
حضرت آیتالله خامنهای: «کسانی هستند که تا مفهوم آزادی مطرح میشود، فوراً مرعوب میشوند، احساس وحشت میکنند و فریاد میکشند که آقا! دین از دست رفت! نه؛ دین بزرگترین پیامآور آزادی است. چرا دین از دست برود؟! آزادىِ درست و آزادىِ معقول، مهمترین هدیه دین به یک ملت و به یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشهها رشد پیدا میکند و استعدادها شکوفا میشود. استبداد، ضدّ استعداد است. هر جا استبداد باشد، شکوفایی استعداد نیست.» ۱۳۷۷/۰۶/۱۲
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان، برجستهترین آیات اجتماعی و سیاسی در تفسیر حضرت آیتالله خامنهای را تبیین کرده است. در این مطلب، حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا قاسمیان، کارشناس مسائل قرآنی و استاد حوزه علمیه، ابعاد و نکات مهم آیه ۱۵۷ سوره اعراف را براساس تفسیر حضرت آیتالله خامنهای بررسی کرده است.
این مطلب خلاصهای از درسگفتار برنامه «بیان قرآن» است که در سالهای اخیر به مناسبت ماه رمضان توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شده است.
شاید مهمترین آیهای که میتوان درباره آزادی در قرآن خواند و از دست نظامات غربی این بحث مهم را بیرون کشید، همین آیه ۱۵۷ سوره اعراف
(۱) است. تکیه ما در این آیه روی بخشی از آیه است که بحث آزادی را بیشتر تبیین میکند. ترجمه آیه با مقداری توضیح این
طور میشود: کسانی که از رسول نبیّ درسناخوانده تبعیت میکنند؛ پیامبری که نام او را در تورات و انجیل مکتوب یافتند و دیدند که چنین پیامبری در آخرالزمان خواهد آمد. این پیامبر آنها را به معروف دستور میدهد و از منکر بازمیدارد. منظور از معروف آن چیزی است که باطن خوبی دارد و به همین خاطر مورد امر قرار میگیرد، نه اینکه باطن آن معلوم نیست و چون مورد امر قرار میگیرد پس خوب است. منظور از منکر هم هر چیز زشت است؛ منکر یعنی چیزی که باطن خودش پلید است و به همین خاطر از آن نهی میشود و اینطور نیست که منکر چیزی باشد که بهخاطر ناشناختگی باطنش و بدون علم به پلیدی آن، مورد نهی قرار گرفته باشد.
این پیامبر همچنین طیّبات را حلال کرده و میکند؛ یعنی پیامبر صلّی الله علیه و آله چیزی را که واقعاً ضمیر و باطن آن طیّب و پاک است را حلال میکند نه اینکه چون ایشان چیزهایی را حلال کرده، پس آن چیزها حلال شده باشد. همچنین چیزهای خبیث و پلید که متن خودشان پلید و خبیث است را حرام کرده است نه اینکه چیزهایی خوب هستند و پیامبر صلّی الله علیه و آله آنها را حرام کرده باشد. در ادامه میفرماید: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ»؛ به این عبارت دقت کنید که اینجا بحث مربوط به آزادی مطرح میشود. «اصر» به طنابهایی گفته میشود که خیمه را به زمین بند میکند. در حقیقت یکسری طنابهای بیخود و واقعیتهای تحمیلی بیربطی ما را به زمین وصل کرده و جلوی آسمانی ما را گرفته و اجازه نمیدهد ما سراغ طیّبات برویم و از خبائث پرهیز بکنیم.
این تحمیلها شامل انواع تحمیل اعم از تحمیلهای اجتماعی و علمی و... میشود. کاری که پیامبر صلّی الله علیه و آله کرده، همین بوده که این تحمیلها را برداشته است. یکسری تحمیلها هم هست که بیرونی نیست، بلکه درونی است و خود ما آنها را ایجاد کردهایم. اینها همان غل و زنجیرهایی است که دست و پای ما را بسته و نمیگذارد ما آسمانی شویم. پیامبر صلّی الله علیه و آله میخواهد این غل و زنجیرها را باز بکند.
آزادی به مثابه یک حقّ
اینجا مسئله آزادی مطرح است. آزادی جزو حقوق بشر و از رتبههای بالای حقوق بشر قلمداد میشود. حقّ مسکن هم جزو حقوق بشر است، منتها آزادی از مراتب بالای حقوق بشر است. رهبر حکیم انقلاب اسلامی تصریح میکنند: «حداکثر این است که منشأ و فلسفه آزادی، یک حقّ انسانی است. اسلام، بالاتر از این گفته است. اسلام - همان طور که در آن حدیث ملاحظه کردید - آزادی را امر فطری انسان میداند. بله؛ یک حقّ است، اما حقّی برتر از سایر حقوق؛ مثل حقِّ حیات، حقِّ زندگی کردن. همچنان که حقِّ زندگی کردن را نمیشود در ردیف حقِّ مسکن و حقِّ انتخاب و ... گذاشت - برتر از این حرفهاست، زمینه همه اینهاست - آزادی هم همینطور است. این، نظر اسلام است.»
(۲)
هیچوقت آزادی را نمیتوان از بین برد، هرچند بهصورت موردی همچنانکه میتوان حقّ حیات فردی را از او سلب کرد، گاهی حقّ آزادی را نیز میتوان از کسانی سلب نمود و این یک امر مضبوط و معقول است که در بیانات حضرتآقا هم مورد اشاره قرار گرفته است: «البته استثناهایی وجود دارد. این حق را در مواردی میتوان سلب کرد؛ مثل حقّ حیات. یک نفر کسی را میکُشد، قصاصش میکنند. یک نفر فساد میکند، قصاصش میکنند. در مقوله حقّ آزادی هم اینگونه است؛ منتها اینها استثناء است. این، دیدگاه اسلام است».
(۳)
یعنی همانطور که اگر کسی نفسی را به قتل برساند، جان و حقّ حیات او از باب «النفس بالنفس» سلب میشود، اگر کسی جامعه را دچار تنش جدّی بکند و آزادی دیگران را سلب نماید، آزادی خود او سلب میشود. در حقیقت خداوند متعال از باب «لا إِکْراهَ فِی الدِّین»
(۴)، نمیخواهد همه مردم با اکراه وارد دین بشوند. منطق خدای متعال این است که فرعونهای عالم، این غل و زنجیرها را از دست و پای مردم باز بکنند و آب را از مبدأ گلآلود نکنند، آنوقت هر کسی خواست میتواند از این آب بنوشد و هر کسی نخواست هم ننوشد. دین همان آب حیاتی است که هر کس خواست میتواند از آن بخورد یا نخورد. کسی که در مبدأ خلل ایجاد میکند، باید خاموش شود و آزادی او سلب شود؛ چون چنین کسی با جهت فکری دادن به مردم از طریق رسانهها و تحمیق آنها، در حقیقت آزادی دیگران را سلب کرده است. باید گذاشت فضا طوری باشد که هر کسی خواست دین داشته باشد و هر کسی نخواست هم نداشته باشد.
نسبت جهاد با آزادی
پدیده «جهاد» عملاً پدیدهای است که در متن خود دفاع از آزادی حقوق بشر است؛ یعنی در جهاد با شمشیر کسی را جلب نمیکنند، بلکه دفع میکنند. چه کسی را دفع میکنند؟ همان کسانی که در مبدأ حضور دارند و آب را از مبدأ گلآلود میکنند. اگر چنین فردی دفع شود، آنوقت نیازی نیست که با شمشیر کسی بخواهد جلب دین بشود، جلب کار معارف دین است که هر کسی خواست میتواند بر اساس آنها دین را قبول بکند یا نکند.
قرآن کریم در آیه ۲۵۶ سوره بقره میفرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی: در دین، هیچ اکراه و اجبارى نیست. مسلماً راه هدایت از گمراهى روشن و آشکار شده است». در شرایطی که راه رشد از گمراهی تبیّن و تفکیک شد، هر فردی میتواند هر طور خواست تصمیم بگیرد. بنابراین ما مدعی آزادی هستیم و دنیای لیبرال غرب نیست که مدعی آزادی است؛ چه غرب قرن هجدهم و چه الآن که تعاریف متعددی از آزادی کردهاند و این تعاریف هم هیچیک با دیگری سازگار نیست. غرب فهمیده که آزادی مهم است، اما تسویل میکند و حرفهای مزخرف – در معنای قرآنی که بهمعنای طلااندود کردن حرفهای بیمایه و باطل است – را به اسم آزادی مطرح میکنند؛ مثل اینکه آزادی را تحت عنوان آزادیهای جنسی، آزادیهای اطلاعاتی و... تحویل ملل دیگر دادهاند.
لزوم بازتعریف مفهوم آزادی
یکی از کارهایی که به شدّت لازم است در جوامع اسلامی انجام بشود، بازتعریف مفاهیم است و از مفاهیم پایه که باید در نظام اسلامی بازتعریف شوند، مفهوم عدالت و مفهوم آزادی است. حضرتآقا در این مورد میفرمایند: «مسئلهی جمهوری اسلامی، مسئلهی بازتولید معارف والای اسلامی است، تا مسلمانها احساس هویت کنند، احساس شخصیت اسلامی کنند، با تعالیم اسلام که نجاتبخش بشریت است، آشنا شوند؛ بدانند این معنایش چیست که خداوند متعال میفرماید: پیغمبر را فرستادیم «و یضع عنهم اصرهم و الأغلال الّتی کانت علیهم»؛ این غلها و زنجیرهائی که در محیط شرکآلود به پای انسانها بسته است و اسلام میخواهد اینها را بگشاید، چیست؟ امت اسلامی بر اثر غفلت، مدتهای طولانی این حقایق را از یاد برده بود. امت اسلامی میتواند آزاد باشد، پیشرفته باشد، عالم باشد، عزیز باشد، مقتدر باشد؛ اینها به برکت تعالیم اسلامی بهدستآمدنی است. استکبار و دستگاههای استعماری در طول دویست سال سعی کردند این مفاهیم را از یاد مسلمانها ببرند؛ آنها را از هویت خودشان غافل کنند تا بتوانند دست تجاوز را به محیط سیاسی آنها، به محیط اقتصادی آنها، به فرهنگ بومی آنها دراز کنند و تطاول کنند. انقلاب اینها را به یاد امت اسلامی آورد».
(۵)
آزادی یکی از مفاهیم اساسی و جزو سه شعار جمهوری اسلامی بوده است. بنابراین آزادی را باید طوری بازتعریف کنیم که اختلاف و وجوه تمایز خودمان را با غرب نشان بدهیم و ثابت کنیم که ما منطق خودمان را در بحث آزادی داریم و ما مدعی اصلی آزادی هستیم نه غربی که خود را مجاز میداند هر کاری در دنیا بکند و اسم آن را هم آزادی بگذارد. حضرتآقا با اشاره به لزوم بازتعریف آزادی در منطق اسلام میفرماید: «آزادی اجتماعی به همین معنایی که امروز در فرهنگ سیاسی دنیا ترجمه میشود، یک چنین ریشه قرآنی دارد. هیچ لزومی ندارد که ما به لیبرالیسم قرن هجدهم اروپا مراجعه کنیم و دنبال این باشیم که «کانت» و «جان استوارت میل» و دیگران چه گفتهاند! ما خودمان حرف و منطق داریم».
(۶)
آزادی در حکومت مهدوی
آزادی در منطق ما، آزادی توحیدی است که مورد توقع ما است. آنچه در حکومت مهدوی محقق میشود، آزادی مطلق است. آزادی مطلق یعنی اینکه بشر به چنان معنویتی دست پیدا کرده و چنان دست و پای او از غل و زنجیرهای دنیایی رها شده که او با اختیار و آزادی راه خداوند را طیّ خواهد کرد. اینکه در روایات میفرمایند در زمان ظهور دستی به عقول بشری کشیده میشود، مرتبط با همین آزادی بشر است.
حضرتآقا هم با ترسیم وضع جامعه مهدوی، آزادی را یکی از اضلاع آن دانسته و میفرماید: «امروز ذهنیت بشر، آماده آن است که بفهمد، بداند و یقین کند که انسان والایی خواهد آمد و بشریت را از زیربارهای ظلم و ستم نجات خواهد داد؛ همان چیزی که همه پیغمبران برای آن تلاش کردهاند، همان چیزی که پیغمبر اسلام در آیه قرآن، وعده آنرا به مردم داده است: «و یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم». دست قدرت الهی بهوسیله یک انسان عرشی، یک انسان خدایی، یک انسان متّصل به عالمهای غیبی، معنوی و عوالمی که برای انسانهای کوتهنگری مثل ما قابل درک و تشخیص نیست، میتواند این آرزو را برای بشریت برآورده کند».
(۷)
در عصر مهدوی با برداشته شدن غل و زنجیرها از دست و پای انسانها، آنها با اراده و اختیار خود مسیر درست را انتخاب میکنند. امام عصر(عج) کسی را با اجبار به سمتی هدایت نمیکنند. چنانچه دست و پای انسان را باز میکنند، فطرت او مثل بالنی است که به سمت بالا حرکت میکند و فقط کافی است وزنهها را از روی بالن بردارند. فطرت انسان یک فطرت توحیدی است و گرایش به سمت خداوند و معنویات و خوبیها دارد.
کسانی که مدعی آزادی هستند، دقیقاً برعکس این عمل میکنند! یعنی غلها و زنجیرها و وزنهها را به دست و پای این بالن میبندند که بالا نرود. این در صورتی است که به مقتضای آیه ۳۰ سوره مبارکه روم که میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ: پس حقگرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى این دین (توحیدى) روى آور، (پاىبند و استوار بر) سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش. براى آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلى نیست؛ این است دین درست و استوار؛ ولى بیشتر مردم معرفت و دانش ندارند»، فطرت توحیدی انسان به مثابه بالنی است که اگر آن را آزاد بگذارند و غل و زنجیر را از آن بردارند، بالا میرود.
در چنین فضایی جریان بهگونهای خواهد بود که انسانها به سمت خوبیها حرکت خواهند کرد؛ کمااینکه این اغلال و اصر که امروز به دست و پای بشر پیچیده شده تحت عنوان تحمیلهای بیرونی و تحمیقهای درونی، باعث میشود که انسان وقتی بخواهد دست به انتخاب بزند، نوعاً انتخاب پلید میکند؛ به این خاطر که انتخاب او در واقع: «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض»
(۸) یعنی متمایل به سمت زمین و «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض»
(۹) یعنی چسبیدگی به زمین است. إنشاءالله امام عصر(عج) این چسبیدگیها و تحمیلها را از میان خواهند برد.
اگر نظامات تربیتی اسلامی میخواهند انقلابی کار بکنند، این
طور نیست که تصور کنند در تربیت و هدایت لازم است افراد را باید به سمت هدایت کشید. کاری که باید صورت بگیرد این است که با معرفت راقی، این غل و زنجیرها برداشته شود، آنوقت خود خداوند هدایت میکند. کما اینکه قرآن کریم خطاب به حضرت رسول صلّی الله علیه و آله میفرماید: «قطعاً تو نمىتوانى هر که را خود دوست دارى هدایت کنى، بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت مىکند؛ و او به هدایتپذیران داناتر است»
(۱۰).