پیچ تاریخی -
تعداد فیش :
25 ،
تعداد مقاله :
2
1401/11/26
1401/10/22
1400/12/21
1395/04/24
1393/04/16
1392/07/17
1391/10/19
1391/08/10
1391/07/19
1391/06/09
1391/05/22
1391/05/08
1391/05/08
1391/04/24
1391/04/21
1390/11/10
1390/07/20
1390/07/06
1390/06/09
1389/06/31
1389/04/02
1385/10/08
1382/07/22
1370/06/27
1369/10/11
تبریزیها قیام قم را تبدیل کردند به قیام ملّی، تبدیل کردند به یک حادثهی عمومی؛ با اینکه سختگیری و شدّت عمل در تبریز خیلی بیشتر بود؛ تانک آوردند به خیابان. طرف مقابل چه کسی بود؟ مردم، علما، مساجد؛ که علما از مردم دعوت کرده بودند تا بیایند در مراسم چهلم [مردم قم] شرکت کنند؛ طرف، اینها بودند؛ مسلّحین که نبودند؛ امّا دستگاه آنقدر دستپاچه شد که تانک آورد به خیابان و کشتار کردند، مردم را کشتند. امّا مردم تبریز عقبنشینی نکردند؛ جان دادند، خون دادند، ایستادگی کردند، شعار دادند و قضیّهی قیام را ملّی کردند؛ صدای فداکاری آنها به همهی کشور رسید، لذا همهگیر شد. چهلمِ [مردم] تبریز در چند جا گرفته شد؛ این معنایش آن بود که فریاد تبریزیها همهی ایران را فرا گرفت. کمتر از یک سال بعد هم بساطِ حکومت استبدادیِ سلطنتی واژگون شد؛ تاریخسازی یعنی این، مقطع تاریخی یعنی این.
شرایط جهانی روزبهروز دارد تغییر پیدا میکند. بهروز باشید، [تحلیل] حوادث را در حیطهی ذهن خودتان و در حیطهی فکر خودتان حاضر و موجود داشته باشید. عزیزان من! ما امروز یا مواجه با یک پیچِ تاریخیِ مهم هستیم یا در دلِ یک پیچِ تاریخیِ مهم داریم حرکت میکنیم؛ این دوّمی شاید درستتر باشد. دنیا دارد تغییر میکند، [آن هم] تغییرات اساسی؛ تغییرات اساسی و بزرگ را نمیشود در ظرف یک هفته و یک ماه و یک سال فهمید؛ اینها بتدریج انجام میگیرد. باید مسلّط باشید ببینید در دنیا چه دارد اتّفاق میافتد، در کشور چه اتّفاقی دارد میافتد.
رویدادهای سیاسی و نظامی در این روزها، تشکیلدهندهی بخشی از همان پیچ تاریخی جهان است که گمان آن رفته بود. نخبگان و زبدگان ملت بزرگ ما در این مرحله، حامل مسئولیتهای ویژهاند. شناخت جبههبندیها و صفآرائیها و انتخاب موضع درست، مسئولیت کوتهمدت، و آمادگی برای نقشآفرینی در تحولات به سود جبههی حق، وظیفهی میانمدت آنان است.
شما جوانان عزیز میتوانید در هر دو بخش بدرخشید و امید به انجمنهائی را که مزیّن به نام مبارک اسلام است، بارور نمایید. امروز دنیای اسلام نیازمندیهایی دارد. دنیای اسلام امروز در یک مرحلهی حسّاس تاریخی دارد به سَر میبرد. اینهایی که شما ملاحظه میکنید -آلسعود آنجوری، یمن آنجوری، عراق اینجوری، سوریه آنجوری، مسائل مربوط به آمریکا، مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی، کارهایی که در منطقه میکنند، تصمیمهایی که میگیرند، فشاری که روی جمهوری اسلامی میآورند- یک مجموعهی کار است، یک هدفی دارد دنبال میشود. در یکچنین شرایطی که دنیای اسلام درواقع از یک پیچ تاریخی دارد عبور میکند، ما وظایفی داریم، ما تکالیفی داریم؛ هرکداممان به یک نحوی، نمیتوانیم غفلت کنیم از نیازهای امروزِ دنیای اسلام؛ در رأس این نیازها هم، نیازهای جمهوری اسلامی است؛ چون جمهوری اسلامی میاندار این حادثهی عظیم است. بله، بازیگران بسیارند؛ کنندگان و کنشگران و فعّالان در دنیای اسلام زیادند، از همه نوعش؛ امّا میاندار، جمهوری اسلامی است. مطمئنّاً اگر جمهوری اسلامی نبود، اگر امام بزرگوار نبود، اگر آن فریاد ملکوتی متّکی به سنّتهای الهی در این کشور نبود، این حوادث در دنیای اسلام نبود و استکبار بدون هیچگونه مانعی کار خودش را دنبال میکرد و هیچ احتیاجی به اینهمه چالش هم نداشت، این همه مشکل هم برای استکبار وجود نداشت.
نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان میدهد که ما در مقطع حسّاسی هستیم؛ به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است. این را بدانید! اگر قوی نباشید زور خواهید شنفت؛ نه از آمریکا و غرب، حتّی از موجودی مثل صدّام. اگر قوی نباشید به شما زور میگویند، بر شما تحمیل میکنند. باید قوی بشوید. عناصر قوّت چیست؟ چگونه میشود فهمید و قبول کرد که ما قوی هستیم؟ روحیّه، امید، کاروتلاش، شناخت رخنههای اقتصادی، رخنههای فرهنگی، رخنههای امنیّتی - اینها را بشناسید و این رخنهها را ببندید - همافزایی دستگاههای مسئول - به هم کمک کنند دستگاهها - همافزایی دستگاههای مسئول با مردم؛ اینها عناصر قوّت است. این یک توصیه که این توصیه به همه است.
این حوادثی كه دو سال پیش در منطقهی ما پیش آمد، حوادث بسیار مهمّی بود؛ میبینید غربیها چه عكسالعملی در مقابل آن نشان دادند. حوادث مصر، حوادث منطقهی شمال آفریقا، حوادث این طرف، حوادث بسیار مهمّی بود؛ این بیدار شدن ملّتها با دستخالی، ایستادن در مقابل تحقیری كه غرب و بخصوص آمریكا به وسیلهی عُمّال خودشان بر آنها تحمیل كرده بودند، حادثهی بسیار بزرگی بود؛ البتّه تمام نشده؛ خیال میكنند كه آن را سركوب كردند، به نظر ما سركوب نشده؛ یك پیچ تاریخی بود كه منطقه در حال عبور از این پیچ تاریخی است؛ هنوز سرنوشت آن نهایی نشده؛ خود غربیها هم میدانند، در تفسیرهای آنها هم همین هست؛ هنوز نگرانند، نمیدانند در منطقه چه دارد میگذرد. این به بركت قیام ملّت ایران و تشكیل نظام جمهوری اسلامی و به بركت انقلاب اسلامی بود كه بشارتدهندهی ظهور یك قدرت ملّیِ عمیقِ مؤمنِ پابرجایِ بااستعدادِ روبهرشد و اعتلا - یك چنین قدرتی - بود.
امروز هم ملت ایران آرمانهائی دارد، داعیههائی دارد، حرفهای بزرگی دارد؛ هم برای کشور خودش، هم برای دنیای اسلام، هم برای عالم بشریت. در مقابل ملت ایران هم گرگهای گرسنه، سبعهای افسارگسیخته، این کمپانیهای زر و زور، این مجموعههای دنیاطلبِ دنیاپرست صف کشیدهاند؛ اسلحه میسازند، اسلحه صادر میکنند، جنگ میافروزند، سازمان ملل را با میل و ارادهی خودشان میچرخانند؛ هر جا میخواهند، افراد نظامی میبرند؛ جنایت میکنند، از ظلم حمایت میکنند، از صهیونیستهای غاصب حمایت میکنند؛ ظلم میکنند در جامعهی بشری، با قدرت ظاهری، با کبکبه و دبدبهی ظاهری؛ از قبیل همانی که نمونهاش را در دوران طاغوت در ایران میدیدیم. امروز هم یک عدهای میگویند: آقا مگر میشود در مقابل این صفِ بههمپیوستهی دشمنان مسلح به پول و زور و رسانه و اقتصاد و سیاست و همه چیز ایستاد؟ مگر میشود پیش برد؟ امروز هم همان حرف است. این یک تجربه است.
بله، این حرف ما نیست؛ این حرف قرآن است: اگر برای خدا پا در میدان گذاشتید و ایستادگی کردید، پیروزی قطعی است؛ «و لو قاتلکم الّذین کفروا لولّوا الأدبار ثمّ لا یجدون ولیّا و لا نصیرا. سنّة اللّه الّتی قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبدیلا». این فقط مربوط به ماجرای جنگ صدر اسلام نیست که «و لو قاتلکم الّذین کفروا لولّوا الأدبار»؛ سنّت اللّه است. بله، آن وقتی که ما حرف حساب خودمان را بلد نباشیم، ندانیم، یا بلد نباشیم بگوئیم و طرح کنیم، یا پای آن حرف نایستیم، یا وسط راه با وسوسههای شیطانی یا وسوسههای نفس یا تنبلیها پا سست کنیم، مجاهدت به جائی نخواهد رسید؛ معلوم است. بحث بر سر آنجائی است که: «لینصرنّ اللّه من ینصره». دیگر از این تأکید، بالاتر نمیشود. اگر نصرت خدا بکنیم - نصرت خدا با فکر کردن، اندوختن اندیشههای ناب، مطرح کردن درست آن در عالم، پای آن ایستادن، تدبیر برای پیشبرد آن به کار بردن، در مقابل خطرات آن سینه سپر کردن - «لینصرنّ اللّه»؛ خدای متعال حتماً و قطعاً نصرت خواهد کرد. معنای «لینصرنّ» این است؛ یعنی خدا حتماً و قطعاً نصرت میکند. «و من اصدق من اللّه قیلا»؛ از خدا راستگوتر کیست؟ ملت ایران اینها را در عمل تجربه هم کرده است. اگر شما ملت عزیز ما، شما جوانهای خوشروحیه و پرتوان و عازم، در این راهی که دارید میروید، ایستادگی کنید، شک نکنید که در زمان خود، در زمان متناسب، تمام آمال و آرزوها و داعیهها و شعارهای ملت ایران نه فقط نسبت به خود این کشور، بلکه نسبت به دنیای اسلام و امت اسلامی و جامعهی بشری تحقق پیدا خواهد کرد. هر کاری دورهای دارد، زمانی دارد؛ در زمان متناسب خود، این آرزوها تحقق پیدا خواهد کرد. ملت ایران به آن نقطهای که مورد نظر اوست، به دنبال آن حرکت کرده است، اهتمام ورزیده است، خواهد رسید؛ راهش مقاومت کردن است. آن وقت چه اتفاقی میافتد؟ مسیر تاریخ دنیا تغییر پیدا خواهد کرد؛ مسیر تاریخ عوض خواهد شد. امروز مسیر تاریخ، مسیر ظلم است؛ مسیر سلطهگری و سلطهپذیری است؛ یک عده در دنیا سلطهگرند، یک عده در دنیا سلطهپذیرند. اگر حرف شما ملت ایران پیش رفت، اگر شما توانستید پیروز شوید، به آن نقطهی موعود برسید، آن وقت مسیر تاریخ عوض خواهد شد؛ زمینهی ظهور ولیّامر و ولیّعصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنیا وارد یک مرحلهی جدیدی خواهد شد. این بسته به عزم امروز من و شماست، این بسته به معرفت امروز من و شماست. از سال 32 تا الان که نزدیک سال 92 هستیم - یعنی در طول حدود شصت سال - یک مبارزه بین ملت ایران از یک طرف، و دولت مستکبر آمریکا از طرف دیگر، به راه افتاده؛ این چیز کوچکی نیست، این خیلی حادثهی مهمی است. تا امروز کی پیروز این میدان است؟ این در خور تأمل است. وقتی ما فهمیدیم که در اینجا آن که پیروز شده است، اراده و تصمیم قاطع یک ملت همراه با ایمان و توکل به خداست، این درسی میشود برای همهی ملتها؛ این یک اصلی میشود در همهی تحولات تاریخی؛ فلسفهی جدید تاریخ، مبتنی بر اصول اسلامی، با نگاه کردن به این حادثه، به بار مینشیند، تدوین میشود و مورد قبول همه قرار میگیرد؛ و این واقعیت اتفاق افتاده است؛ یعنی ملت ایران در تمام این مدت و تا امروز، پیروز این میدان عظیم است.
مسیری که ما داریم حرکت میکنیم، مسیر مهمی است؛ یک مسیری است که میتواند تاریخ جهان را متحول کند؛ کمااینکه دارد تاریخ منطقه را متحول میکند؛ میبینید. کی خیال میکرد که در منطقهی مهمِ حساسِ شمال آفریقا و غرب آسیا - همین منطقهای که اروپائیها دوست دارند به آن «خاورمیانه» بگویند - این حوادث مهم اتفاق بیفتد؟ اتفاق افتاده است، تمام هم نشده است. حوادثی هم که اتفاق میافتد، به زیان غرب و بخصوص به زیان آمریکا و تهدید رژیم صهیونیستی است. حالا یاوهگوئیهای مسئولان رژیم صهیونیستی که اینقدر اهمیت ندارد که انسان بخواهد به اینها پاسخ دهد. یک مقدار آنها میگویند، یک مقدار بعضی از غربیها میگویند. عمده، آمریکائیها و دنبالهروهای آنهایند؛ اروپائیها خیلی انگیزهای ندارند. همراهی اروپائیها با آمریکا در این قضیه، یک همراهی عاقلانه و خردمندانهای نیست؛ دارند خودشان را مثل پیشمرگ آمریکا، قربان آمریکا میکنند؛ حماقت میکنند. مردم ما از خیلی از کشورهای اروپائی خاطرهی بدی ندارند. ما از فرانسه، از ایتالیا، از اسپانیا خاطرهی بدی نداریم. بله، از انگلیس خیلی خاطرهی بد داریم؛ انگلیس را میگوئیم «انگلیس خبیث»؛ لیکن کشورهای دیگر اروپائی نه. با این کاری که اینها دارند میکنند - همراهی با آمریکا - که به نظر ما کاملاً غیرخردمندانه است، دشمنی ملت ایران را به خود جلب میکنند؛ خودشان را در چشم ملت ایران منفور میکنند.
ما از این گردنهها عبور خواهیم کرد. ملت ما چابکتر و شجاعتر و تواناتر از این است که در بین این راهها بماند. سی و سه سال است که ما داریم در این مشکلات طی طریق میکنیم؛ روزبهروز هم عضلات ما قویتر، آمادگی ما بیشتر، تجربهی ما گرانبهاتر شده. ما که گیر نمیکنیم، شما گیر میکنید. شما با جلب نفرت ملت ایران، برای خودتان مشکل درست میکنید. میهمانان محترم!
اکنون به سخن آغازین باز میگردم. شرائط گیتی حساس و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخیِ بسیار مهم است. انتظار میرود که نظمی نوین در حال تولد یافتن باشد. مجموعهی غیرمتعهدها حدود دو سوم اعضاء جامعهی جهانی را در خود جای داده است و میتواند در شکلدهی آینده نقشی بزرگ ایفاء کند. تشکیل این اجلاس بزرگ در تهران نیز خود حادثهای پرمعنا است که باید در محاسبات به کار آید. ما اعضاء این جنبش با همافزائی امکانات و ظرفیتهای گستردهی خود میتوانیم برای نجات جهان از ناامنی و جنگ و سلطهگری، نقشی تاریخی و ماندگار بیافرینیم. این مقصود فقط با همکاریهای همهجانبهی ما با یکدیگر امکانپذیر است. در میان ما، کشورهای بسیار ثروتمند و نیز کشورهای دارای نفوذ بینالمللی کم نیستند. علاج مشکلات با همکاریهای اقتصادی و رسانهای و انتقال تجربههای پیشبرنده و تعالیبخش، کاملاً امکانپذیر است. باید عزمهامان را راسخ کنیم؛ به هدفها وفادار بمانیم؛ از اخم قدرتهای زورگو نترسیم و به لبخند آنان دل خوش نکنیم؛ ارادهی الهی و قوانین آفرینش را پشتیبان خود بدانیم؛ به شکست تجربهی اردوگاه کمونیستی در دو دهه پیش، و شکست سیاستهای به اصطلاح لیبرال دموکراسی غربی در حال حاضر - که نشانههای آن را در خیابانهای کشورهای اروپائی و آمریکایی و گرههای ناگشودنی اقتصاد این کشورها همه میبینند - با چشم عبرت بنگریم. و بالاخره سقوط دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و همدست رژیم صهیونیستی در شمال آفریقا و بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را فرصتی بزرگ بشماریم. ما میتوانیم به ارتقاء «بهرهوری سیاسی جنبش عدم تعهد» در مدیریت جهانی بیندیشیم؛ میتوانیم برای تحول در این مدیریت، سندی تاریخی تهیه کنیم و ابزارهای اجرائی آن را فراهم نمائیم؛ میتوانیم حرکت به سمت همکاریهای مؤثر اقتصادی را طراحی و الگوهای ارتباط فرهنگی میان خود را تعریف کنیم. بیشک تشکیل دبیرخانهی فعال و پرانگیزهای برای این تشکیلات، خواهد توانست به حصول این مقاصد کمکی بزرگ و پر تأثیر تقدیم کند. وضع دنیا که در آستانهی یک تحول یا در حال یک تحول است، قابل انکار نیست؛ موقعیت ویژهی کشور هم قابل انکار نیست. حالا اینجا یک سؤالی مطرح میشود. سؤال این است که آیا دانشگاه کشور - و نیز البته حوزهی علمیه - در قبال این حوادثی که در دنیا دارد اتفاق میافتد، مسئولیتی دارد یا نه؟ من میخواهم شما اساتید محترم، دانشمندان محترم، نخبگان بزرگ کشور، این را مورد توجه قرار دهید. آیا در یک چنین شرائط به این اهمیت و حساسیت، دانشگاه یا حوزه میتوانند برای خودشان یک مسئولیتی تعریف نکنند و نقش تماشاچی داشته باشند؟ چه برسد به اینکه خدای نکرده بخواهند نقشی در حمایت از جبههی مقابلِ جبههی حق به عهده بگیرند.
آنچه که به نظرم میرسد لازم است، این است که دانشگاههای کشور و حوزههای علمیهی کشور در این شرائط، مسئولیت سنگینی دارند. کار توفیق ملت ایران و کشور ایران در این برههی بسیار مهم و حساس تاریخی، در درجهی اول بر دوش دانشمندان است. اگر در درجهی اول هم نگوئیم، یقیناً یکی از عناصر رتبهی اول و صف اول برای تأثیرگذاری در این تحولات، دانشگاهها هستند. دانشگاه میتواند کاری کند که کشور و ملت و تاریخ ما در این تحول برنده باشد؛ میتواند هم خدای نکرده کاری کند که نه، برنده نباشد. به نظر من دانشگاه در این زمینه مسئولیت بسیار حساس و بزرگی دارد. عرصه، عرصهی حرکت عمومی و ماندگارِ تاریخی ملت است. از لحاظ تاریخی، حرکت امروز ما یک حرکت ماندگار است. یعنی سرنوشت ایران را امروز ملت ما شاید برای قرنها دارند رقم میزنند و معین میکنند. همیشه چنین موقعیتی پیش نمیآید؛ در همهی مقاطع تاریخی، این وضعیت پیش نمیآید؛ در زمان ما خوشبختانه پیش آمده. این انقلاب، کشور را و ملت را در معرض یک حرکت مؤثرِ ماندگارِ طولانی و تاریخی قرار داده.
خب، ما باید هر کدام نقش خودمان را بشناسیم و آن را ایفاء کنیم. یکی از بخشهای ما، اقتصاد است و خاصیت اقتصاد در یک چنین شرائطی، اقتصاد مقاومتی است؛ یعنی اقتصادی که همراه باشد با مقاومت در مقابل کارشکنی دشمن، خباثت دشمن؛ دشمنانی که ما داریم. به نظر من یکی از بخشهای مهمی که میتواند این اقتصاد مقاومتی را پایدار کند، همین کار شماست؛ همین شرکتهای دانشبنیان است؛ این یکی از بهترین مظاهر و یکی از مؤثرترین مؤلفههای اقتصاد مقاومتی است؛ این را باید دنبال کرد. آنچه که من به طور خلاصه در پایان مطالبم میخواهم عرض کنم، این است که هم دانشگاهها، هم دستگاههای دولتی، هم آحاد مردمی که خوشبختانه توانائی و استعداد این کار را دارند، چه از لحاظ علمی، چه از لحاظ توانائیهای مالی، باید تلاش کنند مسئولیت زمان خود و مقطع تاریخی حساس خود را بشناسند و به آن عمل کنند. این که ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتی»، این یک شعار نیست؛ این یک واقعیت است. کشور دارد پیشرفت میکند. ما افقهای بسیار بلند و نویدبخشی را در مقابل خودمان مشاهده میکنیم. خب، بدیهی است که حرکت به سمت این افقها، معارضها و معارضههائی هم دارد. بعضی از این معارضهها انگیزههای اقتصادی دارد، بعضی انگیزههای سیاسی دارد؛ بعضی منطقهای است، بعضی بینالمللی است. این معارضهها در مواردی هم منتهی میشود به همین فشارهای گوناگونی که مشاهده میکنید؛ فشارهای سیاسی، تحریم، غیر تحریم، فشارهای تبلیغاتی - اینها هست - لیکن در لابهلای این مشکلات، در وسط این خارها، گامهای استوار و همتها و تصمیمهائی هم وجود دارد که بناست از وسط این خارها عبور کند و خودش را به آن نقطهی مورد نظر برساند؛ وضع کشور الان اینجوری است.
در شرایطی که بیداری اسلامی و تحولات خیرهکنندهی پس از آن، جهان اسلام را در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ قرار داده، وحدت امت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی محوری اساسی برای تحصیل و حفظ پیروزیهای این حرکت مبارک است.
این حادثهی بزرگی که در دنیای اسلام به وجود آمده است که از تونس شروع شد و در مصر عظمتی پیدا کرد و بعد به کشورهای دیگر منتقل شد، این یک حادثهی عجیبی است، نظیر ندارد؛ در تاریخ ما هرچه انسان نگاه میکند، این حادثه یک حادثهی عظیمی است، حادثهی معمولی نیست. این حادثه میتواند مسیر دنیا را عوض کند، میتواند تسلط ظالمانهی استکبار و صهیونیزم را بر دنیای اسلام، که سالهای متمادی است ادامه دارد، قطع کند، میتواند امت اسلامی را متشکل کند؛ به شرط اینکه تداوم پیدا کند. حرکتهای اسلامی دارای موفقیتهائی هستند و در خطرِ شکستهائی هستند؛ آسیبهائی متوجه اینها میشود، باید این آسیبها را شناخت و از آنها پیشگیری کرد. امروز خوشبختانه ملتهای مسلمان در شمال آفریقا خوش درخشیدند، خوب حرکت کردند. حرکت، حرکت عظیمی است و بحمداللَّه تا امروز حرکت موفق بوده است؛ لکن توجه کنید که غرب و در رأس آنها آمریکا و صهیونیسم با همهی وجود به میدان آمدهاند و بیشتر به میدان خواهند آمد تا بتوانند این حرکت را مهار کنند و بر این امواج سوار بشوند؛ ملتها باید بیدار باشند. آنها غافلگیر شدند، نمیتوانستد و نتوانستند پیشبینی کنند. این غافلگیری مکر الهی است؛ «و مکروا و مکر اللَّه واللَّه خیر الماکرین».
بدانید امروز تاریخ جهان، تاریخ بشریت، بر سر یک پیچ بزرگ تاریخی است. دوران جدیدی در همهی عالم دارد آغاز میشود. نشانهی بزرگ و واضح این دوران عبارت است از توجه به خدای متعال و استمداد از قدرت لایزال الهی و تکیهی به وحی. بشریت از مکاتب و ایدئولوژیهای مادی عبور کرده است. امروز نه مارکسیسم جاذبه دارد، نه لیبرالدموکراسی غرب جاذبه دارد - میبینید در مهد لیبرالدموکراسی غرب، در آمریکا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف میکنند به شکست - نه ناسیونالیستهای سکولار جاذبهای دارند. امروز در میان امت اسلامی، بیشترین جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مکتب وحی؛ که خدای متعال وعده داده است که مکتب الهی و وحی الهی و اسلام عزیز میتواند بشر را سعادتمند کند. این یک پدیدهی بسیار مبارک و بسیار مهم و پرمعنائی است.
امروز در کشورهای اسلامی علیه دیکتاتوریهای وابسته قیام شده است؛ این مقدمهای است برای قیام علیه دیکتاتوری جهانی و دیکتاتوری بینالمللی، که عبارت است از دیکتاتوری شبکهی فاسد و خبیث صهیونیستی و قدرتهای استکباری. امروز استبداد بینالمللی و دیکتاتوری بینالمللی متجسم است در دیکتاتوری آمریکا و پیروان آمریکا و شبکهی شیطانی و خطرناک صهیونیستی. امروز اینها با روشهای مختلف و با ابزارهای گوناگون در همهی دنیا دارند دیکتاتوری میکنند. آنچه شما در مصر انجام دادید، در تونس انجام دادید، در لیبی انجام دادید، در یمن دارید انجام میدهید، در بحرین دارید انجام میدهید، در کشورهای دیگر انگیزهی آن بشدت به وجود آمده است، جزئی از مبارزهی با این دیکتاتوری خطرناک و مضری است که دو قرن است دارد بشریت را فشار میدهد. این پیچ تاریخیای که گفتم، عبارت است از تحول از سیطرهی چنین دیکتاتوریای به آزادی ملتها و حاکمیت ارزشهای معنوی و الهی؛ این پیش خواهد آمد؛ استبعاد نکنید. آن کسانی که توصیه میکردند ما روشهای نظام سرمایه داری را دنبال کنیم، آنها را یاد بگیریم، آنها را عمل کنیم، به این واقعیتها نگاه کنند، ببینند که نظام سرمایهداری چیست؛ بنبست کامل. امروز نظام سرمایهداری در یک بنبست کامل است. ممکن است نتائج این بنبست سالها بعد به نتائج نهائی برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده.
دنیا در حال یک پیچ تاریخی است. ملت عزیز ما، ملتهای مسلمان، امت عظیم اسلامی، میتوانند نقش ایفاء کنند. اینجاست که اسلام، تعالیم اسلام، روش اسلام به کار نیاز مردم دنیا میآید؛ و اینجاست که نظام جمهوری اسلامی میتواند الگو بودن خودش را برای همهی مردم دنیا اثبات کند. کشور ما، نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران کار بزرگی را انجام داد. آن حادثهای که در ایران اتفاق افتاد و مسیر تاریخ را عوض کرد، واقعاً در قالب الفاظ نمیگنجد. حالا سی سال از انقلاب گذشته؛ وقتی سیصد سال بگذرد، کسانی که ناظرند و این حادثهی عظیم را میبینند، آنها حس میکنند که چه اتفاقی افتاده؛ چه پیچ عظیمی در تاریخ امت اسلامی، و فراتر از آن، در تاریخ بشریت، اتفاق افتاده. کار بزرگی شده؛ ماها بخشهای کوچکی از آن را حس کردیم و لمس کردیم و دیدیم و میبینیم.
خب، این کار بزرگی که ملت ایران در انقلاب به رهبری امام بزرگوار - آن مرد الهی و آسمانی - انجام داد، برای این ملت هزینه دارد. کار بزرگی بود، هزینهاش هم سنگین است؛ اینها جزو هزینههایش است. ملت بزرگ ما تعدادی را از دست داد - که شهید شدند - تعدادی مثل شماها شدند، تعدادی یک درجه از شماها پائینتر هستند؛ اینها جزو آن هزینههائی است که برای آن کار بزرگ، این ملت دارد میدهد. امروز دنیا دارد یک بخش مهمی از تاریخ خود را میگذراند. ما باید در این فصل، در این بخش، در این مقطع، خیلی بهوش باشیم، خیلی مراقب باشیم؛ بفهمیم چه کار داریم میکنیم. اگر در بین خودمان کدورتها و بددلیها و بدجنسیها و ناسازگاریها وجود داشته باشد - چه بین آحاد مردم، چه بین مسئولین و مردم، چه بین مسئولین با یکدیگر - نخواهیم توانست به این وظائف بزرگی که امروز متوجه به ماست، عمل کنیم. این یک توصیهی مهم است، یک ضرورت اصلی است.
ضرورت دیگر، احساس کار و تحرک است. همهی کشور، همهی آحاد مردم، همهی مسئولین - که «کلّکم مسئول» - بایستی تحرک و نشاط کار داشته باشند. باید از خودمان تنبلی و توانی و زمینگیری را دور کنیم. امروز به کار نیاز هست؛ کار علمی، کار اقتصادی، کار سیاسی، کارهای بزرگ اجتماعی. هر کسی در هر جا هست، میتواند برای خودش برنامهی کاری را تعریف کند؛ این یکی از ضرورتهاست، که امیدواریم خدای متعال به همهی ما توفیق بدهد. عزیزان من! کشور شما و ملت شما در یک پیچ خطرناک تاریخی در حال حرکت است. سی سال است ما داریم این پیچ را طی میکنیم. به نقاط خطرناک، خطرخیز رسیدیم، از آن عبور کردیم؛ لکن تمام نشده. این نقطهی حساس تاریخی فقط مربوط به تاریخ ایران نیست، مربوط به تاریخ امت اسلامی است. امت اسلامی که قرنهاست دچار رکود است، مورد تحقیر است، دچار عقبماندگی از کاروان تمدن است، دچار برخی یا بسیاری حکام و زمامداران فاسد و دیکتاتور است، امروز نوبت این فرا رسیده است که امت اسلامی خود را از زیر بار این همه مشکلات، این همه آلودگیها، این همه گرفتاریها خلاص کند. ملت ایران قدم بزرگ اول را برداشته است. دنیا، دنیای تعارض است، دنیای جنگ است، دنیای کشتیگیریهای مادی میان قدرتهاست؛ قدرتهائی که نمیخواهند ملتهای مستقل سر بلند کنند و احساس شخصیت و حضور بکنند، ساکت نمیمانند، بیکار نمیمانند؛ بخصوص که میدانند امت اسلامی از یک استعداد درونیِ برخاستهی از احکام اسلامی برخوردار است؛ لذا صفکشی میکنند، که دیدید صفکشی کردند. از اولِ انقلاب اسلامی، صفبندی میان جبههی مستبدان بینالمللی، زیادهخواهان بینالمللی و میان ملت بزرگ و شجاع ایران شروع شد. وانمود میکنند هدف، ایران است؛ اما هدف، اسلام است؛ هدف، امت اسلامی است. میدانند که موتور این حرکت عظیم، معنویت است، قرآن است، اسلام است؛ لذا با اسلام و قرآن معارضند. البته خطشکن ملت ایران است و ضربات را به خطشکن متوجه میکنند. اما این نیروی عظیم خطشکن، با گذشت بیش از سه دهه، نه فقط پاهاش سست نشد، نه فقط عزمش متزلزل نشد، نه فقط عقبنشینی نکرد، بلکه شتاب خود را بیشتر هم کرد.
ما امروز در یک برههی حساس به سر میبریم. اگر من بخواهم آن لبّ تلقی و برداشت خودم را به شما عرض بکنم - که شاید در یک مجال کوتاه، برایش استدلال هم نشود ارائه کرد؛ البته مستدل است، منتها شاید در دو کلمه نشود استدلالی برایش بیان کرد - این است که مراکز استکباری جهانی در مقابلهی با حرکت اسلامی که نماد واقعیاش جمهوری اسلامی است، دارند آخرین تلاشهای خودشان را میکنند. در بسیاری از عرصهها تلاشهایشان و تدابیرشان به بنبست خورده و کار از دستشان در رفته است. این کمربندی که اینها بر دور مسائل جهانی کشیده بودند و حیطهبندیای که کرده بودند، در حساسترین نقاط روی زمین یعنی خاورمیانه، این کمربند پاره شده - یا سست شده، حداقلش این است؛ ولی به نظر من پاره شده - و از دستشان در رفته است.
خدا مرحوم آ شیخ حسین لنکرانی، روحانی سیاسیِ کهنهکار قدیمی را رحمت کند. ایشان سالهای 53 و 54 یا شاید هم زودتر - سالهای اواخر دههی چهل - وضعیت رژیم طاغوت را تشبیه میکرد به کسی که روی یک گنبدی رفته و یک دستمال ابریشمی هم دستش است که توی آن پر از گردوست؛ و گوشهی این دستمال وا شده، و گردوها همین طور دارد میریزد؛ این میخواهد این گردو را بگیرد، یک گردو از آن طرف میافتد، یک گردوی دیگر، یک گردوی دیگر، خودش هم روی گنبد است! بالاخره آدم روی زمین صاف، باز میتواند گردوها را هر جور هست جمع کند. به نظر من امروز نظام سلطه در مواجههی با حرکت اسلامی یک چنین حالتی دارد. جاپایش محکم نیست؛ زیرا بسیاری از شگردهای تبلیغاتیِ استواربنیانِ قدیمیِ اینها برای مردم دنیا رو شده است. امروز در جامعهی آمریکا، خشم عمیق از حضور قدرتمند لابی صهیونیستی بتدریج دارد توسعه پیدا میکند. این نارضائی در بین مردم آمریکا - که مرکز تحرک صهیونیستها و قدرتمندان صهیونیستی و سرمایهداران صهیونیست است - بتدریج دارد به وجود میآید؛ البته رژیم حاکم در آمریکا بر مردم بسیار سخت میگیرند - یک نوع خاص سختگیری - و آنچنان اینها را مشغول زندگی و گرفتار زندگی میکنند که فرصت سر خاراندن ندارند؛ در عین حال این حالت دارد به وجود میآید. این اطلاعات موثق ماست. در کشورهای اروپائی هم به یک نحو دیگر. کشورهای اسلامی که معلوم است. کشورهای خاورمیانه که معلوم است. ملتها حالت نفرت - و بعضاً بغض - نسبت به رژیم ایالات متحده و مجموعهی سلطه در دنیا دارند. این را هم نمیتوانند جمع کنند؛ هی تلاش میکنند، اما نمیتوانند جمع کنند. اگر نظام جمهوری اسلامی در دنیا سر نکشیده بود و طلوع نکرده بود، مشکل آنها به این زودی پیش نمیآمد و ممکن بود این مشکل پنجاه سال دیگر برای آنها بُروز پیداکند؛ ممکن هم بود این مشکل به این زودیها پیش نیاید. اما حضور جمهوری اسلامی و ظهور جمهوری اسلامی کار را بر اینها مشکل کرده؛ لذا بشدت دشمنند. دشمنی هم میکنند؛ اما دشمنی دستپاچه و سراسیمه. دشمنیها از این قبیل است. حالا کارهائی که میکنند، تدابیری که میکنند، جنجالهائی که میکنند، تبلیغاتی که دنبالش میگذارند، یک قطعنامه در سازمان ملل، چند قلم تحریم، بعد هم بزرگنمائی تحریمها، بیش از آنچه که واقعیت دارد این تحریمها را اهمیت دادن، بعد تهدید نظامی را هم به صورت احتیاطاً نیمبند پشت سرش نگه داشتن، همه به خاطر این است که اینها در مواجههی با این حرکت عظیم و متین و بنیانی اسلامی در کلیهی جهان اسلام، دچار انفعالند. ملت ایران هم پیشرو این حرکتند. البته زحماتی را ایجاد میکنند؛ شکی نیست. در همهی برخوردهای اجتماعی زحمتهائی وجود دارد؛ اما انسان زحمتها را تحمل میکند برای اینکه به منافع بزرگتر و به نقطهی عالیتری برسد. امروز اینجوری است. بنابراین، این مقطع از این نظر که گفتم مقطع حساسی است و احتیاج به کار هست، احتیاج به تلاش هست. امروز چه بخواهند و چه نخواهند حرکتی عمیق و ریشه دار در دنیای اسلام آغاز شده است و همین حرکت است که در زمان متناسب خود به استقلال و عزت و حیات دوبارهی امت اسلامی خواهد انجامید.
این یک مقطع تاریخی تعیین کننده است. نخبگان و علماء و روشنفکران وظیفهی سنگینی در این مقطع بر دوش دارند. هرگونه ضعف و سست عنصری و غرضورزی و کوتاهی آنان میتواند به فاجعه منتهی شود. علمای دین در برابر اختلاف افکنی مذهبی ساکت ننشینند؛ روشنفکران در دمیدن روح امید در جوانان کوتاهی نکنند؛ سیاستمداران و زمامداران، مردم خود را در صحنه نگهدارند و به آنان تکیه کنند؛ دولتهای اسلامی همبستگی میان خود را تقویت کنند و از این قدرت حقیقی در برابر تهدید سلطه گران بهره مند شوند. ملت و کشور ما پس از گذراندن دوران طولانی سلطههای استبدادی و خاندانهای پادشاهی - که یکی پس از دیگری آمدند و رفتند - در حالی وارد مرحله دنیای نو شد که از طرفی عصر دیکتاتوری در آن تمام نشده بود، و از طرف دیگر دوران وابستگی در آن آغاز شده بود. اگر به مقطع اخیر تاریخی کشورتان - قبل از انقلاب - نگاهی بکنید، میبینید ما در حول و حوش این پیچ تاریخی که انقلاب آن را برای ما بهوجود آورد، در چه وضعی بودیم؛ در این صورت میتوانیم موقعیت کنونی خود را درست تشخیص دهیم. در آن مقطع، عصر استبداد و دیکتاتوری در این کشور به عصر وابستگی تبدیل شد. البته وابستگی کشور دفعتاً پیش نیامد، بلکه از اواخر دوران قاجار بتدریج وابستگی به اقتصاد و سیاستهای جهانی و دولتهای بیگانه با دادن امتیازات پیدرپی به خارجیها - که به زیان ملت ایران بود - شروع شد. بعد وقتی دوران استبداد بهخاطر نهضت مشروطیت و قضایای دیگر ضعیف گردید، ناگهان عَلَم شوم و ننگین وابستگی در حکومت پهلوی بلند شد؛ یعنی حاکمیت سیاستهای وابسته و قراردادهای تحت فرمان و حاکمان و شخصیتهای سیاسیِ دستنشانده و گوش به فرمان خارجی؛ البته دیکتاتوری هم در آن بود و روزبهروز خطرناکتر و مدرنتر و سختتر هم میشد. انقلاب در چنین شرایطی به پیروزی رسید؛ یعنی ملت ایران در آنِ واحد حرکت عظیمی را شروع کرد که هم علیه دیکتاتوری و استبداد و حکومتهای خودکامهای بود که قرنهای متمادی بر این کشور حاکم بودند، و هم این حرکت بر ضدّ وابستگی، دستنشاندگی، گوشبهفرمانبودن و تابع قدرتهای بیرونِ این مرزها قرار داشتن بود. انقلاب در مقابل این دو عارضه که برای کشور ما بسیار عمیق و دیرین و خطرناک بود، پنجهدرپنجه انداخت. لذا کار انقلاب دشوار بود.
شما برادران عزیز، جوانان کارآمد و جبههدیده و رنجکشیده و صاحب مسؤولیت، توجه داشته باشید که از آغاز پیروزی انقلاب و آغاز پیدایش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حرکتی آغاز شده است، و این با تمام شدن جنگ تمام نشد؛ با رحلت امام تمام نشد؛ با حوادث گوناگون تمام نمیشود؛ این حرکت ادامه دارد؛ ما هنوز در وسط راهیم.
اگر خدای متعال اراده بفرماید، ما صحنهها و مراحل گوناگون خواهیم دید. ما در آینده باید شاهد چیزهای بزرگ باشیم. تاریخ دارد عوض میشود. یکی از پیچهای مهم حرکت تاریخ، در زمان من و شما دارد طی میشود. پیچهای تاریخ، در طول سالهای متمادی طی میشود. گاهی عمر یک نسل یا دو نسل، در تاریخ یک لحظه است. ما در یکی از همان پیچهای عمده و در یکی از همان نقاط عطفیم. امروز به دوران نبیّاکرم (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) نگاه کنید؛ از دور، پیچ را میشود دید. از نزدیک در حین حرکت، هیچکس ملتفت نیست که چه کاری دارد انجام میگیرد؛ مگر هوشمندان. از اینجا شما میفهمید که بشریت در دوران صدر اسلام، مشغول چگونه حرکتی بود و چه کار میکرد. نه اینکه بخواهم دوران نورانی نبیّاکرم را با دورههای دیگر مقایسه کنیم، اما آنچنان کاری را امروز داریم انجام میدهیم؛ یا بهتر بگویم، امروز دنیا در حال آنچنان تحولی است که آن روز بود؛ آن روز هم کسی باور نمیکرد. شما خیال میکنید قدرتهایی که آن روز بر دنیا مسلط بودند، کمتر از قدرت استکباری امریکای امروز احساس قدرت میکردند؛ نه، آنها هم همینطور احساس قدرت میکردند. ببینید با پیامبران چگونه حرف میزدند. ببینید برخورد تمدنها با کسانی که برخلاف هویها و هوسهای آنها حرف میزدند، چهقدر تحقیرآمیز بود. به این ماجرای سه نفر پیامبری که به شهر «انطاکیه» مبعوث شدند، توجه کنید؛ «و اضرب لهم مثلا اصحاب القریة اذ جائها المرسلون. اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذّبوهما فعززنا بثالث فقالوا انّا الیکم مرسلون». این سه پیامبر، به سردمداران یک تمدن گفتند که ما هدفی داریم، پیامی داریم و آمدهایم با شما حرف بزنیم. مسأله، مسألهی کوهنشینی و سنگتراشی نیست؛ مسألهی تمدن امپراتوری کذایی روم با آن جاه و جلال و با آن آثار عظیم تاریخی است. این «انّا الیکم مرسلون»، در بیان قرآن که مبنی بر ایجاز است، یک کلمه است. پیامبران یک کلمه گفتند که ما به سوی شما فرستاده شدهایم. اینطور نبوده که همهی مردم «انطاکیه» را یکجا جمع کردند و این سه نفر رفتند سخنرانی کردند و گفتند: «انّا الیکم مرسلون»؛ نه، «انّا الیکم مرسلون»، همانطوری گفته شد که امام در طول این ده سال به دنیا گفت. امام همین را میگفت دیگر؛ «انّا الیکم مرسلون». ای بشر غافل! ای انسان اسیر دست چند فامیل سیاسی و صنعتی عالم! ای ملتهای تحقیرشده! ما آمدهایم شما را نجات بدهیم، ما آمدهایم با شما حرف بزنیم. امام ده سال این را میگفت؛ «انّا الیکم مرسلون». شاید آن پیامبران هم در طول مدتی این حرف را زدند. «قالوا ما انتم الّا بشر مثلنا و ما انزل الرّحمن من شیء ان انتم الّا تکذبون». از طرف مقابل، تکذیب و تحقیر: نه آقا، شما چه میگویید؟ شما چه حرف تازهیی برای بشریت دارید؟ شما هم مثل بقیهی مردمید؛ اسلامِ مخصوص خودتان را آوردهاید و حرف مخصوص خودتان را میزنید؛ همین لحنی که سردمداران مادّیگری مظلم و منحوس دنیا، با انقلاب و با امام و با داعیان حق و پرچمداران حق، حرف زدند و امروز حرف میزنند. «قالوا ما انتم الّا بشر مثلنا و ما انزل الرّحمن من شیء ان انتم الّا تکذبون. قالوا ربّنا یعلم انّا الیکم لمرسلون. و ما علینا الّا البلاغ المبین». حملهی مجدد، از طرف پیامبران است: نه، مقدسات را به شهادت میگیریم که ما به خیر شما حرف میزنیم. ما فرستادهایم، ما رسالت داریم، ما با شما حرف داریم. به وجدانتان مراجعه کنید، به ادیانتان مراجعه کنید، به اندیشمندان پاکنهادتان - اگر دارید - مراجعه کنید. ما میخواهیم حرفمان را به شما برسانیم - «البلاغ المبین» - نمیخواهیم به دست خودمان در هر نقطهیی، خشتی را از اینرو به آنرو برگردانیم. ما میخواهیم انگیزش را در شما به وجود بیاوریم؛ صادر کردن اندیشه و فکر و انقلاب و فرهنگ؛ همانیکه بیش از همه چیز دشمن از آن خائف است. تا صحبت بلاغ مبین در میان میآید، طرف مقابل جبههاش خشنتر میشود. اینجا دیگر صحبت تحقیر نیست؛ «قالوا انّا تطیّرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنّکم و لیمسّنّکم منّا عذاب الیم». اینجا دیگر صحبت این نیست که در تبلیغات خود لبخند تمسخر بزنند و بگویند حرف نو آوردند، لکن مبانی کهنه را ترویج میکنند؛ نخیر، صفبندی است. او میگوید شماها برای بشریت مضرید؛ او که خودش بزرگترین ضربه را به حیات انسان زده است! میگوید اگر شما از این رسالت و از این حرف دست برندارید، تهدید میشوید؛ «لیمسّنّکم منّا عذاب الیم». آنوقت اینجاست که پیامبر در مقابلهی با این روش، باز به یک ضربهی متقابل مضاعف دست میزند؛ «قالوا طائرکم معکم أئن ذکّرتم بل انتم قوم مسرفون». این حادثه همیشه بوده، امروز هم هست. آن روز هم دنیا و دنیاداران در مقابل حرکت پیامبر، با چهرهی خشن و سرد و با کمال خشونت رفتار میکردند؛ مخصوص امروز نیست؛ اما در همهی موارد هم آن جبههیی که در نهایت عقبنشینی کرده، همان جبههی متکبر و مستکبر بوده است. این جاست که تاریخ روزبهروز تکامل پیدا کرده است. تفسیر الهی تاریخ، این است. تکامل تاریخ، یعنی این. دههی فجر آمد و این سلسلهی غلط، این هندسهی معیوب و این رشتهی بیمار را قطع کرد و تمام شد. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دیگر آنجایی که حکومت، غالب و فاتح و آقا و قدَرقدرت و صاحباختیار است، گذشت. دورهیی آمده که اگر آقایی هست، خود مردمند. وقتی که امام سر کار آمد، مردم او را قبول داشتند و مظهر قدرت مردم بود. او از خودش چیزی نداشت، از پدرش چیزی به ارث نبرده بود، با شمشیرش چیزی علیه مردم به دست نیاورده بود؛ بلکه شمشیر مردم در دست او بود و بر سر ضد مردم و بر سر مهاجم و استعمارگر و توطئهچی و کودتاچی زد. هر وقت هم مردم اراده میکردند که شمشیر را از دستش بگیرند، متعلق به خودشان بود و او هم دو دستی تقدیم میکرد و طلبی از کسی نداشت. ببینید، این بنای حکومت جمهوری اسلامی است. این برکات، این انتقال مهم و این تغییر خط، در نقطهی دههی فجر انجام گرفته است. این لحظهی تاریخی، لحظهی مهمی است.
شما ولادت پیامبر(ص) و ائمه(ع) را جشن میگیرید. صدها سال است که ولادت مسیح(ع) را جشن میگیرند. چرا ولادتها اهمیت و ارزش دارند؟ به خاطر اینکه یک مقطع حساس و تعیینکننده و یک نقطهی عطف و یک پیچش در تاریخند. یعنی تاریخ در خطی میرفت؛ اما در این لحظه، به یک سمت دیگر پیچید. این، نقطهی پیچ و نقطهی عطف و نقطهی انعطاف به یک سمت دیگر است. اگر ما با این حساب نگاه کنیم، اهمیت دههی فجر خیلی زیاد است. ما در تاریخ، واقعاً مثل دههی فجر نداریم. حتّی اسلام با آن عظمت، در دههی فجر برای ما اثر بخشید. آیا غیر از این است؟ اسلامی که نبیّاکرم(صلّیاللَّهعلیه والهوسلّم) آورد، در روزگار امویها و عباسیها به ما اثر نبخشید. البته آثار درجهی دو را به این ملت داد و افراد برجسته و شخصیتهای ناب و عرفا و علما و زهادی بندرت پیدا شدند و توانستند در آن فضا پروازی بکنند؛ اما عامه و تودهی مردم و نیز نظام اجتماعی، از آن برکات خیری ندید. آن برکات، امروز خودش را نشان میدهد.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|