آغازگری در حوادث گوناگون و وفاداری؛ دو ویژگی مردم تبریز در طول تاریخ در طول تاریخِ نزدیک به خودمان، در حوادث بزرگ، از دوران مشروطه و قبل از مشروطه تا امروز، انسان دو ویژگی را در تبریز و در آذربایجان میبیند: یکی اینکه مردم تبریز در حوادث گوناگون همیشه آغازکننده بودند، شروع کننده بودند و ابتکار عمل را در دست گرفتهاند. قضیهی بیست و نهم بهمن از این قبیل است. اگر مردم بیدار تبریز در چهلم حوادث قم، آن حادثهی بزرگ را به وجود نمیآوردند، این سلسلهی اربعینها در کشور راه نمیافتاد و این حرکتِ خودجوش عظیم مردمی در سراسر کشور معلوم نبود چگونه به وجود خواهد آمد و چگونه ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین ابتکار عمل را تبریزیها کردند. در قضایای قبل هم همین جور بوده است، در قضیهی مشروطه هم همین جور بود؛ تبریزیها شروعکنندهاند، مبتکرند. بسیاری از این شعارهائی هم که امروز در زبان مردم عزیز ما در سراسر کشور جریان دارد، غالباً از تبریز شروع شده است. خصوصیت دوم، وفاداری است. بعضیها وارد یک راهی میشوند، اما ادامه نمیدهند و وفادار نمیمانند؛ حوادث گوناگون آنها را متزلزل میکند، مردد میکند؛ گاهی از راه برمیگردند، گاهی بدتر از برگشتن، اصل حرکت و راه را انکار میکنند؛ از این قبیل داشتیم. مردم تبریز و آذربایجان وفادارند، ایستادهاند. خدای متعال در قرآن میفرماید: «و من اوفی بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجرا عظیما».آن کسی که وفادار میماند، پای حرف حق و سخن حق میایستد، گذشت زمان و حوادث دشوار، او را متزلزل نمیکند، خدای متعال به او پاداش بزرگی خواهد داد. یک عدهای اینجور نیستند، عهدشکنی میکنند؛ «فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه». عهدشکن به ضرر خود عمل میکند و در واقع به خاطر عهدشکنی، خود را خسارتزده میکند؛ راه خدا خسارتی نمیبیند. شما مردم تبریز و مردم آذربایجان وفاداری کردید و ایستادید. امام بزرگوار ما با اینکه با تبریز آشنائی نزدیکی نداشتند، اما مردم تبریز را خوب شناخته بودند. در آن قضایای فتنهی اول انقلاب که در جاهای مختلف فتنهانگیزی شد، از جمله در تبریز، امام فرمودند که خود مردم تبریز جواب فتنهگران را خواهند داد، و دادند؛ همینجور شد. جز نیروی ایمان و غیرت و همت و آگاهی و بصیرت، چیز دیگری نمیتوانست آن فتنهها و آن آتشها را خاموش کند.۱۳۸۸/۱۱/۲۸
تجمع دشمنان انقلاب در ۲۵ بهمن ۵۷ مقابل اقامتگاه امام خمینی(ره) از اول انقلاب و در طول سالهای متمادی، كیها زیر پرچم مبارزهی با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریكا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستكبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابستهی به نظام استكبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است. الان هم شما نگاه كنید از قبل از انتخابات سال ۸۸، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریكا كجا ایستاده است؟ انگلیس كجا ایستاده است؟ خبرگزاریهای صهیونیستی كجا ایستاده اند؟ در داخل، جناحهای ضد دین، از تودهای بگیر تا سلطنتطلب، تا بقیهی اقسام و انواع بی دینها كجا ایستادهاند؟ یعنی همان كسانی كه از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنی كردند، سنگ زدند، گلوله خالی كردند، تروریسم راه انداختند. سه روز از پیروزی انقلاب در بیست و دوی بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوی اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا كردند شعار دادن؛ همانها الان می آیند توی خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار میدهند! چیزی عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریكا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادی طلب بود، پشت سرشان همهی دستگاههای ارتجاع و استكبار و استبداد كوچك و بزرگ دنیا صف كشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است كه ملت این شاخصها را میفهمد؛ این چیزی است كه انسان اگر صدها بار شكر خدا را بكند، حقش را به جا نیاورده است؛ سجدهی شكر كنیم.۱۳۸۸/۱۰/۱۹
پیش آمدن امتحانی سخت برای آیت الله منتظری در اواخر دوران حیات امام خمینی(ره) ایشان [آیتالله منتظری] فقیهی متبحّر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختیهای زیادی در این راه تحمل كردند. در اواخر دوران حیات مبارك امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد كه از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را كفارهی آن قرار دهد.۱۳۸۸/۰۹/۲۹
تفاوت رفتار امام خمینی(ره) با مخالفان از اول انقلاب در بین همین گروههائی كه در دوران پیش از انقلاب و در حوادث سالهای مبارزات، همه در كنار هم بودیم، اختلافهائی به وجود آمد. امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) با همهی این اختلافات یك جور برخورد نكرد. همین طور كه در روش امیرالمؤمنین عرض كردیم، روش امام (رضوان اللَّه علیه) هم همین جور بود؛ یعنی اول با مدارا، با نصیحت؛ لیكن آن وقتی كه اقتضاء كرد، برخورد كرد. یك گروه مربوط به دولت موقت بودند و مشكلات آنها بود، یك گروه آن كسانی بودند كه علیه لایحهی قصاص آن حركت را انجام دادند، یك گروه حتّی كار را به ترور و درگیریهای خیابانی كشیدند؛ با هر كدام از اینها امام یك نحوی برخورد كرد. در سطوح بالای حكومت هم بود؛ نخستوزیر بود، رئیس جمهور بود، حتّی بعدها در اواخر عمر امام (رضوان اللَّه علیه) در سطوح بالاتر از رئیس جمهور هم بود. امام با كسانی كه احساس كردند نمیشود با اینها بیش از آن مدارا كرد، برخورد كردند. همه هم سوابق انقلابی داشتند، سوابق مذهبی داشتند، خیلیشان هم در سطوح بالا بودند؛ لیكن خوب، اینجور شد دیگر؛ این انشعابها پیش آمد. بعضی واقعاً با امام درافتادند؛ بعضی نه، اختلاف نظری هم بود، اما به درگیری و دعوا و انشعاب و انشقاق نینجامید. بعضی با امام درافتادند و مدارای امام را ندیده گرفتند. امام به همین گروهك منافقین كه خواسته بودند بیایند با ایشان ملاقات كنند، پیغام دادند كه اگر شما به حق عمل كنید، من میآیم سراغ شما؛ اگر دست از این كارهای خلاف بردارید، خود من میآیم سراغ شما. یعنی امام تا این حد با اینها مدارا كردند و حرف زدند. خوب، وقتی احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتی كه مسئله، مسئلهی رسوخ دادن مبانی غلط در كالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سمِ مهلك است. آن وقت امام رعایت نكردند، مدارا نكردند؛ برخورد كردند. این در مورد آن چیزهائی است كه در اختلافات بنیانی است.۱۳۸۸/۰۶/۲۰
هاشمی رفسنجانی؛ از اصلیترين افراد نهضت در دوران مبارزات آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ - یعنی ۵۲ سال قبل - ایشان را از نزدیك میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میكرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم كه ایشان برای خودش از انقلاب یك اندوختهای درست كرده باشد. اینها یك حقایقی است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.۱۳۸۸/۰۳/۲۹
احیاء اسلام و دمیدن روح خودباوری در ملت؛ دستاوردهای بزرگ امام خمینی(ره) یك مطلب دربارهی ممشای امام و راه آن بزرگوار و هدفهای ایشان عرض میكنم. و آن این است كه در جمعبندیِ توصیههای امام و شعارهای امام و مطالباتی كه ایشان از مردم، از مسئولان، از آحاد مسلمانان جهان داشتهاند، دو پرچم برافراشته را در دست امام ملاحظه میكنیم. در حقیقت امام بزرگوارِ ما در این نهضت عظیمی كه در كشورمان و در جهان اسلام به وجود آوردند، دو پرچم را بلند كردند و برافراشته نگاه داشتند: یك پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛ به عرصه آوردن این قدرت عظیم و لایتناهی. پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندی ایران و ایرانی. این دو تا پرچم برافراشتهی به دست قدرتمند امام بزرگوار ماست. پرچم اول كه در حقیقت یك بعد از دعوت امام و نهضت امام است، مربوط به امت بزرگ اسلامی است. پرچم دوم هم اگرچه كه مربوط به ملت ایران است، مربوط به ایران و ایرانی است، اما چون یك تجربهی عملی از تحرك حیاتبخش اسلام است، برای امت اسلامی امیدآفرین و حركتساز است. چون این نهضت بزرگ در ایران تجربهی عملیِ بیداری اسلام و تحقق اسلام بود، بنابراین اگرچه كه به طور مستقیم مربوط به ایران و ایرانی است، اما نتیجهی آن باز برای امت اسلام دارای ارزش و اهمیت است. من دربارهی هر دو بعد، مطالب كوتاهی را عرض میكنم ... وجه دوم مربوط به عزت ایران و ایرانی است. اولین كار و مهمترین كاری كه امام بزرگوار ما در این بخش دوم انجام داد، این بود كه احساس حقارت را از ملت ایران گرفت و از روح آنها زدود؛ این خیلی مسئلهی مهمی است. ملت ما از صد و پنجاه سال پیش، صد سال پیش، بر اثر عوامل گوناگون، در خود احساس حقارت میكرد؛ خودكمبینی احساس میكرد؛ از جنگهای دوران قاجار بگیرید و آن شكستهای سخت و از دست دادن شهرهای مختلف در زمان قاجار، تا بعد در دوران پهلوی، زمان رضاخان، آن دیكتاتوری و سركوب سخت ملت، كه مجال نفس كشیدن به كسی داده نمیشد؛ بعد در دوران بعد از پهلوی اول، زمان محمدرضا، با حضور آمریكائیها، با ایجاد سازمان امنیت و ساواك، با آن رفتار خشنی كه با مردم میكردند، مردم احساس میكردند كه هیچ توانی دیگر برایشان نمانده است. در چند مسئلهی مهم ملت ایران احساس شكست كرد؛ از قضیهی مشروطه كه ملت ایران شكست خورد بعد از اینكه پیروز شده بود، تا قضیهی نهضت ملی كه باز ملت ایران با آنكه یك حركت عظیمی را كرد، متصدیان و مسئولان نتوانستند این حركت را نگه دارند و ملت ایران شكست خورد؛ بعد از آن یك دیكتاتوری سخت از سال ۳۳ تا سال ۵۷ - در طول بیست و چهار سال - بر مردم حاكم بود، كه مردم واقعاً روحیهای دیگر نداشتند. از طرفی روشنفكران غربزده كه خیلی از آنها در دستگاههای حكومت ظالم حضور داشتند، با حرف خودشان و با عمل خودشان به مردم اینجور تفهیم كرده بودند كه شما عرضه ندارید؛ عرضهی هیچ كاری را ندارید؛ باید تقلید كنید. در علم تقلید كنید، در صنعت تقلید كنید، در فرهنگ تقلید كنید، در لباس تقلید كنید، در خوراك تقلید كنید، در حرف زدن تقلید كنید. حتّی كار را به جائی رساندند كه یك وقتی گفتند: باید خط فارسی را تغییر بدهیم! ببینید چقدر یك ملت باید از استقلال و عزت نفس دور شده باشد كه جرأت كنند كسانی بگویند خطّت را تغییر باید بدهید. خط فارسی كه هزار سال میراث علمی ما با آن نوشته شده است، این را عوض كنیم، تغییر بدهیم، خط اروپائیها را بیاوریم و از آنها تقلید بكنیم؛ كار را به این جا رسانده بودند. امام آمد این روح حقارت را گرفت و در طول پانزده سال نهضت امام تا پیروزی انقلاب و از روز پیروزی انقلاب به نحو دیگری تا ده سال عمر بابركت آن بزرگوار، دائم روح خودباوری را در این ملت دمید: شما میتوانید، ما میتوانیم، شما قادرید، شما بزرگید، شما قدرتمندید.۱۳۸۸/۰۳/۱۴
اعزام اولین گروه عمران به بیجار، به دستور امام خمینی(ره) ما در مطالعات خود، در بررسیهای خود، نه فقط در این برهه، بلکه از گذشته، توجه کردیم که در دوران طاغوت به این منطقه[بیجار] با نگاه منفی نگاه شده است. مردم این منطقه را بیگانه دانستند، مورد بیاعتنائی قرار دادند؛ از اول انقلاب به همین جهت به دستور امام بزرگوار (رضوان اللَّه تعالی علیه) اولین گروه عمران، به عنوان دفتر عمران کردستان، به این منطقه آمدند تا مشغول خدمترسانی شوند، تا مشکلات متراکمشدهی از دوران قبل را بر طرف کنند. البته ناامنیهائی که دشمنان انقلاب در برههای از زمان به وجود آوردند، فرصتها را گرفت، عقبافتادگیهائی در این خدمترسانیها به وجود آورد، اما جوانان دلیر میهن اسلامی - چه جوانان جهاد سازندگی، چه دلاوران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چه مردان نیرومند ارتش و نیروی انتظامی - به پشتیبانی شما مردم توانستند در این استان و در این منطقه کارهائی را انجام دهند. البته در عین حال عقبافتادگیها کم نیست.۱۳۸۸/۰۲/۲۸
سوء استفاده دشمن از مزدوران خود در مریوان برای کوبیدن مردم و نظام اسلامی از همان روزهای دشوار سالهای اول انقلاب كه دست بدخواه دشمنان، این منطقهی سرسبز و زیبا [مریوان] راتبدیل به میدان جنگ كرده بود و این مردم مهربان و خونگرم و صمیمی و مؤمن را درگیر مشكلات روزمرهی درگیری و نبرد و كمبود و بقیهی مشكلات دوران جنگ قرار داده بود، خدای متعال اینجور مقدر كرد كه ما با این منطقه رفت و آمد پیدا كنیم و از نزدیك با آن آشنا شویم. غیر از آنچه كه برادران مؤمن ما كه از نقاط دیگر كشور به اینجا آمده بودند دربارهی شما مردم عزیز، مهربان، وفادار و صمیمی بیان میكردند، خودِ ما هم از نزدیك نمونههائی را دیدیم. من فراموش نمیكنم در سال ۵۹ در این شهر مریوان، با جمع مردم صمیمیِ اینجا مواجه شدم و به یك واحد آموزش و پرورش - فكر میكنم یك دبستان بود - رفتیم و با نوجوانان آنجا حرف زدیم. آن نوجوانان امروز یقیناً مردان میانسالی هستند. از اینجا با بعضی از افراد خودِ مریوان به مناطق دزلی و دركی - اگر درست یادم مانده باشد - رفتیم؛ مناطق بسیار حساس، بسیار مهم؛ از لحاظ طبیعت، بسیار زیبا؛ از لحاظ مردم، بسیار خونگرم؛ اما متأسفانه بر اثر جفای دشمنان ملت ایران و دشمنان انقلاب اسلامی، همین مردم خوب، همین منطقهی خوب، همین كوههای سر به فلك كشیده و سرسبز، همین دشتهای خرم تبدیل شده بود به جهنم درگیریها و دشمن توانسته بود از برخی مزدوران خود سوء استفاده كند و آنها را وسیلهای قرار دهد برای كوبیدن مردم و به طور بالواسطه و غیر مستقیم، كوبیدن نظام اسلامی و تحقیر ملت ایران. من فراموش نمیكنم در دزلی مردم با چهرهی باز از ما استقبال كردند. از دزلی با برادرها خارج شدیم برویم به سمت ارتفاعات مشرف بر سرزمینهای عراق - ارتفاعات «تته» - كه مزدوران بدخواهِ حقیری در بین آن مردم نفوذ كرده بودند و حضور هیئت ما را به دشمن اطلاع دادند و دشمن هواپیماهایش را فرستاد. ما در بین راه كه طرف ارتفاعات میرفتیم، دیدیم هواپیمای دشمن عبور كرد؛ فهمیدیم حادثهای برای دزلی پیش خواهند آورد. برگشتیم دیدیم متأسفانه مردم غیر نظامی، مردم كوچه و بازار را بمباران كردند؛ عدهای را زخمی كردند، عدهای را به قتل رساندند. و ما جنازهی شهدا و بعضی از مجروحین را برداشتیم، آمدیم مریوان.۱۳۸۸/۰۲/۲۶
اعزام اولين گروه عمرانی از سوی شورای انقلاب به كردستان [ضد انقلاب] فرصت كار عمرانی را هم در یك برههای از زمان از این استان [کردستان] گرفتند. استان شما از جهات مختلف، یك استان بسیار بااستعداد است. اینجا میتوانست سرمایهگذاریهای خوبی انجام بگیرد؛ بنا بود در همان سالهای اول، كارهای زیربنائی بزرگی انجام بگیرد. اولین گروه عمرانی از سوی شورای انقلاب - قبل از تشكیل جهاد سازندگی - به كردستان آمد. آن زمان مرحوم شهید بهشتی (رضوان اللَّه علیه) كه رئیس شورای انقلاب بود، یك گروهی را برای عمران منطقهی كردستان فرستاد؛ هنوز جهاد سازندگی هم تشكیل نشده بود. نظام میدانست كه رژیم طاغوت با این استانهای دوردست و متفاوت از لحاظ زبان و لهجه و قومیت، چه كرده است؛ میخواست جبران كند؛ اما ضدانقلاب این فرصت را متأسفانه برای مدت چند سال از دست نظام جمهوری اسلامی گرفت.۱۳۸۸/۰۲/۲۲
کارنامه مبارزات مردم کازرون كازرون در تاریخ نزدیك به دوران معاصر ما، یك شهر شاخص و بهیادماندنی است. در دوران تجاوز دولت استعمارگر انگلیس به خلیج فارس، كازرونیها جایگاه بزرگی را در مبارزه به خودشان اختصاص دادند. در دوران نهضت ملی شدنِ نفت، در تبعیت از مرحوم آیتاللَّه كاشانی (رضوان اللَّه علیه) این مردم نقش آفریدند. در پانزدهم خرداد، مردم كازرون جزو مردم شهرهائی بودند كه حضور برجسته و روشنی را از خود نشان دادند. در سال آخر مبارزات و نزدیك پیروزی انقلاب هم جوانان كازرونی و مردم مؤمن این دیار در مقابلهی با رژیم طاغوت آن چنان استقامتی، آن چنان قیامی از خود نشان دادند كه در میان یازده شهری كه در سرتاسر كشور در آنها حكومت نظامی اعلام شد، یكی شهر كازرون بود؛ این خیلی اهمیت دارد. در همان دوره هم باز كازرون شهدائی را تقدیم كرد.۱۳۸۷/۰۲/۱۶
انواع موانع بیرونی رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی موانع[رسیدن به اهداف انقلاب] چه بودند؟ ما دو نوع موانع داشتیم: یكی موانع درونی، یكی موانع بیرونی. ..آنوقت عوامل بیرونی است، كه دیگر الی ماشاءاللَّه وجود داشته است؛ همهی كسانی كه به نحوی از انقلاب یا از هدفهای انقلاب متضرر میشدند، اینها جلوی انقلاب ایستادند. از امنیت یك عدهای متضرر میشوند، از عدالت یك عدهای متضرر میشوند، از نفی حاكمیت طاغوت یك عدهای متضرر میشوند، از نفی سلطهی بیگانه یك جماعتی متضرر میشوند، از نفی استبداد یك عدهای متضرر میشوند. اینها را شما میدانید؛ توضیح لازم ندارد. كیها از عدالت یا از استقلال یا از آزادی و امثال اینها متضرر میشوند؟ اینها همه در مقابل انقلاب صف كشیدهاند. تا الان هم این صفكشی ادامه دارد.
اول انقلاب شما جوانها یادتان نیست. سال اول انقلاب در تقریباً چهارگوشهی كشور با شعار قومیت، كانونهای جنگ و درگیری به وجود آمد. در بلوچستان، در كردستان، در تركمنصحرا، در نقاط مختلف؛ با بهانهی قومیت. دنبالش میرفتند، میدیدند این اقوام هیچكدامش با اسلام و با انقلاب اسلامی مسئلهای ندارند. من خودم در بلوچستان زندگی كرده بودم. آنجا تبعید بودم و بلوچها را میشناختم. میدانستم اینها با انقلاب كوچكترین مسئلهای ندارند؛ اما یك عدهای به نام بلوچ و با یك استفاده و ترفندی با انقلاب درافتادند. عین همین قضیه در مورد كردستان بود. عین همین قضیه در مورد تركمنصحرا بود. بعد تحریكات اینها روشن شد، معلوم شد كه از كجا تحریك میشوند. خوب، اینها موانعی بودند كه جلو راه انقلاب را میگرفتند. اینطور نبود كه این اتومبیل در جادهی آسفالته بتواند درست حركت كند.
بعد از این مسئلهی قومیتها، تنافسهای درونی خود ماهابود با یكدیگر، كه آنهم یك ماجرای تلخ و بدی دارد؛ ماجرای ملالآوری دارد. بعد جنگ تحمیلی بود؛ هشت سال. شما ببینید این نیروی متراكمی كه ملت ما در مقابلهی با دشمن گذاشت و توانست دشمن را به زانو دربیاورد - نه فقط صدام را، بلكه آن كسانی كه پشت سر صدام بودند، اینها به زانو درآمدند در مقابل انقلاب اسلامی - اگر در خدمت به سمت هدفهای عمرانی و آبادانی و سازندگی جمهوری اسلامی بنا بود قرار بگیرد، چقدر كار پیش میرفت. البته ما از تحمیل جنگ سود بردیم. ما از این تهدید به مثابهی بهترین فرصتها استفاده كردیم. ملت ایران این تهدید را به معنای حقیقیِ كلمه تبدیل كرد به یك فرصت بزرگ، یك آزمایشگاه عظیم؛ یك میدان عظیمِ تجربهها شد و خیلی بركات عاید شد؛ اما واقعیت قضیه هم این بود كه تحمیل جنگ بر یك كشور مشكلات را درست میكند. بنابراین انحصارطلبان جهانی از یك طرف، اشرار داخلی از یك طرف، توطئههای ابرقدرتها از یك طرف، دست اغواگر تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادیِ آن ابرقدرتی كه دستش از ایران با انقلاب اسلامی كوتاه شده بود از یك طرف - یعنی آمریكا كه تا امروز هم ادامه دارد - اینها همه در مقابل این حركت عظیم ملت ایران ایستادند.۱۳۸۷/۰۲/۱۴
تبدیل حادثه ۱۹ دی قم به یک جریان، توسط مردم تبریز و آذربایجان اگر برای جوانهای عزیزی که آن روز[۲۹ بهمن ۵۶] را ندیدند، بخواهیم در دو جمله مسئله را تصویر کنیم، مسئله این است که یک حرکتی در مواجههی با رژیم غدار، از یک نقطهای، یعنی از حوزهی علمیهی قم و مردم قم سربلند کرد، رژیم بیباک و غدار و متکی به آمریکا بهشدت آن را سرکوب کرد، نفسها در سینهها حبس شد. همه خیال کردند قضیه تمام شد. آن نقطهای که نگذاشت این قضیه به اینجا ختم شود و یک حادثه را تبدیل به یک جریان و یک فرایند کرد، عبارت بود از تبریز و آذربایجان. یعنی مردم غیور و شجاع و باهوش تبریز، یک حادثه را تبدیل کردند به یک جریان؛ نگذاشتند این حادثه در قم دفن شود. اگر بخواهیم تشبیه کنیم به حوادث صدر اسلام، مثل کار جناب زین العابدین و زینب کبری در حفظ حادثهی عاشورا و نگذاشتن و مانع شدن از اینکه این حادثه در صحرای کربلا دفن شود و فراموش شود. شما این را یک پرچمی کردید و با قدرت این را در دست نگه داشتید و این پرچم شد شاخص. این، اهمیت حادثه را نشان میدهد.۱۳۸۶/۱۱/۲۸
وارد شدن آخرین ضربه بر پیکر رژیم طاغوت در ۱۹ بهمن۵۷ آنچه كه در روز نوزدهم بهمن در سال ۵۷ اتفاق افتاد، بدون شك یك نقطهی عطف بود. جمعی از كاركنان نیروی هوائی با یك حركت خودجوش - كه نشاندهندهی برآیند همهی احساسات و ذهنیات در آن نیرو بود - اقدام به كاری كردند كه آخرین ضربه را بر پیكر محتضر رژیم طاغوت وارد كرد. هم كار بسیار شجاعانه بود، هم بسیار هوشمندانه بود. اینجور حوادث كه در ظرف زمانی مورد نیاز و بهنگام اتفاق میافتد، گاهی میتواند سرنوشت یك ملت را تغییر بدهد یا آنها را در راه سرنوشتشان سرعت مضاعف ببخشد. نیروی هوائی، آن روز این كار را كرد؛ حركت بسیار بزرگی بود؛ راه را باز كرد بر روی بسیاری از مردم. همانطور كه در این سرود زیبائی كه این عزیزان اجرا كردند گفته شده «اولینم كه دل دادم به رهبر»، حقیقتاً همینجور بود. این حركت، حركت ریشهداری بود؛ اینجور نبود كه امروز فكر كنند، فردا راه بیفتند؛ همانطور كه اشاره كردم این یك برآیندی بود از مجموعهی آنچه كه در نیروی هوائی، از احساسات و ذهنیات و عقلیات میگذشت، كه در زمان مناسب به این شكل بروز كرد.۱۳۸۶/۱۱/۱۹
تظاهرات زنان در مشهد با شعار حفظ حجاب در هفده دی ماه ۵۶ آنچه كه نظام طاغوت بر سر این كشور و این ملت آورد، در طول سالهای متمادی حاكمیت سیاه و ننگین خود، حقیقتاً یكی از فصول تلخ تاریخ ماست. یكی از همین فعالیتهای فاجعهآمیز، قضایای هفدهم دی بود كه در زمان رضاشاه اتفاق افتاد. طبق نقشهی دشمنان اسلام و ایران، به كمك روشنفكران آن روزِ متصل به دربار پهلوی، تصمیم گرفتند كه زن ایرانی را از دائرهی عفاف و حجاب خود بیرون كنند و این نیروی عظیم ایمانی را كه به بركت عفاف، زن همواره در جوامع مسلمان وجود داشته است، نابود كنند و بر باد بدهند. یكی از جنایات بزرگ رژیم طاغوت، همین مسئلهی هفده دی هست. كشف حجاب، از بین بردن آن حائل و فاصلهای كه در اسلام میان دو جنس قرار داده شده است - كه این برای سلامت زن و سلامت مرد است؛ برای سلامت جامعه است - تا همان بلائی كه بر سر زن در جوامع غربی آمد، بر سر زن مسلمان ایرانی بیاورند. این اقدام را با چماق، رضاخان در داخل كشور انجام داد. زن غربی با ورود در منجلاب فساد، دستاوردش نابودی خانواده بود. اینجور نبود كه زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیتهای اجتماعی پیشرفت كند؛ همهی اینها با حفظ حجاب و عفت ممكن بود و ما در نظام اسلامی این را تجربه كردیم. برداشتن حجاب، مقدمهای برای برداشتن عفت بود؛ برای برداشتن حیا در جامعهی اسلامی بود؛ برای سرگرم كردن مردم به عامل بسیار قوی و نیرومند جنسی بود؛ برای اینكه از همهی كارهای دیگر بمانند؛ و یك مدتی هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت. زنهای مسلمان ما با وجود سختگیریها در طول زمان، در مقابل این فشار سركوبگر مقاومت كردند؛ بعد از رفتن رضاخان به نحوی، در زمان خود او به نحوی، در طول دوران بقیهی طاغوت هم به نحوی. لذا در همان دیماه ۱۳۵۶، روز هفدهم دیماه در مشهد، یك اجتماع عظیمی، تظاهراتی از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد. ما آنوقت در تبعید بودیم؛ خبر آن را شنیدیم كه زنان مؤمن و مسلمان و شجاع یك چنین حركتی را به راه انداختند. این، گوشهای از فجایع رژیم طاغوت بود؛ نابود كردن آرمانهای دینی، ارزشهای اخلاقی، پیشرفتهای اقتصادی، عزت بینالمللی و خلاصه بر باد دادن سرمایههای یك ملت جزو كارهائی بود كه آن رژیم طاغوت و سیاهكار انجام داد.۱۳۸۶/۱۰/۱۹
آيتاللَّه شهيد صدوقی؛ رهبر دينی، سياسی و فرهنگی من فراموش نمیكنم آن روزهائی كه هنوز ملت ایران شهد پیروزی را نچشیده بود؛ مردم شهرهای مختلف این كشور هركدام به قدر توانائیشان، به قدر همتشان برای به سرانجام رساندن این حركت عظیم كاری میكردند، من آمدم یزد. وضعیتی كه در شهر یزد من دیدم، برای من شگفتآور بود. آن روحیهی پرتپش انقلابی در كنار نظم و انضباط و آرامش و متانت. در این شهر من مرحوم آیتاللَّه شهید صدوقی را- در آن دوره نه به عنوان فقط یك روحانی برجسته در یك شهر بلكه به عنوان یك رهبر دینی و سیاسی و فرهنگی؛ یك رهبر انقلابی تمامعیار در این شهر یزد و در شهرهای سرتاسر استان- مشاهده كردم و احساس كردم. چند روزی من در یزد بودم، وضع شهر را دیدم. از تبعید میآمدم، شهرهای دیگر را هم دیده بودم و بعد دیدم؛ اما وضع یزد بدون اغراق یك وضع استثنائی بود.۱۳۸۶/۱۰/۱۲
تصرف سفارت امریکا در سال ۵۸؛ سیلی جوانان ایرانی به آمریکا اگرچه اولین خاطرهای که از این روز [۱۳آبان] در ذهن تاریخی ملت ما ثبت شده است، سیزده آبان ۱۳۴۳، یعنی سالها قبل از تولد شماهاست. روزی که مزدوران امریکا که متأسفانه سالها بر این کشور فرمانروائی میکردند، امام بزرگوار ما را به خاطر مبارزهی با قانون امریکائی کاپیتولاسیون در قم دستگیر کردند و از کشور تبعید کردند، لکن در مقابل این حادثه، سالها بعد از آن، نوبت جوانان فرارسید که در ظرف تاریخی خود حوادث مهمی را در این روز ثبت کنند؛ و کردند. یک حادثهی تلخ دیگر، سیزده آبان در سال ۱۳۵۷ بود که دانشآموزان ما به وسیلهی همان مزدوران مسلط امریکائی در کشور ما، جان باختند؛ قتل عام شدند. این دومین ضربهای بود که امریکا به وسیلهی ایادی خود بر ملت و کشور ما وارد کرد. لکن بعد از این، سومین خاطره پیش آمد، که سیزده آبان سال بعد است؛ یعنی سال ۱۳۵۸. این دفعه سیلی جوانان ایرانی به امریکا بود. الآن سالهاست که امریکائیها در تبلیغات خودشان این حادثهی سوم را به عنوان تعرض ایرانی مطرح میکنند و روی آن جنجال میکنند، لکن دو حادثهی قبل را فراموش میکنند و از تاریخ حذف میکنند. از اینجور خیانتها در تاریخ زیاد شده است، لکن حقیقت همین است که حادثهی تصرف سفارت امریکا که مرکز جاسوسی امریکا بود، در واقع سیلی سخت جوانان ایرانی بود به آن دولت و قدرت زورگو و مداخلهگری که سالهای متمادی کشور ما و ملت ما و منابع ما را در مشت خود میفشرد.۱۳۸۶/۰۸/۰۹