جهانی است و این فاصله معنیدار بین آنچه که گفته میشود و آنچه در عمل رخ میدهد، نگرانیها را در سطح جهان افزایش داده است.
امروزه حتی برخی صاحبنظران ایرانی معتقدند، باید مبحث توسعه را تحت عنوان «توسعه اخلاقمحور» دنبال کنیم. در کنار این موضوع، بسیاری نیز معتقدند که دین، مبیّن اصلی اخلاق در دنیا است که این موضوع میتواند زمینه «توسعه دینمحور» در آینده باشد.
حتی جمعبندی صاحبنظران منصف در عرصههای نظریهپردازی اقتصاد سیاسی و اقتصاد توسعه این است که در غرب برای اینکه پیشرفت و ترقی کنند، اخلاقِ خدامحور را کنار گذاشته و تنها به سرمایه بها داده است. امروز نیز در بحران اخیر اقتصادی، متوجه شدند که چقدر این نوع تفکر شکستپذیر است. اگرچه هنوز به فروپاشی مبتلا نشدند، اما شکست را تجربه کردهاند. حال معتقدند که باید چیز دیگری را جایگزین عامل سرمایه کنند.
مضافاً اینکه معتقدند که در رفاه مادی موفق بودهاند. اما در همین رفاه هم یک بُعد انسان را در نظر گرفتند و بُعد دیگر انسان که امنیت خاطر و معنویت باشد را کنار گذاشتند. الان با توجه به جنبههای مادی، زندگی انسانها راحتتر شده است اما در معنویت و امنیت خاطر به شدت ضربه خورده است. وقتی انسان قرن 21 را تحلیل میکنیم، دچار آشفتگیهای شدید و پریشانی گسترده شده است. این موضوع مبین این است که بشر دچار عوارض فکری شده و آن امنیت خاطر یا در حقیقت آن طمأنینهای که نتیجه رشد و تکامل میتواند باشد را به دست نیاورده است. این نقص و ضعف توسعههای مادی را نشان میدهد.
بنابراین جوامعی که با سطح درآمدهای پایین از یک خوشی و آرامش بالاتری برخوردار است این نتیجه معنویت و ایمان است که به اعتقاد من مصداق آیهی «هو الذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین» است.
این ظرفیت بالایی را برای حقانیت مکاتب الهی در اقتصاد مخصوصاً اقتصاد اسلامی ایجاد میکند و وظیفهی سنگین صاحبنظران است که با تحلیلی قوی در تقابل با نظریات حاکم، حقانیت نظام اقتصادی اسلام را ثابت کنند.
متأسفانه در قبل از انقلاب و حتی سی سال پس از آن، علیرغم اینکه دستاوردهای پراکندهای داشتیم ولی چون نگاه و الگوهای حاکم ما غربی است، بنابراین میطلبد که ما یک هجومی به سمت وضع موجود ببریم و تجدید نظری در این زمینه انجام دهیم.
به همین دلیل پرداختن به مبحث پیشرفت و الگوی اسلامی فرصتی طلایی است برای مقابله با همه کاستیهایی که در سالهای گذشته و دورههای مختلف در جمهوری اسلامی وجود داشته و دارد. متأسفانه الگوهای حاکم کماکان علیرغم نگرشها و علاقمندیهایی که دستاندرکاران داشتند، الگوهای مادی یا سرمایهداری بوده است. قطعاً تأمل و تفکر توسط نخبگان و دستاندرکاران ما، اولین گام برای سازماندهی و حرکت به سمت رسیدن الگوی بومی است.
برگزاری این نشست الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی نیز بر همین اساس شکل گرفته است.
بله، چون این بحث الگوی اسلامی پیشرفت، بحثی شجاعانه است که مطرح شده و حیف است که به آن جفا شود و فروکش کند. نباید اجازه دهیم تا حرفهای ارزشیمان دستخوش چنین فضایی بشود. باید یک درک صحیح از تعریف و ضرورت آن ایجاد شود و بعد هم فضای مشارکت مردم و نخبگان فراهم شود. اگر این اعتمادسازی، شفافسازی و بسترسازی نباشد، قطعاً سرنوشت این موضوع مهم نیز مانند بسیاری از مسائل دیگر میشود.
رهبر انقلاب گفتند که ما باید از ظرفیت نخبگان برای حل مسائل کلان کشور استفاده کنیم. حال چگونه میتوان از تمام ظرفیتهای نخبگانی استفاده کرد؟
تعریف نخبگی مهم است که اگر خوب صورت نگیرد، بیشتر شبیه به تعارفهای سیاسی میشود. متأسفانه شاخصهای نخبگی برخی دانشگاهها همان مبنای ISI است.
من در همین جلسه جای خیلی از دوستان را خالی دیدم. بعضیها اختلاف سلیقه دارند اما در فضای تضارب آرای جمعی میخواهند حضور داشته باشند. این به اجماع تئوریک منجر میشود؛ چراکه اجماع تئوریک و نظری اساس حرکت است. بنابراین اولین حرکت این است که ما محدودنگریها را کنار بگذاریم و یک فضای آکادمیک علمی، دلسوز، علاقمند به موفقیت و آیندهی نظام را ایجاد کنیم. آن زمان است که با تضارب آرا به همگرایی میرسیم. البته برخی نخبگان که بحثی را قبول نداشته باشند، خودشان کنار میروند.
متأسفانه این کمیگرایی و عدم انسجام آن با نیازهای واقعی کشور به معضلی برای نظام تبدیل شده است. در سالهای اخیر هم تأکیداتی دربارهی تحول در حوزههای علوم انسانی توسط رهبر انقلاب صورت گرفته که متأسفانه دچار حب و بغض سیاسی شده است.
جلب نخبگان زمانی محقق میشود که ضرورت انجام کار، برایشان بهدرستی جا بیفتند. تعاملات خوب صورت گرفته باشد و دبیرخانه اجرای نشست ظرفیت خودش را بالا نشان بدهد تا بتواند این جذب یا در حقیقت ظرفیتسازی را ایجاد کند.
من ضمن احترام به همهی عزیزان و ارج نهادن به تلاششان، معتقدم کشور ما صاحبنظران متعددی دارد که اگر اینها در یک انسجام رفتاری قرار بگیرند، میتوانند بسیار مثمر ثمر باشند.
خود نخبگان چگونه میتوانند اثرگذاری بیشتری داشته باشند؟
یکی از اشکالاتی که در این عرصه وجود دارد، حاکمیت کمیگرایی بر مراکز تحقیقات و پژوهشی است. مضافاً اینکه تلاش فکری زمینهساز باید تلاشی جهتدار باشد. صرف اینکه تلاش فکری صورت بگیرد و بعد خودش را در مقالاتی مثل ISI نشان دهد، کافی نیست.
متأسفانه این کمیگرایی و عدم انسجام آن با نیازهای واقعی کشور به معضلی برای نظام تبدیل شده است. در سالهای اخیر هم تأکیداتی دربارهی تحول در حوزههای علوم انسانی توسط رهبر انقلاب صورت گرفته که متأسفانه دچار حب و بغض سیاسی شده است. این ظلم است که ما فضای فرهنگی و قلمرو علوم انسانی را با نگاه بستهی سیاسی خودمان تعریف کنیم.
بنابراین باید خروجی تفکرات و تلاشهای فکری در دانشگاهها در راستای منافع ملی ما و معیارهای ارزشی اسلام باشد. برخی اساتید نسبت به منافع ملی مسئولانه برخورد نمیکنند. این عدم مسئولیت، بخشی مربوط به خودشان است و بخشی هم نظام آموزش عالی کشور که نتوانسته چنین فضایی را جا بیندازد. الان خروجیهای بسیاری از دانشکدههای اقتصاد در زمینهی تحقیقات علمی دنبالهرو بعضی از نظریاتی است که امروز زیر سؤال رفتهاند. در صورتی که باید هر دانشگاه اقتصادی در حکم یک مکتب تفکر اقتصادی قرار بگیرد، آن هم با نگاه نقادانه. به هر حال باید ظرفیت نخبگان را بالا ببریم و از این ظرفیتهای بالقوه در راستای منافع ملی استفاده کنیم.