keyword/content
1402/10/13
1401/10/22
1400/11/03
1400/11/03
1399/11/15
1398/11/26
1398/11/26
1397/12/07
1397/12/07
1396/12/17
1395/12/29
1395/01/11
1395/01/11
1393/01/31
1393/01/31
1393/01/31
1392/08/20
1392/02/11
1392/02/11
1391/02/23
1390/03/03
1389/04/14
1389/03/13
1389/03/13
1387/04/04
1387/04/04
1386/04/14
1384/05/05
1383/05/17
1380/06/18
1377/07/19
1370/10/05
1369/10/17

هنر مدّاحی و موجودیّتی به نام «هیئت» ــ که محورِ هیئت مدّاح و واعظ است؛ واعظ در کنار مدّاح ــ جزو مهم‌ترین بخشهای قدرت نرم جامعه‌ی اسلامی است. قدرت نرم از قدرت سخت نافذتر و مؤثّرتر است. علّت چیست که قدرتمندان عالم مثل آمریکا، بمب اتم دارند،‌ انواع و اقسام سلاحهای پیشرفته را دارند، درعین‌حال مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها را برای هنر و سینما و هالیوود و تبلیغات و امثال اینها میکنند؟ چرا؟ چون سینما قدرت نرم است، قصّه‌نویسی و فیلم قدرت نرم است؛ این [کار] است که اثر میگذارد؛ قدرت سخت اثرِ آنی دارد، بعد، از بین میرود. قدرت سخت یعنی اینکه آمریکا می‌آید بیست سال در افغانستان میماند، میلیاردها خرج میکند، آخرش هم با نفرت مردم مجبور به فرار از افغانستان میشود؛ این قدرتِ سخت است. قدرت سخت یعنی آمریکا با تجهیزات کامل می‌آید همه‌ی عراق را تصرّف میکند، حکومت عراق را ساقط میکند، خودش آنجا به جای حکومت می‌نشیند و بعد از حدود بیست سال، امروز منفورترین دولت در عراق عبارت است از دولت آمریکا؛ قدرت سخت این است. امّا قدرت نرم یعنی یک گروهِ بظاهر در اقلّیّت امّا دارای نفوذ معنوی، میتوانند دنیا را به خودشان متوجّه کنند. امروز شما ببینید فلسطینی‌های مظلومی که سلاح دفاع از خودشان را ندارند، توانسته‌اند با مظلومیّت خودشان، با صبر خودشان، با ایستادگی خودشان، دنیا را متوجّه به خودشان کنند؛ یعنی فاصله‌ی بین قدرت سخت و قدرت نرم این‌قدر زیاد است، و تأثیرش این‌قدر متفاوت است...
در این قدرت نرم، دو شاخص مهم وجود دارد که اینها بایستی مورد توجّه قرار بگیرد؛ یعنی کار خودتان را با این دو شاخص بسنجید: یکی عبارت است از توانایی برانگیختن و حرکت آفریدن، و دیگری عبارت است از جهت درست و دقّت؛ [یعنی] هدف‌گیری‌اش دقیق باشد. ببینید، یکی از چیزهایی که ما در موشکهایمان هم به آن اهمّیّت داده‌ایم و موفّق شده‌ایم و به آن رسیده‌ایم، دقّت در هدف‌گیری است؛ یعنی در دوهزار‌کیلومتری یک نقطه‌ای را هدف میگیرد، درست به همان نقطه فرود می‌آید؛ یعنی مثلاً ده متر این طرف یا ده متر آن طرف نیست. در کاری که میخواهید انجام بدهید باید این‌جوری هدف‌گیری کنید. این دو شاخص را در نظر داشته باشید: یکی اینکه ببینید آنچه شما ارائه میدهید چقدر قدرت برانگیختن دارد، چقدر میتواند دل را تکان بدهد، چقدر میتواند حرکت ایجاد کند، و دوّم اینکه چقدر دقیق است؛ دقّت در حرکت خیلی مهم است. گاهی اوقات میخواهیم کار خوبی بکنیم، یک حرفی میزنیم، دقّت نمیکنیم در خصوصیّات این حرف، [لذا] در هنگامی که دنیای اسلام نیاز به اتّحاد دارد اختلاف ایجاد میکنیم، شکاف ایجاد میکنیم؛ این عدم دقّت است. من اصرار دارم که در فهم معارف دینی و بیان معارف دینی دقّت بشود. خوشبختانه امروز بسیاری از مدّاحان عزیز ما از قشرهایی هستند تحصیلکرده، درس‌‌خوانده، مراتب علمی گذرانده، عربی‌دان، عربی‌فهم، خیلی‌هایشان با قرآن مأنوس، با روایات مأنوس. امروز این[جوری] است دیگر؛ جامعه‌ی مدّاحی ما مثل دوره‌ی جوانی ما نیست. جامعه‌ی مدّاحی جامعه‌ی متعالی و بلندمرتبه‌ای است؛ توقّع ما این است که معارف را دقیق، درست، با همان ابزار بسیار ممتاز مدح و مرثیه، به طرف مقابل منتقل کند؛ توقّع ما این است.

مدّاحی میراث ما است، میراث شیعه است. بله، معلوم نیست که کُمیت و دعبل و سیّد حمیری مثلاً با آهنگ میخواندند [یا نه]، امّا شعر میگفتند، شعر میخواندند، معارف اهل‌بیت را منتشر میکردند. شما آمده‌اید این را تبدیل کرده‌اید به یک هنر مرکّب. مدّاحی، امروز، یک هنر ترکیبی است. «هنر است» یعنی زیبایی است؛ هنر، زیبایی است دیگر؛ هم زیبایی است، هم زیباسازی است. شما چند هنر را با هم جمع کرده‌اید که مجموع اینها میشود مدّاحی. صدای خوش؛ این اوّل. بعد، شعر خوب، از لحاظ شعری؛ این دو. بعد، آهنگ خوب؛ این سه. البتّه هر کدام از اینها یک خصوصیّاتی، شرایطی، حدودی دارد که بعضی از آنها را عرض میکنم. بعد، مضمون خوب، محتوای خوب؛ چون شعر خوب یک مسئله است، محتوای خوب یک مسئله‌ی دیگر است. ممکن است یک شعری خیلی خوب باشد، امّا محتوای آن‌چنان برجسته‌ای نداشته باشد یا محتوای درستی نداشته باشد؛ یعنی در محتوا اشکال باشد. ما در شعرهای بسیار خوبمان از این‌جور شعرها داریم که شعر خوب است، امّا محتوا بی‌اشکال نیست.
...
البتّه به نظرم الان چهل سال است که این جلسه تشکیل میشود؛ امروز که من نگاه میکنم، نسبت به سالهای قبل، از لحاظ نوع مدّاحی و شعری که خوانده میشود، کاری که انجام میگیرد خیلی پیشرفته‌تر و بهتر است؛ در این شکّی نیست، امّا میخواهم عرض بکنم که به اینها باید توجّه کنید. خب این شد یک هنر مرکّب؛ کار شما یک هنر مرکّب است، هنر هم که زیبایی است. این را ما از متون دینی‌مان داریم؛ متون دینی ما یعنی قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه‌ی سجّادیّه و بسیاری از دعاها. درباره‌ی قرآن فرمود «ظاهِرُهُ اَنیق»؛ «اَنیق» به معنای زیبا نیست، به معنای زیبای شگفت‌آور است. ظاهِرُهُ اَنیق؛ قرآن این‌جوری است، از لحاظ زیبایی و هنر نظیر ندارد. تقریباً بهترین اشعار عرب، شیرین‌ترین، زیباترین و فصیح‌ترین شعر عرب مال دوره‌ی جاهلی و مخضرمین است؛ اینها در زمان نزول قرآن بودند، زنده بودند، [امّا] هیچ‌ کدام نتوانستند یک ذرّه‌ ایراد بگیرند یا بگویند ما هم میتوانیم مثل این را بگوییم. قرآن چند بار گفته «فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِه»؛ یک آیه‌اش را هم نتوانستند بیاورند. نهج‌البلاغه در نهایتِ فخامت و استحکام و زیبایی است؛ صحیفه‌ی سجّادیّه همین‌طور؛ دعای ابوحمزه‌ی ثمالی، دعای روز عرفه‌ی امام حسین و دعاهای گوناگون، در نهایتِ زیبایی است؛ این هنر شما دنباله‌ی آن هنر است. جامع بودن این هنر به این است که همه‌ی بخشهایش زیبا باشد؛ فقط زیبایی ظاهری کافی نیست، محتوا هم بایستی زیبا باشد، همچنان که فرمود «ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق»؛ باطن قرآن عمیق و پُر از محتوا است. حالا ما از خودمان، از شماها، توقّع نداریم که یک چنین جرئتی به خودمان بدهیم، مثلاً فرض کنید بگوییم ما هم میتوانیم؛ نه، این شیوه‌ی کار است؛ یعنی ظاهر، زیبا و باطن، پُرمحتوا و محکم.

پویایی و تحرّک [در هیئیت هم یعنی] استفاده‌ی از هنر و استفاده‌ی از مخاطبه‌ی با مخاطب به صورت نقد. فرق هنر شما و خیلی از هنرهای دیگر این است که شما با مخاطبتان به صورت نقد مواجه میشوید؛ شما با او حرف میزنید، او احساساتش را به شما منتقل میکند؛ یعنی متقابل، به صورت دائم با همدیگر ارتباط دارید؛ این، پویایی هیئت است. یک پویایی دیگر حرکت کردن در خیابان و کوچه و بازار است با این دسته‌هایی که راه می‌افتد. به قول یکی از برادران اهل ذوق، این حرکت دسته‌های حسینی، در واقع نماد حرکت امام حسین است از مکّه به کربلا که دارد حرکت میکند؛ حرکت برای جهاد، حرکت در راه خدا.

مدّاحی یک هنر منحصربه‌فرد است؛ یعنی ما شبیه این را نداریم در جاهای دیگر. جاهای دیگر، ابتهال و از این چیزها هست امّا با مدّاحی فرق دارد؛ مدّاحی یک هویّت دیگر و یک حقیقت دیگری است و گفتیم نوع رابطه‌ی مخاطب این هنر و هنرمند، یک نوع خاصّی از رابطه است؛ دل را صفا میدهد؛ دل مخاطب را صفا میدهد و روشن میکند دل او را؛ این اشکی که می‌بینید جاری میشود، این اشک از دل برمیخیزد. اشک از دل:
خاکِ دل آن روز که می‌بیختند
شبنمی از عشق در او ریختند
دل چو به آن قطره غم‌اندود شد
بود کبابی که نمک‌سود شد
دیده‌ی عاشق که دهد خونِ ناب
هست همان خون که چکد از کباب
این اشکها از دل برمیخیزد، مال دل است، دل را صفا میدهد. بعد مستمع را به عمق تاریخ میبرد، مستمع را در حال حاضر نگه نمیدارد؛ مدّاح میبرد این دل را به عمق تاریخ، حقایق تاریخی را برایش مشخّص میکند. بعد به او معرفت دینی و اخلاقی و سیاسی میبخشد؛ یعنی مدّاح همه‌ی این کارها را انجام میدهد. [پس مدّاحی] هم معرفت دینی است، هم معرفت اخلاقی است، هم معرفت سیاسی است. مکرّر عرض کرده‌ایم این شعرهایی که اوّل منبر میخوانید، اگر شعرهای اخلاقی باشد، خیلی باارزش است؛ هم شعرهای معرفتی و هم شعرهای اخلاقی [باشد؛] مثل بعضی از غزلیّات صائب -و نه همه‌اش- اینها باارزش است. امروز هم بحمدالله شعرای آئینی ما در کارند.
من این را هم عرض بکنم که شما و شعرای آئینی به هم کمک میکنید؛ یعنی شما که مدّاح هستید موجب اعتلای شعر آئینی میشوید؛ یعنی شما وقتی شعر را تکرار میکنید و میخوانید، شاعر را به هیجان می‌آورید، حقیقتاً شاعر را وادار میکنید شعر را بالا میبرد. بنابراین، شما به شاعر کمک میکنید، شاعر هم به شما کمک میکند؛ وقتی شما شعر خوب را در منبر میخوانید، در حقیقت جایگاه خودتان را ارزشمند میکنید.
خب این حرکت مهم -بردن به عمق تاریخ و جلا دادن و صفا دادن به دلها- احتیاج به هنر و هنرنمایی دارد. این هنرنمایی در مدّاحی‌های ما صدا است، آهنگ است، هندسه‌ی خوانندگی است؛ این سه چیز را حتماً لازم دارد؛ یعنی هم باید اهل صوت باشد، هم بایستی خوانندگی و ‌آهنگ -که به عربی میشود لحن- داشته باشد، هم هندسه‌ی خوانندگی که البتّه این هندسه‌ی خوانندگی را بعضی‌ها دارند، بعضی‌ها ندارند؛ مهم است که از اوّل در ذهن خودتان مشخّص کنید که چه کار میخواهید بکنید با این جلسه. صورت مدّاحی را اینها تشکیل میدهد؛ یعنی صدای خوب، آهنگ خوب، مهندسیِ خوبِ این خواندن، صورت است؛ این صورتها نباید بر محتوا غلبه کند. این صورتها همه وسیله است برای محتوا؛ نبادا جوری حرکت بشود، جوری اقدام بشود که محتوا گم بشود! آن هدایت،‌ آن محبّت، آن چیزی که حرکت جامعه را در واقع جهت میدهد از درون هیئت و از کانون هیئت، نبایستی تضعیف بشود و گم بشود. این هم یک نکته در مورد مدّاحی.
یک نکته‌ی دیگر [اینکه] در مدّاحی هم مثل همه‌ی کارهای دیگر ابتکار و نوآوری لازم است؛ می‌بینید جوانها نوآوری هم میکنند. در کار مدّاحی نوآوری خوب است، نوآوری ایرادی ندارد، منتها توجّه بکنید که این نوآوری به هنجارشکنی منتهی نشود. مدّاحی یک هویّت خاصّی است؛ این هویّت عوض نشود. این نوآوری شما نبایستی حرکت شما و اجرای برنامه‌ی شما را بلغزاند به سمت یک چیزهایی که مدّاحی نیست؛ گاهی این جوری دیده میشود. حالا آن مقداری که معلومات محدود بنده اقتضا میکند، یک مواردی گاهی گوشه‌کنار هست که صورت و همان ابتکار، آن چنان نیست که هویّت مدّاحی را حفظ کرده باشد؛ باید توجّه کنید این هویّت حفظ بشود؛ مدّاحی موسیقی پاپ نیست.
یک نکته‌ی دیگر این است که مدّاحان در قضایای مهم خوش درخشیدند؛ در دفاع مقدّس خوش درخشیدید، در دفاع از حرم خوش درخشیدید، در فتنه‌ی ۸۸ خوش درخشیدید، در قضایای گوناگون همین طور؛ مدّاحها امتحان خوبی دادند در همه‌ی اینها و واقعاً به معنای واقعی کلمه، مجاهدپروری کردند این جلسات، شهیدپروری کردند این جلسات. در جنگ رسانه‌ای میان ما و دشمن، در این پیکار و کارزار فرهنگی و رسانه‌ای که وجود دارد بین جمهوری اسلامی و بین دشمنان، صدای رسای مدّاحان انقلابی کارساز بود؛ کارهای بزرگی را توانست انجام بدهد؛ این گذشته‌ی چهل‌و‌چند‌ساله‌ی مدّاحان ما در انقلاب این جوری است. من عرضم این است -نکته‌ی چهارم این است- که نگذارید این صدای رسا خاموش بشود؛ نگذارید. شما امتحانهای خیلی خوبی در گذشته دادید، امروز هم ما با جبهه‌ی وسیع دشمن مواجه هستیم؛ آن روز صدای رسای شما خیلی کار کرد، امروز هم باید کار کند.
نکته‌ی بعدی این است که مدّاحان عزیز ما دلشان میخواهد که جوانان را به این جلسه‌ی هیئت جذب کنند؛ فکر خوبی است؛ یعنی واقعاً جذب جوانها به این جلسات میتواند اصلاً برای بعضی از جوانان نجات‌بخش باشد و آنها را نجات بدهد؛ میتواند برای بعضی‌ها تعالی‌بخش باشد. بنابراین یکی از اهداف جلسات مدّاحان ما و در ذهن مدّاحان ما، جذب جوانان است؛ این بسیار کار خوبی است، منتها من این را میخواهم عرض بکنم که مواظب باشید جذب جوانها به هر قیمتی نباشد؛ این جور نباشد که برای اینکه این جوان خوشش بیاید، ما فلان آهنگ نامناسب را مثلاً فرض کنید در شعر مدح یا شعر مصیبت به کار ببریم. جذب لازم است، واجب است، مفید است، امّا با حفظ ساختار صحیح. مراقب باشید که به مناسبت اینکه انسان میخواهد جوانها را جذب کند، ترکیب مدّاحی و آن حقیقت و هویّت مدّاحی از بین نرود.
نکته‌ی آخر هم مسئله‌ی حرفهای متقن است. هم در روضه‌خوانی، هم در مدیحه‌گویی، هم در مطالبی که بیان میشود، مطالب متقن و مستند را مطرح کنید. مطالعه کنید، کار کنید، کتاب بخوانید که البتّه میدانم بسیاری از مدّاحان عزیز ما این کار را میکنند؛ مطالعه میکنند، کتاب میخوانند، دیوانهای شعر برجسته را میخوانند؛ هم به ادبیّات مسلّط میشوند، هم معرفت دینی‌شان بالا میرود و خب از آنها در جلساتشان تراوش میکند. مواظب باشید که این حالت، عمومی بشود، همه‌گیر بشود؛ چون حرف سست، خطرناک است. گاهی اوقات میشود که یک حرف سست، یک بیان نارسا و غلط، دستاویز دشمن قرار میگیرد، اصل تشیّع را زیر سؤال میبرند. یک وقت هست که ما یک حرف غلطی میزنیم، به ما حمله میکنند؛ خب اهمّیّتی ندارد، [امّا] یک وقت هست که یک چیزی میگوییم که موجب بشود به اسلام حمله کنند، به تشیّع حمله کنند، به معارف اسلامی ما حمله کنند یا به علمای بزرگ ما؛ این دیگر جایز نیست. خیلی مراقبت کنید. بنابراین حرف محکم، مستند و متقن جزو چیزهایی است که باید در برنامه‌ی کاری مدّاحان عزیز ما قرار بگیرد.

مدّاحی یک پدیده‌ی هنری ویژه و منحصربه‌فرد است که ما هیچ جا شبیه این نداریم. البتّه در کشورهای غربی و غیرغربی، کنسرت و جلسات مانند آن دارند امّا با مدّاحی زمین تا آسمان فرق دارد. اداره کردن هیئت، اداره کردن مدّاحی، یک چیز فوق‌العاده‌ است؛ خوشبختانه بهترین و بیشترین نمونه‌اش هم در کشور ما است؛ البتّه در بعضی از جاهای دیگر هم اندکی کمتر از اینجا وجود دارد لکن خوشبختانه نمونه‌ی عالی آن در کشور ما است. این جامعیّت، این نفوذ رسانه‌ای، این رواج اجتماعی و مردمی که این هنر ویژه دارد، در هیچ جای دیگر به این شکل وجود ندارد.
اوّلاً مدّاحی ترکیبی است از چند هنر: هنر شعر، هنر نغمه‌پردازی، هنر مدیریّت جلسه و جلسه را اداره کردن، سخن را به اعماق جان مستمع با سلیقه‌ها و ابتکارهای شخصی رساندن، صدای خوش؛ این یک بخش از کار است که جنبه‌ی هنری مدّاحی است. جنبه‌ی دیگر، جنبه‌ی محتوایی است؛ ترکیبی است از اندیشه، عاطفه و احساسات، اطّلاعات معارفی، اطّلاعات تاریخی، آگاهی‌های اجتماعی و آشنایی با نیاز مخاطبان. شما ملاحظه کردید در همین چند موردِ برجسته‌ی امروز که خوشبختانه مدّاحی‌های بسیار خوبی بود، نگاه به مسائل جهان، نگاه به مسائل کشور، آمیخته‌ی با مفاهیم دینی و اسلامی، برای مدّاح مثل آب روان، آن چنان آسان و در اختیار است که این، برجستگی این کار را در این زمینه هم نشان میدهد.
...
این وظیفه‌ی بزرگ و سنگینی را که عرض کردیم، جدّی بگیرید؛ وظیفه‌ی فرهنگ‌سازی، وظیفه‌ی ترویج، وظیفه‌ی گستردن مبانی فکری و فرهنگی اسلام را جدّی بگیرید؛ این بسیار مهم است؛ اساس کار شما این است؛ محور کار را این قرار بدهید. این توصیه‌ی اوّل که فکر و پند و معرفت و بصیرت را با همین ابزارِ هنریِ برجسته منتشر کنید، با مهارتهایی که هر کسی بالاخره ابتکاراتی دارد و مهارتهایی دارد که به کار میزند.

جامعه‌ی مدّاح یک کار بزرگی بر عهده دارد و آن عبارت است از مدیریّت شادی و عزای جامعه؛ شما در حقیقت شادی‌های معنوی و عزاهای اساسی و قلبی و عمیق را مدیریّت میکنید، جهت میدهید، هدایت میکنید. آن جوامعی که این وضعیّت را ندارند، این مجالس را ندارند، این گریه‌ها را، این شادی‌ها را ندارند، این خلأ را احساس میکنند و بنده اطّلاع دارم یک ‌جوری میخواهند این خلأ را درست کنند، پُر کنند و نمیشود؛ این کار شما است. سنّت این کار هم مربوط به امروز و دیروز نیست؛ از زمان ائمّه (علیهم‌ السّلام) است. اینکه شما می‌بینید دعبل را یا امثال این بزرگواران را این جور تشویق میکنند، تحریص میکنند، پای شعرشان می‌نشینند، آنها را وادار میکنند به ادامه‌ی این کار، این همین کاری است که امروز شما دارید میکنید.

تأکید میکنم به برادران عزیز مدّاح -و اگر خواهرانی در این صراط مشغول کار هستند- که این همیشه در نظر شریف و در ذهنتان باشد که شما فرهنگ‌‌سازید، باید فرهنگ‌سازی بکنید. باید کاری بکنید که یک فکر درست، یک کار لازم به صورت واضح در ذهن مردم، در دل مردم منعکس بشود و پایدار بماند؛ این کار، بزرگ‌ترین عبادت است، بزرگ‌ترین صدقه است و ان‌شاءالله خدای متعال شما را کمک خواهد کرد.

گاهی یک قصیده‌ی شما، یک غزلی که میخوانید، یک مثنوی شما، گاهی یک بیت شما به قدرِ یک منبر میتواند در مخاطبِ شما اثر بگذارد؛ این را از دست ندهید. شعر باید با مضمون و محتوای قرآنی و اسلامی و به تعبیر رایج امروز شماها، فاطمی و حسینی باشد. اهداف انقلاب را با دید روشن، با فکر باز، با اندیشه‌ی عمیق، در شعر بگنجانید و آن را با صدای خوش، با لحن خوش، با شیوه‌های هنری در جلسه القا کنید؛ این در حرکت عظیم ملّت ایران بلکه در حرکت اسلامی و امّت اسلامی تأثیر بسیار عمیقی خواهد داشت.
من گاهی اوقات می‌شنوم که در جلسه‌ی مدّاح صاحب‌ هنر، نه شعر و نه مضمون در جهت معرفت‌افزایی نیست؛ این گناه است، این ظلم است. شما هنر دارید، توانایی دارید، امروز در جامعه‌ی اسلامی فرصت دارید؛ این فرصت همیشه نبود؛ این فرصت در هر ساعتی، در هر لحظه‌ای از لحظات عمرِ «تاریخی» که دست بدهد، مغتنم است، نباید از دست برود. امروز ما میتوانیم اسلام را ترویج کنیم؛ یک روز فقط با کتاب بود، با منبر بود، با سخنرانی بود؛ امروز علاوه‌ی بر آنچه در گذشته بود، با مدّاحی است. سابق -زمان دوران طاغوت- این همه خواننده‌ی خوب، این همه سراینده‌ی خوب در خدمت اهل‌بیت نداشتیم؛ امروز بحمدالله عدّه زیاد است؛ کمّیّت، بسیار خوب، کیفیّت هم بسیار خوب؛ این کیفیّت را روزبه‌روز افزایش بدهید.

زبان مدّاحی و مدیحه‌سرایی با زبان گویندگی و منبر و سخنرانی متفاوت است؛ اینجا شعر هست، تخیّل هست، هنرنمایی هست، فعّالیّت هنری هست، عیبی هم ندارد، امّا جهت و محتوا باید همان جهت و محتوایی باشد که ما انتظار داریم تا در یک سخنرانی خوب، در یک کتاب خوب، در یک فیلم خوب، تجلّی پیدا کند؛ جهت باید همین جهت باشد. دشمنان اسلام تازه به وجود نیامده‌اند؛ دشمنان حقیقت و دین خدا از آغازِ پیدایشِ دین خدا صف‌آرایی داشته‌اند؛ امروز هم همان صف‌آرایی هست

من حالا اینجا در آخر عرایضم به شما جامعه‌ی مدّاحان عرض بکنم، همان‌طور که گفتم، کار شما مهم است، شما یک رسانه‌ی بسیار مهمّی هستید. وظیفه‌ی جامعه‌ی مدّاح، وظیفه‌ی سنگینی است. همه‌جا میرَوید، با همه‌ی مردم مواجهید، میدان و فرصت برای گفتن دارید و گوشهایی برای شنیدن حرفهای شما آماده است؛ این وظیفه‌ی شما را سنگین میکند. آنچه اینجا من یادداشت کرده‌ام که به شما عرض بکنم [این است]:
...
ترویج اخلاق و رفتار اسلامی؛ اخلاق اسلامی و رفتار اسلامی را در بین کتابهای اخلاق و از علمای اخلاق بگیرید و به مردم منتقل کنید، با استفاده‌ی از هنر که کار شما هنر است -شعر و آواز، هنر است- اخلاق را ترویج کنید، رفتار صحیح اسلامی را ترویج کنید، برادریِ بین مردم را ترویج کنید، محبّت و مهربانی را ترویج کنید، اتّحاد ملّی را ترویج کنید؛ اُنس با قرآن را، اُنس با نماز را، توجّه به خدا را، پرهیز از گناه را به مخاطبینِ خودتان یادآوری کنید؛ این تذکّرات خیلی ارزش دارد؛ هم برای مخاطبتان ارزش دارد، هم برای خودتان؛ برای خودمان هم ارزش دارد. وقتی ما نصیحت میکنیم کسی را، درواقع خودمان را هم نصیحت کرده‌ایم؛ برای خودمان هم ارزش دارد.

مدّاحان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) امروز بحمدالله زیادند -هم در تهران، هم در شهرها، ملاحظه کردید امروز از شهرهای مختلف آمدند برنامه اجرا کردند و چقدر هم زیبا، چقدر هم خوب- این یک پدیده است؛ یک پدیده‌ی کم‌نظیری است. البتّه در زمانهای قدیم داشتیم، دوره‌ی جوانی ما هم بود؛ [امّا] اوّلاً خیلی محدود بود، ثانیاً از لحاظ تنوّع رفتارها و خواندن‌ها و محتواها و قالبها اصلاً قابل مقایسه‌ی با امروز نبود؛ امروز این پدیده رشد پیدا کرده و به‌صورت عجیبی در سرتاسر کشور گسترده است. خب، این پدیده، یک پدیده‌ی انسانی است؛ علاوه بر آن، یک پدیده‌ی ایمانی است؛ علاوه بر آن، یک پدیده‌ی هنری است؛ این را چه‌کار باید کرد؟ چه‌جوری بایستی به نفع اسلام و مسلمین -که موجب رضای خدا است- از این استفاده کرد؟ من خواهش میکنم که به این فکر کنید. هدف همه‌ی حرکات و کارهای ما بایستی خدا باشد؛ ما نام کسانی را می‌آوریم که در هیچ حالی از حالات، از یاد خدا و از احساس وظیفه و حرکت برای خدا غافل نبودند؛ باید کارمان برای خدا باشد؛ آن، به دردمان خواهد خورد. این متاع دنیا، این تحسین و تمجید دنیا، این استفاده‌ای که انسان در این برهه‌ی از زندگی خود میبرد و از این‌طور چیزها، که ارزشی ندارد؛ باید خدای متعال را راضی کرد، رضای الهی است که برای انسان ارزش دارد.
 حالا چه‌کار کنیم که این منطبق با رضای الهی بشود؟ دو چیز داریم: یکی قالب؛ یکی محتوا. قالب خیلی خوب است، مدّاحی یک شیوه‌ی کار هنری مخصوص خود است؛ سعی کنید این شیوه‌ی کار را با شیوه‌های خواندن هنریِ دیگر مخلوط نکنید. این‌جور نباشد که ما شعری در مصیبت یا در مدح بخوانیم، امّا قالب این شعر فرض کنید که، قالب یک ترانه‌ای باشد که فلان آدمِ دور از دین و دور از معنویّت و دور از این حرفهایی که شما میزنید دارد زندگی میکند و غرق در مادّیّات و فساد است [خوانده]؛ این را مراقبت کنید، این چیز مهمّی است. آنچه خدای متعال به شما داده -یعنی صوت خوش، حنجره‌ی گرم، ذهن مناسب، انگیزه- یک نعمت است؛ این نعمت را باید شکرگزاری کرد.
 بخش محتوا هم همین‌جور است. در بخش محتوا، اوّلاً مسئله، مسئله‌ی منقبت اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و دلها را نزدیک کردن به محبّت و معرفت ایشان است. ما انصافاً از لحاظ معرفت اهل‌بیت خیلی عقبیم؛ هرچه بتوانیم بیشتر معرفت پیدا کنیم، این برای هر انسانی فضیلت است؛ پس بنابراین، این را وجهه‌ی همّت قرار بدهید و مردم را بامعرفت کنید؛ یکی از کارهای محتوا این است. یکی از کارهای محتوا این است که مردم را با وظایف دینی‌شان آشنا کند. امروز شعرهایی که بعضی از این برادرها خواندند، همین‌جور بود. نگاه به دنیای روز، نگاه به وظایف، نگاه به جبهه‌بندی‌هایی که وجود دارد، این [کار] از عهده‌ی شما برمی‌آید. شما میتوانید گفتمان‌سازی کنید. آنچه من انتظار دارم از جامعه‌ی مدّاح -که امروز بحمدالله، هم زیادند، هم باکیفیّتند، هم ارزشمدارند- این است که بتوانید گفتمان در جامعه به وجود بیاورید، فکر به وجود بیاورید. گفتمان یعنی آن فکری، آن اندیشه‌ی عملی‌ای که رواج پیدا میکند در بین مردم و میشود سکّه‌ی رایج؛ این گفتمان است. در هر برهه‌ای از زمان لازم است‌ که یک سکّه‌ی رایجی دست همه‌ی مردم باشد؛ این کار را شما میتوانید بکنید.
 یک روز، روز دوران دفاع مقدّس بود، لازم بود مردم آماده بشوند برای دفاع یا برای پشتیبانی؛ شعرای ما و مدّاحهای ما در آن‌وقت نقشهای خوب ایفا کردند. البتّه بعضی هم دامنشان را برچیدند و یک کناری نشستند؛ ازاین‌قبیل هم داشتیم، امّا یک عدّه‌ای وارد میدان شدند و تأثیر گذاشتند. اینکه شما امروز از فکّه و شلمچه میگویید، خب فکّه و شلمچه مال سی سال قبل است امّا فکّه و شلمچه از یاد نخواهد رفت و در تاریخ این کشور خواهد ماند؛ چرا؟ چون نقش ایفا کرده، چون اگر امروز شما استقلال دارید، اگر آزادی دارید، اگر عزّت دارید، اگر هویّت دارید، اگر دشمن بر شما مسلّط نشده است، اگر ناموستان محفوظ است، این به‌خاطر همان فکّه و شلمچه است. شعرا و مدّاحها در این زمینه نقش ایفا کردند. گفتمان آن روز، گفتمان حضور در آن دفاع بود. هر برهه‌ای از زمان یک نیاز فکری‌ای وجود دارد؛ این غیر از سیاست‌بازی و غیر از سیاسی‌کاری است‌، این نگاه به نیاز کشور است، نگاه کنید ببینید نیاز کشورتان، نیاز ملّتتان، نیاز این برهه‌ی از تاریختان چیست، آن را وجهه‌ی همّت قرار بدهید.
 خوشبختانه امروز شعرای مذهبی ما که در مرثیه و مدح حرف میزنند -همین اخیراً برای من کتابهایی را آوردند‌؛ در مورد توحید، در مورد عاشورا، در این زمینه‌ها کارهای خوب خیلی انجام گرفته- شعرای گشاده‌زبان و باذوق و مضمون‌یاب و مضمون‌ساز و خوش‌لفظ و خوش‌معنا هستند. بحمدالله مدّاحان خوش‌حنجره و خوش‌صوت و گرم و گیرا هم هستند؛ این خیلی فرصت بزرگی در اختیار کشور ما و ملّت ما است؛ از این باید استفاده کرد، نگذارید منحرف بشود. من سالهای گذشته راجع به مسائل مدّاحی و بعضی از آسیبها اشاره‌هایی کرده‌ام، نمیخواهم بیش از آن بگویم، امّا خود شما جامعه‌ی مدّاحان کشور‌، تک‌تک کسانی که بر منبر ستایشگری اهل‌بیت (علیهم‌‌السّلام) قرار میگیرید و این افتخار را دارید، به فکر باشید؛ آسیب‌شناسی کنید و این را به‌صورت یک متاع کاملی دربیاورید، روزبه‌روز هم ترقّی و رشد پیدا خواهد کرد و خدا را از خودتان راضی خواهید کرد، اهل‌بیت را از خودتان راضی خواهید کرد.
 نوکری امام حسین و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) به معنی واقعی کلمه این است که انسان بتواند افکار اینها را، خطّ مشی اینها را، جهت‌گیری‌های اینها را در جامعه روزبه‌روز گسترش بدهد؛ و این [کار] است که کشور ما را و جامعه‌ی ما را و نظام ما را و مردم ما را عزّتمند و پابرجا خواهد کرد و مشکلات را برطرف میکند. اگر چنانچه ما یک ملّت باهویّتِ باثباتِ پابرجای مدیریّت‌شده‌ی خوب و برخوردار از استقلال و آزادی داشته باشیم، اسلام، تجسّم واقعی خودش را در ملّت ما نشان خواهد داد و تبلیغ اسلام خواهد شد که از این تبلیغاتی که ما میکنیم، خیلی خیلی بهتر و بیشتر [است]. این، یکی از ارکانش کار شما است.

این که بنده گاهی اوقات اعتراض میکنم به بعضی از مدّاحی‌ها که مثلاً فرض کنید در عزاداری دهه‌ی محرّم وقتی انسان نگاه میکند -که گاهی می‌آورند عکسهایش را؛ حالا هم که دیگر این وسایل زیاد شده؛ البتّه بنده ندارم امّا گاهی می‌آورند به من نشان میدهند این عکسها و مانند اینها را- میبیند مثلاً در یک جلسه همه دارند همین‌طور میپرند هوا و می‌آیند پایین؛ خب، این چه فایده‌ای دارد؟ این چه تأثیری دارد؟ کجای این عزاداری است؟ اینکه من اعتراض میکنم، از هیجان جوانها بنده ناراحت نیستم؛ خب جوان اهل هیجان است، جوان منبع انرژی است و دائماً دلش میخواهد انرژی خودش را تخلیه کند؛ من از این باب [میگویم] که این وظیفه‌های بزرگ زمین نماند. وقتی‌که در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بی‌خیال، بی‌فکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را انتخاب کنید. حرف من این است.

این که بنده گاهی اوقات اعتراض میکنم به بعضی از مدّاحی‌ها که مثلاً فرض کنید در عزاداری دهه‌ی محرّم وقتی انسان نگاه میکند -که گاهی می‌آورند عکسهایش را؛ حالا هم که دیگر این وسایل زیاد شده؛ البتّه بنده ندارم امّا گاهی می‌آورند به من نشان میدهند این عکسها و مانند اینها را- میبیند مثلاً در یک جلسه همه دارند همین‌طور میپرند هوا و می‌آیند پایین؛ خب، این چه فایده‌ای دارد؟ این چه تأثیری دارد؟ کجای این عزاداری است؟ اینکه من اعتراض میکنم، از هیجان جوانها بنده ناراحت نیستم؛ خب جوان اهل هیجان است، جوان منبع انرژی است و دائماً دلش میخواهد انرژی خودش را تخلیه کند؛ من از این باب [میگویم] که این وظیفه‌های بزرگ زمین نماند. وقتی‌که در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بی‌خیال، بی‌فکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را انتخاب کنید. حرف من این است.

سنّت مدّاحی شیوه‌ی مدّاحی و ستایشگری خاندان پیغمبر - که افتخار بزرگی است - در بین جامعه‌ی ما خوشبختانه رواج پیدا کرده است، ریشه‌دار شده است، قبلها بود، امّا محدود بود؛ امروز این سفره، گسترده شده است؛ این میدان، باز شده است. افراد زیادی - هزاران نفر - امروز در سرتاسر کشور با استفاده از ذوق و هنر و انواع و اقسام شیوه‌های بیانی، در این عرصه مشغول فعّالیّتند؛ خب، این میشود یک فرصت. هر فرصتی همراه است با یک مسئولیّت؛ وقتی شما نتوانید با کسانی مخاطبه بکنید، مسئولیّتتان در یک حد است؛ وقتی توانستید مخاطبه کنید، طبعاً فراتر از حدّ شخصی و به اندازه‌ی حوزه‌ی توان تَخاطُب، مسئولیّت گسترش پیدا میکند. شما که میتوانید با مردم حرف بزنید، با هنرِ شعر و صدا و آهنگ میتوانید با مردم مخاطبه کنید، این مسئولیّت‌آور است. همه‌ی این فرصتها و امکانات، همراه خود دارای یک مسئولیّتی هستند؛ این مسئولیّت را باید خوب بتوانید ادا کنید. اگر جامعه‌ی مدّاح کشور آنچنان‌که شایسته‌ی این رُتبَت و این مقام است بتواند مسئولیّت خود را ادا کند، تحوّلی در سطح کشور اتّفاق می‌افتد.

در مقابلِ این تلاشی که دشمن میکند، ما امکانات منحصربه‌فردی داریم. بله، از راه اینترنت هم میشود جواب آنها را داد، از راه‌های مشابه آنها هم میشود مقابله کرد - البتّه حجم کار آنها بمراتب بیشتر است - امّا ما وسیله‌هایی داریم که این وسیله‌ها منحصربه‌فرد است؛ یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین جامعه‌ی مدّاحند. این مخاطبه‌ی چهره‌به‌چهره و روبه‌رو و استفاده‌ی از ابزار هنر برای انتقال مفاهیم به مخاطبین در شکل انبوه آن - یعنی بحث دو نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نیست؛ هزاران نفر در سطح کشور این کار را میکنند - یکی از وسایل منحصربه‌فردی است که ما داریم، آنها ندارند.

در محیطهای مراسم مذهبی، مراقب باشید هیچ کاری که از حدود ضوابط شرع ممکن است بیرون برود، رخ ندهد؛ این را مراقبت کنید. محیط مدّاحی و خوانندگی دینی، یک محیط پاک و مطهّری است؛ نگذاریم آلودگی‌هایی که متأسّفانه در دنیای هنر در بین مردمان بی‌قید و بی‌مبالات رواج پیدا کرده است، به محیط هنر اسلامی و مذهبی در محیطهای مذهبی رسوخ کند و نفوذ کند؛ این را مراقب باشید. محیط، محیط پاکیزه، طیّب، طاهر، [همراه با] عفّت؛ این‌جور محیطی باید باشد محیطی که ما در آنجا معارف اسلامی را میخواهیم با زبان شعر بیان کنیم.

از قدیم دیده بودیم ما - مخصوص حالا نیست؛ از بچّگی میرفتیم روضه و پای منبر - گاهی روضه‌‌خوان‌‌ها روضه‌‌هایی میخواندند كه معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف است، امّا میخواندند؛ برای اینكه حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گریه كنند. مگر به هر قیمتی باید این كار را كرد؟ حادثه را بیان كنید؛ با هنرمندی بیان كنند تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب بشود، نه اینكه خلاف بگویند. حالاها هم میشنوم، منبری یا مدّاح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین میكند و میگوید آقا هرچه داری از امام حسین داری! شما فكرش را بكنید! این چه حرفی است و این چه مُهمل‌‌گویی‌‌ای است كه كسی این‌‌جور درباره‌‌ی امیرالمؤمنین حرف بزند؟ امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد؛ چرا نمیفهمند این معانی و این مسائل را؟ آن‌‌وقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بیاید میگویند؛ یعنی اینها را خیلی باید به‌‌نظر من بزرگ بشمُریم.

شأن مداح این است؛ یعنی برانگیختن عواطف، و به کمک اندیشه و خرد بردنِ این عواطف. شأن مداح و ستایشگر - این حرفه‌ای که امروز در کشور ما بحمداللَّه بوفور وجود دارد - این است که بتواند با بیان هنری، با شیوه‌ی هنری، با اجرای هنری، معرفت را در بین مردم گسترش دهد. این شد محور اصلی. شعری که انتخاب میکنید، لحنی که انتخاب میکنید، شیوه‌ای که در آن با مردم حرف میزنید، در این جهت قرار بگیرد؛ در جهت افزایش معرفت و عمق بخشیدن به هدایت مردم و دانائی‌های آنها از دین و از راه زندگی؛ این کاری است که جامعه‌ی مداح به بهترین وجهی میتواند انجام دهد.
بارها عرض کرده‌ایم و این یک حقیقتی است که وقتی شما یک قصیده را یا یک غزل را که حامل معارف است، در یک مجلسی میخوانید، گاهی از ساعتها سخن گفتن فصیح و بلیغِ یک گوینده تأثیرش بیشتر و عمیق‌تر میشود؛ این یک فرصت است؛ از این فرصت باید استفاده کرد؛ این فرصت را نباید ضایع کرد. شعری که محتوا نداشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه در آن یک نکته‌ی ضعیف و احیاناً غلط وجود داشته باشد، این فرصت را ضایع میکند؛ یا اگر چنانچه کیفیت اجرا جوری باشد که مرزهای شرعی را مخدوش کند، این فرصت ضایع شده است؛ یا اگر جوری باشد که نیازهای نقد را که امروز مردم به دانستن آنها احتیاج دارند، ندیده بگیرد، این فرصت ضایع شده است. فرض کنیم در دوران جنگ تحمیلی که کشور نیاز داشت به یک حماسه‌ی پرشورِ عملی و جهاد در میدان، جوانها هم آماده بودند، پدر و مادرها هم آماده بودند، یک نفری برود در مجالس و محافل خود، شعر هم بخواند، خوب هم اجرا کند، منتها اشاره‌ای به این نیاز وقت نکند؛ این ضایع کردن فرصت است. آن روز مداحها نقشهای خیلی خوبی آفریدند. در این جبهه کارهائی که مداحهای ما کردند، اثری که آنها در اعماق جان رزمندگان ما گذاشتند، کم‌نظیر است. من بعضی را اطلاع دارم؛ مداحهای ترک‌زبان یک جور، مداحهای فارس‌زبان یک جور، همین آقایان مداحهای زنجان که امروز یکی از آنها اینجا خواندند، و جاهای دیگر و جاهای دیگر و از همه جا، و همچنین شعرائی که این مداحها را پشتیبانی میکردند، آن روز همه به وظیفه‌شان عمل کردند. امروز هم من نگاه میکنم، می‌بینم در میان این شعرهائی که خوانده شد، به نیازهای نقد توجه شده بود؛ نمونه‌ی کاملش همین شعر آقای سازگار است، که هر سال همین جور است. ایشان در این شعرها و سرودها یک پیوند لطیفِ درستِ هنری‌ای بین عرش و فرش میزند؛ از حریم ملکوت همین طور آرام و با شیوه‌ی هنری حرکت میکند، می‌آید در نیاز امروز، آنجا به این نیاز میرسد. ببینید، این ترکیبِ هنرمندانه است؛ شعر هم خوب است.

مداحی، معرفت‌افزائی است. مداحی، پراکندن معرفت و حکمت و امید و عقیده‌ی راسخ است. مداحی، جوشاندن چشمه‌های عواطف در دلها است؛ با استفاده‌ی از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.
البته یک اصل مسلّمی وجود دارد عزیزان من! مردم از صدای شما خوششان می‌آید، از شعر شما لذت میبرند، از اجرای شما - چه در مدحتان، چه در مصیبتتان - دلهایشان تکان میخورد و اشک میریزند؛ اما به خود شما هم نگاه میکنند. اگر شما از لحاظ اخلاق، از لحاظ تدین، از لحاظ عفت، نمود تحسین‌آوری داشتید، همه‌ی آنچه را که عرض کردیم، به صورت مضاعف در مردم اثر خواهد کرد. اما اگر خدای نکرده بعکس شد؛ مردم نشانه‌ی تزلزل اخلاقی، نشانه‌ی عقب‌ماندگی از لحاظ اخلاق و رفتار و خدای نکرده عفت و این چیزها مشاهده کنند، اثر این هنرها و زیبائی‌هائی که در کار شما هست، از بین خواهد رفت؛ این را مراقب باشید. همه‌مان باید مراقب باشیم؛ ما عمامه‌ای‌ها بیشتر از دیگران، گویندگان مذهبی بیشتر از دیگران، نامداران عرصه‌ی دین و تقوا بیشتر از دیگران. همه باید مراقب باشیم؛ شما هم همین طور.

کار مداح، استفاده‌ی از هنر برای بیان حقیقت است. خود این ایستادن، با صدای خوش و با آهنگ زیبا شعری را خواندن - هم شعر هنر است، هم آهنگ هنر است، هم صدا هنر است - با چندین هنر، انسان یک حقیقتی را بیان کند، میتواند تأثیر مضاعفی در ذهن مستمع و حاضر در مجلس و مخاطب شما بگذارد؛ این خیلی نعمت بزرگی است، خیلی فرصت بزرگی است. جمعیت مداحها هم بحمدالله روزبه‌روز توسعه پیدا کرده، مردم هم قبول دارند، اشتیاق دارند، استقبال میکنند - این هم هست دیگر - پس همه چیز فراهم است. اگر وقت این جلسه به چیز دیگری گذشت، اگر این چند هنر - هنر شعر، هنر صدا، هنر آهنگ - در چیزی مصرف شد که هیچ فایده‌ای برای مستمع شما نداشت، این میشود خسران. لذا کار مداحی، کار سختی است. اینجور نیست که بگوئیم حالا که صدامان خوب است،چند تا شعر هم حفظ کنیم - حالا که الحمدلله آقایان مداحها از روی کاغذ میخوانند! قدیمها عیب بود که مداح از جیبش کاغذ در بیاورد، از روی کاغذ بخواند؛ قصائد طولانیِ پنجاه شصت بیتی را از بر میخواندند؛ البته حالا لازم نیست، از روی کاغذ خواندن ایرادی هم ندارد - یک شعری از یک گوینده‌ای بگیریم، با صدای خوش بخوانیم؛ قضیه این نیست. باید نگاه کنید، ببینید، بسنجید. این یک مطلب که مربوط به مداحان عزیز ماست.
شما میدانید که ما به شما مداحها اخلاص داریم، شماها را دوست میداریم، کارتان را باارزش میدانیم؛ منتها این شرط بزرگ را من همیشه با مداحها داشته‌ام؛ شما هم اغلبتان جوانید، جای فرزندان ما هستید؛ نصیحتِ پدرانه است، ان‌شاءالله دنبال کنید: شعر خوب، شعر پرمغز و البته شعر زیبا. خود هنر شعر اثر هم میگذارد. وقتی شعر خوب بود، وقتی استخوان‌بندی شعر، الفاظ شعر، خوب بود - شعرِ خوب، با مضمون خوب - تأثیرش بیشتر هم هست؛ بعلاوه که سطح ذهن مردم و فکر مردم را هم بالا می‌آورد.
به جامعه نگاه کنید، ببینید جامعه به چه چیزی احتیاج دارد؟ اینها چیزهائی نیست که امروز برای امثال شما جوانها - که الحمدلله باسوادید، بافهمید، بابصیرتید - مخفی باشد. امروز مردم ما بحمدالله سطح فکرشان بالاست، ملت ما بلوغ فکری دارد؛ شما جامعه‌ی مداح هم همین جور. شما میدانید مردم به چه چیزی احتیاج دارند. امروز مردم به دین، به اخلاق، به ایمان راسخ، به بصیرت، به شناخت دنیا، به شناخت آخرت احتیاج دارند؛ همه‌مان احتیاج داریم. اینکه میگوئید فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در محشر وارد میشود، فضای محشر تحت تأثیر عظمت دختر پیغمبر قرار میگیرد، باید محشر را بشناسیم، قیامت را بشناسیم، هیبت جلال الهی را در محشر بدانیم؛ اینها معرفت میخواهد، اینها آگاهی میخواهد؛ قرآن هم پر است از بیاناتی که این معانی را به ما نشان میدهد، روایات هم همین جور. اینها را با زبان شعر، با همان هنری که در شما هست، بیان کنید.

مقوله‌ی دیگر، مربوط به حرفه‌ی زیبای ظریفِ مؤثر مداحی است؛ که حالا از جمع حاضر اگر همه هم نباشند، لابد جمع کثیری از جمع حاضر را مداحان محترم تشکیل میدهند. من در طول سالهای متمادی، در همین مناسبت و در مناسبتهای دیگر، در این باره خیلی صحبت کردم؛ ولی باز هم تأکید میکنم. شعری که شما با صدای خوش و با آهنگِ زیبا میخوانید، تأثیر آن در بسیاری از موارد از یک گفتار علمیِ منطقیِ فلسفی یا غیر فلسفی بیشتر است؛ اگر آنچه که خوانده میشود، بدرستی انتخاب شده باشد و جهات صوری و معنوی در آن لحاظ شده باشد. جهات صوری، زیبائی شعر است؛ شعر را بایستی درست و خوب انتخاب کرد. شعر یکی از نمادهای برجسته‌ی هنر است. هر بافته‌ی نظمی، شعر نیست؛ شعر خصوصیات خودش را دارد؛ باید شعر انتخاب کرد. خوشبختانه شعرای خوبی هم داریم؛ شعرائی که درباره‌ی اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) با زبانهای مختلف میسرایند و زیبا و شیوا و خوب میسرایند؛ و وقتی شما مشتری‌اش باشید، این تقاضا، عرضه را هم به دنبال خودش می‌آورد. پس شعر خوب، آهنگ خوب و صوت خوب مهم است.

ما میخواهیم كمبودهای هنرمندی خودمان را در تبیین حوادث عاشورا، با اضافه كردن افزودنی‌های غیرلازم پر كنیم؛ در حالی كه نه، اگر ما بلد باشیم و ما هنرمند باشیم، هیچ افزودنی‌ای لازم نیست.
ما در مشهد یك واعظی داشتیم، مرحوم حاجی ركن؛ به او میگفتیم آقای ركن و حدود شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل از این - یا بیشتر - ایشان از دنیا رفته. منبری پیرمرد محاسن سفیدی بود، واعظ خوبی بود و منبر بسیار شیرین و جذابی هم داشت. میرفت منبر و روضه میخواند؛ این روضه مجلس را منقلب میكرد؛ زیر و رو میكرد. در حالی كه مطلقاً - تعبیر خودش این بود و بارها در منبر میگفت كه خاك بر دهانم اگر اسمی از نیزه و شمشیر و خنجر بیاورم - از این چیزهائی كه متعارف است كه گفته بشود، هیچ نمیگفت؛ اصلاً و ابداً. حادثه را تصویر میكرد؛ تصویر هنرمندانه. یك هنرمند غریزی و بالذات بود. واقعاً یك هنرمند بود. اگر اینجور هنرمندها شناخته بشوند و تربیت بشوند، خیلی باارزشند. اینجوری است قضیه؛ ما اگر بتوانیم ابعاض و ابعاد حادثه را با نگاه هنرمندانه و با زبان هنرمندانه، ببینیم و تبیین و تصویر بكنیم، به افزودنی هیچ احتیاج ندارد؛ این افزودنی‌های مضر و رنگ‌آمیزی‌های غیرلازم هیچ لزومی ندارد.

یک قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثی اهل بیت (علیهم‌السّلام) است. البته ما در باب مرثیه‌‌خوانی حرفهای زیادی داریم. بارها هم ما توی همین جلسه به شما مداح‌های‌ عزیز عرض کردیم، جاهای دیگر هم گفتیم که در مرثیه‌‌خوانی بایستی به صدق واقعه پایبند بود. درست است که شما می‌خواهید مستمع خودتان را بگریانید، اما این گریاندن را به وسیله‌‌ی هنرنمائی‌ در کیفیت بیان واقعه تأمین کنید، نه در ذکر واقع‌ه‌ای که اصل ندارد. ما در گذشته‌‌ها سراغ داشتیم- إن شاء اللَّه حالا آن‌جور نیست- که بعضی‌‌ها فی المجلس یک چیزی را جعل می‌کردند؛ نکته‌‌ای همان جا به ذهنش می‌‌آمد، می‌‌دید خوب است، موقعیت خوب است، همان جا می‌گفت و از مردم اشک می‌گرفت! این درست نیست. اشک گرفتن از مردم که هدف نیست؛ هدف، آمیختن این دلِ اشک‌‌آلود- که اشک را به چشم می‌‌رساند و چشم را اشک‌بار می‌کند- به معارف زلال است؛ البته با هنرنمائی.
ما در مشهد یک منبریِ معروفی داشتیم- خدا او را رحمت کند- مال پنجاه سال قبل است؛ مرحوم رکن الواعظین. او منبر می‌رفت و مردم پای منبر روضه‌خوانی او مثل ابر بهار گریه می‌کردند؛ در حالی که خودش هم بارها می‌گفت من اسم نیزه و خنجر نمی‌آورم. واقعاً هم نمی‌آورد؛ بنده دهها منبر از او دیده بودم. حادثه را آن‌چنان هنرمندانه تصویر می‌کرد که مجلس را منقلب می‌ساخت؛ بدون اینکه بگوید «کشتند»، بدون اینکه بگوید «تیر زدند»، بدون اینکه بگوید «شمشیر چنین زدند» یا «خنجر چنین زدند»؛ این‌ها را نمی‌گفت. می‌توان با شیوه‌‌های هنرمندانه، روضه‌خوانیِ خوب کرد و گریاند.

کار مداحی کار بزرگی است، کار مهمی است، حرفه‌‌ی بسیار اثرگذاری است؛ می‌تواند مصداق درشت و برجسته‌‌ای باشد از مجاهدت فی سبیل الله. اینکه می‌گوئید ما حاضریم در میدان حضور داشته باشیم، این برای هرکسی یک‌جور حضور است: یک روز انسان توی میدان جنگ ظاهری است، یک‌وقت انسان در میدان پیکار با دشمنانی است که در جنگ‌های فرهنگی و جنگ‌های نرم وارد مبارزه شده‌‌اند؛ این یک‌جور دیگر پیکار است؛ اقتضای خودش را دارد. در کار شما مداحان، در میدان بودن و مجاهدت کردن، یعنی ارائه‌‌ی سخن اثرگذار و بیان هدایت‌گر برای دلها؛ البته با شیوه‌های هنرمندانه. حالا شیوه‌‌ی هنرمندانه هم که عرض می‌کنیم، خوب، صدای خوش که الحمد للَّه همه‌‌تان دارید؛ آهنگ‌های متعارفی هم هست. البته بعضی از آهنگ‌‌هائی هم که انسان گوشه و کنار می‌شنفد یا به گوش انسان می‌رسد، آهنگ‌های مناسبی نیست؛ حالا گیرم که چهار نفر را هم جذب کند. نه، آهنگ باید سنگین، متین و متناسب با محتوائی باشد که شما دارید عرضه می‌کنید؛ خدای نکرده به سمت آهنگ‌های حرام و آهنگ‌هائی که گناه است، سوق پیدا نکند. این هم خیلی نکته‌‌ی اساسی و مهمی است. هر شعری، هر تصنیفی، هر ترانه و آهنگی که خوانده شد، قابل تقلید نیست. چیزهائی هست که خودش فی نفسه حرام است؛ اگر چنانچه وارد عرصه‌‌ی مداحی و بیان حقیقت و بیان خدا و پیغمبر شد، آن وقت حرمتش دو برابر خواهد شد. بنابراین آهنگ هنرمندانه و خوب و متناسب و شعر خوب و صدای خوش و شاید از همه بالاتر دل پاک و مطهر و بااخلاص مداح محترم، لازم و مهم است.

حقاً عرصه‌‌ی محبت اهل بیت عرصه‌‌ی شایسته‌‌ای برای هنرنمائی‌ است و در میان این مجموعه‌‌ی نور، محبت فاطمه‌‌ی زهرا (سلام‌‌الله‌‌علیها). جای ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همین‌جاست. فاطمه‌‌ی زهرا (سلام‌‌الله‌‌علیها) کلمة اللَّهِ پرمضمون و مانند یک دریای ژرف و عمیق است. هرچه فکر انسان، ذوق انسان، طبع ظریف صاحبان طبع در این زمینه کنکاش بیشتری کند، تدبر و تأمل بیشتری کند، گوهرهای بیشتری به دست خواهد آورد. البته توصیه‌‌ی همیشگی ما این است که ژرف‌‌پیمائی در این اقیانوس نور و معنویت به کمک احادیث اهل بیت باشد. همانطوری که در یکی از اشعاری که آقایان خواندند، این مضمون بود، که معرفت این خاندان هم در اختیار خود این خاندان است؛ از آن‌ها فرابگیریم. آن‌ها را معرف خودشان قرار بدهیم. تأمل کنیم، دقت کنیم تا به صورت عمیق و ژرفی این کلمات و این معانی را بفهمیم. شعرای عزیز ما، مداحان‌ و ستایشگران اهل بیت (علیهم‌‌السّلام) که این افتخار را دارند که به کلمات و به روایات اهل بیت مراجعه کنند، تأمل کنند، تدبر کنند، از اهل بصیرت و معرفت برای ژرف‌یابی کمک بگیرند، آن وقت ذوق، طبع لطیف، دقت نظر و کنکاش، صوت خوب و حنجره‌‌ی توانا را در خدمت این‌ها قرار دهند. این یکی از بهترین و شریفترین کارهاست.
در باره‌‌ی مداحی اهل بیت و ستایشگری این انوار مقدسه و طیبه، بنده در طول این سالیان متمادی که این جلسه‌‌ی شریف و عزیز و مغتنم در اینجا تشکیل می‌شود، صحبتهای زیادی کرده‌‌ام که تکرار آن صحبتها را لازم نمی‌دانم، لیکن همین قدر عرض کنم که هرچه ما جلو می‌رویم، نقش ارتباط‌گیری با هنر بیشتر آشکار می‌شود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با کمک ابزار بسیار کارآمد هنر. امروز آن کسانی که پیامی برای مردم دارند؛ چه پیام رحمانی، چه پیام شیطانی- فرق نمی‌کند- بهترین وسیله‌‌ای که در اختیار می‌گیرند، وسیله‌‌ی هنر است. لذا شما می‌بینید به کمک هنر، امروز در دنیا باطل‌ترین حرفها را در ذهن یک مجموعه‌‌ی عظیمی از مردم به صورت حق جلوه می‌دهند که بدون هنر امکان نداشت، اما با هنر و به کمک ابزار هنر این کار را می‌کنند. همین سینما، هنر است؛ همین تلویزیون، هنر است؛ انواع و اقسام شیوه‌‌های هنری را به کار می‌گیرند برای اینکه بتوانند یک پیام باطل را به شکل حق به ذهنها منتقل کنند. بنابراین هنر این‌قدر اهمیت پیدا کرده است. منتها ما مسلمانها و بخصوص ما شیعیان، امتیازی داریم که دیگر ملیت‌ها و ادیان این امتیاز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینی که به شکل روبه‌‌رو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل می‌شود که این را در جاهای دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر می‌شود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذاری و محتواهای راقی. فرض بفرمائید برای کسانی که با زبان قرآن آشنا هستند، آیات کریمه‌‌ی قرآن با صوت خوشی روبه‌‌رو تلاوت شود. این تأثیرش تأثیر بسیار بالائی است. ماجرای مدح‌‌خوانی و ستایشگری مداحان ما از این باب است؛ استخدام هنر برای انتقال مفاهیم والا و باارزش که تا اعماق جان مخاطب نفوذ کند. این یک وسیله است، این یک ابزار بسیار باارزش است. ابزار است، اما آن‌قدر این ابزار وزن پیدا می‌کند که گاهی به قدر خودِ محتوا اهمیت پیدا می‌کند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نیست. مداحیِ شما از این قبیل است. هرچه هنرمندانه‌‌تر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجره‌‌ی خوب برخوردار باشد، بهتر است و هرچه محتوا- آنچه که می‌خوانیم- آموزنده‌‌تر باشد، برای مخاطب قابل فه‌م‌تر باشد، درس‌‌آموزتر باشد، از جهت مدیریت فکریِ مخاطبتان تازه‌‌تر و باطراوت‌‌تر باشد، ارزشش بیشتر است. البته با توجه به همان مطلبی که اول عرض کردیم، یعنی در چهارچوب تعالیم و معارف اهل بیت. لذا بازی کردن با مسئله‌‌ی مداحی سزاوار نیست. مداحی را به صورت یک کار صرفاً سطحی، شکلی، ظاهری در آوردن، آن را عبارةٌ اخرای تقلید از یک کار مبتذل غربی قرار دادن، هیچ جائز نیست. این را توجه بکنند، بخصوص جوانها که توی این صراط وارد می‌شوند. هیچ اشکالی ندارد که از شعری با زبان مردم استفاده شود، لیکن با مضمون درست، با مضمون صحیح. اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستایشگر اهل بیت (علیهم‌‌السّلام) از کسانی که خودشان غرق در حیرت و بدبختی‌‌اند- وادی هنری غرب، بخصوص هنر موسیقی‌شان که به ابتذال کشانده شده- و در وادی حیرت و سردرگمی شیطانی و نه حیرت رحمانی هستند، این کار شریف و پاکیزه و مقدس را الگوگیری کرد، این کار ناسزاوار است؛ کار ناشایستی است.

وقتی شما این هنر را- هنر صوت و لحن و آهنگ و شعر را که کار شما مجموعه‌‌ای از چندین هنر است- در خدمت این معانی قرار دهید که یا اثبات حقانیت اهل بیت را می‌کند، یا فضائل و مناقب اهل بیت را می‌گوید که دل شنونده را روشن می‌کند، یا معارف اهل بیت را تفهیم می‌کند و راه زندگی را برای مخاطب شما روشن می‌کند، آن‌وقت این بالاترین ارزش را پیدا می‌کند؛ آن وقت یک برنامه‌‌ی مداحی شما به قدر چند ساعت سخنرانی و درس استدلالی ارزش پیدا می‌کند.

ما در قدیم از زبان موسیقیدانهای معروف شنیده بودیم که میگفتند موسیقی اصیل ایرانی را نوحه‌خوان و شبیه‌خوانها حفظ کرده‌اند؛ موافق‌خوان، مخالف‌خوان، علی‌اکبرخوان، قاسم‌خوان. هر کدام یک دستگاهی را به اینها میدادند که باید در آن دستگاه بخوانند. این موجب شد که موسیقی نانوشته‌ی ایرانی - که نه نُت داشت، نه نوشته داشت و نه چیز دیگری داشت - بتواند برسد به دست کسانی که اینها را با نُت و شیوه‌های جدید بتوانند ثبت و ضبط کنند. حالا جوان امروز، چه خواننده‌ی رادیو و تلویزیون - که متأسفانه آنجا از این جهت وضع خوبی هم ندارد - چه خواننده‌ی جلسه‌ی مداحی، ناگهان بیاید آهنگهای اروپائی را - آن هم به شکل غلط و نابلد بنا کند خواندن؛ سبکهائی که فرض کنید حالا فلان خواننده‌ی غربی یا مقلد عربِ آن غربی یکوقتی خوانده، ما این را از او یاد بگیریم و بنا کنیم خواندن! که قبل از انقلاب هم متأسفانه همین کارها را کردند. موسیقی اصیل ایرانی را که میتوانست نوع حلال هم داشته باشد - البته همان موسیقی اصیل، یک نوعش هم حرام است؛ فرقی بین ایرانی و غیر ایرانی نیست - همان را هم ضایع کردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح یا خواننده‌ی ما بیاید در رادیو و تلویزیون به تقلید - آن هم غلط - آهنگ غربی یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست؛ این غلط است. نوآوری، درست؛ اما نه این‌جور. این مربوط به آهنگ است. البته صدای خوب را میتوان با آهنگ بد خراب کرد؛ صدای متوسط را میتوان با آهنگ خوب آرایش داد. خود آهنگ یک مسئله است.
برویم سراغ شعر، کلام. داستان مفصلی اینجاست. اولاً لفظ شعر، لفظِ خوب باشد؛ همه شعر خوب را نمیشناسند. هر شعری که یک آدم ناوارد تصور کرد این خوب است، دلیل بر این نیست که آن خوب است. شعر را بایستی آدم شعرشناس تصدیق کند که خوب است. فایده‌ی شعر خوب چیست؟ فایده‌اش این است که بدون اینکه من و شما ملتفت شویم، تأثیرگذاری‌اش در مخاطب بیشتر است؛ هنر، این است دیگر. یک هنر عالی، ولو مخاطب آن هنر تشخیص ندهد که این عالی است، اما تأثیر او در نفس آن مخاطب، تأثیر عمیقتری خواهد بود از یک هنر سطحیِ مبتذل بازاری؛ فایده‌اش این است. لفظ، باید لفظ قوی، خوب، زیبا؛ مضامین، مضامین جذاب، جالب، تازه، غیرتکراری و مطلب - که عمده این است - آموزنده باشد.
غیر از لفظ و غیر از مضمون‌سازی لفظی، مقوله‌ای هست به نام مقوله‌ی مطلب. یعنی آنچه شما دارید بیان میکنید، باید آموزنده باشد. فرض کنید یک واعظی برود بالای منبر و از اول تا آخر منبر حرفهائی بزند که یک ذره بر معرفت مردم، بر بصیرت مردم درباره‌ی آن موضوع اضافه نشود. خوب، این وقت خودش و دیگران را تلف کرده. مداح هم همین‌جور است. شعری شما بخوانید؛ ولو لفظ هم لفظ خوبی باشد، راجع به حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) هم باشد، اما چیزهائی باشد که مستمع هیچ استفاده‌ی از او نمیتواند بکند؛ نه معرفتش نسبت به آن بزرگوار بیشتر میشود، نه از مقامات توحیدی او چیزی میفهمد، نه از مجاهدت او چیزی میفهمد، نه از رفتار و سجیه‌ی آن بزرگوار که درس است - چون معصوم است و هر حرکت او برای بشر درس است؛ سرمشق است - چیزی میفهمد، اشکال خواهد داشت.
پس کارتان سخت است عزیزان! کار شما بر خلاف اینکه بعضیها خیال میکنند چهار کلمه حفظ کنیم و یک صدای بازی هم داشته باشیم، بس است؛ نه، کار، خیلی سخت است. کار، هنرمندانه، مؤثر، هدایتگر و جهت‌بخش باشد.

یک‌وقت یکی از برادران مداح‌ می‌‌گفت ما اگر از شعرهای خوب و شعرای بزرگ شعری انتخاب کنیم، مردم نمی‌‌فهمند؛ بنابراین مجبوریم از این شعرها استفاده کنیم. این‌طوری نیست؛ من این را قبول ندارم. وقتی با زبان شعر با مردم حرف بزنید، هرچه شعر پیچیده هم باشد، وقتی مداح‌ با هنر مداحی‌ خود توانست این را کلمه کلمه به مردم القاء و مخاطبه کند، در دل مردم اثر می‌گذارد. ما غزلیات زیادی داریم. شما به دیوان صائب نگاه کنید. من یک‌وقت چند بیت از این اشعار را تصادفی انتخاب کردم و به بعضی از برادرهای مداح‌ گفتم روی این‌ها کار کنید. دیوان صائب غزلهای بسیار خوب و مفیدی دارد که در دلها اثر می‌گذارد. دیگران هم از این‌گونه اشعار دارند. بعضی از شعرا- که امروز هم بحمد اللّه در شعرها آمده بود- در باره‌ی عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (علیهم‌‌السّلام) بیانات خیلی خوب و زیبایی داشتند. شعر را از لحاظ هنری‌، سطح خوب انتخاب کنید؛ چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنری‌، همان خاصیت عمومی هنر را دارد. خاصیت عمومی هنر این است که بدون اینکه خود گوینده حتّی در خیلی از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون اینکه مستمع توجه داشته باشد، اثر می‌گذارد. تأثیر شعر، نقاشی، بقیه‌‌ی انواع هنر، صدای خوش و آهنگ‌‌های خوب- که این‌ها همه هنر است- روی ذهن مخاطب، من حیث لا یشعر به وجود می‌‌آید؛ یعنی بدون اینکه مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او می‌بخشد؛ این بهترین نوع اثرگذاری است. شما ببینید خدای متعال برای بیان عالی‌ترین معارف، فصیح‌‌ترین بیان را انتخاب کرد؛ یعنی قرآن. می‌‌شد خدای متعال مثل حرفهای معمولی، قرآن و معارف اسلامی را با بیان معمولی بگوید؛ اما نه، خدا این را در قالب فصیح‌‌ترین و زیباترین بیان هنری ریخته، که خود قرآن هم می‌گوید نمی‌توانید مثل لفظ و ساخت هنریِ آن را بیاورید؛ معنایش که معلوم است.
به خطبه‌‌های نهج البلاغه نگاه کنید؛ آیت زیبایی است. امیر المؤمنین می‌‌شد معمولی حرف بزند؛ اما نه، از بیان هنری استفاده می‌کند؛ «و بعد فنحن امراء الکلام». خود این بزرگوارها گفته‌‌اند که ما امیران سخنیم. واقعاً هم امیر سخن بوده‌‌اند. امیر سخن، یعنی بیان را به بهترین و شیواترین وجه انتخاب کنید؛ شعر خوب، شاعر خوب- که الحمد للّه کم هم نداریم- مفاهیم خوب.
نکته‌‌ی آخر هم آهنگ است. من شنیده‌‌ام در مواردی از آهنگ‌‌های نامناسب استفاده می‌شود. مثلًا فلان خواننده‌‌ی طاغوتی یا غیر طاغوتی شعر عشقیِ چرندی را با آهنگی خوانده؛ حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین و برای عشاق امام حسین، آیات والای معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن؛ این خیلی بد است. خودتان آهنگ بسازید. این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد. یقیناً در جمع علاقه‌‌مندان به این جریان کسانی هستند که می‌‌توانند آهنگ‌های خوبِ مخصوص مداحی بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادی.

در باره‌‌ی مقامات صدیقه‌‌ی طاهره (سلام‌‌الله‌‌علیها) زبان و گفتار ما یارای بیان ندارد؛ نمی‌شود توصیف کرد؛ وصف او از حد این قالبهای معمولی بیانی ما بالاتر است؛ اما با زبان هنر تا حدودی می‌‌شود ذهنها را نزدیک برد؛ اینکه بنده روی مداحی‌ و شعر و سرودهای اسلامی تکیه می‌کنم، به همین خاطر است. با بال و پرهنر می‌شود مقداری ذهن را نزدیک کرد، ولی به حقیقت آن‌ها در مقام توصیف نمی‌شود رسید. البته کسانی که دلها و عمل‌شان را پاک کنند، جسم و جان خودشان را تطهیر کنند، تقوا و پرهیزگاری و پاک‌دامنی را پیشه‌‌ی خودشان کنند و خودشان را تربیت کنند و مقداری از این آلودگی‌‌یی که بنده و امثال بنده دچارش هستیم، خودشان را بیرون بیاورند، چشمهایشان می‌تواند ببیند؛ اما باز آن‌ها هم نمی‌توانند توصیف کنند، لیکن دلهای پاک و چشم دل بینای آن‌ها می‌تواند انوار قدسیه‌‌ی اهل بیت و از جمله صدیقه‌‌ی کبری (سلام‌الله‌علیها) را تا حدودی از نزدیک ببیند و مقامات آن‌ها را درک کند.

مدّاحیِ‌ رایج در بین ما، یک حرفه‌‌ی دوجانبه است؛ فقط آوازه‌‌خوانی و شعرخوانی نیست؛ ترکیب هنرمندانه‌‌ای‌ از این دو مقوله است. البته من نمی‌دانم این شیوه از چه زمانی باب شده؛ از زمان صفویّه است، از قبل از اوست، از بعد از اوست. به‌‌هرحال امروز در جامعه‌‌ی ما رواج دارد. صدای خوش، آهنگ مناسب و شعر، سه رکن کار است. خودِ این شعر هم دو بخش دارد: یک بخش لفظ، یک بخش مضمون. اگر چهار پایه‌‌ی اصلیِ مدّاحی‌- یعنی صدای خوش، آهنگ درست، لفظ خوب و مضمون حقیقی متناسب با نیاز- کامل باشد، بهترین وسیله‌‌ی تبیین است و تأثیرش از منبر و درس فقهی‌‌ای که ما می‌گوییم بیشتر است. صوت و آهنگ به وسیله‌‌ی خود آقایان مدّاحان تأمین می‌شود؛ اما لفظ و معنا باید به وسیله‌‌ی شاعر تأمین شود. بعضی از الفاظ، زیبا و پُرطمطراقند؛ اما حاصلی ندارند و چیزی از آن‌ها دست مستمع را نمی‌گیرد. بعضی از معانی، خوب و بلندند؛ اما با الفاظ رسایی بیان نمی‌شوند. این‌ها همه می‌شود عیب. کسی که مدّاحی می‌کند، باید خودش را در روی منبر ببیند و مستمعان را کسانی مشاهده کند که می‌خواهند از او چیزی بیاموزند. با این نیّت و انگیزه پشت تریبون یا منبر مدّاحی قرار گیرد.
صدای بعضی از آقایانِ مدّاحان خوب است، ولی با خواندن آن‌ها انسان چیزی یاد نمی‌گیرد؛ اما بعضی نه؛ وقتی شعر می‌خوانند، معرفتی را به ما می‌‌آموزند. آنچه که می‌‌آموزیم، بهترینش آن چیزی است که ما به آن نیاز داریم. گاهی کلمات مدح‌‌آمیزی از ائمّه علیهم‌‌السّلام پشت سر هم می‌‌آوریم که نه درست مستمع به عمق این کلمات می‌رسد، نه با فهمیدن آن کلمات چیزی بر معرفت او اضافه می‌شود. این‌ها ارزش چندانی ندارد. اما گاهی مدّاحی که شعر می‌خواند، درس فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌‌الله‌‌علیها، درس امیر المؤمنین و درس امام حسین علیهماالسّلام را به ما منتقل می‌کند؛ در نتیجه راه ما روشن می‌شود. این بسیار ارزش دارد.

مدّاحی‌ و ستایشگری خاندان پیغمبر که طبعاً ذکر مصائب را هم به همراه دارد شغل خیلی مهم و بزرگی است. البته ما بارها در طول سالهای گذشته در چنین جلساتی مطالبی را در این زمینه عرض نموده و با زبان‌های گوناگون به هنر مدّاحی‌ اظهار اخلاص و ارادت کرده‌‌ایم. در کار مدّاحیِ‌ شما چند چشمه‌‌ی هنری‌ وجود دارد: شعرتان هنر است؛ صدایتان هنر است؛ آهنگی که انتخاب می‌کنید، هنر است؛ اشارات و کارهایی که انجام می‌دهید، هنر است. عنصر دوم، عنصر تعقّل است؛ چون منطق، استدلال، حرف حساب، حرف درست و حرف خوب در لابلای این شعرها فراوان وجود دارد و می‌تواند ذهنها را قانع کند. البته منطق، شکلهای مختلفی دارد. گاهی برهانی است، گاهی خطابی است، گاهی شعری است؛ مقصود این است که بتواند این پیام را به اعماق ذهن مخاطب برساند و او را قانع کند. خصوصیت سوم این است که شما حامل پیام دینی محسوب می‌شوید؛ یعنی سِمت معنوی و روحانی دارید. در دنیا خوانندگان خوب زیاد هستند و ممکن است شعرهای خوبی هم بخوانند؛ اما آن‌ها از موضع مدّاح‌ حرف نمی‌زنند؛ ولی شما از موضع مدّاح‌ اهل بیت و از موضع معنوی و روحانی حرف می‌زنید. البته خصوصیات دیگری هم وجود دارد، اما این سه خصوصیت در کنار هم مهم‌تر است.
من می‌خواهم عرض کنم که از این سه خصوصیت می‌شود خیلی خوب استفاده کرد؛ می‌شود استفاده نکرد؛ می‌شود بد استفاده کرد. البته خوب استفاده کردن هم طیفی از انواع استفاده را در ذیل خودش دارد. عزیزان من!
سعی کنید از این سه خصوصیت ممتازی که الحمدللّه خدای متعال به شما عنایت کرده، به بهترین وجهی استفاده کنید. شعر شما باید خوب، محکم، قوی، خوش‌‌مضمون و قانع‌‌کننده باشد. گاهی قصیده‌‌ای که شما می‌خوانید، به اندازه‌‌ی چند منبرِ یک منبریِ خوش‌‌بیان تأثیر می‌گذارد. گاهی یک بیت شعرِ بجا به قدر یک کتاب قیمت دارد. این‌ها آسان و مجّانی به دست نمی‌‌آید. انسان باید زحمت بکشد، کار و تلاش کند، شعر خوب را بیابد، آن را حفظ کند و بخواند. البته امروز خوشبختانه معمول شده که شعر را از رو بخوانند. به نظر ما اشکالی هم ندارد؛ اما قدیمی‌ها عیب می‌‌دانستند که از رو بخوانند. البته اگر مدّاحان شعر را حفظ کنند، یک هنر اضافه هم خواهند داشت؛ اما اگر حفظ نکنند، اشکالی ندارد. مهم این است که شعر، خوب، متین، قوی و خوش‌‌مضمون باشد. معیار شعر خوب و خوش‌‌مضمون چیست؟ مضمون خوب کدام است؟ غلط کدام است؟ درست کدام است؟ این‌ها بحثهای مفصّلی است که در جای خود باید روشن شود؛ اما به‌‌هرحال خوب استفاده کردن، شقّ صحیح است، و الّا استفاده نکردن یا خدای نکرده بد استفاده کردن، شقوق نادرست آن است.

چرا این حرفها را به شما گفتم؟ چون شما مداحید و باید بروید این حرفها را در مدح‌هاتان در مجالس فاطمه‌‌ی زهرا (س) به مردم بگویید؛ و الّا شماها که معلوم است وضعتان چه طوری است. این‌ها را در باره‌‌ی فاطمه‌‌ی زهرا (سلام‌‌الله‌‌علیها) بگویید. با آن ذوق و هنر و صدای خوش و لحن مطلوب و کیفیت جذاب خوانندگی خودتان، کاری کنید که دلهای ما مستمعان به این حقایق نزدیک شود. اگر فرض کنیم که ما ابیاتی در مقامات معنوی فاطمه‌‌ی زهرا (سلام‌‌الله‌‌علیها) بخوانیم که مستمع ما چیزی هم از آن نفهمد و سر در نیاورد، معلوم نیست که او را به فاطمه‌ی زهرا نزدیک کند. لازم است ما روز به روز به این خانواده نزدیک‌تر بشویم. ملت ما از این طریق خواهد توانست به رسالت خود عمل کند. این ملت این‌طوری می‌تواند آن پیام بزرگ را به دنیا برساند.

ین است که چند موضوع را در هر برهه‌ای از زمان در نظر بگیرید و در خلال اشعاری که به مناسبت مدح یا مصیبت و یا نصیحت برای مردم می‌خوانید، این مطلب را هم در جامعه بپراکنید. امتیازتان بر گوینده‌ی نثر این است که شما برای تفهیم و القای مطلب، از دو هنر هنر شعر و هنر خوانندگی استفاده می‌کنید. این، چیز مهمی است. البته خوانندگی در مقام مدح هم هنر خاصی است. معنایش هم فقط صدای خوب نیست. این هنر را باید یاد گرفت.
الحمد للّه در جلسه‌ی امروز و در جلسات سالهای پیش و نیز به مناسبتهای دیگر، کسانی که نشانه‌ی استادی یا پختگی در کار، از حرکات و حرف زدن و شروع و ختم و دست تکان دادن و نگاه کردنشان پیداست، من زیاد دیده‌ام. این، یک هنر است. این هنر بایستی آموخته بشود و کامل گردد و افزایش پیدا کند.
مردم زبان شعر را بهتر می‌خواهند، اما مثل زبان نثر نمی‌فهمند؛ بخصوص اگر شعر، شعر بالایی باشد. شما باید این را بفهمانید. فهماندنش با این نیست که آدم با صدای خوب بخواند. خیلی‌ها شعر را با صدای خوب می‌خوانند؛ ولی مستمع هم نمی‌فهمد که چه گفت! شما باید بفهمانید. این فهماندن، همان هنر مداحی‌ است. شعر را همراه با هنرِ خواندن که البته غالباً با صدای خوب هم همراه است برای تفهیم عرضه کنید. اگر با صدای خوب هم همراه نباشد، همان کیفیتِ خواندن، جبران صدای خوب را می‌کند. گاهی ممکن است از خیلی از خوش‌صداها هم بهتر و جاافتاده‌تر و شیرینتر تلقی بشود. از این باید برای پراکندن بهترین معارف اسلامی در باب اهل بیت و غیر آن استفاده کنید.
مردم محبتی دارند که بایستی بر اثر خواندن و گفتن شما، عمیق و ریشه‌دار و تند و آتشین و برافروخته بشود. در دعاها و زیارت‌های ما، تعبیرات عاشقانه و خیلی خوبی هست که حقایقی را نشان می‌دهد؛ این‌ها را محور باید قرار داد. آنچه را که مثلًا شیخ و ابن طاووس و مفید و دیگر بزرگان در کتابهایشان گفته‌اند، این‌ها را بایستی محور قرار داد. بعد آن‌ها را در یک ارایه‌ی هنری‌، به شکل زیبا و شایسته‌یی بیان کرد. حالا در آن شکلِ بیان، هرکسی سلیقه‌یی دارد؛ آن ایرادی ندارد. نقش شما، نقش بسیار مهمی است. من اصرار دارم که این نکته را برای برادران عزیز مداح‌ چه آن‌هایی که به صورت حرفه‌ای مداح هستند، چه آن کسانی که گاهی در کنار کارهایشان این کار را انجام می‌دهند تکرار بکنم که این نقش، نقش بسیار مهم و حایز اهمیت و حساسی است؛ این را کم نگیرید. نکته‌ی سوم، هنر تفهیم است. هر آهنگ و آوازی به درد شما نمی‌خورد. آهنگ و آواز خاصی به درد شما می‌خورد؛ آن هم با شیوه‌ی بیان خاص مداحی‌. اگر کار مهم نبود، من در بیان این جزئیات معطل نمی‌شدم؛ اما کار خیلی مهم است. اگر این کار، خوب انجام بگیرد که بحمد اللّه ما در طول سالهای متمادی، بسیاری از برادران را دیده‌ایم که این کار را خوب هم انجام می‌دادند و می‌دهند نقش فوق‌العاده مؤثر و والایی در پیشرفت فکری و اعتقادی و اسلامی جامعه‌ی ما خواهد داشت.
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی