دو جهتگیری بعثت عبودیت الهی و اجتناب از طاغوت است در مسئلهی مبعث یک نکتهای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران -که برای هدایت بشر است- در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر میکند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛(1) هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا؛(2) وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا؛(3) نکتهی مهمّی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درسآموز نیست. پیغمبری که در جامعهای ظهور میکند، فقط این نیست که آمده تا یک چیزهایی را به مردم یاد بدهد؛ بله، «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة» هست، «یُزَکّیهِم»(4) هست امّا همهی اینها در قالب یک بعثت است، در قالب یک حرکت عظیم است. بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همهی ظالمان، همهی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همهی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.1398/01/14
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 164 لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه: خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
2 )
سوره مبارکه الجمعة آیه 2 هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه: و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!
3 )
سوره مبارکه النحل آیه 36 وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ ۖ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ ۚ فَسيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ ترجمه: ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود!
4 )
سوره مبارکه البقرة آیه 129 رَبَّنا وَابعَث فيهِم رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَيُزَكّيهِم ۚ إِنَّكَ أَنتَ العَزيزُ الحَكيمُ ترجمه: پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار، قادری)!»
برجستگی صفت عبودیت در میان صفات پیغمبر اکرم(ص) یکی از عناوین و اوصافی که دربارهی امام راحل عظیمالشّأن ما، کمتر بهکار رفته است و کمتر از این عنوان استفاده کردهایم، عبارت است از یک عنوان جامع که من اینجور تعبیر میکنم: مؤمنِ متعبّدِ انقلابی. ما امام را با صفات متعدّدی همواره توصیف میکنیم امّا این صفت -که ما کمتر امام را با آن توصیف کردهایم- یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبّد است، انقلابی است. ... عبد است، متعبّد است؛ یعنی خود را عبد میداند در مقابل پروردگار؛ این هم صفت بسیار مهمّی است. شما ملاحظه کنید، خدای متعال در قرآن، پیغمبر اکرم را با صفات متعدّدی ستوده است: وَ اِنَّکَ لَعَلَیٰ خُلُقٍ عَظیم،(1) فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم؛(2) و صفات متعدّد دیگر که هر کدام از اینها یک فصل فراوانی از خصوصیّات پیغمبر را بیان میکند؛ ولی آن صفتی که به ما مسلمانها دستور داده شده است که هر روز دربارهی پیغمبر در نمازهایمان تکرار کنیم این است که «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه»؛ این نشاندهندهی اهمّیّت عبودیّت است؛ عبد بودن آنچنان برجسته است که خدای متعال این صفت را به مسلمانان تعلیم میدهد که در نماز خود، هر روز چند مرتبه تکرار کنند؛ امام دارای این صفت بود، صفت عبودیّت؛ اهل خشوع بود، اهل تضرّع بود، اهل دعا بود؛ مؤمن متعبّد1395/03/14
1 )
سوره مبارکه القلم آیه 4 وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ ترجمه: و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری!
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 159 فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ ترجمه: به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
جوهر اصلی جامعهی اسلامی عبارت از: تعبّد، ایمان و عمل صالح آحاد ملّت این فرصتها - فرصت ماه شعبان، فرصت ماه رمضان، فرصت ماه رجب - فرصتهای مغتنمی است؛ بخصوص برای ما و شما مسئولان. در نظام اسلامی، جوهر اصلی جامعهی اسلامی عبارت است از تعبّد، ایمان و عمل صالح آحاد ملّت؛ همچنانکه در این آیاتی که تلاوتگر بسیار خوب ما تلاوت کردند، مشاهده کردید؛ اصل قضیه این است. آن چیزی که موجب میشود که ملائکهی الهی به آحاد بشر بگویند «نَحنُ اَولِیآؤُکم فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الأخِرَة» (1) - ما، هم در دنیا با شما همپیوند و همدستیم، هم در آخرت - و خیلی مهم این است: ایمان، تعبّد و عمل صالح در آحاد مردم، منتها مسئولان بهطور مضاعف به این خطاب مخاطبند. هرچه مسئولیت سنگینتر است، این خطاب هم نسبت به او شدیدتر و سختتر و سنگینتر است. باید این را در خودمان ایجاد کنیم؛ یعنی نمایندگی مجلس، مسئولیت در دولت، مسئولیت در نیروهای مسلّح، مسئولیت در قوّهی قضائیه چیزهایی است که اوّلین وظیفهای که به ما متوجّه میکند عبارت باشد از وظیفهی ایجاد ارتباط و اتّصال محکمتر با خدای متعال، ایجاد بندگی خالصتر و بهتر؛ از این نباید غفلت کنیم.1394/03/06
1 )
سوره مبارکه فصلت آیه 31 نَحنُ أَولِياؤُكُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَفِي الآخِرَةِ ۖ وَلَكُم فيها ما تَشتَهي أَنفُسُكُم وَلَكُم فيها ما تَدَّعونَ ترجمه: ما یاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و آخرت هستیم؛ و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده میشود!
سرافرازی حضور در میهمانی خدا با پاسخ به ندای حج اکنون بهار حج، با طراوت و صفای معنوی و شکوه و حشمت خداداد، فرا رسیده و دلهای مؤمن و مشتاق را پروانهوار بر گرد کعبهی توحید و وحدت، به پرواز درآورده است. مکه و منا و مشعر و عرفات، منزلگاه انسانهای خوشبختی است که به ندای: «و اذّن فی النّاس بالحجّ ...»(1) پاسخ گفته و به حضور در میهمانی خدای غفور و کریم سرافراز گشتهاند. اینجا همان خانهی مبارک و کانون هدایتیاست که آیاتٍ بیّنات الهی از آن ساطع و چتر امان برفراز سر همگان در آن گسترده است. دل را در زمزم صفا و ذکر و خشوع شستشو دهید؛ چشم باطن را به آیات روشن حضرت حق بگشائید؛ به اخلاص و تسلیم، که نشانهی عبودیت حقیقی است، روی آورید؛ خاطرهی آن پدری را که با طوع و تسلیم، اسماعیلش را به قربانگاه برد، بارها و بارها در دل زنده کنید؛ و بدینگونه راه روشن و آشکاری را که برای رسیدن به دوستی ربّ جلیل در برابر ما گشوده است، بشناسید و قدم نهادن در آن را به همّت مؤمنانه و نیت صادقانهی خود بسپارید.1390/08/14
1 )
سوره مبارکه الحج آیه 27 وَأَذِّن فِي النّاسِ بِالحَجِّ يَأتوكَ رِجالًا وَعَلىٰ كُلِّ ضامِرٍ يَأتينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ ترجمه: و مردم را دعوت عمومی به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند...
مهمترین مسئولیت جامعه اسلامی، کمال معنوی و الهی انسانها جامعهی اسلامی یعنی چه؟ یعنی جامعهای که در آن، آرمانهای اسلامی، اهداف اسلامی، آرزوهای بزرگی که اسلام برای بشر ترسیم کرده است، تحقق پیدا کند. جامعهی عادل، برخوردار از عدالت، جامعهی آزاد، جامعهای که مردم در آن، در ادارهی کشور، در آیندهی خود، در پیشرفت خود دارای نقشند، دارای تأثیرند، جامعهای دارای عزت ملی و استغنای ملی، جامعهای برخوردار از رفاه و مبرای از فقر و گرسنگی، جامعهای دارای پیشرفتهای همهجانبه - پیشرفت علمی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت سیاسی - و بالاخره جامعهای بدون سکون، بدون رکود، بدون توقف و در حال پیشروی دائم؛ این آن جامعهای است که ما دنبالش هستیم. البته این جامعه تحقق پیدا نکرده، ولی ما دنبال این هستیم که این جامعه تحقق پیدا کند. پس این شد هدف اصلی و مهمِ میانهی ما. چرا میگوئیم میانه؟ به خاطر اینکه این جامعه وقتی تشکیل شد، مهمترین مسئولیت این جامعه این است که انسانها بتوانند در سایهسار چنین اجتماعی، چنین حکومتی، چنین فضائی، به کمال معنوی و کمال الهی برسند؛ که: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(1) انسانها به عبودیت برسند. «لیعبدون» را معنا کردند به «لیعرفون». این معنایش این نیست که «عَبَدَ» به معنای «عَرَفَ» است - عبادت به معنای معرفت است - نه؛ بلکه به معنای این است که عبادت بدون معرفت معنی ندارد، امکان ندارد، عبادت نیست. بنابراین جامعهای که به عبودیت خدا میرسد، یعنی به معرفت کامل خدا میرسد، تخلق به اخلاقالله پیدا میکند؛ این، آن نهایت کمال انسانی است. بنابراین هدف نهائی، آن است؛ و هدف قبل از آن، ایجاد جامعهی اسلامی است، که هدف بسیار بزرگ و بسیار والائی است.1390/07/24
1 )
سوره مبارکه الذاريات آیه 56 وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدونِ ترجمه: من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!
عدالت ؛ دغدغه تاریخی بشر عدالت دغدغهی همیشگی و تاریخی بشر بوده. به تبع احساس نیاز به عدالت که در طول تاریخ تا امروز در مردم عمومیت داشته، متفکران بشر، فیلسوفان و حکما در این مقوله وارد شدند و دغدغهی آنها بوده است. بنابراین از قدیمترین دورانهای تاریخ تا امروز دربارهی عدالت و عدالت اجتماعی به همین معنای عام، بحث شده، نظریه داده شده؛ لیکن نقش ادیان استثنائی است. یعنی آنچه که ادیان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام کردند، بینظیر و استثنائی است. در نظرات حکما و اندیشمندان، آن اهتمام ادیان مطلقاً مشاهده نمیشود. اولاً به شهادت قرآن، ادیان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط»(1). قطعاً این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بیّنات - یعنی حجتهای متقن و غیر قابل تردیدی که پیغمبران ارائه میدهند؛ کتاب، یعنی منشور ادیان در مورد معارف، احکام و اخلاقیات؛ میزان، یعنی آن سنجهها و معیارها - قیام به قسط بوده است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». البته شکی نیست که قیام به قسط و همهی آنچه که مربوط به زندگی دنیائی، اجتماعی و فردی افراد است، مقدمهی آن هدف خلقت است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(2) یعنی عبودیت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ که بالاترین کمالات هم همین عبودیت خداست. لیکن در راه رسیدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ که از جملهی آن، آن چیزی است که این آیه به آن تصریح میکند. البته تصریحات دیگری هم در آیات قرآن هست که به سایر اهدافِ ارسال رسل اشاره میکند، که اینها با یکدیگر قابل جمع است. پس هدف شد عدالت. هدف نظامسازی، هدف تمدنها، هدف حرکت بشر در محیط جامعه، شد عدالت. در هیچ مکتب دیگری این وجود ندارد؛ این مخصوص ادیان است.1390/02/27
1 )
سوره مبارکه الحديد آیه 25 لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ ترجمه: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است!
2 )
سوره مبارکه الذاريات آیه 56 وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدونِ ترجمه: من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!
ارزش فاطمه زهرا(سلاماللَّهعلیها) به عبودیت و بندگی خدا ارزش فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) نبود، او صدیقهی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین»(1) «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمیکرد، صدّیقهی کبری نمیشد. اساس، بندگی خداست. نه فقط فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمهی فضائل همهی معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) قطرههایی هستند از دریای وجود پیغمبر - ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»(2) اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - این منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را میشناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمیکنیم: «امتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک»؟(3) در علم خدای متعال معلوم است که عمل من و شما چیست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار میگیریم؛ آیا بهخاطر بهدست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیفِ خود و امر و نهی الهی دربارهی خود صرفنظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهی را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتی گفتن سخنی برای انسان ضرر مادی دارد، وقتی حرکتی هوسهای گناهآلود انسان را برآورده میکند، ما سر دو راهی قرار میگیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنی و تقوا و بندگی خدا را؛ یکی از این دو را انتخاب خواهیم کرد. انتخاب و اختیارِ ماست، اما خدای متعال میداند که ما چه راهی را اختیار خواهیم کرد؛ این در علم الهی هست. اگر شما انسانی هستید که این قدرت در شما وجود دارد که در مقابل کوهی از ارزشهای مادی و برآورندهی هوسها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند برای شما شایستگیهایی در نظر میگیرد. «و مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»(4) خدای متعال بیهوده به مریم اینقدر لطف نمیکند. این، کلام قرآن است. او با همهی وجود پاکدامنی خود را حفظ کرد، لذا شایستهی این شد که مادر عیسی شود. حضرت یوسف در عین جمال و جوانی و برخورداری از عزت مادی در خانهی عزیز مصر، روی هوس خود پا گذاشت؛ لذا شایستهی مقام والایی شد که خدا به او داد؛ یعنی پیغمبری. خدا این را میداند که این بنده چنین جوهری دارد و اینچنین ارادهی خود را صرف راه او خواهد کرد؛ لذا برای او مسؤولیتهای بزرگ و سنگین دیگری - که هر کدام باز به نوبهی خود اجرهای بزرگی دارد - در نظر میگیرد. «امتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»(5) خدای متعال میداند که فاطمهی زهرا در دوران زندگی چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد برای ما خط روشن.1384/05/05
1 )
سوره مبارکه النساء آیه 69 وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا ترجمه: و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!
2 )
خطبه 2 :از خطبههاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ
وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ
إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ
فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا
فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ
إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ
وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ
فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ
عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ
سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ
أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ
بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ
فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا
فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ
نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ
و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام
هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ
بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ
وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ
زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ
لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلىاللهعليهوآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً
هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ
إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي
وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ
الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ ترجمه: خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش
خواهانم،
از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم،
آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد،
زيرا او سنگينترين وزنهها، و بهترين اندوختههاست.
و شهادت مىدهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمىباشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زندهمان مىدارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مىكنيم،
كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است.
و شهادت مىدهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد،
تا شبهههاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند،
رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنهاى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايههاى يقين
متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده،
چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود.
خداوند نافرمانى مىشد، و شيطان يارى داده مىشد، ايمان ورشكسته، پايههايش فرو ريخته، نشانههايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جادههايش از بين رفته بود.
شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند.
آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود،
در فتنههايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مىكرد، و زير سم خود مىكوبيد، و باز هم (به انتظار فتنهاى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود.
در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت.
خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مىزيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود.
قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است
اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهىاند.
به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود
قسمتى از آن در باره قومى ديگر
مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند.
با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمىتوان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمىشود همپايه آنان دانست.
آنان پايه دين و ستون يقيناند.
افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب ماندهها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)،
ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است.
اكنون حق به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.
3 )
تهذيبالأحكام ، شیخ طوسی ج 6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛
إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.» ترجمه: عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست ميكنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نمودهايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم
4 )
سوره مبارکه التحريم آیه 12 وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ ترجمه: و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود!
5 )
تهذيبالأحكام ، شیخ طوسی ج 6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛
إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.» ترجمه: عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست ميكنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نمودهايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم
رسیدن به مقام صدیقین با بندگی خدا ارزش فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) نبود، او صدیقهی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین»(1) «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمیکرد، صدّیقهی کبری نمیشد. اساس، بندگی خداست. نه فقط فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمهی فضائل همهی معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) قطرههایی هستند از دریای وجود پیغمبر - ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»(2) اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - این منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را میشناسد.1384/05/05
1 )
خطبه 2 :از خطبههاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ
وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ
إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ
فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا
فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ
إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ
وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ
فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ
عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ
سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ
أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ
بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ
فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا
فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ
نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ
و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام
هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ
بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ
وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ
زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ
لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلىاللهعليهوآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً
هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ
إِلَيْهِمْ يَفِيءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي
وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ
الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ ترجمه: خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش
خواهانم،
از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم،
آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد،
زيرا او سنگينترين وزنهها، و بهترين اندوختههاست.
و شهادت مىدهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمىباشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زندهمان مىدارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مىكنيم،
كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است.
و شهادت مىدهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد،
تا شبهههاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند،
رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنهاى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايههاى يقين
متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده،
چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود.
خداوند نافرمانى مىشد، و شيطان يارى داده مىشد، ايمان ورشكسته، پايههايش فرو ريخته، نشانههايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جادههايش از بين رفته بود.
شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند.
آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود،
در فتنههايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مىكرد، و زير سم خود مىكوبيد، و باز هم (به انتظار فتنهاى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود.
در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت.
خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مىزيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود.
قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است
اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهىاند.
به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود
قسمتى از آن در باره قومى ديگر
مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند.
با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمىتوان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمىشود همپايه آنان دانست.
آنان پايه دين و ستون يقيناند.
افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب ماندهها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)،
ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است.
اكنون حق به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.
2 )
سوره مبارکه النساء آیه 69 وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا ترجمه: و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!
اطاعت از خداوند یعنی هماهنگی با حرکتِ آفرینش [وظایف یک معتقد به جهان بینی اسلامی:] یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند. چون عالَم مالک و صاحب و آفریننده و مدبّر دارد و ما هم جزو اجزاء این عالَمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. این اطاعت بشر به معنای هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم است؛ چون همهی عالم «یسبّح له ما فیالّسموات و الأرض»(1)؛ «قالتا اتینا طائعین».(2) آسمان و زمین و ذرات عالم، دعوت و امر الهی را اجابت میکنند و بر اساس قوانینی که خدای متعال در آفرینش مقرّر کرده است، حرکت میکنند. انسان اگر برطبق قوانین و وظایف شرعی و دینی که دین به او آموخته است - عمل کند، هماهنگ با این حرکتِ آفرینش حرکت کرده؛ لذا پیشرفتش آسانتر است؛ تعارض و تصادم و اصطکاکش با عالم کمتر است؛ به سعادت و صلاح و فلاحِ خودش و دنیا هم نزدیکتر است.1379/09/12
1 )
سوره مبارکه الحشر آیه 24 هُوَ اللَّهُ الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ ۖ لَهُ الأَسماءُ الحُسنىٰ ۚ يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ۖ وَهُوَ العَزيزُ الحَكيمُ ترجمه: او خداوندی است خالق، آفرینندهای بیسابقه، و صورتگری (بینظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او میگویند؛ و او عزیز و حکیم است!
2 )
سوره مبارکه فصلت آیه 11 ثُمَّ استَوىٰ إِلَى السَّماءِ وَهِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَلِلأَرضِ ائتِيا طَوعًا أَو كَرهًا قالَتا أَتَينا طائِعينَ ترجمه: سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روی طاعت میآییم (و شکل میگیریم)!»
سرپیچی کردن از هوای نفس ، شرط توحید [براساس اعتقاد به جهانبینی و بینش اسلامی یک نتایج عملی به دست میآید و وظایفی بر عهدهی انسانهایی که معتقد به این مبانیاند، قرار میگیرد. یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند.] البته عبودیت خدا با معنای وسیع و کامل آن مورد نظر است؛ چون گفتیم توحید، هم اعتقاد به وجود خداست، هم نفی الوهیّت و عظمت متعلق به بتها و سنگها و چوبهای خودساخته و انسانهای مدّعیِ خدایی و انسانهایی که اسم خدایی کردن هم نمیآورند، اما میخواهند عمل خدایی کنند. پس در عمل، دو وظیفه وجود دارد: یکی اطاعت از خدای متعال و عبودیت پروردگار عالم، و دوم سرپیچی از اطاعت «انداد اللَّه»؛(1) هر آن چیزی که میخواهد در قبال حکمروایی خدا، بر انسان حکمروایی کند. ذهن انسان فوراً به سمت این قدرتهای مادّی و استکباری میرود؛ البته اینها مصادیقش هستند؛ اما یک مصداق بسیار نزدیکتر دارد و آن، هوای نفس ماست. شرط توحید، سرپیچی کردن و عدم اطاعت از هوای نفس است؛ که این «اخوف ما اخاف»(2) است و بعداً آن را عرض میکنم.1379/09/12
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 22 الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِراشًا وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقًا لَكُم ۖ فَلا تَجعَلوا لِلَّهِ أَندادًا وَأَنتُم تَعلَمونَ ترجمه: آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [= جو زمین] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوهها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که میدانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریدهاند، و نه شما را روزی میدهند).
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 165 وَمِنَ النّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دونِ اللَّهِ أَندادًا يُحِبّونَهُم كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَو يَرَى الَّذينَ ظَلَموا إِذ يَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّةَ لِلَّهِ جَميعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَديدُ العَذابِ ترجمه: بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.)
1 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 30 وَجَعَلوا لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلّوا عَن سَبيلِهِ ۗ قُل تَمَتَّعوا فَإِنَّ مَصيرَكُم إِلَى النّارِ ترجمه: آنها برای خدا همتایانی قرار دادهاند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند؛ بگو: «(چند روزی از زندگی دنیا و لذّات آن) بهره گیرید؛ امّا عاقبت کار شما به سوی آتش (دوزخ) است!»
1 )
سوره مبارکه سبإ آیه 33 وَقالَ الَّذينَ استُضعِفوا لِلَّذينَ استَكبَروا بَل مَكرُ اللَّيلِ وَالنَّهارِ إِذ تَأمُرونَنا أَن نَكفُرَ بِاللَّهِ وَنَجعَلَ لَهُ أَندادًا ۚ وَأَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَجَعَلنَا الأَغلالَ في أَعناقِ الَّذينَ كَفَروا ۚ هَل يُجزَونَ إِلّا ما كانوا يَعمَلونَ ترجمه: و مستضعفان به مستکبران میگویند: «وسوسههای فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهی ما شد)، هنگامی که به ما دستور میدادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم!» و آنان هنگامی که عذاب (الهی) را میبینند پشیمانی خود را پنهان میکنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجیرها در گردن کافران می نهیم؛ آیا جز آنچه عمل میکردند به آنها جزا داده میشود؟!
2 )
خطبه 42 :از خطبههاى آن حضرت است در نكوهش آرزوى دراز و پيروى از هواى نفس أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ
فَيُنْسِي الْآخِرَةَ أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ . ترجمه: اى مردم، ترسناكترين چيزى كه بر شما مىترسم دو چيز است: يكى پيروى هواى نفس، و ديگرى بىمرز بودن آرزو. اما پيروى هواى نفس انسان را از حق باز مىدارد، و بىمرز بودن آرزو آخرت را از ياد مىبرد. بدانيد كه دنيا به سرعت از شما روى گردانده، و از آن جز ته ماندهاى كه كسى آن را در كاسه باقى نهاده باشد نمانده. و آگاه باشيد كه آخرت روى نموده است، و براى هر يك از دنيا و آخرت فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان دنيا، زيرا هر فردى در آخرت به مادرش ملحق مىشود. امروز زمان عمل است و باز خواستى نيست، و فردا روز باز خواست است و عملى در آن ميسّر نمىباشد.
عبودیت خدا، بزرگترین برای انسان در معیارهای اسلامی بزرگترین تعریف برای یک انسان - در معیارهای الهی و اسلامی - عبودیت خداست. «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله»، «رسول» را بعد از «عبد» ذکر میکند.(1) امیرالمؤمنین این است. معنای ولایت در اصطلاح و استعمال اسلامی، این است؛ یعنی حکومتی که در آن، اقتدارِ حاکمیت هست، ولی خودخواهىِ سلطنت نیست، جزم و عزم قاطع هست - که «فاذا عزمت فتوکل علی الله» (2) - اما استبداد به رأی نیست. کسانی که با حکومت و با ولایت اسلامی، دشمنی میکنند، از این چیزها میترسند؛ با اسلامش بدند! اسم ولایت را حمل کردن بر مفاهیمی که یا ناشی از بیاطّلاعی و بیسوادی و کج فهمی است، یا ناشی از غرض و عناد است! ولایت، یعنی حکومتی که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزّت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یک حاکم، هیچ نشانهای از استبداد و خودخواهی و خود رأیی و زیادهطلبی و برای خود طلبی و اینها نیست. این، آن نشانه اصلی برای این حکومت است. بدیهی است که در چنین حکومتی، عدالت باید زنده شود. هرچه که ما در امر عدالت، کوتاه بیاییم، ضعف ما در این خصوصیات است. این که من بارها میگویم تا رسیدن به نقطه مطلوبِ حکومت اسلامی، فاصله داریم - اگرچه با حکومتهای مادّی هم خیلی فاصله داریم؛ اما تا آن نقطه اصلی هم فاصله زیادی داریم - بهخاطر این است. هرچه و هرجا که در امر عدالت، در امر محو شدن و هضم شدن در اراده الهی و احکام الهی، کوتاه بیاییم، ناشی از ضعفهای شخصی ماست، والّا حکم اسلامی و ولایت اسلامی این است.1378/01/16
ٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ. ترجمه: هر كه بگويد اشهد ان لا اله الا اللّٰه وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله. خدا هزار هزار حسنه برايش نويسد.
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 159 فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ ترجمه: به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
آزادی،مقدمهای برای عبودیت بشر خصوصیتش این است که مجموعه انگیزهها و غرایز متضادّی است و مکلّف است که در خلال این انگیزههای گوناگون، راه کمال را بپیماید. به او آزادی داده شده، به خاطر پیمودن راه کمال. همین آزادی با این ارزش، برای تکامل است؛ کمااینکه خود حیات انسان برای تکامل است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»(1). خداوند جنّ و انس را آفریده، برای رسیدن به مرتبه عبودیّت او که مرتبه بسیار والایی است. آزادی هم مثل حقِّ حیات است؛ مقدمهای برای عبودیّت. در غرب، در نفی «تکلیف» تا جایی پیش رفتهاند که نه تنها تفکّرات دینی را، حتّی تفکّرات غیر دینی و کلّ ایدئولوژیها را که در آنها تکلیف هست، واجب و حرام هست، باید و نباید هست، نفی میکنند! الان در آثار اخیر همین لیبرالنویسهای امریکایی و شبهامریکایی و کسانی که پیامبرشان آنها هستند - امّتهای آنها در کشورهای دیگر، از جمله متأسفانه بعضیها در کشور خود ما دنبال همین هستند - دیده میشود که میگویند تفکّر آزاد غربی، با اصل «باید و نباید» و با اصل ایدئولوژی مخالف است! اسلام بهکلّی نقطه مقابل این است. اسلام، «آزادی» را همراه با «تکلیف» برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، تکالیف را صحیح انجام دهد، کارهای بزرگ را انجام دهد، انتخابهای بزرگ را بکند و بتواند به تکامل برسد.1377/06/12
1 )
سوره مبارکه الذاريات آیه 56 وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدونِ ترجمه: من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!
هدف تبلیغ، دعوت به عبودیت فردی و اجتماعی [این تبلیغ دارای سه رکن اصلی است که من مختصراً عرض میکنم: یک رکن، منشأ این تبلیغ است؛ یک رکن، هدف این تبلیغ است؛ یک رکن، ابزار و وسایل و شیوههای این تبلیغ است.] هدف باید «صراط اللَّه» باشد؛ «صراط اللَّه العزیز الحمید»(1)، «انّک علی صراط مستقیم»(2)، «ادع الی سبیل ربّک»(3). هدف تمام پیامبران، کشاندن مردم به صراط مستقیم است و صراط مستقیم هم یعنی عبودیت؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»(4). باید مردم را به عبودیّت الهی که همان صراط مستقیم است، سوق دهید. البته این عبودیّت، در زمینهی اخلاق، در زمینهی عمل فردی و در زمینهی عمل اجتماعی کاربرد دارد، که وقتی بحث عمل اجتماعی پیش آمد، آنوقت بحثهای سیاسی، تحلیلهای سیاسی - تبیین سیاسی - هم در حوزهی کار شما قرار میگیرد.
اشتباه کسانی که در گذشته مسائل سیاسی را از تبلیغ کنار میگذاشتند، در این بود که عبودیّت را به منطقهی فردی منحصر میکردند. آنها اینجا را غلط میفهمیدند و غلط عمل میکردند. بله؛ هدف، کشاندن مردم به عبودیّت است؛ منتها عبودیّت منطقهی وسیعی در زندگی انسان دارد و آن منطقه به عمل شخصی منحصر نیست. وقتی که عمل جامعه، عمل یک مجموعهی عظیم انسانی و مردم یک کشور، عمل اقتصادی، عمل سیاسی و موضعگیریهای سیاسی مشمول بحث عبودیّت شد، آن وقت دعوت شما هم میتواند شامل این مسائل باشد و باید هم باشد؛ چارهای ندارید.1376/10/03
1 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 1 بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ الر ۚ كِتابٌ أَنزَلناهُ إِلَيكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ بِإِذنِ رَبِّهِم إِلىٰ صِراطِ العَزيزِ الحَميدِ ترجمه: الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ی شرک و ظلم و جهل،) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.
1 )
سوره مبارکه سبإ آیه 6 وَيَرَى الَّذينَ أوتُوا العِلمَ الَّذي أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ هُوَ الحَقَّ وَيَهدي إِلىٰ صِراطِ العَزيزِ الحَميدِ ترجمه: کسانی که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق می دانند و به راه خداوند عزیز و حمید هدایت میکند.
2 )
سوره مبارکه الزخرف آیه 43 فَاستَمسِك بِالَّذي أوحِيَ إِلَيكَ ۖ إِنَّكَ عَلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ ترجمه: آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی.
3 )
سوره مبارکه النحل آیه 125 ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدينَ ترجمه: با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایتیافتگان داناتر است.
4 )
سوره مبارکه يس آیه 61 وَأَنِ اعبُدوني ۚ هٰذا صِراطٌ مُستَقيمٌ ترجمه: و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!
لزوم بیان تحلیل سیاسی در کنار اخلاق و معنویت [در تبلیغ] باید درس اخلاق بگویید، درس اخلاق سیاسی هم بگویید، درس اخلاق و معنویّت هم بگویید، تحلیل سیاسی هم بدهید، دشمن درونی را هم - که نفس امّاره یا شیطان رجیم است - معرفی کنید، دشمن اجتماعی را هم - که شیطان بزرگ یا شیطانهای گوناگونند - معرفی کنید، ایادی و اذناب شیطان را هم معرفی کنید. وقتی معنای عبودیّت الهی این شد که انسان از «انداد اللَّه»(1) اجتناب کند و تبرّی جوید، باید از همهی اَشکال آن تبرّی جوید. «انداد اللَّه»، یک وقت نفس پلید انسانی است که درون اوست؛ «نفسک التی بین جنبیک(2)». یک وقت شیطان است که در دعای صحیفهی سجّادیه میگویید که «او را در وجود من مستقر کردی و به چیزی که مرا از آن متمکّن نکردی، تمکّن بخشیدی.»یک وقت هم شیطانهای قدرتمند عرصهی سیاسیاند که برای اغوا و راهزنی و تسلّط و ضربه زدن و به جهنّم کشاندن ملتها و شعوب بشری منتظر نشستهاند. «انداد اللَّه» اینهایند. دعوت به عبودیّت، نفی اینها را میطلبد؛ چارهای ندارید. ما توصیه نمیکنیم که منبرها و سخنرانیها را به جنبههای فردی و شخصی منحصر کنید؛ نه. ممکن است یک سخنرانی، یک منبر، یک سلسله منبر، منحصر به این معانی باشد - مانعی ندارد - اما در کنار آن بایستی صحنهی زندگی اجتماعی - سیاسی انسان هم میدان عبودیت الهی باشد. آنجا هم بایستی طواغیت ازاله و زدوده شوند و افشا گردند.1376/10/03
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 22 الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِراشًا وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقًا لَكُم ۖ فَلا تَجعَلوا لِلَّهِ أَندادًا وَأَنتُم تَعلَمونَ ترجمه: آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [= جو زمین] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوهها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که میدانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریدهاند، و نه شما را روزی میدهند).
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 165 وَمِنَ النّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دونِ اللَّهِ أَندادًا يُحِبّونَهُم كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَو يَرَى الَّذينَ ظَلَموا إِذ يَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّةَ لِلَّهِ جَميعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَديدُ العَذابِ ترجمه: بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.)
1 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 30 وَجَعَلوا لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلّوا عَن سَبيلِهِ ۗ قُل تَمَتَّعوا فَإِنَّ مَصيرَكُم إِلَى النّارِ ترجمه: آنها برای خدا همتایانی قرار دادهاند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند؛ بگو: «(چند روزی از زندگی دنیا و لذّات آن) بهره گیرید؛ امّا عاقبت کار شما به سوی آتش (دوزخ) است!»
1 )
سوره مبارکه الزمر آیه 8 وَإِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيبًا إِلَيهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِيَ ما كانَ يَدعو إِلَيهِ مِن قَبلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلَّ عَن سَبيلِهِ ۚ قُل تَمَتَّع بِكُفرِكَ قَليلًا ۖ إِنَّكَ مِن أَصحابِ النّارِ ترجمه: هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را میخواند و بسوی او باز می گردد؛ امّا هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می خواند از یاد میبرد و برای خداوند همتایانی قرارمیدهد تا مردم را از راه او منحرف سازد؛ بگو: «چند روزی از کفرت بهرهگیر که از دوزخیانی!»
2 )
عوالی اللئالی ،ابن ابی جمهور احسائی ج 4 ص 118 ح187 ؛
مجموعه ورام،ورام بن ابی فراس،ج1،ص59؛
بحار الانوار،مجلسی،ج67،ص64ح1
قال النبی ص أعدى عدوك نفسك التی بين جنبيك ترجمه: پیامبر گرامی اسلام (ص)فرمود: سرسخت ترین دشمنت نفس تو هست كه در میان دو پهلويت قرار دارد
راه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، راه خدا و عبودیت کافی نیست که مرتّب بگوییم این ستاره درخشنده است. گرچه این درخشندگیای که ما میبینیم، پرتوی از آن درخشندگی وصفناپذیر است. از همین پرتوِ آن ستارهی درخشان باید اهتدا پیدا کنیم. من عرض میکنم که بحمداللَّه دلهای جوانان ما با یاد فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها روشن و منوّر است. من این را احساس میکنم. انسان احساس میکند که در این ده پانزده سال اخیر، جوشش عشق به فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها در دل این امّت مؤمن و انقلابی و مخلص و حزباللَّه، بسیار زیاد شده است. نام آن بزرگوار و توسّل به آن، در جبههها بود، در دوران جنگ بود، در دوران صلح و سازندگی هم هست، در آمادگیِ در مقابله با دشمنان هم بحمداللَّه هست. این توسّل، توسّل خوب و باارزشی است و این روح جهاد فیسبیلاللَّه، به هر شکلی که ممکن شود، همانی است که فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها آن را دوست میدارد. این، مژدهای به جوانان بسیجی کشور است که هم فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها را دوست میدارند، و هم برطبق خواست و میل او حرکت میکنند و هم راه او را میروند که راه خدا و راه عبودیّت است. «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم(1)».1373/09/03
اتمام حجت قرآن در برابر شکاکان دعوت اسلام/تفسیر آیه 23 سوره بقره «و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا»(1): اگر شما در شک و تردید هستید از آنچه که ما بر بندهی خود نازل کردیم: اینجا در عبارت عبدنا یک لطفی هست و آن اینکه در دو آیه قبل، رابطهی دعوت با عبودیت است. «یا ایها الناس اعبدوا ربکم.»(2) عبودیت کنید پروردگارتان را، گویی این سؤال پیش میآید که عبودت چگونه چیزی است؟ و عبد خدا چه انسانی است؟ آنوقت نمونهی عینی نشان داده میشود: «نزلنا علی عبدنا». عبد یعنی همین کسی که اکنون در مقابل چشم شماست، تجسد و تجسم عبودیت همین کسی است که دارد این آیات را از سوی ما برای شما فرو میخواند. (وجود مقدس پیغمبر). «عبدنا» در حقیقت اشاره به این است که دعوت ما را که قبلاً گفتیم «اعبدوا ربکم» عبودیت کنید خدای خود را، یعنی حرکت کنید به سمت آن جایگاهی که این انسان والا و برجسته و شجاع به امانت و به صداقت و پاکی و زیبائیهای معنوی در آن قرار دارد که در دو آیه قبل گفتم: «اعبدوا ربکم» مصداق عینی عبد را دارد، یعنی این چنین بشوید. البته اینکه میگوید: «عبدنا» و بنده را به خودش نسبت میدهد، نوعی لطف الهی را به پیغمبر نشان میدهد و این عبارت «عبدنا» در تعبیر قرآن باز هم در مورد داوود و در مورد ایوب و شاید در مورد زکریا هم هست، مثل «عبدنا ایوب»(3) و «عبدنا داوود»(4) که آنجا اسمشان آورده شده، اما اینجا که اسم نیاورده ممکن است مراد همین پیغمبری باشد که در منظر و پیش روی شماست که یک خصوصیت و یک التفات، و رحمت، و حجت الهی را به بندهی برگزیدهاش نشان میدهد. پس اگر شما در شک هستید از آنچه که ما بر این بندهی خودمان که در مقابل شماست نازل کردیم، راه برطرف شدن شک این است که میگوئیم: «فأتوا بسورةٍ من مثله»، یک سوره از قبیل همین که ما بر او فرو فرستادیم شما بیاورید، که عرض کردیم: معنایش این نیست که اگر یک آدم عامی باشد که هیچ سخنوری نمیداند او هم برود خودش را بیاورد تا اگر نتوانست، بیاید تسلیم شود. بلکه به آن معناست که آن آدم عامی غیر سخنور مراجعه کند به آن کسی که میتواند، کما اینکه آن روز بزرگترین فصحای عرب وجود داشتند و منکر قرآن بودند، وقتی در مقابل این آیات قرار گرفتند عاجز ماندند، که اگر واقعاً توانایی داشتند چند آیه و چند سوره میآوردند به همین شکل ارائه میکردند و میگفتند شما دارید با همین چیزها مردم را دعوت میکنید، اما نه فقط نتوانستند این کار را بکنند، بلکه مقابل این درخشش و دعوت نو که دلها را، مخصوصاً دلهای جوانهای پاکدل و پاک طینت را که تعصبات در آنها کمتر بود بسوی خود جذب میکرد، آنچنان درماندند که مجبور شدند در مقابل نفوذ دعوت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) به زور متوسل بشوند و در ایام حج، مسافرینی که میآمدند مکه برای مراسم حج جاهلی و نه توحیدی، برای اینکه آنها به سخن پیغمبر گوش نکنند میرفتند بیخ گوششان میگفتند این آدم خطرناک و چنین و چنان است به حرفش گوش نکنید، که اینکه نشانهی درماندگی آنها بود. پس این سخن قرآنی به طور کامل و روشن دارد با اینها تحدّی میکند، که البته نسبت به کسانی که شک دارند اتمام حجت است و تحدّی در مقابل دشمنان عنود و کسانی است که صادقانه برخورد نمیکنند و واقعاً لجاجت دارند، ولذا نسبت به همه تحدّی نیست، بلکه نسبت به کسانی که واقعاً شک دارند و میخواهند مطلب برایشان روشن بشود اتمام حجت است. یعنی حجت را بر اینها تمام میکند و میگوید: این راه است. از این راه بروید تا شکتان برطرف بشود. «فاتوا بسورة من مثله» اگر رفتید این سوره را تهیه کردید و آوردید و میخواهید مقایسه کنید، ما نمیگوئیم بیاید از ما شهادت و داوری بطلبید، البته خدا بهترین گواهان است. آیهی قرآن در جای دیگر میگوید:
«قل الله شهید بینی و بینکم»(5) خدا گواه است بین ما و شما، اما شما خدا را به شهادت قبول ندارید، چون اگر شهادت خدا راقبول داشتید سخن خدا را در همین آیات الهی میشنیدید و میفهمیدید. بروید شهدای خودتان را که غیر از خدا دارید بیاورید تا قضاوت کنند. ببینیم آنها چه میگویند؟. «و ادعوا شهداءکم من دونالله ان کنتم صادقین»: اگر راست میگوئید که ما شک داریم و نمیدانید چکار بکنید، اما اگر چنانچه دچار لجاج و عناد هستید آن مطلب دیگری است. و حالا، «فان لم تفعلوا و لن تفعلوا»(6): پس اگر این کار را انجام ندادید، یعنی نتوانستید اینکار را بکنید که هرگز نخواهید کرد: «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة» نتوانستید اینکار را بکنید که هرگز نخواهید کرد: «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة»: پس دیگر بر حذر باشید از آتش دوزخ الهی که انسانهای لجوج و عنود در این دوزخ دچار خواهند شد.1371/02/02
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 23 وَإِن كُنتُم في رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلىٰ عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللَّهِ إِن كُنتُم صادِقينَ ترجمه: و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پیامبر] نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید!
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 21 يا أَيُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم وَالَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ ترجمه: ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.
3 )
سوره مبارکه ص آیه 41 وَاذكُر عَبدَنا أَيّوبَ إِذ نادىٰ رَبَّهُ أَنّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَعَذابٍ ترجمه: و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.
4 )
سوره مبارکه ص آیه 17 اصبِر عَلىٰ ما يَقولونَ وَاذكُر عَبدَنا داوودَ ذَا الأَيدِ ۖ إِنَّهُ أَوّابٌ ترجمه: در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبهکننده بود!
5 )
سوره مبارکه الأنعام آیه 19 قُل أَيُّ شَيءٍ أَكبَرُ شَهادَةً ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ شَهيدٌ بَيني وَبَينَكُم ۚ وَأوحِيَ إِلَيَّ هٰذَا القُرآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ ۚ أَئِنَّكُم لَتَشهَدونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخرىٰ ۚ قُل لا أَشهَدُ ۚ قُل إِنَّما هُوَ إِلٰهٌ واحِدٌ وَإِنَّني بَريءٌ مِمّا تُشرِكونَ ترجمه: بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی میدهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمیدهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرارمیدهید، بیزارم!»
6 )
سوره مبارکه البقرة آیه 24 فَإِن لَم تَفعَلوا وَلَن تَفعَلوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتي وَقودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ ۖ أُعِدَّت لِلكافِرينَ ترجمه: پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [= بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!