others/content
نسخه قابل چاپ

غلامرضا جمشیدی‌ها؛ رییس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

تابلوها به چه دعوت می‌کنند؟

دکتر غلامرضا جمشیدی‌ها*

رهبر انقلاب اسلامی در روز اول فروردین 1388 سخنرانی مبسوطی در مشهد داشتند و طی آن به مسائل مهمی اشاره فرمودند. یکی از مسائل مطرح شده در این سخنرانی، توأمان بودن نظریه‌ی پیشرفت و عدالت است و یکی از اقدام‌های برشمرده شده توسط ایشان برای رسیدن به پیشرفت و عدالت، اصلاح الگوی مصرف می‌باشد.

برای بررسی و چگونگی دستیابی به روش‌ها و یا راه‌هایی برای اصلاح الگوی مصرف لازم می‌آید که: بررسی شود که الگوی مصرف اعضای جامعه چگونه شکل می‌گیرد؛ به عبارت دیگر عوامل سازنده‌ی الگوی مصرف در هر جامعه کدام است. در مرحله‌ی بعد الگوی مصرف در زمینه‌‌های مختلف در کشور ما چگونه است. پس از طی این مراحل این امکان برای ما و دیگران فراهم می‌آید که الگوی مصرف خود را مطابق با تنظیمات اجتماعی آینده‌مان اصلاح کنیم.

در این میان سؤال اصلی این است که الگوی مصرف در یک جامعه چگونه شکل می‌گیرد؟ الگوی مصرف در یک جامعه بستگی به نوع درک ما از جامعه و نقش فرد در آن دارد. مسلماً در اجتماع ایلی، الگوی مصرف را شرایط اقتصادی، فرهنگی، زیستی و نخبگان قبیله تعیین می‌کنند. این مطلب نشان می‌دهد که از نهادهای اجتماعی و اختصاصاً برنامه‌ریزی دولتی در این نوع اجتماع خبری نیست. ولی وقتی جامعه متحول می‌شود و به‌صورتی درمی‌آید که از دهکده‌ی جهانی نام برده می‌شود، دیگر عوامل ذکر شده برای تبیین و توضیح الگوی مصرف کفایت نمی‌کند. به عبارتی رساتر ما نیازمند نظریه‌ای پیشرفته‌تر برای تبیین چگونگی پیوند فرد با جامعه و نحوه‌ی رفتار و مصرف او در جامعه‌ای همانند ایران هستیم. جامعه‌ای که در آن اکثریت افراد در شهرها زندگی می‌کنند. بخش عمده‌ای از آن‌هایی هم که در مناطق روستایی و عشایری زندگی می‌کنند، به‌وسیله‌های مختلف به نهادهای اجتماعی مرتبط و تحت تأثیر وسایل ارتباط جمعی هستند. در چنین جامعه‌ای درست است که فرد به لحاظ بیولوژیک زندگی می‌کند، ولی در ورای او لایه‌های نامریی مانند نظام فرهنگی و نظام سیاسی وجود دارد که الگوهای مختلف را در زندگی برای او تعریف می‌کند.

در بین این لایه‌های نامرئی- برحسب علاقه‌ی نظری خود- در نظام فرهنگی به نقش نخبگان یا خواص و در نظام سیاسی به نقش تئوری‌های راهبردی دولت برای اداره‌ی جامعه در ایجاد الگوی مصرف اهمیت خاص قایل هستم. براساس این نظریه بخش عمده‌ی مصرف ما را نوع برنامه‌ریزی دولتی و تئوری‌های راهبردی آن در آنچه مشترک بین همه‌ی اعضای جامعه است تعیین می‌کند و در آنچه متفاوت است دلایل گوناگونی از جمله جغرافیا، فرهنگ، طبقه‌ی اجتماعی و نخبگان یا خواص مؤثر هستند.
زمانی در جامعه ما نظریه‌ی راهبردی دولت، نظریه‌ی توسعه مبتنی بر ساده‌زیستی و به عبارتی دیگر حفظ اخلاق کوخ‌نشینی بود . این نظریه پس از جنگ جای خود را به نظریه‌ی نوسازی داد. در این نظریه ساده‌زیستی تقبیح شد و پیشرفت بدون عدالت مطرح گردید. در نظریه‌ی جدید که توسط آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شده است، نظریه‌ی پیشرفت همراه با عدالت مطرح است. در این نظریه است که اصلاح الگوی مصرف یکی از دغدغه‌های نظریه‌پرداز می‌شود.

هریک از این نظریه‌ها الگوی مصرف متفاوتی را عرضه داشته‌ و شاید بتوان گفت بر جامعه تحمیل یا مردم را به آن دعوت کرده‌اند. برای اثبات این سخن تنها کافی است به علائم و نشانه‌هایی که از نظریه‌ی نوسازی یا پیشرفت بدون عدالت در خیابان‌ها باقی مانده توجه فرمائید. لطفاً تابلوهای شهر یا جاده‌ها را نگاه کنید. آن‌ها شما را به چه دعوت می‌کنند؟ به درستی؟ به ساده‌زیستی؟ یا به پاکی؟ در یک کلام می‌توان گفت فلسفه‌ی "بیشتر داشتن کالا" آن‌هم از نوع خارجی آن؛ این آن چیزی است که ما مردم خود را به آن دعوت می‌کنیم. شاید نشود حتی یک تابلو پیدا کرد که در آن به انصاف، درستی، عدالت، سعادت و کم‌مصرفی اشاره شده باشد.

در یک جمع‌بندی نهایی می‌توان پذیرفت که اگرچه ما با افراد به لحاظ جغرافیایی، قومی و تا اندازه‌ای طبقه‌ی اجتماعی متفاوت روبه‌رو هستیم ولی از آن‌جا که تحت تأثیر برنامه‌ای واحد قرار گرفته‌ایم یا قرار می‌گیریم، فصل مشترک زیادی بین آن‌ها می‌توان دید. به این جهت است که در بحث زیاده‌روی در مصرف موادی که از طریق دولت تأمین می‌شود- مانند حامل‌های انرژی- تفاوت زیادی بین مردم مناطق مختلف ایران دیده نمی‌شود. حال آن‌که در آنچه مربوط به خود مردم است در مناطق مختلف، گوناگونی‌ِ بیشتری دیده می‌شود و هر فرد، متناسب با ذوق، سلیقه‌ و امکانات خود دست به انتخاب می‌زند. اگرچه در این مورد خاص هم نقش وسایل ارتباط جمعی را نمی‌توان نادیده گرفت.

فکر می‌کنم که در صدا و سیما یک اصل فراموش شده و آن تقدم معرفی "معروف‌ها" بر "منکرها" است. آنچه در سیما جریان دارد، معرفی منکرها به منظور عبرت‌آموزی است. بدتر از آن وقتی است که دستگاه‌های مؤثر بر جهت‌دهی به الگوی مصرف با یکدیگر هماهنگ نیستند و گاهی کار یک نهاد، کار دیگری را بی‌اثر می‌کند. وزارت بهداشت اطلاعیه صادر می‌کند که فلان مواد غذایی برای بچه‌ها مضرّ است اما درست در همان لحظه، صدا و سیما همان کالا را تبلیغ و مخاطبانش را تشویق به خرید آن می‌کند.

در این نظریه‌ی جدید- عدالت و پیشرفت توأمان- نقش دولت و دستگاه‌های وابسته به آن‌را در نوع الگوی مصرف بیشتر مؤثر می‌داند تا عوامل دیگر.

برای ارائه‌ی یک تصویر گویا از مصرف در جامعه‌ی ایران نظریه‌ی خود را مستند به سخنان آیت‌الله خامنه‌ای می‌کنم. ایشان به آمارهای تکان‌دهنده اشاره نموده‌اند. نان یکی از آن‌هاست که 33 درصد ضایعات دارد. آب 22 درصد هدر می‌رود. از این‌ها که بگذریم، نوع مصرف انرژی هم در ایران تأسف‌آور است. مردم ایران در مصارف گوناگون شخصی و خانوادگی نیز دچار اسراف‌زدگی هستند.

آنچه به‌طور مختصر بیان شد می‌تواند شاهدی بر مدعای این نظریه باشد که اصلاح الگوی مصرف نه از مردم بلکه باید از طرف دولت شروع شود. برای جلوگیری از مصرف بی‌رویه‌ی آب، نان و هر چیز دیگر چاره‌ای جز اصلاح روش‌ها توسط دولت نمی‌ماند. در مورد مصرف در سطح عامه‌ی مردم نیز علاوه بر نقش خواص و وسایل ارتباط جمعی، نقش حکومت هم کم نیست. به‌نظر فارابی راه ایجاد فضیلت در وجود انسان، آن است که "افعال و سنن فاضله" پیوسته در شهرها و میان امت‌ها رایج و شایع باشد و حکومت باید در علاقه‌مند کردن مردم به حفظ این ملکات اخلاقی، کوشا باشد تا از میان نروند .

* رئیس دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران
 
در اين رابطه بخوانید :
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی