
رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران در ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۴ با اشاره به تخریب بنای خانواده بهعنوان یکی از بزرگترین گناهان فرهنگ سرمایهداری غرب، تأکید کردند: «این وضع خانواده در آنجا است! کودکان پدرنشناس، کاهش نسبتهای خانوادگی، تخریب بنای خانواده، باندهای شکار دختران جوان، ترویج روزافزون بیبندوباری جنسی به نام آزادی! شاید یکی از بزرگترین گناهان منطق و فرهنگ سرمایهداری غرب این است که اینهمه کار خلاف را انجام میدهد، اسمش را میگذارد «آزادی»! اغوا میکند، فریب میدهد، اسمش آزادی است. اینجا هم وقتی میخواهند همان فرهنگ را سرایت بدهند، میگویند داریم آزاد میکنیم! در واقع دارند در بند میکنند، دارند اسیر میکنند امّا اسمش را میگذارند آزادی.»
بخش «بینالملل» رسانه KHAMENEI.IR در گزارشی به بررسی فروپاشی نهاد خانواده در غرب با تکیه بر منابع کشورهای غربی پرداخته است.
کاهش شدید نرخ ازدواج
یکی از شاخصهای اصلی سلامت خانواده، نرخ ازدواج و پایداری زندگی متأهلی است. بر اساس گزارش یوروستت یا اداره آمار اروپا، نرخ ازدواج در اتحادیه اروپا از سال ۱۹۶۴ تا سال ۲۰۲۳ نصف شده است.
در انگلیس نیز اداره آمار ملّی اعلام کرده که نرخ ازدواج به پایینترین سطح از سال ۱۸۶۲ رسیده و پیشبینی میشود تنها نیمی از نوجوانان کنونی تا پایان عمر ازدواج کنند. در کشورهای اسکاندیناوی، شامل دانمارک، سوئد، نروژ و ایسلند، کمتر از ۳۰ درصد زنان تا پایان عمر ازدواج میکنند.
برای مقایسه، در سال ۱۹۶۰ بیش از ۷۰ درصد بزرگسالان انگلیسی متأهل بودند و این رقم امروز به زیر ۵۰ درصد کاهش یافته است. کاهش ازدواج نه تنها نشانهای از تغییر سبک زندگی است، بلکه نشانهای از فروپاشی ساختارهای اجتماعی و عاطفی است که خانواده بر پایه آن شکل میگیرد. در آمریکا، نرخ ازدواج از دهه ۱۹۷۰ تاکنون ۶۰ درصد کاهش یافته است.
انفجار نرخ طلاق و ناپایداری روابط
در کنار کاهش ازدواج، طلاقهای فزاینده نشان میدهد که نهاد خانواده حتی پس از تشکیل نیز شکننده و آسیبپذیر است. گزارش اداره آمار اروپا (۲۰۲۳) نشان میدهد که نرخ طلاق در اتحادیه اروپا از سال ۱۹۶۴ تا سال ۲۰۲۳ افزایش یافته و بیش از دو برابر شده است.
برخی کشورها وضعیت بدتری دارند: در بلژیک ۷۰ درصد ازدواجها، در سوئد ۶۴ درصد، در آمریکا ۵۳ درصد و در انگلیس ۴۲ درصد ازدواجها به طلاق منجر میشوند. در انگلیس هر ساعت ۱۳ طلاق ثبت میشود و بیش از یک سوم ازدواجها در دهه اول منحل میشوند. این روند نشاندهنده عدم ثبات روابط خانوادگی و بیاعتمادی گسترده به نهاد خانواده است.
در سال ۲۰۲۴، احتمال ازدواج بزرگسالان آمریکایی تقریباً از هر زمان دیگری از زمان شروع ثبت وضعیت تأهل توسط اداره سرشماری در سال ۱۹۴۰، کمتر بود. افراد کمتری ازدواج میکنند و این اتفاق دیرتر میافتد، هم مردان و هم زنان در زمان اولین ازدواج خود مسنتر از همیشه هستند.
در سال ۲۰۲۴، ۴۷.۱ درصد از خانوارها در آمریکا توسط زوجهای متأهل سرپرستی میشدند که دومین سهم پایین از پایینترین رقم ثبتشده در سال ۲۰۲۲ با ۴۶.۸ درصد است. در آمریکا درصد خانوارهایی که یک زوج متأهل در آنها زندگی میکنند، ۷۵ سال پیش به اوج خود رسید: در سال ۱۹۴۹، این رقم ۷۸.۸ درصد بود. این درصد از سال ۲۰۱۰ که این نرخ ۴۹.۷ درصد بود، به زیر ۵۰ درصد رسیده است. به عبارت دیگر، کمتر از نیمی از خانوارهای آمریکایی بیش از یک دهه است که شامل یک زوج متأهل هستند
.
تولدهای خارج از ازدواج و کودکان بدون پدر
یکی از مهمترین شاخصهای فروپاشی نهاد خانواده در غرب افزایش تولدهای خارج از ازدواج است. طبق گزارش اداره آمار اروپا در ۶ کشور عضو اتحادیه اروپا (بلغارستان، پرتغال، فرانسه، سوئد، اسلوونی و استونی)، تعداد تولدهای خارج از ازدواج در سال ۲۰۲۳ از تولدهای درون ازدواج پیشی گرفته است. نسبت تولدهای خارج از ازدواج در اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۸، ۴۲ درصد بود. این رقم ۱۷ درصد بیشتر از مقدار آن در سال ۲۰۰۰ است.
طبق گزارش اندیشکده بروکینگز، از سال ۱۹۷۰ تولد نوزادان خارج از ازدواج در آمریکا به شدت افزایش یافته است. طبق این گزارش بیش از یک سوم کودکان سیاهپوست و نزدیک به یک پنجم کودکان سفیدپوست در خانوادههای تکوالد رشد میکنند. این کودکان در معرض فقر، محرومیت عاطفی و مشکلات اجتماعی بیشتری قرار دارند. به گفته پژوهشگران، حدود ۷۵ درصد افزایش تولدهای نامشروع سفیدپوستان و ۶۰ درصد افزایش تولدهای نامشروع سیاهپوستان بین ۱۹۶۵ تا ۱۹۹۰ مستقیماً به کاهش ازدواجهای اجباری مرتبط است. این آمار نشان میدهد که تولدهای خارج از ازدواج و کودکان بدون پدر، به یک معضل اجتماعی گسترده در غرب تبدیل شده است.
در آمریکا بیش از ۴۰ درصد مادران مجرد هستند و فرزندانشان از روابط کوتاهمدت متولد میشوند؛ رقمی که در سال ۱۹۶۰ تنها ۵ درصد بود. این تغییرات نشان میدهد که خانواده در غرب دیگر به عنوان نهادی پایدار برای تربیت فرزندان عمل نمیکند.
یکی از تلخترین پیامدهای فروپاشی خانواده، افزایش تعداد کودکان بدون پدر است. در آمریکا، یک سوم کودکان، یعنی حدود ۱۵ میلیون نفر، بدون پدر زندگی میکنند و در مناطق شهری گاهی تنها یک دهم کودکان با پدرشان هستند. در انگلیس نزدیک به نیمی از کودکان بدون پدر بزرگ میشوند و یک سوم آنها هیچ ارتباط معناداری با پدر ندارند.
طبق گزارش اداره آمار اروپا در اتحادیه اروپا ۱۶ درصد خانوادههای دارای فرزند، تکوالد هستند و در انگلیس یک چهارم کودکان در چنین خانوادههایی بزرگ میشوند. کودکان متولدشده در روابط همزیستی بدون ازدواج رسمی، ۹۴ درصد بیشتر احتمال دارد که والدینشان تا ۱۲ سالگی از هم جدا شوند. آمارها نشان میدهد که بیپایداری خانواده اثر مستقیم بر آینده اجتماعی، اقتصادی و روانی نسلهای بعدی دارد
.
ترویج بیبندوباری جنسی و قاچاق انسان
همه این تغییرات تحت پرچم «آزادی جنسی» رخ دادهاند. گزارش سازمان ملل نشان میدهد که اروپا و آمریکا بزرگترین بازار قاچاق جنسی زنان و کودکان هستند. تقریباً دو سوم (۶۳درصد) از قربانیان ثبتشده قاچاق انسان در سال ۲۰۲۳ در اروپا زنان یا دختران بودهاند. «باندهای شکار دختران جوان» که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند، شبکههای سازمانیافته قاچاق انسان هستند که سالانه صدها هزار قربانی میگیرند و کودکان و نوجوانان را از خانوادههایشان جدا میکنند. این واقعیتها نشان میدهد که آزادی مطلق غرب، نه تنها نهاد خانواده، بلکه کرامت انسانی و امنیت کودکان را نیز نشانه رفته است.
آزادی بیقید و بند غرب؛ محرک فروپاشی نهاد خانواده
یکی از تلخترین پیامدهای مدرنیته و تمدن مادی غرب، تفسیر و اجرای «آزادی» به معنای مطلق و بیقید و بند است؛ آزادیای که نه به نفع انسان که به سود استثمار و منفعت اقتصادی و فرهنگی اقلیتهای قدرتمند عمل میکند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با هزاران نفر از زنان و دختران در ۱۲ آذر ۱۴۰۴، به وضوح وضعیت خانواده در غرب را توصیف کردند: « ... تخریب بنای خانواده. یکی از مهمترین گناهانی که تمدّن و فرهنگ سرمایهداری غرب به وجود آورده، این است که بنای خانواده را تخریب کرده؛ خانواده به معنای یک جمع متّصل به هم و یکدست و علاقهمند کمتر وجود دارد... کودکان پدرنشناس، کاهش نسبتهای خانوادگی، تخریب بنای خانواده، باندهای شکار دختران جوان، ترویج روزافزون بیبندوباری جنسی به نام آزادی.» این توصیف نه شعار است و نه مبالغه؛ بلکه نتیجه سالها پژوهش و آمارهای رسمی خود کشورهای غربی است.
آزادی مطلق در غرب، نخستین قربانی خود را نهاد خانواده قرار داده است. کاهش شدید نرخ ازدواج در اروپا و آمریکا، افزایش طلاقها، تولدهای خارج از ازدواج و افزایش خانوادههای تکوالدی، همه نمونههای ملموس این اثرات هستند. طبق گزارش اداره آمار اروپا نرخ ازدواج در اتحادیه اروپا در ۶ دهه اخیر نصف شده است. در انگلیس، نرخ ازدواج به پایینترین سطح از سال ۱۸۶۲ رسیده و در اسکاندیناوی کمتر از ۳۰ درصد زنان تا پایان عمر ازدواج میکنند. این روند نشان میدهد آزادی بدون قید و بند، جای تعهد و مسئولیت را گرفته و بنیانهای زندگی مشترک را سست کرده است.
پیامد مستقیم این «آزادی» افزایش تولدهای خارج از ازدواج و کودکان بدون پدر است. در آمریکا بیش از ۴۰ درصد مادران مجرد هستند و فرزندانشان از روابط کوتاهمدت متولد میشوند، حال آنکه این رقم در سال ۱۹۶۰ تنها ۵ درصد بود. این کودکان به ویژه در خانوادههای تکوالدی، بیشتر در معرض فقر عاطفی و اقتصادی قرار دارند و احتمال موفقیت اجتماعی و تحصیلی آنها کاهش یافته است. در انگلیس نزدیک به نیمی از کودکان بدون پدر بزرگ میشوند و یک سوم آنها هیچ ارتباط معناداری با پدر ندارند. این روند نشان میدهد آزادی غربی با ترویج روابط جنسی بدون تعهد و کاهش ارزشهای پایدار خانوادگی، نهاد خانواده را به نهادی شکننده و آسیبپذیر تبدیل کرده است.
همچنین، آزادی بیقید و بند غرب، زمینهساز ظهور پدیدههایی نظیر قاچاق جنسی و صنعت پورنوگرافی شده است. صنعت پورنوگرافی در آمریکا سالانه بیش از ۲۰ میلیارد دلار درآمد دارد و بیش از ۴۰ درصد محتوای اینترنت را تشکیل میدهد. در واقع، آزادی مدنظر غرب به معنای رهاسازی فرد از هر گونه محدودیت اخلاقی، اجتماعی و قانونی است؛ آزادیای که مسئولیت و تعهد را از روابط انسانی حذف کرده و جایگزین آن مصرفگرایی، سودجویی و لذتجویی لحظهای شده است. زنان به نیروی کار ارزان و مصرفکننده کالا و خدمات تبدیل شدهاند، کودکان از پدر محروم مانده و نسل آینده در فقر عاطفی و اقتصادی غرق شده است. این آزادی ظاهری، با شعار رفاه و استقلال فردی، در عمل نهاد خانواده را از بنیان نابود کرده و جامعه را به سمت بیثباتی و بحرانهای اخلاقی سوق داده است
.
نتیجه
غرب که خود را مهد آزادی، حقوق بشر و پیشرفت تمدنی میداند، در واقع بزرگترین قربانگاه نهاد خانواده در تاریخ معاصر شده است. کاهش ازدواج، افزایش طلاق، تولدهای خارج از ازدواج، خانوادههای تکوالدی، کودکان بدون پدر، بیبندوباری جنسی و قاچاق انسان، همه زیر شعار «آزادی فردی» رخ داده است. این آزادی ظاهری، زن را به نیروی کار ارزان تبدیل کرده، کودک را از پدر محروم ساخته، مادر را تنها گذاشته و نسل آینده را در فقر عاطفی و اقتصادی غرق کرده است.
سخنان رهبر معظم انقلاب درباره وضعیت خانواده در غرب، بر پایه شواهد و آمارهای رسمی، تصویری دقیق از فروپاشی یکی از بنیادیترین نهادهای اجتماعی در این کشورها ارائه میدهد. همانگونه که رهبر انقلاب تأکید کردند، آنچه در غرب «آزادی» نام گرفته، در عمل موجب تخریب خانواده، آسیب به زنان، بیپدری کودکان و بحرانهای اخلاقی گسترده شده است. این واقعیات نشان میدهد که تمدن غربی، به دلیل فروپاشی نهاد خانواده، در معرض یکی از عمیقترین بحرانهای اجتماعی تاریخ خود قرار دارد.
سخنان رهبر معظم انقلاب در ۱۲ آذر ۱۴۰۴ را میتوان بهعنوان یک چارچوب تحلیلی دقیق برای فهم وضعیت خانواده در غرب در نظر گرفت؛ چارچوبی که با استناد به دادههای رسمی و مطالعات دانشگاهی، تصویری روشن از دگرگونیهای عمیق اجتماعی در این جوامع ارائه میدهد. توصیف ایشان از «کودکان پدرنشناس، کاهش نسبتهای خانوادگی، تخریب بنیان خانواده، باندهای شکار دختران و گسترش بیبندوباری جنسی» نه یک تعبیر خطابی، بلکه بازتاب روندهایی است که تحقیقات معتبر غربی نیز بر آن صحه گذاشتهاند.
کاهش شدید نرخ ازدواج و نصف شدن آن در اروپا طی شش دهه تا رسیدن به پایینترین سطح در انگلیس به همراه افت چشمگیر تمایل به تشکیل خانواده در اسکاندیناوی، نشانهای از تغییر ساختار روابط اجتماعی است. همزمان، افزایش قابل توجه طلاق در کشورهایی مانند بلژیک (۷۰ درصد) و سوئد (۶۴ درصد) و نیز رشد خانوادههای تکوالد در آمریکا از شکنندگی روزافزون هسته خانواده حکایت دارد. همچنین، پیشی گرفتن تولدهای خارج از ازدواج از تولدهای درون ازدواج در برخی کشورهای اروپایی و گسترش صنعت پورنوگرافی و قاچاق جنسی که آمریکا و اروپا از بزرگترین بازارهای جهانی آن هستند نشان میدهد که الگوی روابط شخصی در غرب با چالشهای بنیادی روبهروست.
این مجموعه تحولات، آنگونه که رهبر انقلاب نیز تأکید کردند، مستقیماً با «برداشت غربی از آزادی» پیوند دارد؛ برداشتی که در آن آزادی از چارچوب اخلاق، مسئولیتپذیری و بنیان خانواده جدا شده و به امری کاملاً فردمحور، لذتگرایانه و مبتنی بر سودآوری تبدیل شده است. نتیجه چنین گسستی، فشارهای روانی، اقتصادی و اجتماعی گسترده بر زنان، کودکان و حتی ساختارهای کلان اجتماعی است.
در مقابل این روند، نگاه اسلامی به خانواده که در آن زن دارای نقش مدیریتی، هویت مستقل و امکان مشارکت اجتماعی است مدلی متفاوت از ساماندهی زندگی خانوادگی و اجتماعی ارائه میدهد؛ مدلی که میتواند در برابر بیثباتیهای ناشی از الگوی فردمحور غربی، کارکردی پایدارتر و انسانیتر داشته باشد. با توجه به استمرار این روندها در غرب، بسیاری از پژوهشگران نیز هشدار دادهاند که بحران خانواده یکی از مهمترین عوامل تهدیدکننده ثبات اجتماعی در دهههای آینده خواهد بود. سخنان رهبر انقلاب را میتوان در همین چارچوب بهعنوان هشداری مبتنی بر واقعیتهای آماری و تحولات میدانی ارزیابی کرد: هر جامعهای که پیوند خود با بنیانهای خانوادگی را تضعیف کند، ناگزیر با چالشهای ساختاری عمیق مواجه خواهد شد.