others/content
نسخه قابل چاپ

سخنرانی حجت‌الاسلام رفیعی در مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا (س)

سیره فاطمی، الگوی زندگی اجتماعی زن

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد. در این مراسم، حجت‌الاسلام رفیعی در سخنانی به بیان عرصه‌ها و مرزهای حضور اجتماعی زن با توجه به تاریخ صدر اسلام و زندگی اجتماعی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها پرداخت. به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخش‌هایی از سخنرانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین ناصر رفیعی در شب‌های دوم و سوم این مراسم را منتشر میکند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif منزلت و منقبت و فضائل این بانوی بزرگوار نه‌تنها در کتب معتبر مسلمانان آمده، بلکه در کتب غیرمسلمانان و مسیحیان و بعضاً صاحبان سایر ادیان نیز آمده است. همان‌طور که نمی‌توان کسی را با ائمه علیه‌السلام مقایسه کرد، هیچ زنی را نمی‌توان با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مقایسه کرد و هیچ‌کس به منزلت و منقبت و جایگاه ایشان نمی‌رسد.

روایات معروف و مشهوری در فضائل این بانوی بزرگوار وجود دارد. برای اینکه بدانید مقام ایشان چقدر عالی و والاست، حدیثی از پیامبر هست که می‌فرماید: «انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاه»؛ خدا به رضای فاطمه راضی و به خشم فاطمه خشمناک است. وقتی رضای فاطمه رضای خدا و خشم او خشم خدا باشد، این عصمت محض می‌شود. لذا، کوچک‌ترین آزار و تهدید چنین شخصیت والایی هم بزرگ است. این بانو به‌حدی والاست که کوچک‌ترین توهینش هم والا حساب می‌شود. خب امروز، در جامعه‌ آدم‌های زیادی هستند که دخترانشان را دوست دارند، ولی در زمان پیامبر که زبان کسی نمی‌چرخید تا به دخترش بگوید من فدای تو شوم، خدا به رسول‌الله چنین دختری با این عظمت و جایگاه داد.

اما موضوع سخن من، عرصه‌ها و مرزهای حضور اجتماعی زن و سپس، ویژگی‌های خانواده فاطمی است که قصد دارم آن را به زندگی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ربط بدهم. اگر عرصه‌ها گفته شود، ولی مرزها گفته نشود، بحث ناقص می‌ماند. خب الآن، غربی‌ها ابتذال زن و حضور در فیلم‌های مبتذل آن هم در کنار مردان فاسد و تبدیل زن به یک کالا و استفاده ابزاری از زنان را حضور اجتماعی آنان می‌دانند. این‌ها که تحقیر و نگاه متاع به زن است، تکریم نیست. وقتی به غربی‌ها بگویید عرصه‌ اجتماعی، می‌گویند شما اجازه بده که هنرپیشه‌تان به هر شکلی فیلم بازی کند و در هر عرصه‌ای حضور داشته باشد؛ اما اسلام برای حضور در عرصه‌های اجتماعی زن تعریف و مرزهایی دارد.

در آیه ۶۲ سوره‌ نور عبارتی با عنوان‌ «أَمْرٍ جَامِع» داریم که یک‌بار بیشتر نیامده است. خداوند در این آیه می‌فرماید پیغمبر! اگر در امری اجتماعی افراد با تو شرکت کنند، نمی‌توانند آن امر را رها کنند و بروند. اذن رهبر جامعه در امور اجتماعی لازم است. در امور اجتماعی همه باید اذن رهبر جامعه را داشته باشند و صحنه را ترک نکنند. خیلی از این امور اجتماعی، زن و مرد ندارد. قرآن کریم در سوره‌ مبارکه‌ نحل می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً»؛ انجام عمل صالح توسط مرد یا زن فرقی ندارد، منتها باید در این آیه عمل صالح را تعریف کرد. خداوند در آیه ۱۲۰ سوره توبه می‌فرماید عمل صالح مصادیق زیادی دارد. مثلاً، خانمی شعری بگوید و کتابی بنویسد و علیه دشمن روشنگری کند. این عمل صالح محسوب می‌شود. عمل صالح کاری است که برای خدا انجام می‌گیرد و خیلی از امور اجتماعی را شامل می‌شود.

من فهرستی از فعالیت‌های اجتماعی زنان صدر اسلام تهیه کردم. خب در صدر اسلام، مشاغل مثل امروز گسترده نبود. یک گروه، شاعران خانم هستند. «معجم ‌النساء الشاعرات فی الجاهلیه والاسلام»، کتابی است که فقط ۵۰۴ شاعر زن را ثبت کرده است. بعضی از این شاعران مثل سوده‌ حمدانی، در جنگ صفین برای دفاع از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مقابل دشمنان شعر می‌خواندند.

گروه بعدی، زنان فقیه، مفسر و عالم هستند. «حیاه الصحابیات»، کتابی است که عبدالرحمن العک و دیگران نوشتند. ابن‌سعد در این طبقات، بیش از پانصد نفر از این صحابیات را نام برده است؛ خانم‌هایی که خیلی‌هایشان مفسر و عالم به علوم فقه و حدیث بودند. یکی از آن‌ها، نفیسه خاتون است. این خانم، نوه‌ امام مجتبی علیه‌السلام و همسر اسحاق مؤتمن بود. زرکلی در الاعلام می‌گوید او عالمه بالتفسیر و الحدیث بود؛ حتی احمدبن‌حنبل، در محضر او زانو می‌زد و درسش را گوش می‌کرد و شافعی حرف‌ها و احادیث او را استماع و نقل می‌کرد.

گروه دیگر، زنان پرستار هستند. ام‌سنان اسلمی، پرستار بود. او، در جنگ خیبر به محضر پیغمبر آمد و گفت یا رسول‌اللّه! آیا من می‌توانم با شما به این نبرد بیایم و مجروح‌ها را معالجه کنم؟ پیغمبر پذیرفت و همراه ایشان رفت. جناب نصیب، بانوی پرستار دیگری بود که در جنگ اُحد حضور داشت. خب، این شعرا و فضلا و پرستاران همه نقش اجتماعی داشتند.

تاریخ، زنان فعال در حوزه‌ اقتصادی هم داشته است که بالاترینشان حضرت خدیجه‌ کبری سلام‌الله‌علیها بود. پیغمبر هیچ‌گاه این فعالیت را برای این بانو بزرگوار نقص ندانست. فهرستی از زنان آن زمان هست که می‌توانستند در این کارها ورود پیدا کنند و البته با رعایت یک‌سری مسائل حضور داشتند؛ حتی بعضی از آن‌ها مثل ماریه‌ قبطیه فنونی را بلد بودند.

ما امروز، با چنین بانوانی در عرصه‌های اجتماعی مواجهیم که همگی با حفظ جایگاه عظمت زن و حفظ نقش خود در خانواده، در اجتماع فعالیت می‌کنند. خانم‌ها در عرصه تعلیم، تدریس، شعر، پرستاری، تحقیق، پژوهش، امور بنیادی، نخبگان و ... فعالیت دارند؛ حتی آمار حوزه خواهران ما کمتر از برادران نیست. ما در حوزه، فاضل و مفسر هم داریم. این نشان می‌دهد که اسلام عرصه‌ حضور اجتماعی را برای زنان نبسته است؛ اما این عرصه نباید تبدیل به بازیچه و ملعبه شود. حرکت در این راه با قوانین خاص خود همراه است. اینکه آدمی به هر شکلی در هر عرصه‌ای حاضر شود که تکریم نیست، تحقیر است. این نکته‌‌ اساسی است که باید در آیه‌ «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ» تفکر کنیم.

قرآن کریم به‌صراحت می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ»؛ این چه حرفی است که عده‌ای ناشیانه به اسلام هجوم می‌آورند. اگر عرصه حضور اجتماعی را عرصه‌ ابتذال و غلتیدن در فساد می‌دانید، اسلام این را نمی‌پذیرد. اگر برای فعالیت در این عرصه، زنان را کالا و برده جنسی خود می‌دانید، اسلام این عرصه را قبول ندارد. اگر یک زن را گرداننده‌ جلسات زشت و ناپسند عیش‌ونوش خود می‌دانید، اسلام این عرصه را نمی‌پسندد. اسلام کی و کجا با فعالیت زنان در عرصه‌ تعلیم و تدریس و پرستاری و پزشکی و شاعری و نویسندگی مخالف است؟!

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در جامعه‌ مدینه، حضور اجتماعی داشتند. ایشان، نحوه پاسخ‌گویی به سؤالات را تدریس می‌کردند؛ حتی چهل شب دست حسن و حسین را می‌گرفتند و سوار بر مرکب به خانه‌های مهاجر و انصار می‌رفتند و با خانم‌ها حرف می‌زدند. ایشان، از مردان می‌خواستند که در دفاع از علی شرکت کنند؛ حتی به مسجد آمدند و خطبه خواندند، آن هم خطبه‌ای بسیار بلند و بلیغ و زیبا که توصیه می‌کنم جوان‌ها یک‌بار خطبه فدک حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را مرور کنند.

ببینید زن در عرصه‌ دفاع، پیروی از حق و مبارزه با دشمن و عرصه تعلیم و تدریس می‌تواند حضور اجتماعی داشته باشد، ولی این حضور مرزهایی دارد؛ اوّلاً، نباید کانون خانواده را فدای فعالیت اجتماعی کرد. بله، پزشکی برای زن خوب است. در برخی موارد، وقتی پزشک زن وجود دارد، جایز نیست به پزشک مرد مراجعه شود‌؛ اما حضور زنان در اجتماع نباید باعث شود که او ازدواج نکند، یا فرزند نیاورد. وقتی اسماء‌بنت‌عمیص از حبشه برگشت، زنان به او گفتند تو چهارده سال نبودی، حالا که برگشتی، به رسول خدا بگو خانم‌ها ناراحت‌اند و می‌گویند که ما از برخی عرصه‌های اجتماعی مثل جهاد محرومیم. از پیغمبر سؤال کن که چرا ما از حضور در جبهه‌ جنگ محرومیم؟ ایشان این سؤال را از پیغمبر پرسید. حضرت فرمود من از حسن مقال و گفت‌وگوی این خانم‌ها تشکر می‌کنم، ولی به آن‌ها بگو «جِهَادُ اَلْمَرْأَةِ حُسْنُ اَلتَّبَعُّل»؛ یعنی اگر این «حُسْنُ اَلتَّبَعُّل» در عرصه‌های اجتماعی فراموش شود، خطرناک است. نباید به فرزند‌آوری و همسرداری بی‌توجهی کرد. البته، فرزند‌آوری هیچ منافاتی با حضور در اجتماع ندارد؛ چراکه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با وجود چهار فرزند در عرصه اجتماع حضور داشت. ایشان به میزانی که جامعه نیاز داشت، تدریس می‌کرد. غافل‌نشدن از کانون خانواده، عبادت و ارزش است. پس، اولین مرز در حضور اجتماعی، توجه به کانون خانواده است.

دومین مرز، رعایت حریم است. ما می‌گوییم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به مسجد رفت و خطبه خواند، اما باید بدانیم که ایشان چگونه و با چه پوششی به مسجد رفت. در روایت آمده است: «لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت فی لمّة من حفدتها و نساء قومها»؛ خمار، آن روسری است که تمام سینه و بدن و بازو را می‌پوشاند. جلباب، آن لباس بلندی است که از سر تا روی پا را گرفته است. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با چنین پوششی، در میان عده‌ای از خانم‌ها و محارم به مسجد می‌رود و در مسجد، پشت پرده خطبه را می‌خواند. در روایت آمده وقتی ایشان راه می‌رفت، بخشی از لباس بلند ایشان زیر پایش می‌رفت. یکی از مراجع رحمه‌الله‌علیه، در رابطه با این قسمت از روایت می‌فرمود این زیر پا رفتن لباس حضرت می‌تواند دو معنا داشته باشد؛ یا از شدت عجله بود، یا بلند بود. مورد دوم با مورد اول منافاتی ندارد؛ چون لباس آن‌قدر بلند بود که تا روی پا را می‌گرفت.

الآن، در کشور ما خانم‌هایی هستند که در عرصه‌های اجتماعی فعال، تلاشگر، نخبه، فرهنگ‌آفرین، مبارز و انقلابی‌اند، ولی در عین حال کانون خانه‌شان هم گرم است. از نظر اسلام، حضور زن در عرصه‌های اجتماعی ممنوع و بی‌حد‌وحساب نیست، ولی مرز دارد. مرزش این است که منجر به فساد و انحراف نشود. برای خود زن هم بد است. دشمنان در غرب، مقام زن را تخریب کردند و او را به ابزار تبدیل کردند؛ حتی آن‌هایی که با نظام ما زاویه دارند و اصلاً این انقلاب را قبول ندارند، در بعضی مصاحبه‌هایشان گاهی این را می‌گویند که غرب جایگاه زن را از بین برد.

بنابراین، حضور اجتماعی زن نباید حضور در خانواده، نقش کلیدی او در تربیت فرزند و حفظ آرامش محیط خانه را کم‌رنگ کند. البته، جامعه به زنان معلم، پرستار، محقق و ... نیاز دارد و این کاملاً روشن و بدیهی است، ولی طبعاً این عرصه‌ها و فعالیت‌های ما با عرصه‌های تعریف‌شده‌ غربی تفاوت دارد. آنجایی که زن به متاع تبدیل می‌شود، موجب تحقیر اوست. آن عرصه‌ اجتماعی که اسلام برای زن قائل است، عرصه‌ تکریم است که آن هم منطبق با جسم و شخصیت و جایگاه اوست.

دشمن سال‌هاست نهاد خانواده را نشانه گرفته است. متأسفانه، این تأثیر در بعضی از عرصه‌ها مثل افزایش طلاق، کاهش ازدواج و فرزندآوری، اختلافات، درگیری‌ها و ولنگاری‌ها آشکار است. بالاخره این مسائل جزو ناهنجاری‌های امروز جامعه ماست. مجموعه عواملی دست‌به‌دست هم داده‌اند تا به نهاد مقدس خانواده لطمه وارد کنند؛ نهادی که برای آرامش است و قرآن درباره آن می‌فرماید: «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَة»؛ اگر دیدگاه ما نسبت به خانواده، دیدگاه غربی باشد، دیگر آن «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» وجود ندارد و به تشکیل خانواده هم نیازی نیست؛ اما وقتی این نهاد را نهادی آرامش‌بخش بدانیم، می‌خواهیم خانواده نور چشم ما و وسیله‌ هدایت جامعه ما باشد. البته، این با روابط غیرشرعی حل نمی‌شود،‌ بلکه باید نهاد خانواده شکل بگیرد تا مودت، رحمت و«لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» اتفاق بیفتد.

اما برای داشتن و رسیدن به چنین خانواده‌ای، به پنج ویژگی کلیدی خانواده فاطمی اشاره می‌کنم. به نظر من این پنج مورد از بزنگاه‌های آسیب خانواده است:

اولین ویژگی،‌ خدامحوری به‌جای خودمحوری است. اگر خانواده خدامحور باشد، فاطمی است. قرآن هم می‌فرماید: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَة»؛ هر پدر و مادری باید مواظب باشد که بچه‌هایش در آتش جهنم و در آتش فساد و گناه نسوزند. مرحوم مجلسی در این رابطه می‌گوید سه کار برای بچه‌هایتان بکنید: اوّل اینکه آنان را به اطاعت خدا برانگیزید. البته، نه با خشونت که از دین زده شوند،‌ بلکه با ملاطفت آنان را به نماز و دین دعوت کنید. دوم اینکه بچه‌های خود را با احکام و واجبات و محرمات آشنا کنید. این بچه باید حکم شرعی خود را بداند و واجب و حرام را تشخیص دهد. سوم اینکه باید به بچه‌ها فرائض و حقایق را بگوییم. مثلاً، به دخترمان بگوییم این رابطه‌ای که شما برقرار می‌کنی، خطرناک است و به ازدواجت لطمه می‌زند. یا پسرم! این کار باعث می‌شود فلان جا گیر کنی. بیشتر از این وظیفه ما نیست.

ببینید حاکمیت و معنویت و خدامحوری در همه‌جا، حتی در ازدواج هم حرف برای گفتن دارد. باید سعی کنیم بنیان خانواده‌ها را بر اساس معنویت بگذاریم. لقمه‌ حلال، خمس، زکات، نماز، روزه، روابط دختر و پسر در فامیل، حجاب و ... اساس هر زندگی است. واللّه قسم! این اعمال برای پویایی و به نفع خودمان است. اگر کسی زکات مالش را بدهد، مالش پاکیزه می‌شود. اگر نماز در خانه‌ای باشد، فحشا از آن خانه می‌رود. اگر روزه در یک خانه‌ای بیاید، تقوا در آن خانه زیاد می‌شود.

دومین ویژگی، رعایت حقوق است. من با خانواده‌هایی در ارتباط هستم که گاهی اختلاف دارند و یکی از عوامل اختلاف را تحکم، بهانه‌جویی و ترک حقوق می‌بینم. ببینید مرد حقوقی دارد، زن هم حقوقی دارد که نباید خلط شود. آقا باید نفقه بدهد، خانم هم باید اطاعت کند. هر چیزی به‌جای خود است. وقتی پیامبر به خانه حضرت علی علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آمد، این حقوق را تقسیم کرد و فرمود علی‌جان! کار بیرون با شما و کار خانه با فاطمه است. این اساس است. بله، حضرت علی علیه‌السلام گاهی در خانه جارو هم می‌زد و در پختن غذا به حضرت زهرا کمک می‌کرد. پیغمبر هم فرمود علی‌جان! کسی که به عیالش خدمت کند، صدیق و شهید است. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در این‌باره می‌گوید، چقدر خوشحال شدم از اینکه تقسیم حقوق صورت گرفت.

خیلی از خانواده‌ها این سه مسئولیت را خلط می‌کنند. برخی پدرها می‌گویند از وقتی دخترم ازدواج‌کرده، من را فراموش کرده است، یا وقتی همسرم فرزنددارشده، من را فراموش کرده است. نباید این‌گونه باشد. ببینید حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برای بچه‌هایش مادر بود. با امام حسن بازی می‌کرد و برایش شعر می‌خواند. او را در آغوش می‌گرفت و در دهانش غذا می‌گذاشت. برای پدرش هم دختر بود. آنجایی که لازم بود، برای پدر نان و آب هم می‌برد. برای علی هم همسر بود؛ اما اشکال از آنجایی شروع می‌شود که این سه حقوق نادیده گرفته شود یا خلط می‌شود. هر کسی در خانواده فاطمی، جایگاه خودش را دارد.

سومین ویژگی، ساده‌زیستی و پرهیز از تجمل و اسراف است. اسلام به‌هیچ‌وجه با جمال زینت مخالف نیست. قرآن می‌فرماید:‌ «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد»؛ ما در «وسائل‌الشیعه»، ده‌ها روایت راجع به لباس شیک، تمیزبودن، عطرزدن، حمام‌رفتن داریم که غربی‌ها فکر می‌کنند این کارها مخصوص خودشان است و آن‌ها این مفاهیم را به‌وجود آورده‌اند. خیر! چهارده قرن پیش در اسلام بر عدم اشتراک در شانه، حوله و مسواک تأکید شده است. دین‌ ما بسیار زیباست، اما سادگی غیر از این است. الآن، بسیاری از گرفتاری‌های ما در ازدواج‌ و جامعه، تجمل است. من نمی‌خواهم مصداق بگویم؛ چون به بعضی‌ها برمی‌خورد، ولی برخی برای فیلم‌برداری‌، تزیین‌ و بعضی امور دیگر، خرج سنگینی می‌کنند. آن‌که وسع مالی ندارد به کنار، هنر اعتدال برای آن است که وسع مالی دارد؛ چون در روایت داریم فقر و غنا هر دو میانه‌روی دارد. سلمان زندگی ساده‌ای داشت، اما وقتی زندگی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را دید، غصه خورد. به پیغمبر گفت آقاجان! زندگی فاطمه خیلی ساده است. حضرت فرمود فاطمه‌ من، در فکر این چیزها نیست. خدا وجودش را پر از ایمان قرار داده است. البته، منظور بنده این نیست که فیزیک زندگی حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها را به جامعه امروز بیاورید؛ اما این خانواده خصوصیاتی دارد که هزار سال دیگر هم این خصوصیات به‌روز است.

سادگی می‌تواند لذت‌بخش باشد و آرامش داشته باشد، ولی خیلی از اوقات، این تجمل‌گرایی‌ها ما را از هم دور می‌کند. چقدر در گذشته مهمانی‌ها زیاد بود، اما الآن خبری از آن مهمانی‌ها دیگر نیست.

چهارمین مورد، حاکمیت ارزش‌های اخلاقی است. ارزش‌های اخلاقی انسانی در زندگی فاطمی حاکم است. وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام کنار بستر حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشست، ایشان فرمود علی‌جان! سه چیز در زندگی من با تو نبود؛ دروغ، خیانت، مخالفت. من دروغ به تو نگفتم، خیانت هم به تو نکردم، مخالفت هم با تو نکردم. البته، آن طرف قصه هم هست. امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم فرمود واللّه! هیچ‌گاه من را عصبانی نکردی. خب، این حاکمیت ارزش‌های اخلاقی است.

پنجمین مورد که اصل قوام خانواده فاطمی است، اصل محبت و عشق است. عشق و محبت باعث می‌شود که به هم بگویند جانم فدایت، هستی به پایت. در روایت داریم اگر مردی به همسرش بگوید من تو را دوست دارم، هیچ‌گاه از ذهن او بیرون نمی‌رود. اگر این محبت باشد، این کانون گرم است. آن‌وقت مرد دلش جای دیگری نیست و زن حسرت زندگی‌های دیگر را نمی‌خورد. این محبت در اوج سادگی، چتری برای پویایی زندگی است.
 
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی