
رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف بانوان با تشریح نگاه نظامسرمایهداری به مسئله زن بیان داشتند: «نظام سرمایهداری غرب یک نظام مردسالار است... اینها حرمت زن را شکستند. بدترین قضیّه هم همین است که اشاره کردم: کار را به جایی برسانند که خود زن ــ زن جوان یا دختر جوان ــ صلاح خودش را در این ببیند که جوری ظاهر بشود که از جنبهی جنسیّتی بتواند نظر مرد را به خودش جلب کند! حالا کدام مرد را؟ مردی که در کوچه خیابان دارد راه میرود. رساندنِ زن به این نتیجه، بزرگترین ضربهای بود که اینها به زن وارد کردند.» ۱۴۰۱/۱۰/۱۴
از همین رو «ریحانه» بخش زن، خانواده و سبکزندگی رسانه KHAMENEI.IR در گفتاری از خانم حکیمهسقایبیریا، استادیار دانشگاه تهران به این مسئله پرداخته است.

نگاه به مفهوم آزادی در غرب چگونه است؟ در پاسخ میتوان گفت چیزی که در غرب میبینیم، آزادی بهسبک لیبرال دموکراسی است. در این سبک از آزادی شهروندان عادی قربانی میشوند؛ انتهای مسیرش به آسیبدیدن شهروندان عادی میرسد و کسانی سود میبرند که سرمایه دستشان است. در فلسفهی سیاسی معمولاً میگویند آزادی منفی و آزادی مثبت، به این معنا که در آزادی منفی دولت نباید وارد شود و مانعی در آزادیهای فردی ایجاد کند؛ ولی دست سرمایهداران باز است و اینجا نابرابری در آزادی ایجاد میشود، برای آسیبهایی که به شهروندان عادی زده میشود، هیچ راه جبرانی وجود ندارد؛ این موضوع را در بحثهای فرهنگی میبینیم.
زن غربی، حضور اجتماعی اما جنسیسازی شده
غرب حدود صد سال است که دارد سبکی از حضور زنان در اجتماع را تجربه میکند که با جنسیسازی عجین شده است. در این جامعه، اگر زنی بخواهد حضور اجتماعی داشته و موفق باشد، از او خواسته میشود که حضورش به همان سبک یعنی ظاهرشدن بهسبک جنسیسازیشده باشد. این مسئله بهوفور در این جامعه دیده میشود، بهطوری که بهنوعی وسواس در جوامع غربی تبدیل شده است؛ زیرا نظام سرمایهداری از جذابیتهایی که در زندگی وجود دارد، بهخوبی استفاده میکند و جذابیتهای جنسی و ظاهریای که بهخصوص برای زنها وجود دارد، سرمایهای مفتومجانی میشود در اختیار این نظام و به اسم آزادی از آن استفاده میکند؛ ولی مهمترین ضربه را در این سیستم زن و بهتبعش خانواده میخورد.
نتایج صدسالهی این نوع آزادی لیبرال در غرب بر کسی پوشیده نیست. دربارهی آمار و ارقام سختیهایی که برای زنان در این نوع جامعه وجود دارد، از آزار و تجاوز جنسی تا فشارهایی که به نام برابری بر دوش زن قرار گرفته خیلی صحبت شده است؛ اما مصلحان اجتماعی غربی(منظور از مصلحان اجتماعی، مراجع علمی، جامعهشناسان، روانشناسان و حتی سیاستمداران است) بیشتر توجهشان به این سمت میرود که در چنین سیستمی زنها دچار نوعی بحران هویتی میشوند که خود زنان غربی نیز اینچنین نگاهی پیدا میکنند که ظاهر مهمترین چیزی است که ارزش وجودیشان را تعریف میکند. مصلحان اجتماعی دراینباره از عبارتهای مختلفی استفاده میکنند: «خودجنسیسازی» و «خودشیءپنداری». اینها باعث میشود که عاملیت انسانی زنان دچار خدشه شود و تأثیر حضورشان در اجتماع کمتر شود و دغدغههایشان محدودتر شود. همینها باعث ایجادشدن نابرابریهایی بین زنان و مردان میشود؛ یعنی اهداف «جنبش آزادی زنانی» که غرب بهدنبالش است هم، بهدلیل این شیوهی حضور زنان دستنیافتنی میشود.
بحران هویت
در این فرایند زنان و دخترانی که این نگاه را به خودشان پیدا کردهاند، دچار بحران هویت میشوند، آسیبهای فردی مثل افسردگی، اضطراب، مشکلات و آسیبهای مختلف روانشناختی را تجربه میکنند. دخترانی که در سن تحصیل هستند، با افت تحصیلی و دخترانی که شاغلاند، با افت شغلی مواجه میشوند؛ بنابراین هم در بُعد فردی و هم در بعد اجتماعی به زنها آسیب میرسد و مسلماً وقتی زنها دچار آسیب شوند، خانواده هم دچار آسیب و ازهمگسیختگی میشود. این رویه نشان میدهد که نظام سرمایهداری موفق نبوده است و الان مصلحان اجتماعی بهدنبال پیداکردن راه برونرفتی از این کاستیها هستند؛ اما این نظام چون نگاهش به انسان و آزادی نگاهی ابزاری است، نمیتواند بهراحتی راهحلی ارائه بدهد.
اگر بخواهیم ببینیم که آیا این مدل توانمندسازی یا آزادی زنان، جوابگو و موفق بوده است یا خیر، باید نگاه کنیم به مسائلی که مصلحان اجتماعی در کشورهای غربی مطرح میکنند، آنها میگویند که انگار جامعه دارد روی لبهی پرتگاهی راه میرود و باید برایش کاری کرد تا از سقوط کاملش جلوگیری شود. نظام سرمایهداری نمیتواند راهحل مناسبی ارائه دهد؛ زیرا در این نظام، سرمایه و سود حرف اول را میزنند؛ صحبت از برابری و آزادی میشود؛ ولی قطعاً آزادی شرکتهای سرمایهداری خیلی بیشتر از آزادی افراد عادی این جوامع است.
سه مرحله تا سقوط
در جوامع غربی سه مرحله طی شده تا به اینجا رسیده است. ابتدا کل جامعه از نگاه جنسیسازیشده به زن اشباع شده است؛ یعنی به هرجا نگاه کنی، چنین نگاهی را به زن میبینید؛ در رسانه، در صنعت هالیوود، در فیلمها، هرجایی که از زن بازنمایی شده است، معمولاً این نگاه جنسیسازیشده هم بوده است. حضرت آقا جایی فرموده بودند که فرهنگ مثل هوایی است که شما استشمام میکنید. این وضعیت بهوجودآمده در غرب که چنین بازنماییای از زن درش فراگیر شده است و راه گریزی از آن نیست، مثل همان هوایی است که تنفس میکنند.
بعد در سبک زندگی و معاشرتها خودش را نشان میدهد و انتظاری که افراد از یکدیگر دارند، خودش را بهصورت جنسیسازیشده نشان میدهد؛ زن میخواهد سر کار برود، بین دوستانش و آشنایانش باشد، اگر حضورش جنسیسازیشده باشد، پذیرفته میشود.
در آخر میرسد به خودجنسیسازی، یعنی خودش هم چنین هویتی پیدا میکند و همهی وقت و انرژیاش را برای حضور در این جامعه صرف رسیدن به استانداردی دستنیافتنی از زیبایی میکند تا ظاهر خاصی داشته باشد. دشمنان سعی دارند در سایر جوامع بهخصوص جوامع مسلمان و مخصوصاً ایران بهصورت مصنوعی این نگاه را پیاده کنند.
انقلاب اسلامی الگوی سومی برای زن مسلمان ارائه داده است، برای همین دشمنان نمیتوانند فضای عمومی را از نگاه جنسیسازیشده به زن اشباع کنند؛ بنابراین در مرحلهی اول تلاش میکنند با رسانههایی که در اختیار دارند و شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی، چنین فرهنگی را در دسترس عموم مردم قرار بدهند تا این هوایی که مردم تنفس میکنند، مسموم شود. در مرحلهی دوم میخواهند این را به سبک زندگی مردم تسری دهند و ما گاهی این آسیبها را در معاشرتها میبینیم. در مرحلهی سوم، در تلاشاند که خود زنان هم چنین سبک زندگیای را بخواهند و احساس کنند که هویتشان گره خورده است با جنسیسازی بیشتر.
تقابل دو الگو
تقابلی که در جامعه بین این دوتا الگو وجود دارد، به این دلیل است که جبههی استکبار تلاش دارد تا الگوی شکستخوردهی استعماری را همچنان در جمهوری اسلامی زنده نگه دارد. شرکتهای تبلیغاتی و شرکتهای مرتبط با صنایع مختلفی که از جنسیسازی زنان سود میبرند، از اهرمهای قدرتشان استفاده میکنند تا تغییری بهنفع زنان اتفاق نیفتد. دولتهای مختلف غربی سیاستهایی را در پیش گرفتهاند تا مسلمانها را به این نتیجه برسانند که مسلمانبودن فقط بخشی از هویتشان است و ناگزیرند که سبک زندگی غربی را بهعنوان بخش مهمتر هویتیشان بپذیرند. این نگاه را دارند در همهی کشورهای مسلمان بهخصوص در جمهوری اسلامی پیگیری میکنند؛ چون بیشترین ضربه را غرب از زن مسلمانِ ایرانی خورده است. دلیل دشمنی شدیدشان با زن مسلمانِ ایرانی این است که دیدند اگر زنها در انقلاب اسلامی حضور پررنگی نداشتند، انقلاب اصلاً شروع نمیشد که بخواهد به نتیجه برسد، اگر مقاومتی که الگوی سوم انقلاب اسلامی در زن مسلمان ساخته است، نبود، مسلماً دفاعمقدس به پیروزی نمیرسید. ادامهی انقلاب اسلامی هم منوط به این است که زنان مسلمان ایرانی هویت اسلامیشان را که برگرفته از سبک زندگی عفیفانه است، حفظ کنند.
حجاب در مقابل خودشیءپنداری
حجاب پوششی است که از زنان برای حضور در اجتماع و پیداکردن بروز و ظهور اجتماعیشان انتظار میرود. اگر این نظام بهدرستی پیاده شود، تمام افراد از فوائد این نظم بهرهمند خواهند شد؛ امنیت اجتماعی خواهند داشت و برای زن هم امنیت روانی و موفقیتهای بیشتری بههمراه خواهد آورد. در این نظم زن از نگاه وسواسگونه به ظاهر خودش دوری میکند و دچار خودجنسیسازی و خودشیءپنداری نمیشود. «تَبرُج» کلیدواژهی اسلامی مرتبط با «خودجنسیسازی» است؛ شاید نقطهی مقابل «حجاب» بشود «تبرج». کسی که این حیات عفیفانه را بپذیرد، به این سبک زندگی اجتماعی که از خودنمایی و نگاه وسواسگونه به ظاهر دور است، وارد میشود و اهداف مهمتری را در بحثهای اجتماعی مدنظر قرار میدهد، دغدغههایش گستردهتر میشود و در مباحث اجتماعی میتواند خیلی مثمر ثمرتر باشد.
تأثیر این سبک زندگی هم روی زنان خواهد بود و هم روی مردان؛ مردان هم نگاهشان به زندگی و زن و جامعه متفاوت خواهد شد و نگاهی از روی احترام و بهدور از نگاه جنسیسازیشده خواهد بود؛ البته اینها ایدئال است، زمانی این نظم و این سبک بهصورت گسترده در جامعه پیاده میشود که واقعاً جامعه به بلوغ پذیرش این حیات عفیفانه برسد. در جامعهی خودمان هم مسلماً آسیبهایی را میبینیم که دلیل عمدهاش این است که از ابتدای استعمار به بعد، تقابلی بین الگوی استعماری زن و الگوی اسلامی وجود داشته است و این تقابل همچنان ادامه دارد و هنوز به جایی نرسیده است که بتوانیم بگوییم به سرانجام رسیده است. هرچه که میگذرد، طرف مقابل هم روشها و فشارهایش را گستردهتر و پروپاگاندایش را عمیقتر میکند و تلاشش این است که الگوی استعماری را زنده نگه دارد. گاهی میبینیم حتی در بین زنانی که به حجاب معتقدند هم، رگههایی از آسیب جنسیسازیشدن هویت زنانه دیده میشود. باید تلاش شود که آگاهیبخشی شود تا این رگهها از بین برود و هرچه بیشتر هویت اسلامی زن در تکتک افرادی که در جامعه حضور دارند، پررنگ شود.
الگوی سوم زن، در مسیر رشد
تصورمان این نیست که الگوی سوم زن مسلمان در جامعهی ما بهطور کامل تحقق پیدا کرده، این مسیری است مانند انقلاب که بهعنوان موجود زنده به آن نگاه میکنیم، این الگو را هم موجودیت زنده و در حال رشدی میبینیم. انقلاب دوران جنینی دارد و بعد به پیروزی میرسد و متولد میشود، بعد رشد میکند و به بلوغ میرسد و حالا باید ثمراتش را ببینیم. به الگوی سوم زن هم که یکی از ثمرات انقلاب اسلامی است، باید چنین نگاهی داشته باشیم؛ الگویی پویا که باید هرچه زمان میگذرد، مستحکمتر و بالندهتر شود و بهاصطلاح ظرفیتهای بیشتری را در اختیار زنان قرار دهد تا بتوانند در عرصههای مختلفی که برای انقلاب اسلامی باز میشود، اثرگذاری داشته باشند.