keyword/content
1395/09/03
1395/09/03
1395/08/12
1395/06/28
1395/05/31
1395/02/01
1394/12/20
1394/09/04
1394/09/04
1394/07/15
1394/07/08
1394/06/04
1394/03/14
1393/11/29
1393/09/06
1393/09/06
1393/08/26
1393/01/06
1392/08/29
1392/07/13
1392/01/28
1391/11/28
1391/09/01
1391/07/24
1391/07/19
1391/05/16
1390/10/07
1390/09/06
1390/07/22
1390/07/22
1390/03/10
1389/09/04
1389/08/12
1389/08/02
1389/08/02
1389/07/29
1389/07/18
1389/06/31
1389/06/31
1389/04/05
1389/04/02
1389/03/03
1389/01/22
1389/01/11
1388/11/06
1388/10/19
1388/09/04
1388/09/04
1388/06/04
1388/04/29
1388/03/29
1388/02/29
1388/02/26
1388/02/23
1388/01/26
1387/07/28
1387/02/16
1387/02/14
1387/02/12
1386/10/13
1386/09/20
1386/09/05
1386/08/09
1386/08/02
1386/06/18
1386/02/31
1386/02/31
1385/06/01
1385/05/23
1385/01/06
1384/10/29
1384/09/30
1384/09/07
1384/06/31
1384/06/02
1384/04/07
1384/03/05
1384/03/05
1384/02/15
1383/07/22
1383/07/05
1383/04/18
1383/04/16
1382/10/18
1382/10/14
1382/09/26
1382/09/09
1382/08/30
1382/06/29
1382/06/29
1382/06/26
1382/05/08
1382/04/29
1382/03/18
1382/03/18
1382/03/08
1382/01/27
1382/01/22
1381/12/19
1381/12/07
1381/08/26
1381/07/17
1381/06/24
1381/06/03
1381/05/28
1380/08/21
1380/07/04
1380/03/14
1380/02/16
1380/02/16
1380/02/16
1380/02/12
1380/02/12
1380/01/01
1379/11/24
1379/10/19
1379/09/05
1379/08/25
1379/08/24
1379/07/29
1379/07/06
1379/06/07
1379/05/06
1379/05/05
1379/05/05
1379/02/17
1379/02/01
1379/02/01
1379/02/01
1379/02/01
1379/01/06
1378/10/19
1378/09/26
1378/09/03
1378/06/13
1378/06/10
1378/06/08
1378/06/07
1378/05/08
1378/05/08
1378/05/08
1378/04/23
1378/01/09
1378/01/09
1377/11/19
1377/09/25
1377/09/02
1377/09/02
1377/08/08
1377/07/26
1377/07/14
1377/05/27
1377/03/21
1377/02/24
1377/02/22
1377/02/22
1377/02/22
1377/02/07
1377/02/07
1377/02/07
1377/01/30
1376/12/20
1376/11/30
1376/11/29
1376/11/11
1376/11/11
1376/09/05
1376/09/05
1376/07/25
1376/07/24
1376/07/05
1376/06/20
1376/06/19
1376/02/11
1376/02/03
1375/11/18
1375/09/15
1375/08/30
1375/08/06
1375/06/29
1375/06/27
1375/06/08
1375/03/20
1375/03/03
1375/02/29
1375/02/13
1374/10/05
1374/09/19
1374/09/08
1374/09/08
1374/07/26
1374/07/24
1374/07/22
1374/06/29
1374/03/25
1374/01/28
1373/10/15
1373/10/10
1373/09/03
1373/08/05
1373/07/13
1373/07/13
1373/01/31
1372/08/30
1372/08/30
1372/08/18
1372/07/07
1372/05/08
1372/05/06
1372/05/05
1372/03/31
1372/03/26
1372/02/15
1372/01/05
1371/11/27
1371/11/06
1371/11/06
1371/09/11
1371/08/27
1371/08/27
1371/07/18
1371/07/16
1371/07/16
1371/05/21
1371/05/07
1371/04/22
1371/04/22
1371/04/22
1371/03/20
1371/03/20
1371/03/14
1371/01/15
1370/12/14
1370/12/05
1370/12/01
1370/12/01
1370/11/30
1370/11/30
1370/10/13
1370/10/12
1370/10/11
1370/09/13
1370/09/11
1370/08/30
1370/08/08
1370/07/05
1370/07/03
1370/06/27
1370/06/25
1370/05/30
1369/11/29
1369/10/01
1369/09/24
1369/09/07
1369/09/07
1369/09/05
1369/09/01
1369/07/04
1369/06/29
1369/06/28
1369/06/26
1369/04/06
1369/04/05
1369/04/04
1369/03/10
1369/03/03
1369/02/22
1369/02/12
1368/12/10
1368/11/15
1368/11/15
1368/11/07
1368/09/02
1368/09/02
1368/09/02
1368/09/02
1368/09/02
1368/08/29
1368/07/05
1368/07/05
1368/06/30
1368/06/30
1368/06/26
1368/06/23
1368/04/23
1368/04/21
1368/04/15
1368/04/14
1368/04/06
1368/04/05
1368/03/25
1368/03/18

بسیج یکی از آن پدیده‌های شگفت‌آور دوران انقلاب بود؛ امام بزرگوار از طرف پروردگار ملهَم شد به اینکه این اقدام را بکند؛ بسیج بیست میلیونی که ایشان اعلان کردند و سازمان بسیج که تشکیل شد، خیلی کار بزرگی بود. اصلاً معنای این کار چه بود؟ معنای این کار این بود که خدای متعال به امام بزرگوار این تعلیم را داد، این الهام را کرد که سرنوشت انقلاب را بسپرد دست جوانها؛ نه‌فقط جوانهای آن روز. وقتی جوانها وارد میدان شدند، این امانتی را که دست آنها سپرده شده است، این اعتمادی را که به آنها شده است، دست‌به‌دست در طول زمان به یکدیگر منتقل میکنند؛ و همین اتّفاق افتاده است. شاید نود درصد شماها که اینجا هستید، نه دوران امام را دیده‌اید، نه امام را مشاهده کرده‌اید، اکثرتان جنگ را ندیده‌اید امّا روحیّه، همان روحیّه است. نه اینکه من از اظهاراتی که این جوانهای عزیزمان اینجا کردند این را الهام بگیرم؛ نه، من اطّلاع دارم، من مرتبطم با جوانها. روحیّه‌ی امروز جوانهای ما همان روحیّه‌ی جوانهای آن‌وقت است؛ با این تفاوت که آنها آن‌وقت در وسط کوره‌ی انقلاب بودند، امروز آن [شرایط] نیست، درعین‌حال آن روحیّه هست. تفاوت دیگر اینکه بصیرت و آگاهی و تجربه‌ای که جوانهای ما امروز دارند، آن روز وجود نداشت؛ یعنی ما پیش رفته‌ایم. امام سرنوشت انقلاب را سپرد به شما جوانها؛ و هر مجموعه‌ی جوانی، هر نسلی، وقتی از جوانی پا میگذارد به میانسالی، در واقع این امانت را تحویل میدهد به نسل جوان بعد از خودش و این سلسله تمام‌نشدنی است.
 البتّه معنای اینکه ما میگوییم حفظ انقلاب و پاسداشت انقلاب را امام به جوانها داد، این نیست که غیر جوانها مأموریّت ندارند؛ چرا، این مأموریّت همه است؛ از پیرمرد هشتادساله و بالاتر از هشتاد‌ساله تا نوجوان، از مرد تا زن، از نخبه تا غیر نخبه و مجموع آحاد ملّت و کشور مأموریّت دارند انقلابشان را حفظ کنند؛ این وظیفه‌ی همه‌ی ما است؛ امّا جوان پیش‌ران است، موتور حرکت است. اگر نسل جوان نمیبود و نمیخواست و اقدام نمیکرد، حرکت متوقّف میشد؛ اندیشه‌ی پیران و فکر و تجربه‌ی آنها آن‌وقتی به کار می‌آید که حرکت جوانانه‌ی جوانان وجود داشته باشد؛ پیش‌ران این حرکت، جوانها هستند. بنابراین امروز، شما جوانهایی که امام را ندیده‌اید مخاطب امامید، امام با شما حرف زده است، امام با شما صحبت کرده است. مراجعه کنید به مطالب امام. این یک نکته.
 یک نکته‌ی دیگر این است که قطعاً حرکت بسیجی در کشور ما پیروز است. شرط اصلی‌ای که این پیروزی دارد این است که همه‌ی ما -جوانها و غیر جوانها- تقوا را و حُسن عمل را برای خودمان یک وظیفه بدانیم. تقوای شخصی و تقوای اجتماعی و گروهی، هرکدام معنایی دارد؛ حالا من درباره‌ی تقوای گروهی هم صحبت کرده‌ام، عرایضی کرده‌ام و دیگر نمیخواهم تکرار کنم. تقوا لازم است؛ خودتان را مراقبت کنید؛ هم مراقبت شخصی کنید، هم مراقبت گروهی کنید. اگر این‌[طور] شد، خدا  فرمود: اِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَ الَّذینَ هُم مُحسِنُون‌؛(۴) کسانی که تقوا پیشه کنند و نیکو عمل بکنند، مَعَ الَّذینَ، خدا با اینها است. اینکه خدا با یک جمعی باشد، خیلی مسئله‌ی مهمّی است.

بنده چند سرفصل را در مورد بسیج عرض میکنم. شما برادران و خواهرانی هستید که در بخشهای مختلف بسیج مسئولیّت دارید؛ هرکدام از این سرفصل‌ها، هم شرح و توضیح لازم دارد -که نه وقتش را داریم و نه الان مجال آن است- هم برنامه‌ریزی و رویّه‌سازی لازم دارد. بنده فقط سرفصل‌ها را میگویم، بقیّه‌اش به عهده‌ی شما.
 یکی این است که بسیج صرفاً یک حرکت احساسی نیست، بسیج متّکی است به دانستن و فهمیدن، متّکی است به بصیرت. واقعیّت بسیج هم همین است و در این جهت باید پیش برود. اگر صرفاً احساس بود، احساس با یک اندک چیزی تغییر پیدا میکند. یک عدّه‌ای اوّل انقلاب جزو کسانی بودند که پرشور با انقلاب همراه بودند امّا از روی احساس؛ از روی عمق فهم دینی نبود. بنده با بعضی از اینها ارتباط داشتم، آشنا بودم، در دانشگاه و بیرون دانشگاه اینها را می‌شناختم؛ عمق دینی نداشتند. نتیجه این شد که با نشست و برخاست با بعضی آدمهایی که زاویه‌ی با انقلاب داشتند، اینها هم با انقلاب زاویه‌دار شدند -خاصیّت زاویه هم این است که اوّل خیلی محدود شروع میشود، [امّا] هرچه انسان خط را پیش برود، این فاصله بیشتر میشود، دهنه وسیع‌تر میشود- شدند مقابل انقلاب. بسیج همراه با بصیرت است. اینکه بنده سال ۸۸ روی بصیرت تکیه کردم، عدّه‌ای ناراحت شدند، عصبانی شدند، طنز گفتند، بد گفتند، مقاله نوشتند علیه اینکه چرا میگویید بصیرت، به‌خاطر این است؛ بصیرت مهم است؛ دانستن و فهمیدن مهم است.
 دوّم؛ بسیج جناحی نیست؛ یکی از دو جناح سیاسی، یا سه جناح سیاسی، یا چهار جناح سیاسیِ داخل کشور نیست. بسیج لشکر انقلاب است، بسیج مال انقلاب است. اگر دوگانگی‌ای وجود داشته باشد، دوگانگی انقلابی و ضدّ انقلابی است -حتّی [فرد] غیر انقلابی هم قابل کشش است، قابل جذب است؛ بنده معتقد به جذب حدّاکثری‌ام، البتّه با روشهای خودش، نه اینکه حالا هر کاری بکنیم به‌عنوان جذب حدّاکثری- انقلاب و ضدّ انقلاب. هر جناحی، هر کسی، هر آدمی که انقلاب را قبول دارد، در خدمت انقلاب است، دنبال انقلاب است، بسیج طرف‌دار او هم هست. یعنی این‌جور نیست که ما در جناحهای داخل کشور، بسیج را جزو این جناح یا آن جناح یا آن جناح [سوم] یا آن جناح [چهارم] بدانیم؛ نخیر، خود بسیج  یک جریان است، یک شطّ عظیم جاری است به سمت اهداف انقلاب.
 نکته‌ی دیگر؛ در بسیج هم‌افزایی لازم است. یعنی بایستی قشرهای مختلف مردم در بسیج حضور داشته باشند؛ همین بسیج اقشار. دانش‌آموز و دانشجو و کارگر و استاد دانشگاه و کاسب و حقوق‌دان و غیره و غیره و غیره، همه باید باشند. این گستره‌ی بسیج به‌صورت افقی است. البتّه شرطش این است که اینها با همدیگر هماهنگی بکنند. یکی از کارهای لازمی که بنده توصیه میکنم -همین‌جا هم میگویم، مسئولین هم تشریف دارند- و باید انجام بگیرد، [ایجاد] یک سازوکار قطعی است برای هماهنگی و همکاری و هم‌افزایی این سطح وسیع افقی. بنابراین بسیج خطّ افقی دارد -این یک- از طرفی بسیج احتیاج دارد به مجموعه‌های اندیشه‌ورز، به هدایت عمومی. این هدایت -که بعد درباره‌ی این بیشتر صحبت عرض خواهم کرد- یک خطّ عمودی است که حالا نقش این خطّ عمودی چیست، [بعد] عرض میکنم. هم خطّ افقی در بسیج هست، هم خطّ عمودی در بسیج هست. نه مثل سازمانهای متعارف نظامی یا تشکیلات اداری است که صرفاً خطّ عمودی باشد، نه مثل مجموعه‌های خدماتی مردمی است که صرفاً خطّ افقی باشد. هم خطّ عمودی دارد، هم خطّ افقی دارد؛ هرکدام بنحوی برای تشکیل بسیجیک امر لازمی است.
 نکته‌ی بعدی این است که بسیج تحقّق مردم‌سالاری دینی است. ما که میگوییم مردم‌سالاری دینی یا مردم‌سالاری اسلامی، بعضی خیال میکنند این مردم‌سالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ آن [تنها] یکی از جلوه‌های مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالارِ زندگیِ جامعه، خود مردمند؛ مردم‌سالاری یعنی این؛ این معنای مردم‌سالاری اسلامی است. بسیج در همه‌ی عرصه‌ها مظهر مردم‌سالاری دینی و مردم‌سالاری اسلامی است. اگرچنانچه بسیج وارد اقتصاد بشود، اقتصاد میشود مردم‌سالار؛ همین که آقایان اینجا الان اظهار کردند و کاملاً درست است. این اقتصاد مقاومتی که ما عرض کردیم، اگر بتواند از قوّت و قدرت بسیج استفاده کند، میشود اقتصاد مقاومتی مردم‌سالار؛ در علم همین‌جور است، در پیشرفتهای گوناگون اجتماعی همین‌جور است، در سیاست همین‌جور است؛ مظهر مردم‌سالاری دینی، بسیج است.
 یک نکته‌ی دیگر این است که گفتیم هیئتهای اندیشه‌ورز؛ من اصرار دارم این کلمه‌ی «اتاق فکر» را که فرنگی‌ها میگویند به کار نبرم. اتاق فکر یک تعبیر فرنگی است، می‌آیند آقایان می‌نشینند کلمات فرنگی را تبدیل میکنند به ترجمه‌ی تحت‌اللفظی فارسی، همانها را مدام با افتخار به کار میبرند؛ نه، ما خودمان زبان داریم، واژه‌سازی کنیم. «هیئتهای اندیشه‌ورز» از «اتاق فکر» خیلی گویاتر هم هست. ما هیئتهای اندیشه‌ورز لازم داریم. کجا؟ در دو نقطه: یکی در رأس، یکی در لایه‌ها. لایه‌های گوناگون بسیج فراوان است. همین که حالا این بچّه‌ها اینجا میگویند ما شوق داریم و ما را بفرستید و چرا نمیفرستید، همان جنگ سخت است؛ از جنگ سخت که احتیاج دارد به هیئت اندیشه‌ورز برای ترسیم و تعیین حدود این کار که چه کسی  برود، کِی برود، چه‌جوری برود؛ تا جنگ نرم که جنگ نرم یک عرصه‌ی بسیار وسیعی است و روزبه‌روز هم با گسترش این فضای مجازی دارد گسترده‌تر میشود و خیلی هم خطرناک‌تر از جنگ سخت است -یعنی در جنگ سخت، جسمها به خاک و خون کشیده میشوند، [ولی] روحها پرواز میکنند و میروند به بهشت؛ [امّا] در جنگ نرم، اگر خدای نکرده دشمن غلبه بکند، جسمها پروار میشوند و سالم میمانند، [ولی] روحها میروند به قعر جهنم؛ فرقش این است؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است- هیئت اندیشه‌ورز لازم دارد؛ تا سازندگی که بسیج یک‌جاهایی مشغول سازندگی است؛ تا تقسیم مأموریّتهای جغرافیایی -همین‌که آمایش سرزمینی میگویند؛ در یک نقطه‌ای از کشور بسیج میتواند یک کاری را انجام بدهد که در نقطه‌ی دیگر یا نمیتواند انجام بدهد آن کار را، یا لازم نیست انجام بدهد- این باید با هوشیاری صورت بگیرد که هیئت اندیشه‌ورز لازم دارد. تمام این لایه‌های مختلف و لایه‌های گوناگون دیگر، هرکدام هیئتهای اندیشه‌ورز لازم دارد.
 علاوه‌ی بر این، هیئت اندیشه‌ورز در بالاترین سطوح بسیج که برای کلّ مجموعه‌ی بسیج بنشینند خط‌نگاری کنند، راهبردنگاری کنند -اینجا هم من مایل نیستم تعبیر استراتژیست را به کار ببرم؛ راهبردنگار، راهبرداندیش- لازم داریم. ما راهبرداندیشانی را لازم داریم که بنشینند و کارشان فقط این باشد؛ این از مهم‌ترین کارها است. مثل راهبرداندیشان نظامی که در همه‌جای دنیا هم معمول است، به قول خودشان استراتژیست‌های نظامی که می‌نشینند و تکلیف جنگ را، کار نظامی را مشخّص میکنند. این لازم است، اینها کارهایی است که باید انجام بگیرد. وقتی ما اینها را انجام دادیم، آن‌وقت شما در هر نقطه‌ای از مجموعه‌ی عظیم بسیج که مشغول کار هستید -در حلقه‌ی صالحین باشد، در راهیان نور باشد، در دبیرستان باشد، در دانشگاه باشد، در محیط کارگری باشد، در مسجد باشد- هرجا که شما در زمینه‌ی بسیج مشغول کار هستید و میدانید که یک عضو فعّال هستید از یک مجموعه‌ی خردمند و هدف‌دار که دارد حرکت میکند و پیش میرود، این احساس در شما به وجود می‌آ‌ید. نمیگویم مثل یک عضو از بدن؛ نه، چون اعضای بدن درست است که حرکت میکنند، امّا همه‌ اسیر مغزند؛ مغز میگوید ببین، مغز میگوید بشنو، مغز میگوید بگو یا حرکت کن؛ مغز فعّال است. در بسیج این‌جوری نیست که فقط از مرکز بگویند بگو؛ نه، مثل این است که هر عضوی خودش یک مغزی داشته باشد که با آن مغز اصلی که در سر است هماهنگ باشد -که این هماهنگی البتّه راه‌هایی دارد- یک‌چنین حالتی به وجود خواهد آمد.
 اگر چنانچه ما این هیئتهای اندیشه‌ورز را داشتیم و فعّال کردیم، در کنار این، هیئتهای رصدگر لازم است. رصدِ چه؟ چون بسیجیک موجود متحرّک است، یک مجموعه‌ی زنده است، پویا است، مشغول رویش است، مشغول پیش‌روندگی است، باید رصد کرد که متوقّف نشود؛ باید رصد کرد که راه را خطا نرود، اشتباه نرود؛ باید رصد کرد که مورد آسیب قرار نگیرد، مریض نشود، ویروس‌های گوناگون در آن نفوذ نکنند. دستگاه رصدگر غیر از دستگاه اطّلاعات و حفاظت اطّلاعات و مانند اینها است؛ آنها را کار ندارم، آنها به جای خودش هر کدام مسئولیّتی دارند؛ دستگاه رصدگر آن دستگاه خردمند و عاقلی است که مثل صفحه‌ی مغناطیسی و برقی که انسان جلویش گذاشته و دارد واقعیّت بیرون را مشاهده میکند، میبیند که چه اتّفاقی می‌افتد.
 اینها لازم است؛ اینها چیزهایی است که برای پیشرفت بسیج و برای تکامل و ثمردهی هرچه بیشتر این شجره‌ی طیّبه لازم است. چون شجره‌، طیّبه است: اَصلُها ثابِتٌ وَ فرعُها فِی السَّماء * تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها.(۹) اگر بخواهید این «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها» تحقّق پیدا بکند، این چیزهایی که عرض کردیم لازم است. خب اینهایی که ما عرض کردیم خطوط کلّی است؛ تحلیلی و ذهنی هم نیست. همه‌ی این چیزهایی که عرض کردم ناظر به عمل است، ناظر به واقعیّت است؛ هرکدام از اینها شرح و تفصیل هم دارد -همین‌طور که قبلاً عرض شد- هرکدام از اینها، رویّه‌سازی و برنامه‌سازی هم لازم دارد که اینها به عهده‌ی شماها است، به عهده‌ی مسئولین است؛ باید بنشینند این کارها را انجام بدهند؛ اینها خطوط کلّی ناظر به عمل است، ناظر به واقع است که باید مورد توجّه قرار بگیرد.
 یک نقطه‌ی حاشیه‌ای هم اینجا عرض بکنیم -که در بیانات این دوستان هم بعضاً بود- و آن این است که بسیجِ الگوسازی بود؛ بسیجِ ایجاد الگو بود. این الگو بدون اینکه هیچ تبلیغاتی برایش بشود، هیچ کاغذی نوشته بشود، کتابی نوشته بشود، پیغامی به کسی داده بشود، به‌طور طبیعی در یک بخش مهمّی از دنیای اسلام جا باز کرد؛ یعنی خودش را نشان داد. از روی آن نسخه‌نویسی کردند؛ بعضی‌ها نسخه‌نویسی کردند برای هدفهای خوب، بعضی‌ها نسخه‌نویسی کردند برای هدفهای بد. اینکه جوانها را بیاورند، با انگیزه‌ی دین وارد میدان کنند، مسئولیّت را به آنها بسپرند، به آنها اعتماد بکنند؛ این شد یک الگو. حالا که الگو شد، دوستان ما در خیلی از کشورها از این الگو بهره گرفتند -که حالا آقایان اسم آوردند، بنده نمیخواهم از کشوری اسم بیاورم- دشمنان [هم] نشستند برایش برنامه‌ریزی کردند. یکی از برنامه‌ریزی‌های دشمن عبارت است از نفوذ. بنده الان شاید حدود یک سال یا بیشتر است که راجع به نفوذ دارم صحبت میکنم. از نفوذ باید ترسید، باید مراقب بود. معنای ترس [هم] این نیست که آدم خوف کند، یعنی ملاحظه کنید، مراقب باشید؛ نفوذ خیلی مهم است.
 یکی [دیگر] از راه‌هایی که دشمنها دنبال میکنند، ایجاد خطوط موازی است؛ رقیب درست کردن برای بسیج؛ از این کارها هم میکنند. بنده نمیخواهم حالا وارد جزئیّات بشوم امّا من می‌شناسم، اطّلاع دارم، شاید بعضی از شما هم اطّلاع داشته باشید که همین الان دارند برای بسیج، برای جوانهای کشور، برای همانهایی که من گفتم «افسران جنگ نرم»، رقیب‌سازی میکنند. یک خطّ موازی درست میکنند، برای اینکه از اینجا غافلش کنند و آنجا بکشانندش. اینها مسائل مهمّی است.
 خب، اگر این سرفصل‌هایی که عرض کردیم، مورد توجّه قرار بگیرد -البتّه حرفهای دیگری هم هست که حالا دیگر مجال نیست عرض بکنیم- آن‌وقت بسیج این توانایی را خواهد داشت که در اصلی‌ترین عرصه‌های جامعه به‌صورت پُرقدرت ظاهر بشود و اثر بگذارد؛ هم در عرصه‌ی علم، هم در عرصه‌ی فرهنگ، هم در عرصه‌ی اقتصاد، هم در عرصه‌ی خدمت‌رسانی؛ در همه‌ی این عرصه‌ها بسیج میتواند به‌عنوان یک نیروی پُرقدرت و اثرگذار [ظاهر شود]. وقتی میگویند بسیج بی‌ترمز است، یعنی همین.(۱۰) به عبارت دیگر، بسیج میتواند دستگاه‌های مسئول را، هم در جهت‌دهی، هم در هدف‌گذاری، هم در عمل یاری بدهد. یعنی ما وقتی راجع به بسیج صحبت میکنیم و این مطالب را میگوییم و توانایی‌های بسیج را میگوییم، نمیخواهیم برای قوّه‌ی مجریّه یک رقیب بتراشیم؛ نخیر، قوّه‌ی مجریّه وظایفی دارد، مسئولیّتهایی دارد که باید آنها را انجام بدهد، وظیفه‌اش است، امّا بسیجمیتواند کمک کند به قوّه‌ی مجریّه برای جهت‌دهی صحیح، برای جلوگیری از خطا و انحرافِ در مسیر. و در عمل [هم میتواند] کمک کند؛ مثل همین اقتصاد مقاومتی که بعضی از آقایان اشاره کردند. میتواند به‌عنوان مکمّل عمل کند، میتواند به‌عنوان امیدبخش عمل کند. بعضی از دستگاه‌های دولتی در بعضی از زمینه‌ها دچار ناامیدی میشوند و میگویند: نمیشود! چطور نمیشود؟ این‌همه کارهای بزرگ انجام گرفت، نمیشود یعنی چه؟ میگویند: نمیشود! بسیج وقتی‌که جلو افتاد، وقتی این نیروی جوان و پیش‌ران، حرکت صحیح خودش را دنبال کرد، آن آدم ناامید و افسرده هم بانشاط میشود و امیدوار میشود.
 البتّه من هرگز نمیخواهم مبالغه کنم، بنده نمیخواهم بگویم بسیجی یک فرشته است و از ضعفهای بشری دور است، نخیر؛ همه‌ی ماها دچار ضعفهای بشری هستیم؛ ترس داریم، تردید داریم، ملاحظات گوناگون داریم، گرفتاری‌های خانوادگی داریم، گرفتاری‌های اجتماعی داریم، امّا بن‌بست نداریم، من این را میخواهم بگویم. جوان بسیجی ممکن است یک‌وقتی، در یک برهه‌ای دچار ترس بشود، یا در یک مسئله‌ی خاصّی دچار تردید بشود، امّا دچار بن‌بست نمیشود؛ برای خاطر اینکه عناصر هدایتگر و قدرت‌آفرین و راهنما در بسیج آن‌قدر هست که بتواند همه‌ی این نقاط ضعف را برطرف کند یا تبدیل کند به نقاط قوّت.
 خب امروز ما مشاهده میکنیم در کشور از لحاظ مسائل اقتصادی مشکلاتی وجود دارد؛ البتّه ما امسال گفتیم سال اقدام و عمل، دیروز هم مسئولین محترم یک گزارش مفصّلی برای من فرستادند، فهرستی از اقدامها و عملهایی که انجام گرفته از اوّل سال تا حالا را ذکر کردند؛ یعنی ما خواستیم، گفتیم خب بالاخره [برای] اقدام و عمل چه اتّفاقی افتاده، یک گزارش مفصّلی دست من رسید و نگاه کردم. آمارهایی هست، کارهایی هست، اقداماتی انجام گرفته، منتها باید در صحنه‌ی عمل نتیجه‌اش دیده بشود؛ آنچه مهم است این است که آماری که ما میدهیم، نتیجه‌اش در عمل دیده بشود. من اوّل سال هم گفتم که بایستی جوری عمل بکنیم که وقتی آخر سال شد، بتوانیم فهرست بدهیم، بگوییم این کارها را انجام دادیم، این هم نشانه‌هایش در عمل و در واقعیّت جامعه؛ این‌جور نباشد که صرفاً گزارش باشد. بسیج میتواند در تحقّق این مقصود نقش ایفا کند.

از ساعات اوّل پیروزی انقلاب بلکه حتّی قبل از انقلاب دشمن درصدد توطئه برآمد. آمریکایی‌ها چند روز قبل از پیروزی انقلاب آدم فرستادند اینجا که شاید بتوانند یک کودتایی راه بیندازند و حرکت مردم را خنثی کنند که البتّه نتوانستند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، انواع و اقسام تلاشها را کردند؛ چه تلاشهای سیاسی رسمی که سنای آمریکا از همان روزهای اوّل علیه جمهوری اسلامی موضع گرفت، اعلام خصومت کرد، اعلام تحریم کرد -که این راه‌های رسمی بود، راه‌های علنی بود- چه از راه‌های غیر علنی، که تماس گرفتند با عوامل خودشان، با مزدوران خودشان در داخل کشور که شاید بتوانند از حضور قومیّتهای مختلف برای ایجاد اختلاف در میان ملّت استفاده کنند، که تو دهنشان خورد. هم خود قومیّتهای ما -عرب ما، تُرک ما، کُرد ما، لُر ما، ترکمن ما، که همه آماج این توطئه بودند- در مقابل آمریکا ایستادند و هم جوانان مؤمن، جوانانی که آن روز، هنوز اسم پاسدار رویشان نبود، اسم بسیج رویشان نبود امّا به‌معنای حقیقی کلمه پاسدار انقلاب بودند و بسیجیِ راه انقلاب بودند، رفتند توطئه‌ی آمریکا را خنثی کردند. بنابراین آمریکایی‌ها از ساعت اوّل شروع کردند و اینها همه غیر از کارهایی بود که در داخل سفارت آمریکا همین‌جا در تهران انجام میگرفت.

ایشان همچنین از «بسیج» به‌عنوان «ظرفیتی ملی» یاد کردند و با اظهار خرسندی از فعالیت‌های فراوان در این مجموعه‌ی مردمی، بر عمق‌بخشی به فعالیت‌ها تأکید کردند.

مسجد پایگاه بزرگ بسیج فرهنگی و حرکت فرهنگی است؛ شیوه‌ی کار را باید در مسجد آموخت که چه‌کار کنیم. اوّلاً به شما عرض بکنم حرفی که شما با مأمومین خودتان و مسجدی‌های خودتان میزنید، از نطق تلویزیونی و مانند اینها بمراتب کارآمدتر و مؤثّرتر است؛ بارها این را عرض کرده‌ایم که نگاهِ چشم‌درچشم و جلسه‌ی نزدیک که نفَس گوینده به شنونده میخورَد، یک‌چیز دیگری است؛ این فقط هم در اجتماعات ما تجلّی دارد؛ البتّه در کلّ اسلام در نمازهای جمعه و امثال اینها این هست، لکن در بین شیعه، بُروزوظهور بیشتری دارد. این مجالس روضه‌خوانی، مجالس وعظ و خطابه، مجالس گوناگون خیلی چیزهای مهمّی است؛ اینها را دست‌کم نباید گرفت، هم از فضای مجازی مؤثّرتر است، هم از صداوسیما مؤثّرتر است، منتها خب دایره‌اش محدود است؛ اگرچنانچه این سلسله‌ی عظیم، این تشکیلات عظیم خوب کار کند و در همه‌جا کار کند، تأثیراتش برهمه‌ی اینها فائق خواهد آمد و میتوانید شما این جوان را، این مخاطب را به معنای واقعی کلمه مصونیّت ببخشید و میتوانید او را در مقابل این میکروب‌ها و این ویروس‌هایی که به‌طور دائم دارد سرازیر میشود به‌طرف این کشور و طرف این نظام واکسینه کنید. بنابراین [مسجد] هسته‌ی مقاومت است، منتها مقاومت بِاَنواعه؛(۱۰) مقاومت فرهنگی، مقاومت سیاسی، و درجای خود هم مقاومت امنیّتی و نظامی؛ کمااینکه در مساجد [اینگونه بوده‌]. ...
مساجد ما یعنی مساجدی که امروز خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی هستند و غالباً سی سال چهل سال عمر دارند، یک تاریخ شنیدنی و زیبایی دارند؛ غالباً این‌جور هستند. در این مساجد علمایی آمده‌اند، ائمّه‌ی جماعتی آمده‌اند، رفتارهایی داشته‌اند، برخوردهایی داشته‌اند، مؤمنینی در اینجا آمده‌اند، جوانهایی در اینجا تربیت شده‌اند، از اینجا بسیجهایی صورت گرفته، شهدایی [داده‌اند]، پیکرهای شهیدی به این مساجد برگشته‌اند؛ اینها تاریخ است، اینها سرگذشت‌های جذّاب یک مسجد است؛ این سرگذشت‌ها را باید حفظ کرد. هرکدام از این مساجد میتواند یک سرگذشت واقعیِ جذّابِ درس‌آموزی داشته باشد برای کسانی که امروز در مسجدند و کسانی که فردا به این مسجد خواهند آمد؛ این را در قالبهای گوناگون -قالب کتاب، قالب مقالات مجلّه‌ای، قالب عکس، قالب کلیپ- میشود درآورد؛ اینها را میشود تبیین کرد. چقدر از این مساجد هستند که شهدای نام‌آوری در این مساجد تربیت پیدا کردند، بعد خارج شدند و در راه خدا به شهادت رسیدند؛ این تاریخ را ما بایستی حفظ کنیم.

به تشکّلهای امین دانش‌آموزی میدان بدهند؛ مثل همین انجمنهای اسلامی، مثل همین اتّحادیّه؛ که اینها یک تشکّلند؛ تشکّل امین و متدیّن، یا بسیج، بسیج دانش‌آموزی؛ یک تشکّل است، تشکّل امین و متدیّن؛ به اینها میدان بدهند، میدان بدهند که کار کنند؛ فرصت بدهند، امکانات بدهند -[همان‌طور که‌] اینجا این جوانها گفتند- امکانات مادّی، امکانات معنوی؛ به اینها میدان بدهند، قدر بدانند. ما اگر میخواستیم این انگیزه‌هایی را که شما دارید، با پول و با تبلیغ و مانند اینها درست کنیم، هرگز امکان نداشت؛ لَو اَنفَقتَ ما فِی الاَرضِ جَمیعًا مآ اَلَّفتَ بَینَ قُلوبِهِم. اینجا هم بنده عرض میکنم اگر همه‌ی ثروت را هم خرج میکردیم، نمیتوانستیم این همه انگیزه و این همه توان و این همه شوق و علاقه را جمع کنیم. این از درون دارد میجوشد؛ این را خدا کرده؛ دلها دست خدا است، دلهای من و شما دست خدا است. این را قدر بدانیم. اینها الان آمدند در میدان؛ جوانهای ما، چه در اتّحادیّه‌ی انجمنهای اسلامی، چه در بسیج و امثال اینها، آمدند وارد میدان شدند و میخواهند کار کنند برای خدا، برای انقلاب، برای کشور؛ به اینها باید میدان داد، باید به اینها کمک مادّی و معنوی کرد.

یک خصوصیّت دیگری که مهم و قابل توجّه است و باید واقعاً خدا را شکر کنیم، امنیّت و آرامش فضای انتخابات بود؛ حتّی در آنجاهایی که انگیزه‌های اختلاف وجود دارد؛ مثل مواردی که قومیّتهایی هست، بین دو شهر اختلاف هست، بین دو شهر رقابت هست؛ از این قبیل در سراسر کشور داریم؛ هیچ‌جا حادثه‌ی تلخی اتّفاق نیفتاد. حالا در شهرهای بزرگ و امثال اینها که واضح است، در گوشه‌وکنار کشور هم همین‌جور بود؛ حادثه‌ای که فضای انتخابات را تلخ کند و خدای نکرده به جان افراد صدمه‌ای وارد بشود، اتّفاق نیفتاد. امروز محیط اطراف ما را مشاهده کنید؛ در شرق ما، در غرب ما، در شمال ما، در جنوب ما کشورها دچار ناامنی‌اند. نه اینکه [فقط] انتخابات آرام و سالم نمیتوانند برگزار کنند؛ زندگی سالم و آرام هم ندارند؛ [فرد] از خانه که خارج میشود، نمیداند که به خانه برمیگردد یا نه. وضع ناامنی در کشورهای اطراف ما تقریباً این‌جوری است. در کشور ما بحمدالله انتخاباتی با این عظمت، با این شرکت وسیع اتّفاق می‌افتد؛ در تهران مردم از ساعت هشت صبح تا دوی بعد از نیمه‌شب [رأی میدادند]؛ به من گزارش دادند در بعضی از حوزه‌های انتخاباتی در تهران، نه تا دوازده [بلکه] تا دوی بعد از نصف‌شب مردم می‌آمدند، رأی میدادند و میرفتند؛ با کمال آرامش، با کمال امنیّت. این خیلی چیز مهمّی است؛ این برای کشور یک موجودی است، یک نعمت بزرگ الهی است برای یک کشور؛ این را باید قدر بدانیم. ما از کسانی که این امنیّت را توانستند تأمین کنند برای ما -از وزارت کشور تا نیروی انتظامی تا سپاه تا بسیج و دیگرانی که تأثیر در این معنا داشتند- حقیقتاً بایستی تشکّر کنیم.

چند مطلب را با استفاده از این فرصت ما اینجا عرض میکنیم. یک مطلب این است که پدیده‌ی بسیج، یک پدیده‌ی ابتکاری است؛ نه به این معنا که در کشورهای دیگر و در جاهای دیگر، نیروهای مقاومت مردمی وجود نداشتند؛ چرا، اینها را میدانیم لکن نیروهای مقاومت در کشورهای مختلف دنیا -در غرب و شرق و مانند اینها- معمولاً مربوطند به دوران اختناق، دوران فشار، دوران مبارزات؛ بعد از آنکه دوران مبارزات تمام شد، حالا یا خود این گروه‌های مقاومت به قدرت رسیدند یا دیگران با کمک اینها به قدرت رسیدند، این نیروی مقاومت تمام میشود و این تشکیلات مردمی به پایان میرسد؛ در دنیا این‌جور است؛ کسانی که با مقاومتهای مردمی در آفریقا، در اروپا، در آسیا، در کشورهای مختلف آشنا هستند میدانند. در دوره‌ی فرض بفرمایید تسلّط فرانسوی‌ها بر الجزائر، خب گروه‌های مردمیِ مقاومت تشکیل شد، سالها هم جنگیدند -شاید حدود هشت سال، ده سال، جنگ شدید داشتند- سختی‌های زیادی هم متحمّل شدند لکن بعد که دولت انقلابی تشکیل شد، دیگر از این گروه‌ها خبری نبود؛ بعضی‌شان به قدرت رسیدند، بعضی‌شان حزب تشکیل دادند، [ولی‌] چیزی به نام گروه مقاومت باقی نماند. یا مثلاً در فرانسه‌ی دوران اشغال آلمان، گروه‌های مقاومت بودند -چپ، راست، میانه- خیلی هم میجنگیدند لکن بعد از آنکه اشغال برطرف شد و حکومت تشکیل شد، دیگر از گروه‌ها خبری نبود؛ تمام شد، میرفتند. عرض کردیم، یا به قدرت میرسیدند -که همانهایی که به قدرت میرسیدند، به آفات قدرت هم دچار میشدند؛ این را بنده بالعیان در بعضی از کشورها دیدم؛ همان کسانی که در سنگرهای سخت، روی خاک، روی زمین، چند سال مبارزه کرده بودند تا به حکومت رسیده بودند، بعد در دوران حاکمیّتشان همان‌جور رفتار میکردند که مثلاً فرمانده‌ی پرتغالی که قبل از اینها بر این کشور حاکم بود رفتار میکرد؛ رفتار اینها هم مثل رفتار آنها بود، فرقی نمیکرد؛ هدف از مبارزه رسیدن به قدرت بود؛ این را بنده در موارد متعدّدی خودم مشاهده کردم- و به این شکل میشد و در واقع تبدّل ماهیّت میدادند؛ یا نه، دیگران به قدرت میرسیدند، اینها مثلاً حزب تشکیل میدادند؛ مثل بعضی از احزابی که در همین کشورها هست که آن حزبها هم در واقع مبارزه‌شان مبارزه‌ی برای رسیدن به قدرت بود. الان احزاب غربی و به تبع آنها احزاب در همه‌ی دنیا، هدفشان رسیدن به قدرت است؛ یعنی یک حزب مبارزه میکند برای اینکه دولت را در اختیار بگیرد؛ بعد آن حزبِ دیگر مبارزه میکند تا دولت را از دست این دربیاورد. یعنی امروز احزاب -آنچه به‌عنوان حزب در دنیا نامیده میشود- در واقع بستری برای رسیدگی به مفاهیم و معارف عالیه‌ی مورد اعتقاد آن حزب نیست، مثل آن چیزی که ماها در اوّل انقلاب از حزب در ذهنمان بود، امروز در دنیا این نیست؛ هدف این است که یک گروهی باشند -مثل یک باشگاهی یا یک مجموعه‌ای- که تلاش کنند خودشان را برسانند به قدرت؛ بعد که رسیدند به قدرت، همان آش و همان کاسه‌ی حکومت قبلی است؛ تفاوتی نمیکند. بنابراین گروه‌های مقاومت، با پیروزی‌ها حل میشدند، آب میرفتند، تمام میشدند. اینکه گروه‌های مقاومت، مثل یک جریان ممتد، مثل یک شطّ جوشان، در دوران پیروزی بمانند و روزبه‌روز بالنده‌تر بشوند، آگاهی‌هایشان بیشتر بشود، در میدانهای مختلفی که کشور به آنها احتیاج دارد به‌طور متشکّل شرکت کنند، از لحاظ کمّیّت و از لحاظ کیفیّت توسعه پیدا کنند، به مفاهیم جدید دست پیدا کنند، در نبردهای نوتولّدیافته بتوانند نقش ایفا کنند، آن‌چنان‌که بسیج ما است، این در دنیا بی‌سابقه است؛ چنین چیزی در دنیا سابقه ندارد.
 این هم هنر امام بود؛ امام (رضوان‌الله‌علیه) بسیج را تشکیل داد از متن مردم. بسیج، چیزی جدای از مردم نیست؛ بسیج، همین انسانهای موجود در اقشار مختلف مردمند -در دانشگاهند، در مزرعه‌اند، در بازارند، در دستگاه‌های گوناگون مسئول و غیرمسئولند- امّا بسیجی‌اند، جزو مجموعه‌ی بسیجند. بسیج در واقع یک انتخاب ویژه از میان آحاد ملّت است؛ یک نماینده از مجموعه‌ی ملّت است؛ بسیج این است. این را امام (رضوان‌الله‌علیه) تشکیل داد و روزبه‌روز توسعه پیدا کرد؛ از آنها چیزهای عجیب و عظیم و برجسته‌ای بُروز کرد. خیلی از این سرداران سپاهی ما -که یا شهید شدند، یا زنده‌اند بحمدالله، که از آنها چیزهای شگفت‌آوری می‌شنوید یا میخوانید در نوشته‌جات- اینها بسیجی‌اند؛ اینها اوّل به‌عنوان بسیج وارد شدند، موظّف نبودند؛ به‌عنوان بسیجی وارد میدان دفاع مقدّس شدند و استعداد اینها بُروز کرد و تبدیل شدند به سرداران بزرگی مثل شهید باقری، مثل شهید کاظمی، مثل شهید بروجردی و دیگران و دیگران و دیگران؛ این در عرصه‌ی جنگ. در عرصه‌ی علم هم همین‌جور؛ بسیاری از این افرادی که در عرصه‌ی علم و فنّاوری کارهای بزرگ انجام دادند، یا سابقه‌ی بسیجی دارند، یا خودشان الان بسیجی‌اند؛ ولو اسمشان هم در فهرست سازمان بسیج نوشته نشده باشد، [ولی‌] خودشان را بسیجی میدانند؛ همین شهدای هسته‌ای -رضایی‌نژاد، احمدی‌روشن، شهریاری، علی‌محمّدی، دیگران، دیگران- همانهایی که در مسائل فنّی فوق‌العاده‌ی هسته‌ای نقش‌آفرینی کردند که ما اینها را از نزدیک دیده‌ایم، اینها همه در واقع عناصر بسیجند. بسیج تعریف مشخّصی دارد: آحاد مردمی، که با هدف والای الهی و با روحیّه‌ی خستگی‌ناپذیر، وسط میدان، هرجایی که لازم باشد حضور پیدا میکنند، استعداد خودشان را بُروز میدهند، آنچه دارند در صحنه میگذارند، و از خطرات این راه هم نمیترسند؛ یعنی جانشان را کف دست گرفته‌اند. خب این حرف، در گفتن آسان است که «فلانی جانش را کف دستش گرفته» امّا در عمل به این آسانی نیست. بسیجی آن کسی است که برای این کار دشوار -یعنی بذل جان، حتّی بذل آن چیزهایی که از جان گاهی عزیزتر است- آمادگی دارد؛ این معنای بسیج است. این از اختصاصات کشور ما است، این مخصوص انقلاب اسلامی، و مربوط به جمهوری اسلامی است.
 خب، یک خصوصیّت بسیج، گستره‌ی حضور است که این را باید حفظ کرد؛ در عرصه‌ی نظامی، در عرصه‌ی علمی، در عرصه‌ی هنری -خب شهید آوینی یک بسیجی است؛ فرض بفرمایید فلان هنرمندِ متعهّدِ علاقه‌مند، چه در عالم هنرهای تجسّمی، چه در شعر، چه در ادبیّات و امثال اینها، این یک بسیجی است- چه در فنّاوری، چه اخیراً در مسائل اقتصادی که بنده هم به دولتی‌ها سفارش کردم و گفتم بسیج داوطلب است که در اقتصاد مقاومتی حضور پیدا کند و نقش‌آفرینی کند. البتّه خیلی باید برادران عزیزِ فرماندهان بسیج و سپاه مراقب باشند که فعّالیّت اقتصادی از جاهای لغزنده است؛ «چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند»، حواسشان باشد. من بعد اشاره خواهم کرد، از دامهای دشمن، یکی همین مسائل مالی و اقتصادی و مانند اینها است که باید خیلی مراقبت کرد، خیلی باید مواظب بود. چون انسان همیشه در معرض امتحان است، این را بدانید؛ و میدانید، در معارف اسلامی واضح است. یعنی انسان وقتی بلعم‌باعورا هم بشود -کسی که دعای او از درگاه خدا ردخور ندارد و هرچه دعا کند مستجاب میشود- و به اینجا هم برسد، باز جای لغزش وجود دارد، ممکن است بلغزد. یک خطّی است که شما دارید میروید بالا؛ در همه‌ی لحظات و آنات و قدمهای این خطّی که دارید میروید بالا، پرتگاه زیر پایتان است؛ در همه‌ی آنات؛ هرچه بالاتر هم بروید، پرتگاه سخت‌تر و سهمگین‌تر و خطرناک‌تر خواهد شد؛ باید مراقبت کرد که من آن مراقبت را هم عرض خواهم کرد. خب، پس گستره‌ی حضور هم -در همه‌ی عرصه‌هایی که ذکر کردیم و ذکر نکردیم که قابل حضور بسیجیان است- یکی از خصوصیّات است.
 حضور بسیج به‌معنای حضور مردم است؛ وقتی بسیج یک‌جا حاضر است، معنایش این است که ملّت ایران حاضر است -همین‌طور که عرض کردیم- بسیج نمونه و مسطوره ملّت ایران است، یک نمونه و یک نشانه‌ای است از مجموعه‌ی ملّت ایران. خب، این حضور هم البتّه معلوم است که برای دفاع از آرمانها است، برای دفاع از ارزشها است، برای دفاع از هویّت انقلابی و دفاع از هویّت ملّی است، برای کمک به این ملّت و این کشور است در رسیدن به آن نقاطی که شایسته‌ی آن است و آنها را به برکت انقلاب ترسیم کرده است و دارد حرکت میکند؛ حضور بسیج طبعاً به این معنا است؛ باید دفاع کند.
 خب، وقتی میگوییم باید دفاع کند، یک سؤال به ذهن میرسد که مگر حمله‌ای وجود دارد که دفاع کند؟ مگر دشمنی هست که باید دفاع کرد در مقابل آن دشمن؟ این سؤال به ذهن می‌آید. شماها جواب این سؤال را بروشنی میدانید؛ بله، دشمن هست؛ دشمن غدّار، زرنگ، دست‌وپادار، متقلّب، شیطان‌صفت در مقابل این حرکت عظیم وجود دارد؛ آن دشمن کیست؟ استکبار.
 البتّه مظهر استکبار، امروز آمریکا است؛ یک روزی انگلیس بود. این دشمن، بیکار نیست، مشغول است؛ دائم مشغول است. این تحلیلی که در اوّل صحبتِ سردار جعفری عزیزمان بود، این کاملاً تحلیل درستی است. امروز درگیری جهانی، بین حرکت استکباری و حرکت ارزشی و استقلال ملّی و هویّتی است که مظهرش انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی است؛ دعوا امروز در دنیا این است؛ نه اینکه دعواهای دیگری نیست؛ چرا، بالاخره بر سر یک جیفه هم سگها به جان هم می‌افتند، با هم دعوا میکنند، این هست لکن دعوای اصلی این است، خطّ اصلی و جبهه‌ی اصلی این است؛ لذا دشمن وجود دارد، دشمن حسّاس است.
 این استکبار عرض کردیم، مظهرش امروز آمریکا است؛ امّا این دستگاه سیاسی استکبار است، استکبار فقط دستگاه سیاسی نیست؛ دستگاه مالی گاهی مهم‌تر و مؤثّرتر است؛ [مثل‌] این شرکتها و کمپانی‌های بزرگ و پول‌دارهای بزرگ دنیا که عمدتاً هم صهیونیست هستند؛ مجموعه‌ی استکبار اینها هستند؛ اینها دائم مشغولند. در واقع هم زر و هم زور، زر و زور؛ حالا مثلّث زر و زور و تزویر را گفتند که مثلّث درستی هم هست. قدیمها که ماها میگفتیم زر و زور و تزویر، منظورمان از تزویر، تزویر دینی بود. یعنی عناصری که تحت پوشش دین می‌آیند و زمینه را صاف میکنند؛ جادّه را صاف میکنند برای ورود لشکر زر و زور. امّا امروز منظورمان از تزویر فقط تزویر دینی نیست، تزویر سیاسی هم هست؛ یعنی دستگاه‌های سیاسی، دستگاه‌های دیپلماسی، بشدّت در حال تزویر، نقشه‌چینی و توطئه و برنامه‌ریزی و طرّاحی‌اند؛ به چهره‌ی خندان ظاهر میشوند، با آغوش باز جلو می‌آیند و در همان حال مثل اینکه در بعضی از فیلم‌ها دیده‌اید، طرف را که بغل میگیرد، خنجر را هم در قلبش فرو میکند. بنابراین امروز تزویر شامل تزویر سیاسی و دیپلماسی و مانند اینها هم هست که باید به آن توجّه کرد. خب، این دشمنی است، این دشمنی در شکلهای مختلفی ممکن است ظاهر بشود. اینها را ما باید توجّه کنیم؛ یعنی باید دائم اینها را با خودمان تکرار کنیم، تمرین کنیم، از یاد نبریم تا بفهمیم چه کار باید بکنیم؛ همه‌مان -هم سیاستمداران کشور، مدیران کشور، شما بسیجی‌های عزیز و دیگرانی که فعّالند، متفکّرند، اهل کارند- اینها را باید دائم در ذهن داشته باشیم.

بسیج میتواند به دیگران تفهیم کند که مواضع سیاسی جمهوری اسلامی ایران -که امروز ما مواضع رسمی و سیاسی مسئولین دولتی‌مان و دستگاهمان در مورد سوریه، در مورد عراق، در مورد بحرین، در مورد یمن، در مورد فلسطین، مواضع روشن و آشکاری است- منطقی‌ترین مواضعی است که میتواند یک انسانِ منصف و عاقل اتّخاذ بکند.
 بسیج یک برکتی است برای نظام جمهوری اسلامی، یک ذخیره است، یک گنج است؛ یک گنج بی‌انتها؛ چون ملّت بی‌انتها است؛ یک گنج است. و من به شما عرض بکنم، به توفیق الهی ملّت عزیز ایران این گنجینه‌ی با ارزش را اوّلاً حفظ خواهد کرد، ثانیاً استخراج خواهد کرد، ثالثاً به کمک این همّتها و این اراده‌ها و این بصیرتها به اوج تعالی و ترقّی که مورد نظرش هست، قطعاً خواهد رسید. و دشمنان مجبورند نگاه کنند و تماشا کنند و پیشرفت ملّت ایران را ببینند؛ و کاری از آنها برنیاید. و ان‌شاءالله همین‌جور خواهد شد.

مشکل کنونی کشور متأسّفانه به‌خاطر وجود آدمهای بعضاً بی‌خیال و بعضاً سهل‌اندیش [است‌] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند. امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چه‌کار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دست‌کاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایده‌هایی که مربوط به مصالح کشور است. آماج اصلی هم جوانها هستند؛ در چنین وضعیّتی، جوانهای کشور خیلی باید بیدار باشند. الحمدلله بیدارند؛ هم دانشگاه‌های ما بیدارند، هم نیروهای مسلّح ما بیدارند و سازمانهای نظامی ما -هم ارتش، هم سپاه، هم بسیج، هم نیروی انتظامی- بحمدالله پای کارند؛ بنده از این جهت هیچ نگرانی‌ای ندارم. خطاب من به شما بچّه‌های انقلاب، جوانهای انقلاب که بحمدالله در یکی از مسائل مهمّ کشور، یعنی امنیّت دریا سهیم و فعّال هستید، این مضمون است که اهمّیّت کار خودتان را امروز بفهمید و بدانید. همان‌طور که در مباهله همه‌ی ایمان در مقابل کفر قرار گرفت، امروز، همه‌ی ایمان در نظام جمهوری اسلامی در مقابل کفر قرار گرفته است؛ و همان‌طور که معنویّت و صفا و اقتدار معنوی پیغمبر اکرم و خانواده‌اش توانست دشمن را از میدان خارج کند، به فضل الهی و به حول‌وقوّه‌ی الهی ملّت ایران با اقتدار خود و با معنویّت خود دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.

آمادگی شما نیروهای مسلّح -چه ارتش، چه سپاه، چه بسیج، چه بقیّه‌ی مجموعه‌های نیروهای مسلّح- فقط به معنای این نیست که در نبرد بر دشمن پیروز بشوید بلکه معنای دیگر آن مصون نگه داشتن کشور از نیّت بد دشمنان است. وقتی شما آماده باشید، وقتی شما مجهّز باشید، وقتی مسلّح به ایمان، مسلّح به علم، آماده‌ی فداکاری باشید، دشمن جرئت نمیکند به طرف شما گامی از روی بدخواهی بردارد؛ بله، تهدید میکنند، با زبان حرفهایی میزنند امّا ملّت ایران در دوران نزدیک به چهار دهه‌ی انقلاب نشان داده است که قوی است، قدرتمند است، نیرومند است، دارای هویّت است، دارای گوهر است، دارای جوهر است، می‌ایستد؛ یک نمونه دفاع مقدّس هشت‌ساله بود.

نکته‌ی دیگر این است که بخشهای بیرون از دولت دیده بشوند؛ حالا شما در مورد وزارتها و بخشهای دولتی ممکن است ابلاغ کنید؛[امّا] بخشهایی وجود دارند خارج از دولت؛ اینها میتوانند در اقتصاد مقاومتی نقش ایفا کنند، از جمله بسیج؛ من یک گزارشی [هم‌] دیدم. خیلی لازم است به نظر من -اگر وقت کنند آقای رئیس‌جمهور یا لااقل آقای جهانگیری- که بخواهید و ببینید مجموعه‌ی بسیج در مورد اقتصاد مقاومتی چه کارهایی میتوانند انجام بدهند و ظرفیّتش را دارند؛ ظرفیّت خیلی خوبی است. بسیج چیز کمی نیست، چیز کوچکی نیست؛ بسیج یک مجموعه‌ی عظیم و آماده‌به‌کاری است؛ اینها را بخواهید، ببینید چه‌کار میتوانند بکنند؛ اینها می‌آیند امکانات خودشان را عرضه میکنند و میگویند این‌کارها را هم کرده‌ایم. به نظر من امکاناتِ [خوبی هست‌]. حالا از جمله من بسیج را مثال زدم؛ بخشهای گوناگونی هستند، افراد اقتصاددان و به‌اصطلاح اقتصادی‌عمل‌کنِ بیرونی؛ بعضی‌ها هستند که شرکتهایی دارند و کارهایی دارند، از ظرفیّتهای اینها میشود استفاده کرد. و همه‌ی اینها در آن برنامه‌ی کلّی باید بیاید؛ یعنی برنامه‌ی کلّی، فقط ناظر به بخشهای دولتی نباید باشد. پس قدم اوّل، ایجاد این برنامه بود با این خصوصیّات.

سوّم؛ اعتقاد به اراده‌ی مردم و نیروی مردم، و مخالفت با تمرکزهای دولتی؛ این از جمله‌ی خطوط اصلیِ حرکت امام است. در آن‌روزها سعی میشد به‌خاطر یک برداشت نادرست، همه‌ی کارهای اقتصادی کشور به دولت موکول و وابسته شود؛ امام بارها و بارها هشدار میداد - و این هشدارها در بیانات ایشان به‌طور واضح منعکس است - که این مسائل را به مردم بسپارید؛ اعتماد به مردم داشت در مسائل اقتصادی، اعتماد به مردم داشت در مسائل نظامی. این را توجّه کنند: امام از اوّل پشتیبان ارتش بود؛ کسی که مانع از انحلال ارتش در کشور شد، شخص امام بود، با وجود این، نیروی سپاه را به‌وجود آورد، بعد هم نهاد بسیج را به‌وجود آورد؛ حرکت نظامی را یک جریان مردمی قرار داد. در مسائل اقتصادی، تکیه‌ی به مردم؛ در مسائل نظامی، تکیه‌ی به مردم؛ در مسائل سازندگیِ کشور، تکیه‌ی به مردم، که جهاد سازندگی را به راه انداخت؛ در مسائل تبلیغات، تکیه‌ی به مردم؛ و بالاتر از همه مسئله‌ی انتخابات کشور و آراء مردم در مدیریّت کشور و تشکیلات نظام سیاسی کشور. در تمام طول این مدّت - دوران حاکمیّت امام بزرگوار ما ده سال است؛ از این ده سال، هشت سال در این کشور جنگ بود؛ شهرها بمباران میشد؛ جبهه‌ها مشغول جنگ بودند - که شاید در حدود ده انتخابات در کشور انجام گرفت، انتخاباتهای گوناگون یک روز از تاریخ مقرّر خودش عقب نیفتاد؛ در همه‌ی مراحل، در همه‌ی احوال، در همه‌ی شرایط، امام بزرگوار اصرار داشت که انتخابات در وقت مقرّر خود انجام بگیرد.

همین دو روز قبل از این، دانشجویان بسیجی به بنده پیغام دادند و گِله کردند که چرا شما در پیشرفت هدفهای انقلاب اسلامی از ما دانشجوها استفاده نمیکنید؛ حرف مهمّی است. دانشجوی مشغول تحصیل توقّع دارد و به بنده پیغام میدهد که چرا از وجود ماها در مسائل مهمّ انقلاب در منطقه - چه مسائل نظامی و امنیّتی، چه مسائل گوناگون دیگر - استفاده نمیکنید؛ روحیّه‌ی جوانهای ما این است.

خوشامد عرض میکنم به شما برادران و خواهران عزیز، نخبگان جامعه‌ی بسیجی کشور و برگزیدگانی که مغز و فکر و علم را با عشق و دل همراه کردید و در میدانی قدم گذاشتید که پایان حضور در این میدان، پیروزی قطعی است و ان‌شاءالله محبوبیّت پیش خدای متعال. خداوند متعال در یک جای قرآن از کسانی یاد میکند که «یُحِبُّهُم وَ یُحِبّونَه»(۲) - هم آنها خدا را دوست میدارند، هم خدا آنها را دوست میدارد - و در جای دیگری از قرآن اینها را یا جمعی از اینها را معرّفی میکند و میفرماید:اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِه‌ صَفًّا کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوص؛(۳) یعنی همین جوان، مرد، زن، نخبه، فرزانه، مؤمن که همه‌ی توانایی‌های خود و وجود خود را روی دست گرفته و وارد میدان کرده؛ همان معنایی که ما برای بسیجی قائلیم. خداوند ان‌شاءالله به شماها اجر بدهد، به شما توفیق بدهد، راهنمایی و هدایت خود را لحظه‌ای از شما دریغ نفرماید و توفیقات خود را روزبه‌روز نسبت به شماها بیشتر کند.
 بیانات این دو برادر عزیز - فرمانده‌ی محترم کلّ سپاه پاسداران و رئیس سازمان بسیج مستضعفین - بیانات متقن و درستی بود؛ بیانات قوی و سنجیده و حساب‌شده‌ای بود. بنده هم چند جمله‌ای را عرض میکنم.
 ما بسیج را از اوّل تا امروز در میدانِ عمل دیده‌ایم؛ در عرصه‌های مختلف امّا همه عمل. در دفاع مقدّس - جنگ هشت‌ساله - در سازندگی؛ در فنّاوری‌های متنوّع - از سلّول‌های بنیادی بگیرید تا انرژی هسته‌ای، اینها کار بسیج است - از حضور پزشکان در بیمارستانهایی نزدیک به خطّ مقدّم جبهه، که بنده خودم در آن دوران دیدم این بیمارستانها را که دشمن با خمپاره‌های کوتاه‌بُرد میتوانست این مراکز را بزند. پزشکان از تهران، از شهرستان‌ها آماده بودند، بمجرّد اینکه از مرکز جبهه به آنها اطّلاع داده میشد که راه بیفتند، کیفشان، ساکشان حاضر بود و راه می‌افتادند میرفتند در آن‌چنان موقعیّتی کار میکردند؛ از فعّالیّتهای هنریِ بسیجی، کارهای هنری برجسته، فعّال و مؤثّر که روزبه‌روز هم بحمدالله تا امروز تکامل پیدا کرده؛ همه‌جا بسیج را ما در میدانِ عمل ملاحظه کرده‌ایم. منتها عرصه عرصه‌ی بسیار وسیعی است - که حالا بعد هم اشاره خواهم کرد - از عمل علمی، تا عمل هنری، تا عمل جنگی، تا عمل سازندگی، تا عمل اقتصادی و همه‌ی اینها.
 آنچه به‌نظرِ این حقیر، کمتر به آن پرداخته شده است و باید پرداخته بشود، مسئله‌ی عقبه‌ی فکری و پشتوانه‌ی فکری بسیجاست. بسیج یک اندیشه است، یک فکر است، یک منطق است، یک منظومه‌ی فکری است. علّت این هم که همه می‌بینند که تحصیل‌کرده، نخبه، نابغه، از رشته‌های مختلف مجذوب بسیج میشوند، این است که بسیج صرفاً یک حرکت احساسی نیست؛ یک منطق قوی پشت سرِ بسیج وجود دارد؛ این منطق، این علم، وقتی با عمل همراه میشود، این غوغا را درست میکند؛ این حوادث شگفت‌آور را خلق میکند. پایه‌ی این تفکّر چیست؟
 من چند جمله‌ی کوتاه درباره‌ی این تفکّر - تفکّری که قاعده‌ی بسیج است، پشتوانه‌ی بسیج است، عقبه‌ی فکری بسیج است - عرض میکنم. دو نکته را من در این مورد عرض میکنم، [که‌] جایِ فکر کردن و بحث کردن و کار کردن دارد.
 پایه‌ی این تفکّر، اعتقاد به مسئولیّت انسان است؛ مسئولیّت انسان. انسان موجودی است مسئول. نقطه‌ی مقابل این فکر، حالت احساس بی‌مسئولیّتی، «ولش کن»، «برو خوش باش»، «به خودت بپرداز» است. پایه‌ی فکری بسیج این مسئولیّت الهی است که حالا عرض میکنم مبانی دینی مستحکمی دارد. نه فقط مسئولیّت در برابر خود و در برابر خانواده‌ی خود و نزدیکان خود - که این هست - بلکه مسئولیّت در قبال حوادث زندگی؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غیر مسلمان. این احساس مسئولیّت فقط نسبت به انسانهای هم‌عقیده و مسلِم و مؤمن نیست بلکه حتّی نسبت به غیر مسلمین و غیر مؤمنین هم احساس مسئولیّت میکند. نقطه‌ی مقابلِ همان دَم‌غنیمتی، ولش کن و حالت تنبلی و حالت گریز از مسئولیّت و مانند اینها است. پایه‌ی اصلی بسیج، این احساس مسئولیّت است. این تفکّر مسئولیّت انسان، جزو بیّنات اسلام است. یعنی هیچ‌کس نمیتواند در این تردید بکند که اسلام، انسان را این‌جور موجودی میداند: موجودی که مسئول است، کار از او خواسته شده است.
 شما ملاحظه کنید احکام گوناگون را: مثلاً حکم امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر. امر به معروف یعنی شما همه مسئولید که معروف را، نیکی را گسترش بدهید، امر کنید به آن؛ نهی از منکر [یعنی‌] زشتی را، بدی را، پلشتی را نهی کنید؛ جلوی آن را بگیرید با شیوه‌های مختلف. معنای این چیست؟ معنای این، مسئولیّت در قبال سلامت عمومی جامعه است. همه مسئولند: من مسئولم؛ شما مسئولی؛ آن یکی مسئول است. یا مسئله‌ی جهاد. جهاد اسلام در واقع کمک به ملّتهایی است که پشت پرده‌ی سیاستهای استعماری و استکباری و استبدادی قرار داده شده‌اند که نور اسلام به اینها نرسد؛ نور هدایت به اینها نرسد. جهاد برای دریدن این پرده‌ها و این حجابها است؛ جهاد اسلامی این است. بحث اینکه آیا جهاد، دفاعی است یا ابتدائی است یا مانند اینها، بحثهای فرعی است؛ بحث اصلی این است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛(۴) چرا جهاد نمیکنید، مقاتله نمیکنید، نبرد نمیکنید در راه خدا - و بلافاصله [میگوید ]- و در راه مستضعفین، برای نجات مستضعفین؟ این احساس مسئولیّت است؛ یعنی شما برو جان خودت را به خطر بینداز و جانت را کف دستت بگیر در میدانهای خطر، برای اینکه مستضعفان را نجات بدهی؛ معنای این، همان مسئولیّت است دیگر. یا این حدیث معروفِ «مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم»؛(۵) و از این قبیل، فراوان آیات و روایاتی در متون اسلامی است که این جزو بیّنات اسلام است؛ یعنی اسلام انسان را این‌جور خواسته است که مسئول باشد؛ هم نسبت به خود، هم نسبت به نزدیکان خود، هم نسبت به جامعه‌ی خود، هم نسبت به بشریّت مسئول است. که حالا اگر بروید دنبال این فکر را در متون اسلامی بگیرید، چیزهای عجیب‌وغریبی انسان مشاهده میکند از این اهتمام و از این احساس مسئولیّت.
 پیغمبر اکرم پیش خدای متعال التماس میکند، تضرّع میکند که «اَللّهُمَّ اهدِ قَومی»؛(۶) قومش همانهایی بودند که او را میزدند، او را طرد میکردند، او را تهدید به قتل میکردند، این‌همه بر او زحمت وارد می‌آوردند، او پیش خدای متعال التماس میکند که خدایا، اینها را نجات بده، اینها را شفا بده، اینها را هدایت کن! این پیغمبر. امیرالمؤمنین وقتی‌که می‌شنَود که سپاهیان معاویه رفتند آن شهر را غارت کردند با غصّه میگوید که - بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کان یَدخُلُ عَلَی المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَی المُعاهِدَة(۷) - مردهای این لشکرِ غارتگر وارد خانه‌ی مسلمان و معاهَد (معاهد یعنی غیر مسلمانی که در زیر سایه‌ی اسلام زندگی میکند؛ مسیحی، یهودی) میشدند، به زنها اهانت میکردند، دستبند زنها را میگرفتند، زیور زنها را میگرفتند، بعد حضرت میفرماید که اگر مسلمانْ از این غصّه بمیرد، جا دارد. شما ببینید؛ یعنی احساس مسئولیّت تا این حد است. نمیگوید اگر امیر مسلمین بمیرد جا دارد؛ میگوید اگر انسان، اگر مسلمان از این غصّه بمیرد جا دارد. این همان احساس مسئولیّت است. پایه‌ی اصلیِ حرکت بسیج این است: احساس مسئولیّت الهی.
 دوّمین پایه که در کنار این هست که مکمّل پایه‌ی اوّل است، عبارت است از بصیرت، روشن‌بینی. یعنی چه؟ یعنی شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌ای که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ بصیرت است. همیشه با یک سلاح نمیشود مبارزه کرد. در همه‌ی میدانها با یک سلاح نمیشود رفت. کدام سلاح را به کار بیندازیم؟ دشمن کجا است؟ بارها من عرض کرده‌ام اینهایی که بصیرت ندارند - مثل این بیچاره‌هایی که در فتنهگرفتار شدند - مثل کسانی‌اند که در تاریکی شب، در مه غلیظ، در غبار میخواهند مخالفی را، دشمنی را بزنند؛ خب نمیداند دشمن کجا است؛ یکی از اوّلین شرایط جنگهای نظامی، اطّلاعات است؛ بروید اطّلاع کسب کنید و ببینید دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتید، شما ممکن است جایی را بزنید که دوست آنجا است؛ کسی را بزنید که با شما دشمن نیست و به دشمن کمک کنید؛ گاهی این‌جوری میشود. اگر بصیرت نبود، میشود این؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس؛(۸) شبهات و نادانی‌ها و نفهمی‌ها به کسی که عالم به زمان خود است، هجوم نمی‌آورند؛ میفهمد چه‌کار باید بکند. اگر این نبود، مشکل به‌وجود خواهد آمد، حتّی اگر آن احساس مسئولیّت هم باشد.
 بعضی‌ها احساس مسئولیّت داشتند در دوران مبارزات امّا نمیفهمیدند این را کجا خرج کنند؛ جایی خرج میکردند که به ضرر حرکت عظیم مبارزاتیِ امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همین‌جور؛ تا امروز هم همین‌جور است. بعضی‌ها احساس دارند، احساس مسئولیّت میکنند، انگیزه دارند امّا این انگیزه را غلط خرج میکنند؛ بد جایی خرج میکنند؛ اسلحه را به آنجایی که باید، نشانه نمیگیرند؛ این بر اثر بی‌بصیرتی است. حالا ما چند سال پیش در قضیّه‌ی فتنه گفتیم بصیرت؛ بعضی دهن‌کجی کردند که بصیرت! بله، بصیرت؛ بصیرت که نبود، هرچه که مسئولیّت و انگیزه بیشتر باشد، احساس بیشتر باشد، خطر بیشتر است؛ اطمینانی دیگر نیست به این آدم بی‌بصیرت و بدون روشن‌بینی که دوست را نمی‌شناسد، دشمن را نمی‌شناسد و نمیفهمد کجا باید این احساس را، این نیرو را، این انگیزه را خرج کند. این پس شد رکن دوّم که بسیار بسیار لازم است. اگر این رکن دوّم نباشد، امر به معروفش هم اشتباهی درمی‌آید، جهادش هم اشتباهی درمی‌آید، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا میشود، و به کج‌راهه می‌افتد.
 رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار که همه‌ی این چیزها را فکر کرد؛ آن چشم تیزبین و روشن‌بین، آن بصیرت الهی، بدون اینکه درس سیاست در جایی خوانده باشد، از کسی فراگرفته باشد، همه‌ی آن چیزهایی را که در این زمینه لازم بود، از خدای متعال الهام گرفت؛ به آن قلب پاکیزه الهام شد. امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیّت کنید، بسیجی باشید؛ نه، گفت که چه کار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنی جهت دادن؛ یعنی یاد دادن که چه کار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد. ...
خب، پس پایه‌ی فکری، در درجه‌ی اوّل، آن احساس مسئولیّت است که این عقبه‌ی فکریِ بسیار مستحکمی است برای شما که میخواهید در عرصه‌ی بسیج حرکت بکنید، و شرط لازم که پایه‌ی دوّم محسوب میشود، بصیرت است؛ از این دو چیز یک لحظه نباید غفلت کرد. آن احساس مسئولیّت - یعنی برای خدا، صَبراً وَ احتِساباً؛(۹) پروردگارا، من این کشف علمی را میکنم، این مطالعه را میکنم، این کار هنری را خلق میکنم، این مبارزه را میکنم، این عمل اقتصادی را انجام میدهم، این کمک را به زید میکنم، این مبارزه را با عَمرو میکنم، برای تو؛ چون از من مسئولیّت خواسته‌ای - این احساس مسئولیّت و احساس تعهّد الهی؛ بعد هم آگاهی: بدانیم کجا هستیم، جای ما کجا است، جای دشمن کجا است، دشمن کیست، با دشمن با چه سلاحی باید مبارزه کرد. این هم رکن دوّم. با این نگاه، هم دایره‌ی بسیجیان مشخّص میشود، هم عرصه‌های فعّالیّت بسیجروشن میشود.
 امّا دایره‌ی بسیجیان. بسیجی کیست؟ هر کسی که در این بستر اعتقادی و انسانی که عرض کردیم، به فعّالیّت مشغول است، بسیجی است. البتّه نیروی مقاومت بسیج، نماد این نهضت عظیم عمومیِ فراگیرِ ملّی است؛ نماد نظم و انضباط و جهت‌گیری درست و تعلیم‌وتربیت است. بسیجی، نامِ بسیجی و عنوان بسیجی، فراگیر است؛ نیروی مقاومت بسیج، آن قلعه‌ی اصلی، جایگاه و مرکز و قرارگاهِ اصلیِ این چتر عظیمی است که همه‌ی ملّت را در بر میگیرد؛ الهام‌بخشِ نظم است، الهام‌بخش حضور است، الهام‌بخش حرکت است؛ چه در جامعه، چه در قشرهای مختلف، چه در دانشگاه، چه در مدرسه، چه در حوزه‌ی علمیّه؛ در هر نقطه‌ای؛ حضور نیروی مقاومت بسیج به این معنا است. خطدهی، راهنمایی، انضباط، نظم، تعیین وظایف گوناگون نسبت به این مجموعه تا آنجایی که توانش و امکانش برسد - همان‌طور که حالا برادران شرح دادند - طبعاً امکانات امکانات محدودی است، و تا حالا به اینجا منتهی شده است که این ده‌ها میلیون الحمدلله آمده‌اند. این، دایره و حیطه‌ی حضور انسانیِ بسیجیان.
 امّا عرصه‌ها. عرصه‌ها بی‌پایان است. عرصه‌ها هیچ محدودیّتی ندارد. عرصه‌ی دفاع، عرصه‌ی سیاست، عرصه‌ی سازندگی، عرصه‌ی اقتصاد، عرصه‌ی هنر، عرصه‌ی علم و تحقیق، تشکّل‌های مذهبی، عزاداری‌ها؛ همه‌جا و همه‌جور؛ اینها عرصه‌های حضور بسیج است؛ همه‌جا
 در همه‌ی این مراکز هم ما الگو داریم؛ الگوهای برجسته‌ای داریم که اینها نشان دادند که برجسته‌اند، بزرگند. در جنگ سرداران بزرگی داشتیم، شخصیّت‌های برجسته؛ حالا بعضی‌ها نخبه‌ی علمی بودند، آمدند در جنگ شدند سرباز و فعّال و تفنگ‌به‌دست؛ مثل مرحوم شهید چمران. چمران یک نخبه‌ی علمی بود، نخبه‌ی هنری هم بود؛ خودش به من میگفت: من در عکّاسی هنرمندم. آمده بود جنگ، لباس نظامی پوشیده بود، شد نظامی؛ [امّا] قبل از اینکه وارد این میدان بشود، نخبه بود. بعضی قبل از اینکه وارد این میدان بشوند نخبه نبودند، این میدان آنها را به فلک رساند؛ مثل اوستا عبدالحسین بنّا،(۱۰) که یک شاگرد بنّا بود؛ وارد میدان جنگ شد، رسید به خورشید، اوج گرفت، نخبه شد، آن هم چه نخبه‌ای! اینها برجسته‌اند. ما در علم و تحقیق نخبه‌های برجسته‌ای داریم، مثل مرحوم کاظمی آشتیانی که این سلّول‌های بنیادی و این تشکیلات عظیم را راه انداخت و انسانهای زیادی را تربیت کرد - همکارانش هم همان‌جور هستند؛ امروز هم بحمدالله این حرکت ادامه دارد - یا مثل شهید شهریاری؛ که این روزها اسم شهید شهریاری را می‌آوریم، چون این روزها سالگرد شهادت او است؛(۱۱) بقیّه هم همین‌طور: رضایی‌نژاد، علی‌محمّدی، احمدی روشن؛ اینها نخبگانی بودند در وادی علم و تحقیق که بسیجی‌وار کار کردند؛ شهید شهریاری بسیجی‌وار کار کرد. آن روزی که درها را به روی ملّت ایران خواستند ببندند - با آن شیوه‌هایی که حالا خیلی‌ها از آحاد مردم در تلویزیون، در خبرها چیزهایی را شنفتند، خیلی‌ها هم پشت پرده است که بعدها روشن خواهد شد که چقدر خباثت کردند - که محصول این رادیوداروها به دست مردم نرسد و جمهوری اسلامی دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید شهریاری - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لوله‌ی سوخت و صفحه‌ی سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیّر] ماند. این کار کار بسیجی بود؛ این کار کار معمولی نبود. در همه‌ی این میدانهایی که ذکر کردیم، هزاران انسان بزرگ بودند و هستند و تلاش کردند که بعضی را اسم آوردیم.
 خب این تفکّر که تفکّر بسیجی است و امام بزرگوار ما این را در ایران اسلامی خلق کرد، این صادر شده. بارها گفتیم، مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، مثل عطر گلهای بهاری است؛ هیچ کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ پخش میشود، همه‌جا میرود؛ نسیم روح‌افزا و روان‌بخشی است که همه‌جا را به خودی خود میگیرد؛ حالا جنجال کنند، دادوبیداد کنند؛ رفته، صادر شده و الان شما در کشورهای گوناگونی ملاحظه کنید؛ این تفکّر در لبنان دارد فعّالیت میکند، در عراق دارد فعّالیت میکند؛ جوانهای عراقی حرکت کردند همراه ارتششان شدند توانستند این پیروزی‌ها را به دست بیاورند؛ در سوریه همین‌جور، در غزّه همین‌جور، در فلسطین همین‌جور، در یمن همین‌جور، ان‌شاءالله در قدس شریف و برای نجاتِ الاقصی هم همین‌جور.
 خب این روشن شد. حالا بنده عرض میکنم به همین دلیل ایران اسلامی شکست‌ناپذیر است. آنهایی که نظام اسلامی و جمهوری اسلامی را تهدید میکنند که ما چنین میکنیم، چنان میکنیم بدانند: جمهوری اسلامی به برکت تفکّر بسیجی و عمل و حرکت بسیجی شکست‌ناپذیر است. هر فرد ایرانی بالقوّه یک بسیجی است، مگر عدّه‌ی معدودی که یا دچار خودپرستی‌اند یا دچار شهوت‌پرستی‌اند یا دچار پول‌پرستی‌اند یا دستشان زیر سنگ دشمن است، آنها را میگذاریم کنار؛ معدودند، زیاد نیستند. اکثریّت قاطع ملّت ایران بالقوّه بسیجی‌اند؛ دلیل شکست‌ناپذیری نظام جمهوری اسلامی این است. منتها باید حواسّ همه جمع باشد؛ امتحان همیشه هست، برای همه هست؛ حرکت نباید سست بشود؛ جهت حرکت اشتباه نباید بشود؛ جهت حرکت به سمت استکبار است، مقابله‌ی با استکبار است.

دو سه جمله هم به شما بسیجی‌های عزیز و همه‌ی بسیجی‌های سراسر کشور عرض بکنم: من دعوت میکنم بسیجیان عزیز را به اخلاق. اخلاق یعنی چه؟ یعنی حلم و بردباری، صبر و مقاومت، صدق و صفا، شجاعت و فداکاری، طهارت و پاک‌دامنی. بسیجی‌ها برای اینکه اجزای این بنای استوار همچنان مستحکم بماند به این احتیاج دارند. اگر بخواهید این بنای رفیع همین‌طور مستحکم مثل دژِ پایدار و استواری درمقابل دشمنان قرار بگیرد، باید این رعایتها را بکنید؛ بردباری نشان بدهید، صبر نشان بدهید، اخلاق نشان بدهید، طهارت نشان بدهید، الگوهای بزرگ صدر اسلام را درنظر بیاورید. ما باید از تکبّر دوری کنیم، از تَفَرعُن دوری کنیم. مالک‌اشتر با آن مقام، با آن شجاعت، با آن جایگاهی که نزد امیرالمؤمنین داشت، در کوچه حرکت میکرد، یک پسربچّه‌ای او را نشناخت، مسخره‌اش کرد، شاید سنگ‌ریزه‌ای به طرفش پرتاب کرد؛ مثلاً دید یک آدمی دارد میرود، بنا کرد مسخره کردن؛ بعد مالک‌اشتر رد شد، افرادی که آن منظره را دیدند، به پسرک گفتند فهمیدی چه کار کردی، فهمیدی چه کسی را مسخره کردی، پسربچّه نمی‌شناخت مالک اشتر را، گفت نه؛ گفتند این مالک‌اشتر بود؛ پسربچّه دستپاچه شد؛ حالا خودش تنها یا خودش و پدرش مثلاً یا دوستانش دوان دوان آمدند که یک‌جوری عذرخواهی کنند که برایشان مایه‌ی دردسر نشود؛ دنبال مالک‌اشتر راه افتادند، دیدند به مسجد آمده، دارد نماز میخواند؛ رفتند جلو و بنا کردند عذرخواهی کردن؛ مالک‌اشتر گفت من آمدم مسجد برای اینکه نماز بخوانم، دعا کنم که خدای متعال خطای این جوان را ببخشاید! ببینید، این دلسوزی، این احساس مسئولیّت، این حلم، این بزرگواری، اینها است. من و شما هم باید همینها را یاد بگیریم.
 همچنین توصیه‌ی اکید میکنم به استحکام و عدم سایش اعتقادی و ایمانی و عملی؛ مراقب باشید. ماها در این مسیر زندگی، آنجایی که با وسوسه‌ها مواجه میشویم؛ وسوسه‌ی پول، وسوسه‌ی شهوات، وسوسه‌ی مقام، وسوسه‌ی رفاقت، ساییدگی پیدا میکنیم؛ سایش پیدا میکنیم مراقب باشید سایش اعتقادی پیدا نکنید، شما بر روی محیط اثر بگذارید، نگذارید آن محیط اگر بد است، روی شما اثر بگذارد.
 همه‌ی اقشار در این بسیج عظیم ملّی الهیِ مردمی ما مورد توجّه قرار بگیرند، که من بعضی‌ها را بالخصوص سفارش کردم که به‌نظرم رسید مورد بی‌توجّهی قرار گرفتند - به سردار نقدی بخصوص سفارش کردم - این‌جور نباشد که قشری را، مجموعه‌ای را از نظر دور بدارید. ارتباط بین این قشرها را هم تعریف کنید؛ ارتباط ایجاد کنید؛ گاهی هست که بسیج دانشجویی مثلاً از بسیج پزشکان یا بسیج مهندسین یا بسیج صنعتگران بی‌خبرند، اطّلاعی از هم ندارند، نه؛ مطّلع باشند، ممکن است به درد هم بخورند. هرکدام از بخشهای مختلفِ همین بسیج قشرها میتوانند به کار دیگری کمک کنند، به پیشرفت او کمک کنند؛ اینها را تعریف کنید، اینها را در مجموعه‌ی خودتان داشته باشید.
 کارهای بزرگ بخواهید از عناصر بسیج؛ کارهای بزرگ از بسیاری از مردم پراستعداد ملّت ما برمی‌آید. دولت هم البتّه باید کمک کند؛ دستگاه‌های دولتی در بخشهای مختلف باید به رشد و گسترش بسیج کمک کنند. به این مسائل اقتصادی هم - همان‌طور که قبلاً گفتیم که پایه‌ی اقتصاد مقاومتی عبارت است از تقویت تولید داخلی و کاهش وارداتی که یا غیرضروری است یا مشابه داخلی دارد - مسئولین دولتی توجّه کنند و آنها از بسیج کمک بگیرند؛ با این وضعیّت بنده تردید ندارم که ان‌شاءالله آینده متعلّق به ملّت ایران است؛ همچنان‌که بارها گفتیم.

نیروهای مسلح در هر کشوری یکی از پایه‌های اقتدار آن کشورند. یقیناً پایه‌ی اقتدار نظامی هر کشور، میتواند نمایشگر توانایی‌های عمومی و بین‌المللی آن کشور باشد. ولی معنای اقتدار در خود نیروهای مسلّح، نباید با سهل‌انگاری و ساده‌اندیشی نگریسته بشود. نیروهای مسلّح توانمند، آن نیروهایی هستند که انگیزه و معنویّت و عزم راسخ در آنان بتواند روشهای آنها، رفتارهای آنها و حرکت آنها را در عرصه‌های مسئولیّت شکل بدهد، جهت بدهد و هدایت کند. اگر ایمان نباشد، بصیرت نباشد، عزم راسخ نباشد، نگاه بلندمدّت به انتهای صفوف دشمن نباشد، تعداد جمعیّت یا کثرت عِدّه و عُدّه‌ی نظامی و تجهیزات، سرنوشت‌ساز نخواهد بود. جمعیّت زیاد در نیروهای مسلّح یا حتّی تجهیزات پیشرفته یا حتی آموزشهای روزآمد به‌تنهایی کافی نیستند که نیروهای مسلّح متعلّق به یک کشور و ملّت را موجب توانایی و اقتدار آن ملت قرار بدهند؛ لازم است ایمان باشد، عزم باشد، احساس مسئولیّت باشد، فهم حقیقتِ مسئولیّت نیروهای مسلح وجود داشته باشد؛ اینها است که میتواند نیروهای مسلّح را به‌معنای واقعی کلمه رکن اقتدار یک ملّت قرار بدهد. نیروهای مسلّح نظام جمهوری اسلامی - چه ارتش سرافراز جمهوری اسلامی و چه سپاه پاسداران و نیروی بسیج، و دیگر کسانی که در مجموعه‌ی نظام نیروهای مسلّح حضور دارند - در طول سالیان دراز قابلیّتهای خودشان را به اثبات رساندند؛ قابلیّتهای معنوی خود، توانایی‌های علمی خود، قدرت ابتکار خود، عزم راسخ خود را عملاً نشان دادند. لذا دنیا بر روی نیروهای مسلّح ما حساب میکند، آن را جدّی میگیرد، میداند آنجایی که میدان مسئولیت و عرصه‌ی رزم‌آوری است در نظام جمهوری اسلامی ایران، نیروهای مسلّح در آنجا سنگ تمام میگذارند.

بعد از آنکه در همین عملیاتی که در این منطقه اتفاق افتاد - منطقه‌ی دارخوین؛ اینجا منطقه‌ی درگیری بسیار تعیین‌کننده‌ی عملیات ثامن‌الائمه بود - که سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران با همکاری یکدیگر، برای دستور امام برنامه‌ریزی کردند، طراحی کردند، در همین منطقه توانستند دشمن را عقب بنشانند و آن روحیه‌ای را که دشمن به‌خاطر پشتیبانیهای فرنگیها و خارجیها و اروپاییها به‌دست آورد، در هم بکوبند و بشکنند و محاصره‌ی آبادان را از  بین ببرند؛ بعد از این عملیات، عملیات طریق‌القدس؛ بعد از این عملیات، عملیات فتح‌المبین؛ بعد عملیات الیبیت‌المقدس؛ این عملیات‌های پشت سر هم که رزمندگان عزیز ما، جوانان فداکار ما در قالب ارتش، در قالب سپاه، در قالب بسیج و نیروهای مردمی، در قالب مجموعه‌های عشایری، حتی در قالب شهربانی و ژاندارمری و کمیته‌های آن روز، میآمدند در این میدان جنگ و این فداکاریها را انجام میدادند؛ این عملیات میتوانست جنگ را به خاتمه برساند و پایان بدهد؛ اما جبهه‌ی دشمن نظام اسلامی - یعنی همین اروپاییها و دولتهای اروپایی و دولت آمریکا - نمیگذاشتند؛ طرف مقابل را تشویق میکردند، امکانات جدیدی به او میدادند، او را به برنده شدن در این جنگ امیدوار میکردند؛ لذا جنگ هشت سال طول کشید. هشت سال جنگ، شوخی نیست؛ جنگهای بزرگ و معروف دنیا در دورانهای نزدیک به ما، چهار سال و پنج سال و شش سال و این‌جورها طول کشیده؛ هشت سال جنگ، آن‌هم در این منطقه‌ی وسیع، از شمال تا جنوب - از منطقه‌ی شمال غربی کشور تا این انتهای جنوب - این درگیریها وجود داشت. قصدشان این بود که کاری کنند که نظام اسلامی احساس کند که قادر بر مقابله‌ی با این دشمنان نیست؛ میخواستند کاری کنند که جمهوری اسلامی را به‌عنوان یک مجموعه‌ی ضعیف و ناتوان معرفی کنند. خدای متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان پرچم برافراشته‌ی اسلام را با مشت پولادین سنت الهی خُرد کرد و بینی آنها را به خاک مالید و نشان داد که نظام اسلامی، چون متکی به ایمانهای مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همه‌ی قدرتهای مادی جهان، هم میتواند از خود دفاع کند، هم میتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز کند. به عجز خودشان اعتراف کردند؛ قبول کردند که در مقابل مشت قاطع گروندگان به اسلام و مؤمنان به وعده‌های الهی، نمیتوانند ایستادگی کنند؛ تبلیغاتشان خنثی شد. سعی میکردند به ما مردم ایران - ما مؤمنین به آیات کریمه‌ی الهی - بباورانند که شما نمیتوانید در مقابل قدرتهای مادی دنیا بایستید؛ میخواستند این را به ما بباورانند. و به شما برادران عزیز و به همه‌ی ملت ایران عرض کنم: شکست یک ملت آن‌وقتی اتفاق میافتد که معتقد بشود که نمیتواند کاری انجام بدهد؛ این اولِ شکست هر ملتی است. آنها خواستند این احساس را در دوران جنگ تحمیلی در دل ایرانیان به‌وجود بیاورند، اما قضیه به‌عکس شد. جنگ تحمیلی - یعنی دفاع مقدس ملت ایران - نشان داد که یک ملت در سایه‌ی اتحاد، در سایه‌ی ایمان به خدا، در سایه‌ی حُسن‌ظن به خدای متعال و اعتقاد به صدق وعده‌ی الهی، میتواند از همه‌ی گذرگاه‌های دشوار عبور کند و میتواند در مقابل دشمنان بایستد و میتواند دشمن را وادار به هزیمت و عقب‌نشینی کند؛ جنگ تحمیلی این را به همه‌ی ما نشان داد.
من به شما عرض میکنم، نگذارید یاد دوران دفاع مقدس از یادها برود. آمدن به این مناطق جنگی - چه در تعطیلات نوروزی و چه در دوره‌ی سال؛ که بحمدالله حالا  در دوره‌ی سال هم کسانی از سرتاسر کشور به این مناطق مسافرت میکنند و این سرزمین‌ها را زیارت میکنند - بسیار کار پسندیده‌ای است، کار درستی است، کار عاقلانه‌ای است که ملت ایران میکند؛ خاطره‌ی این سرزمین‌ها را زنده نگه دارید. این سرزمین‌ها، این بیابانها، این رود کارون، این جاده‌ی اهواز - آبادان یا اهواز - خرمشهر، این مناطق گوناگون که با اسمهای مختلفی امروز خودشان را به شما معرفی میکنند، اینها شاهد برترین فداکاریها و مجاهدتها و ازخودگذشتگیها بوده‌اند. بنده فراموش نمیکنم در آن ماه‌های اول جنگ - در آن ماه‌های محنت، نبودن نیرو، نبودن امکانات، نبودن آموزش، نبودن انسجام و سازماندهی، در آن سختی همه‌جانبه‌ی مادی - جوانهای ما با روحیه‌های خوب، از همین اهواز میآمدند به مناطق مختلف؛ از جمله همین‌جا، منطقه‌ی دارخوین. یک مشت از جوانهای مؤمن و حزب‌اللهی که من اشخاصشان را هم بعضاً میشناسم، آمدند در همین روستای محمدیه که نزدیک است، سنگرهای انفرادی میکندند؛ در تاریکی شب از این سنگرهای انفرادی میآمدند بیرون و صد متر دویست متر جلوتر میرفتند، باز آنجا سنگر میکندند؛ تمام روز را زیر این آفتاب داغ خوزستان در سنگرها میماندند، سختیها را تحمل میکردند، خود را به دشمن نزدیک میکردند؛ تا وقتی که نوبت عملیات رسید که در مهر ماه سال بعد از حمله - در آخر شهریور ۵۹ حمله‌ی دشمن شروع شد، در مهر ۶۰ - در این منطقه‌ی دارخوین و همه‌ی این مناطق اطراف، با نیروهای رزمنده‌ی ارتش و سپاه و بسیج و غیره، توانستند پاداش آن مجاهدتها را بگیرند و به ملت ایران هدیه کنند؛ اینها یادهای ارزشمندی است، نباید بگذارید این یادها فراموش بشود.

بسیج - همان‌طور که گفتیم - مایه‌ی عزّت کشور و نظام است. چرا؟ چون معنای بسیج حضور متن مردم در عرصه‌های فعّالیّتهای اساسی برای ملّت و کشور است. هر دولتی و هر کشوری وقتی مردم را داشته باشد، هر جایی که متن مردم حضور پیدا کنند و مردم حرکت بکنند به یک سمتی، پیروزی قطعی است؛ [این] یک چیز مسلّم است. آنجایی کشورها ضربه میخورند، شکست میخورند که مردمشان در صحنه نباشند یا وحدت عمل نداشته باشند. آنجایی که مردم در صحنه‌اند و پیوند و اتّحاد میان آحاد مردم هست، پیروزی و پیشروی قطعی است. بسیج یک چنین نمونه‌ای است؛ مظهری است از همین حضور مردمی در صحنه و پیوند مردم با یکدیگر؛ به این چشم به بسیج باید نگاه کرد.
 بسیج در باب صدق - که در اوّل عرایضم عرض کردم - امتحان صداقت را داده است؛ در جنگ تحمیلی، در دفاع مقدّس که روزگار سخت کشور بود، بسیج امتحان داد؛ بعد از دوران دفاع مقدّس و قضایای بعد هم تا امروز بسیج همه‌جا امتحان صداقت خودش را داده است. سازمان بسیج و مجموعه‌ی بسیج نشان داده است که صداقت دارد. البتّه بسیج به نظر ما محدود در همین تعدادی که در سازمان بسیجند نمیشود؛ خیلی‌ها هستند [که‌] دلهایشان با شما است، شما را تحسین میکنند، به شما احترام میگذارند، قدر شما را میدانند، در داخل سازمان بسیج هم نیستند؛ آنها هم بسیجی‌اند. آن کسانی که ارزشهای شما را قبول دارند، به آن ارزشها احترام میگذارند، به زحمات شما، به خدمات شما، به مجاهدت شما احترام میگذارند، آنها هم از نظر ما بسیجی‌اند. حضور در صحنه یکی از مهم‌ترین کارها است؛ توانایی‌های بسیج، توانایی‌های کارگشا و گره‌گشا است. امروز خوشبختانه در درون مجموعه‌ی بسیج، شخصیّت‌های برجسته‌ی علمی، شخصیّت‌های هنری، شخصیّت‌های اجتماعی، شخصیّت‌های سیاسی، فعّالان اجتماعی، متنفّذین در میان مردم کم نیستند؛ بسیج، تا امروز یک مجموعه‌ی انسانی رو به رشد و رو به تعالی بوده است؛ بعد از این هم باید همین باشد.
 آنچه بنده توصیه میکنم این است که توانایی‌های مجموعه‌ی بسیج را باید بالا برد؛ الزاماتی وجود دارد: الزامات اخلاقی، الزامات رفتاری، الزامات عملی. الزامات اخلاقی، یعنی ما در درون خودمان اخلاقیّات نیکوی اسلامی را پرورش بدهیم؛ از جمله‌ی این اخلاقیّات صبر است، از جمله‌ی این اخلاقیّات گذشت است، از جمله‌ی این اخلاقیّات حلم و ظرفیّت داشتن و جنبه داشتن است، از جمله‌ی این اخلاقیّات تواضع است؛ این خصوصیّات را در درون خودمان تقویت کنیم. الزامات رفتاری هم این است که همین خلقیّات نیکو را در عمل با مردم، در عمل با محیط، در تعامل با جامعه و انسانها به کار ببریم. امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) به اصحابش میفرمود: جوری عمل کنید در بین مردم که هر کس شما را میبیند، بگوید اینها یاران امام صادقند، (۱۳) رحمت خدا بر امام صادق، مایه‌ی تحسین برای ما بشوید. رفتار یکایک عزیزان بسیجی، شما جوانها، شما عناصر پاک، شما دلهای پاکیزه و روشن، رفتار یکایک شما با آحاد مردم - که خیلی‌هایشان همان‌طور که گفتم به معنای واقعی کلمه بسیجی‌اند - باید جوری باشد که بگویند اینها پرورش‌یافتگان نظام اسلامی‌اند؛ مایه‌ی جلب محبّت، مایه‌ی جلب احترام برای نظام اسلامی و برای جمهوری اسلامی. این الزامات عملی، الزامات جهادی، الزامات اجتماعی، کارهایی است که بایستی انجام بگیرد؛ یعنی تقویت خصال نیک در خود، برخورد مهربان و خدوم و تحسین برانگیز با محیط، عمل جدّی در همه‌ی جبهه‌ها - هم در جبهه‌ی علم، هم در جبهه‌ی فعّالیّتها و خدمات مردمی، هم در جبهه‌ی کار، هم در جبهه‌ی سیاست، هم در جبهه‌ی تولید - در هر جا که حضور دارید، کار جدّی و بدون احساس خستگی و با پرهیز از تنبلی؛ کار کنیم. این مجموعه‌ی عظیم - که ده‌ها هزار فرمانده‌ی آنها امروز در اینجا جمع هستند - میتواند کشور را به معنای واقعی کلمه، در همه‌ی جهات مثبت حرکت بدهد، مایه‌ی استقرار و ثبات باشد، مایه‌ی ابّهت نظام باشد که بحمدالله هست، امروز بسیج مایه‌ی ابّهت نظام است، مایه‌ی افتخار نظام است. ...
یک جمله به شما جوانهای عزیز عرض میکنم. جوانها! بدانید، بدون هیچ‌گونه تردیدی آینده‌ی روشن و امیدبخش این کشور و این نظام متعلّق به شما است؛ شما خواهید توانست کشورتان و ملّتتان را به اوج افتخار برسانید؛ شما به توفیق الهی خواهید توانست الگو و نمونه‌ی کاملِ تمدّنِ نوینِ اسلامی را در این آب و خاک تشکیل بدهید؛ برای اینکه بتوانید این وظائف بزرگ را انجام بدهید، بایستی دین را، تقوا را، عفّت را، پاکیزگىِ روحی را در میان خودتان هرچه بیشتر ترویج کنید و تقویت کنید. جوانِ امروز احتیاج دارد به دین، به تقوا، به علم، به نشاطِ کار، به امانت، به عفّت، به [انجام‌] خدمات اجتماعی و به ورزش؛ اینها خصوصیّاتی است که جوانِ امروز به آن احتیاج دارد و شما عزیزان بسیجىِ من ان‌شاءالله توفیق انجام این کار را داشته باشید.

ما بدون آن که کسی را تهدید بکنیم، استحکام و اقتدار نیروهای مسلّح را مهم‌ترین عامل در راه حفظ امنیّت خارجىِ ملّت ایران و جمهوری اسلامی ایران میدانیم. کسی را ما تهدید نمیکنیم، امّا لازم میدانیم ملّت ایران و کشور عزیزمان در سایه‌ی حصار مستحکم نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران - چه ارتش، چه بسیج، چه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چه نیروهای انتظامی - احساس امنیّت بکند. لذا وظیفه‌ی همه‌ی مسئولان میدانیم که در راه اقتدار نیروهای مسلّح تلاش کنند؛ استحکام این نیروها را در برنامه‌های خودشان قرار بدهند. ما تهدیدهای مکرّر و مشمئزکننده‌ی دشمنان ملّت ایران را میشنویم؛ پاسخ ما به هرگونه شرارتی علیه ملّت ایران، پاسخی جدّی و سخت خواهد بود؛ این را همه‌ی کسانی که عادت کرده‌اند ملّت ایران را با زبان، تهدید کنند، باید مطّلع باشند و بدانند. ملّت ایران ملّتی است که سرسختی خود را در راه دفاع از آرمانهای خود و از منافع خود آن‌چنان نشان داده است که میل و رغبت خود [را] به سلامت و صلح و همزیستی با برادران مسلمان و همه‌ی آحاد بشر؛ این دو با یکدیگر موازی هستند. ...
سهم نیروهای مسلّح در این میان عبارت است از اینکه خود را آماده نگه دارند، خود را با روحیّه‌ی دفاع از آرمانها و از ملّتی که به آنها اعتماد کرده است و تکیه کرده است، حفظ کنند. ارتش و سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و همه‌ی کسانی که در ارتباط با نیروهای مسلّح هستند، این را وظیفه‌ی خود بدانند که حصار مستحکمی در مقابل توطئه‌های دشمنان و شرارت دشمنان علیه ملّت ایران خواهند بود؛ این احتیاج دارد به اینکه آمادگی ایجاد کنید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به رویکرد متفاوت نیروهای مسلح ایران در مقایسه با ارتش‌های دنیا افزودند: ارتش، سپاه و بسیج  یک فرهنگ و جهت‌گیری جدیدی را به دنیا عرضه کرده‌اند که الگوی بدیعی در مقابل جهت‌گیری استعماری و سلطه‌گرانه‌ی بیشتر ارتش‌های دنیا است.

این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسئولان و سران کشور گله‌گزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عده‌ای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه، بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌ای راه بیفتند علیه او  شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهائی که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهائی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسئولین و کسانی که میتوانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن کسانی که این کارها را میکنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهی و مؤمنند، خب نکنند. میبینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادن‌ها کاری از پیش نمی‌برد. این خشمها را، این احساسات را برای جای لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجیها میخواستند همین طور بروند یک جائی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در میآمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنائی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند.

خب، در زمان ما نمونه‌هائی از این فداکاریها دیده شد، آنچه در تاریخ خوانده بودیم، بخشهائی از آن را، نمونه‌هائی از آن را، که یکی از مهمترین و برجسته‌ترین مظاهرِ آن هم همین شجره‌ی طیبه‌ی بسیج است، هم قبل از شروع جنگ تحمیلی، هم در جریان دفاع مقدس - این تجربه‌ی بسیار دشوار و سخت برای کشور - و هم بعد از دفاع مقدس تا امروز، در مقابل چشم دیدیم؛ مسئله‌ی بسیج، تجربه‌ی بسیج، دارای برکات بسیار بزرگی بوده است و ان‌شاءالله این برکات باید ادامه پیدا کند و ادامه پیدا خواهد کرد.
 یک نکته این است که در دوران دفاع مقدس، آنچه که در حرکت بسیج دیده میشد، در عیار خلوص، دارای عیار بالائی بود، که این را باید امروز هم ما تأمین کنیم در حرکت بسیج. میدانِ امروز، میدان پیچیده‌تری است. رفتن در عرصه‌ی جنگ و قتال و مبارزه کردن و مسئولیت به عهده گرفتن، بعد هم به شهادت رسیدن یا جانباز شدن، یا به سلامت برگشتن، حضور در آن میدانْ کار خطرناکی است، اما پیچیدگی ندارد. حضور در میدانِ امروز در مقابله‌ی با توطئه‌ی دشمن، حمله‌ی دشمن، و صف‌آرائی این دو صف و دو جبهه‌ی برجسته پیچیدگیهائی دارد؛ ممکن است آن خطرات نقدِ آن روز، امروز نباشد، لکن پیچیدگیهای بیشتری دارد. امتیاز آن صحنه این بود که کسی که میرفت، خلوص واضحی از خود نشان میداد. ورود در آن میدان، ورود در میدان مرگ و زندگی بود؛ شوخی نبود: هم شهامت لازم داشت، هم فداکاری لازم داشت، هم ایمان لازم داشت، هم توکل به خدا لازم داشت، و میرفتند شهید میشدند. امروز در میدانهای مختلف، همان ایمان، همان شهامت لازم است، اما بدون این عناصر هم ممکن است کسانی در کسوت بسیجی ظاهر بشوند؛ این را بایست مراقبت بکنید. از خودمان مراقبت کنیم در درجه‌ی اول و از محیط بسیج مراقبت بکنیم در درجه‌ی بعد؛ این کارِ یکایک آحاد بسیج است. عیار روحیه‌ی بسیجی در مجموعه‌ی بسیج، از جمله در این مجموعه‌های «صالحین»، که شما تصدی آنها را بر عهده گرفته‌اید و آنها را مدیریت میکنید، باید بالا برود؛ خلوص را باید تضمین کنیم و در مجموعه‌ی کارها تضمین کنید. این یک قدری سخت است. یک علت اینکه جهاد در میدان مقابله‌ی با نفس و مسائل معنوی، «اکبر» نامیده شده است، همین سخت‌تر بودن کار است. در جنگ با دشمن - جنگ نظامی - انسان راحت میتواند آن میزان خلوص خود را و میزان خلوص دیگران را اندازه‌گیری بکند؛ راحت‌تر میشود اندازه‌گیری کرد، اینجا نه؛ اینجا، هم خود انسان دچار اشتباه میشود، هم دیگران در شناخت انسان دچار اشتباه میشوند.
 یک نکته‌ی دیگر این است که از آفتها نسبت به خودمان پرهیز کنیم. آفتِ غرور، آفتِ تظاهر و ریاکاری؛ این آفات، آفات مهلکی است. اگر چنانچه موفقیتی به دست میآوریم، خدا را شاکر باشیم، از خدا بدانیم، برای ادامه‌ی آن از خدا کمک بخواهیم؛ این هم یک مسئله‌ی اساسی است که دچار غرور نشویم، دچار اعتماد به نفس زیادی نشویم، از خودمان ندانیم، توکل به خدای متعال بکنیم. حقیقت قضیه هم همین است؛ حول و قوه‌ای جز آنچه که در اختیار خالق ذوالجلال است، وجود ندارد؛ کار اوست؛ توفیق ما، انتخاب ما، توانائیهای ما، شوق ما، ایمان و عشقی که در دل ما هست، همه صنع دست پروردگار است. این را بدانیم، شاکر باشیم و تزاید او را از خدای متعال طلب کنیم. این هم یک مسئله است.
 یک نکته‌ی اساسی که خوشبختانه دیدم در بیانات حضراتی که اینجا صحبت کردند مورد توجه قرار گرفته است، کیفیت و عمق این مجموعه‌هائی است که بدنه‌ی بسیج را و پایه‌های اصلی بسیج را تشکیل میدهند. آنچه که ضرر میزند، ضربه میزند، سطحینگری در اعتقاد و در فهم و در گزینش منطق و مبناست. سطحینگری ضربه میزند؛ مثل یک سر باری که بر روی یک مجموعه‌ی باری گذاشته باشند، یک باد شدید، یک تکان شدید، او را می‌اندازد. عمق باید داد، ریشه باید داد اعتقادات را؛ اینها چیزهائی است که مورد توجه شما هم بحمدالله قرار دارد. اصل تشکیل مجموعه‌های «صالحین»، بر اساس همین دید به وجود آمد که از لحاظ معنوی، از لحاظ تربیتی، از لحاظ تعلیمی، عمق بخشیده بشود به فکر و به روحیه‌ی جوانان بسیجی ما در بخشهای مختلف.
 خب، در مجموع که نگاه میکنیم، میبینیم که وجود بسیج یکی از معجزات انقلاب است. این ابتکار امام بزرگوار ما، آگاهی او را، حکمت او را، اتصال دل نورانی او را به اراده‌ی الهی، به حکمت الهی، نشان میدهد. بسیج یک پایه‌ی مستحکمی برای انقلاب شد. امروز بسیج در زمینه‌ی علم، در زمینه‌ی تجربه، در زمینه‌ی فناوری، در زمینه‌های معنوی، در زمینه‌ی خدمات اجتماعی، در زمینه‌ی نظریه‌پردازی در بخشهای مختلف زندگی اجتماعی، در زمینه‌ی تحصیل، در زمینه‌ی تربیت، ببینید چقدر فعال است در بخشهای گوناگون. یک روزی اگر تجربه‌ای پیش بیاید و ملت مجبور بشود که در مقابل دشمن دست به سلاح ببرد و دفاع نظامی بکند، باز هم همین مجموعه‌ی جوانها، همین بسیج، همین جوانهای شجاع ملت عزیز ما، دلاوری ملت ایران را، ماندگاری ملت ایران را، اقتدار ملت ایران را، شکست‌ناپذیری ملت ایران را به دشمن نشان خواهند داد. مجموعه‌های دیگر، کشورهای دیگر هم که در این راه نورانی اسلام خواسته‌اند قدم بردارند یا قدم برداشتند، از این تجربه تبعیت خواهند کرد. این تجربه، تجربه‌ی موفقی است. ما باید عملکرد خوبی نشان بدهیم. این دستورالعملِ بسیج را در جهان اسلام و در میان کشورهای اسلامی و ملتهای اسلامی به عنوان یک دستورالعمل زنده و قابل تبعیت و پیروی تثبیت خواهد کرد و این تا حدود زیادی امروز هم اتفاق افتاده است و انجام گرفته است. بنابراین تقویت بسیج، هرچه خالص‌تر کردن و معنویتر کردن عناصر بسیجی، توسعه‌ی فعالیتهای بسیجی به همه‌ی مناطق زندگی، جزو کارهای اساسی است که مجموعه‌ی دست‌اندرکاران بسیج و مرتبطین با آن و فعالان در آن باید دنبال کنند.
 از خود شروع کردن هم که دستور اسلام به ماهاست؛ همه‌ی ما در همه‌ی سطوح باید اول از خودمان شروع کنیم. «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره» . در همه‌ی سطوح همین جور است. از خودمان باید شروع کنیم؛ این را ما در بسیج جا بیندازیم.
 همین بحث سبک زندگی و اسلوب زندگی به حسب نظر اسلام، این در داخل بسیج میتواند یک معیار برای خودشناسی باشد. بحث این نیست که دستگاههای برتر و بالاتر بیایند ما را عیار بزنند، ببینند چه جوری است، بحث این است که خودمان، خودمان را عیارسنجی کنیم. رفتار ما در محیط کار چگونه است؟ رفتار ما با همسر و فرزند چگونه است؟ رفتار ما در محیط زندگی و محیط اجتماعی چگونه است؟ رفتار ما با زیر دست چگونه است؟ با کسی که بالادست ماست، رفتار ما چگونه است؟ رفتار ما با دوست چگونه است؟ با دشمن چگونه است؟ اینها همه در اسلام اندازه و معیار دارد. خودمان را بسنجیم. این میشود عیار خویش را سنجیدن، خود را درست شناختن. اگر از اینجا شروع کردیم، بنیان زندگی ما، بنیان کار ما در همه‌ی بخشها، بخصوص در بسیج، که حالا محل بحث ماست، تقویت خواهد شد.
 به هر حال کشور ما، ملت ما، انقلاب ما و تاریخ ما به بسیج نیازمند است و بسیج به کیفیت‌بخشیدن روزافزون به خود نیازمند است و این کاری هم که شما برادران و خواهران عزیز اشتغال دارید، بخش مسئله‌ی مربوط به «صالحین» و این حلقات «صالحین»، از کارهای بسیار خوب و برجسته است و در طریق همین تکمیل بسیج قرار دارد که ان‌شاءالله روز به روز باید آن را کاملتر کرد. کیفیتها باید بالا برود؛ البته کیفیت بر کمیّت ترجیح دارد، لکن کمیّتِ با کیفیت هم دارای اهمیت است؛ یعنی گسترش سطحی و عرضی همراه با عمق‌یابی، هر دو باید مورد توجه قرار بگیرد. امروز دنیای اسلام محتاج این حرکت بسیجی است.

در مورد بسیج، سخنان زیادی گفته شده است. هرچه ما درباره‌ی بسیج نکته‌یابی کنیم و این نکته‌ها را مورد مداقه و تأمل قرار دهیم، زیاد نیست؛ همچنان که در میدان عمل، هرچه بر روی استحکام بسیج و عمق بخشیدن به ویژگی‌های متعلق به بسیج- که مخصوص خود آن است - کار کنیم و تکیه کنیم، باز کار زائد انجام نداده‌ایم. چرا؟ چون کشور از حضور بسیجی در میدانهای مختلف، تجربه‌ی خوبی دارد؛ هم در دوران دفاع مقدس، هم پیش از آن، و هم بعد از آن تا امروز؛ که حالا شرح آن را خود شما میدانید، شنیده‌اید، بنده هم اشاره‌ای خواهم کرد. هر جا حضور بسیج و حرکت بسیجی در هر میدانی احساس شده است، ما پیشرفت داشته‌ایم؛ این یک تجربه‌ی مهمی است. کشور در آینده مسائل مهمتری در پیش دارد - نمیگویم مشکلات مهمتر - ممکن است مشکلات روزبه‌روز کاهش پیدا کند، اما مسائل مهمتری هست، کارهای بزرگتری هست. ما که نمیخواهیم به عنوان یک ملت، دور خودمان حصار بکشیم؛ که اگر این کار را هم بکنیم، رشد متوقف نخواهد ماند؛ اما نگاه ما، نگاه وسیع است؛ در طول تاریخ و در عرض جهان، این نگاه، گسترده است. ملتی با یک چنین آرمانهائی، با یک چنین همت بلندی، با یک چنین افق دوری، خیلی مسائل در پیش دارد. این مسائل احتیاج دارد به خصوصیاتی که در مجموعه‌ی بسیج هست. بنابراین راجع به بسیج هرچه گفته شود، مداقه شود، بر روی خصوصیات تکیه شود و تعمق شود، زیادی نیست.
 اولاً بسیج همزاد انقلاب است. شاید به یک معنا بشود گفت که حضور بسیجی مردم، خود موجب پیروزی انقلاب شد، یا موجب پدید آمدن انقلاب شد. جوانهای داوطلب، علاقه‌مند، قبل از انقلاب در همه جا - در همین شهر بجنورد که بنده اطلاع دارم - در عرصه‌هائی وارد شدند، ایستادگی کردند، حضور مؤثر پیدا کردند. این تلاشها در سرتاسر کشور جمع شد، شد حرکت عظیم انقلابی ملت ایران. بنابراین به این معنا، ولادت بسیج، قبل از ولادت انقلاب است؛ اما با پیروزی انقلاب، بسیج به شکل کنونی - که خصوصیات منحصربه‌فرد این پدیده‌ی شگفت‌آور را عرض خواهم کرد - تولد یافت. بنابراین میتوان بسیج را همزاد انقلاب معرفی کرد.
 خب، این پدیده، پدیده‌ی بی‌نظیری است. آیا ملتهای دیگر، انقلابهای دیگر، حضور مردمی نداشتند، که شما میگوئید حضور بسیج یک پدیده‌ی بی‌نظیر است؟ چرا، در انقلابهای دیگر، در حوادث بزرگی که در کشورهای جهان به وجود آمده است، توده‌ی مردم حضور داشتند؛ منتها با تفاوتهای بسیار عمیق و تأثیرگذاری. اگر تاریخ را نگاه کنید، می‌بینید دو انقلاب در این دو سه قرن اخیر در حد انقلاب ما در دنیا معروف است؛ یکی انقلاب کبیر فرانسه است، یکی انقلاب کمونیستی در شوروی است. در هر دوی اینها مردم بودند، اما حضور مردم در آن انقلابها - که پرحجم و انبوه هم بود - با حضور بسیجی در انقلاب ما متفاوت است. من حالا اندکی از خصوصیات حضور بسیجی را عرض میکنم.
 اولاً این مجموعه‌ی عمومىِ مردمی از اول دارای سازماندهی بود؛ این یک خصوصیت منحصربه‌فرد است. این سازماندهی کمک کرد به این که این حرکت عظیم مردمی راه خودش را گم نکند. وقتی سازماندهی بود، یعنی هدایت در آن هست، بصیرت در آن هست، تمرکز در تصمیم‌گیری هست، اراده‌ی مردم هست؛ اما از تندروی، از زیاده‌روی، از کجروی، از خطاهای فاحش، جلوگیری میکند.
 مهمتر از این، خصوصیت ایمان و برخاستن از احساس تکلیف شرعی بود. یک وقت احساسات محض، یک انسانی را، یک جمع انسانی را، یک جمعیتی را به یک سوئی حرکت میدهد؛ این ممکن است، در خیلی جاها هست. این آدمی که با احساسات حرکت میکند، هدایت او، زمام و مهار نفس او و حرکت او، به دست یک عامل معنوی و درونی و قلبی نیست؛ خیلی اوقات از حد تجاوز میکند؛ آنجائی که نباید دست به کشتار بزند، دست به کشتار میزند؛ آنجائی که نباید ظلم کند، ظلم میکند. لذا شما ببینید در همین انقلابهائی که من اسم آوردم، آنچه که تاریخ ثبت کرده است - تاریخ خودشان، نه اینکه ما بگوئیم - سرشار و لبریز است از همین خطاها و انحرافها و اشتباه‌ها و تقابلها؛ یک گروه در مقابل یک گروه دیگر قرار میگرفتند. بله، در انسان مؤمن هم احساسات وجود دارد؛ ما که بدون احساسات حرکت نمیکنیم؛ احساس داریم، احساس عاطفی داریم، احساس خشم داریم؛ لیکن این احساس با ایمان ما کنترل میشود. جوان بسیجی در برخورد با عنصر منافق، چون این منافق زن است و نامحرم است، حتّی جان خود را از دست میدهد، برای اینکه به بدن این زن مشکوک دست نزند. اینها وجود دارد؛ این جزو حوادثی است که مکرر اتفاق افتاده است. دقت نظر بسیجی در مچگیری از منافق، در موارد زیادی تحقق پیدا میکند. در بعضی از این موارد، طرف مثلاً زن است؛ این جوان بسیجی حاضر نیست از حدود ایمانی تخطی کند. ببینید، این حضور ایمان را در این انسان بسیجی نشان میدهد؛ این خیلی مهم است. بله، یک جا به شهیدشدن چهار تا بسیجی می‌انجامد؛ اما در نگاه کلی وقتی نگاه میکنیم، این خیلی معنای متعالی و مهمی را به ما منعکس میکند. بنابراین حرکت عمومی و توده‌ای و سازماندهی‌شده‌ی مردم، با هدایت ایمان، با دخالت ایمان پیش میرود؛ این از خصوصیات بسیج است.
 یک خصوصیت دیگر این است که همه‌ی قشرها در بسیج حضور دارند؛ شهری هست، روستائی هست، جوانِ نوخاسته‌ی نوسال هست، پیرمرد کهنسال هم هست. چقدر در جنگ، رادیوهای خارجی و مبلّغین معاند و مغرض گفتند که جمهوری اسلامی بچه‌های نابالغ را به جنگ میفرستد. بله، بچه‌های نابالغ میرفتند، اما کسی آنها را به جنگ نمیفرستاد. آنها می‌آمدند با گریه، با زاری، با دست بردن در شناسنامه، با رضایت‌گرفتن از پدر و مادر به زور گریه، با قاطی‌شدن بین رزمندگان، خودشان را به جبهه میرساندند. اینها واقعیت است. پیر و جوان، تحصیلکرده و غیرتحصیلکرده در بسیج حضور دارند. در اینجا روشنفکرها یک کناری نایستادند. در بعضی از این اجتماعات بزرگی که در این انقلابها وجود دارد، گروه روشنفکران قاطی مردم نمیشوند. من یک وقتی از یک نمایشنامه‌ی روشنفکری نقل کردم که آقائی از بالای ایوان به حرکت مردم نگاه میکند، اما خودش وارد نمیشود، قاطی نمیشود. اینجا نخیر؛ اینجا کارگر بود، کشاورز بود، دانشجو بود، دانش‌آموز بود، پزشک بود، نویسنده‌ی مبرّز بود، شاعر برجسته بود، متخصص بود، مخترع بود و هست؛ همه وارد بسیج. شما بروید تشکیلات بسیج را نگاه کنید، در شهر خودتان هم نگاه کنید؛ همه جا همین جور است. اینجا دیروز یک جوان مخترعی آمده، خودش را جزو بسیج مخترعین معرفی میکند. اینها در دنیا نظیر ندارد. بسیج مخترعین، بسیج اساتید دانشگاه، بسیج نویسندگان، بسیج شاعران. گروههای روشنفکری، با قواره‌های مختلف، در این مجموعه‌ی عظیم و پرراز و رمزی که ما اسمش را «بسیج» گذاشتیم، حضور دارند. جوان هم هست، پیر هم هست، زن هم هست، مرد هم هست، متخصص کارهای صنعتی هم هست، متخصص کارهای روان‌شناسی هم هست؛ همه جور انسانی در این مجموعه حضور دارند.
 خصوصیت دیگر، پابه‌رکاب بودن است. خب، عزیز من! سی و سه سال از انقلاب میگذرد. حضور توده‌ای در انقلابهای گوناگون، یک ماه بود، دو ماه بود، حداکثر یک سال بود؛ بعد تمام شد. اینجا هم کسانی که میخواستند زندگی را و جمهوری اسلامی را از روی دستورالعمل‌های غربی تنظیم کنند و ترتیب بدهند، همین سفارش را میکردند. اوائل انقلاب سفارش میکردند که خیلی خوب، انقلاب تمام شد، مردم بروند خانه‌هاشان. در انقلابهای دیگر، مردم رفتند خانه‌هاشان؛ اما سی و سه سال از انقلاب میگذرد، بسیج در صحنه است، در عرصه است، پابه‌رکاب است. آن نسلی که آن روز وارد بسیج بودند، امروز افراد میانسال و مسنّی شده‌اند، محاسنهاشان سفید شده؛ نوه دارند، عروس دارند، داماد دارند؛ اما بسیجی‌اند. آنها پیر شدند، اما آیا چهره‌ی بسیج پیر شد؟ ابدا. چهره‌ی بسیج، چهره‌ی جوانی است. این معنایش چیست؟ این معنایش این است که نسلهای نوظهور و پی‌درپی، این حضور مردمی را از دست نداده‌اند، فراموش نکرده‌اند. آن روز یک عده‌ای میگفتند خیلی خوب، جوان است، اهل هیجان است، جنگ هم یک حادثه‌ی پرهیجان است؛ این میکشد طرف جنگ، به خاطر هیجان. امروز که جنگ نیست، امروز که هیجان جنگ نیست؛ چرا جوان به میدان می‌آید؟ اینها مسائل بسیج است. ببینید، اینها آن نکات ریزی است که ما وقتی مجموع این نکات را کنار هم میگذاریم، به این نتیجه میرسیم که بسیج یک پدیده‌ی شگفت‌آور و رمزآلود و رازآلود و استثنائىِ نظام جمهوری اسلامی است. این مجموعه خیلی گره‌ها را باز کرده است، در خیلی صحنه‌ها حضور داشته است، حضور او اثرگذار و تعیین‌کننده بوده است. پس ما در آینده هم به این حضور احتیاج داریم.
 کسانی که اهل تأمل و تدبرند، حدس بزنند که چرا در شعارهای کسانی که حرف و نفس و حرکت خودشان را از رادیوی اسرائیل میگیرند، در درجه‌ی اول، شعار بر ضد بسیج است؟ آیا خودشان میفهمند که چرا شعار بر ضد بسیج میدهند، یا نمیفهمند؟ این را من نمیتوانم قضاوت کنم. اما این، حقیقت کار است. این کلید طلائىِ حل بسیاری از مشکلات آینده، مورد بغض و عداوت آن کسانی است که نمیخواهند آینده، آینده‌ی خوبی و سرافرازی و موفقیت‌آمیزی برای نظام جمهوری اسلامی باشد؛ لذا میخواهند این کلید طلائی را بشکنند؛ لااقل در چشم من و شما آن را کوچک کنند. البته نخواهند توانست و معلوم است. خب، این درباره‌ی خصوصیات بسیج. در این زمینه خیلی حرف هست. عرض کردم؛ هرچه مداقّه کنیم، نکته‌یابی کنیم، در این نکات تأمل کنیم و آنها را گسترش دهیم تا فکر و فرهنگ جامعه شود، زیادی نیست. مداقه در مورد بسیج - این پدیده‌ی عجیبی که خدای متعال به نظام جمهوری اسلامی هدیه کرده است - مسئله‌ی مهمی است.
 خب، شما جزو بسیجید. همه باید افتخار کنند که جزو مجموعه‌ی بسیجی باشند. کسی که وارد این مجموعه میشود، صلاحیتهائی دارد؛ این صلاحیتها را نشان داده است، وارد بسیج شده است؛ این صلاحیتها را باید حفظ کنید. آنچه که من به شما عرض میکنم - که شما فرزندان من هستید، شما جوانان من هستید - این است که این خصوصیات را باید حفظ کنید؛ نه فقط حفظ کنید، بلکه باید اینها را تقویت کنید.
 یکی از خصوصیات، خودسازی است. ما باید خودمان را تربیت کنیم. منِ مسنِ پیرمرد هم احتیاج دارم خودم را تربیت کنم، خودم را مهار کنم، خودم را حفظ کنم. حرکت در جوان سریع‌تر، تصمیم‌گیری سریع‌تر، اقدام سریع‌تر است؛ بنابراین مراقبت و محافظت و خودسازی هم بسیار حساس‌تر است. خودسازی، کار سهل و ممتنعی است؛ هم آسان است، هم سخت است. اگر در محیطی قرار بگیریم که مناسب باشد، مساعد باشد، میشود آسان. شما مثلاً اهل توجه‌اید، اهل دعا و اهل تضرع و اهل گریه هستید. گاهی انسان در یک محیطی قرار میگیرد که محیط، محیط تضرع و گریه و توجه است؛ همه‌ی دلها به سوی خداست، همه‌ی اشکها جاری است؛ اینجا حالت تضرع برای انسان آسانتر دست میدهد. این، محیط مساعد است. محیط مساعد، خودسازی را آسان میکند. یکی از محیطهای مساعد، خود مجموعه‌ی حالات دفاع مقدس بود؛ اما محیط مساعد، خود بسیج است. شما که در این مجموعه هستید، در واقع در یک فضای مساعدی برای خودسازی هستید. تقوا، خویشتنداری، دوری از گناه، انجام فرائض، نماز خواندن به صورت فرصتی برای انس با خدای متعال، توجه به معانی نماز، حضور قلب، تمرکز در حال نماز؛ اینها ابزارهای خودسازی است. وقتی شما در محیط مساعد قرار میگیرید، این ابزارهای خودسازی بهتر به شما کمک میکند، بیشتر به شما کمک میکند. وقتی اینجور شد، توانائی روحی شما بیشتر میشود؛ هم استقامت شما، ایستادگی شما، صبر شما، توکل شما، هم ابتکار و جوشش درونی شما؛ اینها همه با هم است. ما وقتی وارد یک میدانی نشده‌ایم، احساس خوف میکنیم، هراس داریم؛ استعدادی هم اگر در ما هست، سرپوشیده باقی میماند؛ اما وقتی این هراس را شکستید، خطر کردید و وارد میدان شدید، این استعدادها هم شروع میکند به سر بر آوردن؛ اینجوری میشود که ناممکن‌ها ممکن میشود. همین طور که سردار نقدی الان اینجا گفتند، یک جوان دانشجوی کم‌سال با یک مجموعه‌ی معدودی که خودش اسم آن را گذاشته تیپ - صد نفر آدم یک تیپند؟! صد و پنجاه نفر آدم یک تیپند؟! او خودش میگوید تیپ! - میرود به غرب کشور یا جنوب، با این تیپ مؤمن و مخلص، در مقابل جبهه‌ی دشمن با یک واحد رزمىِ مجهز و یک فرماندهىِ سابقه‌دار میجنگد. این ابزاری ندارد، جز همین ابزارهای ابتدائی، اما او به برترین ابزارها مجهز است؛ این تجربه‌ی فرماندهی ندارد، اما او به قدر عمر این، فرماندهی کرده. اینها در مقابل هم قرار میگیرند، این بر او غلبه پیدا میکند؛ تانک او را مصادره میکند، امکانات او را مصادره میکند، پیروز برمیگردد. این با خودسازی به وجود می‌آید. بدون خودسازی نمیشود وارد این میدانها شد.
 بعضی‌ها میترسیدند. بعضی‌ها از پیش قضاوت میکردند که نمیشود - اصلاً میگفتند نمیشود - هرجا هم حضور بسیجی بود، مخالفت میکردند. من میدیدم مردان مؤمنِ باصلاحیتِ ارتشِ منظمِ آن روز ما استقبال میکنند از این که مجموعه‌ی بسیج با آنها و همراه آنها باشد؛ این را من خودم در دوران جنگ مکرر دیدم؛ در پادگان ابوذر، در جنوب، در شمال غرب. خود فرمانده ارتشی اصرار داشت که مجموعه‌ی بسیجی با او همراه باشند؛ دوست میداشت، استقبال میکرد؛ اینجا در تهران یک عده‌ای نشسته بودند، نق میزدند که آقا چرا اینها وارد شدند؟ چرا بدون اجازه رفتند؟ چرا فلان اقدام را کردند؟ از حضور بسیجی ناراحت بودند. چون امید نداشتند، مأیوس بودند، میگفتند نمیشود کاری کرد؛ اما وقتی که وارد شدند، دیدند این ورود، امیدآفرین است؛ همه‌ی این استعدادها را جوشش میدهد.
 خود حضور بسیجی در عرصه‌ی نبرد، به او یک نورانیتی میبخشد. معروف بود در دوران دفاع مقدس میگفتند فلانی نور بالا میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. این نورانیتِ حضور بسیجی بود؛ این را من خودم مشاهده کردم؛ نه یک بار و دو بار. یک موردی که مربوط به همین استان شماست، بد نیست عرض کنم. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه‌ی گروه شهید چمران، آنجا فعالیت میکرد. بنده مکرراً او را میدیدم؛ می‌آمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل‌آلود است؛ این پوتینها گل‌آلود، بدنش خاک‌آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود. روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه‌ی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه‌ی بسیجىِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوق‌العاده است.
 یک مسئله هم در بسیج، مسئله‌ی ایثار است. ایثار در لغت، نقطه‌ی مقابل استئثار است. استئثار یعنی هرچه که وجود دارد، ما برای خودمان بخواهیم. گاهی در بعضی از دعاهای ائمه (علیهم‌السّلام) از مستأثرین شکایت شده است. مستأثرین یعنی آن کسانی که هرچه هست، برای خودشان میخواهند؛ دنبال منافع شخصی و دست‌اندازی به داشته‌های دیگرانند. ایثار، نقطه‌ی مقابل این است؛ یعنی از سهم خود، از حق خود برای دیگران گذشت‌کردن، و به نفع دیگران از حق خود صرف‌نظر کردن. این خصوصیت در قله‌های بسیج وجود داشته است. و من به شما جوانهای عزیز عرض کنم؛ سعی کنید این خصوصیت را در خودتان تقویت کنید. ما افراد بشر، دائم در کنار لغزشگاه داریم حرکت میکنیم. جاذبه‌ها ما را به خود فرامیخواند. دنبال منافع شخصی حرکت میکنیم. منافع شخصی، ما را جذب میکند. گاهی به خاطر منافع خودمان، حاضریم حق دیگران را هم پامال کنیم. باید مراقب خودمان باشیم. خودسازی بسیجی، یکی از خصوصیاتش همین است که بتواند این روحیه را در خود تقویت کند و پرورش دهد که ایثار کند. آن قله‌های بسیج که عرض کردیم، آنهائی هستند که جان خودشان را در کف دست گرفتند، رفتند برای دفاع از اسلام، برای دفاع از انقلاب، برای دفاع از امام، برای دفاع از کشور، برای حفظ مرزهای کشور جنگیدند. از خودگذشتگی، بالاتر از این؟ بیش از این؟ این، قله‌ی ایثار است.

من سفارش میکنم که کانونهای فرهنگی - هنری مساجد را فراموش نکنید؛ البته با همکاری بسیج. بد است که بین روحانی مسجد و بسیج مسجد، اختلاف به وجود بیاید. نه، با همکاری بسیج، این کانونهای فرهنگی - هنری مساجد را مؤثر کنید، برایش کار کنید. بنشینید فکر کنید، مطالعه کنید و سخنی که متناسب با نیاز آن جوانی است که آنجا حضور پیدا میکند، فراهم کنید. مطالعه کنید. کتابهائی وجود دارد که میشود از این کتابها استفاده کرد. کتابهائی هست؛ بروید بپرسید، تحقیق کنید از کسانی که اهلش هستند. خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهای فرهنگی - هنری بروید و پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه» ، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس» ؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌ای داشته باشد؛ داشته باشد. بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقای مهمان‌نواز، هم بقیه‌ی آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.

من پارسال یا پیرارسال بود که در همین جلسه به دانشجوها خطاب کردم، گفتم چرا در مسائل اجتماعی موضع نمیگیرید و وارد نمیشوید؟ من خوشبختانه میبینم در این دو سه سال اخیر موضعگیری در مسائل گوناگون، در محیطهای دانشجوئی و جوانهای دانشجو، خیلی بارز است؛ خب، این خوب است؛ این را من تقدیر میکنم و تشکر میکنم؛ منتها یک وقت مثلاً فرض کنید قضیه‌ی غزه پیش می‌آید، یک مشت جوان دانشجو میگویند این فلان فلان شده‌ها، این صهیونیستهای خبیث سر بچه‌های غزه دارند بمب میریزند، فلان میکنند؛ برویم پدرشان را دربیاوریم؛ راه میافتند، میروند فرودگاه! خب، این احساسات، احساسات مقدس و پاکی است. امثال من که یک کنار نشستیم و داریم نگاه میکنیم، آدم میخواهد جانش را فدای یک چنین احساساتی بکند؛ این واقعاً ارزش دارد. اینکه امام فرمودند من دست و بازوی بسیجیها را میبوسم، جایش همین جاست. آدم وقتی میبیند که یک جوانی اینجا توی خانه، در گرمای تابستان کولر و یخچال دارد، در سرمای زمستان وسیله‌ی گرمائی دارد، دانشگاه میرود، درس میخواهد، موفقیت دارد، بعد یکهو مسئله‌ی غزه میخواهد او را به حالت انفجار برساند، میگوید میخواهم بروم آنجا؛ خب، این احساس، احساس باارزشی است؛ اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممکن بود، نه جایز بود؛ اگر ممکن هم بود، جایز نبود.
خب، اینجا بین آرمان‌گرائی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضی درذهن این جوان به وجود می‌آید. نه، هیچ تعارضی وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعه‌ی دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست. گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی است.

شما یک نظامی دارید، دولتی دارید، مجموعه‌ی کشوری دارید که اساساً به نام اسلام ساخته شده، با نام اسلام رشد پیدا کرده، روزبه‌روز شعارهای اسلامی در آن برجسته‌تر شده، پیشرفت زیر سایه‌ی این شعارها انجام گرفته. امروز ما در صنعت هسته‌ایمان، یا در صنعت نانو، یا در این صنایع حساسِ پیشرفته‌ی مدرن، وقتی با مدیران و سردمداران اینها مواجه میشویم، افتخار میکنند به این که ما بسیجی هستیم و بسیجی عمل میکنیم. نظام جمهوری اسلامی یک چنین نظامی است. بنابراین طبیعی است که شما یک چالش فوق‌العاده‌ای دارید؛ چالشی فراتر از چالشهای متعارف دیپلماسی که در عرصه‌ی دیپلماسی معمول است و همه جا هست. این موضع، احتیاج دارد به قوّت قلبی، به عزم راسخی که جز با توکل به خدای متعال و اعتماد به قدرت الهی به دست نمی‌آید.
 به خدای متعال باید حسن‌ظن داشته باشیم. خداوند متعال ملامت میکند آن کسانی را که به او حسن‌ظن ندارند؛ سوءظن به خدا دارند. سوءظن به خدا چیست؟ سوءظن به خدا این است که انسان خیال کند این که فرموده است: «و لینصرنّ الله من ینصره»، خلاف واقع است؛ یا این که فرموده است: «الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، وعده‌ی تخلف‌پذیری است. آن وقت خدای متعال در سوره‌ی فتح میفرماید: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین بالله ظنّ السّوء»؛ خصوصیت مشرکین و مشرکات و منافقین و منافقات این است که به خدا سوءظن دارند. بعد میفرماید: «علیهم دائرة السّوء و غضب الله علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا». نباید به خدا سوءظن داشت. خدای متعال گفته است: اگر برای من، برای پیشبرد دین من، برای احیای ارزشهای مورد قبول من حرکت کنید، اقدام کنید، من به شما کمک میکنم. این راست است، این وعده‌ی الهی است. فرموده است: «انّ الله یدافع عن الّذین ءامنوا»؛ هر کسی که مؤمن به خداست، خدا از او دفاع میکند. خب، خیلی از مؤمنین در دنیا هستند، خدا از آنها دفاع نکرده - مؤمنینی که زیر لگد مستکبرین دارند له میشوند - چرا؟ این به خاطر این است که به سنتهای دیگر الهی عمل نشده است؛ به خاطر این است که حرکت نشده، قیام نشده، اقدام نشده. بنابراین مجاهدت لازم است، تلاش لازم است. یک ملتی اگر مؤمن به خدا بود، اما تلاش نکرد، مجاهدت نکرد، البته لگدمال میشود؛ آن «یدافع عن الّذین ءامنوا» دیگر اینجا را نمیگیرد. این ایمان باید با مجاهدت همراه باشد، آن وقت خدای متعال آن وعده را عملی خواهد کرد. معنای «و الّذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل‌الله» این است که باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید تصمیم گرفت. این همان مبارزه‌ی مقدسی است که یک مؤمن عمر خود را وقف آن میکند.
 خب، نقطه‌ی مقابلش هم میل به راحت‌طلبی است. مبارزه دردسر دارد؛ شکی نیست. هر حرکت دشواری در راه هر آرمان بلندی، نفس راحت‌طلبِ عافیت‌جوی انسان را میآزارد. انسان میل به راحت‌طلبی دارد. اگر بر این میل فائق آمدیم، اگر توانستیم همت خود را، نیروی خود را در راه این آرمانها بسیج کنیم، البته سختیهائی دارد، اما رسیدن به قله، موفقیت را هم دارد.
 شما امروز را در جمهوری اسلامی مقایسه کنید با سالهای اول انقلاب: سالهای غربت، سالهای تنگدستی و تهیدستی، سالهای سختىِ همه‌جانبه؛ این طرف جنگ، آن طرف تحریمهای بین‌المللی، آن طرف بستن همه‌ی راه‌ها به روی ما. اینها حرفهائی است که تکرار شده، شماها هم میدانید. شماها خودتان هم آن روزها در همین عرصه‌ها و میدانها بوده‌اید - یا در سپاه یا در بسیج یا در مجموعه‌های فعال - سختیها را دیده‌اید. امروز را هم نگاه کنید. امروز جمهوری اسلامی گردنی برافراشته دارد؛ در حالی که شعارهائی که سی سال پیش میداده، امروز در کشورهائی که سی سال با ما دشمنی کردند، دارد تکرار میشود. اینها موفقیت نیست؟ اینها پیشرفت نیست؟

امروز مقارن با اول محرم است. تناسبی هست میان هویت و حقیقت بسیج با هویت محرم و عاشورا. بسیج افتخار دارد که پیرو مکتب عاشوراست. البته عاشورا اوج فداکاری و ایثار است. همه‌ی تاریخ، همه‌ی عالم، مسئله‌ی عاشورا و حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) و اصحاب وفادار او را با این خصوصیت شناخته‌اند؛ فداکاری، ایثار در راه خدا و در راه تحقق اهداف الهی؛ لیکن مسئله‌ی عاشورا فقط این نیست. بله، برجسته‌ترین و نمایانترین خصوصیت عاشورا، همین فداکاری و شهادت است؛ ولی در ماجرای عاشورا حقایق دیگری هم وجود دارد. از آغاز حرکت از مدینه، بذر معرفت پاشیده شد - این یکی از خصوصیات حادثه‌ی عاشوراست - بذر بصیرت پاشیده شد. اگر مردمی، امتی از بصیرت برخوردار نباشند، حقایق گوناگون، کار آنها را اصلاح نخواهد کرد؛ گره از مشکلات آنها گشوده نخواهد شد. بنابراین اخلاص، موقع‌شناسی، پاشیدن بذر یک حرکت فزاینده‌ی تاریخی، از خصوصیات مهم عاشوراست. ماجرا فقط در ظهر عاشورا تمام نشد؛ در واقع از ظهر عاشورا یک جریانی در تاریخ شروع شد، که همچنان رو به افزایش و گسترش است. بعد از این هم همین خواهد بود. امام حسین (علیه‌السّلام) برای اعلای کلمه‌ی حق و برای نجات خلق، همه‌ی داشته‌های خود را به میدان آورد. این برخی از خصوصیاتی است که انسان به طور کلی در ماجرای عاشورا میتواند ببیند و نشان بدهد.
 بسیج، همین راه است؛ همین حرکت است؛ همین هدفهاست؛ همین ابزارها و وسیله‌هاست. بسیج، جمع فداکاری از مردمند، برای مردم؛ تشکیل یک مجموعه‌ای در حرکت عظیم یک ملت مجاهد. حضور در دفاع، حضور در علم، حضور در هنر، حضور در سازندگی، حضور در سیاست، در فرهنگ، در کمک به مستضعفان، در کمک به درماندگان، در تولید، در فناوری، در پیشبرد مسائل گوناگون کشور، در ورزش، در درخششهای بین‌المللی، در هر کار خیر؛ این حرکت بسیج است؛ حرکتی مردمی، برای مردم، در دل مردم، از خود مردم، از همه‌ی قشرها، زنان، مردان، جوانان، پیران، نوجوانان، از اصناف گوناگون؛ یعنی تشکیل یک مجموعه‌ی حزب‌الله واقعی.
 بسیج سیاسی است، اما سیاست‌زده نیست، سیاسیکار نیست، جناحی نیست؛ بسیج مجاهد است، اما بیانضباط نیست، افراطی نیست؛ بسیج عمیقاً متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافی نیست؛ بسیج بابصیرت است، اما ازخودراضی نیست؛ بسیج اهل جذب است - گفته‌ایم جذب حداکثری - اما اهل تسامح در اصول نیست؛ بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛ بسیج طرفدار علم است، اما علم‌زده نیست؛ بسیج متخلق به اخلاق اسلامی است، اما ریاکار نیست؛ بسیج در کار آبادکردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست. این شد یک فرهنگ.
 فرهنگ بسیجی یعنی آن مجموعه‌ی معرفتها و روشها و منشهائی که میتواند مجموعه‌های عظیمی را در ملت به وجود بیاورد که تضمین‌کننده‌ی حرکت مستقیم و پایدار اسلامی آن ملت باشند. این یک تفکر است؛ در ذهن هم نیست، در خارج و در عینیت وجود دارد. حرکت بسیجی، سرنوشت ایران را، بلکه سرنوشت فراتر از ایران را تغییر داد، تعیین کرد. از روز اول، بسیجیان امام ما در میدانهای گوناگون انقلاب تا پیروزی انقلاب و تا پس از انقلاب حرکتی کردند که ماندگار شد، الگو شد، یادگار ملت ایران در عرصه‌ی تاریخ شد. امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهای مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی الهام گرفته‌اند و فرا گرفته‌اند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجىِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطوره‌های قدرت مادی را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.
 اینها حقایقی است که امروز وجود بسیج، عینیت بسیج، حرکت بسیج، هدفهای بسیج، ما را به این حقایق آشنا میکند. انقلاب اسلامی و ملت انقلابی با یک چنین فرهنگی، با یک چنین آموزه‌هائی، با یک چنین روحیه‌ای، توانست بسیاری از ناممکنها را ممکن کند، محقق کند؛ و این حرکت ادامه خواهد داشت. دشمنىِ دشمنان نمیتواند تأثیری بگذارد. البته دشمن، دشمنی میکند - در این تردیدی نباید داشت، انتظاری هم جز این از دشمن نباید داشت - منتها ما وقتی حرکت عظیم ملت ایران را از آغاز این انقلاب، این حرکت، این نهضت عمومی تا امروز مشاهده میکنیم، میبینیم یک خط سیر مشخصی دارد. ملت ایران به سمت پیش حرکت میکند، به سمت اوج حرکت میکند، در میدانهای گوناگون بر چالشهای گوناگون غلبه پیدا میکند؛ و دشمنان در همین مقابله و مواجهه عقب‌نشینی میکنند، کوتاه میآیند؛ ناچارند. با این حرکت، سرنوشت ملت ایران، پیروزىِ قطعی است.

این حرکت عظیم بسیج، این اقدامی که امام در سازماندهی بسیج کرد - مطالبه‌ی سازماندهی بسیج را امام کرد، ارتش بیست میلیونی را امام مطرح کرد - یکی از همان کارهای معجزآسای انقلاب بود که امام انجام داد.
 من آن روز عرض کردم؛ وقتی یک نظامی، یک کشوری، یک ملتی با این آرمانهای والا و بظاهر دست‌نیافتنی - مقابله‌ی با ظلم جهانی، مقابله‌ی با سلطه‌ی بین‌المللی قدرتها، مقابله‌ی با نظام سلطه، مقابله‌ی با استضعاف و استکبار، هر دو - سر کار می‌آید، طبعاً دشمنان گردن‌کلفتی دارد، دشمنان بزرگی دارد، قدرتهای بزرگی به میدان او میآیند برای مقابله‌ی با او؛ لذا باید آمادگیهای لازم را در خود به وجود بیاورد. یکی از ارکان این آمادگیها، همین مسئله‌ی بسیج بود.
 امام با این مضمون فرمودند که وقتی بیست میلیون انسانِ آماده‌ی مبارزه‌ی با سلاح در یک جامعه‌ای باشد، هیچ قدرتی در دنیا طمع نمیورزد؛ میفهمد هزینه‌ی تهاجم به این مجموعه، هزینه‌ی زیادی است. «ارتش بیست میلیونی» را امام مطرح کردند؛ البته بیست میلیون در مقایسه‌ی با جمعیت آن روز کشور که حدود چهل میلیون بود؛ بعد ما عرض کردیم «ارتش ده‌ها میلیونی». واقع قضیه هم همین است. البته این معنایش این نیست که همه‌ی جامعه نظامی میشوند، همه تفنگ دست میگیرند؛ معنایش این است که همه آماده‌ی دفاع میشوند، آماده‌ی مبارزه‌اند. ملتی که همه آماده‌ی مبارزه‌اند، این ملت دیگر شکست نخواهد خورد. هر توطئه‌ای در مقابل این ملتِ اینچنینی، اینجور با این سطح از آمادگی، نقش بر آب خواهد شد. امام یک چنین ابتکاری را کرد. لذا در آذر 58 امام بسیج را اعلان کردند، تشکیل دادند؛ تا آخر عمر هم امام نسبت به بسیج، همین نگاه اهتمام‌ورزانه را داشتند. «بسیج مدرسه‌ی عشق است»، «مکتب شاهدان و شهیدان گمنام است»، «بسیج لشکر مخلص خداست»؛ اینها تعبیرات امام بزرگوار است. این نشانه‌ی درست شناختن نیاز این کشور و این ملت و این نظام است در حال و آینده؛ این یک چیزی است که همیشه به آن احتیاج است؛ پنجاه سال دیگر هم همین نیاز وجود دارد.
 البته بسیجی که در سال 58 تشکیل شد، نیازهای آن روز را تأمین میکرد - این یک نیاز بود - امروز بسیج نوع نیازهای دیگری را برآورده میکند. مسائلی که امروز مطرح است، آن روز مطرح نبود. امروز بسیج ما در زمینه‌ی علم، در زمینه‌ی ابتکار، در زمینه‌ی نوآوری، پیشرو است. این هم هنر امام بود. امام در همین نوشته‌ای که در آذر 67 مرقوم کردند - یعنی آخر عمرشان، تقریباً ده سال بعد از آن نوشته‌ی اول - از دانشجویان و طلاب میخواهند که بسیج تشکیل بدهند؛ بسیج دانشجو و بسیج طلبه. این نشان‌دهنده‌ی این است که نیازی که کشور به روحیه‌ی بسیجی دارد، مربوط میشود به همه‌ی زمینه‌ها، از جمله زمینه‌هائی که در قلمرو حوزه‌های علمیه است و زمینه‌هائی که در قلمرو دانشگاه‌هاست. امروز در حوزه‌ی علمیه هم فضلای بسیجی ما، علمای بزرگ بسیجی ما حضور دارند، افتخار هم میکنند. امام هم افتخار میکرد. امامِ با آن عظمت، میگفت من افتخارم این است که یک بسیجیام. در دانشگاه هم همین جور است. در دانشگاه هم بسیج دانشجو، بسیج استاد، یک پدیده‌ی پیشرونده و پیشرو محسوب میشود.
 امروز ما در همه‌ی زمینه‌ها مسائلی داریم که آن روز نداشتیم. آن روز این پیشرفتهای علمی نبود. اول انقلاب، همّ و غمّ نظام و بسیج و سپاه و همه‌ی مسئولین کشور و انقلاب این بود که این موجودیت جدید را حفظ کنند؛ این نهالی که تازه از سرزمین این مملکت روئیده بود، نگذارند از بین برود و برکنده شود. در همین غرب کشور، در منطقه‌ی جنوب شرقی کشور، در منطقه‌ی شمال شرقی کشور، در منطقه‌ی جنوب غربی کشور، در مناطق گوناگون، مستکبرین، دشمنان انقلاب، دشمنان اسلام، دشمنان ایران حوادثی را به راه انداخته بودند. آن روز جوانان مؤمن و دلباخته، با روحیه‌ی خودجوش بسیجی توی میدان میافتادند و جان خودشان را فدا میکردند؛ که من مثالهای کرمانشاه‌اش را، هم دیروز در دیدار با خانواده‌های شهدا بعضی را اشاره کردم، هم در صحبت پریروز؛ که یک ماه بعد از انقلاب، انسان میدید این حرکتهای خودجوش مردمی، این جوانها، از همین کرمانشاه دارند حرکت میکنند. بسیج این است. بسیج، حرکت برخاسته‌ی از ایمان، از عشق، از اعتماد به نفس و توأم با ابتکار است.
 در همه‌ی زمینه‌ها باید ابتکار کرد. من حالا نگاه میکردم به همین ورزش باستانی؛ به قول قدیمیها، این نیم‌گودی که اینها اجرا کردند، پر از ابتکار بود. خب، ما گودهای ورزش باستانی را در دوران جوانی دیدیم؛ مکرر، همه جا، همه جور؛ یک روش ثابت و مستقری داشت، همیشه و همه جا هم همان تکرار میشد. البته بد هم نبود، خوب بود، اما این همه نوآوری در آن نبود. امروز من میبینم که این جوانها همان پایه‌های ورزشىِ قدیمی را گرفته‌اند، این را با انواع و اقسام ابتکارها و زیبائیها و ظرافتها مُذهّبش کردند، خراطی کردند، نقاشی کردند، یک چیز زیبائی از آب درآوردند؛ این ابتکار است. حالا این در زمینه‌ی ورزش باستانی است؛ در همه‌ی زمینه‌ها این ابتکار ممکن است. ابتکار در نوع فرماندهی، ابتکار در نوع جنگیدن، ابتکار در نوع جنگ‌افزار، ابتکار در نوع سازماندهی؛ این مال محدوده‌ی نیروهای مسلح. بعد برویم بیرونِ نیروهای مسلح. ابتکار در نوع دیپلماسی. عرصه‌ی عظیم دیپلماسی با انواع شیطنتها همراه است. عرصه‌ی دیپلماسی، عرصه‌ی شیطنت است؛ میبینید دیگر. البته خدا را شکر که دشمنان ما را از کسانی قرار داده که نمیفهمند چه کار باید بکنند؛ هی اقدام میکنند، هی غلط میکنند، اشتباه میکنند، هی پاشان توی چاله میرود؛ عبرت هم نمیگیرند، دوباره همان را تکرار میکنند؛ مثل همین حرفهائی که در تبلیغاتشان، در اظهاراتشان میگویند و انجام میدهند. عرصه‌ی دیپلماسی، یک چنین عرصه‌ای است؛ هوشمندی لازم است، ابتکار عمل لازم است، نوع برخورد مبتکرانه لازم است؛ اینها ناشی از همین روحیه‌ی انقلابیای است که ما از آن تعبیر میکنیم به روحیه‌ی بسیجی، روحیه‌ی جوان، مبتکر، پیشرو، دارای اعتماد به نفس.
 در زمینه‌ی اقتصاد هم همین جور، در زمینه‌ی فعالیتهای تولیدی هم همین جور، در زمینه‌ی پیشرفت علمی و تحقیقی هم همین جور. بنابراین منطقه‌ای که ما نام بسیج را بر آن اطلاق میکنیم و روحیه‌ی بسیجی را در آن گسترش میدهیم، یک منطقه‌ی محدود نیست، فقط منطقه‌ی نظامی نیست؛ همه‌ی بخشهای کشور میتوانند دارای روحیه‌ی بسیجی باشند. علم‌آموزی بسیجی، ثروت‌اندوزی بسیجی، دیپلماسی بسیجی، سیاست‌ورزی بسیجی، مدیریت بسیجی، سازماندهی بسیجی؛ مفهوم بسیج شامل حال همه‌ی این زمینه‌ها میشود؛ معنایش هم عبارت است از نوآوری و ابتکار و اخلاص.
 پایه‌ی اصلی کار بسیجی، اخلاص است. «گمنام»، از جمله‌ی تعبیرات امام است: «مکتب شاهدان و شهیدان گمنام». گمنام یعنی دنبال نام و نشان نبودن. گفت: «در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست/در قید نام ماند اگر از نشان گذشت».(1) برای خدا کار کردند، که این ناشی است از روحیه‌ی اعتماد به خدا؛ میدانیم که پیش خدای متعال ضایع نمیشود. شما در خلوت عبادت میکنید، با خدا حرف میزنید، کسی هم نمیفهمد؛ خاطرتان هم جمع است که خدا دارد میبیند، این عبادت را محسوب میکند؛ کرام‌الکاتبین الهی نمیگذارند این عبادت شما مثل عملی که انجام نشده، بماند؛ نه، تحقق پیدا کرده، این را یادداشت میکنند؛ آن وقت «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره»؛(2) همین را میبینید. عین همین در فعالیتهای اجتماعی است. شما یک حرکتی را انجام میدهید برای خدا، یک اقدامی را میکنید برای خدا، یک تصمیمی را میگیرید برای خدا، هیچ کس هم نمیفهمد؛ برای این تصمیم، پیش هیچ کس هم تفاخر نمیکنید؛ این را خدای متعال میفهمد، میداند، مینویسد. به خدای متعال اعتماد دارید، به خدای متعال حسن ظن دارید. حالا گیرم دیگران نفهمیدند. مگر دیگران چقدر به ما مزد میدهند؟ در مقابل مزد الهی، این مزدهای دنیوی مگر چقدر است؟ بسیجی اینجوری فکر میکند؛ لذاست که اخلاص به خرج میدهد، مخلصاً للَّه کار را انجام میدهد. اخلاص، یکی از خصوصیات است. اگر اخلاص شد، آن وقت خودپرستیها و خودمحوریها و اینها برکنار خواهد شد؛ ثروت‌اندوزی برای خود، دست دراز کردن به اینجا، به آنجا، دیگر ممنوع خواهد شد. اینها همه‌اش ناشی از شرک است؛ شرک پنهان. وقتی که اخلاص بود، شرک نبود، اینها دیگر از بین خواهد رفت. روحیه‌ی بسیجی این است. در مدیریتهای کشور، در نظام عمومی کشور و سازماندهی عمومی کشور، در فعالیتهای گوناگون، در فعالیتهای مرسوم دولتی، در فعالیتهای شخصی، همه جا روحیه‌ی بسیجی میتواند خودش را نشان بدهد.

 البته برای بخش نظامی و آمادگیهای دفاعی، یک امتیاز وجود دارد. وقتی ما میگوئیم همه جا بسیج هست، معنایش این نیست که از بسیجِ بیست میلیونیای که امام گفت - یا ده‌هامیلیونىِ بعد از امام - غفلت کنیم؛ نه، نه؛ آن لازم است. با آرزوها و آمال و نگاه‌های بلندنظرانه‌ای که ملت ما دارد، آمادگی دفاعی لازم است و همیشه باید وجود داشته باشد؛ همراه با ابتکار، همراه با نوآوری. لذاست که ما از سازماندهیهای بسیج کاملاً حمایت میکنیم. عمق فکر و بصیرت هم در این سازماندهیها باید مورد ملاحظه قرار بگیرد. یعنی جوانان عزیز ما بدانند، آگاهانه حرکت کنند؛ بدانند دنبال چه هستند.

در دل نظام اسلامی باید یک نیروی دفاعىِ قادر، بیدار، مستحکم و آماده به کاری همیشه وجود داشته باشد؛ این همان روحیه‌ی بسیجی است. ارتش هم میتواند روحیه‌ی بسیجی داشته باشد، سپاه هم میتواند روحیه‌ی بسیجی داشته باشد، یگانهای بسیج هم که با همین مبنا تشکیل شدند، میتوانند روحیه‌ی بسیجی داشته باشند، دستگاه‌های دولتی هم میتوانند روحیه‌ی بسیجی داشته باشند، دستگاه‌های انتظامی هم میتوانند روحیه‌ی بسیجی داشته باشند، دستگاه دیپلماسی هم میتواند روحیه‌ی بسیجی داشته باشد. اگر این شد، پیروزی حتمی و سریع خواهد شد. به بسیجی با این چشم نگاه کنیم، به روحیه‌ی بسیجی با این چشم نگاه کنیم؛ و این روحیه را هرچه میتوانیم، زنده بداریم.
 از جمله‌ی اساسی‌ترین کارهائی که بر عهده‌ی بسیج است و در بافت درونىِ هویت بسیج دخالت دارد، عبارت است از حمایت و دفاع از اصول مسلّم اسلامی. این هم در بیانات امام هست؛ اصول تغییرناپذیر اسلامی. اینجا بسیج، یک نقش فرادوره‌ای پیدا میکند. بسیج نگاه میکند ببیند که این حرکت عمومی انقلاب و نظام از مسیرِ درست منحرف نشود؛ مراقب است که انحراف به وجود نیاید؛ هر جا انحرافی مشاهده شد، بسیج در مقابل آن می‌ایستد. این از جمله‌ی خصوصیاتی است که مربوط به بسیجاست؛ یعنی در مقابل انحرافات می‌ایستد. خط مستقیم به سمت اهداف والای انقلاب اسلامی، بدون هیچگونه انعطاف و انحراف؛ از خصوصیات بسیج این است. این دیگر نگاهی از بالاست، نگاهی فرادوره‌ای است؛ در واقع فرازمانی است. در بعضی از بخشها ممکن است اشکالاتی پیش بیاید؛ حرکت عمومی باید حرکت مستقیمی باشد. این نگاه، نگاه بسیجی است.
 یکی از چیزهائی هم که من لازم است عرض کنم، این است که بسیج با همین خصوصیاتی که گفته شد، پایبند به قوانین و مقررات و ارزشهائی است که در قالب نظام مجسم شدند. ابتکار باید به وجود بیاید، نوآوری باید به وجود بیاید، اما بیانضباطی نه. یک عده‌ای اشتباه میکنند؛ خیال میکنند بسیجی یعنی کسی که پابند به مقررات نیست، پابند به قوانین نیست، پابند به ضوابط مستقر در جامعه نیست؛ نخیر، این اشتباه است، این خطاست. البته اگر چنانچه هویت کلی بسیج که گاهی در مجموعه‌ی نظام خودش را نشان میدهد - یعنی شامل رهبری و مجموعه‌ی قانونگذار و اینها - ببیند یک ضابطه‌ای مانع است، آن ضابطه را عوض میکند. ضابطه را عوض میکند، نه اینکه بیضابطگی و بیانضباطی به خرج بدهد. از دوره‌ی جنگ، در زبان بعضیها بود که بسیج بیهوا حرکت میکند - میگفتند بسیجِ بیترمز - علت هم این بود که در میدانهای جنگ، در عرصه‌های نبرد، بسیجیها همین طور هی پا به زمین میکوبیدند، اصرار داشتند که حمله انجام بگیرد؛ میخواستند زودتر تهاجم کنند. آن روحیه‌ی هیجان و نشاط جوانی، آنها را به سمت میدانها میکشاند. خب، فرمانده‌ها همه جا مصلحت نمیدانستند؛ نگه میداشتند. یک نوع کشمکشِ اینجوری همیشه در بخشهای مختلف جبهه‌های نبرد وجود داشت. میگفتند بسیج بیترمز است. این به این معنا نیست که بسیج بیانضباط است، یا باید بیانضباط باشد، یا بیانضباطی یک ارزش است؛ ابداً. خود نفس انضباط، منضبط بودن، منتظم بودن، یک ارزش است. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به فرزندانش وصیت میکند: «اوصیکم بتقوی اللَّه و نظم امرکم»؛(5) کارتان را منظم داشته باشید، نظم داشته باشید. اگر نظم از بین رفت، اگر این آهنگِ درست از بین رفت، ناهنجاری به وجود می‌آید؛ در همه جا همین جور است. نظم است که زمینه برای موفقیت فراهم میکند. یک نیروی نظامی هم اگر نظم نداشته باشد، بکلی بی‌فایده میشود. این تشریفاتی که شما در نیروهای نظامی ملاحظه میکنید، این رژه و سان و درجه و لباس و منظم بودن، اینها همه‌اش این نیست که بخواهند ظاهر را درست کنند؛ نه، این عادت دادن نیروی نظامی به انضباط است، به نظم است. شما از اینجا باید حرکت کنید، از این خط یک قدم آن طرف‌تر نباید پا را بگذارید؛ این نظم است. خوشبختانه امروز، هم در سپاه، هم در ارتش میبینیم که این چیزها کاملاً رعایت میشود. نظم چیز لازمی است. اگر نظم را از یک مجموعه‌ی نظامی، از یک واحد نظامی بگیرند، هیچ فایده‌ای ندارد. فرض کنید یک تیپ نظامی هزار نفر آدمند. خب، هزار نفر آدم که این کارائیها را ندارد. هزار نفر آدم وقتی در قالب یک تیپ، چند گردان، هر گردانی چند گروهان، هر گروهانی چند دسته، با فرماندهی‌های منظم، با حد مشخص، با دستور کارىِ منظم تشکیل شد، آنگاه این تیپ این توانائی را پیدا میکند؛ والّا هزار نفر آدم، بدون این نظم، بدون این برنامه، بدون این دستور، از او کاری برنمی‌آید. نظم اینقدر مهم است. بنابراین انضباط ارزش است، بیانضباطی ارزش نیست؛ بی‌قانونی ارزش نیست، بر طبق مقررات عمل کردن ارزش است؛ این را توجه داشته باشند. این از این طرف؛ از آن طرف هم بعضیها برای اینکه حرکتهای ابتکاری را، حرکتهای برخاسته‌ی از روحیه‌ی بسیجی را به حاشیه و انزوا برانند، به بعضی از مقررات دست‌وپاگیر تمسک نکنند؛ این هم این طرف قضیه است. اگر یک وقتی واقعاً دیده شد مقرراتی وجود دارد که جلوی ابتکار را، جلوی حرکت را، جلوی پیشرفت را میگیرد، آن کسانی که باید آن مقررات را تغییر بدهند، تغییر بدهند و مانع را بردارند. از آن طرف، بی‌قانونی و خروج از مقررات انجام نگیرد؛ از این طرف، دست‌وپاگیری مقررات و مزاحمت مقررات از میان برداشته شود. مدیریتهای کلان در بخشهای مختلف باید به این چیزها توجه کنند. به هر حال این یک بخشی بود از نگاهی که ما به بسیج داریم.

جوانان عزیز من! شما جزو برگزیدگان این حرکت پیشرو هستید؛ خودتان را آماده کنید. شما احتیاج به دانش دارید، فرا بگیرید؛ احتیاج به تهذیب نفس دارید، به آن بپردازید. اگر ما خودمان را تهذیب نکنیم، جلوه‌های فریبنده‌ی مادی دنیا ما را مشغول خواهد کرد. وقتی در بین یک راه، روندگان این راه فراموش کنند هدفشان چیست، قهوه‌خانه‌ی سر راه آنها را به خودشان مشغول کند، یادشان برود کجا میرفتند، خطر بزرگی آنها را تهدید خواهد کرد. مراقب باشید؛ علم، تهذیب نفس، تجربه، و در محیط نظامی، انضباط. انضباطِ برخاسته‌ی از انگیزه‌های معنوی، یقیناً تأثیر آن از انضباطهای مقرراتی و صوری بسیار بیشتر خواهد بود. خوشبختانه امروز نیروهای مسلح در سازمانهای مختلف - هم در ارتش، هم در سپاه، هم در نیروی انتظامی، هم در مجموعه‌ی عظیم بسیج - از این سرمایه‌ی معنوی برخوردارند. امروز جوانان ما در نیروهای مسلح به معنا میاندیشند؛ و این فرصت بزرگی است و آینده‌ی بزرگی را نوید میدهد.

امروز مجموعه‌ی بسیج عظیم مردمی، بسیج مستضعفان در کشور ما یک حقیقت روشن و آشکار است. شما یک مجموعه‌ای هستید از بوستان عظیم بسیج در کشور. این بوستان را امام بزرگوار ما به وجود آورد و با کلمات خود و منش خود آن را آبیاری کرد. این نهالها بحمداللَّه روزبه‌روز بالنده‌تر و مثمرتر شده است. امروز بسیج در کشور ما یک حقیقت عظیم و غیرقابل انکار و بی‌نظیری است. درست است که تبلیغات دشمنان و به تبع آنها منادیان طرفدار آنها در داخل کشور سعی میکنند بسیج را کوچک کنند، تحقیر کنند و به بسیج اهانت کنند؛ اینها به خود کلام خدا هم اهانت کردند، به خود پیغمبر هم اهانت کردند. چیزی که در باطن خود دارای عظمت و درخشندگی است، با اهانتِ اهانت‌کنندگان و تهمتِ تهمت‌زنندگان نه کوچک میشود، نه از درخشندگی آن کاسته میشود.
بسیج امروز در کشور ما یک حقیقت عظیم و درخشنده است؛ نمونه‌ای هم دیگر ندارد. شما نگاه کنید؛ جنسیتهای مختلف، زن و مرد، سنین مختلف، نوجوان و جوان و میانسال و پیر و کهنسال، اصناف مختلف، از دانشجو و طلبه و استاد دانشگاه و معلم مدرسه و دانش‌آموز و کارگر و کشاورز و بازاری و بقیه‌ی اصناف گوناگون مؤمن در سرتاسر کشور، در بسیج عضویت دارند، شرکت دارند؛ یعنی هیچ مرزی از جهت صنفی وجود ندارد، هیچ مرز جنسیتی وجود ندارد، هیچ مرز قومی و زبانی وجود ندارد. الان در همین جمع، ترک و کرد و لر و فارس و بلوچ و بقیه‌ی اقوام ایرانی حضور دارند. در سرتاسر کشور هم همین‌جور است. بسیج یک مجموعه‌ی منتظمِ سازمان‌یافته‌ی دارای هدف است، با این گسترش و با این تنوع و با این کمیت عظیم و با این کیفیت ایمانی که در مجموعه‌های گوناگون، انسان نظیرش را مشاهده نمیکند.
شما دلتان متعلق به بسیج است. در دنیا احزاب وجود دارند، ممکن است احزاب پرشماری هم باشند - که البته شمارگان و کمیت یک مجموعه‌ی میلیونىِ به این عظمت که در بسیج وجود دارد، در هیچ حزبی در دنیا نظیر ندارد - اما همان کمیتهائی هم که در احزاب هستند، جسم آنها، زبان آنها، توانائیهای مادی آنها متعلق به حزب است؛ معلوم نیست دلها و ایمانهاشان متعلق به آن حزب یا آن مجموعه باشد. بسیج، بسیج دلهاست؛ بسیج جانهاست؛ بسیج عواطف است؛ بسیج اعتقادات و ایمانهاست؛ و همین است که در روز سخت به کار یک ملت می‌آید. آن روزی که ملتها دچار مشکلات شوند، آنجا جسمها فایده‌ای ندارند؛ دلها باید در وسط میدان باشند، باید خطشکن باشند. آنهائی که خطشکنی کردند، لزوماً جسمهای نیرومندی نداشتند؛ دلها و ایمانهای محکمی داشتند که توانستند کوهها را بشکافند، راههای دشوار را طی کنند، لغزشگاهها را پشت سر بگذارند و خود را به منزل برسانند. بسیج، یک چنین حقیقتی است؛ این را باید قدر بدانیم. اول، خود بسیجی باید قدر بداند. همین‌طوری که الان در این میثاق‌نامه شنیدیم و این جوانان عزیز از زبان بسیجیان به زبان آوردند، آنها خدا را حمد کردند، سپاس گزاشتند، برای اینکه در بسیج عضوند. حقیقتاً همین است؛ باید خدا را شکرگزاری کرد که توفیق بدهد انسان وارد یک چنین مجموعه‌ای بشود.
اهمیت دیگر بسیج در این است که بسیج دارای یک جهت و یک بعد و متوجه یک منظور نیست. بسیج با اینکه هنر نظامی دارد و در خطوط مقدم میدان نبرد، هر جا که لازم بوده است، قرار گرفته و سخت‌ترین کارها را به عهده گرفته و انجام داده است، همه‌کاره است؛ یعنی در همه‌ی میدانها وقتی بسیج حضور داشته باشد، پیشرو است، پیشتاز است. امروز جوانان بسیجی ما در میدان علم هم پیشرو و پیشتازند. اساتید بسیجی ما هم در کار علمی جزو موفق‌ترینها هستند. هنرمندان بسیجی ما هم - آن کسانی که با روح بسیج وارد میدان هنر شدند - موفقیتهای بیشتر و بهتری پیدا کردند و توانستند مخاطبان بیشتری را جذب کنند. در هر میدانی وقتی با روحیه‌ی بسیجی، با اخلاص بسیجی، با ایمان بسیجی، با شجاعت و شهامت بسیجی، با قدرت ابتکار بسیجی وارد شوند، میتوانند کارهای بزرگی را انجام دهند. این، حقیقت بسیج است.
عزیزان بسیجی این را قدر بدانند و ارکان بسیجی بودن را در خودشان تقویت کنند. بسیجی بودن ارکانی دارد. همه‌ی ما باید این ارکان را روزبه‌روز در خودمان تقویت کنیم جوانان عزیز! بارها گفتیم که در درجه‌ی اول، روحیه‌ی اخلاص و روحیه‌ی بصیرت است. این اخلاص و بصیرت روی هم اثر میگذارند. هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانه‌تر عمل کنید، خدای متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»؛ خدا ولی شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر میبینید. نور که بود، انسان میتواند واقعیات و حقایق را مشاهده کند. وقتی نور نباشد، انسان واقعیات را هم نمیتواند ببیند؛ «والّذین کفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الی الظّلمات». وقتی طغیان جلوی چشم انسان را بگیرد، وقتی هویهای نفس - که طاغوت حقیقیاند و در وجود خود ما بدتر از فرعونند - جلوی چشم ما را بگیرند، وقتی جاه‌طلبیها و حسادتها و دنیاطلبیها و هویپرستیها و شهوت‌رانیها جلوی چشم ما را بگیرند، واقعیات را هم نمیتوانیم مشاهده کنیم.
دیدید بعضیها نتوانستند واقعیاتِ جلوی چشم را ببینند، نتوانستند تشخیص بدهند. در فتنه‌ی طراحیشده‌ی پیچیده‌ی سال ۸۸ حقایقی جلوی چشم مردم بود؛ نگذاشتند یک عده‌ای این حقایق را ببینند، بفهمند؛ ندیدند، نفهمیدند. وقتی در یک کشور فتنه‌گرانی پیدا میشوند که برای جاه‌طلبی خودشان، برای دست یافتن به قدرت، برای رسیدن به اهدافی که به صورت آرزو در وجود خودشان متراکم و انباشته کردند، حاضر میشوند به مصلحت یک کشور، به حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند؛ کاری میکنند که سردمداران غربی و دشمنان درجه‌ی یک ملت ایران به هیجان میآیند و سر شوق میآیند و از آنها حمایت میکنند، این یک حقیقت روشن است؛ این چیزی نیست که وقتی نور هست، انسان آن را نبیند؛ اما بعضی ندیدند، بعضی نمیبینند، بعضی درک نمیکنند؛ بعضی به خاطر ظلمت دل، حتّی درک هم میکنند، اما حاضر نیستند به این فهم ترتیب اثر بدهند؛ اینها همه عوارض هوای نفس است؛ اینها همه نتیجه‌ی امر و نهی همان فرعون درونی ماست، همان فیل مستِ هوی و هوس است که شرع مقدس چکشی از تقوا و ورع به دست مؤمن میدهد که بر سر این فیل مست بکوبد و او را آرام کند. اگر توانستیم این را در وجود خودمان آرام کنیم، آن وقت دنیا نورانی خواهد شد، همه چیز را میبینیم، چشم ما میبیند؛ اما وقتی هویپرستی باشد، نمیبیند. شما که بسیجی هستید، جوان هستید، دلهای شما پاک است، نورانی است، با صفای باطنِ خودتان میتوانید این روحیه را، این حالت را در خودتان تقویت کنید. بسیجی باصفاست، نورانی است.
عزیزان من! بسیجی شدید، مبارک است؛ اما بسیجی بمانید. ایستادگی در راه، مهم است. بسیجی ماندن متوقف به این است که دائم خودمان را مراقبت کنیم، مواظبت کنیم و از راه بیرون نرویم. ملت ایران کار بزرگی انجام داده است. کار بزرگ این است که دنیائی را که یکجا و چهاراسبه به سمت جهنم حرکت میکرد و میتاخت، یک نهیب زده است، یک بخشی را جدا کرده است. امروز جمعیتهای عظیمی از مردم دنیا متوجه حقیقت شده‌اند و ملت ایران به عنوان پیشتاز و پیشرو، راه را تغییر داده است و مسیر را عوض کرده است. مسیر جوامع انسانی باید به سمت خدا باشد، باید به سمت بهشت باشد، باید به سمت حقیقت باشد. خوب، بدیهی است که شما ملت ایران این کار بزرگ را انجام داده‌اید. اهل باطل که ساکت نمینشینند. آن کسانی که وجودشان وابسته‌ی به باطل و ناحق است، وابسته‌ی به ظلم است، وابسته‌ی به لگد زدن بر سر ملتهاست، اینها که آرام نمینشینند که ملت ایران فریاد حقیقت و هدایت بدهد، دنیا را بیدار کند، بشریت را بیدار کند؛ اینها معارضه میکنند.
البته اگر ما ایستادگیمان را ادامه دهیم، این معارضه نهایت روشنی دارد؛ «و لینصرنّ اللَّه من ینصره». خدای متعال به‌تحقیق و بدون تردید نصرت را برای کسانی قرار داده است که به طرف حق حرکت میکنند و دعوت میکنند؛ و ما این را تجربه کرده‌ایم. سی سال است که دشمنان علیه ملت ایران دارند تلاش میکنند، کار میکنند؛ اما ملت ایران به برکت ایستادگی خود، به برکت ایمان خود، روزبه‌روز قویتر شده است؛ دشمن هم روزبه‌روز ضعیف‌تر شده است. امروز قدرت ایستادگی ما از بیست سال پیش بیشتر است، از سی سال پیش بیشتر است؛ این تجربه‌ی ماست. پس نهایت این مبارزه، پیروزی اسلام و مسلمین است. اما باید توجه داشته باشید که درگیری و چالش وجود دارد؛ باید خودتان را آماده نگه دارید، خودتان را به‌روز نگه دارید، بصیرتتان را به‌روز نگه دارید، اخلاصتان را به‌روز نگه دارید، به‌روز بسیجی باشید و بسیجی بمانید؛ این رمز موفقیت ملت ایران و جامعه‌ی عظیم ایرانی است.
ان‌شاءاللَّه شما جوانها آن روزی را شاهد خواهید بود که به قله‌های افتخار دست پیدا کردید و همچنان که قرآن وعده کرده است: «لتکونوا شهداء علی النّاس»، شهیدان و گواهان مردم دنیا شدید و در قله‌ها باشید، که ملتها به شما نگاه کنند و به سمت این قله‌ها حرکت کنند.

مطلب بسیار مهم سومی که پشت سر این نماد قرار دارد، قضیه‌ی دانش‌آموزان سال ۵۷ است. چهارده سال از آن حادثه که گذشت، در سال ۵۷ جوانهای ما، نوجوانهای ما، دانش‌آموزان دبیرستانی ما به عنوان پاکترین و بیآلایش‌ترین قشرها توی میدان آمدند و کشته شدند. سیزده آبان روز کشتار دانش‌آموزان است توی همین خیابانهای تهران. وقتی این نوجوانها و جوانها توی میدان آمدند و فریاد چهارده سال قبل امام را در فضا انعکاس دادند، جلادان مزدور آمریکا از اینها انتقام گرفتند؛ روی اینها آتش گشودند، خون اینها روی اسفالت خیابانهای تهران ریخت و آن را رنگین کرد. این هم مطلب مهمی است؛ نه فقط به خاطر اینکه تعدادی جوان و نوجوان به شهادت رسیدند - البته این مهم است - بلکه به خاطر این نکته‌ی مهمتر که حرکت عظیمی که امام در سال ۴۲ و ۴۳ آغاز کرد، آنقدر زنده و باطراوت و بانشاط است که یک عده جوان پاکیزه‌ی دانش‌آموز را توی میدان میآورد، احساس مسئولیت میکنند، احساس تعهد میکنند و در مقابل سرنیزه‌ی دستگاه جبار و طاغوت میایستند. در دنیا اینجور چیزی کم‌نظیر است.
 امروز هم همین‌جور است. امروز هم دانش‌آموزان دبیرستانی ما در کنار دانشجویان، در کنار قشرهای دیگر، در کنار بسیج و در جاهای دیگر، جزو پیشقدم‌ترین گروه‌های اجتماعی ما هستند. در دوران دفاع مقدس هم باز دانش‌آموزان جزو پیشروان و خط‌مقدم‌ها محسوب میشدند. شما اگر با خانواده‌های شهدا تماس بگیرید - من با خیلی از اینها تماس دارم و میبینم - و از آنها بپرسید جوانتان چند ساله بود، میگویند شانزده ساله، هفده ساله، چهارده ساله. این یعنی چه؟ یعنی احساس تعهد، روحیه‌ی انقلابی، احساس مسئولیت ناشی از روشن‌بینی و بصیرت به اینجا رسیده که جوان دانش‌آموزِ این ملت وسط میدان می‌آید، سینه‌ی خودش را سپر میکند، از همه‌ی آرزوهای جوانیاش میگذرد، برای اینکه آرمانهای بزرگ و هدفهای الهی و اسلامی را در جامعه تحقق ببخشد. این هم حادثه‌ی بزرگ دیگری بود که در سال ۵۷ اتفاق افتاد؛ مفهوم بسیار عظیم دیگری که پشت سر کلمه‌ی سیزده آبان قرار دارد. سیزده آبان نماد اینهاست.

اگر ما برای زنده بودن، فعال بودن، بااراده بودن، هدف‌دار بودن، رو به جلو بودن این نظام هیچ دلیل دیگری نمیداشتیم جز حضور میلیونها جوانِ پرشورِ مؤمنِ صادقِ بابصیرت در سراسر کشور زیر عنوان بسیج، همین کافی بود برای اینکه نشان بدهد این نظام و این حرکت عظیم ملت ایران در برابر پیچیده‌ترین توطئه‌ها و خطرناکترین حرکتهای دشمن آسیب‌ناپذیر است. البته این شعار نیست؛ یک حرف متکی به استدلال منطقی است.
 بسیج یکی از آیات قدرت الهی است که خدای متعال به آن بنده‌ی صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصیت کم‌نظیر یا بی‌نظیر تاریخ اسلام بعد از ائمه (علیهم‌السّلام) عطا کرد. فکر پردازش بسیج عمومی، بسیج مستضعفین که امام بزرگوار آن را مطرح کرد و عمل کرد و با همه‌ی توان پشت سر این فکر ایستاد، این نهال را آبیاری کرد تا تبدیل شد به شجره‌ی طیبه‌ای که «تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها»، (۱) یکی از الطاف الهی نسبت به آن مرد بزرگ و آن بنده‌ی صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصیرت امام این نشانه‌های قدرت و اعانت الهی را میدید. عیب ماها این است که گاهی کمکهای الهی را لمس میکنیم، اما آنها را درست نمیبینیم؛ تشخیص نمیدهیم که این چه کمک بزرگی است که خدا دارد به ما میکند؛ اما او میدید.
 در یک قضیه‌ای که من مکرر این را نقل کردم، ایشان به من فرمود که از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال ۱۳۶۵ بود - همه جا دست قدرتی را مشاهده میکنیم که دارد ما را کمک میکند و جلو می‌برد. او این دست قدرت را میدید. نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت. همان روز اگر میخواستیم قضاوت بسیاری از نخبگان علمىِ دینی و غیر دینی و سیاسی و غیره را درباره‌ی ملت ایران مشاهده کنیم، میدیدم قضاوتها قضاوتهای عجیب و غریبی است. بعضی این ملت را باایمان نمیدانستند، بعضی دارای صداقت نمیدانستند، بعضی به نیرو و به وفای آنها شک میکردند - که ما اینها را شنیدیم، از خیلیها شنیدیم - اما امام در سال ۱۳۴۱ در همین شهر قم، آن وقتی که هنوز هیچ خبری از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحرای قم را از جمعیت پر میکنند؛ لبیک میگویند. نگاه او به مردم، یک چنین نگاهی بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اکسیرگونه‌ای که مسها را طلا میکند، این را در جان و دل مردم کشف کرد و آن را به کار گرفت. لذا با این موانع بزرگی که در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد. هیچ تحلیلگری باور نمیکرد که این اتفاق در اینجا بیفتد. او تکیه‌ی به خدا کرد، توکل به خدا کرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار کرد و مردم به صحنه آمدند و این حرکت عظیم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئله‌ی بسیج را مطرح کرد.
 شما میوه‌های شیرین و کامبخش آن درخت طیب و طاهری هستید که امام بزرگوار با دست خود در این زمین غرس کرد. این ثمردهی همچنان ادامه خواهد داشت؛ همچنان که فرمود: «ا لم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء. تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها».(۲) وقتی سرزمین مستعد و آماده است، بذر پاکیزه است، آن گیاه و روئیدنی تمام‌شدنی نیست؛ یعنی هیچ عاملی نمیتواند به آن صدمه بزند. بسیج، یک چنین درخت طیب و طاهری است.
 بسیج امتحانهای زیادی هم داده است. در دوران جنگ تحمیلی، نسل جوانانِ قبل از شما کارهای بزرگی در میدان جنگ کردند. ما شکفتن گلهای معطر استعداد را در وجود این جوانها دیدیم. جوان بیست و دو ساله، بیست و سه ساله، مثل یک فرمانده متبحر و کارآزموده عده‌ها را جمع میکرد، راهنمائی میکرد، هدایت میکرد، در جای خود به کار میگرفت و پیروز میشد؛ اینها عادی نیست. در دوران جنگ، بسیج نقش خود را ایفاء کرد. هم ارتش، هم سپاه قبول داشتند و اعتراف میکردند که حضور بسیج در همه‌ی بخشهای مختلف این جبهه‌ی طولانی و پرمشقت، یک حضور تعیین کننده است.
 جنگ تحمیلی تمام شد؛ سطحینگرها خیال میکردند بسیج هم تمام شد؛ اما بسیج ماند، چون مجاهدت باقی بود، چون میدان مجاهدت ادامه داشت. هر جا مجاهدت هست، در آنجا حضور بسیج هست؛ مجاهدت در میدان علم، مجاهدت در میدان سیاست، مجاهدت در میدان فعالیتهای اجتماعی، مجاهدت در میدان وسیع و عرصه‌ی عظیم بین‌المللی. این مجاهدتها ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت.
 معنای بسیج، توأم کردن ایمان و عمل است؛ عمل مجاهدانه، نه صرفاً عمل شخصی. از نظر اسلام، ایمان مجرد از عمل، یک حداقل است. ایمان کامل و ایمان حقیقی آن ایمانی است که با جهاد در میدان عمل همراه باشد. «و الّذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللَّه و الّذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقّا»؛ (۳) مؤمن حقیقی آن کسی است که ایمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه میکند. تشخص بسیجی به این است. این فکر غلط و انحرافی که ما ایمان را منهای عمل و منهای جهاد، برای تقرب الی اللَّه کافی بدانیم، این آیه و آیات زیادی آن را رد میکنند. بسیج، قائم به همین است که ایمان همراه با عمل، آن هم عمل مجاهدانه باشد. پس جهاد عرصه‌های مختلفی دارد که عرض شد.
 تا امروز بسیج رشد داشته است. پیشرفت بسیج در ابعاد مختلف، همان پیشرفتی است که مورد انتظار هر کسی است که بسیج را میشناخت؛ هم رشد کمّی داشته است، هم رشد کیفی و معنوی، هم ایستادگی در مقابل مزاحمها و معارضهای مؤثر در دل انسان و تکان‌دهنده‌ی دل انسان؛ یعنی وسوسه‌ها. بسیج در این زمینه‌ها امتحان خود را داده است.
 آنچه که برای همه‌ی ما، برای همه‌ی بسیجیان عزیز، برای جوانها در هر نقطه‌ای از این عرصه‌ی عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید. این عناصر سه‌گانه باید برای ما شاخص باشد؛ بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.
 آنچه که راه را مشخص میکند، بصیرت است. این سردار محترم و گرامی(۴) خیلی درست گفتند که بسیجیان در قبال پیچیدگی اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگی ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایای سال ۸۸ این را نشان داد. ممکن بود خیلیها اشتباه کنند و خیلیها هم اشتباه کردند؛ اگرچه اکثر آن کسانی که اشتباه کرده بودند، به فاصله‌ی کمی اشتباه را تصحیح کردند؛ اما حرکت عظیم بسیج، این شاخص بصیرت و این پرچم بصیرت را برای خود حفظ کرد؛ اشتباه نکرد؛ همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهره‌ی موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهی چهره‌ی موجهی مثل بعضی از صحابه‌ی پیغمبر راه را عوضی میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده‌ی در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا کرد، قدرت تشخیص باید پیدا کرد. امام - کسی که پدر همه‌ی این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام (رضوان اللَّه علیه) است. او به ما یاد داد که راه را تشخیص بدهیم، حرکت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشه‌ی دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش کرد.
 عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر کسی در میدان جهاد فی‌سبیل‌اللَّه دنبال یک خواسته‌ی شخصی برود، دنبال غنیمت برود و کشته شود، شهید فی‌سبیل‌اللَّه نیست. شرط شهادت و شرط مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه بودن این است که حرکت او فی‌سبیل‌اللَّه باشد، للَّه باشد؛ یعنی اخلاص داشته باشد. انگیزه‌های شخصی، انگیزه‌های گروهی، انگیزه‌های فامیلی، رودربایستیهای رفاقتی اگر در حرکت ما تأثیر گذاشت، این اخلاص را مشوب میکند، مشکل درست میکند. بیاخلاصی، یک جائی خودش را نشان خواهد داد.
 عنصر سوم، عمل بهنگام و به اندازه است. لحظه‌ها را باید شناخت. اگر چنانچه انسان وقت‌شناس نباشد، نداند کدام کار را در کجا باید انجام داد، ممکن است خطاهای بزرگی از انسان سر بزند. خوب، جوانان بسیجی ما - از پسرها و دخترها - در بخشهای مختلف مشغول تلاش هستند؛ تلاش فکری، تلاش علمی، تلاش سیاسی، تلاش اجتماعی؛ همه‌ی اینها وقتی برای خدا و برای انجام وظیفه باشد، مجاهدت و جهاد فی‌سبیل‌اللَّه است. بسیجی آن کسی است که این کارها را انجام میدهد. در همه‌ی اینها باید آن خط روشن و صحیح را در نظر گرفت؛ یعنی خط انقلاب، خط حفظ نظام، خط احیای دین. اگر بخواهیم این سه عنصر را تأمین کنیم، باید در درون خودمان با خودمان مجاهدت کنیم؛ یعنی جهاد اکبر. جهاد با نفس تلاشی است که امروز همه‌ی ما به آن احتیاج داریم.

دشمن در یک برهه‌ای - که امروز هم دنباله‌هایش کم و بیش هست - در تبلیغات گوناگون جهانی، علیه بسیج متمرکز شد. آنچه توانستند، گفتند. بسیج را بمباران تبلیغاتی کردند، برای اینکه او را از چشم مردم بیندازند، اما نتوانستند؛ «یحقّ اللَّه الحقّ بکلماته». خدای متعال نمیگذارد این حقیقت روشن پنهان بماند؛ لذا بسیج بحمداللَّه روزبه‌روز آبرویش در کشور ما بیشتر شده است. در سرتاسر کشور، جوانها در بخشهای مختلف، به بسیج به چشم یک هویت درخشنده‌ی باعظمتِ مظهر عزم و اراده نگاه میکنند؛ این را شما بسیجیها بایستی تقویت کنید؛ این را با توجه به همان سه عنصری که گفته شد - عنصر بصیرت، عنصر اخلاص، عنصر عمل بهنگام و به اندازه - تقویت کنید. افراط نباید باشد، تفریط هم نباید باشد. توجه کنید که افراط هم همان اندازه ضرر میزند که تفریط. عمل نکردن یقیناً مضر است، عمل افراط‌‌آمیز هم به همان اندازه مضر است؛ مراقب باشید. شور انقلابی را اندکی نباید کاهش داد. انگیزه‌ی انقلابی باید روزبه‌روز در دلهای من و شما افزایش پیدا کند. این کوه‌های گوناگون مشکلاتی که بر سر راه مستضعفین عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و اراده‌ی پولادین مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع کشور نیست. دنیای اسلام، بلکه جامعه‌ی بشریت نیازمند کمک به آنها از سوی اسلام و امت اسلامی است.

عزیزان من! فضای انقلابی در کشور دشمنان عنودی دارد، دشمنان کینه‌ورزی دارد. با حاکمیت فضای انقلابی در کشور مخالفند؛ میخواهند این فضا را بشکنند. شما دیدید در یک دوره‌ای شهادت را زیر سؤال بردند، جهاد را زیر سؤال بردند، شهید را زیر سؤال بردند، نظرات امام را زیر سؤال بردند، پیغمبران را زیر سؤال بردند! مسئله این نیست که فلان زیدی با این مفاهیم مخالف است؛ مسئله این است که این مخالفت از نظر دشمن باید در جامعه مطرح شود؛ فضاسازی شود و فضای انقلابی بشکند. در حوزه‌ی علمیه همه باید به این مسئله توجه کنند. در متن جامعه اینجور است، طبعاً در حوزه‌های علمیه هم اینجور است. میدانند که شُمای روحانی فقط یک فرد نیستید؛ مستمع دارید، علاقه‌مند دارید؛ بنابراین در محیط پیرامون خودتان اثر میگذارید. میخواهند فضای انقلابی را بشکنند، روحانی انقلابی را منزوی کنند. تحقیر بسیج، تحقیر شهید، تحقیر شهادت، زیر سؤال بردن جهاد طولانی این مردم اگر خدای نکرده در گوشه و کنار حوزه به وجود بیاید، فاجعه است. بزرگان حوزه بایستی مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند.

امامان جماعت باید آماده‌سازی خویش برای طبابت معنوی را وظیفه حتمی خود بدانند و مراکز رسیدگی به امور مساجد و حوزه‌های علمیه در همه ‌جا آنان را یاری دهند. مساجد باید مَدرَسِ تفسیر و حدیث و منبرِ معارف اجتماعی و سیاسی و کانون موعظه و پرورش اخلاق باشد. زمزمه‌ی محبت متولیان و مدیران و امنای مساجد، باید دلهای پاک جوانان را مجذوب و مشتاق کند. حضور جوانان و روحیه‌های بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آینده‌پو و لبریز از امید سازد. میان مسجد و مراکز آموزشی در هر محل، همکاری و پیوند تعریف شده و شایسته‌‌ای برقرار گردد.

یک جمله عرض کنیم در مورد این حرکت عظیم بسیج سازندگی و اردوهای هجرت که به طور رسمی، ده سال است آغاز شده. البته این را من باید اقرار کنم که این کار، اول از خود جوانها شروع شد؛ خود جوانهای دانشجو و دانش‌آموز در بخشهای مختلف، این حرکت را شروع کردند؛ در سال 79 گزارش این حرکت زیبا و پرشکوه به ما رسید و منجر شد به اینکه پیام بسیجسازندگی به قاطبه‌ی جوانان کشور داده شود. یعنی این یک حرکت خودجوش مردمی است؛ درست مثل جهاد سازندگی در آغاز انقلاب. جهاد سازندگی هم همین جور بود؛ اول، خود جوانها شروع کردند، خودشان رفتند توی روستاها مشغول خدمتگزاری شدند در آن اوضاع بسیار دشوار و پیچیده. این حرکت، امام بزرگوار را به فرمان جهاد سازندگی تشویق کرد. کار مردم، الهام‌بخشِ اقدام مدیران و مسئولان است. ...
بسیج سازندگی و این اردوهای هجرت را قدر بدانید. شما که خودتان محورهای اصلی این حرکت عظیم هستید، این را قدر بدانید؛ از خدای متعال شاکر باشید. مسئولین، دیگران، مدیران و کسانی که دست‌اندرکار امور هستند، آنها هم این حرکت عظیم را قدر بدانند. سال تحصیلی، درس را خوب بخوانید، با تحقیق بخوانید، قصدِ رسیدن به قله‌های علمی را پیدا کنید. در دوره‌ی فراغت هم ساعات را، روز و شب را، با این حرکت زیبا و باشکوهِ خدمت به مردم غنی کنید.
این کارِ اردوهای هجرت و حرکت عظیم بسیج سازندگی یکی از برکاتش خدمت‌رسانی است که میلیونها نفر از این خدمت شما به صورت مستقیم بهره‌مند میشوند. از لحاظ مادی، از لحاظ امور روزمره‌ی زندگی، از لحاظ معنوی و هدایت، بهره‌مند میشوند. شما اگر درس قرآن هم آنجا ندهید، خودِ حضور یک جوان مؤمن و متدین و متشرع در یک مجموعه‌ی روستائی، در بین جوانان، در بین مردم، مظهر مجسم آیه‌ی قرآن است؛ آنها را به دین، به انقلاب، به معنویت، سوق میدهد. «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»؛ شما با عمل خودتان مردم را به ایمان، به اسلام، به دین دعوت میکنید. این خدمت‌رسانی است؛ خدمت‌رسانی مادی و خدمت‌رسانی معنوی. از این مهمتر، خدمتی است که شما به خودتان میکنید؛ استعدادهای درونی خودتان را فعال میکنید؛ به بالقوه‌هائی که در وجود شما هست، فعلیت میبخشید؛ تجربه پیدا میکنید؛ با زندگی مردم آشنا میشوید؛ این حصارهای طبقاتی شکسته میشود؛ واقعیتهای زندگی را لمس میکنید؛ در خودتان شعف و بهجت خدمت‌رسانی را احساس میکنید و این احساس را در وجود خودتان زنده میکنید. کسی که لذت خدمت و کار را بچشد، از کار خسته نمیشود. همان طور که در گزارشها برادران عزیز گفتند، من هم قبلاً در گزارشها خوانده‌ام؛ جوانی که این لذت را در وجود خودش کشف کرد، از خدمت خسته نمیشود؛ این هم فایده‌ی دوم که فایده‌ی بسیار بزرگی است.
فایده‌ی سوم این است که شما سفیران کار و تلاش خواهید شد. وقتی شما در یک محیطی حاضر میشوید؛ در کویر، در کوهستان، در نقاط دور از دسترس، در میان مردم محروم مشغول کار میشوید، جوانی که در آنجاست، از شما الهام میگیرد و شما میشوید سفیر تلاش و کار و خدمت و جهاد و مجاهدت. «من احیاها فکانّما احیا النّاس جمیعا»؛ شما دلها را زنده میکنید؛ فایده‌ی بزرگی است. فوائد فراوانی در این کار هست. این جریان عظیم را حفظ کنید.

بارها من گفته‌ام و این گفته شعار نیست، واقعیت است: امروز ما هم همتمان، هم بصیرتمان، هم توانائیهای گوناگونمان از سی سال قبل بمراتب بیشتر است. هدایت انقلاب، روح انقلاب، جهتگیری انقلاب در ما کهنه نشده؛ چیزی که آنها امیدش را داشتند. شاهد و دلیل: همین جوانها. بهترین شاهدها همین شما جوانان عزیز هستید؛ این نسل پویا و بالنده‌ی بابصیرت و باهمت و آگاه که در صحنه‌های گوناگون حاضر است.
اگر صحبتِ کارهای فناوری پیچیده است، همین جوانها هستند؛ انرژی هسته‌ای را هم جوانهای ما دارند سر پا میکنند؛ در سلولهای بنیادی هم جوانهای ما دارند فعالیت میکنند؛ و در فناوری زیستی، فناوری نانو، و انواع و اقسام فناوریها، هر جا میرویم جوانهایند؛ جوانهائی که نه دوران جنگ را دیدند، نه امام را ملاقات کردند، نه از اول انقلاب خاطره‌ای دارند. پس این حرکت، حرکت پوینده و بالنده است. به میدان عمل و خدمت و تلاش که میرسیم، همین حرکت عظیم بسیج سازندگی را میبینیم؛ به میدان سیاست و اعلام حضور که میرسیم، حرکت 9 دی را میبینیم، حرکت 22ی بهمن را میبینیم، حضور عظیم در انتخابات را میبینیم؛ اینها معناش چیست؟ معناش این است که امروز جوانان ما - که اکثریت قاطع ملت ما هستند - و عموم ملت ما در همان جهت حرکت انقلاب اسلامی و با همان ضرب دست انقلاب، رو به فزایندگی هستند، دارند پیش میروند. پس ما پیش رفتیم.

خاطره‌ای که از مردم بوشهر در ذهن تاریخ ماست، خاطره‌ی بسیار روشن و افتخارآمیزی است. همان طور که امام جمعه‌ی محترم - که بحمداللَّه عالم فرزانه‌ای هستند - اشاره کردند، بوشهر تاریخ روشن و افتخارآمیزی دارد. مردم شجاع و مؤمن در آن منطقه بارها و بارها توانسته‌اند دشمنان این کشور و دشمنان این ملت را به عقب‌نشینی وادار کنند و آنها را مغلوب کنند. نام علمای نام‌آور بوشهر که ایشان اسم آوردند و چهره‌های معروفی هستند، حقاً جزو نامهای درخشان روحانیت شیعه است. نام سردار مؤمن و شجاعی مثل شهید «رئیسعلی دلواری» از نامهائی است که همیشه دلهای مؤمن را که آشنائی به وضع او و مبارزات او داشته‌اند، در سراسر این کشور به خود جذب میکرده است. و خدا را شاکریم که بعد از پیروزی انقلاب، این نامی که سعی میشد پنهان بماند و این چهره ناشناخته بماند، بر سر زبانها افتاد؛ او را شناختند، شخصیت او را ستودند، مظلومیت و شهادت مظلومانه‌ی او را همه دانستند و فهمیدند. البته امروز با آن دوران خیلی فرق کرده است. آن روز عده‌ی معدودی همراه با یک جوان شجاع ناچار بودند در مقابل قدرت استعماری و استکباری انگلیس، مظلومانه مقاومت کنند؛ اما امروز رئیسعلیهای دلواری کم نیستند، تنها هم نیستند. این جوانهای عزیز ما، این فداکاران ما، این بسیجیان عرصه‌ی نبرد نظامی و نبرد فرهنگی و نبرد سیاسی، امروز در سراسر کشور گسترده هستند؛ و بوشهر یقیناً یکی از این مراکزی است که چنین انسانهائی را میپرورد و رشد میدهد. بنده فراموش نمیکنم سفری را که چند سال قبل به بوشهر داشتم. من از نزدیک، بروز و ظهور آن روحیه‌ی ایمانىِ عمیق را در مردم شاهد بودم و دیدم. امروز هم شما دارید این روحیه را نشان میدهید. و همه بدانند، و شما جوانان عزیز بدانید؛ روزگار عوض شده است. آن روزی که قدرتها میتوانستند آزادانه ملتهای این منطقه را تهدید کنند، تحقیر کنند و هر وقت اراده‌شان تعلق گرفت، بیایند نیرو پیاده کنند و فشار بیاورند، سپری شده است. امروز ملت ایران به عنوان یک ملت مقتدر در دنیا شناخته شده است.

یکی از خصوصیات خصلت بسیجی و جریان بسیجی، حضور است؛ غایب نبودن در آنجایی که باید در آنجا حاضر باشیم. این یکی از اوّلیترین خصوصیات بسیجی است. ...
بسیج یک حرکت عجیب و بی‌نظیر بود که در انقلاب اتفاق افتاد. این هم برخاسته و سرچشمه گرفته‌ی از آن سرچشمه‌ی حکمت الهیای بود که خدای متعال در دل آن مرد بزرگ - آن امام بزرگوار - به ودیعه گذاشته بود. امام حکیم بود؛ حکیم به معنای واقعی. ما گاهی تعبیر حکیم را برای آدمهای کوچک به کار میبریم؛ لکن او به معنای واقعی کلمه حکیم بود. «و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا»؛ خدای متعال به او حکمت داده بود. از دل او یک حقایقی سرریز میشد و سرازیر میشد؛ از جمله، همین مسئله‌ی بسیج بود؛ که امام از روز اول پیروزی یا حتی قُبیل پیروزی با کشاندن مردم به عرصه، با گذاشتن بار حرکت به دوش مردم، با اعتماد به مردم، پایه‌ی بسیج را گذاشت. به مردم اعتماد کرد؛ مردم هم به خودشان اعتماد پیدا کردند؛ اعتماد به نفس پیدا کردند؛ اگر امام به مردم اعتماد نمیکرد، مردم هم به خودشان اعتماد نمیکردند. پایه‌ی بسیج همان جا گذاشته شد. در واقع سپاه پاسداران از بسیج روئید؛ جهادسازندگی از بسیج روئید؛ ولو سازمان بسیج یک سازمان مدونی مثل سالهای بعد نبود، اما فرهنگ بسیج، حرکت بسیج و حقیقت بسیج، منشأ خیرات عظیمی در کشور، در جامعه‌ی ما و در نظام اسلامی شد. بسیج یک چنین حقیقتی است. بسیج در واقع یک ارتش بیرنگِ بیادعای همه‌گیر در سطح کشور است؛ و این ارتش برای مبارزه‌ی در همه‌ی عرصه‌هاست؛ نه فقط در عرصه‌ی نظامی. عرصه‌ی نظامی یک گوشه‌ی محدودِ گاه‌گاهی است. همیشه که جنگ پیش نمی‌آید.
 عرصه‌ی حضور بسیج خیلی وسیعتر از عرصه‌ی نظامی است. اینی که من بارها گفتم و تکرار میکنم که نباید بسیج را یک نهاد نظامی به حساب آورد، تعارف نیست؛ بلکه حقیقت قضیه این است. بسیج عرصه‌ی جهاد است، نه قتال. قتال یک گوشه‌ای از جهاد است. جهاد یعنی حضور در میدان با مجاهدت، با تلاش، با هدف و با ایمان؛ این میشود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فی سبیل الله»؛ جهاد با نفس، جهاد با مال. جهاد با نفس کجاست؟ فقط به این است که توی میدان جنگ برویم و جانمان را کف دست بگیریم؛ نه، یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژه‌ی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. جهاد با نفس این است که از تفریحتان بزنید، از آسایش جسمانیتان بزنید، از فلان کار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگیها پول‌ساز - بزنید و تو این محیط علمی و تحقیقی و پژوهشی صرف وقت کنید تا یک حقیقت زنده‌ی علمی را به دست بیاورید و مثل دسته‌ی گل به جامعه‌تان تقدیم کنید؛ جهاد با نفس این است. یک قسمت کوچکی هم جهاد با مال است.
 پس عرصه‌ی بسیج یک عرصه‌ی عمومی است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخشی از بخشهای جغرافیائی کشور است، نه مختص یک زمانی دونِ زمان دیگری است؛ نه مختص یک عرصه‌ئی دون عرصه‌ی دیگری است. در همه‌ی جاها، در همه‌ی مکانها، در همه‌ی زمانها، در همه‌ی عرصه‌ها و در همه‌ی قشرها، این وجود دارد. این معنای بسیج است.
 حالا شما تو دانشگاه میخواهید بسیجی باشید. معلوم است که چه کار باید کرد. دانشگاه به چی احتیاج دارد؟ کشور به چی احتیاج دارد؟ چند سالی است ما بحث علم را پیش کشیدیم؛ شما نگاه کنید امروز بسیاری از حسادتها و رقابتها و حسرتها و احساس عقب‌ماندگیهای دشمنان بین‌المللی ما به خاطر پیشرفت علمی شماست. آنهائی که امروز ملت ایران را تحسین میکنند، به خاطر علمش او را تحسین میکنند؛ آنهائی که دشمنی میورزند به خاطر علم اوست که دشمنی میورزند. پیشرفت علمی شما یک چنین اثری دارد.
 این تازه در قدم اول است. ما هنوز کاری نکردیم. بله در نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، بحثهای هسته‌ای، بحثهای هوا - فضا و رشته‌های گوناگون علمی پیشرفتهائی شده که مهم و بزرگ است؛ اما اینها در مقیاس و معیار حرکت علمی یک کشور چیزی نیست. یکی از دوستان گفتند و بنده هم این آمار را دارم، که سرعت پیشرفت علمی و تولید علم در کشور ما یازده برابرِ متوسط دنیاست. این را یک مرکز تحقیقاتی غربی - مستقر در کانادا - با جزئیاتش ذکر کرده است. البته این یازده، متوسطش است؛ در بعضی از قسمتها سی و پنج برابرِ سرعت رشد دنیاست؛ در بعضی جاها هم کمتر است؛ متوسطش میشود یازده برابر. یعنی سرعت پیشرفت علمی ما در طول این ده سال پانزده سال اخیر یازده برابرِ سرعتی است که دنیا داشته؛ این خیلی چیز مهمی است. لکن این آن چیزی نیست که ما توقع داریم و دنبالش هستیم؛ این خیلی کمتر از آن است. این سرعت بایستی با همین شدت ادامه داشته باشد تا ما به تراز مورد نظر برسیم؛ این در دانشگاه لازم است.
 در دانشگاه پرورش انسانِ در تراز شهید چمران لازم است؛ این را لازم داریم. خب پس استاد بسیجی میداند در دانشگاه بایست چه کار کند؛ این حضور دائم، این حضور بجا و بهنگام، این حضور مخلصانه و مجاهدانه برای استاد بسیجی به این معناهاست که گفته شد. و استاد خیلی نقش دارد. نقش استاد در محیطهای آموزشی نقش بسیار برجسته و مهمی است. استاد فقط آموزنده‌ی دانش نیست؛ بلکه منش استاد و روش استاد میتواند مربی باشد؛ استاد، تربیت کننده است. تأثیر استاد روی شاگرد، علیالظاهر از تأثیر بقیه‌ی عوامل مؤثر در پیشرفت علمی و معنوی و مادی متعلم بیشتر است؛ از بعضی که خیلی بیشتر است. گاهی استاد میتواند یک کلاس را، یک مجموعه‌ی دانشجو یا دانش‌آموز را با یک جمله‌ی بجا تبدیل کند به انسانهای متدین. لازم هم نیست حتماً رشته‌ی علوم دینی یا معارف را تدریس کند؛ نه، شما گاهی یک جا در درس فیزیک، یا در درس ریاضی، یا در هر درس دیگری - علوم انسانی و غیر انسانی - میتوانید یک کلمه بر زبانتان جاری کنید، یا یک استفاده‌ی خوب از یک آیه‌ی قرآن بکنید، یا یک انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهی بکنید که در دل این جوان میماند و او را تبدیل میکند به یک انسان مؤمن. استاد اینجوری است.
 عکسش هم البته هست. متأسفانه اساتیدی در دانشگاه‌های امروز ما هستند - اگرچه کمند - که درست نقطه‌ی مقابل عمل میکنند - حالا درسشان هرچی هم که است؛ مربوط است یا نیست - و با یک کلمه، این جوان را از آینده‌ی خودش ناامید میکنند، از آینده‌ی کشورش ناامید میکنند، از آینده‌ی حضورش در کشور ناامید میکنند، او را به میراث گذشته‌ی خودش بیاعتنا میکنند، او را تشنه‌ی نوشیدن از سرچشمه‌های ناسالم و آلوده‌ی بیگانگان میکنند و رها میکنند. از این قبیل هم داریم. استاد یک چنین نقشی دارد. بنابراین با معنائی که برای بسیج میکنیم، با معنائی که برای استاد میکنیم و با تلقیای که از استاد بسیجی داریم، معلوم میشود که نقش شماها در دانشگاه چقدر نقش حساسی است.
 وجود این مجموعه برای نظام اسلامی یک نعمت است؛ یک نعمت بزرگ. این همه استاد مؤمن، در هیچ کشوری از کشورهای اسلامی - به طریق اولی غیر اسلامی - وجود ندارد که در کشور ما هست. استاد دانشگاه، دانشمند، متخصص، حرفه‌ای در رشته‌ی خود و مؤمن به خدا و مؤمن به جهاد و مؤمن به راه خدا و اهداف الهی؛ آن هم با این تعداد کثیر و این کمیت. این دیگر در دنیا بی‌نظیر است. این هم از برکات امام بزرگوار است. این را قدر بدانید؛ این را دودستی نگه دارید. این را سامان بدهید؛ اهدافش را مشخص کنید؛ دقیق کنید؛ فعالیتهائی را که استاد بسیجی باید انجام بدهد را شفاف کنید و روشن کنید؛ به معنای واقعی کلمه، فرماندهان این عرصه‌ی عظیمِ جهاد فی‌سبیل‌الله باشید. کار بسیار مهمی است. ...
پس در درجه‌ی اول توی دانشگاه‌ها کار علمی، کار پژوهشی و تحقیقی، کار معنوی و ایمانی، حاکم کردن روحیه‌ی مجاهدت و جهاد بر همه‌ی فعالیتها، قلمهای اصلیای است که باید وجود داشته باشد. و آنگاه سامان دادن به این حرکت. البته اعتقاد من این است که استاد متدینِ علاقه‌مند به کار برای کشور، در سطح کشور مختص به همین مجموعه‌ای که در بسیج اساتید حضور دارند، نیست؛ فراتر از اینهاست. بسیاری هستند کارت بسیج هم ندارند، جزو مجموعه‌ی بسیج اساتید هم نیستند، اما در معنا بسیجیاند، در معنا متدین‌اند، در معنا آماده‌اند - البته سطح آمادگیها همیشه یکسان نیست؛ سطح ایمانها یکسان نیست؛ همیشه همین جور بوده، بعد از این هم همین جور خواهد بود - اما داخل در مجموعه‌اند. باید ساماندهی کرد؛ باید نگاه عاقلانه و مدبرانه داشت؛ برنامه‌ها را مشخص کرد؛ هدفها را مشخص کرد. کاری است که باید انجام بگیرد. این بر مجموعه‌ی شماست.

 آن وقت در عمل فردی، کار تعلیم دانشجویان را، کار حضور در فضای فکری دانشجویان را باید دنبال کنید. اساتید بسیجی میتوانند در دل دانشجویان و در فضای ذهن آنها یک حضور معنوی  و هدایتگر و آرامش‌بخش داشته باشند. نقش مهمِ ایجاد بصیرت - هم در خود مجموعه، هم در مجموعه‌ی مخاطب شما که دانشجویان هستند - یکی از کارهای بسیار مهم است. و بصیرت خیلی نقش ایفاء میکند. تمرین حضور. همانی که درباره‌ی شهید چمران گفتم؛ شب تا ساعت یک بعد از نصف شب و بیشتر دنبال کار است، صبح زود - تاریک، روشن - جلوتر از همه توی جبهه است و هرجا لازم هست، حضور دارد. این حضور دائم و بهنگام در هر نقطه‌ای که لازم است را باید تمرین کنیم. همه‌ی ما باید این را یاد بگیریم.

سردمداران گوناگون در کشورهای قدرت‌طلب آمدند و رفتند، اما ملت ایران ایستاده است. این بنای مستحکم روزبه‌روز سرافرازتر شده است. این نهال بارور و خدائی، این شجره‌ی طیبه در این سرزمین مستعد و آماده، روزبه‌روز ریشه‌دارتر شده است. اگر دشمنان معنویت و ارزشهای اسلامی و دشمنان ایران اسلامىِ عزیز، آن روز امیدی داشتند، امروز امیدی ندارند؛ با نومیدی دارند تلاش میکنند. آنها راه را نمیشناسند، ملت ایران را نمیشناسند، محاسبات امروز را با محاسبات سی سال قبل و چهل سال قبل و پنجاه سال قبل و دوران سلطه‌ی بیرقیب ابرقدرتها مقایسه میکنند؛ این مقایسه غلط است. دنیا عوض شده است، ملتها هم بیدار شده‌اند؛ لذا امروز شما ملت ایران و شما جوانانی که زبدگان و برجستگان جوانان این ملت هستید - جوانهای عزیز سپاه پاسداران - امیدآفرین دلهای ملتها هستید. خیلی از دولتها هم به شما امید دارند، به شما نگاه میکنند. با اینکه میدانند جمهوری اسلامی اهل مداخله‌ی در کشورها نیست، اما نفس این پیامها، نفس این ایستادگی، نفس این قدرت معنوی که در همه‌ی عرصه‌ها خود را نشان میدهد، آنها را دلگرم میکند، آنها را به ایستادگی وادار میکند. امروز در قاره‌ی آسیا، در قاره‌ی آفریقا، در قاره‌ی آمریکا، حتّی در قاره‌ی اروپا، ملتهای کمی نیستند که به شما چشم دوخته‌اند و شما را تحسین میکنند.
 عزیزان من! این فرصت جوانی را، این نیرو را، این استعداد را قدر بدانید. این فرصت رشد و بالندگی را که در اختیار شما قرار داده شده است، قدر بدانید. هم شما، هم جوانان ارتش، هم جوانان نیروی انتظامی، هم مجموعه‌ی مقدس و پاکیزه‌ی بسیجعمومی، امروز در این کشورِ خدائی امکاناتی دارند که هرگز چنین امکاناتی در اختیار جوانان برگزیده و مؤمن و صالح قرار نداشته است. از این فرصتها استفاده کنید. استفاده‌ی از این فرصتها، بزرگترین شکر است.

نیروهای مسلح - همچنان که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست - حصارند؛ حصن و حصارِ برکشیده‌ی در پیرامون یک ملت و یک کشورند. حصار همیشه بایستی پابرجا باشد، حصار باید رخنه پیدا نکند؛ لذا نیروهای مسلح همیشه بایستی استواری خودشان را حفظ کنند. در داخل حصار، حوادث و شرائط گوناگونی پیش می‌آید؛ یک عده خوابند، یک عده بیدارند، یک عده دعوا میکنند، یک عده مشغول عروسیاند، یک عده مشغول عزایند؛ اما این حصار باید در همه‌ی این احوالات مستحکم باقی بماند. با این چشم به نیروهای مسلح نگاه کنید. این استحکام باید دائم باقی باشد. اگر این استحکام بود، اگر نگهبانانی که بر روی حصار دارند نگهبانی میدهند، دائم هشیار بودند، مراقب بودند، حرکات دشمن را رصد کردند، از هیچ نقطه‌ای غافل نشدند، امنیت داخل حصار محفوظ خواهد بود؛ در سایه‌ی آن امنیت، مردم به دین و دنیا میتوانند برسند؛ که اگر امنیت نبود، نمیتوانند. پس پرداختن به استحکام نیروهای مسلح، یک اصل دینىِ غیرقابل اغماض است. همه بایستی مراقب باشند، خود نیروهای مسلح هم باید مراقب باشند، دولتها هم باید حواسشان باشد، مردم هم باید حمایت کنند؛ این حصار بایستی مستحکم باشد. در همه‌ی احوال، هر اتفاقی در داخل رخ میدهد، حصار نیروهای مسلح باید محفوظ باشد.
 خوب، این تشبیه معقول به محسوس است. حصار در هر جا یک معنائی دارد. شما حصارید؛ ارتش یک جور حصار است، سپاه یک جور حصار است، بسیج یک جور حصار است، نیروی انتظامی یک جور حصار است، حفاظت اطلاعات یک جور حصار است؛ هر کدام در آن وظیفه‌های تعیین شده و تعریف شده‌ی خودشان بایستی آن جنبه‌ی حصار بودن خودشان و لزوم استحکام این حصار را مراعات کنند و نگه بدارند.

جوانهای عزیز! فرزندان عزیز من! که اغلب شما در آن روزها نبودید، آن روزهای سخت و تلخ را ندیدید؛ این دشت زیبا، این صحنه‌ی چشم‌نواز، این زمین حاصلخیز، در یک روزی زیر پای دشمنان شما بود؛ چکمه‌پوشان رژیم بعثی در همین سرزمینی که مال شماست، متعلق به شماست، آن چنان جهنمی بر پا کرده بودند که انسان از جهات مختلف تأسف میخورد، از جمله از این جهت که چطور این سرزمین زیبا و این طبیعت چشم‌نواز را تبدیل کرده بودند به یک آتش، به یک دوزخ. در ایام محنت جنگ، قبل از عملیات فتح‌المبین، بنده از این منطقه‌ی شمالىِ مشرف بر این دشت، این چشم‌انداز وسیع را دیده بودم؛ این خاطره از یاد من نمیرود که نیروهای دشمن در این سرزمین پهناور با چندین لشکر در اینجا متفرق بودند؛ زمین شما را، خاک شما را با چکمه‌های خودشان میکوبیدند و ملت ایران را تحقیر میکردند. آن کسی که کشور شما را نجات داد، همین جوانهای فداکار و مبارز بودند؛ همین بسیج، همین ارتش، همین سپاه، همین رزمندگان فداکار، که امروز هم بازماندگان آنها در مناطق گوناگونی از کشور حضور دارند؛ بعضی از آنها هم به شهادت رسیده‌اند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا».
عزیزان من! جوانانی که در این جلسه، در این صحرا حضور دارید و همه‌ی جوانان کشور! بدانید نسل جوان دوران دفاع مقدس توانست با فداکاری، با هوشمندی، با اراده و عزم راسخ، کشور را از دست دشمن نجات بدهد. دشمنان نظام جمهوری اسلامی هدفشان این بود که با جدا کردن یک بخش از میهن اسلامی، ملت ایران را تحقیر کنند؛ میخواستند قهاریت خودشان را به ملت ایران تحمیل کنند؛ میخواستند ملت را ذلیل کنند و خود را مسلط بر جان و مال و ناموس ملتمان قرار بدهند. کی نگذاشت؟ جوان رزمنده‌ی فداکار، آن عزم راسخ، آن ایمان قوی، جلوِ دشمن با همه‌ی حجم انبوهش ایستاد. آمریکا به دشمن ما کمک میکرد؛ شوروىِ آن روز کمک میکرد؛ کشورهای اروپائیای که امروز دم از حقوق بشر میزنند، آن روز به این دشمن خبیث کمک میکردند، برای اینکه بکشد، نابود کند، زمین و اهل زمین را به آتش بکشد. او هم بی‌محابا این کار را میکرد؛ اما جوانان شما، جوانان این ملت نگذاشتند. در همین دشت عباس، در همین دشت وسیع، در این منطقه‌ی طولانی، با جان خودشان آمدند توی میدان، با عزم راسخ خودشان دشمن را مغلوب کردند، منکوب کردند، ذلیل کردند و توطئه‌ای را که همه‌ی قدرتهای استکباری شریک بودند و سهیم بودند و دخیل بودند در اجرای آن، خنثی کردند.

البته افتخارات مازندران و در این مناسبت عرض کنیم بالخصوص مردم آمل، افتخارات کمی نیست. چه در وادی مجاهدت فی‌سبیل‌اللَّه، چه در وادی علم، فقاهت، معرفت و عرفان، انصافاً چهره‌ی آمل چهره‌ی درخشانی است. امروز هم بحمداللَّه بزرگان روحانی آملی جزو افتخارات حوزه‌های علمیه و جزو ذخائر باارزش روحانی کشور ما محسوب میشوند. در امتحان عظیم هشت ساله‌ی جنگ تحمیلی هم، چه شهر آمل، چه استان پهناور مازندران، یکی از بخشهای پرافتخار کشور بودند. من همان وقت هم، چه با لشکرهای مستقر در مازندران، چه با بسیجیهای آنها و جوانان فداکار آنها آشنائی داشتم؛ آنها را از دور و نزدیک میشناختم؛ مجاهدتهاشان را میدانستم؛ اینها که از یاد انقلاب نخواهد رفت. یک بنائی را شما مشاهده میکنید مستحکم، باشکوه و سربلند؛ کی این خشتها را، این سنگها را روی هم گذاشت تا این بنا به وجود آمد؟ کی توانست این نقشه‌ی فاخر را در عمل پیاده کند و این بنا را به وجود بیاورد؟ مگر میشود نقش آن حوادث و آن شخصیتهائی که کار آنها، مجاهدت آنها، گذشت آنها و احساس مسئولیت آنها موجب شد ذره ذره این بنا بالا بیاید، ارتفاع پیدا کند، شکل پیدا کند، شکوه پیدا کند، نادیده گرفت؟ یکی از خطاهائی که گاهی اتفاق افتاده است، نادیده گرفتن همین نقش‌آفرینان بزرگ است.

بزرگترین ثروت برای یک نظام همین است که مردم پشت سرش باشند. آمدند به اصطلاح خواستند این حرکت مردمی را خراب کنند؛ گفتند راهپیمائی حکومتی! بی عقلها نفهمیدند که با این حرف دارند حکومت را تعریف میکنند؛ دارند از حکومت تمجید میکنند. این چه حکومتی است که در ظرف دو روز - روز عاشورا (یکشنبه) آن خباثتها را راه انداختند، روز چهارشنبه این حرکت عظیم راه افتاد - میتواند یک چنین بسیج عظیم ملی را در سرتاسر کشور بکند؟ امروز کدام کشور دیگر، کدام حکومت دیگر چنین قدرتی دارد؟ قویترین حکومتهای دنیا و ثروتمندترینشان - که ولخرجیهای زیادی هم برای جاسوس پروری و خرابکاری و تروریست پروری دارند - اگر همه ی تلاششان را هم بکنند، نمیتوانند ظرف دو روز، صد هزار نفر آدم را بیاورند توی خیابانهای شهرشان یا کشورشان. چند ده میلیون انسان در سرتاسر کشور بیایند! اگر به دستور حکومت آمده باشند، این خیلی حکومت مقتدری است؛ پس خیلی حکومت قویای است که اینجور امکان بسیج را دارد. اما حقیقت غیر از این است؛ حقیقت این است که در کشور ما حکومت و مردمی وجود ندارد - همه یکی اند - مسئولین حکومت، از شخص حقیر این بنده گرفته تا دیگران، هر کدام قطره‌هائی هستیم در اقیانوس عظیم این ملت.
 رحمت خداوند بر روان پاک امام بزرگوارمان که سلسله‌‌جنبان این حرکت عظیم، او بود؛ و رحمت خداوند بر روان پاک شهدای عزیزمان که آنها بودند که پیشروان و سابقون این حرکت عظیم بودند، که «و السّابقون السّابقون. اولئک المقرّبون»؛ (۲) اینها هستند که راه را باز کردند، هموار کردند؛ و رحمت خدا بر شما مردم عزیز، بر شما جوانان عزیز، که اینجور بصیرت و آمادگی را از خودتان نشان میدهید و دشمن را از دست اندازی به کشورتان و نظامتان و انقلابتان مأیوس میکنید.

هفته‌ی بسیج هم یک مقطع مهم است؛ یک یادبود بزرگ است. خوب، هفته‌های زیادی را اعلام کردند، داریم در طول سال؛ اما این یکی یک امتیازات استثنائی دارد؛ چرا؟ چون خود بسیج یک استثناء است؛ یک حادثه‌ی بی‌نظیر است. اینی که در یک کشور، از یک حقیقت، از یک نظام، مردم با همه‌ی وجود خودشان، با بهترین عناصرشان، با مؤمن‌ترین انسانهایشان دفاع کنند و حد و مرزی در عرصه‌های مختلف جهاد و دفاع نشناسند، در جای دیگری من سراغ ندارم؛ لااقل در این دنیای نزدیک به زمان خودمان - که دنیای انقلابها و تحولها و نظامهای گوناگون بوده - بنده چنین چیزی را سراغ ندارم؛ این مخصوص انقلاب ماست؛ و این دل نورانىِ امام بزرگوار ما بود که به این حقیقت دست یافت و به الهام الهی و به کمک الهی این را تحقق بخشید و زمینه‌ی عظیمِ دلهای منور مردم مؤمن، یک چنین محصولی را به انقلاب داد. بسیج این است.
 وقتی با حقیقت معنا به بسیج نگاه شود، بسیج رمز پایداری و ماندگاری و عزت ملی است. جمعی از بهترین و مؤمن‌ترین مردم در هر عرصه‌ای که کشور و نظام به آن احتیاج دارد، بی‌محابا وارد شوند، همه‌ی توان خودشان را کف دست بگیرند، بیاورند توی میدان، اجر و مزدی هم نخواهند، نام و نشانی هم برایشان مطرح نباشد؛ این خیلی چیز مهمی است. ما عادت کرده‌ایم؛ مثل خیلی چیزهای مهمی که انسان به آنها عادت میکند و اهمیت آنها را توجه نمیکند. چنین چیزی در جای دیگری نیست.
 خوب، اولین عرصه‌ای که بسیج را به خود جذب کرد، عرصه‌ی دفاع از استقلال کشور و از مرزهای کشور بود. بحث جان بود، بحث کنار گذاشتن همه‌ی لذتهای زندگی بود؛ پیر و جوان هم نشناخت؛ همه آمدند: زنها آمدند، مردها آمدند، نوجوانها آمدند، پیرهای سالخورده آمدند وارد میدان شدند و امتحان دادند. کدام امتحان از این بالاتر؟ آن زمان هم بودند کسانی که حاضر نبودند از جانشان یا از مالشان یا از استراحتشان، هیچ مایه‌ای برای کشور و برای انقلاب و برای استقلال کشور بگذارند؛ لیکن یک جمع کثیری از مردم آمدند وسط میدان، همه چیزشان را آوردند وسط میدان - از جان، از مال، از آسایش، از آبرو - و استقلال و عزت کشور را حفظ کردند.
 مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگری بود؛ دشمن مسلط میشد و این حرکت عمومی، این هیجان عمومی، این جوانی که خودش میآمد، همه‌ی خانواده‌ی خودش را هم در پشت جبهه در حال و هوای دفاع از انقلاب و دفاع از کشور و دفاع از نظام قرار میداد، پدید نمیآمد؛ این خیلی حادثه‌ی عظیمی بود.
 بعد از دوران جنگ هم در همه‌ی حوادث، بسیج جلودار بوده است، پیشرو بوده است، خطشکن بوده است. اگر بحث اقتدار سیاسی و ایستادگی سیاسی مطرح بوده، این جریان عظیمِ بسیج مردم در سرتاسر کشور این شعار را تثبیت کردند، به رخ دنیا کشیدند؛ اگر بحث فرهنگی بوده است، اگر بحث سازندگی بوده است، چقدر در سرتاسر این کشور کارهای عظیم به وسیله‌ی نیروهای بسیجی انجام گرفت. حتّی در میدانهای علمی - اشاره کردند؛ این بیانات، بیانات خوبی بود - در عرصه های علمی، جوانان مؤمن که خصوصیتشان همین است که مؤمن‌اند، دنبال نام و نشان نیستند، از همه‌ی ظرفیت استفاده میکنند؛ هدف هم آرمانهای نظام اسلامی است. معنای بسیجی این است. جوانهائی با این خصوصیات وارد میدان شدند. امروز افتخارات کشور، ساخته و پرداخته‌ی دست همین انسانهای خدوم و باارزش است. نشناختن این حقائق - یعنی نشناختن معنای بسیج - خود این، ظلم به بسیج است.
 بعضی تصور کردند بسیج منحصر است در همین تعداد گردانهای بسیجی یا سازمانهای نظامی بسیجی - اینها البته جزو بهترین بسیجیها هستند - اما بسیج فقط این نیست؛ بسیج گسترده است، در همه‌ی عرصه‌ها. شاید صدها برابر یا بیش از صدها برابر آن تعدادی که در قالبهای نظامی هستند، در قالبهای غیر نظامی هستند، در بخشهای مختلف؛ در دانشگاه یک جور، در کارگاه یک جور، در قشرهای مختلف مردم یک جور، در روستاها یک جور، در شهرها یک جور، در میان عشایر یک جور، در حوزه‌های علمیه یک جور. بسیج حضور دارد؛ یک حضور فراگیر و مقتدر و تمام‌نشدنی. بسیج نه به پول وابسته است، نه به عنوان و جاه و جلال وابسته است، نه به دستور از بالا وابسته است. معیار بسیج، بصیرت است و ایمان. ایمان از دل او میجوشد، او را به کار وادار میکند؛ بصیرت هم به او تفهیم میکند که چگونه حرکت کند، معیارها را چگونه تشخیص بدهد، راه را چگونه طی کند. این معنای بسیجی است.
 هیچ تشکل دیگری قابل مقایسه‌ی با مجموعه‌ی بسیج نیست. این شکل سازمان‌یابی بسیجی هم دیگر قابل تکرار نیست، قابل تقلید نیست؛ این مخصوص خود بسیج است، خصوصیت هم متعلق به بسیج است. نشناختن این، ظلم است به بسیج. و وقتی انسان حقیقت بسیج را میداند، آن وقت میفهمد سرّ مخالفتها و دشمنیها و عنادهائی که هدایت میشود از طرف دشمنان انقلاب و دشمنان کشور و دشمنان نظام به سوی بسیج؛ علت این دشمنیها را انسان میفهمد. قله‌های بلند، بیشتر آماج قرار میگیرند. نشانهای برجسته، زودتر مورد توجه واقع میشوند و آماج دشمنی قرار میگیرند.
 دشمنان میدانند که حضور بسیجی، واقعیت بسیج در کشور و در میان ملت ایران چقدر اهمیت دارد؛ لذا همت میگمارند بر اینکه این حقیقت مؤثر و کارآمد و نافذ را مورد تهاجم قرار بدهند. البته این مظلومیت است. مظلومیت، مطلقاً به معنای ضعف نیست. قویترین انسانهای دنیا هم مظلوم واقع شدند. امیرالمؤمنین نیرومندترین انسان دورانهای گوناگون است و مظلوم‌ترین انسانها هم هست. انقلاب ما و نظام جمهوری اسلامی جزو مقتدرترین و نافذترین پدیده‌های دوران معاصر است، اما مظلوم هم هست. شخص امام بزرگوارمان - یک انسان مقتدر و قوی که میتوانست دنیا را تکان بدهد و تکان داد - جزو مظلوم‌ترین انسانهای زمان خودش بود. بنابراین مظلومیت منافات ندارد با اقتدار. بسیج مظلوم است، ولی مقتدر است، نافذ است، اثرگذار است؛ این اثرگذاری باقی خواهد ماند و باید این را روزبه‌روز خود عناصر بسیجی و مجموعه‌های بسیجی تقویت و عمیق‌تر کنند. تا بسیج هست، نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از سوی دشمنان تهدید نخواهد شد؛ این یک رکن اساسی است. در قضایای مختلف هم بسیج کارآمدی خود را کاملاً نشان داده است.
 آنچه مهم است برای مجموعه‌های گوناگون مؤمن - که در همه جای کشور، در همه‌ی قشرها، بدون هیچگونه اختلافی حضور دارند؛ که اسم آنها اسم بسیج است؛ توصیف آنها به بسیج، یک توصیف حقیقی و واقعی است - این است که مراقبت کنند، آسیب‌شناسی کنند، نگذارند نقشه‌های دشمن در آسیب زدن و آفت وارد کردن توفیق پیدا کند؛ این مهم است. در همه‌ی حرکتهای موفق، دو کار لازم است: یک کار، پیش‌بینیهای راه برای پیشرفت؛ کار دوم، ملاحظه‌ی نقصها و آفت‌زدائیها و شناخت آسیبها، برای اینکه ضعفها برطرف شود. این هم پیش‌بینی است؛ این هم مثل پیش‌بینی راه پیشرفت، جزو واجبات و فرائض هر حرکت است.

دیدید شما در اوائل همین حوادث بعد از انتخابات - این فتنه‌ی بعد از انتخابات - اولین کاری که شد، تردیدافکنی در کار مسئولین رسمی کشور بود؛ در کار شورای نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنیها خیلی مضر است؛ دشمن این را میخواهد. جوانان بسیجی باید ایمان را، بصیرت را، انگیزه را، رعایت موازین و معیارها را، اینها همه را با هم ملاحظه کنند.
 از جمله‌ی چیزهای مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد، تنوع عرصه‌های حضور بسیج است. این رویکردی که اخیراً برای بسیج اعلام شد - رویکرد علم، نوآوری علمی، کار فرهنگی - بسیار چیز مبارکی است. خیلی کارها هست که باید انجام بگیرد، که جز با روحیه‌ی بسیجی و با همین ایمان جوشان امکان‌پذیر نیست. مطمئن باشید تا بسیج در این کشور هست، تا این روحیه‌ی صدق و صفا و خدمت بیمزد و منت در میان مردم ما - بخصوص جوانان ما - وجود دارد، دشمن هیچگونه لطمه‌ای به این انقلاب و به این نظام و به این کشور نخواهد توانست وارد کند.
 کسانی هم که با اشاره‌ی دشمن، با تشویق دشمن، با لبخند دشمن، با کف زدن دشمن برایشان، میخواهند با این نظام، با این قانون اساسی، با این حرکت عظیم مردمی مواجه کنند، سرشان را دارند به سنگ میزنند؛ سر به دیوار میکوبند، کار بیهوده میکنند. مراقب باشید، مواظب باشید، نمیشود هر کسی را بمجرد یک خطائی یا اشتباهی گفت منافق؛ نمیشود هر کسی را بمجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلی باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزه‌ها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهای مختلف دقت بشود. بیدقتی در مصداقها، گاهی اوقات ضررها و لطمات بزرگی خواهد زد.
 به خدای متعال توکل کنید و از خدای متعال کمک بخواهید. من دعاگوی شما هستم. ان‌شاءاللَّه توجهات حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همه‌ی شما و همه‌ی جوانان این کشور و همه‌ی مردم عزیز ما باشد و ان‌شاءاللَّه ادعیه‌ی زاکیه‌ی آن بزرگوار بتواند ما را در همه‌ی این راه‌ها کمک کند و دستگیر این ملت عزیز باشد.

من از فعالیتهای پلیس امنیتیمان، پلیس انتظامیمان، دستگاه بسیجمان تشکر میکنم؛ اینها خیلی کارهای بزرگی کردند، کارهای خوبی کردند؛ لیکن این یک بحث جداست. اگر کسی در وابستگی به هر کدام از این سازمانها یک تخلفی انجام داده، یک جرمی انجام داده، او هم باید جداگانه بررسی شود. نه خدمت اینها را به حساب جرم آنها ندیده میگیریم، نه جرم آنها را به حساب خدمت اینها ندیده میگیریم؛ حتماً باید دنبال بشود و دنبال خواهد شد. همین طور قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کهریزک، که حالا آن اعلام شد، پخش شد. قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کوی دانشگاه هم دنبال میشود؛ حتّی افرادی که کسانشان در این قضایا یا به قتل رسیدند - تعداد معدودی هستند - یا آسیب دیدند، آسیب مالی دیدند. بنا شده برای هر کدام اینها پرونده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جداگانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای تشکیل بدهند. دستور داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم و این قضایا را دنبال خواهیم کرد.

من یک وقتی، چند سال قبل از این به عنوان هشدار، اینجا گفتم که رسانه‌ها و دستگاه‌های تبلیغاتی و اطلاعاتىِ وابسته‌ی به استکبار، میداندارترین عناصر دشمنان استقلال ملتها برای به آشوب کشیدن ملتها هستند؛ برای اینکه اینها را از مسیری که دارند حرکت میکنند، منصرف کنند. و چند تا کشور را مثال زدم. خوب، امروز نسبت به آن چند سال قبل که ما این حرف را زدیم، وسائل ارتباطاتی خیلی گسترده‌تر، وسیع‌تر، همگانیتر و متنوع‌تر شده است. دشمنان دارند کار میکنند، آن وقت میگویند ما هیچ کاری نمیکنیم! ما هیچ اقدامی نمیکنیم! دستورالعمل‌هایشان برای گروه‌های غافل و نادانِ اغتشاشگر توی رسانه‌های خودشان به طور علنی دارد پخش میشود: اینجوری با پلیس درگیر بشوید؛ اینجوری علیه بسیج حرف بزنید؛ اینجوری توی خیابان اغتشاش ایجاد کنید؛ اینجوری تخریب کنید؛ اینجوری آتش بزنید؛ اینها دخالت نیست؟ از این دخالت واضح‌تر؟ علنیتر؟ این را مردم ما به چشم دیدند. اینها برای ملت ما تجربه است.

برای نفوذىِ تروریست - آن کسی که میخواهد ضربه‌ی تروریستی بزند - مسئله‌ی او مسئله‌ی سیاسی نیست؛ برای او چه چیزی بهتر از پنهان شدن در میان این مردم؛ مردمی که میخواهند راهپیمائی کنند یا تجمع کنند. اگر این تجمعات پوششی برای او درست کند، آنوقت مسئولیتش با کیست؟ الان همین چند نفری که در این قضایا کشته شدند؛ از مردم عادی، از بسیج، جواب اینها را کی بناست بدهد؟ واکنشهائی که به اینها نشان داده خواهد شد - تو خیابان از شلوغی استفاده کنند، بسیج را ترور کنند، عضو نیروی انتظامی را ترور کنند - که بالاخره واکنشی به وجود خواهد آورد، واکنش احساسی خواهد بود. محاسبه‌ی این واکنشها با کیست؟ انسان دلش خون میشود از بعضی از این قضایا؛ بروند توی کوی دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهای مؤمن و حزب‌اللهی را، نه آن شلوغ‌کن‌ها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبری هم بدهند! دل انسان خون میشود از این حوادث. زورآزمائی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالاری است.

من در همین جا باید یاد جوانان دلاور پیشمرگان مسلمان کرد را گرامی بدارم. این مردان دلاور از جوان و پیر که از روزهای اول و سالهای اول پیروزی انقلاب، اینجا قیام کردند و در مقابل دشمن که نظیر فداکاری آنها را ما کمتر در هر نقطه‌ی دیگری دیده‌ایم، ایستادند. دلیلش را عرض بکنم؛ چون سخن به گزاف نمیخواهیم بگوئیم. حقیقت قضیه این است که برادر بسیجی یا پاسدار در هر نقطه‌ای، در هر استانی، در چشم مردم با یک عظمتی مورد توجه قرار میگیرد؛ مردم در سایه‌ی امنیت او احساس امنیت میکنند. جوان پیشمرگ مسلمان کرد در این نقطه و بخصوص در مناطق نزدیک مرز، در حالی که خود حافظ امنیت کوچه و بازار و شهر و بیابان بود، دشمنان از او انتقام میگرفتند؛ گروه‌های مسلح مزدور دشمن به انتقام رشادتهای این جوانان، حتّی گاهی خانواده‌های آنها را از دم تیغ بیرحمانه‌ی جنایت خودشان گذراندند، اما این مردان شجاع در مقابل این مشکلات ایستادند، صبر کردند؛ لذاست که من از صمیم قلب معتقدم که جوانان دلاور پیشمرگان مسلمان کرد، در شمار اول و در صف مقدم دلاوران این کشور قرار دارند.

در عملیات والفجر 4 که جوانان رزمنده‌ی کرد و فارس و بقیه‌ی جوانان رزمنده رفتند برای اینکه آتش دشمن را خاموش کنند و مریوان را از زیر آتش توپخانه‌ی دشمن بیرون بیاورند، و این کار را هم کردند، دشمن بعثی شهر مریوان را با توپخانه‌ی دوربرد خودش مرتب زیر آتش قرار میداد. این جوانان مبارز، رزمندگان سپاه پاسداران و بسیج، متشکل از مردم مناطق مختلف از جمله دلاوران و جوانهای کرد، عملیات والفجر 4 را سازماندهی کردند و آتش دشمن را خاموش کردند و دشمن را عقب راندند؛ حتّی شهر حلبچه‌ی عراق را هم توانستند از تصرف دشمن خارج کنند. دشمن به انتقام این کار میدانید چه کرد؟ نمیتوانست به اینجا نفوذ کند؛ چون دلاوران ما ضرب شصت به او نشان داده بودند. دشمن بعثی بیرحم دور از انسانیت، شهر حلبچه را بمباران شیمیائی کرد، صدها و شاید هزارها نفر در آن بمباران شیمیائی از مردم کرد حلبچه و آن مناطق از بین رفتند، به خاطر اینکه صدام حسین میخواست از مردم کردی که در مقابله‌ی با نیروهای مؤمن جمهوری اسلامی مقاومت نکرده بودند و با آغوش باز آنها را پذیرفته بودند، انتقام بگیرد.

کردستان یک سرزمین استثنائی از جهت ایثار و شهادت در تاریخ معاصر ماست. دشمنان پیرو سیاستهای موذیانه علیه جمهوری اسلامی ایران، بر روی این نقطه بالخصوص متمرکز شدند؛ نیروهای خودشان را با هر شکل و با هر شیوه به این میدان کشاندند. نظام جمهوری اسلامی که متکی به ایمان و متکی به غیرت مردان مؤمن است، در این عرصه امتحان بسیار بزرگی را با درخشندگی تمام نشان داد. در این استان، نیروهای مسلح از ارتش و سپاه و بسیج و نیروی انتظامی در قالبهای گوناگون، کارهای بزرگ و درخشانی را انجام دادند. مردم غیور کردستان در قالب پیشمرگان مسلمان کُرد و در ضمن بسیج نیروها، آنچنان ایمانی و شور و شوقی در میدانهای نبرد از خودشان نشان دادند که بیشک یکی از یادگارهای بزرگ حماسه‌ی ملت ایران به شمار خواهد آمد. با نیروهای مسلح، مردم این منطقه، صمیمیت و همکاری را به اوج رساندند و نیروهای مسلح هم - جوانان گرد آمده‌ی از اطراف و اکناف این کشور - نشان دادند که در نظام اسلامی، نیروی دفاع از مردم و از امنیت مردم هستند. این نکته‌ی اصلی است.
 اگر نیروهای مسلح در جوامع مختلف و در طول تاریخ برای دفاع از قدرتها و قدرتمندها شکل میگرفتند، اما در نظام اسلامی، نیروی مسلح در خدمت امنیت مردم و دارای مأموریت آرامش بخشیدن به زندگی عمومی مردم است. فلسفه‌ی نیروهای مسلح این است که مردم در سایه‌ی این نیروها احساس امنیت کنند. این وظیفه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بحمداللَّه بروشنی خود را نشان داد. آنچه را که در این منطقه، در این استان، در غرب کشور، در نقاط دیگری از این قبیل، نیروهای مسلح از خود نشان دادند، تبلور حقیقی و واقعی فلسفه‌ی نیروهای مسلح بود.
 امروز هم همین است. من به همه‌ی شما برادران عزیز، جوانان رشید که در این میدان حضور دارید؛ چه بسیجیان دلاوری که بومىِ این منطقه هستند، چه نیروهای ارتش، چه نیروهای سپاه، چه نیروی انتظامی، این را با قاطعیت میگویم: نظام اسلامی، نیروی مسلح را در خدمت امنیت مردم میخواهد. هر تلاش شما برای تکامل علمی، برای تکامل در آموزشهای نظامی، برای بالا بردن قدرت رزمی، برای تأمین حضور سریع و فوری، یک حسنه است، یک اقدام خداپسند است؛ قصد قربت میتوانید بکنید. و این بسیار امتیاز بزرگی است برای جوانان فداکار ما، نیروهای مسلح ما، فرماندهان ما.

جنگ تحمیلی را دشمن برای خاموش کردن انقلاب به راه انداخت، اما همین جنگ تحمیلی باعث شعله‌ورتر شدن نیروی انقلاب و روحیه‌ی انقلاب شد. این جوانهای عزیز در میدانهای جنگ، عظمت خودشان را بازیافتند؛ چشمه‌های درونی استعداد، در دلهای پاک و منور آنها جوشید؛ از آنها در سنین جوانی، سردارانی بزرگ، مجاهدانی نستوه، مردانی دارای تدبیر و متفکر ساخت که نظام جمهوری اسلامی تا همیشه‌ی همیشه به این جوانان و به رفتار آنها بدهکار است.
 شما دنباله‌روان آن عزیزانید؛ جایگزینان آن رهروان مقدمید. این که گفتند: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» به معنای این است که زمان میگذرد، اما حوادث جاری در زندگی بشر، حقایق آفرینش دست نخورده است. در هر دوره‌ای انسانها نقشی دارند که اگر آن نقش را بدرستی، در لحظه‌ی مناسب، در زمان خود ایفاء کنند، همه چیز به‌سامان خواهد رسید، ملتها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.
 آن جوانها چنین کردند و نقش خودشان را ایفاء کردند. نتیجه این است که امروز بعد از گذشت چند ده سال از آن روزها، شما میبینید ملت ایران با ضرب دست آنها و با تلاشهائی که دنباله‌ی تلاش آنهاست، با رهنمودهای حقیقتاً پیامبرگونه‌ی امام بزرگوار، قله‌ها را یکی پس از دیگری فتح کرده و پیش رفته. روزهای جنگ، بخصوص سالهای آغازین جنگ را در نظر بیاورید و آن فقر تسلیحاتی، آن فقر مالی، آن فقر تجربی را در میان همین جوانان سپاه و بسیج، مقایسه کنید با پیشرفتهای امروز؛ پیشرفتهای علمی، تحقیقی و تجربی.

امروز در دنیا، تجربه‌های نو به نو، حقایق عجیبی را برای جهانیان آشکار میکند. امروز دنیا مشاهده میکند که ارتش تا دندان مسلحی که توانسته بود ارتشهای مشابه خود را در کشورهای عربی، در مقابل ابّهت و اقتدار خود وادار به تسلیم بکند، در مقابل ایمانِ جوانانِ شجاع و باشهامت «حزب‌اللَّه»، مجبور شد که ذلت شکست را بپذیرد و اعتراف کند که در مقابل این جوانان مؤمن، ضعیف و ناتوان است؛ این به معنی برتری اقتدار معنوی بر قدرتهای مادیست. جوانان عزیز ما در ارتش، در سپاه، در بسیج، در نیروی انتظامی و در هر بخشی از بخشهای نیروهای مسلح سرافرازِ جمهوری اسلامی - به عنوان انسانهائی که در کنار آمادگیهای رزمی و در لباس سرباز اسلام، از ایمان و معنویت برخوردارند - یک امتیاز استثنائی در میان همه‌ی نیروهای مسلح در سراسر جهان دارا هستند؛ این را قدر بدانید.

امروز ما باید بدانیم این دشمن ناکام مانده‌ی در مقابل ملت ایران نقشه‌اش چیست. باید بیدار باشیم: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس». اگر صحنه را بشناسیم، عرصه را بشناسیم، دشمن را بشناسیم، نقشه‌ی دشمن را بدانیم، غافلگیر نخواهیم شد. باید این را بداند ملت ایران. بحمداللَّه ملت ما، ملت هوشیاری است؛ زبان‌آوران و سخنگویان و صاحبدلان و روشنفکران زیادی هم در میان علمای دین، در میان علمای دانشگاه هستند که مردم را ارشاد میکنند، راهنمائی میکنند. جوانان پر شورِ ما هم در عرصه‌های مختلف رشد پیدا کرده‌اند. امروز در میان مردم ما، جوانان بسیجىِ ما در میدانهای علم، در میدانهای تجربه، در میدانهای فناوریهای دشوار پیشرفت کرده‌اند. ملت، یک چنین ملتی است. بنابراین شناخت صحنه برای ملت ما مشکل نیست.

به تاریخ گذشته‌ی این ملت که مراجعه کنید، هر چه نگاه میکنید میبینید در انتقال و جابه‌جائی قدرتها، مردم کشور ما نقشی نداشتند؛ جانبداریای نداشتند؛ حضور مؤثر و فعالی نداشتند. تنها در انقلاب اسلامی است که وقتی صلای انقلاب از سوی رهبر بی‌نظیر ما به گوش رسید، ملت حرکت کرد. مسئله، مسئله‌ی این نبود که خواصی از جامعه، جریانی از جامعه، گروهی از ابعاض و اشخاص جامعه بیایند وسط میدان؛ اقیانوس به تلاطم درآمد، اقیانوس ملت. وقتی هم که نوبت دفاع مقدس رسید، باز تنها نیروهای مسلحِ مرسوم نبودند که احساس وظیفه کردند، آحاد مردم حرکت کردند؛ هر جا دل آماده‌ای بود، هر جا انگیزه و نشاط و ایمان برتری بود، آمد وسط میدان.
در این مجموعه‌ی عظیمِ ملی، آنچه که مثل یک شجره‌ی طیبه در این سرزمین طیب و طاهر باقی ماند و ماندگار شد، همین شجره‌ی طیبه‌ی «بسیج» بود. متعهدترین، مشتاقترین، پرانگیزه‌ترین ‌افرادی که آمدند در این صحنه حضور پیدا کردند، مجموعه‌ی بسیج عظیم نیروهای ما بودند؛ صحنه را هیچ وقت خالی نگذاشتند.
سازماندهی بسیج، یکی از نوآوریهای امام بزرگوار بود. سازمانی به نام بسیج بعد از آنکه بسیج عبارت بود از مجموعه‌ی انگیزه‌های مقدس و احساس مسئولیت و تعهد، آن را در قالب یک سازمان درآوردن، این جزو ابتکارات ماندگار امام بزرگوار بود. ما دیدیم برخی از سران کشورهای اسلامی نسبت به این قضیه با صراحت اظهار کردند که این کارِ بسیار بزرگی است. حقیقتاً هم کار بزرگی بود که امام انجام دادند.
همین مجموعه‌ی بسیجی بود - یعنی علاقه‌مندان و داوطلبان - که به تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجامید. درست است که بسیج، دنباله‌ی مجموعه‌ی سپاه و منضم در مجموعه‌ی سپاه پاسداران است؛ اما در واقع خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از همان کسانی تشکیل شد که پیشروان و سابقون در بسیج بودند و آمدند وسط میدان؛ این شجره‌ی طیبه است.
لذا در عرصه‌ی کار بزرگی که در این کشور انجام گرفت - یعنی دفاع مقدس - کشور هیچ احساس ضعف نکرد. با اینکه ما از لحاظ نیروی نظامی، از لحاظ تجهیزات و توانائیهای عرفی معمولی با دشمنمان که طرف مقابل ما بود، خیلی تفاوت داشتیم - همه‌ی موجودی ما بخشی از موجودی دشمن مقابل ما نمیشد - اما احساس ضعف نکردیم. در همان عین محنتها در دوران دفاع مقدس، حضور پر شور جوانهای این کشور دلها را لبالب از امید میکرد و کارساز هم بود. بسیج، یک چنین شجره‌ی طیبه‌ای است.
شاید بسیاری از شما جوانهای عزیز، دوران دفاع مقدس را درک نکردید، در آن دوران نتوانستید، نبودید که بیائید وسط آن میدان؛ اولاً باید با اوضاع داوطلبان و جوانان مؤمنِ آن روز همه آشنا شوند؛ مخصوص شما نیست. همه باید بدانند که در دوران دفاع مقدس چه معجزات عظیمی از حضور مؤمنانه و پر تلاش نیروهای بسیجی در صحنه‌های جنگ اتفاق افتاد؛ این را باید همه بدانند. نوشته‌‌هائی هست، کتابهای خوبی نوشته شده است؛ من توصیه میکنم این کتابهائی که در شرح حال سرداران است یا آنچه که در گزارش روزهای جنگ و سالهای دشوار اول بالخصوص نوشته شده، این را جوانها بخوانند. خود را سیراب کنید از معرفت به آنچه که گذشته است در تاریخ انقلاب؛ ارزش بسیج اینجا معلوم میشود. بسیج نخبگان را در درجه‌ی اول جذب کرد؛ هم نخبگان تحصیلی و علمی را، هم نخبگان سیاسی را، هم فعالان عرصه‌های اجتماعی را و هم دلهای پاک و نورانی را. میدانی بود که جوانان دانشجو هم جذب آن میشدند؛ پیرانی که دوران تلاش آنها سپری شده بود، جذب میشدند؛ نوجوانان هم جذب میشدند. و همه احساس میکردند که سیراب میشوند؛ تشنگی معنوی آنها در بسیج، در حضور در آن عرصه‌های دشوار برطرف میشود. یک چنین عرصه‌ای بود، عرصه‌ی دفاع مقدس و حضور بسیج در آن.
بنابراین در تاریخ این کشور، این حادثه، حادثه‌ی ماندگاری است؛ تشکیل بسیج و نقشی که آن روز در دفاع مقدس ایفاء کرد. لکن من میخواهم به شما عرض بکنم نقش بسیج منحصر به معرکه‌ی جنگ و عرصه‌ی نبرد نیست؛ اگرچه که عرصه‌ی نبرد یکی از مظاهر حضور مردمی و حضور بسیج است بدون تردید. بهترین نیروهای ما، پاک‌یزه‌ترینِ نیتهای جوانان ما، پاکترین و پاکدامن‌ترین عناصر جوان ما در بسیج میتوانند حضور پیدا کنند و متشکل شوند. واقعیت هم همین بوده است. در هرجائی که اسلام به آن نیازمند است و جمهوری اسلامی نسبت به آن احساس نیاز میکند، نیروی بسیج میتواند در آنجا حضور پیدا کند؛ همچنانی که خوشبختانه در عرصه‌ی علم و تحصیل دانش، جوانان بسیجی، میبینیم و میشنویم که رتبه‌های بسیار خوب و برجستگیهائی را کسب کردند و از خودشان نشان دادند. هر جائی که جای حضور - حضور مردمی و حضور نیروی انسانی فعال و پرانگیزه - است، آنجا جای بسیج است.
شما جوانان عزیزی که امروز در مجموعه‌ی بسیج حضور دارید و نیروی مقاومت، سازماندهی شما را بر عهده گرفته است، احساس و تلقیتان از مسئولیت یک انسان در قبال اسلام باید این باشد که میتوانید مؤثر باشید، میتوانید این حرکت عظیم را سرعت ببخشید، میتوانید گره‌هائی را باز کنید، میتوانید در مقابل تهاجمهای گوناگون ایستادگی کنید؛ چه تهاجم سیاسی، چه تهاجم تبلیغاتی، چه جنگهای روانی و چه احیاناً تهاجم نظامی. و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و کشور ما به این حضور مردمی و پرانگیزه و برخاسته‌ی از ایمان، حداکثر نیاز را دارد؛ چون اتکاء این نظام به خدا و عوامل الهی است و مهمترین عوامل الهی همین ایمانهای مردمی است؛ «هو الّذی ایّدک بنصره وبالمؤمنین». خداوند به پیغمبرش میفرماید: خدا تو را به وسیله‌ی نصرت خود و به وسیله‌ی مؤمنین تأیید کرد. یعنی یکی از مظاهر نصرت الهی، اعمال قدرت الهی، نصرت مؤمنین است.
نظام جمهوری اسلامی اتکالش به خداست - دستگاه دیپلماسی ما، فعالیتهای گوناگون دولتهای مادر دنیا در محدوده‌ی ارتباطات بین‌المللی و فعالیتهای متعارف سیاسی طبق ارزیابی‌های خود آنها، جزو کشورهای فعال به حساب می‌آید و فعالیتهای ما موفق به حساب می‌آید- در عین حال به هیچ قدرتی، به هیچ دوستی اتکال و اتکاء نمیکنیم. اتکاء ما به نیروی درونی خود ماست که همان ارتباط با خداست، اتکال به خداست؛ متمرکز کردن موهبتهای الهی است در وجود انسانها، تا بتوان کارآئی آنها را چند برابر کرد؛ این کاری است که امروز بر عهده‌ی نظام جمهوری اسلامی است. لذا همیشه به بسیج نیاز هست، چه در دورانی که تهدیدی وجود داشته باشد - چه تهدید سیاسی، چه تهدید اقتصادی، چه تهدید نظامی - و چه حتّی در دورانی که تهدیدی وجود نداشته باشد. و خوشبختانه قشرهای گوناگون مردم به این نیاز پاسخ دادند؛ در هر نقطه‌ای از این کشور، قشرهای گوناگون از شهری، از روستائی، از عشائر، از دانشجو، از کارمند، از دانش‌آموز، از بقیه‌ی اصناف گوناگون کشور؛ از کارگر، از کشاورز، همواره اجابت شنیده شده است نسبت به دعوت در مجموعه‌ی بسیج. یک نمونه همین عشائر عزیز ما هستند که استان شما، جزو استانهای عشائرنشین است و بسیج عشائر در اینجا جزو بسیجهای فعال است.
معمولاً در کشورهای مختلف تعدد اقوام و قومیتها یکی از نگرانیهای آنهاست؛ در کشور ما بعکس است. عشائر ما همیشه در طول زمان که ما سراغ داریم، جزو پشتیبانان فعال و جدی دین و دینداران و علمای دین ‌و حرکتهای دینی بوده‌اند. هر چه نگاه میکنیم در گذشته اینجور میبینیم؛ در زمان ما هم همینجور است. در دوران طاغوت هم همین عشائر فارس، درمقابل زورگوئیهای طاغوت ایستادند. خواستند آنها را به معارضه‌ با مجموعه‌ی دینداران وادار کنند، اما نتوانستند؛ به انقلابیون، به مبارزین کمک کردند. آنجائی هم که کمکی بظاهر نبود، دلهاشان با آنها همراه بود. این مجموعه‌ی عشائری ما هستند. در بقیه‌ی مجموعه‌های ما هم همیشه همین‌جور است و این آمادگی باید باشد.
بارها این را گفته‌ایم: نظام جمهوری اسلامی با اعلام آرمان عدالتخواهی در سطح بین‌الملل، قهراً دشمنانی برای خود تدارک دیده. همه‌ی کسانی که در سطح تعاملات جهانی معتقد به سلطه و زورگوئی و تجاوزند، با شعار عدالت‌طلبی از سوی نظام جمهوری اسلامی معارضند، مخالفند، عصبانیاند؛ همچنانی که با شعار استقلال ملی، دشمنانی در مقابل ما صف‌آرائی میکنند. همه‌ی انحصار طلبان، همه‌ی جهانخواران، همه‌ی آنهائی که دستشان بناحق و ناروا در سفره‌ی منابع مادی این کشور دراز بوده و چپاول میکردند، وقتی که این کشور و این ملت اعلام استقلال و نفوذ ایادی بیگانگان را قطع میکند، طبیعتا صف‌آرائی میکنند. نباید تصور کرد دشمنی دشمنان به خاطر این است که فلان موضعگیری را دولت جمهوری اسلامی یا فلان مسئول کشور انجام داده. مسئله، مسئله‌ی اصل نظام و ساخت نظام است؛ مسئله، مسئله‌ی شعارهای اصولی نظام و امام است.
ملتها به عکسِ قدرتهای سلطه‌گر دلشان با شماست. آنها بسیجی جوان ایرانی را تحسین میکنند. نام شماها، یاد شماها، حرکات شماها خیلی دلها را در دنیای اسلام، حتّی در بیرون از دنیای اسلام به شما جذب کرده. این تهدیدها بنابراین هست، پس حضور مردمی و حضور بسیجی هست.
امواج تبلیغات علیه نظام اسلامی را هرگاه ‌یک بار از سوی قدرتهای سلطه‌گر میبینید. کانّه این امواج بازسازی میشود. گاهی به عنوان مسئله‌ی انرژی هسته‌ای، گاهی به عنوان حقوق بشر، گاهی با عناوین گوناگون دیگر تبلیغات رسوا علیه نظام جمهوری اسلامی سازماندهی میشود. منتها چه کسی این تبلیغات را سازماندهی میکند؛ خودِ مُهر آن سازمان‌دهان رسوا‌کننده‌ی این تبلیغات است؛ کسانی که خودشان بیشترین نقض حقوق بشر را کرده‌اند. بیشترین تعرض را به ملتها کرده‌اند؛ بیشترین چپاول را از منابع انسانها و ملتها انجام داده‌اند؛ آنها پیشرو این تبلیغاتند. ولی ملت ایران بیدار است. ملت ایران زنده است.
شما جوانان باید دائماً هشیار باشید. معارف دینی خود و معارف انقلابی خود را هر چه میتوانید تعمیق کنید. مثل پاره‌های پولاد؛ «زبر الحدید» - آنطوری که در تعبیرات حدیث و در بعضی دعاها وجود دارد - نفوذ ناپذیر و نفوذ کننده و در مقابل دشمن برنده و با اراده‌ی قوی باشید.
اگر بخواهید این هویت را به صورت کامل برای خودتان تأمین کنید و حفظ کنید، و ان‌شاء‌الله کسانی که در آینده به شما ملحق خواهند شد در نسلهای بعدی، همین‌طور این شجره‌ی طیبه و این جریان مقدس ادامه پیدا کند، بایستی پایه‌های معارف را در دلهاتان مستحکم کنید. من توصیه میکنم در زمینه‌ی مسائل دینی، جوانها از معارف بلندی که جزو بهترین آنها آثار شهید مطهری است، حتماً استفاده کنند. شعارها خیلی خوب است، جهتگیریها خیلی خوب است؛ بایستی به این جهتگیریها و به این شعارها عمق داد. جوانها از کتابهای شهید مطهری استفاده کنید، از شرح حال سرداران غفلت نکنید؛ آگاهی از شرح حال این شهدای راه حق. در درجه‌ی اول سردارانند، اما مخصوص سرداران نیست. من یک کتابی را میخواندم که شرح حال یک دسته، یک جزئی از یک گروهان بسیجی سپاه در یکی از حملات دفاع مقدس بود. حضور افراد یک دسته در صحنه‌ی نبرد، فعالیتهای بسیار مؤثرشان، شوقشان، ایمانشان، ضربه‌ای که به دشمن وارد کردند و بالاخره آن نورانیتی که در عرصه‌های نبرد کسب کردند، در بیاناتشان؛ و آنهائی که شهید شدند، در وصیتنامه‌شان این نورانیت منعکس است. من بهره‌مند میشوم. من هر وقت یک چنین چیزهائی را میخوانم، بهره‌مند میشوم، استفاده میکنم. باب این استفاده را به روی خودتان باز کنید. امیدهای آینده‌ی کشور شما جوانان هستید و در میان جوانان کشور، پرانگیزه‌ترینها و با ایمان‌ترین‌ها بیشترین امیدها را برای این کشور و برای این ملت به وجود می‌آورند و یقیناً مجموعه‌ی بسیج از این قبیلند. از خداوند متعال مسئلت میکنیم که این راه روشن، این شجره‌ی طیبه، این هویت نورانی را برای انقلاب اسلامی روز به روز سرزنده‌تر و شاداب‌تر بفرماید.

ما این سخنان تهدیدآمیز و لحنهای دشوار و خشنِ بلندگویان استکبار را به چیزی نمیشماریم؛ به اینها اهمیتی نمیدهیم؛ اینها جنگ روانی است. خوب میدانیم که این جرأت و این گستاخی در دشمنان ملت ایران نیست که وارد میدانی شوند که خروج از آن میدان برای آنها امکانپذیر نیست؛ این را میدانیم، اما شما قوی باشید، شما آماده باشید.
نیروهای مسلح - چه ارتش، چه سپاه، چه بسیج، چه نیروی انتظامی - روزبه‌روز باید خود را نیرومندتر کنند؛ نوآوری یعنی این. نوآوری فقط در ساخت سلاح و تجهیزات نیست؛ اگر چه نوآورىِ در ساخت و ابتکار در به وجود آوردن روشهای جدید تسلیحاتی یکی از نوآوریهای مهم است، اما نوآوری در آموزش، نوآوری در سازماندهی و تشکیلات، نوآوری در شیوه‌های پشتیبانی، نوآوری در دستورالعملهای رزمی، همه‌ی اینها، لازم است. گامهای بلند بردارید، گامهای محکم بردارید، به سمت هدفهای روشن با قوّت و قدرت حرکت کنید، خودتان را نیرومند کنید. این دژ و این حصار را برای ملت بزرگ ایران اطمینان‌بخش‌تر کنید.

در دوران دفاع مقدس، اوائل کار، بخصوص بچه‌های سپاه و بسیج واقعاً چیزی نداشتند؛ سلاح لازم را نداشتند؛ عمده‌ی سلاحشان همین کلاشینکف بود؛ یک تفنگ انفرادی. نمیشد با این سلاح جنگید؛ لذا به فکر افتادند. خود این به فکر افتادن، بابهائی را به روی آنها باز کرد. من توصیه‌ام به جوانهای عزیز این است که شرح حال سرداران شهید را بخوانید. در لابه‌لای حرفهای اینها، حالا یک بخشهائی عاطفی و معنوی و اینهاست - که آنها هم به نوبه‌ی خود منافعی دارد - اما بخشهائی هم بخشهای تجربىِ کارهای اینهاست که در میدان جنگ چگونه عمل میکردند. من بارها گفته‌ام که در دوران جنگ، ما بایستی آر. پی. جی هفت را به صورت قاچاقی با پولِ چند برابر از کشورهای دیگر می‌آوردیم و نهایت سختی را متحمل میشدیم؛ پولِ چند برابر هم میدادیم تا یک تعداد سلاحهای ابتدائىِ اینطوری را به دست بیاوریم. نتیجه‌ی آن تجربه‌ها و اعتماد به نفس این شد که ملت ایران به جائی برسد که سلاحهائی که خودش تولید میکند، در منطقه بخشیاش درجه‌ی یک و بی نظیر باشد، بخشی هم کم نظیر باشد. این به خاطر همین نیاز بود؛ چون به ما نمیفروختند، چون به ما نمیدادند. ما احساس کردیم که باید به خودمان تکیه کنیم. جوانهای ما به خودشان تکیه کردند. این تکیه‌ی به خود، استعدادها را جوشاند. این جوشش استعدادها فراورده دارد؛ فراورده‌ها هر یکی چندین دنباله دارد. این در همه جا هست. این اعتماد به نفس، هم در کشفیات هست، هم در علم هست، هم در ساخت و تولید هست، هم در الگوی توسعه هست.

بسیج که با فرمان مبارک حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) بنا نهاده شد، شجره‌ی طیبه‌ای است که باید در همه‌ی عرصه های زندگی و با حضور پُرشور آحاد مردم با ایمان و متعّهد گسترش داشته باشد.
در جهت تحقق این امر مهّم و تقویت کمی و کیفی نیروی مقاومت بسیج، معاونتی در ستاد کل نیروهای مسلح تشکیل می‌گردد.

بسیج مثل خود انقلاب از آیات الهی است. جنس بسیج هم از جنس انقلاب است. خصوصیاتی که انقلاب اسلامی را در همه‌ی تاریخِ انقلابها ممتاز میکرد، تأثیرات آن را در اعماق دلهای مردم در کشورهای دیگر عمق میبخشید، این خصوصیات در این مجموعه‌ی عزیز و گرانبهائی که نامش بسیج است، وجود دارد. همچنانیکه انقلاب یک پدیده‌ی بی سابقه بود، بسیج هم یک پدیده‌ی بیسابقه بود.
در کشورهای مختلف با شکلهای گوناگون نیروهای مقاومت درست میکنند. به تقلید آنها در رژیم طاغوت در اینجا هم چیزهائی درست کرده بودند، لکن جوهر و حقیقت بسیج از زمین تا آسمان با آنها متفاوت است. اگر در کارهائی که دیگران از روی دست هم در سرتاسر جهان در کشورهای مختلف انجام داده‌اند، تکیه بر ظاهر و بر ادعا و بر زرق و برق است و از باطن و معنا و روح خبری در آن نیست، در بسیج درست بعکس است.
بسیج مستضعفین که امام آن را بنیاد کرد، سر تا پا روح بود، معنویت بود و جان بود. اتفاق افتاد که آغاز ولادت بسیج نزدیک شد به شروع جنگ تحمیلی که هشت سال این ملت را به دفاع مشغول کرد. بنابراین بسیج از اوائل ولادت خود، وارد میدان نبرد شد؛ آن هم نبردی سخت؛ نبردی که یک طرف آن همه‌ی قدرتهای بزرگ جهانی پشت سر رژیم متجاوز صدام بودند، یک طرف ملت ایران بود و نیروهای مسلح ایران. در چنین جنگی بسیج وارد شد.
ورود بسیج در این جنگ موجب شد که صحنه‌ی جنگ در مقابل چشم حیرت‌زده‌ی همه‌ی مردم دنیا به سود معنویت - که با دست خالی همراه بود، اما سرشار از ایمان بود - رقم بخورد و همه‌ی دنیا در برابر چشم خود ببینند که چطور جوان ایرانی با سرمایه‌ی ایمان، با تکیه‌ی بر خدا، با اعتمادبه‌نفس وارد میدان نبرد میشود، پیچیده‌ترین تاکتیکهای جنگی را طراحی میکند و معجزه‌ای مثل فتح‌المبین و بیت‌المقدس در مقابل چشم دنیا میگذارد. تاکتیکهائی که جوانهای مؤمن در عملیات بیت‌المقدس - که منتهی شد به آزادی خرمشهر - به کار بستند و طراحیای که آنها کردند، تا امروز هم برای آن کسانی که در مقوله‌های نظامی صاحب فکر و نظرند، درس‌آموز است؛ تاکتیکهای پیچیده، پرتحرک، دشوار، به حسب ظاهر نشدنی، اما به دست معجزه‌گر جوان مؤمن ایرانی، جوان مبتکرِ متکی به خدا، عملی و شدنی و واقع شده، بیسابقه بود.
این معنویت، این تکیه‌ی به نیروهای معنوی و ایمانی، این اعتماد به نفس، این شجاعت، این حقیر شدن همه‌ی جلوه‌های ظاهر زندگی مادی، حرکت در راه رضای خدا، در هیچ جا سابقه نداشت؛ همچنانیکه که خودِ انقلاب اسلامی هم نظیری و سابقه‌ای در تاریخ نداشت.
بسیج مثل انقلاب، مردمی بود و مردمی است. درست است که شما در قالب مجموعه‌های وابسته‌ی به نیروی مقاومت، شکل گردانهای رزمی میگیرید، آمادگیهای نظامی پیدا میکنید و در میدان نبرد خودتان را نشان دادید و اگر یک روزی کشور باز نیاز به نیروی نظامی و جنگی پیدا کند، در صفوف مقدم هستید؛ این درست است، اما جنگ همه‌ی محتوای بسیج نیست. بسیج، گسترده‌ی در همه‌ی عرصه‌های زندگی است. آن وقتی که نوبت سازندگی است، بسیج پیشرو است؛ آن وقتی که نوبت مددرسانی و خدمات است، بسیج پیشرو است؛ آن وقتی که نوبت تحقیقات بسیار دقیق و ریز و حساس است، نیروهای بسیجی در صفوف اولند. امروز شما نگاه کنید در همین قضیه‌ی هسته‌ای، در این فناوری پیچیده و بسیار دشوار، جوانهائی که آنجا هستند، جوانهای متدین و اجزاء طبیعی و حقیقی بسیج را تشکیل میدهند. در همه جا همینجور است.
مؤسسه‌ی بسیار فعال و پیشروِ رویان، مرحوم دکتر کاظمی، افتخار میکرد یک بسیجی است. جوانهای مؤمن و فعال آن، طبیعتشان، جنسشان، جنس بسیج است؛ آنجا هم بسیج، آنجا هم ایمان، آنجا هم اعتمادبه‌نفس، که از خصوصیت بسیجی است.
در همه‌ی عرصه‌های زندگی در کشور عزیز ما و در نظام جمهوری اسلامی، بسیج حضور دارد. یک بعدش، این بعد نظامی است و تحرکات نظامی و آموزشهای نظامی و تربیت نظامی و انضباط نظامی. مثل خود انقلاب مردمی است. هر عنصری، هر فردی، هر مجموعه‌ای که بتواند این خصوصیت انقلاب را با خود همراه داشته باشد، مثل انقلاب ماندگار و جاودانه است؛ مثل انقلاب مؤثر و فعال و اثرگذار در محیط حضور خود هست.
در میدان سیاست هم مردمی بودن، در میدان سازندگی هم همینجور، در میدان مدیریت کلان کشور هم مردمی بودن، عنصر مردمی بودن. انقلاب مردمی است، بسیج هم مردمی است.
بسیج مثل انقلاب سیراب از معارف اسلامی و سلوک دینی است. انقلاب ما تحت تأثیر جوسازىِ به اصطلاح انقلابیون ملحدی که در سراسر جهان ادعاهاشان گوش فلک را کَر میکرد، قرار نگرفت. مظهر این تعبد و تمسک به دین، امام بزرگوار ما بود؛ یکپارچه متمسک به دین، در اصول و فروع، در معارف والای اسلامی و در عمل فردی؛ انقلاب اینجور متولد شد. ملت به این سمت حرکت کردند، این را خواستند، برای این جان دادند. بسیج هم همینجور متولد شد. بسیج یک مجموعه‌ی دینی است.
در میدانهای نبرد هشت ساله هیچکس به جوانهای بسیجی نمیگفت شما بیایید اینجور توسل کنید، اینجور توجه کنید، اینجور عبادت کنید، اینجور دعا کنید؛ از درون میجوشیدند، دلشان و ایمانشان آنها را به سمت تعبد میبُرد. بافت وجودی آنها که در آن میدان دشوار جلای بیشتری هم پیدا کرده بود، به آنها میآموخت چگونه خدا را عبادت کنند؛ و عبادت میکردند. این چیزهائی که میشنوید و در کتابهای یادگار از آن دوران میخوانید از عبادت بسیجیها، از تضرع و اشک زلال جوانهای بسیجی در میدانهای جنگ، اینها جوشیده از دل آنها بود. هیچ کسی نمیتواند این را به کسی یاد بدهد. اینها یادگرفتنی نیست، اینها از درونِ دل و از عمق جان جوشیدنی است. بسیج یک موجود متدین و متشرع است.
بسیج مثل انقلاب با دشمنان سازش‌ناپذیر است. انقلاب اسلامی را زیر فشار قرار دادند برای اینکه به سود قواعد ظالمانه‌ی جهانی از جایگاه خود عقب‌نشینی کند؛ انواع فشارها را بر انقلاب و بر نظام جمهوری اسلامی به این منظور وارد کردند که یکیاش تحمیلِ هشت سال جنگ بر این کشور بود. انقلاب تسلیم نشد، امام تسلیم نشد، بسیج هم در مقابل فشارها و قواعد ظالمانه و جوسازیها هرگز تسلیم نمیشود و یک قدم به عقب نمیرود.
بسیج در واقع آن پوششی است، آن قالبی است که بهترین جوانان این کشور برای رسیدن به آرمانهای بلند این ملت بزرگ، میتوانند در زیر این پوشش گرد هم بیایند و جمع بشوند. بسیج، پیر و جوان و زن و مرد و این قشر و آن قشر نمیشناسد. هر کدام از ما آن روزی که به معنای حقیقی کلمه بتوانیم خود را بسیجی بدانیم، باید افتخار کنیم؛ و افتخار میکنیم.
برای همین خصوصیات است که دشمنان این انقلاب یکی از اصلیترین نقاط حمله‌ی خود را همیشه بسیج قرار داده‌اند. بسیج را متهم کردند. در میدانهای سیاسی، بازیگران سیاسی هرچه خواستند علیه بسیج گفتند. بسیج، آرام - مثل یک اقیانوسِ آرام و پر عمق - در پاسخ به آنها چیزی نگفت و چیزی نمیگوید؛ و چیزی نگوئید.
بسیج یعنی آن مجموعه‌ی بهترین عناصر یک کشور که همت ما، عشق ما، امید ما این است که این مجموعه فراگیر باشد؛ همه‌ی افراد این ملت بزرگ را در بر بگیرد. همینجور هم هست؛ ما میگوئیم بیست میلیون، اما در واقع، بسیج دهها میلیون بیشتر از این تعدادها و مقدارها باید باشد و به امید خدا هست و خواهد بود.
وقتی این ملت ایستاده است، وقتی این ملت حاضر نیست از آرمانهای بلند خود دست بکشد، وقتی این ملت اسیر جوسازیهای دشمنان نمیشود، وقتی این ملت با بازیهای سیاسی معمول و مرسوم در دنیا قدمش نمیلغزد و از راه مستقیم خود عدول نمیکند، وقتی این ملت پرچم اسلام را با دستهای قدرتمند خود بلند میکند و ملتهای اسلامی و همه‌ی امت اسلامی را با حضور خود و وجود خود دلگرم میکند، این نشاندهنده‌ی این است که بسیج موفق بوده است و موفق خواهد بود و دشمنان بسیج و مراکز و دستگاههائی که به خاطر دشمنی با انقلاب و با آرمانهای انقلاب با بسیج دشمنند، باید اذعان کنند، اعتراف کنند که شکست خورده‌اند.
نیروی عظیم بسیج، نیروی عظیم ملت ایران است. جوانان عزیز! پسران! دختران! قشرهای مختلف! عناصر مؤمن و شاداب و مبتکری که در این قالب بزرگ و مجموعه‌ی عظیم قرار گرفته‌اید! هرچه میتوانید کیفیت خودتان را بالا ببرید تا بتوانید بر روی فضای عمومی جامعه اثر بگذارید و جوانهای بیشتر و مجموعه‌های بیشتری را به آن مرکزیت اصولی و آرمانی نزدیک کنید. مجموعه‌های مردمی بسیج، باید فکرشان این باشد؛ مدیران و اداره کنندگان و سرپرستان بسیج هم باید همین را فکر کنند.
امروز نظام مقدس جمهوری اسلامی به برکت همین عناصر سازنده‌ی خود - که عناصر سازنده‌ی بسیج هم همانهاست - توانسته است به سمت آرمانها پیش برود؛ میدان را از دست دشمنهای خود بگیرد. امروز ما کجا قرار داریم، بیست سال پیش، بیست و پنج سال پیش کجا بودیم؟ در همه‌ی میدانها ملت ایران جلو آمده و دشمنان ملت ایران در همه‌ی میدانها و عرصه‌ها اعتراف میکنند که در مقابل ملت ایران کم آورده‌اند. و ملت ایران توانسته است این حرکت بزرگ خود را دنبال بکند. ملتهای دیگر هم به شما نگاه میکنند. ملت مظلوم فلسطین، ملت خون داده و مظلوم عراق به شما نگاه میکنند. نشاط شما، ایستادگی شما، سربلندی شما، عزم و اراده‌ی شما در روحیه‌ی آنها اثر میگذارد. امروز میبینید امریکائیها و همدستانشان باز برای اینکه شاید بتوانند خودشان را به مقاصد شومشان نزدیک بکنند، دست زدند به تشکیل کنفرانس پاییزی، که من در روز عید فطر هم اشاره کردم؛ «پاییزی» است؛ خزان‌زده است؛ اسمش رویش است. امیدوارند که بتوانند به این وسیله به دولت جعلىِ غاصب صهیونیست کمکی برسانند؛ جبران شکستهای گذشته را بکنند و برای مسئولان امروز کاخ سیاه آبروئی درست کنند. امروز همه در دنیا و سیاستمداران از پیش، میدانند که این کنفرانس - که چند روز دیگر تشکیل خواهد شد - شکست‌خورده است. این به خاطر چیست؟ به خاطر بیداری ملت فلسطین است. و بیداری ملت فلسطین گره خورده است به بیداری ملتهای دیگر، و در رأس آنها، ملت عظیم و بزرگ ایران، شما جوانان مؤمن. حرکت شما، شعار شما، حضور شما، فعالیت شما، در قضایای جهانی به همین نسبت اثر میگذارد.

ملت ایران باید هم در میدان علم بایستد، هم در میدان فعالیت اقتصادی تلاش کند، هم این وحدت و یگانگی و یکدلی میان ملت و دولت را تقویت کند، هم هسته‌های معرفت و آگاهی و توانائی فکری و روحی را در مجموعه‌ی ملت، بخصوص در میان جوانان باید تقویت کند.
در دانشگاههای ما، این هسته‌های علم و معرفت و سیاست، انجمنهای گوناگون - انجمنهای اسلامی، جامعه‌ی اسلامی، جنبش عدالتخواهی، بسیج دانشجوئی، دهها مجموعه‌ی جوان - که با نامهای گوناگون در دانشگاهها، در دبیرستانها مشغول فعالیتند، هر کدام از اینها یک برگ زرین برنده‌ای هستند از تلاش ملت ایران؛ اینها را باید تقویت کنیم. این میشود بسیج یک ملت. بدخواهان این ملت، بسیج را بد معنا میکنند؛ بسیج یعنی این.
بسیج یعنی اینکه هر جوانی بداند و بفهمد که باید کشورش مستقل و آزاد و آباد باشد و بخواهد در این راه تلاش کند و نقش بر عهده بگیرد؛ مسئولیت بر عهده بگیرد. این میشود بسیج. نام بسیج، نام مقدسی است. بسیج عمومی یک ملت یعنی آمادگی و هوشیاری دائمی یک ملت، بخصوص جوانهائی که در راه تحصیل علمند؛ دانش‌آموزی و دانشجوئی. مسئولان کشور هم همینجور؛ همه باید به این معنا، بسیجی باشند. اینکه شد، ملت میشود آسیب‌ناپذیر. روزبه‌روز ملت رشد پیدا میکند و این در کشور ما اتفاق افتاده است؛ لذا روزبه‌روز کشور ما رشد کرده است.

در هر کشوری نیروهای مسلحند که با اقتدار خود، با هوشیاری و آمادگی خود، با پیمان عمیقی که با ملت در دل و زبان خود میبندند و خود را در مقابل خدا و وجدان خود متعهد میکنند، همان باروهای مستحکم را به وجود می‌آورند. این مخصوص امروز نیست؛ در همیشه‌ی دنیا کانونهای ناامن‌ساز در دنیا وجود داشته‌اند و ملتهائی توانسته‌اند خودشان را حفظ کنند که این هوشیاری در آنها وجود داشته باشد.
البته نیروهای مسلح، تنها وارد این عرصه نمیتوانند بشوند؛ ملت باید بهوش باشد، آحاد ملت باید این احساس مسئولیت را در مقابل امنیت ملی در همه‌ی وجود خودشان حس کنند. نیروهای مسلح بازوهای توانا و نیرومند چنین ملتی هستند.
امروز به حول و قوه‌ی الهی ملت ما از چنین احساسی برخوردار است و من نیروهای مسلح توانا و سرافراز خودمان را میبینم که متناسب با همین احساس شکوهمند ملی شکل گرفته‌اند. شما تجربه‌ی طولانی و پرارزش فرماندهانی را پشت سرتان دارید که اثبات کردند که تا آخرین قطره‌ی خون خودشان ایستاده‌اند. گفتن این حرفها به زبان آسان است؛ لکن در میدان عمل مردان پولادین، مردان صاحب عزم، مردانی که سخن خود را در عمل تصدیق کنند، لازمند تا بتوانند این گفته‌ها و این شعارها را در عمل خودشان محقق کنند. اینجور افراد را شما در ارتش سرافرازتان، در سپاه پاسداران انقلابی سربلندتان و در نیروهای عظیم و انبوه بسیجیتان کم نداشتید؛ چهره‌های پرافتخار و صادق؛ شما دنباله‌روان آنها هستید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به نوآوری‌ها و رویش‌های بسیار فراوان سپاه در سال‌های گذشته، بر لزوم ادامه‌ی حرکت پرشتاب در این مسیر و قانع نشدن به وضع موجود تأکید کردند و افزودند: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید همواره مردمی بودن خود را حفظ کند و به بسیج به عنوان بدنه‌ی ارزشمند خود، بیش از پیش اهمیت دهد.

آن چیزی که همیشه من آرزو داشتم، از خدا میخواستم و برای آن تلاش میکردم، در بیانات شما جوانان عزیز بسیجی به‌طور مجسم مشاهده کردم و آن عبارتست از: وجود یک ذهنیت شفاف و روشن، یک درک متعالی از مسائل کشور و مسائل جهان، اهمیت بسیج و اهمیت حضور جوان در محیط علمی و در محیط سیاسی. نقطه‌نظرهایی که من همیشه تلاش میکردم که جامعه‌ی جوانِ مؤمن و انقلابىِ ما، به آنها توجه کنند و در آنها پیشرفت کنند، در بیانات عزیزانی که صحبت کردند، فی‌الجمله مشاهده کردم. مطمئنم اگر تعداد بیشتری هم صحبت میکردند، این باور و این احساس بیشتر میشد.
ابتدا اشاره‌ای کوتاه به برخی از مطالبی که برادران و خواهرمان در اینجا بیان کردند میکنم؛ بعد هم چند جمله‌ای در جمع‌بندی مسائل بسیج و بسیج دانشجویی و مسائل کلی کشور عرض خواهم کرد.
اولاً این که جوان بسیجی بیاید و درباره‌ی این‌که: «خوب است دولت مشکلات صنفی دانشجویان را -که به آسانی قابل حل است- حل بکند» صحبت کند یا از این که: «کار علمی در میان بسیج، حمایت و پشتیبانی لازم را پیدا نمیکند» گلایه بکند، این من را خوشحال میکند؛ این همان توقعی است که ما از بسیج داریم. بسیج یعنی آن عنصر دلسوزی که کشور را متعلق به خود و آینده را وابسته‌ی به تلاش خود میداند؛ نگران است، چون صاحبخانه است. اگر در خانه یک شیشه بشکند، ممکن است مهمانها و تماشاکن‌ها خیلی اهمیتی ندهند، اما برای صاحبخانه فرق نمیکند که شیشه‌ی کدام اتاق بوده و نگران میشود؛ صاحبخانه است دیگر. این نگرانی را من در شما مجموعه‌ی جوان بسیجی، قدر میدانم.
راجع به مسأله‌ی ورود در سیاست بحث شد. من حالا مطالبی عرض خواهم کرد و امیدوارم که این معنا روشن بشود. به نظر من سئوال ندارد! مگر مجموعه‌ی بسیجی -آن هم بسیجىِ انقلاب و دانشجوی انقلاب- میتواند نسبت به مسائل سیاسی کشور بیتفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد!؟ مگر چنین چیزی ممکن است!؟ من، شما دانشجوهای بسیجی را توصیه میکنم به این که محافظه‌کار نشوید و همواره دانشجو و بسیجی -به همان معنای مثبت و پُرخون و پُرتپش- باقی بمانید. البته دنباله‌ی این که میگوئیم «محافظه‌کار نشوید» این است که «ولی هوشیار هم باشید». کاملاً هوشیار باشید. شعار میدهید: دانشجو بیدار است! بله، همین توقع هست؛ من میخواهم به شما عرض بکنم: بیدار باشید. بیداری دانشجو هم فقط بیزاری از امریکا نیست. امریکا چیست؟ امریکا به معنای یک منطقه‌ی جغرافیایی یا یک ملت مطرح است؟ یا نه، به عنوان یک حجم و هویت سیاسی، امنیتی، تشکیلاتی، فرهنگی که به چشم دیده نمیشود؟ آن هم تشکیلاتی با پشتوانه‌ی عظیم مالی و تجربه‌ی فراوان در کار تبلیغات و جنگ روانی. بیزاری از این، بیداری مضاعف لازم دارد. مثل بیداری در میدان جنگ نظامی نیست که شما اگر در سنگر بیدار باشید، به مجردی که دشمن کوچکترین تحرکی نشان داد، او را هدف قرار بدهید. در جنگ فرهنگی، در جنگ سیاسی، در جنگ امنیتی، تحرک دشمن را درست نمیتوان دید. گاهی اوقات، دشمن کار را به گونه‌ای ترتیب میدهد که حرف حقی، از زبان یک نفر صادر بشود! دشمن ناحق و باطل است، پس چرا میخواهد این حرف حق از زبان آن شخص صادر بشود؟ چون میخواهد پازل خودش را کامل کند. این پازل از صد یا دویست قطعه تشکیل شده؛ یک قطعه‌اش هم همین حرف حقی است که آن شخص باید بزند تا این پازل را کامل کند! اینجا این حرف حق را نباید زد. پازل دشمن را کامل نباید کرد. در این حد هوشیاری لازم است! بله، وارد سیاست بشوید و فکرِ سیاسی کنید؛ اما بسیار هوشیار. دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضعگیری شما استفاده کند. این، اصل اول و یک خط قرمز است.
چه‌طور دشمن را بشناسیم؟ چه‌طور تمایلات او را کشف کنیم؟ چه‌طور بفهمیم که این کار به نفع دشمن یا به ضرر دشمن است؟ این همان نقطه‌ی اساسی است. این همان جایی است که به اهتمام کامل، مطلقاً سهل‌انگاری نکردن و هوشیاری و بیداری کامل احتیاج دارد. اگر هم در جایی برای انسان مطلب روشن نیست، آن جا نباید حرکت کند. اگر دیدید زیر پا محکم است، پا بگذارید؛ اگر دیدید مشکوک است، پا نگذارید. بنابراین محافظه‌کار نباشید، اما هوشیار باشید؛ این، آن خط سیاسی است. البته سخت است و آسان نیست؛ اما شما هم مرد کارِ سختید؛ بسیجی هستید و باید این کار سخت را به عهده بگیرید.
ممکن است فلان تشکل دیگر دانشگاهی این ظرفیت را نداشته باشد که حتّی این حرف را بشنود؛ اما شما بعنوان بسیج، باید این ظرفیت را داشته باشید که این کار را بکنید؛ تفاوت شما اینقدر است. دانشجوی عزیز تبریزیمان، خیلی خوب و جمع‌بندی شده حرف زد. اینجور ذهنیت‌ها -جمع‌بندی کردن و مطالب را از بالاسرِ خطوط سیاسی و جناح بازیها دیدن- همان چیزی است که من از دانشجوی بسیجی توقع دارم.
اردوهای جهادی دانشجوئی بسیار کار خوبی است و یکی از شعبه‌های کمک به دولت است؛ که بعداً درباره‌ی آن عرض خواهم کرد. این هم که سؤال بکنیم آیا بسیج وارد عرصه‌ی علم بشود یا نشود، این از همان سؤالهایی است که تعجب من را بر میانگیزد! چرا نشود!؟ بسیج باید جلوتر از همه وارد عرصه‌ی علم بشود. شما باید بروید و عرصه‌های علمی را، عرصه‌های فناوری را، نوآوریهای علمی و آفاق شناخته‌نشده‌ی علم را تصرف کنید. البته درس‌نخوانده و کارنکرده نمیشود؛ این هم راه دارد و بعد عرض خواهم کرد.
در مورد بسیج، این مطلبی را که بعضی از این عزیزانِ من هم به آن اشاره کردند، یک قدری باز کنم. بسیج یک تشکل دو بعدی است: یک اتصال به محیط دانشجویی و دانشگاه و یک اتصال به سپاه دارد. سپاه چیست؟ آیا سپاه صرفاً یک سازمان نظامی است؟ نه، سپاه نماد مقاومت انقلابی و شجاعانه است؛ این هرگز فراموشتان نشود. شما خیال نکنید که سپاه صرفاً یک سازمان نظامی است؛ آن وقت یک عده هم بیایند بگویند: سپاه یک سازمانِ نظامی است، ما که نظامی نیستیم! نه، سپاه فراتر از یک سازمان نظامی است.
سپاه مجموعه‌ای است که برای مقاومت، برای مجاهدت، برای همان هدفهایی که شما امروز در دانشگاه برای آنها دارید درس میخوانید، از زمین حاصلخیز انقلاب اسلامی روئید. کجا؟ در میدان مجاهدت! این معنای سپاه است. البته هیچ کس خیال نمیکرد؛ ولی رشد بیسابقه و فوق‌العاده‌ای هم کرد. بسیاری از عناصر اصلی سپاه، جوانهایی مثل شما و در سن شما -بعضاً هم از سن شما پائینتر- بودند. یک وقت با خبر شدند که دشمن حمله کرده؛ درس و امتحان و کلاس و استاد و خانه و زندگی راحت را گذاشتند و به جبهه رفتند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» : عده‌ای شهید شدند، عده‌ای مجروح شدند، عده‌ای هم برگشتند؛ این سپاه است. البته معلوم است که «حکم مستوری مستی همه بر عاقبت است»؛ بنده نمیگویم هرکس به جبهه رفت و لباس سپاهی پوشید، فرشته است؛ نخیر، بعضی از همین فرشته‌ها؛ تبدیل شدند به شیطان! خصوصیت انسان همین است که اگر از خود مراقبت نکند -حتّی در آن وقتی که به سر حد فرشته هم میرسد- امکان سقوط دارد و ممکن است سقوط کند. بعضیها سقوط کردند؛ لیکن آنها تشکیل دهنده‌ی هویت سپاه نیستند؛ هویت سپاه این چیزی است که من گفتم؛ البته در داخل این هویت، آدمها در سطوح مختلفی قرار دارند.
پس شما از یک بُعد به دانشگاه و محیط دانشجوئی و درس و علم و بحث و تحقیق، و از یک بُعد به مجموعه‌ی سپاه وصل هستید؛ این یک خصوصیت ویژه است. حالا با این دو بُعد، شما سپاهی هستید یا دانشجو و تشکل دانشجویی!؟ این سؤال مهمی است. پاسخ این است که نه، شما نظامی نیستید؛ شما دانشجو و یک تشکل دانشجویی هستید؛ منتها یک تشکل دانشجویی که به نقطه‌ی مطمئنی -که عبارت است از همان نماد مقاومت- تکیه دارد؛ البته این تکیه‌گاه، تحرک او را محدود نمیکند، دست و پای او را نمیبندد، کار علمی او را محدود نمیکند، هویت او را نظامی نمیکند، اما به او ذخیره‌ای از دستاورد تجربه‌ی جهادی و انضباط ناشی از این تجربه میبخشد؛ این به نفع تشکل دانشجویی است: از خیرش استفاده میکنید، اما نظامی هم نمیشوید.
البته من بلافاصله بگویم: نظامی شدن به هیچ وجه نقطه‌ی ضعف نیست؛ نظامی بودن افتخار است؛ منتها شما در محیط دانشجویی، این افتخار را ندارید؛ افتخارات دیگری دارید. این افتخار مال محیط نظامی است. بله ممکن است یک دانشجوی بسیجی، بعنوان بسیج فعال یا بسیج ویژه در رزمایشها هم شرکت کند یا کارهای دیگری هم انجام بدهد و یک افتخار نظامی هم بگیرد؛ مانعی ندارد؛ اما بدنه‌ی بسیج دانشجوئی، نظامی نیست؛ یک تشکل دانشجویی با همان خصوصیات یک تشکل دانشجویی است. بنابراین توصیه‌ی من این‌است: دانشجو بمانید و به ارتباط با سپاه افتخار کنید. نظامی نیستید -نظامی بودن یک افتخار است؛ آنهم نظامیای که عضو سازمان نظامی سپاه باشد- اما اگر کسی نظامی شد، این برای او یک افتخار است؛ کسی هم نخواست، اجباری ندارد.
فرق این تشکل با تشکلهای دیگر چیست؟ چون در بین تشکلهای دیگر هم تشکلهای مؤمن، انقلابی و علاقه‌مند هستند. فرق این تشکل با تشکلهای دیگر این است: بسیج به معنای فرد یا مجموعه‌ی آماده‌ی برآوردنِ نیازهای انقلاب است، در هر زمان و از هر نوع؛ این معنای بسیج است. تشکلی به این نام تشکیل شده و شما عضو او هستید. اگر دیگری در یک سازمان دیگر است و همین احساسات شما را دارد، او هم بسیجی است و فقط رسماً جزو سازمان شما نیست. کما این که در محیط کارگاه، هر کس این احساس را دارد بسیجی است. در محیط روحانیت و حوزه‌ی علمیه، هر کس این احساس را دارد بسیجی است. در محیط بازار و در محیط اداره و در محیط روستا، هر کس این احساس را دارد بسیجی است؛ این احساسی که فردی آماده است در هر زمان و در هر عرصه‌ای که به او نیاز باشد، حضور پیدا کند.
من که عرض میکنم: افتخار خود من این است که یک بسیجی باشم؛ سعی کرده‌ام این‌جوری عمل کنم. سال آخر ریاست جمهوری -دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست‌جمهوری من- در یکی از دانشگاهها برای یک جمع دانشجو صحبت میکردم و به سؤالات پاسخ میدادم؛ یکی از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتی سیاسی فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقی کشور، من با افتخار میروم آن‌جا و مشغول خدمت میشوم! اگر این کار از من برمی‌آید و این کار را از من میخواهند، من حاضرم و به آن‌جا میروم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم میگویم. صحبت پدرفرزندی است؛ نمیخواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانی به شما نیاز هست، آن‌جا حاضر باشید. این میشود بسیجی؛ بسیج یعنی این. البته بعضیها صددرصد بسیجیاند، بعضی صددرصد نیستند: نوددرصد، هشتاددرصد. کشور ما و نظام ما به این احتیاج دارد و این چیزی که مورد احتیاجش هست، خوشبختانه دارد. راز ایستادگی ما این است؛ راز امید ما به آینده هم همین است. هیچ نقطه‌ی کوری در چشم‌اندازِ مقابل ما وجود ندارد. چرا؟ به خاطر همین.

اتاق فرماندهی این طرف این جبهه، ایران است: ایران حزب‌اللّهىِ پُر از عزم و همت، اما با دست خالی؛ به خاطر این‌که صد سال قبل از او، سلاطین خائن پهلوی و قاجار، هرچه توانستند ضربه زدند، غارت کردند و لطمه زدند؛ حالا از صفر شروع کرده. طرف مقابل، دویست سال است که مشغول خودسازی است -چه از درون خودش، چه با آنچه که از دنیا غارت کرده- و دست او از لحاظ علمی و از لحاظ اقتصادی پُر است. دست این طرف -از لحاظ عُده‌ی ظاهری و پشتیبانیهای ظاهری؛ یعنی پول و سلاح و اینها- خالی است؛ اما در عین حال دنیا وقتی نگاه میکند، این دو کفه را برابر، و در یک جاهائی کفه‌ی همین نیروی حزب‌اللّهی را سنگینتر میبیند.
چرا سنگینتر میبیند؟ مگر ما چه داریم؟ همان احساس حضور! حضور! ما ملتی داریم که با انقلاب اُخت است؛ گره‌خورده است؛ جوشیده است. در بین این ملت که سطوح گوناگون و مختلفی دارند، روحیه‌ی جمع کثیری این است که هرجا و هر زمان و هرطور که لازم باشد، سینه‌شان را سپر میکنند و به وسط میدان میآیند. این نقطه‌ی قوّت ماست. این چگونه حاصل شده است؟ با موتور ایمان، با روحیه‌ی انقلاب، با انگیزه‌ی دین؛ این حقیقتی که دنیاداران او را نفهمیدند! نفهمیدند که قدرت دین چه استحکامی به یک ملت و به یک نظام میدهد. جمهوری اسلامی به طور طبیعی در این راه و در این کیفیت قرار داشت و قرار گرفت؛ یعنی ایمان. حالا شما -بسیج دانشجویی- در این خیمه‌ی فرماندهی در کجا قرار دارید؟ خودتان معین کنید و فکرش را بکنید؛ البته با این محاسبه. دانشجوجماعت -بخصوص آن وقتی که انگیزه‌ی بسیجی و روح بسیجی بر او حاکم است- آن عنصر بی همتاست؛ بی همتاست. یعنی برای پیشبرد این حرکت عظیم، دیگر نمیتوان روی او قیمت گذاشت.
من اول سال در مشهد گفتم؛ دشمن طبق نقشه‌های خود، سه هدف را دنبال میکند. اول: عقب نگه داشتن کشور از لحاظ اقتصادی؛ برای این‌که دولت را -که دولتی مکتبی و وفادار و هوادار ارزشهای اسلامی است- ناکارآمد و نالایق و بی کفایت جلوه بدهند؛ لذا وضع اقتصادی برای این منظور، طبق نقشه‌های دشمن باید عقب بماند. دوم: عقب نگه داشتن علمی؛ برای این‌که آینده‌ی کشور، جز با نردبانِ علم، ترقی و پیشرفت نخواهد کرد. ملت ایران چاره‌ای جز این ندارد که از لحاظ علمی بنیه‌اش را تقویت کند و در علم پیش برود؛ استعدادش را هم خدا داده است. سوم: بر هم زدن اتحاد و انسجامی که بین ملت ایران -یا بین ملت ایران و ملت‌های مسلمان- وجود دارد؛ که آن وقت شعار «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» را مطرح کردیم.
شما از لحاظ کمک به کارآمدی دولت، در همه‌ی این سه قسمت میتوانید فعال باشید. لازم نیست من در این جا فرمولش را بگویم -که بعضی دوستان گفتند یکجانبه است یا دوجانبه است- بروید فرمولش را پیدا کنید. شما بسیج هستید؛ اگر سازماندهی شما، کارآمدی لازم را داشته باشد -که باید داشته باشد- و اگر وزرائی که عضو دولتند، با شما همکاری کنند -که یقیناً میکنند؛ چون هم آقای زاهدی، هم آقای لنکرانی خودشان بسیجیند- باید راهش را پیدا کنید. ببینید چه‌طور میشود از دولت و کشور و از این خیل عظیمِ جوان مؤمن و حاضر در میدان و دارای استعداد، در پیشرفتهای گوناگون کشور استفاده کنید؛ چه در پیشرفتها و تحرکات علمی، چه در کارهای جهادی و چه در کارهای اقتصادی.
البته جوانها حواسشان باشد، من هیچ توصیه نمیکنم که شما اولِ درس خواندن بروید و عضو عالی فلان اداره -مشاور وزیر یا غیر آن- بشوید؛ نه، این طور چیزها را اصلاً من قبول ندارم؛ اسم و عنوانی که انسان را از لحاظ اعتبار بالا بیاورد، اما از لحاظ واقعیت در آن چیزی نباشد، فایده‌ای ندارد. در پیچ و خم تشکیلات عظیم فعالیت کشور -چه فعالیت اقتصادی، چه فعالیت اداری- و هر جائی ممکن شد، بشوید یک پیچ، بشوید یک مهره! در این کارخانه‌ی عظیم، هر کدام از پیچ‌ها شل باشد، محصول خراب خواهد شد. در خط تولید دیده‌اید؛ کارگرها ردیف میایستند و هر کدام کارشان عبارت است از این که این پیچ یا مهره را محکم کنند یا کارهای دیگر را انجام بدهند. دانه دانه‌ی این کارها، در مجموعه‌ی کارکرد این دستگاه تأثیر میگذارد. این باید تأمین بشود.
بسیج دانشجویی نیازهائی دارد؛ نیازهای اصلی و عنصری و اساسی: نیاز اولش به فکر و تحلیل و روشن‌بینی است. فکر، تفکر، اندیشه‌پردازی -یا به قول شماها کارِ تئوریک- در زمینه‌ی مسائل اسلام، در زمینه‌ی مسائل انقلاب، در زمینه‌ی مسائل بین‌المللی و در زمینه‌ی مسائل جاری؛ به طوری که دانشجوی بسیجی، در هر جمع دانشجویی، ذهن روشنتر، زبان گویاتر و ابتکار بیشتری داشته باشد. همان طوری که گفتم و اشاره کردم، حقایق را از ورای جناح‌بندیهای سیاسی نگاه کنید و ببینید؛ از بالا نگاه کنید و جبهه را ببینید. در یک جبهه‌ی گسترده‌ای که ممکن است طول آن صد کیلومتر باشد، واحدهای گوناگونی هستند؛ یک نفر در یک واحد، فقط خودش را میبیند. اما آن کسی که با هلیکوپتر از بالا عبور میکند، آرایش جنگی مجموعه‌ی این واحدها را میبیند. از بالا اوضاع کشور را نگاه کنید؛ آن وقت جای خودتان را درست پیدا میکنید که کجا باید باشید، چه کار باید بکنید، به چه چیز باید حساسیت نشان بدهید، به چه چیز باید حساسیت نشان ندهید. همان طور که گفتم گاهی یک حرف حق را نباید زد؛ چون گفتن این حرف، پازل دشمن را تکمیل میکند. مواظب باشید در هیچ مرحله‌ای، شما تکمیل‌کننده‌ی پازل دشمن نباشید.
یک نیاز دیگر عبارت است از جهاد علمی. جهاد علمی برای شما لازم است. باید در میدانهای علم وارد بشوید؛ وزارتخانه‌ها هم باید کمک کنند؛ معاونتهای تحقیقاتی هم باید کمک کنند؛ معاونتهای اداری مالی دانشگاه‌ها و وزارتخانه‌ها هم باید کمک مالی کنند؛ خود سازمان مقاومت بسیج هم در بخشهایی باید کمک و پشتیبانی کند.
یکی دیگر از نیازهای عمده‌ی شما مسأله‌ی اخلاق و معنویت است. شماها جوانهای خوبی هستید؛ این را بدون تعارف میگویم؛ انصافاً جوانهای بسیجی ما، جوانهای خوبی هستند. اما خوبی مراتبی دارد. هیچ وقت در خوب بودن و خوب شدن حد نشناسید؛ مرتب در حال بالاتر رفتن باشید. سعیتان این باشد که گناه نکنید. فرائض را با شوق و رغبت انجام بدهید. از یاد خدا غفلت نکنید. با قرآن انس پیدا کنید. در محیطهای گوناگون که با همدیگر هستید، سعی کنید به دینداری و معنویتِ یکدیگر کمک کنید. اگر رفیقی در جایی پایی کج میگذارد، او را برادرانه و مشفقانه باز بدارید. عزیزان من! از لحاظ اخلاق خودسازی کنید. انسان با تمرین، همه‌ی کارها را، همه‌ی خلقیات و خویها را میتواند به خودش بدهد؛ بخصوص در فصل جوانی که شما هستید. در فصل ما -فصل پیری- محال نیست، اما خیلی سخت است. در فصل شما نه، خیلی آسان است. اگر بینظمید و بخواهید به خودتان نظم بدهید، آسان است. اگر بخیلید و بخواهید به خودتان سخاوت بدهید، آسان است. اگر بداخلاق و اخم‌رو و ترش‌رو و بهانه‌گیرید و بخواهید به خودتان خوش‌اخلاقی بدهید، آسان است. اگر غیبت‌کننده و ایرادگیرنده‌ی از این و آنید و بخواهید خودتان را نگه دارید، آسان است. با تمرین! با تمرین حقیقتاً میتوانید به سمت تعالی حرکت کنید؛ به این احتیاج دارید. این جوانهایی که اول وارد دانشگاه میشوند، غالباً دلهای پاکی دارند و دلشان هم میخواهد که یک کانون معنویتی پیدا کنند و به او بپیوندند؛ بسیج مورد نظر آنهاست و از بسیج توقع دارند. شما به یک معنا، شبیه ما طلبه‌ها هستید: مردم از طلبه‌ها انتظار بیشتری دارند؛ از بسیج هم انتظار بیشتری دارند. پس اخلاق و معنویت هم از نیازهای عمده‌ی شماست! درسهای اخلاقی را در بین خودتان رائج کنید. از اساتید اخلاق و موعظه‌گرها استفاده کنید. البته مواظب باشید در دام عنکبوتهای دنیادار و دکاندار گرفتار نشوید؛ این روزها از این چیزها هم زیاد است: دکاندارهایی که به اسم معنویت، ادعا میکنند که امام دیدیم و ...! هیچ واقعیتی هم ندارد. حواستان باشد که اسیر آنها نشوید.
از جمله‌ی نیازهای شما، یک مجموعه‌ی اندیشه‌ورز است. من دلم میخواهد ما گرته‌برداری از لغات خارجی را کمتر کنیم. متأسفانه کم‌کاریهای ما موجب شده که گرته‌برداری کنیم. اتاق فکر، درست ترجمه‌ای از انگلیسی است. من دلم نمیخواهد کلمه‌ی «اتاق فکر» را به کار ببرم، اما چاره‌ای نیست. یک مجموعه‌ی فکری درست کنید -همان اتاق فکر در مراکز- اینها بنشینند فکر کنند، فکرهای عالی بکنند. از افراد مطمئن، خاطرجمع و خوشفکر استفاده کنید. نشریات بسیج دانشجویی جزو پُرمایه‌ترین و غنیترین نشریات باشد که هر دانشجویی یا هر استادی یا هر کسی بیرون از محیط دانشگاه آن را نگاه کرد، از آن استفاده کند؛ این جزو نیازهای شماست.
یکی از نیازها، گزینش افراد باصلاحیت در بخشهای مختلف این تشکیلات بزرگ است. امام (رضوان‌الله‌تعالیعلیه) همیشه به همه -از جمله به دانشجوها- توصیه میکردند که از نفوذیها بپرهیزید؛ واقعش هم همین بود. آن اوایل جزو مجموعه‌های ماهر در نفوذ، اعضای حزب توده بودند که با چاپلوسی و ظاهرفریبی و ریاکاری، خودشان را جا میزدند. بعد البته یک عده‌ی دیگر هم از آنها یاد گرفتند و وارد تشکیلاتهای گوناگون و بخشهای مختلف نظام شدند و کار را به جایی رساندند که حاکمیت دوگانه را هم ادعا کردند. شماها که یادتان هست؛ مال چهار پنج سال پیش است. حاکمیت دوگانه، انشقاق، انشقاق در رأس! خیلی چیز عجیبی است! به این جا هم رسیدند. حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دودسته شدن خطرناک است؛ یکی به خاطر یک فکری از مجموعه‌ای جدا بشود، باز یکی دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالی که این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگی را به خاطر آن به هم بزند. بنده که عرض کردم اتحاد ملی، خوب، اتحاد ملی برای شما دانشجویان بسیجی از همین بسیج خودتان شروع میشود: اتحاد سازمانی و تشکیلاتی. نگذارید شما را تکه‌تکه و پاره‌پاره کنند.
و یک توصیه هم که واقعاً به آن احتیاج دارید -با اینکه شماها بسیجی هستید و تحرک شما زیاد است- این است که مراقب باشید تحرک خود را از دست ندهید و از تنبلی بپرهیزید؛ این چیز مهمی است. تن‌آسایی نکردن، چیز مهمی است.
به نظر من بسیج دانشجویی با این توصیه‌هایی که عرض کردیم، با آن نکات و روشن‌بینیهایی که در خود شماها هست -که من نمونه‌اش را امروز از شما شنیدم- ان‌شاءالله برای آینده‌ی کشور، برکاتش از گذشته هم بیشتر خواهد بود. من احساس میکنم که ان‌شاءالله بسیج و بخصوص بسیج دانشجویی، در آینده باز به برکات بیشتر و فراوانی دست خواهد یافت.

تشکل دانشجویان در زیر نام بسیج، گستره ی پهناور و پیچیدگی و چندجانبگی این نام پرافتخار و پرآوازه را به نمایش می گذارد. بسیجی بودن، به میدان آوردن همه ی تواناییهای خود در راه آرمانهای نظام اسلامی است. به تکاپوی امیدوارانه و هدفدار و سلوک مؤمنانه و رو به کمال است. این ویژگیها آنگاه که در دانشگاه و در قالب یک مجموعه ی دانشجویی ظهور می کند، پیشگامی و نوآوری و دلیری در میدان علم و سیاست و دینداری و خدمت را با خود به همراه می آورد.
دانشجویان بسیجی باید خود را با این معیارها بسنجند و تلاش مجاهدت آمیز در راه هدفهای والا را هرروز بیشتر کنند.

یک نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی جریانهای دانشجویی است. حرکت سیاسی دانشجویان و کار سیاسی در دانشگاهها چیز مثبتی است. من سالها پیش در همین حسینیه، یک جمله‌ای گفتم که آن وقت بعضی از مسئولان هم گله‌مند شدند. آن جمله راجع به تحرک سیاسی دانشجویان در دانشگاهها بود؛ این لازم است؛ نه فقط برای اینکه دانشجو تخلیه بشود. بعضی خیال میکنند که تحرک سیاسی دانشجویان در دانشگاهها، فقط فایده‌اش این است که این جوان یک خُرده تخلیه بشود؛ نه، این جوان را ما برای فردای اداره‌ی کشور لازم داریم. این باید سیاست را بفهمد؛ مغزش در زمینه‌ی سیاست، مغز پخته و کارآمدی باشد؛ والّا فریبش میدهند و زمینش میزنند. خوب، این لازم است؛ منتها آنچه که لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسی است؛ آن چیزی که متأسفانه جریانهای سیاسی بیرون از دانشگاه - که دائم برای پیشبرد مقاصد سیاسی خودشان به دانشگاهها دست‌اندازی کردند - مطلقاً به این توجه نکردند. همان استثماری که ما مدتهای طولانی در زمینه‌ی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و ... دچارش بودیم، متأسفانه جریانهای سیاسی، بخصوص در این چند سال اخیر، این را نسبت به دانشجو در دانشگاه اعمال کردند. این، غلط است؛ لیکن باید فکری بکنید تا این جریانهای سالم دانشجویی - چه انجمنها، چه بسیج، چه تشکلهای گوناگون دیگری که بحمدالله امروز تشکلهای دانشجویی خوبی در دانشگاه هست - در کنار حرکت فکری علمی، به سمت یافتن قدرت تحلیل سیاسی کشانده شوند. قدرت تحلیل که نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگرِ بیگانه را میخورد. در دنیای سیاست هیچ‌کسی صریحاً نمی‌آید بگوید که من میخواهم به تو ظلم کنم؛ نه به یک ملت، نه به یک شخص؛ این‌طور که نمیگویند. میآیند با «مغالطه‌های سیاسی» کاری میکنند که بتوانند بر او تسلط پیدا کنند. درست مثل مغالطه‌های فلسفی، ذهن طرف را با یک چشم‌بندی علمی - در واقع یک تردستی - منحرف میکنند. یک مغالطه‌ی سیاسی درست میکنند، میخ خودشان را میکوبند. ما باید کاری کنیم که این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ کما اینکه در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یکی از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا کنیم به اینکه مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطه‌کننده را بگیرد. بگوید این قضیه‌ای که درست کردی، اینجایش اختلال و اشکال دارد. قدرت تحلیل سیاسی این است؛ بایستی این را در جوان به وجود آورد.

امروز ما احتیاج به استقامت داریم. ما هم از یک طرف، جاذبه‌های زندگی رنگارنگ، دلها و هوسهای ما را برمیانگیزد. ما در دوران انقلاب، چقدر آدمها دیدیم که دلها و اعتقادهای خوبی داشتند؛ اما در مقابل راحت‌طلبی، شهوات، قدرت و مقام، تعریف این و آن، و تهدید دشمن طاقت نیاوردند، به یک طرف لغزیدند و به معارضان و احیاناً معاندان راه خدا تبدیل شدند. بنابراین ایستادگی لازم است. در مقابل دشمن هم ایستادگی لازم است. دشمن تهدید میکند، وعید و وعده میدهد، دائم عظمت خود را به رخ جامعه‌ی اسلامی و پیشرو میکشد، با زبان زور صحبت میکند و احیاناً زبان زور را با برخی شیرینیهای وعده‌های فریبنده در هم میآمیزد تا اینکه دلها را گمراه کند. استقامت کردن در مقابل فریبها و تهدیدهای دشمن، هنر بزرگی است که اگر یک ملت این هنر را داشته باشد، آن وقت به قله میرسد؛ به جایی که دیگر دشمن فایده‌ای در تهدید نمیبیند و مجبور است با او بسازد یا در مقابل او تسلیم شود.
ملت ما این بخش از قضیه را از اول انقلاب تا امروز، خوب عمل کرده‌اند و ایستادگی کرده‌اند. شما بسیجیها یکی از نمونه‌های برجسته‌ی این استقامتید. یک وقتی در دوران دفاع مقدس، شرق و غربِ دنیا با هم علیه ملت ما همدست شدند؛ ملت ایستاد؛ امام مثل کوه استواری ایستاد و ملت هم به او لبیک گفتند. این استقامت، ما را در این جنگ طولانی و دشوار - هشت سال (!) - موفق کرد و پیروز شدیم، و دشمن خوار و خفیف شد. همه‌ی آن نیروهای جهنمی که پشت سر رژیم بعثی بودند، مجبور شدند به قدرت و عظمت ملت ایران اعتراف کنند. بعدها هم به شکلهایی دیگر و امروز هم به شکل دیگر.

بنابراین این سؤال که ما چه بکنیم یا این سؤال که اگر نتیجه‌ی تحقیقات ما با نظر رهبری مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلی اصولی و منطقی نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به این‌که فکر و کار کنید، نتیجه به دست آورید و آن نتیجه‌ی شما را رهبری و غیررهبری به عنوان دستاوردهای علمی بگیرند و براساس آن، برای کشور برنامه‌ریزی کنند. تحقیق علمی، شأن و خصوصیتش، آزادی است؛ منتها عقلایی؛ بیانضباط نباشد. بسیج مظهر ارزش‌های فعال و زنده‌ی یک جوان مؤمن است؛ یکیاش هم انضباط است. این‌که شنیده‌اید در جنگ میگفتند بسیجی بیترمز است، این یک معنا و حرف دیگری داشت؛ اینها خوب عاشق شهادت بودند و پا بر زمین میکوبیدند. همین شهید عزیزمان، احمد کاظمی را من در جبهه دیده بودم؛ آن‌چنان اقتداری داشت که اشاره میکرد، بسیجیها حرفش را گوش میکردند. این‌طور نیست که بسیجی که عاشق است، مجاز باشد برخلاف امر فرمانده و برخلاف انضباط سازمانی و انضباط عملی در محیط زندگی، یک حرکت بیانضباطی انجام بدهد؛ به‌خصوص که دانشجو و شما دانشجوها. ما برای شماها خیلی قیمت قائلیم.
من به شما بگویم، امروز مهمترین نیاز دنیای اسلام این است که، آن جوهر اسلام ناب و گوهر تابناک - با شکلی که تهمت بیسوادی، تحجّر، مقدس‌مآبی و از زمان عقب ماندن و عقب‌مانده بودن دیگر به آن وارد نیاید - بتواند به اهداف خودش برسد؛ ما در دنیای اسلام و امت اسلامی این را نیاز داریم. حرکت ملت‌ها به سمت این آرمان‌های بلند، آن وقت منطقی خواهد شد؛ آن وقت نخبگان جوامع، خودشان سربازان و بسیجیان این راه خواهند شد.

حضور در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی یک افتخار است؛ این، فقط یک شعار نیست، حقیقتی است که هر کس امروز وضعیت جهان بشریت و نظام جمهوری اسلامی ایران و عظمت آرمان‌های این ملت را بشناسد، به آن اذعان میکند. ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران، بسیج و نیروی انتظامی، در کشور ما سربازان آرمان‌های بلند انسانیاند. نیروهای مسلح ما خود را آماده و مجهز میکنند تا دفاع کنند؛ نه تنها دفاع از سرزمین - که خود افتخار بزرگی است - بلکه دفاع از آرمان‌های انسانی؛ دفاع از شرف و کرامت انسانیت. ...
شما نماد قوّت و اقتدار ملت ایرانید. این، افتخار بزرگی است. این اقتدار فقط با آموزش نظامی به تنهایی حاصل نمیشود؛ آموزش نظامی، بعلاوه‌ی تقویت عزم و ایمان. دل باید نیرومند باشد، تا جسمِ نیرومند و سلاحِ نیرومند را بتواند به کار بگیرد. جوانهای عزیز! خودتان را قوی کنید و عزم راسخ را در درون خودتان پرورش دهید؛ شما مسؤولیت‌های سنگینی را بر دوش دارید. ممکن است یک ارتش در طول سال‌های متمادی حتّی یکبار هم با یک جنگ مواجه نشود؛ اما آمادگی و حضور مقتدرانه‌ی آن در کنار ملتش، مایه‌ی اعتماد ملی است؛ مایه‌ی آرامش دلهاست. شما خودتان را برای ایجاد اعتماد در دل ملت‌تان - که هم اعتماد به خودشان و هم به ارتش‌شان است - آماده کنید. آموزش نظامی، انضباط نظامی، اخلاق والای اسلامی، ایمان روزافزون در دلهای شما - که پاک و نورانی است - وظایف اصلی است. شماها پاکید، دلهای جوان شما نورانی است؛ قدر این نورانیت را بدانید؛ قدر استعدادهای ذاتی خودتان را بدانید و این استعدادها را بروز دهید. ارتش جمهوری اسلامی ایران را که تا امروز به حول و قوه‌ی الهی افتخارات بزرگی به دست آورده است، باز هم سرافرازتر کنید. همه‌ی نیروهای مسلح را یک خانواده‌ی بزرگ بدانید. هر نیرو با برادران و خویشاوندان خود در نیروی دیگر؛ و هر سازمان - ارتش و سپاه و بسیج و نیروی انتظامی - با برادران خود در سازمان‌های دیگر، همچون پاره‌ی تن یکدیگر رفتار کنند؛ به هم اعتماد کنید، از هم بهره‌مند شوید، تجارب یکدیگر را به کار بگیرید و روزبه‌روز خودتان را قویتر و آماده‌تر کنید؛ و بدانید کمک الهی متعلق به آن مردمی است که خود را آماده‌ی دریافت این کمکها میکنند. با ایمان، با کار بیوقفه و خستگیناپذیر، با توکل و توسل به پروردگار، خودتان را آماده‌ی دریافت رحمت و کمک الهی کنید.

ملت ایران از جان خود، از عزم و اراده‌ی پولادین خود مایه گذاشت و تا امروز کارهای عظیمی انجام شده است که بعضی از آنها شبیه افسانه است. این حرکتی که از اول انقلاب تا امروز در جهت ایجاد یک بنای رفیع اجتماعىِ مبتنی بر هدایت دین و انگشت اشاره‌ی قرآن، در کشور ما انجام میگیرد، تداوم همان حرکت ائمه (علیهم‌السّلام) است. لُب و لباب و مظهر خالص و کامل این حرکت هم از اول انقلاب تا حالا، بسیج بوده است. وقتی میگوییم «بسیج»، مراد ما فقط یک مجموعه‌ی نظامی و مُلبس به لباس نظامی و آموزش‌های نظامی نیست، بلکه بسیج، یعنی مجموعه‌ی انسان‌هایی که نیروی خودشان را به میدان می‌آورند تا در جهاد عمومی کشور و ملت‌شان، در جهت رسیدن به قله‌ها، فعال باشند و با آنها همکاری کنند و در کارشان سهیم باشند؛ این، معنای بسیج است. آن مادری که با عشق به فرزند خود - که عشق مادران به فرزندان‌شان، چیزی شبیه افسانه‌هاست؛ افسانه‌یی که هر روز در زندگی ما، هزاران و هزاران بار واقعیت و تجسم پیدا میکند - با طوع و رغبت، او را راهی جبهه‌ی دفاع میکند و بعد که جنازه‌ی فرزند شهیدش را تحویل میگیرد، به جای اظهار پشیمانی، به جای اظهار گله، اظهار سرافرازی و افتخار میکند، مظهر یک بسیجی کامل است. آن خانواده‌هایی که در دوران سخت این کشور، در همه‌ی مشکلاتی که بر سر راه این ملت وجود داشت، خود را سهیم دانستند؛ با زبان‌شان، با پول‌شان، با کارِ دستیشان، با حضورشان، همان کاری را که میتوانستند انجام بدهند، آن را به میدان آوردند، اینها بسیجیاند. یک سیاستمدار بسیجی، یک نظامی بسیجی، یک دانشجوی بسیجی، یک روحانی بسیجی، یک کشاورز بسیجی، یک کارگر بسیجی، یک محقق و دانشمند بسیجی، یک استاد بسیجی، از همه‌ی قشرها یک بسیجی، آن کسی است که مقدورات و امکان خود را در راه هدف‌های عظیم این ملت به میدان میآورد؛ خود را سهیم میکند؛ خود را مسؤول میداند و مایل نیست کنار بنشیند، تا دیگران تلاش کنند، او هم نگاه کند؛ یا آن‌جایی که سودمند است، سودش را ببرد؛ و یا تا یک گوشه‌اش ساییده شد، بنا کند به ایراد گرفتن و اعتراض کردن؛ این‌جور انسان هم در جامعه داریم؛ بسیجی آن کسی است که این‌گونه نیست. آن‌جایی که نیازمند رفتن به عرصه‌ی نظامی است، او پیشاهنگ است؛ جوان و پیر هم نمیشناسد؛ دور و نزدیک هم نمیشناسد؛ آن جایی که جای حضور در عرصه‌ی سیاسی و میدان سیاست است، او فعال و پُرنشاط است؛ آن جایی که در عرصه‌های بین‌المللی باید حضور پیدا کرد - عرصه‌های گوناگون بین‌المللی؛ عرصه‌ی سیاسی، عرصه‌ی فرهنگی، عرصه‌ی ورزشی - او در آن‌جا، مظهر عزت ملت و کشور خود است. با این روحیه، با این احساس، در آن‌جا حاضر میشود؛ آن جایی که جای علم است، جای تحقیق است، جای صبر کردن بر مشکلاتِ نوآوری علمی است، از جان و ذهن خودش مایه میگذارد؛ آن جایی که جای پول خرج کردن است، اگر پولی دارد، پول خرج میکند. این، بسیجی است.
بسیجی هم شدت و ضعف دارد. بعضی در میدان بسیج، خلوص و صفایشان مثل خورشید میتابد و انسان را مجذوب میکند. به‌هرحال، بسیج یک فرهنگ است؛ بسیج، یک ذهنیت برجسته و والا در جامعه‌ی ماست.
ابراز دشمنی با بسیج، یعنی ابراز دشمنی با مجاهدت و تلاش و نشاط و کار در همه‌ی میدان‌ها. خیلی روشن است که آرزومندانِ ناکامی این ملت، از بسیج ناراحتند. هر کس آرزومند است که این ملت ناکام بشود و شکست بخورد، از حضور بسیجناراحت است. همه‌ی دشمنان، همه‌ی حاسدان، همه دل‌بستگان به دشمن در داخل، از بسیج خوش‌شان نمی‌آید. اگر بتوانید بسیج را هرچه فراگیرتر کنید و دل‌های بیشتر و نشاطِ متراکم‌تری را وارد این صحنه‌ی عمل بکنید، آینده‌ی این کشور تضمین‌شده‌تر است. روحیه‌ی بسیجی یک روحیه‌یی است که اگر در هر نقطه‌یی و در هر قشری به‌وجود بیاید، در آن‌جا فعالیت و نشاط و حرکت و حیات را مضاعف و چند برابر میکند؛ این معنای بسیج است.
بعضی خیال میکنند بسیج یک سازمان دولتی است؛ اما این‌طور نیست. اگر هر کدام از دستگاه‌های گوناگون کشور روحیه‌ی بسیجی پیدا کنند، توفیقات‌شان بیشتر میشود. امروز خوشبختانه دولت و رئیس‌جمهور و مجلس شورای اسلامی و مسؤولان گوناگون افتخار میکنند که عضو بسیجند. فرهنگ بسیجی است که میتواند بر همه‌ی تحولات این کشور فایق بیاید و حرکت این کشور را تضمین کند.
عزیزان من! ملت ما ده‌ها سال از مسیری که باید پیش میرفت، عقب نگه داشته شد؛ ما باید این عقب‌ماندگی را جبران کنیم. اینها واقعیت است؛ اینها عینیات تاریخ ماست. با ملت ما، یعنی همان ملتی که امروز در میدان علم که وارد میشود، در دنیا شگفتی میآفریند؛ در برخورد نظامی که وارد میشود، دشمنانِ مجهز را دچار حیرت میکند؛ در زورآزماییهای سیاسی که وارد میشود، حریفان قَدَر را حریف میشود - ما ملتی این‌گونه داریم. این ملت با این سرمایه‌های استعداد انسانی و با این سرزمین پهناور و حاصلخیز و زرخیز و سرشار از منابع طبیعی، میتوانست در اوج قله‌ی علم و تمدن و پیشرفت مادی و معنوی قرار بگیرد - کاری کردند که شد جزو کشورهای جهان سوم؛ آن هم در آن ردیف‌های آخرِ آخر! این‌که این‌قدر دانایان این کشور به رژیم طاغوت لعن و طعن میکنند، بیهوده نیست. این جنایت بر کشور ما وارد آمده و بر ملت ما تحمیل شد. ملتی را که میتوانسته به اوج بینهایت پرواز کند، بال‌هایش را بریدند، پاهاش را بستند و زخمیاش کردند؛ ملت ما را به یک ملت بدبین به خود، ناامید از آینده‌ی خود، بیتحرک برای رسیدن به افق‌های دوردست، مجذوب و واله در مقابل دیگران، تبدیل کرده بودند؛ اما انقلاب آمد و یک تکان سخت و یک تغییر نگرش عمیق به این ملت داد، که ملت ما بیدار شد، حرکت کرد، راه افتاد، خودش را شناخت و گفت «میتوانیم»؛ و توانست، حالا هم پیش رفته است. موتورِ حرکت ما، ایمان ماست و اتکای ما، به خداست؛ تکیه‌ی ما، به راهنماییها و هدایت‌های الهی است، که در معارف دینی و در احکام ما وجود دارد؛ حرکت ما هم حرکت خوبی بوده و دشمن هم اتفاقاً همین نقطه‌ی اساسی، نقطه‌ی ایمان، را بمباران میکند. الان در بین جامعه‌ی ما یک مجموعه‌یی افتخار میکنند و با حماسه، از ایمان خودشان یاد میکنند. این، خیلی باارزش است. این، بسیج است.
همه‌ی ابزارهای فرهنگی و تبلیغی در طول صد سال یا بیشتر به‌کار گرفته شد، تا این ملت را به خودشان بدبین کنند - یکی از شخصیت‌های سرشناس معروف میگفت: ایرانی، یک لولهنگ نمیتواند بسازد! - لولهنگ یعنی آفتابه گِلی؛ آن زمانها از گل، آفتابه درست میکردند. این‌جور این ملت را تحقیر میکردند. این ملت حالا در زمینه‌های زیستی، در زمینه‌ی فعالیت‌های گوناگون علمی، تحقیقی کارهایی میکند که خودش را جزو ده کشور اول جهان قرار میدهد؛ این، شوخی نیست. این مسأله به ملت ما، به شما جوان‌ها، در هرجا که هستید و در هر قسمتی که کار میکنید، هشدار میدهد که قدر خودتان را بدانید، حرکت کنید، ناامید نشوید؛ شماها میتوانید. شما آن نسلی هستید که اگر خوب عمل کردید، آینده‌ی این کشور را - صد سال، دویست سال یا بیشتر - تضمین خواهید کرد. همین بیدار شدن، همین حساس بودن، همین انگیزه داشتن، همین ایمان، همین امید، همین تکیه به هدایت الهی و اعتماد به کمک الهی، قواره‌ی اصلی بسیج است؛ این یک فرهنگ است. اگر این‌طور حرکت کنیم، خدای متعال کمک خواهد کرد. کمک الهی متعلق به همه‌ی خلایق است؛ به شرطی که خودشان را آماده‌ی دریافت این کمک کنند؛ دستشان را دراز کنند و این میوه را بچینند؛ از جا بلند شوند، همت کنند و از این میوه استفاده کنند؛ این، در اختیار همه است. البته عده‌یی نمیخواهند، شهوات نمیگذارد، گمراهیها نمیگذارد، کوریها نمیگذارد که ببینند و بفهمند و همت کنند؛ اما شما ملتی هستید که خواسته‌اید، شناخته‌اید، حرکت کرده‌اید و استفاده‌ی زیادی هم برده‌اید، باز هم باید تلاش کنید، تا ان‌شاءاللَّه از رحمت الهی استفاده کنید و ان‌شاءاللَّه دعای حضرت بقیةاللَّه هم شامل حال همه‌ی شماها باشد.

بچه‌های شهید چمران در ستاد جنگ‌های نامنظم جمع میشدند و هر شب عملیات میرفتند و بنده را هم گاهی با خودشان می‌بردند. یک شب دیدم افسری با من کار دارد؛ به‌نظرم سرهنگ 2 یا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشکر 92 بود، لذا به اینها نزدیک بودیم. آن افسر پیش من آمد و گفت: من با شما یک کار خصوصی دارم. من فکر کردم مثلاً میخواهد درخواست مرخصی بدهد. یکخرده لجم گرفت که حالا در این حیص و بیص چه وقت مرخصی رفتن است. اما دیدم با حالت گریه آمد و گفت: شب‌ها که این بچه‌ها به عملیات میروند، اگر میشود، من را هم با خودشان ببرند(!) بچه‌ها شب‌ها با مرحوم شهید چمران به قول خودشان به شکار تانک میرفتند و این سرهنگ آمده بود التماس میکرد که من را هم ببرید! چنین منظره‌ها و جلوه‌هایی را انسان مشاهده میکرد؛ این نشان‌دهنده‌ی آن ظرفیت معنوی است. بچه‌های بسیجی و بچه‌های سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهایی از قبیل شهید چمران که جای خود دارند. این، یک بعد از ظرفیت این ملت عظیم است. ابعاد علمی و فنی و تحقیقاتی و ادبی و هنری و امثال اینها، ابعاد بسیار عجیب و شگفت‌آوری است که همه در جنگ بروز کرد و خودش را نشان داد.

حضور در جمع شما جوانان عزیز و بسیجیان مخلص، همیشه شوق‌آفرین و هیجان‌انگیز است. اگرچه خود انقلاب اسلامی و پدیده‌هایی که انقلاب یکی پس از دیگری در طول زمان و در عرصه‌های گوناگون به‌وجود آورد، همه پدیده‌های شگفت‌آور هستند؛ اما پدیده‌ی بسیج و تشکیل این نیروی عظیمِ معجزگون، استثنایی و کم‌نظیر است. بسیج، حقیقتی شبیه افسانه‌هاست. برای کسانیکه با متن واقع بسیج آشنایی ندارند، تصور چنین حجم پُرکیفیت عظیمی با این تنوع و همه‌جانبگی، آسان نیست. بسیج مرز سِنی نمیشناسد؛ جوانهای کم سال تا پیران کهنسال در آن شرکت دارند. بسیج مرز جنسی نمیشناسد؛ زن و مرد در آن حضور دارند. بسیج مرز صنفی و مرز جغرافیای و قومی نمیشناسد؛ همه‌ی اقوام ایرانی، همه‌ی اصناف گوناگون ملی در سطوح مختلف فکری از انسانهای نخبه‌ی برجسته‌ی ممتاز در میان اهل علم و دانشجویان تا جوانهای فعال و پُرشور صحنه‌های دیگر، همه در بسیج جمع‌اند. بسیج نماد حضور ملی و مقاومت ملی و آگاهی یک ملت است؛ آن هم آگاهی همراه با تحرک، همراه با معنویت و همراه با اخلاص. بسیج، حقیقت است؛ اما شبیه افسانه‌هاست. بسیج برای جوانان، شورآفرین است؛ برای دوستان، امیدآفرین است؛ برای دشمنان، بیم‌آفرین است. امروز اگر شما جلوه‌های زیبای پُرشور حضور جوانان را در صحنه‌های پُرخطر فلسطین و لبنان مشاهده میکنید، این الگوگیری از بسیج است. امروز اگر بیداری جوانان دانشجو را در سرتاسر دنیای اسلام میبینید، این الگوگیری از بسیج است. بسیج یعنی حرکت عظیم ملت ایران، همراه با آگاهی؛ احساس آمیخته‌ی با عقلانیت؛ حرکت و عمل آمیخته‌ی با مبنای فکری؛ عمل‌گرایی همراه با آرمان‌گرایی و دیدن افق‌های دوردست؛ اینها مجموعه‌یی است که ذهنیت و هویت بسیج را تشکیل میدهد. به همین جهت است که از اول انقلاب تا امروز، بسیج خار چشم دشمنان بوده؛ چه دشمنان داخلی و چه دشمنان خارجی. همیشه بسیج مورد تهاجم لفظی و عملی دشمنان قرار داشته است. سمپاشی و لجن‌پراکنی علیه بهترین جوانان این کشور که در صفوف بسیج مستقرند، مخصوص یک دوره از دوره‌های پس از انقلاب نیست؛ از اول بوده، تا امروز هم بوده است؛ خواهد بود؛ بعد از این هم خواهد بود. البته دشمنان موفقیت‌های بسیج را میبینند. بسیج در میدان دفاع مقدس از خود حرکتی نشان داد که برای دنیا شگفت‌آفرین بود. حضور بسیج در میدان‌های جنگ و دفاع مقدس، هم به عنوان یک عمل نظامی، و هم به عنوان روحیه‌دهی به رزمندگان مستقر در سازمانهای نظامی - یعنی ارتش و سپاه - تأثیرات معجزآسایی داشته است. آن‌جایی که بسیج بود، روحیه و معنویت هم بود؛ طبعاً ایستادگی و مقاومت هم بود و بر اثر آن همه، پیروزی هم نصیب میشد. برای همین است که ملت ایران در کمتر از دو سال - یعنی تا فتح خرمشهر - بر قوای اهریمنی عراق فائق شد. وقتی خرمشهر سقوط کرد، نماد قویپنجگىِ دشمن بود و مظلومیت ملت ایران. وقتی ملت ایران با قدرت خرمشهر را از دشمن پس گرفت و هزاران نیروی رزمنده‌ی دشمن را اسیر کرد، در واقع سرنوشت نهایی جنگ نوشته شد. همان روزها سران چند کشور برای وساطت به ایران آمده بودند. یکی از برجستگان سیاسىِ معروف انقلابی دنیا - که رهبر یکی از کشورهای آفریقایی بود - به من گفت امروز مسأله‌ی ایران و جمهوری اسلامی در دنیا بکلی با قبل از فتح خرمشهر متفاوت است؛ امروز همه به چشم فاتح و پیروز به شما نگاه میکنند. و حقیقت هم همین بود. شش سال بعد از آن صرف شد تا نظام جمهوری اسلامی بتواند بر زرادخانه‌ی عظیم جهانی - که پشت سر رژیم بعثی صدام قرار داشت - پیروز شود. و ما پیروز شدیم و توانستیم بر دشمنی که شوروىِ سابق و ناتو و امریکا از او حمایت میکردند، به او تجهیزات میدادند، به او سلاح شیمیایی میدادند، به او کمکهای مؤثرِ اطلاعاتی میدادند، فائق بیاییم؛ این به برکت حضور مردم بود؛ یعنی حضور بسیج؛ یعنی جوانان بااخلاص.
مکتب بسیج، مکتب مجاهدت معنوی و مخلصانه است. این مجاهدت، برای ملت و کشور و بالاتر از همه برای دین خدا و سرافرازی پرچم آزادگی اسلامی در همه‌ی دنیاست. این مجاهدت خطراتی دارد. بالاترین خطر برای انسان، جان باختن است. در مکتب بسیج، نام این جان باختن» شهادت «است. شهادت بالاترین ارزش عاشورایی انسان و بالاترین ارزش در معیار ارزش‌های معنوی است. در روایت وارد است: »فوق کل ذی برّ برٌّ حتی یقتل الرّجل فی سبیل‌اللَّه «بالاتر از هر فضیلتی، ارزشی و معنویتی، ارزش دیگری وجود دارد، تا وقتی که فرد به شهادت میرسد، که بالاترین ارزشهاست. آن معنای جهاد است و این معنای شهادت است.
افرادی به نیابت از دشمنان عزت این ملت سعی کردند جهاد را بدنام کنند. الان میدانید در کشورهایی از منطقه‌ی ما، سعی امریکاییها بر این است که آیات جهاد را از کتابهای درسی بیرون بیاورند؛ اصرار کردند که باید این کار را بکنید؛ بعضی از دولتهای ضعیف و زبون هم این را قبول کردند. میخواهند جهاد را از آیات قرآن و تعالیم دینی خارج کنند؛ چون ضامن عزت ملتهای اسلامی و امت اسلامی و بزرگترین سنگر و حصن حصین مقاومت، جهاد فی‌سبیل‌اللَّه است. شهادت را به عنوان یک عمل ساده‌لوحانه معرفی کردند، که خود برترین ارزشهایی است که جهاد به دنبال دارد. جهاد وقتی میتواند اثر خودش را به‌طور کامل نشان دهد که با دل نهادن به شهادت همراه باشد. جهاد و شهادت، دو فصل بزرگ حرکت بسیجی است. بسیجیان عزیز ما تا امروز پیشرفت‌های خوبی کرده‌اند؛ این پیشرفت‌ها باید همچنان ادامه پیدا کند. مطمئناً این الگو در کشور عزیز ما دنیا را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد. امروز مسائل ایران با مسائل دنیا مرتبط است. جرم دولت ایالات متحده‌ی امریکا فقط این نیست که ملت ایران را تهدید میکند؛ جرم دیگر او این است که منطقه را بیثبات کرده است؛ و ضرر این بیثباتی به همه‌ی دنیا میرسد. ما امروز در مقابل تحریکات امریکایی ایستاده‌ایم و در واقع تضمین‌کننده‌ی ثبات این منطقه هستیم؛ این دفاع از هویت ماست؛ دفاع از شخصیت ملی ماست؛ دفاع از دین ماست؛ دفاع از آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی است؛ دفاع از منطقه است؛ و به این معنا دفاع از دنیاست. امریکاییها از هر وسیله‌یی برای مقابله‌ی با ملت ایران استفاده کردند و در همه‌ی این وسایل، در مقابل صلابت ملت ایران و رشادت جوانهای ما، مرعوب و مغلوب شدند. آنها از جوانهای ما میترسند. ملت ما ملت جوانی است. این جوانها بیدارند و دلهایشان با اعتقاد به مبانی اسلام و آرمانهای اسلامی محکم است. بسیج در واقع یک حرکت گسترده‌ی مردمی است. خیلیها ممکن است داخل در نیروهای بسیج و گردان‌های مقاومت و نیروی مقاومت سپاه هم نباشند؛ اما در دل، بسیجی باشند. در نظرخواهیهایی که از جوانهای ما کردند، بیش از ۹۰ درصد جوانهای کشور در این نظرخواهی اعلام کردند که آماده‌ی دفاع از ملتند. این، معنای بسیج است. همین روحیه وقتی با اخلاص بیشتر، با پایبندی بیشتر به مبانی و با پرهیزگاری و پارسایی همراه شود، چهره‌های نورانی جوانان بسیجىِ عزیز ما را در بخش‌های ممتاز و پیشرو مشخص میکند. دشمنان در مقابل این نیرو هیچ کاری نمیتوانند بکنند. شما دیدید امریکا در مسأله‌ی انتخابات ما ناشرافتمندانه عمل کرد. حرکتی که در مقابل انتخابات و برای سوءاستفاده‌ی از انتخابات انجام دادند، خارج از همه‌ی قواعد انسانی و قواعد ارتباطات بین‌المللی بود؛ اما شکست خوردند. آنچه در ایران اتفاق افتاد، درست نقطه‌ی مقابل چیزی است که آنها میخواستند. شکست بزرگتر امریکاییها در میدانی است که امروز آراسته‌اند؛ و آن عبارت است از تلاش برای استحاله‌ی نظام جمهوری اسلامی. آنها میخواهند با ابزارهای سیاسی، با ابزارهای فرهنگی و با دست‌نشاندگان فرهنگی و سیاسی، نظام اسلامی را از حقیقتش، از روحش و از هویت واقعیاش تهی کنند؛ و این هم شکست خواهد خورد؛ و این بزرگترین شکست امریکا از شما عزیزان مؤمنِ جوان در نیروهای بسیج است.
با خدا باشید؛ دل به خدا بسپارید؛ توکلتان را به خدای متعال از دست ندهید؛ به نیروی عظیمی که خدای متعال در دل شما، در ذهن شما، در اراده‌ی شما، در وجود شما و در جسم شما به ودیعه قرار داده است، باور و ایمان بیاورید و بدانید با این نیرو میتوانید کوههای عظیم را جابه‌جا کنید. اقیانوس ملت ایران ممکن است گاهی آرام به نظر برسد؛ اما اگر طوفانی شد، سونامیها به‌وجود خواهد آورد. اگر این اقیانوس عظیم با تکیه‌ی بر اعماق دینی و ایمانیاش به طوفان برخیزد، جوانهای ما کارهای بزرگی انجام میدهند. این کارهای بزرگ فقط در میدان جنگ نیست - یک نمونه مربوط به میدان جنگ است - در میدان علم هست؛ در میدان مسائل اجتماعی هست؛ در میدان مسائل فرهنگی هست؛ در ایجاد فضائل اخلاقی و گسترش این فضائل در میان مردم هست؛ در میدان فناوری و پیشرفت‌های علمی و فنی هست. این کارها و این معجزه‌ها همه از شما جوانها برمی‌آید؛ از شما ملت عزیز ایران برمی‌آید؛ از بسیج جوان و پیر و زن و مرد برمی‌آید. ملت ایران نمادش بسیج است و همه‌ی ملت ایران در واقع اجزای بسیج‌اند. خدای متعال روح امام بزرگ و راحل ما را شاد کند که این بنیان رفیع را او پیریزی کرد و این نهال را او پرورش داد و آبیاری کرد، که امروز به این درخت تناور تبدیل شده است.

ما در اختلافات بزرگ مذهبی، فکری، سیاسی دیده‌ایم که کسانی وارد میدان فتنه‌انگیزی میشوند و از زبان این، آن را میکوبند؛ از زبان آن، این را میکوبند؛ در حالی که نه به این علاقه دارند، نه به آن! اینها را پیدا کنید؛ مقصران اصلی بایستی مشخص شوند، که مطمئناً دست دشمن در کار است. بعضی اظهارات، متأسفانه عزیزترین قشرهای این کشور، جوانانِ مؤمن و بسیجی، را زیر سؤال برد! این‌جور نیست، بلکه دستهای دشمن است که در کار است برای فتنه‌انگیزی و برای ایجاد فساد.

درباره‌ی دانشجوی بسیجی حرفهای زیادی در ذهن و دل هست که اگر اینها را به عنوان مناقب بسیجیان دانشجو تنظیم و بیان کنیم، شوق انسانهای متکی به منطق و استدلال به سوی بسیجی شدن در محیط دانشگاه‌ها مضاعف خواهد شد. بسیجی یک فرهنگ است و اگر بخواهیم این فرهنگ را در یک جمله تعریف کنیم، باید بگوییم پیشرو بودن در همه‌ی عرصه‌های اساسی زندگی. درست است که بعضیها اصرار دارند بسیجی را در محیط دانشگاه و بیرون دانشگاه بد معنا کنند؛ اما از کسانی که حرفهای بوقهای تبلیغاتی دشمنان این ملت را تکرار میکنند، انتظار زیادی نیست. مسأله این است که خود ما بفهمیم بسیجی یعنی چه.
بسیج یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالش‌های حیاتی و اساسی. میدان‌ها و چالش‌های اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؛ این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است. آن وقتی هم که هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار میگیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشه‌دار یک ملت اهانت میشود و آن را تحقیر میکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیده‌ی یک ملت احساس میکنند از غافله‌ی دانش عقب مانده‌اند و باید علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که احساس بشود پایه‌های یک زندگی مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که جبهه‌های فکری و فرهنگی دنیا برای تسخیر ملتها با ابزارهای فوق مدرن میآیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشه‌ی خود جدا کنند و براحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همه‌ی اینها انسانهایی را میطلبد که نیاز را احساس کنند؛ آدمهای گیج و غافل و سرگرم نیازهای حقیر اصلاً این نیازها را احساس نمیکنند. آن روزی هم که مرزهای ما به‌وسیله‌ی هزاران چکمه‌پوش نظامی تهدید میشد، در کشور ما کسانی بودند که اگر به آنها گفته میشد خاک و وطن و ملت و حیثیت و غیرت ما را دارند لگدکوب میکنند، تو هم بیا کاری بکن، میگفت برو بابا، دلت خوش است! حواس‌اش به این نیاز نبود و حس نمیکرد که چنین نیازی وجود دارد. پس اول، احساس نیاز است.
بعد از احساس نیاز، آمادگی است. همه آماده نیستند از راحتی و حضور پای بخاری گرم در زمستان یا کولر خنک در تابستان صرف‌نظر کنند؛ همه حاضر نیستند برای خودشان دشمن بتراشند؛ همه حاضر نیستند در یک راه دشوار عرق بریزند و سنگلاخ‌ها را بنوردند؛ انسانی با همت و با اراده میخواهد. پس عزم و اراده‌ی کار کردن و گذشت از راحتی و آسایش هم یک شرط است.
شرط دیگر این است که در مقابل این حرکت و کار، از کسی مزد نخواهد. مزد، مربوط به جایی است که کسی از بیرون به ما انگیزه میدهد - این کار را بکن، این پول را بگیر - وقتی ما از درون و عمق جان و از عشقمان انگیزه میگیریم، از چه کسی میخواهیم مزد بگیریم؟ مزد دادن، تحقیر ماست؛ تحقیر انسانی است که از درون دارد میجوشد. اینها خصوصیات یک انسان بسیجی است؛ فرهنگ بسیج یعنی این. هیچ ملت باشرفی از وجود مجموعه‌ی بسیجی در درون خود بینیاز نیست.
یک مجموعه‌ی بسیجی علاوه‌ی بر همه‌ی اینها، باید توان هم داشته باشد. درست است که بسیج ما در دوران جنگ و بعد از جنگ، پیرمردهای هفتاد ساله هم داشت؛ اما توان، نشاط و قدرتِ نوردیدن این راه‌های دشوار، غالباً مخصوص جوانان است. بنابراین مجموعه‌ی بسیجی، یک مجموعه‌ی جوان و یک چهره‌ی جوانی است.
این میدان‌ها، میدان فکر و دانایی و تولید علم است؛ میدان چالش‌های گوناگون برای جبران عقب‌ماندگی علمی است. یک نفر می‌آید فکر و شبهه و پیشنهاد فکریای را در میان میگذارد؛ اگر بخواهیم درست انتخاب کنیم، باید بتوانیم آن را بشناسیم، بفهمیم، تجزیه و تحلیل کنیم و نقاط و بخش‌های غلط آن را کنار بزنیم؛ و اگر بخش درستی دارد، آن را بگیریم و با بخش‌های درستِ خودمان در هم بیامیزیم و مخلوق خودمان را ارائه دهیم. اگر هم عنصر درستی ندارد، همه‌اش را توی زباله‌دانی بریزیم.
قبل از انقلاب وقتی ما با جوانهای مؤمن دانشجو مواجه میشدیم - که آن وقت با ما در ارتباط بودند، مسجد ما میآمدند، خانه‌ی ما میآمدند و در مجامع ما شرکت میکردند - میدیدیم به برکت روشنفکرىِ نو و پیشرفته‌ی اسلامی، در محیط دانشگاه حرف برتر را اینها میزنند. فعالان چپِ آن روز در مواجهه‌ی با اینها میماندند؛ این یک واقعیت بود. میدانید که آن روز تفکرات چپ و مارکسیستی به شکل ملایم‌ترش در محیطهایی مثل کشور ما به عنوان حرفهای نو ترویج میشد. البته نو هم نبود، اما به عنوان حرف نو ترویج میشد. به دانشگاه‌ها میآمدند و ماتریالیسم دیالکتیک و دیگر بحث‌های مارکسیستی را برای بچه‌ها شرح میدادند. بچه‌های مذهبی که ریشه‌ی فکرشان در پایه‌های قرآنی و تفسیری مستحکم شده بود، در دانشگاه‌ها مثل سدی در مقابل اینها بودند و مثل فولادی در دل حصار اینها نفوذ میکردند. این هم از میدان‌های چالش‌برانگیز ماست. پس در این چالش‌ها، چالش دانایی و علمی هست؛ چالش تولید فکر هست؛ چالش سازندگی و خدمت‌رسانی به مردم هست؛ چالش دفاع سیاسی هست؛ چالش تهاجم سیاسی هست؛ چالش دفاع نظامی هست. در این صحنه‌های متنوع چه کسی میتواند وارد شود؟ اگر کسی وارد این صحنه‌ها شد، پس فرزانه و کارآمد و توانا و پیشرفته است.

تجدد و نوگرایىِ حقیقی و باز کردن میدان‌های تازه‌ی زندگی، مطلوب اسلام است؛ اصلاً اسلام این را از انسان خواسته؛ این به برکت تأمل، تعمق، کار درست، کار فکری، تلاش عملی، مجاهدت، استقبال از کار و از خطر در همه‌ی میدان‌ها، و همتها را بلند کردن به‌دست می‌آید. این کارها مربوط به کیست؟ مربوط به بسیج است. اگر بسیج را درست معنا کنیم، همین است. بسیجهمچنین یعنی انسان باهمتی که غیرت دینی و دانایىِ فکری و نیازشناسی و ابتکار و جوشش ذهنی و خلاقیت دارد و وارد میدان میشود.
بسیج دانشجویی طبیعتاً مظهر تام و تمام این مفاهیم است. همت شما باید این باشد که این عرصه‌ی اساسی را تأمین کنید. از هیچ چیز هم نباید بیمناک باشید. نه این‌که ملاحظه نکنید - ملاحظه، یعنی عقل را به‌کار گرفتن؛ این همیشه لازم است - اما آن چیزی را که حق تشخیص میدهید، باید مطالبه کنید. نه فقط خواستن با زبان و با شعار - البته یک وقت شعار لازم است، یک وقت هم لازم نیست - باید کار و تلاش هم کرد.
من به شما برادران و خواهران عزیز - که فرزندان من هستید - مؤکداً توصیه میکنم که به عمق‌ها توجه کنید و آن را بطلبید؛ از ظواهر هم دست نکشید. این خطاست که کسی خیال یا توهم کند که باید باطن را درست کرد، ظاهر مهم نیست؛ نخیر، همین ظاهر، انسان را به وادیهای گوناگونی میکشاند. ظاهر دینی، ظاهر اسلامی، پایبندی به تعبد دینی، همین مجالس دعا، همین مجالس توسل به ائمه (علیهم‌السّلام) لازم است؛ منتها همه‌ی اینها را با دانایی همراه کنید. در مجلس روضه‌خوانی و سینه‌زنىِ بسیج وقتی شعر خوانده میشود، باید با معنا، با مضمون، جهتدار و همراه با درس باشد. وقتی در آن‌جا سخنرانی میشود، باید در جهت تعمیق فکر و اندیشه باشد. وقتی نماز جماعت میخوانید، نماز شما باید همراه با توجه به پروردگار و خشوع در مقابل او باشد. وقتی اعتکاف میکنید، وقتی روزه میگیرید، وقتی اجتماعات مذهبی تشکیل میدهید، باید همراه با توجه به خدای متعال و همراه با اخلاص باشد. کلید موفقیت اینهاست. اگر این نباشد، همان چیزی بر سر انسان خواهد آمد که دیدید بر سر عده‌یی آمد. عده‌ای در اول انقلاب خیلی تند و داغ و پُرشور بودند، اما متأسفانه فکر دینی آنها عمق نداشت؛ با اولین باد سردی که از طرف تبلیغات دشمنان آمد، برگ و بار انقلابیشان ریخت و جوشش انقلابیشان تمام شد! بعضیها صدوهشتاد درجه این طرف غلتیدند. من یکوقت به یکی از این آقایان گفتم که شماها اوایل انقلاب در زمینه‌ی مسائل اقتصادی چپِ چپ بودید و ما از تندرویهای چپگرایی شما را منع میکردیم؛ اما الان شما رفته‌اید منتهاالیه جهت مقابل، و شده‌اید راستِ راست! ما همان‌جایی که قبلاً بودیم، ایستاده‌ایم و باز شما را از تندرویهای راست‌گرایانه منع میکنیم! این به‌خاطرِ نداشتن عمق است؛ به این دلیل است که ریشه‌ی اعتقادی و فکری وجود ندارد.
کسیکه ریشه‌ی اعتقادی دارد، براساس اعتقادش حرکت میکند و در میدان‌های گوناگون می‌ایستد. اگر جبهه است، میرود شهید یا جانباز میشود و با رنج دائمِ بدنی و با ملامت‌ها میسازد. اگر هم از جبهه برمیگردد، ایمان خود را در میان تندبادهای گوناگون حفظ میکند؛ این آدمِ عمیق است. ما از این‌گونه آدمهای متکی به عمق هم کم نداریم. بعضی هم نه؛ متکی به عمق نبودند. بنابراین باید به تفکر اسلامی و تفکر بسیجی عمق داد.
بسیجی عدالت‌طلب است. عدالت‌طلبی فقط این نیست که انسان شعار عدالت‌طلبی بدهد؛ نه، باید این را واقعاً بخواهد. عدالت‌طلبی به این نیست که انسان رودرروی کسی بایستد و بگوید تو عدالت‌طلب نیستی؛ نه، این، ساز و کار دارد. باید جامعه به نقطه‌ای برسد که سیاست‌های عدالت‌طلبانه در آن طراحی شود و دستگاه اجرایی طوری باشد که سیاست‌های عدالت‌طلبانه فرصت عملیاتی شدن و اجرایی شدن پیدا کند؛ والّا خیلی سیاست‌های عدالت‌طلبانه هم مطرح میشود؛ اما سازوکار، آدمها، مهره‌ها، قلم‌به‌دست‌ها و امضاءکننده‌ها یا علاقه ندارند، یا اعتقاد ندارند، یا همت ندارند، یا حال و حوصله ندارند، یا از همان قبیلِ «برو بابا دلت خوشه» است؛ لذا کارها متوقف و لنگ میماند؛ بنابراین آن‌جاها را باید اصلاح کرد.
برای رسیدن به هر آرزوی بزرگ و هر هدف والایی، سازوکاری وجود دارد؛ این سازوکار را باید جوانِ هوشمندِ فرزانه‌ی دانشجو پیدا کند. بحث جنبش نرم‌افزاری از همین قبیل است؛ بحث آزاداندیشی از همین قبیل است؛ بحث‌های گوناگونی که در زمینه‌های مختلف اجتماعی میشود، از همین قبیل است.

ملت احتیاج دارد در محیط زندگی خود از امنیت شهروندی برخوردار باشد و متجاوزان، سرکشان، فتنه‌گران، آشوبگران، ستون‌های پنجم نیروهای بیگانه و دشمن در درون کشور، نتوانند مقاصد دشمنان را در این کشور و به زیان این ملت برآورده کنند. امنیت داخل کشور حایز اهمیت بسیار است. بخشی از تلاش نیروهای مسلحِ عزیز ما - چه سپاه، چه بسیج، چه نیروی انتظامی - مصروف حفظ امنیت شهروندی میشود؛ خانه‌های مردم، محیط زندگی مردم، محیط کسب و کار مردم، محیط تحصیل مردم، باید امن باشد. مردم باید خاطرجمع باشند که نیروهای مسلح ما در محیط شهروندی خودشان، بتوانند در مقابل دشمنان فتنه‌گر، دشمنان آشوبگر، اغتشاش‌آفرینان، کسانیکه از آبِ گل‌آلود میخواهند ماهی بگیرند، کسانیکه بقای خود را در برهم زدن فضای امن و آرام کشور میدانند، ایستادگی کنند. این امنیت را نیروهای مسلح به بهترین‌وجه تأمین میکنند.
یک بخش دیگر، امنیت فرهنگی و امنیت اخلاقی است. مردم به جوانان و به فرزندان خود علاقه‌مندند و از این‌که آنها دچار اعتیاد بشوند، دچار فساد اخلاق بشوند، دچار وسوسه‌هایی بشوند که آنها را از مسیر درست زندگی دور بیندازد، نگرانند. این نگرانی و دغدغه را چه کسی برطرف میکند؟ چه چیزی برطرف میکند؟ امنیت فرهنگی. امنیت فرهنگی را هم در بخش عظیمی، نیروهای بسیج، نیروهای مؤمن، جان بر کف، تأمین میکنند.
ترکیب نیروهای مسلح در کشور ما یک ترکیب منطقی و عالی است. ارتش در جای خود، سپاه در جای خود، بسیج در جای خود، نیروی انتظامی در جای خود؛ هر کدام با وظایف مشخص مشغول کارند و محصول همه‌ی اینها عبارت است از امنیت کشور. و آن وقتی که دشمن قصد تهاجم داشته باشد - چه تهاجم فرهنگی، چه تهاجم شهری و شهروندی، چه تهاجم از بیرون مرزها - حضور این نیروها برای این ملت مایه‌ی افتخار است؛ مایه‌ی سربلندی و عزت است.

امروز، روزی است که شما می دانید و احساس می کنید و به چشم ِ خودتان می بینید که کشور و ملت شما با همه ی کارشکنی های دشمنان، راه را بر روی نفوذ و سلطه ی بیگانگان بکلی مسدود کرده است. ما اجازه ندادیم و به اذن الهی اجازه نخواهیم داد که پنجه ی خونین و زشت سلطه ی دشمن بار دیگر بر این مملکت مسلط شود. ما در مقابل دشمن ایستاده ایم؛ به خدای خودمان توکل کرده ایم؛ به خودمان اعتماد داریم؛ به ملتمان ایمان و باور داریم؛ عظمت این ملت را می ستاییم؛ به نیروی جوانان بالنده مان افتخار می کنیم و می دانیم که این جوانان، این ملت بزرگ و این زن و مرد غیور و مؤمن در این کشور، در همه ی شرایط، راه را بر سلطه ی دشمن می بندند و دشمن را بار دیگر و برای چندمین بار ناکام می گذارند. نظامیگری در یک چنین نظامی، مایه ی افتخار است و به نظامیگرىِ خود ببالید و افتخار کنید. به لفظ اکتفا نکنید؛ در عمل، نظامىِ مؤمن - یعنی مجاهد فی سبیل اللَّه - باشید. شرط مجاهد، آماده بودن است. با دانش و فن و تجربه و پیشرفتهایی که ذهن بشر در همه ی اقطار عالم به آن دست یافته است، خود را آشنا و مجهز کنید و به دیگران نیز بیاموزید؛ ذهنهایتان را پیچیده کنید و از تجربه های دوران دفاع مقدس حداکثرِ استفاده را بکنید. در آن روز، همین نیروی هوایی و همین ارتش و سپاه و بسیج، با امکانات کم، با محاصره ی اقتصادی و با تحریم عمومی توانستند در مقابل جبهه یی بایستند که اگر چه صفوف مقدمش نظامیان بعثی صدام بودند؛ اما صفوف مؤخر آن، همه ی قدرتهای نظامىِ شرق و غرب بودند و پشتیبانی فنی و علمی و اطلاعاتی و سازماندهی و مدیریتی از سوی آنها انجام می گرفت. در مقابل چنین جبهه ی وسیعی، ما توانستیم به همت جوانهایمان، به همت بسیجمان، سپاهمان، ارتش مان، خلبانان و فنی های شجاع مان و عناصر کارآمد رسته های مختلف نیروهای مسلحمان بر دشمن پیروز شویم. از این تجربه درس بگیرید و با آن آشنا شوید.

از این‌که برخی از دوستان به هفته‌ی دفاع مقدس - که در آن قرار داریم - اشاره کردند، خوشحال شدم. فرزندان عزیز من! مواظب باشید از مسأله‌ی دفاع مقدس که در این کشور اتفاق افتاد، غافل نشوید؛ کار بزرگی انجام گرفت. آن جوانها مثل شماها بودند؛ اکثر این جوانهایی که در جنگ نقشهای مؤثر ایفا کردند، از قبیل همین دانشجوها بودند و خیلیهایشان هم جزو نخبه‌ها بودند. دلیل نخبه بودنشان هم این بود که یک جوان بیست‌ودو، سه ساله فرمانده‌ی یک لشکر شد؛ آن‌چنان توانست آن لشگر را هدایت کند و آن‌چنان توانست طراحی عملیات را، که هرگز نکرده بود، بکند که نه فقط دشمنانی را که مقابل ما بودند - یعنی سربازان مهاجم بعثی عراق - متعجب کرد، بلکه ماهواره‌های دشمنان را هم متعجب کرد. ما والفجر هشت را که حرکت نشدنی و باور نکردنی است، داشتیم؛ درحالیکه ماهواره‌های امریکایی برای عراق - لابد این موضوع را شنیدید و مطلعید - کار میکردند؛ اطلاعات به آن کشور میدادند؛ یعنی دائماً قرارگاههای جنگی رژیم بعثی با دستگاههای خبری امریکایی و با ماهواره‌هایشان مرتبط بودند و آن ماهواره‌ها نقل و انتقال و تجمع نیروهای ما را ثبت میکردند و بلافاصله به آنها اطلاع میدادند که ایرانیها کجا تجمع کرده‌اند و کجا ابزار کار گذاشته‌اند. حتماً میدانید که اطلاعات در جنگ، نقش بسیار مهم و فوق‌العاده‌یی دارد؛ اما زیر دید این ماهواره‌ها، ده‌ها هزار نیرو رفتند تا پای اروندرود و دشمن نفهمید! با شیوه‌های عجیب و غریبی که میدانم شماها چیزی از آنها نمیدانید - البته آن‌وقت برای ماها روشن بود، بعد هم برای مردم آشکار شد؛ منتها متأسفانه معارف جنگ دست‌به‌دست نمیشود؛ یکی از مشکلات کار ما این است؛ لذا شماها خبر ندارید - اینها با کامیون، با وانت، به شکل‌های گوناگون، مثل این‌که گویا هندوانه بار کرده‌اند، توانستند دهها هزار نیروی انسانی را با پوششهای عجیب و غریب و در شبهای تاریکی که ماه هم در آن شبها نبود، به کناره‌ی اروندرود منتقل کنند و از اروندرود که عرض آن در بعضی از قسمتها به دو، سه کیلومتر میرسد، این نیروهای عظیم را عبور بدهند به آن طرف؛ از زیر آب و با آن وضع عجیبی که اروند دارد که شماها شاید آن را هم ندانید. اروند دو جریان دارد: یک جریان از طرف شمال به جنوب است که آن، جریان اصلی اروند است و رودخانه‌ی دجله و فرات هم در همین جریان به اروند متصل میشوند و با هم به طرف خلیج‌فارس میروند؛ جریان دیگر، عکسِ این جریان است و آن، در مواقع مدّ دریاست. در این مواقع، آب دریا به قطر حدود دو، سه یا چهار متر از طرف دریا، یعنی از طرف جنوب، می‌آید به طرف شمال؛ یعنی دریا سرریز میشود در رودخانه. با این حساب، یعنی اروند دو جریان صدوهشتاد درجه‌یی کاملاً مخالف همدیگر دارد. به‌هرحال، با یک چنین وضع پیچیده‌یی - آن زمان ما در جریان جزئیات کار قرار میگرفتیم و آن دلهره‌ها و کذا و کذا - رزمندگان اسلام توانستند به آن‌جا بروند و منطقه‌یی را فتح کنند و کار شگفت‌آوری را انجام دهند. این کار، کار همین دانشجوها و همین جوانان و همین نخبه‌هایی بود که در بسیج و در سپاه بودند. آنها یک مشت جوان مؤمن بودند که در برهه‌ی بسیار حساسی آن کار را انجام دادند که اگر آن کار را نمیکردند، امروز بخشی از کشور شما هم رفته بود و حکومتی هم که در ایران بود، حکومت شکست‌خورده‌ی ضعیفِ تحقیرشده‌ی ذلیلی بود که ناچار بود هرچه دیگران میگویند - نه بزرگها و گردن‌کلفت‌های دنیا، بلکه این خرده‌ریزه‌های دور و اطراف حتی - تحمل کند. امروز یک کشور عزیز، قدرتمند و یک ملت سربلند و دولتی مقتدر در کشور شماست که تصمیم‌گیرهای دنیا ناگزیرند و اقرار میکنند که نظر جمهوری اسلامی را باید در مسائل مهم و حساس جهانی ملاحظه و رعایت کنند. این به برکت آن فداکارییی است که آن جوانها کردند؛ به یاد آن جوانها باشید.

عزیزان من! نیروهای مسلح با نامهای مختلف، همه یک خانواده‌اند؛ ارتش و سپاه و بسیج و نیروی انتظامی، همه اجزای مکمل یک مجموعه‌ی دفاع‌کننده‌ی از حیثیت و شرف این کشورند.
در همدان، پایگاه سوم شکاری (پایگاه شهید نوژه)، تیپ زرهی لشگر قزوین، تیپ انصارالحسینِ سپاه پاسداران، مجموعه‌های نیروی مقاومت بسیج، مجموعه‌ی نیروی انتظامی، همه اجزای یک مجموعه‌ی واحدند؛ در کل کشور هم همین است. این احساس را در خودتان دم‌به‌دم تقویت کنید که شما مکمل یکدیگر هستید. مهمترین وظیفه‌ی این مجموعه باز بودنِ چشم و هشیار بودن در همه‌ی لحظات است. خودتان را حاضر نگه دارید؛ خودتان را از لحاظ روحی و جسمی آماده نگه دارید. ممکن است هیچ تهدیدی تا سالها متوجه کشور نشود؛ اما برای یک احتمال ضعیف هم نیروهای مسلح موظفند خودشان را همیشه آماده به کار نگه دارند.

هرگاه ملتی تصمیم بگیرد، اراده کند، اقدام کند، حرکت متناسب با هدفش را انجام دهد، آن وقت معجزه‌ی اجتماعی اتفاق میافتد. البته در تحولات اجتماعی حق بودن کافی نیست. خیلی اوقات امواج باطل می‌آید حق را لگدکوب میکند و عبور میکند. حق بودن به اضافه‌ی اقدام، عمل، اراده و به اضافه‌ی ایستادگی و پایداری است که آن معجزه را تحقق میبخشد. این پایداری، این ایستادگی، این تصمیم و این فداکاری در صحنه‌ی جامعه و کشور ما به برکت همین اخلاصها، بینشها و بصیرتها که امروز در جمع جوانان مؤمن و بسیجی کشور ما متبلور است اتفاق افتاد، که یک نمونه‌ی باارزش آن را این‌جا مشاهده میکنیم. اما آنچه بزرگتر از آن حادثه‌ی بزرگ و باورنکردنی بود، این است که نظام جمهوری اسلامی با وجود همه‌ی امواج متلاطم و خصمانه‌ی در پیرامون خود، هم ماند و هم رشد کرد.

مطلبِ خطاب به مردم این است که اوّلاً مردم سرتاسر کشور در این حادثه کارِ بزرگی کردند که این کار اگرچه انسانی، اسلامی و عمل به ندای وجدان و دعوت خدای متعال به بِرّوتقوا بود، لیکن در عین حال حرکتی سیاسی بود که مردم انجام دادند و همبستگی ملی و حضور و گذشت خود را در مقابل چشم مردم دنیا نهادند و نشان دادند که به نظام اسلامی - که متصدّی و مسؤول کمک رسانی است - اعتماد دارند. در رژیمهایی که مردم از حکومت جدایند، مردم خودشان وارد میدان امداد میشوند و به دستگاههای حکومتی اعتماد نمیکنند؛ مثل رژیم سابق که ما در مناطق آسیب‌دیده مستقر میشدیم و مردم به ما کمک میکردند؛ به دولت و حکومت اعتنا و اعتماد نمیکردند و حق هم داشتند. این‌جا مردم نشان دادند که به دستگاههای حکومتی؛ بسیج، کمیته امداد، هلال احمر و دستگاههای گوناگون اعتماد دارند و لطیفترین کار خود را به وسیله آنها انجام میدهند. این یک حرکت عظیم سیاسی از سوی ملت ایران بود. خیال نکنید که محاسبه‌گران بین‌المللی این چیزها را نمیبینند و نمیفهمند؛ چرا، هر جلوه همبستگی و حضور شما مردم، یک سپر دفاعی در مقابل شما از هجوم دشمن به‌وجود میآورد. وقتی ببینند که مردم این‌طور در صحنه‌اند و حاضر به یاری و کمک هستند و همبستگی چه بین خودشان و چه بین خودشان و دستگاههای نظام دارند، میفهمند که پنجه‌زدن به روی این کشور و این ملت و این نظام آسان نیست. بنابراین بنده مجدّداً از کمک، حضور، دغدغه و ابراز احساسات مردم صمیمانه سپاسگزاری میکنم. البته این کمکها باید ادامه پیدا کند؛ ولو حالا کمک جنسی علی‌الظّاهر - آن‌طور که مسؤولان میگویند - مورد نیاز نیست؛ اما به‌هرحال همیاری لازم است و یاری رساندنِ مردم ان‌شاءاللَّه میتواند به ادامه این کار کمک کند. ...
مسؤولان هم در این زمینه باید میداندار باشند و نباید بگذارند عدّه‌ای با سهل‌انگاریهای خود جان مردم را تهدید کنند. بم، تنها شهر ایران نیست که در خطر و معرض چنین حوادثی است؛ در همه‌جا این حرف هست. مسؤولان و دستگاههایی که متصدّی این امورند، موظّفند؛ باید دقّت و رعایت کنند. نکته بعدی این است که دستگاههای مسؤول باید در کمکرسانی و امداد هم وظایفشان را خوب انجام دهند. ما از دستگاههای مختلفی که در این قضیه فعالیت کردند، تشکّر میکنیم؛ هم از هلال‌احمر و سپاه و ارتش و بخصوص بسیج و هم از کمیته امداد و دیگرانی که در این میدان وارد شدند و در این چند روز به کارهای بهداشتی، ترابری، برق و تلفن پرداختند که همه‌شان کارهای خوب و برجسته‌ای کردند؛ لیکن آن‌جا کار خیلی زیاد است. بنده خبر و اطّلاع دارم که کمبودهایی هست و بایستی مسؤولان به این کمبودها توجّه کنند و مردم مصیبت‌دیده را یکبار دیگر دچار مصیبتِ بیعدالتی و نرسیدن و بی‌توجّهی نکنند. البته ما این مسائل را به مسؤولان تذکّر داده‌ایم و باز هم خواهیم گفت. این مطلب را هم عرض کردیم، برای این‌که معلوم باشد که ما این مسائل را از مسؤولان مطالبه میکنیم و لازم میدانیم که آنها به این وظایف سنگین عمل کنند؛ نمیشود اغماض کرد.

در نظام جمهوری اسلامی و به برکت انقلاب اسلامی، همه تلاشها سرعت و کارایىِ مضاعفی پیدا میکند. آنچه انقلاب اسلامی به مردم ما داد، فرهنگ جهادی بود. فرهنگ جهادی در همه صحنه‌ها و عرصه‌ها به‌کار می‌آید و در زمینه کارهای زیربنایىِ کشاورزی و دامداری و امثال اینها هم از اوّل انقلاب، روح و فرهنگ جهادی وارد میدان شد. بعضی از صاحب‌نظران درباره انقلابهای دنیا این‌طور اظهار نظر کرده‌اند که انقلابها بعد از آن‌که به پیروزی رسیدند، سیّال بودن و جوشندگی و تحرّک و پیشرفت آنها از بین میرود و به دستگاههای ایستا و بیتحرّک تبدیل میشوند. ممکن است در برخی از انقلابها همین‌طور باشد - ما نسبت به آنها قضاوتی نمیکنیم - اما در مورد انقلاب ما پدیده‌ای دیده شد که این فرضیه را از کلیّت انداخت و در این‌جا غلط از آب درآمد؛ زیرا خودِ انقلاب دستگاههایی را به‌وجود آورد که در ذاتشان حرکت و جوشش انقلابی و سریع و جهادی وجود داشت. یکی از دستگاهها جهاد سازندگی بود، یکی از دستگاهها سپاه بود، یکی از دستگاهها بسیج بود. اینها دستگاههایی هستند که شکل اداری و ثابت و ایستا و متحجّر و منجمد نداشتند. ولو سازماندهی و تشکیلات و نظم در اینها وجود داشت، اما همان حالت حرکت، پیشرفت و جهش که در خود انقلاب موجود بود، در اینها هم وجود داشت و ما اثرش را هم در بیرون دیدیم. در دفاعِ هشت ساله، بسیج و تحرّک مردم را دیدید. در میدان کار و سازندگی و پیشرفت، روحیه جهادی را دیدید، که البته مخصوص جهاد سازندگی هم نماند؛ این روحیه در بسیاری از دستگاهها رسوخ کرد. امروز هم شما در کمکرسانی به بم همین روحیه را مشاهده میکنید. این روحیه در همه جای دنیا نیست. مهربانی و همکاری و دلسوزی برای مصیبت‌دیدگان - که مربوط به همه بشر است - یک حرف است؛ اما جوشش و تحرک و نشاط و ورود در میدان، بدون هیچ ترتیب آداب، برای خدمت کردن، یک حرف دیگر است. آنچه در ایران دیده شد، این بود: همه وارد میدان شدند و تحرّک پیدا کردند. بنده در سالهای قبل از انقلاب، حوادثی مثل زلزله و سیل را از نزدیک دیده بودم. خود من رفتم امدادگری و خدمتگزاری کردم. این روحیه حرکت عمومی، این دلسوزی، این ورود در صحنه کار و ابتکار، این کمکرسانىِ انبوه، مخصوص ملتی است که دل او از حرکت جهادی گرم است و جوشش جهادی در دل او وجود دارد. این همان روحیه بسیجِ دوران دفاع مقدّس است؛ این همان روحیه سنگرسازان بیسنگرِ جهاد سازندگی است که غسل شهادت میکردند، روی بولدوزر مینشستند تا خاکریز بزنند. ما این روحیه را باید حفظ کنیم. این روحیه با کار علمی و نظم تشکیلاتی هیچ منافاتی ندارد؛ بلکه اتفاقاً کار علمی را هم همین روحیه جهادی بهتر میکند.
 
من به شما عرض کنم؛ ما پیشرفتهای علمی و پژوهشىِ بسیار زیادی در بخشهای مختلف داشته‌ایم که ستون اصلی این بخشها را همین جوانان انقلابی و بچه‌های مؤمن تشکیل داده‌اند. آنها بودند که وارد میدان شدند و بر اساس همان روحیه، بسیاری از گردنه‌ها و عقبه‌های تحقیقات و کار مهمّ علمی را پیش بردند. بله؛ معنویت، دنیای انسان را هم آبادتر میکند؛ منتها دنیای سالم. آن‌جایی که فرهنگ جهادی نیست و فرهنگ مادّی حاکم است، هر انسانی به تنهایی خودش محور همه حوادث عالم است؛ سود را برای خود میخواهد و ضرر را از خود دفع میکند. اصل برای او این است؛ لذا تعارضها و بیاخلاقیها و بیصداقتیها و دشمنیها پیش می‌آید. آن‌جایی که حرکت و روح جهادی وجود دارد، انسان در ایمان و آرمان و خدمت به دیگران حل میشود و خود را فراموش میکند. این روحیه را باید در جامعه تقویت کرد. کشاورزی و دامداری ما هم با این روحیه رونق واقعی خود را پیدا خواهد کرد.

رهبر معظم انقلاب در این مراسم، با تجلیل از فداکاریهای لشکر 16 زرهی قزوین، تیپ سوم لشکر سیدالشهدا(ع) و دیگر واحدهای نظامی استان قزوین در حماسه دفاع مقدس تاکید کردند: ترکیب بدیع و بی نظیر ارتش، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی، خط اول دفاعی کشور را شکل داده است و همه ملت ایران پشت سر این خط دفاعی مقتدر قرار دارند. ایشان پیوند عمیق نیروهای مسلح با مردم و دفاع این نیروها از ارزشهای اسلامی را، دوتفاوت عمده مدافعان ایران اسلامی با نیروی های مسلح دیگر کشورها برشمردند و خاطر نشان کردند: نیروهای مسلح ما با نظامیان هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نیستند. حضرت آیت الله خامنه ای، مجهز بودن دل های نیروهای مسلح کشور را به ایمان اسلامی، عامل اقتدار واقعی این نیرو ها برشمردند و افزودند:اگر چه به یاری پروردگار، امروز هیچ تهدید نظامی متوجه ایران بزرگ و عزیز نیست اما نیروهای مسلح و آحاد ملت باید با تلاش پیگیر درهمه عرصه های نظامی، اجتماعی، سیاسی و دیگر عرصه ها، همیشه آماده دفاع باشند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار جمعی از فرماندهان بسیج، هفته بسیج را به ملت ایران تبریک گفتند و خاطرنشان کردند: بسیج در مفهوم حقیقی خود، یعنی سمت و سو دادن و فعال کردن همه نیروهای شاداب و با نشاط و پرامید کشور در جهت اهداف والای نظام جمهوری اسلامی در تمامی عرصه ها.
حضرت آیت اللَّه خامنه ای بسیج را، شجره طیبه برومندی خواندند که بفرموده امام راحل عظیم الشأن، روز به روز ریشه دارتر می شود و شاخ و برگش در دل جوانان مؤمن و دیگر قشرهای ملت ایران، گسترده تر می گردد.
ایشان به بسیجی ها توصیه کردند: در محیط کار، مدرسه، حوزه، دانشگاه، عرصه سازندگی و خدمات اجتماعی، محیطهای ورزشی و یا هر محیط دیگر که فعالیت می کنید، با رفتار و گفتار خود، فضای معطر بسیجی بوجود آورید و روحیه و بینش و تفکر صحیح را، به اطرافیان منتقل کنید.

مقام معظم رهبری همچنین از یگانهای حاضر در میدان سان دیدند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنانی در این مراسم با اشاره به تفاوت منطق قدرت معنوی متکی بر ارزشهای " حقانی و انسانی" با منطق قدرت مادی متکی بر ابزار صرف مادی، پیروزی نهایی را متعلق به قدرت معنوی دانستند و تصریح کردند: امروز ملت ایران و نیروهای مسلح آن اعم از سپاه بسیج و ارتش با تلفیقی از امکانات مادی و قدرت معنوی، آمادگی دارد تا با عزمی راسخ و در هر مکانی که لازم باشد، در مقابل دشمن بایستند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تاکید بر اینکه در منطق قدرت مادی، ظلم به انسانها، نادیده گرفتن ارزشهای انسانی، تحقیر انسانها، تجاوز به سرزمین دیگران و سلب منافع ملتها جائز شمرده می شود، نظام استکباری آمریکا را نمونه آشکار قدرت متکی بر ابزار مادی خواندند و با اشاره به هدف اصلی آمریکا یعنی تامین منافع استکباری خود تاکید کردند: اینگونه قدرتهای مادی و استکباری که عملا از منطق جنگل پیروی می کنند با وجود قدرتنمایی ظاهری، به پیروزی حقیقی نخواهند رسید.

افسران جوان ما با ذخیره ایمان و شجاعت و کارآمدی و کاردانی، میتوانند برای آینده کشور و ملتشان تأثیرهای عمیق و بزرگی داشته باشند. یک ملتِ مستقل، تنها در سایه نشان دادنِ کفایت و کاردانی و شجاعت است که میتواند خود را در برابر توفانهای سهمگینِ زیاده‌خواهی و طغیانگرىِ شروران عالم حفظ کند و زندگی، کشور، آینده و تاریخ خود را افتخار بخشد. این، مخصوص امروز هم نیست. در همیشه تاریخ، قدرتمندانِ شروری وجود داشته‌اند که با زیاده‌طلبیها و شرارتِ ذاتی خود، موجبات مزاحمت و اذیّت را برای ملتهای مستقل فراهم میکرده‌اند و ملتها فقط یکی از دو راه را در پیش داشته‌اند: یا راه ایستادگی و تکیه به خود و استفاده از نیروهایی که خداوند متعال در درون یک ملت به ودیعه گذاشته و باارزشترین ذخایر آنها را تشکیل داده و تحصیل کاردانی و نشان دادن غیرت و شجاعتِ لازم و یا تسلیم و ذلّت؛ آن‌چنان‌که سرنوشت بعضی از ملتها بر اثر بیکفایتی یا طمع‌ورزیهای مسؤولان آنها چنین رقم زده شد.
 
همه دستگاههای کشور برای به‌وجود آوردن آن‌چنان وضعیت افتخارآمیزی برای ملت میتوانند سهیم باشند؛ اما نقش نیروهای مسلّح، نمایانتر و برجسته‌تر است. جوانان میهن اسلامی ما چه در ارتش پُرافتخار جمهوری اسلامی ایران، چه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چه در نیروهای بسیج مردمی، در طول گذشته عمر پُر برکت استقلال ایران - که مربوط به دوران جمهوری اسلامی است - توانسته‌اند این نقش را ایفا کنند و مفتخرانه آن‌را به انجام برسانند؛ بعد از این هم همین خواهد بود.

شما عزیزان رزمنده سپاه و بسیج، در کنار دیگر نیروهای مسلّح میتوانید در همه دورانها نقش ممتازی را ایفا کنید. نباید برای ایفای نقش، منتظر جنگ بود. امروز خطر جنگ بیش از بقیه زمانها در سالهای عمر مبارک جمهوری اسلامی نیست؛ همیشه خطر توطئه دشمن علیه ما وجود داشته است. آنچه مانع از توطئه، جنگ و غلبه دشمن میشود، ایستادگی و بیداری و حاضر بودن در میدان مقاومت است و شما عزیزان سپاه و بسیج یکی از برجسته‌ترین مظهرهای این ایستادگی و مقاومت هستید. این مقاومت به برکت ایمان است؛ ایمانتان را هرچه میتوانید تقویت کنید. به برکت بصیرت است؛ بصیرت و خودآگاهی را هرچه میتوانید بیشتر کنید. به برکت وحدت و همبستگی است؛ این عامل بزرگ را هرچه میتوانید بیشتر دنبال کنید. پرچم اسلام در ایران به اهتزاز درآمده و دنیای اسلام و دل صدها میلیون انسان را به خود جذب کرده است. این پرچم را از دست ندهید؛ مستحکم نگهدارید.
بحمداللَّه تا امروز سپاه و بسیج در همه دورانها و میدانها؛ سیاست، علم، خدمات اجتماعی به مردم و در میدانهای سازماندهی نظامی و حفظ آمادگیهای رزمی، امتحان خوبی داده‌اند و اگر روزی پیش آمد، این آمادگی را در میدان جنگ هم برای خودتان حفظ کنید. خدای متعال کمک کننده، پشتیبان و حافظ شماست.

تولید و تکثیر سلّولهای بنیادی است که من ماه گذشته گفتم؛ اخیراً هم خودشان آمدند و توضیح دادند. متخصّصان و دانشمندان جهانی مجبور شده‌اند اعتراف کنند که جوانان ما با پشتوانه ایمان و همّت و غیرت توانسته‌اند استعداد جوشانِ پنهان خود را آشکار کنند و این راه بزرگ را بروند. از این قبیل، ما نمونه‌های متعدّدی در صحنه تحقیقات داریم. در زمینه‌های نظامی هم همین‌طور است. شاید برای شما جوانان و نوجوانان عزیز، جالب باشد که بدانید در دوران هشت سال دفاع مقدّس، بزرگترین ضرباتی که از طرف رزمندگان دلاور ما به ارتش مجهّز عراق وارد شد - در حالیکه آن ارتش از سوی آمریکا، شوروىِ آن‌روز، اروپا و بسیاری از کشورهای منطقه حمایت مالی و تسلیحاتی و اطّلاعاتی میشد - غالباً کار طرّاحان و فرماندهان جوان و استراتژیستهای جنگىِ بیست‌وپنج شش ساله بود که توانستند ژنرالهای پیرِ سالها دوره‌های مختلف دیده ارتش عراق را به زانو درآورند! وقتی جوانان ما خرّمشهر را باز پس گرفته بودند، اوایل ریاست جمهوری بنده بود. یک هیأت جهانی به ایران آمد و رئیس آن - قریب به این مضمون - به من گفت: امروز در دنیا وضع شما با یک سال پیش از زمین تا آسمان تفاوت کرده است. او راست میگفت. دنیا باور نمیکرد جوانان ما، بسیجیان ما، سپاه نورسِ ما و ارتش ضربت دیده ما بتوانند خرّمشهر را با آن همه استحکاماتی که دشمن و پشتیبانانش درست کرده بودند، پس بگیرند. وقتی جوانان ما خرّمشهر را پس گرفتند، مرزها را پس گرفتند و توانستند خطّ آبی مشترک را هم پس بگیرند و با رفتن به فاو، دشمن را تحقیر کنند. ما که قصد نداشتیم فاو را نگه داریم؛ این تحقیر رژیمِ صدّام بود؛ این به ذلّت کشاندن ارتش بعثِ عفلقی بود. این کار را جوانان ما کردند؛ آن‌هم نه با تجهیزات پیشرفته آن‌چنانیکه نداشتند و نه با پشتیبانیهای اطّلاعاتی یا نظامی که در اختیارشان نبود؛ بلکه با قدرت اراده و فکر و هوشمندی و با جوانىِ کارساز. آن روز فرماندهان ما بیست‌وسه ساله، بیست‌وپنج ساله، بیست‌وشش ساله و بیست‌وهفت ساله بودند؛ یعنی در همین سنین نزدیک به شما این کارهای بزرگ را انجام دادند.

آنها نسل جوانی را که با اراده و عزم راسخ و با طهارت و عصمت - چه پسرش، چه دخترش - در خطّ مستقیم معنویّت و دین و دنیای اسلامی تلاش میکند، نمی‌پسندند. آنها یک نسل جوان هرزه‌گرد میخواهند؛ این را میپسندند. در مقابل خواست دشمن، جوانان ما باید مقاومت کنند. مسؤولان ما اوّلاً با اتّکاءِ به این نسل جوان و با اتکاءِ به این ملت، باید دل خود را قرص کنند. عزم ملت مؤمن ما، مظهر عزم و اراده الهی است. مسؤولان از کسی و از چیزی نترسند ومرعوب هیاهوی دشمن نشوند. این سنگر عظیم ملی در اختیار آنهاست؛ از این خوب استفاده کنند. آحاد ملت - بخصوص جوانان - هم قدر خودشان را بدانند و به خودسازی روی آورند. الان در فصل تابستان، بسیاری از جوانان خوب ما اوقات فراغتشان را یا در بسیج سازندگی و یا در بسیجنیروی مقاومت میگذرانند و یا به بالا بردن علم و سواد دیگران کمک میکنند. عدّه‌ای به تن خودشان زحمت میدهند و برای دیگران کار میکنند. عدّه‌ای با برنامه‌های خوب و منظّم، به کتابخوانی و ارتقای سطح فکر خودشان میپردازند. فراغت جوانان مؤمن، این‌گونه میگذرد. من گزارشهای متعدّدی داشته‌ام از جوانانی که در تابستان، تعطیلات دانشگاهی یا دبیرستانی خود را در نقاط دوردست گذرانده‌اند و برای روستاییان مسجد، درمانگاه، راه، حسینیه، جادّه و پل ساخته‌اند. عکسهای این فعّالیتها را برای من آورده‌اند و من آنها را دیده‌ام. پیغمبر طبق روایتی فرمود: «انّما سیاحة امّتی الجهاد فی‌سبیل‌اللَّه(۱)». جوانان ما سیاحتشان را هم از این راه تأمین میکنند؛ سیاحتشان در ضمنِ کار برای مردم است. این ارزش دارد. جوانىِ خود را قدر بدانید. تربیت معنوی و دینی و تحصیلات اسلامی و معرفتی و دانستن تاریخ و پیشرفت علمی را - که بحمداللَّه جوانان ما امروز در خطّ آن هستند - قدر بدانید و در این راهها بکوشید و بدانید دشمن میخواهد شما ترقّی نکنید و کشور خود را آباد نسازید؛ اما شما علی‌رغم دشمن باید از لحاظ علمی، جسمی، معرفتی، ایمانی و اخلاقی ترقّی کنید. از این ترتیباتی که حضرت آقای جزایری دامت‌برکاته ذکر کردند، من تا حدودی اطّلاع داشتم؛ بسیار خوب است. ان‌شاءاللَّه خداوند به ایشان و دستیارانشان کمک کند. همّت اینها بسیار با ارزش بوده است. کاری که کرده‌اند، ان‌شاءاللَّه با برکت است.

نظام جمهوری اسلامی از آرمان حق، از حقوق انسان، از هویّت ملی و اسلامىِ ملت خود و از سربلندی ملتی که شایسته سربلندی است، دفاع میکند و در مقابل ظلم عقب‌نشینی نمیکند. جمهوری اسلامی از آغاز گفت و ثابت کرد که در مقابل زورگویی، ستمگری، تحمیل، فشار و توقّعات متکبرانه مستکبران عالَم عقب‌نشینی نمیکند و از آرمانهای والای خود دست برنمیدارد. این یک منطق صحیح، انسانی، حقّانی و متّکی به قدرت معنوی است. ملت ایران در طول بیست‌وچهار سال گذشته این قدرت معنوی را نشان داده است. در طول جنگ تحمیلی، نیروهای مسلّح و همین جوانان مؤمن پاسدار، این قدرت را نشان دادند. نمیشود گفت معجزه فاو و شلمچه با نیروی آتش و ابزارهای جنگی به دست آمد؛ با شهادت‌طلبی، با عزم راسخ، با قدرت اراده انسانی، با اتّکاء به خدا، با ایمان و تلفیق اینها با امکاناتی که رزمندگان در اختیار داشتند، به‌وجود آمد. امروز ملت ایران و نیروهای مسلّح - ارتش و سپاه پاسداران و بسیج - آماده‌اند نیروها و امکانات مادّی خود را با پشتوانه این نیروی معنوی، این ایمان و این اراده، در هرجایی که لازم باشد و در مقابل هر دشمنی که در مقابل نظام جمهوری اسلامی قصد تعرّض و تجاوز داشته باشد، به‌کار گیرند. پیروزی، متعلّق به چنین قدرت معنوی و اقتدار معنوی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بسیج را مجموعه‌ای از انسان‌های آگاه، آرمان‌خواه و آماده‌ی کار و تلاش و اقدام برشمردند و افزودند: دانشگاه نیز بذر آینده‌ی هر کشور است و فردای جامعه را طراحی می‌کند و هنگامی که دانشگاه با بسیج همراه و ممزوج شود، مفهومی بسیار وسیع و عمیق و راهگشا به وجود می‌آید.
ایشان نگاه توأم به دانشگاه به مفهوم کار علمی و تحقیقاتی و رعایت اخلاق و عدالت و سیاست و نگاه به دنیا به معنی فهم اوضاع جهانی، درک موقعیت تاریخی کشور و شناخت برنامه‌های دشمنان را شرط فعالیت و حرکت صحیح بسیج دانشگاهی خواندند.

رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان، تضعیف بسیج را از جمله اهداف حملات تبلیغاتی دشمنان برشمردند و خاطرنشان کردند: آمادگی جوانان بسیجی برای کار و تلاش مخلصانه در هر میدانی، معادلات و محاسبات آنان را برهم می‌زند.
ایشان همه‌ی جوانان مؤمن دانشگاه‌ها را بسیجی خواندند و تأکید کردند: بسیج منطق دارد و حرف‌های خود را با فکر و عقل و حکمت بیان می‌کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به آینده‌ی درخشان ملت ایران تأکید کردند: تا وقتی ملت بزرگ ایران و نیروهای مؤمن و بااخلاص در کشور وجود دارند، هیچ کس نخواهد توانست مقاصد شریرانه‌ی خود را در ایران محقق سازد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از اعضای بسیج جامعه‌ی پزشکی کشور، احساس تعهد را از عوامل اصلی پیشرفت‌های مختلف بشر برشمردند و تأکید کردند: بسیج جامعه‌ی علمی، تبلور سازگاری ذاتی و شکوفایی متقابل علم و ایمان است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تدین و پایبندی به مبانی دینی را از ویژگی‌های بسیج جامعه‌ی علمی خواندند و افزودند: این‌گونه مجموعه‌ها سازگاری دین و علم را در عمل ثابت می‌کنند و نشان می‌دهند که علم و ایمان می‌توانند به شکوفایی یک‌دیگر کمک کنند.
ایشان تعهد به حمایت همه‌جانبه از نظام اسلامی را از دیگر ویژگی‌های بسیج جامعه‌ی علمی برشمردند و خاطرنشان کردند: بسیج از بازوان قدرتمندی است که پرچم اسلام را با وجود همه‌ی توطئه‌های دشمنان، همچنان در این کشور برافراشته نگهداشته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای  با اشاره به ائتلاف نانوشته و بی‌سابقه‌ی بلوک‌های قدرت در حمایت تسلیحاتی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی از رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی خاطرنشان کردند: در آن جنگ ۸ ساله و نابرابر،  ارتش، سپاه و بسیج  به رغم همه‌ی کمبودها و مشکلات، با تکیه بر ایمان و اراده، ضربات کوبنده‌ای به دشمن وارد آوردند و اجازه ندادند حتی یکی از اهداف ائتلاف غرب و شرق بر ضد ملت و کشور ایران محقق شود.
ایشان نیروهای مسلح را حصار ملت و کشور برشمردند و افزودند: هنگامی که نیروهای مسلح، با ایمان به خدا و اعتماد به نفس، ایجاد امنیت برای ملت و کشور را اساسی‌ترین محور تصمیم‌گیری‌های خود قرار دهند، به افتخاراتی همچون جنگ ۸ ساله دست خواهند یافت.
...

ایشان در پایان سخنانشان، نیروهای مسلح ایران را موجب افتخار ملت و مهربانی و حمایت مردم از ارتش، سپاه و بسیج را موجب احساس عزت و سرافرازی نیروهای مسلح برشمردند

من مایلم این‌جا یادی از «محمّد جهان‌آرا» شهید عزیزِ خرمشهر و شهدایی که در خرمشهرِ مظلوم آن‌طور مقاومت کردند بکنم. آن‌روزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلّحی نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانک تعمیرىِ از کار افتاده را مرحوم شهید «اقارب‌پرست» - که افسر ارتشی بسیار متعهّدی بود - از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر کرد. (البته این مال بعد است. در قسمت اصلىِ خرمشهر که نیرویی نبود). محمّد جهان‌آرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهای مهاجم عراقی - یک لشکر مجهّز زرهی عراقی با یک تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روی خرمشهر میبارید - سی و پنج روز مقاومت کردند. همان‌طور که روی بغداد موشک میزدند، خمپاره‌ها و توپهای سنگین در خرمشهر روی خانه‌های مردم مرتّب میباریدند. با این‌حال جوانان ما سی و پنج روز مقاومت کردند؛ اما بغداد سه روزه تسلیم شد! ملت ایران! به این جوانان و رزمندگانتان افتخار کنید. بعد هم که میخواستند خرمشهر را تحویل بگیرند، دوباره سپاه و ارتش و بسیج با نیرویی به‌مراتب کمتر از نیروی عراقی رفتند خرمشهر را محاصره کردند و حدود پانزده هزار اسیر در یکی دو روز از عراقیها گرفتند. جنگ تحمیلی هشت ساله ما، داستان عبرت‌آموز عجیبی است. من نمیدانم چرا بعضیها در ارائه مسائل افتخارآمیز دوران جنگ تحمیلی کوتاهی میکنند.

رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ کار کردن‌ بسیجی‌ را حلال‌ مشکلات‌ کشور برشمردند و با اشاره‌ به‌ اینکه‌ بسیاری‌ از متخصصین‌ تراز اول‌ علمی‌ کشور با روحیه‌ بسیجی‌ کار می‌کنند افزودند: باید با روحیه‌ای‌ بسیجی‌ یعنی‌ با «احساس‌ تکلیف‌، بدون‌ توقع‌، فداکارانه‌، بدون‌ خودنمایی‌ و برای‌ رضای‌ خدا» کار کرد و حتی‌ یک‌ روز را برای‌ خدمت‌ به‌ مردم‌ از دست‌ نداد.

ایشان‌، با یادآوری‌ غضب‌ و کینه‌ شدید دشمنان‌ اسلام‌ و ایران‌، نسبت‌ به‌ سپاه‌، بسیج‌، ارتش‌، نیروی‌ انتظامی‌ و مجموعه‌های‌ اطلاعاتی‌ ـ امنیتی‌ خاطرنشان‌ کردند: تبلیغات‌ پرحجم‌ دشمنان‌ در سالهای‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌، هرگز نتوانسته‌ است‌ انگیزه‌ جوانان‌ ما را برای‌ حضور در میدانهای‌ پرخطر «دفاع‌ از کشور و امنیت‌ مردم‌» کاهش‌ دهد.
رهبر معظم‌ انقلاب‌ با اشاره‌ به‌ لزوم‌ رفتار مهربانانه‌ همه‌ نیروها و بخشها با مردم‌، تصریح‌ کردند: باید با هرگونه‌ تخطی‌ از قانون‌ و رفتار نامناسب‌ حتی‌ یک‌ نفر از نیروها با مردم‌ ،برخورد قانونی‌ شود.

در دو قرن اخیر این اوّلین بار بود که نیروهای مسلّح ما در یک آزمایش نظامی توانسته بودند با سرافرازی کامل در مقابل دشمن بایستند و دشمن را ناکام کنند؛ آن هم در یک جنگ طولانی و با مهاجمی که از سوی همه‌ی دنیا تقریباً حمایت میشد. نیروهای مسلّحِ کشور ما، ارتش جمهوری اسلامی ایران و همچنین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج، مجموعه توانا و مؤمنی را تشکیل داده‌اند که هرکدام در جایگاه ویژه خود و با مسؤولیت مخصوص به خود توانسته‌اند و خواهند توانست در آینده، به فضل الهی تهدیدها را از این کشور دور کنند.
 
در دورانی که خواستِ قدرتمندان مستکبر بین‌المللی این است که همه صحنه زندگی بشر را به یک عرصه جنگ تبدیل کنند و زیر لوای نامهای زیبا و جذّابِ آزادی، دمکراسی و حقوق بشر، جنگ برای قدرت، نفت و توسعه مناطق نفوذ استکباری و توسعه‌ی منافع نامشروع بین‌المللی خود به راه بیندازند، ملتها باید خیلی هوشیار باشند و در تقویت درونی خود بکوشند و نیروهای مسلّح سهم عمده‌ای را میتوانند در این مسؤولیت بزرگ ایفا کنند.

اکثر شما شاید جنگ تحمیلی را درک کرده‌اید؛ اما من نمیدانم چقدر خاطرات روزهای اوّلِ جنگ در یاد شما زنده است. یک ملت در مقابل تهاجمی قرار گرفته بود؛ اما در واقع از ابزارهای متعارف هیچ چیز نداشت. سراغ تانک میرفتیم، نبود، یا کم بود، یا ناقص بود؛ سراغ سلاح میرفتیم، همین‌طور؛ سراغ هواپیما میرفتیم، همین‌طور. کسانی هم که آن روز در رأس بعضی کارهای مؤثّر بودند، دائم آیه یأس میخواندند؛ اما همین بارقه الهی و انگیزه اخلاقی و معنوی و دینی و همین خداجویی، دلهای جوانان - همین پاسداران، همین نیروهای مردمی و بسیج از همه قشرها، همین عناصر بسیار مؤمن و خالص ارتش - را آن‌چنان آماده کرد که جانها توانستند ضعف جسمها را جبران کنند. «لبسوا القلوب علی الدّروع»؛ درباره اصحاب کربلاست: دلهایشان را روی زره‌هایشان پوشیدند! زره‌ها جسمها را نگه میدارد، اما دلها جسمها و زره‌ها را نگه میدارد. دلهای با ایمان و نورانی آماده شد و همّتهای بلند به جنبش درآمد و جبهه عظیم و وسیعی را که یک سرش در دستگاههای جاسوسی و وزارت دفاع امریکا بود، یک سرش در ناتو بود؛ یک سرش در شوروی سابق بود، یک سرش در خزانه دولتهای نفتی منطقه، و سوگلی همه اینها هم رژیم بعثی بود که از همه طرف کمکها را به او میرساندند؛ شکست داد و ناکام کرد. این شوخی است؟ این همان معنویت است. وقتی آرمانها و نقطه اتّکاءِ معنوی در کشور و ملتی وجود داشت، از این‌گونه معجزات به وجود می‌آید.
 
من همیشه به مسؤولان مربوط در بخشهای گوناگون - چه در بخش اقتصاد و چه در بخش کارهای علمی - توصیه کرده‌ام و الان هم میگویم: اگر همین همّتها، همین روحیه‌ها و همین دلهای قرص و محکم، در هر میدانی محور تلاش و کار باشند، مشکلات را از سر راه برمیدارند. چه کارهای عظیمی که نیروهای مؤمن و حزب‌الّلهی و انقلابی، با تکیه به همین ایمان، در زمینه‌های سازندگی، فناوریهای پیچیده و نظامی به‌وجود آوردند، که اکثر شما میدانید من چه میگویم. در همه‌ی زمینه‌ها این نقطه اتّکاءِ معنوی میتواند چنین معجزه‌ای بکند.

آنچه در دیدار این مجموعه کم‌نظیر و کمیاب که این‌جا حضور دارید، در درجه اوّل به ذهن انسان متبادر میشود، احساس قدردانی و ستایش است. این همان مجموعه‌ای است که در کنار برادران شهیدش، در طول هشت سال بلکه بیشتر، این کشور را از تهاجم زورگویانه و ظالمانه و متجاوزانه دشمنان مصون نگه داشت. نیروهای مسلّح ما این کارنامه درخشان را در پرونده خود دارند و این هرگز کهنه نخواهد شد. شما سپاهیان و همچنین بسیج و ارتش و همه نیروهای فعّال، اگر جز همان حضور هشت‌ساله، هیچ نقطه درخشان دیگری در سابقه خود نداشتید، برای افتخار و سربلندی و احساس عزّت، کافی بود. چه تن‌های پاک، چه جانهای منوّر، چه زبانهای ذاکر، چه دستهای بخششگر و چه انسانهای والا و فرشته‌گون که در طول این هشت سال، از میان جمع شما، با همه وجود خود، این کشور و این ملت و ناموس تاریخىِ این ملت را محفوظ نگه داشتند و پاداششان را هم گرفتند: به ملکوت اعلی عروج کردند؛ بعضی هم به شرف جانبازی نائل آمدند؛ جمع کثیری هم امروز بحمداللَّه در جامعه ما حضور دارند که شما و بقیه برادران مبارز و مجاهدِ دوران دفاع مقدّس هستید. این اوّلین احساسی است که انسان به ذهنش میرسد.

اقدام‌ به‌ صعود ورزشکاران‌ سپاه‌ و بسیج‌ به‌ قله‌ی‌ دماوند و دیگر ارتفاعات‌ تهران‌ و سراسر ایران‌، کاری‌ شایسته‌ و مبتکرانه‌ و تقارن‌ آن‌ با ایام‌ ولادت‌ با سعادت‌ حضرت‌ صدیقه‌ی‌ طاهره‌ «سلام‌الله‌علیها» موجب‌ برکت‌ و قداست‌ این‌ اقدام‌ سازنده‌ و ورزشکارانه‌ است‌. این‌ حرکت‌ نمادین‌ می‌تواند جوانان‌ برومند این‌ کشور را به‌ استفاده‌ از صعود سالم‌ به‌ ارتفاعات‌ تشویق‌ کند و در این‌ بخش‌ از ورزش‌ کشور، تحرکی‌ پدید آورد. امیدوارم‌ جوانان‌ عزیز به‌ ورزش‌ و به‌ خصوص‌ ورزشهای‌ سالم‌ که‌ مایه‌ی‌ پرورش‌ جسم‌ و آسایش‌ روان‌ است‌ بیش‌ از پیش‌ اهمیت‌ دهند. جوانان‌ عزیز سپاهی‌ و بسیجی‌ کوشش‌ کنند که‌ قله‌های‌ معنویت‌ و معرفت‌ را نیز هدف‌ تلاش‌ جوانانه‌ی‌ خود قرار دهند. انشاءالله‌ همه‌ به‌ سلامت‌ باشید.

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ امروز در دیدار اعضای‌ ستاد کنگره‌ وزرا و 15 هزار شهید دولت‌، محور قرار دادن‌ بزرگداشت‌ شهیدان‌ دولت‌ و وزارتخانه‌ها را در مراسم‌ هفته‌ دولت‌ کاری‌ صحیح‌ و ضروری‌ دانستند و افزودند: روحیه‌ بسیجی‌ باید در مجموعه‌ عظیم‌ دولت‌ و دستگاهها و وزارتخانه‌های‌ مختلف‌ حفظ و تقویت‌ شود.
ایشان‌ عشق‌ و ارادت‌ ملت‌ به‌ شهیدان‌ سرافراز «انقلاب‌ و حماسه‌ دفاع‌ مقدس‌» را الگویی‌ برای‌ دولتمردان‌ و همه‌ مسؤولان‌ کشور برشمردند و تصریح‌ کردند: مسؤولان‌ اصلی‌ کشور از علاقمندان‌ مفاهیم‌ ارزشمندی‌ همچون‌ شهید و شهادت‌ و ایثار هستند که‌ این‌ ارادت‌ باید بروز و ظهور پیدا کند.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ با انتقاد از کسانی‌ که‌ دانسته‌ یا ندانسته‌ بنیانهای‌ ایمانی‌ و اعتقادی‌ مردم‌ را تضعیف‌ و تخریب‌ می‌کنند افزودند: ایمان‌، عشق‌ و روح‌ «ایثارگری‌ و پایداری‌» ملت‌، مبنای‌ همه‌ دستاوردهای‌ عظیمی‌ است‌ که‌ تاکنون‌ نصیب‌ انقلاب‌ و جامعه‌ شده‌ است‌.

خدا را بسیار سپاسگزارم که توفیق داد در میان این جمع عظیم و این فضای مالامال از ایمان و صدق و صفا و محبّت، حضور پیدا کنم. این جمع عظیم، نمایشی از بخشی از توان عظیم و پُرشکوه ملت ایران است؛ یعنی توان بسیج. بسیج، یکی از معجزات انقلاب و از کارهای عظیمی بود که امام بزرگوار ما با آن دید و بصیرت نافذ و تدبیر حکیمانه‌ی الهی، این نهال برومند و پُرثمر و مبارک را به وجود آورد. بسیج در آن روزی که با فرمان امام بزرگوار در سرتاسر کشور اسلامی مانند گیاه معطّر و مبارکی شروع به رویش کرد، کشور نهایت نیاز را به یک حرکت عمومی و برخاسته‌ی از ایمان و اخلاص و صفا داشت؛ این پاسخ به یک نیاز حقیقی بود. دست قدرتمند امام، بذر بسیج را در سرتاسر این کشور پاشید - بدون این‌که برای تحلیلگران، سیاسیّون سابقه‌دار و حتّی انقلابیّون قدیمی و مخلص، قابل پیش‌بینی باشد - و این بذر مبارک در همه‌ی زوایای کشور رویید، بالید و ثمربخش شد.
یکی از ثمرات عظیم بسیج این است که به برکت آن، سپاه پاسداران از یک سازمان کوچک و محدود، به یک سازمان رزمىِ کارآمد و وسیع تبدیل شد و توانست آن امتحانهای سرافراز کننده را در طول دوران جنگ تحمیلی و پس از آن در مقابل چشم ملت ایران از خود نشان دهد. اگر این گیاه پُربرکت و پُرثمر در این سرزمین نمیرویید، یقیناً سرنوشت جنگ غیر از آن چیزی بود که پیش آمد. جنگ را به ما تحمیل کردند تا بتوانند ملت ایران را تحقیر کنند؛ اما بسیج با حضور قدرتمندانه‌ی خود - که نشانه‌ی عزّت ملت ایران بود - عملاً عکس این را نشان داد و ثابت کرد. جنگ را تحمیل کردند تا نظام مبارک جمهوری اسلامی را به ناتوانی در اداره‌ی مرزهای کشور متّهم کنند؛ اما بسیج با حضور در سازمانهای نیروهای مسلّح و با فداکاری عمومی، موجب استحکام هرچه بیشتر پایه‌های نظام جمهوری اسلامی شد. معلوم شد که مسأله‌ی دفاع از مرزها در ایران اسلامی، مانند اغلب کشورهای دنیا نیست که فقط متّکی به نیروهای سازمان‌یافته باشند - که گاهی ممکن است کارآمد باشند، گاهی هم نباشند - بلکه به اراده‌ی ملت ایران متّکی است.
در دوران جنگ تحمیلی، بسیج درخشید. عالیترین مضامین انسانی، در بسیج معنا شد و تجسّم یافت. پُرجاذبه‌ترین جلوه‌های هستی، در بسیج خود را نشان داد. در دنیایی که خودخواهی و خودپرستی و حرص و هوای نفس، اغلبِ حوادث آن را رقم میزند، بسیج مظهر عشق و ایثار و فداکاری و گذشت و نگاه حکیمانه‌ی یک جوان به عالم وجود شد. چقدر جوان فداکاری که در دوران جنگ تحمیلی به برکت بسیج، مثل پیران سالک راه خدا، حقایق هستی را شناختند و راه به معنویّتی بردند که انسانهای معمولی با سی سال، چهل سال تلاش نمیتوانستند به آن حقایق و چشمه‌های فیّاض برسند. آنچه را که ما در تاریخ خوانده بودیم، در زمان خود دیدیم. در جنگ، مجروح تشنه‌ای آب را از لبان خود بگیرد و به لبان تشنه‌ی مجروح دیگر برساند و او هم به سومی بدهد و هیچکدام فرصت پیدا نکنند کام تشنه‌ی خود را در هنگامه‌ی شهادت سیراب کنند و به خاطر ایثار، تشنه شهید شوند. هر کس اینها را میخواند، داستانهای تمام‌شده‌ی تاریخ به حساب میآمد و فکر نمیکرد قابل تکرار باشد؛ اما صدها و هزارها بار این جلوه‌های فضیلت، به وسیله‌ی جوانان پاک و خالص بسیجی در جبهه‌های جنگ تکرار شد. بسیج مثل ستاره‌ی درخشانی شد؛ هم سرنوشت جنگ را با حضور خود تحت تأثیر قرار داد؛ هم به نیروهای مسلّح - ارتش و سپاه - روحیّه بخشید و هم توانست در پشت جبهه، کانونهای عظیمی از معنویّت و عشق و خدمت و ایثار به وجود آورد؛ زن و مرد و پیر و جوان به این میدان آمدند و آبدیده شدند.
بعضی تصوّر کردند که با پایان جنگ، بسیج هم پایان خواهد گرفت. بعضی هم صلاح‌اندیشی کردند که با پایان دوران جنگ، دیگر احتیاجی به بسیج نیست! فکرهایی که از نور بصیرتِ معنوی برخوردار نیست، بهتر از این محصولی نمیدهد. بسیج، آن روز از مرزهای نظامىِ جغرافیایی کشور دفاع کرد و در میدان رزم توانست خود را نشان دهد؛ اما مگر مرزهای دفاعی انقلاب فقط به مرزهای جغرافیایی منحصر میشود؟ از بزرگترین مسؤولیتهای یک مجموعه‌ی بسیج در کشور این است که از هویّت ملی و دینی پاسداری میکند و باید پاسداری کند. بسیج، یعنی حضور در میدانهایی که نظام اسلامی، وظیفه‌ی انسانی و الهی و نیازهای کشور، حضور او را در آن میدانها لازم میداند و او را به آنها فرا میخواند. بسیجی، هر یک از آحاد ملت است که در هرجایی که به حضور او نیاز هست، آماده باشد.
دامنه‌ی بسیج، بسیار وسیع است. بسیج را نباید در نیروی مقاومتِ بسیج خلاصه کرد. نیروی مقاومت بسیج با فعّالیت و ابتکار و حضور خود، مانند لکوموتیوی است که قطار عظیم بسیجِ ملت ایران را به پیش میراند. بنابراین دامنه‌ی بسیج، بسیار وسیعتر از نیروی مقاومت بسیج است. کشور به نیروی مقاومت بسیج نیاز دارد؛ اما به بسیج عظیم مردمی در همه‌ی میدانهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و - آن وقتی که لازم باشد - نظامی نیز نیازمند است. وظیفه‌ی نیروی مقاومت بسیج، الگو شدن برای همه‌ی جوانان بسیجی در کشور است. جوانی که در نیروی مقاومت بسیج به عنوان یک نیروی بسیجی، خود را خدمتگزار اهداف انقلاب و آرمانهای اسلامی میداند، باید چنان خود را بسازد که مثل شمعی پروانه‌ها را به دور خود جمع کند و سازندگی علمی، اخلاقی، معنوی، فکری و سیاسی داشته باشد.
امروز کشور احتیاج دارد که فضای عمومی آن، فضای معروف، اقامه‌ی حق، اقامه‌ی عدالت و میل به معنویّت باشد. نظام اسلامی فقط به این اکتفا نمیکند که زندگی اقتصادی و مادّی مردم را آباد کند. این یکی از وظایف حتمی اوست؛ اما در کنار این وظیفه، اقامه‌ی معروف، اقامه‌ی روح دینی، استقرار اخلاق اسلامی، استقرار روح برادری و صمیمیّت در میان همه‌ی آحاد ملت و احیای روح عزّت و استقلال - روحیه‌ای که مانع از آن شود که یک ملت تن به پستی و سستی و ذلّت دهد - نیز جزو وظایف اسلامی است. پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام در هر نشست و برخاستی، بر روی یکایک مردمی که با او روبه‌رو میشدند، اثر میگذاشت و انسانها را، هم در سایه‌ی استقرار نظام اسلامی و هم با تربیت فردی، منقلب و متحوّل میکرد. تحوّل انسان، اساس همه‌ی تحوّلات عالم است.
امروز اگر در دنیا ظلم و سلطه وجود دارد و تمدّن خشن غربی، دنیا را از فضای خشونت و ظلم و زورگویی و ناحق‌گویی - تسلط قدرتها بر ملتها، غارت اموال ملتها به وسیله‌ی مراکز جهانی - پُر کرده است، اینها به خاطر انزوای معنویّت و اخلاق انسانی است. وقتی معنویّت و اخلاق و فضیلت منزوی شد و کسی جرأت نکرد در دنیا فضایل اخلاقی را به عنوان ارزشهای طراز اوّل مطرح کند، شرّ و فساد غلبه خواهد کرد و پول و زور، ارزش خواهد شد و صاحبان پول و زور برای باز کردن راه به سوی هدفهای خود، هیچ مانعی را ملاحظه نخواهند کرد و دنیا همان چیزی میشود که امروز وجود دارد. دهها سال است که ملتی مثل فلسطین، زیر دست و پای ظلم و ستم قهّاران و ستمکاران عالم لگدمال میشود؛ اما این مظلومیّت به این عظمت، در دنیا انعکاسی ندارد! دستگاههای تبلیغاتی دنیا در خدمت ظالم و ظلم و ادامه‌ی این ظلم کار میکنند. از قبیل قضیه‌ی فلسطین، قضایای کوچک و بزرگ دیگری در صد سال، صدوپنجاه سالی که قدرتهای استعماری دنیا را قبضه کرده‌اند، وجود داشته و دارد که در زمان خود ما موارد متعدّدی را به چشم شاهد و ناظر بوده‌ایم. این به خاطر آن است که معنویّت منزوی است.
نظام جمهوری اسلامی پرچم معنویّت و اخلاق را بلند کرد. برافراشتن پرچم اخلاق، فقط از موضع موعظه‌گری قابل تأمین نیست؛ با حرکت عظیم و اقتدار ناشی از حضور مردم، این پرچم در دنیا برافراشته شده است. امروز ما در منبرهای عظیم جهانی و بین‌المللی، از عدالت و مظلومیّت ملتها سخن میگوییم و این به برکت نظام جمهوری اسلامی است. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، چنین چیزی نبود. حضور مردم و بسیج حقیقىِ دلها و جسمها و جانها میتواند پشتوانه‌ی این حرکت عظیم جهانی باشد. این مسؤولیت عظیم بسیج است.
امروز وظیفه‌ی بسیج، حفظ فضای سالم در کشور و منزوی کردن زشتی و آلودگی و غفلت و ریا و نفاق و شرک است. امروز نسل نوخاسته‌ی کشور، با کمال صفا و پاکی به دنبال حقیقت میدود و تشنه‌ی آن است. در کجای کشور، شما جوانان نوخاسته - پسر و دختر - را میبینید که تشنه‌ی حقیقت و معنویّت و فهمیدن و درست فهمیدن نباشند؟ این نسل پُرعددِ امروزِ کشور ما با صفای ذاتىِ جوانىِ خود و با تربیت اسلامىِ جامعه‌ی ما، دنبال حقیقت است؛ اما در کمین این نسل، گرگان درنده و روبهان حیله‌گری هستند. در کمین نسل نوخاسته‌ی جوان ما کسانی نشسته‌اند که میخواهند او را بفریبند، یا بدرند و از بین ببرند.
امروز نیروی مقاومت بسیج - که مجموعه‌ی عظیمی در سازمان وسیعی از عمدتاً جوانان کشور است - باید این مسؤولیت را بر دوش خود احساس کند که دست جوانان نوخاسته‌ی کشور را در سرتاسر این کشور بگیرد. این کارها فقط بر عهده‌ی سازمانهای موظّف فرهنگی نیست. البته آنها وظیفه دارند، روحانیت وظیفه دارد، گویندگان دینی وظیفه دارند، همه‌ی مسؤولان کشوری به هر نحوی وظیفه دارند؛ اما این سازمانِ عظیم نیروی مقاومت بسیج میتواند این نقش بزرگ را ایفا کند که برای استقرار معنویّت در جامعه، به عنوان ملجأ و پناهگاهِ دلهای باصفای جوانان و راهنمای دلسوز و دردشناس و همدل، دست جوانان را بگیرد. عزیزان من! خود را بسازید و آماده‌ی این نقش عظیم کنید.
نیروی مقاومت بسیج در دوران دفاع مقدّس در خلال یگانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کارهای بزرگی کرد. امروز این نیرو به عنوان یک سازمان بزرگ از سازمانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است؛ شعبه‌ی گسترده‌ی آن نیز در همه‌ی قشرها و در همه‌ی بخشهای کشور حضور دارد؛ اما توجّه به این نکته مهم است که نیروی مقاومت بسیج با این‌که یک نیروست و جزو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، ولی یک نیروی رزمىِ محض نیست؛ یک نیروی مردمی، انسانی، الهی، اخلاقی، علمی، تربیتی و یک مجموعه‌ی آماده‌ی به کار برای کارهای بزرگ است؛ چنین موجود بی‌نظیر و پُرفایده و پُربرکتی است. مسؤولان نیروی مقاومت بسیج، با این چشم به بسیج نگاه کنند.
ما یک نیروی مقاومت بسیج داریم، یک بسیج عظیم ملی هم داریم که در تمام بخشها و قشرها هستند. ممکن است اینها داخل نیروی مقاومت بسیج هم نباشند، اما نیروی مقاومت بسیج نسبت به این موج عظیم و این پهنه‌ی وسیع، دارای مسؤولیت است. هر جوان بسیجی، مرد بسیجی، زن بسیجی، دانش‌آموز بسیجی، دانشجوی بسیجی، کارگر بسیجی و روحانی بسیجی میتواند محور باشد و انسانهایی را به خود جذب کند و با سخن و اخلاق و رفتار و درس خواندن و کار کردن و احساس مسؤولیت و آگاهی سیاسی و اطّلاعات دینی و معنوی خود، مثل شمعی دلها را روشن کند و دیگران را امیدوار به آینده و آماده‌ی به کار برای حضور در میدانها قرار دهد. ببینید چه مسؤولیت بزرگ و سنگین و درعین‌حال شیرین و هیجان‌انگیزی است. این در صورتی به وجود می‌آید و به وقوع میپیوندد که در داخل سازمان نیروی مقاومت بسیج، کار اداره‌ی فکری و عملی و قلبی و اخلاقی و روحی و سیاسی از همه جهت، آن‌چنان منظّم و با تدبیر صورت گیرد که بتواند چنین محصول عظیمی داشته باشد.
خوشبختانه فعّالیتهای بسیار باارزشی هم صورت گرفته است. علاوه بر آنچه که انسان در بخشهای گوناگون مشاهده میکند، من دیشب نیز فرصت پیدا کردم تا گوشه‌هایی از فعّالیتهای سازمان نیروی مقاومت بسیج را - که در خلال نیروهای پنجگانه‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است - از نزدیک در نمایشگاه مشاهده کنم.

شهادت و شهید، یکی از برجسته‌ترین موضوعات اسلام است. شهدای ما کسانی نیستند که در یک جنگِ توسعه‌طلبانه کشته شده باشند. آنها با کسانی که کشته شدگانِ جنگهای معمولی در بسیاری از مناطق دنیا هستند و برای تعرّض به خاک و حریم دیگران جنگیده‌اند، فرق میکنند. این کجا، شهدای ما کجا!؟ به کشور و استقلال و آبروی این ملت حمله‌ور شدند؛ علیه ما عربده‌کشی کردند؛ همه قدرتهای بزرگ علیه ما دست به دست هم دادند؛ همین کسانی که همیشه دم از صلح میزنند و امروز بیش از همیشه حرف صلح و امنیّت را بر زبان جاری میکنند، یکی از جبّارترین حکومتها را علیه ما تجهیز کردند؛ به خانه و شهر و روستا و جاده‌ها و تأسیسات ما حمله کردند و مرز ما را شکستند. اگر نیروهای مسلّح، خودشان را در مقابل دشمن تجهیز و سینه سپر نمیکردند؛ اگر آحاد ملت ایران در کنار نیروهای مسلّح و در قالب بسیج به میدان نمیرفتند و خودشان را آماده فداکاری نمیکردند، میدانید بر سر کشور چه میآمد؟ میدانید آبرو و ناموس و شخصیت و غرور این ملتِ بزرگ چگونه لگدمال دشمنان میشد؟ رزمندگان و بخصوص شهدای عزیز ما به گردن این ملت و به گردن همه ما حقِ‌ّ حیات دارند. شهدا کسانی هستند که از دیگران شجاعت و دلیرىِ بیشتری نشان دادند؛ سینه را سپر کردند، از خطر نهراسیدند و به شهادت رسیدند؛ بعضی به بهشت الهی پَر کشیدند، بعضی هم جانباز شدند؛ در واقع - همان‌طور که گفته میشود و تعبیر درستی است - اینها شهید زنده‌اند.
در این روزها و سالها که به بهای خون شهدا و آسیب دیدن سلامتی جانبازان و به برکت مجاهدت رزمندگان، کشور ما از امنیّت و آسایش برخوردار است، کسانی که علیه نیروهای مسلّح و بسیج حرف میزنند، بدانند به مصالح و آینده کشور هیچ خدمتی نمیکنند. نیروهای مسلّح - چه نیروهای سازمانی مسلّح و چه آحاد بسیج که برای حضور در میدان خطر و دفاع از یکایک مردم و از مرزهای میهن آمادگی دارند - جزو عزیزترین قشرهای جامعه‌اند. همه به اینها احتیاج دارند؛ روز خطر معلوم خواهد شد.
دشمن در تهاجم فرهنگی خود سعی میکند مقاومت را در میان مردم ما از حیثیّت و اعتبار بیندازد؛ در واقع مقاومت‌شکنی کند و سنگرها را از بین ببرد. مهمترین سنگر یک انسان، ایمان و انگیزه و عشق اوست. نباید اجازه دهید این سنگر را در دلها فرو بریزند و از بین ببرند.

عرصه چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاه‌سازی دائمی مردم. خود امام در سنین بالای عمر - با حال پیرمردی - از هر فرصتی استفاده کرد برای این‌که حقایق را برای مردم بیان کند. در دستگاههای تبلیغاتی جهانی، نقش تحریف و گمراه‌سازی، نقش فوق‌العاده خطرناکی است که امام به آن توجّه داشت. وسایل ارتباطىِ فکرىِ نامطمئن و وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار میکرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبیین و ارشاد و هدایت مردم قرار گیرد و هم به دیگران دائماً توصیه کند که حقایق را به مردم بگویند و افکار آنها را نسبت به حقایقی که دشمن سعی میکند آنها را مکتوم نگه‌دارد، آشنا کنند. این‌که ما دائماً به صاحبان بیان و قلم و تریبونهای مختلف توصیه میکنیم که هدف و همّت خود را بر تبیین صحیحِ حقایق قرار دهند، برای این است.
امروز دشمن، درست در موضع مقابل این نقطه اساسىِ اسلامی کار میکند. از اوایل انقلاب، یکی از اهداف مهمّ دشمن، تحریف حقایق و تاریخ بود. اگر یک وقت در داخل کشور حنجره یا قلم مزدوری پیدا میشد که حقایق جنگ و انقلاب و اسلام را تحریف میکرد، میدیدید فریادهای تشویق از اطراف دنیا بلند میشود. امروز نیز همین‌طور است. امروز هم اگر در داخل کشور کسانی به خاطر خوش کردن دل استکبار و راضی کردن دشمنان اسلام و این ملت و این کشور چیزی بگویند و بنویسند که در آن تحریف اسلام و تاریخ انقلاب و چهره‌های انقلاب باشد، میبینید که در دنیا از طرف دستگاههای تبلیغاتی استکبار برای او هورا میکشند و او را تشویق میکنند! تبیین، موضوع بسیار مهمّی است. انسانها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر کسی بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف کند، یعنی در واقع عمل و بازو و اراده مردم را به سمت گمراهی کشانده است. این همان چیزی است که دشمن میخواهد. امروز اگر کسانی علیه اسلام و مقدسات و مجاهدتهای این ملت قلم‌فرسایی کنند و چیزی بنویسند؛ اگر کسانی علیه بهترین فرزندان این کشور - یعنی شهیدان ما و مجاهدان راه خدا - اظهارنظری کنند و ریشی بجنبانند؛ اگر کسانی علیه بسیج و جهاد و شهادت حرفی بزنند و چیزی بنویسند؛ میبینید مورد تشویق رادیوها و سیاستمداران و نویسندگان خارجی قرار میگیرند. امروز همه افراد - چه کسانی که بیاناتشان در حوزه‌های وسیع کاربُرد دارد، چه کسانی که در حوزه‌های کوچکتر سخنانشان مؤثّر واقع میشود؛ مثل مدرسه و کلاس و دانشگاه و محیطهای کارگری و غیره - مسؤولند و اگر دیدند حقایق و محکمات اسلام و انقلاب مورد تحریف قرار میگیرد، وظیفه دارند تبیین کنند؛ نباید سکوت کنند. امام به این نکته بسیار توجه میکرد. و این یکی از چیزهایی است که راز استحکام و ماندگاری و پایداری نظام در آن مندرج است.

هر کس که تاریخ این سرزمین را بداند، وقتی منطقه‌ی گیلان را برخوردار از جوانان پُرشوری مثل شما میبیند، تعجّب نمیکند. میتوانم بگویم که ملت ایران در دورانی از تاریخ خود، عقیده و ایمانش را مدیون شما گیلانیهاست؛ یعنی در دورانی که حاکمیت بنی‌عبّاس و مجموعه‌های نظامی و مشتهای آهنینِ آنها در سرتاسر دنیای اسلام، تفکّر شیعه را در انزوا قرار داده بود، جوانان همین مرز و بوم - دیلمیان - در سرتاسر این کشور پهناور، پرچم محبّت و معارف اهل‌بیت علیهم‌السّلام را برافراشتند و نه فقط در ایران، بلکه در عراقِ عرب، نام و شعار تشیع - در اذان و غیر اذان - همه‌ی دلها را تحت تأثیر قرار داد. اگرچه بعد از آنان، باز مجموعه‌های سیاسی و نظامی متعصّب ضدّ شیعی سالها و قرنهای متمادی در این کشور فعالیت کردند تا یاد اهل‌بیت علیهم‌السّلام را از دلها بزدایند، اما بدون تردید تأثیر مبارزات و فداکاریها و اخلاص و مجاهدت دیلمیان در قرنهای اولیه، کار خود را کرد. در واقع ملت ایران در برهه‌ای از زمان، تشیعِ خود را مدیون جوانان این منطقه است. از اوّل انقلاب هم در همه‌ی مناسبتهایی که لازم بوده برای برافراشتن پرچم حق اقدامی صورت گیرد، مردم گیلان - بخصوص شما جوانان مؤمن و پُرشور - پیشقدم بوده‌اید. این جمع عظیم بسیجیانِ جان‌برکف و جوانان بااخلاص و پُرشور، نشان‌دهنده‌ی صدق و حقّانیت این مدّعاست.
من چند مطلب را به صورت کوتاه عرض میکنم تا شما بسیجیان عزیز و جوانان مؤمن و همچنین برادران سپاهی، بیش از پیش به این نکات توجّه کنید. موج فعّالیتهای مغرضانه‌ی تبلیغی، گاهی روشنترین حقایق را هم به کنج تاریکی میراند.
نکته‌ی اول: بسیج یک حقیقت منحصر به فرد در نظام جمهوری اسلامی است که حاکی از نهایت توانایی مکتب و تفکّر عمیق و ماندگار انقلابی و اسلامی در این سرزمین است. بسیج، یعنی مجموعه‌ای از مردم - اعم از جوانانِ مشغول به تحصیل، یا مشغول به کارِ موظّف اداری، یا مشغول به کشاورزی و کارگری، و یا مشغول به مشاغل آزاد دیگر - که با ایمان عمیقِ توأم با عواطف و احساسات پاک و صادقانه‌ی خود حاضرند همه‌ی توانشان را در خدمت اهداف نظام و انقلاب و منافع ملت به کار برند. اگر ما بخواهیم از اوّلِ پیروزی انقلاب تاکنون، در میان عوامل انسانی، به دنبال مؤثّرترین عامل بگردیم، عامل بسیج را پیدا میکنیم. معنا و مفهوم و حقیقت بسیج، جز این چیز دیگری نیست. یک انسان به خاطر بصیرت و روشن‌بینی خود - که با روح گذشت و فداکاری همراه است - آسایش و راحتی خود و کسب امتیازات شخصی را در درجه‌ی بعد قرار میدهد؛ اما منافع ملت و کشور و سربلندی مردم و پیشرفت انقلاب و آبرومندی نظام را بزرگترین هدفِ خود میکند. این چیز بسیار بزرگ و بااهمیتی است.
در جنگ نیز همین روحیه‌ی بسیجی بود که توانست برای کشور ما افتخار به بار آورد. هر جا این روحیه‌ی بسیجی وارد شد، گره‌ها را باز کرد. در جنگ هم هرگاه در سازمانهای موظّف نظامی، یک فرمانده یا یک نظامی، با روحیه‌ی بسیجی حضور داشت، همه چیز رنگ دیگری به خود میگرفت و فداکاری برجسته‌تر، و پیشرفت و امید و نگاه به آینده روشنتر میشد. هر جا که این روحیه باشد و هر ملتی که مردمانی با چنین روحیه‌ای داشته باشد، بدون تردید آن ملت موفّقیتهای بزرگی به دست خواهد آورد.
فرق است بین کسی که مینشیند تا در قالب یک دستور اداری، به اندازه‌ای که مسؤولیت و مأموریت او - با رعایت همه‌ی جوانب شخصی - اقتضاء میکند، کاری را انجام دهد؛ و کسی که وقتی احساس وظیفه و تکلیف کرد، دیگر خود نمیشناسد، برایش منافع شخصی مطرح نیست و حاضر است منافع و آسایش و حتّی عمر خود را در راه پیشرفت و صلاح ملت و کشور و اعتلای اسلام و عظمت بخشیدن به ارزشهای اسلامی، پشت سر قرار دهد و نیروی خود را در این راه به‌کار گیرد. در دانشگاه هم چنین انسانی - چه شاگرد باشد، چه استاد - یک موجود ممتاز است. در محیطهای گوناگون تحصیلی، در کارگاهها، در محیطهای شهری یا روستایی و در هر نقطه‌ی دیگر، اگر چنین انسانی حضور داشته باشد، وجود او فضا را نورانی میکند. معلوم است که اگر در ملتی، مجموعه‌ی عظیمی از این‌گونه جوانان و این‌طور مردم حضور داشته باشند، کار دشمنان مشکل میشود.
دشمن همیشه دنبال نقطه‌ای میگردد که نفوذپذیر باشد و مانعی سر راه او نباشد تا بتواند تاخت‌وتاز کند؛ چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ فرهنگی و سیاسی. هر جا مانع وجود دارد، دشمن ناراحت است و همه‌ی قوا و نیروی خود را علیه آن مانع به کار می‌اندازد. شما یک وقت نگاه میکنید و میبینید که رادیوهای بیگانه و قلمهای نامطمئن و زبانها و حنجره‌های بیتعهّد، علیه بسیجحرف میزنند. معنای این کار چیست؟ معنایش این است که این نقطه، یک مانع جدّی برای نفوذ دشمن است و دشمن متمرکز شده تا این مانع را از سر راه بردارد. البته در طول این سالها هرچه دشمنان و دلهای فریفته‌ی آنان علیه بسیج گفتند و نوشتند، به فضل پروردگار نیروی بسیج وسیعتر، انگیزه‌های بسیج قویتر و نور امید در دل بسیجیان درخشانتر شد.
پس خلاصه‌ی نکته‌ی اوّل این شد: بسیج، یعنی حضور آگاهانه و فداکارانه‌ی یک انسان در مواجهه با دشمنان انقلاب و نظام و اسلام و کشور و ملت. با چنین مفهوم و حقیقتی، تنها کسی میتواند دشمن و مخالف باشد که مخالف اسلام و مصالح کشور و ملت باشد؛ والّا اگر کسی کشور و ملت و اسلام و نظام را دوست میدارد، باید از چنین عنصری قدردانی و ستایش کند.
نکته‌ی دوم: عناصر بسیجی در هر کجا هستند، باید درست توجّه کنند که دشمن، آنها را هم به عنوان شخص و هم به عنوان بسیجی هدف گرفته است. این توجّه باید این نتیجه را داشته باشد که هر عنصر بسیجی روزبه‌روز مانعِ در مقابل دشمن را مستحکم‌تر کند. این مانع چگونه مستحکم‌تر میشود؟ استحکام مانع انسانی در مقابل دشمن، با بالا رفتن بصیرت و ایمان و با خودسازی امکانپذیر است. عزیزان من! قبل از آن‌که دیگران بخواهند ما را بسازند، خودمان باید خود را مستحکم کنیم و از درون بسازیم. هر انسانی مسؤول دل و فکر و احساسات و انگیزه‌های خود در مقابل خداست. جوانان بهتر از قشرهای دیگر میتوانند خودسازی کنند؛ چون نیرومندند. بعضی کسان خیال میکنند جوانان در مقابل گناه بیتابند؛ ولی من میگویم جوان همچنان که از قدرت جسمانی برخوردار است، از قدرت اراده هم بهره‌مند است. اراده، همان چیزی است که انسان میتواند با اتّکای به آن، خود را به خدا نزدیک و از شیطان دور کند. اسلام برای انسان، تربیت و تهذیب نفس و به دست آوردن بصیرت را لازم دانسته و در خلال برنامه‌های اسلامی، آنها را تأمین کرده است. بصیرت جوان، یعنی این‌که او بداند با چه وسیله و انگیزه‌ای دنبال این هدف است؛ بداند کجا میرود و چه کار میکند. امروز ملت ایران و بخصوص جوانان از بصیرت برخوردارند؛ این را همه میفهمند.

عدّه‌ای حرکات محبّت‌آمیز جوان بسیجی را درست درک نمیکنند. ایمان، فقط یک فرمول علمىِ خشک نیست. البته ایمان اسلامی، صددرصد علمی و منطقی و مستحکم است؛ اما در لابلای آن، امواج عاطفه و احساسات، غوغا میکند. امیرالمؤمنین سلام‌اللَّه‌علیه و قبل از او پیامبر مکرّم اسلام صلّیاللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و همه‌ی ائمّه‌ی هدی، در کنار فعالیت عقلی، از نیروی عاطفه بهره می‌بردند.
بصیرت بسیجی این است که بداند امروز با تکیه به چه ایمانی و در مقابل چه کسی ایستاده است. خیال نکنید مخالفان شما چهار نفر آدمی هستند که به ظاهر ممکن است با اخم به شما نگاه کنند؛ نه، اینها برادران و خواهران شما هستند و حدّاکثر این است که در زمینه‌ای اشتباه میکنند. مخالفان و دشمنان شما قدرتهای استکباری و غارتگران بین‌المللی و کمپانیهای بزرگ اقتصادی دنیا هستند که تقریباً به طور کامل همه‌ی رسانه‌های جمعی را در اختیار دارند.
خدا را شکر میکنیم که جوانان بسیجی ما - که یک نمونه‌اش این دریای عظیم بسیجی است که این‌جا حضور دارند؛ یک نمونه‌اش را در روزهای گذشته در خیابانهای رشت دیدید؛ نمونه‌های دیگرش هم جوانان مؤمن و مستحکم‌الاعتقادی هستند که در جابه‌جای میهن عظیم اسلامی، چه زیر نام نیروی مقاومت بسیج و چه بیرون از آن، فعّالیت میکنند - نیروی مستحکم و قاعده‌ی اصلی مقاومت در نظام اسلامی را تشکیل میدهند و همچنان با قدرت و قوّت و ایمان راسخ در مقابل دشمن ایستاده‌اند و یقیناً شما جوانان آن روزی را خواهید دید که دشمن به زانو درآید و به شکست خود اعتراف کند.
پس خلاصه‌ی نکته‌ی دوم این شد که بسیج بر اساس بصیرت و روشنایىِ گوهر ایمان در دل او، ایستاده و مستحکم است و چون این استحکام متّکی به آن بصیرت است، تمام‌شدنی نیست.
نکته‌ی سوم: همچنان که قبلاً گفتم، خودسازی لازم است و بصیرت را هم باید روزبه‌روز بیشتر کنید. وقتی بصیرت انسان زیاد شد، استقامت و پایداری هرگز تمام نمیشود و وسوسه‌ی وسوسه‌کنندگان و شکلک درآوردن دشمنِ عاجز، انسان را از میدان خارج نمیکند.
بسیج، منطقی است؛ باید منطقی بیندیشد و منطقی عمل کند. البته تأمین بخشی از این قضیه بر عهده‌ی برادران عزیزی است که در دفاتر نمایندگی رهبری و یا در بخشهای فرهنگی مشغول کارند. یکی از کارهایی که دشمن علیه بسیج میکند، این است که وانمود کند بسیجی غیرمنطقی است و حرف حساب سرش نمیشود. این، دروغ و تهمت است.
برادران عزیز! من تأکید میکنم که در برخورد با کسانی که تصوّر میکنید موافق روش و راه شما نیستند، از روشهای منطقی استفاده کنید: بحث کردن، سخن گفتن، استدلال و نصیحت کردن. خیلیها در این کشور دوست میدارند به گونه‌ای عمل شود تا بتوانند بگویند بسیج اهل مواجهه‌ی با حرف حساب نیست، بلکه با روشهای خشونت‌آمیز رفتار میکند؛ یعنی هم بسیج را در جای خود مظلوم کنند، هم مظلومیت را با هر روشی که میتوانند، بر جوان حزب‌الّلهىِ مؤمن تحمیل نمایند - که در بعضی جاها متأسّفانه این کار میشود - و هم تهمت بزنند که بسیج از خشونت استفاده میکند. من تأکید میکنم نگذارید این‌طور وانمود کنند که نیروهای مؤمن و حزب‌الّلهی و بسیجی، هرجایی که درمیمانند، از مشت استفاده میکنند؛ نه، ما به مشت احتیاجی نداریم. البته از مشت و بالاتر از مشت هم استفاده میکنیم؛ اما در مقابل امریکا و اسرائیل و دشمن حقیقی و آن کسی که احیاناً در فهم موقعیت سیاسی کشور اشتباه میکند. ما حتّی با کسی که مخالف عقیده‌ی دینیمان است - و البته تعرّضی هم نمیکند - باید با رفتار مهربانانه و بزرگوارانه برخورد کنیم.
پس خلاصه‌ی نکته‌ی سوم این شد که آبروی بسیج، آبروی نظام و کشور است. کسانی که اعتراض کوچکی دارند، حق ندارند به بهانه‌ی این اعتراض کوچک، بسیج یا سپاه را زیر سؤال ببرند. دیده شده که اینها چیز کوچکی را بهانه میکنند - و اگر بهانه‌ای هم نداشته باشند، گاهی بهانه میسازند - برای این‌که بسیج و سپاه را زیر سؤال ببرند. نه اینها حق دارند این کار را بکنند و نه عنصری که خود عضو مجموعه‌ی نیروهای بسیج و یک جوان حزب‌الّلهی است. او هم نباید برخوردی بکند که این نیروی عظیم و مؤمن و پاکنهاد و مؤثّر و تعیین کننده زیر سؤال برود؛ مراقب باشید.
نکته‌ی چهارم و آخر: چون نیروی مؤمن و بسیجی دارای هدف است، میفهمد چه کار میکند؛ لذا چنین نیرویی، هم امیدوار و هم شاد است. بسیجی، نیروی شاد است؛ چرا؟ چون امیدوار است. ممکن است یک جوان به منهیات و منکرات سرگرم و در لذایذ جسمانىِ پست غرق باشد و در لحظاتی از زندگیاش احساس شادی کاذب هم بکند؛ اما این شادی، شادىِ زودگذری است. آن جوانی که استعداد و هستی و وجود خود را به جریان فساد میسپارد، نمیتواند دارای یک هدف عالی باشد. اگر جوان دارای هدف عالی باشد، آن هدف مانع میشود از این‌که خود را در لجنزار و باتلاق مفاسد و منکرات گرفتار کند. کسی که هدف ندارد، در هر لحظه‌ای که به آفاق آینده و به وجود خود متوجّه شود، احساس افسردگی و غم میکند؛ ولو لذّت کاذب و زودگذری هم داشته باشد. اما جوان مؤمن و دارای بصیرت، میداند برای چه نفس میکشد و زندگی میکند؛ میداند که این دنیای سرشار از بیعدالتی و نامردمی، تشنه‌ی عدالت و چشم‌انتظار نظام و فلسفه و منطقی است که بیاید و آینده را به او نوید دهد. امروز در دنیا آن منطق قوی، آن فلسفه‌ی عمیق و آن عنصر نجات‌بخش، جز تفکّر روشنِ اسلام - البته اسلام انقلابی، نه اسلام وابسته به دستگاه قدرتهای ظالمِ این گوشه و آن گوشه‌ی دنیا - چیز دیگری نیست. اسلامی که خلفای بنیامیه و بنی‌عبّاس از آن دم میزدند و بویی از آن حقیقت نبرده بودند، نمیتواند انسانها را نجات دهد. اسلامی که میتواند تاریخ و انسانیت و جوامع و کشورها را نجات دهد، اسلامِ امام سجاد، اسلامِ امام صادق و امام باقر، اسلامِ علی بن ‌ابی طالب، اسلامِ حسین‌بن‌علی و اسلام عاشوراست. این اسلام تا پنجاه سال پیش در دنیا گم و غریب بود و نام و نشانی از آن وجود نداشت. زمزمه‌هایی در این گوشه و آن گوشه درست شد و چون صادقانه و با اراده‌ی ازلىِ حق متعال همراه بود، بتدریج گسترش پیدا کرد؛ دلها را جذب کرد؛ جوانان را با خود همراه کرد؛ این جویهای باریک از سرتاسر کشورِ حسّاس و مهم ایران به یکدیگر وصل شد و شطِّ خروشانِ متلاطم و مواجی را به وجود آورد؛ و آن وقتی که نقطه‌ی حسّاس فرا رسید، این شطِّ خروشان توانست پایه‌های ظلم و ستم را در این کشور درهم فرو ریزد و اوّلین قدم را در راه مطرح شدن عملىِ نظام اسلامی - که همان اسلام ناب است - در دنیا بردارد. شما اگر امروزِ اسلام ناب و اسلام امام سجاد و امیرالمؤمنین و امام حسین را با پنجاه سال قبل از آن مقایسه کنید، میبینید که این موجود، یکشبه ره صد ساله رفته است و چون با مجاهدتِ صادقانه همراه بوده، باز هم پیش خواهد رفت. این اسلام همان اسلامی است که در لبنان، آن معجزه را آفرید. این اسلام همان اسلامی است که امروز در سرزمین فلسطین حادثه‌ای را به وجود آورده که انگشت حیرتِ سران رژیم امریکا و صهیونیست را زیر دندانشان له کرده است.

این کانون عظیمی که شما جزو تشکیل‌دهندگانش هستید، دائماً دارد شعله‌های مقدّس و انوار تابناک خود را به سرتاسر دنیای اسلام و جهان بشریت میفرستد و آینده‌ها را روشنتر و افقها را تابناکتر میکند. این آینده، آینده‌ای است که هر جوانی را که در این کسوت و در این موضع و در این راه قرار دارد، امیدوار میکند؛ و امید به انسان شادی میبخشد. بعضی کسان میگویند: چرا جوانان بسیجی در مراسم مختلف، سینه میزنند و گریه میکنند؟ اگر این شور و شیدایىِ جوانان عزیز ما برای حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها و این گوهرهای تابناکِ والای بشری و بندگان برگزیده‌ی خدا، با اشک و سوز دل همراه است، اما باطنش نور امید و شادىِ معنوی را میتاباند. جوان بسیجی شاد است - شاد واقعی و حقیقی - این امید و شادی را پاس بدارید و از همه‌ی توان و نیروی خود استفاده کنید.
همه‌ی مسؤولان باید به قدر مقدور خودشان، به مجموعه‌های بسیجی و به نیروی مقاومت بسیج کمک کنند و برنامه‌های لازم را برای آنها میسّر نمایند. وجود این همه جوان مؤمن، از جمله امتیازات اختصاصی و استثنایی نظام جمهوری اسلامی است. این را باید قدر بدانند. باید از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از صمیم قلب تشکّر کنیم که این زحمات را بر دوش دارند و تلاش میکنند؛ البته خود اینها هم بسیجیاند. آن روزی که اینها در سنینِ جوانانِ امروز بودند و وارد این راه شدند، دانشجو یا شبیه دانشجو بودند؛ جوانان بسیجیای بودند که با استقامت در این راه، بحمداللَّه مسؤولیتهای سنگینی را بر دوش گرفتند.
یقیناً شما جوانان با این شور و این ایمان و این احساسات پاک خواهید توانست خودتان را مصداق این آیه‌ی شریفه قرار دهید: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه». صدقِ عهد و پیمان با خدا این است؛ این عهد و پیمان را مستحکم کنید و پاس بدارید. ارتباط خود را با خدا روزبه‌روز مستحکم‌تر کنید و پیوند با مناجات و تضرّع را از دست ندهید. این پیوندی است که دلهای شما را روشن و منوّر خواهد کرد.

معجزه انقلاب اسلامی در دهه پنجاه، و معجزه جنگ هشت ساله در دهه شصت اتّفاق افتاد. اوایل جنگ، بعضی از برادرانِ عادت‌کرده به بخشنامه‌ها و دستورالعملهای سنّتىِ نظامی، میگفتند شما چه میگویید!؟ در مقابل پنجاه تانک، پنجاه تانک لازم است. عراق وقتی پنجاه تانک به میدان میآورد، باید با پنجاه تانک با او مقابله کرد؛ ولی ما نداریم! راست هم میگفتند؛ نداشتیم. من خودم یک شب رفتم تعداد تانکهای تیپی را که به طور سازمانی باید در حدود صدوبیست دستگاه تانک میداشت، شمردم؛ دیدم هفده تانک دارد! یک تیپ ارتشی در دُبّ حردان جلوِ نیروهای عراقی مستقر شده بود؛ اما به جای صدوبیست تانک، هفده دستگاه تانک داشت! میگفتند نمیشود؛ اما جوان ایرانی نشان داد که میشود. جوان بسیجی، جوان سرباز، جوان افسر - چه ارتشی و چه سپاهی - معجزه آفرید و نشان داد که میشود.
آن نیروی مجهّز به همه ابزارهای مدرن جنگی، نیامده بود که برود. مگر ارتش عراق به ایران آمده بود که برگردد؟ اگر میخواست برگردد، نمیآمد. آمده بود که خوزستان را از آنِ خود کند؛ منابع نفت را از جمهوری اسلامی بگیرد و این ننگ و ذلّت را بر پیشانی جمهوری اسلامی ابدی کند و بگوید جمهوری اسلامی نتوانست یک استان ثروتمند و نفت‌خیز خودش را حفظ کند. اما پس از مدتی آنها مجبور شدند بعد از تحمّل آن همه خسارت و دادن پنجاه، شصت هزار اسیر، راهشان را کج کنند و از زیر تازیانه خشم و اراده جوانان ما بیرون بروند و به کشور خودشان برگردند. بعد نیز همه دنیا تصدیق کردند که آنها متجاوز بوده‌اند؛ یعنی هم از لحاظ نظامی مغلوب شدند، هم از لحاظ سیاسی شکست خوردند. چه کسانی این کار را کردند؟ جوانان ما کردند. این معجزه بود. جوان ایرانی که در دهه‌های پنجاه و شصت آن معجزه‌ها را آفرید، چرا در دهه‌های هشتاد و نود نتواند معجزه کند؟ چرا نتواند آن معجزه عظیم را نهادینه کند و در سطح جهان گسترش دهد؟ چرا نتواند الگو شدن جوان ایرانی را برای همه جوانان دنیا به طور تردیدناپذیر ثبت کند؟ چه دلیلی دارید؟ این شدنی است.
من به مسؤولان عرض میکنم، به جوانان ما مناعت طبع و عفّت اخلاقی و اطمینان به نفس و اعتماد به خود و صداقت و شجاعت بیاموزید؛ در آنها اراده پولادین و انضباط اجتماعی و وجدان کاری به وجود آورید؛ بعد هم برایشان برنامه‌ریزی کنید. این کارها شدنی است و این آینده محقّق خواهد شد.
آن کسانی که توانستند در طول بیست‌ودو سال این کشور را از این همه گردنه و گذرگاهِ دشوارِ پُرخطر عبور دهند، باز هم میتوانند. چرا در خودتان یأس میپرورانید؟ چرا یأس درونىِ خودتان را به دیگران تراوش میدهید؟ اگر تو مأیوسی، کنار بنشین؛ میدان بده تا این همه جمعیت در راهِ خودشان بروند. یأسِ یک شخص یا یک مجموعه آدم، نباید بتواند جلوِ راه یک ملت عظیم‌الشّأن را بگیرد. من میگویم به جای تملّق گفتن از جوانان، با آنها با صراحت و صداقت حرف بزنید؛ مشکلات و امکانات را بگویید؛ بعد هم در خدمت فراهم کردن امکانات و برداشتن مشکلات قرار گیرید. آن‌گاه خود این جوانان لشکر شما میشوند و به شما کمک خواهند کرد تا مشکلات را برطرف کنید. در روابط انسانی، جوان از هیچ چیز بیشتر از صداقت خوشش نمی‌آید.
به نظر من خود شما جوانان بزرگترین مسؤولیت را دارید؛ مسؤولیتی که میتوانید آن را انجام دهید. عزیزان من! هر جوانی دوست میدارد کشوری که در آن زندگی میکند و خاکی که از آن روییده، عزیز، سربلند، مقتدر و برخوردار از همه زیباییها و نیکیها باشد؛ دلش میخواهد جامعه متمدّنی داشته باشد؛ دلش میخواهد از پیشرفتهای علمی و عملی برخوردار باشد. این آرزوی هر جوانی است. برای این، دو راه در پیش است: یک راه واقعی، یک راه کاذب و بدلی. راه واقعی را باید پیدا کرد، زحمات آن را پذیرفت و هزینه‌اش را هم باید پرداخت.
راه واقعی چیست؟ این است که جوان ایرانی تصمیم بگیرد در زمین خود، بذر خود را بپاشد؛ از اندوخته و ثروت فرهنگی خود استفاده کند؛ اراده‌ی خودش را به کار گیرد؛ برای شخصیت و استقلالِ خود ارزش قائل شود؛ جامه عاریت نخواهد و دنبال تقلید و عاریه‌گیرىِ الگوهای بیگانه نباشد.

شما امروز فلسطین را نگاه میکنید و به هیجان میآیید. این دختر عزیز ما میگوید که ای کاش مدّ نگاه ما به فلسطین میرسید. میدانید فلسطینیها از چه کسی یاد گرفتند؟ پنجاه سال است که فلسطین اشغال شده است؛ بیست سال و پنجاه سال پیش هم فلسطین جوان داشت. این جوان فلسطینی که این گونه به میدان آمده، از چه کسی یاد گرفته و الگوی او کیست؟ الگوی او جوانِ مبارزِ مؤمنِ بااخلاصِ لبنانی است. این را من نمیگویم، خودشان میگویند. در تظاهراتی که در نوار غزّه و ساحل غربی رود اردن - که منطقه فلسطینینشین است - راه میاندازند، عکس رهبر حزب‌اللَّه لبنان - سید حسن نصراللَّه - را سر دست بلند میکنند و راه میبرند. آنها پرچم حزب‌اللَّه لبنان را روی گنبد مسجدالاقصی نصب کردند. البته صهیونیستها نگذاشتند آن‌جا بماند، اما آنها آمدند نصب کردند. بنابراین او شد الگوی جوان فلسطینی. تلویزیون «المنار» حزب‌اللَّه لبنان - که به نظرم روزی بیست ساعت برنامه پخش میکند - بیشترین بینندگانش در داخل فلسطین اشغالی هستند! نه فقط برنامه‌های آن را میبینند، بلکه مثل تشنه، جرعه، جرعه‌اش را مانند آب گوارا مینوشند.
الگوی جوان لبنانی چه کسی است؟ حزب‌اللَّه لبنان از کجا جوشید؟ او روی کدام سرزمین رویید؟ الگوی او شمایید. او همین شعارهای شما را میدهد؛ همین کارهای شما را میکند؛ همان پیشانیبند شما را به پیشانیاش میبندد؛ مثل رژه نظامی بسیج، رژه میرود. بنابراین الگوی آن جوان، سرداران و رزمندگان شهیدی هستند که در خود گیلان امثال آنها را کم نداریم. آنها فداکاری و برای خدا حرف زدن و برای خدا کارکردن را از اینها یاد گرفتند. شهید املاکىِ شما - جانشین فرمانده لشکر گیلان - وقتی در میدان جنگ در معرض بمباران شیمیایی بود و بسیجىِ بغل دستش ماسک نداشت؛ او ماسک خودش را برداشت و به صورت بسیجىِ همراهش بست! قهرمان یعنی این. البته هر دو شهید شدند؛ اما این قهرمانی ماند؛ اینها که از بین نمیرود؛ «ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل اللَّه امواتا بل احیاء»؛ اینها زنده‌اند؛ هم پیش خدا زنده‌اند، هم در دل ما و در فضای زندگی و ذهنیّت ما زنده‌اند. پدر شهیدی از همین شهرهای گیلانِ شما، وقتی جوانش را با گلوی بریده از جبهه برگرداندند، گلوی بریده بچه‌اش را بوسید؛ اما آه نکشید! اینها الگوست. این الگوها را از من و شما بگیرند و قدر این چهره‌ها را در چشم من و شما بشکنند، بعد به جایش الگوهای دروغین و جعلىِ خودشان را بیاورند؛ ارزشهای ما را بگیرند، ارزشهای خودشان را جایگزین کنند.

سال گذشته ما تجربه کوچکی کردیم. قبل از تابستان، من از سازمان بسیج سپاه پاسداران و از جهاد سازندگی مشترکاً خواستم برای تابستان جوانان یک برنامه‌ریزی فوری بکنند. خیلی هم نخواستیم به تبلیغات بپردازیم و سر و صدای آن را مطرح کنیم. بعد از تابستان، گزارشی که به من دادند، شگفت‌آور بود. نیروهای بسیج با نیروهای جهاد سازندگی - که امسال با وزارت کشاورزی ادغام شدند و وزارت جهاد کشاورزی را به وجود آوردند - همکاری کردند و عنوان آن را «بسیج سازندگی» گذاشتند. از چندی پیش سفارش کردم و الان هم به این دو سازمان - یعنی جهاد کشاورزی و بسیج - و نیز به آموزش و پرورش از همین‌جا توصیه میکنم که برنامه‌ریزی کنند. میتوانند برای جوانها به میزان زیادی کارهای موقّت - حتی در دوره تابستان - پیدا کنند. زمینه اشتغال در این کشور زیاد است. همّت و تلاش پیگیرِ مسؤولان لازم است تا بتواند این خیل عظیم جوانان را به کارهای مولّد و پیشبرنده سرگرم و مشغول کند. زندگی مادّی و معنوىِ یک ملت به کار و عمل وابسته است. برنامه‌های خوبی در سال 79 - بخصوص در این یکی دو ماه آخر سال - طرّاحی شده و نشستهای خوبی داشته‌اند. بنده هم مؤکّداً توصیه کرده‌ام که این مسأله به طور جدّی دنبال شود. بحمداللَّه رئیس جمهور محترم و مسؤولان دولتی در این قضیه به طور جدّی وارد شده‌اند. بنابراین امسال میتواند سال اشتغال باشد.

ایشان‌، جوانی‌، طالب‌ علم‌ بودن‌، آزاداندیشی‌، آرمانگرایی‌ و در صحنه‌ بودن‌ را از ویژگیهای‌ ممتاز قشر دانشجو بیان‌ و خاطرنشان‌ کردند فعال‌ بودن‌، در میدان‌ عمل‌ رفتن‌، تن‌ به‌ حادثه‌ دادن‌، و عمل‌ خالصانه‌ برای‌ اهداف‌ متعالی‌ از ارزشهای‌ والای‌ بسیجی‌ بودن‌ است‌.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ با انتقاد از کسانی‌ که‌ سعی‌ دارند نام‌ زیبای‌ بسیجی‌ را از ذهن‌ جامعه‌ محو نمایند، تأکید کردند: بسیاری‌ از پیشرفتها و موفقیتهای‌ نظام‌ اسلامی‌ در عرصه‌های‌ مختلف‌ مرهون‌ تفکر و عمل‌ بسیجی‌ است‌.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ یکی‌ از موفقیتهای‌ نظام‌ اسلامی‌ را بهره‌مندی‌ از پشتیبانی‌ و احساسات‌ خردمندانه‌ و آگاهانه‌ دانشجویان‌ ارزیابی‌ کردند و با اشاره‌ به‌ روحیه‌ عدالتخواهانه‌، ظلم‌ستیزی‌، ایستادگی‌ در برابر دشمن‌ و مخالفت‌ با به‌ یغما رفتن‌ منابع‌ کشور بوسیله‌ غارتگران‌ بین‌المللی‌ در دانشجویان‌ افزودند: این‌ مسایل‌ از ابتدای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ از شعارهای‌ اساسی‌ و عملی‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ بوده‌ است‌ لذا دانشجویان‌ همواره‌، همراه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ بوده‌ و هستند.
رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با اشاره‌ به‌ تلاش‌ برنامه‌ریزی‌ شده‌ و گسترده‌ دشمن‌ برای‌ ایجاد جدایی‌ میان‌ قشر دانشجو و نظام‌ اسلامی‌ و اخلال‌ در حرکت‌ انقلاب‌ تصریح‌ کردند: امروز جنگی‌ حقیقی‌ در عرصه‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ وجود دارد و دانشجوی‌ بسیجی‌ باید در این‌ میدان‌ مدبرانه‌، آگاهانه‌ و با برنامه‌ریزی‌ و با شناخت‌ نقشه‌ دشمن‌ و پرنشاط و فعال‌ حضور داشته‌ باشد.
ایشان‌ در تبیین‌ تهاجم‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ دشمن‌ افزودند: دشمن‌ با صرف‌ پولهای‌ کلان‌ و با استفاده‌ از عناصر وابسته‌ تلاش‌ دارد، از طریق‌ راههای‌ مختلف‌ فرهنگی‌، ایجاد اخلالهای‌ اقتصادی‌، ایجاد ناامنی‌، سست‌ کردن‌ عزم‌ مسؤولان‌ و اثرگذاری‌ بر بدنه‌ دانشجویی‌ کشور به‌ اهداف‌ خود دست‌ یابد.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ تحلیل‌ صحیح‌ و کارشناسانه‌ مسایل‌ اساسی‌ کشور و جهان‌ اسلام‌ را از وظایف‌ مهم‌ دانشجویان‌ بسیجی‌ به‌ منظور مقابله‌ با تهاجم‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ دشمن‌ برشمردند و تأکید کردند: بررسی‌ مسأله‌ عدالت‌ به‌ عنوان‌ خشکاننده‌ ریشه‌ فقر، فساد و تبعیض‌ از جمله‌ مسایل‌ اساسی‌ کشور می‌باشد که‌ تحقق‌ آن‌ نیازمند برنامه‌ریزی‌ و عمل‌، و پرهیز از شعار و حرف‌ است‌.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ پیروزی‌ مقاومت‌ اسلامی‌ لبنان‌ و انتفاضه‌ مردم‌ مسلمان‌ فلسطین‌ را از جمله‌ مسایل‌ مهم‌ و قابل‌ بررسی‌دنیای‌ اسلامی‌ برشمردند و افزودند: دانشجویان‌ بسیجی‌ باید به‌ دنبال‌ تحلیل‌ این‌ پدیده‌ باشند که‌ چرا در این‌ مقطع‌، فردی‌که‌ به‌ عنوان‌ قصاب‌ و جلاد فلسطینیان‌ شهرت‌ دارد، در رأس‌ رژیم‌ جعلی‌ صهیونیستی‌ قرار می‌گیرد و نباید نسبت‌ به‌ این‌مسایل‌ بی‌تفاوت‌ بود.

هرجایی که این جرأت همراه با ایمان بود، ما پیشرفت داشته‌ایم. نهادهای انقلابی این‌گونه بودند. نهادهای انقلابی به خاطر اتّکای به نفس، به خاطر جرأت در اقدام، به خاطر توکّل به خدا، به خاطر باور به نیروی ذاتی خود، در هرجا وارد شده‌اند، توانسته‌اند کارِ خوب انجام دهند. نیروهای مؤمنی که در میدان دفاع هشت ساله، آن همه ابتکار به‌خرج دادند - چه سپاه پاسداران، چه نیروهای مؤمن ارتش، چه این بسیج عظیم مردمی - کارهای معجزه‌آسایی کردند. جهاد سازندگی نیز همین‌طور است. البته جهاد سازندگی با وزارت کشاورزی ادغام شده است؛ اما توقّع و انتظار این است که همان خصوصیات مثبت و قوی، همان تکیه به نیروی ذاتی خود - که یقیناً نیروهای مؤمن و متعهد وزارت سابق کشاورزی هم از آن استقبال میکنند - همان روحیه‌ای که جهاد سازندگی را به‌وجود آورد، این وزارت جدید را - که وزارت جهاد کشاورزی است - شکل دهد تا بتواند مشکلات کشاورزی، مشکلات روستاها، مشکلات صنایع جنبی در روستاها و مشکل مهاجرت را حل کند. در همه بخشها - چه بخشهای اقتصادی، چه بخشهای فرهنگی - آن چیزی که میتواند گره‌ها را باز کند، حضور عناصر مؤمن، عازم، خودباور، متّکی به خدا و معتقد به مردم در رأس کار است. همینها میتوانند مشکلات اقتصادی را هم برطرف کنند. هرجا مشکلی برای ما باقی مانده، به خاطر این است که خودباوری و اتّکای به خدا و باور ایمان و محبت مردم در آن‌جا ضعیف شده است. مسؤولان - چه در مجلس و چه در دولت - نباید بگذارند این باورها در بخشهای فرهنگی و اقتصادی ضعیف شود.

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی در دیدار جمعی‌ از مسؤولان‌ بسیج‌ و بسیجیان‌ نمونه‌، تشکیل‌ بسیج‌ مستضعفین‌ را یکی‌ از برکات‌ بسیار بزرگ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و امام‌ بزرگوار دانستند و با اشاره‌ به‌ غوغای‌ جنگ‌ حق‌ و باطل‌ در دنیای‌ امروز تأکید کردند: جبهه‌ باطل‌ با تمام‌ توان‌ سیاسی‌، نظامی‌ و اقتصادی‌ خود در مقابل‌ جبهه‌ حق‌ در حال‌ عقب‌ نشینی‌ و شکست‌ تدریجی‌ است‌.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ بسیج‌ را به‌ معنای‌ حضور داوطلبانه‌، عاشقانه‌ و آگاهانه‌ انسانهای‌ کارآمد به‌ هنگام‌ نیاز، در صف‌ مقدم‌ عرصه‌های‌ مختلف‌ انقلاب‌ اسلامی‌ برشمردند و افزودند: هر انسان‌ عاقل‌ و منصفی‌، هر مجموعه‌ای‌ دارای‌ انسانهای‌ با چنین‌ خصوصیاتی‌ که‌ در کشور بسیار فراوان‌ وجود دارد و پایه‌ اصلی‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ را تشکیل‌ می‌دهند، ستایش‌ و تحسین‌ می‌کند.
ایشان‌ با اشاره‌ به‌ وظیفه‌ خطیر و تعیین‌کننده‌ نیروی‌ مقاومت‌ بسیج‌ بگونه‌ای‌ منعطف‌ و فراگیر برنامه‌ریزی‌ کند که‌ تمام‌ انسانهای‌ کارامد در سطوح‌ مختلف‌ که‌ دارای‌ روحیه‌ بسیجی‌ هستند، در این‌ مجموعه‌ بزرگ‌ و فراگیر، فعالیت‌ نمایند.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ با اشاره‌ به‌ تلاش‌ دشمن‌ برای‌ ضربه‌ زدن‌ به‌ مجموعه‌ تأثیردر بقاء و تداوم‌ نظام‌ اسلامی‌، بسیج‌ را یکی‌ از این‌ مجموعه‌ها دانستند و تأکید کردند: مسؤولین‌ بسیج‌ باید با مراقبت‌ و هوشیاری‌، از ایجاد هرگونه‌ خدشه‌ در بسیج‌ و بهانه‌جویی‌ دشمن‌ و بدخواهان‌ جلوگیری‌ کنند.
رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ لزوم‌ دقت‌ برای‌ جلوگیری‌ از نفوذ آفت‌ انگیزه‌های‌ دنیاطلبانه‌ در بدنه‌ اداره‌کننده‌ بسیج‌ را مورد تأکید قرار دادند و افزودند: بر خلاف‌ دنیاطلبی‌، حرکت‌ و تلاش‌ خالصانه‌ در دنیا برای‌ اقامه‌ حق‌ از مقدس‌ترین‌ تلاشها است‌ که‌ تمام‌ لحظات‌ آن‌ به‌ عنوان‌ حسنه‌ در نزد خداوند ثبت‌ خواهد شد.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌، با اشاره‌ به‌ جنگ‌ بلندمدت‌، عظیم‌ و پنهانی‌ حق‌ و باطل‌ در دنیا ، حرکت‌ جبهه‌ حق‌ را به‌ رغم‌ تمام‌ جنجالها و تبلیغات‌ جبهه‌ باطل‌، رو به‌ جلو ارزیابی‌ و خاطر نشان‌ کردند: پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ و حرکت‌ انتفاضه‌ مردم‌ مسلمان‌ فلسطین‌ جلوه‌هایی‌ از شکست‌ تدریجی‌ جبهه‌ باطل‌ است‌.
ایشان‌ با اشاره‌ به‌ گسترش‌ تفکرات‌ معنوی‌ و دینی‌ در سراسر جهان‌ تأکید کردند، پیشروی‌ تدریجی‌ جبهه‌ حق‌ نسبت‌ به‌ گذشته‌ بسیار قابل‌ توجه‌ بوده‌است‌ و سر انجام‌ با ظهور امام‌ زمان‌ (عج‌) غلبه‌ حق‌ بصورت‌ مطلق‌ تحقق‌ خواهد یافت‌.
خاطرنشان‌ می‌شود در این‌ دیدار فرمانده‌ کل‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌، فرمانده‌ نیروی‌ مقاومت‌ بسیج‌، مسؤولین‌ ستاد نیروی‌ مقاومت‌ بسیج‌، فرماندهان‌ اردوی‌ رزمی‌ ـ فرهنگی‌ امام‌ علی‌ (ع‌) و تعدادی‌ از بسیجیان‌ منتخب‌ از رده‌های‌ مختلف‌ حضور داشتند.

ایشان‌ در بخش‌ دیگری‌ از سخنان‌ خود با تجلیل‌ از ایثار و فداکاری‌ نیروهای‌ نظامی‌، بسیج‌ و انتظامی‌ استان‌ مرکزی‌ در دوران‌ دفاع‌ مقدس‌ و گرامیداشت‌ یاد و خاطره‌ شهدا و سرداران‌ شهید این‌ استان‌ تأکید کردند: هر کس‌ که‌ به‌ آینده‌ این‌ ملت‌ و کشور اهمیت‌ می‌دهد باید به‌ نیروهای‌ مسلح‌ و خانواده‌های‌ شهدا احترام‌ بگذارد.

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ با انتقاد از افراد بی‌اطلاعی‌ که‌ تلاش‌ دارند حماسه‌های‌ دوران‌ دفاع‌ مقدس‌ و ایثارگریهای‌ شهیدان‌ و رزمندگان‌ اسلام‌ را زیر سؤال‌ ببرند، خاطرنشان‌ کردند: اگر این‌ جوانان‌ پرشور بسیجی‌ و نیروهای‌ ارتش‌ و سپاه‌ با جان‌ خود در مقابل‌ دشمن‌ مقاومت‌ نکرده‌ بودند، امروز ملت‌ ایران‌ باید از کوتاه‌ آمدن‌ در مقابل‌ دشمن‌، احساس‌ شرمساری‌ و خجالت‌ می‌کرد.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ با اشاره‌ به‌ حضور جوانان‌ پرشور و داوطلب‌ بسیجی‌ در جامعه‌ همچون‌ دوران‌ دفاع‌ مقدس‌، بسیجی‌ بودن‌ را یکی‌ از بزرگترین‌ ارزشها دانستند و تصریح‌ کردند: هر یک‌ از آحاد قشرهای‌ مختلف‌ جامعه‌ که‌ دارای‌ روحیه‌ احساس‌ مسؤولیت‌ و ایمان‌ باشد، بسیجی‌ است‌ که‌ این‌ روحیه‌ باید بیش‌ از پیش‌ در جامعه‌ تقویت‌ شود.

بر این توفیق بزرگ که توانستم در جمع جوان و پُرنشاط شما بسیجیان عزیز شرکت کنم، خدای متعال را سپاسگزارم. وجود بسیج باید ما را وادار به شکر الهی کند؛ نشاط جوانان بسیجی باید ما را وادار به شکر الهی کند؛ توسعه روزافزون کیفی و کمّی بسیج، جداگانه باید ما را وادار به شکر و سپاس الهی کند. امروز که در دنیای اقتدار سیاسی و استکبار اقتصادی و سیاسی در سراسر عالم، همه عوامل در سمت و سوی آن است که از جوانان دنیا، بخصوص از جوانان کشورهای اسلامی موجوداتی بیحال و بیانگیزه بسازند؛ نسل جوان کشورهای اسلامی را به انسانهای کم‌خاصیت و بیخطر برای خودشان تبدیل کنند - که این کار را هم در کشورهای گوناگون جهان سوم و بخصوص در کشورهای اسلامی میکنند؛ و البته خود کشورهای مقتدر سیاسی دنیا هم چه بخواهند، چه نخواهند، گریبانشان در دست بلای فساد و اعتیاد و انحراف نسل جوانشان هست - در چنین دنیایی، انسان ببیند نسل جوان کشور ما در میان خود، انبوه عظیمی از دختران و پسران را پرورش میدهد که با انگیزه، در میدان علم، در میدان دین، در میدان جهاد، در میدان حضور سیاسی، در میدان نشان دادن اقتدار و نشاط به چشمهای حیرت‌زده و دلهای ناباور دنیا حضور دارند؛ این جای شکرگزاری دارد. من خدای متعال را به خاطر وجود بسیج، وجود شما، نشاط و نیرو و ایمان شما و آمادگی شما فرزندان عزیزم سپاسگزارم.
امروز این اردوی رزمی، فرهنگی در حالی تشکیل شده است که جمع کثیری از جوانان امّتِ اسلام، در خودِ فلسطین و در خودِ قدس شریف، پرچم جهاد را برافراشته‌اند و با جان خودشان، با تن خودشان، با سرمایه حیات خودشان؛ از عزّت خود، از هویّت خود و از هستی خود دفاع میکنند و به مجاهدت میپردازند و در خارج از کشور فلسطین عزیز - در دیگر کشورهای اسلامی - به نام و یاد آنها و به عنوان همدردی با آنها شعار میدهند و حضور خودشان را اعلام میکنند. در چنین شرایطی است که اردوی بزرگ شما در این جا تشکیل شده است.
یک مطلب درباره بسیج عرض میکنم، یک مطلب درباره فلسطین. درباره بسیج سخن من این است که سیاستِ مراکز اقتدار بین‌المللی از اوایل این قرن تا امروز، همیشه این بوده است که ملتها را از معادله قدرت جدا کنند؛ یعنی از آن روزی که کشورهای اروپایی و بعد امریکا برنامه‌ریزی کردند که بخصوص اختیار کشورهای اسلامی این منطقه را در دست گیرند؛ از نفتشان استفاده کنند، از موقعیت سوق‌الجیشیشان استفاده کنند، از بازارهای مصرفشان استفاده کنند، از نیروی کار ارزانشان استفاده کنند؛ یک تصمیم اساسی و حیاتی دیگر هم در کنار این گرفته شد و آن تصمیم این بود که ملتهای این منطقه را از معادلات قدرت کنار بگذارند؛ چون اگر ملتها در معادله قدرت وارد شوند، دستگاه اقتدارطلبِ استکبار، شکست خورده است. ملتها را چطور کنار بگذارند؟ راه این که ملتها در قضایای این منطقه سخنی و نقشی و عزمی نداشته باشند، این بود که در رأس کشورها، عناصر طرفدار خود را که با مردم هیچ نسبتی و در میان مردم هیچ محبوبیتی نداشتند، سرکار بیاورند. نمونه‌اش در ایران ما، آدمی مثل رضاخان بود؛ بعد هم پسر رضاخان. اینها هیچ ارتباطی با مردم نداشتند. وقتی در یک کشور مثل ایران یا مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا و یا کشورهای دیگری در این منطقه، ملتها مواجه با قدرت، با حکومت و زمامدارىِ چنان انسانهایی میشوند، بدیهی است که از آنها پشتیبانی نمیکنند. وقتی ملت از زمامدار پشتیبانی نکرد، اختیار این زمامدار در دست آن مرکز اقتدار خارجی است. بگوید بکن، مجبور است بکند؛ بگوید نکن، مجبور است نکند؛ بگوید صلح خاورمیانه را به رسمیت بشناس، مجبور است بشناسد؛ بگوید قیمت نفت را این قدر پایین بیاور، مجبور است پایین بیاورد؛ بگوید فلان فرد را از دولت خود کنار بگذار، یا فلان فرد را در داخل دولت خود به فلان کار بگمار، مجبور است بکند! چرا مجبور است؟ چون اگر نکند، با خشم مرکز اقتدار جهانی مواجه میشود و ملتی هم ندارد که از او پشتیبانی کند. نتیجه این میشود: تصمیم‌گیری در این کشورها به‌وسیله زمامداران فاسد و خود فروخته، میشود تصمیم‌گیرىِ دستگاههای اقتدار جهانی؛ یعنی همان چیزی که ما از اوّل انقلاب به آن «استکبار» گفته‌ایم؛ آن که ملتها را خُرد میشمارد؛ آن که به حقوق ملتها اعتنا نمیکند؛ آن که منافع ملتها را در نظر نمیگیرد. این سیاست استکبار بوده؛ این کار را هم کرده‌اند. در ایران عزیز ما، قبل از انقلاب دهها سال این سیاست دنبال شد. در کشورهای دیگر هم اگر نگاه کنید - من اسم نمیآورم و زمان معیّن نمیکنم - میتوانید نمونه‌های متعدّدی را ببینید. نقطه مقابل این چیست؟ نقطه مقابل این است که ملت در یک کشور، در معادله قدرت وارد شود؛ «آری» و «نه» بگوید؛ خواست خود را علنی کند؛ حقوق خود را مطالبه کند؛ در مسائل کشورش با چشم باز، با عزم راسخ، با قدم ثابت و استوار دخالت کند. این کار را انقلاب عظیم اسلامی ما و رهبر بی‌نظیر این انقلاب، در این کشور - که مانند طلسمی بسته شده بود - باز کردند؛ این کار را راه انداختند. قبل از انقلاب، دهها سال در این کشور نام مجلس و انتخابات و از این رقم چیزها بود. این مردم در آن دوران یک مرتبه پای صندوق انتخابات نمیرفتند؛ انتخابات نمیشناختند؛ دولت را نمیشناختند؛ از تصمیمها خبر نداشتند؛ همه چیز در غیاب ملت رقم میخورد و تصمیم گرفته میشد و عمل میشد. از اوّلِ انقلاب، این ملت است که در وسط میدان است. مسؤولان کشور اگر تصمیمی میگیرند، اگر شجاعتی به خرج میدهند و اگر اقدام راسخی میکنند، به پشتیبانی این ملت است. ملت وقتی در یک کشور وسط میدان باشد، در معادله قدرت، شریک و سهیم میشود. دیگر نه قدرتهای زورگوی بین‌المللی میتوانند چیزی بر او تحمیل کنند یا کسی را بر گُرده‌ی او سوار کنند؛ نه زمامداران میتوانند ضعف نشان دهند و تسلیم خواست بیگانگان شوند؛ چون ملت مطالبه میکند.
آحاد ملت ایران اسلامی در میدانند. البته انگیزه‌ها همه جا یکسان نیست؛ نشاطها و اراده‌ها، مانند هم نیست؛ همه یکسان حاضر نیستند در راه هدفهای عالی کشور و ملتشان سرمایه‌گذاری و اقدام کنند. یکی حاضر است جان بدهد، یکی حاضر است مالش را بدهد، یکی حاضر است مقداری وقتش را بدهد، یکی حاضر است چند کلمه حرف زدنش را بدهد، یکی حاضر است تماشاچی باشد و تحسین کند. همه یکسان نیستند. در میان آحاد عظیم ملتِ شصت و پنج میلیونی ما، کسانی که اگر جان لازم باشد، میدهند؛ اگر مال لازم باشد، میدهند؛ اگر حضور به تن و جسمشان لازم باشد، آن را حاضر میکنند؛ اگر بحث سازندگی باشد، پا وسط میدان میگذارند؛ اگر بحث دفاع باشد، در وسط میدان میآیند؛ اگر لازم باشد برای هدفهای کشور، خود را از لحاظ علمی آماده کنند، این کار را میکنند؛ هرچه هدفهای والا از آنها بخواهند، حاضرند آن را تقدیم بکنند؛ آن جمعی که این خصوصیت را دارند، اسمشان بسیج است. بسیج معنایش این است که دستگاههای مسؤول کشور برای باز کردن گره‌های بزرگ، برای برداشتن قدمهای بلند و برای دفاع از کشور، فقط به سازمانهای رسمی و دولتی تکیه نکنند. در جنگ، ما سازمانهای مسلّح نیرومندی داریم؛ ارتش و سپاه را داریم؛ اما آن روزی که میدان دفاع از مرزهای کشور یا از استقلال کشور یا از سربلندی کشور مطرح باشد و باز بشود، این فقط سازمانهای رسمی نیستند که وارد میدان میشوند؛ بلکه آحاد ملت به اینها کمک میکنند و وارد میدان میشوند؛ همچنان که در طول این بیست سال در دوران جنگ و قبل از جنگ و بعد از جنگ وارد شدند. این معنای بسیج است. بسیج، یعنی حضور بهترین و با نشاطترین و باایمان‌ترین نیروهای عظیم ملت در میدانهایی که برای منافع ملی و برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد. همیشه بهترین و خالصترین و شرافتمندترین و پُرافتخارترین انسانها، این خصوصیات را دارند. بسیج در یک کشور، معنایش آن زمره‌ای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه‌گذاری کنند؛ که آسان هم نیست. خدا را شکر میکنیم که از روز اوّلِ انقلاب، نیروی خود جوش مردم در همه میدانها حاضر بود و امام، قدر این نیرو را دانست و آحاد ملت قدر این جریان جوشنده عظیم را در میان خودشان دانستند؛ آنهایی که خودشان حاضر نبودند، یا آمادگی نداشتند که در این میدانهای خطر وارد شوند، آن جوانان آماده و عناصر از خود گذشته را تحسین و تشویق کردند. این آن چیزی است که دستگاههای اقتدار جهانی را، دستگاههای استکبار را، آن کسانی را که میخواهند سرنوشت کشورها و ملتها را بناحق در دست گیرند، خشمگین میکند.
این‌جاست که باید راز حمله تبلیغاتی به بسیج را فهمید. چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت میشود؟ چرا کسانی که همیشه چشم به دهان بیگانگان دارند تا حرف آنها را تکرار کنند، نسبت به بسیج زبان به ناسزا میگشایند و بسیج را که در خور تشریف و تعظیم و تحسین است، مورد اهانت و بیمهری قرار میدهند؟ چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی، در حفظ افتخارات ملی، در تأمین منافع ملی و بالاخره و بالاتر از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی میدانند؛ به جدّ با بسیج دشمنند؛ اما دشمنی آنها فایده‌ای ندارد.
امروز بحمداللَّه جوانان ما از قشرهای مختلف، در بسیج احساس حیات و نشاط میکنند؛ نسل جوان ما قدر میشناسد. امروز در انبوه عظیم جوانان بسیجی ما، برجستگان حوزه و دانشگاه، طلبه فاضلِ ممتاز، دانشجوی درجه یک ممتاز، برنده مدالهای بالای مسابقات علمی جهان، دانش‌آموز ممتاز دبیرستانها، کارگر ممتاز کارخانه‌ها، فرد ممتازِ در بخشهای مختلف، قاری ممتاز، هنرمند ممتاز، استاد ممتاز و ممتازان قشرهای مختلف، حضور دارند و اجتماع کرده‌اند. مگر دشمن میتواند این ارزش والا را با این تبلیغات خصمانه و بیهوده در چشم مردم پایین بیاورد؟
من به شما جوانان عزیز، به شما پسران و دختران بسیجىِ مؤمن، از هر قشری هستید، عرض میکنم: عزیزان من! کشور مال شماست؛ کشور متعلق به نسل جوان است؛ شما باید این کشور را بسازید؛ شما باید پایه‌های مجد و عظمتی را که این انقلاب و دست توانای معمار انقلاب بنا گذاشته است، حفظ کنید و بالا ببرید؛ شما باید با نیروی خود، با اراده خود، با دانش خود و با ایمان خود، عقب‌ماندگیهای چندده‌ساله دوران قبل از انقلاب را جبران کنید. در میان جوانان، هرکس که این احساس مسؤولیت و این احساس علاقه به اهداف را، همراه با اخلاص در وجود خود حس میکند، او بسیجی است. چه در نیروی مقاومت باشد، چه نباشد؛ چه رسماً کارت بسیج گرفته باشد، چه نگرفته باشد. آن کسی که با ایمان است، آن کسی که دنبال اهداف والاست، آن کسی که حاضر است از وجود خود برای کشورش، برای اسلامش، برای نظام اسلامی و برای آحاد ملتش، با وجود خود، با استعداد خود، با جان و تن خود سرمایه‌گذاری کند، او بسیجی است؛ در هر کجا که باشد. افتخار کنند جوانان عزیز بسیجی ما در گردانهای مخصوص بسیج - گردانهای عاشورا و یازهرا در نیروی مقاومت، در بخشهای مختلف بسیج - که توانسته‌اند با حضور سازمانىِ در بسیج، این احساس را مجسّم کنند.

در جنگی که در سال ۱۳۵۹ در این کشور رخ داد، همه این حوادث ممکن بود. آنهایی که میخواستند قطعه‌ای از خاک ایران را از ایران جدا کنند، هدفشان فقط این نبود که ایران را از آنچه که هست، قدری کوچکتر کنند. هدف این بود که این ملت را برای قرنها - حداقل یک قرن، دو قرن - با احساس حقارت سرِ جای خود بنشانند. و در مردمی که جرأت کرده بودند مقابل امپراتوری عظیم استکبار جهانی قیام کنند؛ برخلاف همه عرفهای بین‌المللی، یک حکومت صددرصد مردمی را که به هیچ قدرتی در دنیا باج نمیدهد، سر کار بیاورند، روحیه شجاعت و خودباوری را بمیرانند. آنچه که برای آنها غایت مطلوب بود، این بود. و این میشد. اگر آن کاری که رزمندگان کردند، آن کاری که خانواده‌ها کردند، آن کاری که بسیج عمومی ملت کرد، آن کاری که گزارشگران این صحنه‌های شرف کردند و در مقابل چشم مردم قرار دادند و آن کاری که آن سلسله‌جنبان همه این افتخارها کرد؛ نمیبود، همین میشد؛ تردید نداشته باشید. قطعه‌ای از خاک ایران را میگرفتند، بعد با قدری چک و چانه مقداری از آن را پس میدادند و منّت هم سر ملت ایران میگذاشتند - البته در طول سالهای متمادی و قطعاً بیش از هشت سالی که جنگ طول کشید این کار را میکردند - بعد ملت ایران هر وقت به آن منطقه از کشور خود مینگریست، احساس حقارت میکرد!
این که شما دیدید پشت سرِ عراق، غرب یکپارچه قرار گرفت؛ شوروی و تمام اروپای شرقی یکپارچه قرار گرفتند؛ عربهای خلیج فارس و حکومتهای خلیج فارس که تابع اشاره امریکا بودند، یکپارچه قرار گرفتند و همه به عراق کمک کردند؛ هدفشان این نبود که چند شهر را از ایران بگیرند و به عراق بدهند یا یک دولت مستقل درست کنند. هدف، نابود کردن ملت ایران بود. هدف، صاف کردن آن حفره‌هایی بود که ملت ایران در دستگاه اقتدار امپراتوری استکبار به وجود آورده بود. اما خدا نخواست. «خدا نخواست»، یعنی چه؟ یعنی اگر آحاد ملت ایران غفلت میکردند و میخوابیدند؛ رزمندگان به جبهه نمیرفتند؛ امام نمیغُرّید و سینه سپر نمیکرد و نمیایستاد و این همه استعداد و نیرو در این راه بسیج نمیشد؛ باز هم خدا همین‌طور میخواست؟ نه، اراده خدای متعال به نفع یک ملت، تابع اراده آن ملت است. هیچ حقیقت و واقعیتی در متن زندگی یک ملت به اراده‌ی الهی تغییر پیدا نمیکند؛ مگر وقتی که خودِ آن ملت بر آن همت بگمارد. این صریحِ آیات قرآنی و جزو معارف قطعی دینی است. ...
این ملت آنچه که داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستایی و زن روستایی، مرد و زن مستضعف شهری، خانواده‌های گوناگون، جوانهای فراوان، قشرهای مختلف، سازمانهای رزمنده کشور - ارتش، سپاه، حتی نیروی انتظامی و بسیجعظیم مردم - همه اینها آمدند وارد میدان شدند. حقیقتاً ملت ایران در آن هشت سال، کار بزرگی را انجام داد. در تاریخ این چندین قرنی که میتواند به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم که ملت ایران این گونه با طوع و رغبت وارد یک ماجرای عظیم نظامی شده باشد و از دل و جان مایه گذاشته باشد؛ با ایمان خود، با عاطفه خود، با دست خود. در دورانهای مختلف، حتی در دوران صفویّه که جنگهای بزرگ و کارهای بزرگی هم شد، این چیزهایی که امروز ما مشاهده میکنیم، اصلاً وجود نداشته است. دلایل روشنی هم دارد؛ نه این که نشود اینها را تحلیل کرد؛ معلوم است چرا. به هرحال این پدیده در تاریخ ایران ما یک پدیده حقیقتاً بی‌نظیر؛ یا اگر احتیاط کنیم، بگوییم کم نظیر بود. این پدیده به این بزرگی، آن هم با این همه شکوه و با این همه زیبایی. چه موضوعی برای یک هنرمند از این جذابتر؟

ایشان‌ در تبیین‌ نیازهای‌ اصلی‌ کشور، به‌ لزوم‌ مبارزه‌ با فقر، فساد و تبعیض‌ اشاره‌ کردند و افزودند: تحقق‌ این‌ شعار اساسی‌ در درجه‌ اول‌ نیازمند تأمین‌ امنیت‌ کامل‌ در همه‌ مناطق‌ و تمامی‌ زمینه‌هاست‌.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌، برنامه‌ریزی‌ و تقسیم‌ کار دستگاههای‌ مختلف‌ را برای‌ رفع‌ فقر، فساد و تبعیض‌ ضروری‌ خواندند و با اشاره‌ به‌ طرح‌ بسیج‌ سازندگی‌ جوانان‌ خاطرنشان‌ کردند: باید با استفاده‌ از طرحهای‌ اشتغال‌ زا زود بازده‌ و وسیع‌ به‌ مقابله‌ با مشکلاتی‌ نظیر فقر پرداخت‌ و بگونه‌ای‌ عمل‌ کرد که‌ قشرهای‌ ضعیف‌ بتوانند با آبرومندی‌ ، نیازهای‌ خود را تأمین‌ کنند.

آنچه مهم است، این است که بسیج فقط شور و هیجان نیست؛ بسیج مظهر خصوصیات مثبت بسیاری است. اگر میبینید که امام بزرگوار نسبت به بسیج یک رابطه‌ی ویژه‌ای از خود نشان میداد و اگر میبینید که همه‌ی کسانی که به سرنوشت این کشور و این نظام علاقه‌مند و دلبسته هستند، بسیج را گرامی میدارند، این به خاطر همان خصوصیات ویژه است. بعضی این طور گمان میکنند که بسیج یک مجموعه‌ی نظامی است. این طور نیست؛ بسیج جزو سازمانهای نظامی به معنای خاص آن به حساب نمی‌آید. بسیج یعنی پیشگام و پیشقراول در همه‌ی میدانهای مورد نیاز کشور و نظام اسلامی. هرجا حضور شجاعانه و فداکارانه و مخلصانه ضرورت پیدا میکند، بسیج در خط مقدّم قرار میگیرد. جنگ، یکی از این میدانها بود. لذا شما ملاحظه میکنید در دوران جنگ که صدها هزار بسیجی به میدان رفتند. بعضی از اینها جوان بودند، بعضی پیر بودند، بعضی نوجوان بودند، بعضی شهری بودند، بعضی روستایی بودند، بعضی کارگر بودند، بعضی دانش‌آموز بودند، بعضی دانشجو بودند، بعضی کاسب بودند، بعضی روحانی بودند، بعضی استاد دانشگاه بودند، بعضی هنرمند بودند، بعضی متخصصین بودند، بعضی پزشک بودند؛ اما همه بسیجی بودند.
بسیج، عبارت است از مجموعه‌ی عظیمی از انسانهایی که در میدان خطر، در میدان مجاهدت، در میدان تلاش - هر گونه تلاشی - آن‌جایی که به گذشت، به اغماض از استراحت و آسایش، به اخلاص در اقدام و عمل احتیاج دارد، پیشقدم است. این معنای بسیج است. بسیج، در جنگ پیشقدم بود؛ در آن‌جایی هم که پای سازندگی به میان می‌آید - اگر میدان بدهند - پیشقدم است؛ در آن‌جایی هم که خدمات عمومی مطرح میشود - اگر درخواست کنند - پیشقدم است؛ در آن‌جایی هم که مسأله‌ی آبروی نظام در انتخابات و امثال آن مطرح است، پیشقدم است. هرجا یک حضور مخلصانه‌ی شجاعانه لازم است، میتوان بسیج را در آن‌جا جست و یافت. این معنای بسیج است. بیخود نیست که شخصیتی مثل امام با آن عظمت، که وجود او مرکز توجّه همه‌ی عواطف عاشقانه‌ی این ملت بود، به بسیجیان عشق میورزید و با همه‌ی وجود آنها را گرامی میداشت.
هم وجود بسیج و هم برنامه و عملکرد آن، فلسفه دارد. کسانی که نسبت به بسیج بیمعرفتی نشان میدهند، این فلسفه‌ها را یا نمیدانند و یا نسبت به آنها عناد میورزند. فلسفه‌ی وجود بسیج این است که در میان یک ملت وقتی آرمانی مطرح است، وقتی هدف بزرگی در پیش است، وقتی توطئه‌ی دشمنی این حرکت و راه را تهدید میکند، اگرچه همه‌ی ملت باید حرکت کنند، اما از میان ملت به طور طبیعی و عادی جمعی پیدا میشوند که خود را بیشتر به آب و آتش میزنند؛ خود را بیشتر آماده‌ی حضور میکنند؛ سختیها را به جان میخرند؛ رنجها را به جان تحمّل میکنند؛ از بسیاری از خیرات میگذرند؛ دنبال اجر و مزد مادّی نمیمانند؛ دنبال تشویق و تقدیر نمیمانند؛ محور اصلی کار را میچسبند و به پیش میروند. در صدر اسلام نیز همین‌طور بود. مسلمان زیاد بود، بسیاریشان هم مسلمانهای خوبی بودند و جهاد فی سبیل‌اللَّه میکردند؛ اما عمّار یاسر و مقداد، زیاد نبود؛ اینها بسیجیهای صدر اسلام بودند. در دوران امیرالمؤمنین، علاقه‌مندان و مخلصان به آن حضرت زیاد بودند؛ اما مالک اشتر و محمّدبن‌ابیبکر و سهل‌بن‌حنیف زیاد نبود؛ اینها بسیجی بودند. اگر این نامگذاریها با اختلاف شرایط زمانی جایز باشد، باید بگوییم بسیجیان دوران امیرالمؤمنین، جماعتی از این قبیلند.
نمیگوییم فقط بسیجیها مؤمنند؛ نه، مؤمن زیاد است، انقلابی زیاد است، همه هم خوبند؛ اما یک عّده در میان انقلابیون پیدا میشوند که آمادگیشان، کمربستگیشان، پا به رکاب بودنشان، شجاعتشان، اخلاصشان برای رفتن به سمت هدفهای انقلاب از دیگران بیشتر است. اینها بسیجی هستند. وقت کشاورزی، کشاورزی خود را رها میکرد؛ وقت درو، محصولش روی زمین میماند؛ چرا؟ چون رفیقش از جبهه اطّلاع داده بود که عملیات نزدیک است؛ لذا بی‌محابا حرکت میکرد. آن وقتی که برای رسیدن به بعضی دستاوردهای مادّی ممکن است بعضی افراد با هم مسابقه بدهند، این بسیجی جلو نمیافتد؛ عقب میماند؛ اصراری ندارد. بسیجی چنین آدمی است.
آدمها یکسان نیستند؛ همیشه جماعتی پُرشورتر، پُراحساستر، بااخلاصتر و عاشقانه‌تر در سمت هدفهای انقلاب حرکت میکنند. این را در صدر اسلام هم داشته‌ایم؛ در اول انقلاب هم داشته‌ایم؛ در دوران جنگ هم داشته‌ایم؛ امروز هم داریم. امروز جنگ نیست، اما اگر یک روز در یک گوشه‌ی کشور امتحانی پیش بیاید، اگر خدمتگزاران این مردم خطاب کنند و از مردم کمک بخواهند، بعضی در اوّل وقت - یعنی مثلاً فردا صبح - حرکت میکنند؛ بعضی نمیگذارند به فردا صبح برسد، همین لحظه حرکت میکنند. اینها بسیجیاند. بنابراین فلسفه‌ی بسیجی عبارت است از سرعت عمل، کار مخلصانه، کار شجاعانه، حضور داوطلبانه در میدان خطر و کم خواستن و بسیار نثار کردن.
برنامه‌ی بسیج هم فلسفه دارد؛ آن هم بیحساب و کتاب نیست. بعضی افراد میخواهند این‌طور وانمود کنند که بسیجی، حساب و کتابی ندارد؛ نخیر، اتفاقاً برنامه‌ی بسیجی حساب و کتابش از بسیاری از برنامه‌ها منسجم‌تر است. برنامه‌ی بسیجی چیست؟ برنامه‌ی بسیجی عبارت است از حراست از دستاوردهای انقلاب و از هویّت اصلی انقلاب. لذا هر جا شما میبینید گاهی در گوشه و کنار از کسی نعره‌ای بلند میشود و به بسیجی اهانتی میکند، در کنار آن اهانت، تعریضی هم به یکی از اصول انقلاب و به یکی از دلبستگیهای انقلاب میزند؛ اینها را با هم یکی میداند؛ درستش نیز همین است.
ما در همه‌ی قشرها بسیجی داریم؛ بازاری بسیجی، کارگر بسیجی، دانشجوی بسیجی، دانش‌آموز بسیجی، روستایی و کشاورز بسیجی، صنعتکار بسیجی، استاد دانشگاه بسیجی، پزشک بسیجی، روحانی بسیجی. من بدون این‌که بخواهم از شأن بقیه‌ی مسلمین و مؤمنین و انقلابیونی که بحمداللَّه در سرتاسر کشور هستند، چیزی کم بکاهم، عرض میکنم که بسیجی گل سرسبد خیل عظیم انقلاب و اسلام است.
در این‌جا سه سؤال مهم مطرح است: اول، چه کسانی بسیجی را گرامی میدارند؟ دوم، چه کسانی از بسیجی عصبانی یا ناراحتند؟ سوم، بسیجی چه وظایفی را باید بر خودش حتم و لازم کند؟ شناختن موضعگیریها، اشخاص و ابعاد گوناگون آنها یکی از وظایف هر مسلمانی است. مسلمان باید آگاه باشد - فرق هم نمیکند؛ همه باید این آگاهی را داشته باشند - این آگاهی، آگاهی کلاس و درس و دیپلم و لیسانس و اجازه‌ی اجتهاد و علوم حوزه‌ای نیست؛ این آگاهىِ همگانی است که شهری و روستایی، باسواد و بیسواد، پیر و جوان، زن و مرد، اگر بسیجی است، باید این آگاهیها را پیدا کند.
سؤال اول: چه کسانی بسیجی را گرامی میدارند؟ جواب این سؤال معلوم است. گفتیم بسیجی برنامه‌اش حراست از اصل انقلاب و هویّت انقلاب و دستاوردهای انقلاب است. هر کسی برایش اصل انقلاب، هویّت انقلاب و دستاوردهای انقلاب ارزش دارد، بسیجی برایش ارزش بسیار بالایی دارد و او را گرامی میدارد. دوست انقلاب، دوست بسیجی است. بسیجی برای دفاع از ارزشهای انقلاب و دستاوردهای انقلاب، جان خودش را کف دست میگیرد. هرکس این دستاوردها را دوست دارد، این جان بر کف گرفته را هم دوست دارد و شیفته‌ی اوست.
سؤال دوم: چه کسی از بسیجی عصبانی است؟ جواب این هم معلوم است. هر کسی از انقلاب عصبانی است، هر کسی از حاکمیت اسلام ناراضی است، هر کسی از رواج ارزشهای اسلامی ناراحت است، باید از بسیج عصبانی و ناراحت باشد.
بزرگترین دشمن بسیج و بسیجی، سرویسهای جاسوسی امریکا و اسرائیلند. آنها بسیار با بسیجیها بدند؛ چون هدف عمده‌ای که امروز سرویسهای جاسوسی امریکا و اسرائیل برای خودشان تعریف کرده‌اند، برچیدن بساط انقلاب است. البته من عرض میکنم، خواب خوش دیده‌اند، خیر باشد! بیست سال است که این خواب را میبینند - مربوط به امروز نیست - بیست سال است که تودهنی میخورند؛ امروز هم تودهنی خواهند خورد. علت هم واضح است: چون با اساس دشمنند؛ با آن نیروىِ جوشانِ تمام نشدنیای هم که دور این اساس را محکم گرفته‌اند و از آن حمایت میکنند، دشمنند. این امر طبیعی است.
البته اگر در گوشه‌ای صدایی از کسی علیه بسیج بلند شود، ما ادعا نمیکنیم آن شخص یا آن صدا مزدور امریکاست؛ نه، ممکن است از روی غفلت باشد. اما ادعا میکنیم همسوی امریکاست؛ همسوی دشمن است. اگر غافل است، باید غفلت را از خود دور کند.
هر حقیقتی دشمنانی و پاسدارانی دارد. دشمنان آن حقیقت، به دشمنی کردن با آن حقیقت اکتفا نمیکنند؛ بلکه با پاسداران آن حقیقت هم دشمنی میکنند؛ حتّی دشمنی آنها با پاسداران آن حقیقت، گاهی وحشیانه‌تر و بیرحمانه‌تر از دشمنی آنها با خود آن حقیقت است؛ چون میدانند اگر این نباشد، با آن حقیقت راحت میشود دست و پنجه نرم کرد؛ این از آن حقیقت حراست میکند.
سؤال سوم: بسیج چه آگاهیهایی را باید در خود تقویت کند؟ آگاهی اول همین چیزی است که عرض شد؛ فلسفه‌ی وجود بسیج و فلسفه‌ی برنامه و عملکرد بسیج. مبادا کسی خیال کند که بسیج یک چیز خودرو، بیبرنامه و بیانضباط است. این‌طور چیزی نیست. این، آن تصوری است که دشمنان بسیج میخواهند القاء کنند. بسیج از اوّل که به وجود آمد و نام بسیج به خود گرفت، عبارت بود از یک حرکت آگاهانه در دوران جنگ تحمیلی که در سال ۵۹ شروع شد. جوان در این مملکت کم نبود؛ خیلی از این جوانها اصلاً اعتنا نکردند به این‌که جنگی در مرزهای این کشور هست؛ مشغول خورد و خواب خودشان شدند. اگر کسی برای آنها از جبهه سخن میگفت، احیاناً پوزخندی هم میزدند. تابستانها خوزستان گرم است؛ زمستانها منطقه‌ی شمال غربی سرد است. از پای کولر راحت و آب خنک داخل یخچال و آغوش گرم پدر و مادر بیرون آمدن؛ از کنار مزرعه‌ی محصول بر زمین مانده بیرون آمدن؛ یا کارِ کارخانه‌ای را که ممکن بود بعداً از او بگیرند، یا اداره‌ای را که ممکن بود بعداً دیگر به آن‌جا راهش ندهند، رها کردن و بیرون آمدن و رفتن به خوزستان گرم و شمال غرب سرد، برای همه گوارا نبود. خیلیها نکردند؛ نشستند تماشا کردند. وقتی شهرها را بمباران کردند، از آن شهرهایی که بمباران میشدند، رخت و لباس برداشتند و به شهر دور دست‌تر رفتند. یک عدّه این‌گونه عمل کردند. اینها هم ایرانی بودند، خیلیهایشان هم مسلمان بودند؛ اما آن همّت را نداشتند. در چنین هنگامه‌ای، عدّه‌ی دیگری پیدا شدند؛ از جاهای مختلف، از قشرهای مختلف، در سنین مختلف، زن و مرد؛ اینها آن راحتی را، آن خنکای تابستان را، آن کرسی گرم زمستان را رها کردند؛ آغوش پدر و مادر را رها کردند؛ محصول روی زمین مانده را رها کردند؛ کارِ کارخانه و اداره را رها کردند؛ درس دانشگاه و مدرسه را رها کردند و به سمت جبهه راه افتادند. چرا؟ چون احساس کردند که دشمن مرزها را شکسته و وارد میهن اسلامی شده است. اگر جوان، ایثارگرانه به استقبال دشمن نرود، دشمن به سراغ او در شهر و در خانه‌ی او خواهد آمد. اینها وظیفه‌ی جهاد اسلامی را ادراک کردند، فهمیدند، همت گماشتند و رفتند. اینها بسیجی هستند. اینها همان کسانی هستند که خداوند متعال در قرآن فرمود: «فضّل اللَّه المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما».(۱) مجاهدین یعنی همینها؛ قاعدین یعنی آنها که در خانه نشستند. قاعد، یعنی نشسته؛ مجاهد، یعنی تلاشگر راه خدا.
آن جوانی، آن پیری، آن دانش‌آموزی، آن دانشجویی که درس خود را رها میکند، آن مردی که خانواده‌ی خود را به امان خدا رها میکند، آن کسی که دکان خود را رها میکند، آن ورزشکاری که مسابقات و افتخارات را رها میکند و به سمت جبهه راه میافتد، این ناآگاه است؟! این ناآگاه است یا آن کسی که خیر و راحتی نقد خودش را بر خیر مملکت و سرنوشت کشور و ملتش ترجیح میدهد؟!
بسیجی آگاه است؛ بسیجی با آگاهی شروع میکند؛ کمااین‌که بسیج با آگاهی شروع شد. چون آگاهی بود، خشنودی هم بود؛ بسیجیها در جبهه شاد بودند. من خودم در اهواز مردی را دیدم که جوان هم نبود - به گمانم همان وقت بعد از شهادتش، در نماز جمعه‌ی تهران هم این خاطره را گفتم - شب میخواستند به عملیات بسیار خطرناکی بروند؛ آن وقتی بود که عراقیها از رود کارون عبور کرده بودند و به این طرف آمده بودند و در زمین پهن شده بودند. خرمشهر داشت به‌کلّی محاصره میشد - سال ۵۹؛ در عین خطر - شب لباس رزم، لباس نظامی - همین لباس بسیجی - را پوشیده بود و با رفقایش داشتند میرفتند. او آذربایجانی بود، اما در تهران تاجر بود؛ داشت با تلفن از منزلش خداحافظی میکرد. من نشسته بودم، نمیدانست که من هم ترکی بلدم. به زنش میگفت «گد یروخ گُناخلقا»؛(۲) او هم میفهمید که «گناخلوق، نجور گناخلو خدی»!(۳) هم این آگاه بود، هم آن آگاه بود؛ میفهمیدند چه کار میکنند.
بسیجیان آگاهانه حرکت کردند: جوان، آگاه؛ نوجوان، آگاه - نوجوان سیزده، چهارده ساله آگاهانه رفت؛ از این قبیل هم ما دیدیم - پیرمردهایی را هم دیدیم با محاسن سفید - از امروزِ من پیرتر - که در جبهه مشغول بودند؛ دکتر هم دیدیم، روستایی بیسواد هم دیدیم، دانشجو هم دیدیم، کاسب هم دیدیم. بسیجی با آگاهی شروع میکند. بسیج از روی آگاهی شروع شد. چطور ممکن است کسی بسیج را به ناآگاهی متهم کند؟! دشنام است دیگر؛ فحش را همه رقم میشود داد. کسی که تقوا نداشته باشد، ممکن است نسبت به اولیا هم چیزهایی بگوید.
شما بسیجیها بدانید که باید آگاهیهایتان را تقویت کنید؛ معرفت به فلسفه‌ی بسیج - همین مطلبی که من عرض کردم - معرفت به کارهایی که بسیج نسبت به آن حسّاس است. ممکن است یک اتفاقی هم در گوشه و کنار کشور بیفتد - یک مسأله‌ی سیاسی، یک مسأله‌ی حزبی، یک مسأله‌ی جناحی - این ارتباطی به مسائل اصلی انقلاب ندارد. این‌جا بسیجاحساساتی نمیشود و دخالت نمیکند. آن‌جایی که مسأله‌ی ارزشها مطرح است، آن‌جایی که مسأله‌ی اساس انقلاب مطرح است، آن‌جایی که مسأله‌ی حاکمیت دین خدا مطرح است، آن‌جایی که دشمن میخواهد از فرصتهای به خیال خود به دست آمده‌اش علیه این انقلاب عظیم و شکوهمند بهره‌برداری کند، آن‌جا جای حضور بسیج است. فلسفه‌ی بسیج آن‌جا معنا میدهد. این آگاهی را باید بسیجیها در خودشان تقویت کنند. البته به عهده‌ی مسؤولان بسیج هم هست. در میان شما، فرماندهان نیز حضور دارند - چه فرماندهان بسیجی و چه فرماندهان سپاهی - به این نکات توجّه کنند. این دلهای پاک و نورانی، این روحهای جوشان و قلبهای تپنده، این ایمانهای راسخ و پُرطراوت و شاداب را با بار آگاهیهای فراوان هرچه ممکن است بیشتر تقویت کنید. این جزو کارهای لازم است.
من به شما عرض کنم، در همه‌ی مکاتب این‌گونه است؛ وقتی یک فکری، یک مکتبی، یک انقلابی، یک آرمان بزرگی، یک سخن بزرگی در دنیا مطرح میشود، یک مدتی دشمنها گیج و ویج هستند و نمیدانند چه کار کنند؛ اما بعد از مدتی که از گیجی خارج شدند، بنا میکنند به ناخن زدن، شبهه کردن، خدشه کردن. در مورد انقلاب ما از این کارها کردند. بعد از آن‌که از آن گیجی اولیه خلاص شدند، بنا کردند به خیال خودشان خدشه‌ی فکری و علمی در مبانی انقلاب؛ راجع به اصل انقلاب، راجع به اصولی از قانون اساسی، راجع به ولایت فقیه، راجع به وحدت دین و سیاست و از این قبیل حرفها. بنا کردند به خدشه‌هایی که صورتاً برای آدم ناآگاه، منطقی بود، اما باطناً پوچ بود. این هم مربوط به یک دوره‌ای است؛ این دوره را انقلاب گذرانده است.
بعد از این‌که چنین شبهه‌هایی در فضا مطرح شد، آن وقت انقلاب شروع میکند به شکوفه کردن، دل خود را باز کردن، شبهه‌ها را پاسخ گفتن و منطق مستدل خود را عرضه کردن. این کار بحمداللَّه در جمهوری اسلامی و در انقلاب آغاز شده است؛ آن هم به صورت خوب. فضلای جوان، روشنفکران آگاه حوزه‌های مقدّس علمیه و برخی عناصر دانشگاهی، در زمینه‌های گوناگون، راجع به مبانی انقلاب یا مسائل مربوط به انقلاب - چه در تاریخ، چه در فلسفه‌ی سیاسی، چه در مسائل دینی - شروع کردند به مطالب بسیار خوب. کتابهای خوبی هم نوشته‌اند، سخنان خوبی هم گفته‌اند. البته این‌گونه سخنان با هوچیگری مخالفان روبه‌رو میشود - این قهری است - اما آن هوچیگریها تأثیری ندارد. این کتابها را، این سخنها را، این فکرها را باید پیدا کنید و آگاهیها را بالا ببرید.
من در یک جمله عرض کنم: عزیزان من! تا وقتی این روحیه‌ی بسیجی - یعنی همین آمادگی برای پیشگامی و پیشقدمی در میدانهای خطر، در میدانهای مجاهدت، در میدانهایی که احتیاج دارد انسان یک مقداری گذشت کند - در شما و در هزاران هزار جوان و غیرجوان و زن و مرد در سرتاسر کشور وجود دارد، امریکا نسبت به انقلاب هیچ غلطی نمیتواند بکند.

این آقایان علماى جوان - که بعضى در دانشگاهها، بعضى در حوزه‌هاى علمیه، بعضى در سازمان تبلیغات اسلامى و بعضى در بخشهاى مختلف سازمانهاى دولتى مشغول خدمتگزارى‌اند - این آقایان معلمان قدیمى - که بعضى بازنشسته و بعضى شاغل در کارهاى علمى‌اند - این آقایان مسؤولان فرهنگى، مسؤولان ادارات مختلف، جوانها و بچه‌هاى خوب و قرآنى در سطوح مختلف - پزشک قرآنى، استاد دانشگاه قرآنى تا دانش‌آموز قرآنى - این استعدادهاى خوب - دختر خانمها یا آن پسرهایى که در المپیادها رتبه آوردند و یا مدال گرفتند - و این ورزشکارهاى خوب، بسیار ارزش دارند. واقعاً باحساب کمّى نمى‌شود اینها را محاسبه کرد؛ اینها حساب کیفى است.
بعد هم وقتى وارد مقوله‌ى ایثارگران - بسیجیان و جانبازان، خانواده‌هاى شهدا و آزادگان - مى‌شویم که دیگر غوغاست؛ اینها هم باید در شمار هنرمندان به حساب آیند. هنر اینها عبارت است از شناخت نیاز زمان و گذشت از خود براى پُرکردن خلأ. این هنرِ بزرگى است و هر کسى این هنر را ندارد. خیلیها زمانه را نمى‌شناسند و نیاز زمان را نمى‌دانند؛ متوجه نیستند که امروز نیاز تاریخى و اجتماعىِ این جامعه چیست. وقتى در کنار ریل تولید، صد نفر کارگر ایستاده‌اند، هر کدام باید کارى انجام دهند. یکى باید پیچى را محکم کند، یکى باید مهره‌اى را بگذارد، یکى باید روغن بزند؛ هر کدام باید بدانند چه‌کار مى‌کنند. وقتى قطعه‌اى جلوِ کارگر رسید و زمانِ محکم کردن پیچ است، اگر مهره بگذارد، کار بیجایى انجام داده است. وقتى یک قطعه جلوِ کارگرى رسید که باید مهره بگذارد، اگر آچار گرفت و بنا کرد به پیچ کردن، کار بیخودى انجام داده است؛ بنابراین باید بدانند چه کارى لازم است و لحظه‌ى زمانه چه مى‌طلبد. بعضى کسان این را نمی‌فهمند؛ بعضى مى‌فهمند، اما آن کارى را که باید بکنند، نمى‌کنند و سختشان است. ایثارگران - بسیجیان، جانبازان، خانواده‌هاى شهدا و آزادگان - کسانى هستند که هم نیاز لحظه را شناختند؛ هم آنچه را که نیاز بود، بخشیدند.

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در جمع‌ پرشور و صمیمی‌ مردم‌ خونگرم‌ و ولایت‌‌مدار مشکین‌ شهر با اشاره‌ به‌ حقوق‌ متقابل‌ مردم‌ و مسؤولان‌، وظیفه‌ اصلی‌ دولت‌ و مسؤولان‌ کشور را رفع‌ کمبودها و حل‌ مشکلات‌ آنها و در اولویت‌ قرار دادن‌ طرح‌ بسیج‌ سازندگی‌ دانستند و تصریح‌ کردند: امروز پرداختن‌ به‌ اموری‌ غیر از مشکلات‌ مردم‌ و درگیر کردن‌ ذهن‌ دولتمردان‌ و مردم‌ با مسایل‌ غیرحقیقی‌ و جناحی‌، خیانت‌ به‌ نظام‌ اسلامی‌ و مردم‌ است‌.
رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با تأکید بر این‌ که‌ مشکلات‌ حقیقی‌ مردم‌ باید هدف‌ دولتمردان‌ باشد، به‌ طرح‌ جهاد سازندگی‌ و نیروی‌ مقاومت‌ بسیج‌ جهت‌ جذب‌ جوانان‌ به‌ منظور بسیج‌ سازندگی‌ اشاره‌ کردند و افزودند: باید به‌ جای‌ پرداختن‌ به‌ مسایل‌ غیرواقعی‌، اینگونه‌ کارها پیگیری‌ و اجرا شود.

بسیج یک نعمت بزرگ است که امروز در اختیار ماست. اگر از این نعمت خوب استفاده نشود کفران شده است. هر نعمتی که کفران بشود، خدای متعال آن کفران‌کننده را مجازات خواهد کرد و اولین مجازات این است که از آن نعمت محرومش می‌کند. یک چیز دیگری به ذهن من آمد که گفتیم آقای حجازی و آقای سعیدی‌کیا شاید بتوانند آن کار را راه بیندازند. نمی‌دانم حالا به کجا رسیده؟ «طرح بسیج سازندگی».
یعنی این سه ماه تابستان بچه‌ها بیکارند، عده‌ای بعد از تابستان هم بیکارند. پشت کنکوری‌ها و ... این‌ها را سازماندهی کنید. سازماندهی‌اش با شما، سازماندهی و اعزام با شما. شناسایی‌های قبلی با جهاد سازندگی و دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری و بقیه‌ی جاها. بودجه هم با دولت، پول بگذارند بروند روستاهای فراوانی را پیش‌بینی کنند. بروند در این روستاها، اینجا مسجد ندارند، اینجا غسالخانه ندارند، اینجا جاده ندارند، این‌جا مزرعه‌ی چهار تا خانواده درو نشده است و ... مثل کارهایی که اول انقلاب می‌کردند. بچه‌ها از خدا هم می‌خواهند.
یک چیز مختصری هم مثل دهان‌شیرینی که توی جنگ به بچه‌ها می‌دادید وقتی به دوره‌های بیست روزه می‌رفتند، هرکسی بیست روز در بسیج کار بکند. البته در این بین مهندس هم لازم است. کارگر فنی هم لازم است. موتوری هم لازم است. بنّا و همه‌جور  آدمی ممکن است لازم باشد. جنس را جور کنید. سازماندهی و دسته‌بندی و اعزام و اداره‌ی کار با شما، شناسایی و بقیه‌ی کارها با جهاد سازندگی. پشتیبانی هم با دستگاه‌های دولتی. راه بیفتید امسال، الان در اردیبهشت هستیم، یک ماه و اندی وقت دارید. امسال تمرینی عمل کنید، تجربه کسب کنید. از سال آینده به طور مبسوط عمل کنید.

این مجلس، یک مجلس عظیم و استثنایی است. جمعیت متراکم و بزرگی - که همه هم جوان هستند - در این‌جا اجتماع کرده‌اند. این مکان هم مصلّاست که معنویت نماز و محل عبادت، فضا را معنوی و نورانی کرده است. از طرفی بعد از روزهای عزاداری است و جوانان ما در روزهای تاسوعا و عاشورا و قبل و بعد از آن، با حضور در مراسم عزاداری و نمایشهای بسیار زیبای عزاداری، از یک روحیه حسینی و معنوی برخوردارند. بنابراین، هم از لحاظ زمان، هم از لحاظ مکان، هم از لحاظ ترکیب جمعیت، هم از لحاظ کمیت جمعیت، این مجلس، یک مجلس بی‌نظیر است و من میخواهم در درجه اوّل در این مجلس، مسأله جوان و جوانان را مطرح کنم. علت این‌که این مسأله را در این سطح لازم دانستم مطرح کنم، این است که مسأله جوانان در کشور ما، باید به یک مسأله حقیقتاً ملی تبدیل شود. همه باید در قبال این مسأله احساس مسؤولیت کنند؛ هم دولت، هم روحانیت، هم بسیج، هم سازمانهای ورزشی و هم صدا و سیما. همه دستگاههایی که در زمینه‌های مربوط به جوانان میتوانند نقشی ایفا کنند، باید درخصوص مسأله جوانان در این کشور احساس مسؤولیت کنند. من میخواهم امروز با حضور در این مجلس و با طرح مسأله جوانان و با سخن گفتن رودررو با جوانان، این پیام را به همه مسؤولان برسانم که باید مسأله جوانان، نیازهای جوانان، آینده جوانان و برنامه‌ریزی برای جوانان را یک مسأله درجه یک و جدّی به حساب آورند. این اجتناب ناپذیر است. مطالبی مانند «امید ملت» و «آینده کشور» مکرّر درباره جوانان گفته میشود. اینها مطالب راستی است، اما تکراری است.

من نمیدانم مدل اینها کجاست و کیست!؟ مطبوعات غربی هم این‌طور نیستند! این یک نوع شارلاتانیزم مطبوعاتی است که امروز بعضی از مطبوعات در پیش گرفته‌اند! در دنیایی که برای بعضی از روزنامه‌های ما مدل روزنامه‌نگاری است، اگر مسؤولی، وزیری، حتی رئیس جمهوری دزدی کند، مینویسند و افشا میکنند؛ اگر جنایت کند، افشا میکنند؛ اگر رشوه‌خواری کند، تیتر میزنند و میگویند؛ اما به قانون اساسی کشور حمله نمیکنند؛ به مجلس قانونگذاری حمله نمیکنند. ممکن است از قوانین مصوّب انتقاد کنند، تحلیل کنند؛ اما در قبال یک قانون، هوچی بازی راه نمیاندازند. اینها از صاحبان اصلی این روشها هم قدم جلوتر گذاشته‌اند! قانون اساسی، مورد اهانت؛ سیاستهای اصلی کشور، مورد اهانت؛ قضایای کوچک، درشت‌نمایی شده!
در هر حادثه‌ای، جوّ تهمت فضا را پر میکند! تروری اتّفاق میافتد. هنوز هیچ اطّلاعی در دست نیست؛ هنوز از این‌که این حادثه را چه کسی انجام داده، هیچ‌کس سرنخی ندارد؛ اما میبینید که در روزنامه تیتر میزنند؛ سپاه را متهم میکنند؛ بسیج را متهم میکنند؛ روحانیت را متهم میکنند! هدف از این کارها چیست؟! چرا با بسیج این‌قدر بدند؟! من در بخش اوّلِ صحبتم به شما عرض کردم که جوان سرشار از انرژی است؛ جوان هیجان‌طلب است. روزی که کشور دچار یک جنگ مسلّحانه باشد، جوانان با میل و رغبت به میدان میروند. وقتی که کشور در آرامش و صلح است، برای ارضای سالمِ هیجان طلبی جوانان، چه چیزی بهتر از بسیج؟ این ابتکار امام بود. روح هیجان طلب جوان، اگر بنا باشد در راه سازنده، در راه ایمانی، در راه سالم، در راهی که میتواند برای کشور مفید واقع شود، به‌کار بیفتد، چه سازمانی مهمتر و مطمئن‌تر از سازمان بسیج است؟ چرا این‌قدر با بسیجدشمنی میکنند؟! با چه دشمنند؟! چرا این‌قدر بسیج را زیر سؤال میبرند؟! اینهاست که آن انگیزه‌های باطنی را برملا میکند.
من میدانم که در بسیاری از این مطبوعات، آدمهای خوب و مؤمنی مشغول کارند - چه کسانی که قلم میزنند، چه کسانی که اداره میکنند - اما در لابلای همینها اثرِ انگشت «عبداللَّه‌بن‌ابیها» را میبینم: تفرقه‌افکنیها، اختلاف‌افکنیها، تشنج آفرینیها، تشویش افکار عمومی، نا امید کردنها، یأس پراکنیها، چهره‌سازی عناصر وابسته و مرید دشمن، از نظر انداختن عناصر مفید و مؤمن و مخلص و دلسوز! البته این کارها به جایی هم نخواهد رسید؛ خدای متعال رسوا میکند. ...
عزیزان من! در دویست سال گذشته، قبل از این جنگ تحمیلی، هر وقت این کشور با کشور دیگری درگیرىِ نظامی داشت، بخشی از کشور رفت؛ اما بعد از دویست سال، جنگی که در آن دشمن نتوانست یک وجب از خاک این کشور را بگیرد - با این‌که همه قدرتهای نظامی و سیاسی دنیا و پشتیبانیهای بین‌المللی همراه او بود - همین جنگ هشت ساله است. این جنگ یکی از مفاخر تاریخ ایران است؛ آن‌وقت میآیند جنگ و رزمندگان و شهدا و سپاه و ارتش و بسیج را زیر سؤال میبرند! این گسستِ نسل کنونی از نسل گذشته و از افتخارات گذشته، این جدا کردن مردم از مسؤولان و این جدا کردن مردم از عقاید و باورهای دینی، آیا جز از دشمن برمی‌آید؟ اما میبینیم که فلان روزنامه هم این کارها را میکند! البته بعضی هم هستند که واقعاً دشمن نیستند - من میدانم این‌طور است - اما غافلند. این، آن شِکوه‌ای بود که خواستم پیش شما بکنم. شما بدانید، دستگاههای مسؤول هم بدانند که این یک خطر بزرگ است. اگر جلوِ این خطر را نگیرند، بدون شک دشمن یک قدم جلو خواهد آمد و روحیه جدیدی پیدا خواهد کرد. البته جایی را که دشمن هرگز نخواهد توانست از لحاظ معنوی و روحی تصرّف کند، عبارت است از جایی که مردم هستند و آن‌جایی که این خدمتگزار مردم در آن‌جا قرار دارد.

جوان در دوره جوانی - بخصوص در آغاز جوانی - تمایلات و انگیزه‌هایی دارد. اوّلاً چون در حال تکوین هویّت جدید خود است، مایل است شخصیت جدید او به رسمیت شناخته شود؛ که غالباً این اتّفاق نمیافتد و پدران و مادران جوان را در هویّت و شخصیت جدیدش گویا به رسمیت نمیشناسند. ثانیاً جوان احساسات و انگیزه‌هایی دارد. رشد جسمانی و روحی دارد و به دنیای تازه‌ای قدم گذاشته است که غالباً دوروبریها، خانواده، کسان و افراد در جامعه، از این دنیای جدید بیخبر و بی‌اطّلاع میمانند، یا به آن بیاعتنایی میکنند؛ لذا جوان احساس تنهایی و غربت میکند. من مایلم این مطالب را بزرگترها بشنوند، مورد توجّه قرار دهند و دوره جوانىِ خودشان را به یاد آورند. ثالثاً جوان در دوره جوانی - چه اوایل بلوغ و چه بعدها - با مجهولات زیادی روبه‌رو میشود. مسائل جدیدی برای او مطرح میشود که سؤال‌انگیز است. در ذهن او شبهه‌ها و استفهامهایی به‌وجود می‌آید که مایل است به این شبهه‌ها و سؤالها و استفهامها پاسخ داده شود؛ که در بسیاری از موارد، پاسخِ بهنگام و دلنشین داده نمیشود؛ لذا جوان احساس خلأ و ابهام میکند. رابعاً جوان احساس میکند در وجود او انرژیهای متراکمی وجود دارد و تواناییهایی را هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ فکری و ذهنی در خود احساس میکند. حقیقتاً هم تواناییهایی که در جوان هست، میتواند معجزه کند؛ میتواند کوهها را جابه‌جا کند؛ اما جوان احساس میکند که از این نیروها و از این انرژی متراکم و از این تواناییهای او بهره‌برداری نمیشود؛ لذا احساس بیهودگی و اهمال میکند. خامساً جوان برای اولین‌بار با دنیای بزرگی در دوره جوانی مواجه میشود که این دنیا را تجربه نکرده و از این دنیا چیزهای زیادی نمیداند. بسیاری از حوادث زندگی برای او پیش می‌آید که تکلیف خودش را در مقابل آنها نمیداند. احساس میکند که احتیاج به راهنمایی و کمک فکری دارد و از آن‌جا که پدران و مادران غالباً اشتغال دارند، به جوان نمیرسند و این کمک فکری به او داده نمیشود. مراکزی که در این زمینه مسؤولند، غالباً در جای لازم و در نقطه نیاز حضور ندارند؛ لذا این کمک به او داده نمیشود و جوان احساس بیپناهی میکند. این احساسات در جوان ما به‌طور غالب وجود دارد؛ از یک طرف احساس تنهایی، از یک طرف احساس بیپناهی، از یک طرف احساس تواناییهای فراوان و احساس این‌که از این تواناییها استفاده نمیشود.
وجود این احساسات، مسؤولیتهایی را برای همه به‌وجود میآورد و همه مسؤولیت دارند. مخصوصاً دولت، روحانیت، صداوسیما، بسیج، سازمان ورزش کشور و نهادها و مراکز فرهنگی، مسؤولیتهای بزرگی در قبال نسل جوان دارند؛ بخصوص در کشوری مثل کشور ما که نسل جوان از لحاظ کمیّت، متراکم و گسترده؛ از لحاظ روحیه، دارای روحیه ایمان؛ از لحاظ آمادگی، آماده کارهای بزرگ و از لحاظ استعداد، یک مجموعه بسیار با استعداد است. این‌که من بارها گفته‌ام متوسّطِ استعداد جوانان ایرانی از متوسّطِ استعدادهای جوانان دنیا بالاتر است، محصول یک کاوش و بررسی علمی و یک امر مسلّم است. این استعداد، این کمیّت فراوان و این تواناییها، میتواند کشوری مثل ایران را در راههای تکامل و تعالی و ترقّی کمک بزرگی کند.
بعضی کسان نسبت به نسل جوان ایرانی، از لحاظ اعتقادات و از لحاظ ایمان، به‌طور افراطی دچار قضاوتهای غلط و انحرافی هستند. من اعتقادم این است. کاوشها هم همین را نشان میدهد که جوان ایرانی، جوانی است مؤمن، پاکدامن، پاک گوهر، دارای زمینه‌های دینىِ بسیار زیاد و مایل به جنبه‌های معنوی. البته توقّعی که ما از یک جوان داریم، با توقّعی که از یک آدم مسّنِ جاافتاده قوا از دست داده داریم، به‌کلّی متفاوت است. جوانان ایرانی - چه دخترانش، چه پسرانش - هم از لحاظ امکانات روحی، معنوی، ذهنی و هم از لحاظ امکانات ایمانی، در حدّ بسیار خوبی هستند. این امر، مسؤولیت بزرگی را بر دوش مسؤولان میگذارد.
البته من باید اعتراف کنم که خوشبختانه امروز به مسائل جوانان توجّه و اهتمام میشود. هم مراکزی که مخصوص رسیدگی به امور جوانان است - مثل مرکز ملی و سازمان جوانان - هم مراکزی که از اوّل انقلاب توانسته است جوانان را در میدانهای بزرگ سازماندهی کند - مثل بسیج - و هم مراکز دولتىِ آموزش و پرورش، به اهمیت مسأله جوانان توجّه کرده‌اند؛ ولی من بیش از این توقّع دارم. من انتظار دارم که مسأله جوانان و پرداختن به جوانان و برنامه‌ریزی برای هدایت درست و باز کردن راه تعالی و تکامل در مقابل جوانان، به یک مسأله ملی و حقیقی تبدیل شود و همه باید احساس مسؤولیت کنند

ما امروز در کشورمان اسامةبن‌زیدهای زیادی داریم؛ جوانان زیادی داریم؛ دختران و پسران عظیم و جمعیت انبوهی از این مجموعه‌ها داریم که حاضرند در همه میدانهای فعّال - در میدان درس، در میدان سیاست، در میدان فعّالیتهای اجتماعی، در میدان مشارکتهای گوناگون برای فقرزدایی، برای سازندگی، و در هر صحنه و عرصه‌ای که برای آنها برنامه‌ریزی شود و امکان داده شود - شرکت کنند. این موقعیت بسیار مهمی برای کشور ماست. این نسل، شبیه همان نسلی است که توانست یکی از بزرگترین تجربه‌های این کشور - یعنی تجربه جنگ تحمیلی - را با قدرت و با موفّقیت به پایان ببرد. بد نیست شما برادران و خواهران عزیز بدانید؛ آن روز که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد، بیشتر کسانی که در این سپاه عضویت داشتند، جوانان و نوجوانان بودند. همین کسانیکه امروز سرداران این سپاه محسوب میشوند و درجات بالا دارند، آن روز یا دانشجو بودند، یا تازه فارغ‌التحصیل شده بودند و یا حتی قدم به دانشگاه هم نگذاشته بودند. آن روز که امام فرمانده سپاه را - فرماندهی که سالهای متمادی میدانهای جنگ را اداره کرد - به فرماندهی منصوب کردند، او در حدود بیست و شش سال سن داشت. انقلاب از این تجربه یک بار دیگر استفاده کرده و توانسته نقش عظیم و سازنده جوانان را اثبات کند. این، آن بخشی بود که مایل بودم بزرگترها و مسؤولان به آن توجّه کنند؛ یعنی از منظر جوان به مسأله جوانی نگاه کردن؛ آرزوها، توقّعات و احساسات جوان را دیدن؛ وظایف خود را در قبال این توقّعات و خواسته‌های بحق فهمیدن. همه دستگاههای مسؤول، چه دولتی و چه غیردولتی، چه صدا و سیما، چه وزارتخانه‌های مربوط به جوانان - آموزش و پرورش و آموزش عالی - چه بخشهای مربوط به ورزش، چه بخشهای ویژه جوانان، چه بسیج، چه روحانیت و چه ارگانهای تبلیغ و ترویج دین، باید احساس کنند که در مقابل این نسل، در مقابل این جمعیت عظیم، در مقابل این همه استعداد و این همه انرژىِ متراکم مسؤولند.

یکی از کارهای دشمن، ایجاد ناامنی در محیط دانشگاههاست؛ یعنی کاری کنند که درس خواندن، کلاس رفتن، درس گفتن و آزمایشگاه، یک امر ناممکن و دشوار شود. یا ناامنیهای شهری به وجود آورند؛ مثل همان وضعیتی که در ۲۱ و ۲۲ تیرماه سال ۷۸ در تهران پیش آوردند؛ جان انسانها، جان جوانان و کودکان، جان زنان، جان رهگذران، جان آن کسی که پشت پنجره اتاقش نشسته، در معرض تهدید قرار گیرد؛ چرا؟ چون عده‌ای با یک حرکت خشن و عنید، ترجیح دادند به خیابان بیایند و ایجاد اغتشاش کنند؛ ماشین آتش بزنند، یا شیشه بشکنند؛ بهانه‌ای هم بالاخره برایش جور میکنند! کدام بهانه مجوز این است که مجموعه‌ای در یک کشور، در خانه خودش - این جا خانه بیگانه که نیست - ناامنی و اغتشاش ایجاد کند؟ بدیهی است وقتی چنین حادثه‌ای اتفاق میافتد، نیروهای امنیتی، نیروهای نظامی و نیروهای بسیج، بیکار که نمیمانند و ساکت نمینشینند. کسی که باید در مقابل این‌گونه ناامنیها هوشیار باشد، کیست؟ آن، خود مردمند؛ خودِ جوانانند؛ خود کارگرانند؛ خودِ دانشجویانند؛ خودِ آن محیطهایی هستند که آماج چنین توطئه و سوءنیتی قرار میگیرند.

جدا کردن گروهها از یکدیگر، جدا کردن دلها و ایجاد دشمنی و عناد و نفاق بین اشخاص و گروهها و قشرها، جزو کارهای دشمن است. مسخره کردنِ حالت ایثار و فداکاری، سَبُک گرفتن عملِ ایثارگران -شهیدان، جانبازان، آزادگان و خانواده‌های مکرّم آنها- اهانت به رزمندگانی که در دوران دفاع مقدّس با همه‌ی وجود ایستادند و تردید در کار جریان عظیم بسیج که حضور حقیقی آن به معنای ایثار و فداکاری است، جزو کارهای دشمن است.

خدای متعال را سپاسگزاریم که الطافش، فضلش، رحمتش و حمایتش، دستگیر این مردم است. همین‌طور که عرض کردیم، مسؤولان این کشور، آحاد این مردم، امّت حزب‌اللَّه، این جوانان مؤمن، این بسیجیها، این آحاد قشرهای مختلف، همه در خدمت اسلام و مترصّد لحظه نیاز اسلام و مسلمینند؛ مترصّد لحظه نیازند و در میدان خواهند بود. بحمداللَّه امروز قدرت اسلام و نظام اسلامی، به شکل طبیعی از همیشه گذشته بیشتر است و متّکی به عواطف مردم، پشتیبانی مردم، فکر مردم، حمایت مردم و آراءِ مردم است و خدای متعال این لطف و رحمت را ان‌شاءاللَّه بر سر این ملت مستدام خواهد داشت.

بسیجیان، ارتباط خاصّی با این نقطه اساسىِ عواطف دلهای شیعیان و مسلمانان دارند. بسیجی، یک عنوان ارزشمند و والاست. بسیجی، یعنی دلِ با ایمان، مغزِ متفکّر، دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه‌ای انسان را به آن میدانها فرا میخواند. این معنای بسیجی است. همه جوانان، همه انسانها و همه مردان و زنانی که در این کشور، دلشان با نور ایمان، منوّر است، در قبال مسؤولیت عظیمی که بر دوش ملت ایران نهاده شده است، احساس وظیفه میکنند. این پرچم پرافتخاری که دست ملت ایران سپرده شده است، یعنی پرچم سربلندی اسلام، پرچم عزّت اسلام، پرچم نام‌آوری و شکست ناپذیری اسلام؛ اینها امروز دست ملت ایران است. همه کسانی که نسبت به این وظیفه بزرگ، احساس مسؤولیت میکنند، در حقیقت بسیجی هستند. هرجا وظیفه‌ای باشد، انسان بسیجی در میدان آن وظیفه، حاضر است. عزیزان من! یک روز دشمنان اسلام و دشمنان دین به خود نوید میدادند که از اسلام خبری نیست. در آن روز کسانی که دلشان به عشق اسلام میتپید، مجبور بودند در مقابل تهاجم دشمنان اسلام، خود را این گوشه و آن گوشه پنهان کنند! مسلمان، این گستاخی و دلیری را نداشت که بگوید من مسلمانم! سران کشورهای اسلامی سعی میکردند هرچه بیشتر خود را به شکل و رنگ آن کسانی که میخواستند در دنیا نامی از اسلام نباشد، درآورند! عزّت اسلام را با ذلّت خود پنهان کرده و اهل اسلام را ذلیل کرده بودند!
 
انقلاب اسلامی، عزّت اسلام را برروی دست گرفت و به همه دنیا نشان داد. انقلاب اسلامی نشان داد که اسلام میتواند به یک ملت، سرافرازی و عزّت دهد؛ یک ملت را از زیربار فشار و تحمیل بیگانگان نجات دهد و از حالت تحقیری که بر آن ملت تحمیل کرده‌اند، بیرون بکشد. میتواند استعدادهای یک ملت را در همه میدانها بروز و ظهور بخشد؛ میتواند به یک ملت، قدرت دفاع از خود، قدرت دفاع از عقاید و از هویت و شخصیت خود بدهد. انقلاب اسلامی این را نشان داد. لذا آن وقتی که انقلاب اسلامی پیروز شد و وقتی امام بزرگ ما - آن شخصیت عظیم، آن شخصیت بی‌نظیر در زمان ما - توانست از زبان این ملت، سخن بگوید، همه مسلمانان عالم احساس افتخار و حیات کردند؛ احساس کردند که زنده شده‌اند. این خون تازه‌ای که در رگهای امّت اسلامی دوید، دشمنان را بسیار دستپاچه و سراسیمه کرد. آنها نیروهایشان را روی هم گذاشتند تا با این پدیده عظیم - یعنی اسلام انقلابی که امروز آن را یک ملت فریاد میکند - مبارزه کنند. از روزِ اوّل تا امروز - در طول این بیست سال - مبارزه کردند! مبارزه با چیست؟ مبارزه با عزّت و استقلال ملت ایران و مبارزه با هویت ملت ایران است؛ اما چون اسلام است که این عزّت را داده و به ملت ایران، هویت بخشیده است؛ چون اسلام است که به ملت ایران قدرت بخشیده است تا بتواند آرمانها، آرزوها و خواستهای خود را علناً بر زبان آورد و آن را دنبال کند و از اخم قدرتها و دست نشاندگان آنها و حکومتهای فاسد نترسد؛ چون اسلام است که این امتیاز را به ملت ایران بخشیده است، با اسلام دشمنند. دشمنی با اسلام انقلابی، اسلام امام، اسلام زندگیبخش، اسلامی که وقتی پرچمش برافراشته میشود، همه دنیا را به خود متوجّه میکند؛ همچنانی که امروز هم همین‌طور است. دشمنی با این اسلام به‌خاطر این است که اسلام، دست بیگانگان را از این جا کوتاه کرد و منابع این کشور را از دست بیگانگان نجات داد. لذا امروز خدمت به ایران و خدمت به ملت ایران، عبارت از خدمت به اسلام است. هرکس که امروز اسلام انقلابی، اسلام امام، اسلام زندگی بخش و اسلام مبارزه با ظلم و ستم را گرامی بدارد - نه آن چیزی که به نام اسلام در مقابل ظلم و ستم، تعظیم میکند! آن اسلام نیست، فریب است - هرکس که امروز اسلام حقیقی و به تعبیر امام بزرگوار ما اسلام ناب محمّدی را تأیید و حمایت کند، اوست که برای ایران و ملت ایران، برای تاریخ ایران و آینده ایران و یکایک آحاد این ملت خدمت میکند. بسیجیان این امتیاز را دارند که در میدان این خدمت آماده‌اند. بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر ارواحنافداه - مهدی موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

شما جوانان عزیز در آن سالهایی که من اشاره میکنم - سالهای ۶۴ و ۶۵ و ۶۶ - در میدان نبودید. بعضی خیلی کوچک بودید، بعضی هم به‌هرحال در میدان نبودید. قضیه، این‌طور بود که وقتی امام یک اشاره میکرد، سیل داوطلبان جبهه به سمت پایگاهها و پادگانها سرازیر میشد. بعضی هم بیاجازه به طرف جبهه میرفتند که البته نیروهای نظامی، اینها را میگرفتند، سازماندهی میکردند، به آنها آموزشهایی میدادند و از اینها در جبهه استفاده میشد. همینها گِره‌ی بسیاری از مشکلات را باز میکرد؛ یعنی در دوران جنگ، ما کمتر وقتی دچار کمبود نیروی انسانی شدیم. از لحاظ تجهیزات، مشکل خیلی بود؛ اما از لحاظ نیروی انسانی نه؛ چون همیشه آماده بودند. دشمن چه میگفت؟ دشمن واقعیت را میدید؛ لذا درمانده بود. آنها وقتیکه جنگ را طرّاحی و حمله‌ی نظامی به انقلاب را برنامه‌ریزی میکردند، فقط روی نیروهای سازمانی ارتش حساب کرده بودند؛ فکر سپاه و بسیج و فکر نیروهای عظیم انسانی را نکرده بودند و چون با آن مواجه میشدند، برنامه‌شان غلط از آب درمیآمد. باید با این کار به مبارزه می‌پرداختند؛ پس شروع به تبلیغات میکردند. از جمله حرفهایی که در دوران جنگ، بارها و بارها علیه نظام و انقلاب و امام گفته شد، این بود که ایران از امواج انسانی استفاده میکند. ما در جواب میگفتیم بله؛ ما از امواج انسانی استفاده میکنیم؛ منتها امواج انسانىِ آگاه و مؤمن. بله، ما از نیروی عشق و ایمان استفاده میکنیم. نگران بودند؛ لذا برنامه‌ریزی را شروع کردند، برای این‌که نسل جوان را از این حرکت عظیم بگیرند.

شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن که آگاهی را با احساس مسؤولیت و شور و شعور همراه کردید. شما صَفوه و زبده جوانان این روزگار و جامعه ما هستید؛ کمااین‌که جوانان کشور ما، امروز مجموعاً بهترین جوانان کشورهای جهان - تا آن‌جایی که ما میشناسیم - هستند. لازم است تشکر و اخلاص خودم را به شما جوانان عزیز و این مجموعه مؤمن و پرشور عرض کنم. البته بهانه‌ی دیدار ما این بود که برادران سپاهی و بسیجی در این بخش از مرزهای طولانی، توانسته‌اند خدمت بزرگی انجام دهند و امنیت ایجاد کنند. بحث امنیت، بحث مهمّی است و من لازم دانستم از نیروهایی که در ماههای گذشته، با زحمات فراوان و فداکاریهای ارزنده و برجسته توانستند اعاده امنیت کنند و به برکت آنها در این منطقه امنیت مستقر شود، تشکّر کنم. این اجتماع عظیم شما، بنده را وادار میکند که درباره امنیت - که امروز یکی از مقولات اساسی جامعه و کشور ماست - چند کلمه‌ای عرض کنم:
 
امنیت، نعمت بزرگی است. در قرآن هم راجع به امن و امنیت سخن رفته است. در هر جامعه‌ای، زمینه لازم برای پیشرفتهای مادّی و معنوی، امنیت است. البته افراد برجسته‌ای هستند که در فضاهای ناامن هم کارهای بزرگی انجام میدهند؛ در زیر فشار اختناق رژیمهای ظالم و ستمگر - همان‌گونه که قبل از انقلاب در این کشور بود - کسانی بودند که در همان ناامنی هم کارهای بزرگی میکردند؛ لیکن شرط حرکت عظیم اجتماعی برای یک ملت، در درجه‌ی اول «امنیت» است. امنیت هم انواعی دارد؛ یکی از آنها امنیت نظامی و انتظامی است که شما ملاحظه میکنید در بعضی از مناطق عالم، از لحاظ نظامی و انتظامی ناامنی هست. این، بخشی از مقوله امنیت است. امنیت سیاسی و اقتصادی و فکری و عقیدتی هم داریم که همه اینها مقولات بسیار با اهمیتی است. من سرفصلها و جملاتی را عرض میکنم که لازم است شما جوانان عزیز، ذهن و فکر خودتان را وارد این مقوله کنید تا ان‌شاءاللَّه برای استنتاجهای کلّىِ‌تان مفید باشد.
 
اگر بخواهیم درست تشخیص دهیم که برای پیشرفت یک کشور، امنیت چقدر اهمیت دارد، از برخورد دشمن با مقوله امنیت، میشود این را فهمید. وقتی انقلاب پیروز شد، در واقع یک مانع بزرگ از مقابل ملت ایران برداشته شد که بتواند در میدانهایی که در طول صدسال، صدوپنجاه سال عقب مانده بود، جبران عقب ماندگیهای گذشته را بکند. نظام اسلامی آماده بود که هدایت مردم را در پیشرفت در همه این میدانها برعهده گیرد و ملت ایران در زمینه علم و صنعت و خودکفایی و در زمینه مسائل فکری و عملی و مادّی و معنوی، به حرکت عظیمی دست بزند و آن را شروع کند. اولین کاری که دشمنان برای سنگ‌اندازی در این راه انجام دادند، ایجاد ناامنی بود؛ یعنی مرزهای ما را ناامن کردند. ببینید؛ این نکته خیلی اساسی و مهمّی بود. همان دشمنانی که انقلاب علیه آنها بود؛ همان قدرتهایی که تا آن‌جا که توانسته بودند، سعی کرده بودند نگذارند این انقلاب پیروز شود، بعد از آن که انقلاب پیروز شد، برای مقابله با آن، از حربه ایجاد ناامنی علیه این ملت و این انقلاب استفاده میکردند. در درجه اوّل، در این منطقه نزدیک خراسان - حدود ترکمنستان - و در منطقه کردستان و غرب و شمال کشور و نیز مناطق دیگری در جنوب - منطقه خوزستان - با تحریک قومیتها، شروع به مفسده‌انگیزی و ایجادناامنی کردند؛ ولی نظام اسلامی بر اینها فائق آمد. آن روز همین بسیجیان و همین جوانان مؤمن مثل شما، به همین مناطق گوناگون - چه در خراسان و چه در مناطق دیگر - رفتند، سینه سپر کردند، فداکاری نمودند و توانستند امنیت را برگردانند؛ یعنی در واقع توانستند ریشه فتنه را در مناطقی خشک کنند. دشمنان قبلاً فکر میکردند که با ایجاد ناامنی خواهند توانست انقلاب را به زانو درآورند؛ اما دیدند که نشد. لذا جنگ را تحمیل کردند. ناامنیای که از یک جنگِ تمام‌عیار برای کشور به‌وجود می‌آید، خسارتبارترین و سخت‌ترین و سنگینترین ناامنیهاست. اینها این کار را کردند. رژیم عراق را به جنگ، به آتش افروزی، به حمله به مرزها از طرف غرب کشور وادار کردند. مسأله هم به جنگ بین دو ملت و با امکانات دو کشور محدود نماند؛ بلکه تمام امکاناتی را که عراق توانایی جذب آن را در این جنگ داشت، به سمت عراق سرازیر کردند!
 
ببینید؛ عزیزان من! جوانان! این مطالبی که من به شما عرض میکنم، جزو بیّنات و واضحات فضای عمومی کشور در پانزده سال قبل است. در پانزده سال قبل، این حرفهایی که الان عرض میکنم، برای هیچ‌کس در این کشور تازگی نداشت؛ چون همه با تمام وجود آن را لمس میکردند؛ اما امروز نسل جوانی که آن روز را به‌درستی لمس و درک نکرده، در میدان است. ناامنی تبلیغاتی و ناامنی سیاسی از طرف دشمن به‌قدری پرفشار است که میخواهد مانع شود و نسل جوانِ امروز، این حقایقی را که ده سال قبل، پانزده سال قبل جزو واضحات بود، انکار کند و پوشیده بدارد. من میخواهم ذهن شما نسل جوانِ امروز را به این حقیقت متوجّه کنم که حتّی حقایقِ به این روشنی را - که برای کسانی که آن روز در این مملکت صحبت میکردند و امروز هم اکثر مردم مملکت را تشکیل میدهند، چیزهای جدیدی نیست - دشمن میخواهد با حمله سنگین تبلیغاتی و سیاسی خود بپوشاند. آن روز به نفع عراق که با ما وارد جنگ شده بود تا مرزهای ما را ناامن کند، همه قدرتهایی که در دنیا میتوانستند در این زمینه کاری بکنند، وارد شدند. عدّه‌ای - یا ناخردمندانه و یا خائنانه - میخواهند از یاد این ملت ببرند که دشمنىِ رژیم امریکا با ملت ایران، چقدر برای این ملت خسارت ایجاد کرده است و هنوز هم خسارت ایجاد میکند؛ میخواهند این را انکار کنند! همین رژیم امریکا - که آن روز ما به صورت تحلیل میگفتیم و بعد از جنگ، اخبار و آمار و اطلاعات ریز آن منتشر شد - به عراق کمک کرد؛ کمک الکترونیکی، کمک تسلیحاتی، کمک در روشهای جنگیدن، کمک مالی، کمک مستقیم و غیرمستقیم! ناتو هم کمک کرد؛ بسیاری از کشورهای عربی هم کمک کردند؛ برای این‌که بتوانند با فشار ناامنی، نظام انقلابی را از پا بیندازند و یا به زانو درآورند. باز هم همّت جوانان این مملکت، دلهای پاک و با ایمان این کشور، همین بسیج، همین سپاه، همین ارتش، همین انسانهای مؤمن و پاکنهادی که در پشت جبهه‌ها کانونِ همّت را گرم نگه میداشتند، توانست بر تمام توطئه‌های دشمن فائق آید و به رژیم مهاجم و به همه پشتیبانانش - از امریکا و شوروىِ آن روز و دیگران - تودهنی بزند و ملت ایران را به‌عنوان قهرمان این برهه، در مقابل چشم جهانیان قرار دهد و امنیت را به‌عنوان بزرگترین نعمت به این مملکت برگرداند؛ مرزها را آرام کند و برای شهرهایی که زیر بمباران بودند - که در دوران جنگ، تقریباً نیمی از جغرافیای این کشور در زیر بمباران بود - اعاده امنیت کند؛ برای زن و مرد، برای کاسب، برای عالم، برای دانشجو، برای کارگر، برای سیاستمدار، برای رئیس، برای مرؤوس و برای همه کسانیکه به امنیت نیاز دارند، امنیت ایجاد کند؛ حتی برای آنهایی که ناشکرانه این امنیت را انکار میکنند. بنابراین، دلهای با ایمان و عزم ایمانی و راسخ این جوانان، امنیت را برای همه مردم به‌وجود آورد.
 
البته دشمن مأیوس نبوده است؛ الان هم مأیوس و منصرف نیست. اگر ما خیال کنیم که دوران ایجاد امنیت نظامی و انتظامی تمام شده است، برداشت درستی نیست. دشمن هرجا بتواند، ایجاد ناامنی میکند. هر وقت دشمن بتواند، ناامنی نظامی و انتظامی را بر این ملت تحمیل میکند؛ کمااین‌که دیدید یک بهانه کوچک یافتند و یا درست کردند و در همین ایام تیرماه، در تهران ایجاد ناامنی کردند. یا بهانه را خودشان درست میکنند، یا اگر فرض کنیم بهانه را آنها درست نمیکنند، بهانه کوچکی مییابند تا ایجاد ناامنی کنند؛ به خیابانها بیایند، شیشه بشکنند، مغازه آتش بزنند، ماشین آتش بزنند و مردم را تهدید کنند! بنابراین، دشمن از ایجاد ناامنی مأیوس و منصرف نیست. این‌که عدّه‌ای بیایند، لزوم وجود و اهمیت عناصر و عوامل مؤمنی را که ضامن امنیتند و از اوّلِ انقلاب تا امروز هم نشان داده‌اند که امنیت را برای این ملت به‌وجود می‌آورند، انکار کنند، این یا نابخردانه و یا خائنانه است؛ از این دو حال خارج نیست. وجود نیروهایی که بتوانند برای این ملت و این کشور و برای هر فعالیت سازنده و حیاتی در این مملکت امنیت به وجود آورند، برای هر ملتی مثل هوا و آب ضروری است. عدّه‌ای میخواهند اینها را انکار کنند. نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج عمومی مردم ما، مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانه‌ای که هیچ خدشه‌ای در آن راه ندارد، محسوب میشوند. نیروهای نظامىِ با اخلاص ما - سپاه و ارتش - الحمدللَّه کم نیستند. اینها سازمانهای مبتنی بر ایمانند. در این بحثی نیست؛ اما فرق است بین آن نیروهایی که به عنوان وظیفه سازمانی وارد میدان دفاع میشوند، با نیروهایی که به دنبال وظیفه ایمان و عشق و به دنبال دستور قاطع عواطف برخاسته از اعماق جان وارد میدان میشوند. این بسیج است. انکار بسیج، انکار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای کشور است. ما در میدان جنگ هم اگر بسیج را نداشتیم، کمیتمان لنگ بود. در دوران بعد از پایان جنگ هم اگر بسیج نمیبود و اگر امروز هم نباشد، کمیت این انقلاب و این نظام و همه حرکتهای سازنده این کشور لنگ است. انکار بسیج و بیاحترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا زمانی که برای این کشور امنیت لازم است و تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد - یعنی همیشه؛ چون همیشه احتیاج به امنیت هست - به نیروی بسیج، به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج هست.

ما جزو ملتهایی هستیم که اکثریت قاطع مردم ما در سنین جوانی - در زیر سی سالگی - هستند و درصد بسیار بالایی زیر بیست و پنج سالگی قرار دارند؛ ملت جوانی هستیم. دنیا روی این جوان بودن ملت ما و روی فراوانی جوانان در میان کشور ما بسیار حساب باز می‌کند. از جوانان می‌ترسند؛ چون می‌دانند اگر این جوان اراده کند که از منافع کشورش دفاع نماید، حمله به این کشور و حمله به منافع کشور، دیگر مشکل خواهد شد. اگر جوان اراده کند که از ارزشهای دینی - از دین و ایمان - دفاع کند، دیگر هیچ قدرتی نمی‌تواند بر کشوری که در آن چنین اراده‌ی قاطعی وجود دارد، دین را زیر سؤال ببرد، یا بساط دین را جمع کند. چون دشمن این را می‌داند، از جوانان ما، از جوانان مؤمن، از جوان بسیجی، از دانشجوی با ایمان و از دختر و پسر معتقد به خدا و قرآن و دعا می‌ترسد؛ لذا برنامه‌های تبلیغاتی و سیاسیشان را متمرکز می‌کنند، شاید بتوانند نسل جوان را از راه خدا منصرف و منحرف کنند. امروز هدف عمده‌ی تبلیغات علیه ما و هدف عمده‌ی توطئه‌های سیاسی علیه ما همین است.

امروز شما ممکن است مجاهدت بکنید، جانتان را هم نگهدارید. مجاهدت علمی، مجاهدت سازندگی، مجاهدت امر به معروف و نهی از منکر و مجاهدت بیان حقایق انجام می‌شود، جان کسی را هم نمی‌گیرد؛ ولی آن روز - روز جنگ - اگر کسی می‌خواست مجاهدت کند، جان خود را در معرض خطر قرار می‌داد. این شهدا که این‌قدر عزیزند، به‌خاطر این است. این جانبازان که این‌قدر عزیزند، به‌خاطر این است. این پاسداران شجاع و از جان گذشته‌ای که این‌قدر برای مسؤولان نظام، گرامی و عزیزند، به‌خاطر امتحانهایی است که آن روز دادند. این بسیجی که ما مثل گل سرسبد، همیشه از او اسم می‌آوریم و احترام می‌کنیم، برای این است که بسیج جوانان این مملکت و بسیج عمومی این مملکت در آن روز خطر، امتحان خودش را داد. آن روز اگر کسی می‌خواست مجاهدت کند، باید جانش را کف دست می‌گرفت.
این استعدادها در این منطقه هست. امروز هم من سؤال کردم، بحمدالله در خود همین نهبندان هم بسیجِ فعّالی وجود دارد. امروز هم جوانان می‌توانند نقش ایفا کنند. شما لبِ مرز هستید، آن هم مرز پرمسأله‌ای که متأسّفانه در این قسمت شرقی - سرتاسر این چند صد کیلومتر - کاروانهای قاچاق و حمل و نقل مواد مرگزا داریم. یک عدّه سوداگر مرگ، کسانی‌که فقط به فکر درآمد یا حزب و گروه خودشان در آن طرف مرز هستند، با کار قاچاقی که می‌کنند، حاضرند هزاران هزار جوان را به کام اعتیاد بکشند! این مسأله، متأسّفانه این مرز ما را مرز بدی کرده است. حال بگذریم از فتنه‌ی سیاسی، نظامی و کشتاری که متأسفانه در آن طرف مرز هست.

یک عدّه دانشجو از حادثه کوی دانشگاه ناراحت و عصبانی شدند و به خشم آمدند. دانشگاه تهران، محور دانشگاههای کشور است؛ مایه امید همه است. بچه‌ها عصبانی شدند؛ آنها آمدند و خواستند از عصبانیت این جوانان استفاده کنند؛ داخل صفوف اینها شدند و شعارها را از شعارهای دانشجویی، به شعارهای ضدّ نظام تبدیل کردند؛ بعد هم جریان را به خیابانها کشاندند و قضایایی که شنیده‌اید و میدانید. خیال کردند که کار را پیش برده‌اند؛ اما نیروی انتظامی با قدرت وارد شد. با این‌که آن ضربه را آن روز اوّل و دوم به نیروی انتظامی زدند، اما انصافاً نیروی انتظامی خوب به میدان آمد. انتظار این بود که نیروی انتظامی بعد از آن ضربه اوّل - ضربه حیثیّتی - اصلاً نتواند هیچ دفاعی بکند؛ اما انصافاً به میدان آمدند و خوب دفاع کردند. بعد هم که بسیج - آن نیروی اصلی و عظیم ملت ایران - با سازماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد شد و به‌طور قاطع، مثل کاغذی که مچاله کنند، دشمن را مچاله کردند. فردای آن روز هم که ملت به صورت واقعاً خودجوش به خیابانها آمدند و آن تظاهرات پُرشور و عظیم و میلیونی را راه انداختند که دستهای بیگانگان سعی کردند آن را کوچک کنند. در نظر چه کسی کوچک کنند؟ در نظر مردمی که در کشورهای دیگر هستند. ممکن است که موفّق شوند حادثه را طور دیگر جلوه دهند؛ اما مردمی که در تهران، در اصفهان، در شیراز، در مشهد، در تبریز، در شهرهای گوناگون و همه جا خودشان دیدند که چه خبر بود، آیا در نظر اینها هم میتوانند حقیقت را قلب و عوض کنند؟
 
اوّلین محاسبه غلطشان، محاسبه غلط درباره ملت ایران بود. خیال کردند ملت ایران از اسلام و از انقلاب و از امام بریده است. نفهمیدند که این ملت، همان ملتی است که با اقتدار عظیم خود توانست نظام فاسدی را که امریکاییها و دیگران، اطرافش هفت حصار درست کرده بودند، از داخل این کشور بردارد و آن را نابود کند. این ملت، همان ملتی است که در کودتای امریکایی بهمن ۱۳۵۷ به دستور امام به خیابان آمد و در ظرف چند ساعت کار را تمام کرد. این ملت، همان ملتی است که در دفع کودتای باز امریکایی در این کشور در سال ۵۹، در میدان و در صحنه آن‌چنان حضوری پیدا کرد که همه امیدها را قطع نمود. این ملت، همان ملتی است که در اغتشاش منافقین در سال ۶۰، آن‌چنان قدرت خود را نشان داد که دشمنی را که به عناصر مزدور و خودفروخته و روسیاهِ منافق دل بسته بود، مأیوس کرد. این ملت، همان ملتی است که هشت سالِ تمام، جنگی را که همه قدرتهای موجود و مادّی دنیا به طرف مقابل ما کمک کردند، با حضور خودش در صحنه، با همین بسیج، با همین دانشجویان، با همین جوانان، با همین کارگران، با همین روستاییان و با همین شهریها، توانست علیه خود آنها تمام کند. این ملت، همان ملتی است که در طول این بیست سال، هر وقت که توطئه دشمن به هر شکلی از اَشکال زیاده‌روی کرده است، با حضور سیل‌آسای خود در خیابانها و در تظاهرات و در اجتماعات، مثل رودخانه‌ای که می‌آید و خس و خاشاکها را پاک میکند و از بین می‌برد، وارد میدان و صحنه شده و دشمن را ناکام کرده است. این همان ملت است؛ این همان جوانانند؛ این همان نسل است. این نسل جدیدی که امروز رو آمده است، نسل اسلام است. خطای در محاسبه‌شان این بود که خیال کردند ملت ایران از اسلام برگشته است؛ نه. فهمیدند که ملت ایران پایبند به اسلام است؛ پایبند به انقلاب است؛ پیوسته به نظام است؛ قدر این نظام قدرتمند و صالح را میداند و در صدد است که با ایستادگی، خودش مشکلات را حل کند.

اشتباه پنجم آنها این بود که نسبت به نیروهایی هم که برایشان کار میکردند، اشتباه کردند! اینها آن‌جا نشسته بودند و خیال میکردند عوامل مزدورشان توانسته‌اند یک شبکه منسجمِ قوی از اراذل و اوباش درست کنند، که وقتی این اراذل و اوباش به خیابان آمدند، دیگر هیچ کس جلودارشان نیست! این‌جا هم اشتباه کردند؛ نفهمیدند پولهایی که به مزدوران خودشان داده‌اند، طبق معمول، اغلب این پولها صرف عطینای خود اینها شده است! روی نیروهای وابسته خودشان زیادی حساب کرده بودند. نفهمیدند که با یک حضور بسیج و با یک حضور مردمی، همه اینها دوباره مثل حشراتی به لانه‌های خودشان خواهند خزید. حالا را با ۲۸ مرداد سال ۳۲ اشتباه گرفته بودند؛ چون آن روز هم همین اوباش و اراذل و چاقوکشها و امثال اینها به خیابانها آمدند و همه چیز را از خود کردند. بعد که آنها کار را تمام کردند، آن وقت ارتش شاه هم آمد و وارد شد! خیال کردند که حالا هم این‌گونه است؛ فکر بسیج و فکر مردم و فکر این نیروهای انقلابی را دیگر نکرده بودند.

دستگاههای امنیتی - وزارت اطّلاعات و وزارت کشور - نیروی انتظامی، سپاه، بسیج و بقیه، حواسشان باید جمع باشد. این‌که بعضی از دلسوزان به برخی از مطبوعات گله دارند، از این ناحیه است، والّا هیچ کس با مطبوعات آزاد مخالفتی ندارد. فلسفه این انقلاب، آزادی است - آزادی بیان و آزادی فکر - اما طوری نباشد که حرف و خواست و تحلیل و جهتگیرىِ دشمن را بر همه حرفهای دیگر مقدّم کنند؛ آن را اصل و ملاک قرار دهند. کسی که با دشمن دوست شد، دوست دیگر نمیتواند به او اعتماد کند.

به مسؤولان در دولت و بخصوص مسؤولان امنیت عمومی تأکید شده است که با درایت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را بر جای خود بنشانند و بی‌شک کسانی که چشم به فتنه‌انگیزیهای این روسیاهان دوخته‌اند، مأیوس خواهند شد. ملت بزرگ ایران مخصوصاً جوانان عزیز باید در کمال هوشیاری مراقب حرکات دشمن باشند و به طور کامل با مأموران، همکاری کنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خودفروخته‌ی دشمن، تنگ نمایند. و بخصوص فرزندان بسیجی‌ام باید آمادگیهای لازم را در خود حفظ کنند و با حضور خود در هر صحنه‌یی که حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند.

عزیزان من؛ جوانان پرشور و خونگرم و با محبّتِ بختیاری و سایر مردم عشایر و مؤمنی که در این منطقه هستید! آنچه که اهمیت دارد، وجود جوانان مؤمن، پرشور و پرتلاش است؛ لذا این‌که میبینید مسؤولان کشور به بسیج و به ایثارگران اهمیت میدهند، به‌خاطر این است. خانواده‌های شهدا که این همه مورد تأکید هستند، به‌خاطر عملِ صالح است؛ به‌خاطر تلاشی است که در راه خدا کرده‌اند.

عزیزان من؛ ای جوانان! جوانی خودتان را قدر بدانید و هرچه بیشتر در راه ایجاد نورانیّت و صفای معنوی در خودتان تلاش کنید. به نماز و به تضرّع و توجّه، اهمیت دهید. بدانید یک جامعه، آن‌وقتی به فلاح و رستگاری خواهد رسید که روحیه و صفای معنوی در او موج بزند. پیشرفتهایی که ما در دوران جنگ داشتیم، به برکت همین صفا و معنویت جوانان بود. هر جوانی که صفا و معنویت او بیشتر است، برای کشور هم مفیدتر و برای استقلال و آینده‌ی کشور هم فایده‌اش بیشتر است. عدّه‌ای سعی میکنند که جوانان به سمت لاابالیگری پیش بروند؛ نه، هر چه ممکن است جوانان را به سمت معنویت و به سمت دین و تعبّد سوق دهید. این برای آینده‌ی کشور و آینده‌ی منطقه هم به‌مراتب مفیدتر است. جوانان عزیز سعی کنند آن‌جایی که کشور به آنها نیاز دارد، در مقام ادای وظیفه حاضر باشند؛ بسیجیعنی همین. علت این‌که ما برای بسیجی احترام قائلیم، این است که در هر نقطه‌ای که کشور به او احتیاج دارد، در آن‌جا حاضر است؛ یک جا برای مایه کوبی به کودکان - واکسنِ ضدّ فلج - یک جا برای نابود کردن دشمن، یک جا برای حفظ انتظامات و یک جا برای حفظ مرزها. روحیه‌ی بسیجی پیدا کنید. ولو بسیجی هم نباشید، در خودتان روحیه‌ی بسیجی ایجاد کنید.

شما در نیروی هوایی، یکی از بهترین مظاهر حفظ این نیرو و این حالت و این روحیه بودید و هستید و باید باشید. سختیهایی هم وجود دارد که باید تحمّل کرد تا عبور کنید. این لحظه‌های تعیین کننده، در سرنوشت این ملت و این کشور و این تاریخ بسیار اثر دارد. البته کمک و تفضّل و رحمت الهی شامل حال شما بوده و هست. آنها فکر نمیکردند ملتی که ارتشش تنهای تنهاست و نیروهای مسلّح و رزمندگانش - اعم از ارتش و سپاه و بسیج و بقیه کسانی که در میدان نبرد و رزمِ دلاورانه این دوران حضور داشتند - جز به قدرت خودشان و توکّل به خدا، به هیچ نیرویی اتّکاء ندارند، بتواند بر دشمنش که از همه جا کمک میگرفت، پیروز شود. آنها فکر نمیکردند؛ ولی این به برکت ایمان انجام شد. این در تاریخ ملت ما خواهد ماند؛ این را قدر بدانید.

انقلاب آمد و آن گوهر را به جوانان شناساند. جنگ تحمیلی هم میدانی برای بروز این گوهر تابناک در وجود جوانان شد و الحمدللَّه بعد از جنگ هم ادامه پیدا کرده است. من به شما میگویم بدانید که دشمن، همین نقطه را هدف قرار داده است! اگر نورانی کردن جوانان و متوجّه کردن آنها به اهمیت مصرف کردن جوانی در راه ارزشهای والا، نقطه‌ی فتح‌الفتوح انقلاب است، فتح‌الفتوح استکبار و ضدّ حمله‌ی استکبار هم این است که همین نقطه را از جوانان بگیرد؛ باز جوانان را سرگرم فساد، آلودگی، بدفهمی و بحثهای پوچ و بیهوده‌ی شبه فلسفی کند که هیچ حقیقتی پشت سرش نیست و فقط برای گفتگو کردن و سر و کلّه زدن و ساعتی وقت گذراندن - بدون این‌که هیچ فایده‌ای در آن باشد - و غافل کردن آنها از حقیقت، از راه زندگی، از آرمانهای انقلاب و از انتظاری که این ملت و انقلاب از جوانان دارد، به کار میرود! اگر العیاذباللَّه، استکبار بتواند - که نخواهد توانست - مطمئناً نمیگذارد دلهای پاک و فکرهای مصمّم و اراده‌های نیرومندی که بحمداللَّه در کشور ما هم فراوان است، به دشمن فائق آیند. بعضی را دچار آلودگی اخلاقی، بعضی را دچار آلودگی ذهنی، بعضی را دچار دغدغه، دچار افسردگی و دچار نومیدی میکند. هر کسی را به یک نحوی مشغول میکند و سعی دارد این نسل جوان شادابی را که انقلاب به میدان آورد، از میدان پراکنده کند. شما جوانان دانشجو و مؤمن؛ شما جوانان بسیج دانشجویی، به این نکته توجّه کنید. من در آن پیام هم گفتم - بارها گفته‌ام - بسیج دانشجویی یعنی آن حرکت مؤمنانه‌ی انقلابی نسل جوان دانشجو. این معنای بسیج دانشجویی است. اگر نسل جوان دانشجو بخواهد یک حرکت مؤمنانه‌ی انقلابی انجام دهد، معنایش بسیج شدن این قشر در راه خداست. البته امروز جنگ نداریم؛ لذا این بسیج، ماهیت و هویت نظامی پیدا نمیکند.
 
برای تداوم راه انقلاب، برای عمق بخشیدن به فکر انقلاب و به این اندیشه‌ی بلند و بزرگ، بسیج شوید. فلسفه‌ی انقلاب، یک بنای فکرىِ شامخ است؛ بنایی فکری و دارای آن‌قدر استحکام که توانست یک نظام را که بزرگترین قدرتهای دنیا پشتیبانش بودند، منهدم و زیر و رو کند، یک نظام نو به وجود آورد و تمام کسانی را که در دنیای امروز، چیزی شبیه آن نظام منهدم شده دارند، به خود بلرزاند! آری؛ به خود لرزیدند.

بعضی کسان خیال میکنند که «بسیج» یک سازمان نظامی، مثل سازمانهای نظامی دیگر - یعنی ارتش و سپاه - است. این خطاست. بسیج، یعنی نیروی کارآمدِ کشور برای همه میدانها. میدان جنگ مطرح بود، بسیجْ کارآمدی خود را ثابت کرد. میدانهای دیگر هم که پیش بیاید - و تا به‌حال خیلی از آنها پیش آمده است - باز بسیجْ کارآمدی خود را اثبات میکند. همان جوانِ دلباخته و عاشقی که در میدان جنگ، چشم به دهان فرمانده داشت و فرمانده‌اش را از شدّت اخلاص و فداکاری و شیفتگىِ خود متحیّر میکرد، همان جوان وارد دانشگاه هم که میشود، استاد خود را متحیّر میکند؛ وارد آزمایشگاه علمی هم که میشود، همین‌طور است؛ در میدان تحلیل سیاسی هم که وارد میشود، همین‌گونه است.
 
بدانید که همه کشورها چنین چیزی را دارند؛ منتها به این برجستگی ندارند. در کشورهایی که در آنها ملتها زنده‌اند - با کشورهایی که سیاستهای غلطی آنها را اداره میکنند و ملت میدانی ندارد، اراده‌ای ندارد، حضور و ارزشی ندارد، کار ندارم - در کشورهایی که مردم از نظر مسؤولان نقشی دارند، همه‌جا چیزی شبیه بسیج هست؛ منتها به این درخشندگی، به این فراگیری، به این زیبایی و به این فداکاری، من در جایی سراغ ندارم. با اطّلاعی که از کشورهای مختلف - چه گذشته نزدیکشان؛ تاریخ صدساله، دویست ساله دنیا و چه زمان حاضرشان - دارم، بنده مثل بسیخ خودمان در جایی از دنیا سراغ ندارم. بسیج، به جوانان اختصاص نداشت؛ جوان و پیر، دوش به دوش در آن حرکت میکردند. پدر و پسر با هم میآمدند. گاهی پدربزرگ و نوه با هم میآمدند و امروز با هم هستند. بسیج، اختصاص به مردان نداشت؛ زن و مرد با هم بودند. نام و نشان در آن نقشی نداشت؛ مسؤولیت مطرح بود. هر وقت که کشور گره‌ای داشته باشد، آن سرانگشتی که در درجه اوّل باید آن گره را باز کند، نیروی عظیم بسیج مردمی است. این بسیج در همه قشرها هست؛ در قشرهای جوان، در قشرهای پیر، در قشرهای دانشگاهی، در قشرهای دانشجویی، در قشرهای کارگری، در قشرهای کاسب و پیشه‌ور و در قشرهای روحانی. بسیج، اختصاص به یک منطقه جغرافیایی و یک منطقه انسانی و طبقاتی و قشری ندارد؛ همه جا هست.
 
علّت این‌که در کشور ما بسیج این‌طور درخشان شد و شکفت چه بود؟ ایمان عاشقانه، ایمان عمیق، ایمان توأم با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است. مثل بعضی از ملتهای دیگر، عواطف در این ملت جوشان است؛ کلید بسیاری از مشکلات است. این ایمان با آن عواطف همراه شد و این رودخانه عظیم خروشان را به این دریای پهناور تبدیل کرد و مشکلات را در هر جایی که لازم بود، از بین برد. امروز هم هست، باید هم باشد، ادامه هم خواهد یافت و باید هم ادامه پیدا کند. در شرایط کنونىِ کشور، بعضی کسان با همان تفسیر غلطی که فکر میکنند بسیج یک مجموعه نظامی است، یا سپاه و ارتش و نیروهای نظامی، فقط در دوران جنگ حضورشان لازم است و بعد باید به‌کلّی فراموش شوند و کنار بروند، با این تحلیل غلط معتقدند که همه ارزشهای بسیجی، همه ارزشهای خوب الهی - که بسیج مظهر آن است - بایستی از جامعه کنار برود! البته این تبلیغ دشمن است. وای به حال ملتی که گوشش به تبلیغ دشمن باشد. دشمن، خیر انسان را که نمیخواهد. دشمن اگر از شما تعریف هم بکند، بایستی نسبت به این تعریف سوء ظن پیدا کنید. اگر بدگویی هم بکند، باید به آن بدگوییاش لبخند تمسخر بزنید. اگر بگوید وضعت خراب است، باید بدانی وضعت خوب است. اگر بگوید این راهی که میروی، غلط است، باید بدانی او از این راه صدمه میبیند. اگر از شما تعریف کند، باید به خودتان نگاه کنید و ببینید چه کار خلافی از شما سر زده که موجب خوشحالی اوست؛ البته اگر تعریف او واقعی باشد و کلکی در کار نباشد.

فکر کنید، ببینید برای مقابله با عامل پول که انسانها را برده میکند، با عامل سلاح که انسانها را میترساند و مرعوب میکند و با عامل تبلیغات که انسانها را خام میکند و فریب میدهد، چه کار باید کرد. چه چیزی میتواند در مقابل اینها بایستد؟ ایمان روشن، ایمان با بصیرت. این همان چیزی است که ملت ما دارد و از اوّل انقلاب هم داشته است؛ همان چیزی است که بسیجی به آن متمیّز است. مسأله در کشور ما این است که این ملت به برکت اسلام توانسته است یک طلسم غیر قابل شکست را بشکند؛ طلسم سلطه بیگانه، سلطه امریکا. بعضی از کشورها هستند که از سلطه امریکا مینالند؛ اما نمیتوانند آن را از بین ببرند. شما خیال نکنید کشورهایی که زیر سلطه امریکایند، همه مردم و حتّی دولتهایشان خوشحالند - البته بعضی خوشحالند؛ چون منافعشان در این است و رشوه میگیرند - خیلی از آنها ناراحتند و نمیتوانند این بختکِ افتاده روی بدنشان - این لاشه سنگین تسلّط امریکا - را از بین ببرند؛ اما این ملت توانسته است کلاًّ این طلسم را بشکند و دست دشمن را کوتاه کند.
 
ایران جای حسّاسی است؛ سرشار از منابع غنی است؛ سرشار از ثروت است؛ سرشار از ثروت فرهنگی است و موقعیت بسیار مهمّ سوق‌الجیشی دارد؛ لذا به این آسانی دلشان نمی‌آید که از آن دست بکشند. تلاش میکنند که برگردند و مجدّداً سلطه پیدا کنند و همان منافع نامشروع را از این کشور ببرند. پول و عامل نظامی و عامل تبلیغاتی را به کار انداخته‌اند. ملت هم ایستاده است، بسیج هم ایستاده است، نیروهای مؤمن هم ایستاده‌اند، دولت هم ایستاده است، مسؤولان هم ایستاده‌اند؛ همه ایستاده‌اند. مگر امروز کسی جرأت میکند بر خلاف نظر این مردم - که اسلام را میخواهند و با دشمن اسلام دشمنند - حرکتی انجام دهد؟ امروز همه جوانان ما، پیران ما، دانشجویان ما، روحانیون ما، بزرگان ما، کوچکان ما و قشرهای مختلف ما - مگر من شذّ و ندری که دل به زندگیهای رنگ و لعابىِ دروغین غرب بسته باشند - فهمیده‌اند که سعادتشان در این است که اسلام را با بصیرت و با روشن‌بینی و خردمندی بفهمند و آن را به‌کار گیرند تا بتوانند از دشمنیها بکاهند، دشمنیها را دفع کنند. این همان بسیج است؛ حقیقت بسیج یعنی این. ارتش بیست میلیونی که امام فرمودند، یعنی این.
 
بدانید که مشکل ایران اسلامی برای استکبار و برای امریکا حل نشده است و حل هم نخواهد شد. این تبلیغاتی که بعضی از مطبوعات و رسانه‌ها در گوشه و کنار به شکلهای مختلف میکنند، ملاک نیست. همان‌طور که گفتیم، از آن سه عامل استفاده میشود؛ برای همین تبلیغات هم استفاده میشود. تبلیغاتی که عدّه‌ای بخواهند ملتی را به اسارت تشویق کنند. از این ابلهانه‌تر حرفی هست؟ یک ملت را به زیر بار بردن و زیر دست کردن. یک قدرت استکبارىِ ظالم را به آقایی و سروری پذیرفتن! آیا این حرفی است که یک ملت بتواند آن را بزند، یا یک انسان سالم بتواند آن را بیان کند؟ البته بعضی گروهکهای سیاسی هستند که دنبال مقاصد سیاسی خودشانند؛ حرفهایی میزنند و بعضی هم طوطیصفت حرفهای آنها را تکرار میکنند. این نمیتواند حرف مجموعه‌های سالم و صحیح و قوی باشد. امروز استقلال این کشور در تمسّک به اسلام و عمل به اسلام، در وحدت کلمه و در شناختن دشمن است، که دشمن ایران هم امروز استکبار است و رأس استکبار هم امریکاست. این است راه سعادت این ملت. این ملت این راه سعادت را خواهد رفت و همه هم وظیفه دارند که با آنچه که نیاز این زمان است، خود را آشنا کنند و به آن پاسخ بگویند. در همه نیروهای فرهنگی و فکری، نیروهای علمی و نیروهای هنری هم این نیروی عظیمِ بسیج مردمی میتواند پیشرو باشد؛ چون جوان است، چون با نشاط است، چون از متن مردم است. همه نیروهای مؤمن وظیفه دارند که به خدا توکّل و اعتماد کنند. راه روشن و منوّری که امام بزرگوار بر روی این ملت گشوده است، این راه را ان‌شاءاللَّه دنبال کنند؛ خدای متعال هم به آنها برکت خواهد داد، آنها را کمک و پیروز خواهد کرد و ان‌شاءاللَّه به اهداف عالیه‌شان خواهد رساند و قلب مقدّسِ ولىّ‌عصر ارواحنافداه را از آنها راضی خواهد کرد.

اشاره‌ای بکنم به این‌که امروز «روز جوان و نوجوان» است و مناسبت آن هم شهادت یک نوجوان بسیجی - شهید حسین فهمیده - است. این از آن مواردی است که شخصیتهای حقیقی، به نماد و به حقایق اسطوره‌گون تبدیل میشوند. ما در تاریخ خود از این موارد بسیار داریم. ای بسا حوادثی که امروز وقتی گفته شود، از بس عجیب است همه تصوّر کنند که اسطوره و افسانه است؛ اما حقیقت است. نمونه‌های آن را ما در زمان خودمان بارها و بارها دیده‌ایم و شنیده‌ایم و از جمله زیباترین آنها، شهادت این نوجوان بسیجی است. او سیزده ساله بود؛ اما با رشد، با شعور، با اراده و مصمّم، که کشور خود را میشناخت، امام خود را میشناخت، دشمن خود را میشناخت، اهمیت وجود و فعّالیت خود را هم میشناخت و رفت این سرمایه را تقدیم عزّت کشور و آینده انقلاب و منافع و مصالح مردم کرد. جسم او رفت؛ اما روحش زنده ماند، یادش ابدی شد و خاطره‌اش به صورت اسطوره درآمد. این الگوست.
 
جوانان و نوجوانان عزیز من! همه شما میتوانید در کشورتان نقش پیدا کنید. یک روز نقش، نقش «حسین فهمیده» بود؛ یک روز نقشهای دیگر است. در زمینه مسائل دینی، مسائل فرهنگی، مسائل سیاسی، مسائل اخلاقی، آینده‌نگری، امیدبخشی، نشاط دادن به محیط پیرامون خود و تعبّد و تقیّد و پایبندی به شریعت اسلامی - که سرمایه سربلندی فرد و جامعه است - میتوان مجاهدت کرد. البته در آنها، دادنِ جان مطرح نیست؛ اما همّت و اراده و تصمیم لازم دارد. همه میتوانید در مدارس، در دانشگاهها، در محیطهای کار و غیره، نقش ایفا کنید. جوانِ زنده و بانشاط و پُرامید و پاکدامن، میتواند یک تاریخ را بیمه کند. به همین جهت است که روی جوانان کشورهای دنیا، صهیونیستها و استعمارگران و کمپانیداران عالَم، سالها کار و تلاش کردند تا شاید بتوانند نسلهای جوان را فاسد کنند؛ اراده و امید را از آنها بگیرند؛ آینده را در چشم آنها تیره و تار کنند؛ آنها را به آینده مأیوس نمایند و دچار مشکلات عصبی و اخلاقی کنند. آنچه در دنیا میبینید، تصادفی نیست.

شما جوانان، اوّلاً قدر خودتان را بدانید. ثانیاً قدر لباس نظامی، لباس سپاهی و لباس بسیجی را بدانید. ثالثاً قدر این ضوابط و مقرّرات را که میتواند در قاعده‌ها و میزانها و مقدارهای لازم، شما را حفظ کند، بدانید و آنها را به طور کامل رعایت کنید. قدر موجودیهای خودتان را از سلاح، تجهیزات، امکانات، ماشین‌آلات، ابزار و وسایل بدانید و آنها را نگه دارید، تعمیر کنید، و در حفظشان بکوشید. قدر آن ایمانی را که در شماست - و پشتوانه همه اینهاست - بدانید و حفظش کنید.
عزیزان من! بعضی از سرمایه‌های معنوی، با همه ارزشی که دارند، نیازمند حفظ کردنند. مثلاً محبّت را باید حفظ کرد؛ مثل گیاهی است که اگر به آن نرسیدید، از دست خواهد رفت. ایمان از این قبیل است. ایمان را باید حفظ کنید. حفظ ایمان، با رفتار خوب، با تأمّل و تدبّر خوب، با توجّه به خدا، با حفظ و تقویت ارتباط با خداست. حفظ این گوهر، با تواصىِ به حق و تواصىِ به صبر است. هر دو نفرتان، یکدیگر را به حق و صبر توصیه کنید. صبر، یعنی پایداری و استقامت.

بسیج دانشجویی یکی از ارزنده‌ترین یادگارهای امام راحل بزرگوار ما است. آن روزی که آن حکیم فرزانه، یکی از ضروری‌ترین تشکلها را بسیج دانشجو و طلبه اعلام کرد، کمتر کسی به اهمیت حضور این مجموعه‌ی ارزشمند در دانشگاه کشور واقف بود، و امروز که دانشگاه و همه‌ی عرصه‌های زندگی، صحنه‌ی زورآزمایی فرهنگی - سیاسی - تبلیغاتیِ استکبار و صهیونیسم با انقلاب و نظام اسلامی است، روشن‌بینی امام بزرگوار ما از همیشه آشکارتر گردیده است. در صحنه‌یی که دشمن با ابزار فرهنگی و تکیه بر سلاح تبلیغ، مزورانه به میدان می‌آید، چه کسی شایسته‌تر از دانشجو و طلبه است که در صفوف مقدم این دفاع مقدس قرار بگیرد و با تکیه بر ایمان صادقانه و منطق قوی و عمل صالح خود، دشمن را مغلوب و رسوا کند. آری، بسیج مدرسه‌ی عشق است، و در همه‌ی میدانهای دشوار، فقط حضور عاشقانه و مخلصانه است که می‌تواند پرچم حق و عدل و راستی و ایمان را به اهتزاز درآورد و جنود شیطان را منهزم سازد.
دانشجوی بسیجی، آن عنصر نورانی و پاکنهادی است که در حال فراگرفتن دانش و آماده‌سازی علمی و فکری خود برای شرکت در پیشرفت مادی ملت و کشورش، چراغ ایمان و هدایت را نیز در دل خود و در محیط دانشگاه فروزان می‌کند و فضا را با صلاح و صفا و نورانیت خود نورانی می‌سازد. دانشجوی بسیجی کسی است که دشمن کمین‌گرفته را از یاد نمی‌برد و غافلانه، خود و دانشگاه و کشورش را به دست تطاول دشمن نمی‌سپرد. دانشجوی بسیجی، جوانی خود را مغتنم می‌شمرد و از لحظه‌های گرانبهای آن برای خودسازی علمی و فکری و روحی بهره می‌گیرد. دانشجوی بسیجی، پیکار فرهنگی و فکری و عقلانی را نیز مانند حضور در میدانهای جنگ، با تکیه بر هوشمندی و تلاش و توکل به پیش می‌برد و خود را در همه حال، سرباز اسلام و انقلاب و فرزند خمینی کبیر می‌شمرد. بسیج دانشجویی در عین آن‌که یک تشکل نظم‌یافته و برخوردار از سازماندهی است، نه در جناحهای سیاسی، هضم و حل می‌شود و نه خود را رقیب سازمانهای دانشجویی متعارف می‌شمرد. هر دانشجویی با هر سلیقه‌ی سیاسی، اگر پایبند به ارزشهای انقلاب و آماده‌ی حضور در عرصه‌ی مبارزه‌ی فرهنگی و سیاسی با استکبار و ایادی آشکار و نقابدار آن است، می‌تواند در خیل بسیجیان دانشگاه و عضوی از بسیج دانشجویی باشد.
عزیزان، سلاح شما ایمان صادقانه و منطق مستحکم و عزم پولادین است. نباید تصور کرد که بسیج دانشجویی حتی در دورانی که کشور در حال جنگ مسلحانه نیست، یک مجموعه‌ی نظامی است. سازمان بسیج در دوران حاضر باید کانون رشد و اشاعه‌ی تفکر بسیجی باشد. و تفکر بسیجی ترکیبی است از ایمان عمیق، تلاش مخلصانه، هشیاری در شناخت دشمن، گذشت و ایثار در برابر دوست، و ایستادگی و مقاومت شجاعانه و خستگی‌ناپذیر ... و این است آن حقیقت والایی که امام بزرگوار ما به خاطر آن، بسیجی بودن را افتخار خود می‌دانست.
امروز دانشگاه، بیش از همیشه به بسیج دانشجویی و بسیج دانشجویان در صراط مستقیمِ انقلاب نیازمند است، و تشکل بسیج دانشجویی، بیش از همیشه به خودسازی و هوشمندی و پایداری.

یک کشور اگر بخواهد آزاد و مستقل و بدون وابستگی و تبعیّت از قدرتهای ظالمِ عالم زندگی کند، به ایستادگی احتیاج دارد. در مواقع حسّاس برای یک ملت، ایستادگی را چه کسانی انجام میدهند؟ بهترین و فداکارترین و پاکترین و بااخلاصترین فرزندان یک ملت. اینها کسانی هستند که در مواقع سختی، فداکاری میکنند و ایستادگی نشان میدهند و از آبروی کشور و از استقلال و هویّت ملی خودشان دفاع میکنند. اینها در کشور و در نظام جمهوری اسلامی چه کسانی هستند؟ همان جوانان فداکاری هستند که در دوران جنگ تحمیلی و قبل از آن، توانستند در میدانهای جنگ در مقابل دشمن بایستند؛ یعنی شهدای گرانقدر ما، جانبازان عزیز ما، آزادگان سرافراز ما، خانواده‌های اینها، کسانی که هنوز مفقودالاثر هستند - بنابر این‌که مفقودالاثرهایی در داخل خاک بیگانه داشته باشیم - همه کسانی که در این راهها استقامت کردند؛ یعنی بسیجیان، یعنی نظامیان، یعنی پاسداران، یعنی نیروهای مؤمن و حزب‌الّلهی کشور. قدرتِ حقیقی کشور مربوط به اینهاست. توانایىِ کشور ناشی از اینهاست. هر کشور و ملتی که چنین جوانانی داشته باشد، هیچ قدرت جهانی نمیتواند به او زور بگوید، او را تحت سیطره درآورد؛ اوضاع او را به دست گیرد. در واقع چنین کشور و ملتی سرافراز خواهد بود.
 
همه ملت ایران وظیفه دارند که از عناصر فداکار و ایثارگر، قلباً و لساناً متشکّر باشند. ما همه زیر بار منّت این ایثارگران هستیم. البته غربزده‌ها و دلداده‌های به اربابان خارجی و کسانی که خواب دوران حکومت طاغوت را میبینند و دلشان میخواهد که با امریکا نَرد دوستی ببازند و مثل کشورهای دست‌نشانده، دور از نام اسلام و پرچم اسلام، زیر بار طواغیت عالم بروند، خوشبختانه در جامعه ما مطرود و دورافتاده و منفورِ مردمند. اینها سعی میکنند نام پاسدار و نام ارتشی و نام بسیجی و نام جانباز و نام شهید و نام آزاده و نام ایثارگر را مورد تحقیر قرار دهند. وقتی صحبت از ایثارگران میشود، چهره‌هایشان درهم میرود. وقتی صحبت از خانواده‌های شهدا، یا صحبت از نیروهای بسیجی، یا صحبت از نیروهای مؤمن حزب‌اللَّه - که متن عمومی ملت ایرانند - میشود، اینها چهره درهم میکشند. در حالی که کشور ایران را همین نیروها حفظ کردند. الان هم همین نیروها حفظ میکنند. الان هم در هر جبهه و در هر قسمتی، اگر خطری این کشور را تهدید کند، آن کسانی حاضرند پا در میدان بگذارند و فداکاری کنند و از خودگذشتگی نشان دهند، که روحیه ایمانی و روحیه ایثار دارند. آدمهای خودپرستِ منفعت‌طلبی که در همه عمرشان، به جز منافع شخصیشان چیز دیگری را نمیبینند، اینها که از یک کشور دفاع نمیکنند؛ از منافع ملت دفاع نمیکنند. وقتِ جنگ که بشود، جای اینها خالی است؛ وقتِ خطر که پیش آید، جای اینها خالی است؛ وقتی خطری نیست، زبان اینها دراز است: «سلقوکم باَلسنةٍ حداد».
 
کسی که این کشور را در همه مراحل نجات میدهد، از دولت حمایت میکند، از مسؤولان حمایت میکند، از انقلاب حمایت میکند، از نام امام بزرگوار حراست میکند، از ارزشهای انقلاب پاسداری میکند، حاضر است در روز خطر بایستد؛ یعنی همین جوانان مؤمن، همین نیروهای حزب‌اللَّه، همین بسیجیان؛ همینهایی که امثالشان در میدان جنگِ هشت ساله، امتحان خودشان را دادند. قدرت ملی، قدرت اینهاست. امروز هم بحمداللَّه در سرتاسر کشور ما، غلبه کامل با نیروهای مؤمن و علاقه‌مند به اسلام، علاقه‌مند به انقلاب، علاقه‌مند به امام، علاقه‌مند به راه جمهوری اسلامی و دشمنی با امریکا و شیطانهای گوناگونی است که در اطراف دنیا، چشم طمع به این آب و خاک دوخته‌اند.

عزیزان من! در صدر اسلام - در زمان طلوع اسلام - قرآن از کسانی یاد میکند که به بعضی از آنها منافق میگوید: «فی قلوبهم مرض». اینها در هنگام سختیها وقتی با دشمن مواجه میشوند، بیکاره‌اند، ترسو، کناره‌گزین و عافیت‌طلبند، وقتی که یک ملت در شداید و سختیها قرار میگیرد، از اینها هیچ اثری نیست! «فاذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون الیک»، مثل کسی که مرگ در مقابل او قرار گرفته است، به تو نگاه میکنند؛ از مرگ میترسند! چرا؟ چون خطر را احساس کرده‌اند. اما وقتی که خطر برطرف میشود، وقتی که دیگر میدانِ نشان دادن گوهر حقیقی انسان نیست، وقتی که میدان فرصت‌طلبانه است: «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة علی الخیر»! اینها کسانی هستند که وقتی میدان، میدان نشان دادن گوهر مردانگی است، نشان دادن جهاد و فداکاری است، نشان دادن مجاهدت است، اصلاً پیدایشان نیست! اما وقتی که میدان، میدانی است که خطری - علی‌الظّاهر - آن را تهدید نمیکند، میبینید که زبانشان بر روی مؤمنان دراز است، زبانشان روی جوانان بسیجی و روی خانواده‌های شهدا دراز است. اینها آن نقاطی نیستند که قرآن با چشم تحسین نگاهشان کند. تحسین در قرآن متعلّق به کسانی است که وقتی روز شدّت است، با شدّت میایستند؛ وقتی روزی است که دشمن، تهدیدی متوجّه ملت و کشور کرده است، در صفوف مقدّم میایستند. آن وقتی هم که وقت سازندگی، وقت کار اجتماعی، کار علمی، وقت درس خواندن و وقت تربیت و رشد استعدادهاست، باز در میدانها - میدانهایی که مناسب این کارهاست - با واقع‌بینی، با نجابت و با حلم دنبال این هستند که سودی از آنها به جامعه برسد. خدا را شکر میکنیم که در میان ملت ما انسانهای این‌گونه زیادند و انسانهای آن‌چنانی کمند.

اکنون چندی است دستگاه استکبار آمریکا و عوامل صهیونیست آنان با این گمان باطل که ملّت ایران از اسلام و هدفهای امام کبیر خود روی برگردانده، به توطئه‌هائی دست زده و عوامل خود را در همه جا فعال کرده است. در استان اصفهان بقایای منافقین و باند تبهکار مهدی هاشمی معدوم به فعالیتهای اسرائیل‌پسند روی آورده‌اند و با اغفال برخی ساده‌دلان، موجب آزار و مزاحمت برای مردم عزیز و شریف نجف‌آباد که اخلاص و فداکاری آنان زبانزد همه است شده‌اند و برای دوستان آمریکائی و صهیونیست خود خوراک تبلیغاتی فراهم می‌کنند. شما مردم قهرمان اصفهان بخصوص فرزندان عزیز بسیجی‌ام و سایر جوانان متعهد و آگاه اجازه ندهید بقایای آن باند روسیاه که دل امام عزیز را خون کردند، بار دیگر مجال فتنه‌گری پیدا کنند. و میدانم که اجازه نخواهید داد.

بسیج لزوماً یک سازمان نظامی نیست؛ یعنی حتماً سازمان نظامی نیست. بسیج، یعنی مردم. من هم ممکن است عضو بسیج باشم؛ اما نظامی نیستم. در دانشگاه، در کارخانجات، در حوزه‌های علمیه، در ادارات، همه جا بسیجی هست. بسیج، یک سازمان نظامی نیست. دانشجویان هم بسیجی بودنشان هیچ اشکالی ندارد؛ بلکه بلاشک یک ارزش است. همه هم بسیجی باشند عیبی ندارد.

نه، من فکر نمیکنم که مناسب باشد نسبت به بسیج سختگیری شود. البته من حالا چند و چون این قضیه را نمیدانم؛ باید بعداً از رئیس محترم دانشگاه سؤال کنم، ببینم چنین چیزی اصلاً هست یا نه. در این مملکت کسی با بسیج بد نیست. بسیجآن‌قدر به این کشور خدمت کرده که کسی نمیتواند در مفید بودن آن - بلکه ضرورت آن - تردید کند. بسیج، یادگار امام است.

نظر حضرت‌عالی در خصوص قرار دادن اولویّت برای ورود رزمندگان، بسیجیان و ایثارگران به دانشگاه و مقاطع بالاتر چیست؟ آیا باید این اولویّت جهت نیروهای مخلص انقلاب هنوز هم اعمال شود؟
چه اشکالی دارد؟ به نظر من، هیچ اشکالی ندارد. امیرالمؤمنین فرمود: «ولا یکوننّ المحسن و المسیئ عندک سواء». کسانی که واقعاً به این انقلاب و به این کشور خدمت کردند، لب مرزها رفتند؛ ما گرفتیم خوابیدیم، اما آنها رفتند جنگیدند؛ چه اشکالی دارد که اولویّتی به اینها بدهیم؟
البته این اولویّت، به هیچ‌وجه نبایستی معیارهای علمی را تحت‌الشّعاع قرار دهد. بایستی از لحاظ علمی رتبه بیاورند؛ کسی بیسواد به دانشگاه نمی‌آید. خوشبختانه همین‌طور هم بوده است. دو، سه سال پیش، برای من گزارشی آوردند، که این بچه‌هایی که با همین سهمیه‌ها به دانشگاه آمده‌اند، بعضیها از لحاظ رتبه علمی، در رتبه‌های خیلی بالا هستند. باید هم همین‌طور باشد. به‌هرحال، به نظر من، این اولویّت چیز خوبی است؛ چیز بدی نیست. این، قدردانی از فداکاری است.

در دوره جنگ که شما متأسّفانه اعتلای آن دوره را درک نکردید - البته جنگ را درک نکردید و این تأسّف ندارد؛ اما آن خصوصیات بی‌نظیر را شما درک نکردید و آدم افسوس میخورد - جوانان هجده و بیست ساله‌ای که در سنین شما بودند، از لحاظ لطافت و صفای معنوی، گاهی به حدّ عارفی که چهل سال در راه خدا سلوک کرده بود، میرسیدند! آدم این را در وجود آنها احساس میکرد. کم هم نبودند؛ فراوان بودند. من همان وقتها در مقابل چنین جوانانی که قرار میگرفتم، احساس خضوع حقیقی میکردم؛ نه این‌که بخواهم تواضع کنم. دیده‌اید انسان در مقابل بزرگی که قرار میگیرد و کمالات او را که میبیند، ضعف خودش را میفهمد! من همان احساس را در مقابل یک جوان بسیجی و یک جوان رزمنده در خودم میدیدم و مییافتم. آن فضا، چنان فضایی بود که میتوانست یک جوان معمولی را این‌گونه متحوّل کند.

این جوانان بسیجی ما الگو هستند؛ هم کسانی که شهید شدند، و هم کسانی که امروز زنده‌اند. البته طبیعت انسان این‌گونه است که درباره کسانی که رفته‌اند و شهید شده‌اند، راحت‌تر میشود حرف زد. ببینید چه الگوهایی میشود پیدا کرد! ما در جنگ کسانی را دیدیم که از شهر یا از روستای خودشان بیرون آمده بودند؛ در حالی که یک آدم کاملاً معمولی به نظر میرسیدند. اشاره کردم که آن رژیم نمیتوانست استعدادها را رشد دهد، یا به بروز بیاورد. اینها در آن رژیم یک آدم معمولی بودند؛ اما در این نظام، به میدان جنگ - که میدان کار بود - آمدند؛ ناگهان استعدادشان بروز کرد و یک سردار بزرگ شدند، بعد هم به شهادت رسیدند. از این قبیل زیاد داریم.

برنامه‌ریزی کلان و تصمیم‌گیری اساسی در مورد گزینش ورزشی که باید برای آن سرمایه‌گذاری کرد. بالاخره جامعه ایرانی اقتضایی دارد، استعدادی دارد. کدام ورزشها باید مورد توجّه قرار گیرد؟ و با چه روحیه و پیگیریای؟ در همین خصوص، من یکی، دو سال پیش، با ورزشکاران و مسؤولان ورزش کشور مفصّل صحبت کردم. من عقیده‌ام بر این است که اگر ما در این بخش سرمایه‌گذاری کنیم و درست بیندیشیم و تدبیر نماییم، بلاشک در میدانهای ورزشىِ دنیا همان اتّفاقی خواهد افتاد که در جنگ به وسیله بسیجیها و سازمانهای نظامی ما - که از همه تجهیزات مدرن دنیا تقریباً منقطع بودند - اتّفاق افتاد. دیدید که در جنگ چه کردند و چه افتخاری آفریدند!

فرمانده کل قوا خطاب به نیروهای مسلح تأکید کردند: هر چه خودتان را برای حفظ استقلال حقیقی این کشور که به برکت انقلاب اسلامی به ملت داده شده است، قوی‌تر کنید ، مفیدتر است و هیچ حدی را برای تقویت معنوی و ابزاری، فکری و سازماندهی خودتان نشناسید.
مقام معظم رهبری از وحدت و پیوستگی مطلق بین ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج عظیم مردمی به عنوان بزرگترین ابزار اقتدار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران یاد کردند و با تأکید بر لزوم خودکفایی این نیروها در زمینه‌های مختلف، حفظ دستاوردهای بزرگ مادی و معنوی ارتش را خاطر نشان ساختند.

سردار سرتیپ پاسدار سید محمد حسین‌زاده حجازی‌
بنا به پیشنهاد فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شما را که دارای تجارب ارزنده در مسؤولیتهای مختلف سپاه و بسیجمی‌باشید، به سمت فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب می‌کنم.
مسؤولیت خطیر آن نیرو برای تحقق ارتش بیست میلیونی و سازماندهی نیروهای فعال و کارآمد داوطلب بخصوص جوانان و نوجوانان عزیز و اشاعه فرهنگ بسیجی که نشأت گرفته از روحیه ایمان و ایثار توأم با تلاش انقلابی عزیزان بسیجی می‌باشد، ایجاب می‌کند که تمام همت و توان خود را در این راه بکار ببرید و از امکانات موجود حداکثر بهره‌برداری لازم در جهت اجرای مأموریتهای مصوب به عمل آورید.

مقام معظم رهبری اهمیت یاد خدا توأم با معرفت عمیق را به نیروهای بسیجی و سپاهی گوشزد کردند و فرمودند: عزیزان من ارتباط معنوی با خدا را قدر بدانید و از آن غفلت نکنید زیرا یاد خدا اساس همه چیز است.
با یاد خداست که گناه از انسان می‌گریزد و دل باطراوت می‌ماند و خورشید ذات مقدس ربوبی دل انسان را نورانی و شفاف می‌کند و در سایه آن ایمان به غیب تقویت می‌شود.

فرمانده کل قوا سهم شایسته و مهم نیروهای سپاه، ارتش، بسیج و نیروی انتظامی را در استقرار عزت و اقتدار نظام اسلامی خاطرنشان کردند و فرمودند: ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی با استفاده از همه امکانات خود و با همه وجود برای تأمین سعادت و رفاه بشریت و وحدت و برادری مسلمانان تلاش می‌کند و نیروهای مسلح ما نیز وسیله‌ای برای بی‌اثر کردن اقدامات کسانی است که با آن هدفها و آرزوهای عظیم و بزرگ مقابله می‌کنند و در راه آن اختلال به وجود می‌آورند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرات شیرین و خوش ملت ایران از نیروهای مسلح خود را در دوران دفاع مقدس یادآور شدند و فرمودند: پیوند نیروهای مسلح ایران با اصل و ریشه خود یعنی با مردم یکی از افتخارات بی‌مانند نظام جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح است و دنیا همکاری صمیمانه ملت ایران با نیروهای مسلح را در دوران دفاع مقدس شاهد بوده است.

عنوان «بسیج دانشجویی»، از دو بخش تشکیل شده است که هر کدام از این دو بخش، نقلها و داستانها دارد و به دنبال خودش تکالیفی بر دوش انسان میگذارد. یکی کلمه‌ی «بسیج» است، یکی کلمه‌ی «دانشجو»ست. وقتی میگوییم «بسیج»، معنایش این است که مجموعه‌ای مورد نظر است که در عرصه‌ی مجاهدتِ انقلابی حضور پیدا کرده و حضور دارد؛ غایب نیست، آماده است. بسیج شدن نیرو، معنایش این است دیگر. وقتی میگوییم نیروها را بسیج کردیم، یعنی چه؟ یعنی به اینها آمادگی لازم برای حضور در میدان کار، میدان مبارزه و مجاهدتی که مورد نظر است، داده‌ایم.
 
پس در کلمه‌ی «بسیج»، معنای حضور و آمادگی - آن هم در حدّ فداکاری - هست. در جنگ هم وقتی میگفتیم «بسیج»، آن معنایی که به ذهن ما متبادر میشد، عبارت بود از زبده و عصاره‌ی بهترین نیروهای کشور و جامعه. بسیج، یعنی نیرویی که این وظیفه را بر حسب حدّ و حدود و خط کشیهای رایج اداری و قشری، برعهده‌اش نگذاشته‌اند؛ اما داوطلبانه وارد میدان شده و ابراز آمادگی میکند و حضور خودش را اعلام مینماید که این‌جا حاضرم.
 
عین همین معنا در بسیج دانشجویی، یا در بسیجهای قشری، قهراً وجود دارد. بنابراین کلمه‌ی بسیج، حامل یک چنین معنای عالی و فاخر و اهتمام‌برانگیز است. ...
بنابراین بسیج دانشجویی، یعنی دو عنوان که با هم ترکیب شده، و شما شده‌اید. این، ادّعای خیلی بزرگی است! شما با همه‌ی نجابت و خوبیای که دارید و من هم واقعاً دوستتان دارم، ادّعایتان خیلی بزرگ است: بسیج دانشجویی. یعنی این عنوانی که در کلمه‌ی بسیج هست، خیلی مهّم است؛ عنوانی هم که در کلمه‌ی دانشجو هست، آن هم خیلی مهّم است. البته فرقش این است که در کلمه‌ی بسیج، حقیقتاً «بسیج شدن» خیلی مهّم است؛ ولی در کلمه‌ی دانشجو حقیقتاً «دانشجو شدن» مهم نیست؛ چون بالاخره کسی که به دانشگاه رفت و درس خواند، دانشجو میشود. در این‌جا عمل کردن به وظایف دانشجویی، کما هو حَقّه، خیلی مهّم است.
 
به نظر من از همین‌جا پاسخ بعضی از سؤالات شما روشن شد. معلوم است یک مشت جوان دانشجو که در دانشگاه، ادّعای این را دارند که بسیجند و میخواهند به وظایف دانشجویی عمل کنند، کار سیاسیشان هیچ حدّ و حدودی ندارد. البته شما نباید به عنوان یک حزب مطرح شوید. اگر شما یک حزب و یک تشکیلات در کنار تشکیلات دیگر شدید، بقیه‌ی تشکیلات رقیب شما میشوند. در حالی که طبیعت بسیج این است که رقیب هیچ تشکیلاتی، مگر تشکیلات ضدّ انقلاب نیست؛ بلکه تشکیلات دیگر را در زیر بالهای خودش میگیرد. بسیج، این‌گونه است دیگر؛ کمااین‌که در دوره‌ی دفاع مقدّس، از اوّل انقلاب، همواره بسیج آن مجموعه‌ای بود که همه‌ی افراد و جناحها و گروههای مختلف را زیر بالهای خود میگرفت.
 
شما طوری حرکت کنید که بتوانید همه را زیر بالهای خودتان بگیرید. البته چه کسی زیر بار شما خواهد آمد؟ آن‌که اصول شما را قبول کند. شما نباید از اصولتان تخطّی کنید. باید اصول خودتان را با همه‌ی دقّتهایش حفظ کنید، والّا آن وقت کلمه‌ی بسیج، صدق نمیکند و چیز دیگری خواهد شد. اگر میخواهید بسیج به معنای حقیقی کلمه باشد، باید از آن اصول و مبانی انقلابی و دینی و ایمانی خودتان، با دقّت تمام محافظت و بر آنها پافشاری کنید.
 
البته درعین‌حال از لحاظ جهتگیری سیاسی و از لحاظ موضعگیری گروهی، هر کس با هر گرایشی که بخواهد زیر بال شما بیاید، با شما کار کند و در ثواب شما شریک شود، باید بگویید عیبی ندارد. البته نه این‌که حتماً عضو شما شود؛ چون لابد عضویت، باید شرایطی داشته باشد. قاعدتاً اینها را خودتان بهتر از من میدانید؛ چون در میدان عملِ آن کار هستید. عضویت، ممکن است شرایطی داشته باشد، ولی همکاری، نداشته باشد؛ همکاری هم ممکن است درجاتی داشته باشد؛ و هلم جرّا.
 
بنابراین، من محدودیتی برای یک مجموعه نمیبینم، مگر محدودیتهایی که فکر و مبانی و مواضع دینی و ایمانی و سیاسی شما برای شما ترسیم میکند. جز اینها، من محدودیتی برای کار فکری، یا سیاسی نمییابم.

تفکر دینی ما، ارتباط با خدا، ارتباط با منبع قدرت، منبع زیبایی و منبع وجود است. هرچه این ارتباط، بیشتر باشد، بهتر است. هرچه این ایمان، قویتر و این استدلالها، استدلالهای محکم باشد، بهتر است. خوشبختانه امروز اساتید بزرگی هستند. حالا به آقای «محمّدی عراقی» و بعضی از برادران دیگر اشاره کردید؛ خوشبختانه اینها فضلا و افراد برجسته هستند؛ اینها خوبند. از اینها میتوانید حداکثر استفاده را بکنید. در قم، بزرگان و اساتیدی مثل آقای «مصباح» و دیگران هستند؛ هرچه میتوانید، از آنها استفاده کنید. آنان برای شما از لحاظ فکری، خیلی منبع و منشأ خیر و برکتند.
 
تفکّر شما از لحاظ سیاسی هم، آن تفکّری است که تمام جهاز تبلیغاتی انقلاب، برای آن بسیج شده است؛ آنها هم در مقابل بسیج شما، در جهت باطل بسیجند! بسیج شده‌اند برای این‌که این تفکّر و این جهتگیری را بکوبند، از چشم ملتها بیندازند، از ذهن ملتها پاک کنند و تا کنون با این همه تبلیغات، نتوانسته‌اند! صدای ما در کوههای بین تهران و مازندران، از رادیو درست پخش نمیشود؛ ولی صدای آنها در هر کوره ده ما، با صد زبان می‌آید - همه جا و خیلی جاهای دیگر دنیا - درعین‌حال شما نگاه کنید، امروز در هر نقطه‌ای از نقاط دنیای اسلام، وقتی که نام امام آورده میشود؛ نام انقلاب و نام ملت ایران آورده میشود، با تجلیل و با عظمت به آن نگاه میکنند. این تفکّر انقلابی شما و این راه سیاسیای که شما انتخاب کرده‌اید - راه استقلال یک ملت، راه شرف و راه عزّت یک ملت - چیزهای خوبی است. شما نقطه‌ی ضعفی ندارید. میتوانید این ایمان را در جوانانی که با شما هستند، مستحکم، قوی و شفّاف کنید. این کار را بکنید. اشاره‌ی من به این نکته‌ای است که خوشبختانه خود شما اشاره کردید و گفتید که مجموعه‌ی تشکیلات بسیج دانشجویی، از لحاظ کیفی پیشرفتی نداشته است. حتماً این را علاج و کار کنید.
 
چون دانشگاه، مرکز جوانان و جوان هم مجموعه‌ای از استعدادهاست - که از جمله، استعداد پیش رفتن و پذیرش است - دشمن هم از همین نقطه استفاده میکند. کار شما خیلی هم دشوار نیست. اگر بتوانید همین جوانانی را که در دانشگاه، بیتفاوتند؛ خیلی هم هستند و فقط آمده‌اند تا درس بخوانند - بعضی هم همراه با این درس خواندن، حتی یک مقدار انحرافات و خطاهای معمولی بشری دارند - در تیررَسِ فکری خودتان در زمینه‌ی دین و سیاست - هر دو - قرار دهید، به نظر من شما دانشگاه را فتح خواهید کرد.
 
قدرت و سنگینی کفّه، متعلّق به طرفی است که شما در آن طرف قرار دارید؛ این را بدانید - البته ان‌شاءاللَّه هم میدانید - هیچ دغدغه‌ای نداشته باشید. اگر حضور شما در دانشگاه، حضور فعّال، خردمندانه، متکّی به استقلال و البته همراه با شرایط دانشجویی باشد - که از جمله‌اش درس خواندن و پیشرفت کردن در کار تحقیق و درس است - هیچ مخاطبی باقی نمی‌ماند، مگر این‌که به جهتی که شما میخواهید و به سمتی که شما دارید، گرایش پیدا خواهد کرد؛ مگر کسانی که دچار مرض و بیماری هستند.
 
این اشتباهاتی که گاهی در دانشگاه مشاهده میشود - بعضی از این مجموعه‌ها از لحاظ سیاسی، اشتباهاتی دارند - غالباً چیزهایی است که از بیرون دانشگاه به آنها تلقین شده است. این را توجّه داشته باشید. مربوط به خودِ جماعت دانشجو نیست؛ اشکالاتی است که از بیرون، بر مجموعه‌های گوناگون، تلقین و تحمیل کرده‌اند. اینها از خود فضای دانشجویی برنمیخیزد.
 
در آن‌جاها صفا و روکردن به حقیقت و معنویت وجود دارد؛ از این استفاده کنید. مسجد را گرامی بدارید. مسجد، خیلی خوب است. اجتماعاتتان را - که به وجود میآورید - با افراد خردمند و عمیق و فاضل، زینت دهید.
 
البته من نپرسیدم - شما هم نگفتید - که الان تعداد بسیج دانشجویی - دختر و پسر - در دانشگاه تهران چقدرند و در کلّ دانشگاهها چقدرند. آماری دارید؟ چهار هزار نفر، خیلی خوب است؛ تعداد بالایی است.
 
حالا ببینید، این اعضا که زیادند، کسانی هستند که به صورت داوطلب آمده‌اند و عضو بسیج شده‌اند؛ این خیلی خوب است. پس از طرف آنها، شوق و کشش و جاذبه و علاقه هست؛ مرکزی لازم بوده است که اینها را حفظ و جذب کند، کیفیت دهد و پیش ببرد. اگر نقصی بوده، از آن‌جاست. پس شوق، در دانشجویان هست؛ باید این را خیلی مغتنم بشماریم. چیز بسیار خوبی است، از این استقبال کنید.

بسیج، یکی از برکات انقلاب و از پدیده‌های بسیار شگفت‌آور و مخصوص این انقلاب است؛ این هم یکی از آن گنجینه‌های معنوی بیپایانی است که امام بزرگوار ما با دید الهی خود و با حکمتی که خدای متعال به او ارزانی کرده بود، برای کشور و ملت و انقلاب ما به یادگار گذاشت.
 
اگر بخواهیم بسیج را در یک تعریف کوتاه معرفی کنیم، باید بگوییم: بسیج، عبارت است از مجموعه‌ای که در آن، پاکترین انسانها، فداکارترین و آماده‌به‌کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای به کمال رساندن و به خوشبختی نائل کردنِ این کشور، جمع شده‌اند. بسیج، عبارت است از تشکیلاتی که در آن، افرادِ متفرّق و تنها، به یک مجموعه عظیم و منسجم و به یک گروه آگاه، متعهّد، بصیر و بینای به مسائل کشور و به نیاز ملت، تبدیل میشوند؛ مجموعه‌ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع میکند. معنای بسیج، این است.
 
بسیج در حقیقت، مظهر یک وحدت مقدّس، میان افراد ملت است. همه میدانهایی که بسیج در آن حضور پیدا کرده است، میدانهای ملی است؛ میدانهای مربوط به همه ملت - مثل میدان دفاع مقدّس، میدان سازندگی و خدمات عمومی - است. هیچ‌وقت کشور، از یک مجموعه عظیمی که از بهترین فرزندان کشور و با این خصوصیات تشکیل شده است، بینیاز نیست.
 
بسیج در واقع، مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است. شما که در بسیج هستید، به عنوان نیروهای مؤمن و آگاه، قدر این خصوصیت را بدانید. امروز سازماندهی بسیج در سراسر کشور، در حدود پنج میلیون نفر است؛ اما این سازماندهی، یقیناً از این گسترده‌تر خواهد شد. و با یک دید وسیع که نگاه کنیم، همه انسانهایی که این خصوصیات را دارند، در واقع جزو بسیجند. در حقیقت همه انسانهای مؤمن، آگاه، بصیر، عاشق، متعهّد، علاقه‌مند و آماده به کار، در هر میدانی از میدانها که برای ملت مفید است،حضور دارند، جزو بسیجند. لذا بسیج، یک نام مقدّس است.
 
من به شما عزیزانم عرض کنم که یکی از برجسته‌ترین خصوصیاتی که ما برای فرد بسیجی قائل هستیم، عبارت است از صفا و خلوص. اخلاص و معنویت بسیجی و ارتباط با خدا در بسیجی، یک خصوصیت عمده است. من از این اجتماعِ بزرگ شما استفاده میکنم و به همه شما و همه کسانی که صدایم را میشنوند - یا بعداً خواهند شنید - عرض میکنم: عزیزان من! رابطه خودتان را با خدا، هرچه میتوانید مستحکم‌تر کنید.

عزیزان من! آنچه مهمّ است، این است که همه آحاد ملت، بخصوص جوانان، بخصوص اعضای بسیج - بسیج دانش‌آموزی، دانشجویی، کارگری، صنفی و عشایری، یگانهای گوناگون بسیج - و کسانی که جزو سازمان بسیج نیستند و در واقع جزو بسیجند، همه و همه در پای انجام تکلیف، حاضر و آماده باشند؛ خودشان را برای دفاع از اسلام و انقلاب آماده کنند.
 
دفاع هم همیشه، با آلات قهریّه نیست؛ با مشت نیست، با تفنگ نیست. گاهی دفاع، با فهمیدن است. گاهی دفاع، با زبان است. گاهی دفاع از حقیقت، با حضور در جایی است. شاید یکی از بزرگترین خدماتی که انقلاب به ملت ایران کرد، این بود که ذهنها را باز کرد، ذهنها را سیاسی کرد، چشمها را باز کرد، و همه را با مسائل کشور آشنا کرد. این آشنایی و این بصیرت، باید روزبه‌روز بیشتر و زیادتر شود. اگر این بشود، دشمن هیچ‌کاری نمیتواند انجام دهد. شما بدانید مسؤولین کشور، همه آماده هستند برای این‌که وظایف خودشان را به بهترین وجهی انجام دهند.

فرمانده کل قوا از بسیج و سازماندهی رزمی مردم به عنوان یک اعجاب دیگر در ایران اسلامی نام بردند و فرمودند: امروز کسانی که بیشترین بودجه و بالاترین درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف مسائل نظامی می‌کنند، به جمهوری اسلامی ایران که کمترین سهم از تولید ناخالص خود را به امور نظامی اختصاص داده ‌است، تهمت نظامی‌گری و اهمیت دادن به مسائل تسلیحاتی و نظامی می‌زنند. ملت ایران به امور دفاعی خود اهمیت می‌دهد، اما مانند کسانی که میلیاردها دلار صرف خرید تجهیزات نظامی از کمپانیهای آمریکایی می‌کنند به انباشت سلاح نمی‌پردازند، بلکه بهترین کار دفاعی را با زنده‌کردن احساس مسئولیت در ملت و به تبع آن نیروهای مسلح برای مقابله با هر گونه تهاجم خارجی دنبال می‌کند.

از لحظات پیروزی انقلاب هم هر چه گذشته است، همین روحیه تکرار شده است. در این خصوص میتوان به تشکیل تیپ سیّدالشهداء از مردم کرج و جوانان مؤمن این شهر و بعد از اندکی تبدیل آن تیپ به یک لشکر مقتدر و نیرومند و بعد در مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره کرد که امروز یک لشکر سازمانی و یک سپاه عملیاتی به‌تمام توان و قدرت، متشکّل از همین جوانان این منطقه است و من شنیدم بسیج این شهرستان و حتّی شوراهای اسلامی در این‌جا هم با گذشت هجده سال از انقلاب، هنوز با نشاط و فعّالند. پس، این نعمت - یعنی نعمت مشارکت مردم در دفاع از کیان انقلاب و از عزّت و آبرو و سربلندی کشور - نعمت بزرگی است. من به شما عرض کنم که با همین روحیه است که جوانان خواهند توانست نقش خود را در هر مرحله‌ای در پیشبرد و توسعه و آبادانی کشور ایفا کنند، و مردمی چون شما میتوانند با چنین روحیه‌ای مدّعی شوند که عضو فعّال یک ملت زنده و عزیز مانند ملت ایرانند.

نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران - چه ارتش، چه سپاه، چه نیروی انتظامی و چه بسیج عظیم مردمی - تا امروز هم برای ملت ایران و انقلاب اسلامی زینت بوده‌اند. هر جا نام و یاد آنهاست، ذکرِ خیر نظام جمهوری اسلامی است. شجاعت آنان، مردمی بودن آنان، ایمان آنان، انصاف و جوانمردی آنان حتّی با دشمن و قرارداشتن در کنار آحاد ملت، افتخارات بزرگی است که نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی از آن برخوردارند. این امتیاز متعلّق به اسلام است. اینها متعلّق به احکام و آموزشهای دینی است. این اسلام است که به ما آموخت چگونه میشود نیروی مسلّح بود و در میان کشور و سازمانهای موجود کشور، از قدرت سِلاح برخوردار بود، اما حتّی از آنها مردمیتر و از بسیاری از آنها با ارزشهای اسلامی آمیخته‌تر و نزدیکتر بود. اینها هنرِ آموزشهای اسلامی است.
 
نیروی مسلّح هر کشوری اگر این خصوصیّات را داشته باشد - یعنی هم کارآمد باشد، هم باایمان و با روحیه باشد، هم با مردم و در کنار مردم و نه در مقابل آنها باشد - برای او مایه زینت و پشتوانه مستحکمی است که میتواند به پشتیبانىِ آن، مناعت و عظمت و عزّت خود را حفظ کند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در این مراسم، پس از اعطای درجه سرلشکری به فرمانده کل جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با اشاره به سوابق درخشان سردار سرلشکر پاسدار یحیی صفوی در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی بویژه حماسه دفاع مقدس ابراز امیدواری کردند وی با روحیه کامل نظامی و در پرتو صفا و صداقت و معنویت در استمرار و تکامل سازماندهی کنونی سپاه پاسداران و مضاعف ساختن کارآییهای این نهاد، منشأ آثار پربرکتی قرار گیرد. فرمانده کل قوا با تأکید بر لزوم توجه ویژه به نیروی بسیج ضرورت همکاری برادرانه سپاه و ارتش را خاطر نشان کردند و افزودند: کشور به نیروهای نظامی مؤمن، کارامد، متحد و مجهز به امکانات پیشرفته نیازمند است و این امر در پرتو همدلی و هم جهتی سازمان نظامی و استفاده صحیح از توانائیهای انسانی کشور امکان‌پذیر است.

سپاه پاسداران امروز بحمدالله فهرست بلندی از افتخارات و تجارب و نوآوری نظامی و فنی و نیز مجموعه‌یی از نیروهای مخلص و متعهد و کارامد و حزب‌اللهی را در اختیار دارد. فرماندهی مدبرانه و نیرومند شما باید بتواند با استفاده از همکاران مؤمن و قوی و هوشمند، روند رشد و بالندگی معنوی، سامان تشکیلاتی، تقویت رزمی، قانونمندی و انضباط و ابتکار و نوآوری را شتاب و استمرار بخشد، بخش بسیار مهم بسیج و نیروی مقاومت را مورد توجه مضاعف قرار دهد، هماهنگی کامل میان نیروهای پنجگانه‌ی سپاه و همکاری برادرانه با ارتش جمهوری اسلامی ایران را تأمین کند، روابط منطقی با ستاد کل نیروهای مسلح و وزارت دفاع را تداوم بخشد و سپاه را از جنبه‌های نظامی، اخلاقی، معنوی و پشتیبانیهای مادی از پیشرفت شایسته‌ی آن برخوردار سازد.

عملیات آزمایشی عاشورای 2 که در روزهای 2/2 تا 4/2 سال 1376 در منطقه هرمزگان و 3 منطقه نظامی دیگر انجام شد، نمایش موفقی از قدرت رزمی زمینی و دریایی جمهوری اسلامی ایران و عرصه پرشکوهی برای معرفی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی عظیم بسیج مردمی بود.
اینجانب با دقت و مطالعه نزدیک در عملیات مزبور، بار دیگر قدرت سازماندهی فرماندهان و توان عملیاتی نیروهای سپاه و بسیجرا آزمودم و از آنچه محصول این معاینه دقیق است خدای بزرگ را سپاسگزارم و برای شما که نقش مؤثری در این عملیات داشتید و دیگر فرماندهان عزیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همه عناصر سپاهی و بسیجی شرکت‌کننده دعا می‌کنم و امیدوارم سپاه و بسیج و ارتش سرافراز جمهوری اسلامی ایران که هر یک در جای خود افتخارات بزرگی آفریده‌اند مشمول رحمت و هدایت و تفضلات ویژه الهی و دعا و رضایت حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه بوده باشند.

جوانان عزیز من؛ بسیجیان عزیز، جوانان مؤمن، دلهای نورانیای که آیات خدا را شنیدید، پذیرفتید، فهمیدید و به کار بستید! آینده متعلّق به شماست. میدان در مقابل شما باز است؛ پس خودتان را در همه جبهه‌ها و عرصه‌های گوناگون آماده کنید. البته همه بدانند که این راه، راهی است که اگر یک ملت مثل شما، آن را با موفقیّت بپیماید و به فضل پروردگار به نتایج آن برسد، ملتهای دیگر از آن درس میگیرند و راه را پیدا میکنند. این، همان چیزی است که استکبار را وادار میکند که با همه وجود بخواهد علیه ملت ایران وارد اقدامهای خشن و خصمانه شود. باید برای مقابله با دشمنی که در مقابل ملت ایران - اگر بتواند - مهیّای هر گونه اقدام خشنی است، آماده بود. ...
عزیزان من! این دشمنیها با نظام جمهوری اسلامی - این بی‌انصافیها، این غرض‌ورزیها - همه به خاطر این است که ملت ایران، راه استقلال در سایه حاکمیت قانون الهی را برگزیده است و حاضر نیست که در مقابل آنها به زانو درآید و اظهار ضعف کند. در مقابل چنین دشمنیهایی باید مجهّز و آماده بود. شما این آمادگی را به این ترتیب به وجود آوردید. من از همه نیروهای مسلّحِ سرافرازمان در سرتاسر کشور - از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از ارتش جمهوری اسلامی و از نیروی انتظامی - به خاطر آمادگیهایشان تشکّر میکنم. امروز نیروهای مسلّحِ جمهوری اسلامی، به معنای حقیقی کلمه، در خدمت حقّ و حقیقت و ارزشهای اسلامیاند. سپاس و ستایش و تمجید و تحسین فراوان خود را بر جوانان بسیجی مؤمن در سرتاسر کشور؛ این دلهای پاک، این دلهای تپنده با عشق به خدا، با ایمان به حقیقت، بااخلاص و باصفا، نثار میکنم. این اخلاص و صفا را در خودتان حفظ کنید.

نقطه مقابل آن، این است که در کشوری، ارتش و نیروهای مسلّح، با اصالتهای آن کشور چنان ممزوج شوند که خود به مدافع آن ارزشها تبدیل گردند. در کشور ما، این‌طور است. امروز ارتش در جمهوری اسلامی ایران، یک عنصر تعیین کننده در دفاع از ارزشهای اسلامی و انقلابی است. نیروهای مسلّح - ارتش و سپاه و بسیج - کلاًّ در کشور این گونه‌اند؛ یعنی خودشان ارکان و استوانه‌های نظام ارزشی جمهوری اسلامی هستند. البته این وضعیت، آسان به دست نیامده است. عناصر مؤمن در داخل ارتش، به گردن همه ارتش و بخصوص برای پدید آمدن یک چنین وضع مطلوب و رضایتبخشی که امروز بحمداللَّه دارد، حقّ حیات دارند. یکی از علل خشم دستگاه استکبار از جمهوری اسلامی هم همین است.
این که میبینید راجع به نظامی‌گری در جمهوری اسلامی، آن قدر تبلیغات مغرضانه می‌کنند، علّتش این است که میدانند نیروهای مسلّح در جمهوری اسلامی، عناصر بیکاره و بی‌اعتنای به سرنوشت این کشور و ارزشهای اخلاقی و انقلابی نیستند؛ بلکه به‌شدّت پایبندند و در حال آماده کردن خود برای دفاع از این ارزشها هستند. این را میبینند و نمی‌پسندند. خشم آنها در قالب تبلیغات دروغشان، خود را نشان میدهد. البته تبلیغاتشان واقعاً دروغ است. میگویند ایران برای کشورهای همسایه، تهدید است. این، دروغ است. میگویند ایران با امنیت این منطقه، مخالف است. این، دروغ و بهتان است. نه این که ما بخواهیم اثبات کنیم دروغ است؛ هر انسان هوشمندی، هر انسان معمولی‌ای که با مسائل آشناست، میفهمد که اینها معنا ندارد.

انجمنها یا جامعه‌ی اسلامی یا تشکّلهای دانشجویی دیگر - بسیج، دفتر نمایندگی - و افرادی که مشغول این کارها هستند، به نظر ما همه خوبند. همه هم اسلامی و دانشجو هستند. مانعی ندارد و باشند و با همدیگر کار کنند. به نظر ما هیچ ایرادی ندارد. تعارض نباید باشد. من براین اصرار ندارم که همه‌ی این اسمهایک اسم شوند؛ نه. شدند که شدند، نشدند هم مانعی ندارد. این محذور بزرگی نیست. محیط بزرگی است؛ بالاخره اختلاف سلیقه وجود دارد. اختلاف سلیقه هم ایراد ندارد. باید با هم بسازند. حالا شما در دانشگاهها، باید چه کار کنید؟ چه چیزی از همه مهمتر است؟
 
البته من در این زمینه، شاید نخواهم حرف تازه‌ای بزنم؛ بلکه میخواهم آنچه را که قاعدتاً در ذهن شما هم هست، تکرار کنم و تذکّر و هشدار دهم؛ به خاطر فراموشی بعضی از نکات و نقاط مهمی که در این زمینه وجود دارد و همه هم اینها را میدانند. اما متأسفانه گاهی به دست فراموشی سپرده میشود.
 
شما میخواهید محیط دانشجویی را کیفیت ببخشید؛ آن هم در جهت دین و حرکت انقلاب. اگر دیدیم یک تشکّل دانشجویی وجود دارد، اما حرکت آن در جهت کیفیت بخشیدن به ارزشهای دین و انقلاب نیست، این تشکّل مطلقاً جزو مخاطبین ما نیست و در این مجموعه هم جا نمیگیرد - هر چند اسمش انجمن اسلامی باشد، دروغ است؛ انجمن اسلامی نیست - من میبینم که گاهی اشتباهاتی از این قبیل در گوشه و کنار انجام میگیرد؛ حمل میکنم بر این‌که جوان هستند و غفلت میکنند. امّا شما که میخواهید ملاحظه کنید، ملاحظه‌ی این را بکنید که ممکن است غفلت هم نباشد و واقعاً کسانی از پشتْ حرکتی را انجام میدهند که باید شما خیلی هشیارانه بر خورد کنید. این مسؤولیتی بر دوش شماست.

هفته بسیج، در حقیقت فرصتی برای ارائه حرکت عظیمی است که به وسیله امام بزرگوار راحل، در این کشور پایه‌گذاری شد و این حرکت، در این منطقه اسلامی و دینی، برای دیگر ملتها هم ان‌شاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد.از حوادث زودگذری که گاهی بر اثر تبلیغات خصمانه دشمنان، در افکار عمومی ملتها به وجود می‌آید و مانع و عایقی برای الگوگیری ملتها میشود، بگذرید. حرکت ماندگار، این است. «الم تر کیف ضرب‌اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت».(1) مسأله این است که ریشه و پایه، سالم و محکم و استوار باشد. حرکت بسیج، از این قبیل است. علی‌رغم اظهارات خصمانه دشمنان جمهوری اسلامی - که هر هنری هم این ملت دارد، آنها سعی میکنند با چشم بدبینی به آن نگاه کنند و آن را عیب معرفی نمایند - و به کوری چشم آنها، حرکت بسیج، یک حرکت خردمندانه و منطقی و استوار و کاملاً حیکمانه است.
حکمت امام بزرگوار ما، در خیلی از مسائل آشکار شد. این، یکی از برجسته‌ترینِ آن مسائل است. بدون این که بخواهیم نسبت به زحمات نیروهای مسلّحِ سازماندهی شده منظّمِ نظامی - که حقیقتاً در کشور ما، سپاه و ارتش، دو نیروی مسلّحِ کارآمدِ ارزشمند هستند و زحمات عظیمی هم کشیده‌اند و خدمات بزرگی هم کرده‌اند - تردیدی به ذهن بیاوریم، باید عرض کنیم که عمده کار در هر حرکت نظامی، پشتیبانی مردم است و این پشتیبانی - که در کشور ما، به شکل بسیج بود - هر جا باشد، در نبرد نظامی و هر نبرد دیگر، داروی شفابخش ضعفها و هزیمتها و عقب‌ماندگیهاست.
بنابراین، هم در جنگ تحمیلی، هم پیش از آن و هم بعد از آن تا امروز، اساس فضیلت، متوجّه به بسیج است. خودِ حرکت بسیج هم، از روز اوّل تا امروز، یک حرکت خردمندانه بوده است. به تبلیغات دشمنان، که بهترین جوانان ما و فداکارترین و با صفاترین و نورانیترین عناصر این ملت را، به تعصب و تحجّر رمی میکنند، کاری نداریم. روشن‌بینی، حرکت منطقی و خردمندانه، محاسبات دقیق، کار دقیق و نتایج علمی، جزو خصوصیاتی بوده که از روز اولّ تا امروز، در بسیج مردمی محسوس بوده است.
من میخواهم عرض کنم، اوّلین تشکیلات مسلّحِ نظامىِ انقلاب که از انقلاب جوشید، در حقیقت فرزند بسیج بود. کمیته انقلاب اسلامی هم، در واقع از بسیجِ نیروها به جود آمد. خودِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با این همه برکاتی که در طول سالهای متمادی از آن دیده شد، در واقع فرآورده‌ای از فرآورده‌های بسیج نیروهای مردمی است. بعد هم بحمداللَّه تا امروز، بسیج به شکل یک مؤسّسه و یک سازمان و یک نیرو، وجود و حضور دارد و بعد از این هم، بایستی این چنین باشد. این، یک حرکت خردمندانه بود.
برای کشوری که آماج این همه حمله خصمانه و خباثت‌آمیز دشمنان است، جز بسیج نیروهای مردمی، هیچ راه علاجی وجود ندارد. اگر بسیج نیروهای مردم نمیبود و امام بزرگوار، از نیروی ایمان و عشق مردم، در سازماندهی این عناصر مؤمن و نورانی در سراسر کشور - اقوام مختلف و مرزداران و عشایر و جوانان و دانشگاهیان و روحانیون و دانش‌آموزان و پیرمردان و زنان و دختران جوان و سایر اقشار ملت - استفاده نمیکرد و این انبوه عظیم نیروی فعّال را به وجود نمیآورد، بدون شک جمهوری اسلامی نمیتوانست در مقابل این همه توطئه و خباثت و دشمنی و سنگ‌اندازی، مقاومت کند.

امروز به فضل پروردگار، ارتش و سپاه، دوشادوش یکدیگر، به وظایف بزرگ و افتخارآمیز خود اشتغال دارند. نیروهای انتظامی هم، در محدوده کارهایشان، وظایف خطیر خود را در پیش رو دارند. علاوه بر اینها، در متن مردم، بسیج میلیونی که متشکل از آحاد انسانهای مؤمن است، هماره در صحنه حاضر است. در عرصه‌‌ای که آن‌‌جا، سن هم مدخلیتی ندارد، از نوجوانان و نونهالان، تا مردان سالخورده، همه در میدانند. در چنین عرصه‌‌ای، تلاش، بسیار با ارزش است.

حضرت آیت‌‌الله خامنه‌‌ای فرمانده کل قوا در سخنانی با تجلیل از فداکاری‌ها و ایثار نیروهای مسلح منطقه، تلاشهای شجاعانه آنها را برای اداء مأموریت عظیم دفاع از "میهن اسلامی، ملت مسلمان و ارزشها و معارف الهی " موجب رضایت پروردگار و برخورداری از اجر الهی خواندند. رهبر معظم انقلاب اسلامی با قدردانی از زحمات فرمانده شجاع و مؤمن قرارگاه حمزه سیدالشهداء (سردار سرتیپ کاظمی) و بزرگداشت یاد سرداران شهید منطقه غرب و شمال‌غرب کشور، امنیت موجود در این منطقه را هدیه ارزشمند نیروهای مسلح بویژه نیروهای قرارگاه حمزه به مردم، عنوان کردند و افزودند: در پرتو اخلاص عمل نیروهای سپاه، ارتشی، بسیجی، نیروهای انتظامی و پیش‌مرگان کرد مسلمان، اکنون همه اقوام اعم از کرد و ترک و فارس، در امنیت و آرامش بسر می‌برند و با الهام از اسلام روز به روز جلوتر می‌روند.

مردم این منطقه، با این که خیلی سختیها دیدند و با وجود تحریکات دشمنان، توانستند اوّلاً با شجاعت و با مقاومت و ایستادگی، دشمنان را بیرون کنند، ثانیاً - و از این بالاتر - همان برادری گذشته را، باز هم در بین خودشان بر قرار کردند. گروههای مسلمانان با یکدیگر متّحد شدند و تحت تأثیر تحریک دشمن قرار نگرفتند و جنگ شیعه و سنّی، جنگ ترک و کرد، جنگ مسلمان و مسیحی به راه نینداختند. این رشد مردم این استان را نشان میدهد. من همیشه در دلم، این رشد مردم استان را تحسین کرده‌ام. این یکی از سوابق مردم این استان است.
بعد از انقلاب هم شما شاهد بودید و دیدید کسی که در مقابل توطئه دشمن، ایستادگی و مقاومت کرد، خود مردم بودند. بسیج مردم، جوانان مؤمن مردم، در مقابل فتنه‌گری و اختلاف افکنی و تحریکات و تجزیه طلبی و خباثتهای گوناگونِ بیگانگان، که با تحریک یک عّده آدمهای غافل انجام میگرفت، ایستادند و مبارزه کردند. این عظمت و رشد روحىِ مردم است و این خیلی با قیمت و ارزشمند است.

در حقیقت، شما مسؤولان کشور و همه ما، مدیون آحاد مردم و بخصوص ایثارگران از مردم هستیم که با جان و توان و زحمات خودشان، این امکان را برای ما فراهم کردند. اگر این ایثارگریها نبود، معلوم نبود که کشور، تمامیت ارضی داشته باشد یا نه. امنیت داشته باشد یا نه. دشمن داخل کشور ما باشد یا نه. و آیا چنین امکانی وجود داشته باشد که کسی بتواند برای کشور، کار و تلاش کند و سازندگی به وجود آورد. این، بر ما دیکته میکند و واجب میسازد که در همه مراحل، مواظب و مراقب باشیم و نگذاریم که خدای نکرده، حقِّ طبقات ایثارگر کشور - مثل خانواده‌های شهدا، جانبازان، رزمندگان و کسانی که در راه خدا واقعاً جهاد کردند و زحمت کشیدند - به بعضی از حرفها و نِقهایی که گاهی گوشه و کنار زده میشود؛ آن هم از سمت کسانی که در جنگ، هیچ گونه دلسوزیای نداشتند و برای این انقلاب و برای جنگ و در میدانهای خطر، هیچ گونه تلاشی نکردند، ضایع شود.
گاهی نقهایی میزنند که مثلاً چرا در دانشگاه، چرا در وزارتخانه‌ها، چرا در فلان جا، به خانواده‌های شهدا یا به ایثارگران یا به بسیجیها، امتیاز میدهند؟ به اینها، اعتنایی نکنید. آنچه به عنوان امتیاز - که بحمداللَّه امروز قانونی هم است - به اینها داده میشود، زیادتر از آنچه که آنها مستحقش هستند، نیست؛ بلکه در مقابل آنچه دستاورد تلاش آنهاست، واقعاً به مراتب کمتر هم هست.

خدا را شکر میکنیم که ما انتخابات بسیار خوبی داشتیم. آحاد مردم شرکت کردند و الحمدلله نمایندگان خوبی انتخاب شدند. دولت، وزارت کشور، رئیس جمهور، شورای نگهبان، همه و همه الحمدلله فعالیت کردند و انتخابات به این خوبی انجام گرفت. حالا چهار نفر بسیجی در گوشه و کنار کشور - در تهران یا فلان شهر - دو کلمه حرف زده‌اند، سر و صدا بلند میشود که آقا، سپاه وارد انتخابات شد! آقا، فلان شد! این حرفها چیست؟! کو؟! چه وقت؟!
خوب؛ همین‌طور است دیگر! تا بخواهید اقدامی کنید، حرکتی کنید، دشمن هست. دشمنهای جوراجور هستند. بعضی دوستند، دشمن هم نیستند، از جبهه‌ی خودی هستند؛ منتها نمیفهمند و تشخیص نمیدهند. لذا مورد سؤال قرار میدهند. البته همان‌طور که امام فرمودند، سپاه، ارتش و نیروهای مسلّح نباید در سیاست دخالت کنند. اما معنای فرموده‌ی امام این نیست که نیروی عظیم بسیج، حق ندارد در قضیه‌ی عظیمی مثل انتخابات، حرکت شایسته و مناسبی انجام دهد. چرا مسائل را با هم مخلوط میکنند؟! آحاد سپاه هم مثل بقیه‌ی مردم، در همه کار باید خردمندانه عمل کنند. البته وارد نشدن در سیاست - به همان معنایی که امام فرمودند - به قوّت خودش باقی است. این طور نیست که حالا کسی خیال کند، سیاست عوض شد. یعنی امام در زمان خود فرمودند وارد سیاست نشوید، حالا میگوییم وارد سیاست بشوید! نه! همان فرمایشِ امام است. اما مصداقش، اینها نیست. مثالش، اینها نیست. مردمان ارزشی، جوانان مؤمن و بهترین جوانان کشور، در قضیه‌ی انتخابات حرکتی انجام بدهند، کاری بکنند، در پای صندوقها حاضر شوند، مراقبت و نظارت کنند و مانع تخطّی - خدای ناکرده - بعضی دیگر شوند. اینها کارِ خلافی نیست.

از همه سازندگیها بالاتر، سازندگی انسانی است؛ یعنی سازندگی انسانها، سازمانهای انسانی و تشکیلات بشری، مثل نیروهای مسلّح. ثانیاً، اگر کشوری نتواند اقتدار خود را در عرصه سازندگىِ نیروهای مسلّح نشان دهد، دیگر سازندگیهای او زیر سؤال خواهد رفت و مورد تردید قرار خواهد گرفت. زیرا آن که از موجودیّت، کیفیّت، پیشرفت و سازندگی دفاع میکند، نیروهای مسلّح است. جمهوری اسلامی، به فضل پروردگار در این عرصه هم بهترین و شایسته‌ترین امتحانها را داده است. از اوّلِ انقلاب - بخصوص در دوران دفاع مقدّس - بازسازی شگفت‌آور و پرشکوهِ ارتشِ جمهورىِ اسلامىِ ایران؛ ایجاد و تأسیس اعجاب‌انگیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ حرکت عظیمِ کم‌نظیر یا بی‌نظیرِ ایجاد بسیج عمومىِ مردمی و به کار گرفتن نیروهای مؤمن و بازوان توانا در بخشهای مختلف، از معجزات نظام جمهوری اسلامی است و اقتدار نظام را نشان میدهد. امروز عرصه دیگری است تا ارتش جمهوری اسلامی ایران با حضور خود، با قدرت خود، با مهارت خود، با سازماندهی مستحکم خود، با همکاری نیروی زمینی و نیروی هوایی و با به کارگیری ابزارهای پیچیده و بسیار کارآمد و فرماندهی‌های مدبّرانه، بتواند سازندگی نظام جمهوری اسلامی ایران را در این بخش عظیم، یک بار دیگر نشان دهد و ثابت کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اهانت برخی از اساتید و یا دانشجویان بی‌اعتقاد و لاابالی را به دانشجویان بسیجی و تلاشگر دوران دفاع مقدس را کاری مذموم و ناپسند دانستند و فرمودند: مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالی باید کسانی را که در سمت استاد دانشگاه با مقدسات نظام اسلامی مبارزه می‌کنند کنار بگذارند و به جای آنان، افراد مؤمن و معتقد که ارزشها و آرمانهای ملت مسلمان ایران را قبول دارند به کار گمارده شوند. امروز در برخی دانشگاهها به عناصر مؤمن جفا می‌شود و شما باید جلوی آن را بگیرید و دانشگاه را با حفظ هویت علمی آن به سمت هدفهای اسلامی بکشانید.

به راستی چرا انسان باید این ارزشها را فراموش کند؟! آقا به نام ایرانی خواهی، نفس میکشد و زندگی میکند؛ اما عید نوروز را به راحتی با کریسمس عوض میکند! بیذوقی و بیسلیقگی تا این حد؟! مدت هشت سال در این کشور، جنگ اتّفاق افتاد. این جنگ، دفاع بود دیگر! اگر آن روز که عراق به خرمشهر و اهواز حمله کرد - اینها که نرفتند ببینند آن‌جاها چه خبر بود. ما رفتیم و از نزدیک، واقعاً کربلای خوزستان را دیدیم - جوانان دفاع نمیکردند و اگر فداکاریهای بسیج و سپاه و ارتش نمیبود، امروز چه وضعی داشتیم؟! اگر عراق، منطقه نفتی ایران را از دزفول و اندیمشک جدا میکرد و تحت عنوان «عربستان» به خاک خود منضم مینمود - کما این که نقشه‌شان همین بود - و یا امارت جدیدی مثل قطر و کویت به وجود میآورد و در حقیقت به تجزیه ایران میپرداخت، امروز چه وضعی داشتیم؟! در دوره‌های قبل از جمهوری اسلامی، همیشه ایران تجزیه شد و همیشه از ایران کَندند.

تمسّک به دین و تقوا و معنویّت و اهمیت پرهیزکاری و پاکدامنی، این جا معلوم میشود. این که ما مکرّر در مکرّر، به بهترین جوانان این روزگار که شما باشید، این همه سفارش و تأکید میکنیم که مواظب سیل گنداب فساد باشید، به همین خاطر است. امروز چه کسی مثل جوانان پاسدار است؟ همین پاسداران و بسیجیها، واقعاً بهترین جوانانند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند. در کجا چنین جوانانی را سراغ داریم؟ نظیر اینها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا تعدادشان به این کثرت نیست. بنابراین، باید مواظب موج فساد بود.
 
امروز، بحمداللَّه خدای متعال، قداست و معنویّت این انقلاب را حفظ کرده است. جوانانْ پاک و طاهرند؛ اما بدانید زیور و عیش و شیرینی دنیا، چیز خطرناکی است و دلهای سخت و انسانهای قوی را میلرزاند. باید در مقابل‌این وسوسه‌ها، ایستادگی کرد. جهاد اکبری که فرمودند، همین است. شما که جهاد اصغرتان را خوب انجام دادید و امروز به این مرحله رسیده‌اید، باید بتوانید جهاد اکبر را نیز خوب انجام دهید.
 
بحمداللَّه امروز عزیزان ما در سپاه و بسیج و همچنین مجموعه جوانان مؤمن و حزب اللّهی، بهترین هستند. باید این نعمت را پاس داشت. دشمن میخواهد این را از ملت ایران و مسلمین در هر جا که هستند، بگیرد. دشمنان ما میخواهند ملتهای مسلمان به یک عیشِ ذلّت بار و غفلت آمیز و غرق شدن در گنداب و قبول سلطه بیگانگان، سرگرم شوند؛ کما این که قبل از انقلاب نیز این گونه بود و امروز هم در بسیاری از کشورهای دنیا همین طور است.

رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ از نفوذ فرهنگی‌ و سیاسی‌، توسعه‌ فساد و نیز استفاده‌ از اهرم‌ اقتصادی‌ به‌ عنوان‌ حربه‌ آمریکا برای‌ استعمار ملتها و دخالت‌ در امور داخلی‌ کشورها نام‌ بردند و فرمودند: قدرتهای‌ بزرگ‌، دخالت‌ در امور داخلی‌ ملتها را به‌ یک‌ روند معمولی‌ تبدیل‌ کرده‌ بودند اما ملت‌ ایران‌ به‌ برکت‌ نهضت‌ عظیم‌ اسلامی‌، این‌ روند را برهم‌ زد و امروز ملتهای‌ بیدار شده‌، حاضر نیستند روند ظالمانه‌ دخالت‌ قدرتها در امور داخلی‌ خود را تحمل‌ کنند. اکنون‌ هسته‌های‌ مقاومت‌ بسیج‌ در سرتاسر جهان‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ و آنها با روحیه‌ گرفتن‌ از ایستادگی‌ و مقاومت‌ ملت‌ ایران‌، به‌ ضدیت‌ با سلطه‌ قدرتها ادامه‌ می‌دهند.

مطلب اساسی این است که بسیج، یک حرکت بی‌ریشه و سطحی و صرفاً از روی احساسات نیست. بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای امروز دنیای اسلام و - به طریق اولی‌ - جامعه اسلامی است. قرآن کریم می‌فرماید: «هوالذی أیّدک بنصره و بالمؤمنین»؛ ای پیامبر! خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین، مؤیّد قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در این جا مورد اشاره آیه قرآن قرار گرفته‌اند، عبارت دیگری است از آن چه که امروز به نام «بسیج» در جامعه ما وجود دارد. آیات دیگر قرآن هم، آن جا که اشاره به مردم و آحاد مؤمن و انسانهای با اخلاص می‌کند، بسیجِ عزیزِ کم نظیرِ زمان ما را که محصول فکر و درایت امام بزرگوار است، نشانه می‌گیرد.

مطلب اساسی این است که بسیج، یک حرکت بی‌ریشهو سطحی و صرفاً از روی احساسات نیست. بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای امروز دنیای اسلام و - به طریق اولی - جامعه اسلامی است. قرآن کریم میفرماید: «هوالذی أیّدک بنصره و بالمؤمنین(۱)»؛ ای پیامبر! خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین، مؤیّد قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در این جا مورد اشاره آیه قرآن قرار گرفته‌اند، عبارت دیگری است از آن چه که امروز به نام «بسیج» در جامعه ما وجود دارد. آیات دیگر قرآن هم، آن جا که اشاره به مردم و آحاد مؤمن و انسانهای با اخلاص میکند، بسیجِ عزیزِ کم نظیرِ زمان ما را که محصول فکر و درایت امام بزرگوار است، نشانه میگیرد.
درباره نیاز دنیای اسلام به این حرکت، واقعاً باید تأمّل و تعمّق کرد. بعضی کسان «بسیج» را درست نفهمیدند. آنها خیال میکنند بسیجی یعنی کسی که از کارهای دیگر باز بماند! این، ضعف بینش آنهاست. این، ندانستن حقیقت و کوته فکری است. بسیج و بسیجی بودن و حرکت و فرهنگ بسیجی، از این تخیّلات بیاساس، خیلی فراتر است.
مایلم مطالبی را در این زمینه مطرح کنم تا برای شما جوانان عزیز و همه جوانان خوب این مملکت، چه در پایگاههای مقاومت، چه در دانشگاهها و دبیرستانها، چه در میان برادران و یا خواهران، چه در شهرها و روستاها و چه در اصناف و قشرهای مختلف - که قوام بسیج به شما و امثال شماست - سررشته باشد و روی آن تکیه و تعمّق شود.
امروز دو آفت در سطح جهان اسلام مشاهده میشودکه یکی مربوط به دولتها و حکومتها و رژیمهای حاکم است و دیگری به مردم مربوط میشود. آن آفتی که به دولتها و رژیمها مربوط میشود، این است که غالباً در دنیای اسلام، حکومتها از مردم منقطعند. ممکن است انتخاباتی انجام گیرد و اکثریّتی - واقعی و یا صوری - رأی هم بدهند و مثلاً فردی هم رئیس جمهور شود؛ ولی اکثریت مردم‌در صحنه نیستند و رابطه آنها با نظام قطع است. بعضی از کشورها همین انتخابات صوری را هم ندارند و مثلاً رئیس جمهور و یا پادشاهِ مادام العمر، بر آنها حکومت میکند و نظر و اراده مردم، نقشی در سرنوشت کشور ندارد. مردم، کار خودشان را میکنند؛ حکومتها هم راه خودشان را میروند! ...
آفت دوم - که آن هم خیلی دردناک و گریه آور است - مربوط به ملتهاست. متأسّفانه در کشورهای اسلامی، از چهل، پنجاه سال قبل تا کنون، جوانان به سمت فساد سوق داده میشوند. این روشهایی که میشنوید، در گذشته در کشور ما هم بود و امروز در کشوهای دیگر به صورت عمومی وجود دارد. امروز اگر در کشور ما فردی بخواهد در گوشه‌ای تظاهر به فساد کند، همه به او اخم میکنند و چهره در هم میکشند؛ اما متأسفانه در کشورهای دیگر، این حالت وجود ندارد. دختران و پسران کشورهای اسلامی، در دامِ موجِ فسادِ همه گیری قرار گرفته‌اند که از سمت کشورهای غربی و فرهنگ آن دیار برنامه ریزی شده و به طرف آنها سرازیر گردیده است. ...
به اعتقاد من، امام عزیز ما با الهامی که پروردگار متعال به قلب آن بزرگوار کرد و او را هدایت نمود، با این حرکت عظیم بسیج، این دو عیب را در کشور ما ریشه کن کرد. شما بسیج را این گونه در نظر بگیرید. بسیج از طرفی به معنای حرکت خود جوش مردمی است؛ مردمی که خودشان را صاحب مملکت خویش میدانند؛ مردمی که - بخصوص جوانانش - با معنویّت هستند و دلشان با خدا آشناست؛ مردمی که اوّلاً از هر گونه انحراف در مشی کلّی کشورشان آگاه میشوند، ثانیاً از آن رنج میبرند و ثالثاً در مقابل آن انحراف میایستند. این، معنای بسیج است.
کسی که به مسائل و جریان کلّی کشور خود و به دشمنی که از هر طرف به او حمله کند - چه نظامی و چه فرهنگی - حسّاس است، نمیتواند به سمت فساد برود و فرصت اندیشیدن به خواسته‌های فاسد و مفسدی که دشمنان در جامعه القا میکنند، ندارد.
آن روزی که امام فرمودند: ارتش بیست میلیونی در ایران تشکیل شود؛ کشور ما چهل میلیون یعنی نصف جمعیت کنونی، جمیعت داشت و همه دارای خصوصیّات بسیجی بودند. امروز هم این گونه است. مردمی که چنین خصوصیّتی دارند، نسبت به مسائل محیط و جامعه و نظام خود، بیتفاوت نیستند. کسی در رأس امور قرار میگیرد که مورد حمایت آنها باشد و اگر کسی مورد حمایت مردم نباشد، در رأس امور قرار نمیگیرد. پس رابطه و پیوند بین مسؤولان کشور و آحاد مردم که متن عمومی آنها هم همین بسیجیها هستند، یک رابطه تنگاتنگ و برادرانه و صمیمانه است و این خصوصیّت، آن عیب اوّل را از بین می‌برد. حکومتی که این گونه به مردم متّکی باشد، به امریکا که هیچ، اگر در جهان ده قدرت هم وجود داشته باشند و هر کدام هم به عظمتِ استکبار امریکا باشند؛ آن جایی که لازم باشد، با قدرت و شهامت و توکّل به خدا، به دهان همه اینها میزند.
امروز همه مردم دنیا و همه دولتها و شخصیتهای سیاسی، شاهدند که نظام مقدّس جمهوری اسلامی، در مقابل خواسته‌ها و تحمیلها و تقاضاهای امریکا «نه» میگوید و جنایتها و فاجعه آفرینیهای امریکا و استکبار و زائده‌های او - از جمله رژیم صهیونیستی - را امضا نمیکند. این، موضعِ شجاعانه و برجسته‌ای است و کار کوچکی هم نیست. کسانی که در دنیا مسائل را میفهمند - از جمله رؤسای برخی از کشورها و مسؤولان بزرگ سیاسی و شخصیتهای مصلح - در مقابل این موضع، سر تسلیم فرود می‌آورند.
البته در مقام دشمنی و خباثت، دشمنىِ خودشان را میکنند؛ اما به خاطر همین موضعِ امتناعِ عظیم و مستحکم، عظمت نظام جمهوری اسلامی و دولت و حاکمیت دین، در چشم آنها آشکار و روشن است. این، به یُمن همین پیوند و به برکت بسیجی بودن و حضور بسیج در سطح ایران و در همه زوایای کشور است.
بسیج، یک سازمانِ مشخّصِ رزمی - مثل دیگر سازمانها - نیست. بسیج، یعنی متن ملت و همه آحاد مؤمن و یک حقیقت گسترده در تمام زوایای جامعه. در موضعگیری مردم، این عامل تعیین کننده است. لذا شما میبینید هفده سال بعد از پیروزی انقلاب و بعد از این همه فشار و تبلیغات و این همه موذیگری و خباثتی که دشمنان از خارج و ایادی آنها در داخل انجام میدهند؛ وقتی زمان حضور مردم در بیست و دوم بهمن و روز قدس و ایام انتخابات و اعلام موضعِ عمومی فرا میرسد، مردم مثل کوه استوار میایستند. این، از برکات بسیج است.
کسی خیال نکند که بسیج، یک حاشیه است و ملت و دولت و حکومت، به راهی میروند و بسیج هم در کناری نشسته و به خود مشغول است؛ خیر. «بسیج» متنِ حرکت نظام است. همه باید بسیجی باشند. دولت و مسؤولان هم باید بسیجی باشند و بحمداللَّه هستند. بسیاری از بلند پایگان و مسئوولان برجسته کشور، حقیقتاً بسیجی و دارای فرهنگ و عقاید و حرکت بسیجی هستند.
درمان واقعی آفت دوم هم - که فساد جوانان در دنیاست - همین حرکت و فرهنگ بسیج است. شما در دوران دفاع مقدّس و حتّی بعد از آن تا امروز، دیدید و میبینید که جوانان کشور ما، با صفا و پاکدامن و مشتاقِ حقیقت و سرشار از معنویّات و ارزشهای اسلامی و انقلابی بودند و هستند و با بیاعتنایی و اعراض از آن چیزهایی که جوانان دیگر را در دنیا به خود مشغول میکند، در جامعه ما حضور دارند.
در کجای دنیا، این همه جوان مؤمن و پارسا دیده میشود و وجود دارد؟ هیچ جا این گونه نیست. این، از برکات بسیج است. بنابراین، در حقیقت بسیج یک فرهنگ و یک حرکت فرهنگی است. فرهنگ بسیجی، یعنی چیزی که ما برای هر یک از آحاد جامعه اسلامی، آن را آرزو میکنیم. این که میگوییم همه باید بسیجی باشند، معنایش همین است.
بسیجی کسی است که برای ارزشهای اسلام، اهمیت قائل است و معتقد به خدا و خاضع و خاشع در مقابل پروردگار عالمیان است. در دل، مشتاق صلاح است و میخواهد صالح و پاک باشد و از رذایل اخلاقی دور بماند. میخواهد روز به روز اُنس خود را با خدا بیشتر کند و بنده او باشد و بر طبق فرمان او زندگی کند. بسیجی این راه را راه سعادت میداند. او سعادت را در شهواتِ زودگذرِ زندگی و پوشیدن لباس الوان و رنگارنگ و قرار گرفتن در معرض دید این و آن به خاطر ارضای یک ساعته نمیداند. روح او با این چیزهای کوچک و حقیر، ارضا نمیشود؛ روح او با معارف الهی ارضا میگردد.
بسیجی بلندهمّت است. خواسته‌های او بزرگ و در حدّ اعتلای کشور است. خواسته او، نجات همه آحاد بشر و رفع فساد و فقر و تبعیض و بیعدالتی و سلطه دشمن است. او از این که زیر پرچم امریکا یا دیگر قدرتهای بیگانه زندگی کند و مثل حیوانات بچرد، بیزار است. برای او فرق میکند و مهم است که چه کسی بر کشور او فرمان براند: یک انسان فاسد و فاسق و فاجر و مزدور بیگانه، یا بندگانِ صالح خدا. او به این که در خانه و در محیط زندگیاش، حکومتِ اللَّه مستقر باشد یا حکومت دشمنانِ اللَّه، اهمیت میدهد. لذا برای این کار می‌ایستد.
در دوران دفاع مقدّس، بسیجیان ما از سرتاسر کشور، از کار و زندگی و استراحت و آغوش خانواده و زن و بچه و همسر و فرزند و عزیزانشان، چشم میپوشیدند و به سمت بیابانهای گرم خوزستان و یا قلّه‌های یخزده و پر برف غرب و شمال غرب کشور میرفتند و تابستان و زمستان را در آن جا میگذراندند. آنهااین کار را برای دفاع از اسلام و کشور و شرف و استقلال و آزادی و حاکمیت دین خدا میکردند و میدانستند که اگر نظام اسلامی در مرزها شکست بخورد، در مرکز هم شکست خواهد خورد و اگر از لحاظ نظامی شکست بخورد، از لحاظ سیاسی هم شکست خواهد خورد. آنها با اقدام خود، امامشان را تنها نگذاشتند. این، مفهومِ بسیجی و فرهنگ بسیج است. این مفهوم همیشه خواهد بود.
امروز هم بسیجی برای کشور دل میسوزاند؛ برای آبادانی کشور تلاش میکند؛ برای حفظ استقلال ملی، هر چه بتواند کار میکند و از جان خود هم میگذرد. امروز هم اگر احساس کند دشمن میخواهد از روزنه‌ای - چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی - به داخل کشور نفوذ کند، در مقابل او می‌ایستد و با مشت به صورتش میکوبد.
در زمان حکومت نبىّ اکرم و امیر المؤمنین علیهما السّلام، با آن که این بزرگواران در داخل کشورشان اقتدار داشتند، ولی دشمنان اسلام حضور خود را نیز حفظ کرده بودند. مگر دشمنان و منافقان نمیخواستند مرکب پیامبر را در آن گردنه رم دهند که خدای متعال وجود مقدّس آن حضرت را نجات داد؟ در زمان آن بزرگواران، ایادی دشمنان خارجی در داخل بودند و حتی به صورت مسجد سازی (مسجد ضرار)، قصد ضربه به حکومت اسلامی را داشتند: «و ارصاداًلمن حاربَ اللَّه و رسوله(۲)». آنها منتظر بودند که دشمن خارجی بیاید و به او کمک برسانند و حکومت پیامبر را از بین ببرند!
آن روز هم دشمنان اسلام بودند؛ امروز هم هستند. ما انتظار نداریم که دشمن در جامعه و داخل کشور ما، جاسوس و سرانگشت و ایادی و انسانهای خبیث و خود فروخته و منافق نداشته باشد. خیر؛ امروز هم هستند. چه کسی در مقابل آنها می‌ایستد؟ طبیعی است که عناصر «بسیج»؛ یعنی همان نیروىِ عظیمِ خروشان و زبده ملت مؤمن، در مقابل دشمن و ایادی او می‌ایستد.
امام فرمودند: «بسیج باید سازماندهی شود؛ باید یکدیگر را بشناسند؛ باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند». امروز هم تکلیف بزرگ شما، همین کاراست. خیال نکنند که بسیج، یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی و فکری و ریشه‌دار و عمیق است و کسانی که در کارِ این حقیقتِ بزرگ، شرکت دارند، همه آحاد ملتند. هر کس که بسیجی است، باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است.
فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویّت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر نشدن است. خواستهای زندگی، برای همه مهّم است؛ اما آنچه که مهمتر است، آرمانها و ارزشها و هدفهاست. آنها را باید مقدّم داشت. این، راه شماست.
هفته بسیج، هفته بزرگداشت این ارزشها و این حقیقت زنده و مجسّم بود. همه طول سال هم برای بزرگداشت چنین ارزشهایی زیاد نیست. این هفته تمام شد؛ اما حقیقتِ بسیج، زنده است و یاد و بزرگداشت او تمام نشدنی است.

فرمانده‌ کل‌ قوا در این‌ مراسم‌ مجموعه‌ ارتش‌، سپاه‌ و بسیج‌ مردمی‌ را ترکیبی‌ کارآمد و موفق‌ خواندند و فرمودند: نیروهای‌ مسلح‌ ایران‌ اسلامی‌، آمیزه‌ای‌ از ایمان‌، اخلاق‌ و تجارب‌ ارزشمند هستند و مردم‌ به‌ مدافعان‌ از آب‌، خاک‌، ناموس‌ و ارزشهای‌ مقدس‌ خود عشق‌ می‌ورزند و برای‌ آحاد نیروهای‌ مسلح‌، احترامی‌ خاص‌ قائل‌ هستند.

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و فرمانده‌ کل‌ قوا، شب‌ گذشته‌ در دیدار جمع‌ زیادی‌ از فرماندهان‌، مسؤولان‌ و اعضای‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و نیروی‌ مقاومت‌ بسیج‌ استان‌ مازندران‌ با ایشان‌، طی‌ سخنانی‌ از سپاه‌ پاسداران‌ و بسیج‌ به‌ سبب‌ اثبات‌ کارایی‌ خود در جنگ‌، سازماندهی‌، علم‌ و معرفت‌ و معنویت‌ و عبادت‌، به‌ عنوان‌ طبقه‌ برگزیده‌ در نظام‌ اسلامی‌ و ستون‌ مستحکم‌ و الهام‌ بخش‌ دیگران‌ یاد کردند. ...
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ از مجاهدان‌ فی‌سبیل‌الله‌ و در مقدمه‌ آن‌ از سپاه‌ و بسیج‌، به‌ عنوان‌ طبقه‌ ممتاز و سرآمد حرکت‌ جامعه‌ اسلامی‌ نام‌ بردند و فرمودند: در نظام‌ اسلامی‌، بزرگترین‌ ارزش‌ متعلق‌ به‌ مجاهدانی‌ است‌ که‌ شب‌ و روزشان‌ را برای‌ دفاع‌ از حریم‌ دین‌ خدا صرف‌ می‌کنند. سپاه‌ و بسیج‌ برای‌ ارزشهای‌ برتر، گسترش‌ ارزشهای‌ الهی‌ و انسانی‌، سرکوب‌ دشمنان‌ توحید و عدالت‌ و ریشه‌‌کن‌ کردن‌ استکبار می‌جنگند و بر همین‌ اساس‌ در خط مقدم‌ مجاهدان‌ راه‌ خدا قرار دارند و طبقه‌ برگزیده‌ نظام‌ و جامعه‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شوند. ...
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ بقای‌ سپاه‌ و بسیج‌ را، لازمه‌ برپا ماندن‌ انقلاب‌ و نظام‌ ارزشی‌ اسلام‌ دانستند و فرمودند: در دنیای‌ مادیت‌، استکبار، طاقت‌ مشاهده‌ در اهتزاز بودن‌ پرچم‌ توحید و «لا اله‌ الا الله‌» را ندارد ولی‌ با وجود آن‌، شجره‌ طیبه‌ سپاه‌ و بسیج‌ و سازماندهی‌ مبارک‌ این‌ دو نیرو، برای‌ حفظ و استحکام‌ پرچم‌ حق‌، آماده‌ جهاد فی‌سبیل‌الله‌ هستند.
رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ تبلیغات‌ موذیانه‌ خناسان‌ علیه‌ نیروهای‌ حزب‌اللهی‌ اشاره‌ کردند و فرمودند: یاوه‌ گویان‌ در گذشته‌، نیروهای‌ مؤمن‌ و حزب‌ اللهی‌ را متهم‌ می‌کردند که‌ چگونه‌ جنگیدن‌ را نمی‌دانند، با تاکتیکهای‌ نظامی‌ آشنا نیستند و روحیه‌ نظامی‌گری‌ ندارند ، اما هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌ نشان‌ داد که‌ این‌ نیروها در عرصه‌ فراگیری‌، بهتر و زودتر از دیگران‌ می‌آموزند و ابتکار به‌ خرج‌ می‌دهند، بگونه‌ای‌ که‌ طرحهای‌ عملیاتی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در والفجر 8 و کربلای‌ 5 و نیز تاکتیکهای‌ نظامی‌ عبور از رودخانه‌ اروند‌رود، اکنون‌ در دانشگاهها تدریس‌ می‌شود.
فرمانده‌ کل‌ قوا در زمینه‌ نقش‌ نیروهای‌ مؤمن‌ در سازماندهی‌ نظامی‌ فرمودند: یکی‌ از بی‌سابقه‌ترین‌ و موفق‌ترین‌ سازماندهی‌های‌ نظامی‌ در سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌، به‌ انجام‌ رسیده‌ است‌ و هر تیپ‌ سازمانی‌، قابلیت‌ تبدیل‌ به‌ یک‌ لشکر و هر لشکر سازمانی‌، قابلیت‌ تبدیل‌ به‌ یک‌ سپاه‌ عملیاتی‌ را دارد و این‌ یک‌ تاکتیک‌ مخصوصی‌ است‌ که‌ در سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ آن‌ عمل‌ می‌شود و این‌ مهم‌، حاکی‌ از اقتدار سازماندهی‌ سپاه‌ است‌....
فرمانده‌ کل‌ قوا از رزمندگان‌ بسیج‌ و سپاه‌، به‌ عنوان‌ نیروهای‌ برگزیده‌ و زبده‌ در سازماندهی‌، تاکتیک‌ جنگی‌، ساخت‌ و ساز ابزار نظامی‌ و نیز در فهم‌ و درک‌ مسائل‌ کشور یاد کردند و ضمن‌ تأکید بر اهمیت‌ جهاد با نفس‌ فرمودند: همان‌ عناصری‌ که‌ در میدان‌ جنگ‌ برای‌ زمین‌‌گیر کردن‌ نیروهای‌ حزب‌ اللهی‌ و جلوگیری‌ از پیشرفت‌ آنان‌ تلاش‌ می‌کردند، امروز نیز دست‌اندرکار برنامه‌ریزی‌ برای‌ تأثیرگذاری‌ بر وجود فاخر و ارزشمند نیروهای‌ سپاه‌ و بسیج‌ هستند و برای‌ بی‌اثر کردن‌ برنامه‌ها و توطئه‌های‌ آنان‌، لازم‌ است‌ که‌ نیروهای‌ مؤمن‌ و انقلابی‌ سپاه‌ و بسیج‌ فاصله‌ خود را با جلوه‌های‌ فریبنده‌ دنیای‌ مادیت‌، هر چه‌ بیشتر حفظ کنند.
رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در بخش‌ دیگری‌ از سخنانشان‌، بافت‌ مستحکم‌ نظام‌ اسلامی‌ را یادآور شدند و فرمودند: فعالیتهای‌ توطئه‌آمیز دشمن‌ بر تهاجم‌ فرهنگی‌ علیه‌ ایران‌ اسلامی‌ تمرکز یافته‌ است‌، زیرا دشمن‌ می‌داند که‌ انسانهای‌ با ایمان‌، بافت‌ مستحکم‌ نظام‌ اسلامی‌ را تشکیل‌ می‌دهند، اما مجموعه‌ جوان‌ و مؤمن‌ سپاه‌ و بسیج‌، باید تمامی‌ سعی‌ و تلاش‌ خود را به‌ کار بندد تا تیغ‌ دشمن‌ در این‌ نقطه‌ برندگی‌ نداشته‌ باشد.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ توجه‌ برادران‌ و خواهران‌ پاسدار و بسیجی‌ را به‌ ضرورت‌ ارتقاء جاذبه‌های‌ معنوی‌ در رفتار، اخلاق‌ و سخن‌ گفتن‌ با دیگران‌ جلب‌ کردند و فرمودند: ایران‌، کشور اسلام‌، قرآن‌، و اهل‌ بیت‌(علیهم‌ السلام‌) است‌ و بازسازی‌ آن‌، یک‌ فریضه‌ محسوب‌ می‌شود و باید آن‌ را به‌ صورت‌ نمونه‌ بسازیم‌. سپاه‌ پاسداران‌ با توان‌ بالایی‌ که‌ از آن‌ برخوردار است‌، باید در این‌ مجاهدت‌ بزرگ‌، سهیم‌ باشد. اما در عین‌ حال‌ سازمان‌ نظامی‌، روحیه‌ و آمادگی‌ رزمی‌ نباید تحت‌الشعاع‌ آن‌ قرار گیرد.
فرمانده‌ کل‌ قوا آینده‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ را مبارک‌ و روشن‌ توصیف‌ کردند و فرمودند: سپاه‌ پاسداران‌ متولد شده‌ با انقلاب‌ و از برکات‌ امام‌ بزرگوار است‌، بنا‌بر‌این‌ برکاتش‌ باید روز به‌ روز، هر چه‌ بیشتر در کشور توسعه‌ یابد، مایه‌ گسترش‌ معنویت‌ باشد، روحیه‌ انقلابی‌ را ترویج‌ کند و درک‌ سیاسی‌ داشته‌ باشد و با یافتن‌ خط صحیح‌، چگونگی‌ شناخت‌ حق‌ از باطل‌ را به‌ دیگران‌ تعلیم‌ بدهد.
حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ برادران‌ پاسدار و بسیجی‌ در استان‌ مازندران‌ را به‌ انس‌ با قرآن‌، آشنایی‌ با مسائل‌ کشور، محدود نشدن‌ در منطقه‌ و اندیشیدن‌ در یک‌ افق‌ باز و روشن‌، سفارش‌ کردند و در پایان‌ سخنانشان‌ فرمودند: امروز سست‌ بودن‌ پایه‌های‌ قدرت‌ استکبار و توطئه‌های‌ دشمن‌ و بویژه‌ آمریکا، بیش‌ از همیشه‌ برای‌ ملت‌ ایران‌ به‌ صورت‌ عینی‌ روشن‌ شده‌ است‌ و قدرتها دریافته‌اند که‌ نمی‌توانند بر این‌ کشور، نظام‌، دولت‌ و ملت‌ یکپارچه‌ فائق‌ آیند.

اکنون ایرانى بزرگ و مقتدر داریم؛ کشورى که در یکى از حسّاسترین موقعیّتهاى جغرافیایى است. شما دنیاى اسلام را روى نقشه‌ى جغرافیا نگاه کنید و ببینید وسطش کجاست. نقاط اساسى معمور عالم را روى نقشه‌ى جغرافیا بنگرید و ببینید ایران در کجا قرار گرفته است. موقعیّت جغرافیایى و سوق الجیشى و موقعیّت جغرافیاىِ سیاسىِ ایران، موقعیتى ممتاز است. آن هم با این ملت بزرگ و استعدادهاى درخشان و سابقه‌ى پرافتخار تاریخى و فرهنگ غنى و عمیق و افتخاراتى که در دوران انقلاب به‌دست آمد و عزّتى که در هشت سالِ دفاع مقدّس، به برکت خون شهدا و تلاش رزمندگان و بسیجیان و نیروهاى حزب الله حاصل شد. به‌ویژه این‌که این کشور و این ملت، هم‌اکنون زیر پرچم اسلام و قرآن رفته است.

امروز همین ملت، همین جوانان، همین استعدادها، همین پاسداران و همین ارتش، قدم در میدانهایی گذاشته‌اند که اگر دشمن بشنود، باور هم نخواهد کرد. دشمن تبلیغات میکند که اینها بمب اتم درست میکنند! خودش میداند دروغ میگوید و همه هم میدانند این ادّعا دروغ است. دشمن نمیخواهد پیشرفتهای ما را باور کند. یکی از برکات دفاع هشت ساله ما، همین پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی و ساخت دقیقترین ابزارهاست که با دست خالی و بدون هیچ سابقه‌ای آنها را به دست آوردیم و جزو موجودی ملت ایران شده است. این مجموعه باارزش است و باید برای اسلام و مسلمین حفظ شود؛ یعنی جوان رزمنده‌اش که صف مقدّم است و خاکریز اوّل را نگه میدارد و نیز عواطف و ایمان پدر و مادر و عشق و جوش و شور آن کودک و دختر و پسر جوان و نوجوان که عمق انقلاب و میدان جنگ محسوب میشدند، باید حفظ شود. زمانِ جنگ، وقتی بسیجی به خانه بر میگشت، آن جا را هم صحنه دیگری میدید که او را دوباره امیدوارانه بر میگرداند. مردم، بازار مسلمانان، ادارات، بسیجهای گوناگون دانشگاه و همه و همه مجموعاً سرمایه ملی هستند. اینها باید حفظ شوند.

درباب این مانور عظیمِ بیش از یکصد هزار نفری، دو نکته عرض میکنم: نکته اوّل از جهتِ شکل است. شکل کار، حکایت از این میکند که در جمهوری اسلامی، به فضل پروردگار، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این توانایی و قدرت را پیدا کرده که در مدّتی بسیار کوتاه، حضوری همه جانبه و قوی در نقطه مورد نظر داشته است. این، مایه افتخار است. این، به برکت ایمان و در سایه اراده‌ای است که از عشق و ایمان برمیخیزد. این، همان روحیه میدان جنگ، همان روحیه «کربلای پنج» و «والفجر هشت» است. این، همان اراده عبور از «اروند» است؛ همان «فتح‌المبین»، «بیت‌المقدّس» و شکستن حصر آبادان است. مایه، همان است. تفاوتی که پیدا شده، این است که امروز سازماندهی قویتر و منظّمتر و فرماندهی، آگاهتر و بصیرتر است و نیروها، به طبیعتِ کار نظامی، آشناتر و علاقه‌‌مندترند. آن روز حضور دشمن در صحنه، هر کسی را به حرکت فرا میخواند. امروز، چیزی که همه را به حرکت فرا میخواند، حضورِ «وظیفه» است. آیه قرآن است که «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل.» این، مرتبه افضلِ آن چیزی است که کشور و ملت ما، در دوران جنگ تحمیلی مشاهده کردند. این، دشمنان را میترساند و دوستان را خرسند، امیدوار و مطمئن میکند. این، نشان میدهد که جمهوری اسلامی را دیگر نمیتوان غافلگیر کرد. این، نشان میدهد که جمهوری اسلامی، گلِ خوشبوی معطّر زیبا را، آن چنان بیدفاع نگذاشته‌اند که دست دشمن، از هر طرف به تطاول دراز شود و آن را پرپر کند. این، شمشیر ذوالفقار است؛ شمشیر دودَمی که هم خوشحال‌کننده دوستان است، هم ترساننده دشمنان. هم برای ایجاد آمادگی لازم در هنگام خطر است و هم برای پیشگیری از طمع‌ورزی دشمن. هر ساعتی که شما در این‌جا در صف سان، در هنگام رژه، در هنگام تمرین و مانور میگذرانید (یعنی از وقتی که از خانه و شهر خود خارج شدید، تا وقتی که ان‌شاءاللَّه با سلامتِ کامل به آن‌جا برگردید)، همه‌اش حسنه و صدقه است. هر قدم شما حسنه و صدقه و برای آن نیّت و هدف است. وجود همه آن جماعتِ عظیمِ رزمنده منتشر در سراسر این کشور - که امام عزیزِ این امت درباره‌شان فرمود «مملکتی که اسلامی است، همه افرادش باید به این معنا نظامی باشند» - حسنه و صدقه است. این، در راه آن هدف و برای آن کار است. رزمندگان، بسیجِ در همه جا حاضر و سپاه و ارتش، باید در همه‌جا این آمادگیها را داشته باشند. این، از جنبه شکلی قضیه است و تا به حال هم خوب انجام شده است. ان‌شاءاللَّه، تا آخر مانور هم، با دقّت و هوشیاری شما، به بهترین وجه انجام میگیرد و این برای شما یک ذخیره در راه ایجاد آن نیروی مسلّحی میشود که جنبه الهی و فنّی را با هم دارد. کما این‌که، بحمداللَّه، همین حالا هم به میزان زیادی همان‌طور است.

مقام‌ معظم‌ رهبری‌ با تأکید بر این‌ که‌ بسیج‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نیروی‌ سازماندهی‌ شده‌ مردمی‌، مورد احترام‌ و گره‌‌گشای‌ کار نیروهای‌ مسلح‌ است‌، اظهار داشتند: بسیج‌ یعنی‌ متن‌ مردم‌ و هر کشوری‌ که‌ مردم‌ آن‌ به‌ شکل‌ بسیجی‌ در نیروهای‌ مسلح‌ عضو نباشند، در مواقع‌ حساس‌ دچار مشکل‌ خواهد شد، چرا که‌ در قضایای‌ مهمی‌ همچون‌ جنگ‌، اگر مردم‌ در شکل‌ نیروهای‌ بسیجی‌ در میدان‌ جنگ‌ نباشند، نیروهای‌ مسلح‌ به‌ تنهایی‌ قادر نخواهند بود صحنه‌ نبرد را اداره‌ کنند، از اینرو امروز که‌ چنین‌ درجه‌ بالایی‌ به‌ یک‌ فرد بسیجی‌ اعطا می‌شود در حقیقت‌ قدردانی‌ و احترام‌ به‌ تشکیلات‌ بسیج‌ و حفظ و هدایت‌ صحیح‌ نیروهای‌ مسلح‌ است‌.

عزیزان من! مسائل اساسی انقلاب را ما با چه کسانی در میان بگذاریم؟ چه کسی نسبت به این انقلاب و نظامِ اسلامی، دلسوزتر، علاقه‌مندتر و خودیتر از شماست!؟ مخاطب این بیان، شما جوانان مؤمنِ مخلصِ پاک نهادِ حقیقتاً دلسوز انقلاب، چه در لباس شما و چه در لباسهای دیگر - لباسهای نظامی؛ اعم از ارتشی و بسیجی و نیروی انتظامی، و لباسهای عادّی و روحانی و غیرروحانی - هستید. من میخواهم این را عرض کنم که: آقایان! دشمن بزرگ انقلاب در درون انقلاب، همین میکروب ارتجاع است؛ این میکروبی که در جوامع انقلابی رشد میکند، تکثیر میشود، نفوذ میکند، بیماری میآورد، و بیماریاش هم واگیر است. از روز اوّل، امریکا و بلوک شرقِ آن روز و دیگر دشمنان و مرتجعین منطقه، فکر کردند که با دخالت نظامی، تحریک همسایه، محاصره اقتصادی و غیره، خواهند توانست این نهال را ریشه کن کنند. اما هر چه کلف زدند، اره مالیدند و کارهای دیگر کردند، این نهال، روزبه‌روز تناورتر و ریشه دارتر شد. واقعاً مصداق آیه شریفه «الم‌تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبه کشجرة طیّبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء» شد. ریشه‌ها محکم و شاخه‌ها در آسمان بود. ...
من میخواهم به شما جوانان عزیز، به شما پاسداران عزیز، به شما سازمانِ با عظمت و پرشکوه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به شما بسیجیها، به شما ارتشیهای مؤمن و دلسوز و ساخته و پرداخته انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به شما جوانان قشرهای مختلف این کشور و به خانواده‌های گوناگون، از متوسّطها، پایین‌تر از متوسّطها و بالاتر از متوسّطها، عرض کنم که عزیزان من! بارِ سنگینِ حفظِ این امانتِ الهی که امانت پیغمبران است، بر دوش شماست. جمهوری اسلامی، امانتِ تاریخىِ انبیای عظام الهی است. آرزوی موسی و عیسی و آرزوی همه اولیا و ائمّه بزرگوار ماست که امروز تحقّق پیدا کرده است؛ ولو ناقص. (کاملش هم، ان‌شاءاللَّه، در دوران حکومت کبری و ولایت عظمای حضرت بقیةاللَّه فی‌الارضین، ارواحنالتراب‌مقدمه‌الفداه، ظاهر و آشکار خواهد شد.) این، بارِ خیلی سنگین و محموله پر ارزشی است. این را شما باید حفظ کنید و این میسّر نیست مگر با حفظ نفس. متاع دنیا، لذّت خیر، پول، ثروت و تجمّل دنیا - آن هم در حدودی که امثال من و شما ممکن است در زندگی خود داشته باشیم - خیلی کمتر و بیارزشتر و حقیرتر از آن است که انسان به خاطر آنها بنیه معنوی خود را ضعیف کند و حملِ این بار را به خطر بیندازد. مراقب باشید و دشمن را ناکام کنید.
  خیلی باارزش است. اما بدانید که این آمادگی، سخت‌تر از آمادگی در جبهه است. .

روزهای جنگ که اگر شما به جبهه‌ها در منطقه خوزستان، ایلام و دیگر مناطق میرفتید، بیابانها را مملو از عناصر مؤمنِ داوطلب بسیجی میدیدید که بدون این‌که جزو ارتش و سپاه باشند، برای مبارزه و جانفشانی از یکدیگر سبقت میگرفتند. این مردم با این شور و شوق و ایمان مأیوسند؟ دشمن میخواهد مردم را مأیوس و مسؤولین را ناتوان جلوه دهد. واقعاً نقشه دشمن هم این است که اگر بتواند، مردم را مأیوس و مسؤولین را ناتوان کند. در چه قضایایی؟ در قضایای جلوِ چشم ما. در قضایایی که همه آن را مشاهده میکنند. به طریق اولی در مسائل و قضایایی که در آنها قدری خفا باشد. دشمن این‌طور برخورد میکند.

علیبن ابی‌طالب که مصداق کامل یک بسیجىِ فداکار انقلاب است. هفته بسیج است؛ بسیجی یعنی این. یعنی همه وجودش وقف اسلام است. وقف است برای آنچه پیغمبر میخواهد و خدا را خشنود میکند. امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة و السّلام هیچ مایه‌ای برای شخص خود نگذاشت. در آن ده سال - ده سال حیات پیغمبر - امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام هر کاری که کرد، برای پیشرفت اسلام بود. این که میبینید میگفتند فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین و فرزندانشان گرسنه ماندند، علّتش همین است. والّا این جوان اگر به فکر کاسبی بود، میتوانست بهتر از هر کاسبی، به کسب بپردازد. این همان علی است که بعدها در دوران پیریاش چاه میکنْد؛ چاهی که مثل گردن شتر، آب از آن بیرون میزد. آن‌وقت، هنوز دست و رویش را از گرد و غبار کار نشُسته، مینشست و وقف نامه چاه را مینوشت! آن حضرت از این کارها زیاد کرده است. چقدر نخلستانها آباد کرده بود. چرا باید امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة و السّلام، در جوانی گرسنه بماند؟ در روایت است که فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها خدمت پیغمبر رفت. آن‌قدر گرسنگی کشیده بود که پیغمبر زردی گرسنگی را در صورت او مشاهده کرد؛ دل پیغمبر سوخت و برای دخترش دعا فرمود. همه تلاش امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در راه خدا و برای پیشرفت اسلام بود. آن حضرت برای خودش کاری نمیکرد. این، همان مصداق کامل بسیجی است.
 من به بسیجیانِ عزیزِ فعّالِ این کشورِ علوی و فاطمی عرض میکنم: امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام را الگوی خودتان قرار دهید که بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیان مسلمان در همه عالم، علی بن ‌ابی طالب علیه‌السّلام است. آن وقت، فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها از بین آن همه خواستگار، این جوان پاکباخته همه چیز در راه خدا داده را انتخاب کرد که دائم در میدانهای جنگ بود. شوخی که نیست! دخترِ رهبرِ با عظمت اسلام و حاکم مقتدر زمان است؛ این همه خواستگار دارد؛ در بین این خواستگارها، پولدار هست، شخصیت‌دار هم هست. اما خدا از بین این همه، علی را برای فاطمه انتخاب کرده بود و فاطمه هم به انتخاب الهی راضی و از آن خشنود بود. بعد، چنان با امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام زندگی کرد که آن حضرت با همه وجود از او راضی بود. کلماتی که این بزرگوار در روزهای آخرِ عمر خود به امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام فرمود، شاهد و حاکی از این معناست. دیگر نمیخواهم آن کلمات حزن‌آور را در این روز عید بخوانم. صبر کرد؛ آن فرزندان را تربیت نمود؛ به آن دفاع جانانه از حقِ‌ّ ولایت پرداخت؛ در راهش آن زجر و شکنجه را متحمّل شد و بعد هم با آغوش باز به استقبال آن شهادت بزرگ رفت. این فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیهاست.
عزیزان من! شما که بلبلان گلزار فاطمی و مدّاحان اهل بیت علیهم‌السّلام‌و سرایندگان «انما یریداللَّه لیذهب عنکم‌الرّجس اهل‌البیت و یطهّرکم تطهیرا(۸)» هستید، هرچه میتوانید روی این نکات تکیه کنید. بخصوص از سروده‌های بعضی سرایندگان بسیار خوب استفاده کنید. امروز واقعاً شعر و سرودِ خوب و زیبایی انشاد و اجرا شد. مضامین شعر هم بسیار خوب و بینقص بود. هر چه میتوانید این اشعار و اشعاری را که برای مردم میخوانید، از این مضامین سازنده و جهت‌بخش و هدایتگر پر کنید. کافی نیست که مرتّب بگوییم این ستاره درخشنده است. گرچه این درخشندگیای که ما میبینیم، پرتوی از آن درخشندگی وصف‌ناپذیر است. از همین پرتوِ آن ستاره درخشان باید اهتدا پیدا کنیم. من عرض میکنم که بحمداللَّه دلهای جوانان ما با یاد فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها روشن و منوّر است. من این را احساس میکنم. انسان احساس میکند که در این ده پانزده سال اخیر، جوشش عشق به فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها در دل این امّت مؤمن و انقلابی و مخلص و حزب‌اللَّه، بسیار زیاد شده است. نام آن بزرگوار و توسّل به آن، در جبهه‌ها بود، در دوران جنگ بود، در دوران صلح و سازندگی هم هست، در آمادگىِ در مقابله با دشمنان هم بحمداللَّه هست. این توسّل، توسّل خوب و باارزشی است و این روح جهاد فی‌سبیل‌اللَّه، به هر شکلی که ممکن شود، همانی است که فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها آن را دوست میدارد. این، مژده‌ای به جوانان بسیجی کشور است که هم فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها را دوست میدارند، و هم برطبق خواست و میل او حرکت میکنند و هم راه او را میروند که راه خدا و راه عبودیّت است. «وان‌اعبدونی هذا صراط مستقیم».

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ اقتدار و عزت‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ را مرهون‌ ایمان‌ و فداکاری‌ آحاد مردم‌ دانستند و فرمودند: امروز علاوه‌ بر دوستان‌ ما، دشمنان‌ نیز به‌ صراحت‌ اعتراف‌ کرده‌اند که‌ دولت‌ ایران‌ اسلامی‌ یکی‌ از پرنفوذترین‌ و نیرومندترین‌ دولتهای‌ جهان‌ است‌ عزت‌ و اقتدار امروز ایران‌ و رفتار توأم‌ با احترام‌ بسیاری‌ از کشورهای‌ جهان‌ نسبت‌ به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ ثمره‌ ایمان‌، فداکاری‌ و مجاهدت‌ جوانان‌ ما در میدانهای‌ جنگ‌ و نیز مرهون‌ اخلاص‌، صفا، روحیه‌ حزب‌ الهی‌ و بسیجی‌، دستهای‌ کارآمد، پاهای‌ استوار و چشمهای‌ باز و بیدار ملت‌ بزرگ‌ ایران‌ است‌.

دانشگاه افسری، مرکز پرورش جوانانی است که تصمیم گرفته‌اند در صف پرافتخار دفاع از میهن عزیز و انقلابِ شکوهمند خود قرار گیرند. و این بسیار باارزش است. امروز، بحمداللَّه نیروهای نظامی ما - چه سپاه و چه ارتش - و همچنین نیروهای مردمیای که به صفوف جهاد پیوسته‌اند - یعنی بسیج - وضع استثنایی دارند. این، مبالغه نیست؛ بیان یک حقیقت است. این، به برکت انقلاب و اسلام و به برکت تجربه پررنج، اما پرشکوهِ جنگ تحمیلی است.

امروز ارتش و سپاه و نیروی عظیم بسیجِ مردمىِ ما، از دشمنان یاوه‌گوىِ پرگوی و از این ببرهای کاغذی، ذرّه‌ای ترس در دل ندارند؛ اما دشمنان، حقیقتاً از این نیروی عظیم میترسند. اظهاراتشان هم این را نشان میدهد.

به فضل الهی، دولت و مسؤولین تلاش کردند تا شاید بتوانند ملتهای دیگر را نیز برای کمک به مظلومین «بوسنی» ترغیب کنند. اگر ترغیب شدند، چه بهتر! اگر هم نشدند، ما به کمکهای خودمان ادامه میدهیم. بحمداللَّه تا امروز دستگاههای مختلف جمهوری اسلامی و آحاد مردم، در قضیه بوسنی هرزگوین، سنگِ کم به ترازو نگذاشتند. خوب به میدان آمدند و باز هم باید به میدان بیایند. امروز هم باید «هلال احمر» هر کاری میتواند انجام دهد تا شاید امکان این را بیابد که به مظلومین محاصره شده از لحاظ غذا و لوازم زندگی کمک برساند. آحاد جوانان مؤمنِ مسلّح - از سپاه و ارتش و بسیج - باید اعلام آمادگی کنند، تا هر لحظه که گفتند برای رفتن به آن‌جا مانعی وجود ندارد و وقتی که راه باز شد، بتوانند بروند. انقلاب و امام، این را به ما یاد دادند. یاد دادند که در انجام تکلیف، منتظر دیگران نشویم. «لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم.» وقتی که شما میتوانید پا در رکابِ وظیفه باشید، باشید؛ ولو ملتهای دیگر نباشند؛ ولو دولتهای دیگر اجازه ندهند. دولت و ملت ایران، به فضل الهی در راه انجام وظیفه اسلامی پیشگام باشند؛ حال، آن وظیفه اسلامی هر چه که میخواهد باشد.

خدای متعال را سپاسگزاریم که الحمدللَّه نعمت بزرگ بسیج را به مردم انقلابی و مؤمن ما عنایت فرمود. برای این‌که درباره موضوع بسیج که یک موضوع بسیار مهم در انقلاب و برای مردم ماست، و امروز بحمداللَّه چهارده سال از تشکیل این نهاد مقدّس و این شجره طیّبه گذشته است، یک روشن بینی برای آحاد مردم در این زمینه به‌وجود آید، چند جمله‌ای عرض میکنیم.
درباره بسیج، یک تاریخچه وجود دارد. که مربوط به گذشته است. یکی هم آینده بسیج است. یک مقدار هم وظایفی است که بر دوش ما و همه آحاد ملت است که باید ان‌شاءاللَّه انجام دهیم. آنچه مربوط به تاریخچه بسیج است، به گمان بنده، چیزی است که هرگز در تاریخ کشور بزرگِ پرحادثه ما فراموش نخواهد شد. یعنی در یک جنگ چند ساله طولانی - نمیشود گفت هشت ساله؛ چون قبل از این هشت سال هم، نیروی مردمی بسیج، در میدان بود. بعد از آن هم، تا امروز بوده است - یک نیروی عظیم مردمی وارد میدان شد، و همه معادلات را به زیان حسابگران سیاسی و نظامی دنیا بر هم زد. این نیروی مردمی همان نیروی بسیج است. نیروهای مسلّح ما - اعم از سپاه یا ارتش - خیلی زحمت کشیده‌اند و خدمات بزرگی انجام داده‌اند. اما بنده به جرأت میتوانم ادّعا کنم: اگر حضور مردمی نبود؛ اگر نیروهای بسیج نبودند که در طول این سالهای متمادی، از خانه‌ها و مدرسه‌ها و کارخانه‌ها و ادارات و شهرها و روستاها و از سنین مختلف و از زن و مرد، به سمت صحنه‌ها و میدانهایی که به آنها نیاز بود، سرازیر شوند، نه در جنگ قادر میشدیم از کشور، آن‌چنان که شایسته است، دفاع کنیم و نه در صحنه‌های دیگری که تا امروز تقریباً هر لحظه در مقابل دشمنان داشتیم، میتوانستیم آن قدرت ملی خودمان و پایداری جمهوری اسلامی را به همه دنیا ثابت کنیم. این، بسیج بود که چنین قدرتی را به ما داد. این تاریخچه چندین ساله؛ چه آنچه که در میدان جنگ نظامی اتّفاق افتاده است و چه آنچه که در صحنه‌های دیگر - مثل همین صحنه‌های تظاهرات مختلف و حضور عظیم مردم در همه صحنه‌های گوناگون - اتفاق افتاد، واقعاً - تا امروز که ما با هم صحبت میکنیم - به گمان من، به رشته تحریر و گزارش کشیده نشده است. یعنی خیلی کتاب باید نوشت. خیلی تصویر و نقّاشی و عکاسی و فیلم و نمایش و داستان و بقیه نشانه‌های آثار هنری باید به کار بیفتد، تا بتواند عظمت این حضور مردم و تأثیر آن را برای کسی که به چشم خودش ندیده است، نشان دهد. من و شما هم که به چشم خودمان دیده‌ایم، وقتی گزارشی از جایی که در آن‌جا نبوده‌ایم به ما میدهند، میبینیم بسیاری از نکات از دیدمان پنهان بوده است. وقتی بناست حرکتی در جبهه علیه دشمن انجام گیرد، شما میبینید آن کسانی که باید سلاح به‌دست گیرند، از همه اطراف سرازیر میشوند. آنهایی که باید این سلاح به‌دستان را آموزش دهند، از هر جا که هستند و میتوانند، حضور پیدا میکنند. آنهایی که باید این سلاح به دستان را به صف مقدّم برسانند، با وسایل نقلیه خودشان حضور پیدا میکنند و این وظیفه را انجام میدهند. آنهایی که باید این گروه را پشتیبانی کنند و برایشان غذا و لباس و وسایل آسایش و تغذیه فراهم آورند، از همه جای این کشور، مشغول میشوند: خانه‌ها به خیّاطخانه و حسینیه‌ها و مسجدها به آشپزخانه تبدیل میشود تا این گروه مسلّحی را که راه افتاده‌اند و به جبهه رفته‌اند، پشتیبانی کنند. آنهایی هم که هیچ کدام از این کارها را نمیتوانند انجام دهند، میآیند برای قهرمانانی که در وسط صحنه‌اند، دعا میکنند. برای آنها شعار میدهند و آنها را تقویت روحی میکنند. اگر ایمان و شور و شوق نباشد، مگر میشود چنین وضعیتی را برنامه‌ریزی کرد!؟ این، ایمان مردم بود. این، شور و شوق مردم بود. این، امید مردم بود.

قدر بسیج را بدانید. بسیجیها هم قدر خودشان را بدانند. مسؤولین، آحاد بسیج را به عنوان شایسته‌ترین افراد ملت ایران برای آن کارهایی که توانایی آن را دارند به حساب بیاورند. جوانان بسیجی، بخصوص شما فرماندهان هسته‌های بسیجی و یگانهای بسیجی در سراسر کشور که امروز این‌جا اجتماع کرده‌اید، قدر این تشکّل و تجمّع الهی را بدانید که بسیار چیز با ارزشی است. سعی کنید این جوانان پاکیزه، این جوانان مؤمن، این دلهای پاک و صاف و نورانی را از آسیب تبلیغات دشمن محفوظ نگهدارید. یکی از کارهایی که دشمن میکند این است که این جوانان پاک و پاکیزه و طیّب و طاهر ما را دچار آلودگی کند. هزار تلاش میکنند تا این جوانان ما - چه پسران و چه دختران - را آلوده کنند. خودِ جوانان باید اوّل کسانی باشند که در مقابل اغواگریها و شر آفرینیهای دشمن؛ در مقابل تبلیغات هوس‌انگیز دشمن که گمراه کننده جوانان است، مقاومت کنند. بعد هم باید فرماندهان و مسؤولین بسیج - مسؤولین فکری و روحانی - این مواظبت را بکنند. علاوه بر توجّه و مراقبت، با آموزش الهی و دینی و نظامی، با تمرین، با مانورهای لازم، با تشکّل کاملاً مستحکم، با گسترش دادن دستگاه بسیج، مسؤولیت سپردن به آحاد بسیجی - از مرد و زن و پیر و جوان - به حسب فرصتها و امکانات شغلی که هر کسی دارد، باید ان‌شاءاللَّه بتوانند این نیروها و عناصر زبده بسیجی را در این راه مقدّس و پرافتخار، ثابت قدم بدارند.
بنده لازم میدانم به همه بسیجیان عزیز در سراسر کشور، که شما در حقیقت نمایندگان آنها هستید، سلام مخلصانه و دوستانه خودم را ابلاغ کنم. همه ما باید درود بفرستیم به ارواح مطهّر شهدا: شهدای بسیج، شهدای نیروهای مسلّح ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و همه شهدایی که در میدانهای مختلف شربت شهادت نوشیدند و در راه وظیفه جان دادند.

آنچه‌ سیاست‌های حاکم‌ بر برنامه‌ی دوم‌ را تشکیل‌ میدهد پس‌ از لحاظ کردن‌ احکام‌ شریعت‌ اسلامی که‌ اصل‌ مقرر در قانون‌ اساسی است‌ و به‌ معنای آن‌ است‌ که‌ باید همه‌ی مواد برنامه‌ در بخش‌های اقتصادی و پولی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و غیر آن‌ با ظواهر احکام‌ فقهی هیچگونه‌ تعارض‌ و تنافی نداشته‌ بلکه‌ در همه‌ی موراد مذکور در فقه‌ اسلام‌ بر آن‌ منطبق‌ باشد، به‌ ترتیب‌ زیر است‌:
...
تقویت‌ و ترجیح‌ ارزشهای انقلابی در عرضه‌ کردن‌ منابع‌ مالی و امکانات‌ دولتی با اولویت‌ دادن‌ به‌ کسانی که‌ این‌ منابع‌ را در راه‌ توسعه‌ی کشور و رشد آرمانهای انقلابی و اسلامی بکار میبرند و کسانی که‌ در راه‌ تحکیم‌ انقلاب‌ و نظام‌ اسلامی تلاش‌ بزرگی کرده‌اند از قبیل‌ ایثارگران‌ و رزمندگان‌ و بسیجیان‌ .

فضل و بزرگمردی و سالاری همان بلاهای سخت لازم است تا اقیانوس موّاج فضایل انسانی، در درون انسان - به شکل معجزه‌آسا؛ نه به شکل معمولی - به موج بیفتد و انسانها معنویّاتشان رشد کند. شما جوانانی که جنگ را دیدید؛ شما جوانانی که در جنگ تجربه‌هایی را گذراندید؛ شما جوانانی که لحظه‌لحظه خطرها را با پوست و گوشت و استخوانتان حس کردید و در آن لحظه‌ها به خدا پناه بردید، بدانید که از یک اقیانوس بیپایان معنویّت استفاده کردید و بهره بردید.
 حرف من این است که سپاه پاسداران و بسیج و هر فرد و جمع دیگری از نیروهای مسلّح - در ارتش و غیر آن - که از این معنویّت و زلال روح و فضیلت استفاده کرده است، بایستی این را قدر بداند و آن دستاوردها را برای خود حفظ کند. بیشک، سپاه به عنوان یک سازمان، بیشترین بهره را از آن جویبار فضیلت برده است؛ و این مخصوص شماست.این را باید حفظ کنید. هر کس در جمهوری اسلامی و در راه خدا یک قدم بردارد، با ارزش است و خدای متعال، یک ذرّه - به سنگینی یک ذرّه هم - اجر کسی را نادیده نمیانگارد. همه اجر دارند. اما وقتی نگاه میکنیم، میبینیم که بیشترین تلاش را، بیشترین بهره معنوی را، بیشترین حضور در این میدانهای فیّاض معنوی را، شما عزیزان ما در سپاه داشتید. این از اختصاصات شماست. دوره دافوستان، دوره دانشگاه افسریتان، دوره‌های تخصّصیتان، انضباطتان، آموزشهای گوناگون رزمی و ستادیتان، همه چیزهایی است علاوه بر آن. وقتی اینها را با هم داشته باشید، همان نیروی بی‌نظیری هستید که میتوان برای آینده آرمانهای بلند اسلامی، روی شما به صورت جدّی و منطقی و عاقلانه حساب کرد. این را قدر بدانید و حفظ کنید.

برای بنده بسیار موجب مسرّت است که امروز با جمع بسیجیان عزیز آذربایجان، این دیدار باصفا و صمیمیّت را داشته باشم. حقیقتاً نقطه‌ی روشن عشق و محبّت ما عبارت است از عنصر عزیز و بی‌همتای بسیج. و بنده در فکر این بودم که در یک جمعی از بسیجیان شرکت بکنم و علاقه‌ی خودم و امید خودم به بسیج را یک بار دیگر روبه‌رو با آنها در میان بگذارم. الحمدلله که آنچه میخواستیم، در تبریز پیش آمد. تبریزی که مرکز شور و عشق ومجاهدت فداکارانه است و بسیج تبریز همان عنصر باارزشی است که در قالب لشکر عاشورا به‌طور عمده و شاید بعضاً در غیر آن، در میدان نبرد در طول سالهای جنگ تحمیلی آن کارهای درخشان را انجام دادند. بسیاری از سرداران لشکر عاشورا هم بسیجی بودند. سپاهیان برجسته‌ی ما هم، همه در درجه‌ی اوّل بسیجی هستند؛ بسیج عظیم مردمی افتخارآفرین جمهوری اسلامی، آن هم در بخش تبریز و با آن سابقه‌ها و خاطرات پرشکوه. این است که بنده از این دیدار بسیار خرسندم.
 آقایان و خواهران، بسیجیان عزیز! یک نکته‌ی اساسی این است که انقلاب اسلامی از آغاز شروع نهضت اسلامی یک انقلاب مردمی بود. نهضت اسلامی هم نهضت مردمی بود. انقلاب هم که شروع شد، انقلاب مردمی بود. جنگ را هم که بر ما تحمیل کردند، دفاع ما دفاع مردمی بود. امروز هم هرگاه برای نظام اسلامی خدای نخواسته مشکلی پیش بیاید، باز حلّ آن مشکل، حلّ مردمی است. کلّ نظام جمهوری اسلامی هم که بر دوش آحاد مردم قرار دارد. خب، پس نظامِ مردمی، انقلابِ مردمی، دولتِ مردمی، دفاعِ مردمی؛ این عنصر مردمی در نظام جمهوری اسلامی یک عنصر اصلی است. وقتی این مطلب را قبول کردیم و درست دانستیم، آن‌وقت معلوم میشود که آن نیروی دفاع کننده و رزمنده‌ای که از دل مردم برمیخیزد، چقدر برای جمهوری اسلامی دارای ارزش و دارای اهمّیّت است. همه چیز مردمی است. بعضی‌ها میخواهند برای بسیج یک تعریف نظامی ذکر بکنند. البتّه بسیج یک عنصر نظامی است و یک بخشی از مجموعه‌ی نظامی کشور و نیروهای مسلّح کشور است؛ بخصوص که با تشکیل نیروی مقاومت مردمی -- که یکی از پنج نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است -- این معنا روشن‌تر و واضح‌تر هم هست؛ ولی من میخواهم این‌را عرض بکنم که خصوصیّت بسیج این است که متّکی به آحاد مردم کشور است؛ بسیج یعنی این. بسیجی یعنی آن فردی از افراد ملّت که در هنگام بروز حادثه در صف جلو قرار دارد؛ این معنای بسیجی است. همیشه در میان یک ملّت باارزش‌ترین افراد آن ملّت، آن کسانی هستند که در هنگام خطر و بخصوص خطرهای بزرگ، حضورشان محسوس‌تر است، ملموس‌تر است. آنهایی که بر سر سفره غذای رنگین، جمع میشوند و می‌نشینند، امّا وقتی خطری متوجّه بشود، گمند، آنها انسانهای بی‌ارزشی هستند. آن کسانی که در [ طول‌] هشت سال که این ملّت در خون و آتش گذرانید، ده‌ها شهر کشور مورد تهاجم هوایی و بمباران دشمن قرار گرفت و میلیونها نفر از آحاد این مردم بمرور در این هشت سال در قالب نیروهای بسیجی به این میدانهای جنگ رفتند و برگشتند و چقدر شهید شدند، دامنشان هم به دریای جنگ و خطر تر نشد، آدمهای سست‌عنصری هستند. البتّه بعضی‌ها نمیتوانند، قادر نیستند، آن بحث دیگری است. نظام جمهوری اسلامی بعضی‌ها را نمی‌گذارد به میدان جنگ بروند؛ آنها را نگه میدارند. بودند کسانی که ما در هنگام جنگ به آنها می‌گفتیم به میدان جنگ نروید، چون با شما در پشت جبهه کار دیگری داریم. امّا آن کسی که عذری ندارد، مشکلی ندارد، و در سرنوشت دشوار ملّت خود، خود را سهیم نمیکند، او آدم سست‌عنصری است. در نقطه‌ی مقابل، آن کسانی‌که در طول این هشت سال به میدان نبرد رفتند یا عزیزان خود را فرستادند - مثل همین مادران رزمندگان و همسران رزمندگان و بعضی پدران رزمندگان که اینها خودشان نمیتوانستند به جبهه بروند، امّا عزیزانشان را به میدان جنگ فرستادند - در معیارهای الهی و حتّی در معیارهای انسانی باارزش و پیشرفته هم، از ارزش والایی برخوردارند. شما بروید در مقابل هر یک از آدمهای باانصافی که در هر جای دنیا زندگی میکنند، بگویید یک ملّتی دچار یک آزمایش بسیار دشوار هشت ساله شده است و این آقا از اوّل آمادگی خودش را اعلام کرده است و بعضی ده ماه، بعضی بیست ماه، بعضی پنجاه ماه، بعضی صد ماه رفتند در این جبهه ایستادند، جنگیدند یا عزیزانشان را فرستادند، قضاوت تو نسبت به این شخص چیست؟ آن کسی که میخواهد قضاوت کند، لازم نیست مسلمان باشد، لازم نیست با ما دوست باشد. همین قدر که باانصاف باشد، خواهد گفت این یک انسان باارزشی است که برای کشور خود و ملّت خود و ارزشهای خود و ناموس خود و شرف خود و دفاع مشروع به میدان جنگ میرود و جان خود را در معرض خطر قرار میدهد. این را همه آدمهای باانصاف عالم، تصدیق میکنند.
 امّا امروز یک توطئه‌ی تبلیغاتی بسیار رذالت‌آمیزی احساس میشود در رسانه‌های صهیونیستی و استکباری عالم که میخواهند عناصر بسیجی و عناصر حزب‌الله در کشور ما را با تعریفهای غلط و دروغین معرفی کنند. اینها - گردانندگان این رسانه‌ها - حتّی از کمترین شرف و انصاف هم برخوردار نیستند. بسیجی بودن افتخار است؛ حزب‌الّلهی بودن افتخار است؛ حزب‌الّلهی یعنی آن عنصری که در مقابل مشکلات سینه سپر میکند و احساس مسئولیّت میکند؛ این بهتراست یا آن کسی که هیچ مسئولیّتی در مقابل مسائل کشور خودش و جامعه‌ی خودش قائل نیست و تنها همین [ را] بلد است که به شکم خود و لذائذ خود و جیب خود برسد و بپردازد.
 تبلیغات مسموم جهانی میخواهد این‌جور وانمود بکند که بسیج، یک جمع کوچکی از جامعه‌ی ما است؛ و این خلاف است، زیرا که نیروی بسیجی، یک جمع عظیمی است در کشور سرافراز و سربلند ایران. ما بحمدالله از همه‌ی قشرهای کشورمان - از کارمندان دولتی و اداری، و خواهران و زنان - بسیجی و نیروی حزب‌الّلهی داریم؛ دکتر حزب‌الّلهی، دانشجوی حزب‌الّلهی، روحانی حزب‌الّلهی، کارگران حزب‌الّلهی، روستاییان و کشاورزان حزب‌الّلهی، عناصر پیشه‌ور و کسبه‌ی حزب‌الّلهی و بسیجی. ما شخصیّتهای برجسته‌ای از لحاظ علمی و از لحاظ تشخّص در بین ملّت ایران که افتخار میکنند که بسیجی‌اند و حزب‌الّلهی‌اند، هم داریم؛ ما استاد دانشگاه داریم، حزب‌الّلهی و بسیجی؛ آن هم نه کم، تعداد قابل‌توجّهی. زنانی متخصّص در رشته‌های گوناگون دانش داریم، حزب‌الّلهی و بسیجی؛ و مردانی با معلومات، آگاه، بامعرفت، هوشمند، دارای فهم و بینش سیاسی و برخودار از فرهنگ بالا و بسیجی و حزب‌الّلهی داریم . حزب‌الّلهی بودن و بسیجی بودن یعنی همان روح بیداری و هوشیاری و آمادگی.
 من میخواهم به شما بسیجی‌های تبریز و آذربایجان و همه بسیجی‌های کشور عرض بکنم که روحیه‌ی بسیج را و لباس بسیجرا و سلک بسیج را از دست ندهید؛ و نظام جمهوری اسلامی در قضایای گوناگون متّکی به نیروی بسیجی شما است. بسیجی‌ها، آموزشهایشان را باید تقویت کنند. گردانهای عاشورا و گردانهای مقاومت بایستی سازماندهی را تقویت کنند، سازماندهی صحیح و مستحکم پیدا کنند؛ و این یک ارزش است برای هر یک فردی از افراد که در یک چنین مجموعه‌هایی عضو باشند. ما امروز بحمدالله در شرایطی هستیم که دشمنان ما از اینکه جنگی را بر ما تحمیل کنند، میترسند. این کار را هم شما کردید؛ شما بسیجی‌ها، شما نیروهای مسلّح؛ سپاه و ارتش و بسیج و عشایر و رزمندگان ما و بقیّه‌ی نیروهایی که همیشه در میدان جنگ بودند و کاری کردند که همه‌ی قدرتمندان دنیا میدانند که جمهوری اسلامی خودش پیشقدم برای جنگ نمیشود؛ ما طرف‌دار صلحیم، ما پیام‌آور صلحیم، چون که اسلام پیام‌آور صلح است. ما طرف‌دار شروع جنگ نیستیم؛ امّا همه این را هم دانسته‌اند که جمهوری اسلامی و ملّت سرافراز و بسیجیان شجاع آن هیچ تحمیلی را، هیچ زورگویی و گردن کلفتی را از هیچ قدرتی در دنیا تحمّل نمیکنند. خوب است سردمداران بعضی کشورهای استکباری که دوست دارند مرتّب جمهوری اسلامی را و ملّت ایران را تهدید کنند، این درس را از ملّت ایران و از بسیجیان ما خوب یاد بگیرند و بدانند ایران و نظام جمهوری اسلامی و این ملّت سرافراز تهدیدپذیر نیست. در میدان اقتصادی هم تا آنجایی که میتوانید، شما باید پیشقدم باشید؛ در میدان فرهنگ هم باید پیشقدم باشید؛ امر به معروف و نهی از منکر یک واجب عمومی است؛ امّا در این میدان هم شما باید پیشقدم باشید و [ این‌] وظیفه‌ی بزرگ را بر دوش بگیرید؛ وَ لتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَی الخَیرِ وَ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَر. آن امّت در میان جامعه‌ی اسلامی شما هستید. بسیج یک ذخیره‌ی تمام نشدنی برای انقلاب اسلامی است و این ذخیره را باید روزبه‌روز بیشتر کنید. من البتّه توصیه‌ی مؤکّد دیگری هم دارم و آن، رسیدگی به فکر و اندیشه و معلومات است. در هر سطحی که هستید، با کتاب و با معلومات و مانند اینها به‌طور دائم باید انس داشته باشید. این، بسیجی نمونه و کامل است.

آیا در عرف بشرِ امروز، اگر جوانانی برای بیرون راندن سربازان بیگانه از خاک خودشان حرکتی انجام دهند، این حرکت در خورِ شماتت است!؟ اگر آن نیروی متجاوز شعار بدهد که من به هجومِ خودم علیه مردمی که این جوانان از میان آنها برخاسته‌اند ادامه میدهم، این شعار، شعارِ قابل قبولی است!؟ ببینید که دنیاىِ قدرتمندِ استکبارىِ امروز که در مقابل روش وقیحانه صهیونیستها سکوت میکند، چقدر در جرایم و گناهان رژیم صهیونیستی شریک است! شبیه همین قضیه، امروز در اروپا - در بالکان - در جریان است. شبیه همین قضیه، امروز در مرزهای میان افغانستان و تاجیکستان و بسیار جاهای دیگر در جریان است. آیا در این برهوتِ حاکمیتِ ارزشهاىِ طاغوتی و معیارهای غلط، اگر جوانانی مانند شما، در خدمت آرمانهای مقدّس الهی و انسانی، در دفاع از حقّ و حقیقت و در بزرگداشت آزادی و کرامت انسان، اسلحه به دست گیرند و آموزش نظامی ببیند، این برترین افتخار نیست؟ به‌خود ببالید ای ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی ایران! به‌خود ببالید ای جوانان فداکار! به خود ببالید ای آحادِ مردم که در کسوت مقدّس بسیج، با نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی، همکاری خالصانه و صادقانه خودتان را همیشه داشته‌اید و همواره گره‌گشا بوده‌اید! این، آن راه درست است. این، آن صراط مستقیم است. این راهِ خداست. اگر چه پوششهای تبلیغاتی امپراتوری تبلیغات استکباری کوشش میکنند نام و تلاش و راهِ مقدسِ ما را با توطئه سکوت و منزوی کردن بپوشانند؛ اما در دنیا با این نشانه‌ها که گفته شد، ما نام آوریم. ما ملت ایرانیم! ما مدافعان استقلال و آزادىِ مشروع خود و مدافعان ارزشهای اسلامی و حاکمیت قرآنیم، و این بزرگترین افتخار ماست.

همه‌ی مردم ایران در هر نقطه‌ای از ایران که هستند، برای آنها تمامیّت ایران اسلامی، ایران بزرگ یکی از مقدّس‌ترین آرزوها است. این را مردم تبریز و آذربایجان آن وقتی اثبات کردند که در مقابل مهاجمین به ایران، در دورانهای مختلف و بعد از انقلاب با کمال قدرت ایستادند و جوانهای بسیجی و سپاهی و ارتشی و انواع نیروهای مسلح آذربایجانی در جبهه‌های مختلف جنگ تحمیلی، خونهای پاک‌شان بر زمین ریخت و تنهای مقدس‌شان بر روی خاک‌های گرم خوزستان و مناطق مرزی دیگر افتاد. خود را قربانی تمامیت ارضی کشور ایران اسلامی کردند.

در شرع مقدّس اسلام، امر به معروف همان‌طور که می‌دانید سه مرحله دارد. یک مرحله، مرحله‌ی قلبی است. این را بد نیست این‌جا بگوییم که، بعضی می‌گویند «امر قلبی که امر و نهی نیست.» این، اشکالِ رایج و واضحی است و به نظر ما، اشکال ناواردی است. وقتی که شما گناه را می‌بینید، در مرحله‌ی امر قلبی و نهی قلبی، از شما می‌خواهند که در قلبتان دائماً حدیث نفس کنید که «لاتفعل! لاتفعل!» منتها شرایط اجازه نمی‌دهد که این «لاتفعل» از قلب شما به زبانتان برسد. این را می‌خواهند. یعنی می‌خواهند همان حالت علوّ و استعلایی که در آمر و ناهی وجود دارد، در قلب انسان هم باشد. وقتی که شما می‌بینید کسی معروفی را انجام نمی‌دهد، باید به او بگویید «اِفعَل! اِفعَل! اِفعَل!» در قلب هم، باید دائم این باشد و بجوشد. منتها وقتی این در انسان می‌جوشد؛ امّا شرایط نیست و نمی‌تواند بگوید، نمی‌گوید. اما این جوشش و تحوّل درونی و این امر و نهیِ درونی، باید باشد. بنابر این، صدقِ امر و نهی بر همان امر و نهی قلبی هم، صدق واقعی و حقیقی است؛ صدق مجازی نیست. منتها، امری است که به تحقّق خارجی نمی‌پیوندد. چون امر زبانی هم، اوّل از قلب شروع می‌شود. وقتی شما می‌گویید «اِفعَل»، اوّل قلبتان می‌گوید. منتها زبان، آلتِ بیانِ اراده است. آن اراده، منهای زبان، در قلب وجود دارد. این مرحله‌ی اوّل که از محل کلام خارج است و شما باید کاری کنید که همه‌ی مردم، لااقل این امر و نهیِ قلبی را داشته باشند.
بعد می‌رسیم به مرحله‌ی زبانی. مسؤولیت شما، مسأله‌ی زبانی است. یعنی شما باید کاری کنید که امر و نهی زبانی که اگر تحقّق پیدا کند مهمترین عامل است و تأثیرش حتّی از جهادی که توپ و تفنگ و بمب اتم دارد، بیشتر است انجام گیرد. منتها مردم امتحان نمی‌کنند. باید یک بار امتحان کنند، تا ببینند. من عرض می‌کنم: دیگراز امریکا بالاتر، قدرتمندتر، مستکبرتر، طاغی‌تر؟! اگر همه‌ی مسلمانان عالم تصمیم بگیرند که ماهی یک بار به امریکا بگویند «نکن!»، همین، امریکا را می‌شکند. یعنی کاری که با بمب اتم نمی‌شود، با این اقدام می‌شود. کار زبانی، کار یدی هم نمی‌خواهد.
همه‌ی مردم مسلمان، در تمام دنیای اسلام، مکلّفند. شما حالا این را بیاورید توی گناهانِ داخل جامعه: یک آقا حرکت خلافی انجام می‌دهد. کسی از پهلویش رد شود و همین قدر بگوید «آقا؛ این کار شما خلاف است. نکنید.» و رد شود برود. (عصبانیت هم لازم نیست. تهدید به عمل هم لازم نیست. جوانان ما دلشان می‌خواهد وقتی که ما گفتیم «امر به معروف کنید»، یک خنجر هم بدهیم دستشان؛ یک پارابلوم هم بدهیم. بگوییم: «آقا؛ اگر نشد، بزن!» در حالی که این زدن، یک کارِ دیگر است.) اگر همین کار انجام گیرد (یعنی شما بتوانید به مردم تفهیم کنید که اگر کار خلافی دیدند، بگویند «آقا نکن» و بروند)، کار بزرگی است. اگر ده نفر بگویند «نکن» و بروند، مگر کسی جرأت پیدا می‌کند که باز آن کارِ خلاف را بکند؟! این‌که می‌بینید وقتی شما دو بار، سه بار گفتید «نکن»، او عصبانی می‌شود، می‌آید یقه‌ی شما را می‌گیرد، پیداست که این ضربه، شکننده است. والّا اگر شکننده نبود، عصبانیت نداشت! می‌گفتی «نکن»؛ او هم نگاهی می‌کرد و محل نمی‌گذاشت.
وقتی چند بار تکرار شد «نکن» او ناگهان می‌خواهد منفجر شود. خدای متعال، در زبان و در امر و نهی، این اثر را قرار داده است. ما چرا این حکمت الهی را درک نمی‌کنیم و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم خدایی استفاده کنیم؟! باید استفاده کنند تا ببینند که می‌شود، یا نمی‌شود. خدای متعال که آن آیات امر به معروف را خلاف نفرموده است! همین گونه است روایتی که از نهج‌البلاغه خواندیم. واقعاً اگر عمل کنید، تمام قوام عدل و حق در عالم، برقرار می‌شود.
اما مرحله‌ی سوم، همان است که ایشان اشاره کردند، و من دیروز آیین‌نامه‌اش را تصویب کردم و ابلاغ شد. آن آیین‌نامه، آیین‌نامه‌ی خوبی است. منتها، این کارِ شما نیست. کار بسیج است؛ که اگر در آیه‌ی «ولتکن منکم امّة» مِنْ را «مِنِ تبعیضیه» بگیریم، همان بعضند، که باید در همه‌ی مراحلش امر به معروف کنند؛ حتی در مرحله‌ی سومش، که مرحله‌ی ید است. آنها مرحله‌ی یدند. منتها در آیین‌نامه اضافه کردم: گروهی که مرحله‌ی سوم را انجام می‌دهند، موظّفند پشتیبانِ مرحله‌ی دومیها هم باشند. یعنی اگر کسی آمر و ناهی بود، سر و کارش به کلانتری نیفتد که به او اهانت کنند. یعنی این بسیجی برود با آن قوّه‌ی ضبط قضایی یا ضابطیّت قضایی که قانون به او داده است، از آن شخص حمایت کند.
بنابراین، سه مرحله‌ای را که وجود دارد، شما باید احیا کنید و عمده هم مرحله‌ی دوم است. اساس قضیه، مرحله‌ی دوم است. از همه مؤثّرتر، مرحله دوم است که می‌تواند همه‌ی اوضاع و احوال را به کل منقلب کند.

آقایان مبلّغین، وعّاظ، گویندگان مذهبی، خوانندگان و مدّاحان مذهبی، فراموش نکنند که در زمان ما، نمونه کاملی از حوادث عاشورا، همین بسیجیهایند. همین بچه‌ها و جوانان بسیجند. این یادتان نرود. عدّه‌ای از آنها شهید شدند، عدّه‌ای هم هستند. اینهایی که هستند، اگر شهید نشدند به‌خاطراین نبود که از شهادت گریختند. به سراغ شهادت رفتند؛ امّا شهادت به سراغشان نیامد. فراموش نشود که ماجرای عاشورا و محرّم، با شهدای ما و بابقایای آن بسیجیها - که امروز بحمداللَّه از پیر و جوان در جامعه ما زیادند - پیوند دارد. این ماهِ تبلیغ، مقابل ما و شماست. مواظب باشید از این ماه، حداکثر بهره را در راه دین و برای خدا ببرید.

من در یک جمله ساده و کوتاه عرض کنم که یک ملت، با نیروی ایمان و اعتقادش مبارزه میکند. اصلاً مبارزه و جنگیدن و مقاومت کردن، با ایمان است، نه با دست و چشم و بدن. دست و چشم و بدن ابزار است. یک آدم سالم و قوی، یک تیراندازماهر و آگاه به همه فنون جنگی را در نظر بگیرید که به جنگیدن ایمان ندارد. یک نفر ناوارد را هم در نظر بگیرید که بلد نیست چگونه تفنگ را به دستش بگیرد؛ اما معتقد است که باید با چنگ و دندان جنگید. این دو نفر، کدامشان بهتر میجنگند؟ آن که جنگیدن بلد است، اما معتقد نیست، نمیجنگد! درست است که بلد است، اما بلدىِ خودش را به کار نمی‌اندازد. یکی هم هست که جنگیدن بلد نیست، اما معتقد است که باید جنگید. لذا با چنگ و دندان میجنگد و جنگیدن را در اسرع وقت یاد میگیرد.
مگر بسیجیهای ماچه کار کردند؟ بسیجیهای ما مگر دوره‌های آن‌چنانی دیده بودند؟ دوره‌های بیست روزه، دوره‌های چهل و پنج روزه، دوره‌های دوماهه و سه‌ماهه دیدند؛ اما دیدید در میدان جنگ چه کردند. چرا؟ چون معتقد بودند که باید دفاع کرد و جنگید. ملت ما از وقتی انقلاب کرد تا امروز، معتقد بوده است که باید با دشمنان اسلام بجنگد؛ با متجاوزین، با زورگوها و با آنهایی که سرنوشت این مملکت را دهها سال در دست داشتند و خوردند و چاپیدند و از بین بردند، باید مبارزه کند؛ باید همه لذّتها را کنار بگذارد و به میدان مبارزه بیاید. ملت ما این عقیده را داشت؛ به میدان آمد و انقلاب پیروزشد، جنگ پیروز شد و تا امروز، بحمداللَّه، پیش آمده‌ایم.

شما، ملت عزیز، شما ملت بزرگ ایران، شما ملت مقاوم، چهارده سال است على‌رغم تلاش شیطان، توانسته‌اید بینى او را به خاک بمالید. او ضعیف شده است و شما ضعیف نشده‌اید. او بارها و بارها احساس ضعف و ترس کرده است، ولى شما احساس ضعف و ترس نکرده‌اید. شما ملت، تا وقتى‌که متّحدید، تا وقتى‌که در صحنه‌اید، تا وقتى‌که با خدا ارتباط دارید، تا وقتى‌که ماه رمضان دارید، تا وقتى‌که حجّ خانه‌ى خدا دارید، تا وقتى‌که مسجد دارید، تا وقتى‌که نماز جماعت دارید، تا وقتى‌که امر به معروف و نهى از منکر دارید، تا وقتى‌که جوان بسیجى دارید، تا وقتى‌که انسانهاى مؤمن و مبارز که حاضرند در راه خدا مبارزه کنند دارید، تا وقتى که رهنمودهاى امام بزرگوار را دارید؛ از دشمن بزرگ و کوچک، از ابر قدرت و قدرتهاى زیردست و دنباله‌رو او، از امریکا و اروپا و از هر قدرت دیگرى، هرگز باک نداشته باشید.

فرمانده کل قوا در این مراسم طی سخنانی از ارتش وسپاه به عنوان دو سازمان ارزشمند نظامی نام بردند و افزودند: نیروهای مسلح ما درارتش و سپاه، نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی در مسیر تحقق آرمانهای مردم و حراست از انقلابی که به بهای مجاهدتهای طولانی بدست آمده است تلاش می کنند. ولذا آنان باید برای دفاع از انقلاب،‌ نظام مقدس جمهوری اسلامی،‌استقلال و تمامیت ارضی کشور همواره خود را در حال جهاد بدانند و از لحاظ آموزشی، سازماندهی وتجهیزات نظامی در آمادگی کامل قرارداشته باشند.

نظام جمهوری اسلامی، روالی و سیاست و حرکتی دارد. حرکت عمومی نظام که تابع سلیقه زید و عمرو نیست. این نظام، نظام انقلابی و اسلامی است و به طور قاطع، با دشمنان اسلام و انقلاب و با دشمنان مستکبر و کسانی که در طول مدّت عمر جمهوری اسلامی به آن ضربه زدند، همیشه قهر است و هیچ‌وقت با آنها آشتی نخواهد کرد.
 بعضی ازروی کج سلیقگی حرفی میزنند. حتّی گاهی ممکن است در یک جمع کوچک هم کسی حرفی بزند؛ منتها از زبان بعضی اشخاص منتشر شود. آن‌گاه جوان ما، برادر مؤمن ما و پاسدار یا بسیجی مخلص ما که همه زندگیاش را در راه اهداف انقلاب گذاشته است، چه حالی پیدا میکند؟ جوانانی هستند که فرصت تحصیل را در میدان جنگ گذاشتند؛ فرصت کاسبی را در میدان جنگ گذاشتند؛ فرصت رفیق بازی را در میدان جنگ گذاشتند؛ فرصت التذاذات جوانی را - اگر اهلش بودند - در میدان جنگ گذاشتند و هشت سال، نُه سال در میدان نبرد، نه وقت تحصیل و نه وقت کاسبی کردن و نه وقت ثروت‌اندوزی پیداکردند. برای خاطر خدا، برای حفاظت از انقلاب و حفظ آرمانها و شعارهایی که امام در اختیار انقلاب گذاشته بود، عمرشان را صرف کردند. حالا، همین جوانان ناگهان ببینند که آقایی از گوشه‌ای برخاسته است، ریشی میجنباند و اظهار نظری میکند که خوب است ما برویم با فلان مستکبر و با فلان دشمن - به تعبیر امام «بافلان گرگ» - آشتی کنیم و در فکر ارتباطات باشیم! این چه حرفی است!؟ شما حرف خودت را برای خودت نگهدار و حرف نظام را بگذار برای کسانی که مسؤولند حرف نظام را بیان کنند.

در تاریخ، کم پیش می آید که عدّه‌ای از جوانان، در جامعه‌ای، چنین کار بزرگی بر دوششان گذاشته شده باشد. امروز این کار بزرگ بر دوش شما گذاشته شده است. صلاحیتهای خودتان راحفظ کنید و بنیه معنوی خودتان را از همه چیز عزیزتر بدانید. نمیگویم در مورد نیازهای زندگی، دلتان هیچ‌گونه درخواست و خواهشی نداشته باشد؛ نه. شما که فرشته نیستید. بشر، نیازهایی دارد. اما عرض میکنم: آن‌جایی که معارضه پیش می‌آید، آرمانها را مقدّم بدارید. نیازها، همه زندگی نشود. نیازها، تعیین کننده در رفتار نشود. تعیین کننده در رفتار، آن مجاهدتی باشد که امروز بردوش شماست. شما نمی گویید که «جوانان میدان جنگ در آن برهه - آنهایی که شهید شدند - یک دوران استثنایی داشتند و گذشت. جنگ تمام شد؛ آن دوران هم تمام شد». عین همین حرف، در دوران جمهوری اسلامی وجود دارد. امروز شما موظّفید و باید این نظام را حفظ کنید؛ آن هم پیراسته، سالم، به شکل خالص و به همان شکلی که بشود آن را به ولىّ‌عصر ارواحنافداه تحویل داد. این، وظیفه بزرگ شما جوانان مؤمن است.
البته این وظیفه، مخصوص پاسداران نیست. پاسدار و غیر پاسدار، همه این وظیفه را دارند. اما پاسداران، در طول این آزمایشهای دشوارِ دورانهای گذشته، نشان دادند که دراین راه، از همه صادقتر، ثابت‌قدم‌تر و آماده‌ترند. جوانان مؤمن بسیجی ما نشان دادند که میتوانند در این مراحل عظیم، به معراج بروند. شما میدان جنگ راپشت سرِ خودتان گذاشتید. روزها و شبها، حالاتِ خوش معنوی راپشت سرخودتان گذاشتید. من به شما عرض میکنم: ای به معراج رفتگان! امروز که وارد زندگی معمولی شدید، مبادا دستاورد آن معراج را از دست بدهید! مبادا آنچه را که در آن‌جا با همین بینش معنوی احساس کردید، فراموش کنید! حجّت خدا هم بر شما تمام است. آن مناظر معنوی را که شما از دریچه عبادت و ذکر و مناجات، در چنان دورانی مشاهده کردید، همه کس نمیبیند. چشمهای مادّی، این چیزها را درک نمی کنند و نمیبینند؛ اما شما دیدید. حجّت بر شما تمام است. خودتان را حفظ کنید. این راه را حفظ کنید. این شرف وآبرویی را که بحمداللَّه خودتان کسب کردید و به برکت مجاهدتها، به جمهوری اسلامی و به ملت ایران هم شرف و افتخار دادید، حفظ کنید. اینها را برای خودتان و برای اسلام و برای جمهوری اسلامی و برای ملت ایران نگه دارید و بدانید که ولىّ‌عصر ارواحنافداه وعجل اللَّه تعالی فرجه الشّریف، بلاشک متوجّه و مراقب حال شماست و خوبان را دعا میکند. ادعیه زاکیّه آن بزرگوار، برای هرکس، از یک دنیا بیشتر ارزش دارد. کاری کنیم که ان‌شاءاللَّه مشمول دعای آن بزرگوار قرار گیریم و روح طیّب و طاهر امام بزرگوارمان از ما راضی باشد.

در همه‌ی مواقع حساس انقلاب، او نقش مؤثری ایفا کرد. یک جنگ هشت ساله بر ما تحمیل شد که یکی از سخت‌ترین تجربه‌های ما بعد از انقلاب بود. تعداد شعرهایی که شهریار برای جنگ گفته؛ حضوری که او در مراکز مربوط به جنگ، مثل کنگره‌های مربوط به جنگ و شعر جنگ پیدا کرده و مدحی که او از بسیج عمومی مردم یا از سپاه یا ارتش کرده، به قدری زیاد است که اگر انسان نمیدید و نمیشنید و خودش لمس نمیکرد، به دشواری میتوانست آن را باور کند. مردی در حدود هشتاد سال سن - بلکه بیش از هشتاد سال - در مجامع شعری حضور پیدا کند و برای هر مراسمی، شعر یا شعرهایی بگوید! این در حالی بود که از مثل او، چنین توقعی هم نبود. این، نشان‌دهنده‌ی نهایت اخلاص و صفا و بزرگواری آن مرد بود.
...
به‌هرحال، شهریار شاعر متواضعی بود. دنبال نام و نشان نبود و برای خدا و وظیفه کار میکرد، و حالا خدای متعال، پاداش او را میدهد. امروز شهریار در داخل کشور ما یک چهره‌ی بسیار نورانی است. چند شب پیش، سیما مراسمی را به مناسبت هفته‌ی بسیج نشان میداد، که شهریار در آن مراسم بود. این چند روزه، هفته‌ی بسیج بود و در یکی از مراسم بسیج، شهریار شعر میخواند و در سیما او را نشان میدادند. من مطمئنم که آن بخش از برنامه را همه‌ی مردم؛ یعنی هرکس که توانست تماشا کرد. من خودم میخواستم بخوابم، دیدم در اتاق بچه‌ها تلویزیون روشن است و صدای شهریار می‌آید. رفتم تماشا کنم، دیدم بچه‌ها همه‌شان ایستاده‌اند و تماشا میکنند. این، محبوبیت عجیبی است که شهریار پیدا کرده. این، به خاطر خدمات و کار برای خدا بود، که او انجام داد.

درباره بسیج و این هفته، چند مطلبِ اصلی هست. یک مطلب درباره خود بسیج است؛ که در حقیقت بسیج عظیم ملّت ایران، مظهر شخصیت ذاتی و ملّی آن است. چون بسیج به این معناست که جوانان ملت و عناصر کاری ملت، در میدانهای سخت، احساس کنند که به امید خدا و با توکّل بر او، دارای چنان قدرت و توانایی هستند که میتوانند در مقابل دشمنان بایستند. این، معنای بسیج است. وقتی که بسیج را با نظر تحلیلی و دقیق نگاه میکنیم، میبینیم که میدان نبرد نظامی، تنها میدان حضور بسیج نبود. این، کارِ خدا بود که بسیجِ ملت ایران بتواند در سخت‌ترین میدانها که همان میدان جنگ است، چنان قدرتی از خود نشان دهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران دارای توانایی است.
دشمنان در طول سالهای متمادی، خیلی زحمت کشیده‌اند تا به ما ملت بفهمانند و بباورانند که قادر نیستیم از خودمان دفاع‌کنیم؛ قادر نیستیم شخصیت خودمان را نشان بدهیم و قادر نیستیم در معادلات جهانی، نقش ایفا کنیم. اقلاًّ یکی دو قرن، تلاش استعمار این بود که ایرانی را از صحنه فعّالیت همه‌جانبه جهانی خارج‌کند. وقتی انقلاب پیروز شد و همه دنیا فهمیدند که ملت ایران دارای چنان قدرتی است که میتواند یک نظام ظالم و فاسد را کنار بزند و در مقابل خطرات این‌کار، که مسأله جنگ بود، با قدرت بایستد؛ در حقیقت شخصیّت ملت ایران آشکار شد. و این، به برکت بسیج‌بود. نیروهای مردمی بودند که در صحنه‌های جنگ توانستند دشوارترین کارها را انجام دهند. و اگر نبودند، بی شک سرنوشت جنگ طور دیگری میشد.
این، سخت‌ترین میدانها بود. در حقیقت بسیج میتواند در میدان سازندگی هم محور باشد و در میدان علم، مقدّم بر دیگران قرارگیرد. بسیج در همه‌جای کشور حضور دارد. بسیج در دانشگاه، در حوزه، در بین متخصّصین، در دستگاههای علمی، در میان روحانیون، در روستاها، در شهرها و در طبقات مختلف حضور و نمود دارد و نشان داده‌است که در حقیقت نمونه کامل ملت ایران است. شاید بشود گفت که در میان یادگارهای ارزشمندِ باقیمانده از امام عزیز و عظیم القدر ما، یادگاری که از همه بیشتر گسترش دارد، بسیج است. عظیمترین و ماندگارترین یادگار آن بزرگوار، همین بسیج مردمی است که در همه‌جا حضور دارد؛ در همه فعّالیتها میتواند پیشرو باشد و روحیه بسیجی را نشان دهد. باید هم همین‌طور باشد. خیلیها میخواستند بعد از تمام شدن جنگ، چنین وانمود کنند که بسیج تمام شد. این، یک تلقین شیطانی بود، که شاید دستهای دشمن هم در آن بیتأثیر نبود. امّا من عرض میکنم که بسیج تمام شدنی نیست. بسیج باید روزبه روز توسعه پیدا کند و قوی شود. روحیه بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود، تا این کشور بتواند بار سنگینی را که بردوش دارد - که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانهاست - به سر منزل برساند. لذا، بسیج، تمام شدنی نیست.
 نکته بعدی این است که بسیجِ عظیم ملّت ایران، دارای خصوصیّاتی است. در همه‌جای دنیا و در قضایای سخت، آن جاهایی که دولتهای مردمی باشند، آحاد مردم، بخصوص در جنگها به کمک دولتها میروند.این را در تاریخ دیده‌ایم. امّا این بسیج، با حضور مردم در جاهای دیگر و کشورهای دیگر، فرقهایی دارد. یک ویژگی این است که در بسیج ملت ایران، مایه اصلی، ارتباط با خداست. جوان بسیجی یا هر قشری از قشرهای آن؛ یعنی مرد و زن و پیر و جوان بسیجی، دارای یک ارتباط معنوی و صمیمی با خداست. این، مایه اصلی کار است. آن عاملی که موجب میشود انسان در میدانها خسته نشود، یاد خداست. آن نیرویی که انسان را در مقابل همه قدرتها با قوّت کامل نگه‌میدارد، توکّل به خداست. اگر توکّل و اعتماد به خدا و ارتباط با خدا بود، حرکت مردمی و بسیجی، حرکتی پایدار و ماندگار خواهدبود. و اگر نبود، یک هیجان و اشتعال در برهه‌ای از زمان پیدا میشود، ولی باقی نمی‌ماند و از بین میرود. شما اگر نگاه‌کنید، در دنیا کشوری را با خصوصیّات کشور ایران پیدا نخواهید کرد که توانسته باشد در مقابل آن همه دشمن بایستد، بر آنها غالب شود، موانع را بردارد، راه خود را بگشاید، و در جهت اهداف خود حرکت کند. غالباً در کشورها، در انقلابها و در حرکتهای عمومی، به خاطر فشارها و معامله‌گریها، انحراف پیدا شده است. آن‌چیزی که تا امروز، این حرکت را در ایران اسلامی این‌طور مستقیم به سمتِ هدف هدایت کرده‌است، همین ایمان شما، ارتباطتان با خدا و روحیه دعا و تضرّعی است که در نیروهای بسیجی ما وجود دارد. این، همان دعای کمیلی است‌که شما مقیّد بودید و هستید بخوانید. این، همان نماز جمعه‌های شماست. این، همان توسّلات و توجّهات شما به ائمّه علیهم‌السّلام است. و این پیوند و رابطه معنوی است که همه‌چیز را حفظ کرده‌است. این، یک خصوصیّت است که در جاهای دیگر نیست، و باید آن را حفظ کنید.
مطلب بعد این است که اساس بسیج در جمهوری اسلامی، بر آگاهی است. در این‌جا نظام جمهوری اسلامی هرگز نخواسته است عدّه‌ای بیایند و چشمهایشان را ببندند و با اطاعت کورکورانه و بیخبر از آنچه که اتّفاق میافتد، به میدان بروند و اسلحه‌ها را بکشند و بنای جنگیدن بگذارند. این را ما نخواستیم. جمهوری اسلامی و امامِ این جمهوری - رضوان و رحمت خدا بر او - عکس این حرکت کردند. ملت ما با آگاهی راه‌افتاد، میدان را انتخاب کرد و در آن میدان جنگید. کسانی که در جبهه‌های نبرد، در هشت سال جنگ تحمیلی و قبل از آن و مقداری بعد از آن ایستادند و جنگیدند، عَلی بَصیرةٍ جنگیدند. فهمیدند که چه میکنند، با چه کسی میجنگند، چرا میجنگند و از چه دفاع میکنند. جوانان بسیجی ما، اگر شهری بودند، اگر روستایی بودند، اگر علی‌الظّاهر مدرک تحصیلی نداشتند، اگر دانشگاهی نبودند، اگر متخصّص عالیرتبه نبودند - هرکه بودند - مکرّر در مکرّر از زبانشان شنیدیم که «ما برای خاک نمیجنگیم؛ ما برای یک وجب زمین نمیجنگیم؛ ما برای اهداف و آرمانهایمان میجنگیم.» این، همان معرفت است.
 من میخواهم عرض‌کنم: جوانان عزیز! بسیجیان عزیز! هر جای کشور که هستید، این بصیرت را روزبه‌روز زیاد کنید. نگذارید بعضی از نیازهای مادّی و مسائل کوچک، جلو بصیرتها را بگیرد. بصیرتتان را حفظ کنید و دشمنتان را بشناسید. دشمن، ترفندهای گوناگون دارد؛ و آن ملتی موفّق میشود که فریب نخورد. دشمن سعی میکند آرزوهای انقلابی را در نظر یک ملّت مؤمن، کوچک کند. سعی میکند نیازهای مادّی و کوچک را در نظر او بزرگ کند. نیاز مادّی هم نیاز است، اما از جان که بالاتر نیست! ملتی که در راه خدا، جان برایش نثار کردنی است، آن‌جایی که میدان مبارزه با دشمن است، نیازهای دیگر چه تأثیری میتواند داشته‌باشد!؟

ملتها دلشان با جمهوری اسلامی است و افرادی غافل و روسیاه، خیال میکنند که اینها تحریک شده ایرانند. چه تحریکی!؟ ما چه کار داریم که ملتهای دیگر را تحریک کنیم؟ ما شعار اسلام میدهیم؛ ما پرچم اسلام را بلند میکنیم، و هر کس که در دلش شعله اسلام هست، به طور طبیعی دور این پرچم جمع میشود. ما چه وقت رفتیم در بوسنی هرزگوین تبلیغ جمهوری اسلامی را بکنیم؟ ببینید آن‌جا پرچم جمهوری اسلامی چقدر عزیز است! هرجا که ملّتی به نام اسلام سربلندکرد و زبان بازکرد، بلاشک بدانید آن‌جا نام ملت ایران، نام عزیز و محترمی است. این، خاصیّت مبارزه شماست. این، خاصیّت جهاد و فداکاری شماست. و این، خاصیّت همان روحیه بسیجی شماست. موضوع این است!
 بصیر باشید در شناسایی دشمن. بصیر باشید در شناسایی ترفندهای دشمن. ببینید دشمن چطور میخواهد جمهوری اسلامی را در سطح جهان بد معرفی کند، یا با شکلهای غلط معرفی کند! البته موفّق که نمیشود. تبلیغات دشمن، انصافاً تبلیغات حساب‌شده‌ای است. این را باید قبول کنیم. پول خرج میکنند؛ میلیاردها دلار خرج میکنند، برای این‌که بتوانند حرفی را جعل کنند که وقتی این حرف بر بال امواج رادیوهایشان قرارگرفت و با یکی دو واسطه به گوش فردی از ملت ایران رسید، در دل او اثر کند. چقدر دروغها همین‌طور درست کردند! اینها متخصّصینی برای این طور کارها دارند. لذا هدفشان را باید فهمید. هدف آنها این است که ما را از اسلام جداکنند؛ ملّت را از مسؤولین جداکنند؛ ملّت را از انقلاب دلسرد کنند؛ ملّت را از آینده جهاد و دفاعش ناامید کنند؛ ملّت را از میدان و مرکز صحنه مبارزه عقب بزنند. البته باید بدانند که هرگز در این خواستنها، موفّق نخواهند شد.
 مطلب بعدی و مطلب آخر، مربوط به خودِ شما بسیجیان عزیز است. قرآن به ما میگوید: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون.» یعنی سست نشوید، غمگین نشوید، شما بالاتر از دیگران هستید. به دنبال این جمله، قیدی دارد: «ان کنتم مؤمنین»؛ اگر مؤمن باشید. همه این حرفهایی که زدیم، مربوط به آن‌وقتی است که رابطه ما با خدا خوب باشد؛ مربوط به آن وقتی است که شما جوانان عزیز، با تقوا باشید؛ مربوط به آن وقتی است که شما زن و مرد، سعی کنید دینتان را حفظ کنید؛ در مقابل جاذبه‌های گناه، تسلیم نشوید و در مقابل وسوسه شیطان، مقاومت کنید. شما میتوانید و امتحان کردیم که شما میتوانید. بالاترین وسوسه‌های شیطان، وسوسه حفظ نفس است. چقدر شما در زیر گلوله‌بارانهای پیدرپی دشمن و آتشهای انبوهی که دشمن، در جنگ بر سرتان میریخت، جلو رفتید و نترسیدید! پیکر مطهّر و مبارک رفیقتان را دیدید که پهلوی شما افتاد و شهید شد، اما شما جلو رفتید. شیطان در این‌جاها وسوسه بسیار قویای دارد. شیطان میترساند؛ «یخوّف اولیاءَه.» امّا نتوانست شما را بترساند. نتوانست شما را در قبضه و تصرّف خود بگیرد و در مقابل گناه هم نخواهد توانست.
بدانید امروز یکی از سلاحهای دشمنانی که مرگ بر آنها میگویید، این است که در مقابل جوانان ما دانه بپاشند - دانه گناه، دانه جاذبه‌های گناه، جاذبه‌های فساد - تا بلکه بتوانند آنها را جذب کنند. نفس قوی باید بایستد و تسلیم این جاذبه‌ها نشود. مراقب باشید! جوانان بسیجی ما مؤمنند، مطهّرند، پاکند. امّا ممکن است در میان آنها افرادی پیدا شوند که روح قوی نداشته‌باشند و تسلیم ترفند دشمن و شیطان گردند. این‌جا، تقوا به درد میخورد. تقوا یعنی این‌که دایم مراقب خودمان باشیم و نگذاریم که اشتباه کنیم. یکی از سلاحهای ما، دعاست؛ «لایملک الّا الدّعاء.» ما دعا را داریم؛ سلاح دعا را داریم؛ سلاح تضرّع را داریم و سلاح بکاء را داریم. ما از ترس، هیچ وقت گریه نمیکنیم. از هیچ‌کس و هیچ قدرتی در دنیا نمیترسیم. اما بزرگترین افتخار برای یک انسان مؤمن این است که در مقابل عظمت خدای خود، اشک بریزد؛ به حال خود گریه کند؛ بر گناهان خود و بر عمری که در گناه گذشته است، تأسّف بخورد.
 پیش خدا تضرّع کنید و همه چیز را با تضرّع، از خدا بخواهید. این بازوی قوی، این اراده نیرومند و پولادین، با دعاست که کارایی پیدا خواهد کرد. در میدان جنگ هم، پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام دعا کردند و با تضرّع از خدای متعال خواستند. امام عزیز ما هم در جنگ دعا میکرد. دل ما به دعاهای آن بزرگوار و دعاهای مؤمنین و صالحین، قرص بود. دعاها را رها نکنید. همه چیز را با دعا بخواهید. ما برای مردم محروم و مظلوم بوسنی هرزگوین، هرچه از دستمان برآید، کمک میکنیم. کمک کردیم و باز هم میکنیم. اما من میگویم: برایشان دعا هم بکنید. دعاهم باید کرد. انسان با تضرّع و از اعماق دل میتواند برای آنها دعا کند.
خودسازی باید بکنید. مساجد را رها نکنید. نیروی مقاومت بسیج، بهترین جایی که دارد، همین مساجد است. منتها مساجد را مسجد نگه دارید. با امام جماعت مسجد، با عبادت کنندگان مسجد و با مؤمنینی که در مسجدند، برادرانه صمیمی باشید - که بحمداللَّه هستید - و آن را حفظ کنید و بیشتر کنید. اوّل وقت، نماز را به جماعت، پشت سر پیشنماز هر مسجدی که در آن هستید، بخوانید. در مراسم دینی مسجد و تبلیغات آن شرکت کنید. در مراسم دعا و قرآن و مراسم مذهبی شرکت کنید. شما و امام جماعت آن مسجد - هر کس که هست - مشترکاً مسجد را حفظ کنید. برای مسجد، جاذبه درست کنید تا بچه‌ها، جوانان و زن و مرد محله، مجذوب مسجدی شوند که شما در آن هستید و بیایند. مسجد، پایگاه بسیار مهمّی است.
آخرین نکته این‌که، به خدای متعال، با همه وجودتان توکّل کنید. من با همه وجود و با همه قلب عرض میکنم: بدانید که اگر قدرت امریکا و همه قدرتهای مادّىِ عالم دست به دست هم بدهند و بخواهند با وجود بسیجیان مؤمن ما، این نظام اسلامی را شکست دهند، واللَّه قادر نخواهندبود.
مسؤولین عزیز کشور هم، قدر بسیجیها را بدانند. بحمداللَّه خودشان هم بسیجی هستند. رئیس جمهور عزیز ما، یک بسیجی است؛ بسیجىِ میدان جنگ‌دیده، خطر کشیده، کتک خورده انقلاب و یک بسیجی حقیقی. بقیه مسؤولین هم، بحمداللَّه هر یک، کم و بیش حظّ و سهمی از بسیجی و بسیجیگری دارند.
قدر بسیجیها را باید بدانند. در داخل هر دستگاه و هر وزارتخانه‌ای، آن انسانی را که دارای روحیه بسیجی است، باید عزیز بشمارند. در دستگاههای گوناگون دولتی، کسی که دارای روحیه بسیجی است؛ متخصّص بسیجی، پزشک بسیجی، دانشجوی بسیجی، روحانی بسیجی، مدیر بسیجی، کارمند بسیجی، هر جایی که هست، بایستی عزیز و گرامی داشته‌شود. با این وضعیّت، به فضل پروردگار، این یادگار عزیز امام امّت، همیشه برای این ملت خواهد ماند و برکات خود را به این ملت خواهد داد.

ممکن است در تبلیغات جهانی، جمهوری اسلامی ایران را به نظامیگری متّهم کنند که این هم جزئی از هوچیگری تبلیغاتی استکبار جهانی است. ما امکانات نظامی را برای تجاوز به دیگران نمیخواهیم. ما ارتش و سپاه و بسیج را هرگز برای دست اندازی به همسایگان نخواسته‌ایم و نمیخواهیم. امانظام اسلامی، به خاطر طبیعت ظلم ستیزش، با ظالمان و مستکبران همیشه روبه‌روست و باید بتواند از خود و حقیقت ارجمندی که دراختیار اوست دفاع کند. دشمنان، خیلی میخواستند و میخواهند که جمهوری اسلامی قدرت دفاع خود را از دست بدهد تابه آسانی بتوانند به خواسته‌های شوم خودشان جامه عمل بپوشانند. با این همه، ما با این حرفها خام نمیشویم. ارزش جنجالهای تبلیغاتی وابسته به استکبار جهانی، مساوی با صفر است.

نکته‌ى چهارم همان مطلبى است که من یکى دو ماه، یا دو، سه ماه قبل از این گفتم و آن، رعایت جانب نیروهاى اصیل انقلاب و نیروهاى حزب‌الله است. اینها را داشته باشید. اینها هستند که انقلاب را حفظ مى‌کنند، کشور را حفظ مى‌کنند، توى دهان امریکا مى‌زنند و متجاوز را سرجاى خودش مى‌نشانند. اینها را نگه‌دارید. امام فرمود «اگر بسیج نبود - یا سپاه نبود - کشور نبود.» بسیج موجب شد که ما در این جنگ، بتوانیم پیروز شویم. بسیج یعنى چه کسى؟ یعنى آن کسى که تا فهمید در مملکت حادثه‌اى است و تا فهمید دشمن حمله کرده است، نگاه نکرد که زراعت دارد، دکان دارد، کار ادارى دارد، امتحان دارد، کنکور دارد و ترم دانشکده‌اش عقب افتاده است. همه اینها را گذاشت و به جبهه رفت. این را مى‌گوییم «حزب‌اللهى». امروز هم اگر بفهمد دشمن به هر شکلى درصدد تعرض است، دیگر خواب راحت به چشمش نمى‌آید و نمى‌تواند آرام بگیرد. این، «حزب‌اللهى» است. اینها را هرجا هستند، نگه دارید. اینها را حفظ کنید. اینها را جلو بیاورید. اگر در اداره‌تان هست، با او گرم بگیرید تا دیگران بفهمند که شما او را قبول دارید، او را دوست دارید. اگر گاهى تلخى‌اى هم هست، به شکل درستى، آن را حل کنید. بعضى ممکن است تلخى کنند؛ اما شما به‌شکل صحیحى، آن را حل کنید.
نقطه‌ى مقابل حزب‌اللهى، کسانى هستند که نیروهاى اصیل کشور و انقلاب را تمسخر مى‌کنند. البته عده‌اى هم هستند که تمسخر نمى‌کنند، اما حزب‌اللهى هم نیستند. با آن کسى که نیروهاى اصیل را تمسخر مى‌کند، گرم نباشید. چون اثر مستقیمش این است که نیروى اصلى انقلاب، دلمرده و دلسرد خواهد شد. این، مهم است. از همه‌ى چیزها اساسى‌تر، این است. ما اگر میلیاردها تومان بیاوریم و در این استان یا در هر نقطه‌ى دیگر کشور صرف مخارج عمرانى کنیم؛ اما به این نکات توجه نداشته باشیم، چیزى عاید انقلاب نخواهد شد. این را بدانید. اگر این را مراعات کردید، آن وقت هر یک قطره از تلاش شما براى انقلاب، در جاى خود قرار خواهد گرفت و هدر نخواهد رفت.
تا آن‌جا که مى‌توانید، نیروهاى مؤمن راحفظ کنید. با آنهایى که در مقابل این نیروها هستند، آنها را مسخره مى‌کنند و به آنها بى‌اعتنایى مى‌کنند؛ با آنها که نه جنگ را قبول داشتند نه «مرگ بر امریکا» ى شما را هیچ وقت قبول داشتند، بلکه تحمیق و تسفیه مى‌کنند و فردا هم چنانچه خیال کنند یک نفر دیگرى خواهد آمد به سراغ او مى‌روند، گرم نگیرید. فقط از نیرویشان استفاده کنید؛ به قدرى که بشود از توانشان استفاده کرد. البته باید از همه‌ى نیروهایى که مى‌توانند در خدمت کشور قرار گیرند استفاده کنیم؛ اما به آنها رو ندهید. این هم نکته‌ى چهارم، که خیلى مهم است. نشست و برخاستهایتان را خیلى مراقب باشید. ببینید با چه کسى مى‌نشینید؛ با چه کسى برمى‌خیزید. با چه کسى گرم مى‌گیرید و با چه کسى معاشرت مى‌کنید. مردم مى‌بینند ما چگونه عمل مى‌کنیم و این، بسیار حائز اهمیت است که احساس کنند نیروهاى نظام، حزب‌اللهى‌اند. مردم، حزب‌اللهى‌ها را دوست دارند؛ چون حقیقتاً براى کار دور هم جمع شده‌اند و نه براى وقت‌گذرانى یا خداى نکرده بهره‌بردارى شخصى. یک کشور، وقتى باقى مى‌ماند که نیروهاى مخلص در اختیارش باشند.

رهبر انقلاب اسلامی ضرورت صبر و بردباری در برابر مراجعات مردم را به مسئولان بویژه دستگاههای قضائی در تأمین حقوق مظلومین گوشزد کردند و در بخش دیگری از سخنانشان ضمن تأکید بر لزوم جانبداری و حمایت از نیروهای حزب‌الهی فرمودند: نیروهای اصیل انقلاب کسانی هستند که کشور را حفظ میکنند، به دهان آمریکای جهانخوار می‌کوبند و ظالم را سر جای خود می‌نشانند.بسیج، پیروزی اسلام را در جنگ تحمیلی به ارمغان آورد و این نیروهای بسیجی و حزب‌الهی هستند که هر گاه تعرضی را از جانب دشمنان احساس کنند خواب راحت در چشم خود نخواهند داشت لذا باید به این نیروها بهای شایسته‌ای داده شود و عناصری که در نقطه مقابل آنان قرار دارند منزوی گردند.

من از همه این حرفها، یک جمله رامیخواهم نتیجه بگیرم. امروز که میآمدم صحبت کنم، با خودم فکر کردم: اگر یک مطلب را بتوانم به شما برادران و خواهران عزیز عرض کنم، حرف خودم را زده‌ام. آن مطلب این است که در مقابل تهاجم، عناصرِ مؤمنِ خودی میتوانند بایستند. عناصر مؤمنِ خودی را، هرجا که هستند، گرامی بدارید. حرف من این است. من به مسؤولین فرهنگی کشور، از وزارت آموزش و پرورش تا وزارت ارشاداسلامی، تا سازمان تبلیغات اسلامی، تابقیه مؤسّسات و بنگاههای فرهنگی کشور، عرض میکنم: به عناصر خودی تکیه کنید. منظور من این نیست که اگر کسی، جوان انقلابی نیست، دستش را بگیرید بگذاریدش بیرون؛ نه. چه کسی چنین چیزی را میگوید؟ اصلاً منطق اسلام که این نیست؛ منطق انقلاب که این نیست. میدان بدهید. به همه میدان بدهید. هرکس که میخواهد برای این ملت کار کند، کار کند. من میگویم اجازه منزوی شدنِ عناصر خودی را ندهید.
 اگر روزی دشمنی به کشوری حمله نظامی کند. چه کسی در مقابلش می‌ایستد؟ کسی که از همه به سرزمین خود علاقه‌مندتر است؛ به ملت خود علاقه‌مندتر است؛ به زخارف دنیوی بیعلاقه‌تر است؛ احساس مسؤولیت بیشتری میکند و متعهّدتر است. چنین کسی میرود دفاع میکند. شما دیدید که در دوران جنگ، چه کسانی رفتند دفاع کردند. عمده میدان ما را، بسیج پرکرد. بسیج یعنی همین؛ یعنی عنصر مؤمنِ انقلابىِ علاقه‌مند به سرنوشت میهن، علاقه‌مند به سرنوشت کشور و یک فرد فداکار. رفت وسط میدان و با فداکاری، دشمن را به زانو درآورد.
 در زمینه فرهنگی نیز همین‌طور است. آن عنصری که وابسته به دستگاه شاهنشاهی است ودلش به یاد آن روزها میتپد، نمی‌آید از نظام و فرهنگ اسلامی دفاع کند. چرا ما باید غافل باشیم؟! کسی از فرهنگ اسلامی و حیثیّت و موجودیّت این ملت دفاع میکند و در مقابل تهاجم دشمن می‌ایستد که دلش در هوای اسلام بتپد و اسلام و ایران را دوست بدارد. عدّه‌ای که دین ندارند، میهن دوستی هم ندارند؛ ایران را هم قبول ندارند. کسی که سلطه آمریکا را برای ایران بپسندد وتشویق کند، میهن دوست نیست. کسانی که برای دخالت آمریکاییها برای آن خانمی که در نیکاراگوئه با انتخابات آمریکایی بر سرکار آمد، کف زدند، معنای کارشان چیست؟ از این‌جا، به کسانی که در نیکاراگوئه تسلیم تحمیل آمریکاییها شدند، «زهی» و «مرحبا» گفتند! اینها دل در گرو آمریکا ندارند؟! اینها با این قلم زهرآگینشان میآیند در مقابل تهاجم دشمن، از فرهنگ ملی و اسلامی و ایرانی دفاع کنند؟! معلوم است که نمیکنند! معلوم است که این، ستونِ پنجم دشمن است! این، برای دشمن کار میکند. این، از خدا میخواهد که آمریکاییها برگردند! از خدا میخواهد که نظام وابسته به آمریکا و استکبار و گردن کلفتها برگردد. این، برای نظام اسلامی کار خواهد کرد؟ تلاش خواهد کرد؟ معلوم است که نه! این، حقیقت روشنی است. شما که در صداو سیما مسؤول امور هستید باید مواظب این مطلب باشید. شما که در روزنامه‌ها مسؤول امور هستید، باید مواظب این مطلب باشید. شما که در سازمان تبلیغات یا در وزارت ارشاد، یادر آموزش‌وپروررش، یادر آموزش‌عالی و یا در مؤسّسات فرهنگی گوناگون مسؤول امور هستید، باید مراقب این قضیه باشید. البته همه مسؤولند. منظورم از مسؤول، رئیس نیست. «کلکم راع وکلکم مسؤول عن رعیته» همه مسؤولند. مراقب این معنا باشید.

باید خطر را بشناسیم. باید نقاطی را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامی را تهدید میکند، درست بشناسیم. آن عبرتهای قضایای صدر اسلام را برای مردم و برای خودمان، باز کنیم. مهمترین وظیفه‌ای که در صراطِ امربه معروف ونهیازمنکر وجود دارد، این است که نیروهای مؤمن وآمربه‌معروف و ناهیازمنکر و آنهایی که در نظام اسلامی انگیزه دارند، باید در صحنه باشند. همه‌جا باید حضور داشته باشند. حزب‌الّلهی بودن، یعنی آماده کار بودن برای انجام تکلیف الهی. این، یک ارزش است؛ یک ارزش انقلابی است. در نظام اسلامی، همه جا، کسی که دارای روحیه حزب الّلهی است بر کسی که دارای روحیه حزب الّلهی نیست، ترجیح دارد. از جمله، یک مدیر حزب الّلهی، یک استاد حزب الّلهی، یک صاحب منصب حزب الّلهی، یک فرمانده حزب الّلهی، یک هنرمند حزب الّلهی، یک نویسنده حزب اللهی... مبادا گمان شود که حزب الّلهی، یعنی جوان پر سر و صدا و پر هیاهویی که نه سواد درستی دارد، نه معلومات درستی! این‌طور نیست. درمیان متخصّصین ما، درمیان برگزیدگان ما، در میان مدیران ما، درمیان علما و اساتید ما، انسانهای حزب‌الّلهی، زیادند. مفهوم حزب‌الّلهی را در ذهن خودمان، غلط تصوّر نکنیم. در محیطهای مختلف، حضور عناصر حزب‌الّلهی، باید حضور بر جسته‌ای باشد. دستگاههای اجرایی، اعمّ ازدستگاههای قضایی یا دستگاههای دولتی، باید به طور عملی، این ارزش را در مأموران وکارگزاران خودشان، مورد توجّه قرار دهند. یک دستگاه اداری سالم، چه وقت میتواند کارآیی بیشتری داشته باشد؟ وقتی که عناصر مؤمن، عناصر خالص، عناصری که به معنای حقیقی کلمه حزب‌الّلهی هستند، در آن‌جا مؤثّر باشند. مدیران خوب، مسؤولین خوب و متخصّصین خوب، بر سرِ کار باشند. این‌طور نباشد که همان بحثهای سالهای پیش، که دشمنان آن روزها تعقیب میکردند، رایج شود. بین عناصر مؤمن و متخصّص، تفکیک کنیم! «آیا مؤمنین سرِ کار باشند یا متخصّصین!؟» کانَّه بین مؤمن و متخصّص، یک تضاد طبیعی وجود دارد! این چه حرفی است!؟ عناصر مؤمن، باگذشت سیزده سال از انقلاب، بحمداللَّه در همه سطوح فراوانند؛ در سطوح تصمیم گیری، در سطوح مدیریّت بالای جامعه، در سطوح مسؤولان نظامی؛ از سپاه و ارتش و بسیج. آحاد مردم هم که معلوم است. مردم ما، مردم مؤمنی هستند. مردم امتحان داده‌ای هستند. مردم ما مردمی نیستند که حاضر باشند بین آنها و اسلام و دین و قرآن، فاصله بیفتد؛ بین آنها و اهل بیت فاصله بیفتد. ملت ما اوّلین ملتی است که به اتّکای قرآن و با شعار قرآن و اسلام توانست یک نظام سیاسی با آن عظمت را شکست دهد، امریکا را شکست دهد، و دنیای استکبار را شکست دهد.

دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادّی بر ارزشهای معنوی است. این دنیا است! مخصوص امروز هم نیست. قرنها است که معنویّت در دنیا روبه افول و ضعف بوده است. پول‌پرستها و سرمایه‌دارها تلاش کرده‌اند که معنویّت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یک نظام و بساط مادّی‌ای در دنیا چیده‌اند که در رأسش قدرتی از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بی‌اعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسانها بی‌رحم‌تر مثل قدرت آمریکا است. این می‌آید در رأس و همین‌طور، می‌آیند تا مراتبِ پایین‌تر. این، وضع دنیا است. انقلاب اسلامی، یعنی زنده کردن دوباره‌ی اسلام؛ زنده کردن «إِنّ أَکرمکم عندالله أَتقیٰکم». این انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند و ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیبِ مادّىِ جهانی باشد، معلوم است که شهوترانهاىِ فاسدِ روسیاه و گمراهی مثل محمّدرضا باید در رأس کار باشند و انسانِ بافضیلتِ منوّری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است و وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجّه به خدا است، جایش در زندانها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاهها است. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوترانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای کار آمد، زهد روی کار آمد، صفا و نورانیّت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم و مروّت و برادری و ایثار و ازخودگذشتگی آمد. امام که بر سرِ کار می‌آید، یعنی این خصلتها می‌آید؛ یعنی این فضیلتها می‌آید؛ یعنی این ارزشها مطرح میشود. اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقی میماند. آن‌وقت امثال حسین‌بن‌علی (علیه‌الصّلاة‌والسّلام)، دیگر به مذبح برده نمیشوند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم چه؟ اگر به جای توجّه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجمّلات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را -که هیچ چیز نمیخواهد جز این‌که میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند- در انزوا انداختیم و آن آدم پرروىِ افزون‌خواهِ پرتوقّعِ بی‌صفاىِ بی‌معنویّت را مسلّط کردیم چه؟ آن‌وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله‌ی بین رحلت نبىّ اکرم (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) و شهادت جگرگوشه‌اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاه‌تر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم.
 پس، عبرت‌گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود. عدّه‌ای مسائل را اشتباه گرفته‌اند. امروز بحمدالله مسئولین دلسوز و علاقه‌مند و رئیس‌جمهور انقلابی و مؤمن بر سرِ کارند، و کشور را میخواهند بسازند. اما عدّه‌ای، سازندگی را با مادّیگرایی، اشتباه گرفته‌اند. سازندگی چیزی است، مادّیگری چیز دیگری است. سازندگی یعنی کشور آباد شود، و طبقات محروم به نوایی برسند.
 سالهای سال، این کشور را ویران کرده‌اند. بعد از انقلاب هم، به‌وسیله‌ی مهاجمین خارجی، هشت سال، همان کار را ادامه دادند. این کشور، باید ساخته شود. این سازندگی، تلاش لازم دارد. از پایان جنگ تا امروز، هنوز سه سال و اندی میگذرد. زمان زیادی از پایان جنگ تا امروز نگذشته است. یک بمب در یک‌جا بیفتد، یک لحظه ویرانگری است؛ اما ساختن همان ویرانه، چقدر طول میکشد!؟ فرض کنید ساختمانی، خانه‌ای، عمارت دو سه طبقه‌ای، در یک لحظه منفجر میشود؛ اما در یک لحظه، ساخته نمیشود. یک کشور را هشت سال ویران کردند. مگر شوخی است!؟ قبل از این، خاندان منحوس پهلوی -که لعنت خدا بر آنها و بر کارگزاران و دستیارانشان، و لعنت خدا بر خانواده‌ی قاجار و دستیارانشان باد- این مملکت را ویران کردند. بعد که انقلاب شد تا آن را بسازد، مگر دشمنان توانستند تحمّل کنند!؟ امروز اسناد همکاری آمریکا با عراق در جنگ تحمیلی علیه ما، در حال روشدن است. ما آن روز میگفتیم؛ ما آن روز قاطعانه میگفتیم که شرق و غرب از عراق حمایت میکنند. اما یک عدّه کوته‌فکرهای داخلی، انکار میکردند و میگفتند به چه دلیل؟ بفرمایید؛ این هم دلیل! امروز اسناد خود آمریکاییها را آمریکاییها رو میکنند و معلوم میشود که در این چند سال، چه کمکهای عظیمی به عراق کردند. شرق و غرب با یکدیگر همدست شدند؛ این جنگ را به راه انداختند و مملکت را ویران کردند. بعد از سالها ویرانگرىِ حکّام فاسد پهلوی و قاجار و بعد از چند سال ویرانگرىِ جنگ، اکنون دولت جمهوری اسلامی، به کمک مردم و کارگزاران و متخصّصین و کاردانهایش، میخواهد این کشور را بسازد. این، کارِ یک روز و دو روز نیست؛ کار یک سال و دو سال هم نیست. این همه مراکز مادىّ از بین رفته، این همه امکان اشتغال نابود شده...! اینها چیزی نیست که ظرف مدت کوتاهی برگردد. این را میگویند «سازندگی». این، یک مجاهدت است، یک جهاد فی سبیل‌الله است. هر کس که در این مجاهدت شرکت کند، جهاد کرده است. کسی که در راه اداره و حفظ جامعه‌ی اسلامی -که یک واجب بزرگ است- گامی برداشته، خیلی باارزش است. اما آن طرف قضیه، مادّیگری است، مادّه‌پرستی است، دنیاطلبی است. آن، یک حرفِ دیگر است.
 سازندگی، کاری بود که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) داشت؛ که حتّی شاید در دوران خلافت هم -که حالا من این را تردید دارم. اما تا قبل از خلافت، قطعی است- با دست خود نخلستان آباد میکرد؛ زمین احیا میکرد؛ درخت میکاشت؛ چاه میکند و آبیاری میکرد. این، سازندگی است! دنیاطلبی و مادّیطلبی، کاری است که عبیدالله زیاد و یزید میکردند. آنها چه وقت چیزی را به وجود می‌آوردند و میساختند!؟ آنها فانی میکردند؛ آنها میخوردند؛ آنها تجمّلات را زیاد میکردند. این دو را با هم اشتباه نباید کرد. امروز عدّه‌ای به اسم سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و مادّه‌پرستی میکنند. این سازندگی است!؟ آنچه که جامعه‌ی ما را فاسد میکند، غرق شدن در شهوات است؛ از دست‌دادن روح تقوا و فداکاری است؛ یعنی همان روحیه‌ای که در بسیجیها است. بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلتهای اصلی انقلاب زنده بماند.
 دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط -فرهنگ فساد و فحشا- سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی میکند، یک "تهاجم فرهنگی" بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما میکند. چه کسی میتواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و میتواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمیتواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص میتواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی میتواند دفاع کند. لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض میکنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعی شما است. امروز مسئولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.
 به من نامه مینویسند؛ بعضی هم تلفن میکنند و میگویند: «ما نهی از منکر میکنیم. اما مأمورین رسمی، طرف ما را نمیگیرند. طرف مقابل را میگیرند!» من عرض میکنم که مأمورین رسمی -چه مأمورین انتظامی و چه مأمورین قضایی- حق ندارند از مجرم دفاع کنند. باید از آمر و ناهی شرعی دفاع کنند. همه‌ی دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهی از منکر دفاع کند. این، وظیفه است. اگر کسی نماز بخواند و کس دیگری به نمازگزار حمله کند، دستگاههای ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یا از آن کسی که سجّاده را از زیر پای نمازگزار میکشد؟ امر به معروف و نهی از منکر نیز همین‌طور است. امر به معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج‌البلاغه میفرماید: «وَ ما اعمال البّر کُلّها و الجهاد فی سَبیل‌الله عند الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر اِلّا کنفثة فی بحر لجّی.» یعنی امر به معروف و نهی از منکر، در مقیاس وسیع و عمومی خود، حتی از جهاد بالاتر است؛ چون پایه‌ی دین را محکم میکند. اساس جهاد را امر به معروف و نهی از منکر استوار میکند. مگر مأمورین و مسئولین ما میتوانند آمر به معروف و ناهی از منکر را با دیگران مساوی قرار دهند؛ چه رسد به این‌که نقطه‌ی مقابل او را تأیید کنند!؟ البته جوان حزب‌اللّهی هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش را باز کند و نگذارد کسی در صفوف او رخنه کند و به‌نام امر به معروف و نهی از منکر، فسادی ایجاد نماید که چهره‌ی حزب‌الله را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده‌ی خودتان است. من یقین دارم -و تجربه‌های این چندسال هم نشان داده- تا نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی برای انجامِ کاری به میدان می‌آیند، یک عدّه عناصر بدلی و دروغین، با نام اینها در گوشه‌ای فسادی ایجاد میکنند تا ذهن مسئولین را نسبت به نیروهای مؤمن و حزب‌اللّهی و مردمی چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منکر، مثل مسأله‌ی نماز است. یادگرفتنی است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منکر کرد؟ البته من عرض میکنم -قبلاً هم گفته‌ام- در جامعه‌ی اسلامی، تکلیف عامه‌ی مردم، امر به معروف و نهی از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسئولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهی از منکر زبانی، مهم‌تر است. عاملی که جامعه را اصلاح میکند، همین نهی از منکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمی که اشاعه‌ی فحشا میکند، به آن آدمی که میخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‌نفر، صدنفر، هزارنفر! افکار عمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده‌ترین چیزها است. همین نیروهای مؤمن و بسیجی و حزب‌اللّهی؛ یعنی همین عامه‌ی مردم مؤمن؛ یعنی همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایی که جنگ را اداره کردند؛ همینهایی که از اوّل انقلاب تا به حال با همه‌ی حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را میتوانند داشته باشند. همین نیروهای مردمی، که اگر نبودند -این بسیج اگر نبود، این نیروی عظیم حزب‌الله اگر نبود- در جنگ هم شکست میخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم در این چندسال شکست میخوردیم و آسیب‌پذیر بودیم. کارخانه‌ی ما را میخواستند به تعطیلی بکشانند؛ نیروی حزب‌اللّهی از داخل کارخانه میزد به سینه‌شان. مزرعه‌ی ما را در اوایل انقلاب میخواستند آتش بزنند؛ نیروی حزب‌اللّهی از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، میزد توی دهانشان. خیابانها را میخواستند به اغتشاش بکشند؛ نیروی حزب‌اللّهی می‌آمد سینه سپر میکرد و در مقابلشان می‌ایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروی اصلی کشور است. نظام اسلامی متّکی به این نیرو است. اگر مردم، یعنی همین نیروهای مؤمن و حزب‌اللّهی، با نظام باشند، با دولت باشند -که هستند بحمدالله- اگر این نیروی عظیم و این نیروی بزرگ شکست‌ناپذیر مردمی در کنار مسئولین و پشت سر مسئولین باشد -که بحمدالله هست- هیچ قدرتی نمیتواند با جمهوری اسلامی مقابله کند.
 دشمنان ما از این میترسند. در تبلیغات جهانی، بلندگوهای آمریکایی و صهیونیستی، الان مدتی است که جمهوری اسلامی ایران را به نظامیگری و افزایش سلاح متّهم میکنند! میگویند: «ایران سلاحهای کشتار جمعی دارد! اینها سلاحهای اتمی درست میکنند! از فلان‌جا کلاهک اتمی آورده‌اند!» حرفهایی که هر عاقلی در دنیا، اگر تأمّل کند، میفهمد دروغ است. بمب اتم چیزی است که بشود بی‌سروصدا از یک کشور به کشوری منتقلش کرد!؟ میفهمند دروغ است؛ میدانند دروغ است؛ شایعه درست میکنند. برای این‌که از نظام اسلامی چهره‌ای بسازند که گویی با صلح و استقرار صلح در دنیا مخالف است. یکی از تلاشهای خباثت‌آمیز آمریکا و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی، این است. من میگویم: شما اشتباه کرده‌اید. شما اشتباه کرده‌اید که خیال کرده‌اید قدرت جمهوری اسلامی در این است که در داخل، بمب اتمی فراهم کند یا بسازد. اینها نیست. اگر این بود که جمهوری اسلامی حالا بخواهد مثلاً یک بمب اتمی درست کند، صدهایش را کشورهای بزرگ دارند. اگر کسی با بمب اتم میتوانست بر کسی پیروز شود، آمریکا و شوروی سابق و بقیه‌ی قدرتهای خبیث دنیا، تا به حال صد بار جمهوری اسلامی را از بین برده بودند. چیزی که به یک نظام قدرت میدهد، بمب اتم نیست. قدرت نظام اسلامی -که آمریکا و شوروی سابق و بقیه‌ی قدرتهای ریز و درشت عالم تا امروز نتوانسته‌اند و نخواهند توانست با آن مقابله کنند- قدرت ایمان نیروهای حزب‌الله است.
 جمهوری اسلامی باید این نیرو را حفظ کند. این قدرت عظیم را باید حفظ کند. شما جوانها باید دائم در صحنه باشید. باید دائم نشان دهید که جمهوری اسلامی آسیب‌ناپذیر است. نیروی مؤمنِ بسیج و نیروهای حزب‌اللّهی در سرتاسر کشور و آحاد مؤمن در این کشور، باید کاری کنند که امید آمریکا و صهیونیستها و بقیه‌ی قدرتهای دشمن از جمهوری اسلامی به‌کلّی قطع شود.

ما از کتابهای آقایان تقریباً همه‌اش را خوانده‌ایم و استفاده کرده‌ایم. انصافاً کارهای بسیار برجسته و جالبی است. بعضی از لحاظ هنری، خوب و از لحاظ کار نویسندگی بسیار خوب است. در بعضی آثار، آن نفس بسیجی، خیلی خیلی نمایان است. این کتابها هر کدام بخشی از حقیقتی را که ما امروز لازم داریم، تأمین کرده است. از آقایان بسیار متشکریم. خداوند کمک و تأییدتان کند. من پشت جلد هر یک از این کتابها، چند کلمه‌ای هم یادداشت کرده‌ام. تقریظ گونه‌ای؛ اظهار علاقه و ارادتی، یا احیاناً اظهارنظری ... بعضی کتابها جنبه‌ی نقد هم دارد. البته بعضی از آنها نکته‌هایی هم داشت که مثلاً ایجاب می‌کرد نسبت به آن کار، توجه بیشتری پیدا شود. لکن آنچه که در قلب و روح و احساس من نسبت به این کارها هست، ستایش و احترام و تجلیل است. انصافاً بسیار بسیار خوب بود. در کتاب آقای بایرامی - هفت روز آخر - که مشغول خواندن آنم، حادثه، انصافاً حادثه‌ی بسیار تلخی است. حادثه‌ی همان چند روزی است که فرار ارتشیها و حمله نیروهای عراقی پیش آمد. آن چیزی که آدم از روز حادثه می‌داند، با آن چیزی که وجود داشته، خیلی فرق می‌کند. از دور می‌گویند که نیروهای ارتش فرار کردند و اسلحه‌هایشان را انداختند و چه کردند؛ ولی وقتی انسان خاطره را می‌خواند، می‌بیند شنیده‌ها با آنچه در واقع وجود داشته، بسیار متفاوت است. شما ببینید اگر این قلم نباشد و این حقایق را ننویسند، چقدر از حقیقت، مکتوم خواهد ماند! حقایق دانستنی که باید دانسته شود، ندانسته می‌ماند.
غالب این کتابها در مورد بسیج بود. یکی دو کتاب هم در مورد ارتشیهاست. فضای قصه‌ای که ایشان نوشته‌اند، فضای بسیجی است. من وقتی خواندم، دیدم که این فضا، فضای اصلی نیست؛ یعنی چیزهایی آن‌جا وجود دارد که مربوط به بسیج نیست. لکن کتاب، از لحاظ کار نویسندگی و کار هنری، بسیار خوب است. بعد که کتابهای دیگر ایشان را خواندم، فهمیدم که برداشتهای ارتشی، در محیط بسیجی، در حقیقت بازسازی شده و مجموعه‌ی اینها، یک داستان شده است.
به‌هرحال، کتابها، کتابهای خوبی است. بعضی از اینها حتماً باید به زبانهای بیگانه ترجمه شود. واقعاً ترجمه‌ی بعضی از اینها، واجب است. البته همه‌اش این‌طور نیست. بعضی از اینها فقط مصرف داخلی دارد که باید خودمان بخوانیم و استفاده کنیم؛ لکن بعضی از آنها هست که اگر در بیرون منعکس شود و مردم بدانند که چه گذشته، به نظر من حقیقت انقلاب، در خارج از ایران منعکس خواهد شد.
کتابهایی که این برادران بسیجی نوشته‌اند، در همان مایه‌های بسیجی و از همین قبیل است.

داستان‌نویسی در ایران، نسبت به داستان‌نویسی در کشورهای دیگری از دنیا، واقعاً صفر است. تقریباً باید گفت: صفر است! اگر به این نکته، یعنی زمینه‌ی خالی داستان‌نویسی در ایران توجه کنیم، آن وقت می‌فهمیم که این کارها، چه کارهای باارزشی است. یک بسیجی به جبهه رفته؛ بدون این‌که سابقه‌ی نویسندگی داشته باشد. یک سال، دو سال، سه سال، جبهه بوده و حالا آمده، قلم را برمی‌دارد و شروع می‌کند به نوشتن مطالب زیبا و دلنشین؛ همراه با طنزهای خیلی خوب. واقعاً این از چیزهای خیلی عجیب است! مثلاً همین نوشته‌ی آقای مطلق. (آقای مطلق کدامیک از آقایان بودند؟ ... شما هستید؟) بله؛ این، یک طنز بسیار شیرین بود. همچنین، بعضی دیگر از این نوشته‌ها. پیداست خیلی اصیل است. خیلی باید به اینها امیدوار بود. بعضی از نوشته‌های برادرهای دیگر، همین‌طور. حالا من از بعضی به عنوان نمونه اسم می‌آورم. اگر از کتابی اسم نمی‌آورم، دلیل نیست که نظرم راجع به آن منفی است. به طور اتفاقی می‌گویم. همین آقای بایرامی، نویسنده‌ی واقعاً خوبی است. ایشان خیلی قشنگ می‌نویسند. یا آن آقای مخدومی، در تصویر صحنه‌ها و ارائه‌ی آن واقعیتها، خیلی خوب، خیلی زیبا و خیلی هنرمندانه می‌نویسند. بعضی از برادرهای دیگر هم همین‌طور. پیداست که ما یک مایه‌ی بسیار عزیر و پر داریم، که در اختیار ماست و این را باید قدر دانست. یعنی باید هرچه ممکن است، سرمایه‌گذاری کنیم تا این رشد کند. اصلاً داستان ایران ممکن است از میان اینها درآید. در همه‌ی آثار داستانی گذشته‌ی ما، یک اثر مثل «بینوایان» ویکتورهوگو، یا مثل «جنگ و صلح» تولستوی پیدا نمی‌کنید. این آثار، مثل کاخهای بسیار پرشکوه و باعظمتی است که نظیرشان وجود ندارد. قرن نوزدهم، خیلی نویسنده دارد. شما ببینید روسیه چقدر نویسنده دارد؛ فرانسه چقدر نویسنده دارد! باید گشت و عواملش را پیدا کرد که علت چیست که قرن نوزدهم، از لحاظ داستان‌نویسی، یک قرن فوق‌العاده است؟ و یا در قرن بیستم، شما به همین آثاری که کمونیستهای شوروی منتشر کردند، نگاه کنید! من مکرر گفته‌ام این «دن آرام» از کارهای شولوخف، چقدر محکم و قوی است! یا آن اثر دیگری که مال آن تولستوی دیگر است، «گذر از رنجها». (چنین اسمی دارد. شماها نخوانده‌اید؟ اسم آن کتاب یادتان نیست؟ بله؛ همین است: الکسی تولستوی. بله، الکسی تولستوی کتابی دارد به نام «گذر از رنجها». گمانم اسمش همین است. من آن را خوانده‌ام.) کتاب، گزارشی از انقلاب اکتبر است. یک اثر ماندنی، گویا و بسیار زیباست. ما مثل اینها، اصلاً نداریم. نه این‌که بعد از انقلاب نداریم. طبیعی است که یک انقلاب مبتنی بر دین و ایمان و ارزشهای دینی، طبعاً نمی‌تواند آن نویسنده‌های پرورش‌یافته در نظام طاغوت را جذب کند. این، یک امر قهری است. آن چیزهایی هم که نوشتند، مبارزین نوشتند. در شوروی هم نویسنده‌های قدیمی‌شان اگر چیزی نوشتند، ضد و عکس نوشتند! التفات می‌کنید؟ توی کارهای روسها، کتابی است به نام «دل سگ». (به نظرم در جمع دوستان دیگری هم این را گفتم.) رمان کوچکی است، که آن را یک ضد انقلاب شوروی، حدوداً در سالهای ۲۲ - ۱۹۲۱ نوشته؛ که کتاب بسیار زیبا و جذابی است.
به‌هرحال، سطح رمان‌نویسی آنها، بالاست. اما به رمانهای خودمان که نگاه می‌کنیم - از همین اول قرن شمسی جاری؛ یعنی از همین شصت، هفتاد سال گذشته؛ از زمان حجازی(۳) و دشتی(۴) و اینها - می‌بینیم که واقعاً اینها بی‌هنرند. یعنی مایه‌هایی دارند؛ اما به‌هیچ‌وجه، قابل مقایسه‌ی با آنها که گفتیم، نیستند. بعد، البته نوبت به امثال آل‌احمد و اینها که می‌رسد، آن واقعیتها و آن سوز دل و آن انگیزه و ایمان، وضع را بهتر می‌کند. انصافاً، رمان آل‌احمد(۵)، سرآمد رمانهای فارسی ماست. تا آن‌جایی که بنده می‌شناسم، رمان آل‌احمد، رمان سرآمدی است؛ یعنی برتر از همه‌ی آنهاست و از اینهای دیگر بهتر است. والّا دیگران که نوشتند، چیزی ننوشتند. من می‌گویم در این زمینه، شما اگر این نهال جدید را، این جهت نو را، پیگیری کنید، همان چیزی خواهد شد که ما امروز احتیاج داریم؛ یعنی رمان ایران و داستان‌نویسی ایران را به آن رشد و تعالی خواهد رساند. لذا، معتقدم که این کار و ترویج آن، باید دنبال شود.
این‌که شما گفتید «برای ترویجش خواننده پیدا کنیم»، کار بسیار آسانی است. از فرصتها می‌شود استفاده کرد. همین امروز، قبل از آمدن شما - یکی دو ساعت پیش - پنج، شش هزار بسیجی با من ملاقات داشتند. از این قبیل ملاقاتها زیاد است. اگر در این ملاقاتها یک یادآوری بشود؛ مثلاً اشاره‌ای بکنم و کتابها در اختیارشان قرار گیرد، می‌خرند. یعنی یک تیراژ پنج، شش هزار نسخه‌ای، تأمین می‌شود. یا در همین دیدارهایی که سران سپاه و ارتش برای بازدید مثلاً منطقه شیراز یا خراسان می‌روند، عده‌ی زیادی بسیجی هستند. شما در آن‌جا می‌توانید آن کتاب را به زبان آن گوینده بیاورید. مثلاً فرض بفرمایید الان نزدیک فصل فلان عملیات - مثلاً «کربلای یک» - است. چند عنوان از این کتابهای خیلی خوب درباره‌ی کربلای یک، در آن‌جا اسم آورده شود و کتاب توصیه شود. بعد هم کتاب آماده باشد و بفروشند. چندین هزار کتاب، فروش خواهد رفت. یعنی می‌توانید از این طریق، این کار را انجام دهید.
البته این کار، در شهرهای مختلف، کار بسیار لازمی است. من نگاه کردم، دیدم که بیشتر این کارها مال لشکر حضرت رسول صلوات‌الله علیه است. اصلاً از لشکرهای دیگری که در جنگ این همه نقش داشتند، خبری نیست! تهرانیها پا شدند رفتند در جبهه؛ در لشکر خودشان. بعد هم برگشتند و خاطراتشان را نوشتند. اما لشکر نجف، لشکر امام حسین علیه‌السّلام، لشکر نصر مشهد، لشکر امام رضا علیه‌السّلام، لشکر ثارالله، لشکر فجر و لشکرهای گوناگون دیگری هم هست که در همه‌شان، یک عالم حماسه است. به چه دلیل آنها نتوانند بنویسند!؟ آنها را پیدا کنید تا بیایند و بنویسند. اشکالی که این نوع کیفیت کار ایجاد می‌کند این است که همه‌ی مناظر، یکسان است. مثلاً من قضیه‌ای را در این «حنابندان» آقای قدمی - که انصافاً عجب کتاب خوبی هم هست - دیدم و بعد در یک کتاب دیگر هم عین همان داستان را از زبان دیگری خواندم! یعنی یک منظره، تکرار شده بود. حالا اگر بیگانه‌ای اینها را بخواند، خیال می‌کند از هم رونویسی کرده‌اند؛ در حالی که واقعیت قضیه، این نیست. البته جلدش جلد قشنگی نیست. این را هم عمداً می‌گویم، که به این نکته‌ها توجه کنید. پشت جلد، پشت جلد جالبی نیست و بنده را جذب نکرده بودکه بروم کتاب را بخوانم؛ اما چون ایشان کتاب را دادند، رفتم خواندم. دیدم واقعاً کتابی عالی است و چقدر خوب نوشته شده است!
حالا اگر لشکر دیگر و گردان دیگری باشد، حادثه‌ی دیگری، بیان خواهد شد. مثلاً فرض بفرمایید حوادث منطقه‌ی حاج عمران - که لشکر والفجر در آن‌جا بود - یا یکی دیگر از مناطق جنگی شمال غرب، که این لشکر در آن‌جا بود و سه روز بچه‌ها با تشنگی و گرسنگی در محاصره مانده بودند و یک حماسه درست کرده بودند. (من، بعداً فرمانده‌ی تیپ آنها را، در همان سالهای ۶۳ یا ۶۴ خواستمشان و ایشان را به من معرفی کردند. راستی که کار بسیار عظیمی کرده بودند!)
در بعضی از این کتابها، حوادث، بسیار هنرمندانه مطرح شده است. یعنی مثلاً حوادث یک ساعت را تشریح کرده‌اند. خصوصیات یک ساعت و احساساتی که در آن یک ساعت بوده، تشریح شده است. آن فضای احساسی و عاطفی و هر چه در آن فضا بوده، همه و همه جمع شده و این، بسیار با اهمیت و باعظمت است. این هم یک نکته بود، راجع به گسترش این گونه نوشته‌ها.
من بخشی از این کتابها را، همین چند ماه پیش اتفاقاً خواندم. مضمونهایش به هم نزدیک بود؛ اما برای من خیلی جالب و مفید می‌نمود. حقیقتاً استفاده کردم؛ یعنی بدون هیچ‌گونه مبالغه و اغراقی، از این کتابها استفاده‌ی معنوی کردم. اتفاقاً اوقاتی بود که قضایای الجزایر مطرح بود. انصافاً به آن جوش و شور مردم الجزایر پاسخ داده نشد؛ یعنی ظرفیت رهبرانشان به قدر حرکت مردم نبود. آن حرکت به آن عظمت، کسی مثل امام را می‌خواست که بتواند آن را هدایت کند و به سرمنزل مقصود برساند. متأسفانه، رهبرها کوچکتر از نهضت بودند. نهضت، عظیمتر از رهبران خودش بود. خودجوش هم بود؛ معلوم بود که خودجوش بوده است. اما دیدید به کجا رسید و اینها چه کردند! البته الجزایر با ایران فرق دارد. الجزایر تا فرانسه، یک ساعت راه است. همان جا، پای تلویزیون که می‌نشینند، تلویزیون فرانسه را، مستقیم می‌گیرند؛ تلویزیونهای اروپا را می‌گیرند. من در سال ۶۳ یا ۶۴ بود، به الجزایر رفتم. آن‌جا زنانی را دیدم که حجاب ایرانی داشتند؛ یعنی کاملاً پیدا بود که این حجاب، سوغات ایران بود. هیچ بروبرگرد نداشت! زنان جوانی در خیابانها راه می‌رفتند که حجاب ایرانی داشتند؛ اما در کنار این حجاب، فجیعترین شکل هیپی‌گری غربی هم در آن‌جا دیده می‌شد. مثلاً یک پسر جوان، از کمر به پایینش یک شلوار جین بود، از کمر به بالا هم لخت! نصف سبیلش را هم تراشیده و نصفش باقی مانده بود. جایی از صورتش را رنگ کرده و گل انداخته بود. یعنی همین چیزهای چرندی که نشان‌دهنده‌ی ابتذال زندگی غربی است. آن‌جا، این‌طوری است. ما این چیزها را، الحمدلله هیچ وقت در ایران نداشته‌ایم. در چنان فضایی، شما دیدید که چه حرکتی انجام گرفت! پیدا بود که جوش و خروش، خیلی قوی است. حالا در آن فضا که مردم احتیاج به یک راهنما دارند، فرض کنید یکی از همین کتابهای شما برود آن‌جا. مثلاً همین «فرمانده‌ی من» که واقعاً چقدر این کتاب عالی است و چقدر مرا متأثر و منقلب کرد! یا بعضی از این داستانهای کوتاه ... آن داستان «نجیب»، که یکی از آقایان نوشتند و یا کتابهایی که دیگر آقایان نوشتند: کتاب «زنده باد کمیل». خلاصه، همین کتابهایی که شرح حال جبهه است. این‌که شما تشریح می‌کنید «وقتی ما از این‌جا حرکت می‌کردیم، مردم چطور از ما بدرقه می‌کردند» نشان‌دهنده‌ی بدرقه‌ی مردم از قضیه‌ی جنگ است. نشان می‌دهد که مردم نسبت به جنگ، چگونه برخوردی داشتند. من می‌گویم اگر این کتاب به آن‌جا برود و مردم آن را بخوانند، یک عالم درس‌دهنده است، یک عالم روحیه‌دهنده است. اصلاً می‌فهمند که چه کار باید بکنند. می‌فهمند در کشور و جامعه‌شان چه مراکزی هست که باید به آن مراکز امید ببندند و پناه ببرند. یا مثلاً نقش مسجد و گروههای بسیجی، روشن می‌شود.

ما به نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، به عنوان یک مسؤولیت، یک ادای وظیفه و یک صحنه کارآمد برای خدمت نگاه کنیم. اگر شوقی هم به نماینده شدن‌هست، به این خاطر باشد. اگر تلاشی هم در راه معرفی خود و بیان مطالب در باب خود و تلاش برای رسیدن به این میدان هست، برای این مقصود باشد. مثل آن بسیجی سر از پا نشناخته که وقتی به پایگاه میآمد که او را اعزام کنند و آنها میگفتند «اعزامت نمیکنیم»، روبرمیگرداند و «و تفیض اعینه من‌الدّمع»؛ درست مثل همان چیزی که در صدر اسلام بود. با دل شکسته برمیگشت که چرا او را به جبهه نبردند. تلاش میکرد تا برود و در میدان مجاهدت کند.

جوانانِ حزب‌اللّهی کشور و نیروهای مؤمن و مخلص و همانهایی که صحنه‌های جنگ را اداره کردند و بسیجیهایی که در طول این سالهای متمادی بارهای سنگین را بر دوش گرفتند و خانواده‌های شهدا و امثال آنان، اینها هستند که در صفوف مقدّم باید قرار گیرند؛ و قرار هم میگیرند. در چنین شرایطی، هر کس باید ببیند کجا قرار گرفته‌است؟ چه مسؤولیتی بر دوش اوست؟ چه کار عمده‌ای بر عهده اوست؟ یک لحظه از این کار نباید غفلت کرد و نسبت به آن، سستی ورزید. این، وظیفه ماست.

من از همه ارگانهای جمهوری اسلامی، به خاطر پایبندیشان به معیارها و موازین خطّ امام، تشکّر میکنم. از قوّه قضائیّه، از قوّه مقنّنه، از مسؤولین و اعضای آنها؛ به خاطر این‌که همه دستگاههای کشور، یک معیار اساسی دارند و آن، اسلام ناب است و مجسّم کننده اسلام‌ناب، یعنی امام امّت، رضوان‌اللَّه علیه و خط و راه او. این، چیز با ارزشی است. ملت و دولت، همین‌طور فکر و همین گونه عمل میکنند. بنده انتظار دارم در آینده هم، ملت ما همین‌طور حرکت و مشی کند. پشت سر مسؤولین، کمک کار مسؤولین، دلسوز مسؤولین، و صمیمی و ناصح نسبت به مسؤولین باشد. از مسؤولین هم انتظار دارم همین راه را ادامه دهند. بخصوص طبقات محروم، پابرهنگان و مستضعفین جامعه، باید برای تمام تلاشها و فعّالیتها محور و معیار باشند. کسانی که به تعبیر امام، صاحبان این کشورند؛ کسانی که جنگ را، بسیج را، دفاع فداکارانه در مقابل تجاوز دشمن را، با جان خودشان تحمّل کردند. همه چیز باید برای آنها ودر جهت منافع آنها باشد.

امروز ملت ایران، اعم از مرد و زن و پیر و جوان، در هر جای کشور که زندگی کنند، میدانند ابرقدرتی خودکامه در عالم وجود دارد که باسلاح، سیاست، تبلیغات و زور، به ملتهای دیگر ظلم میکند. جایی با زور وارد میشود، جایی با سیاست وارد میشود - مثل نیکاراگوئه - جایی با ایجاد کودتای نظامی وارد میشود، جایی خانه رؤسای کشوررا بمباران میکند، جایی باتبلیغات وارد میشود و جایی باپول وارد میشود. این را همه میدانند. مسأله استکبار و ترجیح قدرت یک ابرقدرت مستکبر بر منافع ملتها را، چه کسی در کشور ما نمیداند؟ همه می دانند، شعارش رامیدهند و حرفش را میزنند. بسیجیهای روستایی ما که به جبهه میرفتند، در وصیتنامه‌هایشان این را مینوشتند. اینها جزو بیّنات جامعه ماست. شما خیال میکنید قبل از انقلاب دراین کشور، چند در صد مردم مسأله استکبار و استثمار و غلبه منافع ابرقدرتها بر منافع ملتها رادرک میکردند؟ فقط تعدادی از روشنفکران. هم‌اکنون در کشورهای اروپایی و درخودامریکا هم، کسانی که این مسائل را درک میکنند، به نسبت، از مردم ما کمترند. آنها نمیدانند در دنیاچه خبر است، ولی شما میدانید. این، رشد و درک سیاسیست.

مسأله‌ی مهمی که به نظرم میرسد عرض بکنم، مسأله‌ی پایگاههای اسلامی - یعنی مساجد و مجالس تبلیغ - است. ما با مساجد و مجالس تبلیغ چه کرده‌ایم و چه میخواهیم بکنیم؟ این سؤالی است که ما باید از خودمان بکنیم. در همه‌ی مراحلِ این تاریخ پُرافتخار، مساجد همیشه پایگاه دینداری و حرکت مردم در جهت دین بوده است. شما خودتان یادتان است که انقلاب از مساجد شروع شد؛ امروز هم در هنگامی که حرکت و بسیج مردم مطرح میشود - چه سیاسی و چه نظامی - باز مساجد کانونند؛ این برکت مساجد است؛ لیکن مساجد که فقط در و دیوار نیست. این سؤال واجبی است که ما باید از خودمان بکنیم، و اگر نکنیم، دیگران از ما سؤال میکنند که شما برای تحول بخشیدن و پیشرفت دادن به مساجد چه کارهایی میخواهید بکنید و چه برنامه‌هایی در پیش دارید.

من گاهی این خاطرات رزمندگان را میخوانم - که خوشبختانه این روزها به همت حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی دارد چاپ میشود - وقتی که آنها خاطرات خودشان را نقل میکنند، میبینیم که حضور یک روحانی و یک طلبه‌ی جوان در مقدم‌ترین خطوط، در خطرناکترین سنگرها و کمینگاهها، در دشوارترین مواقف، در لحظه‌های تعیین کننده و حساس، چه‌قدر بابرکت و پُرفایده و اثربخش بوده است؛ در حالی که وقتی آن طلبه حرکت میکرد، نه بودجه‌یی برایش در نظر گرفته بودند، نه او یادش بود که بودجه‌اش کجاست؛ نمیگفت برای ما چه بودجه‌یی در مجلس تصویب شده، یا از طرف دولت و خزانه چه بودجه‌یی تخصیص داده شده است. شما و امثال شما به آن‌جا رفتید و همین خدمات را انجام دادید و در دورانی که از جهاد و از اسلام هیچ خبری نبود، به این بنای عظیمی که نامش حماسه‌ی جهاد اسلامی است، کمک کردید؛ کاخی به عظمت تاریخ ساختید و سرچشمه‌یی جاری کردید که ان‌شاءاللَّه برکات آن تا ابدالدهر باقی خواهد ماند؛ یعنی شما هم در اجرای این سرچشمه سهیم بودید و چه‌قدر نیروهای مقدس و مؤمن و این جوانان بسیجی و بقیه‌ی نیروهای رزمنده و مسلح در این جهت کار کردند.

یک مسأله، مسأله‌ی ارزشها در حوزه است. طلاب باید ارزشهایی را به عنوان ارزشهای ثابت و زوال‌ناپذیر همواره به یاد داشته باشند؛ که از جمله‌ی آنها، ارزش علم و ارزش جهاد است. ارزش جهاد را دست کم نگیرید. طلبه‌ی جهادگر، طلبه‌ی تلاشگر، طلبه‌ی بسیجی، طلبه‌یی که آماده است تا در میدانهای خطر حضور پیدا کند، این طلبه است که اگر با ابزار علم مجهز شد، آن وقت دنیایی در مقابل او دیگر تاب نمیآورد. این کتابی را که درباره‌ی خاطرات بسیجیهای تیپ ۸۳ است و اخیراً چاپ شده، میخواندم؛ چه‌قدر لذتبخش و زیباست. طلبه‌ی امام صادق، در دفاع از حریم امام صادق - یعنی نظام جمهوری اسلامی؛ چون جنگ ما دفاع از حریم امام صادق و دفاع از حریم اسلام و قرآن بود - در میدانهای خطر بی‌محابا پیش میرود و حماسه‌هایی خلق میکند که گویی افسانه است؛ این‌قدر از ذهن مردمِ امروز دور است؛ اینها ارزشهای تمام‌نشدنی است؛ هیچ چیزی با اینها معادل نیست؛ نظام حوزه بایستی این ارزشها را رشد بدهد و پیش بیاورد. ارزش تدین و تعبد و ذکر، ارزش بسیار بزرگی است.

طلاب همواره در میدان تبلیغ، بسیجیهای نظام بوده‌اند. کمک به نظام، کمک به مسؤولان، کمک به دولت و کمک به این کسانی که با همه‌ی وجود دارند تلاش میکنند، جزو چیزهایی بوده که بحمداللَّه طلاب همیشه آن را انجام داده‌اند؛ الان هم باید انجام دهند.

عزیزان من، پدران شهدا، مادران شهدا، که دسته‌های گلِ پروریده‌ی در دامان خودتان را در راه خدا دادید و پرپر شدن آنها را تحمل کردید! جوانان عزیز جانباز، که در اول جوانی، سلامت خودتان را برای خدا و در راه خدا تقدیم کردید! همسران شهدا، فرزندان شهدا، که مصایب مشکل را تحمل کردید! من این حقیقت را به شما عرض کنم که اگر این معجزه اتفاق نیفتاده بود، اگر جوانان و نورچشمان شما این‌طور مجذوب حق به سمت مقتلِ خودشان نمیرفتند و فداکاری نمیکردند، امروز از اسلام در دنیا خبری نبود؛ که هدف استکبار هم این بود. اگر میبینید که امروز در دنیا پرچم اسلام بلند است؛ اگر میبینید که ملتهای مسلمان احساس شخصیت و هویت میکنند؛ اگر میبینید که نعره‌ی اللَّه‌اکبر بچه‌مسلمانها در سرتاسر کشورهای اسلامی، تختهای قدرت استکباری را به لرزه درآورده و اسلام عزیز است و در دنیا مطرح است؛ بدانید که این افتخار به‌وسیله‌ی فرزندان شما، به‌وسیله‌ی همین خونهای پاک، به وسیله‌ی همین گذشتها و ایثارها به‌دست آمد؛ بدون اینها نمیشد. این تحول عظیمی که اسلام انقلابی و لطف الهی در دلها به‌وجود آورد و این‌طور همه را مشتاق به سمت جبهه‌ها کشاند و فداکاریها را به بهترین وجه در مقابل چشم جهانیان قرار داد، اگر اینها نبود، قضیه این‌طور نمیشد. امروز مستکبران عالم از اسلام میترسند؛ چون جوانانِ شما را دیده‌اند؛ چون جبهه‌های شما را دیده‌اند؛ چون بسیج را دیده‌اند؛ دیده‌اند که این مردم چه‌طور مثل اقیانوسی خروشان به طوفان میآیند و از هیچ چیزی در راه خدا نمیهراسند؛ چون پدران و مادران را دیده‌اند؛ دیده‌اند که مادر با آن عاطفه‌ی رقیق و جوشان - که هیچ مادری نمیتواند تحمل کند که خاری به پای فرزندش برود - از جوان خودش در راه خدا آن‌چنان آسان میگذشت که همه را به حیرت در میآورد. یک شهید، دو شهید، سه شهید، چهار شهید؛ این پدران و مادران و همسران و کسان این عزیزان و جوانان ما آن‌چنان تحمل کردند که انسان از حیرت و تعجب، هرچه نگاه میکند، نظیری برای آن پیدا نمیکند. این صبرها بود که لطف خدا را متوجه این ملت کرد.

ما باید بیدار و هشیار باشیم؛ باید همواره خود را در جبهه‌ی کارزار حس کنیم. هرجا هستید - در مدرسه، در دانشگاه، در بازار، در حوزه‌ی علمیه، در مسؤولیتهای دولتی، در شهر، در روستا - باید احساس یک سرباز و یک بسیجی را داشته باشید. امروز به فضل پروردگار این احساس با امید بیشتری همراه است؛ زیرا ملت ایران تجربه کرد و دید که تلاش و کید دشمن نمیتواند مؤمنان را ناکام کند و اثری بگذارد. بحمداللَّه امروز جمهوری اسلامی از سالهای قبل بسیار قویتر، بسیار آبرومندتر و بسیار آماده‌تر برای حرکتهای بزرگی است که خدای متعال برای او مقدر کرده است؛ و همه‌ی اینها علی‌رغم میل دشمنان است؛ همه‌ی اینها بر اثر صبر و تلاش دوستان مخلص و ملت مقاوم و عظیم‌الشأن ایران و همین جوانان و همین پدران و مادران است؛ و این نیست مگر فضل الهی و تفضلات پروردگار.

شما مرزنشینان جمهوری اسلامی هستید و بحمداللَّه توانسته‌اید وظایف خودتان را انجام بدهید؛ بعد از این هم همه‌ی ملت ایران - از جمله شما مردم این منطقه - باید در راه حراست از این مرزها و از این سرزمین تلاش کنند. در مقابل دشمنانی که کشور ایران و اسلام را تهدید میکنند، همین شما جوانان شجاع، با قدرت اراده‌یی که دارید، با شور و شوقی که دارید، باید بایستید. استقلال کشور، به شماها بستگی دارد. دفاع از کشور، به عهده‌ی جوانان غیور و باهمتی مثل شماهاست.
  
جوانان باید اولاً مثل همیشه، در میدان جهاد، دلاورانه حاضر باشند و فنون جنگی را فرا بگیرند و جزو مجموعه‌ی بسیج باشند؛ ثانیاً در میدان سازندگی هم فعالیت کنند. جوانان روستاها و بخشها باید کار و تلاش کنند. بحمداللَّه زمین خوب، خاک خوب، استعداد حاصلخیزی خوب و امکانات فراوان وجود دارد؛ جوان باید تلاش و کار کند و دنیا را آباد نماید. مرد و زن، همه باید برای آباد کردن کشور تلاش کنند؛ اما جوانان سهم بیشتری دارند.

شما نیروهای مسلح و همه‌ی ملت ایران، در یک مرحله امتحان خوبی دادید؛ در مرحله‌ی دوم هم - یعنی مرحله‌ی بازسازی - هم باید همان نمایش قدرت در همه‌ی سطوح کشور و در هر جایی که انسان سربلند و شایسته‌یی از مردم ایران در آن حضور دارد، وجود داشته باشد. در دوران دفاع مقدس، همه‌ی ملت با یکدیگر تشریک مساعی کردند و پیشاپیش، نیروهای مسلح - ارتش و سپاه و اقیانوس پهناور بسیج مردمی - در میدانهای گوناگون آن‌چنان عظمتی آفریدند که چشم دنیا را به خود متوجه کردند. امروز مانند سالهای گذشته و بیشتر از آن، ما نشانه‌ی این التفات و اعجاب جهانی را مشاهده میکنیم.
 
در بخش دوم هم نیروهای مسلح باید در سازندگی شرکت کنند. اولاً در سازندگی درونی به شکل جهادی، به شکل بسیجی، به شکل انسانهای انقلابی، بدون انتظارِ فراهم آمدن همه‌ی جزییاتی که برای آدمهای معمولی لازم و مؤثر است، سر از پا نشناخته، عاشقانه، با جوشش ابتکار و استعداد، بدون این‌که گفته شود این را نداریم و آن را نداریم، حتّی با دست خالی شرکت کنند. سازندگی، آن‌جا که متکی به عشق و شوق و ابتکار و خلاقیت انسانها باشد، با همه‌ی فقدها و نداشتنها هم میسر است. ما بحمداللَّه دچار نداشتن هم نیستیم. ما میخواهیم بجوشیم. ما میخواهیم استعدادها بُروز کند. ثانیاً در بیرون نیروهای مسلح، ارتش و سپاه میتوانند سهم خود را در بازسازی عمومی کشور هم ایفا کنند؛ همچنان که امروز هر دو سازمان - و بخصوص سپاه - طرحهای بزرگی را از سازندگی عمومی کشور برعهده گرفته و شریک شده‌اند.

اگر کسی باانصاف باشد و بخواهد این پدیده‌ی عظیم عالم را تحلیل بکند، به این نتیجه میرسد که همه‌ی این برکات، از برکت خون همین جوانان و فرزندان شماست؛ از برکت همین رزمندگانی است که در مدت سالهای بعد از پیروزی انقلاب، در جبهه‌های مختلف حضور پیدا کردند؛ جان خود را مورد توجه قرار ندادند؛ هدفهای الهی را مورد توجه قرار دادند؛ بعضی به شهادت رسیدند، بعضی مجروح و جانباز شدند و در عین جوانی، از عافیت جسمانی محروم شدند؛ بعضی هم به اسارت دشمن درآمدند و سالها سختیهای زندان و شکنجه‌ی تسلط دشمن عنود را تحمل کردند؛ اینها بودند که آن عزت و آن عظمت را برای اسلام به ارمغان آوردند.
  
ای بسا پدر و مادری که جوان خود را درست نمیشناختند. من گاهی که با پدران یا مادران شهدای عزیز درباره‌ی شهیدشان گفتگو میکنم، آنها به من میگویند که فرزندشان تا زنده بود، عظمت روحی او را درست درک نمیکردند. جوان آنها، همان کودکی است که او را بزرگ کرده‌اند. پدران و مادران، درست نمیتوانند عظمت این مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه را درک کنند؛ بلکه ملت نمیتواند عظمت این ستارگان درخشان را بفهمد. بنده عرض میکنم که ما هنوز قادر نیستیم عظمت کار این شهدای عزیز را درست تشخیص بدهیم. آیا میدانید که این شهدای بزرگوار ما - همین جوانان فداکار ما، همین بسیجىِ مؤمنِ پُرشورِ عاشق‌وش ما، یا ارتشی و سپاهی ما - چه عظمتی در دنیا و در تاریخ آفریده‌اند؟
  
اسلام را در کنج انزوا قرار داده بودند. جهانخواران و غارتگران عالم، داشتند کاری میکردند که از اسلام نامی بر صفحه‌ی روزگار و در دلهای مردم باقی نماند؛ قصد داشتند اسلام را بکلی از بیخ و بن برکنند. این کار را آسان هم نکرده بودند؛ میلیاردها خرج کردند. نقشه‌کشها و متفکران مزدورشان، شبها و روزها و سالهای متمادی فکر کردند، آدمها کشتند، شهرها ویران کردند، حکومتها بردند و حکومتها به جای آنها آوردند، در همه‌ی جای کشورهای اسلامی علما را کشتند، مدارس را ویران کردند، نام دین را از صفحه‌ی در و دیوار شهرها شستند، تا شاید بتواند اسلام را از بین ببرند.

در اول انقلاب، استکبار با مطالعه‌ی دقیق به این نتیجه رسید که باید ملت ایران را به خاطر انقلابی که به اسلام عظمت میبخشد، مورد فشار شدیدی قرار بدهد، تا به خیال خود، هم آنها را از انقلاب پشیمان کند، و هم وضع ملت ایران برای کشورهای دیگر عبرتی بشود. جنگ که به راه افتاد، همه‌ی نیروهای قابل توجه دنیای کفر و استکبار، پشت سر رژیم جنگ‌افروز قرار گرفتند. تصمیم قطعی آنها این بود که جمهوری اسلامی را نابود کنند؛ اما اراده‌ی خدای متعال غیر از این بود. همیشه همین‌طور است که اراده‌ی خدا بر اراده‌ی شیاطین غالب میشود؛ اما شرط آن این است که مؤمنین در راه خواست خدایی فداکاری کنند.
  
اگر این فداکاریها نمیشد، و اگر نیروهای مسلح ما - چه ارتش، چه سپاه، چه نیروهای انتظامی، و چه بسیج عظیم مردمی - به میدان نمیآمدند و با شجاعت دفاع و فداکاری نمیکردند، خواسته‌ی دشمن عملی میشد. اراده‌ی خدا در قالب عمل همین فرزندان شما، همین جوانانی که شهید شدند، یا جوانانی که جانباز شدند، یا آنهایی که به اسارت افتادند، یا آنهایی که فداکاری کردند و بحمداللَّه سالم ماندند، تحقق بخشیده شد. عمل آنان بود که اراده‌ی الهی را مجسم کرد و تحقق بخشید.
 
پس، امروز نه فقط کشور ایران و نظام جمهوری اسلامی و عفت و شرف و ناموس ملت ایران مرهون فداکاری آن عزیزان است، بلکه امروز دنیای اسلام مرهون این فداکاریهاست. اگر امروز اسلام در دنیا آن حیثیتی را دارد که میتواند توده‌های مردم و جوانان روشنفکر را در کشورهای اسلامی به خود جذب کند، به برکت همین فداکاریهاست. اگر امروز مشاهده میشود که بحمداللَّه ایران و جمهوری اسلامی در دنیا سرافراز و محترم است، و کارهای سازندگی کشور بر روال است، و ملت ایران به سمت عزت و سعادت روزافزون حرکت میکند، این هم به برکت همین فداکاریهاست. پس، ملت ایران نباید هرگز این خاطره‌ی بزرگ را فراموش کند؛ و خانواده‌های شهدا هم که صاحبان انقلابند، باید خون شهدای عزیز را پاس بدارند و همان عزت نفس، همان فداکاری و همان ایمان در آنها تجلی پیدا کند.

نکته سوم، مسأله‌ی معنوی است. این قضیه واقعیت دارد که ما بدون اخلاص و اعتقاد و تعبد، هیچ چیز در این جنگ نمیداشتیم. یعنی اگر واقعاً ما میخواستیم ایمان و اخلاص را از آن تعداد جوانانی که فعالیت میکردند، بگیریم، اسمها و تیترها و درجه‌ها و امثال اینها هیچ کاری نمیکرد. یک تعداد جوانان سپاهی و بسیجی و بعضی از ارتشیها بودند که اینها واقعاً با اخلاص میجنگیدند؛ یعنی واقعاً دلشان میخواست، احساس وظیفه میکردند و میجنگیدند. اگر ما این احساس وظیفه و همان عنصر ایمان را از مجموعه‌ی عدد عظیم نیروهای مسلحمان - که مثلاً گاهی یک میلیون و چندصدهزار نفر نیروی مسلح در صحنه‌ی جنگ یا پشت جبهه داشتیم - بگیریم، هیچ چیز باقی نمی‌ماند و هیچ کار نمیتوانستند بکنند؛ این را باید نگه داریم.
 
طلبه‌هایی که با شما مربوطند، باید علاوه بر درس نظامی، واقعاً از شما درس تعبد، ذکر، یاد، خشوع، تقوا و ورع از محارم را بگیرند؛ و این نمیشود، مگر آن‌که خود شماها که در رأس کارها هستید، تا حدودی - نمیتوانم بگویم به طور کامل؛ چون از من این حرف ساخته نیست و خود بنده ناقص هستم - این جهات را رعایت کنید، تا خدای متعال کمکتان بکند. این تیپ شما و عناصر ستادی و صفیش، باید این‌طور شناخته شوند که اهل نافله، اهل توجه، اهل ذکر، اهل عبادت و تقوا و تدین هستند.

بسیج، یکی از برکات پروردگار عالم بر کشور و بر انقلاب و بر امام بزرگوار ما بود. اگر نیروهای مسلح در هر کشور به آمادگی کامل برسند، ولی از نیروهای داوطلب مردمی پشتیبانی نداشته باشند، یقیناً توانایی آنان کامل نخواهد بود. و در کشور و در انقلاب ما، اگر نیروهای بسیجی - این داوطلبان مخلص و مؤمن به هدفهای انقلاب - در گذشته پشتیبان میدانهای نبرد نمیبودند و برای همیشه نباشند - معاذاللَّه - یقیناً کار دفاع از انقلاب لنگ خواهد ماند. اساس، نیروی مردم، یعنی همین بسیج است. به همین خاطر است که شما جوانان عزیز - چه طلبه، چه دانشجو، چه اقشار دیگر - که جزو این مجموعه‌ی عظیم جهاد فی‌سبیل‌اللَّه قرار گرفته‌اید، باید به این نکته توجه کنید که محور اصلی، دفاع مسلح از انقلاب است و باید هرچه بیشتر تقویت بشود.
 نسبت به بسیج، یک کار برعهده‌ی مسؤولان است، یک کار هم برعهده‌ی خود نیروهای مؤمن و فداکار بسیج. ما حالا به این دومی کار داریم و اشاره خواهیم کرد. کسانی که این موهبت را به دست آورده‌اند که توانسته‌اند داوطلبانه برای رضای خدا در صفوف جهاد فی‌سبیل‌اللَّه، آن هم صفوف مقدم قرار بگیرند و خطشکنی کنند و سختیها را متحمل بشوند و انواع و اقسام کارهایی را که بسیجیان کرده‌اند و همه میدانند، انجام بدهند، باید نیتشان را با خدا خالص کنند و در رشد معنویت و اخلاق و تقوا و عمل صالح در وجود خودشان خیلی تلاش کنند.
 برادران و خواهران! بدانید که ما هرگز از طمع شیطان دور نیستیم. شیطان در همه حال به ما طمع میورزد. شیطان حتّی به پیامبران طمع ورزید؛ چه برسد به امثال ما ! آن چیزی که بندگان مخلص را از دیگران متمایز میکند، این است که دایماً بینی شیطان را به خاک میمالند و طمع او را ناکام میگذارند. این با چه چیزی ممکن است؟ با تقوا. تقوا هم چیز معضلی نیست که انسان نتواند بفهمد.
 معنای تقوا این است که هر آنچه را خدای متعال بر انسان تکلیف کرده است، انجام بدهد؛ واجبات را بجا بیاورد و محرّمات را ترک کند. این، اولین مرتبه‌ی تقواست. محرّمات الهی را باید شناخت و دور و بر آن نچرخید و نگشت. شیطان وسوسه‌گر است. وقتی که روحیه‌ی تقوا و دل‌سپردن به خدا و معامله‌ی با خدا و یاد خدا و توجه و ذکر و دعا و توکل، در دل این جوان بسیجی مؤمن - چه دانشجو، چه طلبه، چه قشرهای دیگر، چه شهری، چه روستایی - جا گرفت و رشد کرد، آن‌وقت همان صف مستحکم مرصوصی است که هیچ قدرتی توانایی تکان دادن آن را ندارد. این، ضامن پیشرفت هدفهای اسلام و انقلاب است؛ قدر این را باید دانست.
 شما جوانان که بسیجی و عزیز هستید و مورد علاقه‌ی امام بودید و ان‌شاءاللَّه مورد توجه وجود مقدس ولىّ‌عصر(ارواحنافداه) و مشمول دعوات زاکیه‌ی آن بزرگوار باشید، بزرگترین نکته‌ی کار شما همین حفظ تقواست؛ آماده بودن برای فداکاری در راه خدا و برای حضور در آن‌جایی که خدای متعال اراده کرده است.
 دشمنان انواع و اقسامی دارند: دشمن خارجی و دشمن داخلی. گاهی در درون هم دشمن هست. دشمن داخلی - آن چهره‌ی نفاق‌آلوده - را هم باید شناخت. در مقابله‌ی با این دشمنان گوناگون، امید به شماهاست. شما هستید که باید مثل بنیان مستحکمی، در مقابل این دشمنان بایستید.
 سازماندهی بسیج و حضور مرتب و منظم شما هم در مراکزی که باید باشید، بسیار مهم است. باید به صورتی باشد که هر یک از افراد بسیجی بداند که متعلق به کدام یگان است و کجا باید باشد؛ آن وقتی که مورد احتیاج اسلام و نظام اسلامی شد، بتواند خودش را آماده کند.

درست است که حصن حصین دفاع از ملت هم همین نیروهای مسلح ما هستند، و درست است که معنای صحیح وطن‌دوستی و میهن‌دوستی، همان چیزی است که یک ارتش درستکار و صادق‌القول انجام میدهد - یعنی دفاع از میهن با جان، نه فقط در مقام ادعا و با نام - اما هیچکدام از اینها موجب نمیشود و موجب نشده است که تاکنون ارتش ما به هدفهای والای انسانی و الهی نیندیشد.
 شما در گزارش عملکرد دانشگاه افسری هم از فلسطین اشغال‌شده سخن میگویید. در دل یکایک شما جوانان مؤمن و پاکیزه، بغض دشمنان اسلام و عشق به ارزشهای اسلامی و میهن بزرگ اسلامی و برادران اسلامی و آرزوهای اسلامی موج میزند. ما مسلمانیم و ایرانی. مسلمانی ما نه تنها با ایرانی بودن ما در تضاد نیست، بلکه مکمل یکدیگر و منطبق بر هم است. امروز قبةالاسلام و پایگاه افکار بلند الهی و ارزشهای اسلامی، همین میهن خونین و قهرمانی است که سالهای متمادی جوانان نیروهای مسلح و یکایک آحاد این مردم در سلک بسیج پُرافتخار مردمی، از آن دفاع کردند. این دو خصوصیت مخصوص شماست.

بعد از هشت سال جنگ، لازم نیست ما قسم و آیه بخوریم که در جنگ پیروز شده‌ایم. پیروزی در جنگ مگر چیست؟ اگر دشمنی با آن حجم قدرت و با آن عظمت مادّی به یک ملت حمله کند، هشت سال هم علیه او مبارزه کند، اما بعد از هشت سال همه چیز مثل روز اول باشد؛ نه یک قدم از سرزمین این ملت دست دیگری باشد، نه این ملت کوچکترین تحمیلی را از دشمن قبول کرده باشد، آیا این پیروزی این ملت نیست؟ ملت ما با جوانانش، با رزمندگانش، با ارتش و سپاه و بسیج مردمیش، با عشایر دلاورش، با مردم کوچه و بازارش، با خانواده‌های ایثارگرش، با زنان و مردان آگاه و هوشیارش، با شجاعت و ایمان و توکل بی‌نظیر رهبر عظیم‌الشأنش، توانست در مقابل امریکا و اروپا و شوروىِ آن روز و امپراتوری شرق و غرب بایستد و بعد از هشت سال همه‌ی آنها را وادار بکند که به پیروزی ملت ایران و به شکست خودشان اعتراف کنند.

ملت ما بحمداللَّه با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از این پیروزی درخشان، خود را از این حالت تحقیرآمیز نجات داد. بعد هم ماجرای جنگ تحمیلی اتفاق افتاد و این ملت بزرگ ثابت کرد که میتواند از خودش دفاع کند؛ این درسی برای ملتهای دیگر شد. ما در مقابل بزرگترین قدرتهای ترکیب‌شده‌ی عالم قرار گرفتیم؛ یعنی در طول هشت سال، همه با کمک به دشمنمان، در مقابل ما صف‌آرایی کردند؛ اما بعد از این هشت سال، نتوانستند یکصدم از مقاصد خودشان را به دست بیاورند و سرافکنده به جای اول برگشتند. آیا این برای یک ملت عزت نیست؟
 
آنچه که من میخواهم تأکید کنم، این است که ملت ما نباید هرگز فراهم‌آورندگان این عزت را فراموش کند. آنها چه کسانی هستند؟ رزمندگان، نیروهای مسلح، آحاد بسیج عظیم و بیپایان مردمی، جوانان مؤمن این مملکت و خانواده‌های صبور و غیور این ملت. اینها بودند که این حماسه‌ی بزرگ را آفریدند. این کشور همیشه به رزمندگان دوران هشت‌ساله، بخصوص به خانواده‌های شهدا و جانبازان و آزادگان و مفقودان و اسرا و خانواده‌هایشان مدیون است؛ ما به اینها مدیون هستیم.

الان سپاه در ریعان شباب و در اوج جوانی و قدرت و نشاط است. هرچه میتوانید، باید بنیه‌ی سپاه را تقویت کنید. شما برادران فرمانده و هرکدام که مسؤولیتتان بالاتر است، در این زمینه بیشتر موظف و مسؤولید.
 
البته تقویت بنیه‌ی سپاه، به آموزش و تجهیزات و سازماندهی و انضباط و همین چیزهایی است که ما همیشه سفارش میکنیم؛ اما بالاتر از همه‌ی اینها، به معنویت است. معنویت، راز و نیاز با خدا، ارتباط دلها با خدای متعال، هدف را خدا قرار دادن، فریب ظواهر را نخوردن، دلبستگی به زر و زیور دنیا و زخارف دنیا پیدا نکردن، اینهاست که یک مجموعه‌ی مؤمن و یک فئه‌ی مؤمنه را به وجود میآورد؛ آن وقت، «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن اللَّه». کم هم که باشید، با داشتن آن جنبه‌ی معنوی، زیادها را در مقابل خودتان مجبور به هزیمت میکنید. همین معنویت بود که بسیج را در میدانهای نبرد، آن‌طور بیتاب و عاشق میکرد؛ به شوق جبهه، این جوانان را میکشاند؛ و وقتی به جبهه میآمدند، از جبهه دل نمیکندند.

سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در سایه‌ی‌ روحیه‌ی‌ انقلابی‌ و معنویتی‌ که‌ ازسرچشمه‌ی‌ جوشان‌ دل‌ منور و روح‌ مصفای‌ آن‌ امام‌ عارفان‌ و قدوه‌ی‌ صالحان ‌پیوسته‌ می‌جوشید و بیش‌ از همه‌ جوانان‌ رزمنده‌ و خالص‌ سپاه‌ و بسیج‌ را سیراب‌ می‌کرد، توانست‌ نقش‌ تعیین‌کننده‌یی‌ را در دفع‌ حمله‌ی‌ ایادی‌ استکبار به‌جمهوری‌ اسلامی‌ ایفا کند و در کنار ارتش‌ و با بکارگیری‌ بسیج‌ مردمی‌، درس‌تلخی‌ به‌ دشمنان‌ اسلام‌ بدهد و حفظ و استمرار نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را تضمین ‌کند. این‌ حجتی‌ بر ملت‌ ما و خود نیروهای‌ مسلح‌ و همه‌ی‌ دست‌اندرکاران‌ کشور نیز بود که‌ نقش‌ توکل‌ به‌ خدا و اتکاء به‌ روحیه‌ی‌ انقلابی‌ و شجاعت‌ در میدان‌ عمل‌ را به‌ آنان‌ نشان‌ داد و وسوسه‌ی‌ گرایش‌ به‌ بیگانگان‌ و استمداد ازنااهلان‌ را از دل‌ آنان‌ زایل‌ ساخت‌ و بحمدالله‌ جمهوری‌ اسلامی‌ با تکیه‌ برعناصر خودی‌ و بالیده‌ در دامان‌ انقلاب‌ و به حول‌ و قوه‌ی‌ الهی‌ در عرصه‌های ‌مختلف‌ به‌ پیروزیهای‌ بزرگی‌ دست‌ یافته‌ است‌.
بسیج‌ مردمی‌، پشتوانه‌ی‌ عظیم‌ و بابرکتی ‌است‌ که‌ ارزش‌ بی‌بدیل‌ خود را در میدانهای‌ گوناگون‌ به‌ اثبات‌ رسانده‌ است‌.به‌ این‌ ذخیره‌ی‌ الهی‌ باید به‌ چشم‌ تکریم‌ بنگرید و آن‌ را در عرصه‌ی‌سازماندهی‌ و آموزش‌ و انضباط، روز به ‌روز به‌ پیش‌ برید.

یکی دیگر از توطئه‌های دشمن، توطئه‌ی فسادانگیزی است؛ نفوذ در نسل جوان، ایجاد فساد در میان سربازان واقعی اسلام، جوانان را به مسایل فسادبرانگیز سرگرم و مشغول کردن. جوانان بدانند که این توطئه است، و من به شما عرض میکنم که امروز دست توطئه‌گری با هدایت بیگانه در سطح کشور وجود دارد، تا بذر فساد و لغو در میان جوانان بیفشاند؛ برای این‌که جوانان را سرگرم و مشغول کند. ملتی که جوانانش سرگرم فسق و فجور باشند، راه به جایی نخواهد برد. میخواهند آن جوان بسیجی مؤمن و مخلص و پارسا را که برای جهاد فی‌سبیل‌اللَّه به میدان جنگ میرفت و پشت سرش را نگاه نمیکرد و زندگی راحت و لذات و همه را پشت‌گوش میانداخت، اسیر و پابند کنند؛ هم مسؤولان و هم جوانان متوجه باشند. البته مسؤولان توجه کرده‌اند و امیدواریم که بتوانند این ریشه‌ی فساد را از بیخ و بن بکَنند و دست توطئه‌گر را از عرض و آبروی این ملت قطع کنند.

منطق نظامی، منطق نظم است. حیطه‌بندی نظامی، اساساً با نظم انجام میگیرد و بدون نظم، نظام و سازمان نظامی وجود ندارد. آن چیزی که حد فاصل بین یک سازمان نظامی و خارج از آن و غیر آن است، همین نظم دقیقی است که باید رعایت بشود. این نظم، با درجه وارد نمیشود؛ بلکه مطمئناً بایستی مقدمات آن، پیش از درجه تأمین بشود و شده است؛ منتها این درجه هم، تأکید کننده‌ی آن است. چه در ارتش، چه در سپاه و چه در آینده که نیروهای موظف بسیجی درجه خواهند گرفت، همه‌ی اینها بایستی آن نظم عالی و ناب اسلامی را به آن کسانی که با این لباس، مفتخر و سرافراز هستند، ببخشند و این را در مجموعه‌ی تحت فرمان خودشان، اعمال و اجرا کنند. این، یک مسؤولیت است.

در کنار نیروی زمینی و در میان بخشهای دیگر سپاه - که هر کدام اهمیت خاص خودشان را دارند - بخش بسیج و نیروی مقاومت، حایز کمال اهمیت است. ما امیدواریم که ان‌شاءاللَّه برادران نیرو - آقای ایزدی و سایر برادران - با اخلاص و تلاش و مجاهدتی که دارند و با راهنماییها و کمکهایی که فرماندهی و ستاد فرماندهی سپاه میکنند، بتوانند این وظایف را به شکل دقیقی، با واقعیتهای نیروی زمینی منطبق کنند و سازماندهیها را به همان شکلی که مقرر است، هرچه زودتر به سامان برسانند و این اطمینان کافی را برای مسؤولان و منتظران و متوقعان از سپاه به وجود بیاورند که نیروی زمینی، مثل همیشه آماده‌ی فداکاری و جانفشانی وانجام وظایف بزرگ خودش است.

بارها تکرار شده است که لازمه‌ی مسلمانی، هوشیاری و آمادگی است. مسلمان آن نیست که بنشیند تا خطر او را غافلگیر کند و سراسیمه دنبال علاج‌جویی باشد؛ بلکه مسلمان آن است که به حکم قرآن - که فرموده است: «و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباطالخیل» - خود را از پیش در حد اعلای توان آماده میکند. ما بخصوص به خاطر تهدیدهایی که نظام جمهوری اسلامی و کشور عزیزمان همواره پیرامون خود داشته است و امروز هم دارد، باید این حکم «اعدّوا» را به معنای دقیق کلمه بفهمیم و عمل کنیم. از لحاظ نظامی، در درجه‌ی اول، ارتش و سپاه و سپس آحاد مردم باید آمادگی داشته باشند. چون وظیفه‌ی ارتش و سپاه از لحاظ سازمانی این است، لذا میگوییم در درجه‌ی اول قرار دارند؛ اما دفاع و پشتیبانی و کمک به ارتش و سپاه، وظیفه‌ی همه است. بسیج، یعنی مجموعه‌ی آحاد ملت؛ آنهایی که میتوانند دفاع کنند.

اجتماع پُرشور بسیجیان و مدافعان عاشق و صادق انقلاب و ارزشهای اسلامی، حامل صفای جهاد و عطر شهادت است. جبهه‌های جنگ و دفاع مقدس، در طول سالهای متمادی، از خون عزیزان بسیجی رنگین شد و ناصیه‌ی انقلاب را درخشان کرد. هفته‌ی بسیج، در حقیقت فرصت و بهانه‌یی برای زنده نگهداشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پُرشور و مدافعان عاشق صادق است. به یکایک بسیجیان در سرتاسر کشور، از زن و مرد و پیر و جوان، ارادت و اخلاص صادقانه‌ی خودم را عرض میکنم و همان‌طور که امام و پیشوای راحل عظیم‌الشأن ما فرمودند، من هم آرزو میکنم و از خدا میخواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج، یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه‌ی بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.

ملت ما، هر گونه دخالت و هر گونه انگشت موذی دشمن را قطع خواهد کرد و با مشت گره کرده، با او روبه‌رو خواهد شد. من از همین‌جا، به دشمنان خبیثمان که علاوه بر خباثت، بیهوش و نادان هم هستند و انقلاب و ملت ما را نشناخته‌اند و سیزده، چهارده سال است که درباره‌ی این ملت و این کشور، غلط تحلیل میکنند و غلط میفهمند و به همین جهت هم مرتب شکست میخورند، میگویم که بدانید شما در شناخت ملت ایران، اشتباه کرده‌اید. این ملت، پایبند به اسلام است. این ملت، خادمان و خدمتگزاران اسلام را دوست میدارد. این ملت، سعادت خودش را هم در اسلام جستجو میکند. این ملت، با پایبندی و ایمان به اسلام، ان‌شاءاللَّه خواهد توانست تمام گرههایی را که شما بر زندگی او تحمیل کرده‌اید، باز کند. این ملت، تسلیم‌بشو نیست.
بسیج، در سرتاسر کشور هوشیار باشد. همه‌ی نیروهای مسلح - ارتش، سپاه و نیروهای انتظامی - باید هوشیار باشند. همه باید هوشیار باشند؛ اما بسیج، احتیاج به هوشیاری مضاعف دارد. آحاد بسیج در هرجا هستند - در شهر، در ده، در عشایر، در دانشگاه، در حوزه‌ی علمیه، در دبیرستان، در بازار، در اداره، در کارخانه - باید هوشیار باشند. دشمن، برای ضربه زدن به انقلاب و اسلام، از یک راه نمی‌آید؛ از راههای مختلف می‌آید. باید چشمتان را باز کنید، متوجه باشید و دشمن را بشناسید. امام بزرگوار، این خطوط را برای ما درست مشخص کردند.
هر چیزی که دیدید دشمن روی آن حساسیت نشان میدهد، شما هم روی آن حساس بشوید و بفهمید که دشمن از این‌جا میخواهد رخنه کند. وقتی که میبینید دشمنان خبیث، نسبت به ملت و انقلاب و پایبندی مردم به انقلاب تبلیغات میکنند، بدانید که دشمن از پایبندی مردم به انقلاب و از حضور آنها در صحنه‌های انقلاب میترسد. حضور شما در صحنه‌های انقلاب و هوشیاری و آمادگیتان، دشمن را مأیوس خواهد کرد.

یکی از افتخارات انقلاب اسلامی و بخصوص از افتخارات بزرگ امام راحل عظیم‌الشأن ما (رضوان‌اللَّه‌علیه)، تشکیل ارتش بیست میلیونی بود. این ارتش، جای خودش را در افکار عمومی مردم دنیا باز کرده است. تقریباً در طول دوازده سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، نیروی عظیم بسیج توانسته در میدانهای پُرخطر، وظیفه‌های سنگینی را برعهده بگیرد و کارهایی را که گاهی از هیچ عنصر دیگری ساخته نبود و برنمیآمد، انجام بدهد.
البته مسؤولان عزیز ما در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج، زحمات زیادی در این چند سال کشیده‌اند و از سال گذشته هم که رسماً نیروی مقاومت تشکیل شد - و بحمداللَّه شرح وظایف آن هم تصویب شده است و امروز به مسؤولان محترم داده خواهد شد - فصل نویی در زندگی بسیج و حیات پُرافتخار این نیرو به وجود آمد.
برادران و خواهران! مسأله‌ی بسیج، یک مسأله‌ی اساسی و اصولی انقلاب است. اگر شما ملاحظه میکنید که امام بزرگوار ما این‌قدر روی بسیج تکیه میکردند، ناشی از همان فکر اصولی حاکم بر انقلاب اسلامی است. بر اساس آن فکر، اگر بگوییم قوام انقلاب به بسیج است، حرف گزافی نگفته‌ایم. من این جمله را اندکی توضیح میدهم، تا معلوم بشود که مسأله، مسأله‌ی شعار و احساسات نیست؛ بلکه یک واقعیت است و همه باید بر اساس این واقعیت، حرکت و برنامه‌ریزی و پشتیبانی و اقدام کنند.
انقلاب اسلامی، یک انقلاب مردمی است. اساساً هنر ایمان اسلامی در همین است که دلهای مردم را آن‌چنان مجذوب میکند و نیروهای آنان را آن‌چنان در خدمت هدفهای عالی و والا به کار می‌اندازد که خود این، انقلاب و حرکت اسلامی را بیمه میکند و نصرت الهی را به دنبال میآورد. صدر اسلام هم عیناً همین‌گونه بود. در صدر اسلام، حضور آحاد مردم و ایمان مخلصانه‌ی آنها، موجب نصرت شد. این، صریح قرآن است. آیه‌ی قرآن میفرماید: «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین». یعنی خدای متعال، با نصرت خود و به وسیله‌ی مؤمنین، پیامبر را تأیید کرد.
انقلاب ما، این برتری قاطع را بر همه‌ی حرکات و نهضتها و انقلابها داشت که متکی به آحاد مردم بود، و همیشه هم متکی خواهد بود. علت این‌که استکبار جهانی نتوانسته است - و به فضل الهی هیچ‌وقت نخواهد توانست - این انقلاب را شکست بدهد، همین است.
دشمن، با توده‌ی مردم و انسانهای مؤمن و مخلص، چه‌کار میتواند بکند؟ مگر ابزارهای دشمن چیست؟ ابزار دشمن، عبارت از تجهیزات است. تجهیزات، در مقابل نیروی ایمان و شور و عشق و اراده‌ی مردم، کارایی ندارد. تجهیزات، کسانی را میترساند که بخواهند فقط با اتکا به تجهیزات خودشان بجنگند و مبارزه کنند. این‌گونه آدمها، اگر در مقابل خودشان تجهیزاتی را ببینند که از تجهیزات خودشان مدرنتر و بالاتر است، ممکن است احساس رعب کنند؛ اما در مقابل مردم باایمان و بااخلاص، از تجهیزات مدرن دشمن کاری ساخته نیست. مدرنترین تجهیزات، در مقابل یک نیروی مقاومِ ایستاده‌ی شهادت‌طلب، از کار باز میماند.
مگر هیچ دشمنی میتواند میلیونها انسان از آحاد یک ملت را عقب بنشاند؟ همین توده‌ی مردم حزب‌اللَّه بودند که در خیابانهای سرتاسر این کشور، در مقابل تجهیزات مدرنِ از دشمن‌گرفته‌ی رژیم پادشاهی ایستادند. چرا آن تجهیزات نتوانست بر آنان فایق بیاید؟ در حالی که آن تجهیزات میتوانست طرف خودش را بکشد. اگر کسی از مرگ ترسید، از آن تجهیزات میترسد؛ اما اگر کسی مرگ را شهادت دانست، از تجهیزاتی که مرگبار باشد، نخواهد ترسید. در تمام مبارزات تحمیل‌شده‌ی از سوی دشمنان، این مطلب صادق است.
ابزارهای دیگر دشمن چیست؟ تبلیغات. تبلیغات دشمن، روی انسانهای مؤمن اثری نمیگذارد. الان شما پیچ رادیو را که باز کنید و هر کدام از رادیوهای دشمن - رادیو اسرائیل، رادیو امریکا، رادیوی کشورهای اروپایی و رادیوی گروهکها - که دهان باز کنند، یک مشت تبلیغات سوء و تهمت علیه اسلام و مسلمین و نظام جمهوری اسلامی را بر زبان جاری میکنند. کسی اینها را باور میکند که دلش با ایمان و آگاهی ناشی از ایمان، روشن نباشد. این امواج، روی مردم مؤمن اثری ندارد. همین تبلیغاتی که امروز در سرتاسر دنیا از طرف صهیونیستها و امثال آنها، علیه اسلام و انقلاب اسلامی میشود، مگر چه‌قدر در فکر و روحیه‌ی مردم مؤمن دنیا، یا توده‌ی مؤمن حزب‌اللَّه در کشور خود ما، اثر گذاشته و یا میخواهد اثر بگذارد؟
یکی از شگردهای دشمن، تبلیغات است. تبلیغ کنند که جمهوری اسلامی نتوانست. تبلیغ کنند که اسلام کافی نیست. تبلیغ کنند که مردم ایران ترسیدند و عقب‌نشینی کردند. تبلیغ کنند که ملت ایران، از انقلاب و از اسلام فاصله گرفته‌اند. تبلیغ کنند که دولت ضعیف است و نمیتواند کار کند. سعی کنند که احساسات قشری و صنفی را در افراد زنده کنند، تا چوب لای چرخ دولت و مسؤولان و کارگزاران کشور بگذارند. دشمن فقط این کارها را میتواند بکند؛ کار دیگری از دست دشمن ساخته نیست.
این کارها، بر روی ذهن و دل آدمهای مؤمن و انسانهای حزب‌اللَّه چه اثری دارد؟ ملتی که شور و شوقش نسبت به اسلام، روزبه‌روز رو به افزایش است، ملتی که هدفهای پلید و خباثت‌آمیز استکبار را میفهمد، تبلیغات دشمن در او اثری ندارد. پس، حربه‌ی نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی استکبار جهانی، حربه‌ی امریکا و صهیونیستها و دشمنان، بر روی توده‌ی مؤمن ملت، هیچ‌گونه کارگر نیست و کارایی ندارد.
بنابراین، اگر یک انقلاب از طرف مردم مؤمن حمایت شد، بیمه است. این مطلبی است که همه آن را میفهمند. اگر بخواهیم انقلاب و کشور بیمه باشد، جمهوری اسلامی آسیب‌ناپذیر باشد، باید این شور و شوق، این حرکت عمومی مردم و این بسیج عظیم نیروهای ملت را روزبه‌روز تقویت کنیم.
بسیج، در جبهه‌های جنگ، در داخل شهرها و در پایگاههای مقاومت، نشان داد که بهترین مدافع انقلاب و اسلام است. حتّی دشمنان ما هم به این نکته اعتراف کرده‌اند. آن وقتی که خیل بسیجیان، با ایمان و شور و شوق خود، به سمت هدفی در میدان جنگ سرازیر میشدند، هیچ نیرویی نمیتوانست جلوی آنها را بگیرد. حتّی دشمنان ما هم این را در جنگ دیدند؛ چه آن کسانیکه جنگ را بر ما تحمیل کرده بودند، و چه آن کسانیکه به وسیله‌ی ماهواره‌هایشان، صحنه‌های جنگ را ذره‌به‌ذره میدیدند و به دشمنان ما گزارش میکردند. در دنیا همه دیدند که نیروی سرشار از شور و شوق و عشق به اسلام، چگونه در میدان جنگ میجنگد. در داخل شهرها هم از روز اول انقلاب، این پایگاههای مقاومت، سنگر دفاع از انقلاب و اسلام شد و تا امروز هم همین‌طور است.
شما خیال نکنید که دشمن فقط از جبهه‌ی جنگ حمله میکند. دشمن وقتی در مقابل نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و دید که نمیتواند از جبهه، بر این انقلاب و بر این ملت پیروز بشود، سعی میکند که در داخل ملت رخنه کند و از درون، کار را مشکل نماید.
در این‌جا، یکی از عوامل دفاع جانانه‌ی از انقلاب و اسلام کیست؟ بسیج؛ یعنی همین پایگاههای مقاومت و همین نیروهای جوان و پُرشور؛ همین جوانانی که در طول تاریخ ما از اول اسلام تا امروز، نظیرشان را به این زیادی در هیچ دوره‌یی نداشته‌ایم؛ همین جوانانی که در عین جوانی و شور جوانی، به جای این‌که مثل جوانان بیدرد و جوانان معمول همه‌ی مناطق عالم، دنبال عیش و عشرت و عیاشی باشند، دنبال احساس تکلیف و خدمت به خلق و تلاش و کار برای آرمانها و هدفها و دفاع از اسلامند؛ همین جوانانی که با قرآن مأنوسند؛ همین جوانانی که نماز و عبادتشان، پدران و مادران پیر را به شگفتی و تعجب وادار میکند. خانه‌ی هر شهید که پا گذاشتیم، اغلب پدران و مادران آنها گفتند که ما دین را از این جوانمان یاد میگرفتیم!
بله، هنر انقلاب این است، و هنر امام این بود. آن بزرگوار، در جامعه‌یی که دشمن پنجاه، شصت سال به‌طور مستقیم و غیرمستقیم روی آن کار کرده بود، تا آن را به لجنزار فساد بکشاند، کار کرد و جوانانش را مثل گُل، پاک و پاکیزه تربیت کرد. خود آن بزرگوار فرمود: این، فتح‌الفتوح است. بله، فتح‌الفتوح امام، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم، صادق ،بیاعتنای به شهوات و دلهایشان متوجه به سمت خدا بود. در طول تاریخ، در این مملکت و یا در سایر ممالک اسلامی، ما چه موقع این‌قدر جوان خوب و صالح، مثل دوران انقلاب داشتیم؟
مگر دشمن اینها را نمیبیند؟ دشمن میخواهد اینها را از دست انقلاب بگیرد. دشمن برای شایع‌کردن فساد در بین جوانان این کشور، برنامه‌ریزی میکند. چه کسی باید در مقابل این اشاعه‌ی فساد بایستد؟ چه کسی باید در مقابل خرابکاریها بایستد؟ چه کسی باید در مقابل توطئه‌هایی که دشمن به وسیله‌ی عوامل خود در داخل کشور انجام میدهد و ممکن است یک عده آدم ساده‌لوح را هم به دنبال خود بکشاند، بایستد؟ بسیج؛ همین نیروی عظیم.
بسیج، عبارت از چند هزار آدم در هر شهر نیست؛ بسیج، یعنی کل نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی کشور ما. این که امام گفتند «بسیج بیست میلیونی»، یعنی این. حالا دشمنان بنشینند تحلیل کنند که بله، ایران بالاخره هم بیش از یک میلیون نتوانست! کل نیروهای مؤمن و حزب‌اللهی کشور ما بسیج محسوب میشوند، تا چشم دشمنان کور بشود!
همه‌ی جوانان، پیران، زنان و مردان این کشور، برای دفاع از شرف و استقلال و اسلام و نظام جمهوری اسلامی آماده‌اند. هیچ‌کس خیال نکند که جنگ تمام شد، بسیج هم تمام شد؛ ابداً. مگر جنگ که تمام میشود، نیروهای نظامی - ارتش و سپاه - هم تمام میشوند؟ نه، به فرموده‌ی امام(ره)، «مملکت اسلامی، همه‌اش نظامی است». زن و مرد باید آمادگی نظامی داشته باشند و برای دفاع نظامی آموزش ببینند.
البته ممکن است دشمن هرگز به فکر حمله به چنین ملت دلاوری که میدان کارزار را با شور و عشق خودشان سرشار میکنند، نیفتد؛ اما اسلام حکم میکند که شما آماده باشید. تمام مسؤولان کشور، در مقابل تجهیز و آماده‌سازی و ایجاد ترتیبات برای بسیج مسؤولیت دارند؛ و من خودم را بر دفاع از سازمانی که امروز به عنوان نیروی مقاومت بسیج مشغول خدمت است، موظف میدانم و دفاع خواهم کرد.
البته شما باید خدا را فراموش نکنید، به یاد خدا باشید، به خدا توکل کنید و از دستورات او الهام بگیرید. این، روح مطلب است. آن چیزی که شما را از همه‌ی تشکیلات علیالظاهر مردمی در کشورهای دیگر ممتاز میکند، همین است. آنچه که شما را به این حد از کارایی میرساند، همین یاد خداست. بخصوص شما جوانان، یاد خدا را هرگز از دست ندهید؛ خودتان را با خدا مأنوس کنید. شما جوانید؛ دلها و روحهای شما، پاک و مطهر است. شما آلوده به زخارف این زندگی مادّی نشده‌اید. شما کسانی هستید که روحها و دلهایتان، برای پرتوگیری از انوار الهی آماده است؛ این را قدر بدانید و برای خودتان حفظ کنید.
رعایت نظم هم نکته‌ی بعدی است. برای جنگیدن و مبارزه کردن، نظم لازم است؛ همین نظم و ترتیبی که الان مظهرش را میشود در این میدان مشاهده کرد. ایمان تنها و بدون نظم، کارایی نخواهد داشت، یا بسیار کم خواهد داشت. این نیروی مقاومتی که برادران در سپاه پاسداران ترتیب داده‌اند و با جدیت دنبال کار آن هستند، به خاطر همین نظم دادن و سازماندهی و آموزش به نیروهای بسیجی است، تا آن روزی که انقلاب و اسلام و کشور به اینها نیاز دارد، آماده باشد.

مسأله‌ی بسیج، مسأله‌ی بسیار مهمی است. البته این مسأله، در نظام جمهوری اسلامی همیشه جدی گرفته شده است. شخص حضرت امام(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) و بقیه‌ی مسؤولان و مردم، بسیج را جدی گرفتند و از این پس هم باید کوشش کنیم که مسأله‌ی بسیج، همچنان جدی گرفته بشود و یک حالت روانی اهتمام به بسیج، در سطوح مختلف مسؤولان و در گستره‌ی زندگی مردم، باقی بماند.
البته همه‌ی این برنامه‌هایی که برادر عزیزمان جناب آقای افشار اشاره کردند، خوب است و فقط در سایه‌ی وجود بسیج، جدی بودن بسیج و رو به رشد بودن بسیج تحقق پیدا خواهد کرد. پس، اصل قضیه این است که بسیج - به معنای حقیقی کلمه - یک پدیده‌ی انقلابی است و باید این کشور و این ملت و این انقلاب، این پدیده را همیشه جدی بگیرد و قدر بداند.
دو نکته را میخواهم عرض کنم: نکته‌ی اول این است که بسیج، نیروی خاصی در قبال نیروهای دیگر نیست.یعنی این‌طور نیست که ما بگوییم یک نیروی زمینی داریم، یک نیروی هوایی داریم، یک سپاه داریم، یک ارتش داریم، یک بسیج هم داریم. اگر این‌طور بگوییم، بسیج را کوچک کرده‌ایم. درست است که ما در سپاه، اسم این نیرو را نیروی مقاومت گذاشتیم، اما معنایش این نیست که این نیرو، عِدل نیروهای دیگر است. این، در شکل سازمانی است. حقیقت قضیه‌ی بسیج، بیش از اینهاست. بسیج، یعنی مردم. غیر از این است؟ شما مردم را به چند قشر تقسیم کنید. در میان اینها، آدمهای از کار افتاده هست، آنها هیچ؛ آدمهای لاابالی هست، آنها هیچ؛ آدمهای کم انگیزه هست، آنها هیچ؛ بچه‌های کوچکِ نرسیده به حد انگیزه هستند، آنها هیچ؛ سر و ته قضیه را که زدید، آن لُبّ مطلب، بسیج است. یعنی همه‌ی نیروهای مؤمنِ پرانگیزه‌ی باشورِ با توان در جامعه‌ی اسلامی - اعم از زن و مرد - عضو بسیجند. توقع شما از بسیج، کمتر از این است؟
پس، بسیج یعنی متن مردم؛ آن مردمی که میتوان امید دفاع از انقلاب را از آنها داشت. این مردم، کجا هستند؟ این مردم، در اداره و مدرسه و دانشگاه و حوزه و دکان و ... هستند؛ یعنی یک زندگىِ دو زیستی. تا وقتی هنوز مسأله‌ی دفاع نظامی، به مرور به صورت یک فرهنگ درنیامده، مردم بر اساس وظیفه‌شان حرکت میکنند. این، در جامعه‌ی اسلامی، بتدریج به شکل یک فرهنگ در خواهد آمد. این‌که امام فرمودند: «مملکت اسلامی، همه‌اش نظامی است»، همان فرهنگ صدر اسلام است. این، همان فرهنگ اسلامی است. در جامعه‌ی ما، هنوز چنین حالتی نیست.
شما میبینید، یکی میگوید من سه ماه در جبهه بودم. چرا سه ماه؟ مگر ما سه ماه جنگ داشتیم؟ ما هشت سال جنگ داشتیم. همه باید ببینند از آن هشت سال، چه‌قدر سرش خالی است؛ علت آن را از خودشان بپرسند. شما میخواهید تا آن روزی که حقیقت بسیج، درجامعه‌ی ما به شکل یک فرهنگ در بیاید، کاری کنید که این دو زیستی بودن مردم - زیست نظامی و زیست معمولی زندگی - جا بیفتد. این، کار بسیار ظریفی است. نکته‌ی اول من، همین ظرافت کار شماست.
تشکیلات بسیج، یعنی هیأت رئیسه و مدیران و مسؤولان بسیج، باید آن‌چنان ظریف عمل کنند که بتدریج بتوانند همه‌ی آحاد مستعد کشور را - مستعد به همان معنا که اول گفتم - داخل در خیمه‌ی بسیج کنند، تا او ضمن این‌که احساس میکند زن خانه‌دار است، احساس کند یک نظامی است؛ ضمن این‌که احساس میکند یک دانشجو است، احساس کند یک نظامی است. این کار، با تبلیغات و سازماندهی خوب و توجه به این‌که از هر قشری چه انتظاری هست و ذهن آن قشر را چگونه میشود با حقیقت مسأله‌ی بسیج، سیراب و اشباع کرد، میسر است.
این کار، کار بسیار ظریف و مستمری است. یعنی میخواهم بگویم که در بررسیهای شما، یک سطح بالا لازم است. بایستی مسأله را به چشم یک امر خیلی ظریف و دقیق نگاه کنید. این‌طوری نیست که حالا تصور کنید جمعیتی هست، ما هم تور را وسط میاندازیم و عده‌یی بالاخره میآیند، آنها را به پادگانی میآوریم و آموزش میدهیم، بعد هم حداکثر یک کُد رویشان میگذاریم و میگوییم شما متعلق به فلان لشکرید، فلان گردان با فلان فرمانده، فلان گروهان هم با فلان فرمانده است! اگر سازماندهی دقیق هم انجام شود - دیگر بالاتر از این‌که نیست - در این‌جا قضیه تمام نمیشود. غیر از قضیه‌ی سازماندهی، همین ظرافتهایی که گفتم، وجود دارد.
ما اگر دیدیم اقبال مردم به سمت پایگاههای مقاومت - که میدان عمل بسیج است - در داخل شهر و به سمت دفاتر شما - که مرکز اداری است - کُند شد، باید بدانیم که ما در این ظریفکاری، یک مقدار لنگیم. وقتی از مردم میگوییم، منظور صاحبان فکر و اندیشه‌ی انقلابی هستند؛ بخصوص آنهایی که جنگ را به عنوان یک امکان دایمی برای کشور ما تلقی کرده‌اند، نه آدم بافکری که بنشیند ببافد و از انقلاب هم چیزی نفهمد.
اگر کسی خیال کند که جنگ تمام شد، به نظر من، دقیق نگاه نکرده است. جنگ، یک امکان دایمی است. ما یک نظام انقلابی هستیم. استکبار، با ما بد است. استکبار زنده است، پس خطر زنده است. ممکن است این خطر به شکل نظامی باشد، ممکن است به شکل غیر نظامی باشد؛ اما امکان نظامی همواره وجود دارد. نمیخواهیم حالا میان مردم بیفتیم و بگوییم جنگ، جنگ. نه، داعی نداریم؛ اما ما به عنوان مسؤولان، باید همواره این امکان را جدی، فعلی و قابل تحقق در آینده - حتّی آینده‌ی نزدیک - بدانیم؛ والّا غافلگیر خواهیم شد.
نکته‌ی دوم این است که شما برای تحرک بسیج، دو میدان اصلی دارید. البته این سوادآموزی و قرآن‌آموزی و امثال اینها، چیزهایی است که در حاشیه‌ی کار و یا بعضی به عنوان روح کار لازم است؛ اما آنچه که میدان کار عملی شماست، یکی جبهه و دیگری هسته‌های مقاومت شهری است. ما میخواهیم کاری کنیم که این مجموعه‌یی که شما تا حالا توانسته‌اید در این دو میدان گرد بیاورید، به بیست میلیون نفر گسترش پیدا کند. البته بعضی از برادران، بیست و پنج یا سیمیلیون را گفته‌اند، که من در سال گذشته دراجتماع برادران گفتم: نه، ما حالا همان بیست میلیونی را که امام فرمودند، تأمین کنیم. اگر بخواهیم این چهل، پنجاه میلیونی را که در کشورمان جمعیت داریم، استحصال کنیم، شاید ته آن، بیشتر از بیست میلیون زبده هم درنیاید. اگرچه - مثلاً فرض کنید - آن ده، دوازده، سیزده میلیون دیگر هم، باز جزو عزیزان قابل التعلیم در حمل سلاح هستند و باید به فکرشان باشیم،اما بیست میلیون خوب است. ما میخواهیم این را به بیست‌میلیون برسانیم. شما چگونه میخواهید این بیست میلیون را تأمین کنید؟
همه‌ی دستگاههای نظامی ما میتوانند این فرض را بکنند که کارشان در یک حد که رسید، دیگر گسترش پیدا نمیکنند. مثلاً سپاه میگوید این‌قدر نیروهای قراردادی دارم، این‌قدر استخدامی دارم. میگوییم خیلی خوب، شما این تعداد را تا این سطح پایین بیاورید، یا تا آن سطح بالا ببرید، بعد ببندید. برای بسیج نمیتوانیم سقف ببندیم. سقف،بیست میلیون است. تا آن جا، خیلی فاصله داریم.
ممکن است شما بگویید، دو یا سه و یا چهار میلیون نفر را آموزش داده‌ایم. خیلی خوب، اولاً هرچه آموزش داده‌اید، عضو شما که نیست. یکی آمده، پانزده روز آموزش دیده و رفته، بعد هم شما هرگز از او خبری ندارید. وانگهی، سه میلیونِ دوران جنگ و اول کار، با این هفده میلیونی که باید در دوران علیالظاهر غیر جنگ به بسیج بپیوندند، خیلی فرق دارد. شما چگونه میخواهید این هفده میلیون را جذب کنید؟ میخواهید جذب کنید یا نه؟ باید جذب کنید؛ شکی نیست. در کشور ما، ارتش بیست میلیونی باید یک تحقق واقعی باشد. این نمیشود، مگر با جذب این شانزده و یا هفده میلیون نفر دیگر. اینها را باید جذب کنید. همه را باید سازماندهی کنید.
پس، شما تنها سازمان نظامییی هستید که میدان کارتان - برخلاف بقیه که قطع و بسته میشود - دایماً رو به گسترش است. شما دایم رو به گسترشید. بنای کار را بر این گسترش بگذارید. حرف اصلی، این است. پایه‌ی کار را آن‌چنان محکم بکنید که مثل ساختمانی که میسازید، استحکام چندین طبقه‌ی دیگر را داشته باشد. یک وقت میخواهید روی یک ساختمان، دو طبقه‌ی دیگر بسازید. یک وقت هم میخواهید روی آن، بیست طبقه‌ی دیگر بسازید. در این صورت، پایه فرق میکند. پایه را به گونه‌یی بچینید که بشود بیست طبقه‌ی دیگر روی آن ساخت. این کار، کار خیلی مهم و دقیق و نفسگیری است.
آن‌وقت در کنار این نکته، این قضیه مطرح است که بسیج - یعنی نیروی مردمی - را نمیشود با روشهای جذب بقیه‌ی نیروها جذب کرد. انسان، ارتشی را طور خاصی، و سپاهی را یکطور دیگر جذب میکند - مثلاً مختصر فرقی با هم دارند - اما بسیجی را آن‌طوری نمیشود جذب کرد. بسیجی، توده‌ی مردم است. شما میخواهید او را تحت یک سازمان بیاورید، با نظم و انضباط آشنایش کنید، فرمانبری به او یاد بدهید و استعداد و شوق و ایمانی که برای دفاع از کشور در او هست، آن را به بهترین شکلی به کار بگیرید و اگر در او کم است، تزریق کنید. چه کار میخواهید بکنید؟ این کار، کار بسیار مهمی است و من عرض میکنم که اگر این کار - یعنی فراگیر شدن بسیج - انجام شد، این انقلاب، بیمه‌ی بیمه است؛ اگر نشد، جای نگرانی است. یعنی بسیج با سرنوشت انقلاب سر و کار دارد. اگر بسیج، قوی و کارآمد شد و گسترش پیدا کرد و - همان‌طور که عرض کردیم - پایه‌اش مستحکم بود، هیچ قدرتی در دنیا، هرچه هم توطئه کنند، هرچه هم با یکدیگر همدست بشوند، قادر نخواهند بود نسبت به این کشور و این انقلاب، کمترین چشم زخمی وارد کنند. اگر نیروی بسیج - یعنی نیروی نظامی مردم - را کم گرفتیم، آن‌وقت جای نگرانی و اشکال است؛ چون صحنه‌ی حضور مردم، فقط صحنه‌ی سیاسی و اقتصادی نیست. صحنه‌ی نظامی، اهم صحنه‌هاست و این حضور، در سایه‌ی بسیج است.
میخواهم به این وسیله، اهمیت کار شما و اهمیت کار هریک نفر از این بچه‌ها و جوانان بسیجی را - که به معنای واقعی کلمه، جزو این مجموعه‌ی عظیم بسیج هستند - یادآور شوم. هیچ نفری را نباید رها نمود و یا کاری کرد که رها بشوند. اگر این جوان بسیجی که در جنگ، آن همه خدمت کرده، خدای نکرده به سمت چیزهایی در متن جامعه سوق داده شود، خسارتِ جبران‌ناپذیری است. همه‌ی این جوانانی که شما در خیابانها میبینید مشغول زندگیند و دنبال کار خودشانند، باید در دلتان آنها را یک بسیجىِ بالقوه فرض کنید و بسیج بشوید، برای این‌که آنها را جذب کنید. ما نمیتوانیم راضی بشویم که جوان این کشور و جوان مسلمان، از بسیج عمومی مردم بیرون بیاید.

حصر آبادان چه‌طور شکسته شد؟ حرف من این است. ملت ایران، رزمندگان، آزادگان، خانواده‌های عزیز شهیدان، جانبازان عزیزمان - که جگرگوشه‌های ما هستند - و خود کسانی که در آن حادثه شرکت داشتند، به خودشان برگردند و مراجعه کنند و از خودشان سؤال نمایند، چه شد که حصر آبادان شکست؟ ما نتوانسته بودیم جلوی دشمن را بگیریم که روی رودخانه پل نزند و بیاید. برای یک نیروی نظامی، پل زدن روی رودخانه، کار خیلی مشکلی است. جلوگیری از آن، به مراتب آسانتر از شکستن آن محاصره‌ی سنگین بود. چه‌طور شد که ما توانستیم این کار بزرگ را انجام بدهیم؟ این عامل، عامل اصلی است. این عامل، همان عاملی است که تمام مشکلات جمهوری اسلامی را رفع خواهد کرد. این عامل، همان عاملی است که تا امروز هم در تمام جبهه‌های مبارزات گوناگون نظام مظلوم ما، به داد مردم رسیده است. این عامل چیست؟
این عامل، چیزی مرکب از دو، سه عنصر است: اول، توکل به خدا و دل به دریا زدن به امید او. دوم، فداکاری و جان و راحتی و منافع خود را به حساب نیاوردن. من الان در میان رزمندگان برجسته‌ی نام و نشاندارمان - که بحمداللَّه زندگی بابرکتشان باقی ماند - کسانی را میبینم که در آن روز با چه شرایطی به مقابله‌ی با دشمن رفتند. من آن ساعات و آن لحظات را فراموش نمیکنم که اینها برای گرفتن یک چیز مختصر و یک سلاح کوچک، به هر کسی که فکر میکردند ممکن است به آنها کمک کند، با التماس متوسل میشدند، تا این سلاح را به دست آورند. روزها و هفته‌ها و ماهها به میدان جنگ میرفتند و در این شکافها و این سوراخها و این سنگرها، آن هوای گرم و آن سرما را تحمل میکردند، برای این‌که بتوانند به دشمن یک ضربه بزنند. البته معلوم بود، اول چیزی که در خطر بود، جان خودشان بود. آن جا، جایی نبود که انسان بتواند فکر جانش را بکند؛ برایشان مهم نبود.
روزی که آن جنگ خونین، در حول‌وحوش جزیره‌ی آبادان واقع شد و جوانان رزمنده‌ی ما، از ارتشی و سپاهی و بسیجی، همین‌طور مثل ستاره‌های فروزانی که ساقط بشوند، در بهمنشیر میافتادند و شهید میشدند، اما برنمیگشتند و میرفتند، تا دشمن را نابود کردند و سرش را به سنگ کوبیدند و جزیره‌ی آبادان را فتح کردند و محاصره را شکستند و دشمن را عقب راندند، چیزی که برای این جوانان و این رزمندگان و این بسیجیها و این افسران و درجه‌داران و سپاهیها مطرح نبود، جانشان بود.
این‌طوری میشود به هدفهای بزرگ رسید. این‌طوری میشود شر استکبار را کم کرد. این‌طوری یک ملت، زندگی راحت و شرافتمندانه را برای خود فراهم میکند. ممکن است زندگی راحت و خوبی باشد، اما با زندگی راحت ملتهای اسیر، قابل مقایسه نیست. آیا راحتی در زندان و سلول و یک فضا، که در را روی شما ببندند، ظهر هم غذایتان را بیاورند، شب هم شامتان را تهیه کنند و مثل خیلی از زندانها بیگاری بدهند، با آن راحتییی که شما در خانه‌ی خودتان، یک مقدار زحمت بیشتر هم داشته باشید، یکی است؟ بعضی از کشورها، برای استکبار جهانی و گردن‌کلفتها و قلدرهای جهانی، مثل یک زندان است.

الان فرصتی پیش آمده است، تا سپاه را بسازید. من دیروز هم در آن پیام به شما عرض کردم و قبلاً هم گفته‌ام و الان هم میگویم که به نیروی زمینی، خیلی باید اهتمام بشود. شاید بتوانم بگویم که از لحاظ بلند مدت، توجه به بسیج، از تمام مأموریتهای سپاه بالاتر است. ملت را آماده کردن، مأموریت بسیار بالا و مهمی است. به این مأموریتها باید به حد اعلی و اکثر برسید. هر کس در این روند کلی، همان کاری را که انجام میدهد و به او محول شده است، باید خوب و صحیح و دقیق انجام بدهد. «رحم‌اللَّه امراء عمل عملا فاتقنه». روایت است، خدا رحمت کند آن کسی را که اگر کاری انجام میدهد - چه کارهای یدی و چه کارهای فکری - محکم و متقن انجام بدهد. مثلاً فرض کنید، چون فلان کارگر ایران خودرو، لازم ندانسته که فلان پیچ را یک نیم پیچ دیگر بچرخاند - که برای او، کار خیلی کوچکی است - تأثیرش این است که یک چند کیلومتر که ماشین راه رفت، ناگهان میبینند لق‌لق میکند؛ چون او «اتقنه» را آن‌جا انجام نداده است. این بیچاره صاحب ماشین، هزاران دردسر را متحمل میشود، برای خاطر این‌که فلان کارگر میبایست فقط یک ثانیه حرکتی را انجام میداد و نداد. اتقان، این است.

به نظر من، آن چیزی که برای سپاه معیّن شده و با برادران - چه در ستاد فرماندهی کل قوا، چه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - در میان گذاشته شده، مأموریت بسیار مهمی است. با این مأموریت، حقیقتاً سپاه پشتوانه‌ی انقلاب و حفظ کشور است. به این مأموریت توجه کنید. مسایل مربوط به یگانهای مختلف نیروی زمینی و مسایل مربوط به بسیج، در درجه‌ی اول است.

مجمع فرماندهان و مسؤولین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، علاوه بر این‌که همچون سالهای قبل، خاطره‌ی مجاهدتها و ایثارها و شهادتها را برای ملت تجدید می‌کند، پرچم پیروزی را نیز که در سایه‌ی وحدت کلمه، تحت رهبری امام عظیم‌الشأن(قدّس سرّه) و به برکت خون شهیدان و همکاری سازمانهای نظامی و مجاهدات بی‌نظیر بسیج و سپاه و ارتش و تلاش بی‌وقفه‌ی مسؤولان دلسوز کشور به اهتزاز آمده است، همچون آیت لطف و رحمت الهی و افتخاری جاودانی، برفراز سر خویش می‌بیند.

با پیروزیهای بزرگی که ملت ایران به دست آورد، حجت الهی بر همه تمام شد و راه آینده در برابر همه‌ی مسلمین روشن گشت. شما سرداران رشید اسلام، وظیفه‌ی سنگینتری دارید. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید در چهارچوب وظایفی که برای آن معین شده، جدی، باانضباط، قاطع، پیشرو و با حفظ و تقویت توجه به خدا و اخلاص و ایمان و معنویت - که رکن اصلی این نهاد انقلابی بوده است - حرکت خود را ادامه دهد؛ با ارتش جمهوری اسلامی ایران، در نهایت هماهنگی و صفا همکاری کند و مأموریت بزرگ تشکیل و تربیت بسیج بیست میلیونی را با توکل به خدا و با روحیه‌ی ابتکار و پشتکار دنبال کند.

شماها خبر ندارید که در این دهساله، چه گذشته است. حالا به مرور ان‌شاءاللَّه به شما گفته خواهد شد. همین شهر تهران، بارها مورد تهاجم موشکهای دوربرد قرار گرفت که یکبار آن دو ماه طول کشید. دو ماه، شب و روز، نصف شب، صبح، به تهران موشک خورد. در هر شبانه‌روزی، ده، پانزده موشک به شهر تهران میخورد و مردم هم زندگی میکردند. یک روز زیر همین موشکها، مردم ما روز قدس را گرامی داشتند. اجتماع عظیمی در تهران و همه‌ی شهرهای کشور شد که باید بگوییم مخصوص شماها، فیلمهای آن روزها را بگذارند، تا شما ببینید که در این کشور، چه گذشته است. شهرهایی مثل دزفول و دیگر شهرهای خوزستان و بسیاری از شهرها - شاید پنجاه، شصت شهر - در طول چند سال، به طور دایم زیر موشکباران دشمن بود. مگر تحمل چهار، پنج سال شوخی بود؟
درعین‌حال، امام بزرگوار این ملت - آن نسخه‌ی انبیا (نمیگویم نسخه‌ی کامل؛ امام شاگرد آنها بود و خودش میگفت من خاک پای اولیا و انبیا هستم. اگر آدم بخواهد قدری چهره و روش و اخلاق و نفوذ کلمه‌ی پیامبران را بفهمد، باید به زندگی امام نگاه میکرد) - یک اشاره میکرد، این ملت «من کلّ فجّ عمیق» (۸) بیرون میریختند و سپاهها و جمعیتها تشکیل میدادند. ارتشی یکطور، سپاهی یکطور، بسیجی یکطور، نیروهای انتظامی یکطور، کسانی که تفنگ به دست نگرفته بودند، طور دیگر بیرون میریختند و به جبهه‌ها میرفتند. اینها، نصرت الهی است؛ «ولینصرنّ‌اللَّه من ینصره» (۹).
خدا این وعده‌ی اول الهی را به خاطر نصرت تحقق بخشید؛ اما وعده‌ی دوم هنوز باقی است. وعده‌ی دوم این است: «ولقد کتبنا فیالزّبور من بعدالذّکر انّ الارض یرثها عبادی الصّالحون» (۱۰). در یک آیه‌ی دیگر: «انّ الارض‌للَّه یورثها من یشاء من عباده» (۱۱). در یک آیه‌ی دیگر: «لیظهره علیالدّین کلّه ولوکره المشرکون» (۱۲). یعنی این پرچم توحید و اسلام و ایمان، این پرچم ایستادگی در مقابل ظلم و جور از هر کس و هر جای عالم، این پرچم استقلال ملتها در مقابل قدرتهای زورگوی عالم، باید در سرتاسر جهان و به عنوان مرکز امید همه‌ی مستضعفان عالم، به اهتزاز در بیایید.
ملتها امید بسته‌اند و بیدار شده‌اند. مسلمانان، امروز به اسلام خودشان افتخار میکنند و احساس عزت مینمایند. امروز ترس قدرتمندان و زورگویان عالم، فقط از اسلام و قرآن و مسلمانان واقعی است. امروز واهمه‌ی مرتجعان و پیروان و علمداران اسلام امریکایی، از اسلام ناب محمّدی(صلّیاللَّه‌علیه‌واله) است. همه فهمیدند و دانستند که اسلام از جا برخاسته و حرکت را آغاز کرده و بازوان خود را باز کرده است و به مسلمانان امید و به مستضعفان نوید میدهد؛ و این هم خواهد شد. اگر مشکلاتی بر اثر نفوذ ابرقدرتهاست، برطرف میشود.
جامعه‌ی ما که امّ‌القرای اسلامی و مرکز توجهات جهانی اسلام است، ان‌شاءاللَّه طبق وعده‌ی الهی، با همان شکلی که اسلام خواسته، به صورت کامل - که ما از آن صورت کامل هنوز خیلی فاصله داریم - ساخته خواهد شد و به آن‌جا خواهیم رسید. اینها، وعده‌ی الهی است. وقتی این وعده‌ی اول تحقق پیدا کرد، شما باید دلهایتان را محکم و یقینهایتان را کامل کنید که وعده‌های بعدی و بزرگتر هم - که مضمون آیات کریمه‌ی قرآن است - تحقق پیدا خواهد کرد. راهش این است که ما مجاهدت را از دست ندهیم. همه‌ی جهاد، به جبهه رفتن نیست. هرجا هستید، میتوانید مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه باشید.
شما با ذخیره‌ی گرانبهایی برگشته‌اید و تجربه‌ها و آگاهیها و تواناییهایی کسب کرده‌اید. این تجربه‌ها باید در خدمت سازندگی کشور به کار گرفته بشود. شما ارتشیها در ارتش، شما سپاهیها در سپاه، شما بسیجیها در همه جای کشور هستید، که باید از این تجربه‌ها و آگاهیها استفاده بشود. خودتان را به عنوان کسانی بدانید که خدای متعال بر شما منت گذاشت، شما را زنده نگهداشت، شما را با انواع و اقسام تجربه‌ها و روحیاتی که ناشی از دوران اسارت است و صبر و استقامت و حلمی که نتیجه‌ی آن دوران و آن روزهاست، به دامان و آغوش ملتتان برگردانده است. باید تلاش کنید، کار کنید و در صفوف مقدم باشید.

در آن حوادث تلخ - در حادثه‌ی جنگ، در حادثه‌ی هفتم تیر، در حادثه مکه و جمعه‌ی خونین - و در حوادث گوناگون دیگر، ملت ما نشان داد که در مقابل حادثه، ذلیل نشده است؛ بلکه بر حادثه سوار شد، از حادثه به عنوان یک درس استفاده کرد، دشمنش را شناخت و فهمید که استکبار جهانی و نفاق خبیث، تا کجا با اسلام و قرآن و حاکمیت اسلامی، معارض و مخالف است. ملت ما، در حوادث گوناگونِ این یازده سال، بدون استثنا ایستادگی و مردانگی کرد، آگاهی نشان داد و حادثه را به سود خود تغییر داد.
این حادثه‌ی زلزله هم، همین‌طور است. الان مردم ما نشان میدهند و ثابت میکنند که این حادثه، نمیتواند آنها را خاضع و ذلیل کند؛ آنها حادثه را ذلیل کرده‌اند. درست است که در این حادثه، داغهای زیادی بر دل ما نشست؛ درست است که عزیزانی از دست رفتند و خانواده‌های بیشماری داغدار شدند؛ اما حرکت ملت ایران، حضور قوی و قاطع نیروهای ملت در صفوف همکاری و کمک به مصیبت زدگان، برای ملتهای دیگر یک درس است و نشان دهنده‌ی عظمت ملت ما میباشد.
همان نیروهایی که در میدان جنگ بسیج میشدند - همان خانواده‌ها، همان جوانان، همان مردان و زنان - امروز هم بسیج شده‌اند. امروز هم در این سطح وسیع زلزله و منطقه‌ی آسیب‌دیده، اینها هستند که به یاری همنوعانشان شتافته‌اند. من از یکایک آحاد ملتمان تشکر میکنم. از یکایک کسانی که در این حادثه، به یاری مصیبت‌زدگان شتافتند، عمیقاً و صمیمانه سپاسگزاری میکنم.

من از دولت محترم جمهوری اسلامی، به خاطر سرعت عملش در این حادثه، از هلال احمر جمهوری اسلامی، از نیروهای مسلح، از دستگاههای مختلف - که خوب حرکت کردند و به وقت، خودشان را خوب رساندند - و از آحاد مردم باید صمیمانه تشکر کنم. حقیقتاً آنچه که امروز مشاهده میشود، یادآور حضور عظیم و بسیج عمومی مردم در روزهای جنگ تحمیلی است.

7) نیروهای‌ سپاه‌ و بسیج‌ را با هدایت‌ و توجیه‌ مداوم‌ انقلابی‌ و سیاسی ‌آماده‌ی‌ حضور فعال‌ در صحنه‌های‌ دفاع‌ از انقلاب‌ نگهدارید و پیوسته‌ بر آگاهی ‌و بینش‌ آنان‌ بیفزایید.
8) مسؤولیت‌ حفظ و صیانت‌ سپاه‌ و نیروهای‌ مقاومت ‌بسیج‌ از ورود در گروهها و باندهای‌ سیاسی طبق‌ رهنمود قائد عظیم ‌الشأن‌ حضرت ‌امام‌ خمینی ‌قدس‌ سره‌ نیز با شماست‌.

در جامعه‌ی ایرانی، به ذهن همه‌ی آحاد این مردم، خیلی آسان و آشناست که حق یک نفر را بخورند، چند سال هم دوندگی کند، به جایی هم نرسد. کدامِ شما و کدامیک از آحاد این ملت، چنین صورت مسأله‌یی را نشنیده، یا مکرر نشنیده است؟ این، باید نباشد. در جامعه‌ی اسلامی، باید هر مظلومی احساس بکند که پناهگاهی در آن‌جا هست؛ مثل کسی که مثلاً در طوفان و کولاک خیلی سختی، یا در جاده‌ی خطرناکی در شب حرکت میکند، پناهگاهی هم در نقطه‌یی قرار دارد، خودش را سینه‌خیز هم که شده، به آن‌جا خواهد رساند و مطمئن است آن‌جا که رسید، دیگر خیالش بایستی آسوده باشد. آن پناهگاه، قوّه‌ی قضاییه است. فرق هم نمیکند؛ همه‌ی قشرها باید این احساس را داشته باشند. این غلط است که ما بگوییم فلان کسان، نزدیک دادگستری نیایند که نمیرسیم. نه، به همه میرسیم.
البته در کشور ما، مثل خیلی جاهای دیگر، قشر محروم و فقیر و پابرهنگان و روستاییان و طبقات مستضعف، بیشتر مظلوم واقع شدند. در حق آنها، احتمال مظلومیت قویتر است، تا فلان آدم پولدارِ چیزدارِ زمیندارِ وسیع الامکان. به درد و تظلم همه باید رسید؛ اما به آن کس که در او، احتمال مظلومیت بیشتر است - قشرهای مظلوم و پایین جامعه - دلسوزانه‌تر باید رسید. بخصوص در کشور ما، این جوانانی که امتحان سختی را در جبهه و دوران جنگ دادند؛ همین بسیج و سپاه و آحاد نیروهای رزمنده و اینهایی که در میدان جنگ در مقابل دشمن، مثل شیر میغریدند، گاهی در یک قضیه‌ی کوچک شخصی، به خاطر بلد نبودن قانون یا بلندنظری طبیعی یک مؤمن یا یک انقلابی، سرشان کلاه میرود و خسارت میبینند. شما بایستی مو را از ماست بکشید. نباید بگذارید به هیچ‌کس، مخصوصاً به طبقات مظلوم و روستاییان و جوانان فداکار و بسیجیان و رزمندگان، ظلم بشود.

در این مقال، لازم است بزرگداشت وفاداران فداکار نیز به عنوان یکی از نقاط عمده‌ی معارف انقلاب ذکر شود. مقصود از وفاداران انقلاب، آنهایند که با نثار جان خود یا عزیزان خود یا سلامتی خود، پایه‌های انقلاب را استحکام بخشیدند و دست دشمنان را از کشور و نظام اسلامی کوتاه کردند: خانواده‌های مکرّم شهیدان، دلیرمردان جانباز و اسیر و مفقود و خانواده‌های بزرگوار آنان، رزمندگان نیروهای مسلح و عناصر پاکباز بسیج که عمر خود را در جبهه‌ها گذرانیده‌اند، جهادگرانی که نیروی خود را در دو جبهه‌ی جنگ و سازندگی صرف کردند... و همه‌ی کسانی که در این امتحان الهی، با سختیها و ابتلائات بزرگش دست و پنجه نرم کردند، باید مورد تکریم و قدرشناسی همیشگی ملت باشند.

آمادگی شما، بازدارنده‌ی دشمن است. آن روزی که دشمن حمله کرد، در ما احساس ناآمادگی نمود. آن روز هم اگر نیروهای مسلحمان آماده و منضبط بودند و فرماندهىِ درست و حسابی در رأسشان بود، به احتمال زیاد این حمله انجام نمیگرفت و دشمن ملاحظه میکرد. دشمن در آن روز به طمع افتاد؛ امّا ملت ما کاری کرده که امریکا نمیتواند در او طمع کند. نیروهای مسلح ما باید کاری کنند که هیچ دشمنی نتواند در استقلال و استحکام و یکپارچگی و تمامیت ارضی ما طمع کند.
همکاری دو سازمان سپاه و ارتش، فوق‌العاده مهم است. پشتیبانی نیروی عظیم مردمی - یعنی نیروی بسیج - بسیار حایز اهمیت است. در کنار نیروهای نظامی، نیروهای انتظامی با همان شأن و حیثیت و مکانت نیروی انتظامی انقلاب، حضور قوی و دایمی خودشان را دارند و باید داشته باشند. این مجموعه‌ی نیروهای مسلح، نوک پیکان قدرت عظیم این ملت است و وسیله‌ی دفاع از کیان و شرف و شخصیت کشور اسلامی ماست.

ارزش اساسی یک ارتش به این است که در راه ملت و هدفهای بزرگ ملی حرکت کند. ملت ما در راه حاکمیت اسلام قیام کرد و برای اسلام جان داد. این همه شهدای ارجمند و عزیز در سطح کشور، که از آحاد مردم بودند و در نیروهای مسلح هم عضویت نداشتند و فقط به عنوان بسیجی به جبهه‌ها آمدند و خانواده‌ها و پدران و مادرانشان آنها را همراهی کردند، به عشق اسلام تن به آن همه فداکاری دادند و بالاخره هم شهید شدند. چند برابر آنها، عناصری بودند که خود یا فرزندانشان را در معرض خطر گذاشتند و بحمداللَّه پس از جنگ یا در اثنای جنگ، با سلامت به خانه‌هایشان برگشتند. آنها هم به عشق اسلام وارد این میدان شدند.
محور، اسلام است. ما باید برای اسلام حرکت کنیم. امروز ایران، مرکز اساسی اسلام است. ایران، ایران اسلامی است. مسلمانان دنیا از هر ملیت و قومیت، امروز چشم به ایران دارند. ناسیونالیستها یکدیگر را دفع میکنند؛ ولی در ایران ما و در این سرزمین پاک و مقدس، این چیست که ملتهای دیگر را به خودش جذب میکند؟ این، ایمان و اسلام و مبارزه‌ی در راه هدفهای بزرگ اسلامی است که بزرگترین آن، ستیزه‌گری با ظلم و ستم و تلاش در راه آزادی و عدالت است؛ هیچ چیز دیگری نیست. ملتها مجذوب این چیزهایند.

ما در طول این یازده سال، یک روز مسأله‌ی کارگری - به معنایی که دشمن میخواست - نداشتیم. این، به‌خاطر ایمان و عشق کارگران به اسلام و انقلاب و به‌خاطر ارادت صادقانه‌شان به امام عظیم‌الشأن بود که کارگران و دیگر قشرها، واقعاً از اعماق جان، به آن مرد ملکوتی و الهی، عشق میورزیدند و نمیخواستند خاطر او آزرده بشود. این عشق و ایمان، موجب شد که این حرکت انجام بگیرد.
کار دوم، حضور در صحنه‌ی جنگ بود. سخت‌ترین دفاع را کارگران - چه کارگران شهری، چه کارگران روستایی - کردند. در این بسیج عظیم مردم برای جبهه‌ها، اغلب همین طبقات پایین و محرومان جامعه و از جمله، طبقات کارگر که اکثریت عظیمی را تشکیل میدادند، بودند. یعنی غیر از نبرد اقتصادی، به نبرد نظامی هم می‌پرداختند. این، خیلی ارزش دارد؛ این را حفظ کنید. جمله‌یی را مکرر حضرت امام(ره) میفرمودند که در این یازده سال، آن جمله مکرر تجربه شد. امام، این مضمون را همواره تکرار میکردند که این انقلاب و این نظام، مدیون پابرهنگان است و نیرویی که آن را حفظ خواهد کرد، همین پابرهنگان و طبقات محروم جامعه هستند.

راه ما این است؛ راه [آن] اسلامى که امام ترسیم کرد و ده سال درباره‌ی آن صحبت کرد؛ غیر از آنچه ایشان در دوران مبارزات و قبل از آن، درباره‌ی آن گفته بود. امام در این ده سال، به مناسبت‌ها، در جریان زندگى، در برخورد با حوادث، اسلام را براى ما روشن کرد؛ [لذا] نقطه‌ی مبهمى براى هیچ کس باقى نیست. راه ما این راه است؛ و این راهى است بسیار مطمئن، امیدبخش، روشن. در این راه امید هست، امّا مجاهدت هم لازم دارد؛ و این مجاهدت، جز با ارتباط با خدا، جز با خالص کردن خود، جز با دور شدن از رذائل اخلاقى امکان‌پذیر نیست. پیمودن این راه، با اختلاف کلمه و تشتّت(۱۷) هم ممکن نیست. این وحدت کلمه‌اى را که دارید، باید حفظ کنید. از اختلاف کلمه به هر شکل باید بپرهیزید. هیچ کس هیچ حرکتى که موجب اختلاف است، نباید انجام بدهد؛ و اگر کسى انجام داد، دیگرى باید آن را تشدید نکند. این وظیفه است؛ این وظیفه‌ی عمومى است؛ این تکلیفى است مثل نماز، مثل جهاد؛ و این خودِ جهاد فی‌سبیل‌ا‌لله‌ است و امروز جهاد، این است.
و البتّه شما پاسداران عزیز و همه‌ی نیروهاى مسلّح ‌-چه نظامى و چه انتظامى: ارتش، سپاه، کمیته، شهربانى، ژاندارمرى- و پشت سر همه‌ی اینها بسیج عظیم مردمى، باید آمادگی‌شان را براى دفاع نظامى از دستاوردهاى انقلاب هم حفظ کنند. این توصیه‌اى است که ما مکرّر این توصیه را کرده‌ایم، باز هم میکنیم. و این توصیه‌ی خشک‌وخالى هم نیست؛ این دستور است، وظیفه است و همه‌ی مسئولین نیروهاى مسلّح باید این را به‌عنوان یک وظیفه بشنوند و به‌طور جدّى دنبال آن باشند.

اگرچه جمع معتنابهى از فرماندهان و برجستگان عملیّات کربلاى پنج و هفت، امروز مورد تقدیر و تشکّر قرار گرفتند، ولى بی‌شک کسانى که در این عملیّات تلاش کردند و زحمت کشیدند و جانشان و زندگی‌شان و همّتشان و نیرویشان را در دستان خودشان گرفتند‌ -آماده‌ی نثار به پاى انقلاب و به پاى این ملّت و به پاى این کشور- تنها شما نبودید؛ بسیارى به شهادت رسیدند، بسیارى هم امروز هستند. و ما ممکن است بعضى از آن عناصر عزیز را تا آخر هم نشناسیم. چقدر از بسیجیان و سربازان و پاسداران و جهادگران و دیگر نیروهایى که به نحوى در جبهه حضور داشتند، در این دو عملیّات و در بقیّه‌ی روزهاى دشوار پُرافتخار جنگ تحمیلى تلاش کردند، فداکارى کردند، [امّا] ما حتّى نام آنها را هم نمیدانیم؛ [ولى] قدر آنها در نزد کرام‌الکاتبین و قدّیسین و کرّوبیّین ملأ اعلىٰ محفوظ و مضبوط است.

مسئله این است که شما برادران ارتشى و سپاهى و بسیجى و دیگر کسانى که به نحوى با نیروهاى مسلّح و با دفاع مسلّح سروکار دارید، باید این را توجّه داشته باشید که عضویّت در نیروهاى مسلّح افتخار است؛ هیچ افتخارى هم براى یک ملّت، معادل این‌گونه افتخارات نیست که کسى جسم خودش و جان خودش را براى فداکارى در راه ملّتش و کشورش و اگر مثل ملّت ایران داراى هدفهاى بلندترى است، در راه آن هدفها آماده نگه دارد؛ هیچ افتخارى بالاتر از این نیست.

ارتش و سپاه باید از لحاظ سازمان‌دهى، از لحاظ روحیه‌ی رزمى، از لحاظ دانش رزمى، از لحاظ تجهیزات و از همه‌ی جهاتى که در امکان دفاع تأثیرى دارند، در حدّى باشند که شایسته‌ی ظرفیّت این ملّت است.آن روزى که دشمن در سال ۵۹ به ما حمله کرد، از یک نظر درست فهمیده بود؛ او نیروهاى مسلّح را دیده بود ‌-ملّت را ندیده بود- نیروهاى مسلّح ما دچار ناتوانى و ضعف بودند. البتّه آنها ملّت را ندیده بودند، نمیتوانستند قوّت ملّى ما را درک کنند؛ و این طبیعى است. رژیم‌هایى و اشخاصى که با ملّتها سروکارى ندارند و با آحاد مردم ربطى ندارند، نمیتوانند درک کنند که نیروى یک ملّت یعنى چه؛ قدرت ایمانىِ ناشى از یک ملّت یعنى چه. ملّت ما این را در خلال عمل نشان داد؛ این بسیجهاى عظیمى که مردم ما شدند و نیروى تمام‌نشدنی‌اى که این ملّت تا لحظه‌ی آخر از درون خودش جوشید، حتّى نیروهاى مسلّح را هم قوى کرد و آنها را مستحکم کرد و به آنها روحیه داد و به آنها توان حقیقى داد. و نیروهاى مسلّح ما هم تشکیلاتى هستند متشکّل از خود این ملّت. بنابراین همان نیرو در آنها هم هست.
ما سازمان‌دهى نیروهاى رزمی‌مان بایستى حاکى باشد از قدرت ملّت؛ قدرت ملّت را نشان بدهد. و امروز ما این را از شما میخواهیم. مسئولین ارتش و سپاه بدانند که این، مسئولیّت غیر قابل تخلّف آنها است.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یک نیروى نظامی‌اى است که بقاى آن و سلامت آن با بقاى نظام و سلامت نظام ارتباط نزدیکى دارد. یعنى اگر این نیرو سالم و قوى باقى بماند، به‌حسبِ موازین عادّى نگرانی‌اى در مورد انقلاب و سلامت انقلاب و بقاى انقلاب باقى نخواهد ماند؛ زیرا وقتى یک نیروى نظامى مؤمن و مخلص و فداکار و کاملاً با دید انقلابى و داراى دست در چیزى به عظمت بسیج ‌-که بسیج هم در اختیار سپاه پاسداران است- در کشور وجود دارد، دیگر تهدیدى از نوع تهدیدهاى نظامى حقیقتاً براى انقلاب نگران‌کننده نیست. حالا تهدیدهاى اخلاقى و تهدیدهاى معنوى، بحث دیگرى دارد که دستگاه‌هاى دیگرى هستند که بایستى متصدّى و متکفّل مقابله‌ی با آن بشوند؛ امّا وقتى ما یک چنین چیزى داشته باشیم ‌-یعنى همان چیزى که معناى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى است- دیگر تهدید نظامى معنا نخواهد داشت. خب، این سپاه پاسداران انقلاب اسلامى اگر عارف به وظیفه‌ی اسلامى و عامل به وظیفه‌ی اسلامى باشد، این خصوصیّات را دارد؛ [امّا] اگر عارف به وظیفه‌ی اسلامى نبود یا عامل به وظیفه‌ی اسلامى نبود، نه، این شأن و این خصوصیّات را نخواهد داشت.
آنچه در سپاه مهم است، عبارت است از اینکه اوّل داراى معرفت دینى باشد، که اشتباه نکند و سرش کلاه نرود. کافى هم نیست که فقط فرماندهان معرفت دینى داشته باشند؛ چون اصلاً بافت ارتش اسلامى این است و سپاه [هم] یک ارتش اسلامى است که از خود اسلام و از انقلاب جوشیده. این‌جور نیست که ما بگوییم فرمانده خوب باشد، فرمانده مورد اعتماد باشد، بدنه هرچه بود، بود.

سالگرد تشکیل‌ بسیج‌ مستضعفان‌ یادآور خاطره‌ی‌ پرشکوه‌ مجاهداتی‌ است‌ که‌ در دوران ‌هشت ‌ساله‌ی‌ جنگ‌ تحمیلی‌، زیباترین‌ تابلوهای‌ ایثار و فداکاری‌ همراه‌ با نجابت‌ و فروتنی‌ و توأم‌ با شجاعت‌ و رشادت‌ را ترسیم‌ کرده‌ است‌; خاطره‌ی‌ جوانمردان‌ پاکدامن‌ و غیوری‌ که‌ شیران‌ روز و زاهدان‌ شب‌ بودند و صحنه‌ی‌ نبرد با شیطان ‌زر و زور را با عرصه‌ی‌ جهاد با نفس‌ اماره‌ به‌ هم‌ آمیختند و جبهه‌ی‌ جنگ‌ را محراب‌ عبادت‌ ساختند. جوانانی‌ که‌ از لذات‌ و هوس های‌ جوانی‌ برای‌ خدا گذشتند و پیرانی‌ که‌ محنت‌ میدان‌ جنگ‌ را بر راحت‌ پیرانه‌سر، ترجیح‌ دادند و مردانی‌ که‌ محبت‌ زن‌ و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه‌ عشق‌ الهی‌ فدا کردند...
خاطره‌ی‌ انسان های‌ بزرگ‌ و کم‌ادعایی‌ که‌ کمر به‌ دفاع‌ از ارزش های‌ الهی‌ بستند و از هیبت‌ دروغین‌ قدرت هایی‌ که‌ برای‌ حفظ فرهنگ‌ و ارزش های‌ جاهلی‌ غرب‌ به‌ مصاف‌ ارزش های‌ الهی‌ آمده‌ بودند نهراسیدند; خاطره‌ی‌ صدها هزار جوانمرد روستایی‌ و شهری‌، کاسب‌ و کارگر، دانشجو و طلبه‌، پزشک‌ و پرستار مهندس‌ و هنرمند، اداری‌ و بازاری‌، پیر و جوان‌ که‌ عاشقانه‌ به‌ نداهای‌ مکرر امامشان‌ و محبوبشان‌ و سلسله‌جنبان‌ عشق‌ مقدسشان‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ اعلی‌الله‌کلمته ‌پاسخ‌ گفتند و رو به‌ خدا و پشت‌ به‌ دنیا کردند; برخی‌ فوز شهادت‌ یافتند و بعضی‌ با اسارت‌ و جراحت‌ و نقص‌ عضو آزمایش‌ شدند و برخی‌ جسم‌ و جان‌ مبارک‌ خود را که‌ سرشار از فیض‌ و نور شده‌ بود سالم‌ و کامل‌ به‌ خانه‌ برگرداندند تا همچون‌ ذخیره‌یی‌ برای‌ دفاع‌ در روز احتیاج‌ و در خدمت‌ اسلام‌ و انقلاب‌ و میهن‌ و ملت‌، از آن‌ نگهداری‌ کنند: "فمنهم‌ من‌ قضی‌ نحبه‌ و منهم‌ من‌ ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"...
هفته‌ی‌ بسیج‌ همچنین‌ سرشار از یاد و نام‌ آن‌ بزرگمرد جهانداری ‌است که‌ ندای‌ دعوتش‌ همچون‌ صلای‌ ربوبی‌ در روز الست‌، فطرت ها را مخاطب ‌می‌ساخت‌ و از اعماق‌ جان‌ بلی‌گویان،‌ جواب‌ می‌گرفت‌، خود عاشق‌ بود و عاشقانه ‌سخن‌ می‌گفت‌. بنده‌ی‌ سلم‌ خدا بود و دل ها را سلم‌ خود می‌ساخت‌. دردمندانه ‌می‌خروشید و دردهای‌ مهلکی‌ را که‌ افیون‌ مخدر شیطان ها از یاد آدمیان‌ برده‌ و از درمان،‌ محروم‌ ساخته‌ بود، علاج‌جویانه‌ به‌ احساس‌ آنان‌ برمی‌گردانید و به ‌درمان نزدیک‌ می‌ساخت‌ ... یاد و نام‌ امام‌ خمینی،‌ بزرگ‌ که‌ خداوند، فتح‌الفتوح‌ تصرف دل‌ هشیاران‌ این‌ ملت‌ و خیل‌ عظیمی‌ از مسلمانان‌ و مستضعفان‌ جهان‌ را نصیب‌ او ساخته‌ بود و او با این‌ سلاح‌ الهی‌ قلعه‌های ‌تصرف‌ناپذیر استکبار را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ گشود و رأس‌ استکبار یعنی‌ امریکای ‌جهانخوار را مرعوب‌ ساخت‌ و تخت‌ امپراتوری های‌ بی‌منازع‌ را متزلزل‌ ساخت‌. مسلمانان‌ جهان‌ را بیدار کرد و هسته‌های‌ مقاومت‌ اسلامی‌ را با دم‌ گرم‌ و صدای‌ امید‌ خود متشکل‌ ساخت‌. جمهوری‌ اسلامی‌ را پدید آورد و از لابلای ‌هزاران‌ مانع‌ و مزاحم‌ و معارض‌، به سلامت‌ به‌ اوج‌ اعتبار و قدرت‌ رسانید و خطرناکترین‌ دشمنان‌ آن‌ یعنی‌ سردمداران‌ نظام های‌ غربی‌ را بارها دچارناکامی‌ ساخت‌ و متولیان‌ نظام های‌ شرقی‌ را از موضعی‌ استوار و مسلط، به‌ بطلان‌ اندیشه‌های‌ مذهب ‌ستیز و انسان ‌گریزشان،‌ هشدار داد و هنوز یکسال‌ ازنامه‌ی‌ پیامبرگون‌ و تاریخی‌ او به‌ رأس‌ هرم‌ قدرت‌ دنیای‌ شرق‌ نگذشته‌، اکنون‌ جهان‌ شاهد فروپاشی‌ نظام های مارکسیست‌ در سراسر جهان‌ است‌.
آری‌ رهبرکبیر انقلاب‌ اسلامی‌ که‌ خود را بسیجی‌ می‌شمرد و بدان‌ افتخار می‌کرد، جهانی ‌را در مقابله‌ با استکبار و قدرت های‌ ستمگر عالم‌ بسیج‌ کرد و خواب‌ راحت‌ را از چشم‌ زورگویان‌ زدود و نور امید را که‌ کلید همه‌ی‌ پیروزی ها و پیشروی هاست‌، در دل‌ ملت ها تابانید. بی‌شک‌ همه‌ی‌ دستگاه های‌ استکبار نیز به‌ آسانی‌ نخواهند توانست‌ بذری‌ را که‌ او پاشیده‌ جمع‌ کنند و بنایی‌ را که‌ او پی‌ افکنده‌، ویران‌ سازند، اگرچه‌ به شدت‌ و قساوتی‌ عنادآمیز با نتایج‌ و ثمرات‌ جهاد بزرگ‌ او در مبارزه‌ ی معارضه‌اند.

بسیج‌برای‌ دفاع‌ از کشور اسلامی‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ وجود آمد. آمادگی‌ برای‌دفاع‌، امروز و همیشه‌ یک‌ وظیفه‌ی‌ اسلامی‌ و انقلابی‌ و ملی‌ است‌. بنابراین ‌نیروی‌ مقاومت‌ بسیج‌ باید کار جذب‌ و سازماندهی‌ بسیجیان‌ عزیز را با برنامه‌ریزی‌ صحیح‌ ادامه‌ دهد و تشکیل‌ ارتش‌ بیست ‌میلیونی‌ را میسور و عملی ‌سازد.
مسؤولین‌ محترم‌ دولتی‌ و قضایی‌ نیز موظفند ضمن‌ کمک‌ به‌ اجرای ‌برنامه‌های‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در تکمیل‌ و تقویت‌ ارتش‌ بیست ‌میلیونی‌، مشکلات‌ آحاد بسیجی‌ در دستگاه های‌ دولتی‌ را به‌ شکل‌ ویژه‌ حل‌ کرده عزیزانی‌ را که‌ با عرضه‌ کردن‌ جان‌ خود از انقلاب‌ و کشور حراست‌ کرده‌اند، با توسل‌ به‌ روش های‌ معمول‌ اداری‌ و کاغذبازی های‌ رایج‌ آزرده‌ نکنند و خدای ‌نخواسته‌ موجب‌ دلسردی‌ این‌ پشتوانه‌های‌ اطمینان بخش‌ انقلاب‌ و کشور نشوند. چنین‌ رفتاری‌ از هر یک‌ از مأموران‌ اجرایی‌ و قضایی‌، تخلف‌ و موجب‌ مؤاخذه‌ است‌.

امروز بسیج‌ عناصر مؤمن‌ و فداکار، علاوه‌ بر دفاع‌ مسلحانه‌ از کشور و انقلاب باید سازندگی‌ کشور را نیز هدف‌ دیگر خود قرار دهد. امروز روزی‌ است‌ که ‌همه‌ی‌ نیروها باید همه‌ی‌ سرمایه‌های‌ علمی‌، فکری‌، تخصصی‌، تجربی‌، مادی‌ و معنوی‌ خود را همچون‌ بسیجیان‌ میدان‌ جنگ‌، پشت‌ سر دولت‌ به‌ میدان‌ سازندگی ‌وارد کنند، دولت‌ به‌ شکل‌ بسیجی‌ عمل‌ کرده‌ و نیروهای‌ کارآمد بسیجی‌ را به ‌حضور در میدان‌ سازندگی‌ تشویق‌ کند و با برنامه‌ریزی‌ جامع‌، جایگاه‌ هر قشر و هر فردی‌ را در جهاد بازسازی‌ کشور، معین‌ کند و آحاد مردم‌ نیز با ترجیح‌ مصلحت‌ سازندگی‌ بر مصالح‌ شخصی‌، فداکارانه‌ در این‌ میدان‌ مجاهدت‌ کنند.

ما همان‌طور که‌ در جنگ‌ جدی‌ و مصمم‌ بودیم در رعایت‌ آتش‌بس‌ و حرکت‌ به‌ سمت ‌صلحی‌ پایدار نیز جدی‌ و مصممیم‌، لیکن‌ روند مذاکرات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ رژیم‌عراق‌ آماده‌ی‌ قبول‌ حق‌ نیست‌ و در پشت‌ میز مذاکره‌ نیز با همان‌ روحیه‌ی ‌تجاوزطلبی‌ میدان‌ جنگ‌، سخن‌ می‌گوید. لذا علاوه‌ بر ارتش‌ و سپاه‌، بسیجیان ‌سلحشور و هسته‌های‌ مقاومت‌ نیز باید همواره‌ آماده‌ و هوشیار باشند تا در صورت ‌لزوم به‌ وظیفه‌ی‌ دفاع‌ مقدس‌ قیام‌ کنند.

تبلیغات‌ امریکایی‌ و همدستانشان‌ می‌خواهند القاء کنند که ‌در ایران دوران‌ جوشش‌ انقلاب‌ به سر آمده‌ و انقلاب‌، راه‌ گذشته‌ی‌ خود را تغییرداده‌ است‌. علی‌رغم‌ دشمن‌ اعلام‌ می‌کنیم‌ و همه‌ باید عملاً و قولاً نشان‌دهند که‌ انقلاب‌ اسلامی،‌ راه‌ مبارزه‌ با ظلم‌ و استکبار و فساد را رها نکرده‌ و هرگز نخواهد کرد. اگر قلدران‌ عالم‌، خوش‌خیالانه‌ گمان‌ می‌کنند که‌ این‌ سنگر مظلومان‌ و این‌ مدافع‌ مستضعفان‌ و این‌ پایگاه‌ مبارزه‌ با نظام‌ سلطه‌ و ظلم‌ و استکبار جهانی‌، لحظه‌یی‌ هدف های‌ بزرگ‌ خود را از یاد خواهد برد سخت‌ در اشتباهند. ما همچنان‌ و همیشه‌ مدافع‌ ملت های‌ مظلوم‌ و زیر یوغ‌ استکبار هستیم‌ و خواهیم‌ بود. ما همواره‌ در کنار ملت‌ مسلمان‌ و مبارز و رشید فلسطین‌ و بر ضد صهیونیسم‌ جنایتکار هستیم‌ و خواهیم‌ بود و به‌ برادران‌ فلسطینی‌ خود توصیه ‌می‌کنیم‌ که‌ راه‌ خدا یعنی‌ مبارزه‌ با دشمن‌ غاصب‌ و حامیانش‌ را با توکل‌ واعتماد به‌ خدا و تا نابودی‌ دولت‌ صهیونیست‌ غاصب‌ ادامه‌ دهند. ملت‌ بزرگ‌ و بسیجیان‌ مؤمن‌ و فداکار ما دفاع‌ از فلسطین‌ را فریضه‌یی‌ دینی‌ می‌شمارند و در راه‌ خدا هیچ‌ هدفی‌ را دست‌نیافتنی‌ نمی‌دانند. ما همواره‌ از حق‌ ملت‌ مظلوم‌ افغانستان‌ در برابر آنان ‌که‌ با او به‌ زور یا تزویر عمل‌ کرده‌اند، دفاع‌خواهیم‌ کرد و معتقدیم‌ ملت‌ افغان‌ که‌ با نثار خون‌ هزاران‌ شهید توانسته ‌نیروهای‌ بیگانه‌ را از خانه‌ خود بیرون‌ براند، در سایه‌ی‌ توکل‌ به‌ خدا و قطع ‌امید از قدرت های‌ مداخله‌گر و کسانی‌ که‌ به‌ آنان‌ خدمت‌ می‌کنند خواهد توانست ‌نظام‌ اسلامی‌ مستقل‌ از شرق‌ و غرب‌ و مبتنی‌ بر خواست‌ و اراده‌ی‌ ملت‌ را درکشور خود مستقر نماید. ما خود را همواره‌ نسبت‌ به‌ ملت‌ مقاوم‌ و مظلوم‌ لبنان ‌که‌ دستخوش‌ توطئه‌ی‌ مشترک‌ صهیونی‌، مارونی‌، امریکایی‌ است‌، دارای‌ تکلیف ‌دانسته‌ایم‌ و خواهیم‌ دانست‌. این‌، راه‌ ما و وصیت‌ امام‌ عظیم‌الشأن‌ ما و دستور اسلام‌ ماست‌ و بدان‌ همواره‌ وفادار خواهیم‌ ماند.

به نظر من، سه مأموریت عمده برای سپاه وجود دارد که اینها را باید توجه کنند؛اول، دفاع مسلحانه از انقلاب و نظام اسلامی است که این، مأموریت محوری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. دوم، سازماندهی و آموزش ارتش بیست میلیونی است. این ارتش که اول بار، امام عزیزمان در اولین ماههای انقلاب بر زبان مبارکشان جاری کردند و از آن یاد نمودند، باید وجود خارجی پیدا کند. سخنان امام بزرگوار و فقید عزیز ما، نباید مثل امواجی در فضا گم بشود و بتدریج محو گردد. بعکس، این سخنان باید روزبه‌روز، به عمل نزدیکتر شود. نباید روزبه‌روز کم‌رنگ بشود؛ بلکه باید پُررنگتر بشود و تجسم و تبلور پیدا کند.
ما حقیقتاً باید یک ارتش مردمی متشکل از بیست میلیون جمعیت در این کشور داشته باشیم که امروز هنوز نداریم. البته، آحاد مردمىِ زیادی به جبهه‌ی جنگ شتافتند و مبارزه و جانفشانی کردند و بعضی از بسیجیان به مقام فرماندهی‌های والا در سپاه پاسداران نایل شدند و خود یک فرمانده‌ی بزرگند و امروز هم در سپاه هستند؛ اما به همان چیزی که امام(ره) فرمودند، احتیاج داریم: ارتشی متشکل از بیست میلیون جمعیت؛ ارتشی که وقتی صلا و ندا داده شد، به فاصله‌ی چند ساعت، در مراکز و یگانهای خود مستقر بشوند؛ ارتشی که فرمانده و یگان خود را بشناسند، حتّی نقطه‌ی استقرار خود را بشناسند و بدانند ساز و برگشان کجاست و در اختیار بگیرند و آموزشهای لازم را داشته باشند. ما بایستی چنین ارتشی را داشته باشیم. چه نهادی این ارتش را درست خواهد کرد؟ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. این، حداقل نیمی از مأموریت سپاه را تشکیل خواهد داد. این، کاری است که باید سپاه بکند و متناسب با سپاه است و لاغیر.
مأموریت سوم، همان چیزی است که امروز سپاه پاسداران در قالب سپاه قدس یا نیروی قدس، از آن یاد میکند و امام بزرگوارمان تشکیل هسته‌های مردمی حزب‌اللَّه در سراسر جهان را یکی از آرزوهای خود و یکی از دستورهای کار آینده‌ی انقلاب اسلامی در سطح جهان قرار دادند. بیشک، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در این مورد مأموریتی خواهد داشت.
ما نمیگوییم به جایی لشکرکشی میکنیم و در امور دیگران دخالت خواهیم کرد؛ اما میگوییم که نیروی نظامىِ منظمِ انقلابىِ مجرّب در اولین کشوری که با انقلاب اسلامی پدید آمده است، یقیناً در قبال هسته‌های مسلح حزب‌اللَّه در سراسر جهان خالی از مسؤولیت نیست. کیفیت این مسؤولیت، بایستی به تناسب و مقتضیات روشن بشود.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اگر بخواهد این سه مأموریت را درست انجام بدهد، اولاً احتیاج دارد که سازماندهی خود را هر چه قویتر و مستحکمتر بکند. این، بار سنگینی است که فقط میتواند بر دوش یک سازمان مستحکم و یک بنیه‌ی قوىِ سازمانی قرار بگیرد ولاغیر. باید سازماندهی سپاه هرچه قویتر بشود. به گسترش بیرویه و کمّی اعتقادی ندارم. به توان بالای کیفی، اعتقاد دارم. آن چیزی مملکت را نجات خواهد داد و انقلاب را به صورت مسلحانه حفظ خواهد کرد و برای حراست از آن، پشتگرمی و امید مسؤولان و ملت را تشکیل خواهد داد، یک سازمان متشکل و نیرومند و قوی است، نه یک سازمان گسترده‌یی که علی‌رغم گسترش، بنیه‌ی کافی و توان لازم را نداشته باشد.
البته این گسترش، در هنگام لازم انجام خواهد گرفت. من، به برادران مسؤول در سپاه گفتم که در هنگام لازم، سپاه باید بتواند به سه برابر خود تبدیل بشود. یعنی اگر ما مثلاً امروز پانزده لشکر سپاهی داریم، باید این انعطاف و قدرت و توانایی سازمانی در او باشد که در وقت لازم، هر یک گروهان سپاه، به یک گردان تبدیل شود. به عبارت دیگر، پانزده لشکر در آن واحد، به چهل و پنج لشکر تبدیل شود. سپاه، بایستی این قدرت انعطاف و تبدیل را داشته باشد و از نیروهای بسیج سرشار و پُر بشود تا بتواند کارش را انجام بدهد. این، برای روزهای استثنایی و بسیج است؛ اما در حال عادی، همان بنیه‌ی نیرومند - اما نه چندان گسترده - با سازماندهی بسیار قوی و دارای انعطاف لازم است.

باید به این سؤال پاسخ گفت که بعد از آن که جنگ تحمیلی، با گذشت قریب هشت سال به پایان رسید، نیروهای بسیجی و رزمندگان جوان و پرشور، چه موقعیت و جایگاهی در جامعه‌ی ما دارند؟ شاید این هم یکی از شگردهای دشمن باشد که وانمود کند بعد از پایان جنگ، رزمندگان - چه آنهایی که در میدان جنگ امتحان دادند و توفیق یافتند که مجاهدت و فداکاری کنند و چه جوانان پرشوری که قدرت و روح دفاع را در خود مییابند، ولی از این که در میدانهای جنگ حضور زیادی داشته باشند، ناامیدند - نسبت به نقش دفاع از انقلاب، دلسرد و نومید شده‌اند.
ما میگوییم که دفاع از جامعه‌ی انقلابی، همیشه یک واجب اهم و ضروری است؛ چون تهدید علیه جامعه‌ی انقلابی، موضوعی تقریباً دایمی است. نمیگوییم جنگ دایمی است. تهدید وجود دارد؛ اما بسته به این است که ملت ما چگونه در مقابل تهدید، خود را نشان بدهد و آمادگی خود را در چه حدّی حفظ کند. اگر ملت انقلابی، همیشه آمادگی خود را حفظ کرد، یعنی جوانها عضویت در بسیج و کار در میدان تمرین و آموزش را همیشه برای خودشان نگه داشتند و اگر مردم، روحیه‌ی دفاع را برای خودشان حفظ کردند و اگر چهره و قیافه‌ی جامعه طوری بود که هرکس به آن نگاه کرد، احساس کند ملت آماده و مستعد دفاع از کشور است، در این‌صورت تهدیدها عملی نخواهد شد و نیّت دشمن به تحقق نخواهد پیوست.
از رفتار یک جامعه میشود فهمید که آیا این جامعه، قادر به دفاع از هویت و حیثیت خود هست یا نه. جامعه‌یی که مردمِ آن به مسایل شخصی بیشتر اهمیت بدهند تا مسایل کشور و مسایل جمعی، جامعه‌یی که در آن جوانان رو به فساد روند، جامعه‌یی که افراد مؤثرِ آن نسبت به مصالح انقلاب و کشور بیتفاوت و بیاعتنا شوند، جامعه‌یی که در آن اختلافهای سیاسی و مذهبی و گروهی و صنفی و قومی اوج بگیرد و رشد کند، جامعه‌یی که زن و مرد آن به عشرت و زندگی مرفه و توأم با فساد گرایش پیدا کنند، بدانید که این جامعه قادر به دفاع از خود نیست. چنین جامعه‌یی از مصالح و شرف و حیثیت خود نمیتواند دفاع کند.
این که شما مشاهده کردید و افراد مسن خودشان دیدند و افراد جوان خبرش را شنیدند که در صد و پنجاه سال اخیر، استعمار روی فرهنگ کشور و جوانان و آموزش و پرورش ما اعمال نفوذ کرد و مردم را به بیکارگی و فساد و تباهی و اختلاف سوق داد، بدین علت بود که میخواستند ملت ما از منافع و شخصیت و مصلحت و آینده‌ی خود نتواند دفاع کند. اگر دشمن به این نتیجه رسید که جامعه دیگر نمیتواند از خودش دفاع کند، بدانید که تهدید جدی است و نیت دشمن عملی خواهد شد و ضربه‌اش را وارد خواهد کرد.
علت این که ما ملت ایران، در ده سال بعد از انقلاب توانستیم در مقابل تهاجم گوناگون دشمن - با همه‌ی مشکلات آن - بایستیم و مقاومت کنیم و ضرر بیشتری متوجه آنان بکنیم، این است که به برکت دین و ایمان و انقلاب و اسلام و آموزش قرآنی و اسلامىِ شخصیت عظیم‌الشّأنی که بیان و سخن و کلامش، مفاد و مضمون قرآن و اسلام بود، در میان مردم ما روحیه‌ی انقلابی و پارسایی انقلابی و وحدت کلمه‌ی بیشتر حکم‌فرما بود.
دشمنان ما - عراق و امریکا و شرق و غرب - از اتحاد خود و حمله و فشار به نظام جمهوری اسلامی، طرفی نبستند. علت موفقیت ما این بود که شما جوانان در صحنه بودید، ملت آماده بود و روحیه‌ی انقلابی بر جریانهای غیرانقلابی و ضد انقلابی غلبه داشت. تا وقتی این‌گونه باشد، تهدیدهای دشمن عملی نخواهد شد. تهدید و سوء نیت دشمن و خطر وجود دارد؛ اما تا شما در صحنه هستید، این خطر تحقق پیدا نخواهد کرد.
نقش جوانان بسیجی و بسیج، در این آمادگی عمومی کاملاً روشن است. من در جواب آن سؤال آغازین که جایگاه بسیج در کشور ما بعد از دوران جنگ کجاست؟ میگویم که بسیج باید با همان روحیه و شور و قدرتِ دوران جنگ باقی بماند و جوانان آموزش ببینند و سازماندهی شوند و آمادگی و حضور پیدا کنند.
بسیج، یکی از نیروهای مسلح نیست. بسیج، متن ملتی است که در مراکز نظامی و صنعتی و اجتماعی و دینی و آموزشی حضور دارد. این‌طور نیست که ما ارتش و سپاه داریم و یک نیروی مسلح دیگر هم به نام بسیج داریم. خیر، بسیج متن ملتی است که در سایه‌ی آموزش، سلاح به دست گرفته و در وقت نیاز کشور، همراه نیروهای مسلح، بیشترین و سنگینترین بار را به دوش میگیرد؛ چنان‌که در جنگ دیده شد. البته، سازماندهی و نظم و ترتیب و ادب و برخورد اسلامی، اساس قضیه است.
من، به برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سفارش مؤکد کرده‌ام که مسأله‌ی بسیج را جدی بگیرند. اداره و ترتیب بسیج، در حدود نیمی از مأموریت و مسؤولیت سپاه پاسداران است. در کنار این موضوع، باید بگویم که رفتار و ادب و نظم و انضباط افراد بسیج باید از دیگران به رفتار اسلامی نزدیکتر باشد و روحیه‌ی آمادگی بسیجی در تمام دستگاهها و سازمانهای کشور، باید ان‌شاءاللَّه حکم‌فرما شود.
به‌مناسبت حضور جمعی از برادران گمرک در این مجلس، تأکید میکنم که روحیه‌ی بسیجی و انقلابی توأم با آمادگی کامل برای کار و تلاش، به نحو صحیح و صادقانه، در سازمانهای مالی و اقتصادی و اجتماعی حکم‌فرما شود. گمرک، از جمله مراکز انحصاری بیگانگان در زمان سلطه‌ی آنان بر ایران بود که از طریق آن، علیه مصالح ملت کار میکردند. دروازه‌های ورودی و خروجی کشور، در اختیار بیگانگان و افراد و مؤسسات و دولتهای وابسته به آنان بود؛ بیگانگانی که هیچ علاقه‌یی به مصالح کشور نداشتند و این جز ذلّت و رقت نبود. بعدها هم که از دست بیگانه‌ها گرفته بودند، فساد دستگاههای مالی - از جمله گمرک - در دوران رژیم گذشته آن‌چنان بود که باز برای ملت ضرر و زحمت به همراه داشت. البته، عناصر خوب و امین همه جا بودند - آن جا هم بودند - لیکن گاهی یک آدم فاسد، دستگاهی را به فساد میکشاند. البته در دوران انقلاب، بحمداللَّه مدیران خوب و مسؤولان دلسوز، بر این مجموعه‌ها مدیریت کرده‌اند و تلاش فراوانی شده است، ولی همچنان کارهای زیادی باقی است.

گرچه ما به چند ده نفر از برادران «نشان» دادیم و عملاً و رسماً از آنها قدردانی شد؛ اما کسانی که در خور این نشانها هستند، فقط جمعِ امروز نیستند. همان طور که برادران بیان کردند، عملیات بزرگ دیگری در جبهه بوده و رشادتهای بزرگی در آن عملیاتها نشان داده شده است و چهره‌های گمنام و بیادعا و کم‌ادعا و متواضع و گوشه‌گیر - چه ارتشی و چه سپاهی و چه از آحاد نیروهای بسیجی - بودند و هستند که شایسته و درخورِ این نشانها میباشند و باید مورد احترام و قدردانی قرار بگیرند. ان‌شاءاللَّه در آینده باید این کار انجام بشود و یکی از برنامه‌هایی را که ستاد کل تعقیب خواهد کرد - چه مباشرتاً و مستقیماً و چه به‌وسیله‌ی دستگاههای دیگر - باید همین باشد که افرادی که در طول این سالیان فداکاری کردند - چه امروز در خدمت باشند یا نباشند - شناخته و برآورده و برکشیده شوند و مورد احترام قرار گیرند و از آنها قدردانی به عمل آید؛ زیرا عمل خیر هیچ‌وقت از بین نمیرود.

این‌جانب، با حمد بی‌پایان خداوند، از همه‌ی اقشار مختلف مردم رشید و عزیز ایران اسلامی، غیورمردان بسیجی، ارتش پیروز اسلام، سپاه پاسداران افتخارآفرین، امدادگران، جهادگران، نیروهای پزشکی و درمانی و خدماتی و همه‌ی اقشار مختلف که جبهه‌ی اسلام را در برابر کفر تقویت و یاری کردند، صمیمانه تشکر می‌کنم. و نیز با طلب علوّ درجات برای شهیدان عزیز، از خانواده‌های معظّم و گرانمایه‌ی شهیدان و از جانبازان عزیز - این شهدای زنده - از آسیب‌دیدگان جنگ، مهاجرین مظلوم، اسرا و مفقودین و خانواده‌های مکرّم آنان و نیز آحاد ملت شریف ایران تقدیر و تشکر می‌کنم و تذکراتی چند را از باب «فانّ الذّکری تنفع المؤمنین» تقدیم می‌دارم.
1)دشمن سبکسر و جاهل، ما را ضعیف پنداشت و به مرزهای ما حمله کرد و آتش جنگی هشت‌ساله و پر خسارت را برافروخت. ما باید آن‌چنان قوی باشیم که چنین پندار غلطی، دیگر در فکر هیچ جاهلِ قداره‌بندی نیاید و فکر تجاوز به ایران، برای همیشه دفن شود.
2)تقویت بنیه‌ی دفاعی، در وهله‌ی اول به تقویت نیروهای مسلح - اعم از سپاه و ارتش - است که باید از طریق بالابردن آموزشها، سازماندهی و نظم، تدوین تاکتیکها و انتقال تجارب جنگ و تمرینها و مانورها و نیز مجهز شدن به سلاحهای لازم و مدرن تأمین شود. اما پشتوانه‌ی زوال ناپذیر دفاع، عبارت است از سازماندهی عمومی بسیج و نیروهای رزم دیده و تکمیل ارتش عظیم بیست میلیونی که آحاد مردم، سازمان یافته و آماده‌ی دفاع از انقلاب و میهن و نظام اسلامی خود آن را تشکیل خواهند داد. لازم است برنامه‌یی ریخته شود که طبق آن، همه‌ی افرادی که به سن مشمولیت می‌رسند؛ بدون استثنا (جز بیماران و اشخاص ناتوان) آموزش نظامی ببینند و آمادگی لازم را بیابند.

در طول جنگ، دشمن به‌جای تسلیم شدن در برابر حق و تن دادن به عدالت، پیوسته به لجاج و عناد خود افزود و با طرحهای پیچیده و لشکرکشی به خلیج فارس و ایجاد فشار اقتصادی و تجهیز عراق برای حمله به مراکز صنعتی و اقتصادی و مسکونی، کمک در تهیه‌ی سلاح شیمیایی، آخرین تلاشهای خود را به کار برد؛ ولی در آن مقطع نیز جز رسوایی بیشتر، چیزی نصیب آنان نشد. در این مقطع، با حیله و فریب، شعار جنگ به شعار صلح تبدیل شد و این در حالی بود که وحشیانه‌ترین و نامردمی‌ترین اعمال خصمانه از سوی عراق و حامیانش، در جنگ و حواشی آن به وقوع می‌پیوست.
آنچه از حماسه و شجاعت و قدرت و صلابت و فتح رزمندگان اسلام در این مدت گذشت و آنچه از ایثار و قدرت روحی و توکل به خدا و اعتماد به نفس که ملت بزرگ ما از خود نشان دادند، با هیچ بیان قابل توصیف نیست. آری، صحیفه‌ی دل و لوح ذهن پُرخاطره‌ی آزاد مردان و شیرزنان و غیور رزمندگان و دلیر بسیجیان ملت ما را که مدرنترین سلاحهای ابرقدرتها در برابر اراده‌ی پولادین آنان خنثی گردیده است، به آسانی نمی‌توان در هیچ گزارشی ترسیم کرد؛ مگر آن که همه‌ی کسانی که توانایی نگارش و سرایش، ترسیم و تجسم دارند، دیده‌ها و یافته‌های خود و دیگران را هنرمندانه به نظم و نثر و تصویر درآورند.

برادران عزیز، فرماندهان و مسؤولان محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفان!
خدا را شکر که نفس روح‌اللّهیِ آن عبد صالح و آن یادگار پیامبران و اولیا (سلام‌اللَّه‌علیهم)، نقشی معجزنشان و پایدار در کتیبه‌ی تاریخ نشاند؛ یعنی انسانهای والا و نفوس طیبه‌یی با تربیت پیامبرگون خود پدید آورد که در ظلمات جاهلیت و مادّیتی که طاغوتهای زمان و امپراتوران زر و زور در جهان پدید آورده و بر آدمیان تحمیل کرده‌اند، چون ستارگان فروزان بدرخشند و پرتو فضیلت و معنویت را در پیرامون خود بپراکنند و عروج روحی و معنوی و ارزشهای حقیقی را به جهان بنمایند.
خدا را شکر که زحمت و تلاش آن وارث پیامبران و راهرو راه آنان را برکت بخشید و پاداش او و امتش را با پیروزی عظیمی که قرنها آرزوی همه‌ی مصلحان و ژرف‌اندیشان اسلامی بود، ارزانی داشت و این پیروزی را با فتوحات درخشانی در عرصه‌های گوناگون و از همه بالاتر، در عرصه‌ی تربیت و تزکیه‌ی نفوس جوانانی که پایه‌های استوار و پاسداران بیدار انقلاب و نظام اسلامیند، ضمانت نمود و فتح‌الفتوحی را که کلید همه‌ی پیروزیهاست، نصیب او ساخت.
شما جوانان و جوانمردانی که سابقه‌ی مجاهدت در جنگی هشت‌ساله را به مثابه‌ی بزرگترین افتخار دوران انقلاب برای خود کسب کرده‌اید، از جمله‌ی ارزشمندترین دستاوردهای امام فقید بزرگوارمان در تلاش چندین‌ساله و پُرمرارتش می‌باشید.
جمعی از شما شهد شهادت نوشیدند و به مجاورت اولیاء اللَّه و عروج به ملکوت، سرافراز شدند و جمعی دیگر زنده و آماده، پا به رکاب وظیفه‌ی بزرگ خویشند، تا حکم خدا چه باشد و تکلیف الهی چه فرمان دهد: «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا».
امام بزرگوار، به شما جوانان مجاهد و مخلص، محبتی پدرانه داشت و قلب منوّر او از شما راضی بود. این محبت و رضایت، سرمایه‌ی ارجمندی است که باید گرامی داشته شده و حفظ شود. بی‌شک، محبت و رضایت روح مطهر آن سلاله‌ی نبوت و امامت نیز همان برکاتی را خواهد داشت که رضایت و محبت او در دوران زندگی پُربرکتش می‌داشت.
اینک، ما در دورانی قرار گرفته‌ایم که جهاد فی‌سبیل‌اللَّه در شکلی اگر چه نه به صراحت دوران جنگ، اما با همان دشواریها و شاید با ظرافت بیشتر، بر دوش همه‌ی ماست. جهاد در این دوران، برای آنان که در نیروهای مسلح یا وابسته به آنند، مستلزم اموری جداست:
نخست، حفظ آمادگی روحی برای دفاع از انقلاب و کشور و نظام جمهوری اسلامی. از پیامبر اکرم(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) نقل شده است که: «من لم یغز ولم یحدّث نفسه بغزو مات علی شعبة من النّفاق». یعنی آن کسی که در میدان نبرد نباشد، یا در دل و جان، حدیث جهاد بر خود نخواند، به گونه‌یی از نفاق، زندگی را ترک خواهد گفت.
ما - همان‌طور که امام راحل عظیم فرمود - در سیاست خود برای رسیدن به صلح، در چهارچوب قطعنامه‌ی شورای امنیت جدی هستیم و هرگز پیشقدم در تضعیف آن نخواهیم بود؛ ولی حفظ آمادگیهای گوناگون، مخصوصاً آمادگی روحی برای دفاعی جانانه از اسلام و انقلاب، بالاترین فریضه‌یی است که امروز متوجه شما و همه‌ی نیروهای مسلح است. سپاه و بسیج و ارتش، باید این آمادگی را درحد اعلی‌ حفظ کنند و نگذارند اندک فتوری در عزم و اراده‌ی مردانه‌ی آنان پدید آید.
این‌جانب، مخصوصاً به آحاد نیروهای بسیجی تأکید می‌کنم که جدایی آنان از سازمان متبوعشان - یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - هرگز به معنای بریدگی از صحنه‌ی دفاع نظامی و غرق شدن در زندگی شخصی یا شغلی نباشد. حیات طیبه‌ی آنان به این است که رابطه‌ی روحی و سازمانی را در حد اعلای ممکن حفظ کنند.
دوم، تقویت آمادگیهای آموزشی و تشکیلاتی. سپاه و ارتش، هر یک در چهارچوب مأموریت ویژه‌یی که برای آنان وجود دارد، باید به تقویت آموزشی و استحکام سازماندهی خود و نیز آماده نگهداشتن افراد و تجهیزات جنگی سرگرم باشند و کمترین سستی و فتوری در این وظیفه‌ی بزرگ حاصل نشود. اکنون، گنجینه‌ی ذی‌قیمتی از تجارب نظامی در اختیار شماست که باید برای ایجاد آمادگیهای بیشتر، مورد استفاده قرار گیرد.
البته همه‌ی عزیزان باید توجه کنند که اگر چه مأموریت ارتش و سپاه در دراز مدت با یکدیگر متفاوت است، اما امروز وظیفه‌ی قطعی همه، ترمیم و تحکیم خطوط دفاعی در مرزهاست و هر یک از دو سازمان و هر یگانی از یگانهای رزمی آنان، باید فریضه‌ی حضور قوی و مقتدرانه در سنگرهای مرزی را از هر کار و وظیفه‌ی دیگر مهمتر بشمرد و از آن، لحظه‌یی غفلت نورزد.
سوم، همکاری کامل و محبت برادرانه میان برادران سپاه و ارتش. دشمن از روی کمال عناد و خصومت، با القای شایعات، سعی در ایجاد تفرقه میان نیروهای مسلح ما دارد و برخی دوستان نیز از روی جهالت، گهگاه به شایعات ساخته‌ی دست دشمن دامن می‌زنند. گاهی شایعه‌ی انحلال ارتش و گاهی شایعه‌ی انحلال سپاه برسر زبانها افکنده شده که این هر دو و هر سخنی از این قبیل، سخنی است از سوی دشمن یا در جهت منافع او.
این‌جانب، به پیروی از امام عظیم‌الشّأن و حکیم فقیدمان، قاطعانه می‌گویم: این هر دو سازمان، همچون دو بازوی جمهوری اسلامی، باقی و نیرومند خواهند ماند و تقویت خواهند شد. هر یک مأموریتی جدا از مأموریت دیگری و مکمل آن خواهند داشت و سپاه به جز مأموریت رزمی خود، وظیفه‌ی سنگینِ سازماندهی و آموزش و بسیج ارتش بیست میلیونی را هم بر عهده خواهد داشت.
ارتش و سپاه، با کمک و همکاری و رقابت مثبت، خواهند توانست مانند همیشه، سدی مستحکم در برابر دشمنان اسلام و انقلاب و کشور اسلامی و دولت اسلامی پدید آورند و هر تجاوزی را با قدرت پاسخ گویند و حتّی فکر تجاوز را هم از یاد دشمن بزدایند.
در پایان، بار دیگر به شما عزیزان، فرماندهان و مدیران سپاه و بسیج و به یکایک رزمندگان و بسیجیان تأکید می‌کنم که نظام جمهوری اسلامی، باید قدرت دفاعی و رزمی‌یی متناسب با داعیه‌ها و آرمانهای انقلابیِ خود داشته باشد. این، تنها با کار و تلاش و حفظ روحیه و آمادگی شما فرزندان اسلام و امام میسر خواهد شد.
به خدا توکل کنید، از او مدد بخواهید، به درگاه او استغاثه کنید، با او راز و نیاز کنید و همه‌ی تلاش و نیروی خود را در این راهِ روشن به کار بگیرید و خدا با مؤمنان و متوکلان است. این‌جانب، با همه‌ی توان در خدمت شما و پشتیبان شما خواهم بود و خدا بهترین پشتیبان است.

خدا را سپاس می‌گویم که با الطاف بی‌کران خود، به مجاهدت شما عزیزان برکت بخشید و خطر بزرگی را که با توطئه‌ی شیاطین، به کشور و ملت بقیّةاللَّه(ارواحنافداه) متوجه شده بود، به وسیله‌ی شما برطرف ساخت.
اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج مردمی، در دوران جنگ هشت‌ساله نشان دادید و حقیقتاً اسلام را روسفید و امت رسول‌اللَّه(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد، یقیناً امروز از نظام اسلامی اثری نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی‌شد.
همه‌ی کسانی که در جنگ تحمیلیِ هشت‌ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشته‌اند، مخصوصاً خانواده‌های شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمده‌اند. خدا را بر این توفیق بزرگ، سپاس بگزارند و روحیه‌ی دفاع از اسلام را که موهبتی عظیم است، برای خود حفظ کنند.

شایسته است که قشرهای گوناگون جامعه، بویژه قشرهای حساس مؤثر، با دقت و تأمل، وظیفه‌ی خاصی را که در این برهه‌ی خاص برعهده‌ی آنان است، شناخته و با قصد قربت و به‌مثابه‌ی عبادتی بزرگ، آن را انجام دهند.
ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - که بازوان مسلح ملت برای دفاع از انقلاب و حفظ مرزهای کشورند - آمادگیهای خود را از لحاظ آموزش، تجهیزات و سازماندهی و انضباط افزایش داده، همواره دو سازمان برادر و مکمل یکدیگر باشند؛ و بسیج مستضعفین که همیشه مورد تحسین و رضایت امام عزیزمان بود، زیر نظر و مدیریت سپاه، به استحکام تشکیلات و سازماندهی خود بیش از پیش اهتمام ورزد.

در طول هشت سال جنگ، بارها مشاهده شد که نیروی دشمن با نیروی ما نابرابر است. دشمن فقط عراق نبود؛ عراق به‌مثابه‌ی دروازه‌یی بود که استکبار جهانی و شرق و غرب از آن به ما تهاجم میکردند. همه فهمیدند و دنیا هم فهمید که سلاحهای فرانسوی و روسی و انگلیسی و غیره در کنار یکدیگر علیه ما تهاجم میکردند و از بسیاری کشورها مزدور میآوردند و دلارهای نفتی را به نفع دشمن ما به کار میانداختند. بنابراین، یک کشور و دولت در مقابل ما نبود؛ بلکه استکبار و اذناب او علیه ما وارد نبرد شده بودند.
این نیرو، با همه‌ی حجم عظیم ظاهریش، در مقابل عزم ملت ایران که از لحاظ ابزار و تجهیزات با او قابل مقایسه نبود، کارایی نداشت و دیدیم که رزمندگان و بسیجیان و ارتش و سپاه و عشایر و روستاییان و شهریها و دیگر قشرهای مختلف مردم ما، چگونه با حالتی عارفانه در میدان جنگ حضور پیدا میکردند و عاشقانه میجنگیدند و ضربات خود را شبیه ضربات امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) در غزوات صدر اسلام، بردشمنان وارد میکردند.
به همین خاطر، خدای متعال هم به این حرکات و ضربات ناشی از ایمان و انگیزه و اخلاص و عرفان برکت داد و بلای عظیمی را از انقلاب و ملت ایران دفع کرد. این مقوله‌یی است که همه‌ی ملت ایران، مخصوصاً شما مردمی که در نزدیک مرزها بودید و مسایل را دیدید و قضایا را لمس کردید، آن را تجربه کرده‌اید.

حضور خانمها در همه‌ی مراحل انقلاب، حضوری زنده و نیرومند و قوی بود و توانستند بارهای سنگین را تحمل کنند و مصیبتهای بزرگ را از سر بگذرانند. در طول تاریخ اسلام، مانند زنهای ما، نادر و کمیاب بوده است. یقیناً اگر پشتیبانی و حمایت بانوان کشورمان نمی‌بود، در دوران جنگ و پیش از آن در همه‌ی مراحل انقلاب، این پیروزیها به دست نمی‌آمد.
چه‌قدر مادران و همسران و خواهران شهدا و سایر بازماندگان آنها در دوران جنگ و قبل از آن استقامت و ثبات از خود نشان دادند که گاهی موجب تعجب انسان می‌شود؛ زیرا نمونه‌ی آن را در تاریخ اسلام کم می‌بینم. در مراحل دیگر هم حضور خواهران، حضور نیرومندی بود. در بسیج و نهادهای انقلابی دیگر، خواهرانی را می‌شناسیم که وظایف سنگینی را برعهده دارند و مشغول کار هستند.
زنان کشور ما در طول مدت انقلاب، پشتوانه‌ی حرکت مردها بودند. اگر احساسات و ایمان قوی زنها نبود، شاید بسیاری از مردهای ما این قدرت را پیدا نمی‌کردند که در میدانهای سخت مبارزات گوناگون حضور داشته باشند. امروز هم همان مسؤولیت بر دوش خانمهاست.

هنوز این سؤال هشداردهنده‌ی او که: «آیا باید در خانه‌ها نشست و با تحلیلهای غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القای روحیه‌ی ناتوانی و عجز در مسلمانان، عملاً شیطان و شیطان‌زادگان را تحمل کرد؟»، وجدان مسلمانان غیور را برمی‌انگیزد و پاسخی از سر وارستگی و اخلاص می‌طلبد. و هنوز این سخن پیامبرگون او، دل و جان مشتاقان را تسخیر می‌کند که می‌گفت: «هیهات که امت محمّد (صلّی‌اللَّه‌علیه واله‌وسلّم)، سیراب‌شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان، به مرگ ذلت‌بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند؛ و هیهات که خمینی در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمّد(صلّی‌اللَّه علیه‌واله‌وسلّم) و پیروان ابراهیم حنیف، ساکت وآرام بماند و نظاره‌گر صحنه‌های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستی است، ادامه می‌دهد». و خدا را شکر خمینی بزرگ تنها نماند و چنان‌که او می‌گفت و می‌خواست: «بسیجیان جهان، این پابرهنه‌های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانشان سلب کردند».
هنوز این نوای شیرین و امیدبخش، دل مؤمنان را از فروغ حیات روشن می‌کند و خون امید و نشاط در پیکر امت اسلامی می‌دمد که: «مسلمانان جهان و محرومان سراسر گیتی، از این برزخ بی‌انتهایی که انقلاب اسلامی برای همه‌ی جهانخواران آفریده است، احساس غرور وآزادی کنند و آوای آزادی وآزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهای خود مرهم گذارند، که دوران بن‌بست و ناامیدی وتنفس در منطقه‌ی کفر بسر آمده است و گلستان ملتها رخ نموده است و امید که همه‌ی مسلمانان، شکوفه‌های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گلهای محبت و عشق و چشمه‌سار زلال جوشش اراده‌ی خویش را نظاره کنند ...».

بدنه و زبده‌ی ملت، همان «بسیج» است. شما در هر سن و از هر قشری - نوجوان سیزده ساله، تا پیرمرد نود ساله - و در هر نقطه‌یی از کشور که زندگی میکنید، دایم با خودتان حدیث نفس کنید و از خودتان بپرسید که امام عزیز و محبوب از من چه میخواهد و آیا آنچه را که او از من توقع دارد، انجام میدهم یا نه؟ این خط مستقیم، ما را هدایت خواهد کرد، تا هدفها و آرمانهای امام عظیم‌الشأن را محقق کنیم.
انتظاری که امام از بسیج داشت، آمادگی و حضور دایمی بود؛ زیرا بسیج، پشتوانه‌ی اصلی انقلاب است. نیروهای ما - ارتش و سپاه - بحمداللَّه نیروهای خوبی هستند. هر کدام از آنها محسناتی دارند که در هیچ نیروی مسلح دیگر دنیا، این برجستگیها را نمیبینیم. سپاه، نیروی انقلابىِ پُرشور و آزمایش‌داده و تجربه‌شده‌یی است که ده سال در میدانهای نبرد، جمهوری اسلامی را سربلند کرد و خود، میوه‌ی درخت انقلاب بود و هست. ارتش نیز یک نیروی منظم و کارآمدی است که علی‌رغم سرمایه‌گذاریهای دشمن، در مسیر خدمت به انقلاب قرار گرفت و بازوی نیرومندی برای آن شد. غیر از حضور دهساله در میدان جنگ، آموزش داد و پشتیبانی کرد و زمینه‌های باارزشی را فراهم آورد. امروز ارتش نیروی بسیار کارآمد و مؤمن و مخلص و ذخیره‌یی برای انقلاب است و در این باور هیچ شکی وجود ندارد.
اما آن چیزی که انقلاب ما - با داعیه‌های بزرگش - به او تکیه میکند، نیروی «بسیج» است. اگر ما نیروهای بسیج و مردمی را از آن دو نیرو جدا کنیم، ارتش و سپاه نخواهند توانست انقلاب را در ابعاد جهانیش پشتیبانی کنند. محور دفاع از انقلاب، همین آحاد عظیم میلیونی بسیج هستند. بسیج در زندگی معمولی، جزیی از توده‌های میلیونی مردم است؛ اما باید سازماندهی و آموزش و بازآموزی داشته باشد. نباید به آموزشی که طی چند ماه داده میشود، اکتفا کرد؛ بلکه بایستی آن را تکرار نمود.
اگر یک فرد بسیجی، در مدرسه و دانشگاه و حوزه‌ی علمیه و کارخانه و مزرعه و اداره مشغول است، بداند که جزو ارتش عظیم مردمی و انقلابی است و باید به آن افتخار کند. در هر مجموعه‌یی که افراد آن عضو بسیج هستند، از جهت خدمت به انقلاب، نسبت به دیگران برتر و مقدمترند؛ زیرا هرگاه خطری نظام را تهدید کند، سینه‌ی بسیجی سپر انقلاب خواهد شد. بنابراین، هر کس وارد این عرصه شد، باارزش‌ترین افراد جامعه است و باید به این توفیق، افتخار کند. من هم افتخار میکنم که یک بسیجی باشم. به عنوان یک بسیجی، هرجا که انقلاب به وجود من نیاز داشته باشد، حاضرم خدمت کنم. همه باید به این عضویت افتخار کنیم؛ چون اساسی‌ترین کار انقلاب را بسیج انجام میدهد.
حفظ موجودیت انقلاب، کار اول ماست که در استمرار نظام جمهوری اسلامی تجسم یافته است. به همین خاطر، امام(ره) مکرر میفرمودند: حفظ نظام اسلامی، واجبترین فریضه است. انقلاب، از نظام جمهوری اسلامی جدا نیست. نباید کسی خیال کند که این دو از هم جدا هستند. تجسم انقلاب، نظام جمهوری اسلامی است که همه‌ی قلدرهای دنیا دست به دست هم داده بودند، تا او را ریشه‌کن کنند.
امروز هم عناد و دشمنی استکبار امریکا، سرمایه‌دارهای بزرگ جهانی، رژیم اشغالگر قدس و ارتجاع ادامه دارد و با آن مخالفت میکنند. انقلاب ما که به پیروزی رسید، نظام جمهوری اسلامی متولد شد. پس، دفاع از این نظام، اولین و مقدسترین و واجبترین فرایض ملت ایران است، و بسیجی کسی است که سینه‌اش را سپر میکند و با هر وسیله‌یی که در اختیارش باشد، دفاع از انقلاب را به عهده میگیرد؛ چون درحقیقت از اسلام و قرآن دفاع کرده است. ...
ما آمادگی برای دفاع از انقلاب را همیشه لازم میدانیم. نباید روزی بر ما بگذرد که اهمیت آمادگی عمومی، مغفولٌ‌عنه واقع شود. این چیزی است که مورد ستایش و ترحم هیچ‌کس قرار نخواهد گرفت. امیرالمؤمنین(ع) به ما درس دادند و فرمودند: «و من نام لم ینم عنه»؛ اگر تو خوابت برد، بدان دشمنت بیدار است. لذا مجموعه‌ی بسیج - خصوصاً جوانها در همه‌ی اقشار مردم - باید با قوّت و قدرت و آمادگی و نشاط و احساس ضرورت، کار و راه خودش را ادامه دهد و مثل گذشته وظیفه‌ی دفاع از انقلاب را به عهده گیرد.
خواهران بسیجی ما نیز که زنهای محجب و عفیف و مقید به آداب شرعی هستند و انسان را به یاد صدر اسلام میاندازند، در این دفاع مقدس و بااهمیت سهیم هستند و نقش برجسته‌یی در حضور میلیونی بسیج دارند.
مسؤولان محترم بسیج باید به سازماندهی خیلی اهمیت دهند؛ زیرا اصل قضیه، سازماندهی است و در چارچوب سازماندهی خوب، آموزش و پشتیبانی و تغذیه‌ی فکری خوب شکل میگیرد.
شما بسیجیها باید به گونه‌یی رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه‌ی اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. این فکر غلط باید از ذهنهای دیگران بیرون رود که بسیجی کسی است که مقررات را رعایت نمیکند؛ برعکس، آن کسی بسیجیتر است که مقررات را بیشتر رعایت میکند؛ به خاطر آن‌که این فرد بیشتر از همه برای نظام دل میسوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره‌ی درست نظام است.
پس، در محیط کار و زندگی، حتماً اخلاق و مقررات و نظم و انضباط را رعایت کنید و بدانید که وجود شما برای انقلاب، یک ذخیره‌ی تمام‌نشدنی است. تا وقتی که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی متکی به این احساسات وایمانها و اخلاصهاست، هیچ دشمنی در هیچ سطحی قادر نیست به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ضربه وارد کند.

یکی از ممیزات انقلاب اسلامی ایران این است که کارگران نسبت به انقلاب، وضعیت اختصاصی و استثنایی داشتند. «کارگر» در نظام جمهوری اسلامی، در دو جبهه - که مرجع هر دو یک مبنا بود - چنان حضوری از خود نشان داد که واقعاً تاریخی و به‌یادماندنی است. یکی از این دو جبهه، جبهه‌ی کار و تولید و تلاش، و دیگری جبهه‌ی دفاع از انقلاب بود. کارگر انقلابی و مسلمان ما که در طول ده سال گذشته، در جبهه و سنگر کار، اخلاص و ازخودگذشتگی و خستگیناپذیری نشان داد، درست با همان انگیزه عمل میکرد که در جبهه‌ی جنگ یا در جبهه‌ی دفاع از انقلاب، از خود ایستادگی نشان میداد.
وقتی به جنگ نگاه میکنیم، نقش کارگران را در آن بارز و روشن میبینیم. من بسیاری از اوقات، در میان این عزیزان بسیجی در جبهه‌های جنگ بوده‌ام. وقتی از آنها سؤال میکردید که شما چه کسی هستید و از کجا آمده‌اید و شغلتان چیست، میدیدید کارگر زحمتکشی است که از شهر و روستا و نقاط دورافتاده‌ی کشور به جبهه آمده است. در اوایل جنگ، وقتی جبهه‌ها ضعیف و خلوت بودند، حضور چندهزار نفری آنها تعیین کننده بود و امداد بزرگی را به نیروهای رزمنده میرساند.

برادر گرامی، جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی‌
با عنایت به لزوم هوشیاری و حفظ آمادگی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و تقویت و تکمیل انسانی و ابزاریِ آن، همان‌طور که رهبر کبیر و فقید حضرت امام خمینی(قدّس‌سرّه) جناب‌عالی را به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب فرموده بودند، این‌جانب نیز که در آن هنگام پیشنهاد این انتصاب مفید و لازم را به امام فقید داده بودم، اکنون آن را تا هر زمان که اشتغالات و مسؤولیتهای جناب‌عالی اجازه و فرصت دهد، تنفیذ و تأیید می‌نمایم.
امید است مانند گذشته، با تدابیر صحیح خود، به تقویت دو سازمان ارتش و سپاه و افزایش آمادگیهای بسیج و ارتقای کیفیت نیروهای رزمی، بویژه در مناطقی که به خاطر حراست از مرزهای کشور، از اهمیت بیشتری برخوردار است، ادامه دهید. خداوند بر توفیقات آن برادر عزیز بیفزاید.

نیروهای مسلح، بیش از دیگر قشرها و مأموران نظام جمهوری اسلامی، لازم است به آمادگی و استعداد انسانی و ابزاری خود اهمیت دهند. اگرچه تجربه‌ی ده سال گذشته به همه‌ی دشمنان ما نشان داده است که تهاجم نظامی به ملت و کشور انقلابی ما، موجب خسران و سرافکندگی خود آن مهاجمان خواهد شد، با این حال، از آن‌جا که تعللهای زیاد در عمل به قطعنامه‌ی 598 از طرف مقابل دیده شده، فلذا با تأکید بر این‌که ما به‌طور قاطع طرفدار استقرار صلح باثبات و بادوام در منطقه می‌باشیم، ضروری است آمادگی و استعداد نیروهای نظامی به طور کامل حفظ شود. ارتش و سپاه، دو بازوی نیرومند نظامند و لازم است با تبادل همکاریها میان آن دو، روزبه‌روز بر توانایی و استعداد و قدرت آنها افزوده شود، و بسیج مستضعفین که همواره مایه‌ی مباهات بوده، باید تقویت گردد.
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی