نکته اول این است که باید به قوانین کشور میزبان احترام بگذارد. اینکه سفارتخانهای مصونیت دارد، بهمعنی نقض قوانین کشور میزبان نیست که ما قوانین را نقض کنیم، بعد هم مصونیت داشته باشیم. نکته دوم این که در امور داخلی کشور میزبان دخالت نکند. این هم نکته مهمی در ماده ۴۱ کنوانسیون ۱۹۶۳ وین است.
آمریکاییها، سالها ماده ۴۱ را نقض میکردند، یعنی هم قوانین ایران را نقض میکردند و هم در امور داخلی ایران خیلی فراتر از دخالت، ورود داشتند. اولاً سال ۳۲ کودتا کردند؛ یعنی حکومت ایران را عوض کردند که جرم بزرگتری از دخالت در امور داخلی است. ثانیاً صدها و هزاران شاهد از دخالت در امور داخلی ایران وجود دارد. تمام خاطرات سفرای آمریکایی در این سالها یا همین اسناد لانه جاسوسی در دسترس است؛ از این جهت آمریکاییها عملاً برای سالیان متمادی، از کنوانسیون ۱۹۶۳ وین خارج شده بودند و اصلاً داخل کنوانسیون نبودند. زمانی که به این شکل بسیار گسترده کنوانسیون را نقض کردی، دیگر نمیتوانی ادعا کنی که بند چهل یا بند ۳۱ را اجرا کنید. بله، تعرض به سفارتخانه خلاف است. بند ۳۱ و چهل کنوانسیون این را میگوید؛ منتها آن ساختمان، ساختمان سفارتخانه نبود. بر اساس هزاران مدارکی که وجود دارد، سالها همان لانه جاسوسی بوده است.
مسئله بعد اینکه عملکرد دانشجویان هم کار هیجانی نبود. کاری بسیار عقلانی بود. چرا؟ چون جلوی نقض همان کنوانسیون را گرفتند؛ یعنی زمانی که شما یقین حاصل کردید که آمریکاییها قوانین بینالملل را دارند نقض میکنند، اگر از نقض آن قانون جلوگیری کنید، کار غیر عقلانی یا هیجانی نیست.
ممکن است گفته بشود که چرا دولت این کار را نکرد؟ چرا دانشجویان این کار را کردند؟ بله، شاید دولت هم میبایست به این حوزه ورود پیدا میکرد؛ منتها ماههای بعد از پیروزی انقلاب، دولت ایران دولتی خیلی قوی نبوده است و بهخاطر تحولات انقلاب، شاید آن وظایفی را که در این حوزه داشته، نتوانسته است درست اجرا بکند و اتفاقاً این نکته که بعضی وقتها شهروندان معمولی می توانند اعمال قانون بکنند، جزو اصولی است که در همه ایالتهای خود آمریکا بدون استثنا، به آن توجه شده و رسمیت دارد. به آن میگویند: «سیتیزن اَرست»؛ یعنی اگر شما ببینید کسی دارد کار خلاف قانون میکند و بعد در آن اطراف هم، پلیس نیست یا حتی اگر هست، شما هم میتوانید وارد بشوید و جلوی آن کار را بگیرید.
حمایت استاد آمریکایی از اقدام دانشجویان ایرانی
«سیتیزن» یعنی شهروند. شهروند میتواند «اَرست» کند؛ یعنی دستگیر کند. چه کسی را؟ افراد خلافکار را. دانشجویان خط امام(ره) چهکار کردند؟ جاسوسان آمریکایی را در تهران دستگیر کردند. بهقول آمریکاییها «سیتیزن اَرست» کردند. حالا کشورهای دیگر ممکن است این مسئله را نداشته باشند. آمریکاییها ادعا میکنند که سفارت ما خاک ماست. اگر آن سفارت خاک آمریکاست، اتفاقاً قوانین آمریکا در آنجا اجرا شد. «سیتیزن اَرست» اتفاق افتاد. کارهای جاسوسهایی متوقف شد که خلاف قوانین ایران و خلاف قوانین بینالملل و در پوشش دیپلماتیک، دنبال فعالیتهای تخریبی بودند و این نکته را هم میدانید که در همان سال، آقای دکتر ریچارد فالک که استاد تمام دانشگاه پرینستون بود و هنوز هم زنده است، مقالهای نوشت با همین مفاهیمی که من خدمتتان عرض کردم و بهنوعی از عملکرد و پاسخ دانشجویان حمایت کرد که البته خیلی هم برای این کارش هزینه داد و خیلی در آمریکا اذیت شد که بهعنوان آمریکایی، داخل آمریکا این کار را کرد.
درنهایت، کاری که دانشجویان کردند هم از نظر عقلی، هم از نظر قانونی و هم از نظر سیاسی بسیار مهم بود و برای همین هم، حضرت امام(ره) تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوم خواندند که مهمتر از انقلاب اول است. چون در انقلاب اول، نوچههای آمریکا در ایران اخراج شدند؛ ولی آن بت بزرگ هنوز در ایران حضور داشت، دفتر داشت، لانه جاسوسی داشت. انقلاب دوم بزرگتر بود. چرا؟ چون بت بزرگ را شکست و از ایران اخراج کرد. بهنظر من اگر تسخیر لانه اتفاق نمیافتاد، تکرار کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲، امری غیرمترقبه نبود؛ به هر حال، آمریکاییها تا آخرین لحظه از رژیم شاه حمایت کردند. بعد از فروپاشی رژیم شاه هم تا آخرین لحظه تا قبل از فوت شاه از او کاملاً حمایت کردند. در دولت آمریکا اختلافنظر بود؛ یعنی سایروس ونس که وزیر خارجه آمریکا و برژینسکی که مشاور امنیت ملی کارتر بود، اختلافنظر داشتند. برژینسکی معتقد بود که تا آخرین لحظه باید از شاه حمایت بشود؛ ولی سایروس ونس شکوشبهه داشت و البته درنهایت کارتر، نظر برژینسکی را در همه موارد اختلافی پذیرفت و از این جهت، باید از روز ۱۳ آبان تجلیل بشود؛ بهخاطر کار بسیار مهمی که در این روز اتفاق افتاد.