others/content
نسخه قابل چاپ

به مناسبت سالروز واکنش‌های جهانی علیه ساواک و شاه

پژواک اعتراض فرانسوی در کاخ ظلم شاه

 «ساواک را عوامل آمریکایی درست کردند؛ در دهه ۳۰؛ مرکز شکنجه و فشار بر مبارزان و بر آزادی‌خواهان. چقدر جوان، چقدر انسان مومن، چقدر انسان آزادی‌خواه در شکنجه‌های عوامل و کارگزاران جنایت‌کار ساواکِ شاه یا مُردند یا ناقص‌العضو شدند یا شکنجه شدند! [...] اینها را ملّت ایران از نزدیک دیده...» این سخنان را حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دوازدهم آبان‌ماه ۱۴۰۳ در دیدار دانش‌آموزان بیان کرده‌اند.
اگرچه بازداشت‌های بی‌دلیل، محاکمات نمایشی و خشونت مأموران ساواک موجی از اعتراض داخلی را برانگیخته و بیش از یک دهه بود که صدای آن به خارج از کشور نیز رسیده بود، اما کشتار جمعه سیاه، انرژی نهفته این سال‌ها را آزاد کرد و موجب افزایش اعتراضات شد؛ از جمله صدور بیانیه‌ای از سوی چهره‌های سرشناسی همچون ژان پل سارتر و سیمون دوبوار که تندتر از لحن همیشه، خواستار آن بود که «شاه برود تا خونریزی‌ها پایان یابد.»

بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR به بهانه سالروز این واکنش جهانی به خشونت‌های شاه و ساواک، در گزارشی اجمالی، چگونگی آغاز فعالیت سارتر علیه رژیم پهلوی، مجموعه اقدامات وی و نگاه رهبر انقلاب نسبت به سارتر و اهدافی که دنبال می‌کرد، را بررسی خواهد کرد.
 

* سارتر و نبرد با استبداد جهانی از الجزایر تا ویتنام و تهران
ژان پل سارتر، فیلسوفی فرانسوی بود که در چهاردیواری کتابخانه محبوس نماند، به معادلات انسانی در جهان اهمیت می‌داد و از این رو به شهرت رسید.

در پرونده او نمونه‌های متعددی از مداخله فعالانه در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی دیده می‌شود. از سال ۱۹۵۵، او از طریق نشریه «دوران مدرن»(۱) به‌شدت علیه استعمار فرانسه در الجزایر موضع گرفت و ضمن محکوم‌کردن سرکوب بی‌رحمانه فرانسوی‌ها، از مبارزان استقلال‌طلب الجزایر نیز دفاع می‌کرد.(۲)

سارتر در برابر جنگ ویتنام هم سکوت نکرد و علیه جنایت‌های آمریکا موضع گرفت. علاوه‌بر این، او ریاست دادگاهی مردمی را بر عهده داشت که در سال ۱۹۶۶ با ابتکار برتراند راسل تشکیل شد و به بررسی «جنایات جنگ» در ویتنام پرداخت.(۳)

این کنش‌های او در میان مبارزان ایرانی نیز درخشید. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به این دادگاه مردمی، فرمودند: «در زمان جنگ ویتنام که علیه آمریکا تبلیغات زیاد بود، اما کسی گوشش بدهکار نبود و اعتنا نمی‌کرد، ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی و برتراند راسل، فیلسوف و نویسنده انگلیسی و چند نفر دیگر دور هم جمع شدند و گفتند بیاییم علیه آمریکا دادگاهی تشکیل دهیم و جنایات این رژیم در ویتنام را در این دادگاه محاکمه کنیم. آن‌طور که به ذهنم می‌آید، برتراند راسل به‌عنوان دادستان، ژان پل سارتر به‌عنوان رئیس دادگاه، و چند نفر دیگر هم از متفکران سیاسی دنیای غرب بودند.»

اما نکته مهم، تنگنایی بود که دور از چشم جهان نماند: «آنها در دنیا هیچ نقطه‌ای را پیدا نکردند که این دادگاه را در آنجا تشکیل دهند! کشورهای غربی - از جمله فرانسه و انگلیس - کشورهای خودِ اینها بود و شریک جرم آمریکا بودند؛ بنابراین معنا نداشت چنین دادگاهی در این کشورها تشکیل شود. در کشورهای کمونیستی هم اگر این دادگاه تشکیل می‌شد، صبغه کمونیستی پیدا می‌کرد و چون اینها ضدّ مارکسیسم بودند، نمی‌خواستند در این کشورها برگزار شود. [...] راه‌حلی که به نظرشان رسید، این بود که رفتند یک کشتی اجاره کردند و در آب‌های آزاد اقیانوس‌ها این دادگاه نمایشی را تشکیل دادند! [...] وسط آب‌ها رفتند و بدون اتّصال به هیچ مردمی و بدون داشتن امتداد ملّی‌ای، این کار را کردند.»(۴)
 
* کمیته‌ای به همت دکتر شریعتی
سال ۱۳۴۳ بود که در کالج فرانسه(۵)، دکتر علی شریعتی با استاد خود ژاک برک(۶) به دوستی عمیقی رسیده بود و توانسته بود برخی واقعیات ایران را برای او تشریح کند. همان جامعه‌شناسی که متمرکز بر تاریخ الجزایر و مراکش آثار تأثیرگذاری در مورد استعمار داشت. این دوستی موجب تقویت اندیشه تشکیل «کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران» شد و با پیشنهاد برک، ریاست آن به ژان پل سارتر(۷)، فیلسوف فرانسوی واگذار شد.(۸)

پیش از آن نیز انتشار گزارش‌هایی از سرکوب‌ها و شکنجه‌های ساواک در زندان‌ها، توجه بخشی از روشنفکران غربی را جلب کرده بود و سارتر نیز در این میان بی‌تفاوت نماند. حمایت او از نویسندگان در ایران، ادامه همان رویه‌ای بود که پیش‌تر در مواجهه با استعمار و جنگ دیده شده بود؛ اقدامی برای اعتراض به نقض آزادی بیان و سرکوب سیاسی.

نخستین موضع‌گیری سارتر علیه حکومت پهلوی به سال ۱۹۷۵ بازمی‌گردد؛ هنگامی‌که او به همراه سیمون دوبوار و گروهی از روشنفکران فرانسوی، بیانیه‌ای در حمایت از دو نویسنده ایرانی بازداشت‌شده امضا کردند. محبوبیت دکتر شریعتی موجب درخشش چهره آنها میان مبارزان ایرانی شد. در بخشی از این بیانیه آمده بود: «نویسندگان امضاکننده اعلام می‌دارند که از فشار و سرکوب سختی که دو تن از همکاران ایرانی آنان، علی شریعتی و غلامحسین ساعدی را نشانه گرفته است، عمیقاً متأثر و خشمگین هستند.»(۹)
 
* دادخواهی جهانی علیه شکنجه مبارزان ایران
این حوادث موجب شد کمیته فرانسوی دفاع از زندانیان سیاسی ایران، در اواخر سال ۱۳۵۶ شمسی (۱۹۷۸ میلادی) فعال‌تر شود.(۱۰) از دیگر اعضای مشهور آن می‌توان به سیمون دوبوار(۱۱)، فرانسوا موریاک(۱۲) و لویی آراگون(۱۳) اشاره کرد.(۱۴)

این کمیته از زمان تشکیل تا ۶ ماه بعد، مجموعاً هشت بیانیه در حمایت از زندانیان سیاسی در زندان‌های پهلوی منتشر کرد.(۱۵) در یکی از بیانیه‌های این کمیته، به اعتصاب غذای صدها نفر از زندانیان سیاسی زندان قصر باهدف تجدیدنظر در محاکمات دادگاه نظامی، بهبود شرایط زندگی در زندان و حق آن‌ها نسبت به دریافت اطلاعات، اشاره شده است.(۱۶)

به فاصله کمتر از دوماه بعد، یکی دیگر از بیانیه‌های همین کمیته، از نتیجه‌بخشی اعتصاب غذا خبر می‌دهد. در بیانیه دوم آمده است که زندانیان سیاسی ایران، پس از یک اعتصاب غذای ۴۲ روزه، بالاخره موفق به دریافت جواب‌های خشنودکننده نسبت به خواسته‌هایشان شدند.(۱۷) از دیگر محتواهای اشاره شده در این بیانیه‌های هشت‌گانه، می‌توان به توقیف خلیل ملکی(۱۸) و دوستانش اشاره کرد.
 
* خشم شاه از صدای سارتر
فعالیت‌های کمیته فرانسوی به رهبری سارتر، تنها یک حرکت نمادین در عرصه روشنفکری غرب نبود؛ این اقدامات به‌طور مستقیم به دربار ایران رسید و خشم شاه را برانگیخت. محمدرضا پهلوی که همواره خود را موردحمایت محافل اروپایی می‌دید، از این موج انتقاد سخت آزرده شد. او در گفت‌وگویی با احسان نراقی، به‌صراحت از مواضع سارتر و هم‌فکرانش گلایه کرد و نگاه منفی خود را نسبت به این حرکت‌ها آشکار ساخت.

صبح ۲۲ آبان ۱۳۵۷، وقتی یک هفته پس از استقرار دولت نظامی ارتشبد ازهاری احسان نراقی برای دیدار با شاه به کاخ نیاوران رفته بود، بحث به همین کمیته می‌رسد. به گفته نراقی، شاه وقتی درباره انتقادات روشنفکران از خود صحبت می‌کرد، گریزی به انتقادات سارتر زده و فعالیت‌های او را با هدف «تحریک گروهی اغتشاشگر در پاریس» و « به گونه‌ای غیرعاقلانه» می‌داند.

این بهانه به دست نراقی می‌دهد تا پیام شفاهی سارتر را به شاه برساند: «قربان، باید برایتان از سارتر بگویم. در سال ۱۹۷۵، من کماکان در یونسکو فعال بودم و رنه ماهو از سرپرستی این سازمان کنار رفته بود، اما، اغلب در این دوران همدیگر را می‌دیدیم. یک شب که من برای شام به خانه‌اش دعوت شدم، سارتر و سیمون دوبوار حضور داشتند. [...] زمانی که رنه ماهو، مرا به‌عنوان یک دوست ایرانی معرفی کرد، سارتر گفت: راستی، من پیامی برای شاه شما دارم. ظاهراً او از اینکه فیلسوفی سرشناس طی مصاحبه‌ای مطبوعاتی، به مسائل زندان و شکنجه در ایران اشاره نموده، تعجب کرده است، لذا مایلم به ایشان بگوئید، پرداختن به مسائل انسان‌هایی که در زندان هستند و شکنجه می‌شوند، دقیقاً همان کاری است که یک فیلسوف باید بکند.»(۱۹)

دور از انتظار نبود که شاه برافروخته شود. انعکاس این صدا برای او که به غرب تکیه داشت، دردسرساز بود. کما اینکه در همین دیدار شاه از نگرانیش درباره تأثیر این اقدامات گفته بود که «مردی چون فرانسوا میتران از مخالفینم حمایت می کند.»(۲۰) نراقی آشفتگی شاه در تحلیل این نوع انتقادات را چنین نقل می‌کند: «به‌گونه‌ای اعتراض‌آمیز به من گفت: آیا آقای سارتر به اردوگاه اسرا در اتحاد شوروی و کشورهای کمونیست از قبیل کامبوج هم علاقه نشان می‌دهد!
- قربان، سارتر هیچگاه، افشای سرکوب در رژیم‌های کمونیستی را مورد تردید قرار نداده است، حتی او اولین کسی بود که علیه سرنوشت محتوم مردم کامبوج و ویتنام قد علم کرد.»

طبق این روایت، مباحثه نراقی با شاه درباره نسبت این گروه با کمونیسم، به درازا می‌کشد، شاه مدعی می‌شود: «رژیم‌هایی هستند که آنها دوستشان دارند و رژیم‌هایی که علاقه‌ای به آنها نشان نمی‌دهند.» و علت مخالفت آنها را چنین تلقی می‌کند. اما پاسخ می‌شنود: «شاید هم برعکس، این به آن دلیل است که برای ملّت ایران ارزش والایی قائل هستند و با مشاهده افراط‌گری‌های ساواک در این سال‌های اخیر، آن‌هم در کنار تحولاتی بزرگ، یکه خوره‌اند.»

نراقی در میانه بحث با شاه درباره دلیل حساسیت جهانی نسبت به ایران، به نکته قابل توجه دیگری هم اشاره می‌کند: «آنها نهایت ستایش و تحسین خود را نسبت به مردی چون [امام] خمینی ابراز می دارند، که بدون در اختیار داشتن هیچ تشکیلاتی یا حزبی سیاسی و در حالیکه خارج از کشور است، توانسته ملّتی را به گونه‌ای مسحور کند، که علیه رژیمی به قدرتمندی رژیم شما، به حرکت در آیند. از نظر آنها، این یک واقعه تازه و بی‌نظیر است.» (۲۱)
 
* رسوایی پهلوی در افکار عمومی جهان
افشای ابعاد شکنجه و خشونت در زندان‌های ساواک چنان گسترده بود که از مرزهای داخلی ایران عبور کرد و به مسئله‌ای بین‌المللی بدل شد. در واقع، «توحش ساواک» نه‌تنها اعتراض جریان‌های سیاسی و مذهبی در داخل کشور را برانگیخت، بلکه برخی از روشنفکران اروپایی را نیز به واکنش واداشت. تشکیل کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران در پاریس و حمایت چهره‌هایی چون ژان پل سارتر و سیمون دوبوار، نشانه‌ای روشن از رسوایی رژیم پهلوی در سطح افکار عمومی غرب بود. گزارش‌های منتشرشده از سوی نهادهای حقوق بشری و شهادت‌های ایرانیان تبعیدی، زمینه‌ای فراهم کرد تا این روشنفکران، دست‌کم در موضوع ایران، در صف منتقدان شاه قرار گیرند.

بااین‌حال، نباید از این واقعیت غفلت کرد که حمایت‌های مزبور، بیش از آنکه برخاسته از پیوندی عمیق با آرمان‌های مردم ایران باشد، نتیجه آشکارشدن خشونتی بود که دیگر نمی‌توانست از نگاه جهانیان پنهان بماند. افزون بر این، چهره‌هایی مانند سارتر باوجود جایگاه فلسفی و اجتماعی‌شان، در تحلیل‌های سیاسی خود دچار خطاهایی جدی بودند. نمونه بارز آن، موضع او نسبت به مسئله فلسطین است. او نه‌تنها از مظلومیت مردم فلسطین دفاع نمی‌کند(۲۲)، بلکه حتی موضع‌گیری‌های او در عمل به نفع اسرائیل است.

رهبر معظم انقلاب با اشاره به سوابق سارتر، از این خطای راهبردی چنین یاد کردند: «این‌قدر این‌ها به‌وسیله رسانه‌هاى صهیونیستى که دست یهودی‌ها بود، دروغ گفتند - هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغ‌ها گفته مى‌شد - که به‌خاطر همین دروغ‌ها بعضى از سرمایه‌داران یهودى را گرفتند! خیلی‌ها هم دروغ‌هاى آن‌ها را باور کردند. حتّى این نویسنده فیلسوف اجتماعى فرانسوى - «ژان پل‌سارتر» - را نیز که خودمان هم در جوانى چندى شیفته این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل‌ سارتر» کتابى نوشته بود که بنده در سى سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمى بى‌سرزمین، سرزمینى بى‌ مردم»! یعنى یهودی‌ها مردمى بودند که سرزمینى نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینى بود و مردم نداشت! یعنى چه مردم نداشت؟ یک ملّت در آن‌جا بود و کار مى‌کرد. شواهد زیادى هم هست. یک نویسنده خارجى مى‌گوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریاى سبزى بود که تا چشم کار مى‌کرد، دیده مى‌شد. سرزمین بى ‌مردم یعنى چه؟!».(۲۳)

ازاین‌رو، باید توجه داشت که اعتراض برخی روشنفکران اروپایی علیه ساواک و شاه، در عین اهمیت، به‌معنای هم‌سویی کامل آنان با آرمان‌های انقلابی مردم ایران نبود. جایگاه این حمایت‌ها بیشتر در این واقعیت است که رفتار خشن رژیم پهلوی چنان آشکار و غیرقابل انکار بود که حتی روشنفکرانی با دیدگاه‌ها و خطاهای خاص خود ـ همچون ژان پل سارتر ـ نیز در برابر آن سکوت نکردند. خشونت‌هایی که پس از دهه‌ها هنوز فراموش نشده و امتداد واکنش به آن همچنان ادامه دارد.

 
۱) Les Temps modernes
۲) S. Wittner, Lawrence (۲۰۰۶). Algeria, Vietnam, Iraq and the Conscience of the Intellectual, The Asia-Pacific Journal, Volume ۴, Issue ۲
۳) F. Wagner, Robert. International War Crimes Tribunal Records, New York University Division of Libraries, https://findingaids.library.nyu.edu/tamwag/tam_۰۹۸/
Collège de France.
Jacques Augustin Berqu.
 Jean-Paul Sartre.
رهنما، علی (۱۳۸۳) زندگینامه سیاسی دکتر علی شریعتی، تهران: نگاه نو، ص ۱۸۵
 خرم‌شاد، محمدباقر (۱۳۷۸). «روشنفکران فرانسه و انقلاب اسلامی ایران». پژوهش حقوق و سیاست، سال ۱، شماره ۱، ص ۳۲۴.
(۱۰ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی (۱۴۰۱). «دایره المعارف انقلاب اسلامی»، ج ۲، تهران: سوره مهر، ص ۲۵۲.
(۱۱ Simone de Beauvoir – نویسنده فمینیست و اگزیسنتانسیالیست.
(۱۲ François Mauriac – نویسنده و شاعر فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۲.
(۱۳ Louis Aragon – نویسنده و شاعر فرانسوی و از بنیان‌گذاران مکتب ادبی سورئالیسم.
(۱۴ شوکت، حمید (۱۳۷۸). «کنفدراسیون جهانی - محصلین و دانشجویان ایرانی - اتحادیه ملی»، تهران: عطایی، ص ۱۸۴.
(۱۵ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، «دایره المعارف انقلاب اسلامی»، ص ۲۵۲.
(۱۶ اسماعیلی، هادی (۱۳۶۶). «روزشمار انقلاب اسلامی»، ج ۳، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۴۰.
(۱۷ همان.
(۱۸ نظریه‌پرداز و سیاست‌مدار ایرانی و عضو گروه ۵۳ نفره حزب توده.
(۱۹ نراقی، احسان (۱۳۷۲). «از کاخ شاه تا زندان اوین»، تهران: رسا، ص ۶۶ – ۶۷.
(۲۰ همان، ص ۶۹
(۲۱ نراقی، احسان (۱۳۷۲). «از کاخ شاه تا زندان اوین»، تهران: رسا، ص ۶۷ – ۷۰.
(۲۲ جمالزاده، ناصر و اسماعیلی، مصطفی (۱۳۸۸). «انقلاب اسلامی ایران در نگاه متفکران فرانسوی». خط اول، سال ۳، شماره ۱۱، ص ۳۳.
 
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی