
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر مردم آذربایجان شرقی تصریح کردند: «به برکت تلاش جوانانمان، دانشمندانمان، فنّاوران ماهرمان، امروز از لحاظ دفاع سخت، از لحاظ تهدیدِ سختافزاریِ دشمن نگرانی و مشکل نداریم. امروز بحمدالله خود ما هم میدانیم، دوستان ما هم میدانند، دشمنان ما هم میدانند که ایران اسلامی از لحاظ تواناییهای مقابله با تهدیدهای سخت، در یک سطح عالی قرار دارد و مردم از این جهت احساس امنیّت میکنند. بنابراین مسئلهی امروز ما تهدید سختافزاری دشمن نیست. امّا یک تهدید مهمّ دیگری وجود دارد که باید برای آن آماده شد و آن، تهدید نرمافزاری است. امروز دشمنان ما اعتراف میکنند که به این نتیجه رسیدهاند که اگر بخواهند بر ملّت ایران فائق بیایند، اگر بخواهند جمهوری اسلامی را از مواضع قدرتمندانهی خودش عقب برانند، راهش این است که در داخل کشور، در داخل ملّت مشکل ایجاد کنند، مردم را دچار مشکلات و تهدیدات نرمافزاری کنند.» ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
رسانه KHAMENEI.IR بر همین اساس در یادداشتی به قلم دکتر عبدالکریم خیامی، کارشناس ارتباطات و رسانه، به بررسی سازکارهای رسانهای لازم برای مقابله با تهدید نرمافزاری دشمنان علیه ملت ایران پرداخته است.
۱) در همیشه تاریخ، از زمانی که مستندات تاریخی به ما رسیده، همواره در ارتباط میان تمدنها، کشورها و جوامع، در کنار تبادلات تجاری و سختافزارهای جنگی، مقولاتی برای تأثیرگذاری بر ذهن جوامع یا کشورهای دیگر مطرح بوده است. امروزه از تعابیری مانند «تهدید نرم»، «عملیات روانی» و «قدرت نرم» استفاده میکنیم. این تعابیر هر کدام تعاریف خاص خود را دارند، اما اصل موضوع یعنی تلاش برای تأثیرگذاری بر ذهنیت جامعه دیگر همیشه به شیوههای گوناگون انجام شده است. با توسعه شگرف فناوریهای ارتباطی و رسانهای از قرن ۱۵ میلادی تا به امروز، سهم این فناوریها در تغییر نگرشها و باورهای جوامع افزایش یافته است
.
بهطور خلاصه، تهدید نرمافزاری را میتوان اینگونه تعریف کرد: همه ظرفیتهایی که بالقوه و بالفعل میتوانند ساحت شناخت، باور، گرایش یا نگرش افراد یک جامعه را برخلاف منافع و مصالح آن کشور جهتدهی کنند و تحت تأثیر قرار دهند. اگر این تعریف اولیه و اجمالی از تهدید نرمافزاری را بپذیریم، در شرایط کنونی سهم انواع رسانهها، چه رسانههای جمعی و چه رسانههای اجتماعی، در انجام و تحقق این تهدید نرمافزاری افزایش یافته است
.
سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در ملاقات با مردم غیور آذربایجان شرقی چند الزام را یادآوری میکند که اینها الزامات اولیه و واجبی برای هر اقدام رسانهای هستند. نکته اول این است که باید باور کنیم ما و بسیاری از کشورهای جهان در معرض این قبیل تهدیدات نرمافزاری هستیم. ما در معرض انواع محتواهایی هستیم که به دست جامعه ما میرسد و با نیت تغییر در حوزه شناخت، باور یا تغییر در گرایشها و ارزشهای یک جامعه تولید میشود. بسیاری از این محتواها آگاهانه و برنامهریزی شدهاند. احساس میکنم برخی متولیان و فعالان رسانهای ما فعالیتهای خوبی دارند اما احساس چنین شرایطی را نمیکنند
.
۲) کسانی که درگیر مقولات کارهای تبلیغی و رسانهای هستند، بهویژه پس از تذکرات متراکم رهبر انقلاب در سالهای اخیر، باید بپذیرند که ما دچار ضعفهایی هستیم. هر کسی که متولی بخشی از کار رسانهای است نباید احساس کند که خطاب رهبر جامعه به دیگری است. حتی اگر یک رسانه فعالیت قابل قبولی دارد، باید بپذیریم که مجموعه آرایش رسانهای ما دچار اختلال و ضعف است و باید به این باور برسیم که ما ضعیف هستیم و این ضعف را باید جبران کنیم. این دومین باور مقدماتی است که بایستی تصمیمسازان و تصمیمگیران و سیاستگذاران و کارگزاران و فعالان عرصه تبلیغ و رسانه به آن باور داشته باشند
.
۳) نکته بعدی این است که همه عزیزانی که در این حوزه فعال هستند باید بپذیرند که اکنون کار رسانهای و سیاستگذاری رسانهای و محافظت از نرمافزارها و مغزافزارهای فکری، معرفتی و نگرشی یک جامعه موضوعاتی مانند افکار عمومی و امثالهم یک دانش تخصصی است. دیگر نمیتوان با اندک مطالعه یا تجربهای بهراحتی این میدان را تشخیص داد یا سیاستگذاری درست انجام داد. اکنون در جهان این یک دانش میانرشتهای فوقالعاده است و ما نمیتوانیم بدون مجهز شدن به این دانش تخصصی موفق باشیم. من احساس میکنم که در بسیاری از ایستگاههای تصمیمگیری یا سیاستگذاری، خلأ حضور متخصصانی که صاحب این دانش چندلایه و پیچیده هستند وجود دارد
. این هم به نظرم یکی از باورهایی است که اگر در مقدمات کار نداشته باشیم یا متولیانمان این عرصه نداشته باشند به نتیجه کافی نخواهیم رسید و کماکان این تذکری است که چندین سال است رهبر انقلاب به همه میدهند و ادامه پیدا خواهد کرد و توفیقی برای رفع نقصهایمان نخواهیم داشت.
۴) لزوم شناخت صحنه رسانهای تبلیغی منطقه و جهان از موارد مهم و حیاتی است. باز هم احساس میکنم که در این زمینه نیاز به کار بیشتری داریم. ما البته در شناخت فعالیتهای موردی دشمنان در عرصه رسانه وضعیت خوبی داریم و ممکن است بتوانیم تک و پاتکهای رسانهای و روانی آنها را تحلیل کنیم. اما وقتی به یک نقشه کلان آرایش رسانهای دشمنان میرسیم یا میخواهیم جامعهشناسی مخاطبان ایرانی و منطقه را بررسی کنیم، نیاز به کار بیشتری داریم. به نظر میرسد در شناخت مخاطبان بینالمللی با نقصهای جدی مواجه هستیم. ما هنوز با سازوکار رمزگشایی، تفسیر و برداشت مخاطبان خود آشنا نیستیم. وقتی گفته میشود جوامع از حالت تودهای خارج شدهاند و به جامعه شبکهای رسیدهایم، و اکنون در آستانه ورود به جامعه پلتفرمی هستیم، باید توجه کنیم که شهروندان به شبکهوندان تبدیل شدهاند.
امروز شاهد فعالیتهای بسیاری از فرد رسانهها یا انسان رسانهها هستیم که تأثیرگذاری و تغییرات آنها فراتر از رسانههای بزرگ جمعی و خطی سابق است. وقتی موضوع شخصیسازی پیام را بررسی میکنیم، متوجه میشویم که مفهوم مخاطب تغییر کرده است؛ مخاطب امروز کسی است که هم تولید میکند، هم مصرف میکند، هم تفسیر میکند و هم باز توزیع میکند. این تغییرات شگرف اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی، به همراه تحولات عمده در سختافزارها، ابزارها و فناوریهای ارتباطی و رسانهای، ما را به یک شناخت عمیق و جدید از صحنه رسانهای میرساند. به نظر من، لازم است یک بار دیگر این شناختها را مورد واکاوی قرار دهیم. این یک مقدمه ضروری برای هر اقدام درست رسانهای و هر دفاع مؤثر در برابر تهدیدات نرمافزاری است. این الزامات اولیهای هستند که ما برای ورود به این عرصه نیاز داریم.
۵) وقتی به چند دهه اخیر نگاهی میاندازیم، متوجه میشویم که جایگاه رهبری نظام، یعنی شخص آیتالله خامنهای
(حفظهالله تعالی)، در مواقع مختلف و بههنگام، تدابیر، تذکرات و دستورات خود را دادهاند. ایشان با اشراف به موضوعات داخلی، منطقهای و بینالمللی، بر اساس تجارب و دانش خود و همچنین گزارشهایی که به ایشان میرسد، بهموقع تذکرات لازم را ارائه دادهاند.
به عنوان مثال، در دهه ۸۰، ایشان تذکراتی درخصوص پیامرسانها و شبکههای اجتماعی دادند. درحالیکه این فضا را فرصتی میدانستند، تذکراتی نیز ارائه کردند که باید به تصمیمها، قوانین و ساختارهایی تبدیل میشد. به عنوان نمونه، مرکز رسانههای دیجیتال در دهه ۸۰ تأسیس شد، اما اهداف و مأموریتهای آن نتوانست بهخوبی ادامه پیدا کند و از اهداف خود جا ماند.
همچنین، ایشان در سالهای ۹۰ به تأسیس شورای عالی فضای مجازی و مرکز ملی فضای مجازی دستور دادند. اکنون که به سابقه فعالیت این شورا و مرکز در بیش از یکدهه نگاه میکنیم، احساس میشود که با ایستگاهی که ایشان تعریف کرده بودند، فاصله گرفتهاند. اما تشخیص بهموقع ایشان مبنی بر نیاز به چنین نهادهایی قابل تقدیر است.
در نیمه اول دهه ۹۰، ایشان به مقوله صوت و تصویر فراگیر و ظهور رسانههای شبهتلویزیونی در بستر اینترنت توجه کردند و چندین بار تذکر دادند. پس از این تذکرات شفاهی، ایشان دستور کتبی نیز صادر کردند. اگر به گذشته نگاهی بیندازیم، میبینیم که در اواخر دهه ۷۰ نیز لزوم بازنگری در آرایش رسانهای را مطرح کردند و اصطلاحاتی مانند «رسانهای» و «گفتمانسازی» را به کار بردند. تشخیص تغییر شرایط فرهنگی، اجتماعی و فناورانه و ارائه تذکرات و دستورات متناسب با آنها ازسوی رهبری انقلاب بهدرستی انجام شده است. اما اکنون در سال ۱۴۰۳ هستیم و بهویژه در سه یا چهار سال اخیر، ایشان نارضایتی خود را از وضعیت موجود اعلام کردهاند. در قسمت بعدی عرایض خود، برخی از ضرورتهایی که باید برای مقابله با تهدیدات نرم و سخت دشمن انجام دهیم را بیان خواهم کرد تا انشاءالله بتوانیم به بازدارندگی کافی دست یابیم.
الف) واقعیت این است که در طول چند دهه اخیر، بهویژه دو دهه گذشته، فناوریهای جدید ارتباطی و رسانهای با سرعتی بسیار بالا در جهان به وجود آمدهاند. کشور ما نیز از این قاعده مستثنا نبوده و این فناوریها به داخل کشور وارد شدهاند. مسئولین مربوطه در هر دوره زمانی سیاستهایی را در قبال این ابزارهای جدید اتخاذ کردهاند، ساختارهایی را تأسیس کردهاند و برنامهها و قوانینی در مجلس تصویب شده است. این نکته قابل انکار نیست، اما مسئله اصلی این است که این تصمیمات، ساختارها و قوانین بهصورت انباشتی و خطی نسبت به هر یک از فناوریهای نوین اتخاذ شدهاند.
امروز ما با پدیده همگرایی مواجه هستیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بپسندیم و چه نپسندیم، فناوریهای رسانهای از صنعت چاپ گرفته تا استفاده از ظرفیتهای هوش مصنوعی برای تولید محتوای رسانهای همگرا شدهاند. پدیده همگرایی نشان میدهد که رسانههای جمعی، رسانههای اجتماعی، بازیهای ویدیویی، تابلوهای شهری، تبلیغات محیطی و انواع ویکیها، فرومها، پادکستها و... همگی در یک الگوی همگرا فعالیت میکنند؛ بنابراین، نمیتوانیم آن خردهبازخوردهای قانونی یا ساختاری را که بهصورت انباشتی و خطی انجام شدهاند کافی بدانیم. امروز به یک نظام رسانهای نوین در کشور نیاز داریم؛ یک نظام رسانهای تحولآفرین که متناسب با شرایط جدید جامعه و جهان باشد. باید به آن اضافات و تغییراتی که در ادوار مختلف ایجاد کردهایم توجه کنیم. این مانند چرخ یک ماشین است که برای حفظ تعادل، مدام به آن فلزاتی در چپ و راست اضافه کردهایم. اکنون که نگاه میکنیم، این اضافات آنقدر زیاد شدهاند که دیگر چرخ نمیتواند بهدرستی حرکت کند؛ بنابراین، نیاز به بازطراحی و نظامسازیهای نوین متناسب با این همگرایی داریم. حتی رسانههای سنتی و آیینی ما، مانند هیئتها، تکایا، مجالس روضه، آیینهای شبهای قدر، پیادهروی اربعین و اعتکاف نیز باید در همگرایی با رسانههای جمعی و نوین بازتعریف شوند. ما به یک آرایش رسانهای جدید نیاز داریم که هم تکثر کافی داشته باشد و هم تنوع لازم را ارائه دهد. این آرایش باید قادر باشد انواع رسانهها را بهصورت همگرا به نتیجه برساند.
این نکتهای کلان و راهبردی برای رسیدن به آرایش جدید رسانهای است؛ البته باید از منافع بخشی عبور کنیم. متولیان وزارتخانهها و نهادها و سازمانهایی که در عرصه تبلیغات و رسانه فعال هستند باید منافع نظام را بر منافع بخش خود ترجیح دهند و اگر تغییری نیاز است، آن را در سایر عرصهها نیز اعمال کنند. این یک تصمیم ضروری است و انتخاب نیست؛ این یک الزام و اجبار است. هرچه دیرتر به سراغ این تغییر برویم، آسیب بیشتری خواهیم دید.
بازتعریف ساختار نظام و آرایش رسانهای تبلیغی جمهوری اسلامی ایران نیازمند شجاعت و دانش توأمان است. همچنین باید واقعبینی و آرمانبینی توأم داشته باشیم و متولیان هر بخش باید توانایی عبور از منافع بخشی خود را داشته باشند و افقهای وسیعتری را ببینند. در ادامه نکته قبلی، باید اشاره کنم که دورهای که در آن بخش مالکیت و مدیریت رسانهای ما غالب بود و بخش تنظیمگری در جایگاه دوم یا کوچکتری قرار داشت، به پایان رسیده است. در حال حاضر، بخش تنظیمگری به مراتب قویتر از بخش مدیریت شده است. این تغییر مهمی است که باید در آرایش و نظام جدید رسانهای به آن توجه کنیم. ما از دوران حکومت عبور کردهایم و اکنون به یک بازنگری اساسی نیاز داریم. فایل بعدی به این موضوع خواهد پرداخت.
ب) یکی از اهدافی که باید در فعالیتهای جدید خود به آن توجه کنیم، ارتقای بازدارندگی رسانهای است. بازدارندگی رسانهای به معنای بهکارگیری همه ظرفیتهای رسانهای، هنری و فناوریهای ارتباطی ما و ساماندهی آنها به گونهای است که برنامهریزی و محاسبات جبهه مقابل برای تهاجم رسانهای به ما تحت تأثیر قرار گیرد. این تأثیر باید به گونهای باشد که جبهه مقابل در کمیت و کیفیت فعالیتهای بالقوه و بالفعل خود بازنگری کرده و آنها را تعدیل یا حتی تعطیل کند و از تأسیس رسانههای جدید خود منصرف شود. اگر این مفهوم را به عنوان یک تعریف اجمالی از بازدارندگی رسانهای در نظر بگیریم، میتوان گفت که این مفهوم میتواند اقتباسی از بازدارندگی نظامی باشد و همه آنچه ذکر شد جزو لوازم آن است.
برای دستیابی به این هدف، علاوه بر نکاتی که در حوزه تحول آرایش رسانهای مطرح کردم، میتوانیم اقدامات دیگری نیز انجام دهیم. به عنوان مثال، ظرفیتهای محلی، قومی و بومی ما برای تولیدات رسانهای به طور قابل توجهی شناسایی و استفاده نشدهاند. من معتقدم حتی ۱۰ درصد از ظرفیتهای محلی و بومی کشور عزیزمان برای تبدیل به محتواهای جذاب و جهانی در عرصه رسانه به کار گرفته نشده است. از سوی دیگر، اشتراکات تمدن ایران بزرگ و جغرافیای زبان فارسی نیز بهدرستی شناسایی و بهرهبرداری نشده و در تعاملات منطقهای ما ممکن است تنها به ۵ تا ۱۰ درصد از این ظرفیتها توجه کرده باشیم. تمامی این موارد قابلیت دارند که در تعاملات نرمافزاری مورد استفاده قرار گیرند و بسیاری از تهدیدات نرمافزاری را خنثی کنند یا از آنها جلوگیری کنند. همچنین درباره ظرفیتهای خاموش امت اسلامی، فکر میکنم بسیاری از ظرفیتهای همگرایی میان کشورهای اسلامی بهخوبی استفاده نشدهاند. نیازی نیست که تحقیقات مفصلی در این زمینه انجام دهیم؛ یک نگاه اجمالی نشان میدهد که ما حتی در قبال قرآن کریم و شخصیت پیامبر اکرم (ص) که فصل مشترک و عمیق همه مسلمانهاست، چقدر کار هنری و رسانهای اندکی انجام دادهایم. دشمنان بیرونی نیز کاری کردهاند که کشورهای اسلامی عمدتاً درگیر اختلافات و افتراقات شوند. اگر بتوانیم به صورت ایجابی انواع تولیدات محتوایی رسانهای، جشنوارهها و آثار هنری را در قالبهای مختلف مانند سینما، داستانی، مستند، پویانمایی، فیلم کوتاه و بازیهای ویدیویی مشترکاً تولید کنیم، خواهید دید که بسیاری از برنامهریزیهای کشورهایی مانند آمریکا و اسرائیل تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. به عبارتی، ما با تولید یک سپر رسانهای قوی میتوانیم تیرهای فراوانی که از سوی آنها به سمت کشورهای اسلامی و کشور ما شلیک میشود را هضم کرده و از رسیدن آنها به هدف جلوگیری کنیم.
به عنوان مثال، میتوان گفت که در زمینه صنعتی شدن سریالسازی، برخی از کشورهای خاورمیانه و آسیایی از ما پیشی گرفتهاند، در حالی که در ابتدا از ما عقبتر بودند. باید بررسی کنیم که مشکل کجاست و چه ظرفیتهایی در سازمان صداوسیما و بخش خصوصی وجود دارد که میتواند به عرصه صنعتی شدن سریالسازی کمک کند. این تولیدات باید متناسب با پیامها، ارزشها و جهتگیریهای انقلاب اسلامی و سبک زندگی ایرانی اسلامی باشند و قابلیت صادرات داشته باشند.
در حوزه خبر و خبرگزاریها نیز با انبوهی از رسانهها مواجه هستیم که یا بسیار کوچکاند یا بزرگنما. اما چند خبرگزاری داریم که بتوانیم شجاعانه پسوند «بینالمللی» برای آنها بگذاریم؟ چرا با وجود این همه خبرگزاری که به فعالیت مشغولاند، هیچکدام نتوانستهاند در سطح جهانی خود را مطرح کنند و بهموقع تولید محتوا کرده و اخبار را به کشورهای دیگر ارسال کنند؟ این موضوع نیاز به واکاوی دارد.
مرحوم حسین هیکل، روزنامهنگار مشهور مصری، در اوایل انقلاب گفته بود که حضرت امام (ره) کاری کرده که محبت و مفاهیم او تا دوردستها و کشورهای بسیار دورتر از ایران نفوذ کرده است، اما لشکریان لازم برای تثبیت این فتوحات وجود ندارند. این سوالات و ابهامات باید مورد توجه قرار گیرند. گاهی اوقات احساس میشود که بخشی از رسانههای ما تحت تأثیر سیاستبازی، سیاسیکاری یا جناحزدگی قرار دارند. ما به رسانههایی نیاز داریم که متعلق به گروههای سیاسی باشند تا اندیشهها و جهتگیریهای آنها را بازتاب دهند. این نوع رسانهها میتوانند منافع خاص خود را داشته باشند و نشاندهنده تنوع فکری باشند. اما در مقام حکمرانی رسانهای کشور و طراحی نظام نوین رسانهای، باید در ایستگاه ملی قرار بگیریم و نمیتوانیم طراحی را صرفاً بر اساس جناحها و گروهها انجام دهیم.
ج) ارتقای آگاهیهای جامعه از سازوکارهای رسانهای بسیار مهم است. عموم مردم در مواجهه با انواع پیامها و محتواهای رسانهای و تبلیغی باید قدرت تشخیص و تمییز میان صحیح و ناصحیح را داشته باشند. برخی به این مفهوم، «سواد رسانهای» میگویند، اما من معتقدم که علاوه بر سواد رسانهای، نیاز به سواد فضای مجازی نیز داریم. این دو دانش و مهارتها باید به هم پیوسته باشند. فعالیتهای بسیار خوبی در این زمینه در کشور انجام شده است. اما میخواهم از این فرصت استفاده کرده و تذکری بدهم. بخشی از فعالیتهای ما در حوزه دانشآموزی و مهارتآموزی سواد رسانهای، سواد فضای مجازی و سواد تحلیلی، و ارتقای تفکر انتقادی نسبت به رسانهها دچار تجاریزدگی شده است. این یک نکته مهم است. همچنین تذکر دوم اینکه برخی از این آموزشها و کارگاهها به سطح مهارتهای تکنیکی تقلیل یافتهاند و فاقد عمق لازم رسانهای هستند. علت این موضوع این است که وقتی محیط کمی تجاری میشود، ممکن است برخی از اهل فن و صاحبنظران متخصص دیگر در آنجا حضور نداشته باشند.
این دو آفت را باید مورد توجه قرار داد، اما در عین حال حرکت برای ارتقای آگاهیهای عمومی در قبال روشهایی که رسانهها برای اقناع به کار میبرند، نحوه مصرف رسانهای و تحلیل رسانهای و گم نشدن در انبوه بمباران اطلاعات که هماکنون وجود دارد، یک ضرورت است. خوشبختانه فعالیتهای خوبی در این زمینه انجام شده است و انشاءالله با مدیریت این آسیبها، رشد جدیتری خواهیم داشت.