جلسه یازدهم : روح توحید: نفی عبودیت غیر خدا |
||||
آیات این جلسه |
آیات۱۱۴تا۱۲۱ سورهی مبارکهی انعام |
|||
واژگان کلیدی |
اطاعت |
عبادت |
اطاعت از غیر خدا |
خداوند |
آیه |
نکات کلیدی |
|||
أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ(۱۱۴)
آیا جز آئین و برنامهی خدا، داور و فرمانروایی برگزینم. در حالیکه اوست که این کتاب(قرآن) را که دارای احکام و معارفی واضح و مشخص است، نازل فرموده است. و آنان که کتاب را به ایشان داده ایم میدانند که آن به حق از سوی پروردگات نازل گشته است. پس زنهار از مردّدان و شکآوران مباش. |
- آیا جز خدا، حاکمی، فرماندهی یا داوری طلب کنم؟ در حالیکه خداست که این مجموعه را، قرآن را، با تفصیل، با تبین، بدون اختلاط و امتزاج، برای شما فرستاده است. مبینا، با تبیین تمام و کامل. - [در این آیه] مسئله حکومت و داوری خداست که از همه اولی تر است به حکومت و داوری |
|||
وَ تَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۱۱۵) فرمان و ارادهی پروردگارت- براستی و استواری- تمام گشته و به حقیقت رسید. هیچ چیز، فرمانها و ارادههای او را دگرگون نتواند کرد. و اوست شنوای دانا |
- فرمان پروردگار این بود که سلسلهی نبوتها بیایند، مردم را تدریجاً و تدریجاً به حد نهایی برسانند، بعد نبوت آخرین بیاید، انسانها را در مقابل یک افق وسیعی، در مقابل یک میدان بینهایتی قرار بدهد. وسیلهی سیر را، وسیلهی دویدن را، وسیلهی تکامل هرچه بیشتر را به آنها اعطا بکند، تا انسانها بتوانند در این میدان تا بینهایت بروند؛ تا خدا.
- [در این آیه] مسئله تخلف ناپذیری دین و فرمان خداست که دشمن وکافر و معاند و معارض، هر غلطی میخواهد بکند، بکند؛ فرمان خدا مضیست و تمام شده است. |
|||
وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِ لُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (۱۱۶)
و اگر بیشترین خلق روی زمین را اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه میسازند. آنها جز گمان را پیروی نمیکنند و جز این نیست که از روی پندار قضاوت مینمایند. |
- [در این آیه بیان میکند که] اطاعت از خواستها و هواها و هوسها نباید کرد، از خدا باید اطاعت کرد.
- آن کسانی که راهها و شیوهها و روشها را برای زندگی مردم جعل میکنند و پیشنهاد میکنند؛ آیا یقین دارند به صحت این راهها با تخمین، با گمان، با فرضیه و تئوری، مردم دنیا را، جامعههای بشری را میخواهند اداره کنند، اما خدا با تئوری کسی را اداره نمیکند؛ با متن واقعیت، با علم و دانش به معنای واقعی، انسانها را به راه راست هدایت میکند. |
|||
فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ (۱۱۸) پس تناول کنید از آنچه نام خدا بر آن برده شده است. اگر به آیات او ایمان دارید. |
- اینجا انسان با کمال تعجب، ابتدائاً، میبیند بعد از این مطالب کلی ... یک دفعه میگوید که از آنچه که نام خدا بر آن برده شده است بخورید، گوسفندی را که با نام خدا کشتند، ذبح کردند، از این حق دارید بخورید، مسئله فرعی! در نظر انسان خیلی تعجب آمیز میآید که چه ارتباطی اینها باهم دارند. - اولا در نظر پروردگار همهی مسائل در یک سطحند. برای خدا مسائل کلی مربوط به بشر با مسائل جزئی تفاوتی ندارند، همهاش یکیست. برای پروردگار عالم، آنچه مایهی سعادت انسان است، به عنوان یک فرمان مطرح است، فرقی نمیکند این فرمان جزئی باشد، فرعی باشد، مربوط به یک نفر باشد یا کلی باشد، عمومی باشد، مربوط به همه بشر باشد.
- میدانید که مشرکان و قبایل و ملتها و امتهایی که از توحید بی نصیب بودند، در هر مناسبتی، در هر موقعیتی، برای هر کاری، نام آن معبودان را میآورند. ... وقتی شما کاری را برای خاطر پول، برای خاطر هوای نفس، برای خاطر مسائلی از این قبیل شروع کردید، با آن نام، با آن یاد؛ این قهراً جهتش هم، جهت همان چیزی است که نام و یاد او را در حین شروع این کار بر زبان یا در مغز خطور دادید.... اما کاری که با نام خدا، با یاد خدا، شروع می شود، جهتگیریاش هم جهتگیری خداییست، جهتگیریاش هم جهتگیری طبق فرمان خدا و مناسب با امر پروردگار است. به ما میگویند که حتی ذبیحه را وقتی که میکشید، با نام خدا بکشید. یعنی ضروریترین، اولیترین نیاز شما که خوراک شماست، بایستی با نام خدا باشد، برای خدا باشد. شکمت را هم که پر میکنی، برای خدا باید پر کنی.... اگر چه نیاز اصیلیست، اما در زندگی تو، اصل نیست، در زندگی تو اصل خداست و جهتگیری خداست. یعنی تمام جهتگیریهای زندگیات برای تامین هر نیازی، ولو نیازهای اولی، باید بر طبق فرمان خدا و در جهت سبیل الله باشد. |
|||
وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ ( ۱۲۰ ) وا گذارید آشکارا و پنهان را (گناهی که تاثیرات سوء آن مشهود یا پوشیده است) آنان که گناه به بار میآوردند به سزای آنچه در آن فرورفتهاند مجازات خواهند شد. |
- یک کارهایی هست که اشکالاتش، عواقب سوئش ظاهر است؛ قتل نفس معلوم است که کار بدی است، بیجان کردن یک جاندار، بدون استحقاق، معلوم است که کار خلافی است؛ این گناه بودنش ظاهر است. یک کارهایی هم گناه بودنش درست، بارز و ظاهر و نمایان نیست، خیلی از چیزها را انسان نمیفهمد که این چقدر بزرگ است؛ سخن بدون علم گفتن، دنباله روی از غیر علم کردن، نام خدا و یاد خدا را سبک و کوچک شمردن، اطاعت از غیر خدا کردن، فرمان از غیر خدا شنیدن اینها یک چیزهاییست که آدم خیال نمیکند این قدر مضرات و عواقب سوء داشته باشد، ، لکن در عین حال، هردو را بایستی کنار گذاشت؛ هرآنچه را که گناه است، چه آشکارا و چه پنهان. |
|||
لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ (۱۲۱) و [اگر] از آنچه بر آن نام خدا بر آن برده نشده بخورید و حتما آن فسق است و بی گمان شیطانها به همدستان و دوستان خود الهام می بخشند تا با شما مجادله کنند و اگر شما از آنان اطاعت کنید بیشک مشرک خواهید بود. |
- مخورید از آنچه نام خدا برآن یاد نشده است. این فسق است، از دین برون رفتن است. اهمیت یاد خدا و نام خدا را، اینجا رویش تکیه میکند.
- عمدهی استدلال و استناد ما همین تکهی آخر این آیه است؛ «إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ » شیطانها و قطبهای شرارت به دوستان و همجبهگان و همبستگان خود الهام میدهند تا با شما مجادله کنند. شیطانها و قطبهای فساد و تباهی، ایادی خود، اولیای خود، همجبهگان و پیوستگان خود را پر میکنند تا بیایند با شما بحث کنند، سر به سر بگذارند و مجادله کنند. شما تکلیفتان چیست در مقابل این اولیای شیطان؟ اگر شما از آنها اطاعت کردید، پیروی کردید، مشرکید. |