خانم نغمه مستشارنظامی بعد از آنکه سه بار کتاب «تنها گریه کن» را خواند و به قول خودش، هر بار آن را با چشمان خیس و ماشاالله گویان به پایان رسانده، ابیاتی را در رثای حماسهی مادران و همسران شهدا سرود و آن را ذیل نامهای برای رهبر انقلاب فرستاد. رهبر انقلاب هم در حاشیه نامه ایشان مطلبی نوشتند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت «یازدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» و انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تنها گریه کن» متن این نامه و یادداشت رهبر انقلاب دربارهی شعر ترکیببند خانم مستشارنظامی را منتشر میکند.
متن نامه خانم نغمه مستشارنظامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بسته ست نفسهای زیادی به نگاهی
صاحب نظرا از نظر لطف نکاهی
محضر رهبر عزیز جمهوری اسلامی ایران؛ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) سلام علیکم
ضمن تقدیم احترام و آرزوی تندرستی و شادکامی .
آقا جان سلام و ارادت این کوچکترین محب و شاگردتان را بپذیرید.
اخیرا یکی از آشنایان مطالعه کتاب "تتها گریه کن" را به بنده توصیه کردند و توفیقی حاصل شد که با یکی از خوبان روزگار، بانوی زینبی سرکار خانم اشرف السادات منتظری و شهید عالی مقامشان شهید محمد معماریان آشنا شوم. در عرض یک هفته سه بار کتاب را خواندم و هر بار نزدیک سحر ماشاالله گویان و با چشمان خیس به پایان داستان رسیدم.
با توجه به توصیهی شما در سرودن از حماسهی مادران و همسران شهدا توسط خانم های شاعر و روایت زندگی این بانوی نستوه بر خودم فرض دیدم به وسع قلمم ابیاتی تقدیم به ایشان و شهید والامقامشان بنویسم.
حاصل قلم ناچیز و واژه های پریشانم ترکیب بندی ست در دوازده بند که در پیوست تقدیم نگاه آن پدر مهربان می شود.
این قلم ناچیز را از رهنمودهای ارزشمند و دعای خیرتان محروم نفرمایید.
با سپاس و ارادت فراوان
نغمه مستشارنظامی
یادداشت رهبر انقلاب اسلامی دربارهی شعر ترکیببند خانم نغمه مستشارنظامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بسیار کار درست و بجائی کردهاند؛ آن بانوی شهیدپرور و آن حماسه در خور چنین ستایش است. ایکاش برای دیگر مادران ارجمند شهیدان در قم ــ مانند مادر شهیدان زینالدین ــ و در سراسر کشور نیز زلال قریحهی شاعران، آثاری بیافریند. من هم آن کتاب را خواندهام و چند کلمه تقریظ بر آن نوشتهام.
متن شعر ترکیببند خانم مستشارنظامی درباره حماسهی مادران و همسران شهدا
بند اول
حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
کجاست خانهی سبزی بدون دستی گرم
که باغبان و پرستار و مرهم گلهاست
زن از نخست، اگر مادر است، اگر همسر
همیشه مظهر آرامش است و عطر صفاست
زنان لطافت تاریخی حکایاتند
که قصه گرچه غم انگیز، صبر زن زیباست
شبیه ساره صبور است و مثل مریم پاک
شبیه آسیه در مصر منجی موسی ست
اگر به هیئت بلقیس سرزمین سبا
وگر به هیئت هاجر نماد سعی صفاست
بدون فاطمه (س) دنیا برای مولا هیچ
بدون فاطمه (س) پیغمبر خدا تنهاست
بدون زینب کبری (س) کدام خطبهی ناب
طلایه دار پیام بلند کرب و بلاست
زمان رسیده به تکرار مادرانهی عشق
بگو به نام خدا شرحی از ترانهی عشق
بند دوم
بخوان به نام خدا داستان ایمان را
حدیث زینبی مادران ایران را
بخوان به نام خدا از شکوه بت شکنان
که روح تازه دمیدند باغ و بستان را
پس از حماسهی گردآفرین دوباره بخوان
غرور صف شکن این زن مسلمان را
به سمت لشکر طاغوت بی سلاح دوید
که جاودانه کند شوکت سلیمان را
اگر چه مادر و همسر ولی به راه "ولی"
گرفته در کف اخلاص گوهر جان را
بخوان حکایتی از صبر "اشرف السادات"
کهیادگار بماند زنان دوران را
شکوه شیر زنی، مادری صبور و شکور
نماد عشق و بصیرت، غرور شعر و شعور
بند سوم
پیام روح خدا را شنید و جان آورد
از آفتاب نهان جلوهی عیان آورد
پیام حضرتشان را رساند تا دلها
هزار جان به فدای عزیز جان آورد
به پیشواز حضورش چه عاشقانه شتافت
بصیرت از مدد پیر، ارمغان آورد
به عشق یاوری دین و پاسداری عشق
هر آنچه داشت در آن روز در توان، آورد
شبیه "چرخش گل سمت نور " می بالید
طلوع فجر ز بهروزی اش نشان آورد
زمان گذشت و بهاران رسید تا ایران
زمانه پرچم خورشید را عیان آورد
امام عشق به اعجاز انقلاب آمد
طراوتی به دل خستهی جهان آورد
زمین خسته در آن التهاب تاب آورد
بهیاری نفس عشق، انقلاب آورد
بند چهارم
نهال سرزده را گرم آبیاری شد
ستون خانهی او پایگاه یاری شد
کمی گذشت و کلاغان هجوم آوردند
زمان یاوری دین و پاسداری شد
اگر چه سنگر او پشت جبهه بود ولی
برای جبهه نشان امیدواری شد
بسیج کرد زنان را به نام حضرت عشق
به نام حضرت زهرا(س) سلام جاری شد
غذا، لباس، مربا، برنج، سبزی، آش
هر آنکه بود در آن جمع گرم کاری شد
چه کار بهتر از آیینه داری خورشید
که افتخار دلش بود یاری خورشید
بند پنجم
رسید نوبت دردانهی دلش، پسرش
گل محمدی اش، شاخسار پر ثمرش
نگاه کرد به مادر: "اجازه می خواهم"
کشید دست نوازش به گوشهی جگرش
بلند گفت: "که من راضیم برو پسرم"
گرفت مصحف و پاشید آب پشت سرش
"خوشا به حال شماها که مرد میدانید"
بهیاد خونِ خدا خون فشاند چشم ترش
خدا قبول کند از من این امانت را
فدای اصغر و اکبر، فدایی قمرش
فدای شاه شهیدان، برو برو پسرم
مباد باز بمانی ز یاری پسرش
به راه لشکر اسلام جان و دل دادم
چه غم اگر که نماند ز خادمی اثرش
شکوه مادری و ذکر یا رب و یارب
به جان و دل همه در راه حضرت زینب (س)
بند ششم
محمد آن گل باغ محمدی بالید
همین که صبر و تولای مادرش را دید
نگاه کرد به دستان زخمی مادر
کنار چادر و دستان خسته را بوسید
به شرم گفت به فکر لباس آخرتم
و شال سبز، اگر پیکرم به خانه رسید
مرا به دست خودت خاک کن، دعایم کن
به صبر زینبی و اجر مادران شهید
مباد اشک بریزی و خم شود کمرت
بایست محکم، من زندهام مکن تردید
فقط به خلوت خود گریه کن بهیاد حسین(ع)
به شکر آنکه نگاهش به جان ما تابید
گذشت چندی و از گل خبر نیاوردند
خبر از آن گل خونین جگر نیاوردند
بند هفتم
گواه می دهد این دل که یار میآید
گل محمدی ام نامدار میآید
دل شکسته مبادا که آه و ناله کنی
که با رسیدن یارت قرار میآید
خبر رسیده به قلبم ز کاروان شهید
که سرفراز از آن کارزار میآید
خبر رسیده به جانم علی اکبر من
هزار زخم به جان، استوار میآید
به سر شتافته این جان و دل خوش آمدگوی
به پیشواز تو ای غمگسار میآید
خوش آمدی ز سفر، مادرت فدایت باد
به خانه آمدهای، خانهی دلت آباد
بند هشتم
حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست
که بر سر شهدا، دست حضرت زهراست
چو کوه در وسط قبر نوجوان شهید
اگر چه در جگرش داغ عصر عاشوراست
چو کوه چادر خاکی به سر، دل مادر
به جستجوی نشانی ز خاک کرب و بلاست
چنان شکوه دماوند در غم فرزند
چنین صلابت نستوه، ناب و بی همتاست
گذاشت صورت فرزند را به سینهی قبر
به خاک گفت که این نوجوان حبیب خداست
کنون که بار امانت به خاک می سپرد
به سربلندی دردانهاش سرش بالاست
چه شیر کوه زنی، مثل مادرش زهرا(س)
صبور و شکرگزارست و در دلش غوغاست
شکوه زینبی و صبر اشرف السّادات
نماد و جلوهی ایثار مادر شهداست
گلم رسید، سرافراز و روسپیدم کرد
به شانزده غزلش مادر شهیدم کرد
بند نهم
اگر چه در غم روی تو نیستم تنها
چنان که خواسته بودی گریستم تنها
تو در کنار منی هر نفس، خدا اینجاست
نه، صادقانه بگویم که نیستم تنها
گرفته دست مرا هر زمان به مرحمتی
هر آن زمان که به یادت گریستم تنها
تو خواستی که نبیند غم مرا دشمن
تو خواستی که چو زینب بایستم تنها
تو خواستی که ببینی که من سر افرازم
که یاد اوست همه هست و نیستم
تنها بخوان دوباره بخوان روضه خوان، هلاک شدم
به یاد حضرت ارباب زیستم تنها
شکسته پا و زمینگیر و خستهام مادر
محرم است ببین دلشکستهام مادر
بند دهم
صدای نوحه مرا برد تا کجا آن شب
صدای نوحه و بال فرشته ها آن شب
صدای نوحه و عطر شهید و دیدن تو
مرا رساند به دیدار کربلا آن شب
نگاه کردی و گفتی چرا شکسته دلت
گرفت دست تو دلتنگی مرا آن شب
نه درد ماند به پایم نه غم میان دلم
گرفتم از نفس آشنا شفا آن شب
على اکبر من از زیارت ارباب
رساند هدیه سبزی به مبتلا آن شب
نشان ماست همان شال سبز کرب و بلا
که عطر دوست مرا برد تا خدا آن شب
"منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز"
بند یازدهم
نگاه کردی و گفتی دگر نیازی نیست
به این همه خطر و دردسر نیازی نیست
به دردهای پیاپی به زخمهای عمیق
به این همه غم و اشک و ضرر نیازی نیست
نیاز نیست ببندی دوباره پایت را
به نسخههای همه بی اثر، نیازی نیست
زیارت تو قبول است و سعی تو مشکور
به راه دور و به رنج سفر نیازی نیست
همین دو بال پریشان برای تو کافی ست
بپر پرندهی زخمی، به پر نیازی نیست
به شال سبز حسینی رسیده است شفا
به قرص و مرهم و دارو دگر نیازی نیست
نماند درد و غمی تا رسید نام حسین(ع)
دوباره روضه بخوان دل به احترام حسین (ع)
بند دوازدهم
بگو ستاره نتابد، پرنده پر نزند
که عاشقانگیاش را، کسی نظر نزند
صدای شیههی اسبان بی سوار، ای کاش
نمک به قلب پر از زخم، بیشتر نزند
به پیشواز شهیدان فرشتهای آمد
به گاهوارهی اصغر، بگو که سر نزند
عموی تشنگی آمد، سپر بیاور عشق
که خصم بر تن صد پارهاش دگر نزند
اگر چه خیمهی زینب، سراچهی درد است
بگو که لشکر غم بیش از این به در نزند
سکوت دشت پس از سور و شادی دشمن
چگونه شعلهی حسرت به هر جگر نزند
در آتش غمش اسپند دود کرده دلم
که عاشقانگیاش را کسی نظر نزند
به لطف عشق حسین (ع) و به اقتدای ولی
گشوده شد گره بستهام به نام علی (ع)