others/content
نسخه قابل چاپ

تحول مفهوم قدرت در اندیشه حضرت امام (ره)

برای خیلی از کارشناسان و ناظران داخلی و خارجی، همیشه این سؤال بوده و هست که امام خمینی بر مبنای چه قدرتی انقلاب اسلامی را تا پیروزی و پس از آن هدایت کردند. تحلیل‌های مختلفی از جمله کاریزما بودن، علاقه‌ی مردم به علماء و مراجع و... را عنوان می‌کنند. اما رهبر معظم انقلاب دراین‌باره می‌گویند: «رهبران مادی را با انواع حیله‌ها می‌خواهند در دل‌ها زنده نگه دارند، نمی‌شود... آن فکر و آن اصول و آن یاد، همه محکوم به زوال شد؛ هم در جامعه‌ی خود او، هم در سطح جهان. تفاوت رهبری و زعامت معنوی و روحی این است. علت هم همان اتصال با منبع اصلی قدرت، ارتباط با خدا، همه چیز را از او دانستن و همه کار را برای او کردن، است. این راز اقتدار و ماندگاری و نفوذ مردان خداست. امام با این دید و با این مبنا، همچنان زنده خواهد ماند. دشمنان او، مخالفان او، معارضان دینی و سیاسی او، رفتند و خواهند رفت؛ اما امام بزرگوار با فکرش، با هویتش و با وجود حقیقی‌اش در جامعه‌ی اسلامی و در جامعه‌ی بزرگ بشری ادامه پیدا خواهد کرد و روز به روز برجسته‌تر و قویتر و محسوستر خواهد شد. راز قدرت معنویِ امام بزرگوار ما این است.» (بیانات در حرم امام خمینی 1386/3/14) در آستانه‌ی بیست‌ویک‌امین سالگرد ارتحال بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، مقاله‌ی زیر در این رابطه نوشته شده است.
 روح‌الأمین سعیدی*
1. مقدمه
بر همگان آشکار و مبرهن است که تراوشات فکری یک نظریه‌پردازِ علوم انسانی، بسیار نشأت گرفته از جهان‌بینی و نظام ارزشی مورد پذیرش وی می‌باشد. در واقع نظریه‌پرداز را به هیچ عنوان از ارزشها و باورهای ایدئولوژیک خویش‌گریزی نیست و او هر چقدر هم که بکوشد در تحلیل وقایع جهانِ خارج از ذهن، بی‌طرفی پیشه کند، باز می‌توان صبغه‌هایی از آن مرام و مسلکی که بدان تعلق خاطر دارد را در پیدا و پنهان آثارش به تماشا نشست. با این حساب، قدم نهادن به آن قلمرو معرفتی و ارزشی که یک متفکر علوم انسانی ـ علی‌الخصوص در عرصه دانش سیاسی و روابط بین‌الملل ـ با اثرپذیری از شرایط اقلیمی‌اش پرورش یافته، پیش‌نیاز فهم تولیدات فکری وی خواهد بود.

بالطبع حضرت امام خمینی نیز به عنوان یک اندیشمند برجسته دینی و سیاسی از این قاعده مستثنی نیست. امام راحل بدون تردید از زمان غیبت امام معصوم تاکنون، بی‌نظیرترین چهره دنیای اسلام می‌باشد که چنین مُجدانه در عرصه نظریه‌پردازی سیاسی ورود کرده و به تنهایی منشأ تحولات ژرف و بلنددامنه‌ای گشته است. ایشان در حوزه علمیه نجف به تشریح، پردازش و تقریر تئوری حکومت اسلامی خود که در رأس هرم قدرت آن فقیهی عادل قرار دارد همت گمارد و حاصل کار نظری او را می‌توان در قالب کتاب «ولایت فقیه» متجلی دید.

لکن آنچه امام را از دیگر متفکرین سیاسی مسلمانِ سلف یا هم‌عصر خویش متمایز می‌ساخت، محدود نماندن به صِرف چارچوبه‌های تئوریک و گام نهادن به پهنه سیاست عملی بود. وی با اتکال به نیروی لایزال الهی و نیز به یمن زعامت مدبرانه خود و پشتیبانی عظیم توده‌های انسانی توانست تئوری سیاسی‌‌اش را در عمل به منصه ظهور رساند و انقلابی بی‌سابقه را در دهه‌های پایانی قرن بیستم رهبری کرد که اعجاب و حیرت سیاستمداران و اندیشمندان جهانی را برانگیخت و چونان انفجاری مهیب، ستون‌های نظام بین‌الملل را به لرزه افکند.

انقلاب امام از جهات بسیاری یک پدیده کاملاً ‌منحصر به فرد بود. اولاً در زمانه‌ای که تحت سیطره سنگین مکاتب مادی‌گرای الحادی از جمله سرمایه‌داری لیبرال غربی و کمونیسم شرقی، جداانگاری دین از دنیا و سیاست (سکولاریزم) به مثابه ایده‌ای نهادینه تلقی می‌شد، صبغه‌های دینی فوق‌العاده پررنگی به خود گرفت و عمارت سیاسی را تماماً بر شالوده ایدئولوژی اسلامی بنا نهاد. امتزاج کامل دین و سیاست   در صحنه مدیریت جامعه سیاسی و پیدایی حکومتی که یک رهبر دینی را در صدر خود می‌دید، تصویر بدیعی را خلق کرد که برای جهانیان بسیار تازگی داشت لذا تحلیل‌گران مسائل سیاسی زان پس عنایت ویژه‌ای را نیز به بررسی نقش عوامل فرهنگی و ایدئولوژیک در شکل‌دهی به پدیده انقلاب مبذول نمودند.
ثانیاً این پیروزی چشمگیر در کشوری تحقق یافت که از حد اعلای حمایت همه‌جانبه از سوی بزرگترین قدرت مادی محیط بین‌الملل یعنی ایالات متحده آمریکا سود می‌جست و لذا عجز و ناتوانی این منبع عظیم قدرت در مهار امواج خروشان انقلاب بسیار عجیب و غیرقابل باور می‌نمود.

ارائه جهان‌بینی جدید
ثالثاً در حالی که نحله‌های مقاومت چپ پیروِ مارکسیسم از رمق افتاده بودند و جنبش غیرمتعهدها هم علی‌رغم ژست به ظاهر پرطمطراقِ عدم وامداری به قدرتهای بزرگ در حقیقت آب در هاون می‌کوفت و شعله‌های امید به ایستادگی در برابر امپریالیسم نظام سلطه در گوشه‌گوشه جهان به خاموشی می‌گرایید، انقلاب توفنده امام خمینی با ارائه یک جهان‌بینی تازه و یک الگوی نوین زندگی که می‌توانست گزینه بدیلی برای صدور به جوامع مسلمان و غیرمسلمان خصوصاً در جهان سوم باشد، راه سومی را از میان لیبرالیسم غربی و کمونیسم شرقی گشود و تصلّب ایدئولوژیک حاکم بر محیط بین‌الملل را شکست تا روحی حیات بخش در کالبد ملتهای اسیر در یوغ استعمارِ ابرقدرتها دمیده باشد.
رابعاً نهضت امام هرگز ماهیتی ساکن، ایستا و مُضیق نداشت و به همین خاطر ابداً در حدود قلمرو جغرافیایی ایران نمی‌گنجید بلکه بسیار پویا و پرشتاب در فراسوی مرزهای موطن خود حرکت می‌کرد و امواج سهمگینش کرانه‌های عالم را درمی‌نوردید. امام با افق دیدی ژرف و جهانشمول نه فقط جامعه سیاسی ایران که سراسر ملتهای جهان را هدف قرار داد و با ورودی مقتدرانه به عرصه روابط بین‌الملل کلان ـ نظام و ایجاد یک سنگر مقاومت ایدئولوژیک، به رویارویی با عظیم‌ترین کانونهای قدرت و ثروت جهانی پرداخت. رویارویی‌هایی که جملگی به طرز معجزه‌آسایی با پیروزی قاطع و خیره‌کننده او به پایان می‌رسید. به راستی امام که بود؟  قدرت ناپیدای او از چه جنسی بود؟ از کدام منبع نشأت می‌گرفت و چرا ابرقدرتهای جهان از درک او و مهار دامنه نفوذش ناتوان ماندند؟

به نظر می‌رسد همانند دیگر متفکران علوم انسانی، فهم ابعاد وجودی حضرت امام بستگیِ تام و تمامی با شناخت بستر فکری و ایدئولوژیکی دارد که اندیشه وی در دل آن پرورش یافته است. به عبارت دیگر نمی‌توان برای درک اندیشه امام از نظرگاه تئوری‌ها و رهیافت‌های رایج در علم روابط بین‌الملل نظیر واقع‌گرایی، لیبرالیسم، مارکسیسم، پست‌مدرنیسم و یا سازه‌‌انگاری به وی نگریست زیرا به دلیل وجود تفاوت و شقاق بنیادین در اصول جهان‌بینی، این تئوری‌ها قادر به هضم گفتمان حضرت امام نخواهند بود. بلکه می‌بایست ابتدائاً بر روی همان سکوی معرفتی ایستاد که امام خمینی از فراز آن محیط بین‌الملل را نظاره می‌کرد. آراء سیاسی معمار بزرگ انقلاب، عیناً برگرفته از دستگاه فکری اسلامی بود و لذا نظریه سیاسی و روابط بین‌المللیِ اسلام که آشکارا در سیاق آیات قرآن کریم متجلی گشته، مجرای ورود به فضای گفتمان ایشان می‌باشد.

2. امام خمینی (ره) و تحول در مفهوم قدرت
در چارچوب نظریه سیاسی اسلام، تحولِ حاصل شده در مفهوم قدرت توسط حضرت امام بدین صورت است که ایشان طریقه نوینی را برای تحمیل اراده در محیط بین‌الملل تعریف کرده و از این حیث توانسته مفهوم قدرت را متحول سازد. نوآوری امام راحل، اضافه نمودن یک دایره دیگر تحت‌عنوان «متافیزیک» حول دوایر نظام بین‌الملل و نظام طبیعت برای شناسایی منابع مولد قدرت است. وی روابط دولتها و ملتها را تنها در قلمرو نظام بین‌الملل و نظام طبیعت محدود نمی‌داند بلکه آن را در بستر بسیار فراختری می‌نگرد که شامل نظام متافیزیک یا ماوراءالطبیعه نیز می‌گردد. نظامی که به دلیل ذات ناپیدایش و نگنجیدن در چارچوب تجربه و مشاهده بشری مورد اعتنای بازیگران و ناظران اثبات‌گرای عرصه سیاست جهانی قرار نمی‌گیرد. امام خمینی نظام متافیزیک را نظامی هدفدار، قاعده‌مند و ذی‌شعور می‌انگارد که تحت سیطره مطلق اراده الهی است ـ یعنی برخلاف نظام طبیعت، ‌اراده و اختیار انسانی کوچکترین نقش‌آفرینی در آن ندارد. ـ  و همچون ظرفی مظروف خود ـ نظام طبیعت و نظام روابط بین‌الملل ـ را دربرگرفته، آن را مورد نفوذ مستقیم قرار می‌دهد. قوانین و سنن متافیزیکی بر روند حرکت تاریخ جهان کاملاً ساری و جاری بوده و سرنوشت جوامع بشری را دستخوش تأثیرات خود می‌سازند. فارغ از اینکه جوامع بشری وگردانندگانشان از کیفیت عملکرد چنین قوانینی آگاهی داشته باشند یا خیر.

حضرت امام در بستر نظام متافیزیک،‌ یک منبع عظیم مولد قدرت را که برای ادبیات روابط بین‌الملل کاملاً ناشناخته و بی‌سابقه بود کشف و آن را به جهانیان معرفی کرد. منبع پیشنهادی امام را می‌توان قدرت الهی، قدرت متافیزیکی یا امداد غیبی نام نهاد. وی اعتقاد راسخ داشت که این منبع به گونه‌ای قانونمند در محیط بین‌الملل کارگر می‌باشد و از حیث ظرفیت، توانمندی و حجم نیرو قابل قیاس با هیچ کدام از منابع قدرت رایج میان دولتها نبوده، در جایگاه فوق‌العاده رفیع‌تری نسبت به آنها قرار می‌گیرد تا جایی که هیچ منبع قدرتی را یارای ایستادگی در برابر آن نیست. ایشان در کتاب «چهل‌حدیث» در تشریح نوآوری خود از مفهوم قدرت چنین می‌گوید:

«قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیّت پیدا می‌شود و فاعل علی‌الأطلاق و مسبّب‌الأسباب، آن ذات مقدس است. تمام مخلوقات اگر پشت به پشت هم دهند که یک پشه خلق کنند نتوانند و اگر پشه‌ای از آنها چیزی برباید، نتوانند پس بگیرند. قدرت پیش حق‌تعالی است. او است مؤثر در تمام موجودات. با هر زحمت و ریاضتی شده، در قلب خود با قلم عقل نگارش ده که «لا مؤثّر فی‌ الوجود الاّ الله» (یعنی) نیست کارکُنی در دار تحقق جز خدا.» (امام خمینی، 1368: 44)

 معمار بزرگ انقلاب اسلامی با کشف این منبع جدید، ‌در حقیقت پرده دیگری را از برابر سیمای قدرت کنار زد و طرحی نو و بی نظیر پیرامون چگونگی اعمال نفوذ و تحمیل اراده یا مقاومت در برابر اعمال قدرت دیگران در انداخت. شیوه ابداعی امام خمینی، ابتهال و اتکال به منبع الهی مولد قدرت و قرارگرفتن در جریان شمول قوانین و امدادهای غیبی بود. بدین صورت که یک بازیگر پس از آشنایی با نحوه عملکرد منبع متافیزیکی قدرت، قادر است با کشاندن آن به پهنه روابط بین‌الملل، از اهرم‌های توانمندش در رابطه با سایر بازیگران بهره جوید.

رهایی از حصارهای نظریه‌پردازی
چیزی که امام را به چهره‌ای مُبرّز در میان متفکران سیاسی مسلمان بدل ساخته، این است که وی خود را تنها در حصار نظریه‌پردازی‌ها محدود نکرد و ضمن ورودی مقتدرانه به عرصه سیاست عملی، توانست یک انقلاب توفنده و انفجارگونه را با صبغه‌های غلیظ اسلامی و ضدامپریالیستی در پایان دهه 1970 میلادی به ثمر رساند که اعجاب همه تحلیل‌گران اثبات‌گرای روابط بین‌الملل را برانگیخت. امام با سکانداری تحسین برانگیزِ کشتی انقلاب در میان امواج خردکننده محیط جهانی، در حقیقت تئوری قدرت متافیزیکی را به محک آزمون درآورد و جالب است که خود او تمامی توفیقات نهضت را معلول کاربرد همین تئوری نوظهور می‌داند.

«حضرت امام بر ایمان به خداوند و تکیه بر قدرت لایزال الهی به عنوان قدرت معنوی نهضت تأکید داشتند و معتقد بودند که منبع قدرت ملت ایران اتکال به خداوند است. امام عقیده داشتند که قیام ملت ایران برای خدا و با پشتوانه الهی بود و حفظ عنایت خدا منشأ تمام پیروزی‌هاست. از این رو ایشان اتکال به قدرت لایزال و ذات مقدس حق، هجرت از نفس به حق و از دنیا به عالم غیب و گسستن از خود و پیوستن به خدا را رمز پیروزی نهضت می‌دانستند و بر این باور بودند که «پیروزی را شمشیر نمی‌آورد. پیروزی را خون و قدرت ایمان می‌آورد.» امام خمینی نیروی ایمان به خدا و اسلام و قرآن و اجتماع عقل و روح و بدن در کنار یکدیگر و در نهایت خواست خدای تبارک و تعالی را عامل پیروزی نهضت می‌دانستند و اظهار می‌داشتند که «به برکت اسلام و گرایش به اسلام و با فریاد الله‌اکبر این پیروزی به دست آمد.» امام امدادهای غیبی الهی که خارج از اراده بشر است و اعتقاد مردم به یاری خداوند متعال را عامل معنویت و اسلامیت قیام و توجه ملت به مقصد اسلامی و معیارهای انسانی و معنویت را بیانگر اسلامی و معنوی بودن نهضت می‌دانستند.» (دهشیری، 1380: 61)

رهبر فقید انقلاب اسلامی در واکاوی دلیل پیروزی‌های نهضت و نیز هراس دشمنان از آن، ضمن اشاره به عامل یاری پروردگار چنین می گوید:
«چه کسی منصرف کرد اینها را و چه کسی خوف در دل آنها انداخت؟ شما که قدرت نداشتید خوف در دل آنها بیندازید و باعث پیروزی ما آن خدای تبارک و تعالی بود.» (صحیفه نور، جلد12: 16)

این گفته حضرت امام در تطابق کامل با آیه 151 سوره آل عمران می‌باشد:
«سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب بما أشرکوا بالله؛ ما دل کافران را بیمناک و هراسان سازیم زیرا که آنان چیزی را برای خدا شریک قرار دادند.» (آل عمران، 151)
امام همچنین ارتباط با منبع قدرت متافیزیکی را جبران‌کننده فقدان سایر منابع قدرت مادی می‌پندارد:
«آن چه که ملت را پیروز کرد، ایمان به خدا و عشق به شهادت بود. ملت ایران هیچ نداشت و ایمان داشت و ایمان او را بر همه قدرت‌ها غلبه داد.» (صحیفه نور، جلد 16: 197)
نیز می‌توان ارتباطی را میان این قول و آیه 16 سوره آل عمران برقرار نمود که می‌گوید:
«إن ینصرکم الله فلا غالب لکم و إن یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المؤمنون؛ اگر خداوند یاریتان کند محال است کسی بر شما غالب آید و اگر به خواری واگذارد، کیست که بتواند پس از آن شما را یاری نماید و اهل ایمان تنها باید به خدا اتکال داشته باشند.»

تطابق و همخوانی‌هایی از این دست را می‌شود در میان کلمه به کلمه بیانات و نوشتجات حضرت امام با آیات قرآن کریم سراغ گرفت که نشان می‌دهد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تئوری روابط بین‌المللی خود را تماماً بر شالوده ایدئولوژی اسلامی بنا نهاده است. در واقع اگر محیط بین‌الملل را به تأسی از نظریه-پردازانِ سیستم جهانی به صورت مرکزـ پیرامون بنگریم، باید گفت امام خمینی به عنوان رهبر یک کشور حاشیه‌ای، بر مبنای تئوری قدرت متافیزیکی که منبعث از آموزه‌های وحیانی می‌باشد، توانست از طریق اتصال به منبع لایزال قدرت الهی در افق متافیزیک و قرار دادن نهضت در جریان امدادهای غیبی، از پیرامون سیستم به رویارویی با قدرتهای مستقر در مرکز نظام بین‌الملل برخاسته و به توفیقات غیرقابل باوری دست یابد. اتصالی که اگر نمی‌بود شاید اصلاً انقلابی شکل نمی‌گرفت یا حداکثر اندکی پس از شکل‌گیری، زیر یکی از اولین فشارهای کوبنده دشمنان سقوط می‌کرد. اما نفس مانایی پدیده انقلاب اسلامی و پیروزی‌های پی‌درپی آن طی مقاطع مختلف، خود مهر تأییدی بر صحت و کارگر بودن تئوری امام در عرصه روابط بین‌الملل کوبید. شکل زیر، نحوه عملکرد تئوری مذکور را در محیط بین‌الملل به تصویر می‌کشد:

نصر الهی
نهایتاً‌ حضرت امام بکارگیری قدرت معنوی و متافیزیکی و استعانت از «نصر الهی» را رمز موفقیت انقلاب و پیروزی بر قدرتهای بزرگ مادی معرفی می‌کند. ادعای نگارنده پیرامون تحولِ صورت گرفته در مفهوم قدرت در دستگاه اندیشه امام راحل، آشکارا در سیاق عبارات ذیل که از ایشان به یادگار مانده قابل رؤیت است:
«آن قوت روح و قوت ایمان بود که شما را غلبه داد بر جنود شیطانی، بر طاغوت.» (صحیفه نور، جلد 7: 256)
«آن قدرت روحی است که انسان را پیروز می‌کند، هرچه تجهیزاتشان زیاد باشد.» (صحیفه نور، جلد11: 61)
«قدرت ایمان غلبه کرد بر این قدرتها» (صحیفه نور، جلد 5: 155)
«شما که با قدرت الهی دارید حرکت می‌کنید قدرتمندید.کم بودن اشکال ندارد. ایمان قوی بودن مهم است.»
(صحیفه نور، جلد 19: 2-1)
«مطمئن باشیدکه مرکز قدرت که خدای متعال است نسبت به شما عنایت دارد. قدرتهای دیگر پوشالی هستند. قدرت خداست که باقی است و خداست که وعده کرده است اگر نصرت دهید او را، او شما را پیروز می‌کند.»
(صحیفه نور، جلد 19: 113-112)
«قدرت با توجه به خدای تبارک و تعالی و وحدت کلمه حاصل می‌شود.» (صحیفه نور، جلد 11: 199)
«منبع قدرت ملت ایران اتکال به خداوند است.» (صحیفه نور، جلد 12: 67)
«اتکا به مسلسل و تانک و غفلت از خداوندِ قادر و جنود الهی، انسانها را به ورطه هلاکت و فضاحت می‌کشاند. آنان که رمز پیروزی را مجهز به جهاز شیطانی و میگ‌ها و میراژها می‌دانند و ایمان به غیب و خداوند قادر را به حساب نمی‌آورند و ... قدرت ایمان و شهادت‌طلبی را نمی‌فهمند، باید با شکست مفتضحانه روبرو شوند و گوشمالی الهی ببینند.»
(صحیفه نور، جلد 15: 236-235)

«امام با تأکید بر تحول معنوی، باطنی و روحی مردم ایران که با معیارهای مادی، سنجش‌های بشری و انگیزه‌های عادی قابل اندازه‌گیری نمی‌باشد، بر تداوم این معنویت به عنوان رمز اصلی پیروزی تأکید داشتند و از این رهگذر به دشمنان تفهیم می‌نمودند که جنگ صرفاً با سلاح مادی قابل پیش‌بینی نیست و پیروزی نهایی از آن کسی است که با منشأ قدرت مطلقه یعنی خداوند متعال در ارتباط باشد و این جبهه الهی است که سرانجام به فتح و پیروزی نائل خواهد شد و دشمنان تاب مقاومت در برابر آن را نخواهند داشت. (دهشیری، 1380: 129)

نکته‌ای که در پایان لازم است عمیقاً مورد توجه قرارگیرد، نوع نگاه امام راحل به مقوله متافیزیک است. اعتقاد به متافیزیک ـ یعنی محدود نپنداشتن هستی به صِرف پدیده‌های قابل مشاهده و تجربه عینی و باور به وجود عالمی دیگر در فراسوی مرزهای ماده ـ جزو بنیادی‌ترین اصول شریعت مبین اسلام بوده و پذیرش آن بنا بر نص‌ صریح کلام وحی از جمله خصائص متقین محسوب می‌شود: «الذین یؤمنون بالغیب...» (بقره، 3)

نوآوری، هنر امام
با این حساب به نظر می‌رسد که اصولاً یک مسلمان به اقتضای مسلمانی نباید و نمی‌تواند اثبات‌گرا باشد و دنیای پیرامون خود را تنها با عینک پوزیتیویستی بنگرد. لکن متأسفانه شاهد هستیم که بسیاری از متفکران و اندیشه‌ورزان به ویژه در قلمرو علوم انسانی، علی‌رغم برخورداری از باورهای دینی استوار، در زندگی علمی و اجتماعی خود عملاً سکولار هستند. سکولاریزه می‌اندیشند؛ سکولاریزه عمل می‌کنند و به اعتقادات مذهبی متافیزیکی و غیرپوزیتیویستی‌شان مجالی برای حضور در عرصه نظریه‌پردازی نمی‌دهند. چه بسا که یک اندیشمند مسلمان در فضای ذهنی خود به مفاهیمی نظیر نصرالهی، امداد غیبی یا قدرت متافیزیکی ایمان کامل داشته باشد، اما هرگز حاضر نیست این ایمان را در عمل نیز به منصه ظهور رساند و در تحلیل‌ها، برداشت‌ها و رویکردهای علمی‌اش از آموزه‌های ماورایی بهره جوید.

راز برجستگی حضرت امام و تفاوت آشکار او با دیگر متفکران مسلمان حتی علمای معاصر یا سلف خود نیز در همین نکته نهفته است. هنر رهبر انقلاب و نوآوری وی این بود که اعتقاد به آموزه‌های ماورایی کلام وحی را از صرف یک اعتقاد قلبی آرمانی به یک باور عقلانی و منطقی رئالیستی بدل ساخت. امام به وجود منبع عظیم قدرت متافیزیکی و به کارگر بودن قوانین الهی و امدادهای غیبی در محیط بین‌الملل اطمینان راسخ داشت و لذا استراتژی حرکت خود را تماماً بر وفق آن ترسیم کرد و کشتی انقلاب را به گونه‌ای پیش برد تا در جریان نفوذ قوانین ماورایی قرارگیرد. در نتیجه این شیوه عملکرد نیز انقلاب برخلاف میل همه ابر قدرتها، مشمول قاعده نصرالهی گردید.

شاید هر متفکر مسلمان بارها آموزه قرآنی «إن تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم» را در کتاب آسمانی خود دیده باشد لکن تنها امام بود که توانست از این آموزه به عنوان یک قاعده عملی            حتمی‌الوقوع در عرصه سیاست بین‌الملل بهره‌برداری نموده و امدادهای قدرت‌آفرینِ الهی را ضامن توفیقات انقلاب گرداند. تفسیر امام از متافیزیک، بسیار پویا، زنده، بدیع و قانونمند بود و لذا تحولات شگرفی را چه در فضای نظریه‌پردازی و چه در صحنه سیاست عملی به بار آورد که با گذشت سالها از وفات وی همچنان استمرار یافته است.

3. فرجام سخن
شاید یک تحلیلگر اثبات‌گرای روابط بین‌الملل که عادت کرده است تنها حقایق قابل مشاهده و تجربه عینی را اصالت بخشد، تئوری قدرت متافیزیکیِ حضرت امام خمینی را یک تئوری ارزشی انگاشته و آن را متشکل از گزاره‌های معتبر که امکان اثبات و ابطال منطقی داشته و حائز ویژگی «علمی بودن» باشند نپندارد چرا که تئوری مذکور از اساس ریشه در متافیزیک دارد حال آنکه بر مبنای معرفت‌شناسیِ      اثبات-گرایانه «هم در علوم تجربی و هم در علوم انسانی، تجربیات و پردازش منطقی و ریاضی آنها تنها سرچشمه اطلاعات درست به حساب می‌آیند...و صرفاً آنچه محسوس، عینی و قابل شناخت هست، واقعی و درخور تحقیق، کنکاش و پیگیری به حساب می‌آید.» (علیزاده، 1377: 235)

اما زمانی که این تئوری را در عرصه روابط بین‌الملل به محک آزمون می‌گذاریم، با شواهد بسیار ملموس، عیان و غیرقابل انکاری روبرو می‌شویم که امکان نقض و نادیده‌گیریِ آنها به سهولت از جانب تئوریهای اثبات‌گرا میسر نیست. همچنین وقوع این شواهد چنان وافر و مکرر بوده که از حالت صُدفه و استثنا خارج شده و نظریه امام را به جانب قاعده‌سازی و چه بسا قانون‌سازی سوق داده است. شکل‌گیری انقلاب اسلامی و استمرار بقای آن در زیر خُردکننده‌ترین فشارهای بزرگان قدرت و ثروت جهانی، ماجرای عجیب و پر رمز و راز طبس، رویدادهای معجزه‌آسای جنگ تحمیلی، عقیم ماندن توجیه‌ناپذیر یکایک طرحهای براندازنده دشمنان در طول سه دهه حیات پدیده انقلاب، جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه و دهها مورد دیگر همگی از کارکرد قانونمند این نظریه در عرصه عمل خبر داده و یک حصار محکم منطقی را گرداگرد آن ایجاد کرده‌اند که به آسانی قابل خدشه نمی‌باشد.

همچنان ادامه دارد
می‌توان گفت حکایت قدرت متافیزیکی مدنظر امام خمینی، حکایت «دست نامرئیِ » «آدام اسمیت » در اقتصاد بازار آزاد است که از رصد ناظران مستور می‌ماند. در حقیقت امام راحل منبع نوینی از قدرت را به خدمت گرفت که ذاتی ماورایی دارد و لذا از سوی ذهن تجربه‌گرا و مشاهده محورِ انسان غربی قابل هضم و شناسایی نیست و همین مسئله، عامل سردرگمی ابرقدرتها در مواجهه با نیروی ناپیدای آن می‌گردد. جالب توجه اینکه برخی تحلیلگران به اشتباه و به دلیل عدم درک صحیح نحوه کارکرد منبع قدرت متافیزیکی، سرچشمه توفیقات نهضت امام خمینی را قدرت کاریزمای وی می‌پنداشتند. چنین ادعایی مستلزم آن بود که همه چیز در جمهوری اسلامی پس از رحلت امام به پایان برسد. چنانکه برای دیگر چهره‌های کاریزماتیک نیز وضع به همین منوال می‌باشد و با مرگ آنها فروغ کاریزمایشان هم به خاموشی می‌گراید. اما حوادثی از زمان رحلت امام تا کنون به وقوع پیوست آشکارا نشان داد که منبع قدرتی که امام خمینی شناسایی کرد، سالها پس از درگذشت ایشان همچنان فیضان خود را حفظ نموده و سبب استمرار پیروزمندانه انقلاب اسلامی گشته است. جانشین شایسته امام، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با الگوگیری کامل از تئوری سیاسی بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی و حرکت در راستای منهج ایشان، به خوبی توانسته است رشته اتصال انقلاب با منبع قدرت متافیزیکی را پیوسته برقرار نگاه دارد و با استمداد از تأییدات غیبی و عنایات الهی، کشتی نظام جموری اسلامی را از میان امواج سهمگینِ تهدیدهای خارجی و فتنه‌های داخلی به سلامت عبور دهد و به سوی ساحل مقصود هدایت نماید.
  
در مجموع، نگارنده تئوری متافیزیکی حضرت امام را یک رویکرد بدیع، جدی، بی‌سابقه و بسیار قابل تأمل و درخور اعتنا به مقوله قدرت می‌داند و معتقد است که ایشان با شناسایی و معرفی یک منبع جدید مولد قدرت، بستر فراخی را برای وقوع نوعی تحول مفهومی در ادبیات روابط بین‌الملل گسترانیده‌اند. تئوری قدرت متافیزیکی در صورت پردازش و تقریر مناسب و قرارگرفتن در یک بسته‌بندی شکیل علمی، قابلیت طرح در محافل آکادمیک داخلی و حتی بین‌المللی را داشته و از پتانسیل خوبی برای دفاع منطقی از مدعای خود برخوردار است.

* دانشجوی دکتری تخصصی روابط بین‌الملل دانشگاه تهران
فهرست منابع:
1. قرآن کریم.
2. خمینی، روح‌الله(1378)، صحیفه نور، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3. چهل حدیث، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول.
4. دهشیری، محمدرضا( 1379)، درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،
چاپ دوم.
5. علیزاده، حسن(1377)، فرهنگ خاص علوم سیاسی، تهران: انتشارات روزنه، چاپ اول.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی