قضیّهی بیستونهم بهمن یک حادثهی هویّتساز قضیّهی بیستونهم بهمن یک حادثهی هویّتساز بود ... هر ملّتی، در سایهی استقامت و ایستادگی، هویّت پیدا میکند. آن چیزی که به ملّتها هویّت میدهد، شخصیّت میدهد، عظمت میدهد، به حفاظت از خود ملّتها و فرهنگ آنها کمک میکند، استقامت آنها و ایستادگی آنها است ... مردم تبریز در بیستونهم بهمن، قیام قم را دیده بودند؛ خب در قم کشتار شد، مردم قم سرکوب شدند؛ این را مردم خبر داشتند، مردم تبریز میدانستند ایستادگی در مقابل دستگاه، کشته شدن دارد، جان دادن دارد، امّا ایستادند، استقامت به خرج دادند، خدا برکت داد. اینکه میگوییم تاریخ ورق خورد در روز بیستونهم بهمن به برکت حرکت مردم تبریز، این برکتی که خدا به این کار داد، به خاطر همین بود که استقامت به خرج دادند: وَ اَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّریقَةِ لَاَسقَیناهُم ماءً غَدَقًا؛ استقامت.1401/11/26
مقابله ی چپهای مارکسیست و ساواکیها با دانشجویان مسلمان از روزی هم که این نظام تشکیل شد و این انقلاب به پیروزی رسید، دانشگاه درگیر شد. مبارزه، خیلیها را درگیر کرد امّا یکی از مهمترین مراکز، دانشگاه و دانشجو بود. آنوقت دشمن بر روی دانشگاه و دانشجو متمرکز شد و اوایل انقلاب، [بر آن] مسلّط شدند؛ یعنی دشمن سوار شد بر دانشگاه. خیلی از شماها خب آنوقت شاید در دنیا هم نبودید، دانشجو که قطعاً نبودید، امّا بنده همانوقتها هر هفته در دانشگاه تهران جلسه داشتم. هر هفته من میرفتم مسجد دانشگاه تهران نماز و سخنرانی و پاسخ به سؤالات؛ و دانشجوها جمع میشدند، سؤال میکردند، ابهام داشتند، حرف میزدند، ما هم جواب میدادیم؛ جنگ بهمعنای واقعی، و تیراندازی [بود] داخل دانشگاه تهران به جوری شد که یکی از روزها که هفتهای یک بار دوشنبهها یا یکشنبهها میرفتم، وقتیکه آمدم جلوی در دانشگاه، بعضیها آمدند گفتند وارد نشوید، دانشگاه خطرناک است؛ چند نفر محافظ هم خود ما داشتیم، اینها هم گفتند نروید؛ گفتم نمیشود، من باید بروم دانشگاه، در مسجد لابد منتظر من هستند؛ آمدیم وارد دانشگاه شدیم. خلوت! تیراندازی بود، همدیگر را میزدند؛ همین دانشگاه تهران! آمدم مسجد دانشگاه، دیدم هیچ خبری نیست، دانشجوها هم نیامدهاند، ترسیدهاند. دیدیم وقتی جوانها بترسند، ما [هم] به طریق اولیٰ! برگشتیم؛ یک چنین وضعیّتی در دانشگاه بود. واقعاً دانشگاه میدان جنگ شده بود؛ این تسلّط دشمن بود. حالا چهکسانی بودند؟ چپها بودند، طرفدارهای سلطنت هم بودند! اینهایی که همیشه در مقابل هم بودند، در مقابل انقلاب و نظام اسلامی و امام بزرگوار، دستشان در دست هم متّحد شده بودند؛ باهم متّفق بودند؛ بچّههای ساواکیها هم بودند -بالاخره ساواکیها هم، زن و بچّه و جوان و دانشجو داشتند؛ آنها هم بودند- چپهای مارکسیست هم بودند؛ فدائیان خلق و مجاهدین و همینهایی که میشناسید و شنیدهاید و شاید خواندهاید و مانند اینها، همه در مقابل مجموعهی دانشجویان مسلمان [بودند].
البتّه دانشجوی انقلابی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد؛ این را شما بدانید. یعنی دانشجوهای مسلمان، هم در مباحثات توانستند دانشگاه را فتح کنند، هم در مبارزات جنگی؛ یعنی در همین اتّفاقاتی که افتاد، دانشجوها توانستند دانشگاه را فتح کنند؛ بعد هم که خب به تعطیلی دانشگاه و مانند اینها [انجامید]. منتها [بعد] در بین خود مجموعهی دانشجوی مسلمان، یک اختلالاتی به وجود آمد. دانشجوی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد، لانهی جاسوسی را فتح کرد امّا خودش از درون مغلوب شد! این به نظر من نکتهی قابل توجّهی است. چرا؟ برای خاطر اینکه دچار ضعف تحلیل و ضعف محتوا بود؛ هیجانات بود، خیلی هم تند -بعضی از بچّههای دانشجو در آن روز، ماها را که آنوقت تازه از زیر زندان و تبعید و این قبیل چیزها بیرون آمده بودیم، انقلابی نمیدانستند؛ یعنی در مقام قضاوت، ماها را تخطئه میکردند؛ همینهایی که الان هم هستند؛ حالا بعضیهایشان هنوز هم هستند؛ یعنی واقعاً اُرتدُکس [بودند]، یک انقلابی اُرتدُکسِ سفت و سخت، خیلی قرص و محکم- منتها آن ذهنیّت، از محتوای لازم خالی بود، [لذا] در یک نقطهی حسّاسی ضربه خورد. خب، حوادث زیاد است؛ دیگر من نمیخواهم مرور کنم، [فقط] خواستم یک اشارهای بکنم به ریشههای حوادث دانشگاه.1396/03/17
سوابق وفاداری مردم گلستان به انقلاب یک چند جملهای ما در مناقب گلستان عرض بکنیم. منطقهی گلستان منطقهای است که از لحاظ نیروی انسانی و مردمی، به دلایل گوناگون، حقّاً یکی از مناطق ممتاز است ... یک نکته هم مسئلهی وفاداری این مردم به انقلاب و مسائل انقلاب است. من سال ۴۳ آمدم گرگان، آنجا منبر میرفتم. حدود یک سال بعد از قضایای پانزدهم خرداد بود؛ دههی دوّم یا سوّم صفر بود؛ آن اجتماع و حرکتی که مردم میکردند و آن استقبالی که مردم میکردند و آن هیجانی که مردم نشان میدادند، برای من شگفتآور بود؛ نشاندهندهی بیداری و علاقهمندی مردم به این حرکت بود؛ هنوز آنقت خبر زیادی هم که نبود، هنوز مبارزه همهگیر و فراگیر که نشده بود.
بعد هم قضایای دوران انقلاب. همین مسئلهی پنجم آذر -که آقایان اشاره کردید- روز مهمّی در قضایای گرگان است. مردم در گرگان، قضایای حملهی به حرم امام رضا در مشهد را شنیدند و بهطور خودجوش به حرکت درآمدند؛ نه کسی دعوت کرد، نه کسی پذیرایی کرد، آمدند وسط میدان که خب به آنها حمله شد. یکی دو هفته بعد در گنبدقابوس هم این اتّفاق افتاد، در گالیکِش هم این اتّفاق افتاد؛ یعنی مردم وسط میدان آمدند. یا اوایل انقلاب در این حرکتی که در آنجا از طرف مارکسیستها اتّفاق افتاد -آن کشتار و آن تجزیهطلبی و اینها- عمدهی آن چیزی که توانست گرگان را نجات بدهد یا آن منطقه را نجات بدهد یا ترکمنصحرا را نجات بدهد، ایستادگی مردم بود. چون آنهایی که آمده بودند آنجا لانه کرده بودند و از خودِ آنجا یک مقدار سربازگیری کرده بودند، اینها پشتوانهی مردمی نداشتند. وقتی یک گروهی پشتوانهی مردمی ندارد، زود شکست میخورَد. مردم با این طرف بودند، مردم با انقلاب بودند، مردم طرفدار امام بودند. بههرحال بحمدالله مناقب مردم زیاد است.1395/09/15
اعلام حکومت نظامی در اصفهان پیش از شهرهای دیگر [اصفهان]شهر ظرافت، شهر هنر، شهر شهیدان بزرگ و نامآور [است]؛ شهیدی مثل آیتﷲ بهشتی در یک سمت، و [در سمت دیگر] شهدائی مثل شهید خرّازی و شهید همّت و شهید کاظمی و شهید ردّانیپور و بزرگان و نامآورانی که هرکدام از اینها میتوانند مشعلی باشند و راه یک ملّت را روشن کنند و باز کنند. اینها مناقب است، این شناسنامهی شما است؛ شناسنامهی مردم اصفهان این است. ایستادگی در راه درست، [یعنی] شهر انقلاب. قبل از پیروزی انقلاب در دوران طاغوت، در ده پانزده شهر اعلام حکومت نظامی شد؛ در اصفهان چند ماه قبل از همهی شهرها و پیش از همهجا اعلام حکومت نظامی شد؛ این اصفهان است. شناسنامهی اصفهان این است: شهر انقلاب، شهر دین، شهر ولایت، شهر خدمت، شهر کار، شهر علم، شهر تربیت نیروی انسانی.1395/08/26
وجود تحرّکاتی برای خنثی کردن تسخیر لانه جاسوسی بنده در جزئیّات وقایع آن روز[سیزده آبان 58] قرار داشتم؛ همان روزها مکرّر به لانهی جاسوسی رفتهام، آمدهام، نشستهایم، صحبت کردهایم، با جوانهایی که آنجا بودند، با دیگران، در شورای انقلاب -که آنوقت ما عضو شورای انقلاب بودیم- میدانم که چه تحرّکاتی از گوشهوکنار انجام میگرفت برای خنثی کردن این حرکت؛ امّا امام ایستاد.1395/08/12
برجستگی نقش دانشجویان در اوائل انقلاب جماعت دانشجو در کشور، در دوران انقلاب خیلی سوابق خوب و درخشانی از خود به ثبت رسانده؛ از اوّل انقلاب اینجور است. البتّه قبل از انقلاب هم در مبارزات، دانشجویان حضور فعّالی داشتند لکن آنچه بروز پیدا کرد و عاملی شد در جهت پیشرفت انقلاب، بهطور واضح فعّالیّتهای دانشجویی بعد از انقلاب بود که یکی از اینها مثلاً فرض کنید تشکیل جهاد سازندگی بود؛ جهاد سازندگی کار بزرگی بود، اوّلین شکوفههای خودکفائی و سازندگی و ابتکار ملّی و اعتمادبهنفس ملّی در جهاد سازندگی شکل گرفت و منعقد شد. بنده البتّه خاطرات زیادی دارم. در همین جلسهی دانشجویی هم سالهای گذشته، آنطوری که در ذهنم هست به بعضی از این خاطرات اشاره کردم، نمیخواهم دیگر حالا تکرار کنم، وقت هم زیاد نیست. خیلی کار کردند. در جهاد سازندگی اینها شریک بودند، در جهاد دانشگاهی اینها شرکت داشتند، در پیراستن دانشگاه از عناصر ضدّ انقلابِ مسلّح در اوّل انقلاب، دانشجوهای مؤمن ما نقش داشتند. همین دانشگاه تهران که ملاحظه میکنید، این ساختمانهای مختلفش، دانشکدههای مختلفش شده بود اتاق جنگِ گروههای مختلف، با اسمهای مختلف با نظام [میجنگیدند]؛ گروههای چپ مارکسیستی دو سه نوعش؛ گروه منافقین، و گروههای گوناگون مختلفی در این دانشگاه بودند، مسلّح هم بودند؛ پادگانها غارت شده بود، دست اینها سلاح بود، آماده بودند برای اینکه یک شورش علیه انقلاب راه بیندازند؛ دانشجوهای مسلمان، دانشجوهای مؤمن و انقلابی با اینها مواجه شدند، معارضه کردند، شرّ اینها را کم کردند؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ دانشجوها این بود. عضویّت در سپاه پاسداران؛ خیلی از این شخصیّتهای برجستهی سپاه و این شهدای بزرگ، دانشجو بودند؛ الان هم همینجور است، اینهایی از سابقین سپاه که الان هم هستند، خیلیهایشان دانشجو بودند، از دانشجویی آمدند سپاه. در نهضت سوادآموزی دانشجوها نقش داشتند، در اقدامِ بهنگامِ تصرّف لانهی جاسوسی در سال ۵۸ اینها نقش داشتند؛یعنی نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجستهای بود.1395/04/12
حمایت مردم از همافران نیروی هوایی حرکت روز نوزدهم بهمن سال ۵۷ از سوی نیروی هوایی، بلافاصله از سوی مردم پاسخ داده شد. این هم یک درس است؛ یعنی شب بیستویکم و بیستودوّم بهمن، وقتیکه مقرّ نیروی هوایی از طرف لشکر گارد مورد تهدید قرار گرفت -حمله کردند؛ قصدشان هم این بود که نیروی هواییِ به تعبیر آنها متمرّد را تنبیه کنند- اینجا مردم به کمک نیروی هوایی شتافتند. ببینید، فوراً عکسالعمل نشان داده میشود؛ یعنی با مردم بودن، در خدمت مردم بودن، پیوسته به مردم بودن یک مجموعهی نظامی، فوراً جواب میدهد؛ یعنی مردم پشتیبان میشوند. خیلی فرق میکند که یک مجموعهی نظامی متّکی به مردم باشد یا نباشد؛ این خیلی تفاوت دارد. آنجا نتیجهی آن حرکت را بلافاصله دریافت کردند.
من یادم نمیرود نیمههای آن شب -که شب بیستویکم یا شب بیستودوّم بود و ماها در خیابان ایران در یک منزلی شبها میرفتیم و متفرّقاً بیتوته میکردیم- شنیدم صدای افرادی از داخل خیابان ایران میآید که مردم را به کمک میطلبیدند برای خیابان پیروزی که بیایید آنجا، لشکر گارد حمله کرده؛ این را من به چشم خودم دیدم. یعنی یک عدّهای همانجا رفته بودند برای کمک به نیروی هوایی؛ یک عدّهای هم راه افتاده بودند در سطح شهر -آن بخشی که من بودم خیابان ایران بود، بقیّهی جاها هم حتماً رفته بودند- و مردم را صدا میکردند و طلب میکردند که بیایید به نیروی هوایی کمک کنید؛ مردم هم میشتافتند و میرفتند و کمک میکردند. این هم یک نکته است؛ یعنی وقتی شما با مردمید، مردم پشت سر شما هستند و ارتشی که مردم پشت سرش باشند، هیچ دغدغهای در مواجههی با دشمن ندارد.1394/11/19
مهم بودن حرکت مردم چهارمحالوبختیاری در ابراز بیزاری از شاپور بختیار نکتهای که آقای نکونام گفتند دربارهی آمدنِ مردم چهارمحالوبختیاری [به تهران] برای ابراز بیزاری از بختیار،(۱) خیلی مهم است. ممکن است مردم شیراز، مردم مشهد، مردم تبریز هم بیایند از بختیار ابراز بیزاری بکنند امّا خیلی فرق میکند که مردم بختیاری بیایند از یک فرد سیاسیِ شاخص بختیاری که در مقابل انقلاب و در مقابل امام قرار گرفته، ابراز بیزاری کنند؛ این نکته مهم است. این هم که ایشان گفتند که مردم توقّع دارند که آن روز روز شاخصی باشد، درست است، این واقعاً جا دارد؛ چون در بین عشایر این وابستگیها و پیوندهای عشایری، چیز کوچکی نیست، چیز خیلی مهمّی است. اینها همان کسانی هستند که در قضیّهی مشروطه، بلند شدند از شهرکرد -آنوقت دهکرد- آمدند اصفهان و اصفهان را گرفتند و آمدند تهران و کارهای بزرگی را انجام دادند، بیشتر با پیوندهای محلّی این کار را میکردند؛ یعنی تأثیرات قبایلی و عشایری بر روی مردم وجود داشت که حرکت میکردند میآمدند. امّا همین پیوندها در آنجایی که پای دین در میان است، پای انقلاب در میان است، پای امام در میان است، بکلّی کمرنگ میشود و بیخاصیّت میشود و از بین میرود؛ این خیلی چیز مهمّی است. بنابراین خیلی کار بجا و بموقعی است این بزرگداشتی که دارید انجام میدهید. ۱) اشارهی حجّتالاسلام والمسلمین محمّدعلی نکونام (نمایندهی ولیّفقیه در استان چهارمحال و بختیاری و امام جمعهی شهرکرد) به حرکت جمعی از مردم استان به سمت تهران و دیدار ایشان با حضرت امام خمینی (قدّسسرّهالشّریف)در نوزدهم بهمن ۱۳۵۷ برای ابراز بیزاری از شاپور بختیار (آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی)1394/07/13
ایستادگی جامعهی کارگری در مقابل توطئه ها جامعهی کارگری ما حقّاً و انصافاً جامعهی نجیبی است. جامعهی کارگری ما جامعهی نجیبی است. بنده در جریان تلاشهایی که میشد و تحریکاتی که میخواست جامعهی کارگری را از روز اوّل انقلاب، حتّی از پیش از پیروزی قاطع انقلاب - در آن اوقات تظاهرات و هیاهوی عجیب کشور در سال ۵۷ - در مقابل انقلاب قرار بدهد بودم، میشناختم، میدیدم؛ از نزدیک بعضیها را بنده مشاهده کردم و دیدم. در طول سالهای متمادی هم همینجور بوده؛ در دوران ریاستجمهوری خودم و بعد از آن همیشه کسانی بودند که خواستند جامعهی کارگری را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند [ امّا ]جامعهی کارگری کشور با استحکام تمام، با ثبات قدم، با نجابت، مشکلات را تحمّل کرده است و ایستاده است؛ این خیلی ارزش دارد. مسئولین باید قدر این جامعهی عظیم کارگری را بدانند که مشکلات را تحمّل میکنند و کار میکنند. پاداش این نجابت این است که همه تلاش کنند انشاءاللَّه این مشکلات را برطرف کنند.1394/02/09
تلاش عناصری از ارتش برای نابودی آن در اوائل انقلاب بدون شک یکی از برجستهترین و مفیدترین اقدامات و ابتکارات امام بزرگوار، اعلام «روز ارتش» بود. اگر یک نگاهی بکنیم به انگیزههایی که آن روز در سطح کشور و نسبت به همهی زوایای کشور در ذهن دشمنان ایران و انقلاب وجود داشت، میفهمیم که اعلان یک روز به عنوان روز ارتش کار بزرگی بود، کار مفیدی بود، کار ضروری و لازمی بود. بعضی از شما جوانها یادتان نیست آن روزها را، بعضی هم اصلاً در آن ایّام در دنیا نبودید؛ انگیزهی بسیار قوی و خطرناکی وجود داشت حتّی از درون خود ارتش برای نابود کردن ارتش ایران؛ تلاش میکردند؛ برای این کار، منطق و فلسفه ارائه میکردند. در داخل خود ارتش عناصری وجود داشتند که بهعنوان ارتش مکتبی و ارتش توحیدی، میخواستند ارتش را از بین ببرند و نابود کنند؛ چنین انگیزههایی وجود داشت، امام در مقابل این انگیزهها ایستاد؛ امام تشخیص دادند که ارتش باید با قوّت و قدرت بماند و نقش ایفا کند و عوارضی را که توانسته بود در دوران طاغوت، ارتش را از مردم جدا بکند، بایستی زائل کرد؛ و زائل کردند. ارتش بهعنوان یک مجموعهی انقلابی و نه فقط انقلابیِ به زبان و ادّعا، بلکه انقلابیِ در عمل، در عرصهها باقی ماند، در وسط میدان باقی ماند و نقش ایفا کرد.1394/01/30
تلاش دستگاه طاغوتی برای جلوگیری از حادثه 29 بهمن ماه حضور مردم [تبریز] در بیستونهم بهمن سال ۵۶، شبیه کار امام سجّاد (علیهالسّلام) و جناب زینب کبری بود که نگذاشتند حادثهی عاشورا فراموش بشود. تبریزیها در بیستونهم بهمن نگذاشتند این بار زمین بماند وَالّا بنا بر این بود که کشتار قم و حضور مردم و همهچیز فراموش بشود امّا تبریزیها نگذاشتند. من فراموش نمیکنم آن روزها خبرهایی میآمد که دستگاه جبّار و طاغوت شخصیّتهای برجستهی نظامی خودش را فرستاد تبریز برای اینکه جلوی حضور مردم را بگیرند امّا مردم بیستونهم بهمن را بهوجود آوردند؛ و تا امروز این روز زنده است. اینکه بنده هم اصرار دارم که در این روز با شما ملاقات بکنم بهخاطر اهمّیّت این روز است.1393/11/29
نوزدهم بهمن، یک حادثهی با مضمون پرمغز و ماندگار حادثهی نوزدهم بهمن، یک مضمون پرمغز و ماندگار است؛ یعنی این حادثهای که اتّفاق افتاد و جوانهای نیروی هواییِ نظام پادشاهی پا شدند، آمدند با امام بیعت کردند، با آن وضوح، با آن شجاعت - که من حاضر بودم در آن مراسم؛ برخی از اینها، کارتهای شناساییشان را بالای دست گرفته بودند و نشان میدادند - این یک معنایی دارد، یک مضمونی دارد، که آن مضمون را باید حفظ کرد؛ [ این] یک وظیفهی انقلابی است. آن مضمون چیست؟ آن این است که انقلاب، یک سخن حق و پرجاذبهای بود که توانست دلها را - دلهای بیغرض و مرض را، دلهای آگاه و روشن را - در هر نقطهای از کشور که بودند به سمت خود جذب کند؛ حتّی در جایی مثل نیروی هوایی ارتش پادشاهی که نورچشمی و سوگلیِ دستگاههای حاکم آن روز، بلکه سوگلیِ آمریکا بود. با نیروی هواییِ ارتش، آن روز مثل یک سوگلی رفتار میشد؛ هم آمریکاییها، هم عوامل آنها در کشورمان - که متأسّفانه در رأس امور قرار داشتند و حکومت دست آنها بود - اینجوری با نیروی هوایی رفتار میکردند و برخورد میکردند. آنوقت همین نیروی هوایی، تحت تأثیر جاذبهی حقیقت انقلاب، آنچنان به هیجان آمد که یک چنین کار بزرگی را انجام داد؛ یعنی در روز روشن، جلوی چشم این همه مأمور و در معرض تهدیدهای گوناگونی که آن روز وجود داشت، بلند شدند آمدند با امام در خیابان «ایران» بیعت کردند، سرود خواندند، ایستادند و کارتهای شناساییشان را سرِ دستشان گرفتند. آن مضمون مهمّ این حادثه این است؛ جاذبهی عجیب انقلاب، و آن حقیقتی که در درون انقلاب نهفته بود که دلها را به سمت خودش جذب میکرد؛ این را ما بایستی بشناسیم، بدانیم و حفظ کنیم.1393/11/19
یادگیری زبان فارسی توسط عرب زبانان به علت جاذبه انقلاب انقلاب[اسلامی]، این توانایی را داشت که به تمام زوایای کشور نفوذ کند و حضور پیدا کند، یعنی مثلا فرض کنید نه فقط در شهرها، در روستاها هم مردم بلند میشدند و از نقطهای به نقطهی دیگر میرفتند و شعار میدادند؛ شعار به نفع امام و انقلاب، و علیه رژیم مستبد و دیکتاتور؛ اینجور همهی ملّت به پا خاستند. علاوهی بر این، در سطح جهان هم همین اتّفاق افتاد - البتّه با نوعی تدریج - یعنی در همهجای دنیا؛ در آسیا، در اعماق آفریقا، حتّی در آمریکای لاتین ملّتها از اینکه یک ملّتی پیدا شده است که این شجاعت را، این دلیری را دارد که در مقابل آمریکا بِایستد و زورگویی آمریکا را علنا رد بکند، به هیجان میآمدند. خیلیها با زحمت رادیوهای ایران را میگرفتند. من دیدم کسانی را که در کشورهای عربی بودند، و از بس رادیوی فارسی ایران را گوش کرده بودند، فارسی یاد گرفته بودند. این جاذبه است؛ جاذبهی انقلاب است که دلها را - تودههای مردم را، روشنفکران را، جوانان را، دانشگاهیان را - در همهجای دنیایی که تحت تأثیر شدید تبلیغات دشمن قرار نداشت، توانست به خودش جذب کند؛ این اتّفاق در همهجا افتاد.1393/11/19
بصیرت دهی نوحه هایی هیات مذهبی در آخرین محرم دوران طاغوت سعی کنیم آنچه را بهعنوان مضمون و محتوا در شعر خودمان میگنجانیم، هر کلمهی آن آموزنده باشد. فرق نمیکند؛ گاهی مصیبت است، گاهی مدح است؛ همهی اینها میتواند جوری انتخاب بشود که آموزنده باشد. در دوران شور انقلاب و هیجان انقلاب، در محرّمی که آخرین محرّم دوران طاغوت بود و محرّمی بود که بلافاصله بعد از محرّم و صفر، پیروزی انقلاب اتّفاق افتاد، هیئات مذهبی در شهرهای مختلف، نوحههایی را میخواندند که هر یک از این نوحهها بهقدر یک خطابهی بلند و بلیغ، مردم را روشن میکرد و آگاه میکرد و بصیرت میداد. باید همیشه همینجور باشد؛ نوحهها را [پرمحتوا کنید].1393/01/31
تاریخچه حوادث 13 آبان سه حادثه است [که در طول سالهای گوناگون - پیش از انقلاب و پس از پیروزی انقلاب – در سیزده آبان اتّفاق افتاده است] : حادثهی تبعید امام در سال ۴۳، حادثهی كشتار بیرحمانهی دانشآموزان در تهران در سال ۵۷، و حادثهی حركت شجاعانهی دانشجویان در تسخیر لانهی جاسوسی در سال ۵۸؛ هر سه حادثه به نحوی مربوط میشود به دولت ایالات متّحدهی آمریكا. در سال ۴۳ امام (رضوان الله تعالی علیه) به خاطر اعتراض علیه كاپیتولاسیون - كه به معنای حفظ امنیّت مأموران آمریكایی در ایران و مصونیّت قضایی آنها بود - تبعید شدند؛ پس قضیّه مربوط شد به آمریكا. در سال ۵۷ رژیم وابستهی به آمریكا در خیابانهای تهران دانشآموزان را به قتل رساند و آسفالت خیابانهای تهران به خون نوجوانان ما رنگین شد، برای دفاع از رژیم وابستهی به آمریكا؛ این هم مربوط شد به آمریكا. در سال ۵۸ ضربتِ متقابل بود؛ یعنی جوانان شجاع و مؤمن دانشجوی ما به سفارت آمریكا حمله كردند و حقیقت و هویّت این سفارت را كه عبارت بود از لانهی جاسوسی كشف كردند و در مقابل چشم مردم دنیا گذاشتند.1392/08/12
برخورد تندامام(ره) نسبت به تاخیر تشکیل مجلس خبرگان در انقلابهای دنیا این کارها[همه پرسی برای تعیین نظام حکومتی] بعد از سه سال، چهار سال، پنج سال، گاهی هم بیشتر، اتفاق می افتد؛ اما در جمهوری اسلامی، کمتر از پنجاه روز بعد از پیروزی انقلاب، همه پرسی سراسری انجام گرفت و آن جمعیت کثیر و عظیم و آن نسبت بالا، آمدند پای صندوقهای رأی و رأی دادند. این که به چه رأی دادند، مسئله ی دوم است؛ مسئله ی اول این است که مردم با همه ی وجود خود نشان دادند که در صحنه حاضرند و برای اقدام و برای تصمیم گیری و برای تعیین خط مشیِ آینده آماده اند. این از آنجا خشت اوّلش گذاشته شد، پایه گذاری شد و بعد هم ادامه پیدا کرد. اوائل انقلاب که هنوز قانون اساسی فراهم نشده بود، آماده نشده بود و لازم بود مجلس خبرگان تشکیل شود، چند ماه بیشتر نگذشته بود که امام شورای انقلاب را احضار کردند قم. ما رفتیم. امام آنچنان تند و تلخ برخورد کردند: چرا اقدام نمیکنید برای تشکیل مجلسی که بتواند قانون اساسی را تنظیم کند؟ دیرش میشد امام. این، طبیعت جمهوری اسلامی است؛ این طبیعت در جمهوری اسلامی بحمداللّه باقی مانده است. خیلی ها خواستند انتخابات را کمرنگ کنند، از وقت مقرر عقب بیندازند، حضور مردم را در آن کمرنگ و بی رونق کنند - برای این کار، انگیزه داشتند - اما نتوانستند؛ تا امروز نتوانستند، بعد از این هم به توفیق الهی نخواهند توانست.1392/02/16