تقویت کامل بنیهی دفاع ملّی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور
ب) استقلالطلبی در اصول اقتصادی قانون اساسی
وجود انبوهی از تجربیات تلخ تاریخی در مورد سلطهی قدرتهای استکباری جهان بر اقتصاد ایران و غارت منابع ارزشمند کشور طی دوران قاجاریه و پهلوی سبب گردید که طراحان قانون اساسی جمهوری اسلامی بکوشند مسیر تکرار حوادث گذشته را از طُرُق حقوقی مسدود نمایند. بر این اساس، اصل چهل و سوم قانون اساسی «جلوگیری از سلطهی اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور» و نیز «تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تأمین کند و کشور را به مرحله خودکفایی برساند و از وابستگی برهاند» را به عنوان ضوابطی تعیین کرده است که زمینهساز «تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشهکن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادگی او» میشود. نیز به موجب همین ملاحظهی استقلالطلبانه و برای ممانعت از وقوع دوبارهی فجایعی که از رهگذر مداخلات بیگانگان در صنعت نفت ایران اتفاق افتاد، بنابر اصل هشتاد و یکم قانون اساسی «دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است»
.

گاه در تعریف و تبیین استقلال، شبههای مطرح میشود و برخی بهغلط این مفهوم را معادل «انزواطلبی»، تکروی، قهر بودن و ارتباط نداشتن با سایر کشورها و دوری از تعاملات و همکاریهای جهانی در نظر میگیرند. اما رهبر معظم انقلاب ضمن رد چنین تلقی نادرستی را مردود میدانند.
ج) استقلالطلبی در اصول نظامی قانون اساسی
طی دوران سیاه سلطنت پهلوی، ایران از لحاظ نظامی در شرایط وابستگی کامل به بیگانگان به سر میبرد و ارتش شاهنشاهی جولانگاه جمع کثیری از افسران، درجهداران و مستشاران آمریکایی بود تا جایی که خاک کشور حیاط خلوت ابرقدرت جهانی در منطقهی خاورمیانه و خلیج فارس محسوب میشد. اما این شرایط استکباری آشکارا با اصول شریعت اسلام مبنی بر ممنوعیت سیطرهی اجانب بر امور مسلمین تعارض داشت.
در نتیجه پس از پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی، تمامی نظامیان خارجی بیرون رانده شدند و ارتش ایران از لوث بیگانگان پاکسازی گردید. همچنین طراحان قانون اساسی با گنجاندن دو اصل استقلالطلبانه تلاش کردند تا امکان نفوذ اجانب در ساختار نظامی جمهوری اسلامی را برای همیشه منتفی سازند. بدین ترتیب که بر اساس اصل یکصد و چهل و پنجم «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود» و به موجب اصل یکصد و چهل و ششم «استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هرچند بهعنوان استفادههای صلحآمیز باشد ممنوع است».
د) استقلالطلبی در اصول سیاست خارجی قانون اساسی
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نشأتگرفته از رویکرد دوقطبی به محیط بینالملل و اعتقاد به وجود منازعهی آشتی-ناپذیر میان مستضعفین و مستکبرین است. بر اساس قاعدهی اسلامی «نفیسبیل» که در آیهی شریفهی «وَ لَن یَجعَل اللهُ للکافرینَ عَلَی المُؤمنینَ سَبیلاً»
(۱) منعکس شده است، مسلمانان به هیچعنوان حق پذیرش سلطهی بیگانگان را ندارند و لذا جمهوری اسلامی ایران از راهبرد استقلالطلبانهی «عدمتعهد» و اصل «نه شرقی، نه غربی» برای ترسیم روابطش با قدرتهای استکباری عالم پیروی میکند.
به همین دلیل اصل یکصد و پنجاه و دوم قانون اساسی اِشعار میدارد: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه-جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همهی مسلمانان و عدمتعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیزِ متقابل با دول غیرمحارب استوار است.» همچنین اصل یکصد و پنجاه و سوم به منظور سد کردن راه تحمیل قراردادهای استکباری توسط بیگانگان میگوید: «هرگونه قرارداد که موجب سلطهی بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد ممنوع است.»
۲. جایگاه استقلال در منظومهی فکری حضرت امام خمینی رحمهالله
استقلال و استقلالطلبی را باید یکی از محوریترین مفاهیم موجود در اندیشه و گفتمان امام خمینی
رحمهالله دانست که ردپای آن در قول و فعل ایشان در طول دوران حیاتش آشکارا قابل مشاهده است.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در وصیتنامهی سیاسی ـ الهیاش که میراث گرانقدر وی محسوب میشود، افق حرکت ملّت ایران و همهی مستضعفان جهان را به روشنی ترسیم کرده است. تحلیل محتوای این وصیتنامه از جایگاه رفیع مفهوم
استقلال به موازات مفهوم
آزادی در افق اندیشهی امام خمینی
رحمهالله حکایت دارد. ایشان همگان خصوصاً نسل جوان را به تلاش برای مصون نگاه داشتن استقلال و آزادی کشور فراخوانده و میفرماید: «برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملّت از شر مخالفین نجات پیدا کند و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید.»
(۲)
امام راحل تأمین استقلال و آزادی و رهایی از سلطه و بردگی اجانب را تنها در سایهی حاکمیت اسلام امکانپذیر میدانند و لذا به نیروهای مسلح بهعنوان پاسداران حریم استقلال کشور در خصوص تداوم وفاداری به مکتب اسلام چنین سفارش میکنند: «و من به همهی نیروهای مسلح در این پایان زندگی خاکی وصیت مشفقانه میکنم که از اسلام که یگانه مکتب استقلال و آزادیخواهی است... چنانچه امروز وفادارید، در وفاداری استقامت کنید که شما را و کشور و ملّت شما را از ننگ وابستگیها و پیوستگیها به قدرتهایی که شما را جز برای بردگی خویش نمیخواهند و کشور و ملّت عزیزتان را عقب-مانده و بازار مصرف و زیر بار ننگین ستمپذیری نگه میدارند نجات میدهد.»
(۳)
حضرت امام
رحمهالله در توصیه به مسئولان وزارت امور خارجه، «حفظ استقلال و منافع کشور» را بهمثابه چراغ راهنمای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار دادهاند و با برحذر داشتن آنان از نقطهی مقابل استقلال یعنی وابستگی تأکید میورزند: «از هر امری که شائبهی وابستگی با همهی ابعادی که دارد بهطور قاطع احتراز نمایید و باید بدانید که وابستگی در بعض امور هرچند ممکن است ظاهر فریبندهای داشته باشد یا منفعت و فایدهای در حال داشته باشد، لکن در نتیجه، ریشهی کشور را به تباهی خواهد کشید.»
(۴)
رهبر کبیر انقلاب اسلامی حتی تحمل سختیها و مشقّات و پرداخت هزینه را برای «قطع وابستگی به دیگران» و «خارج شدن از سلطهی اجانب» و «رسیدن به زندگی شرافتمندانه» ضروری میدانند و بهویژه نسل جوانِ آیندهساز را سفارش میکنند که: «استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را وَلو با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرتها و بی بند و باریها... نکنند.»
(۵)
نکتهی بسیار مهم در اندیشهی امام خمینی
رحمهالله این است که ایشان آرمان استقلال و آزادی و رهاشدن از قید سلطه و وابستگی مستکبران را تنها در مرزهای جغرافیایی ایران جستجو نمیکنند بلکه با افق دیدی بسیار وسیعتر، تشکیل دولتهای آزاد و مستقل را برای تمامی مستضعفان در سراسر جهان آرزومند هستند.
حضرت امام
رحمهالله همچنین با اتخاذ رویکردی انقلابی و پرهیز از انفعال، تنها راه تحقق این آرزو را همانا برخاستن ملّتها و تدارک قیام علیه مستکبران عالم میدانند. یعنی همان راه خونین و افتخارآمیزی که ملّت ایران با رهبری او پیمود و به سرمنزل مقصود رسید. ایشان اظهار میدارند:
«وصیت من به همهی مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حُکّام و دست-اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند... و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان! بهپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عُمّال سرسپردهی آنان نترسید و حُکّام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم میکنند از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگزارِ متعهد زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن همهی مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همهی مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهیدرساند.»
(۶)
۳. جایگاه استقلال در منظومهی فکری رهبر معظم انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان دانشآموختهی مکتب فکری امام خمینی
رحمهالله از همان بَدو پذیرش مسئولیت سنگین ولایت فقیه قاطعانه گام در همان مسیری نهادند که استاد و مراد فقیدش ترسیم کرده بود و با درایت مثالزدنی توانستند کشتی انقلاب را از میان امواج خروشان عبور دهند و در راستای اهداف بلندِ تعیین شده به پیش برانند. سیری اجمالی در اندیشههای رهبر معظم انقلاب حاکی از آن است که ایشان نیز به تأسی از امام راحل و به اقتضای اصول بنیادین شریعت اسلام، استقلال را به چشم یک اصل مبناییِ خللناپذیر برای جمهوری اسلامی ایران و در نقش چراغ راهنمای حرکت مردم و مسئولین نظام مینگرند و همواره بر ضرورت حفظ رویکرد استقلالطلبانهی انقلاب تأکید میورزند. در ادامه میکوشیم مهمترین محورهای استقلالطلبی در اندیشهی حضرت آیتالله خامنهای را از فحوای کلام ایشان استخراج و دستهبندی کنیم.
الف) معنای استقلال
رهبر معظم انقلاب در تعبیر لطیفی استقلال را معادل «آزادی در مقیاس یک ملّت یا کشور» قرار میدهند.
(۷) به عبارت دیگر اگر مفهوم «آزادی» را که معمولاً در ارتباط با افراد معنا پیدا میکند، برای یک ملّت یا کشور در نظر بگیریم، میتوان عنوان استقلال به آن اطلاق کرد. معظمله در شرح این تعریف اظهار میدارند: «استقلال بخشی از آزادی است یعنی اگر چنانچه آزادیِ فردی را ملاحظه کنیم، این یک روی سکه است، اما آزادیِ از سلطهی قدرتها و ابرقدرتها روی دیگر سکه است؛ این هم آزادی است؛ پس بنابر این استقلال جزو آزادی است و کسانی که آزادی میخواهند اگر چنانچه استقلال را نفی کنند... در واقع با آزادی مخالفند. استقلال، بخشِ غیرقابل انفکاک از آزادی است یعنی جزئی از آزادی است. جزئی از مفهوم آزادی، استقلال یک کشور است؛ آزادیِ در مقیاسِ یک ملّت است؛ معنای این استقلال است.»
(۸)

استقلال و استقلالطلبی را باید یکی از محوریترین مفاهیم موجود در اندیشه و گفتمان امام خمینی رحمهالله دانست که ردپای آن در قول و فعل ایشان در طول دوران حیاتش آشکارا قابل مشاهده است.
اکنون این سؤال به میان میآید که آزادی یک ملّت از چه؟ بهزعم رهبر معظم انقلاب استقلال عبارت است از آزادی از اراده و مداخلهی بیگانگان به نحوی که یک ملّت بتواند آزادانه سرنوشت خود را رقم بزند و بر آن مسلط باشد.
(۹) ایشان این موهبت را که یک جامعه بتواند به صورت مستقل زندگی کند، بیاندیشد و اهداف و مسیر حرکت خویش را برگزیند، «اساس سعادت جامعه»
(۱۰) و «مهمترین هدف برای یک کشور»
(۱۱) میپندارند. لذا برای تحقق چنین هدف والایی باید ضمن شناخت مداخلهگران، در مقابل آنان ایستادگی کرد.
(۱۲)
نقطهی مقابل استقلال، وضعیتی است که بیگانگان دست دراز کرده و سرنوشت یک ملّت را خائنانه و مغرضانه تعیین کنند و آن را تحت سلطهی خود قرار دهند. پیامد چنین وضعیتی از بین رفتن هویت ملّی، هویت فرهنگی، افتخارات، سابقهی تاریخی و زبان و نیز چپاول منافع مادی ملّتها است.
(۱۳)
گاه در تعریف و تبیین استقلال، شبههای مطرح میشود و برخی بهغلط این مفهوم را معادل «انزواطلبی»
[۱۴]، تکروی، قهر بودن و ارتباط نداشتن با سایر کشورها و دوری از تعاملات و همکاریهای جهانی در نظر میگیرند. اما رهبر معظم انقلاب ضمن رد چنین تلقی نادرستی از استقلال اظهار میدارند: «استقلال بهمعنای بداخلاقی کردن با همهی دنیا نیست؛ استقلال بهمعنای مقابله با آن قدرتی است که میخواهد مداخله کند، میخواهد دستور بدهد، میخواهد حیثیت و شرف یک ملّت را برای منافع خود خرج کند. استقلال بهمعنای قهر کردن با کشورها نیست، بهمعنای ایجاد کردن سدّی در مقابل نفوذ کشورها است که نتوانند منافع آن کشور را، منافع ملّت را تحتالشعاع منافع خودشان قرار بدهند؛ این معنی استقلال است.»
(۱۵)
ایشان استقلال را نه بهمثابه دشمنی و قطع رابطه با جهان بلکه به منزلهی مرزبندی کردن روابط یک کشور با سایرین برای روشن شدن مواضع و نظمیافتنِ فرایند ارتباطات و تعاملات میدانند که کارکرد آن همانند کارکرد مرزهای جغرافیایی است: «در مرز جغرافیایی شما بین کشور خودتان و کشورهای اطرافتان مرز معین میکنید؛ معنای این مرز این نیست که شما نمیروید آنجا، آنها نمیآیند اینجا؛ معنای این مرز این است که هر رفتوآمدی منضبط خواهد بود. معلوم باشد کِی میرویم، چه کسی میرود، چهجور میرود؛ چه کسی میآید، کِی میآید، چهجور میآید، چرا میآید؛ مرزبندی در مرزهای جغرافیایی اینجور است؛ در مرزهای عقیدتی هم همینجور است... استقلال، مرزی است برای کشور... شما میگویید ارتباط داشته باشیم با دنیا، خیلی خوب، ارتباط داشته باشید، منتها معلوم باشد با چه کسی ارتباط دارید، چرا ارتباط دارید، چهجور ارتباطی دارید، اینها مشخص باشد؛ مرزبندی یعنی این.»
(۱۶)
در نظر داشتن همین برداشت از مفهوم استقلال ملاک خوبی برای تعیین موضع کشور در قبال موضوعات و پدیدههای جهانی است. برای مثال پدیدهی «جهانیشدن»
(۱۷) در صورت مدیریت صحیح اثراتش میتواند فواید و مزیتهای بسیاری از جمله گشوده شدن بازارهای جهانی به روی اقتصاد یک کشور داشته باشد لکن مشروط بر اینکه استقلال سیاسی و اقتصادی کشورها را حفظ نموده و قدرت تصمیمگیری مستقل را از آنان سلب نکند. اما اگر مُراد از جهانیشدن و منطبق شدن با جامعهی جهانی در حقیقت حل شدن کشورها در فرهنگ، اقتصاد و سیاست غربی و تبدیل شدن آنها به پیچ و مهرههای ماشین نظام سرمایهداری به قیمت از دست رفتن استقلالشان باشد ـ که سالهاست از سوی استکبار آمریکایی و توسط ابزارهای آن مانند صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی دنبال میشود ـ چیزی جز سراب پیشرفت نخواهد بود و نباید مورد پذیرش قرار گیرد.
(۱۸)
ب) استقلال و انقلاب اسلامی
حضرت آیتالله خامنهای آرمان «استقلال» را در کنار «آزادی» جزو بنیادیترین اصول، مبانی و شعارهای انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن معرفی میکنند
(۱۹) و معتقد هستند: «هدف انقلاب در درجهی اول این بود که نظامی در داخل کشور به وجود بیاورد که وابسته نباشد؛ بلکه مستقل باشد. اولین کار این انقلاب بزرگ در داخل کشوری که سالهای متمادی را با وابستگی گذرانیده، قطع پیوندهای وابستگی و دستیابی به استقلال برای ملّت ایران بود.»
(۲۰)
بر این اساس ایشان استقلال را
مسئله اصلی انقلاب و کشور(۲۱)،
بزرگترین موهبت الهی برای ملّت(۲۲) و
جزو اصول تغییرناپذیر انقلاب(۲۳) تلقی کردهاند و
بزرگترین خدمت و وظیفهی مسئولان نظام(۲۴) را حفظ این اصل مبنایی میدانند. تا جایی که لحاظ کردن اصل استقلال را معیار و سنجهی صحت اقدامات و برنامهها در چارچوب نظام اسلامی قرار داده و اظهار میدارند: «آن حرکتى، آن جریانى، آن شعارى و آن برنامهریزىاى که در آن استقلال کشور و ملّت دیده نشود، اصولگرایانه نیست.»
(۲۵)
ج) مراحل و مراتب استقلال
رهبر معظم انقلاب استقلالیابی را فرایندی دارای سه مرتبه ـ شامل
استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی و استقلال فرهنگی ـ میدانند که تحقق واقعی آن جز از طریق تکمیل این مراتب سهگانه میسّر نخواهد شد. از نگاه ایشان استقلال سیاسی ـ بهمعنای شکلگیری یک حکومت مستقل و غیروابسته به قدرتهای جهانی ـ اولین و آسانترین مرتبه در فرایند استقلالیابی و بهمثابه مقدمهی نیل به مراتب بعدی محسوب میشود که جمهوری اسلامی ایران به آن دست یافته است.
(۲۶) استقلال اقتصادی بهعنوان دومین مرتبهی استقلال از استقلال سیاسی بالاتر و نیز نسبت به آن مشکلتر و دیریابتر است.
(۲۷) حضرت آیتالله خامنهای استقلال اقتصادی را بهمعنای ایستادن یک ملّت روی پای خود در تلاش اقتصادی و احتیاج نداشتن به دیگران
(۲۸) تعریف کردهاند و میگویند: «برای یک کشور، استقلال اقتصادی یک ضرورت حیاتی است. وقتی رشتههای اقتصاد یک کشور به بیگانگان وصل باشد، معنایش این است که رگ حیات و تغذیهی این پیکر به جایی دیگر وصل است؛ پس اختیار در دست دیگری خواهد بود.»
(۲۹)
نکتهی قابل توجه اینجاست که رهبر معظم انقلاب استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را لازم و ملزوم یکدیگر و دارای پیوستگی متقابل و تنگاتنگ میدانند زیرا از یک سو در صورت فقدان استقلال سیاسی، کشورهای وابسته توان و حتی انگیزهای برای کسب استقلال اقتصادی نخواهند داشت
(۳۰) و از سوی دیگر مادامی که کشورها نتوانند استقلال اقتصادی خود را محقق سازند و در مسائل اقتصادی تصمیمات مستقل اتخاذ کنند، استقلال سیاسیشان بهمعنای واقعی کلمه تحقق نخواهد یافت و قادر به تأثیرگذاری سیاسی نخواهند بود.
(۳۱)
سومین و بالاترین مرتبهی استقلال که رهبر معظم انقلاب مبارزه برای کسب آن را از دیگر انواع استقلال دشوارتر میپندارند
(۳۲)، استقلال فرهنگی است. معظمله استقلال فرهنگی را داشتن اعتقاد و ایمان به استقلال و برخورداری از فرهنگی مستقل با طرد نشانههای فرهنگ منحط و فاسد غربی تعریف میکنند
(۳۳) و در بیان اهمیتِ این والاترین مرتبهی استقلال اظهار میدارند: «استقلال یک ملّت جز با استقلال فرهنگی تأمین نمیشود. اگر یک ملّت از لحاظ سیاسی تحتتأثیر قدرتهای بزرگ نباشد و از لحاظ اقتصادی هم به خودکفایی کامل برسد، اما فرهنگ و اخلاق و عقاید و باورهای دشمنان و بیگانگان در میان این ملّت رواج داشته باشد و رشد بکند، این ملّت نمیتواند ادعای استقلال کند. در دنیا سررشتهی فرهنگ دست عدهیی است که آنها چگونگی لباس و پوشش و کیفیت زندگی و نشست و برخاست و اخلاق و معرفت را برای انسانهای بیگناه و بیخبر در سرتاسر عالم رقم میزنند و تعیین سرمشق میکنند. اگر ملّتی بتواند خود را از سرایت موج مسموم فرهنگیِ ساخته و پرداختهی بیگانگان حفظ کند، این ملّت مستقل خواهد بود؛ اما اگر نتواند و تحتتأثیر غلبهی فرهنگ بیگانه قرار بگیرد، این ملّت، ملّتی وابسته و اسیر است؛ ملّتی است که تلاشهای استقلالطلبانهی سیاسی و اقتصادی او نیز تحت-تأثیر کسانی خواهد بود که سررشتهی فرهنگ را در دست و اختیار دارند.»
(۳۴)
د) ملزومات استقلال
رهبر معظم انقلاب لازمهی حفظ استقلال نظام اسلامی را تکیهی صریح و شفاف بر اصول، مبانی و ارزشهای انقلاب میدانند و عقیده دارند استقلال با شعار و حرف تحقق نمییابد بلکه نیازمند باور راسخ یک ملّت به هویت و عزت خود و اهمیت قائل شدن برای آن است.
(۳۶)
البته طبعاً دستیابی به استقلال در نظام استکباری و زورمحور جهانی، کاری آسان و خالی از هزینه و سختی نیست اما باید توجه داشت که ملّتها برای کسب استقلال و حفظ هویت ملّی خود چارهای جز پرداخت هزینهی آن و تحمل سختیها ندارند و موضع مستقل آنان تنها از رهگذر مقاومت و پایداری در برابر فشار دشمنان حاصل خواهد شد.
رهبر معظم انقلاب در این رابطه اظهار میدارند: «بدانید هیچ ملّتى جز بهوسیلهی ایستادگى و مبارزه نمىتواند شرف خود و هویت خود و استقلال خود را به دست آورد.
(۳۷) آن ملّتى به عزت و سربلندى دست پیدا مىکند که با شجاعت وارد میدان بشود، کار را تعقیب کند و هزینههاى آن را هم با رشادت تمام بپردازد و ملّت ایران این کار را کرد... ملّت ایران هشت سال جنگ را تحمل کرد، چون این هزینهی دست یافتن به استقلال ملّت و قدرت ملى و افتخار ملى بود.
(۳۸) در سایهی مجاهدت است که یک ملّت مىتواند خودش را، هویتش را، ناموسش را، افتخاراتش را، تاریخش را، فرهنگش را و استقلال و آزادىاش را حفظ کند.»
(۳۹)

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تماماً بر شالودهی موازین شریعت اسلام و اصول بنیادین نهضت امام خمینی رحمهالله استوار است و در این میان، اصل اسلامی و انقلابیِ استقلال جایگاه برجستهای دارد تا جایی که میتوان روح استقلالطلبی را به صورت آشکار یا مستتر در همهی زوایای آن مشاهده کرد.
ه) استقلال و دشمنان انقلاب اسلامی
رهبر معظم انقلاب معتقد است کینهی عمیق مستکبران و سلطهگران جهانی از انقلاب اسلامی ایران ریشه در استقلالخواهی، پرهیز از وابستگی و شعار «نه شرقی، نه غربی» ملّت ایران دارد.
(۴۰) زیرا سیاستهای زیادهخواهانه و مداخلهجویانهی ابرقدرتها، از استقلال و خودباوری ملّت ایران در منطقهی راهبردی خاورمیانه متضرر شده است.
(۴۱) در نتیجه بهزعم ایشان بسیاری از اقدامات و فشارهای دشمنان برضد نظام جمهوری اسلامی اعم از تهدید و تحریم و... با هدف خدشهدار کردن استقلال کشور صورت میپذیرد.
(۴۲)
البته این واکنش قدرتهای استکباری تنها نسبت به رفتار جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه به باور حضرت آیتالله خامنهای «آنها از هر چیزى که ملّتهاى این منطقه را مستغنى و مستقل کند و آنها را روى پاى خودشان نگه دارد، نگرانند.
(۴۳) [لذا] آنچه امروز برای استکبار جهانی یک خطر تلقی میشود، این است که ملّتهای مسلمان هویت و شخصیت و اصالت و استقلال خود را جدی بگیرند.»
(۴۴)