دکتر محمدرضا جمالی*
نامگذاری موضوعی هر سال، شیوهی نو و بدیعی است که به ابتکار رهبر انقلاب اسلامی صورت میپذیرد. نفس نامگذاری هر سال و اعلان آن در موقع تحویل سال که دلها بیشتر از هر زمانی متوجه است، شیوهای است که می-تواند مسیر یکساله و چشمانداز سال جاری را مشخص کند. نهادهای بینالمللی نیز در خصوص موضوعات سرنوشتساز که ارتباط حیاتی با جامعهی انسانی دارد، نامگذاریهایی را برای روزها و سالها انجام دادهاند تا اذهان و سیاستهای بینالمللی کشور و مساعی آنها در این خصوص هدایت شود. مثل روز زمین، روز آب و یا سال گفتوگو. بنابراین از منظر اهداف بلندمدت و نگرش برنامهمحور، نامگذاری سالها و هدایت افکار به سمت موضوعات خاص و اساسی، تفکر ارزشمندی بهحساب میآید که در کشور ما ابتکار آن توسط رهبر انقلاب انجام گرفته است.
از طرف دیگر این نامگذاریها با ظرافتها و شرایط زمانی و مکانی مخصوص به هر سال صورت گرفته است و این مسئله بر زیبایی این حرکت میافزاید. برای مثال، نامگذاری سال امام خمینی(ره) براساس یکصدمین سال تولد امام(ره) در سال 1378 انجام گرفت و یا سال پیامبر اعظم(ص)- سال 1385- براساس حجم فعالیتهای تخریبی دشمنان اسلام علیه چهرهی محبوب پیامبر و رفتارهای واگرایانه و اختلافافکنانهی قومی بین فرق اسلامی بود.
نامگذاری این سال به نام پیامبر اعظم(ص) در واقع تأکیدی بود بر جهت دادن بیشتر اذهان به گوهر وجود مبارک حضرت محمد(ص) بهعنوان محور وحدتبخش مسلمین و ارجاع بیش از پیش مسلمانان به سیرهی آن اسوهی حسنه.
اگر به گذشته برگردیم به نامهایی چون سال امیرالمؤنین(ع)، سال عزت و افتخار حسینی، اقتدار ملی و... برمیخوریم. رهبر معظم انقلاب در گذشته و پیش از نامگذاری سالها به این صورت، موضوعات کلیدیای را که برای مردم ما مغفول و کماهمیت مانده، اما بهعنوان واقعیتی در جهان توسعهیافته بدان توجه میشود، در پیامهای نوروزی خود مد نظر قرار داده و به اقشار مختلف گوشزد نمودهاند. از جملهی آنها وجدان کاری و انضباط اجتماعی است که در نوع خود موضوع مهم و تأثیرگذاری محسوب میشوند.
فصل مشترک این نامگذاریها، توجه به ضرورتهای موجود جامعه است و میتواند مکمل اندیشهی برنامهمحور در ادارهی کشور باشد. علاوه بر این، نامگذاری سالها میتواند نتایج زیر را نیز در برداشته باشد:
1) ارایهی سیاست واحد در برنامهریزی
2) توجه آحاد انسانی به موضوعات اصلی هر سال
3) دمیدن روحیهی تفکر استراتژیک در برنامهریزیها
4) ایجاد وحدت رویه بین سیستمها و واحدهای انسانی
5) استوارسازی نظام برنامهریزی کشور بر سه بُعد اخلاقیِ فضیلتمحوری، وظیفهمحوری و نتیجهمحوری
هرکدام از آحاد ملت در توجه و پاسداشت نامگذاری سال، وظیفهی ویژهای دارد و برخی افراد به تناسب مسؤولیتها باید وظیفهی سنگینتری را احساس نمایند و در توجه عملی به آن کوشاتر باشند. در این میان طبعاً وظیفهی دولتمردان و افرادی که در مناصب تأثیرگذار قرار گرفتهاند، بیشتر از دیگران است. در مقطعی عدهای فکر میکردند با تصویب اعتبارات و بودجهها میتوان در جهت فرهنگسازی شعار سال حرکت کرد و در مقطع دیگری که چندان هم از زمان ما دور نیست، عدهای از مسؤولان در سطح معاونت وزارتخانه با تشکیل دبیرخانهای که فقط نامی را یدک میکشید، گمان میکردند میتوانند وظیفهی خود را در اینباره انجام دهند.
به هر حال اگر نیک بنگریم، نامگذاری سالها، تکلیفی برای همگان ایجاب میکند. دستگاههای تقنینی و اجرایی در وضع و اجرای قوانین و نیز فرهیختگان و نخبگان و اصحاب علم و اندیشه و خطبای گرانقدر و گروههای مرجع اجتماعی باید با ظرافت ویژهی هر قشر و گروه و متناسب با فرهنگ هر قوم، به تبیین شعار سال و معرفی الگوهای عملی و ارائهی راهکارها بپردازند.
متأسفانه در سالهای گذشته این اهمالکاری دیده شده و بهصورت شایسته به موضوع پرداخته نشده است. البته این یادداشت نمیخواهد به معرفی مقصر بپردازد. نگاه ما باید نگاهی رو به جلو باشد؛ باید ارزش فرصتها در حال و آینده را بدانیم.
اعلام سال 1388 به نام اصلاح الگوی مصرف، براساس یک ضرورت انجام گرفته است. البته این شعار نمیتواند در یک سال خلاصه شود، بلکه میتواند بهعنوان یک راهبرد در دستور کار برنامهریزان کشور قرار گیرد. در مورد «اصلاح الگوی مصرف» نکتهی مهم این است: بدون اینکه بخواهیم از دیگری یا دیگران انتظار داشته باشیم، باید از خود شروع کنیم.
در سطوح بالاتر استفاده از راههای میانبر و کوتاهمدت که در فضای جدید جهانی بهعنوان نسخههای شفابخش از آن یاد میشود را نیز نباید از ذهن دور داشت. دستگاههای دولتی و نهادهایی که بهگونهای از بودجههای عمومی بهره میبرند، باید بیشتر توجه کنند. گاهی مخارج غیرضروری و تبذیر و اسرافهایی که صرف تجملات میشود به دفعات در دستگاههای دولتی دیده میشود. تغییر ساختمانهای وزارتخانهها و شرکتهای دولتی، مهاجرت مدیران این ساختمانها به بالای شهر و ایجاد تراکم در برخی مناطق خاص شهرهای بزرگ هم گفتنیهای زیادی دارد که میگذاریم و میگذریم.
آنچه به نظر نگارنده اهمیت دارد فرهنگسازی است. فرهنگ تولید و مصرف باید در کشور ما اصلاح گردد. اگر با ضرورت اصلاح الگوی مصرف به صورت فرهنگی برخورد کردیم و موضوع را از دریچهی اصلاح رفتارها دیدیم، میتوانیم موفق باشیم. در این زمینه وظیفهی دستگاههای فرهنگی خصوصاً صدا و سیما بیش از همه است. آنچه در بیشتر مواردْ چینش دکور در برنامههای زنده و میزانسنها و سریالهای تلویزیونی به اذهان متبادر میکند، نوعی زندگی تجملاتی و مصرفی است که القائات فرهنگی نامناسبی دارد. انتظار میرود در این خصوص نیز صدا و سیما بهعنوان یکی از مخاطبان فرهنگساز در زمینهی الگوی مصرف، توجه کافی را داشته باشد. ضرورت تبلیغات مناسب- نه کم و نه زیاد- نیز از اهم اموری است که باید در این رابطه مورد مداقه قرار گیرد. آسیبشناسی تبلیغات در سالهای گذشته نشان از نوعی عدم توازن داشته است. گاه در نقطهای، تبلیغات اسرافگونه و بیرویهی دستگاهی که خود توجه عملی به مفهوم آنچه تبلیغ میکند ندارد، آثار مخربی به جای گذاشته است.
*رئیس فرهنگسرای انقلاب