انقلاب کبیر اسلامی ایران -
تعداد فیش :
23 ،
تعداد مقاله :
0
1402/06/29
1391/03/14
1390/07/09
1390/06/26
1390/05/19
1389/11/15
1389/11/15
1378/06/13
1377/12/15
1377/11/21
1377/11/15
1377/02/09
1377/01/24
1375/02/04
1374/11/20
1374/09/09
1374/02/06
1373/06/16
1373/01/24
1372/05/05
1372/01/05
1362/09/04
1361/11/19
در دفاع مقدّس از انقلاب اسلامی، از جمهوری اسلامی که محصول دفاع انقلاب اسلامی بود، و از تمامیّت ارضی کشور دفاع میشد؛ این سه عنوان مهمّی بودند که دفاع از اینها انجام میگرفت. طرف مقابل به این سه چیز حمله کرده بود. البتّه هدف جبههی اساسی و مهمّ دشمن که حالا بعداً در آن بخش دوّم شرح میدهم، مسئلهی تمامیّت ارضی نبود ــ این هدف صدّام بود ــ هدف آنها انقلاب بود؛ آنها میخواستند این انقلابِ بینظیر و کبیر و مهمّی را که به برکت جانفشانی مردم در ایران اتّفاق افتاده بود سرکوب کنند. چرا میگوییم بینظیر؟ برای خاطر اینکه یک پدیدهای بود که نظیر آن پیش از این در انقلابهای بزرگ اتّفاق نیفتاده بود؛ مردمی بود، دینی بود، اصیل و غیر وابسته بود، مربوط به یک ملّت بود، عمومی بود؛ مثل کودتاها و مثل انقلابهای احزاب و مانند آنها نبود. این انقلاب توانسته بود نظام وابسته و فاسد حاکم بر کشور را برطرف کند، برکنار کند و یک نظام جدید، یک سخن نو را در این کشور حاکم کند؛ [یعنی] جمهوری اسلامی؛ جمهوری یعنی مردمسالاری، اسلامی یعنی دین: مردمسالاری دینی؛ حرف نویی بود در دنیا. در تاریخ، حکومتهای دینی داشتهایم، [ولی] بحث مردمسالاری در آن نبود؛ حکومتهای مردمسالار ــ یا واقعی، یا صوری و اسمی ــ داشتهایم، [امّا] بحثی از دین در آن نبود. حکومتی و نظامی که در آن، دین و دنیا، دنیا و آخرت، مردم و خدا دخالت دارند و سازندهی آن هستند، یک چنین چیزی بیسابقه بود؛ این اتّفاق افتاده بود، میخواستند این را منکوب کنند، مقهور کنند و جمهوری اسلامی را از بین ببرند؛ هدفشان این بود. تا الان هم هدف همین است؛ تا الان هم [به] بهانههای مختلفی وجود پیدا میکند، امّا آنهایی که با جمهوری اسلامی طرفند، مقابلند، دشمنی میکنند، مسئلهشان «جمهوری اسلامی» است، مسائل فرعی و حاشیهای در درجهی بعد قرار دارند؛ مسئلهی اصلی این است؛ آن روز هم این بود.
ما ایرانیها در طول تاریخ طولانی خودمان دورانهای متفاوتی را گذراندهایم؛ عزت هم داشتیم، ذلت هم داشتیم؛ اما در این دوران طولانیِ دویست سالهی منتهی به انقلاب، ما یك دوران سختِ تاریكِ ذلت را گذراندیم. خیلیها از تاریخ بیخبرند، و خیلیها تاریخ را سرسری نگاه میكنند. باید در تاریخ تعمق كرد، از تاریخ درس گرفت. ما در این دویست سال، یك دوران تاریكِ ذلت را از سر گذراندیم. نشانههای این ذلت، زیاد است. ما در تمام این دوران، در حوزهی سیاست، یك ملت منزوی بودیم؛ در فعل و انفعالات منطقهی خودمان - چه برسد به فعل و انفعالات جهان - هیچ تأثیری نداشتیم. در این دوران دویست ساله، استعمار به وجود آمد. دولتهای مستعمر از اقصی نقاط عالم به منطقهی ما آمدند؛ كشورهائی را گرفتند، ملتهائی را اسیر كردند، منابع ثروت ملتها را غارت كردند. در این دویست سال، دولت ایران و ملت ایران، بیخبر و غافل، به حوادث نگاه میكردند؛ حتّی شاید از حوادث مطلع هم نمیشدند، چه برسد به اینكه بخواهند در آن حوادث دخالت كنند و تأثیر بگذارند. در حوزهی اقتصاد، وضع ما روزبهروز به طرف انحطاطِ بیشتر حركت میكرد. در حوزهی علم و فناوری، بكلی عقبمانده بودیم؛ هیچ دستاورد علمیای كه قابل توجه و قابل عرضه باشد، در مقابلهی با حركت عظیم علمی در دنیا نداشتیم. در سیاست داخلی خودمان، دستخوش سیاستهای بیگانگان بودیم. استعمارگرها، قدرتهای مسلط دنیا، بر روی حكومتهای ما اثر میگذاشتند؛ آنها را به این طرف و آن طرف میكشاندند، به آنها تحمیل میكردند، از آنها كار میكشیدند؛ و دولتهای ما، پادشاهان ما، قدرتهای مسلط ما، هیچ عكسالعمل شایستهی انسانیِ افتخارآمیزی از خودشان نشان نمیدادند. حتّی در زمینهی حفظ تمامیت ارضی كشور، حفظ حاكمیت دولتها، ضعف خجالتآوری را در این دورانِ دویست ساله مشاهده و تجربه كردیم. در همین دورانِ دویست ساله است كه معاهدهی ذلتبار تركمانچای و قبل از آن، معاهدهی گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ایران جدا كردند. در همین دورانِ دویست ساله بود كه آمدند بوشهر ما را اشغال كردند، بدون كمترین مقاومتی از سوی دولت و دولتیها. در همین دوران بود كه یك دولت بیگانه آمد در قزوین اردوی نظامی زد و دولت مركزی تهران را تهدید كرد كه باید فلان كار را بكنید، فلان اقدام را بكنید، فلان كس را بیرون كنید، والّا به تهران حمله میكنند. یعنی تا قزوین جلو آمدند، تهران را تهدید كردند، دولت مركزی در تهران به خود میلرزیدند. اگر شخصیتهای نادری در این میان نبودند، قطعاً تسلیم اولتیماتوم آن دولت بیگانه میشدند. در همین دوران بود كه دولت انگلیس آمد حكومت پهلویها را در ایران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب كردند، از یك مركز فرودستی او را بالا كشیدند، به سلطنت كشور رساندند و سلطنت او را در كشور به صورت یك قانون درآوردند و همهی امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختیار خودشان بود. در همین دوران بود كه قرارداد ننگین 1299 - 1919 میلادی - اتفاق افتاد؛ كه بر طبق این قرارداد، اقتصاد كشور به دست بیگانه میافتاد و سیاست كشور و اقتصاد كشور یكباره در اختیار دشمنان ایران قرار میگرفت. در همین دوران بود كه رئیس سه كشور - كه متحدین جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اینكه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینكه به دولت مركزی كمترین اعتنائی بكنند، در اینجا جلسه تشكیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكیل دادند؛ نه از كسی اجازه گرفتند، نه گذرنامهای نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتنای اینها قرار نگرفت؛ آنها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببینید ذلت یك دولت مركزی كه سرریز میشود بر روی مردم، تا كجاها منتهی میشود؟ این، حضیض ذلت یك حكومت و یك ملت است. این، مال دوران دویست سالهی ماست.
البته در این میان، استثناهائی وجود داشت: مثلاً یك امیركبیری سه سال بر سر كار آمد. یا فتوای میرزای بزرگ شیرازی توانست قضیهی تنباكو را فیصله بدهد. یا علما در قضیهی مشروطیت دخالت كردند. یا نهضت ملی شدن نفت در یك دورهای به راه افتاد. همهی اینها كارهای كوتاهمدت، موقت و بعضاً بكلی ناكام بود؛ اما روال كلی، حركت كلی، حركت ذلت بود كه بر این ملت بزرگ، بر این ملت تاریخساز، بر این ملتِ دارای مواریث عظیم تاریخی تحمیل شده بود. انقلاب كبیر اسلامی بكلی جهت را عوض كرد و ورق را برگرداند. همت امام - كه رهبر این انقلاب و زمامدار این انقلاب و پیشوای این انقلاب بود - بر این گماشته شد كه روح عزت ملی را در این مردم احیاء كند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما میتوانیم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جایگزین كرد؛ این همان فرهنگ قرآنی است كه فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنین». خود ایمان به معنای علو است. ایمان وسیلهی علو مادی است، اما فقط این نیست؛ نفس ایمان علوآور است، عزتآور است، یك ملت را رشد میدهد. خود امام جلو افتاد، رهبری كرد، آن وقت انگیزهها در مردم بیدار شد، همتها در مردم بیدار شد، استعدادها جوشیدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمینهی جلب رحمت الهی شد. این، نكتهی بسیار عظیمی است. رحمت الهی گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نكند، این باران رحمت گیر او نمیآید. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط میدان قرار داد، این شد زمینهی رحمت الهی و هدایت الهی؛ هدایت الهی شامل حال او شد، رحمت الهی شامل حال او شد، حركتِ بیوقفه آغاز شد؛ حركت به سمت عزت، حركت رو به جلو، حركت عزتآفرین؛ البته گاهی كند، گاهی تند، اما بدون وقفه و تعطیل. با آشكار شدن ناتوانی دولتهای عرب همسایه با فلسطین، بتدریج هستههای مقاومتِ سازمانیافته در قالب گروههای مسلح فلسطینی شكل گرفت و پس از چندی از گرد آمدن آنها، «سازمان آزادیبخش فلسطین» تشكیل یافت. این برق امیدی بود كه خوش درخشید، ولی طولی نكشید كه خاموش شد. این ناكامی را میتوان به علل متعددی منسوب كرد، ولی علت اساسی، دوری آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامی آنان بود. ایدئولوژی چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستی، آن چیزی نبود كه مسئلهی پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت. آنچه میتوانست ملتی را به میدان مقاومت وارد كند و نیروئی شكستناپذیر از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها این را بدرستی درك نكردند. من در ماههای اول انقلاب كبیر اسلامی كه سران سازمان آزادیبخش روحیهی تازهای یافته و به تهران مكرراً آمد و شد میكردند، از یكی از اركان آن سازمان 67Eرسیدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزهی بحق خود بلند نمیكنید؟ پاسخ او این بود كه در میان ما، بعضی هم مسیحیاند. این شخص بعدها در یك كشور عربی به دست صهیونیستها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهی قرار گرفته باشد؛ ولی این استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من، یك مبارز مسیحیِ مؤمن در كنار یك جمع مجاهد فداكاری كه خالصانه، با ایمان به خدا و قیامت و با امید به كمك الهی میجنگد و از حمایت مادی و معنوی مردمش برخوردار است، انگیزهی بیشتری برای مبارزه مییابد تا در كنار گروه بیایمان و متكی به احساسات ناپایدار و دور از پشتیبانیِ وفادارانهی مردمی.
ماجرای انقلاب كبیر اسلامی در ایران كه در آن به تعبیر امام خمینی عظیم، خون بر شمشیر پیروز شد و تشكیل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پیشروندهی جمهوری اسلامی و تأثیر آن در بیداری اسلامی امروز، نیز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقیقی است كه یقیناً فصل مشبعی در تحلیل و تاریخنگاری وضعیت كنونی دنیای اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.
در تحولاتی كه در طول دو سه قرن اخیر، كه قرن انقلابهای بزرگ است، اتفاق افتاده، هرچه من نگاه كردم - حالا شما مطالعه كنید، شاید مواردی را شما پیدا كنید - موردی را پیدا نكردم كه مثل انقلاب اسلامی، تحولی كه در دورهی اول پدید آمد، در دورههای بعد یا دهههای بعد، با همان شكل، با همان هدفها، به سوی همان آرمانها و با همان جهتگیریها ادامه پیدا كند. یا اصلاً ادامه پیدا نكرده، مثل انقلاب شوروی؛ یا ادامه پیدا كرده، منتها با یك فترتی، با یك فاصلهی طولانی زمانی، همراه با مرارتها و محنتها و سختیهای فراوان، مثل انقلاب كبیر فرانسه، مثل استقلال آمریكا؛ حالا تعبیر كنیم به انقلاب یا هرچه. آن اهداف اولیه در نهایت به یك شكلی تأمین شد، اما با زحمات زیاد و با یك فاصلهی طولانی. مثلاً در همین انقلاب كبیر فرانسه، «كبیر» كه میگویند، به خاطر این است كه بعد از این انقلاب، دو سه تا انقلاب دیگر در طول پنجاه شصت سال در فرانسه اتفاق افتاد؛ منتها آن انقلاب اول، انقلاب مهمتر و مؤثرتری بود كه در سال 1789 - برای اینكه یادتان بماند: هزار، بعد هفت، هشت، نُه! این، سال انقلاب كبیر فرانسه است - علیه حكومت سلطنتی فرانسه به وقوع پیوست؛ یعنی همین كاری كه در ایران انجام گرفت. البته آن خانوادهی سلطنتی كه آن وقت در فرانسه حكومت میكردند، خیلی ریشهدارتر و مقتدرتر بودند از این خانوادهی پیزُری پهلوی ما! خانوادهی بوربنها بودند، چند صد سال بود كه اینها بر فرانسه حكومت میكردند، در میانشان پادشاهان بسیار مقتدری از همین سلسله وجود داشتند. این انقلاب در این سالی كه گفتم - 1789 میلادی - اتفاق افتاد.
قیام ملت مسلمان مصر، یك حركت اسلامی و آزادیخواهانه است. من بنام ملت و دولت انقلابی ایران به شما ملت مصر و ملت تونس درود میفرستم و پیروزی كامل شما را از خداوند عزیز مسألت میكنم. من به شما و قیامتان افتخار میكنم. شك نیست كه قیام ملتها، بسته به اقتضائات جغرافیائی و تاریخی و سیاسی و فرهنگی،در هر كشوری دارای مختصات منحصربهفرداست و نمیتوان چیزی را كه در انقلاب كبیر اسلامی در 30 سال پیش در ایران واقع شد، عیناً در مصر یا تونس یا هر كشور دیگر اسلامی انتظار داشت، لیكن مشتركاتی هم وجود دارد كه در آنها، تجربیات هر ملتی میتواند برای ملتهای دیگر به كار آید.
قیام ملت مسلمان مصر، یك حركت اسلامی و آزادیخواهانه است. من بنام ملت و دولت انقلابی ایران به شما ملت مصر و ملت تونس درود میفرستم و پیروزی كامل شما را از خداوند عزیز مسألت میكنم. من به شما و قیامتان افتخار میكنم. شك نیست كه قیام ملتها، بسته به اقتضائات جغرافیائی و تاریخی و سیاسی و فرهنگی،در هر كشوری دارای مختصات منحصربهفرداست و نمیتوان چیزی را كه در انقلاب كبیر اسلامی در 30 سال پیش در ایران واقع شد، عیناً در مصر یا تونس یا هر كشور دیگر اسلامی انتظار داشت، لیكن مشتركاتی هم وجود دارد كه در آنها، تجربیات هر ملتی میتواند برای ملتهای دیگر به كار آید.
عزیزان من! این انقلاب، پدیدهی بسیار عظیمی است. مسألهی این انقلاب، حتّی به تشكیل نظام جمهوری اسلامی، محدود نمیشود. این انقلاب، تاریخ را عوض كرده و یك راه جدید در مقابل بشر بهوجود آورده است - چه برسد به ملتهای اسلامی - این انقلاب، حادثهی بیسابقهای است. من یك وقت تاریخ انقلابها را مقایسهای كوتاه كردم - میان این انقلاب و انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ شوروی سابق و انقلاب كبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹؛ دویست و چند سال قبل - اینها با هم خیلی تفاوت دارد. اصلاً این انقلاب از نوع آن انقلابها نیست؛ پدیدهی عجیبی است. سیاستمدارانِ باهوش صهیونیستِ دنیا دیدهی پاردُم ساییدهی رِند، فهمیدند كه این انقلاب، انقلاب عظیمی است و باید با آن مقابله كنند. آنها با این نیت، برنامهریزی میكنند. آنها درواقع از این حركت عظیم در سطح تاریخ واهمه دارند؛ لذا برنامهریزیهای بلند مدّت میكنند، برای اینكه بتوانند ملت و در درجهی اوّل جوانان را - كه جوانان امروز، در واقع همهی جمعیت فرداست - از این انقلاب، جدا كنند.
انقلاب ما بسیار عظیم و بسیار بالاتر و برتر از تقویمها و تقدیرهای ناظران بینالمللی است؛ از لحاظ بنیه، بسیار قوی است - من حالا مختصراً عرض خواهم كرد - به همین دلیل است كه با وجود این كه علیه این انقلاب، تهاجمها و ضربهها و محاصرهها، بیش از همهی انقلابهایی كه من میشناسم بوده، آسیبپذیری این انقلاب، از همهی انقلابهای بزرگ دنیا بمراتب كمتر بوده است. من یادداشت كردهام كه انقلابمان را با سه انقلاب معروف - كه كم و بیش شما آقایان میشناسید - مقایسه كنم؛ البته غیر از اینها هم مواردی هست، اما این سه انقلاب، مهم است.
یكی انقلاب كبیر فرانسه است - از انقلابهای دور دست؛ با دویست و خردهیی سال فاصله - یكی انقلاب شوروی - در فاصلهی تقریباً نزدیك به ما - كه یكی از بزرگترین انقلابهای قرون اخیر است، یكی هم یك انقلاب اسلامی، یعنی انقلاب الجزایر كه حقیقتاً انقلاب بود. آدم نمیتواند این كودتاهایی كه به اسم انقلاب، در افریقا و امریكای لاتین انجام گرفت، واقعاً خیلی انقلاب بداند؛ والا من بعضی از اینجاهایی كه انقلاب كردند - كشورهای افریقایی و غیرافریقایی، موزامبیك، زیمبابوه، یا آنچه در هند اتفاق افتاد - دیدهام؛ اگر بشود اسم آنها را انقلاب گذاشت! ما اینها را از نزدیك مشاهده كردیم؛ هیچ كدام آن چنان خصوصیتی را ندارند كه اصلاً بشود آنها را با انقلاب ما مقایسه كرد. اما این سه انقلاب، تا حدودی قابل مقایسهاند. البته به نظر من مقایسهی اینها هم یك كار بسیار شیرین علمی است؛ چقدر خوب است كه كسانی هم این كار را بكنند! هم علمی، به معنای جامعهشناسی است، هم علمی، به معنای تاریخی است. هر ملتی و كشوری در طول زندگانی ممتد خویش، دورانهایی و حوادثی را میگذراند كه تاثیر آن در سرنوشت تاریخی او، بسی تعیین كننده و ماندگار است و میتواند او را به نیكبختی و عزت و اقتدار، یا سیهروزی و ذلت و حقارت بكشاند. این حوادث هر چند سالها بطول انجامد در مقایسه با عمر ملتها، در حكم لحظهیی زودگذر است، و اگر ملتی كه در تندبادِ چنین حوادثی قرار میگیرد از خود اراده و هوشمندی و ایمان و استقامت نشان دهد قلههای شرف و بهروزی را فتح میكند و قدم در جادهی پیشرفت و تعالی میگذارد و با هر گردنهی دشوار و سنگلاخی مواجه شود از آن عبور میكند و خود رابه هدف میرساند. ولی اگر ضعف و تنپروری و دل سپردن به لذت و راحتِ موقت و ناهوشمندی و بیارادگی و بیایمانی گریبانگیر او شود آیندهی خود را تباه میكند و دستخوش ذلت و اسارت و وابستگی میشود، و همهی سختیها و گرفتاریهای ملل عالَم كه ناشی از وابستگی و اسارت است پیدرپی و بتدریج بر او میتَنَد و او را دچار بدبختی دنیا و آخرت میكند.
ملتهای پیشرو و موفق جهان در همهی دورانها، ملتهایی هستند كه در یكی از چنین لحظههای تاریخی تصمیمی شرافتمندانه و شجاعانه گرفته و سختیهای مجاهدت و پایداری را با شوق و شور، تحمل كردهاند و خود را با تلاش و هوشمندی به نقطهی اَمن و عزت و استقلال رساندهاند. ملت بزرگ ایران در انقلاب اسلامی كبیر خود كه در چنین روزهایی در سال 1357 به اولین پیروزی تاریخی خود رسید یكی از زیباترین و شگفت انگیزترین نمایشها را از اینگونه در صحنهی تاریخ اجراء كرد. امروز انقلاب كبیر اسلامی و نظام والایی كه بر بنیانهای مستحكم آن بنا شد، بیستساله یعنی در عنفوان جوانی و بالندگیست.
دشمنان اسلام و ایران با همهی توطئهها و یورشهای نظامی و اقتصادی و فرهنگی نتوانستند این كلمهی طیبه را از رشد و تكامل باز دارند، و ملت ایران با پیشتازی شهیدان و ایثارگران و رزمندگان خود با تمسك به اسلام و ایمان صادقانه و هوشمندانه توانست دست آورد گرانبهای خود را پاسداری كند و به نقطهی ثبات و استحكام برساند. امروز این انقلاب عظیمِ توفانواری كه توانست كاخهای ظلم را در دنیا بلرزاند - انقلاب كبیر اسلامی ما - در حدّی از رشد رسیده كه دستگاه استكبار را تا اعماق وجودش به طور جدّی به وحشت انداخته است. از اوّل هم از این انقلاب وحشت داشتند؛ اما خود را تسلّا میدادند و میگفتند این انقلاب باقی نخواهد ماند و از بین خواهد رفت؛ تجربه پشت سر تجربه! اوّل كه انقلاب پیروز شد، میگفتند شش ماه بیشتر باقی نمیماند. بعد گفتند دو سال بیشتر باقی نمیماند. بعد كه جنگ تحمیلی شروع شد، گفتند جنگ طولی نمیكشد كه انقلاب را به زانو درمیآورد. بعد كه هشت سال با همه وجود و از همه طرف، مهاجمِ به این كشور را كمك كردند، دیدند كه ایران اسلامی محكم و استوار مثل كوه ایستاد و مهاجمان را بدون اینكه یك قدم در خاك ایران دستاورد داشته باشند، پس راند و باافتخار مرزهای خودش را مستحكم و استوار نگهداشت.
انقلاب كبیر اسلامی توانست در برابر هجوم بیامان فساد و شهوترانی و بیكارگی و عادتهای زشت به سوی نسل جوان معاصر خود، سدی نفوذناپذیر بسازد. دستهای مرموز، دلهای بدخواهی كه تهاجم آن گنداب اخلاقی را به سوی دل و جان جوانان در همه جای گیتی سازماندهی میكردند در این حصار تسخیرناپذیر از كار بازماندند و نتیجه همانست كه در تاریخ افتخارات ایران در شمار بلندترین قلههاست.
حج درست و كامل، حج توحیدی، حجی كه منبع عشق به خدا و مؤمنین و برائت از شیطانها و بتها و مشركین باشد، رشد همهی مشكلات امت اسلامی را ابتدا متوقف و سپس آن را مرتفع میسازد و منشأ عزت اسلام و شكوفایی زندگی مسلمین و استقلال و آزادی كشورهای اسلامی از شر اجانب میشود.
بر پایهی همین درك درست از اهمیت حج بود كه پس از پیروزی انقلاب كبیر اسلامی در ایران، مسألهی حج در صدر اقدامات بینالمللی حكومت جمهوری اسلامی قرار گرفت و دولت كریمه، جنبهی سیاستُاللهی این فریضه را كه مظهر عزت و قدرت حضرت حق است با جنبهی عبادتُاللهی آنكه جلوه گاه غفران و رحمت ربوبی است، به هم آمیخته، حج امروز را به حج صدر اسلام نزدیك ساخت، و به عنوان نمادی از این همه، مراسم برائت از مشركین را در حج، بار دیگر زنده كرد و تاكنون با وجود همهی سختگیریهای سیاسی و شدت عملهای ناشی از انگیزههای غیر اسلامی، این وظیفهی اسلامی را دنبال كرده است. من مطلب را اینطور میخواهم آغاز كنم كه انقلاب بزرگ اسلامی ایران، حقیقتاً انقلابی استثنایی بود. ما انقلابهای دیگری را، هم در تاریخ خواندهایم و هم در زمان خودمان مشاهده كردهایم. كاش شما مردم عزیزمان با كتابها و نوشتههای تاریخی، بیشتر اُنس میگرفتید و آنچه را كه من میخواهم در چند كلمه برایتان عرض كنم، خودتان در كتابها و تفاصیل مطالعه میكردید كه چیزی جای آن را نمیگیرد. واقعاً این انقلاب با انقلابهای دیگر فرق داشت. این فرق، هم در چگونگی بهوجود آمدن آن و هم در انگیزه بهوجود آمدن حركت مردم دیده میشود. از جنبه دوم میتوانیم آن را مثلاً با انقلاب اكتبر روسیه كه ماجرای هفتاد، هشتاد ساله كمونیستی از بطن آن برخاست، مقایسه كنیم تا ببینید آن انقلاب و شورش مردمی، چطور و با چه شعارهایی بهوجود آمد. در جریان آن انقلاب چقدر فاجعه آفرینی شد؛ اینجا چگونه بود. اصلاً تفاوت از زمین تا آسمان است. البته این مقایسه با انقلابهایی است كه مردمی هستند؛ چون آن انقلاب هم مردمی بود. قبل از آن هم انقلاب كبیر فرانسه بود كه اسمش انقلاب است؛ اما در واقع كودتایی نظامی بهشمار میرفت و واقعاً فاصلهاش با انقلاب به قدری است كه اصلاً نمیشود این دو را با هم مقایسه كرد. انقلاب ما از نظر عظمت، سلامت، طهارت، دوری و اجتناب از گمراهیها و فاجعه آفرینیهایی كه در شورشهای مردمی همه جا دیده میشود و از نظر استمرار و نیز تواناییها و اقتدار و كارهایی كه انجام داد، انقلاب عجیبی است.
در انقلاب كبیر اسلامی و حوادث مربوط به آن و از جمله دوران هشتسالهی دفاع مقدس نیز اصفهان و مردم فداكار و پیشرو آن، نقش بارز خود را اثبات كردند: علمای اعلام آن با حضور روشنگر خود در همهی صحنهها كه مظهر اطاعت از امام راحل عظیم بود، مردم را به حركت آگاهانه دعوت كردند، و تودهی مردم متدین از همهی قشرها با جان و مال و امكانات خود، بیدریغ به كمك اسلام و انقلاب شتافتند.
دوران جهاد اكبر یعنی دورانی كه شور و هیجان اولیه انقلاب تا حدود زیادی فرو نشسته، ضمناً موفقیتهایی هم بدست آمده و چهره راحت زندگی، خود را به بسیاری نشان داده و چرب و شیرین زندگی در دهانهایی مزه كرده است. این، آن دوران خطرناك است.
امیرالمؤمنین(ع) در چنین دورانی بود كه به حكومت رسید و لذاست كه نهجالبلاغه بیش از هر چیز دیگر سخن از زهد و بیاعتنایی به دنیا دارد و غمگنانه باید گفت كه حتی «عدل علوی» و «زهد علوی» هم نتوانست موج مخرب دنیاطلبی را در آن دوران مهار كند و در نهایت شد آنچه شد. ما امروز در این دوران از انقلاب كبیر و عظیم و عمیق خود قرار داریم. البته امتیاز ما به صدر اول در دو نكته، مهم است. نخست: وجود تجربهی آن دوران در برابر ما كه برای ما صفحه درس آموزنده و هشداردهندهیی است كه ای بسا خواهد توانست از آن خطرات مانع شود. و نكته دوم: كثرت و تراكم دلهای مؤمن و آگاه با ایمانهای جوشان و دلهای پاك و در همه جای این كشور بزرگ است. ملت مسلمان ایران با انقلاب كبیر خود در عصر حاضر به ثمرات بزرگ و محبوب همه انسانها و ماندگار در تاریخ دست یافت كه نجات از ننگ تبعیت و وابستگی و اطاعت از قدرتهای خارجی یكی از این دستاوردهاست. امروز دولت اسلامی ایران در تمامی مواضع جهانی خود مستقل است و تصمیمهای مسئولین كشور در تبعیت از عقاید، مصالح و خواست ملت سرفراز و سر بلند ایران اتخاذ میشود.
همین گرایش معنوی و دینی بود كه نقطه قوّت بعدی را به وجود آورد و آن، انجام یكی از بزرگترین آزمایشهای ملی و قیامهای شجاعانه طول تاریخ، در برههای حسّاس از حیات این ملت، یعنی انقلاب كبیر اسلامی ما و ایستادن پای این انقلاب و تشكیل حكومتی براساس این انقلاب بود كه همان حكومت هم جمهوری اسلامی ایران است. اینها از بركات همان دینباوری است.
انقلاب كبیر اسلامی، وقوع جنگ تحمیلی و تهاجم دشمن ، ایستادگی مردانه ملت دلاور، تقدیم دهها هزار شهید ،جانباز، اسیر و مفقودالاثر حادثهای بزرگ و بیسابقه در تاریخ اسلام است، لذا ضرورت دارد آنچه كه محصول چنین فداكاری بزرگی است قدردانی و نگهبانی شود. ما باید در برابر خانوادههای معظم شهدا،و مفقودان و جانبازان و آزادگان سر تعظیم فرود آورده و آنان را چون چشم خویش عزیز بداریم.
مذاكرات سازش كه امروز درباره فلسطین جریان دارد به معنای آن است كه فلسطینیها از این پس هیچ حقی را در مورد خانه و زادهگاه خود نداشته باشند. فلسطینیها صاحب خانههایی هستند كه با زور، دغلكاری، تزویر و استفاده از قدرت جهانی و پشتیبانی قدرتهای بزرگ از خانه و كاشانه خود بیرون رانده شدهاند اما امروز جوانان و كودكان فلسطینی با الهام از بیداری عمومی مسلمانان و درس گرفتن از انقلاب كبیر اسلامی در ایران راه مبارزه را با استفاده از سنگ دنبال میكنند. این مبارزه همیشه با سنگ نخواهد بود و آینده، روزه سیاه صهیونیستها را نوید میدهد.
انقلاب كبیر اسلامی ایران از نخستین روزهای پیروزی با توطئههای گسترده و سازمان یافته دشمنان اسلام روبرو گردیده به هر یك از دستاوردهای انقلاب كه بنگرید جز با ایثار و مقاومت مردم در برابر كارشكنیهای مخالفان و معاندان انقلاب بدست نیامده است. و گذار از سنگلاخ معضلات و كارشكنیهای دشمنان كه پیوسته كوشیدهاند چرخ انقلاب اسلامی را از حركت و پویندگی و ملت ایران را از رشد و پیشرفت باز دارند تنها با حضور مستمر و آگاهانهی مردم در صحنهی مبارزه و در سایهی رهبری هوشمندانهی امام امت میسور و مقدور گردیده است. عظمت اهداف انقلاب و گستردگی توطئههای دشمنان ایجاب میكرد كه برای حفظ و صیانت انقلاب اسلامی و مردمی و بمنظور مقابله با دشمنان و معاندان نیرویی از خود مردم فراهم آید تا از انقلاب اسلامی و ارزشها و اهداف آن در برابر تهاجم و توطئه عمال ابرقدرتها دفاع كند .
یومالله بیست و دوّم بهمن برای ما، هم از این نظر حائز اهمّیّت است كه روز طلوع و ظهور بزرگترین انقلاب دوران تاریخ ما پس از اسلام است، و هم از این نظر كه روز شكوفایی استعدادهای ملّت ما و بهرهگیری از زحمات و رنجها و مصائبی است كه این ملّت در طول انقلاب بزرگ خود و در طول سالهای مبارزه و نهضت متحمّل شده است. ما ملّت ایران این انقلاب را عید مبارك بزرگ خودمان بهشمار میآوریم. پیش از این انقلاب، ما جامعهای بودیم از ارادهی انسانی بهدور، از اسلام بهدور، تحت سلطهی بیگانگان، تحت سلطهی مستكبران، وضع مادّی ملّت ما و وضع معنوی این ملّت هر دو بد. انقلاب ما با نام خدا و با طلب مدد و كمك از پروردگار برای پیروزی اسلام و رفع ظلم و ستم آغاز شد و با تحمّل مصائبی در طول پانزده سال و بیشتر، به پیروزی رسید.
نمودار
آخرین مقالات
|