
در روزهای پایانی ماه محرم ۱۳۵۷، همزمان با راهپیماییهای میلیونی مردم در تاسوعای حسینی، حرم امام رضا علیهالسلام در مشهد شاهد رخدادی کمسابقه شد. شامگاه ۱۸ آذرماه ۱۳۵۷، پس از موج عظیم راهپیمایی تاسوعا، آیتالله سیدعلی خامنهای در شب عاشورا خطبهای ویژه به نام امام خمینی خواند و ضمن نقد حکام و پیشبینی سقوط رژیم پهلوی، با سخنانی مستقیم و بیپرده، هم مردم حاضر در حرم را به حرکت و هوشیاری دعوت کرد و هم مسئولان رژیم را مورد خطاب قرار داد.
«تورق» گزارش بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR روایت این رویداد در صفحات ۶۲۶ تا ۶۲۹ کتاب «شرح اسم» آمده است؛ اثری که هدایتالله بهبودی آن را به رشته تحریر درآورده و مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در تابستان ۱۳۹۱ منتشر کرده است؛ به بهانه سالروز آن خطبه خوانی روحیهبخش، خواندن روایت پیش رو خالی از لطف نیست.
خطبه خوانی شب عاشورا
ساعت سه بعدازظهر تاسوعا بود که شماری از مردم عکسهای شاه را از صحن پهلوی پایین کشیده، پاره کردند. دقایقی بعد کاشیها و ستونهای یادبود حرم از اسم شخص اول زدوده شد. ساعت ۵:۳۰ بعدازظهر مجسمه رضا پهلوی از میدان شاه پایین کشیده شد. این رویداد در میدان تقی آباد و بیمارستان شاهرضا هم رخ داد. [...]
خطبهخوانی، یکی از مراسمهای جاری در صحن امام رضا
علیهالسلام است که برای هر درگذشتهای خوانده میشود که متناسب با شخصیت متوفی تفاوت میکند. مردم در گوشهای از حرم جمع میشوند، خطیب بالای منبر میرود و خطبهای به عربی میخواند پس از ذکر خیری از درگذشته، برای او دعا میکند و از مردم نیز درخواست فاتحه برای روح او مینماید.
چنین خطبهای در شب عاشورا به یاد امام حسین
علیهالسلام نیز خوانده میشود؛ در شب آخر ماه صفر نیز برای امام رضا
علیهالسلام. این دو خطبه جنبه رسمی دارد و با تشریفاتی انجام میشود؛ از جمله تهیه دعوتنامه، حضور افرادی خاص، آن هم پشت درهای بسته حرم. در آن زمان در این مراسم از محمدرضا پهلوی یاد میکردند و بعد خطبهای با نثر موزون به نام امام حسین یا امام رضا
علیهماالسلام قرائت میشد. «فکر کردم که چنین خطبه رسمی آن هم با یادکرد شاه، متناسب جو انقلابی مشهد نیست. باید زمام امور را به دست بگیرم و موضوع باید پنهان میماند، زیرا اگر آشکار میشد، درهای حرم را روی ما میبستند
.»
موضوع تا ظهر و پایان راهپیمایی روز تاسوعا، مکتوم ماند. آقای واعظ طبسی که قطعنامه ۱۷ مادهای روز تاسوعا را خواند، قطعنامهای که در همه راهپیماییهای روز تاسوعا در شهرهای بزرگ و کوچک خوانده شد، خطاب به جمعیت گفت که مردم بهطرف حرم بروید. «قرار است امشب خطبه به نام [امام] خمینی خوانده شود. قرار است امشب آقای سیدعلی خامنهای به نام [امام] خمینی خطبه بخواند
.»
(۱)
سقوط خواهید کرد
استاندار خراسان طبق سنت سالهای گذشته برای چنین شبی برنامه داشت و از رؤسای ادارات و سازمانها و افراد موردنظر استانداری دعوت کرده بود که در این مراسم شرکت کنند.
(۲) جمعیت راهی حرم شد و ساعتی از اعلام خبر نگذشته بود که داخل حرم لبریز از راهپیمایان پیش از ظهر گردید. همه چیز آماده بود، جز بلندگو. نمیدانستند چطور باید آن را به کار اندازند
.
محمد خجسته، برادرزن آقای خامنهای، پیش افتاد و با کمک یکی از خادمان حرم که کارمند جزء بود، بلندگوها را آماده پخش کرد. «محمد آقا پیش من آمد و گفت همه چیز بر وفق مراد است... رفتم بهسوی حرم. دیدم پر است از زائران منتظر خطبه. بهطرف اتاقی که مشرف به صحن بود رفتم. از آنجا مردم را میدیدم ولی آنان نمیتوانستند مرا ببینند. محمد، پسرم مصطفی و عدهای دیگر همراهم بودند
.»
یکی از حاضران آن اتاق از پشت بلندگو اعلام کرد که خطبه شب عاشورا توسط دانشمند ارجمند، حضرت حجتالاسلام خامنهای خوانده میشود، صدا در میان همهمه مردم گم شد. «دانستم که تسلط بر این همهمه بسیار مشکل خواهد بود. آن روزها صدایی قوی و بلند داشتم. خداوند این نعمت را به من داده بود که بدون بلندگو صدایم را تا دورها میرساندم.» [...]
«توکل کردم. به خدا متوسل شدم. به امام رضا
علیهالسلام. با صدای بلند و کشیده خطبه را شروع کردم. خطبه را موبهمو حفظ نکرده بودم. اما سخنم را با جملههای عربی مسجع که حمد [خداوند] و درود بر پیامبر و خاندانش بود آغاز کردم. همهمه مردم همچنان ادامه داشت، اما بهتدریج آرامش و سکوت بر سر آن جمعیت خیمه زد.»
وقتی اوضاع را مساعد دیدند، امام رضا
علیهالسلام را به زبان فارسی خطاب قرار دادند و گفتند: «یا ابن رسولالله! از شما معذرت میخواهم که طاغوتیان هر ساله مراسم امشب را در کنار تو برپا میکردند، درحالیکه نه به تو ایمان داشتند و نه به جد تو حسین. ما خراسانیها فقط نظارهگر کار آنها بودیم. نه چارهای داشتیم و نه توانی. ساکت بودیم.»
سپس روی سخن را به فرماندار نظامی مشهد و استاندار کردند و گفتند: «من نکتهای را از تاریخ انقلاب فرانسه به شما یادآوری میکنم. حاکمان فرانسه در آن زمان انتظار سقوط حکومتشان را نداشتند. بیست روز پیش از پیروزی انقلاب فرانسه، خیرخواهان، حاکمان را به تسلیم در برابر اراده ملت فراخواندند، اما آنان بر لجاجت و تکبر خود پافشاری کردند. انقلاب برخلاف میل حاکمان پیروز شد. اینک یکی دو ماه بیشتر به پیروزی (ما) نمانده است. من شما را نصیحت میکنم و میگویم که با مردم به نیکی رفتار کنید.»
سخنرانی آقای خامنهای یک ساعت به درازا کشید. همه را ضبط کرده، تحویل مقامات امنیتی دادند. اظهارات ایشان در ارتقای روحیه مردم و از دیگر سو، تضعیف موقعیت فرمانده نظامی و دیگر مسئولان تأثیر چشمگیری داشت. آنان خود را آماده شرکت در مراسم خطبهخوانی کرده بودند، اما اینک پس از لغو برنامه، در حال شنیدن پیشبینی یک روحانی مبارز بودند که میگفت: «سقوط خواهید کرد». آن شب عده زیادی بهوسیله تلفن و حضوری به همدیگر تبریک گفتند.
تداوم حرکت میلیونی
روز عاشورا همتای تاسوعا بود. خیابانها چنان از جمعیت موج میزد که با اصطلاح «میلیونی» از آن یاد میکردند. هر چند این رقم میتوانست برای شهر مشهد اغراقآمیز باشد، اما اگر چنان جمعیتی میداشت، حضورش در آن شرایط نه یک احتمال، بلکه امری حتمی بود. ساواک خراسان گردانندگان راهپیمایی بزرگ عاشورای مشهد را آقایان سید علی خامنهای، سید کاظم مرعشی، شیخ ابوالحسن شیرازی، شیخ مجتبی شمس، شیخ علی تهرانی، موسوی خراسانی، عبدالکریم هاشمینژاد، عباس واعظ طبسی، شیخ حسین صفایی و دکتر محمود روحانی یاد کرد که در پایان، قطعنامه و مادههای آن توسط واعظ طبسی قرائت شد.