others/content
نسخه قابل چاپ

اصول عدالت اجتماعی و بازخوانی فضایی ایران

تعریف مفاهیم
اشعار وزن لغت عدل به معنی راست کردن؛ برابر کردن؛ مانند گردانیدن؛ انصاف برای درست کردن؛ دو قسمت(عدل) کردن می‌باشد و عدل به معنی داد، مساوی و همتا است(سیاح، 961). عدالت؛ عداله؛ عدالت در فارسی به سه معنی آمده است: 1- دادستان، دادگری 2- میانجیگری، دادمندی یا انصاف 3- برابری(پرتو، 1373).
معادل عدالت در زبان انگلیسی Equity و Justice و در زبان فرانسوی Equite  و Justice می‌باشد(آیت ‌الله زاده شیرازی، 1368). محمد معین عدالت را معادل دادکردن، دادگر بودن، انصاف داشتن می‌داند و عدالت اجتماعی را عدالتی می‌داند که همه افراد جامعه از آن برخوردار باشند(معین، 1360). عدالت در مفهوم افلاطونی آن عبارت است از رعایت حدود. در زبان یونانی میگفته‌اند: عدالت عبارت است از مجموع محسنات. در کتاب جمهور، اثر افلاطون، لغت یونانوی دیکاین که به ناچار به عدل یا عدالت ترجمه شده است دارای معنی وسیع‌تری است. از جمله: راستگویی؛ درستکاری؛ انجام وظیفه؛ رعایت حقوق دیگران؛ ‌حق‌شناسی؛ انصاف و خلاصه حسن اخلاق به وسیع‌ترین معنی کلمه (افلاطون، 1360). عدالت که در لغت به معنای اعتدال و حد وسط بین عالی و دانی و میانه بین دو طرف افراط و تفریط است، در افراد مجتمعات بشری هم عبارت است از افرادی که قسمت عمده اجتماع را تشکیل می‌دهند و آنان همان افراد متوسط‌الحالند که در حقیقت به منزله جوهره ذات اجتماعند و همه ترکیب و تألیف‌های اجتماعی روی آنان دور می‌زند(طباطبائی، 1375). استاد علامه طباطبایی اصول اخلاق فاضله را چهار چیز می‌داند: 1-عفت 2-شجاعت 3-حکمت 4-عدالت (همان، 560) و منظورش از عدالت آن است که حق هر قوه‌ای را در جای خودش مصرف کنی که دو طرف افراط و تفریط است. عدالت عبارت است از ظلم و انظلام از ستمگری و ستم‌کشی (همان). در دایراه المعارف الشیعیه العامه، عدالت (به فتح عین) به معنی مساوی و بودن و متساوی کردن آمده است. همچنین عدالت را پایداری در راه حق یا پرهیز از هر چیزی که در دین ممنوع شده است، می‌داند (الاعلمی الحایری، 1413ق).
عدالت عبارت است از این است که به هر کسی به اندازه استحقاقش یا شایستگی‌اش چیزی داده شود(Thorndike، 1942). یا می‌توان عدالت را «رعایت انصاف، تعیین حقوق بر اساس قانون برابری» دانست (Webster dictionary، 1362). به عبارت دیگر "عدالت کنش یا حالتی است که صحیح و منصفانه باشد" (Hoggart، 1995).
 
عدالت اجتماعی
در فرهنگ علوم سیاسی آمده است: عدالت اجتماعی یعنی با هر یک از افراد جامعه به گونه‌ای رفتار شود که مستحق آن است و در جایی جای داده شود که سزاوار آن است. به عبارت دیگر هر فرد بر اساس کار، امکانات فکری و ذهنی و جسمی بتواند از موقعیت‌های مناسب و نعمات برخوردار شود. همچنین عدالت اجتماعی یعنی کاربرد مفهوم عدل توزیعی نسبت به ثروت، دارایی، امتیازات و مزیت‌هایی که در یک جامعه انباشته شده است (آقابخشی، 1374: 317).
به طور کلی عدالت یک امر ذهنی است و هر فرد باید از حق دستیابی به نیازهای اساسی حیاتی بهره‌مند باشد (لینچ، 1376: 298). غالباً در برابر عدالت اجتماعی، بی‌عدالتی قرار می‌گیرد که دارای پنج خصیصه به شرح زیر است:
1- بهره‌کشی گروهی از گروه دیگر
2- حاشیه‌ای شدن (طرد گروهی معین مانند معلولین، زنان و ...)
3- فقدان قدرت در گروهی از مردم
4- سلطه فرهنگی گروهی بر گروه دیگر
5- اعمال خشونت (شکویی، 1375)
 
عدالت فضایی
منظور از عدالت فضایی، توزیع عادلانه امکانات، تسهیلات و خدمات در سطح سرزمین است، به‌طوری که هیچ مکانی نسبت به مکان دیگر از نظر برخورداری از مزیت‌های فضایی برتری نداشته باشد. نابرابری شرایط طبیعی نباید توجیهی بر نابرابری فضایی تلقی شود. بلکه با استفاده از اصل پیشنهادی "اولویت" بهتر است به مناطق محروم کشور و به نواحی کمتر توسعه یافته و همچنین در مقیاس خردتر در سطح محلات نابسامان شهری، به سکونتگاه‌های غیررسمی توجه بیشتری شود و عدالت توزیعی مد نظر قرار گیرد.
 
تقسیم‌بندی نظریه‌های عدالت
نظریات عدالت اجتماعی قابل تقسیم به دو گروه می‌باشند:
1- نظریه قراردادی و نفع‌طلبانه عدالت که از قرن 17 به بعد در غرب رایج شد. هابز1 (1588 ـ 1679) و هیوم2 (1711 ـ 1776) در سده‌های 17 و 18 مهم‌ترین نمایندگان این نظریه بودند. به نظر هابز عدالت عبارت است از اجرای تعهداتی که فرد از روی نفع‌طلبی به اجرای آنها رضایت داده است. پس اساس عدالت قرارداد است. هیوم نیز که متأثر از اندیشه‌های هابز و الهام بخش مکتب اصالت فایده بود، عدالت را در تأمین منافع متقابل می‌دید.
2- نظریه بی‌طرفی عدالت که در آن اساس بر نادیده گرفتن منافع افراد درگیر و از نگاه ناظری ایده‌آل است که در آن میان نفعی ندارد. این برداشت غایتگرایانه از عدالت در مقابل برداشت ابزار گرایانه هابز و هیوم، برداشتی کانتی است. در حقیقت نظریه غایتگرا و اخلاقی کانتی نیازمند فرض وضعی است که در آن اصول عدالت یافت می‌شود. قرار گرفتن در آن وضعیت مستلزم محرومیت از اطلاعات درباره منافع خود است و تنها در پس این پرده جهل می‌توان به بی‌طرفی رسید (بشیریه، 1375).
 
دیدگاه‌های عمده در مورد عدالت اجتماعی
1- دیدگاه آنارشیسم: معروف‌ترین چهره این مکتب، پیتر کروپتین، معتقد بود که زندگی مطلوب انسانی تنها با عدالت اجتماعی، تعاون و مهربانی میان مردم امکان‌پذیر است و بدون مساوات، عدالت وجود ندارد و بدون عدالت صلحی وجود نخواهد داشت (شکویی: 90-86).
2- دیدگاه لیبرالیسم: از معروف‌ترین چهره‌های این مکتب، جان‌رالز3 است (هاروی، 1376). جوهر اندیشه رالز "عدالت به‌عنوان انصاف" است. وی در پرتو مفهوم اخلاقی عدالت، جامعه مطلوب خود را بر پایه دو اصل تصویر می‌کند: اصل نخست از آزادی‌های برابر و فرصت‌های برابر دفاع می‌کند و اصل دوم ناظر بر این نکته است که تحت چه شرایطی می‌توان گفت نابرابری‌های اجتناب ناپذیر،‌ موجه و عادلانه است (محمودی، 1376). به طور کلی پیروان مکتب لیبرالیسم به عدالت اجتماعی بیشتر به‌عنوان وسیله‌ای برای "حفظ وضع موجود" می‌نگرند و نه به‌عنوان یک فضیلت اخلاقی و یک وظیفه انسانی. همچنین توجه به بحث "توزیع عادلانه" بیش از "شیوه تولید عادلانه" در آثارشان مشهود است.
3- دیدگاه رادیکالیسم: کارل مارکس و انگلس و بسیاری از هم‌اندیشان آنها متعلق به این نحله فکری‌اند. پیروان مکتب رادیکال عمدتاً از دیدگاه اقتصاد سیاسی فضا به بحث عدالت اجتماعی پرداخته‌اند. دیوید هاروی در کتاب خود "عدالت اجتماعی و شهر" مفهوم عدالت اجتماعی را به کمک معیارهایی مورد بررسی قرار داده است و بر تخصیص عادلانه منابع تأکید دارد. او معتقد است که منابع اضافی باید در جهت از میان برداشتن مشکلات ویژه ناشی از محیط‌های اجتماعی و طبیعی مصرف شود (شکویی: 141).
 
اصول عدالت اجتماعی
دیوید هاروی 10 اصل عمده عدالت اجتماعی را به شرح زیر می‌داند:
1- روابط تولیدی عادلانه در یک نظام اقتصادی ـ اجتماعی منصف امکان‌پذیر است.
2- توزیع عادلانه درآمد، کالا، خدمات و منابع میان شهروندان و در سطح فضاهای گوناگون عملی عادلانه است.
3- برابری ذاتی: تمامی افراد حق دارند از منافع جامعه، قطع نظر از میزان مشارکتشان در تولید، سهم برابری بخواهند.
4- ارزشیابی خدمات بر حسب عرضه و تقاضا: افرادی که بر منابع کمیاب و ضروری تسلط دارند، بیش از سایرین حق ادعا دارند، به شرط آنکه توانمندی آنها در شرایط عادلانه‌ای به وجود آمده باشد.
5- نیاز: البته نیاز، مفهومی نسبی است. احتیاجات و نیازهای انسانی به موازات تحول جامعه و افزایش شعور و فرهنگ تحول می‌یابد. با وجود این "نیازهای اولیه" عبارتند از: 1- اشتغال 2- درآمد 3- خوراک 4- مسکن 5- خدمات بهداشتی 6- خدمات آموزشی 7- خدمات اجتماعی  8- خدمات مربوط به محیط زیست 9- کالاهای مصرفی 10- امکانات تفریحی و گذران اوقات فراغت 11- دلپذیری محله 12- وسایل حمل و نقل. برای رفع این نیازها بایستی "فرصت‌های برابر" برای همه شهرواندان مهیا باشد.
6- حقوق موروثی: افراد نسبت به حقوق مالکیت و یا سایر حقوقی که از طریق نسل پیشین به آنها رسیده است، حق ادعا دارند.
7- استحقاق: صاحبان مشاغل خطرناک و مشکل (تخصصی) بیش از سایر افراد حق ادعا دارند.
8- شرکت در منفعت عمومی: آن دسته از افرادی که فعالیت‌شان به نفع عده بیشتری است، بیشتر از آن عده که فعالیتشان به عده کمتری اختصاص دارد، حق ادعا دارند.
9- شرکت واقعی در تولید: افرادی که در روند تولید بازده بیشتری دارند، از آن عده که بازده کمتری دارند،‌ حق ادعای بیشتری خواهند داشت.
10- کوشش و فداکاری: افرادی که کوشش بیشتری می‌کنند یا ذاتاً قادر به تحمل فداکاری بیشتری هستند، باید از افرادی که کوشش کمتری می‌کنند، پاداش بگیرند.
دیوید هاروی از میان معیارهای عدالت سه معیار نیاز، استحقاق و منفعت عمومی را به‌عنوان مهم‌ترین معیارها برگزیده است. به نظر می‌رسد اصل"اولویت" که برگرفته از آموزه‌های دین مبین اسلام است، می‌تواند مکمل سه اصل فوق باشد. بر اساس این اصل در آمایش سرزمین، ساماندهی سکونتگاه‌های شهری و روستایی و تأمین عدالت فضایی باید به مناطق محروم اولویت داده شود (هاروی:101).

 
منابع:
1- آقابخشی، علی و افشاری راد، مینو (1374). فرهنگ علوم سیاسی. تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، ص 317.
2- آیت‌الله زاده شیرازی، سیدمرتضی و همکاران (1368). مجمع اللغات، فرهنگ مصطلحات به چهار زبان عربی، فارسی، فرانسه و انگلیسی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. چاپ دوم، ص 618.
3- الاعلمی الحایری، محمدحسین. (1993). دایره المعارف الشیعیه العامه، بیروت، لبنان: منشورات موسسه الاعلمی للمطبوعات، الجزئ الثانی عشر، ص526.
4- افلاطون. (1360). جمهور. ترجمه فؤاد روحانی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. چاپ چهارم، ص281.
5- بشیریه، حسین. (1375). تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم. بخش 25 فلسفه سیاسی جان رالز، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره‌های 109-110 سال یازدهم شماره‌های اول و دوم، ص37.
6- پرتو، ابوالقاسم. (1373). واژه‌یاب، فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه. تهران: انتشارات اساطیر، جلد2، ص1139.
7- سیاح، احمد. فرهنگ بزرگ جامع نوین (عربی ـ فارسی مصور). بی تا جلد 3 و 4، چاپ نهم، ص961.
8- شکویی، حسین. (1375). اندیشه‌های نو در فلسفه جغرافیا. تهران: گیتاشناسی، ص143.
9- طباطبایی، سیدمحمدحسین. (1375). تفسیر المیزان. ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی. قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفتم، جلد ششم، ص297.
10- لینچ، کوین. (1376). تئوری شکل خوب شهر. ترجمه سید حسین بحرینی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص 298.
11- محمودی، سیدعلی. (1376). عدالت و آزادی. مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، چاپ اول، 105-130.
12- معین، محمد. (1360). فرهنگ فارسی. تهران: انتشارات امیرکبیر، جلد دوم. ص2279.
13- هاروی، دیوید. (1376). عدالت اجتماعی و شهر. ترجمه فرخ حسامیان و همکاران. تهران: انتشارات شرکت پردازش و برنامه‌ریزی شهری شهرداری تهران.
14- Hoggart. R. (1995). Oxford Illustrated Encyclopedia (people and cultures), 7 Hong kong: Oxford University press, 174.
15- Thorndike E.L. (1942). Thorndike Century Junior Dictionary USA: Scott Foresman .P. 434.
16- Webster s collegiate Dictionary. (1946). Springfield, Massachusetts, USA: G&C Merriam Company, 268. 
(چاپ افست ارغوان، 1362)
 
 

 Thomas    habbes- 1
 
....

منبع چاپی: مجموعه مقالات نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع عدالت
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی