newspart/index2
خودی و غیرخودی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
خودی و غیرخودی

امروز هم اگر چه کژ فهمیها و سودطلبیها از سوی خودیها در کار تیره کردن تصویر اسلام است، ولی حقا تبلیغات دشمنان در این باره بسی بیش از آن است و آنان از راههای ظریف و موذیانه به این کار مشغولند. یک نمونه از تلاش خستگی ناپذیر دشمنان در این باره، حجم عظیم تبلیغاتی است که علیه ایران اسلامی، پس از قیام دولت اسلام در ایران، به راه افتاده است. برای از رونق انداختن پیام نافذ این انقلاب بزرگ، آنان مهمترین کار را تهمت زدن و خبر دروغ دادن دانسته‌اند. چندان به دروغ از ما گفته و به ما نسبت داده‌اند که حرفهای آنان تکراری و برای شنوندگانش ملال آور شده است. در این مورد، صهیونیستها و رسانه‌های معروف صهیونیستی جهان و عوامل استکبار و بیش از همه امریکاییها - یعنی کسانی که از این انقلاب، بیش از همه متضرر شده‌اند - فعالترین بوده‌اند و هستند. برادران مسلمان! بر این اساس، کار بزرگ ما شناسایی اسلام و شناساندن آن و نیز آشنایی بیشتر با یکدیگر است.1376/09/18
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

اینکه می‏بینید تهمت حقوق بشر، مخالفت با حقوق بشر، نقض حقوق بشر، دست زدن به ترور و امثال این‏ها را این همه خرج می‏کنند، برای آن است که این را در دنیا اثبات نمایند! خودِ آن‏ها می‏دانند که دروغ است. این، برای آن است که افکار عمومی عالَم، از نظام جمهوری اسلامی فاصله بگیرد. این، برای همان ایجاد شکاف است. این، برای آن است که میان این پایگاه رفیع اسلام و قرآن و جوامع مسلمان در سرتاسر عالم، انجذابی ایجاد نشود. البته خدای متعال کید آن‏ها را باطل می‏کند: «انهم یکیدون کیداً و اکید کیداً»، «و مکروا و مکر اللّه». در طول این چند سال، هر کاری که این‏ها کردند، خدای متعال آن را باطل کرده است. اما به‏هرحال، دشمنْ مانع‏تراشی و ایجاد اشکال می‏کند و مشکلات می‏آفریند؛ در جاهایی هم رسوا می‏شود، اما دست برنمی‏دارد! اینجاست که مسأله‏ی اتّحاد و وحدت اسلام و تفاهم اسلامی معنا پیدا می‏کند. ببینید این قضیه چقدر مهمّ است! ببینید این مسئله برای فردای دنیای اسلام، چقدر حائز اهمیت است! این، قضیه‏ای نیست که به آسانی بشود از آن گذشت. همه باید خود را مخاطب این کلام حساب کنند. من به همه می‏گویم؛ هم به اهل سنّت، هم به شیعه، هم به کتاب‏نویسان، هم به شعرا، هم به مطبعه‏چیها، هم به کسانی که در بین مردم پایگاهی دارند، حرفی می‏زنند و مستمعی دارند. همه باید این حقیقت را بفهمند و دشمن را بشناسند. مواظب باشید که دشمن در سنگر خودی جا نگیرد. مواظب باشید که شما به جای تهاجم به دشمن، به خودی حمله نکنید. عالِم به زمان باشید؛ یعنی دشمن و دوست و عرصه‏ی مبارزه را بشناسید. این‏ها خیلی مهمّ است.1376/05/01
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

البته در گوشه و کنار حرفهایی شنیده می‌شود که قدری مایه‌ی خلاف توقع است. این را هم همه توجه کنند که بعضی از کارها مربوط به خودیها نیست؛ مربوط به دشمن است. راه انداختن کاروان شادی در عصر عاشورا، مربوط به مردم انقلابی و مسلمان نیست. این کار دشمن است. گیرم که عکس یک نامزد انتخاباتی را هم به دست بگیرند؛ این حیله‌ی آنهاست. نباید هیچ کس از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را متهم کرد که شما از آنها خبر داشتید و آنها طرفدار شمایند. نخیر؛ آنها چه طرفداری از کسانی دارند که اهل دین و معنویت و این چیزها هستند. ربطی ندارد. شاید خود آن فریب‌خورده‌هایی هم که در خیابانها سوار بر اتوبوس شدند و آن مناظر زشت را راه انداختند، ندانند که قضیه چیست. دستی آنها را حرکت می‌دهد، برای این‌که فضا را خراب کند؛ برای این‌که مردم را ناراحت کند؛ برای این‌که انتخابات را در نظر متدینان یک کار نامناسب جلوه دهد و چهره‌ها را خراب کند. البته مسؤولان باید بگردند و آن دست پنهان را پیدا کنند. من مؤکدا به مسؤولان توصیه می‌کنم و از آنها می‌خواهم که بگردند و آن دستهای پنهانی که این زشتکاریها را انجام می‌دهند، پیدا کنند. از آنها نباید گذشت. صحبت سر اینها نیست؛ صحبت سر غفلتهایی است که ممکن است خدای نکرده گاهی از خودیها سر بزند. بعضیها را متهم کنند و بعضیها را مورد اهانت قرار دهند. این کار درست نیست. البته تبلیغات منطقی و معقول و با استدلال، اشکالی ندارد؛ لیکن نباید فضا را خراب و مکدر کرد.
نکته‌ی سوم این است که دشمن به همان اندازه‌ای که از اجتماع آرا در روز انتخابات ناراحت است، به همان اندازه هم درصدد است که اگر این تجربه به وسیله‌ی ملت ایران با موفقیت انجام شد، شیرینی انتخابات را به دهان مردم تلخ کند. از مدتی پیش نشسته‌اند و برای این قضیه برنامه‌ریزی می‌کنند. شایعه‌ی تقلب در انتخابات و صوری بودن آن را مطرح کردند، لطیفه و متل درست کردند و در دهان مردم انداختند؛ بعضی هم البته ناآگاهانه آنها را تکرار می‌کنند. من باید عرض کنم، شایعه‌ی این‌که در انتخابات تقلب خواهد شد، از طرف دشمن است. رادیوهای بیگانه، حرفهای دلسوزانه‌ی رئیس جمهور محترم را حمل بر چیزهای نامناسب و ناشایسته کردند. حتی بعضی از تحلیلگران و خودیها هم از روی غفلت برداشتند آن مسأله را حمل بر این کردند که آیا چه چیزی قرار است اتفاق بیفتد! این حرفها چیست؟1376/02/31

لینک ثابت
خودی و غیرخودی

ببینید این تبلیغ، با نوع تبلیغی که ما در گذشته قبل از اقامه حکومت حق و حکومت الهی می‏کردیم، چقدر متفاوت است. آن روز کافی بود ما همین موضوعی را که می‏خواهیم تبلیغ کنیم، درست بلد باشیم؛ آن‏گاه یک مبلّغ خوب می‏شدیم. امروز اگر جهان، یا لااقل جامعه خود را درست نشناسیم، هرچه هم که آن موضوع را خوب بلد باشیم، نمی‏توانیم یک مبلّغ خوب باشیم. باید بفهمیم این حرفی که ما می‏زنیم، به کجا ارتباط پیدا می‏کند؛ چه جناحی را در سطح جهان نه در سطح کشور تقویت می‏کند، چه جناحی را تضعیف می‏کند. مثل یک جبهه نبرد. یک‏وقت یک نفر انسان، با دشمنی مواجه می‏شود و می‏خواهد از خودش دفاع کند. این، یک طور دفاع است. یک وقت هم انسان در مجموع یک جبهه چند کیلومتری در سنگری قرار گرفته است و می‏خواهد دفاع کند. این دفاع، طور دیگر است. یک‏وقت باید به مصلحت جلو رفت، یک‏وقت هم باید به مصلحت عقب آمد. یک‏وقت انسان خیال می‏کند که در حال حمله به دشمن است؛ اما ناگهان می‏بیند که به خودی تیراندازی می‏کند!
از اوّل تشکیل این نظام تا امروز، بعضی از افراد بودند و هستند که در گوشه و کنار می‏نشینند و زبان انتقادشان مرتّب روی این نظام و حقایق آن باز است. اشتباه اساسی آن‏ها این است که مثل کسانی هستند که در سنگرهای خود، خوابشان برده است؛ بعد که از اطراف جبهه پیشرفتهایی صورت گرفته است و عدّه‏ای رفته‏اند مواضع دشمن را آن جلو جلوها گرفته‏اند، این آقا حالا از خواب پا شده است و آن جایی را که خودی‏ها گرفته‏اند، زیر رگبار می‏گیرد؛ به خیال آن که دشمن آنجاست! آنجا، خودی‏هایند؛ اما این آقا خواب بوده و خبر ندارد! خواب ماندن در مسائل سیاسی، گاهی این طور نتایجی می‏دهد. تبلیغ، این قدر اهمیّت پیدا می‏کند.
گاهی شنیده می‏شود که در گوشه و کنار، کسانی اظهاراتی می‏کنند و حرفهایی می‏زنند و بدون توجّه، به جایی ضربه وارد می‏کنند. این، بر اثر عدم توجّه به وضع و محاذات سیاسی دنیا و وضع و محاذات دوست و دشمن است. نمی‏دانند که جبهه خودی کجاست، جبهه دشمن کجاست. کافی نیست که ما چهارتا مسئله یاد بگیریم و بخواهیم آن‏ها را بگوییم. گاهی بیان یک مسئله، شیوه خاصی دارد که اگر آن شیوه رعایت نشود، ممکن است ضربه وارد بیاید. باید هوشیار بود. این، خصوصیّت فضای اقامه دولت حقّ است. در فضایی که دولت حق قائم است، همه اهل حق، مسئولیتشان مضاعف می‏شود. وقتی‏که دولت و نظام اجتماعی بر اساس دین است، مسئولیت مبلّغان دین مضاعف می‏شود. اساس همه این‏ها هم همان طور که عرض کردیم این است که دین و سیاست از هم منفک نیستند.1376/02/13

لینک ثابت
خودی و غیرخودی

محورها و جهت‏گیری‏های عید اسلامی، همین است. لذا شما می‏بینید در دو عید فطر و قربان، نماز، آن هم به جماعت، تشریع شده است. نماز جماعت، مظهر همان دو جهت است؛ هم توجه به معنویت، توجه به خدا و ذکر و خشوع و هم وحدت، تجمّع و بر گردِ یک محورِ مشترک فراهم آمدن. به نظر من، هر دو موضوع، امروز برای ملت ما و برای امّت اسلامی، مسأله‏ی روز است. البته ما در مورد ملت خودمان، خیلی امیدوارانه می‏توانیم به همه چیز نگاه کنیم؛ چون قراین، شواهد و پیشامدها، همه امیدبخش است. ملّت ما، به عکسِ آنچه دیگران توقّع داشتند و انتظار می‏کشیدند، اقبال روزافزونی به مسائل دینی دارد. «دیگران» که عرض می‏کنیم یعنی هم دشمنان ما، هم ناظرین بی‏طرف، هم حتّی شاید بعضی از خودی‏ها.1375/11/21
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

آن چیزی که در زمینه‌ی این مسائل ارزشی، خوب است که عرض کنم و باید در همه‌ی بخشها مورد توجه قرار گیرد - که البته اینها چیزهایی است که شاید فراگیرنده‌ی همه‌ی آنچه که لازم است در نظر باشد، نیست؛ لیکن بلاشک جزو مهمترین آنهاست - یکی مسأله‌ی اعتماد به نفس مدیران و مسؤولان کشور است. این، یک ارزش اساسی انقلاب ماست؛ که اگر این نباشد، به نظر من پایه‌های سازندگی کشور متزلزل خواهد شد. در تمام مسؤولانی که در بخشهای مختلف کشور، مشغول تلاش و کار هستند، باید این روح اعتماد به نفس و این فکر که جمهوری اسلامی و ملت ایران و عناصر خودی این کشور، قادر هستند کشور را به بالاترین حد اعتلای مورد نیاز و خواستش برسانند، تقویت شود. بعضا ممکن است برخی از مسؤولان و بعضی از کسانی که در بخشهای مختلف مشغول کار هستند - چه در زمینه‌های اقتصادی، چه در زمینه‌های فرهنگی و غیره - به تحلیلهایی دلبسته باشند که دیگران - حتی مثلا یک فرد عالم یا نویسنده‌ای - در یک مجله علمی منتشر کرده باشند. این تحلیل، آن چنان نظرها را به خودش جلب کند که اعتماد به نفس را سلب نماید و ذهن را از آن برنامه‌ای که ناشی از دیدن واقعیتها در کشور است - چون هر کشوری اقتضائات و واقعیاتی دارد - غافل کند و منصرف سازد!1375/06/08
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

فرض کنید شما در کلاس آموزش تاکتیک، شرکت کرده‌اید. در آن‌جا مثلا جبهه‌ی دشمن فرضی را مشخص می‌کنید، جبهه خودی فرضی را هم مشخص می‌کنید. بعد متوجه تاکتیک غلط جبهه‌ی خودی می‌شوید و می‌بینید که طراح نقشه‌ی خودی، فلان اشتباه را کرده است. شما دیگر در وقتی که می‌خواهید تاکتیک طراحی کنید، نباید مرتکب آن اشتباه شوید. یا مثلا تاکتیک درست بوده؛ اما فرمانده یا بیسیمچی یا توپچی یا قاصد و یا سرباز ساده، در جبهه‌ی خودی، فلان اشتباه را کرده‌اند. می‌فهمید که شما نباید آن اشتباه را تکرار کنید. تاریخ، این گونه است.
خوب؛ همین‌طور است دیگر! تا بخواهید اقدامی کنید، حرکتی کنید، دشمن هست. دشمنهای جوراجور هستند. بعضی دوستند، دشمن هم نیستند، از جبهه‌ی خودی هستند؛ منتها نمی‌فهمند و تشخیص نمی‌دهند. لذا مورد سؤال قرار می‌دهند.1375/03/20

لینک ثابت
خودی و غیرخودی

کسانی بر حسب گمان و طبق اطلاعات ما، انگیزه‌هایی از قبیل انگیزه‌های رژیم پهلوی ندارند و علی‌الظاهر جزو خودیها و مسلمانند. اما متأسفم از این‌که می‌بینم این افراد، امروز همان حرفهایی را می‌زنند که روزی رژیم رضاخان و محمدرضا با انواع و اقسام سیاستها و تدبیرها می‌خواست به کرسی بنشاند. چرا باید این طور باشد؟ روحانیت یک نهاد اصلی در نظام اسلامی است. اگر روحانیت و طلبه‌های معمم نبودند، این انقلاب شکل نمی‌گرفت. شانزده سال - از سال 1341 تا سال 1357 - طلبه‌ها به سرتاسر کشور سفر می‌کردند و در هر شهر و روستا و منطقه‌ای - حتی در پادگانهای ارتشی - اسلام و مبارزه علیه رژیم را تبلیغ می‌کردند. دستگاه حکومتی هم نمی‌توانست مانع آنها شود. با یک طلبه چه می‌توانستند بکنند؟ همه‌ی حقوق ماهانه‌ای که طلبه‌ی یک لاقبا از حوزه‌ی علمیه می‌گرفت، به قدر حقوق پنج روز یک کارمند دون پایه بود. یک رژیم ستمگر با چنین آدمی چه می‌توانست بکند؟ او را به زندان می‌انداختند. تاجر نبود که پول و سرمایه‌اش را مصادره کنند. کارمند دولتی نبود که حقوقش را ببرند. به زندان می‌رفت و مردم بیشتر به او علاقه‌مند می‌شدند. لذا رژیم نمی‌توانست کاری بکند. نیروی طلبگی روحانیت با همین سازمان رسمی و با استفاده از اعتقاد عمیق مردم به خود، به سراسر کشور می‌رفت و نهضت، امام، مبارزه، جمهوری اسلامی و ضدیت با استکبار را تبلیغ می‌کرد و معنای استکبار را به همه می‌فهماند، والا مردم امریکا را نمی‌شناختند. مردم ایران سالهای متمادی از سیاست دور افتاده بودند. روحانیون جوان در گوشه و کنار کشور این شناخت را به مردم تزریق کردند. آن روزها جوانان دانشجو و دانشگاهی بسیاری، از تبلیغات روحانیون استفاده کردند. آن روزها ایادی استکبار به روحانیون مؤثر و فعال می‌گفتند: شما دانشجویان را گمراه می‌کنید! گمراهی از نظر آنها این بود که روحانیون مردم را به مبارزه می‌کشاندند. تأثیر روحانیت تا به این حد است. امروز هم گره‌گشای مشکلات کشور و بازکننده‌ی گره‌های ریز، روحانیون هستند. در دوران جنگ، وقتی یک روحانی به جبهه می‌رفت، بر دیگر رزمندگان تأثیر می‌گذاشت. بچه‌های جبهه‌ای پیش ما می‌آمدند و اگر در جایی روحانی نبود گله می‌کردند؛ اگر بود ستایش می‌کردند. اگر یک انسان، شغل، زندگی و همه چیز خود را وقف تبیین دین و معارف دینی و روحیه‌ی ایمانی کند، جامعه را به تعالی می‌رساند. چرا بعضی کسان این حقیقت را نمی‌فهمند؟1374/08/10
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

امروز امریکاییها، محافل صهیونیستی عالم و محافل سرمایه‌داری عمده‌ی دنیا وقتی به چشم دشمن به حرکتهای مؤمنانه‌ی مردم مسلمان نگاه می‌کنند، اسمش را بنیادگرایی می‌گذارند. البته مقصود آنها از کلمه‌ی بنیادگرایی، التزام به اصول و به پایه‌های فکری و ارزشهای اساسی نیست. مرادشان از کلمه‌ی بنیادگرایی، واپس‌نگری، کهنه‌پرستی و نگاه متحجرانه به مسائل است. یعنی به عنوان یک دشنام، بنیادگرایی را به ملتها نسبت می‌دهند. از نظر آنان، بنیادگرا یعنی متحجر و عقب‌افتاده و دگم و مانند آن! دشمن اگر فحش ندهد باید تعجب کرد. دشمن لجوج که بلندگویی به آن قوت در دست دارد و برای تبلیغات، میلیونها دلار خرج می‌کند، می‌خواهید دشنام ندهد؟! معلوم است که دشنام خواهد داد. ما از دشنام دادن او هیچ تعجب نمی‌کنیم. اما اگر خودیها حرف او را باور کنند، تعجب دارد. من عرض می‌کنم پدیده‌ی مذکور در دنیای اسلام، پدیده‌ی مبارکی است. به هر دلیلی نگاه کنید، این پدیده مبارک است. برای ملیتها خوب است. برای دولتهای مسلمان - اگر درست دقت کنند - خوب است. برای اقتدار کشورها خوب است. برای تضعیف دشمنان جهانی خوب است. برای ایجاد وحدت بین ملتهای اسلامی خوب است. این‌که ملتی، سربلند کند و بگوید می‌خواهیم قوانین اسلامی بر ما حکومت کند، بسیار خوب است. جا دارد که دولتها، سیاسیون، روشنفکران و فعالین هر ملت، از این پدیده استقبال کنند که بسیار مغتنم است. بعضی اشخاص و جریانها از این امر می‌ترسند. بعضی از کشورها با این پدیده برخورد خصمانه می‌کنند. ما، در این قضیه با آنها هم عقیده نیستیم. ما می‌گوییم باید این پدیده‌ی حرکت‌زا را شناخت. باید محتوا و مغز و لب آن را فهمید و به عنوان عاملی که امروز می‌تواند ملتهای مسلمان را پشتیبانی کند و نجات دهد، پذیرفت و قبول کرد.1373/12/11
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

حقیقتاً باید اعتراف کنیم که امروز تحلیل و تفسیر انقلاب، کاری است که دشمنان انقلاب بیشتر از ما به آن پرداخته‏اند. قصدِ آن‏ها از این تحلیل و تفسیر این است که پیام انقلاب را عوض کنند و حقیقتی را که به دست خود ملت اتّفاق افتاده و در مرئا و منظر اوست، غلط جلوه دهند. بنابراین، حرفهایی که خودی‏ها در باب انقلاب زدند، باید جمع‏آوری و فهرست‏بندی شود و روی آن‏ها کار فرهنگیِ درست صورت گیرد. البته تاکنون چنین کاری نشده و اگر هم شده، اندک است. به‏هرحال، این کار باید بشود. اما انجام نشدنش نباید مانعِ فهمیدنِ‏ حقایق از طرف جوانان ما گردد. جوانان باید حرفهایی را که از طرف بزرگان انقلاب راجع به انقلاب، در پانزده سال اخیر زده شده است، بشنوند و آن‏ها را مورد تأمّل قرار دهند.1373/11/14
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

مسائل اساسی انقلاب را ما با چه کسانی در میان بگذاریم؟ چه کسی نسبت به این انقلاب و نظامِ اسلامی، دلسوزتر، علاقه‏مندتر و خودی‏تر از شماست؟! مخاطب این بیان، شما جوانان مؤمنِ مخلصِ پاک نهادِ حقیقتاً دلسوز انقلاب، چه در لباس شما و چه در لباسهای دیگر- لباسهای نظامی؛ اعم از ارتشی و بسیجی و نیروی انتظامی، و لباسهای عادّی و روحانی و غیر روحانی- هستید. من می‏خواهم این را عرض کنم که: آقایان! دشمن بزرگ انقلاب در درون انقلاب، همین میکروب ارتجاع است؛ این میکروبی که در جوامع انقلابی رشد می‏کند، تکثیر می‏شود، نفوذ می‏کند، بیماری می‏آورد، و بیماری‏اش هم واگیر است. از روز اوّل، امریکا و بلوک شرقِ آن روز و دیگر دشمنان و مرتجعین منطقه، فکر کردند که با دخالت نظامی، تحریک همسایه، محاصره‏ی اقتصادی و غیره، خواهند توانست این نهال را ریشه کن کنند. اما هرچه کلف زدند، اره مالیدند و کارهای دیگر کردند، این نهال، روز به روز تناورتر و ریشه‏دارتر شد. واقعاً مصداق آیه‏ی شریفه‏ی «أ لم تر کیف ضرب الله مثلًا کلمة طیّبة کشجرةٍ طیّبه اصلها ثابت و فرعها فی السّماء» شد. ریشه‏ها محکم و شاخه‏ها در آسمان بود.1373/10/15
لینک ثابت
مقایسه شخصیت عناصر جبهه فرهنگی خودی و غیرخودی

[از عوامل سایش جبهه ی خودی فرهنگی]خودباختگىِ عناصر جبهه‌ی خودی، در مقابل شخصیّتهای جبهه‌ی دشمن، به خاطر احساسِ برترىِ صنفىِ آن شخصیّتها بر این عناصر بود. این حقیقت قابل انکار نیست. مثلاً فرض بفرمایید وقتی یک هنرمندِ این جبهه، در رشته‌ای از هنر، سرافراز و بیاعتنا، مقداری پیش میرفت و بعد در جایی احساس خستگی میکرد و میخواست لحظه‌ای بایستد و نفس تازه کند، تا چشمش به هنرمند رشته‌ی خودش در جبهه‌ی مقابل میافتاد، مرعوب او میشد! اصلاً نسبت به آن طرف، احساس مرعوبیّت داشت. البته این مرعوبیّت، گاهی مرعوبیّتِ صرف و گاهی تأثّر و انجذاب از طرف مقابل بود. بنده در موارد زیادی دیدم که هنرمند جبهه‌ی خودی، به هنرمند جبهه‌ی مقابل به چشمی نگاه میکند که گویی آن هنرمند، «بزرگ» است! دیگر این را نمیدانست که ممکن است هنرمند جبهه‌ی مقابل، هنرش بالاتر باشد، اما شخصیّتش کوچکتر از شخصیّت اوست که در جبهه‌ی خودی است. نمیدانست که هنرمند جبهه‌ی مقابل، از شجاعت، آزادگی و همّتی که او دارد، بیبهره است و در محیط باز، پرورش نیافته است. نمیدانست که او همان کسی است که روی پاهای نوکران شاه و فرح افتاده و کفش آنها را بوسیده است. پس چه اهمیت دارد!؟ لقبِ با طنطنه‌ی «استاد» چه ارزشی دارد و مگر میتواند واقعیت را تغییر دهد!؟

یک وقت عدّه‌ای از آقایانِ ادبا به این‌جا آمده بودند؛ و من خاطره‌ای را که به یادم آمده بود، برایشان تعریف کردم. مضمون حرفم این بود که گفتم: «من، بزرگِ این اساتید و هنرمندان جبهه‌ی مقابل را دیدم که روی پای شاه افتاد و کفش او را بوسید!» این را که میگویم «دیدم»، نه این‌که خودم به عینه دیده باشم؛ بلکه در زمان ما و علی مرئی و مسمع ما واقع شد.

آری؛ به مناسبتی، اساتید و رؤسای دانشکده‌های آن روزگار، در صفِ سلام ایستاده بوده‌اند که آن فرد، با آن همه تحقیق و کتاب و اسم و رسم، روی پای شاه افتاد. مدّتی از این رسوایی گذشته بود که یک روز به او گفتم: «استاد! این چه کاری بود شما کردید!؟ این مردک بیسواد کیست که روی پایش افتادید!؟» گفت: «هیبتِ سلطانی، مرا گرفت!» این عذرش بود!

به آن آقایانِ ادبا گفتم: «عناصر جبهه‌ی غیر خودی، کسانی هستند که رئیسشان چنان فردی بود. آن وقت شما میخواهید من که دلباخته‌ی انقلابم، برای کسی که در مقابل آن بت، آن‌طور جبهه بر زمین میسایید - بتی که ما آن را با دست خودمان شکستیم - اندک ارزش و حرمتی قائل باشم!؟ معلوم است که قائل نیستم!» هنرمندان جبهه‌ی خودی که مرعوب عناصر جبهه‌ی غیرخودی میشدند، غالباً نمیدانستند آنها کیاند و چه کاره‌اند. نمیدانستند آنها همان کسانی هستند که منّت کشی میکردند و پول میگرفتند، تا بتوانند به فلان قهوه‌خانه‌ی روشنفکری بروند و تا ساعت دوىِ بامداد، عرق بخورند!

در یکی از خیابانهای تهران - که نمیخواهم اسمش را ذکر کنم - به شاعری مدّعی - هم مدّعىِ شعر و هم مدّعىِ آزاداندیشی و روشنفکری - خانه‌ای دادند و او در آن خانه اقامت گزید. اجازه هم دادند منقل تریاکش رو باشد و او به‌کلّی از همه‌ی آرمانهایش چشم پوشید! عناصری چنین، در همین شهر تهران، حاضر بودند در مقابل کسی که با رئیس دفترِ فلان شخصیّت وابسته به دربار ارتباط داشت، تا کمر خم شوند؛ برای این‌که به فلان سفر تحقیقی و علمی اعزامشان کنند، یا به آنها فلان بورس و فلان امتیاز را بدهند و یا اگر در جیبشان تریاک دیدند، به زندان نبرندشان!

عناصر جبهه‌ی مقابل، چنین آدمهایی هستند. آن جوانی که وسط میدان ایستاده، در مقابل شیطان بزرگ صلاىِ مردی و مردانگی سرداده و اصلاً نظام جهانی را به محاکمه کشیده است و همه‌ی دنیا روی او حساب میکنند و از او میترسند، چرا باید در برابر آدمی که گیرم هنرش از او بالاتر است، اما شخصیّت انسانیاش یک صدم او نیست، احساس مرعوبیّت کند!؟ متأسفانه نمیشناختند و احساس مرعوبیّت میکردند. آن وقت، از مرعوب کننده‌ها، عدّه‌ای که در ایران بودند، به سوراخها خزیده بودند و در اوایل حتی جرأت نمیکردند خودشان را نشان دهند! آن عدّه هم که در خارج به سر میبردند، به خیال خودشان به جمهوری اسلامی متلک و لیچار میگفتند؛ آن را مذمّت میکردند؛ در ذمّش شعر میسرودند و مقاله‌ی صد تا یک غاز مینوشتند. مانند امروز، هیچ کس هم به حرفهای آنها اعتنایی نداشت. من به شما عرض کنم: همینهایی که گاهی در مجلاّت ایران اسمشان را با عظمت میآورند، هیچ آبرویی در محیطهای علمی و فرهنگی دنیا ندارند! چون متصدّیان محیطهای مذکور میدانند که اینها مأمور و نان‌خورِ سازمانهای اطّلاعات و امنیّت آنهایند! شما ملاحظه کنید: اگر بزرگترین شخصیّت فرهنگی دنیا، در زمان رژیم طاغوت به ایران میآمد و بعد معلوم میشد که وی مهمان ساواک بوده است، ممکن بود کسی - ولو کسانی که خودشان هم چندان مقابل با ساواک نبودند - اندک ارزشی برایش قائل شود؟ اینها در دنیا چنین وضعیتی دارند. معلوم است که از «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» پول میگیرند و نوکر آنهایند. اینها در دنیا آبرویی ندارند. اما وقتی نوبت به ما - به جمهوری اسلامی و به مردم ایران میرسد - زبان پیدا میکنند. گفت: «اسد علی و فی الحروب نعامة.» به ما که میرسند شیرند، اما در میدان نه؛ شتر مرغ یا روباه یا از این قبیل جانورانند.

جوان هنرمندِ جبهه‌ی خودی، نمیدانست که اینها از لحاظ شخصیت، این‌قدر پستند. لذا مجذوب و مرعوبشان میشد. یکی از عوامل سایش در جبهه‌ی خودی، همین بود. این را قبول کنید. متأسفانه من چنین سایشی را دیده‌ام.

مدّت زمانی که گذشت، عناصر جبهه‌ی مقابل، مقداری دل و جرأت پیدا کردند و شیر شدند! آن‌گاه بدجنسی را هم شروع کردند. کافی است غربیها از هنرمندی که در ایران است، ناگهان تمجید کنند. بدیهی است جوان هم فوراً جذب میشود. خوب؛ انسان که از تمجید بدش نمیآید. امثال ما که پیریم و مدّعی هزار تجربه، در مقابل چنین مؤثّراتی، دلهایمان میلرزد. آن‌که جوانِ نرمِ روشنِ مصفّاست، معلوم است چه حالی پیدا میکند!

طوری وارد شدند که اگر از آن طرف دنیا بگویند، فلان کس عجب شعری گفت و عجب مقاله‌ای نوشت، آن‌که این طرف دنیا نشسته است و جوان هم هست، احساس کند با آنها پیوندی دارد! متأسفانه از این کارها کردند و نوعی مرعوبیّت، به اضافه‌ی نوعی رابطه و علقه‌ی عاطفی به وجود آوردند. واقعاً یکی از عوامل سایش، خودباختگی عناصر جبهه‌ی خودی در مقابل عناصر جبهه‌ی دشمن بود.1373/04/22

لینک ثابت
خودی و غیرخودی

در باب فرهنگ، سیاست کلّی کشور باید عبارت باشد از حفظ و پرداخت و وابستگی شدید و کامل به فرهنگ ملی. البته جزو مهمترین ارکان فرهنگ ملی، اسلام است. ما مردم ایران مفتخریم که از 1350 سال قبل، فرهنگ، زبان، آداب، عادات، لباس و همه چیزمان با اسلام آمیخته شده است. شاید هیچ ملت دیگری این‌گونه با اسلام آمیخته نشد که ما شدیم. اسلام و آداب و فرهنگ اسلامی، جزو فرهنگ ملی ماست. «ملی» در این‌جا، مقابل «اسلامی» نیست؛ عین همان اسلامی است.
«فرهنگ ملی» یعنی «فرهنگ خودی». فرهنگ خودی، باید حفظ شود. البته فرهنگ خودی از فرهنگهای دیگر هم وام می‌گیرد؛ حرفی نداریم. «اطلبوا العلم ولو بالصین.» این هم فرهنگ است. این‌که باید رفت از هر جای دنیا چیز خوب را آورد، این هم جزو فرهنگ ماست. این را هم باید حفظ کنیم. اما آنچه را که برای بدنمان لازم است، بجویم و فرو دهیم. نه این‌که ما آن‌جا بیفتیم، یکی دیگر بیاید، هر چه که خودش مصلحت می‌داند به بدن ما تزریق کند؛ مثل مرده؛ مثل آدم بی‌هوش! این اقتصاد، این فرهنگ و سیاست استقلال که پایه و مبنای سیاست نظام جمهوری اسلامی است، شعار اصلی ماست. استقلال کامل، در همه جهت، یعنی زور و زورگویی را از هیچ کس قبول نکردن؛ مسائل جهانی را طبق معیارهای خود حل کردن و راه آن را پیمودن.1372/05/12

لینک ثابت
خودی و غیرخودی

دشمن و آفت دوم، آفت «اضمحلال درونی» است. یعنی در درون نظام، که این مال غریبه‌ها نیست؛ این مال خودیهاست. خودیها ممکن است در یک نظام، بر اثر خستگی، بر اثر اشتباه در فهم راه درست، بر اثر مغلوب احساسات نفسانی شدن و بر اثر نگاه کردن به جلوه‌های مادی و بزرگ انگاشتن آنها، ناگهان در درون، دچار آفت‌زدگی شوند. این، البته خطرش بیشتر از خطر اولی است. این دو نوع دشمن - آفت برونی و آفت درونی - برای هر نظامی، برای هر تشکیلاتی و برای هر پدیده‌ای وجود دارد. اسلام برای مقابله با هر دو آفت، علاج، معین کرده و جهاد را گذاشته است. جهاد، مخصوص دشمنان خارجی نیست. «جاهدالکفارو المنافقین.» منافق، خودش را در درون نظام قرار می‌دهد. لذا با همه‌ی اینها باید جهاد کرد. جهاد، برای دشمنی است که می‌خواهد از روی بی‌اعتقادی و دشمنی با نظام، به آن هجوم بیاورد. همچنین، برای مقابله با آن تفکک داخلی و از هم پاشیدگی درونی، تعالیم اخلاقی بسیار با ارزشی وجود دارد که دنیا را به‌طور حقیقی به انسان می‌شناساند و می‌فهماند که «اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب ولهووزینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد» تا آخر. یعنی این زر و زیورها، این جلوه‌ها و این لذتهای دنیا اگرچه برای شما لازم است؛ اگرچه شما ناچارید از آنها بهره ببرید؛ اگرچه زندگی شما وابسته به آنهاست و در این شکی هم نیست و باید آنها را برای خودتان فراهم کنید؛ اما بدانید که مطلق کردن اینها و چشم بسته به دنبال این نیازها حرکت کردن و هدفها را به فراموشی سپردن، بسیار خطرناک است.1371/11/06
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

تکیه‌ی اصلی ما به نیروهای خودی است. شما باید همت کنید؛ شما باید بسازید؛ شما باید مهارت به دست بیاورید؛ همچنان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گامهای بسیار بلندی در این راه برداشتید. کسانی که اطلاعات و اخبار را دارند، می‌دانند که امروز، آشنایی، مهارت و تسلط جوانان ما در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بر تجهیزات پیچیده و مدرن، دهها برابر بیش از قبل از انقلاب است. امروز ما روی پای خودمان هستیم.1371/07/18
لینک ثابت
خودی و غیرخودی

کارخانه‌ها در اوایل انقلاب، محل امیدی برای ضد انقلاب بود تا بلکه بتواند از ناحیه‌ی ایجاد اختلال در تولید، جمهوری اسلامی را دچار دردسر و مشکل کند. دیدند این‌جا هم، انجمنهای اسلامی به صورت زنده و شاداب و فعال حضور دارند. در بازار نیز همین‌طور. کسانی در بازار بودند که می‌خواستند از اوضاع سوء استفاده کنند و جیبهای خودشان را در آشفته بازار اوایل انقلاب، پر کنند. در دانشگاهها همین انجمنها را دیدند؛ در سطح کشور و در محلات و همه جا. وقتی تحلیلگران به اوضاع ایران نگاه کردند و دیدند که سطح جامعه، در هر جایی که نگاه می‌کنند، پوشیده از انجمنهای اسلامی و نام و عنوان و نشانه‌های آنهاست، از توانایی نظام اسلامی در عجب شدند. نظام اسلامی را تحسین کردند. گفتند: «عجب! ببینید چطور این نظام اسلامی توانسته است در همه جا، عناصر خودی و مخلص را جایگزین کند، تا بتواند هدفهای این نظام را در ادارات، در کارخانه‌ها، در بازار، در محله، در مدرسه، در دانشگاه، در شرکتها و همه جا تحقق بخشد و از آن هدفها پشتیبانی کند!» ما آن روز این حرفها را شنیدیم. دیدیم که بعضی از تحلیلگران دنیا، پدیده‌ی «انجمن اسلامی» را یک پدیده شگفت‌آور و تحسین‌برانگیز دانستند. انجمنها هم انصافا خیلی مفید واقع شدند و خدمات زیادی کردند. حال یک سؤال در این زمینه این است؛ که «آیا دوران انجمنهای اسلامی پایان یافته است؟ آیا دوران انجمنهای اسلامی، اصلا پایان می‌یابد؟» باید به این سؤال، جواب بدهیم.1371/06/04
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی