news/content
پیوندهای مرتبطاخبار سایتاخبار سایت
نسخه قابل چاپ
1403/10/08
مروری بر ماجرای تاریخی جنگ اُحد و درس‌های آن، بر اساس بیانات حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای

درس جنگ اُحد برای همه دوران‌ها

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اخیر مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام با اشاره به نقشه دشمن برای هراس‌افکنی و یأس‌آفرینی در جامعه، به ماجرای جنگ اُحد در صدر اسلام اشاره و آیاتی از سوره‌ی آل‌عمران که پس از جنگ احد بر پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نازل شد را به عنوان الگوی مسلمانان برای مقابله با هراس‌افکنی دشمن بیان کردند: «در جنگ اُحد، مسلمانها ضربه خوردند؛ شخصیّتی مثل حمزه سیّدالشّهدا به شهادت رسید؛ شخصیّتی مثل علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السّلام)، امیرالمؤمنین، سرتاپا مجروح شد؛ به خود شخص شخیص پیغمبر اکرم ضربه وارد شد؛ تعدادی شهید شدند؛ [وقتی] برگشتند مدینه، منافقین دیدند زمینه‌ی خوبی است برای وسوسه کردن، برای بهره‌برداری تبلیغاتی از این وضع، شروع کردند وسوسه کردن: اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم؛ [گفتند] «همه علیه شما دست به دستِ هم داده‌اند، بترسید»؛ بنا کردند اینها را بیان کردن. خدای متعال به خاطر این قضیّه وحی نازل کرد؛ آیه‌ی قرآن [میفرماید:] «اِنَّما ذٰلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَهُ فَلا تَخافوهُم»؛ این شیطان است که دوستان خودش را دارد میترساند، از آنها نترسید. مشت محکم قرآن بر دهان منافقین وسوسه‌کننده فرود آمد. امروز این «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطان» را شما باید بگویید؛ اصحاب ادب و شعر و فکر بنشینند و فکر کنند؛ منطق قابل قبول و دلنشین برای مخاطب درست کنند در لباس شعر، با آهنگ مدّاحی، و در جایگاه معتبر مدّاحی‌گری و ستایشگری اهل‌بیت، آن را به مردم منتقل کنند. «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَه».» ۱۴۰۳/۱۰/۰۲
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت بیانات رهبر انقلاب درباره درس‌های جنگ اُحد را مرور کرده است.

* مقدّمه
اگرچه جنگ اُحد در مقیاس مسائل تاریخی و جهانی و مسائل جامعه، یک حادثه‌ی کوتاه‌مدّت و کوچک است، امّا درسی که قرآن در باب جنگ اُحد به ما داد، درس بزرگی است و متعلّق به همیشه است. ۱۳۷۰/۵/۲۳ [خدای متعال در باب جنگ اُحد] دو جور سنّت‌ها را بیان میکند: سنّت پیروزی، سنّت شکست. ... ببینید، [باید] یک نگاه‌های علمیِ جامعه‌شناسی روی این تعبیرات قرآنی انجام بگیرد؛ اینکه چطور میشود یک کشوری، یکی دولتی، یک حکومتی پیشرفت کند، چطور میشود متوقّف بشود و چطور میشود سقوط کند. ۱۴۰۱/۴/۷

* حضرت حمزه؛ سیّدالشّهدای جنگ اُحد
یک مرحله[ی جنگ اُحد]، مرحله‌ی پیروزیِ اوّل بود که به اردوگاه دشمن ریختند و دشمن پا به فرار گذاشت. ۱۳۸۲/۳/۳ [ماجرا چنین بود که] پیرمردها به پیغمبر میگفتند که چون جمعیّت کفّار زیاد است، در مدینه بمانیم و بجنگیم و از شهر دفاع کنیم؛ جوانها که پُرشورتر بودند، گفتند نخیر، برویم به مقابله‌ی با دشمن؛ چون تعداد اینها بیشتر بود، پیغمبر گفت خیلی خب، میرویم به مقابله‌ی با دشمن؛ امّا وقتی که به مقابله‌ی با دشمن رفتند، آن تاکتیک معروف را [اتّخاذ کرد]؛ یعنی گماشتن گروه محافظ و پاسدار در نقطه‌ای که دشمن میتواند از پشت، نیروهای خودی را دُور بزند و تأکید به اینها که اگر ما شکست خوردیم و تا مدینه عقب‌نشینی کردیم یا پیروز شدیم و تا فلان جا پشت سر دشمن رفتیم، شما از اینجا تکان نخورید. ۱۳۶۷/۷/۱۷ ولی بعد کماندارانی که باید در شکاف کوه می‌نشستند و پشت جبهه را نفوذناپذیر میکردند، ۱۳۷۵/۱۰/۲۸ تا چشمشان افتاد و دیدند که چهار نفر آن پایین غنیمت جمع میکنند، پای اینها هم لرزید. ۱۳۷۶/۲/۱۷ دشمن هم توانست نیروهای اسلام را دُور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادی از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند؛ به طوری که مسلمانها از ترسشان مجبور شدند به کوه پناه ببرند. ۱۳۹۰/۵/۱۶ [بنابراین،] مرحله‌ی دوّم [جنگ اُحد]، مرحله‌ی شکست بود. ۱۳۸۲/۳/۳

آن پنجاه نفری که دچار نفرین و شکوه‌ی همه‌ی مسلمانها در طول این چهارده قرن شدند، مسلمان بودند؛ اصحاب پیغمبر بودند؛ خیلی از آنها در جنگ بدر شرکت کرده بودند؛ مردمان بدی نبودند؛ امّا همینها ... به خاطر جمع‌آوری غنیمت، گردنه را رها کردند، میدان را به دشمن دادند و موجب شدند که مقدار زیادی از خونهای پاک بر زمین ریخته شود؛ خونی مثل خون حمزه‌ی سیّدالشّهدا بر زمین ریخته شد. ۱۳۸۳/۸/۲۰ پیغمبر اکرم به نظر میرسد که از همان لحظه‌ی اوّل که ایشان شهید شد، خواستند از او الگو درست کنند؛ اینکه پیغمبر به او لقب «سیّدالشّهدا» دادند. و بعد [وقتی] وارد مدینه شدند و دیدند زنهای انصار گریه میکردند، ناله میکردند، زاری میکردند، پیغمبر یک قدری گوش کرد، بعد فرمود که حمزه گریه‌کننده ندارد. این خبر به گوش زنهای مدینه رسید و همه گفتند که قبل از اینکه برای شهید خودمان گریه کنیم بر حمزه گریه خواهیم کرد ... او سیّدالشّهدا است، و کسی است که همه باید بر او گریه کنند. این الگوسازی است و برای آن روز هم فقط نیست؛ برای همیشه‌ی تاریخ است و برای همه‌ی مسلمین است. ۱۴۰۰/۱۱/۵ امیرالمؤمنین میفرماید: کانَ رَسولُ اللّهِ‌ اِذَا احمَرَّ البَأس؛ وقتی‌ که جنگ گداخته میشد و تنور جنگ سرخ میشد، [پیغمبر] اصحاب خودش را به‌ وسیله‌ی نزدیکان خودش و خویشاوندان خودش محفوظ نگه میداشت؛ یعنی عمو، پسرعمو، داماد ــ پسر که ایشان نداشت ــ نزدیکان خودش را به میدان جنگ میفرستاد و در خطوط مقدّم، تا آنها بین دشمن و بین جنگجویان معمولی که اصحاب پیغمبر بودند فاصله بیندازند؛ یعنی نزدیکان خودش را نگه نمیداشت عقب و یارانش را بفرستد جلو؛ یارانش را به‌ وسیله‌ی نزدیکانش حفظ میکرد، نه نزدیکانش را به‌ وسیله‌ی یارانش. ۱۳۶۵/۸/۱۰

* غفلت از وظیفه و دشمن؛ عوامل شکست مسلمانان
[در جنگ اُحد] یکی از عواملی که موجب شکست شد قضیّه‌ی عصیان، یعنی اطاعت نکردن بود؛ یک کلمه‌ی پیغمبر را اطاعت نکردند، یک فاجعه به وجود آمد. ۱۳۷۳/۶/۲۰ جامعه‌ی ما، نه امروز، بلکه از بعد از پیروزی انقلاب، در همان وضعیّت است. پیروزیِ مرحله‌ای انجام گرفته است. ما مأموریم بر اینکه ثغره و شکاف و کمینگاه را حراست و محافظت بکنیم. ۱۳۷۰/۵/۲۳ هر کس در هر میدان و در هر مقام، باید از آن که شایسته‌ی اطاعت است، اطاعت کند. سرپیچی و نافرمانی و «به ما ربطی ندارد» و این حرفها نیست. ... در دوران جمهوری اسلامی، هر جا عدم اطاعت مشاهده شد، فاجعه به وجود آمد؛ هر جا اطاعت بود، کار به رشد و صلاح و خیر انجامید. ۱۳۷۳/۶/۲۰

[از دیگر عوامل شکست در جنگ اُحد این است که] اگر غفلت کردیم، دشمن ما را دُور خواهد زد و ضایعه خواهد آفرید. ۱۳۷۰/۵/۲۳ [در جنگ اُحد،] خود پیغمبر هم در میدان است، مسلمانها هم پیروز میشوند امّا یک غفلت موجب میشود که این پیروزی تبدیل بشود به شکست. ۱۳۹۸/۸/۸ از اوّل انقلاب تا حالا نگاه کنید، هر جا دُور خوردیم، بر اثر چنین غفلتی بوده است. اگر بگردیم، غفلت را پیدا میکنیم. ۱۳۷۰/۵/۲۳ به پیروزی‌ها نباید غرّه شد؛ پیروزی‌ها باارزش است، جای خوشحالی هم دارد امّا به پیروزی نباید غرّه شد. خیلی‌ها هستند که اوّل پیروزی به دست می‌آورند ولی بعد از آنکه این پیروزی به دست آمد، به خاطر یک عاملی دچار مشکلی میشوند. ۱۳۹۸/۸/۸ اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، باید نقش دشمن را ببیند. یکی از لوازم توجّه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، دیدن دشمنی است که میخواهد به ما ضربه بزند؛ از این ما را نباید غافل کنند. ۱۳۸۸/۷/۲

[در حادثه‌ی سوریه] یکی از درسها این مسئله‌ی «غفلت» است؛ غفلت از دشمن. بله، در این حادثه، دشمن با سرعت عمل کرد، امّا اینها بایستی از قبل از حادثه میفهمیدند که این دشمن عمل خواهد کرد و با سرعت عمل خواهد کرد. ما به اینها کمک هم کرده بودیم؛ دستگاه اطّلاعاتی ما، از چند ماه قبل، گزارشهای هشداردهنده‌ای را به مسئولین سوریه منتقل کرده بود. ... غفلت نباید کرد، از دشمن نباید غافل شد. ۱۴۰۳/۹/۲۱

* تبدیل پیروزی به شکست، بر اثر دنیاطلبی
در جنگ اُحد مسلمانها پیروز شده بودند منتها غفلت یا خیانت یا دنیاطلبی و کوته‌بینی یک عدّه‌ی معدودی، همان پیروزی را تبدیل کرد به شکست. ۱۳۹۵/۴/۱۲ قرآن ... میفرماید: وَ لَقَد صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعدَه؛ خدا وعده‌ی خودش را با شما عمل کرد ــ ما وعده کرده بودیم که اگر در راه خدا جهاد کنید، شما را پیروز میکنیم؛ ما وعده‌مان را عمل کردیم ــ اِذ تَحُسّونَهُم بِاِذنِه؛ شماها توانستید اینها را زیر فشار قرار بدهید و از پا دربیاورید باذن‌اللّه؛ اوّلش توانستید. خب پس اینجا خدا کار خودش را کرد؛ خدا وعده‌ای را که به شما داده بود عمل کرد، منتها بعد شما چه کار کردید؟ ۱۴۰۱/۴/۷

طبق روایات، پیامبر فرموده بود: «لا تَبرَحوا هٰذَا المَکانَ فَاِنّا لا نَزالُ غالِبینَ ما ثَبَتُّم فی مَکانِکُم». تا وقتی ایستاده‌اید، شما پیروزید. وقتی که مشکل پیدا شد و میل به مال دنیا و غفلت از وظیفه و چشم‌وهمچشمی در تکالب بر حطام دنیوی، بر احساس وظیفه و وجدان درونی و دینی فائق آمد، قضیّه بعکس شد: «حَتّیٰ اِذا فَشِلتُم»؛ اوّل سست شدید، «وَ تَنازَعتُم فِی الاَمر»؛ به درگیری میان خودتان پرداختید، «و عَصَیتُم»؛ پُستتان را ترک کردید و آنجایی که به شما گفته بودند باشید و نگهبانی بدهید، محل را رها کردید؛ در نتیجه، قضیّه بعکس شد. ۱۳۷۰/۵/۲۳ اینجا باز خدای متعال به سنّتش عمل کرد، صَرَفَکُم عَنهُم، دست شما را از سر آنها کوتاه کرد، یعنی مغلوب شدید؛ این سنّت الهی است دیگر. آنجا سنّت الهی این بود که در مقابل دشمن‌هراسی بِایستید و پیش بروید؛ اینجا سنّت الهی این است که در مقابل میل به دنیا و دنیاطلبی و عافیت‌طلبی و کار نکردن و زحمت نکشیدن و دنبال طعمه گشتن و مانند اینها، خودتان را و دیگران را بدبخت کنید. ۱۴۰۱/۴/۷ امّا دیدید که با این تسلیم شدن در مقابل خواسته‌های حقیر بشری، چه اتّفاقی افتاد! دندان پیامبر شکست؛ بدن مبارک آن حضرت مجروح شد؛ جبهه‌ی حق مغلوب شد؛ دشمن پیروز گردید و چقدر از بزرگان اسلام شهید شدند. ۱۳۷۶/۲/۱۷ «ذٰلِکَ بِاَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً اَنعَمَها عَلیٰ قَومٍ حَتّیٰ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم»؛ این، یک قانون است؛ مثل قانون جاذبه، مثل قوانین دیگر طبیعی و تاریخی. خدا نعمت را برنمیگرداند؛ ما هستیم که با رفتار خودمان، با عقبگرد خودمان، با سوء تدبیر خودمان درباره‌ی امور خویش، نعمت را برمیگردانیم. ۱۳۷۰/۵/۲۳

* گناه؛ عامل لغزش انسان در لحظات حسّاس و بزنگاه‌ها
در جنگ اُحد، به خاطر کوتاهی و تقصیر جمعی از مسلمین، پیروزی اوّلیّه تبدیل به شکست شد. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸ و آن ‌خسارت بزرگ را به جبهه‌ی حق وارد کردند. ۱۴۰۲/۵/۲۶ در سوره‌ی آل‌عمران، شاید ده دوازده آیه و یا بیشتر، راجع به همین قضیّه‌ی شکست است. چون مسلمانان از نظر روحی بشدّت متلاطم و ناآرام بودند و این شکست برایشان خیلی سنگین تمام شده بود، آیات قرآن، هم آرامششان میداد، هم هدایتشان میکرد و هم به آنها تفهیم مینمود که چه شد شما این شکست را متحمّل شدید و این حادثه از کجا آمد. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸ قرآن میگوید آن کسانی که موجب این حادثه شدند، اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛ ۱۳۹۵/۴/۱۲ شیطان اینها را به کمک کارهایی که قبلاً کرده بودند، به لغزش وادار کرد. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸ مشکل مالِ قبل بود؛ رفتارشان با ‌خودشان رفتار خوبی نبوده، اثرش در جبهه، در آن منطقه‌ی حسّاس، در آن پیچ حسّاس ظاهر میشود. ۱۴۰۲/۵/۲۶ اگر خطا بکنیم، اثرش را در لحظه‌ی خطر در صف مقدّم فوراً می‌بینیم. ۱۴۰۲/۵/۲۶ دل دادن به شهوات و هواهای نفسانی اثرش را این‌طور جاها ظاهر میکند. ۱۳۸۴/۷/۱۷ گناهان در زندگی انسان، علاوه بر این جنبه‌ی معنوی، عدم موفّقیّتهایی را نیز به بار می‌آورند. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸ یعنی گناهان قبلی، اثرش را در جبهه ظاهر میکند. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸

وقتی انسان مبتلا است به گناه، در یک نقطه‌ی حسّاس و بزنگاه کم می‌آورد. ... در جنگ اُحد ... فراموش کردند چه مسئولیّت حسّاسی در اختیار آنها و بر عهده‌ی آنها است و جنگ پیروز را به جنگ مغلوب تبدیل کردند. ۱۳۹۵/۳/۲۵ پس ببینید! گناهانی که انسان انجام میدهد، این تخلّفهای گوناگون، این کارهایی که ناشی از شهوت‌رانی و دنیاطلبی و طمع‌ورزی و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به دارایی‌های موجود در دست آدمی و نیز حسد و حرص و غضب است، به طور قطعی دو اثر در وجود انسان میگذارد: یک اثر، معنوی است که روح را از روحانیّت می‌اندازد، از نورانیّت خارج میکند؛ اثر دیگر این است که در صحنه‌ی مبارزات اجتماعی، آنجایی که حرکت زندگی احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده‌ی انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را میگیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران کند، انسان را از پا درمی‌آورد. ۱۳۷۵/۱۰/۲۸ ما وقتی روح را نساختیم، خودمان را محکم نکردیم، معلوم است؛ هر مماسّی روی آن اثر میگذارد؛ یکی، دو تا، سه تا، ناگهان می‌بینید که شکلش عوض شد؛ امّا وقتی که مثل فولاد آبدیده، محکم و استوار و بر مبنای تفکّر درست و منطق صحیح، هویّت دینی انسان شکل گرفت و هویّت انقلابی شکل گرفت، هر چه زمان بگذرد، این هویّت روشن‌تر، واضح‌تر، جذّاب‌تر، مستحکم‌تر میشود. ۱۳۸۶/۴/۲۵

*جنگ روانی و هراس‌افکنی دشمن، پس از جنگ اُحد
در جنگ اُحد ۷۰ نفر شهید شدند که ۴ نفر از مهاجرین بودند و ۶۶ نفر از انصار. ۱۴۰۰/۱۱/۵ شخصیّتی مثل حمزه سیّدالشّهدا به شهادت رسید؛ شخصیّتی مثل علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السّلام)، امیرالمؤمنین، سرتاپا مجروح شد؛ به خود شخص شخیص پیغمبر اکرم ضربه وارد شد؛ ۱۴۰۳/۱۰/۲ حنظله‌ی غسیل‌الملائکه و بسیاری از بزرگان در جنگ اُحد به شهادت رسیدند. ۱۳۶۷/۷/۱۷ پیغمبر فرمود شهدا را بردارند و به مدینه بیاورند ــ اُحد نزدیک مدینه است ــ راه افتادند، آمدند وارد مدینه شدند. ۱۳۸۹/۴/۲۳ در میانِ افرادِ بازگشته به مدینه، مجروح هست، جانباز هست، اجساد مطهّر شهدا هست، خانواده‌های داغدار هستند. مدینه غوغا شد از لحاظ گریه و نوحه و زاری برای کشته‌شده‌ها، و بعد هم ناکامی در این جنگ؛ اینها همه تلخ بود. ۱۳۸۹/۴/۲۳ امّا [پیغمبر] خاطرجمع نبود که آیا دشمنان چون پیروزی‌ای به دست آورده‌اند به مدینه حمله خواهند کرد یا نه. ۱۳۶۷/۷/۱۷ شبِ آن روزی که این حادثه‌ی تلخ اتّفاق افتاده بود، برای پیغمبر خبر آوردند که یک عدّه از مشرکین، بعد از آنکه از مدینه دور شدند، به این فکر افتاده‌اند که حالا که مسلمانها شکست خوردند، خوب است ما حمله کنیم و کار مسلمانها را تمام کنیم. ۱۳۸۹/۴/۲۳

حالا قریش، همین دشمنی که نتوانسته بود کاری [انجام بدهد] ــ ضربه زده بود، امّا نتوانسته بود پیروز بشود بر مسلمین ــ اینها بیرون مدینه در فاصله‌ای در چند‌کیلومتریِ مدینه جمع شدند. ۱۴۰۱/۴/۷ به ذهنشان رسید که مسلمانان دیگر آمادگیِ روی کوه را ندارند؛ به مدینه رفته‌اند و زخمی و کشته داده‌اند و از لحاظ جسمی و روحی خسته‌اند و نیاز به استراحت دارند؛ بنابراین، الان وقت حمله است. ۱۳۸۲/۳/۳ برای اینکه دلها را خالی کنند و بترسانند، خبر را هم به شکلی درز دادند. ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ عواملشان آمدند داخل مدینه شروع کردند هراس‌افکنی. ۱۴۰۱/۴/۷

* برخورد با برهم‌زنندگان امنیّت روانی جامعه؛ دستور اسلام
در قرآن، سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۶۰ میفرماید: لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم؛ مرجفون در کنار منافقان و بیماردلان ... قرار دارند. ۱۳۷۷/۶/۱۲ «مرجفون» یعنی کسانی که در دل مردم اضطراب ایجاد میکنند، ترس ایجاد میکنند. ۱۴۰۳/۸/۶ [یعنی] شایعه‌پراکنان، ترس‌پراکنان، تردیدپراکنان، شبهه‌‌پراکنان. ۱۴۰۲/۳/۱۴ بعضی‌ها با خبری که میدهند، با تحلیلی که میکنند، با تفسیری که از وقایع میکنند، در مردم تردید ایجاد میکنند، ترس ایجاد میکنند؛ این از نظر خدای متعال مردود است. ۱۴۰۳/۸/۶

اگر چنانچه اینها از این کارشان دست برندارند، خدای متعال به پیغمبر میفرماید: لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم‌؛ تو را مأمور میکنیم که به سراغ اینها بروی و مجازاتشان کنی. ۱۴۰۳/۸/۶ اسلام این‌جوری است؛ تشنّج‌آفرینی را در جامعه قبول نمیکند. این یکی از مرزها است. کسی حق ندارد بگوید که من میخواهم عقیده‌ی خودم را بیان کنم و بیان در اسلام آزاد است، اجازه بدهید من حرفم را بزنم. بله، بیان آزاد است، امّا اگر با این بیان کسی بخواهد جوّ آرام جامعه را، سلامت محیط همزیستی مردم این جامعه را به هم بزند، اسلام به هیچ وجه این را قبول ندارد. ۱۳۶۶/۲/۱۸ این کسانی که با فضای مجازی ارتباط دارند، به این نکات توجّه کنند! همه‌چیز را ــ هر چه به ذهن انسان میرسد ــ در فضای مجازی نبایستی منتشر کرد؛ ملاحظه کنید اثرش چیست؛ ببینید روی مردم، روی فکر مردم، روی روحیه‌ی مردم چه تأثیری میگذارد؛ ... توجّه کنند که چطور ممکن است در فضای مجازی، یک تحلیل غلط، یک خبر غلط، یک برداشت غلط از یک مسئله مردم را دچار اضطراب کند، دچار تردید کند، دچار ترس کند. اینها چیزهایی است که امنیّت روانی جامعه را از بین میبرد. ۱۴۰۳/۸/۶ [قرآن] میفرماید: لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم؛ دستگاه‌ها موظّف خواهند بود که یک چنین بیانی را در مقابلش بِایستند و تعقیب قانونی و سیاسی و حقوقی بکنند؛ این قابل قبول نیست. ... پس اظهار عقیده غیر از تشنّج‌آفرینی است. ۱۳۶۶/۲/۱۸ [در پی حوادث سوریه و منطقه،] یک عدّه‌ای البتّه همّتشان این است که توی دل مردم را خالی کنند؛ این نباید اتّفاق بیفتد؛ حالا بعضی در خارج این کار را میکنند؛ تلویزیون‌های خارجی، رادیوهای خارجی، روزنامه‌های خارجی به زبان فارسی با مردم حرف میزنند، جوری قضایا را تصویر میکنند که مردم را بترسانند، توی دل مردم را خالی کنند؛ حالا آن تکلیفش جور دیگر است و با آنها جور دیگری باید برخورد کرد امّا در داخل کسی نباید این کار را بکند. در داخل اگر کسی در تحلیلی، در بیانی جوری حرف بزند که معنایش خالی کردن توی دل مردم باشد، این جرم است و باید دنبال بشود. ۱۴۰۳/۹/۲۱

* به خط شدنِ مسلمانانِ خسته، به فرمان پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله)
این خبر [حمله‌ی دشمن] که به مدینه رسید، یک عدّه از آدمهای دهن‌لق ــ یا مغرض یا جاهل که شایعاتِ بد را بلافاصله مثل برق و باد منتشر میکنند ــ شروع کردند این را منتشر کردن. این‌گونه افراد همین‌قدر که خبر به گوششان برسد ــ چه راست باشد، چه دروغ ــ بلافاصله شروع میکنند آن را پخش کردن. ۱۳۸۹/۴/۲۳ منافق را هم از همین حرفها باید شناخت. ۱۳۸۲/۳/۳ [لذا] منافقین دیدند زمینه‌ی خوبی است برای وسوسه کردن، برای بهره‌برداری تبلیغاتی از این وضع، شروع کردند وسوسه کردن: اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم؛ [گفتند] همه علیه شما دست به دستِ هم داده‌اند، ۱۴۰۳/۱۰/۲ لشکر، بیرون مدینه منتظرند که به شما حمله کنند ــ فَاخشَوهُم ــ بترسید، پدرتان درمی‌آید، پدرتان درآمده است. ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود. انسانِ مرعوب، این‌طور است. ۱۳۸۲/۳/۷ اینجا پیغمبر اکرم آمد وسط میدان. در یک چنین جاهایی، اِعمال آن روح نبوّت لازم است. پیغمبر مردم را جمع کردند، گفتند همه بیایید توی مسجد. ۱۳۸۹/۴/۲۳ خدای متعال به خاطر این قضیّه وحی نازل کرد؛ آیه‌ی قرآن [میفرماید:] «اِنَّما ذٰلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَهُ فَلا تَخافوهُم»؛ این شیطان است که دوستان خودش را دارد میترساند، از آنها نترسید. مشت محکم قرآن بر دهان منافقین وسوسه‌کننده فرود آمد. ۱۴۰۳/۱۰/۲ فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛ [خدا میفرماید] شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرتهایی که قدرتهای شیطانی هستند نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید. ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ [پیغمبر] فرمود شنیده‌ام دشمن در فلان نقطه اجتماع کرده، منتظر است که شما غفلت کنید، به شما حمله کند؛ باید همین امشب بروید آنها را تارومار کنید. گفتند حاضریم یا رسول‌اللَّه. فرمود نه؛ فقط کسانی که امروز در جنگ اُحد بودند، آنها باید بروند. یعنی همانهایی که خسته‌اند، همانهایی که از صبح تا شب جنگیدند، همانهایی که بدنشان هم زخمی است، باید بروند؛ هیچ کس غیر از اینها نباید برود. ۱۳۸۹/۴/۲۳ کسانی که در جنگ اُحد نبودند، نباید بیایند. با اینکه یک عدّه تازه‌نفس هم در شهر بودند، امّا پیغمبر گفتند تازه‌نفس‌ها نباید بیایند. ۱۳۸۲/۳/۳ اوّل یک عدّه‌ای شاید تعجّب کردند، بعد دیدند عجب حکمی است. ۱۳۸۹/۴/۲۳

* پیروزی مسلمانان، با ایمان و توکّل و آمدن به میدان جنگ
پیغمبر فرمود ... اگر هیچ کدامتان هم نیایید، من تنها خواهم رفت. پیغمبر اکرم راه افتاد، کسانى که آن روز در اُحد زخمى شده بودند، شمشیر برداشتند با پیغمبر راه افتادند رفتند. ۱۳۹۳/۴/۱۶ جمعی که در نزدیکیِ مدینه ــ حالا مثلاً نیم‌فرسخی، یک‌فرسخی ــ اجتماع کرده بودند، ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ به وسیله‌ی جاسوسان خود فهمیدند که پیغمبر با این عزمِ راسخ دستور داده‌اند که حمله کنند؛ لذا با خودشان گفتند نه، با اینها نمیشود جنگید، بگذاریم برویم، یک فرصت دیگر به سراغشان می‌آییم. ... «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء»؛ مسلمانان، هم توانستند از جنگِ ناشده‌ی دوّم برگردند و هم نعمت خدا را داشتند. در روایت دارد که چیزهایی هم در آنجا به دستشان آمد و توانستند برگردند. ۱۳۸۲/۳/۳ رفتند و برگشتند، بدون اینکه کوچک‌ترین ضربه و زخمی بر آنها وارد شده باشد. آنها توانستند دشمن را تارومار کنند و همه‌ی موجودی‌های دشمن را مصادره کنند و غنیمت بگیرند و بیاورند. آنها نه‌فقط توطئه را خنثی کردند، بلکه یک درآمدی هم برای مدینه و حکومت پیغمبر در سال سوّم ــ که سال جنگ اُحد است ــ درست کردند. ۱۳۸۹/۴/۲۳ این قضیّه مال یک حادثه‌ی خاص است امّا مخصوص آن زمان نیست؛ امروز هم هست، در همه‌ی دورانها هم بوده است. ۱۴۰۰/۱/۲۵ آن که شما را وادار میکند که بترسید، مأیوس بشوید، ناامید بشوید، او شیطان است. امروز این شیطانها از طریق رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و امثال اینها مرتّب مشغول کارند برای اینکه بترسید. نه، نترسید، فَلا تَخافوهُم، از آنها نترسید؛ از انحراف از راه خدا بترسید. ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ این درسِ اسلام است؛ یعنی خسته نشدن، ناامید نشدن، خود را کم ندیدن، قوّه‌ی خود را ناچیز ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن. ۱۳۸۲/۳/۳ تلاش جریانهای سیاسىِ ضدّ جمهوری اسلامی و ضدّ این حرکت عظیم اسلامىِ ملّت ایران و ملّتهای منطقه، این جریان تبلیغاتیِ عظیمی که امروز به راه انداخته‌اند، در جهت ایجاد تلاطم ــ هم تلاطمهای اجتماعی و هم تلاطم روحی ــ است؛ یعنی دلها را مضطرب کردن، نگران و ترسان کردن. ۱۳۸۲/۳/۷

مرعوب شدن، صفت خیلی بدی است. حالا یک وقت انسان در خانه‌ی خودش نشسته است و مرعوب میشود، این یک نفر آدم است؛ امّا یک وقت انسان در مسند مسئولیّتی نشسته است، در مجلس است، در دولت است، او اگر مرعوب شد، واویلا است! مرعوب شدن او یعنی از دست دادن بسیاری از امکانات ملّت. ۱۳۷۸/۱۱/۲۶ کار دشمن دلهره‌ افکندن است؛ کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام. ۱۳۹۷/۱۱/۱۹

[بنابراین،] مؤمنین آن کسانی هستند که وقتی شایعه‌پراکن‌ها آمدند گفتند علیه شما آنجا جمع شدند و بترسید، «فَزادَهُم ایمانًا»؛ امّا این ترس که به وجود نیامد، انگیزه و ایمان آنها تقویت و بیشتر هم شد. «وَ قالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیل»؛ گفتند خدا کافی است، کار موکول به خدا است. ۱۳۸۹/۴/۲۳ یعنی در مواجهه با تلاطمی که دشمن میخواهد به وسیله‌ی امواج تبلیغاتی و روانی خود ایجاد کند، آرامش دارند. همان «سکینه» است: «هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنین»؛ خدای متعال آرامش به دلهای مؤمنین داد. «لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم»؛ برای اینکه ایمانشان هم تقویت شود. ۱۳۸۲/۳/۷

ما یک نمونه‌ی زنده‌ی کسانی را که مرعوب نمیشوند، در زمان خودمان دیدیم ــ یعنی امام ــ و هزاران نمونه‌ی دیگر را در میدان جنگ و در میدانهای سیاست ملاحظه کردیم. این جوانان مؤمن و پاک‌باخته از خدا ترسیدند، از هیچ کس غیر خدا نترسیدند: «اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایماناً وَ قالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیل». در گوشه و کنار، افراد و رادیوها و عوامل دشمن، مرتّب به اینها میگفتند «علیه شما توطئه میکنند، بنا است ضربه بزنند، بنا است چنین کنند، بنا است چنان کنند»، برای اینکه اینها را بترسانند؛ امّا اینها گفتند نه، ایمانشان بیشتر شد؛ گفتند «حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیل»؛ خدا ما را کافی است، ما به خدا اعتماد داریم و به او اطمینان میکنیم. آن وقت خدای متعال میفرماید: «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء». ... تمام قدرتهای مسلّح عالم، دست به دستِ هم دادند برای اینکه بتوانند یک وجب از خاک این کشور را بگیرند ... امّا نتوانستند؛ این ملّت در مقابلشان ایستاد، لذا نتوانستند. خدا کمک میکند و نمیگذارد دشمن غلبه پیدا کند. ۱۳۷۸/۱۱/۲۶

پس بنابراین، اگر چنانچه در مقابل هراس‌افکنی دشمن، شما به معنای واقعی کلمه معتقد شدید که «حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیل» و به وظایفتان عمل کردید، نتیجه‌اش این است. ۱۴۰۱/۴/۷ موکول به خدا بودن معنایش این نیست که ما کنار بنشینیم، بگوییم خدا خودش درست کند؛ نه، خدا این‌جوری درست نمیکند. اینکه من و شما یک کاری را انجام بدهیم، مغرور بشویم و خیال کنیم ما بودیم که کردیم، خیال کنیم که ما یک کار برجسته انجام دادیم، این هم غلط است، این هم نادرست است. اگر خدای متعال کمک نکند، اگر هدایت نکند، اگر توفیق ندهد، هیچ کاری نمیتوانید بکنید؛ هیچ نتیجه‌ای را هم به دست نخواهید آورد. ۱۳۸۹/۴/۲۳

* نترسیدن از دشمن؛ درس جنگ اُحد برای امروز
کارهای خوب، کارهای بزرگ، فقط با انگیزه‌های ممتاز و از‌اعماقِ‌دل‌برآمده انجام میگیرد. ... و اسلام و تاریخ اسلام و وجود مقدّس خاتم‌الانبیا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در تقویت این انگیزه و شناخت مواقع وجود این انگیزه و بهره‌برداری از آن به نفع اهداف و آرمانها، غوغایی کردند. ... یک نمونه‌ی آن [جنگ اُحد است.] ۱۳۸۹/۴/۲۳ رسول گرامى اسلام از حادثه‌اى مثل جنگ اُحد و شکستى که براى مسلمین در آن حادثه به وجود آمد، به عنوان یک درس و یک پلّه‌اى به سوى تکامل استفاده کرد. ۱۳۶۸/۳/۲۶ [ماجرای جنگ اُحد] فقط تاریخ نیست، خاطره نیست؛ اینها درس است. میخواهند من و شما این حقایق را به یاد داشته باشیم و اینها را در زندگی‌مان اِعمال کنیم. ۱۳۸۹/۴/۲۳ وقتی ... شما از یک طرف به خدا توکّل کردید، از خدای متعال استمداد کردید، خدا را حاضر و ناظر دانستید، خدا را صاحب کار خودتان دانستید، و از طرف دیگر همه‌ی نیرویتان را پای کار آوردید، این میشود همان شکل درست. ۱۳۸۹/۴/۲۳ اوّلش گفتند «قالوا حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکیل»، بعد رفتند «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضلٍ» و برگشتند، هم غنیمت آوردند، هم شکست دادند دشمن را، هم غنیمت گرفتند و سرافراز برگشتند؛ این منطق اسلام است. ۱۳۹۷/۱۱/۱۹

امروز هم ممکن است بعضی‌ها بیایند بین ما شایعه درست کنند که مثلاً «فلان دولت، فلان گروه، فلان ابرقدرت، فلان مجموعه دارند علیه شما توطئه میکنند، خلاصه بیچاره شدید» و مانند اینها؛ اینجا هم همان است: فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکیل. ۱۴۰۰/۱/۲۵ جبهه‌ی مقاومت نه از پیروزی‌ها مغرور باید بشود، نه از شکست‌ها مأیوس باید بشود. ... انفعال از مؤمن نباید سر بزند. خطر انفعال گاهی از خود حادثه بیشتر است. انفعال یعنی اینکه انسان نگاه کند و به این احساس برسد که هیچ کاری نمیتواند بکند، پس تسلیم بشود! این انفعال است. پس در پیشرفتها و موفّقیّتها «غرور» سم است؛ در ناکامی‌ها و مشکلات «انفعال» زهر است؛ باید مراقب این دو باشیم. ۱۴۰۳/۹/۲۱

البتّه «حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکیل» با نشستن گوشه‌ی خانه جور درنمی‌آید؛ بایستی آمد وسط میدان، کمااینکه آنها رفتند وسط میدان. درس این است: بروید وسط میدان، کاری را که لازم است انجام بدهید و بگویید «حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکیل». ۱۴۰۰/۱/۲۵ صِرف اینکه آدم بنشیند بگوید ما از دشمن میترسیم، صد بار «حسبنا اللّه» [هم بگوید] کافى نیست. ... اینکه میگویند پناه ببرید به «حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکیل»، یعنى آن‌‌چنان که آن مسلمان صدر اسلام پناه برد به «حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکیل»؛ اوّلاً در دل خود معتقد شد به اینکه وقتى که با خدا است، وقتى در راه خدا است، خدا براى کمک به او کافى است؛ و بر طبق این اعتقاد عمل هم کرد: پا شد با همان حال زخمى، راه افتاد به طرف جنگ. ۱۳۹۳/۱/۲۴

ما امروز در یک میدانِ نبردیم؛ ... هر کاری که به تقویت این نظام و تقویت اسلام منتهی میشود، اگر از ما سر بزند، در واقع داریم یک ضربه به دشمن میزنیم. اینجا است که آدم میگوید «حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکیل». پاسخ خدا هم این است که «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ وَ اتَّبَعوا رِضوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذو فَضلٍ عَظیم». ۱۳۷۹/۴/۱۹ عزیزان من! همه‌ی دوران زندگی ما جنگ اُحد است. اگر خوب حرکت کردیم، دشمن شکست خواهد خورد. ۱۳۷۶/۲/۱۷

برچسب‌ها: جنگ احد؛
لطفاً نظر خود را بنویسید:

کدامنیتی : *
اعدادي را که مي بینيد ، وارد کنید
*
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی