جنگ ارادهها -
تعداد فیش :
16 ،
تعداد مقاله :
1
1400/11/05
1399/05/10
1398/02/24
1397/08/23
1395/03/31
1395/03/03
1394/09/02
1392/04/30
1391/07/22
1390/11/10
1390/01/14
1389/11/15
1389/06/25
1386/08/09
1386/02/31
1385/08/18
خب، حالا کاری که ما باید بکنیم، [این است که] عناصر تشکیلدهندهی شخصیّت حمزه را باید مشخّص بکنیم؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ این است که چه شد و چه خصوصیّتی [بود] که این شخصیّت را در این حد، عظمت بخشید؛ به نظر من این یکی از کارها است. آن وقت اینها الگو بشود برای ماها که هم خودمان و هم دیگران از آن استفاده کنیم. و به نظر من دو مورد از این عناصر مهمّ تشکیلدهندهی شخصیّت او، یکی «عزم راسخ» است و یکی «قدرت شناخت» که اینها را ما بایستی هر چه میتوانیم ترویج کنیم. عزم راسخ؛ گاهی اوقات انسان از یک چیزی مطّلع است، یک چیزی را قبول هم دارد، اعتقاد هم دارد، منتها به خاطر ضعف نفْس بر طبق آن عمل نمیکند؛ ارادهی قوی و عزم راسخ اینجا یک عنصر تعیینکننده است که این آدم با عزم راسخ [عمل کند].
میگویند «اگر میخواهید تحریم برطرف بشود، در مقابل آمریکا کوتاه بیایید»؛ خلاصهی حرف این است که باید کوتاه بیایید در مقابل آمریکا، باید ایستادگی نکنید، که حالا من بعداً دربارهی این، با تفصیل بیشتری صحبت خواهم کرد. این جریان تحریف است. البتّه من به شما عرض بکنم که بله، بعضیها تحت تأثیر قرار میگیرند، و همان مطلبی را که آنها میگویند تکرار میکنند؛ چه در مورد ضعفهای کشور که دهبرابر میشود، چه در مورد کم نشان دادن و کوچک نشان دادن نقطهقوّتها و پیشرفتهای کشور، چه در مورد آدرس غلط دادن. خب این در بعضیها اثر میکند امّا در اکثر مردم، در غالب ملّت ایران اثر نمیکند. [غالب مردم] شناختهاند آمریکا را، شناختهاند دشمن را، میدانند که اینها دروغ میگویند، میدانند که اینها مغرضانه حرف میزنند؛ پس جریان تحریف هم به نتایج مورد نظر آنها نرسیده. و من به شما بگویم که اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد؛ زیرا که عرصه، عرصهی جنگ ارادهها است؛ وقتی جریان تحریف شکست خورد و ارادهی ملّت ایران همچنان قوی و مستحکم باقی ماند، قطعاً بر ارادهی دشمن فائق میآید و پیروز خواهد شد.
جنگی بنا نیست انجام بگیرد و به توفیق الهی انجام هم نخواهد گرفت. نه ما دنبال جنگیم، آنها هم به صرفهشان نیست که دنبال جنگ باشند و میدانند که به صرفهشان نیست. ما هم که خب اهل ابتدا به کارِ نظامی نیستیم ــ هیچ وقت نبودیم، الان هم نیستیم ــ این برخورد، برخورد ارادهها است؛ این رویارویی، رویارویی ارادهها است؛ و ارادهی ما از آنها قویتر است. ما علاوهی بر ارادهی قوی، توکّل به خدا را هم داریم.
یک نکتهی دیگری که به چشم من خیلی برجسته آمد، اعتمادبهنفسی بود که شما نشان دادید در زمینهی دفاع از اصالتهای خودتان؛ یک نمونهاش عبارت بود از اینکه پرچمدارانِ شما را بانوانی با چادر انجام دادند؛ خیلی باارزش است. من نمیدانم آن خانمی که چادر را به سرش کرده بود و پرچم را دستش گرفته بود و در افتتاحیّه، در اختتامیّه جلوی کاروان حرکت میکرد، توجّه کرد که چقدر این کار باارزش است؟ چقدر این حرکت، حرکت عظیمی است؟ این یعنی شما یکتنه در مقابلِ تهاجمِ بیبندوباری و ولنگاریِ روزافزون دنیا ایستادهاید؛ معنایش این است؛ معنایش این است که شما در مقابل هجوم سیاستهایی که از طرف صهیونیستها و کمپانیهای مخرّب اخلاق در دنیا دارد ترویج میشود در کشاندن مرد و زن بهسمت فساد اخلاقی، ایستادهاید؛ از حجاب خودتان، از چادر خودتان، از دین خودتان، از معارف اسلامی خودتان دارید عملاً در یک میدان بینالمللی و جهانی دفاع میکنید و هیچ ملاحظه نمیکنید؛ خیلی دل و جگر میخواهد. خیلیها هستند کم میآورند؛ بنده دیدهام که در یک مواردی در این میدانهای بینالمللی، بعضیها توانایی ندارند در مقابل هجوم توقّعات بیپایان جبههی کفر و استکبار مقاومت بکنند، کم میآورند، عقبنشینی میکنند؛ شما ایستادید؛ این خیلی باارزش است. نماز جماعت تشکیل دادید، در نماز جمعه شرکت کردید، یعنی از دینتان، از معارفتان، از ارزشهای ملّیتان، از لباس ملّیتان -چادر، لباس ملّی ما است- و از دینتان و از حجاب و عفافتان دفاع کردید؛ این برای من بسیار باارزش بود. من صمیمانه و عمیقاً تشکّر میکنم از همهی شما، از سرپرستان این کاروان ورزشی، از خودِ آن خانمهایی که این رعایت را کردند. این قدرتنمایی فرهنگی بود؛ ببینید، این نشاندهندهی یک اقتدار فرهنگی بود، این نشاندهندهی استقلال فرهنگی بود، نشاندهندهی ارادهی قوی بود. امروز در دنیا جنگ، جنگِ ارادهها است؛ هر طرفی که ارادهی قویتری، ثبات بیشتری داشته باشد، او پیروز این میدانها است؛ شما اینجا نشان دادید که توانایی دارید و اقتدار دارید.
یکی از آقایان، پایین یک شعری خواندند که مضمونش این بود که اگر شمشیر بکشید، سینههایی که بیایند در جلوی شما بِایستند و در مقابل دشمنان شما سینه سپر کنند [زیاد است]، من گفتم من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم؛ اینجوری نیست؛ منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سالهای اوّل تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و ارادهها دارند با هم میجنگند. امروز ما خیلی احتیاج داریم به ابزارهای مؤثّر و تأثیرگذار؛ یک بخش عمدهی این ابزارها، به نظر من شعر است که بایستی مورد توجّه شماها قرار بگیرد.
معنای جنگ نامتقارن این است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلفالحالی، با هویّتهای مختلف برخوردارند؛ این جنگ نامتقارن است؛ یعنی هرکدامِ از این دو طرف امکاناتی دارند، منابع قدرتی دارند که طرف دیگر آن را ندارد. ما با استکبار جهانی در حال جنگ نامتقارنیم؛ چرا؟ ممکن است او یک امکاناتی داشته باشد که ما نداشته باشیم امّا ما هم امکاناتی داریم که او ندارد؛ آن امکان چیست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پیروزی نهایی، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت ارادهی انسان مؤمن؛ این را ما داریم؛ این شد جنگ نامتقارن. در جنگ نامتقارن ارادهها هستند که با هم میجنگند؛ هر ارادهای غلبه پیدا کرد، پیروز خواهد شد. در میدان، اراده را ضعیف نکنید؛ در میدان نبرد، اراده را دچار تزلزل نکنید؛ اگر یک طرفِ جنگ در میدان نبرد ارادهاش سست شد، قطعاً شکست خواهد خورد. نگذارید ارادهتان سست بشود، نگذارید تبلیغات دشمن و وسوسههای دشمن، در اراده و عزم راسخ شما تزلزل ایجاد کند؛ این ارادهی مستحکم را نگه دارید؛ این ضامن پیروزی است.
جنگهای امروز دنیا در واقع «جنگ ارادهها» است و شما با ایستادگی و استحکام ارادهها و استفاده از ظرفیتهای فراوان کشورتان خواهید توانست بر مشکلات پیروز شوید.
شماها مسئولان كشور هستید در بخشهای مختلف؛ كارهای زیادی برعهدهی شما است؛ كارهای شما، هم كار دنیا است، هم كار آخرت؛ یعنی وقتی به انجام وظیفهی خود میپردازید، هم دارید دنیا را آباد میكنید، زندگی را آباد میكنید، هم دارید باطن و درون خودتان را آباد میكنید. این عمل - كه هم عمل دنیائی است، هم عمل اخروی است - احتیاج دارد به دو عنصر: صبر و توكل. آیهی شریفهی قرآن میفرماید: «نعم اجر العاملین. الّذین صبروا و علی ربّهم یتوكّلون». صبر یعنی پافشاری، پایداری، مقاومت، ایستادگی، هدف را فراموش نكردن. فرمود: «ان یكن منكم عشرون صابرون یغلبوا مئتین»؛ در میدان نبرد، در میدان رویاروئی با دشمن، اگر صبر داشته باشید، میتوانید با این نسبت بر دشمن غلبه پیدا كنید.
مكرر عرض كردهایم؛ در عرصههای گوناگون جهانی، درگیریها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفی كه ارادهاش زودتر ضعیف شود، شكست خواهد خورد. صبر یعنی این عزم را، این اراده را نگه داشتن، حفظ كردن. توكل هم یعنی كار را انجام دادن و نتیجه را از خدا خواستن. گمان نشود - كه البته در فضای دینیِ امروز گمان هم نمیشود؛ در گذشته چرا، تبلیغ میشد، اینجور توهّم میشد - كه توكل یعنی بنشین تا خدا برساند، بنشین تا خدا درست كند، بنشین تا خدا گره را باز كند؛ نه، توكل یعنی كار را انجام بده، نتیجه را از خدا بخواه؛ منتظر نتیجه از سوی پروردگار باش. کشور ما، ملت ما در یک عرصهی رویاروئی بزرگی با موانع حضور دارد و در این عرصهی رویاروئی، کشور احساس ضعف نمیکند. ما احساس ناتوانی نمیکنیم؛ احساس قدرت و توانائی میکنیم؛ میدانیم که با تلاش میتوان همهی این موانع را از بین برد. برخی از موانع، موانع طبیعی است؛ با این موانع طبیعی به شکلی باید برخورد کرد و با آنها زورآزمائی کرد. بعضی از موانع، موانع تحمیلی است، موانع سیاسی است، مشکلاتی است که دشمنان پیشرفت این کشور در برابر راه این مردم به صورت مانع ایجاد میکنند؛ با اینها به شکل دیگری باید برخورد کرد.
در این عرصهی رویاروئی و رزم انسانی و جنگ ارادهها، آنچه که میتواند تعیینکننده باشد، عبارت است از تصمیم و اراده و بصیرت و روشنبینی شما مردم عزیز. وحدت ملت ایران، اتحاد کلمهی مسئولان کشور، همکاری دستگاههای مختلف، وظیفهشناسی و مسئولیتشناسی آحاد مردم میتواند ما را به پیشرفتهای بیشتری برساند؛ میتواند آن چهرهای را که متناسب با این کشور و این ملت عزیز و بااستعداد است، برای ما به وجود بیاورد. امروز استکبار جهانی در مقابل بیداری اسلامی احساس ناتوانی میکند. شما غالبید، شما پیروزید، آینده مال شماست. کاری که انجام گرفته است، کار بسیار بزرگی است؛ اما این پایان کار نیست - مهم این است - این شروع است، این آغاز است. ملتهای مسلمان باید مجاهدت را ادامه بدهند تا بتوانند دشمن را از میدانهای گوناگون ازاله کنند.
مبارزه، مبارزهی همتها و عزمها و ارادههاست. هر طرف ارادهی قویتری داشته باشد، او غالب است. آن کسی که دلش متکی به خدای متعال است، او غالب است. «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم»؛ اگر نصرت خدائی را به دست بیاورید، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد؛ شما پیش خواهید رفت. ما میخواهیم ملتهای مسلمان که تشکیلدهندهی امت بزرگ اسلامیاند، آزاد باشند، مستقل باشند، عزیز باشند، تحقیر نشوند؛ با احکام مترقی و متعالی اسلام، زندگی خودشان را سامان بدهند؛ و اسلام میتواند. در طول سالیان دراز، ما را از لحاظ علمی عقب نگه داشتند؛ فرهنگ ما را پامال کردند، استقلال ما را از بین بردند. امروز ما بیدار شدهایم. ما میدانهای علم را هم یکی پس از دیگری تصرف خواهیم کرد. در قضیه هسته ای قدرتهای استکباری تمام توان سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی خود را به کار گرفتند و تلاش کردند با جنجال آفرینی، فشار و تحریم زمینه ساز صرفنظر کردن جمهوری اسلامی ایران از این موضوع شوند اما اکنون بعد از گذشت ۸ سال ایران اسلامی بر همه تلاشها و فشارهای استکبار فائق آمده و ضمن پیشرفت چشمگیر در قضیه هسته ای، نشان داده که در جنگ اراده ها، قویتر از قدرتهای بزرگ دنیا است.
در هر قیام مردمی، جنگ واقعی بین ارادهها است. هر طرفی که مصممتر باشد و سختیها را تحمل کند پیروز قطعی است. قرآن به ما میآموزد که: «إنّ الّذینَ قالُوا رَبُّنُا اللَّه ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَه ألَّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أبشِرُوا بِالجَنَّهِ الَّتی کُنتُم تُوعَدونَ» وبه پیامبرش میفرماید: « فَلِذَٰلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ » دشمن میکوشد با زور و فریب، ارادهی شما را تضعیف کند. مراقب باشید ارادهی شما سست نشود.
این فشارهائی که در دنیا انجام میگیرد، اینها محکوم به شکست است؛ اینها شکست خواهد خورد. این چیزی است که تجربه به ما نشان داده، غیر از وعدهی الهی که: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره» و آیات زیادی که در این جهت هست. فشارها غالباً محکوم به شکست است. یک مدتی فشار میآورند، وقتی که ایستادگی مشاهده شد از این طرف، آن فشار تمام میشود. جنگ، جنگ ارادههاست؛ جنگ عزمهای راسخ است؛ هر که عزمش بیشتر بود، او برنده است. بنابراین، اینها شکست میخورند. اگر قرار بود نظام اسلامی با این فشارها شکست بخورد، باید همان دههی اول شکست میخورد. آن وقت- گفتم- دشمن قویتر بود، ما ضعیفتر بودیم، توانائیهامان کمتر بود، امکاناتمان کمتر بود، دنیاشناسیمان کمتر بود، تجربهمان کمتر بود؛ امروز بحمداللَّه این کمبودها و کمیهای آن وقتها جبران شده و خیلی از اشکالاتی که آن وقت وجود داشت، وجود ندارد. مردم روحیههاشان هم خوب است. امروز انگیزهها خیلی بالاست. اگر خدای نکرده یک وقتی یک جنگی اتفاق بیفتد که حضور در جبهه را برای مردم و جوانها ایجاب کند، آن وقت خواهید دید که جوان امروز ما که نسل سوم انقلاب است، همتش و فداکاریاش از جوان آن روز کمتر نیست؛ شاید بیشتر هم هست. یک چنین حالتی وجود دارد. بنابراین، این فشارها محکوم به شکست است؛ لکن مهم این است که ما بیدار باشیم. به شرط اینکه ما بیدار باشیم؛ به شرط اینکه خوابمان نبرد، غفلت نکنیم. این زنگهای هشداردهنده و بیدارباش، ما را بیدار نگه دارد؛ این شرطش است.
معلوم است که قدرت سلطهگر بهآسانی و بزودی تسلیم نمیشود و عقب نمینشیند. این مبارزه باید استمرار پیدا کند تا یک ملت بتواند جایگاه خود را مستحکم کند؛ شما امروز در حال ادامهی این مبارزهاید. این مبارزه همیشه در میدان جنگ نیست؛ اما همیشه در میدان ظرفیتهای انسانی است؛ همیشه در میدان ارادههاست. ارادهی ملت وقتی بر ادامهی راه استقلال و عزت باشد، پیش خواهد رفت؛ این اتفاقی است که در ایران افتاد. جوانان عزیز! شما وارث یک واقعیت پرشکوه در این کشورید.
کشور ما یک روز نقطهی حساس و اساسی تمرکز سلطهی استکباری در این منطقه بود. زمامداران خائن، خاندان منحوس پهلوی، رجال خودباخته و رشوهبگیر، روشنفکران ساکت، علمای بیتفاوت، مجموعاً همه دست به دست هم داده بودند و ملت را مثل یک آب راکد درآورده بودند. سلطهگران هم هر کار میخواستند، با این ملت میکردند، که یکی از نمونههایش همان کاپیتولاسیون بود که اشاره کردم. در مجلس ایران قانون گذراندند که دولت ایران و دستگاه قضائی ایران نسبت به مجرم و جنایتکار امریکائی در ایران حق تعقیب ندارد. امام آن روز فریاد کشید؛ امام آن روز برای مردم حقیقت مطلب را روشن کرد. اگر یک نظامی سطحِ پائین امریکائی- یک گروهبان امریکائی، یک آشپز امریکائی- به بزرگترین مقامات علمی، دینی، سیاسی کشور ما اهانت میکرد، مردم حق نداشتند او را محاکمه کنند! اتفاقی که در کشورهائی که امریکائیها در آنجا ظلم میکنند، الآن دارد اتفاق میافتد. شما ببینید همین شرکت امریکائی «بِلَک واتر» در بغداد، مردم بیگناه را به رگبار میبندد، کسی جرئت ندارد اینها را محاکمه کند و بگوید چرا کردید. اینها یک چنین وضعیتی را در ایران طلب و دنبال میکردند. بر ملتی وقتی مسلط شدند، به هیچچیز آن ملت رحم نمیکنند. ملت باید به خود بیاید، هوشیار باشد، راه خود را پیدا کند؛ و ملت ایران پیدا کرد. البته ما هزینههای زیادی دادیم. جنگ هشتساله یکی از هزینههائی بود که ملت ایران داد؛ اما در مقابل استقلال خود را گرفت؛ عزت خود را گرفت. امروز ملت ایران و جوانان ایران در دنیای اسلام و در بسیاری از کشورهای دیگر برای ملتها و برای روشنفکران الهامبخشند. امروز احترام ایران و اعتبار ایران در دانشگاههای سراسر دنیای اسلام از همهی کشورها بیشتر است. به خاطر همین ارادهای که ملت ایران از خود نشان داد و سرنوشت خودش را عوض کرد. این راه باید ادامه پیدا کند؛ امید به شما جوانهاست. خودتان را آماده کنید. مسئله فقط مسئلهی جنگ نظامی نیست که بگوئیم خودتان را آمادهی جنگ نظامی کنید؛ نه، اگر یک روزی اتفاق نظامی هم در این کشور بیفتد، این میلیونها جوان ایرانی، این پسران، این دختران، این مادران و فرزندان، امتحان خوبی دادهاند؛ در گذشته نشان دادهاند که چه میکنند، در آینده هم همین خواهد بود؛ لکن مسئله منحصر به این نمیشود. راه علم، راه تقویت اراده، راه خلاقیت و سازندگی، راه رشد و تکامل را جوان ایرانی باید بپیماید. هر مقدار ما از معارف اسلامی فاصله بگیریم، از مجاهدت و تلاش و تکاپو دست برداریم، ضرر خواهیم کرد و به همین نسبت در این نبرد تاریخی مرگ و زندگی، عقب خواهیم رفت؛ ضربه خواهیم خورد. قدر شهدای جبههتان را بدانید، قدر آن مقاومتهای مظلومانه را بدانید، قدر آن ایستادگی و صلابتِ از پولاد محکمترِ امام راحل را بدانید؛ اینهاست که ملت فلسطین را یک طور، ملت لبنان را یک طور، ملتهای امریکای لاتین را یک طور، ملت آفریقای جنوبی را یک طور، ملتهای خاورمیانه را یک طور، ملتهای بسیاری از کشورهای عرب را- که دولتهاشان وابستهی به امریکا هستند- یک طور، تحت تأثیر قرار داده. مهم این است که جوان ایرانی بداند ایران در کجای این جبهه است. در دنیا یک جنگ عظیم و یک چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ ارادهها و عزمها و سیاستها و تدبیرهاست. ایران در کجای این جنگ است؟ ایران در جبههای از این جنگ در مرکز فرماندهی قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل میدهند. سرسری عبور نکنیم از اینکه وقتی رئیسجمهور ایران به اندونزی میرود، در نماز جمعه برایش شعار میدهند، در دانشگاه برایش شعار میدهند، در مجموعهی اساتید برایش شعار میدهند و اگر اجازه میدادند در کوچه و بازار راه برود، مردم هم برایش شعار میدادند. اینها چیزهای مهمی است.
بنده زمان ریاست جمهوری به پاکستان رفتم؛ آنچنان تظاهراتی شد که با وجود اینکه قرار بود ریگان- رئیسجمهور امریکا- بعد از سفر من برود و از پاکستان بازدید کند، دیگر نرفت! دیدند آبروریزی است برای او؛ چون آن وضعی که مردم در استقبال از رئیسجمهوری اسلامی ایران بوجود آوردند، اگر او میرفت آنگونه نمیشد. الآن رئیسجمهوری اسلامی ایران به هر کشوری از کشورهای منطقهی شرقی- چه اسلامی و چه حتّی غیر اسلامی- بخواهد برود، وقتی به مردم بگویند، عکسالعمل آنها شوقآمیز، با اظهار علاقه و با اظهار طرفداری است؛ به هرکدام از آنها بگویند رئیسجمهور امریکا میخواهد بیاید، عکسش را آتش میزنند و پرچمش را پاره میکنند! اینطوری است. امروز در دنیا، جبههی سیاسی و جنگ ارادهها و عزمها و تدبیرها به این شکل است؛ آرایش این جبهه اینگونه است. اتاق فرماندهی این طرف این جبهه، ایران است: ایران حزباللّهیِ پُر از عزم و همت، اما با دست خالی؛ به خاطر اینکه صد سال قبل از او، سلاطین خائن پهلوی و قاجار، هرچه توانستند ضربه زدند، غارت کردند و لطمه زدند؛ حالا از صفر شروع کرده. طرف مقابل، دویست سال است که مشغول خودسازی است- چه از درون خودش، چه با آنچه که از دنیا غارت کرده- و دست او از لحاظ علمی و از لحاظ اقتصادی پُر است. دست این طرف- از لحاظ عُدّهی ظاهری و پشتیبانیهای ظاهری؛ یعنی پول و سلاح و اینها- خالی است؛ اما در عین حال دنیا وقتی نگاه میکند، این دو کفه را برابر، و در یک جاهائی کفهی همین نیروی حزباللّهی را سنگینتر میبیند. چرا سنگینتر میبیند؟ مگر ما چه داریم؟ همان احساس حضور! حضور! ما ملتی داریم که با انقلاب اخت است؛ گره خورده است؛ جوشیده است. در بین این ملت که سطوح گوناگون و مختلفی دارند، روحیهی جمع کثیری این است که هرجا و هر زمان و هرطور که لازم باشد، سینهشان را سپر میکنند و به وسط میدان میآیند. این نقطهی قوّت ماست. این چگونه حاصل شده است؟ با موتور ایمان، با روحیهی انقلاب، با انگیزهی دین؛ این حقیقتی که دنیاداران او را نفهمیدند! نفهمیدند که قدرت دین چه استحکامی به یک ملت و به یک نظام میدهد. جمهوری اسلامی به طور طبیعی در این راه و در این کیفیت قرار داشت و قرار گرفت؛ یعنی ایمان. حالا شما- بسیج دانشجویی- در این خیمهی فرماندهی در کجا قرار دارید؟ خودتان معین کنید و فکرش را بکنید؛ البته با این محاسبه. دانشجوجماعت- بخصوص آن وقتیکه انگیزهی بسیجی و روح بسیجی بر او حاکم است- آن عنصر بیهمتاست؛ بیهمتاست. یعنی برای پیشبرد این حرکت عظیم، دیگر نمیتوان روی او قیمت گذاشت. همین تیپ مستقل قائم که از سال 65 تشکیل شده است، تا آخر جنگ- تقریباً در طول دو سال و نیم- در بیست و پنج عملیات آفندی و پدافندی شرکت کرده است. این شوخی است؟! بیست و پنج عملیات! رزمندگان این استان، تیپ قائم را سال 65 تشکیل دادند و قبلش هم در قالب لشکر هفده علیّ بن ابی طالب و تیپ امام رضا (علیهماالسّلام) از سمنان و شاهرود و دامغان و گرمسار و سراسر این استان به جبههها میرفتند و فعالیت میکردند. آنها به جای خود محفوظ؛ اما از وقتی این تیپ تشکیل شد، در طول تقریباً دو سال و نیم، در بیست و پنج عملیات آفندی و پدافندی شرکت کردند؛ این ارزش یک مجموعهی مردمی را نشان میدهد؛ قدرتِ ارادهها را نشان میدهد؛ صبر خانوادهها را نشان میدهد. همین تیپ قائم در عملیات مرصاد مهمترین نقش را ایفا کرد. شنیدم که نقش تیپ قائم در عملیات مرصاد آنچنان بود که اگر نبود، دشمن ممکن بود تا کرمانشاه پیش بیاید. آن که ایستاد، تیپ قائم بود. اینها در تاریخ میماند.
ستادهای پشتیبانی جنگ این استان- که من دیروز هم در سخنرانی عمومی اشاره کردم که مربوط به جهاد سازندگی بود- در مجموعههای مهندسی- رزمی کارهای برجستهای انجام دادند. آنچه که به من گزارش کردند اینها بیست و پنج هزار کیلومتر در جبهه جاده ساختهاند؛ چهارهزار کیلومتر خاکریز زدند! رقم را ببینید! نقل میکنند پسر بچهی چهارده، پانزدهساله پشت فرمان بولدوزر نشسته بود و خاکریز میزد؛ از بس کوچک بود، پشت فرمان دیده نمیشد! گاهی میخواست جلوش را ببیند، مجبور بود از روی صندلیاش بلند شود و ببیند؛ این بچه تا صبح خاکریز زد. این جوانها کجایند؟ در بین شماهایند؛ در میان این ملتند. این ارادهها کجایند؟ اینها تشکیلدهندهی ارادهی عمومی ملت ایران هستند و از بین نمیروند.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|