اگرچه ارتش رضاشاه در بزنگاه شهریور ۱۳۲۰ با دستور «ترک مقاومت» پادشاه، هیچ توفیقی نداشت اما از منظر اعمال فشار داخلی برای حفظ دیکتاتور موفق بود. از این رو نوسازی ارتش در زمان رضاشاه یکی از اولویتها بود تا دولت را با زور و خشونت حفظ کند. اتکای گسترده به ارتش برای حفظ نظم داخلی، انگیزه کمی برای دولت برای ایجاد پیوندهای طبیعی با جامعه باقی گذاشت. ارتش به خودروهای زرهی مجهز شد.
نیروی هوایی و نیروی دریایی نیز توسعه یافتند. در سال ۱۳۲۰، زمانی که متفقین رضا پهلوی را مجبور به کنارهگیری کردند، ارتش ایران ۱۲۵۰۰۰ سرباز داشت. اندازه ارتش و بهویژه خرید وسایل جنگی مدرن، هواپیماهای بریتانیایی، قایقهای توپدار و ناوشکنهای ایتالیایی و مهمات از آلمان، سوئد و چکسلواکی، اقتصاد را تضعیف کرد. طبق آمار رسمی، بیش از ۳۳.۵ درصد از کل درآمدهای دولت، به استثنای درآمدهای نفتی که دستهبندی جداگانهای را تشکیل میداد، از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ صرف ارتش شد.
(۱)
ورود پررنگ آمریکا در دوره پهلوی دوم
تا چهارسال بعد از جانشینی محمدرضا پهلوی که جنگ جهانی ادامه داشت، عملاً امکانات سرزمینی و لجستیک ایران در اختیار قوای متفقین بود و او قادر به بازسازی و استفاده از ارتش به سنت پدرش نبود. تا جایی که مجبور شد در سال ۱۳۳۰ تسلط نخستوزیر محمد مصدق بر وزارت جنگ را بپذیرد. اتفاقی که با جدی شدن جنگ سرد، یکی از انگیزههای بریتانیا و آمریکا در کودتای ۱۳۳۲ بود.
از این تاریخ بود که نقش آمریکا به مرور در ارتش ایران پررنگ شد، ابعاد این نفوذ پس از فروپاشی حکومت پهلوی بیشتر آشکار شد. در شب اولین نوروز بعد از سقوط شاه، سولیوان گزارشی از دیدار ۲۸ اسفند ۱۳۵۷ خود با نخستوزیر دولت موقت داد و نوشت: «یکی از مسائلی که من در تاریخ ۱۹ مارس در ملاقات با بازرگان و انتظام در میان گذاردم وضع و آینده مأموریت مستشاری نظامی بود. [...] آنها به ویژه درباره صندوق تراست و طرز عمل آن علاقه نشان دادند. چنین به نظر میرسد که یک «کمیته» همه اسناد و پروندههای دفتر ژنرال طوفانیان را برده و هیچ کس در میان اعضای دولت ایران نمیداند این اسناد کجا هستند
.»
(۲)
ابراهیم یزدی، وزیرخارجه بازرگان درباره ابعاد این موضوع و آنچه به عنوان «صندوق تراست» در این سند از آن یاد شده است، چنین گفته است: «هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران، تهیه انواع سلاحها و تجهیزات و مقادیر آنها را برای ارتش ایران پیش بینی میکردند. [...] هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران لیستهای مربوطه را تهیه میکرد و نماینده ایران ارتشبد طوفانیان معاون تسلیحاتی وزارت جنگ آنها را امضاء کرده و سفارش داده میشد. [...] وزارت دفاع آمریکا حسابی بنام حساب تنخواهگردان ایران در بانکهای آمریکا باز کرده بود و ایران مرتب به این حساب وجوهات نقد واریز میکرد تا وزارت دفاع آمریکا بتواند در برابر سفارشات ارتش ایران از این حساب برداشت نماید، ایران حق برداشت از این حساب را نداشت و تنها وزارت دفاع آمریکا بود که در برابر سفارشات دولت ایران از این حساب برداشت میکرد و بهمصرف میرساند. از سال ۱۹۶۸، زمان شروع این برنامهها تا زمان پیروزی انقلاب در ۱۹۷۹ یعنی در طی ۱۱ سال حدود ۲۲ میلیارد دلار توسط دولت ایران در حساب مزبور سپرده شده است.»
(۳)
با چنین تراکنشی مشخص است که هزینههای دفاعی سهم عمدهای از بودجه دولت را تشکیل میداد. اگرچه این تنها خرید اسلحه است و بسیاری از پروژههای مرتبط با ارتش مانند ساخت جادهها، فرودگاهها و بیمارستانها نیز تحت نظارت وزارتخانههای دیگری مانند حمل و نقل و بهداشت قرار گرفتند. بودجه دفاعی بین سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ از ۱.۱۶۰ میلیارد دلار به ۹.۵۰۳ میلیارد دلار افزایش یافت. افزایش هزینههای دفاعی همزمان با افزایش درآمدهای نفتی بود. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳ که قیمت نفت به شدت افزایش یافت، هزینههای دفاعی تقریباً ده برابر شد.
(۴)
تجهیزات ارتش ایران در دوره محمدرضا پهلوی
تا سال ۱۳۵۰ نیروهای مسلح ایران به چنان درجهای از پیشرفت کیفی رسیدند که در مقیاس بینالمللی مورد توجه قرار گرفتند. در منطقه خلیج فارس، خرید تجهیزات نظامی پیشرفته، ایران را در موقعیت برتر قرار داده بود. ارتش ۱۹۱۰۰۰ نفری شامل لشکرهای زرهی، پنج لشکر پیاده نظام یک تیپ زرهی مستقل، یک گردان پدافند هوایی با موشکهای هاوک، ۲۰۶۰ تانک از جمله تانکهای
M-۴۷ و سایر تانکهای پیشرفته نیرویی هوایی متشکل از ۸۴ بالگرد و ۳۹ هواپیما، عمدتاً برای حمل و نقل، بود. ارتش همچنین سلاحهای پیشرفته زیادی را در اختیار داشت.
نیروی دریایی، که کوچکترین نیروی دفاعی از بین سه شاخه (۹۰۰۰ نفر) بود، مشتمل بر یک ناوشکن، دو ناوچه سام، چهار ناوچه سبک، ۲۴ قایق گشتی، چهار فروند لندینگ کرافت، دو مینروب ساحلی، چهار مینروب ساحلی، ده هاورکرافت و ۲۴ بالگرد میشد. نیروی هوایی ۲۲۰۰۰ نفری، فرماندهی ۱۶۰ هواپیمای جنگی، شامل دو اسکادران جنگنده-بمبافکن با
F-۴D، با موشکهای ضدهوایی سایدزویندر و اسپارو و شش اسکادران جنگنده-بمبافکن با
F-۵ را بر عهده داشت. ناوگان حمل و نقل شامل ۳۷ هواپیما، از جمله ۲۶
C-۱۳۰E بود. نیروی هوایی همچنین شامل ۳۲ فروند بالگرد بود.
(۵) خریدهای عمده پس از سال ۱۹۷۲ انجام شده است. تسلیحات آمریکایی که تنها در سال ۱۳۵۵ تحویل داده شد، از نظر دلاری بیش از نیمی از کل تسلیحات وارداتی از ایالات متحده در طول ربع قرن قبل از آن بود.
منافع آمریکا در حوزه دفاعی و نظامی ایران
چهار برابر شدن قراردادهای فروش تسلیحات پس از سفر رئیس جمهور ریچارد نیکسون به تهران در سال ۱۳۵۱ صورت گرفت. در طول آن سفر، رئیس جمهور و دستیار رئیس جمهور، هنری کیسینجر، ایالات متحده را به یک دستورالعمل کلی متعهد کردند که تصمیمات مربوط به خرید تجهیزات نظامی را در درجه اول به دولت ایران واگذار کند. روابط بین دو کشور پس از اعلام دکترین نیکسون (گوام) توسط رئیس جمهور نیکسون در سال ۱۹۶۹ به طور قابل توجهی بهبود یافت.
به موجب این دکترین، قدرتهای منطقهای باید برای دفاع از خود و همسایگانشان بدون مداخله نظامی مستقیم ایالات متحده تقویت میشدند. این دکترین همچنین به محمدرضا پهلوی اجازه میداد تا با تسهیل فروش میلیاردها دلار از پیچیدهترین سلاحهای آمریکایی به ایران، به جاهطلبیهای سیاسی منطقهای خود جامه عمل بپوشاند. در همین راستا بود که اهداف نظامی اولیه شاه به عنوان اهداف دفاعی آغاز شد، تا «با جلوگیری از تهاجم شوروی» بتواند «در نهایت به اندازهای قوی شود که در برابر هرگونه فشار خارجی مقاومت کند.»
(۶)
از طرفی وضعیت سیاست خارجی آمریکا در سال ۱۹۶۷، نیکسون را مطیع شاه کرد. هنگامی که بریتانیاییها قصد خود را برای خروج نیروهایشان از خلیج فارس اعلام کردند، ارتش ایالات متحده در ویتنام درگیر بود و قادر به پر کردن جای خالی حامی منطقهای نبود. جنگ شش روزه اوضاع خاورمیانه را حساستر کرده بود و ملیگرایان عرب و ضد آمریکایی را بیشتر به آغوش اتحاد جماهیر شوروی سوق میداد. آمریکا از ترس اینکه فقدان نیروی دریایی بریتانیا به انقلاب ناصری اجازه دهد تا عربستان سعودی و کشورهای ساحلی را فرا بگیرد، به یک ضامن طرفدار غرب برای ثبات منطقهای نیاز داشت. جنگ ویتنام علاوه بر اینکه توانایی ارتش آمریکا برای اعمال زور در خلیج فارس را محدود میکرد، چنین استقراری را به یک مسئولیت سیاسی تبدیل کرد.
قدرت بخشیدن به شاه تنها وسیله ممکن نیکسون برای حفظ ثبات در خلیج فارس بدون ایجاد تنش در ارتش ایالات متحده بود. به گفته کیسینجر، سیاست ایالات متحده در نظر داشت تا به ایران در مسلح کردن خود کمک کند تا بتواند به مشارکت مهم در ثبات منطقه و امنیت بینالمللی ادامه دهد. با افزایش قدرت نظامی شاه، استفاده واشنگتن از توانایی ایران برای ایفای نقش ژاندارم او در منطقه نیز افزایش یافت.
نیکسون مشتاق بود برای حفظ ارتباط با جهان عرب یک استراتژی «دو ستونی» اما ریاکارانهای متکی به ایران و عربستان را در منطقه خلیج فارس ایجاد کند. اما عربستان سعودی نه مایل بود و نه میتوانست به عنوان «ستون» سیاست امنیتی منطقهای ایالات متحده به معنایی که ایران عمل میکرد، عمل کند و هرگز بودجهای را که ایران صرف ارتش خود کرد، سرمایهگذاری نکرد و در عوض ترجیح داد بر نوسازی داخلی تمرکز کند. لی همیلتون موضع ایالات متحده را این چنین خلاصه کرد: «یکی از چالشهای اصلی ما در خلیج فارس، جلوگیری از هرگونه رویارویی بین دو دوست نزدیکمان خواهد بود.»
(۷)
ایالات متحده با دادن بسیاری از آخرین رده از تجهیزات تسلیحاتی آمریکایی، قدرت ایران را در خلیج فارس بیشتر افزایش داد. اختیار تام در فروش اسلحه توسط جوزف جی.سیسکو در برابر کمیته فرعی ویژه تحقیقات کمیته روابط بینالملل مجلس نمایندگان در ۲۰ خرداد ۱۳۵۴ پشتیبانی شد. در نتیجه، ایران به بزرگترین واردکننده اسلحه در جهان تبدیل شد. از ۸.۳ میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نظامی خارجی که ایالات متحده در طول سال مالی ۱۳۵۳ دریافت کرد، ۳ میلیارد دلار توسط ایران تأمین شد.
(۸)
انتظار میرفت هواپیماهایی که در سال ۱۳۵۵ سفارش داده شده بودند، طی ۵ سال تحویل شود. قرار بود این نیرو شامل ۷۸ فروند اف۱۴ مسلح به موشکهای فینیکس باشد که قادر به شلیک همزمان شش موشک به اهداف مختلف بودند، ۲۵۰ فروند اف۴ یا «فانتوم» ،۱۶۰ فروند اف۱۶، علاوه بر ۲۴ فروند هواپیمای ۷۴۷ و ۷۰۷ تانکر و ۵۷ فروند هواپیمای سی-۱۳۰ باشد. نیروی هوایی و دریایی اساساً به فناوری آمریکا وابسته بود.
توسعه در آزمایشگاه ایران
نوسازی نیروهای مسلح ایران در چارچوب رابطه ویژه با ایالات متحده صورت گرفت. مشارکت آمریکا در تقویت ارتش ایران در سال ۱۳۲۰ با یک هیئت نظامی کوچک آمریکایی، معروف به گنمیش
(۹)، برای آموزش ژاندارمری ایران آغاز شد. در سال ۱۳۲۵، هیئت دیگری به وزارت جنگ ایران، معروف به آرمیش
(۱۰)، برای آموزش ارتش ایران اختصاص داده شد. با آغاز برنامه کمک نظامی ایالات متحده، گروه مشاوره آمریکایی معروف به ماگ
(۱۱)، در سال ۱۳۲۸ تشکیل شد تا جریان ورود سلاح به ایران را مدیریت کند. در سال ۱۳۴۰، آرمیش-ماگ متحد شدند و تا انقلاب ۱۳۵۷ فعال ماندند. با این حال، پس از سال ۱۳۵۰، زمانی که خریدهای نظامی گسترش یافت، آرمیش-ماگ نقش کمتری در تهیه سیستم تسلیحاتی ایفا کرد. خاتمه برنامه کمک نظامی به ایران در سال ۱۳۴۵، ظاهراً به دلیل توانایی این کشور در پرداخت هزینه تسلیحات، و توافق رئیس جمهور نیکسون در سال ۱۳۵۰ مبنی بر واگذاری تصمیمگیری در مورد خرید تسلیحات به ایران، به کاهش نقش آرمیش-ماگ کمک کرد.
(۱۲)
برخی عناصر در وزارت دفاع ایالات متحده و برخی از تولیدکنندگان سلاح در ایالات متحده نیز از تلاشهای آرمیش-ماگ برای کاهش میزان فروش به ایران انتقاد کردند. کاهش ۷۵ درصدی کارمندان آرمیش-ماگ در دهه قبل از ۱۳۵۰ و تقاضاهای ناشی از خریدهای گسترده تسلیحات از سال ۱۳۵۰، تشکیل تیمهای میدانی کمک فنی
(۱۳) و نماینده دفاع ایالات متحده را ضروری ساخت. در حالی که تعداد کارمندان آرمیش-ماگ از سال ۱۳۵۱ در ۲۰۹ نفر باقی مانده بود، کارمندان تفت از ۵۵۲ نفر اولیه در سال ۱۳۵۱ به ۹۲۱ نفر در سال ۱۳۵۴ افزایش یافت. کارمندان تفت که مسئول ارائه آموزشهای کوتاهمدت در داخل کشور در زمینه استفاده از تجهیزات بودند، در سراسر ایران پراکنده شدند. کل هزینه تفت و حقوق تمام مناصب در آرمیش-ماگ توسط دولت ایران به استثنای هشت نفر پرداخت میشد.
(۱۴) بدین صورت، در این سالها ایران عملاً بخشی از هزینه توسعه صنایع نظامی آمریکا را تأمین کرد.
از دست رفتن اقتصاد ایران
با توسعه اقتصاد ایران در اواخر دهه ۱۳۳۰، ثروت رو به رشد نفت ایران به محمدرضا پهلوی اجازه داد تا به ایفای نقش بزرگتری در خاورمیانه فکر کند و خود را به عنوان هژمون منطقهای میدید. با این حال، با شروع کاهش قیمت نفت در اواسط دهه ۱۳۵۰، هزینههای دفاعی شاه تأثیر منفی فزایندهای بر اقتصاد ایران گذاشت و در نهایت به سرنگونی سلسله پهلوی اول کمک کرد. هنگامی که اقتصاد ایران با افزایش شدید قیمت نفت در سال ۱۳۵۱ رونق گرفت، شاه به طور فعال استراتژی حدأکثرسازی کوتاهمدت درآمدهای نفتی را دنبال کرد و هزینههای هنگفت را برای ارتش در نظر گرفت. به طوریکه تا اوایل سال ۱۳۵۳، ایران بسیار بیشتر از درآمدهای نفتی خود هزینه میکرد؛ ۳۰ میلیارد دلار تعهد در مقابل ۲۱ میلیارد دلار درآمد انجام شده بود.
واردات نظامی پرهزینه شاه هر ساله میلیاردها دلار از اقتصاد ایران خارج میکرد. وارداتی که نهتنها بدون انتقال تکنولوژی بود، بلکه در نقاط مهمی از کاربری آن، مستشاران آمریکایی مستقر بودند و به نحوی برنامهریزی شده بود که بدون حضور مستشاران آمریکا کارآیی نداشته باشد.
درد تحملناپذیر حضور مستشاران
حسن طوفانیان که به عنوان رئیس سازمان صنایع دفاع در دوران پهلوی مسئول به کارگیری این مستشاران بوده است، در پاسخ سوالی درباره اثرات نامطلوب حضور تعداد زیاد مستشاران آمریکا در ایران، با پذیرش ضمنی این موضوع، در توجیه آن میگوید: «یک مقداری تعداد نیروی انسانی کم بود. الانه من میفهمم ولی به من هیچوقت گزارش ندادند[...] باید اویسی میگفت من نمیتوانم مکانیسین تربیت بکنم، هیچوقت نگفت. [...] با
bell و اینها صحبت کرده بودیم اشخاصی که در ویتنام باعث دردسر شده بودند را به ایران نفرستند و متاسفانه میفرستادند. ولی بطور کلی یک مسائلی حقیقت دارد، پول زیاد همه را از وظائف اصلیشان منحرف کرده بود.»
(۱۵)
اگر این پول در ایران بازتولید میشد، میتوانست صدها میلیارد دلار رشد داخلی را فراهم کند. در سال ۱۳۵۶، این تورم نجومی منجر به کمبود مواد غذایی، قطعی برق و هجوم قابل توجه روستاییان ایرانی به شهرها در جستجوی کار شد - که همه اینها فشار باورنکردنی بر مردم ایران وارد کرد. در نهایت هزینههای هنگفت نظامی کشور منجر به بحران اقتصادی شد.
اما این رفتار، منحصر به ابعاد مالی و نیز عدم توانمندی نظامی نبود. ابعاد فرهنگی گستردهای نیز داشت. آرمین هنری مایر که از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ سفیر آمریکا در ایران بود، در این خصوص میگوید: «نیکسون و کیسینجر اجازه دادند هزاران هزار آمریکایی به ایران بیایند. اصفهان به محل عیاشی و خوشگذرانی آمریکاییها تبدیل شد، همه این خدمه هلیکوپتر آنجا بودند و برخی از آنها فاحشههای خود را از ویتنام آورده بودند. به نظر من این مسئله فرهنگی عامل بسیار مهمی بود که منجر به آن انفجار در ایران شد.»
(۱۶)
فساد مستشاران آمریکایی در تهران نیز در ماه مبارک رمضان چنان بود و خطوط قرمز را چنان رد کرده بودند که منجر به واکنش گروه توحیدی صف به رهبری شهید محمد بروجردی شد. محل عملیات رستوران خان سالار که در نزدیکی تلویزیون بود که از مراکز تحت پوشش امنیتی رژیم و محل عیش و نوش مستشاران امریکایی و سرویسهای اطلاعاتی بود.
(۱۷)
از این نظر، دکترین نیکسون بیش از هر سیاست دیگری در ایالات متحده یا ایران، مستقیماً در صعود ارتشسالارانه و سپس سقوط محمدرضا پهلوی نقش داشت.
(۱ شیخالاسلامی، محمدجواد(۲۰۱۸)، ارتش در دوره محمدرضا شاه پهلوی، دانشنامه ایرانیکا، ج ۲، ص ۵۰۸
(۲ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (۱۳۸۶) اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص۴۴۶
(۳ یزدی، ابراهیم (۱۳۶۲) بررسی سفر هایزر، تهران: نهضت آزادی، ص ۳۷
(۴ ارتش در دوره محمدرضا شاه پهلوی، ج۲، ص ۵۱۰
۶) FRUS, ۱۹۶۴–۱۹۶۸, Vol. ۲۲, Doc.۵۲
(۷ کویتارد، الکس (۲۰۱۰)، ایران و دکترین نیکسون:ارتش آمریکا و فراز و فرودهای شاه، مجله المنت (Elements)، انتشارات دانشگاه بوستون، ج۶، ص ۶۱
(۸ ارتش در دوره محمدرضا شاه پهلوی، ج۲، ص ۵۱۱
(۱۲ داودی، سمانه (۱۴۰۲) دیپلماسی با صدای بلند، ج۲، تهران: انتشارات ایران، ص ۸۵-۱۱۲
(۱۴ ارتش در دوره محمدرضا شاه پهلوی، ج ۲، ص ۵۱۳
(۱۵ تاریخ شفاهی هاروارد، حسن طوفانیان، جلسه ۹، ص۳
(۱۶ داودی، سمانه (۱۴۰۱) دیپلماسی با صدای بلند، ج۱، تهران: انتشارات ایران، ص ۴۶
(۱۷ سعیدی، مهدی (۱۳۸۵) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۴۸