others/content
نسخه قابل چاپ

نگاهی به زندگی و آثار شهریار شعر ایران

حیدربابایه سلام

 بیستوهفتم شهریور، روز شعر و ادب فارسی و سالروز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی است؛ شاعری که او را »شهریار «دوران ما نامیدهاند. شهریار افزون بر غزلهای پرطنین، با سرودن منظومهی ماندگار »حیدربابایه سلام» جان تازهای به شعر بخشید. او رابطهای صمیمانه با آیتالله خامنهای داشت و در محافل شعر و دیدارهایشان، شعرخوانیهایش بارها تحسین رهبر انقلاب را برانگیخت؛ سیمای شاعری که ایمان و هنر را در هم آمیخته و هنوز الهامبخش نسلهای تازه است. 
به مناسبت سالروز در گذشت استاد شهریار، 
بخش ویژه شعر و ادب فارسی رسانه‌ی KHAMENEI.IR با عنوان «امین» به مرور زندگی و آثار او میپردازد.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بیست و هفتم شهریور ۱۳۶۷، ایران شاعری را از دست داد که گرچه همگان حتی همین امروز بر بزرگی او معترفند، اما باید چند نسلی بگذرد تا جایگاه رفیع او در شعر فارسی هویدا شود، محمدحسین بهجت تبریزی، شهریار دوران ما، که بزرگان معتقدند عیار او را باید با قله‌های ادب فارسی مانند حافظ و سعدی سنجید نه شاعرهای هم عصر خودش، اواخر شهریور ۶۷ از دنیا رفت  به همین دلیل، نگاهی انداخته‌ایم به او و دنیای شعری‌اش.
 
محمدحسین بهجت تبریزی، مشهور به شهریار، از بزرگ‌ترین شاعران معاصر ایران و چهره‌ای درخشان در ادبیات فارسی و آذری است. او در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد و کودکی‌اش را در فضایی فرهنگی گذراند که سرشار از شعر، موسیقی و سنت‌های ایرانی بود. شهریار در نوجوانی به تهران آمد و تحصیلات خود را در مدرسه دارالفنون و سپس در دانشکده پزشکی ادامه داد، اما علاقه و استعداد سرشارش در شعر، مسیر زندگی‌اش را به سوی ادبیات کشاند و پزشکی را نیمه‌کاره رها کرد.

شهریار در شعر فارسی، ادامه‌دهنده سنت شعر کلاسیک بود و در قالب‌های غزل و قصیده می‌درخشید، اما نگاه و احساس او به روزگارش پیوند خورده بود و به همین دلیل، اشعارش برای مردم زمانه‌اش زنده و ملموس ماند. غزل‌های عاشقانه او با زبانی صمیمی و بی‌پیرایه، روحی تازه به شعر کلاسیک فارسی بخشید. در کنار فارسی، او به زبان مادری خود، ترکی آذری، نیز می‌سرود و منظومه مشهور «حیدربابایه سلام» را به این زبان خلق کرد. این اثر نه تنها در ایران بلکه در خارج از ایران نیز جایگاه ویژه‌ای یافت.

شهریار با شخصیت فروتن، نگاه انسانی و ارتباط نزدیک با مردم، به شاعری مردمی بدل شد. اشعار اجتماعی و مذهبی او، مانند «علی‌ای همای رحمت»، در کنار آثار عاشقانه و نوستالژیکش، ابعادی گوناگون از ذوق و اندیشه او را نشان می‌دهد. او در سال‌های پایانی عمر در تبریز ساکن بود و سرانجام در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ درگذشت. مقبره‌اش در مقبرةالشعرای تبریز به محلی برای ادای احترام دوستداران شعر بدل شده است. شهریار نمادی از پیوند میان فرهنگ‌های ایران، پلی میان شعر کلاسیک و معاصر، و صدای صمیمی مردم زمانه‌اش باقی مانده است. 

شخصیت شهریار همان‌قدر درخشان بود که  شعر او. فروتنی او نه یک شعار که رفتاری روزمره بود؛ در محافل ادبی روی زمین می‌نشست، با مردم عادی خوش‌وبش می‌کرد و حتی نامه‌های ساده‌ترین مخاطبانش را با دقت پاسخ می‌داد. این خصلت مردمی، در کنار صراحت و صداقتی که در کلامش جاری بود، او را به چهره‌ای قابل‌اعتماد و صمیمی بدل کرده بود. شهریار با وجود تجربه تلخی‌ها و ناکامی‌های زندگی، نگاهش به دنیا امیدوارانه و گرم باقی ماند؛ او از دردها گریختنی نبود، بلکه آنها را با زبان شعر و رفتارش به درسی انسانی تبدیل می‌کرد. مهربانی‌اش با جوانان شاعر، احترامش به استادان و وفاداری‌اش به دوستان از او چهره‌ای ساخت که فراتر از یک شاعر، به معلم اخلاق و یادآور ارزش‌های انسانی بدل شد. همین پیوند میان زندگی و شعر است که هنوز او را در چشم مردم «شهریار دل‌ها» نگه داشته است.

* مهم‌ترین آثار شهریار
شهریار در طول عمر پربارش، آثاری آفرید که هر یک گواهی بر تنوع ذوق و گستره نگاه اوست. در میان آثار فارسی، غزل‌های عاشقانه‌اش جایگاهی ویژه دارند؛ در کنار این دست غزل‌ها، غزلی چون «علی‌ای همای رحمت» که ستایشی از حضرت علی‌علیه‌السلام است، یکی از ماندگارترین سروده‌های مذهبی معاصر به شمار می‌آید و هنوز در حافظه جمعی ایرانیان حضور پررنگ دارد. اما شهریار تنها در فارسی ندرخشید. شاهکار او در زبان ترکی آذری، منظومه «حیدربابایه سلام» است؛ خاطرات کودکی و زندگی روستایی را با زبانی تصویری و پرحرارت بازگو می‌کند و به یکی از پرخواننده‌ترین آثار ادبیات آذری تبدیل شده است. این منظومه به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

منظومه «حیدربابایه سلام» برجسته‌ترین سروده ترکی آذری شهریار است؛ مجموعه شعری که خاطره‌نگاری شاعرانه را در زبان مادری‌اش به نمایش گذاشت. شهریار این اثر را نه صرفاً به عنوان یک شعر، بلکه همچون نامه‌ای صمیمی به کوه و دیار کودکی‌اش سرود؛ سلامی از دل یک شاعر تبعیدی به زادگاهش.

«حیدربابا» نام کوهی در نزدیکی روستای مادری اوست و در این منظومه، به نمادی از طبیعت، خاطره و هویت فرهنگی تبدیل می‌شود. این اثر در سال‌های پس از جنگ‌جهانی دوم نوشته شد، زمانی که فضای اجتماعی و فرهنگی ایران در حال دگرگونی بود، اما شهریار با بازگشت به ریشه‌های خود، تصویری زنده از زندگی روستایی آذربایجان را به شعر کشید. «حیدربابایه سلام» در قالبی ساده و صمیمی، اما با لحنی حماسی و پرحرارت سروده شده است. این منظومه به محض انتشار، با استقبال گسترده مردم و منتقدان روبه‌رو شد.

شهریار در این اثر از زبانی ساده، روان و آهنگین بهره می‌گیرد تا با مخاطب عام ارتباطی مستقیم برقرار کند، اما همین سادگی در بطن خود باریک‌بینی شاعرانه، استعاره‌های بومی و ضرب‌آهنگ‌های کهن را پنهان کرده است. یکی از ویژگی‌های مهم «حیدربابایه سلام» بازآفرینی صحنه‌های زندگی روستایی است؛ از بازی‌های کودکانه و آداب محلی تا تصویرهای پرجنب‌وجوش از طبیعت و تغییر فصل‌ها. این تصاویر با چنان صداقت و گرمایی ارائه می‌شوند که خواننده احساس می‌کند در دل روستا قدم می‌زند و صدای کودکی‌های خود را می‌شنود.

در کنار این وجه عاطفی، شعر شهریار حامل لایه‌ای فرهنگی و اجتماعی است؛ او با سلام به «حیدربابا» در واقع به سنت‌ها، به زمین و به اصالت مردمی در حال فراموشی ادای احترام می‌کند. این منظومه الگویی تازه از پیوند شعر کلاسیک و عامیانه ارائه می‌دهد. شهریار وزن و قافیه را حفظ می‌کند، اما با بهره‌گیری از ضرب‌المثل‌ها، واژگان بومی و ریتم محلی، آن را به زبان مردم نزدیک می‌کند. شاید راز ماندگاری «حیدربابایه سلام» همین باشد: شعری که از دل یک شاعر برآمده، اما به زبان یک ملّت سخن گفته است.

در سال‌های جوانی، آیت‌الله خامنه‌ای در مشهد، در نقطه‌ای به آثار شعرای بزرگ منطقه علاقه‌مند شد؛ شهریار یکی از آنان بود. شنیده‌اند که در کنار حوض مدرسه علمیه مشهد، هنگام فراغت از دروس، اشعاری از شهریار را زمزمه می‌کرد؛ به ویژه غزل «علی ای همای رحمت». مطالعه آثار شهریار برای ایشان آن قدر جدی بود که چند دوره کامل دیوان‌های شهریار را بررسی انتقادی کرده‌اند و در حواشی اشعار، نکات ادبی ظریفی را یادداشت کرده‌اند.

پس از انقلاب، بسیاری از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته، به شهریار فشار آوردند؛ برخی نامه نوشتند، بعضی شعر در هجوش سرودند و پرسیدند: «چرا برای انقلاب اسلامی این‌طور دل می‌سوزانی؟» شهریار اما، مثل کوهی ایستاد؛ نه تنها از مواضعش عقب ننشست، که در مناسبت‌های گوناگون شعرهایش را در مدح انقلاب و مردم سرود و خواند.

یک شب تاریخی در مراسم بزرگداشت، وقتی شهردار وقت به نمایندگی از ریاست‌جمهوری هدیه‌ای رسمی آورد، شهریار پاکت را گرفت، اما پیش از نگاه کردن به محتوا نوشت که آن هدیه «برای بنیاد بازسازی مناطق جنگی استفاده شود». در آن مجلس، آقای خامنه‌ای در کنار استاد نشسته بود، و پس از لحظاتی عاطفی، دست شهریار را گرفت؛ شهریار با دست او را به سینه فشرد و در حالی که اشک در چشم داشت، گفت: «ابوالفضل مائی».

در دیداری دیگر، اشعار اخیر شهریار خوانده شدند. آقای خامنه‌ای ضمن تحسین، از استاد خواستند تا غزل‌هایی از آخرین سروده‌هایش بخواند. شهریار غزلی خواند و مجلس تا نیمه‌شب شعرها و روایت‌ها از خراسان و شعر ترکی و ظرائف بلاغی ادامه یافت. مجلس آن شب، نه فقط شعری ، بلکه صحنه‌ای بود از احترام و پیوندی دیرینه میان فرهنگ، ادب و رُوح انقلاب.
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی