یک بار یادم هست که آیتالله خوشوقت برای حضور در یکی از مجالس، خدمت حضرت آقا رفته بودند و از در حیاط وارد شده بودند و کفشها را هم همانجا گذاشته بودند. بعد از پایان مجلس، همه حرکت کردند برای صرف شام...
میفرمودند: اولین گام برای سلوک، شناخت صراط مستقیم است؛ صراط مستقیمی که خداوند از همهی مؤمنان خواسته تا هر روز در نمازها ده مرتبه آن را از خداوند بخواهند: «إهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ».
وقتی از علامهی طباطبایی از آیتالله خوشوقت سؤال کردیم، ایشان فرمود: «انصافاً آدمی است که بر کارهای خود مسلط است و انسان مسلطی است.» ایشان در شاگردی علامهی طباطبایی در عرفان عملی، به قلهی آن رسیده بود.
حضرت را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آنها بیدین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمانشان ضعیف بود. بیچارهها حتی قلوبشان با امام حسین علیهالسلام بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند.