جلسهی هفتم: نویدها (۲) خدا عمل مؤمنین را ضایع نمیکند |
|||||||
آیات این جلسه | رعد: ۲۸ و ۲۹، توبه: ۲۶، انعام: ۸۰ تا ۸۲، بقره: ۱۴۳، انبیاء: ۹۴ | ||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
واژگان کلیدی: | وعدههای الهی (نویدها) | اطمینان | امن | ||||
ضایعنشدن عمل | ثمربخشبودن عمل | سکینه | |||||
نویدها | آیه | نکات کلیدی | |||||
اطمینان |
الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّـهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿رعد:٢٨﴾
آنانکه ایمان آوردند و دلهایشان با یاد خدا ثبات و اطمینان یافت (بهسوی خدا هدایت میشوند) همانا بهوسیلهی یاد خدا، دلها طمأنینه و ثبات میگیرد.
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ ﴿رعد:٢٩﴾
آنانکه ایمان آوردند و عمل شایسته کردند. فرخنده باد امروزشان و نیکو باد آیندهشان. |
۱. اطمینان یعنی چه؟ اطمینان یعنی حالت طمأنینهی دل. حالت آرامش روح و قلب. یعنی چه آرامش؟ آیا آرامش به این معناست که روح ما هیچگونه تحرکی و تلاشی نداشته باشد؟ آرامش به این معنا که در حالت نیمهخواب و نیمهبیهوشی باشد دلِ ما؟ نه. بلکه آرامش در مقابل دغدغه و اضطراب و تشویش... یعنی چه دل آرام باشد؟ نه اینکه بیتحرک باشد و پیش نرود و پیشرفت نداشته باشد؛ یعنی جاذبههای گوناگون آن را به این سو و آن سو نکشاند و سنگینیِ بار ایمان، آرام و مطمئن، اما با سرعت هر چه تمامتر بهسوی مقصود انسانیت و خلقت حرکت کند، این است معنای اطمینان. ۲. آنکسی میتواند راه خدا را تا آخر بپیماید و به سرمنزل و هدف مقصود نائل آید، که مطمئن باشد حالت اطمینان و سکون در او باشد. اطمینان به این معناست؛ یعنی جاذبهای او را بکشاند. جاذبهی ایمان، جاذبهی علاقه به خدا، جاذبهی علاقه به هدف، آنچنان او را مجذوب کند و بهسوی خود بکشاند که همهی جاذبههای دیگر برای او هیچ و پوچ و مسخره بیایند، هیچ و پوچ و مسخره. ۳. یاد خدا و ذکرالله همان جاذبهی قوی است. همان جاذبهی قوی که گفتم جاذبههای کوچک را محو میکند، اثرشان را خنثی میکند همین ذکرالله است. |
|||||
سکون |
ثُمَّ أَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿توبه:۲۶﴾ خدا آرامش روح و سکینهی روح را بر پیغمبر و بر مؤمنین نازل کرد. |
گروهی ازآنان [ایمانآورندگان] پس از این ادعا [که ایمان آوردهاند] از فرمان خدا و پیغمبر رو برمیگردانند -صحبت از کفار نیست، صحبت از مرتدین نیست که یکهو قهر میکنند، از عالم اسلام خارج میشوند، میروند؛ نه، صحبت از همین مؤمنین معمولی داخل جامعههاست، جامعهی اسلامی- قرآن میگوید اینها مؤمن نیستند. | |||||
امن |
وَ حَاجَّهُ قَوْمُهُ ۚ قَالَ أَتُحَاجُّونِّی فِی اللَّـهِ وَ قَدْ هَدَانِ ۚ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ إِلَّا أَن یَشَاءَ رَبِّی شَیْئًا ۗ وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ۗ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ ﴿انعام:٨٠﴾
[ابراهیم (ص) همین واقعیت را با مشرکان سرگردان زمان خود، که چون از مکتب و مسلکی مشخص و حسابشده و مقرون به دلیل پیروی نمیکردند، نمیتوانستند دلی آرام و روحی مطمئن داشته باشند، در میان نهاد و سکون نفس و امنیت درونی خود را که از ایمانی راسخ، مایه گرفت به رخ آنان کشید:]
و قوم او (ابراهیم) با او به مجادله پرداختند. گفت آیا با من دربارهی خدا مجادله میکنید؟ و حال آنکه خدا مرا هدایت کرده است. و از آنچه شما شریک خدا دانستهاید هیچ بیمی ندارم مگر آنکه خدا دربارهی من چیزی اراده کند. پروردگارم به همه چیز دانشش گسترده است. با این حال آیا بهخود نمیآئید؟
وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُم بِاللَّـهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا ۚ فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ ۖ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿انعام:٨١﴾
چگونه من از آنچه شما شریک خدا قرار دادهاید بترسم و شما از اینکه بدو شرک آوردهاید نرسید؟ با اینکه شما را هیچ حجت و برهانی بر این نیست کدامیک از ما دو گروه به ایمنی سزاوارتریم؟ (من که خدا را شناخته و با بصیرت و آگاهی بدو راه یافتهام؟ یا شما که بر پندار باطل خود هیچ حجتی ندارید؟) اگر میدانستید!
الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَـٰئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿انعام:٨٢﴾
آنها که ایمان آوردهاند و ایمان خود را بهظلم و ستم نیالودهاند، فقط آنها را ایمنی هست و آنهایند هدایتیافتگان. |
۱. قرآن وقتی محاجّهی ابراهیم خلیلالرحمان با قومش را نقل میکند، نمیگوید که قوم، چگونه با او بحث کردند و چه گفتند. اما از جوابی که ابراهیم به آنها داده و قرآن نقل میکند، انسان حدس میزند که حرف آنها چه بوده است. ۲. ابراهیم جواب میدهد که «و قَد هَدان» من هدایت شدهام، راهیافته و روشنم. میدانم چه میکنم. و از آنچه شما شریک خدا دانستهاید، هیچ بیمی ندارم، مگر آنکه خدا دربارهی من چیزی اراده کند؛ یعنی در حقیقت از خدا میترسم و بس. اما از آنهایی که شما شریک خدا دانستهاید واهمهای ندارم. ۳. از این جواب بهدست میآید لابد آنها به ابراهیم میگفتهاند: ابراهیم بترس! از این شرکایی که ما برای خدا قرار دادیم، بترس. اینها خشکت میکنند، پدرت را در میآورند و روزگارت را سیاه میکنند. از ادامهی پاسخ ابراهیم این مطلب واضحتر میشود. ۴. ابراهیم در ادامهی پاسخ به قومش میگوید: چطور من بترسم؟! شما باید بترسید. من از آن کسانی که شما بیدلیل، شریک و رقیب خدا قرار دادید بترسم، درحالیکه مرا هدایت کرده و مطلب برایم روشن است. ۵. ابراهیم در ادامه میگوید: ما یا شما؟ من سزاوارترم که روحاً ایمن باشم و امنیت روحی داشته باشم یا شما؟ منی که دلم به خدا وابسته است، منی که مورد هدایت خدایم، من بیتشویشترم یا تو، بیچاره؟ که در آن راهی که قرار گرفتهای دلیل و حجتی نداری. ۶. البته پیداست که اینجا مراد از امن، امنِ روحی است، نه امنِ اجتماعی. امنیت اجتماعی البته بهمعنای آن است که همهی افراد از یک آرامشی در اجتماع برخوردار باشند تا هر کسی بتواند حق خودش را ببرد. و سکوت، سکوتهای اجباری، غیر از امنیت است. این امنی که اینجا میگوییم، غیر از آن امنیتی است که در زمینهی مسائل اجتماعی و امن اجتماعی مطرح است. این امن یعنی امنِ روحی، نداشتن تزلزل، اضطراب و بیم، هراسمند و هراسناک نبودن. |
|||||
ثمربخش بودن |
وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ ۚ وَ إِن کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّـهُ ۗ وَ مَا کَانَ اللَّـهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿بفرة١٤٣﴾ ... قبلهی پیشین تو (بیتالمقدس) را معین نکرده بودیم مگر برای آنکه پیروان واقعی پیامبر از دنبالهروان سنتهای جاهلی معلوم و ممتاز گردند. هر چند که بسی بزرگ و مهم مینمود مگر برای کسانیکه خدا هدایتشان کرده است و خدا هرگز ایمان شما را ضایع نمیکرد. همانا خدا بر مردمان مهربان و دارای رحمت است. |
۱. یکی از چیزهایی که راهروِ راهِ هدف و مقصود، اگر داشته باشد، بهتر میتواند حرکت کند و احتمال رسیدنش هست و اگر نداشته باشد، کندتر حرکت میکند و احتمال نرسیدنش هم زیاد است، این است که کار خود را ثمربخش بداند یا نداند. اگر ثمربخش دانست این راه را؛ حرکت خود و کار خود و گام خود را، احساس کرد که این از بین نمیرود، عملش ضایع نمیشود، بر این حرکت و بر این گام، یک اثری مترتب میشود، هر حرکت او یک موجی را ایجاد میکند که او را بیشتر به منزل میرساند. مؤمن اینجور است. مؤمن کار خودش را ثمربخش میداند و قرآن این را به او آموخته است. ۲. وقتی که مسلمانها در مکه بودند، رو به کعبه نماز میخواندند وقتی آمدند به مدینه، رو به بیتالمقدس نماز میخواندند؛ به دستور پروردگار البته. همان کاری که یهودیها هم میکردند. چندی گذشت و آیه نازل شد که برگرد به طرف کعبه، مسجدالحرام. و مسلمانها بنا کردند به آن طرف نماز خواندن. یکی از آیاتی که ابعاد مختلف ماجرای تغییر قبله را شرح میدهد این آیه است. میگوید خواستیم با این کار آزمایشی از شما به عمل بیاید... ما خواستیم یک سنت آبا و اجدادی را موقتاً از شما بگیریم و ببینیم چقدر حاضرید برای خاطر خدا سنتها را زیر پا بگذارید... نه اینکه خیال کنید نمازهایی که در مدتی که در مدینه بودید و اوایل، رو به بیتالمقدس خواندید، این نمازها را ما به هیچ میگیریم، قبولشان نداریم، قبلهی بیتالمقدس، قبلهی باطلی بود، نه، نخیر. کارهایی که کردید، همهاش در همهی مراتب، مورد قبول است. تلاشهای شما و سعیهای شما مؤمنان، هم در مورد قبله و هم بهطورکلی، مورد تصدیق و تأیید و مورد پاداش و سپاس خداست... خدا هرگز ایمان شما را ضایع نمیکند. |
|||||
فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ ﴿انبیاء:٩٤﴾ هر کس همراه با ایمان، از کارهای شایسته چیزی به عمل آورد، کوشش او پوشیده و ناسپاس نخواهد ماند و یقیناً ما برای او نویسنده(ای امین) خواهیم بود. |
[در جلسهی سخنرانی به این آیه اشارهای نشده بوده است اما در کتابی که سال ۵۴ توسط سخنران منتشر میگردد این آیه اضافه میشود. به همین جهت توضیحاتی ذیل این آیه وجود ندارد.] |