جلسهی پنجم: ایمان و پایبندی به تعهدات مؤمن واقعی در مقابل «همه» احکام خدا احساس تعهد میکند |
||||||
---|---|---|---|---|---|---|
آیات این جلسه | آیات ۴۶ تا ۵۲ و ۵۵ سورهی مبارکهی نور | |||||
واژگان کلیدی: | تکلیف و تعهد | ارادهی الهی | حکومت در قرآن | |||
شک در دین | خلافت الهی | امنیت | ||||
آیه | نکات کلیدی | |||||
لَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ ۚ وَاللَّـهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿نور:٤٦﴾ همانا نازل ساختیم آیاتی روشنگر و خدا هر که را بخواهد به راه راست رهنمون میگردد. |
۱. اینکه میگوئیم هر که را خدا بخواهد، خواستن خدا یعنی چه؟ یعنی یک نفر را خدا میخواهد، یک نفر را نمیخواهد؟ با بعضیها یک نظر خاصی دارد، آنها را میکشاند، میبرد، بعضیها را پس میزند؟ اینجور نیست قضیه. اراده و مشیت خدا -در موارد معمولی البته- جز در قالب علتهای طبیعی و عادی جلوهگری نمیکند. ... ارادهکردن خدا به این معناست که وسایل و اسباب عادی پیش آمده یا نیامده؛ اگر وسایل و علل عادی پیش آمده برای انجام گرفتن این معلول، با اراده و خواست شما، اینجا خدا خواسته. اگر چنانچه شما نخواستید پیداست که خدا نخواسته؛ نه اینکه نخواستن خدا موجب بشود که شما اراده نکنید؛ نه، شما در ارادهکردن آزادید. خدا نخواسته یعنی علت لازم مترتب نشده، این معنی خدا نخواسته. ۲. خب چرا نمیگوئیم علت لازم مترتب نشده، میگوییم خدا نخواسته؟ برای خاطر اینکه بهوجودآورندهی علتها و خاصیتبخش علتها خدا بود. ... بهخاطر اینکه خدا آفرینندهی علتهاست، به این دلیل. این «منیشاء»ها در همه جای قرآن از این قبیل است. |
|||||
وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّىٰ فَرِیقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ ۚ وَ مَا أُولَـٰئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ ﴿نور:٤٧﴾ میگویند: بهخدا و پیامبر ایمان آوردیم و سر به فرمان نهادیم. آنگاه گروهی از آنان پس از این ادعا، سر از فرمان دین میپیچند و اینان مؤمن نیستند. |
گروهی ازآنان [ایمانآورندگان] پس از این ادعا [که ایمان آوردهاند] از فرمان خدا و پیغمبر رو برمیگردانند -صحبت از کفار نیست، صحبت از مرتدین نیست که یکهو قهر میکنند، از عالم اسلام خارج میشوند، میروند؛ نه، صحبت از همین مؤمنین معمولی داخل جامعههاست، جامعهی اسلامی- قرآن میگوید اینها مؤمن نیستند. | |||||
وَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّـهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ ﴿نور:٤٨﴾ و چون دعوت شوند به سوی خدا و پیامبر که میان آنان حکم و داوری کند، گروهی از آنان را مینگری که روی گردانند. |
آیه به حسب ظاهر دربارهی قضاوت است، تعبیر حکومت در قرآن، غالباً، نمیگویم همیشه، بهمعنای قضاوتکردن است، همان چیزی که ما داوری و قضاوت به آن میگوییم، اما مضمون مفاد آیه عام است، چنین نیست که این دربارهی کسانی است که تن به قضاوت پیغمبر فقط نمیدهند، نه، آن کسانی که تن به فرمان پیغمبر در غیر موارد قضاوت هم نمیدهند، مشمول آیهاند و این روشن است. | |||||
وَ إِن یَکُن لَّهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ ﴿نور:٤٩﴾ و اگر (در ماجرایی) حق به جانب آنان باشد، گوشبهفرمان و سربهراه، نزد پیامبر میآیند. |
اگر حق به جانب آنها باشد، بیایند بهسوی پیامبر اطاعتکنندگان، با اذعان. آنجایی که بناست حکم به نفع آنها باشد، در مقابل دین تسلیمند؛ آنجایی که احتمالاً حکم به زیان آنهاست، دین را قبول ندارند. اینجا قرآن اینها را به استیضاح میکشد در حقیقت. چرا آنجایی که به سود شخصیتان نیست، دین را قبول نمیکنید؟ یکی از سه چیز است: ... |
|||||
أَفِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ یَخَافُونَ أَن یَحِیفَ اللَّـهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ ۚ بَلْ أُولَـٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿نور:٥٠﴾ آیا در دل مرضی دارند؟ یا به دودلی و شک (در امر دین) دچار شدهاند؟ یا میترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ظلم کنند؟ حقیقت آن است که آنان خود ستمگرانند. |
... یکی از سه چیز است: آیا در دل آنان بیماری است؟ بیماری نفاق؟ بیماری هوا و هوس؟ بیماری جهل و غرور؟ این بیماری در دل آنهاست که نمیپذیرند حکم را؟ یا بالاتر از این است؟ «أَمِ ارْتَابُوا» یا اصلاً در دین شک کردند اینها؟ اگر شک در دین نداری، اگر مردد نیستی، در ریب نیستی نسبت به دین، چرا آنجایی که به سودت نیست و برایت زحمت دارد، آنجا حاضری زیرش بزنی، اصلاً دین را منکر بشوی، یعنی آن حکم را منکر بشوی؟ یا از این هم بالاتر است: شاید میترسند خدا و پیامبر به آنان ظلم کنند؛ که این از آن شککردن بالاتر است، این عین کفر است. ... آن کسی که چنین ترسی داشته باشد، بترسد که خدا یا پیامبر به او ظلم بکند، این آدم پیداست که خدا و پیامبر را اصلاً نمیشناسد و قبول ندارد. اینها خودشان ظالمند. خدا به کسی ظلم نمیکند، اینها هستند که به خود و به حقیقت ستم میکنند. |
|||||
إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّـهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ۚ وَ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿نور:٥١﴾ سخن مؤمنان به هنگامی که نزد خدا و پیامبر برای حکم و قضاوت، فراخوانده شوند جز این نیست که گویند: شنیدیم (دانستیم) و فرمان بردیم. و فقط آنهایند رستگاران و به هدف نائل شوندگان. وَ مَن یُطِعِ اللَّـهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّـهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿نور:٥٢﴾ هر که از خدا و پیامبرش اطاعت کند و از خدا بیم برد و پروا کند، پس منحصراً آنهایند موفقشوندگان. |
اما مؤمنین چه جورند؟ ببینید فرهنگ قرآنی این است. مؤمنین در اصطلاح قرآن کسانی هستند که پس از آنکه به سوی خدا و رسول دعوت شدند میگویند شنیدیم و فرمان بردیم. که عرض کردیم شنیدیم یعنی فهمیدیم نه اینکه به گوش شنیدیم. یعنی پس از آنکه آگاهانه ایمان آوردیم، آن وقت اطاعت هم ورزیدیم. ... آن کسی که مؤمن است و میخواهد مؤمن بماند و از ثمرات مؤمنبودن بهره ببرد، در مقابل همهی احکام خدا باید احساس تعهد کند و در همهجا احساس تعهد کند. ... قرآن در مقام توبیخ بنیاسرائیل میفرماید: به بعضی از دین ایمان دارید، به آنجاهای بیدردسر راحتش مؤمنید و متعهد، به بعضی دیگر از دین بیایمانید؟ |
|||||
وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَ مَن کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿نور:۵۵﴾ خدا به کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهند، وعده و نوید داده است، که بدون تردید، آنان را در زمین، خلیفه و جانشین میسازد، همانطور که پیشینیان را خلیفه ساخت. و آئینشان را که برای آنان پسندیده است، مستقر و پابرجا مینماید. و پس از ترس و ناامنی، برای ایشان امنیت ارزانی میدارد که: مرا عبودیت کنند و کسی را شریک نسازند. |
۱. وعدهی الهی در این آیه بهصراحت میگوید: ما به مؤمنین وعده کردیم که حکومت روی زمین برای شماست، ایده و آیین و فکر و مکتب شما بر جهان خیمه خواهد زد، ترس و بیمناکی شما بدل به امن و امان خواهد شد، اگر در طول تاریخ زجر کشیدید، جور بردید، بعد از این به راحتی، بیدغدغه، بیتشویش خواهید زیست و خدا را عبادت خواهید کرد و رقبای خدا را از زمین برخواهید انداخت. این وعده مربوط است به مؤمنین متعهد. ... شرط تحقق این وعده چیست؟ شرطش این است که جملات اول آیه محقق شود: خدا وعده داده به کسانی که ایمان بیاورند و عمل شایسته و صالح کنند؛ یعنی طبق تعهدات این ایمان عمل کنند. ۲. بعضی خیلی وسواسی میشوند و جمود میکنند، میگویند مخصوص زمان ولیعصر صلواتاللهوسلامهعلیه است. شکی نداریم ما در اینکه امام زمان مصداق کامل این آیه است. در این تردیدی نیست؛ اما کجای این آیه نوشته که مخصوص آن زمان است؟ بگویید ببینیم! چرا آیه را محدود میکنید؟ مگر خدا با مؤمنین صدر اسلام به این وعده عمل نکرد؟ ۳. «لیستخلفنهم فی الارض» که جانشینشان سازد بر روی زمین، همچنانی که مؤمنان پیشین را جانشین ساخته است. ما خیال میکنیم مؤمنین هر جا بودند از اول عالم، همیشه توسری خوردهاند، اصلاً تاریخدانی و جهانبینی عامهی مسلمانها این است که ایمان یعنی ملازمت با کتکخوری؛ مسلمبودن، مؤمنبودن، در راه خدا بودن، ملازم ِ با زجرکشیدن است و شکنجهشدن و کشتهشدن و شکستخوردن. درست نقطهی مقابل آنی که قرآن میخواهد بگوید. ما یک وقتی تشریح کردیم این را که چطور دین از اولی که به وجود آمده تا امروز، همهاش پیشرفت داشته و یک قدم عقبنشینی نداشته. آنی که خیال میکنند عقبنشینی است، آن پیشرفت است در واقع. ۴. خوف و بیم را به امن و امان تبدیل خواهیم ساخت. تا چه بشود؟ در سایهی این امنیت چه کار کنند؟ امنیت داشته باشند تا بتوانند راحت لم بدهند و لشی کنند و بیعاری کنند؟ نه. آن امنیت برای این است که بتوانند در سایهی آن، یک گام و ده گام بهسوی سرمنزل نهایی انسان، یعنی تکامل، نزدیک بشوند. بتوانند بندگی خدا کنند. |