سیزده آبان, کشتار دانشآموزان در 13 آبان, جوان, جوان مؤمن انقلابی روز سیزدهم آبان که نام آن را در کشور روز [مبارزه با] استکبار نهادهاند، به نظر من -ضمن اینکه آن نام، نام درستی است- روز جوان است؛ روز جوان مؤمن، جوان انقلابی، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر، جوانی که دست به کاری میزند که دشمن را از ابتکار، و از حرکت بازمیدارد.1395/08/12
تاریخچه حوادث 13 آبان سه حادثه است [که در طول سالهای گوناگون - پیش از انقلاب و پس از پیروزی انقلاب – در سیزده آبان اتّفاق افتاده است] : حادثهی تبعید امام در سال ۴۳، حادثهی كشتار بیرحمانهی دانشآموزان در تهران در سال ۵۷، و حادثهی حركت شجاعانهی دانشجویان در تسخیر لانهی جاسوسی در سال ۵۸؛ هر سه حادثه به نحوی مربوط میشود به دولت ایالات متّحدهی آمریكا. در سال ۴۳ امام (رضوان الله تعالی علیه) به خاطر اعتراض علیه كاپیتولاسیون - كه به معنای حفظ امنیّت مأموران آمریكایی در ایران و مصونیّت قضایی آنها بود - تبعید شدند؛ پس قضیّه مربوط شد به آمریكا. در سال ۵۷ رژیم وابستهی به آمریكا در خیابانهای تهران دانشآموزان را به قتل رساند و آسفالت خیابانهای تهران به خون نوجوانان ما رنگین شد، برای دفاع از رژیم وابستهی به آمریكا؛ این هم مربوط شد به آمریكا. در سال ۵۸ ضربتِ متقابل بود؛ یعنی جوانان شجاع و مؤمن دانشجوی ما به سفارت آمریكا حمله كردند و حقیقت و هویّت این سفارت را كه عبارت بود از لانهی جاسوسی كشف كردند و در مقابل چشم مردم دنیا گذاشتند.1392/08/12
13 آبان؛ نماد مبارزه ملت ایران با دخالت و زیادهخواهی آمریکا مناسبتهای تاریخی غالباً حكم یك نماد و یك سمبل را دارند. روز سیزده آبان به خودی خود با روزهای قبل و روزهای بعد تفاوتی ندارد؛ اما یك نماد است. نماد یعنی چه؟ یعنی یك رمزی كه پشت سر خود، در دل خود، معانی فراوانی نهفته دارد. انسان یك كلمه بر زبان میآورد، معانی و حقایق بسیاری در دل این كلمه هست؛ سیزده آبان از این قبیل است. این روز یك نماد است و عقبهی وسیعی دارد از مطالب مهم، مسائل مهم؛ مسائلی كه به هیچ وجه تاریخی نیستند، بلكه مسائل امروز ما هم به حساب میآیند. یك نگاهی بكنیم به مناسبتهای این روز. اولین مناسبت این روز این است كه در سال 1343 در مثل یك چنین روزی، امام بزرگوار ما را تبعید كردند. چرا تبعید كردند؟ چون امام چند روز قبل از آن، در یك سخنرانی پرشور كه در قم ایراد شد و بعد بلافاصله به وسیلهی نوار و نوشته در سراسر كشور پخش شد، یك حق ملی را مطالبه كردند. آن حق ملی، شكستن قانون ظالمانهی كاپیتولاسیون بود. خوب است نسل جوان ما اینها را بروشنی بداند؛ بداند كه ما از چه گذرگاههائی عبور كردهایم كه حالا به اینجا رسیدهایم. آمریكائیها چند ده هزار مأمور در ایران داشتند - حالا رقم دقیقش مهم نیست؛ پنجاه هزار، شصت هزار، بیشتر - اینها مأمورین سیاسی بودند، امنیتی بودند، نظامی بودند؛ در داخل مجموعهی مدیریت ایران - چه در ارتش، چه در سازمانهای اطلاعاتی، چه در بخشهای برنامهریزی، چه در بخشهای گوناگون دیگر - نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ایران میگرفتند، اما برای آمریكا كار میكردند. این كار بدی بود كه در كشور ما اتفاق افتاده بود. رژیم طاغوت پهلوی به خاطر وابستگیاش به آمریكا، به خاطر مزدوریاش برای آمریكا، بتدریج در طول چند سال اینها را داخل كشور آورده بود. تا اینجای كار، بد بود؛ اما آنچه كه اتفاق افتاد، یك چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن كار بدِ مضاعف این بود كه آمدند در مجلس شورای ملی و مجلس سنای آن روز تصویب كردند كه مأمورین آمریكائی از دادگاههای ایران و امكانات قضائی و امنیتی ایران معافند. یعنی اگر فرض كنید یكی از این مأمورین جرم بزرگی در ایران مرتكب شود، دادگاههای ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاكمه كنند و محكوم كنند؛ این اسمش كاپیتولاسیون است. این نهایت ضعف و وابستگی یك ملت است كه بیگانگان بیایند در این كشور، هر كاری دلشان میخواهد، بكنند؛ دادگاههای كشور و پلیس كشور اجازه نداشته باشند اندكتعرضی به اینها بكنند. آمریكائیها این را از رژیم طاغوت خواستند، رژیم طاغوت هم دودستی تقدیمشان كرد: قانون كاپیتولاسیون. البته بیسر و صدا این كارها را میكردند، نمیگذاشتند در مطبوعات انعكاس پیدا كند؛ ولی امام اطلاع پیدا كردند. امام در سخنرانی قبل از سیزده آبان در جمع طلاب و مردم قم فریاد كشیدند كه این چه قانونی است. تعبیر امام این بود كه اگر یك مأمور دونپایهی آمریكائی در كشور، یك مرجع تقلید را مورد اهانت قرار بدهد، با ماشین زیر بگیرد و هر جنایتی انجام بدهد، قوانین ایران نسبت به این مأمور كاملاً خنثی هستند؛ هیچ كسی حق تعرض به او را ندارد؛ خود آمریكائیها میدانند با او چه كار كنند؛ كه خوب، معلوم است چه كار میكردند. امام در مقابل این قانون ظالمانه فریاد كشید. امام آن وقت تازه هم از زندان آزاد شده بودند. حبس چند ماههی امام چند ماهی بود كه تمام شده بود. امام ایستاد و فریاد خفتهی ملت ایران را به گوش همگان رساند. البته خیلی از آحاد مردم اطلاع هم نداشتند كه ملت ایران اینجور دارد تحقیر میشود، اما امام اطلاع داشت. دیدهبان حقیقی منافع و مصالح یك كشور اینجور است؛ وقتی اطلاع پیدا میكند كه چه بلائی دارند سر ملت میآورند، چطور دارند ملت را تحقیر میكنند، چطور دارند شرف یك ملت را پامال میكنند، ساكت نمیماند؛ فریاد میزند. آن روز، فریاد هم خطرناك بود؛ لذا بلافاصله امام را دستگیر كردند و به تهران آوردند. امام را در ایران هم نگه نداشتند؛ ایشان را به تركیه تبعید كردند. این، حادثهی اول. پس سیزده آبان، اینجا شد نماد دو حقیقت بزرگ، دو حقیقت بسیار حساس و خطیر: یكی طمعورزی آمریكائیها؛ كه اگر یك ملت از حق خود، از شرف خود دفاع نكند، استبداد و استكبار تا اینجا پیش میآیند كه یك قانون ظالمانهای مثل كاپیتولاسیون را بر این ملت تحمیل میكنند. هدف سلطههای استكباری این است. اینجور نیست كه روابط دولتی مثل دولت آمریكا با یك كشوری كه به قدر او زور و قدرت ندارد، مثل دو تا كشور عادی باشد؛ نه، از نظر خود آمریكائیها، رابطهی بین آمریكا و كشورهای به قول خوشان جهان سوم، رابطهی ارباب و رعیت است؛ آنها اربابند، اینها رعیتند. آنها هر اختیاری در این كشور دارند؛ نفتش را ببرند، گازش را ببرند، منافعش را ببرند، پولش را بگیرند، منافع آمریكا را در اینجا تأمین كنند، ملت را هم اینجور تحقیر كنند. یك استوار آمریكائی توی گوش یك امیر ارشد ارتش ایران میزد، كسی هم جوابگویش نبود! توی همین پادگانهای گوناگون كشور، وقتی یك نظامی دونپایهی آمریكائی با یك افسر ارشد ایرانی روبهرو میشد، مثل یك ارباب حرف میزد! ارتشیها ناراحت بودند، جرأت نمیكردند؛ اما كاری نمیتوانستند بكنند. این مطلب اول است، كه سیزده آبان نماد استكبار آمریكائی است؛ نماد روح تعدی و تجاوز استكبار نسبت به ملتها، از جمله نسبت به ملت ایران است. رؤسای جمهور آمریكا در دورههای مختلف بعد از پیروزی انقلاب خیلی دولّا راست شدند، خیلی حرفهای چرب و نرم زدند، شاید بتوانند این راه بسته را دوباره باز كنند. ظاهراً حرفهائی میزنند، اما باطن قضیه همان پنجهی چدنی است كه من گفتم در زیر دستكش مخملی پنهان شده است. پس سیزده آبان یادآور یك حقیقت تلخ و بسیار مهم است و آن حقیقت عبارت است از روح استكبار در قدرتهای استكباری و سلطههای استكباری. آحاد ملتهای كشورهای گوناگون - از جمله ملت ما - باید هرگز این را از یاد نبرند؛ بدانند این چهرهای كه در آنجا قرار گرفته است، چهرهی متجاوز است، چهرهی متعرض است، قصد پیشروی دارد؛ تا اینجا كه شرف یك ملت را لگدمال كند، تجاوز ناموسی بكند، تجاوز عرضی بكند، به جان و مال تجاوز كند و كسی هم نتواند از او سؤال كند و توضیح بخواهد. دومین مطلبی كه سیزده آبان نماد آن محسوب میشود، فریاد رسای امام بزرگوار ماست. آن فریاد، سالمترین و پاكیزهترین فریادها بود كه از پاكترین حلقومها بیرون آمد. خیلیها ممكن است گوشه و كنار یك حرفی بزنند، یك چیزی بگویند، یك اعتراضی بكنند؛ لیكن حلقومی كه فریاد سیزده آبان را در سال 43 در عالم منتشر كرد، پاكیزهترین حلقومها بود. اولاً این فریاد، برخاستهی از حس دین بود؛ ثانیاً برخاستهی از آن عِرق پاكیزهی مسلمانی و ملی بود - نمیتوانست تسلط دشمن را بر این ملت تحمل كند - ثالثاً فریادی متكی به حمایت عمومی مردم بود. گفتم؛ با اینكه مردم اول اطلاع نداشتند، اما وقتی فریاد امام بلند شد، مردم حمایت كردند. همان حمایتها بود كه چهارده سال بعد به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. آن فریاد پاكیزه مثل فریاد رسائی بود كه پیامبران الهی در میان مردم سر دادند و مردم و دلهای مردم را جذب كردند. امام یك چنین حركت عظیمی را در كشور انجام داد، بعد هم متحمل هزینهاش شد؛ امام را از خانه و زندگی و خانواده و دوستان و نزدیكانش جدا كردند و به یك گوشهی دنیا تبعید كردند. پس مطلب دوم هم این بود كه سیزده آبان نماد یك چنین فریادی است. مطلب بسیار مهم سومی كه پشت سر این نماد قرار دارد، قضیهی دانشآموزان سال 57 است. چهارده سال از آن حادثه كه گذشت، در سال 57 جوانهای ما، نوجوانهای ما، دانشآموزان دبیرستانی ما به عنوان پاكترین و بیآلایشترین قشرها توی میدان آمدند و كشته شدند. سیزده آبان روز كشتار دانشآموزان است توی همین خیابانهای تهران. وقتی این نوجوانها و جوانها توی میدان آمدند و فریاد چهارده سال قبل امام را در فضا انعكاس دادند، جلادان مزدور آمریكا از اینها انتقام گرفتند؛ روی اینها آتش گشودند، خون اینها روی اسفالت خیابانهای تهران ریخت و آن را رنگین كرد. این هم مطلب مهمی است؛ نه فقط به خاطر اینكه تعدادی جوان و نوجوان به شهادت رسیدند - البته این مهم است - بلكه به خاطر این نكتهی مهمتر كه حركت عظیمی كه امام در سال 42 و 43 آغاز كرد، آنقدر زنده و باطراوت و بانشاط است كه یك عده جوان پاكیزهی دانشآموز را توی میدان میآورد، احساس مسئولیت میكنند، احساس تعهد میكنند و در مقابل سرنیزهی دستگاه جبار و طاغوت میایستند. در دنیا اینجور چیزی كمنظیر است. امروز هم همینجور است. امروز هم دانشآموزان دبیرستانی ما در كنار دانشجویان، در كنار قشرهای دیگر، در كنار بسیج و در جاهای دیگر، جزو پیشقدمترین گروههای اجتماعی ما هستند. در دوران دفاع مقدس هم باز دانشآموزان جزو پیشروان و خطمقدمها محسوب میشدند. شما اگر با خانوادههای شهدا تماس بگیرید - من با خیلی از اینها تماس دارم و میبینم - و از آنها بپرسید جوانتان چند ساله بود، میگویند شانزده ساله، هفده ساله، چهارده ساله. این یعنی چه؟ یعنی احساس تعهد، روحیهی انقلابی، احساس مسئولیت ناشی از روشنبینی و بصیرت به اینجا رسیده كه جوان دانشآموزِ این ملت وسط میدان میآید، سینهی خودش را سپر میكند، از همهی آرزوهای جوانیاش میگذرد، برای اینكه آرمانهای بزرگ و هدفهای الهی و اسلامی را در جامعه تحقق ببخشد. این هم حادثهی بزرگ دیگری بود كه در سال 57 اتفاق افتاد؛ مفهوم بسیار عظیم دیگری كه پشت سر كلمهی سیزده آبان قرار دارد. سیزده آبان نماد اینهاست. آخرین قضیهای كه در سیزده آبان پیدا شد، تسخیر لانهی جاسوسی بود. در سال 58 به مناسبت سالروز تبعید امام و شهادت دانشآموزان، باز هم جوانها آمدند كاری كردند كه دنیا را خیره كرد و آمریكا را به زانو درآورد. این واقع قضیه است؛ اینها شعار نیست. شما بدانید؛ آن روزی كه لانهی جاسوسی تسخیر شد، دولت آمریكا آبرو و اعتبار و هیمنهاش چندین برابر امروز بود. شما امروز را نگاه نكنید كه آمریكا در چشمها سبك شده، كوچك شده، ملتها علناً علیه آمریكا دشنام میدهند و آنها را نفرین میكنند. آن روز اینجور نبود؛ آن روز آمریكا در دنیا یك هیمنهی ابرقدرتیِ درجهی یك داشت. جوان دانشجوی ما با شجاعت، با شهامت، به عنوان لبهی اصلی جبههی مقاومت ملت ایران، سفارتخانهی آنچنان آمریكائی را تسخیر كرد؛ كسانی را كه آنجا بودند، زندانی كرد. البته امام محبت كردند، ملاطفت كردند و بعد از اندكی گفتند عناصری از آنها - مثل زنهاشان - برگردند بروند آمریكا؛ لیكن آن عناصر اصلی تا مدتی طولانی در اینجا ماندند. این هم حركت عظیمی بود كه قدرت آمریكا را در دنیا متزلزل كرد؛ آمریكای با آن هیمنه و با آن عظمت، ناگهان در چشم ملتها فروكش كرد. كار به جائی رسید كه رئیس جمهور آمریكا برای نجات این گروگانها دست به حملهی نظامیِ پنهانی و شبانه به ایران زد. جاسوسانشان را در اینجا بسیج كردند، مقدمات فراوانی فراهم كردند، آدم دیدند، جا دیدند، با هلیكوپتر و هواپیما حمله كردند، آمدند كه طبس پیاده شوند و از آنجا بیایند و به خیال خودشان گروگانها را خلاص كنند و ببرند؛ كه آن ماجرای معروف طبس اتفاق افتاد، خدای متعال آبروی اینها را برد، هواپیماها و هلیكوپترهاشان آتش گرفت و مجبور شدند از همان طبس برگردند و بروند. قضایای سیزده آبان اینهاست. سیزده آبان نماد است؛ در دل خود، در عقبهی خود معانی فراوانی دارد؛ كه این معانی، همه برای ما درس است؛ باید اینها را به یاد داشته باشیم: طمعورزی آمریكا، وابستگی رژیم طاغوت به آمریكا و فساد آن دستگاه، ایستادگی ایمانِ متكی به بصیرت امام بزرگوار و مردم، حضور نسل جوان، شجاعت و جسارت نسل جوان انقلابی در مقابل هیمنه و چهرهی آرایش كرده و بزك كردهی آمریكا؛ اینها همه در دل كلمهی سیزده آبان است. پس سیزده آبان یك حرف كوچكی نیست.1389/08/12
تصرف سفارت امریکا در سال 58؛ سیلی جوانان ایرانی به آمریکا اگرچه اولین خاطرهای که از این روز [13آبان] در ذهن تاریخی ملت ما ثبت شده است، سیزده آبان 1343، یعنی سالها قبل از تولد شماهاست. روزی که مزدوران امریکا که متأسفانه سالها بر این کشور فرمانروائی میکردند، امام بزرگوار ما را به خاطر مبارزهی با قانون امریکائی کاپیتولاسیون در قم دستگیر کردند و از کشور تبعید کردند، لکن در مقابل این حادثه، سالها بعد از آن، نوبت جوانان فرارسید که در ظرف تاریخی خود حوادث مهمی را در این روز ثبت کنند؛ و کردند. یک حادثهی تلخ دیگر، سیزده آبان در سال 1357 بود که دانشآموزان ما به وسیلهی همان مزدوران مسلط امریکائی در کشور ما، جان باختند؛ قتل عام شدند. این دومین ضربهای بود که امریکا به وسیلهی ایادی خود بر ملت و کشور ما وارد کرد. لکن بعد از این، سومین خاطره پیش آمد، که سیزده آبان سال بعد است؛ یعنی سال 1358. این دفعه سیلی جوانان ایرانی به امریکا بود. الآن سالهاست که امریکائیها در تبلیغات خودشان این حادثهی سوم را به عنوان تعرض ایرانی مطرح میکنند و روی آن جنجال میکنند، لکن دو حادثهی قبل را فراموش میکنند و از تاریخ حذف میکنند. از اینجور خیانتها در تاریخ زیاد شده است، لکن حقیقت همین است که حادثهی تصرف سفارت امریکا که مرکز جاسوسی امریکا بود، در واقع سیلی سخت جوانان ایرانی بود به آن دولت و قدرت زورگو و مداخلهگری که سالهای متمادی کشور ما و ملت ما و منابع ما را در مشت خود میفشرد.1386/08/09
ایالات متحده امریکا, بیداری اسلامی, سیزده آبان, کشتار دانشآموزان در 13 آبان اوّلین مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویی رژیم امریکا با نهضت اسلامی و بیداری اسلامی.1381/08/13
مضمون 13 آبان مقابله با زورگویی و دسیسه امریکا است اوّلین مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویی رژیم امریكا با نهضت اسلامی و بیداری اسلامی. علّت هم این بود كه آنها حدس میزدند اگر اسلام در دل مسلمانان احیاء شود و در عمل آنان تجلّی پیدا كند، این قضیه منحصر به ایران نخواهد ماند و دنیای اسلام را فراخواهد گرفت؛ همچنان كه بعد از پیروزی انقلاب، در فلسطین، لبنان و بسیاری از كشورهای اسلامی و عربی، همین معنا تجربه شد. با گذشت چند سال، نهضت اسلامی در ایران اوج گرفت. در سیزده آبان سال پنجاه و هفت- قبل از پیروزی انقلاب- كشتار دانشآموزی پیش آمد؛ یعنی باز چهرهی خشن رژیم كه پشت سرش دستگاههای اطّلاعاتی آمریكاییها بود، نمایان شد. این هم باز مقابله با نهضت اسلامی بود؛ البته با خشونت حیوانی. همان روزها رئیسجمهور امریكا و دستاندركاران رسانهایِ امریكایی، از ایران به عنوان یك نقطهی ایدهآل و جزیرهی ثبات و امنیت اسم میآوردند و به آن تفاخر میكردند و از حرفهای حقوق بشر و چیزهایی كه الآن میشنوید آمریكاییها دائم تكرار میكنند، هیچ خبری نبود! اما سیزده آبان سال پنجاه و هشت آن روی سكّه بود و ورق برگشته بود؛ یعنی این نهضت با پایداری ملت مسلمان و رهبری امام بزرگوار به پیروزی رسیده بود. بنابراین موذیگری و دسیسهی امریكایی علیه كشور به شكل دیگری صورت میگرفت. در اینجا سفارتخانهی خودشان را به مركزی برای خرابكاری تبدیل كرده بودند؛ چه خرابكاری سیاسی، چه جاسوسی، چه خریدن اشخاص و شخصیّتهایی كه در انقلاب وارد بودند. یكی از ابزارها همین است كه شخصیّتها و افراد مؤثّر و بانفوذ را بخرند. همه جا و همیشه هم آدمهای بیایمان و بیوجدان یا سستبنیاد پیدا میشوند كه یك دستِ ثروتمند و قدرتمند بتواند آنها را خریداری كند. قیمت آدمها هم متفاوت است؛ بعضیها را ارزان میخرند، بعضیها را یكخرده گرانتر میخرند! اگر شما به اسناد لانهی جاسوسی- كه ظاهراً شصت، هفتاد جلد كتاب یا بیشتر منتشر شده است- مراجعه كنید، جای پای این خیانتها را میبینید. اینها عكسالعمل ملت ایران را به همراه داشت. مظهر شهامت و سرعت عملِ ملت ایران هم دانشجویان بودند؛ آن هم دانشجویانی كه پیرو خطّ امام بودند، نه دانشجوی وابسته به فلان حزب سیاسی یا فلان تشكیلات گوناگون و بیایمان؛ نه، دانشجویی كه خطّ امام را قبول داشت و به آن مؤمن بود. آنها شهامت لازم را یافتند و رفتند سفارتخانه را تصرّف كردند و این اسناد را بیرون كشیدند. مضمون سیزدهِ آبان، اینهاست؛ یعنی مقابله با زورگویی، دسیسه و استكبار.1381/08/13
حمایت دستگاههای اطلاعاتی و رسانهای آمریکا از کشتار سیزده آبان 57 در سیزده آبان سال پنجاه و هفت - قبل از پیروزی انقلاب - كشتار دانشآموزی پیش آمد؛ یعنی باز چهرهی خشن رژیم كه پشت سرش دستگاههای اطّلاعاتی امریكاییها بود، نمایان شد. این هم باز مقابله با نهضت اسلامی بود؛ البته با خشونت حیوانی. همان روزها رئیس جمهور امریكا و دستاندركاران رسانهایِ امریكایی، از ایران به عنوان یك نقطهی ایدهآل و جزیرهی ثبات و امنیت اسم میآوردند و به آن تفاخر میكردند و از حرفهای حقوق بشر و چیزهایی كه الان میشنوید امریكاییها دائم تكرار میكنند، هیچ خبری نبود!1381/08/13
تبیین حوداث تاریخی 13 آبان سه حادثهای هم كه در مثل سیزده آبان اتّفاق افتاده است، مجموعاً و باهم درخور تأمّل و تعمّق و ژرفبینی است. اگر دقّت كنید، هركدام از این سه حادثه، یك چهره از استكبار و یك چهره از مردمی را كه در مقابل استكبارند، نشان میدهد. تركیب این چهرهها، یك حقیقت سیاسی مهم را روشن میكند. حادثهی اوّل، حادثهی تبعید امام در سال 1343 است. قضیه اینگونه بود كه آمریكاییها قانون كاپیتولاسیون را در ایران به كرسی نشاندند. معنای كاپیتولاسیون این است كه آمریكاییها یا افراد وابسته به هر قدرت بیگانهی مسلّطی در هر كشور دیگر، اگر جنایتی كردند، دستگاه قضائی آن كشور حق ندارد جنایت آنها را رسیدگی كند، به محاكمهی آنها بپردازد و حكم صادر كند! آن روز بیش از دویست هزار نفر امریكایی در مشاغل مختلف در ایران حضور داشتند. معنای این قانون كه در مجلس وابستهی فاسدِ آن روز به دستور دربارِ وابستهی فاسد تصویب شد این بود كه اگر از این دویست، یا سیصد هزار نفر امریكایی ساكن ایران كه حقوقهای كلانی میگرفتند و در همهی امور كشور دخالت میكردند، یك نفر جنایتی مرتكب شد قتلی كرد، دزدیای كرد، هر كاری كرد دادگستری و دستگاه قضائی ایران حق ندارد به او بگوید بالای چشمت ابروست و بایستی قضاوت در بارهی او زیر نظر آمریكاییها انجام شود! این، یكی از قوانین ذلّتبار برای همهی ملتهایی بود كه به آن تن دادند. اما امام تسلیم نشدند و مقاومت كردند. فریاد امام در قم، در میان طلّاب علوم دینی بلند شد و این قانون را تقبیح كردند. رژیم وابسته هم عكسالعمل نشان داد؛ امام را گرفت و به تركیه تبعید كرد. این مربوط به چه شرایطی است؟ این مربوط به آن شرایطی است كه دولت امریكا با دولت ایران كمال دوستی و همبستگی را دارد باهم منافع مشترك دارند و امریكا در ایران حضور دارد. یكی از نشانهها و ثمرات حضور قدرت امریكا در كشور ما، همین قضیه است. قضیهی دوم، قضیهی سیزدهم آبان سالِ پنجاه و هفت است كه دوران شور و اعتلای مبارزات ضدّ رژیم و ضدّ امریكایی در ایران است. این باز یك چهرهی دیگر را نشان میدهد. در چنین روزی، دستگاههای وابسته به رژیم كه همه یا بسیاری از آنها تربیت شده و دستور گرفته از آمریكاییها بودند حتّی به دانشآموزان هم رحم نكردند. در این حادثه، دهها دانشآموز كشته شدند. البته همیشه میكشتند، همیشه بر روی مردم فشار میآوردند؛ اما اینطور یكجا در شهر تهران این تعداد دانشآموز به خاك و خون كشیده شوند، این هم یك چهرهی دیگرِ استكبار است. این مربوط به كجاست؟ این مربوط به آن جایی است كه مبارزات ملت با آن استكبارِ زیادهطلب و فزونیخواه بالا میگیرد. در چنین شرایطی، استكبار دیگر به هیچچیز رحم نمیكند. علیرغم همهی شعارهای انسان دوستی و مردم دوستی و طرفداری از جوانان، حتّی با دانشآموز هم كه سروكار میافتد، دهها دانشآموز را به قتل میرساند! قضیهی سوم، چهرهی دیگری است. مربوط به آن وقتی است كه همین ملت كه سالهای متمادی آن ظلمها و آن تحقیرها و آن دخالتها و آن غارتگریها را تحمّل كرده است دیگر به پیروزی رسیده است. در دوران پیروزی این ملت، امریكا به زاویه رانده شده است؛ اما اینجا هم دستگاه جاسوسی امریكا از تلاش بازنمیماند و حركاتی انجام میدهد كه مردم و امام را دچار سوءظنّ شدید نسبت به سفارت امریكا میكند و جوانانی از میان دانشجویان، در چنین روزی، از راهپیمایی روز سیزدهم آبان استفاده و سفارت امریكا را تسخیر میكنند. جوانان دانشجو به آنجا رفتند و اسناد و مدارك را جمعآوری كردند و دهها جلد كتاب در حدود هفتاد جلد یا شاید هم بیشتر منتشر نمودند كه این كتابها نشاندهندهی ارتباط سفارت امریكا با عناصر وابستهی خودشان در داخل كشور ما بعضی مربوط به قبل از انقلاب، بعضی هم مربوط به بعد از انقلاب بود. بعضی از آنها حتی در دولت موقّتِ آن روز انقلاب هم منصب و مقام داشتند؛ یعنی آمریكاییها دست بر نداشته بودند! بنابراین، سه چهره از استكبار در روز سیزدهم آبان ماه دیده میشود: یكی در دوران اوج اقتدار امریكا در ایران كه كاپیتولاسیون را به وجود میآورد و مقاومت امام را كه مظهر مقاومت ملت ایران بود، و پاسخ جوانان را كه آن روز، اوّل جوانان حوزهی علمیه، بعد هم جوانان همهی كشور پاسخ دادند به همراه دارد. قضیهی دوم در هنگامِ اوج مبارزات همین ملت با استكبار است كه نشاندهندهی خوی درّندگی استكبار است كه حتّی دانشآموز و نوجوان را به خاك و خون میكشد. قضیهی سوم هم مربوط به وقتی است كه این ملت بعد از سالها اسارت توانسته است روی پای خود بایستد. انقلابش پیروز شده است و دولت تشكیل داده؛ اما آنها جاسوسی میكنند! اینجا ملت مقتدرانه وارد میدان میشود و ماجرای سفارت امریكا اتّفاق میافتد. اینها سه رمز و سه نماد بودند. اگر این سه قضیه را بر روی هم جمع كنید، بهطور كلّی چهرهی استكبار، چهرهی مردم مظلوم، سرنوشت استكبار و سیر حركت استكباری در كشور ما شناسایی میشود.1378/08/12
به هم پیوستگی حوادث روز 13 آبان برای ملت ایران روز سیزدهم آبان، به لحاظ التقای سه حادثهی تاریخی که به شکل عجیبی به هم وصلند، روز مهمی در تاریخ ماست... حادثهی اول، تبعید امام است.ملتی در زیر فشار حکومتی فاسد، دست و پا میزد و عدهی کثیری از مردم در خشم و ناراحتی بودند و کسی که میتوانست احساسات مردم را هدایت کند و افکار آنها را جهت بدهد و درد دل آنها را بیان کند و از خطرات این راه نترسد، فقط امام بزرگوار ما بود. او را در نیمه شبی - در مثل چنین روزی - از خانه و مسکن خودش ربودند و از میان این ملت، اول به زندان و بعد به تبعید فرستادند؛ تا شاید خشم ملت هدایت نشود و مبارزهاش سر نگیرد. ولی برخلاف نظر آنها، امام، رهبری خود را از تبعیدگاه هم ادامه داد و دست از افشاگری و بیان حقایق و هدایت مردم برنداشت. این ملت - بخصوص جوانان - وارد یک مبارزهی عمومی شدند که پانزده سال ادامه پیدا کرد. در ادامهی همین مبارزه، در چنین روزی بود که همان دستگاه جبار و وابسته و فاسد و تحت تأثیر سیاستهای آلوده به همان بیماری - که عرض خواهم کرد - دست جنایت از آستین در آورد و دانشآموزانی را به شهادت رساند. اما بالاخره، حق پیروز شد. مبارزهی محقانهی مردم ایران پیروز گردید و آن دستگاه جبار و فاسد، مجبور شد بساط خود را جمع کند و امریکا از کشور ما برود. باز در مثل چنین روزی، خشم مقدس و حقطلبانهی یک عده جوان و دانشجوی مسلمان، حادثهی سوم، یعنی تسخیر لانهی جاسوسی را پیش آورد.1371/08/13
ابعاد متنوع و پیام های عمیقِ حوادث تاریخی 13 آبان در میان ایام اللّه انقلاب که یادگارهای دوران مبارزهی بیست و چندسالهی ملت شجاع و پیروز ما و هرکدام حامل خاطرهای و پرتوی از امام راحل عظیم ماست، سیزدهم آبان، دارای ابعادی متنوعتر و پیامهایی عمیقتر و بنیانیتر است. صفآرایی دو جبههی مبارزهیی خونین، جبههی ظالم و جبههی مظلوم، جبههی استکبار و سلطه و پیشاپیش آن امریکا، و جبههی حق و عدل و مشعلدار و امامِ آن خمینی کبیر در این یوماللّه بوضوح دیده میشود و در هر سه مناسبت این روز، آشکار و روشن، خودنمایی میکند و نسلهای امروز و فردا را به تأمل و تدبر وامیدارد. در شب چنین روزی، دستهای آلوده و خشن جبههی استکبار، امام جبههی حق و عدل را دزدانه از خانهی محقرش که در آن، همهی کاخنشینان مغرور را به مبارزه دعوت میکرد و سپیدهی طلعت حق را به چشم مستضعفان شبنشین میکشید، ربودند و خشم بیثمر خود را از باطل شدن ترفند کاپیتولاسیون، نابخردانه فرونشاندند. ... آن روز، همهی توان استکبار همین بود و کرد. مگر یوسف عزیز، در قعر چاه دگر یوسف نباشد. زهی خیال باطل. پس از سالها، باز در چنین روزی در بحبوحهی طلوع خورشید حق و عدل، که با مشعلگردانی و تدبیر الهیِ آن رهبر نستوه، از روزن دلهای یکایک مردم این مرزوبوم سرکشیده بود، دست شوم استکبار، خشمگین و سرگردان، بیتدبیر و هدف، جمعی از نونهالان دانشآموز را هدف گرفت و مشتی برگهای نورس بهاری را بر زمین ریخت، تا خون آن جگرگوشگان معصوم، بازهم زودتر دامن دیوان آدمیخوار را بگیرد و موج خشم آگاهانهی مردم، خس و خاشاک راه پیروزی را بروبد. و باز در چنین روزی در هنگامهی پُرشور پیروزی، آنگاه که کشتی انقلاب، با حکمت و توکل نوح کشتیبان، بر روی امواج متلاطم حوادث، باصلابت و قدرت پیش رفته و به ساحل نجات رسیده بود، دست نیرومند انقلاب گریبان استکبار را گرفت و آن را از مسند موهوم شکستناپذیری که از تبلیغات دروغین خود و اوهام تودههای غافل جهان ساخته بود به زیر کشید و با تحقیر دولت مستکبر امریکا، دل ملتهای تحقیرشدهی جهان را شاد کرد. زمرهی دلباخته و پُرشور دانشجویان، لانهی توطئهگران و جاسوسان را زندان آنان کردند و آشتیناپذیری اسلام نجاتبخش را با کفر ستمپیشه، به دنیا نشان دادند. از آن روز، انقلاب اسلامی ما که ضدیت با ظلم و استبداد رژیم دستنشانده را به پیروزی رسانده بود، آخرین امید طمعکاران فرصتجوی جهانی را هم زایل کرد و ابعاد گستردهی مبارزهی جهانی خود را که در آن، نه فقط رژیم وابستهی حاکم بر ایران، بلکه ریشه و امالفساد همهی گرفتاریها یعنی نظام سلطهی جهانی و در رأس آن امریکا آماج این مبارزه است، آشکار ساخت. در این حوادث سهگانه، از تبعید حضرت امام در سال 1343 که به دنبال اعتراض ایشان به مصونیت مستشاران امریکایی انجام شد، تا کشتار دانشآموزان در سال 1357 و تا تسخیر لانهی جاسوسی در سال 1358، صفآرایی میان انقلاب اسلامی از یکسو، و امریکا و رژیم دستنشاندهاش در ایران از سوی دیگر بود و این مبارزه که در میانهی این سه حادثه و پیش از آن و پس از آن ادامه داشته، ترسیمکنندهی طبیعت اسلام و انقلاب اسلامی و هدفها و مسیر آن و نیز نمایشگر چهره و هویت استکبار جهانی و مظهر آن امریکا و روشها و نیز میزان اقتدار و آسیبپذیریِ آن است و مهمتر از همه، خط روشنی از روند مبارزهی حق و باطل را ترسیم میکند و چگونگی رشد و سمت حرکت آن را معلوم میدارد. مطالعه در این روند امیدبخش، نشان میدهد که هرگاه جبههی حق استقامت و فداکاری کند، جبههی باطل هرکه و هرچه و با هر حجم در برابر آن تاب نخواهد آورد و مجبور به عقبنشینی خواهد شد.1369/08/13