کتاب «تنها گریه کن»، روایت زندگی «سرکار خانم اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان»، در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و پس از آن است که به قلم خانم اکرم اسلامی تدوین و توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است. در تقریظ رهبر انقلاب بر حاشیه این کتاب آمده است: «با شوق و عطش، این کتاب شگفتیساز را خواندم و چشم و دل را شستشو دادم. همه چیز در این کتاب، عالی است؛ روایت، عالی ــ راوی، عالی ــ نگارش، عالی ــ سلیقهی تدوین و گردآوری عالی، و شهید و نگاه مرحمت سالار شهیدان به او و مادرش در نهایت علوّ و رفعت. هیچ سرمایهی معنوی برای کشور و ملت و انقلاب برتر از اینها نیست. سرمایهی با ارزش دیگر قدرت نگارش لطیف و گویائی است که این ماجرای عاشقانهی مادرانه به آن نیاز داشت.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت «یازدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» و انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تنها گریه کن» مقالهای از آقای علیرضا مختارپور قهرودی، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی منتشر میکند.
مقدمه
کمتر محقق یا مورخ یا جامعهشناسی است که کوچکترین تردیدی در احیا و ارتقای شخصیت زن پس از قرنها تبعیض و تحقیر در مکاتب سیاسی و نیز صورت تحریفشدۀ ادیان پیشین داشته باشد.
اگرچه بعد از دوران طلایی امّا کوتاه صدر اسلام، دیگر باره زنان از سوی برخی حکومتهای بهظاهر اسلامی و درواقع ارتجاعی مورد بیتوجهی و ستم مضاعف واقع شدند امّا قدرت محتوای معارف دینی در این زمینه چنان بود که علیرغم محدودیتهای ظاهری توسط حکومتها و سلسلهها، زنان بسیاری در معارف دینی و ادبیات و هنر درخشیدند و آثار گرانسنگی در تاریخ فرهنگ و ادب به یادگار باقی گذاشتند.
در سرزمین ما ایران نیز از دوران قبل از اسلام علیرغم برخی امتیازات خاص زنان وابسته به درگاه شاهان و حکمرانان، عموم زنان از شأن والای خداداد خود بیبهره بودند.
پس از ورود اسلام به ایران و گرویدن اقشار مختلف مردم به این مکتب آزادیبخش، راه رشد و تعالی برای زنان نیز هموار شد و زنان متعددی در حوزههای مختلف فرهنگی بالیدند و منشأ خلق آثار برجستهای شدند.
امّا در دوران جدید سیاسی ایران که از سالهای قبل از مشروطه آغاز میشود نقش، حضور و تأثیر زنان در مقاطع مهم و سرنوشتساز این کشور وارد فصل جدیدی میشود که واجد اهمیت خاص و فوقالعادهای است.
این نقش در تمامی عرصههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی قابل تشخیص و تحلیل است. و اگر چه تمامی این حضورها و ایفای نقشها ازنظر کمّی و کیفی قابل مقایسه با دوران جدید نهضت انقلاب اسلامی از ۱۵ خرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی و از تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا دفاع مقدس و نیز دفاع از حرم نمیباشد امّا مطالعۀ این روند، نشاندهندۀ حضور مؤثر و فعال زنان در عصر جدید این سرزمین است.
موضوع این مقاله حضور زنان در مقاطع مختلف و ارزیابی این نقش، و شامل بخشهای زیر میباشد.
الف) نقش زنان در دوران پیش از مشروطه
ب) نقش زنان در دوران مشروطه
ج) نقش زنان در حوادث پس از مشروطه
د) نقش زنان در دوران پهلوی اول
ه) نقش زنان در دوران پهلوی دوم
و) نقش زنان از پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز دفاع مقدس
ز) نقش زنان در دوران دفاع مقدس
ح) جایگاه و نقش زن در اندیشۀ امام خمینی (ره)
ط) جایگاه و نقش زن در اندیشۀ رهبر معظّم انقلاب اسلامی
ی) مهمترین محورهای بیانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی دربارۀ مادران و پدران و خانوادۀ شهدا
ک) سخنی دربارۀ کتاب تنها گریه کن
الف) نقش زنان در دوران پیش از مشروطه
۱. در حادثۀ گریبایدوف: به میدان آمدن زنان همدوش مردان در پی فتوای آیتالله میرزا مسیح، مجتهد تهرانی، برای آزادی زنانی که در سفارت روس محبوس شده بودند؛
۲. در تحریم تنباکو: حمایت زنان در اعتراض به قرارداد توتون و تنباکو در میدان ارگ تهران و سپس در شیراز و تبریز حتی حضور مسلحانۀ زنان با چادرنمازهایی که به کمر بسته بودند در بازار، همچنین حمایت زنان دربار قاجار از فتوای تحریم تنباکو؛
۳. در شورش نان: حضور زنان در شورش نان در تهران و تبریز که در تبریز چند تن از بانوان به شهادت رسیدند.
ب) نقش زنان در دوران مشروطه
۱. حمایت زنان از تحصن علما و مردم در اعتراض به تنبیه تجار توسط علاءالدوله به بهانۀ اعتراض به گرانی قند؛
۲. حفظ جان علما، که گاه زنانی با استفاده از چماقهایی در زیر چادر خود مراقب بودند تا از جانب عوامل حکومت به علما حمله نشود؛
۳. حمایت از تأسیس بانک ملی در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه که زنان با اهدای زینتآلات خود و حتی برخی زنان تنگدست با اهدای تمامی دارایی خود مانع از استقراض دولت از کشورهای خارجی شدند؛
۴. اهدای زینتآلات و حتی وسایل خانه توسط زنان برای تأمین هزینۀ خرید اسلحه و مهمّات برای انقلابیون مشروطهخواه؛
۵. حضور فعّال زنان در دورۀ درگیریهای مسلحانۀ ایام استبداد صغیر در دوران محاصرۀ یازدهماهۀ تبریز و فعالیتهای مختلف از پختن نان و غذا تا دوختن البسه گرفته تا پرستاری از مجروحان و پُرکردن پوکهها و حتی حضور در دفاع مسلحانه و شهادت تعدادی از زنان در مبارزه با عوامل استبداد؛
۶. کفنپوشیدن زنان و حضور در بازار با سینهزنی و عزاداری برای حمایت از علما و مردم متحصن در شاه عبدالعظیم.
ج) نقش زنان در حوادث پس از مشروطه
۱. حضور در مقابله با اولتیماتوم روسیه که در این واقعه، هزاران زن در تهران و قزوین و آذربایجان و اصفهان همراه با مردان به خیابانها آمده و حتی برای مردم سخنرانی کردند و حضور سیصد زن مسلح در مجلس برای جلوگیری از تسلیم مجلس در برابر اولتیماتوم روسیه؛
۲. تحریم کالاهای خارجی در ماجرای اولتیماتوم روسیه؛
۳. تبلیغ برای جلوگیری از مصرف شکر اروپایی توسط قهوهخانهها؛
۴. حضور زنان دشتستانی در مقاومت علیه قوای انگلیس در حمله به بوشهر.
د) نقش زنان در دوران پهلوی اول
در دوران پهلوی اول که نه تنها زنان بلکه حتی مردان ایرانی نیز تحت سلطۀ نظام دیکتاتوری رضاخانی روزگار میگذراندند، یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر رخ داد یعنی کشف حجاب.
علیرغم فشار شدید و تعدّی وحشیانۀ رژیم رضاخانی، اغلب زنان ایرانی، کشف حجاب را علاوه بر امری غیرشرعی، موضوعی مخالف حقوق طبیعی و اجتماعی خود دانسته و به شکلهای مختلف به مقابله و مبارزه با آن پرداختند، از خانهنشینی طولانی برخی زنان و خودداری از قبول قانون کشف حجاب تا حضور قابل توجه آنان در تحصن تیرماه ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد که بنا بر اسناد تاریخی جمع کثیری از بانوان و کودکان در حملۀ عوامل رژیم پهلوی در بیستویکم تیرماه به شهادت رسیدند.
هـ) نقش زنان در دوران پهلوی دوم
۱. نخستین تظاهرات بانوان در روز ۱۵ خرداد به حمایت از امام خمینی (ره) در مسجد اعظم؛
۲. تظاهرات ۱۵۰ تن از زنان با چادر در تابستان ۱۳۴۴در مقابل دفتر نخست وزیری و سخنرانی خانم صدیقه امانی خواهر شهید صادق امانی برای حمایت از عاملان ترور حسنعلی منصور؛
۳. حضور فعال در دوران مبارزات علیه رژیم ستمشاهی در کانونها، جلسات و هیئتهای مذهبی و تبلیغی ازجمله کانون مسجد موسی بن جعفر (ع) به مدیریت آیتالله شهید سعیدی که منجر به دستگیری و شکنجه و حتی شهادت برخی زنان شد. ازجمله زنان مبارز آن دوران میتوان از خانم مرضیه حدیدچی و مریم بهروزی یاد کرد؛
۴. فعالیت مؤثر در تحصیل معارف دینی و حوزههای علمیۀ شاخص توسط بانوانی ازجمله بانو مجتهده امین و بانو صفری که فقط در حوزۀ مکتب فاطمه (س) که توسط بانو امین تأسیس شد حدود هزار طلبه از بانوان تحصیل میکردند؛
۵. نخستین تظاهرات بانوان در ۱۷ دیماه ۱۳۵۶ در مشهد در سالروز کشف حجاب؛
۶. حضور چشمگیر در تظاهرات عید فطر ۱۳ شهریور ۱۳۵۷؛
۷. حضور فعال و شهادت تعدادی از بانوان در کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷؛
۸. نقش فعال دختران دانشآموز و دانشجو از مهرماه ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب اسلامی.
و) نقش زنان از پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز دفاع مقدس
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و تأکید مکرّر ایشان بر حضور فعال زنان در تمامی عرصههای فرهنگی ـ اجتماعی ـ سیاسی، حضور این قشرتأثیرگذار شکل تازهای به خود گرفت. ازجمله
۱. حضور مؤثر در نهضت سوادآموزی برای کمک به ارتقاء سطح سواد در جامعه؛
۲. حضور در جهاد سازندگی برای تسریع در آبادانی روستاها و مناطق محروم؛
۳. حضور در بسیج مستضعفان برای دفاع از انقلاب اسلامی و مقابله با گروههای ضدانقلاب؛
۴. حضور در مشارکتهای سیاسی و انتخابات مجلس.
ز) نقش زنان در دوران دفاع مقدس
با شروع تجاوز رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی، فصل تازهای از حضور و مشارکت زنان در تاریخ این سرزمین گشوده شد که از نظر کمّی و کیفی از تمامی دورههای قبل متمایز است که برخی از سرفصلهای آن چنین است:
۱. حضور در مراکز درمانی و بیمارستانها برای پرستاری و رسیدگی به مجروحین؛
۲. حضور در مراکز پشتیبانی و نیز تشکیل گروههای متعدد برای جمعآوری ارسال کمکهای مردمی، پخت غذا، تهیه و دوخت البسه، تهیه و بستهبندی اغذیۀ مناسب برای رزمندگان؛
۳. شرکت مستقیم برخی بانوان در دفاع مسلحانه از شهرها در مقابل حملۀ رژیم بعث؛
۴. تهیه خبر و عکس و گزارش از جبههها و شهرهای مورد حملۀ موشکی و هوایی دشمن؛
۵. ازدواج با جانبازان و پرستاری از آنان.
اما مهمترین نقشی که زنان در دفاع مقدس ایفا کردند عبارت است از تربیت فرزندان مؤمن و غیور برای دفاع از آیین و سرزمین و ترغیب و تشویق و رضایت نسبت به حضور همسران و فرزندان خود در جبهههای حق علیه باطل و سپس صبری بینظیر در تحمّل مجروحیت و جانبازی و مفقودالاثری و شهادت عزیزانشان و در یک کلام مجاهدت همهجانبه و چند بُعدی در دفاع از اسلام، انقلاب و نظام.
آمار هفت هزار شهید و ده هزار جانباز و آزاده که برای پاسداری از آیین و سرزمین، سلامتی و جان خود را نثار کردهاند از میان بانوان کشور ایران در طول مبارزات انقلاب اسلامی تا پایان دفاع مقدس نشان از حضور چشمگیر زنان ایرانی در دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی و ایران است.
*****
آنچه گذشت تنها بخشی از حضور مؤثر و فعّال زنان ایرانی از سالهای قبل از مشروطه تا دفاع مقدس است. اینک مناسب است دیدگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (قدس سره) و نیز رهبر معظّم انقلاب اسلامی در این خصوص نیز مورد بررسی قرار گیرد.
ح) جایگاه و نقش زن در اندیشۀ امام خمینی (ره)
۱. حضرت زینب (س) الگوی زنان
فردا روز زن است. روز زنی است که عالم به او افتخار دارد؛ روز زنی است که دخترش در مقابل حکومتهای جبار ایستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد که همه میدانید؛ زنی که در مقابل یک جباری ایستاد - که اگر مردها نفس میکشیدند همه را میکشتند - و نترسید و ایستاد و محکوم کرد حکومت را، یزید را محکوم کرد. به یزید فرمود تو قابل آدم نیستی، تو انسان نیستی. زن یک همچو مقامی باید داشته باشد. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۳۴۰)
زنها هستند که ملتها را تقویت میکنند، شجاع میکنند. بانوان از صدر اسلام - در صدر اسلام - با مردان در جنگها هم شرکت داشتهاند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۶: ص ۳۰۰)
۲. نقش پیشتازی زنان در انقلاب
در نهضتی که مسلمین کردند، ملت ما کردند، همهتان ملاحظه کردید که زنها پیشقدم بودند. بلکه فعالیت زنها در این باب ارزشش بیشتر از فعالیت مردها بود؛ برای اینکه همین خواهرها که ریختند در خیابانها و در مقابل توپ و تانک تظاهر کردند و مشت گره کردند، اینها مردها را، قدرتشان را دوچندان کرد. وقتی مردها ببینند که خانمها آمدند در مقابل توپ و تانک، آنها بیشتر اقدام میکنند. و ما دیدیم که این خواهرها در این نهضت یک سهم بسیار بزرگ داشتند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۰: ص ۱۸۴)
شما خواهران در این نهضت سهم بسزایی داشتید؛ و در همه جا کمک کردید و پیشوا بودید نسبت به مردها؛ و موجب قدرت شُدید نسبت به آنها. از این جهت هم تشکر میکنم. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۰: ص ۲۶۷)
و اما نقش زنها در جامعه آن قدری که من یادم است و آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زنها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. آنان در میدانها حاضر شدند و به واسطه حضور آنها در میدانها، مردها اگر قوتشان کم بود، زیاد شد، و اگر قوی بودند دوچندان شد. و آنچه که خود شما شاهد بودید در این نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی حاضر است، در این انقلاب اسلامی نقش شما بانوان از نقش مردها بالاتر بود. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۸: ص ۴۰۳)
بحمدالله زنها در این جمهوری اسلامی چنانچه در همه مسائلی که عمومی پیش آمده است برای ایران پیشقدم بودهاند؛ در مسئله تنباکو پیشقدم بودهاند؛ در مسئله مشروطیت پیشقدم بودهاند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۲۰: ص ۷)
این پیروزی را ما از بانوان داریم قبل از اینکه از مردها داشته باشیم. بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند. بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت و شجاعت پیدا کنند. ما مرهون زحمات شما خانمها هستیم. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۶)
خانمها برای اینکه یک چیزی مثلاً دستشان بیاید یا یک فرض کنید که صاحب منصب بشوند نمیآیند بیرون، خودشان و بچههایشان را به کشتن بدهند. این اسلام و قرآن است که خانمها را آورده است بیرون و همدوش مردها بلکه جلوتر از مردها وارد در صحنه سیاست کرده. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۳: ص ۲۶)
در مملکت ما اینطور شد که بانوان همدوش بلکه جلوتر از مردها از خانهها بیرون آمدند و در این راه اسلامی زحمت کشیدند و رنج دیدند. جوان دادند، شوهر دادند، برادر دادند، مع ذلک رنج کشیدند و عمل کردند، پشتیبانی از اسلام کردند. و مردها هم بسیاری به تبع زنها این کار را کردند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۱: ص ۵۱۰)
شما در چه تاریخی چنین دیدهاید؟ امروز زنهای شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم میروند. در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟ (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۳: ص ۵۱۲)
در تظاهرات خیابانی زنان ما، بچههای خردسال خود را به سینه فشرده، بدون ترس از تانک و توپ و مسلسل، به میدان مبارزه آمدهاند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۴: ص ۴۴۰)
زنهای محترم متعهد ایران، پیشاپیش مردان به میدان رفته و سد عظیم شاهنشاهی را در هم شکستند و ما و همه مرهون قیام و اقدام آنان هستیم. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۲: ص ۲۷۵)
ما نهضت خودمان را مرهون زنها میدانیم. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۳۳۹)
زنهای عصر ما بحمدالله شبیه به همانها [حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب کبری (س)] هستند. ایستادند در مقابل جبار با مشت گره کرده؛ بچهها در آغوششان، و به نهضت کمک کردند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۳۴۰)
باید امروز که روز زن است و به حقیقت در ایرانِ عزیز روز زن است، به زنان خویش افتخار نماییم. چه افتخاری بالاتر از این که زنان بزرگوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق، و پس از سرکوبی آن، در مقابل ابر قدرتها و وابستگان آنان در صف اول ایستادگی و مقاومت از خود نشان دادهاند که در هیچ عصری چنین مقاومتی و چنین شجاعتی از مردان ثبت نشده است. مقاومت و فداکاری این زنان بزرگ در جنگ تحمیلی آنقدر اعجاب آمیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز بلکه شرمسار است. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۶: ص ۱۹۵)
۳. نقش زنان در جمهوری اسلامی
یعنی اینها آزادند که در اجتماعات داخل بشوند، داخل هم شدند و میبینید، آزادند که خدمت کنند به مملکت، خدمت کردند و میکنند، و دارید میبینید. آزادند که در مصالح مملکت حرف بزنند؛ اشکال بکنند به دولت؛ اشکال بکنند به مقامات دولتی و غیر دولتی. ... سابق هم فعالیتی که زنها داشتند، ... «تنباکو» و «مشروطیت» ... زنها جلو میافتادند و همراه با مردها و مسائلی را که مربوط به مملکت خودشان بود میگفتند و فریاد میزدند، و انجام میدادند مسائلشان را. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۰: ص ۱۸۶)
۴. نقش زنان در کمک به مستضعفان
زنان در عصر ما ثابت کردند که در مجاهده همدوش مردان بلکه مقدّم بر آنانند. زنان ایران، هم مجاهدات انسانی عظیم کردهاند و هم مجاهدات مالی. این طبقه محترم زنها که در جنوب تهران و در شهر قم و در سایر شهرها هستند، همین خانمهای محجبه، همینها که مظهر عفاف هستند، در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هم پیشقدم. ایثار کردند جواهرات و طلاهایی که دارند، برای مستضعفین، عمده در این امور آن قصد پاک است. ... خواهرهای ما که در عصر نهضت شرکت داشتند ارزش اعمال آنها بیشتر بود از ارزش اعمال مردها، آنها با پردههای عفاف بیرون آمدند و با پرده عفاف با مردان هم صدا شدند و پیروزی را تحصیل کردند و حالا هم با قصد خالص آنچه که در ایام عمر تهیه کردند برای مستمندان دادند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: صفحات ۳۴۱ و ۳۴۲)
۵. ارزش افزونتر کمکهای زنان در مقایسه با مردان
خداوند شما مؤمنات را حفظ کند که در نهضت اسلامی حظ کافی داشتید، و الآن هم برای مستمندان کمک کردید؛ و کمکهای شما بسیار با ارزش است. کمکهای بانوان ارزشش چند برابر کمکهای مردان است. خداوند شما را حفظ کند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۵۰۵)
۶. تأثیر ایمان زنان
شما خواهران و برادران با هم همصدا و با مشتهای گره کرده در مقابل قدرتهای شیطانی ایستادهاید. معجزه اسلام است، این قدرت اسلام است که در شما تجلی کرده است. این قوّت ایمان است که شما را بر این مبارزه پیروز کرد. این معجزه است که با شهید شدن یک عزیز، موج در تمام دنیا بلند میشود. این معجزه است که خانمها را در مقابل تانک و توپ، در مقابل مسلسلها، در مقابل توپها و تانکها برقرار کرد و از هیچ چیز نهراسیدید. این نور قرآن و اسلام است که در دلهای شما و در قلوب همه ملت ایران جلوه کرده است. این نور ایمان است که شما خانمها هم از شهادت نمیهراسید. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۱۹۲)
۷. نقش زنان قم
بانوان قم و بانوان «چهارمردان»، پیشرو این نهضت اسلامی بودند؛ رشد سیاسی خودشان را اثبات کردند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۱۳۲)
آنها که قیام کردهاند همین زنهای محجوبه جنوب شهر و قم و سایر بلاد اسلامی بودند. آنها که به تربیت آریامهری تربیت شدند ابداً در این امور دخالت نداشتند. آنها تربیتهای فاسد شده بودند؛ از تربیتهای اسلامی آنها را دور نگه داشتند. اینهایی که تربیت اسلامی داشتند خون دادند، کشته دادند، به خیابانها ریختند، نهضت را پیروز کردند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۳۳۹)
۸. نقش زنان در دفاع مقدس
این جانب در طول این جنگ صحنههایی از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده دیدهام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیری داشته باشد. و آنچه برای من یک خاطره فراموش نشدنی است – با اینکه تمام صحنهها چنین است - ازدواج یک دختر جوان با یک پاسدار عزیز است که در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسیب دیده بود. آن دختر شجاع با روحی بزرگ و سرشار از صفا و صمیمیت گفت: «حال که نتوانستم به جبهه بروم، بگذار با این ازدواج دیْن خود را به انقلاب و به دینم ادا کرده باشم.» ... و فداکاری و خداجویی و معنویت این دختر بزرگ را هیچ کس نمیتواند با معیارهای رایج ارزیابی کند. و این روز مبارک، روز این زن و این زنهاست - که خدایشان برای اسلام و ایران و عظمت آن پایدار نماید. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۶: ص ۱۹۵)
زنان و مردان و کودکان نمونه ای که در زیر بمبارانها و از بستر بیمارستانها سرود شهادت سر می دهند ... فوق آنچه ما تصور می کنیم و فلاسفه و عرفا به رشته تحریر در می آورند و هنرمندان و نقاشان عرضه می کنند، می باشند. آنچه آنان با قدمهای علمی و استدلالی و عرفانی یافته اند، اینان با قدم عینی به آن رسیده اند و آنچه آنان در لابلای کتابها و صحیفه ها جستجو کرده اند اینان در میدان خون و شهادت در راه حق یافته اند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۸: ص ۷۴)
مادران شجاع فرزندان اسلام، خاطره جانبازی و رشادت زنان قهرمان را در طول تاریخ زنده کردهاند. در چه تاریخی این چنین زنانی را سراغ دارید و در چه کشوری؟ (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۴: ص ۴۴۰)
ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری زینب گونه - علیها سلام الله - فریاد میزنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر؛ و میدانند آنچه به دست آوردهاند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۲۱: ص ۳۹۸)
۹. وظیفۀ زن
خواهران من، کوشش کنید که فرزندان خودتان را خوب تربیت کنید؛ کوشش کنید که فرزندان خودتان را با ایمان و با اراده تربیت کنید؛ کوشش کنید که فرزندانی تحویل جامعه بدهید که برای اسلام مفید باشند. فرزندان، از مادران بیشتر حرف را قبول میکنند؛ دلبستگی فرزندان به مادران از هرکس دیگر بیشتر است؛ شما بهتر میتوانید بچهها را تربیت کنید. بچههایی که الآن در دامن شما هستند فردا در جامعه هستند؛ مقررات مملکت ممکن است به دست آنها باشد؛ اگر شما آنها را اسلامی، مؤمن، متقی بار بیاورید ممکن است کشور شما را نجات بدهند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۸: ص ۱۱۷)
ملتی که بانوانش در صف مقدم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست آسیب نخواهد دید. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۱۳: ص ۱۲۸)
۱۰. افتخار
بانوان، رهبر نهضت ما هستند، ما دنباله آنها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم. خداوند شما را برای اسلام حفظ کند. ... من از همه، خصوصاً از این بانوان محترم که همیشه جانفشانی کردند و نهضت ما را به ثمر رساندند و میرسانند، تشکر میکنم. خداوند همه شما را عزت، و اسلام را عظمت عنایت فرماید. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: صفحات ۱۳۲ و ۱۳۴)
ما نهضت خودمان را مرهون زنها میدانیم. مردها به تَبَع زنها در خیابانها میریختند. تشویق میکردند زنها مردان را. خودشان در صفهای جلو بودند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۷: ص ۳۳۹)
شما بانوان اثبات کردید که در صف جلو هستید. شما اثبات کردید که مقدّم بر مردها هستید. مردها از شما الهام گرفتند. مردهای ایران از مخدرات ایران، از بانوان ایران عبرت گرفتند و تعلیم گرفتند. (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۶: ص ۳۵۸ )
من در خودم غرور احساس میکنم برای این شجاعتها. بانوان ایران و بانوان قم و سایر بلاد، در این پیروزی پیشقدم هستند. آنها مردان را تشجیع کردند. مردان ما مرهون شجاعتهای شما زنهای شیردل هستند. من مرهونِ هم مرد [ان محترم] و هم بانوان محترمات هستم (امام خمینی، ۱۳۸۹، ج ۶: ص ۲۲۹)
ط) جایگاه و نقش زن در اندیشۀ رهبر معظّم انقلاب اسلامی
انقلاب ما انقلاب زینبی است. از اول انقلاب، زنان یکی از برجستهترین نقشها را در این انقلاب ایفاء کردند. هم در خود حادثهی بزرگ انقلاب، هم در حادثهی بسیار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان اگر سنگینتر و دردناکتر و تحملطلبتر نبود، یقیناً کمتر نبود. (بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونه کشور، ۰۱/۰۲/۱۳۸۹)
زن در تعریف غالباً شرقی، همچون عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی، و در تعریف غالباً غربی، به مثابه موجودی که جنسیت او بر انسانیتش میچربد و ابزاری جنسی برای مردان و در خدمت سرمایهداری جدید است، معرفی میشد. شیرزنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند که الگوی سوم، «زن نه شرقی، نه غربی» است. ... زن مجاهد مسلمان ایرانی، معلّم ثانی برای زنان جهان خواهد بود؛ پس از معلم اول که زنان مجاهد صدر اسلام بودند. (پیام به کنگرهی «هفت هزار زن شهید کشور»، ۱۶/۱۲/۱۳۹۱)
اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمیپذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنّاً این انقلاب واقع نمیشد؛ من به این معنا اعتقاد دارم. (بیانات در دیدار جمعى از بانوان پزشک بهمناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، ۲۶/۱۰/۱۳۶۸)
اسلام آمد، انقلاب آمد، امام آمد، زن را در مرکز فعّالیّتهای سیاسی در این کشور قرار دادند، پرچم انقلاب را به دست زن سپردند، درحالیکه زن در همان حال میتوانست حجاب خود و وقار خود و متانت اسلامی خود و عفاف خود و دین خود و تقوای خود را حفظ کند. حقّی از این بزرگتر کسی بر گردن زن ایرانی و زن مسلمان ندارد. (بیانات در دیدار جمعى از بانوان سراسر کشور، ۲۶/۱۰/۱۳۶۸)
نقش اجتماعات زنان در پیروزی انقلاب، به احتمال زیاد از اجتماعات مخصوص مردان بیشتر بود. یعنی حضور زنان در مبارزات عمومی و سیاسی، یک نقش چند گانه داشت. مرد یک نفر بود و خودش میآمد در مبارزات یا در اجتماعات و راهپیماییها شرکت میکرد. همین و بس! اما وقتی زنِ خانه، خود را در مبارزه سهیم میدانست و وارد میدان میشد، در واقع خانهای را که در آن، مرد و زن و فرزندان هستند، به صحنه میآورد و خانوادهای را در میدانِ مبارزه حاضر میکرد. در جنگ نیز همین طور بود. (بیانات در جمع زنان شهر ارومیه، ۲۸/۰۶/۱۳۷۵)
امام نقش زنان را فهمید؛ والّا بودند بزرگانی از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آنها میگفتند زنها در تظاهرات شرکت نکنند. آن حصار محکمی که انسان به او تکیه میداد، خاطرجمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتی که از مراکز مهمی هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأی امام و فکر امام و عزم امام بود. رحمت خدای متعال تا ابدالآبدین بر این مرد بزرگ باد. (بیانات در سومین نشست اندیشههای راهبردی، ۱۴/۱۰/۱۳۹۰)
زنان هستند که همسران خود را و فرزندان خود را برای حضور در خطرناکترین میدانها و جبههها آماده میکنند و تشجیع میکنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ایران و همچنین بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، برجستگی نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده کردیم و دیدیم. (بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بیداری اسلامی»، ۲۱/۰۴/۱۳۹۱)
ما در جنگ و انقلاب مشاهده کردیم که نقش خانمها اگر از مردها بیشتر نبود، کمتر نبود. اگر زنها حماسهی جنگ را نمیسرودند و جنگ را در میان خانهها بهعنوان یک ارزش تلقی نمیکردند، مردها اراده و انگیزهی رفتن به میدان جنگ را پیدا نمیکردند. دهها عامل دست به دست هم میدهد تا خیل عظیم بسیجی را به سمت جبهه روانه میکند. یکی از مهمترینِ این عاملها، روحیهی مادرها و همسرها و زنهاست. (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و جمعى از پرستاران و مددکاران بهمناسبت میلاد حضرت زینب (علیها السّلام)، ۱۵/۰۹/۱۳۶۸)
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلی، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند، و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، شوهران خود را به انسانهای مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روی فرزند و شوهر. این، نقشی است که زن میتواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همهی کارهای زن مهمتر، همین کار است. از همهی کارهای زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدانهای بزرگ است، و خدا را شکر میکنیم که زن ایرانی و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است. (بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵)
مادری که فرزندان خود را در راه خدا و در راه هدف - هدفی که برای او مقدّس است و پیشِ خدا هم مقدّس است - تقدیم میکند و خم به ابرو نمیآورد، یک عمل برجسته انجام داده است و این امر کوچکی نیست. این را با هر معیار و میزانی اندازهگیری کنید، با عظمت است. ... زنان ما در میدان جنگ حضور پیدا کردند؛ در میدان بازسازی حضور پیدا کردند و در میدان نشان دادنِ قدرتروانی، از همه بیشتر فعّالیت کردند. بهترین کسانی که در جوّ تبلیغات گوناگونِ دشمنان ایستادند، بانوان کشور ما بودند. (بیانات در دیدار جمعی از پرستاران، ۲۰/۰۷/۱۳۷۳)
بعضی از بازماندگان شهدا، به جای یک مجاهدت، چندین مجاهدت کردهاند. از یک جهت، مجاهدت کردند که فرزند خوبی را پرورش دادند و این مجاهدت اجر دارد. از این جهت نیز مجاهدت کردند که مایهی امید و نور دیدهشان را در راه خدا به جبهه فرستادند. مجاهدت دیگر آن بود که نگرانیهای دورهی حضور فرزندشان را که در جبهه به سر میبرد، تحمّل کردند. ... یک مجاهدت دیگر هم آن بود که وقتی خبر شهادت عزیز خود را شنیدند، بیصبری و بیتابی به خرج ندادند و جبههی حق را دشمنشاد نکردند. ملت ایران در دنیا به استقامت معروف شد. ... زمانی من به مازندران آمدم. در یکی از شهرهای مازندران، بعد از سخنرانی، وقتی میخواستم سوار اتومبیل شوم، دیدم خانمی به اطرافیان اصرار میورزد که با من صحبت کند. گفتم که بگذارند بیاید. خانم جلو آمد و گفت: پسر من در دست بعثیها اسیر بود. همین چند روز قبل به من خبر دادند که او زیر شکنجه کشته شده است. شما که به تهران رفتید، از قول من به امام سلام برسانید و بگویید: پسر من فدای شما؛ من ناراحت نیستم. (بیانات در حسینیهى «عاشقان کربلا» سارى، ۲۲/۰۷/۱۳۷۴)
دوران جنگ تحمیلی را همه میدانند. هیچ کس نیست که نداند مردم خرمشهر و آبادان و مردم شجاع و غیور و مؤمن اهواز یا دزفول و دیگر شهرهای این استان، در مقابل دشمنی که میخواست ملت شهرها را خالی کند، چه عکسالعملی نشان دادند. جوانان و پیرمردان و مردان و زنان ایستادند و مبارزه کردند و جنگیدند. من در سوسنگرد، یک زن مسلمان شجاع را دیدم که مردم سوسنگرد میگفتند او در هنگام حضور نیروهای متجاوز در این شهر، با چوبدستی خود، چند متجاوز را به خاک انداخته و نابود کرده است! در سرتاسر این استان ممتَحن و مجرّب، مردان و زنان و خانوادهها، شهریها و روستاییها، عشایر عرب و لُر و بختیاری و مردم فارس که در این استان هستند، همه و همه در کنار یکدیگر و دست در دست هم، در مقابل متجاوزان ایستادند. (بیانات در اجتماع بزرگ مردم اهواز، ۱۸/۱۲/۱۳۷۵)
این همسران مجاهدان راه حق و مبارزان و سرداران و مادران آنها حقیقتاً آیتی هستند از صبر و مقاومت. شرح حال اینها را که انسان نگاه میکند و میخواند، رنجهای اینها را که ملاحظه میکند - البته بانوانی که قبل از انقلاب همسر مبارزینی بودند که سختیهائی را تحمل میکردند، نمونههائی هم در آنجا دیده میشد؛ لیکن نمونههای کامل در دورهی دفاع مقدس بود - میبیند این همسران چه کشیدند، این مادران چه کشیدند. اینها فرزندان را فرستادند جبههها؛ بسیاری از آنها شهید شدند، جانباز شدند و این اسوههای صبر و مقاومت مثل کوه، استوار ایستادند. (بیانات در دیدار جمعی از بانوان نخبه، ۰۱/۰۳/۱۳۹۰)
اوضاع و احوال در دوران جنگ سخت شد. حالا بعضیها جنگ را از تلویزیون و رادیو و اینها میشنفتند، بعضیها با جسم و جان و تنِ خودشان در میدان جنگ بودند. این گزارشهای پر از حماسه و شور که از جنگ داده میشود، همهاش هم درست است - من چون خیلی از این کتابهای مربوط به خاطرات رزمندگان را میخوانم، میدانم همهی اینها درست است - آن شور و شوق و آن عشق به مجاهدت و شوق به شهادت و عدم بیم از مرگ و اینها، همهاش همینی است که توی گزارشها هست و درست است؛ لیکن نگاه کلان به جنگ، یک نگاه کاملاً محنتبار بود. خب، آن گردانی که جلو با شوق و ذوق دارد میجنگد، او که نمیداند در قرارگاه اصلی نسبت به مجموعهی جبهه چه حالتی وجود دارد، چه ضعفهائی هست، چه نگرانیها و دغدغههای جدیای هست؛ و پشت سر قرارگاه اصلی، در سطح کلان، در کشور، چه کمبودهائی، چه دلهرههائی وجود دارد. دوران سختی بود. در این دوران سخت، نقش زنان، یک نقش فوقالعاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در میدان جنگ، در کارهای پشتیبانی و بعضاً بندرت در کارهای عملیاتی و نظامی - که من بخش کارهای پشتیبانیاش را خودم از نزدیک در اهواز دیدم - یک نقش فوقالعاده بود. زنها حتّی در بخشهای نظامی هم فعال بودند. (بیانات در سومین نشست اندیشههای راهبردی، ۱۴/۱۰/۱۳۹۰)
اگر در جنگی که هشت سال بر ما تحمیل شد، زنان ما، بانوان کشور ما در میدان جنگ، در عرصهی عظیم ملی حضور نمیداشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمیشدیم. زنها، ما را پیروز کردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اینها با صبر خود یک فضایی را در یک منطقهی محدودی به وجود آوردند، که آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشویق میکرد؛ و این در سراسر کشور گسترده شد و گسترده بود. نتیجه این شد که فضای کشور ما یکسره فضای مجاهدت شد، فضای فداکاری و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پیروز شدیم. (بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بیداری اسلامی»، ۲۱/۰۴/۱۳۹۱)
این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجستهی کسانی که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با ارادهی محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانی را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوی فداکاری که یک عمر زندگی خودش را میگذارد برای مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگی یک معلول و جانباز، برای خاطر خدا؛ این چیز کوچکی نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادری که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل اینهمه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهای زنانهی جامعهی ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئلهی زن در کشور [است]. (بیانات در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور، ۳۰/۰۱/۱۳۹۳)
در انقلاب اسلامی و در دفاع مقدس، زنانی ظهور کردند که میتوانند تعریف زن و حضور او در ساحت رشد و تهذیب خویش، و در ساحت حفظ خانهی سالم و خانوادهی متعادل، و در ساحت ولایت اجتماعی و جهاد امر به معروف و نهی از منکر، و جهاد اجتماعی را جهانی کنند و بنبستهای بزرگ را در هم بشکنند. (پیام به کنگرهی «هفت هزار زن شهید کشور»، ۱۶/۱۲/۱۳۹۱)
اقتدار و جذبهی تازهای به برکت خون این زنان مجاهد در عصر جدید ظهور کرده است که زنان را ابتداء در جهان اسلام تحت تأثیر قرار داد و دیر یا زود در سرنوشت و جایگاه زنان جهان دست خواهد برد. (پیام به کنگرهی «هفت هزار زن شهید کشور»، ۱۶/۱۲/۱۳۹۱)
سلام و درود خدای توانا و مهربان بر دلهای صبور و پرظرفیت مادرانی که پس از هجرت جگر گوشهگان دلبندشان به نشانهئی از پیکر پاک آنان دل بستند و به آن نیز دست نیافتند؛ و با این همه، با شکیبائی و صبوری خود نقشی بی نظیر و استثنائی از خود بر جای نهادند. پاداش این صبر بزرگ، روشنی چشم آنان به مژدهی رحمت الهی خواهد بود انشاءالله. (پیام به همایش بزرگداشت مادران شهدای گمنام، ۱۷/۰۳/۱۳۹۳)
شهیدان و جانبازان و آزادگان زن، نمایشگرانِ یکی از برترین قلّههای افتخارات انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامیاند. ... بیشک زنان شهید و جانباز و آزاده -که تعداد آنان را هفده هزار دانستهاند- در قلّهی این افتخاراتند. زن ایرانی توانست بهرغم فرهنگ فساد و انحطاط غربیِ تحمیلشده بر بسیاری از زنان در دوران نحس پهلوی، خود را به شرافت و طهارت مطلوب اسلام نزدیک کند و این افتخاری بزرگ است. (پیام به کنگره ملی هفده هزار زن شهید، آزاده و جانباز، ۱۹/۱۲/۱۳۹۹)
ی) مهمترین محورهای بیانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی دربارۀ مادران، پدران و خانوادۀ شهدا
۱. [مادران شهدا به حضرت زینب سلام الله علیها اقتدا کردند و شهادت فرزندانشان را مایۀ عزّت و افتخار خود دانستند و این درک و احساس این مادران به ملّت ایران اقتدار بخشید و اگر امروز ملّت ما از تهدیدهای مستکبران به هراس و انفعال نمیافتد نتیجۀ همان اقتدار ناشی از عزت و افتخار خانوادۀ شهداست.]
۲. [اگرچه شهادت شهدا برای آنان مایۀ عزت و سربلندی بود امّا اگر چنین افتخاری با صبر و ایمان و پایداری خانوادۀ شهدا همراه نمیشد قدر و آثار آن شهادتها در سطح جامعه و در تاریخ برجسته و ماندگار نمیشد.]
۳. [زندهماندن انقلاب اسلامی نتیجۀ وقوع حوادث عظیم و درخشانی است که شهدا آنها را رقم زدند و بلافاصله و بهدنبال آنان، خانوادههای شهدا با صبوری و افتخار و احساس عزّت، آثار شهادت فرزندان و همسران خود را قوام و استمرار بخشیدند.]
۴. [اگر شهادت و جانبازی جوانان برومند این کشور نبود و اگر همراهی خانوادۀ شهدا مخصوصاً مادران و همسران شهدا به پشتیبانی این انقلاب و اسلام نمیآمدند امروز نه تنها از انقلاب که از اسلام نیز هیچ اثر و خبری در دنیا نبود. خون شهدا و صبر جمیل مادران و خانوادههای آنان نه تنها حیات و دوام و قوام اسلام را حفظ کرد بلکه سرمشق تمامی آزادیخواهان و مبارزان در سرتاسر دنیا علیه استکبار و ستم گردید.
کدام منطق مادی میتواند توضیح دهد فداکاری و صبر حیرتآور مادری که توان آسیبدیدن پای فرزندش بر اثر یک خار کوچک را ندارد امّا شهادت او را به پیروی از حضرت زینب (س) تحمّل میکند و چنان صبر و احساس عزّتی نشان میدهد که موجب هراس ظالمان جهانی و حیرت هر انسان آزادهای در عالم میشود.]
۵. [همان صبر و نمایش ماندگار و بینظیری که مادران شهدای دفاع مقدس از خود نشان دادند در مادران و همسران شهدای مدافع در این سالهای اخیر جلوهگر شد که در برابر تمام این مادران و همسران هر دو مقطع باید سر تعظیم فرود آورد.]
۶. [اگر زنان و مادران و همسران در دوران مبارزه با طاغوت و سپس در دوران دفاع مقدس حضور نمیداشتند ملت ایران از این آزمایشهای دشوار پیروز بیرون نمیآمد. ایجاد و گسترش و دوام فضای فداکاری و گذشت و مجاهدت در درجۀ اول کار مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان و اسرا و آزادگان بود. اگر در هر یک از نقاط جهان اسلام همین فضا توسط زنان ایجاد و تقویت شود، هیچ تردیدی در پیروزی ملتهای آن کشورها نیست.]
۷. [حضور و ایثار زنان اعم از مادران و همسران و خواهران شهدا در دوران مبارزات انقلاب اسلامی و نیز دفاع مقدس برآمده از روح نیرومند و قوی آنان است. نظیر چنین بانوانی در طول تاریخ اسلام نادر و کمیاب است.]
۸. [شخصیت حقیقی زنان ایرانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با حضور آنان در میدانهای گوناگون مجاهده و ایثار و مقاومت و فداکاری و صبوری خود را نشان داد. ارزش و حقوق زنان در دنیای غرب بسیار محدودتر و کمتر از ارزش و حقوق زنان در اسلام است.]
۹. [روحیۀ گذشت و فداکاری و صبر مادران شهدا اختصاص به یک منطقه و شهر از کشور ایران ندارد بلکه در تمامی مناطق و اقوام و در همۀ شهرها و روستاهای کشور جلوهگر است. حضور و نقش و عمل این مادران و زنان اولاً آنچه از برخی صحنههای صدر اسلام شنیده میشد را باورپذیر کرد و ثانیاً نشان داد صبوری این بانوان از زنان صدر اسلام بیشتر است. زیرا آنان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم را از نزدیک میدیدند امّا این زنان و مادران بعد از هزار و چهارصد سال چنین عظمت و ایمان مستحکمی را از خود نشان دادهاند.]
۱۰. [پاداش مادرانی که پس از شهادت جگرگوشههای خود حتی به نشان کوچکی از پیکر مطهّر آن شهید عزیزشان دست نیافتند امّا با صبوری خود نقش بینظیر و استثنایی از خود نشان دادند، رحمت الهی خواهد بود.]
۱۱. [در برخی موارد نقش مادران و پدران شهدا از نقش شهید یا شهیدان خود بالاتر است. چرا که اگر این عزیزان از خود بیصبری نشان میدادند و این روحیه به جامعه سرایت میکرد موجب عدم حضور رزمندگان در جبهههای دفاع حق میشد.]
۱۲. [عزت و قدرت جمهوری اسلامی در جهان در درجۀ اول مرهون فداکاری شهدا و جانبازان و آزادگان و بلافاصله پس از آنان خانوادههای مکرّم شهدا است. استقامت مادران شهدا که گاه چند فرزند خود را در راه حفظ دین و سرزمین فدا کردند موجب حیرت و شگفتی است. چنین استقامت و صبری بیشک حاکی از ایمان قوی این مادران است.]
۱۳. [عزیز دانستن و عزیز قراردادن خانوادۀ شهدا هم بهدلیل مدیونبودن ملت به شهداست و هم مقابله با سیاست مستکبران و عوامل داخلی آنها برای به فراموشی سپردن شهادت، شهید و خانوادۀ شهدا.]
۱۴. [انگیزۀ مادران و پدران شهدای مدافع حرم، غیرت برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است. این غیرت نسبت به اهل بیت میباید در هر مؤمنی وجود داشته باشد.]
۱۵. [سلام و درودی که خداوند به خانوادۀ شهدا در آیۀ أُولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَه میفرستد و بسیار ارزش والا و مهمّی است پاداش صبر و شکیبایی خانوادۀ شهدا بر مصیبت فقدان فرزند است و اینکه مادران و پدران و همسران شهید این مصیبت را به یک عید و تبریک تبدیل کردند و در نتیجه، این چنین مورد تکریم از سوی خداوند متعال واقع شدند.]
۱۶. [عجز از تشخیص و شناخت عظمت شهدا، بسیاری از پدران و مادران شهدا هم در دوران حیات فرزند شهیدشان درک کاملی از عظمت فرزندشان نداشتند.]
۱۷. [یکی از وجوه اهمیت کار شهدای دوران ما این بود که آنچه از شهدای صدر اسلام مثل حمزۀ سیدالشهدا و حنظلۀ غسیلالملائکه که در طول تاریخ شنیده یا خوانده بودیم و تعجب میکردیم را در منظر چشم ما آوردند و دیدیم و باور کردیم.]
۱۸. [این که مادری فرزند عزیز خود را نه تنها منع نکند بلکه تشویق کند از حوادث عظیمی است که اگر به چشم نمیدیدیم باور نمیکردیم. هنوز هم در بیرون از این مرزها هستند کسانی که شاید این مسائل را باور نکنند.]
۱۹. [پدران و مادران و همسران شهدا بر شهادت فرزندشان شکر کردند و افتخار کردند و سرمشق همۀ ملتها شدند.]
۲۰. [دفاع مقدس تجلیگاه بروز فضائل اخلاقی، معنویات و عروج معنوی و تعالی روحی بود. صدق و صفا و اخلاص برای خدا، تواضع، روحیۀ خدمتگزاری، ایثار، فداکاری، تهجّد، شبزندهداری، سحرخیزی، عشق توحیدی، و در مواردی حتّی اتصال به غیب. دفاع مقدس و جبههها مرکز پرورش جوانان عارف واصل شد که گاه آینده را میدیدند و از شهادت خودشان یا دیگران یا برخی حوادث خبر میدادند.]
۲۱. [حسّ مادری قابل درک برای غیرمادران نیست. اینکه مادری جوانش را به جبهه بفرستد و با رفتن او برای اسلام و خدا موافقت کند و بعد از بازگشت پیکر مطهر جوانش از شهادت او در راه خدا راضی و خشنود است نتیجۀ ایمان دینی عمیق این مادران است.]
۲۲. [اگرچه خاطرات همۀ اعضای خانوادۀ شهدا مهم است امّا در این میان خاطرات پدر و مادر شهید مهمتر است. زیرا فضای داخلی و محیط خانوادۀ شهیدپرور را تصویر میکند بهدلیل تصویر خصوصیات خانوادگی و فضای خانوادگی.]
ک) سخنی دربارۀ کتاب تنها گریه کن
زندگی خانم اشرف سادات منتظری را میتوان تاریخ مستند حیات زن مؤمنۀ انقلابی در قرن حاضر دانست. هر یک از آزمونها و سختیهای جانکاه و روحفرسایی که از دوران جوانی او مخصوصاً در دورۀ ۲۰ ساله از ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۸ بر زندگی خانم منتظری گذشته کافی است تا نه یک فرد بلکه یک خانواده را به ناامیدی و انزوا و پرهیز از هرگونه فعالیت بکشاند و از نظر روحی به فرسودگی کامل منجر شود.
بیماریهای جسمی این بانو و آسیبهای سختی که برای محمد و زهرا در کودکی رخ میدهد و امید را در همۀ اطرافیان از بین میبرد گویی هر یک کورهای آتشین از دردهایی است که یکی پس از دیگری او را احاطه میکنند تا گوهر وجودی وی روزبهروز تعالی و تکامل یابد و پس از این ابتلائات به اسوه و نمونهای برای تمامی مردان و زنان جهان تبدیل شود.
فرش حیات این بانوی گرامی با تار دیانت و پود انقلاب بافته شده است و هر یک از این حوادث گویی قطعۀ خاص و مهمی از شخصیت او را شکل میدهند. نهال طیبۀ ایمان راسخی که از والدین خود به ارث برده با عبادت و توسل و زیارت رشد یافته و سرانجام به درخت شکوفاو تناوری تبدیل میشود که نه تنها خانواده و نزدیکان بلکه دیگر انسانها را نیز از دریای زلال خود سیراب میکند.
خانم اشرف سادات منتظری این مهربانوی ایران اسلامی از جهت دیگری نیز نمونه است. از این جهت که او نمونهای است از هزاران مادر شهیدی که جگرگوشههای نازنین خود را در دامان پُرمهر و عاطفه و مطهّر خود پروردند و درست در زمانی که هنگام لذتبردن از حیات فرزندان بُرنای خود بود مخلصانه و برای حفظ و حراست از دین و آیین و سرزمین مقدس خود نه تنها مانع حضور آنان در صحنههای خوف و خون و خطر نشدند که خود آنان را بدرقه کردند و افتخار ایثار را به دیگر شئون ارزشمند خود افزودند نظیر مادران دیگری از ایران و افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی که برای جلوگیری از تهاجم سپاه داعشی جهل و ارتجاع که اگرچه به ظاهر با شعارهای دینی اما در باطن در خدمت تام و تمام استکبار جهانی کمر اشغال سرزمینهای اسلامی و نابودی کامل تمامی آثار اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بسته بود، فرزندان خود را به عرصۀ مقاومت اسلامی فرستادند و لقب پرافتخار مادران شهید مدافع حرم را بر سینۀ پُرمهر خود آویختند.
امّا ماجرای این روایت عاشقانۀ مادرانه، بُعد افتخارآمیز دیگری نیز دارد و آن نقشآفرینی خانم اکرم اسلامی نویسندۀ کتاب تنها گریه کن است.
خانم منتظری، مادر شهید محمد معماریان، متولد ۱۳۳۰ است. انقلاب اسلامی بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسیده، جنگ تحمیلی و دفاع مقدس از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ جریان داشته و حضرت امام خمینی در سال ۱۳۶۸ به ملکوت اعلی پیوسته است. خانم اسلامی در میانۀ این دفاع مقدس به دنیا آمده است و در پایان دفاع مقدس، سهساله و هنگام رحلت حضرت امام، چهارساله بوده است.
در سال ۱۳۹۷، که کار مصاحبه و تدوین کتاب تنها گریه کن آغاز میشود خانم اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان، حدود ۶۷ساله است و خانم اکرم اسلامی حدود ۳۳ساله. مروری بر این تاریخها نشان میدهد انقلاب اسلامی امروز این افتخار را دارد که نسلی در آن پرورش یافته که با قوّت و صلابت و صداقت پرچم روایتگری و حفظ دستاوردهای مبارزات مردم مسلمان و آزادۀ ایرانی را بر دوش بگیرد و آن را تا سپردن به نسلهای بعدی حفظ و حراست کند. و این یعنی این نهضت زنده است و پرچم انقلاب اسلامی دوشبهدوش به نسلهای بعدی سپرده خواهد شد انشاءالله.
آن زمان که شهید محمد معماریان هنوز یکسالونیمه بود و پزشکان از حیات او قطع امید کرده بودند خانم منتظری با توسل به خاندان عصمت و طهارت و خواندن نماز حضرت رسول (ص) شفای محمدش را گرفت و بعد از حیرت پزشک از معجزۀ شفای محمد یکجمله به او گفت: «ما بیصاحب نیستیم.» آری اسلام صاحب دارد، انقلاب اسلامی صاحب دارد، ایران صاحب دارد و حرم اهل بیت هم صاحب دارد. ما بیصاحب نیستیم.
منابع
اسلامی، اکرم. ۱۳۹۹. تنها گریه کن (روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان). قم: حماسۀ یاران.
امام خمینی، سیدروحالله. ۱۳۸۹. صحیفۀ امام. جلدهای ۳، ۴، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۶، ۱۸، ۲۰، ۲۱. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س). چاپ پنجم.
باباییراد، بیتا؛ حاتمپور، شبنم. ۱۳۸۹. «زن و تحولات سیاسی از قرن ۷ تا پایان دورۀ پهلوی». فصلنامۀ علمی پژوهشی زن و فرهنگ. سال دوم. شمارۀ ششم. صفحات ۵۳-۳۷.
حبیبی فتحآبادی، مریم؛ پاکنیا، بختیار. ۱۳۸۹. «نقش زنان در توسعۀ اجتماعی و فرهنگی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی». رشد آموزش تاریخ. دورۀ دوازدهم. شمارۀ ۲. صفحات ۵۵-۵۰.
خامنهای، سیدعلی. آرشیو بیانات در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی). https://farsi.khamenei.ir.
شفیعی، سمیهسادات. ۱۳۹۹. بیستون عشق: مشارکت اجتماعی زنان در کمکرسانی به جبههها در جنگ عراق ـ ایران. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
شیرودی، مرتضی. ۱۳۸۴. «نقش اجتماعی ـ سیاسی زنان در جامعۀ معاصر ایران». پژوهش زنان. دورۀ ۳. شمارۀ ۲. صفحات ۹۳-۷۵.
پاورقی
(۱). بر پایۀ مادۀ سیزدهم عهدنامۀ ترکمانچای، همۀ اسرای جنگ از دو طرف باید تا چهار ماه پس از انعقاد عهدنامه به سرزمینهای خود بازگردند. روسیه گریبایدوف را برای اجرای مفاد عهدنامه به ایران فرستاد. او برای بازگرداندن اسرای روسی شیوۀ نادرستی در پیش گرفت و فرمان داد اسرای زن روسی را که به همسری مردان ایرانی درآمدهاند بدون اجازۀ شوهرانشان نزد او ببرند تا خود از آنان بپرسد که آیا از روی رغبت در ایران میمانند یا میخواهند به وطن خود بازگردند. ازجملۀ این زنان دو اسیر گرجی بودند که دین اسلام را پذیرفته بودند. آنها باوجود مخالفت همسر خود به سفارت روسیه برده شدند، اما به گریبایدوف گفتند مایلاند در تهران بمانند و قصد بازگشت به گرجستان را ندارند. گریبایدوف تصمیم گرفت همۀ زنان را چند روزی در سفارت نگه دارد تا شاید بتوانند آنان را به بازگشت تشویق کند. به طول کشیدن اقامت زنان، برخلاف میل آنان بود و شوهرانشان را نگران کرده بود. بنابراین، آیتالله میرزا مسیح، مجتهد معروف تهران، که درخواستش از دولت قاجاری و سفارت روس در تهران برای رهاکردن این زنان رد شده بود فتوا داد: تکلیف است بر هر مسلمان تا هممذهبان خود را از دست کافران نجات دهد. مردان و زنان که غیرت دینیشان به جوش آمده بود به سوی سفارت روس رفتند. قزاقان محافظ سفارت به سوی آنان آتش گشودند و نوجوان چهاردهسالهای به شهادت رسید. پس از آن مردم به درون سفارت هجوم اوردند و هر کسی را که مانع آزادسازی زنان بود کشتند حتی گریبایدوف. در این حادثه، زنان تهرانی بخشی از جمعیتی بودند که به سفارت روس رفتند و به آن حمله کردند. (شیرودی، ۱۳۸۴: صص ۷۸-۷۷)
(۲). زنان در دربار ناصرالدین شاه که در اندرونی شاه فتوای تحریم تنباکو را اجرا کردند و قلیانها را شکستند، بر درجۀ تأثیر مبارزۀ وسیع مردم با واگذاری انحصار تنباکو و توتون به بیگانگان افزودند. اعتراض همراه با تحریم توسط زنان حرمسرای سلطنتی و تحریم موفقیآمیز تنباکو مقدمۀ انقلاب مشروطیت در سال ۱۲۸۴ شد. در جنبش تحریم تنباکو، تنها زنان درباری مشارکت نداشتند. در تهران و شهرهای دیگر نیز زنان دست به فعالیت و مقاومت گستردهای زدند. زنان تهرانی دستهدسته به سوی محلۀ سنگلج حرکت و در دارالشرع اجتماع کردند. سپس به طرف بازار آمدند و هر مغازهای را که باز بود بستند. سپس با فریاد به سمت ارگ سلطنتی آمدند. مردان نیز به دنبال زنان راه میرفتند. داد و فریادهای زنان در میدان ارگ، شاه را به وحشت انداخت. صحبت هیچکدام از مسئولان دربار آنها را آرام و قانع نکرد. این اقدام در روزهای بعد و تا لغو قرارداد تنباکو ادامه یافت. علاوه بر تهران، زنان شیراز و تبریز نیز نقش مهمی ایفا کردند. در شیراز، زنان در کنار مردان به اعتراض عمومی دست زدند. حدود سه الی چهار هزار زن و مرد در شاهچراغ جمع شدند و تعدادی از آنها بازار را بستند. زنان ایلاتی اطراف شیراز نیز تلگرافهای تهدیدآمیزی به تهران مخابره کردند. در تبریز، دستهای از زنان مسلح با چادرنمازهایی که به کمر بسته بودند به بازار آمدند و بازار را بستند و این کار را تا لغو قرارداد ادامه دادند. (باباییراد و حاتمپور، ۱۳۸۹: ص ۴۴؛ شیرودی، ۱۳۸۴: صص ۷۸-۷۹)
(۳). از حوادث مهم دورۀ ناصرالدین شاه، اعتراض مردم بهویژه بانوان به کمبود نان بود که بهدلیل قحطی، خشکسالی، خرابی راهها و سوءاستفادۀ دولتیها رخ داده بود. بنابراین مردان و زنان به اعتراض دست زدند. تا اینکه هزاران زن جلوی شاه را در بازگشت از شکار گرفتند و از شاه تقاضای نان کردند. شاه نه تنها ترتیب اثر نداد بلکه دستور داد برای مهار و سرکوب شورش دروازههای شهر را ببندند، ولی چند هزار زن هجوم آوردند و با سنگ و چوب، دروازهبانان را از پای درآوردند. مأموران به زنان حمله بردند و آنها را مضروب کردند، اما غوغای زنان برای نان ادامه داشت. همزمان با تهران، کمبود نان در تبریز هم آشوب آفرید. در این شورش، حدود سههزار زن چوب به دست علیه ناتوانی دولت در تأمین نان شهروندان به اعتراض دست زدند. در آن روز و روزهای بعد هشت زن جان خود را در تیراندازی دولتیها از دست دادند و تعدادی هم زخمی شدند. در جریان حملۀ زنان به رهبری زینب باجی به انبارهای گندم احتکارشدۀ تبریز و تقسیم آن بین مردم، ۳۰ نفر کشته و ۶۰ نفر مجروح شدند. (شیرودی، ۱۳۸۴: صص ۸۱-۸۰)
(۴). هنگامی که علاءالدوله (حاکم تهران) برخی بازرگانان متدین و محترم را به بهانۀ گرانی قند به فلک بست، مردم در اعتراض به ظلمی که به این عدۀ بیگناه شد، مغازهها را بستند و در مسجد شاه تحصن کردند. علما نیز از این اقدام حمایت کردند. عینالدوله (صدر اعظم) دستور داد تا مردم و علما را متفرق سازند. با ضرب و شتم مردم و هتک حرمت علمای متحصن، آنها به حضرت شاه عبدالعظیم پناه بردند و در آنجا متحصن شدند. در همین گیر و دار، شاه به میهمانی امیر بهادر (وزیر جنگ) میرفت. دو زن عریضههایی به شاه دادند که در آن، او را به پایینکشیدن از تخت پادشاهی تهدید کرده بودند. زنان به هنگام بازگشت شاه، راه را بر او بستند و بر گرد کالسکۀ او جمع شدند و نسبت به اقدامات صورت گرفته علیه علما اعتراض کردند. پس از حوادثی از این دست، شاه به عینالدوله دستور داد خواستۀ علما را بپذیرد و آنان را به تهران برگرداند. (شیرودی، ۱۳۸۴: صص ۸۳-۸۲)
(۵). از دیگر اقدامات زنان، تلاش برای حفظ جان علما بوده است. به دیگر بیان، زنان ضمن همراهی با مردان در آوردن علما به مسجد برای سخنرانی، گاهی مسئولیت حفظ جان آنها را هم برعهده داشتند؛ حتی زنانی چون همسر حیدرخان تبریزی با چماقهایی که زیر چادر پنهان میساختند میکوشیدند مانع از هرگونه اغتشاشی به هنگام سخنرانی شوند (شیرودی، ۱۳۸۴: ص ۸۳)
(۶). زنان در تأسیس بانک ملی مشارکت بینظیری از خود نشان داده و برای این منظور زینتآلات طلای خود را تقدیم کردند و اعانات زیادی را جمعآوری کردند. تأسیس بانک ملی تصمیم مجلس برای تأمین مخارج دولت برای ادارۀ کشور و مخالفت با دریافت وام دولت مشیرالدوله از دولتهای روس و انگلیس بود. پس از تصویب مجلس برای تأسیس بانک ملی، زنان در فراهمآوردن پول برای آن فداکارانه شرکت کردند. بهعنوان نمونه، روزی پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی، زنی برخاست و گفت دولت ایران چرا از خارجه قرض کند؟ مگر ما مردهایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یکتومان میدهم. دیگر زنها نیز حاضرند. همزمان، زنان دیگر نیز گوشوارهها، النگوها و گردنبندهای خود را فروختند و آن را برای تأسیس بانک دادند. این اقدام تنها مخصوص تهران نبود و زنان شهرهای دیگر نیز در آن مشارکت کردند. (باباییراد و حاتمپور، ۱۳۸۹: ص ۴۵؛ شیرودی، ۱۳۸۴: ص ۸۳)
(۷). زمانی که مبارزان مشروطه برای تأمین هزینههای مقاومت و خرید اسلحه با مشکل مالی مواجه شدند، زنان نیز با فداکاری و ایثار و با فروختن جواهرات یا وسائل خانه به کمک آمدند. ازجمله پس از فتح اصفهان بهدست سواران بختیاری، عدهای از زنان به انجمن ایالتی اصفهان رفته و زیورآلات خود را هدیه کردند. در این میان، زنی کاسۀ مسین را که تنها دارایی او بود، به مشروطهخواهان تقدیم نمود. (شیرودی، ۱۳۸۴: صص ۸۴-۸۳)
(۸). ماجرای زنان در تبریز زمانی شروع شد که شاه پس از به توپ بستن مجلس و تعطیلکردن آن، عینالدوله را برای تصرف تبریز فرستاد و او شهر را محاصر کرد. در محاصرۀ یازدهماهۀ تبریز، زنان به پختن غذا، دوختن لباس، بافتن جوراب، پرکردن پوکه، خبررسانی جنگی، پرستاری از مجروحان و حتی جنگ با لباس مردانه در میدان رزم پرداختند. زنان کشاورز روستاهای آذربایجان هم در حالی که نوزادان خود را بر پشت بسته بودند، اسلحه برداشتند و دوش به دوش مردان جنگیدند. (شیرودی، ۱۳۸۴: ص ۸۴)
(۹). هنگامی که علما و مردم قصد بستنشستن در شاه عبدالعظیم را نمودند، زنان بسیاری کفن پوشیده و ضمن سینهزنی و نوحهسرایی به بازار آمدند و علیرغم مخالفت و تلاش دولتیها، بازار را تعطیل کردند. وزیر جنگ ازطرف دولت مأمور میشود که به زور بستنشینان شاه عبدالعظیم را پراکنده سازد. وقتی وی به شاه عبدالعظیم رسید، تعدادی از سربازان مسلح خود را در اطراف صحن مطهر مستقر کرد و به آنها دستور داد تا تفنگهای خود را به سمت متحصنین نشانه بگیرند. در این شرایط، زنان شاه عبدالعظیم به بالای بامهای صحن مطهر رفتند و آماده شدند تا اگر سربازان شلیک کردند و به مرقد مقدس بیاحترامی نمودند تفنگچیان را سنگباران کنند. (شیرودی، ۱۳۸۴: ص ۸۴)
(۱۰). پس از ورود مرگان شوستر آمریکایی به ایران و آغاز به کار بهعنوان مسئول امور مالیۀ کشور، روسها با حضور وی مخالفت کردند و ارتش خود را به بندر انزلی فرستادند و تهدید کردند اگر شوستر از ایران اخراج نشود، ارتش تزاری مستقر در رشت، به سوی قزوین و تهران حرکت خواهد کرد. بهدنبال اولتیماتوم دولت روسیه، فریاد مردم ازجمله زنان اصفهان، قزوین، آذربایجان و تهران از هر سو برخاست. در تهران، حدود پنجاههزار نفر ضمن اعلام اعتصاب، به خیابانها ریختند و هزاران زن درحالیکه میگریستند و برخی از آنان کفن پوشیده بودند آمادگی خود را برای جنگ با روسیه و دفاع از کشور اعلام کردند. زمانی که خبر تصمیم محرمانۀ مجلس مبنی بر تسلیمشدن در مقابل اولتیماتوم روسیه افشا شد، زنان به اقدام متهورانهای دست زدند. سیصد زن که سلاحهای خود را پنهان کرده بودند به سمت مجلس حرکت کردند. تعدادی از آنها وارد مجلس شدند و سلاحهای خود را نشان دادند و به رئیس مجلس اخطار دادند که حق عقبنشینی از وظیفۀ پاسداری از آزادی و حیثیت مردم ایران را ندارند. (شیرودی، ۱۳۸۴: صص ۸۸-۸۷)
(۱۱). در راهپیمایی علیه اولتیماتوم روسیه، زنان خواستار دورکردن پای اجنبی از خاک کشور شدند و پس از آن، کوشیدند مصرف کالاهای روسی و انگلیسی را کاهش دهند و حتی به فروشگاههایی که کالاهای خارجی میفروختند حمله میکردند. یکی از تشکلهای سیاسی زنان نیز نامهای به مجلس میفرستند و خواستار تحریم کالای خارجی میشود. (شیرودی، ۱۳۸۴: صص ۸۹-۸۸)
(۱۲). در فضای پس از حملۀ روسیه به ایران که با توافق و رضایت انگلیس صورت گرفته میگرفت، زنان برای انتقامگرفتن از دولتهای اروپایی، به قهوهخانهها میرفتند و از صاحبان این اماکن میخواستند که مصرف شکر اروپایی را متوقف کند، در غیر این صورت، قهوهخانهها را میبندند. (شیرودی، ۱۳۸۴: ص ۸۹)
(۱۳). انگلیسیها بارها به مناطق جنوبی ایران حمله میکردند. یکی از حملات آنها، در جریان جنگ جهانی اول (دورۀ احمدشاه) روی داد که اوج مبارزات تنگستانیها و دشتستانیهای بوشهر در دفاع از کشور بود. مقاومت تعدادی از زنان دشتستانی در برابر قوای دشمن ازجمله رشادتهای مردم منطقه در این دوران است. حدود پنجاه زن دشتستانی که از گستاخی دشمن به ستوه آمده بودند به استقبال شهادت رفتند و تا پای جان از آب، خاک و حیثیت ایران دفاع کردند. آنها زمانی که نیروهای دشمن در آستانۀ بازگشت پیروزمندانه بودند اسلحۀ بر جای مانده از شهدای خویش را برداشته و انگلیسیها را به گلوله بستند. در این رزم دلیرانه، صفوف دشمن به هم ریخت و مجبور شدند با دادن تلفات زیاد، عقبنشینی کنند. (شیرودی، ۱۳۸۴: ص ۸۹)
(۱۴). کشف حجاب مهمترین رویداد عصر رضاشاه بود که به زنان مربوط میشد. رضا شاه مدعی بود وقتی مردم لباس متحدالشکل بپوشند، مردان کلاه پهلوی بر سر گذارند و زنان کشف حجاب کنند و نسبت به اعتقادات دینی سست شوند متمدن خواهند شد. او در خرداد ۱۳۱۴ هیئت دولت را احضار و اعلام کرد: «ما باید غربی بشویم. باید شروع به رفع حجاب زنها نمود.» هفدهم دیماه ۱۳۱۴ در عمارت دانشسرای عالی تهران با حضور شاه مراسمی برای اعطای دیپلم به فارغالتحصیلان دختر برگزار شد و همه در این مراسم بدون حجاب ظاهر شدند. کشف حجاب که بهعنوان اوج ظلم و تعدی به زنان قلمداد میشود، زن را بهصورت موجودی حساس و لطیف و ضریهپذیر وارد جامعه نمود. (باباییراد و حاتمپور، ۱۳۸۹: ص ۴۹؛ حبیبی فتحآبادی و پاکنیا، ۱۳۸۹: ص ۵۳)
(۱۵). با بروز جنگ تحمیلی و سیل مجروحان جنگی، کادر بهداشت و درمان بهطور داوطلبانه و نیروهای مردمی مشتاق با گذراندن دورههای کوتاهمدت مهارت مراقبتهای اولیه و فراگیری پرستاری از مجروحان، در کسوت امدادگر، مشارکت فعالی در بیمارستانها داشتهاند. شیرزنانی که در جنگ تحمیلی، در پشت جبههها فعالیت میکردند با کار و تلاش پیگیر خود دهها بیمارستان و اورژانس و پست امدادی را در جبههها سازمان دادند و بخش اعظمی از سرویسدهی به مجرحان و رزمندگان نتیجۀ خدمات بیشائبۀ آنان است. تشخیص هویت مجروحان از دیگر فعالیتهای مؤثر زنان در کنار امدادگری بود که اهمیت این فعالیت در اطلاعرسانی به خویشاوندان و ثبت تعداد مجروحین، بازیابی آمار شهدا و مفقودین محرز است. در عین حال، باید به فعالیتهای داوطلبانۀ زنان در مراکز درمانی خاص هم اشاره داشت. در اوج حملات شیمیایی عراق که ورزشگاه آزادی بنا به ضرورت بهعنوان مرکز درمانی مورد استفاده قرار گرفته بود زنان مشارکتکننده به ارائۀ خدمات در آنجا میپرداختند. (شفیعی، ۱۳۹۹: صفحات ۹۶، ۱۰۰، ۱۰۱ و ۱۰۳)
(۱۶). تهیه و تدارک مایحتاج غذایی از عمدهترین فعالیتهای داوطلبانۀ زنان در سالهای جنگ تحمیلی بهشمار میرفت. این فعالیتها غالباً بهطور جمعی و در ستادهای کمکرسانی انجام میشد. در این ستادها، علاوه بر تهیه، آمادهسازی، فراوری و تولید محصول غذایی، مواد غذایی اهدایی مردم نیز گردآوری و به کمک زنان بستهبندی میشد. در سالهای جنگ، بهدلیل قلت کارگاههای دوزندگی مهجز به دستگاههای صنعتی برش و دوخت، زنان سهم بزرگی در تهیۀ انواع پوشاک رزمندگان داشتند. تعمیرات لباسها و مناسبسازی آن از دیگر بخشهای فعالیت زنان در مقولۀ دوخت و دوز بود. البسۀ بیمارستانی، ماسک و لباسهای مقاوم در برابر حملات شیمیایی و انواع کالاهایی که جهت خواب و استراحت رزمندگان لازم بود توسط زنان دوخته و تهیه میشد. شستوشوی لباس رزمندگان، پتو و ملافۀ خصوصاً مجروحان و رفوی لباسهای ترکشخورده از دیگر فعالیتهای زنان در کمکرسانی به جبههها بود. بهعنوان نمونه به خاطرۀ خانم پازوکی در این باره اشاره میشود: «وقتی در تشت لباس میشستند هر کس دلش میخواست از دیگری سبقت بگیرد. خواهران با ذکر خدا و فرستادن صلوات لباسهای خونآلود مجروحان را میشستند.» (شفیعی، ۱۳۹۹: صفحات ۱۱۲، ۱۳۴، ۱۳۷، ۱۳۸، ۱۴۰، ۱۴۱، ۱۴۲، ۱۵۳، ۱۵۴ و ۱۷۳)
(۱۷). در آن روزهایی که دشمن، پشت دیوار خرمشهر منتظر ورود بود و شهر بهتدریج از ساکنان خود خالی میشد، خواهران بسیج و سپاه خرمشهر ازجمله زنانی بودند که ضمن ممانعت از مهاجرت خانوادههایشان، خود به محافظت از انبار مهمات پرداختند. کار این خواهران تحویل مهمات و رساندن آنها به رزمندگان اسلام بود. محل استقرار عدهای دیگر از این زنان شجاع، مسجد جامع خرمشهر بود که برای کندن سنگر به نقاط حساس شهر اعزام میشدند. زنان گاهی با اینکه تعلیمات نظامی را در سطح ابتدایی گذرانده بودند ساعتها در خط مقدم جبهه در برابر دشمن بعثی میجنگیدند. (شفیعی، ۱۳۹۹: ص ۶۷)
(۱۸). من مادران شهدائی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار میکردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری که عمهی ما زینب کبری (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم. حادثهی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده میکند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانوادههای بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست که به یک ملت اقتدار میدهد؛ اینهاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود میآورد؛ اینهاست که تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربدههای مستانهی دولتهای متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند. (بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و جانبازان قم، ۱۳۸۹/۰۷/۲۸)
(۱۹). به خانوادهی شهدا میخواهیم بپردازیم. من عرضم این است که پدران شهدا، مادران شهدا، همسران صبور شهدا، فرزندان شهدا در این افتخارات پشت سر شهدا قرار دارند. اگر خانوادههای شهدا این صبوری را نمیداشتند، این تکریم به شهادت عزیزان خود برایشان اینقدر بااهمیت نبود، قدر شهادت در جامعهی ما میشکست. شهدا خودشان گوهر گرانبهائی شدند و درخشیدند و خانوادههای شهدا با رفتار خود، با ایمان خود، با صبوری خود، این گوهر درخشنده را در معرض دید همه قرار دادند. (بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران خراسان، ۱۳۸۴۶/۰۲/۲۷)
(۲۰). من همیشه به خانوادههای شهدا گفتهام که شهدای ما خط مقدمند؛ پشت سر شهدا، خانوادههاشان هستند؛ همین پدران و مادران و همسران که به رزمندگی جوان و مرد خانه و محبوبشان افتخار کردند؛ از کشته شدن او نترسیدند؛ او را از رفتن منع نکردند؛ حتّی مادران بچههاشان را تشویق کردند! چه میشنویم و چه میبینیم؟! این چه حوادث عظیمی است در زمان ما و در مقابل چشم ما؟! اگر این حوادث در تاریخ بود، انسان با تردید آنها را میگفت. خیلیها هم در بیرون از این مرزها، این مسائل را با تعجبِ زیاد میشنوند؛ اما شما خودتان آنها را لمس کردهاید. در رفتنِ به میدان جنگ، پدران با فرزندانشان، و فرزندان با یکدیگر مسابقه گذاشتند! همسران غصه خوردند و گریه کردند که چرا آنها نمیتوانند به میدان جنگ بروند؛ و صبر کردند و در خانهها نشستند و پشت جبهه را نگهداشتند؛ بعد هم که آن رزمنده شهید شد، پدران و مادران و همسران و فرزندان شکر کردند و به شهادت شهیدشان افتخار نمودند! این است که شعلهی یک نهضت، همچنان زنده میماند. این است که امام بزرگوار، قلهی عزت و عظمت را برای اسلام فتح میکند. این است که ملتها صریحاً میگویند: ای ملت ایران! ما از شما یاد گرفتیم؛ شما معلم ما هستید. (بیانات در دیدار خانوادههای شهدای استان بوشهر، ۱۳۷۰/۱۰/۱۱)
(۲۱). عزیزان من، پدران شهدا، مادران شهدا، که دستههای گلِ پروریدهی در دامان خودتان را در راه خدا دادید و پرپر شدن آنها را تحمل کردید! جوانان عزیز جانباز، که در اول جوانی، سلامت خودتان را برای خدا و در راه خدا تقدیم کردید! همسران شهدا، فرزندان شهدا، که مصایب مشکل را تحمل کردید! من این حقیقت را به شما عرض کنم که اگر این معجزه اتفاق نیفتاده بود، اگر جوانان و نورچشمان شما اینطور مجذوب حق به سمت مقتلِ خودشان نمیرفتند و فداکاری نمیکردند، امروز از اسلام در دنیا خبری نبود؛ که هدف استکبار هم این بود. اگر میبینید که امروز در دنیا پرچم اسلام بلند است؛ اگر میبینید که ملتهای مسلمان احساس شخصیت و هویت میکنند؛ اگر میبینید که نعرهی اللَّهاکبر بچهمسلمانها در سرتاسر کشورهای اسلامی، تختهای قدرت استکباری را به لرزه درآورده و اسلام عزیز است و در دنیا مطرح است؛ بدانید که این افتخار بهوسیلهی فرزندان شما، بهوسیلهی همین خونهای پاک، به وسیلهی همین گذشتها و ایثارها بهدست آمد؛ بدون اینها نمیشد. این تحول عظیمی که اسلام انقلابی و لطف الهی در دلها بهوجود آورد و اینطور همه را مشتاق به سمت جبههها کشاند و فداکاریها را به بهترین وجه در مقابل چشم جهانیان قرار داد، اگر اینها نبود، قضیه اینطور نمیشد. امروز مستکبران عالم از اسلام میترسند؛ چون جوانانِ شما را دیدهاند؛ چون جبهههای شما را دیدهاند؛ چون بسیج را دیدهاند؛ دیدهاند که این مردم چهطور مثل اقیانوسی خروشان به طوفان میآیند و از هیچ چیزی در راه خدا نمیهراسند؛ چون پدران و مادران را دیدهاند؛ دیدهاند که مادر با آن عاطفهی رقیق و جوشان - که هیچ مادری نمیتواند تحمل کند که خاری به پای فرزندش برود - از جوان خودش در راه خدا آنچنان آسان میگذشت که همه را به حیرت در میآورد. یک شهید، دو شهید، سه شهید، چهار شهید؛ این پدران و مادران و همسران و کسان این عزیزان و جوانان ما آنچنان تحمل کردند که انسان از حیرت و تعجب، هرچه نگاه میکند، نظیری برای آن پیدا نمیکند. این صبرها بود که لطف خدا را متوجه این ملت کرد. (بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای قم، ۱۳۷۰/۱۱/۳۰)
(۲۲). من جا دارد در اینجا حرف و سخن خودم را مزیّن کنم به تکریم از مادران و همسران شهدا در دو نسل: یکی در نوبت دفاع مقدّس، یکی در نوبت دفاع از حرم که همسران شهدا، مادران شهدا چه نقش ماندگار و بینظیری را از خودشان به یادگار گذاشتند و حقّاً باید در برابر آنها سر تعظیم فرود آورد. متأسّفانه نسبت به این عزیزان، این بزرگان، این بزرگواران، فعّالیّتِ تولید هنری خیلی کم شده؛ این ظرفیّت فوقالعاده برجستهای است و جا دارد که بیشتر از این، کار بشود. (بیانات در ارتباط تصویری با مداحان، ۱۳۹۹/۱۱/۱۵)
(۲۳). مطلبی دیگر در مورد نقش زنان در تحولات اجتماعی است؛ در انقلابها، در همین حرکت بیداری عظیم اسلامی. من به شما عرض کنم، اگر زنان در حرکت اجتماعی یک ملتی حضور نداشته باشند، آن حرکت به جائی نخواهد رسید، موفق نخواهد شد. اگر زنان در یک حرکت حضور پیدا بکنند، یک حضور جدی و آگاهانه و از روی بصیرت، آن حرکت به طور مضاعف پیشرفت خواهد کرد. در این حرکت عظیمِ بیداری اسلامی، نقش زنان، یک نقش بی بدیل است و باید ادامه پیدا کند. زنان هستند که همسران خود را و فرزندان خود را برای حضور در خطرناکترین میدانها و جبههها آماده میکنند و تشجیع میکنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ایران و همچنین بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، برجستگی نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده کردیم و دیدیم. اگر در جنگی که هشت سال بر ما تحمیل شد، زنان ما، بانوان کشور ما در میدان جنگ، در عرصهی عظیم ملی حضور نمیداشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمیشدیم. زنها، ما را پیروز کردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اینها با صبر خود یک فضایی را در یک منطقهی محدودی به وجود آوردند، که آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشویق میکرد؛ و این در سراسر کشور گسترده شد و گسترده بود. نتیجه این شد که فضای کشور ما یکسره فضای مجاهدت شد، فضای فداکاری و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پیروز شدیم. امروز در دنیای اسلام هم همین است؛ در تونس، در مصر، در لیبی، در بحرین، در یمن، در هر نقطهی دیگر. اگر زنها در صفوف مقدم حضور خودشان را تقویت کنند و ادامه بدهند، پیروزیها یکی پس از دیگری نصیب آنها خواهد شد. در این هیچ تردیدی نیست. (بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بیداری اسلامی»، ۱۳۹۱/۰۴/۲۱)
(۲۴). حضور خانمها در همهی مراحل انقلاب -چه در دوران مبارزه و چه پس از پیروزى انقلاب- حضور زنده و قویاى بود؛ زنان کشور ما و روحهاى نیرومند و قوى، توانستند بارهاى سنگین را تحمّل کنند و مصیبتهاى بزرگ را از سر بگذرانند؛ زنانى که در طول تاریخ اسلام هم از قبیل اینطور زنها بهطور نادر و کمیاب داشتهایم. یقیناً اگر پشتیبانى و حمایت بانوان کشور ما در دوران جنگ و پیش از آن -در همهی مراحل- نمیبود، این پیروزیها به دست نمیآمد.چقدر مادران شهدا و همسران شهدا و خواهران و بقیّهی بازماندگان آنها در این دوران جنگ و قبل از آن، استقامت و ثبات نشان دادند که گاهى انسان حقیقتاً تعجّب میکند و نمونهی آن را ما در تاریخ اسلام کم میبینیم. در مراحل دیگر هم حضور خواهران، حضور نیرومندى بود. ما چه در بسیج و چه در نهادهاى انقلابىِ دیگر، خواهرانى را میشناسیم و داریم که وظایف سنگینى را بر عهده دارند. (بیانات در دیدار جمعى از بانوان سراسر کشور، ۱۳۶۸/۰۴/۱۵)
(۲۵). به فضل الهی زنان کشور اسلامی ایران توانستند شخصیت حقیقی خودشان را تا حدود زیادی پیدا کنند، در میدانهای گوناگونی حضور یابند و عظمت روحیه زن مسلمان را نشان دهند، که شما نمونهاش را در وضع این مادر شهید و مادران عزیز و دلاور سایر شهدا دیدید و میبینید. من هرجا که با مادران شهدا مواجه شدهام، آنها را حتّی از پدران شهدا هم قویتر دیدهام. غالباً نمونهاش را در روحیه این مادران بزرگوار و شجاع میتوانید ببینید. این، عظمت زن مسلمان در میدانهای سیاسی و فرهنگی است. آن وقت اینها میآیند و درباره تضییع حقوق زن در جمهوری اسلامی، قلمفرسایی و جوّسازی میکنند. اگر ما بیاییم، برای این که آنها را راضی کنیم، درباره زن طوری حرف بزنیم که با نظر اسلام - که مایه عزّت زن است - مخالف باشد، خطاست. چرا باید کسانی در زمینه زن، یا در زمینه حقوق بشر، طوری حرف بزنند که گویی ما باید بکوشیم خودمان را با نقطه نظرهای غربیها نزدیک و آشنا کنیم؟ آنها اشتباه میکنند. آنها باید نقطهنظرهای خود را به ما نزدیک کنند. آنها باید نسبت به مسأله زن و حقوق بشر و آزادی و دمکراسی، نقطهنظرهای غلط و باطل خودشان را تصحیح کنند و با نظرات اسلامی مواجه نمایند؛ نه این که عدّهای از این طرف دچار انفعال شوند. پیام دوم شهید - که خودش نیز همین طور عمل کرده است - استقلال اسلامی، ایستادگی اسلامی، هضم نشدن در مقابل دشمن، نترسیدن از دشمن، قدرت پوشالی دشمن را به حساب نیاوردن، عظمت اتّکای به نفس و توکّل به خدا را در همه امور زندگی فهمیدن و تشخیص دادن است. ملت ایران، در همه قضایا این را نشان داده است؛ بعد از این هم باید نشان دهد. ملت ایران نشان داده است که به هیچ وجه حاضر نیست در مقابل پرروییها و افزون طلبیها و طلبکاریهای دشمن، یک قدم عقبنشینی کند و مبانی اسلامی را به خاطر دیدگاههای دشمن و راضی کردن او، رها سازد و کنار بگذارد. این، خوب رویّهای است. (بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا، ۱۳۷۶/۰۲/۱۷)
(۲۶). این جلسه از لحاظ معنوی جلسهی بسیار پرعظمتی است. حقیقتاً برای یک ملت مایهی افتخار است که پدران و مادرانی، جگرگوشگان خودشان را با این کیفیت در راه خدا به دست خودشان بفرستند و این عزیزان به شهادت برسند و این داغ بزرگ و سنگین به خاطر رضای الهی به کام آنان شیرین بیاید؛ آن هم پدران و مادرانی که بعضاً دو فرزند پسر داشتند، هر دو شهید شدند؛ سه فرزند آنها به شهادت رسیدند؛ چهار فرزند آنها به شهادت رسیدند؛ اینها چیز کوچکی نیست، مخصوص یک بخش از کشور ما و ملت ما هم نیست. شما جمع حاضر که این خصوصیت بسیار باعظمت در شما هست، پدران و مادران چنین جوانانی هستید که از نقاط مختلف کشور، از اقوام گوناگون کشور و از شهرهای مختلف کشور در میان شما هستند؛ از فارس، از عرب، از ترک، از کرد، از ترکمن، از بلوچ. کدام ملت یک چنین ترکیب شگفتآوری را در خود دارد؟ من در همین سفر کردستان خانوادهای را زیارت کردم که شش فرزندشان در راه خدا شهید شده بودند. قبلاً هم البته این خانواده را من دیده بودم. این سفر دیدم پدر و مادر این خانواده از دنیا رفتهاند. یاد این بزرگان، یاد این مردان و زنان دلاور، یعنی پدران و مادران شهدا مثل یاد خود شهدا همیشه زنده است. اینها از خاطرهی یک ملت و یک تاریخ هرگز نخواهد رفت. ما در تاریخ، چیزهائی مربوط به صدر اسلام میخواندیم که اعماق آن را درک نمیکردیم؛ مثل داستان به نظر میآمد؛ اما امروز در ملت خود، در کنار خود، افرادی را میبینیم که از لحاظ فداکاری، از آن زنان و آن مردان که یاد آنان در تاریخ اسلام هزار و چهارصد سال باقی مانده، بالاترند. اینها صبرشان از آنها بیشتر است. آنها نفس گرم رسول خدا را میدیدند، پیغمبر را به چشم میدیدند، در رکاب او میجنگیدند، اینها با هزار و چهارصد سال فاصله، «و امنّا به و لمنره صدقا و عدلا» - که در دعای سمات است - با این ایمان مستحکم اینجور ایستادند؛ این چیز کمی است؟ ملت ایران اینجور پیروز شد عزیزان من! (بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا، ۱۳۸۸/۰۳/۳)
اگر ما بخواهیم شهدای جلیلالقدر را در میزان ارزشهای اسلامی بسنجیم، بدون شک در عداد شهدای صدر اسلام قرار دارند، و شاید در مواردی از آنها برترند؛ چون شهدای صدر اسلام، در کنار نبىّ مکرم اسلام(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) و امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) حضور داشتند؛ نَفَس وحی را از پیامبر بزرگوار میشنیدند و لمس میکردند؛ اما شهدای زمان ما، بدون اینکه امام معصوم و نبىّ مکرم را مشاهده بکنند، با دعوت امام بزرگوار و راحل ما (رضواناللَّهتعالیعلیه) و به اشارهی آن نایب برحق معصومین (علیهمالسّلام)، در جبهههای خطر حضور پیدا کردند و نقش یک مجاهد فیسبیلاللَّه را به بهترین وجهی ایفا نمودند. اگر شهدای عزیز ما نمیبودند و فداکاری آنها نمیبود، امروز این عزت و این عظمت برای اسلام نمیبود. (بیانات در دیدار خانوادههای شهدای استان بوشهر، ۱۳۷۰/۱۰/۱۱)
(۲۷). سلام و درود خدای توانا و مهربان بر دلهای صبور و پرظرفیت مادرانی که پس از هجرت جگر گوشهگان دلبندشان به نشانهئی از پیکر پاک آنان دل بستند و به آن نیز دست نیافتند؛ و با این همه، با شکیبائی و صبوری خود نقشی بی نظیر و استثنائی از خود بر جای نهادند. پاداش این صبر بزرگ، روشنی چشم آنان به مژدهی رحمت الهی خواهد بود انشاءالله. (پیام به همایش بزرگداشت مادران شهدای گمنام، ۱۳۹۳/۰۳/۱۷)
(۲۸). رحمت الهی با مردن انسان تمام نمیشود. رحمتی است که همینطور مستمراً در دنیا هست تا دوران برزخ و شب اول قبر و قیامت و غوغای عجیب قیامت و تا انشاءالله در بهشت. همین رحمت رحیمی الهی هم به طور یکسان بین مؤمنین تقسیم نمیشود. در این مورد خاص، خدای متعال تساوی قائل نیست؛ چنان که رحمت او به بعضی کمتر و به بعضی بیشتر میرسد. من خیال میکنم از جمله کسانی که این رحمت در حد وافری به آنها میرسد - غیر از خود شهدا - پدران و مادران شهدای این روزگارند؛ زیرا پدران و مادران شهدا نقشی ایفا کردند که با نقش خود شهدا قابل مقایسه است. هیچ وقت نمیشود کسی را که در جبهه حضور دارد و جانش را میدهد، با کسی که در جبهه نیست مقایسه کرد. او کجا و این کجا! اما نقش پدران و مادران شهدای ما در این زمان، با آنها قابل مقایسه است. حتی اگر حمل بر مبالغه نشود، معتقدم که در مواردی - نه همهی موارد - نقش پدر و مادر شهید از نقش جوان شهید برجستهتر و بزرگتر است.
پدر و مادری که دو پسر داشتند و هر دو را در راه خدا دادند، چیز کمی نیست! یا پدر و مادری که یک پسر داشتند و او را در راه خدا دادند، چیز کوچکی نیست! یا کسی که دو تا سه فرزندش را در راه خدا داده، چیز اندکی نیست!
یک وقت به خانهی شهیدی رفته بودم. مادر شهید در خانه بود اما پدرش حضور نداشت. برخی از همسایهها هم آمده بودند و آنجا حضور داشتند. پرسیدم بقیهی اعضای خانواده کجایند؟ مادر شهید گفت: «ما کس دیگری نداریم. دو فرزند پسر داشتم، که هر دو شهید شدند.» بعد افزود: «همسرم تاب نمیآورد در خانه بماند؛ به کوچه و خیابان میرود و من در خانه تنها میمانم!»
نمیشود گفت که شأن چنین مادری از دو شهیدش کمتر است. واقعاً خیلی عظمت دارد!
عرض من این است که پدر و مادر و خانوادهی شهدای زمان ما، نقش بزرگی ایفا کردند. آنها کاری کردند تا مبارزه ادامه پیدا کند. اگر پدران و مادران شهدای ما در آن وهلهی اول - مثلاً سال اول یا دو سال اول جنگ - اظهار بیصبری میکردند و این بیصبری در جامعه منعکس میشد و به والدین دیگر میرسید، شما خیال میکنید بچههای دیگران، به این آسانی عازم جبهه میشدند؟ مادران اینطور رضایت میدادند و پدران چنین استقبال میکردند؟
پدر شهیدی نقل میکرد: «به فرزندم گفتم یا من به جبهه میروم یا شما برو. فرزندم اصرار کرد و گفت پدر جان! از شما سن و سالی گذشته است. اجازه بدهید من اعزام شوم. نپذیرفتم و گفتم شما صبر کن، اول من اعزام بشوم، بعد که برگشتم، شما راهی شوید.» سبقت جویی پدر و پسر، برای رفتن به جبهه!
ببینید، این چه روحیهای است! این چه روحیهی عجیبی است! همین روحیهها بود که جهاد را مستمر کرد. این جهاد، بدون این روحیهها استمرار پیدا نمیکرد. جهاد ما جهاد سختی بود. اکنون نیز سخت است. اگرچه امروز جبههی رویاروی واضحی چون جبههی جنگ نداریم، اما از دشواری جهادمان کاسته نشده است. اکنون نیز خیلی سخت است؛ چون همهی دنیا با ما طرفند، و فقط اظهارات، مختلف است. (بیانات در دیدار با خانوادههاى شهداى مشهد، ۱۳۷۱/۰۱/۲۵)
(۲۹). جلسهیی که خانوادههای عزیز شهدای ما در آن تشریف دارند، چون با یاد شهدا همراه است، ارزش و اهمیت خاصی دارد. ما هرچه داریم، به برکت شهدای عزیزمان داریم. اگر امروز اسلام در جهان دارای عزت است، به برکت شهداست. اگرامروز جمهوری اسلامی، به صورت یک قدرت مردمی در دنیا مطرح است، به برکت خون شهداست. اگر ملتهای مسلمان دیگر در نقاط مختلف عالم، ملت ایران را الگوی مقاومت و مبارزهی خودشان قرار دادهاند، به برکت فداکاری شهداست. در درجهی اول، شهدای ما قرار دارند. پشت سر شهدای عزیز هم بقیهی فداکاران، اعم از جانبازان، آزادگان، خانوادههای مکرّم شهدا، در صف دوم قرار دارند. اگر خانوادههای شهدا، مقاومت و صبر نمیکردند و از خودشان استقامت و متانت نشان نمیدادند، وضع طور دیگری میشد.
ما در داستانهای تاریخی خواندهایم که شهیددادههای صدر اسلام، اگر پدرشان یا شوهرشان شهید شده بود؛ اگر فرزندان یا برادرانشان به شهادت رسیده بودند، صبر و مقاومت میکردند. در جنگ اُحد که عدهیی از مسلمین به شهادت رسیدند، یک زن درحالیکه جسد سه شهید را با خود حمل میکرد، وقتی به مسلمانان در نزدیکی شهر مدینه رسید، اولین سؤالی که کرد، از سلامتی پیامبر(ص) بود. یعنی سلامتی رسولاکرم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم)، برای او اهمیت بیشتری از جان عزیزانش داشت. اینها را ما در تاریخ خوانده بودیم؛ اما آنچه که در کشور ما اتفاق افتاد، اگر نگوییم اهمیتش از صدر اسلام بیشتر است، یقیناً کمتر نیست.
بعضیها دو فرزند، بعضیها سه فرزند، بعضیها چهار فرزندشان به شهادت رسیدند. مادرانی را که عزیزانشان به شهادت رسیده بودند، ما دیدیم آنچنان از خودشان استقامت نشان میدادند که انسان را به حیرت فرو میبرد. من با خانوادههای مکرّم شهدا، بحمداللَّه دیدوبازدید و نشستهای متعددی را همیشه داشتهام و دارم. به نظرم رسیده است که مادران شهدا، از لحاظ قوّت و قدرت، حقیقتاً بینظیرند. این، چه نیرویی است که به زنی که عاطفه و احساسات در او قوی است و فرزند خودش را عاشقانه دوست میدارد، آنچنان قوّتی میبخشد که در مقابل شهادت یک فرزند یا دو فرزند یا بیشتر، چنین قدرت و قوّتی را از خود نشان میدهد؟ این، از ایمان است. ایمان بود که مردم ما را در انقلاب پیروز کرد. ایمان بود که ملت ما را درجنگ، به پیروزیهای درخشان رساند. ایمان مردم بود که اسلام و قرآن را در دنیا سربلند کرد و جمهوری اسلامی را به این عزت و عظمت رسانید. این ایمان است که به خانوادههای شهدا، صبر و قوّت و استقامت میدهد. این ایمان را قدر بدانید و حفظ کنید. این، آن چیزی است که هیچ سلاحی در مقابل آن، کارگر نیست. (سخنرانی در جمع خانوادههای شهدای ایلام، ۱۳۶۹/۱۰/۱۳)
(۳۰). حضرت آیتالله خامنهای در دیدار با خانواده شهید محمد برازنده، در پاسخ به مادر شهید که گفت «من هیچ وقت برای شهادت فرزندم گریه نمیکنم، بلکه برای فرزندان سیدالشهدا گریه میکنم»، گفتند: «گریه کردن برای شهید هیچ اشکالی ندارد، گریه هم بکنید تا دلتان آرام بگیرد، منتها ناشکری نکنید».
ایشان همچنین با حضور در منزل خانواده شهیدان یوسف و حسین رحیمی، تاکید کردند: همه کشور و همه ملت در درجه اول مدیون شهدا، و بعد هم مدیون خانوادههای شهدا هستند. قدر پدران و مادران شهدا را باید دانست.
رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهیدان سیدمهدی و سیدهادی مشتاقیان، از وجود سیاستی برای به فراموشی سپردن شهادت، شهید و خانواده شهید خبر دادند و تاکید کردند: باید در مقابل چنین سیاستی ایستاد و خانوادههای شهدا را عزیز کرد. (حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل خانواده شهدای مشهد، ۱۳۹۶/۰۵/۱۹)
(۳۱). خیلی خوش آمدید برادران و خواهران خانوادهی عزیز شهید حرم؛ کسانی که داوطلبانه به این میدان میروند، دو سه خصوصیّت در اینها هست که ممتاز است. یکی این است که اینها غیرت و تعصّب دفاع از حریم اهلبیت (علیهمالسلام) را دارند.
اینهایی که میروند، یکی از احساسات و روحیهشان همین است که میخواهند از حریم اهلبیت (علیهمالسلام) دفاع کنند. پدرها و مادرهایشان هم همینطور. در اظهاراتی که یکی از مادران شهدا خطاب به حضرت زینب داشت این بود که: "من محمدحسین خودم را دادم به شما!" این خیلی باارزش است؛ آن غیرتی که نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام) که در هر مؤمنی باید وجود داشته باشد. (بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم، ۱۳۹۵/۰۹/۱)
(۳۲). سلام خدای متعال و بندگان صالحش و ملائکهاش بر ارواح طیّبهی شهیدان؛ همهی شهیدان تاریخ، شهیدان اسلام، شهیدان انقلاب اسلامی و شهیدان دفاع: از انقلاب، از اسلام، از حریم اهلبیت، و از امنیّت کشور تا امروز. خیلی خوشآمدید خانوادههای محترم شهدا، پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها. قدر خانوادهی شهدا و پدرها و مادرها و همسرها و فرزندان و برادران و خواهران شهدا و داغداران شهدا را بندگان صالح خدا میدانند؛ علّت هم این است که خدای متعال بر شما سلام و درود فرستاده است: اُولئکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَـة؛ (اینکه) خدا صلوات بفرستد، خدا درود بفرستد، خیلی رتبهی والا و مهمّی است؛ چون صبر کردید، چون مصیبتِ فقدان فرزند را که برای اغلب مردم دنیا یک عزا است، شما تبدیل کردید به یک عید، به یک تبریک؛ از اینکه خدای متعال جوان شما را در جوار خود «اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» قرار داده است، شما تسلّی پیدا کردید؛ این صبر خانوادهی شهدا یک چنین ارزشی دارد. (بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا، ۱۳۹۷/۰۹/۲۱)
(۳۳). ای بسا پدر و مادری که جوان خود را درست نمیشناختند. من گاهی که با پدران یا مادران شهدای عزیز دربارهی شهیدشان گفتگو میکنم، آنها به من میگویند که فرزندشان تا زنده بود، عظمت روحی او را درست درک نمیکردند. جوان آنها، همان کودکی است که او را بزرگ کردهاند. پدران و مادران، درست نمیتوانند عظمت این مجاهد فیسبیلاللَّه را درک کنند؛ بلکه ملت نمیتواند عظمت این ستارگان درخشان را بفهمد. بنده عرض میکنم که ما هنوز قادر نیستیم عظمت کار این شهدای عزیز را درست تشخیص بدهیم. آیا میدانید که این شهدای بزرگوار ما - همین جوانان فداکار ما، همین بسیجىِ مؤمنِ پُرشورِ عاشقوش ما، یا ارتشی و سپاهی ما - چه عظمتی در دنیا و در تاریخ آفریدهاند؟ (بیانات در دیدار خانوادههای شهدای استان بوشهر، ۱۳۷۰/۱۰/۱۱)
(۳۴). ما در تاریخ، زندگی شهدای گرانقدر زمان پیامبر را که مطالعه میکردیم - حنظلهی غسیلالملائکة را، حمزه را، آن دو برادر شجاع جنگ اُحد را، و دیگران و دیگران را - تعجب میکردیم؛ اما این جوانان ما، هزاران حمزهی سیّدالشهداء و هزاران حنظلهی غسیلالملائکه را به ما نشان دادند؛ به چشم خودمان آنها را دیدیم و عظمت آنها را درک کردیم. جانبازان و آزادگان و مفقودان غریب عزیزمان هم مثل آنها هستند. (بیانات در دیدار خانوادههای شهدای استان بوشهر، ۱۳۷۰/۱۰/۱۱)
(۳۵). من همیشه به خانوادههای شهدا گفتهام که شهدای ما خط مقدمند؛ پشت سر شهدا، خانوادههاشان هستند؛ همین پدران و مادران و همسران که به رزمندگی جوان و مرد خانه و محبوبشان افتخار کردند؛ از کشته شدن او نترسیدند؛ او را از رفتن منع نکردند؛ حتّی مادران بچههاشان را تشویق کردند! چه میشنویم و چه میبینیم؟! این چه حوادث عظیمی است در زمان ما و در مقابل چشم ما؟! اگر این حوادث در تاریخ بود، انسان با تردید آنها را میگفت. خیلیها هم در بیرون از این مرزها، این مسائل را با تعجبِ زیاد میشنوند؛ اما شما خودتان آنها را لمس کردهاید. (بیانات در دیدار خانوادههای شهدای استان بوشهر، ۱۳۷۰/۱۰/۱۱)
(۳۶). در رفتنِ به میدان جنگ، پدران با فرزندانشان، و فرزندان با یکدیگر مسابقه گذاشتند! همسران غصه خوردند و گریه کردند که چرا آنها نمیتوانند به میدان جنگ بروند؛ و صبر کردند و در خانهها نشستند و پشت جبهه را نگهداشتند؛ بعد هم که آن رزمنده شهید شد، پدران و مادران و همسران و فرزندان شکر کردند و به شهادت شهیدشان افتخار نمودند! این است که شعلهی یک نهضت، همچنان زنده میماند. این است که امام بزرگوار، قلهی عزت و عظمت را برای اسلام فتح میکند. این است که ملتها صریحاً میگویند: ای ملت ایران! ما از شما یاد گرفتیم؛ شما معلم ما هستید. (بیانات در دیدار خانوادههای شهدای استان بوشهر، ۱۳۷۰/۱۰/۱۱)
(۳۷). نکتهی چهارم؛ در دفاع مقدّس، عالیترین فضایل اخلاقی بُروز کرد؛ هم فضایل اخلاقی، هم معنویّات و عروج معنوی و تعالی روحی. شبیه این را واقعاً نمیشود سراغ گرفت؛ حالا تک و توک چرا، همه جا هستند امّا با این کثرت جمعیّت و کثرت عدد هیچ جا غیر از جبههی دفاع مقدّس را بنده سراغ ندارم که این جور فضایل اخلاقی بُروز کرده باشد؛ هم فضایل اخلاقی، هم جنبههای تعالی معنوی و روحیّات دینی و مانند اینها. شرحِحالهایی که نوشته شده نشاندهندهی این خصوصیّات است، وصیّتنامههایی که باقی مانده همین جور، حالاتی که نقل میشود از بعضی از رزمندگان (همین جور.) فضایل اخلاقی مثل صداقت، صدق و صفا. خب اصلاً منطقهی جبهه، منطقهی صدق و صفا بود، همه با هم باصفا (بودند). اخلاص، برای خدا کار کردن؛ آنجا کسانی، هم تمرین اخلاص میکردند، هم اخلاص خودشان برای خدا را آنجا در عمل نشان میدادند. تواضع، خدمت به دیگران. انسان مکرّر در این شرحِحالها میخواند که مثلاً فرض کنید میگویند فلان دسته شب در خیمه خوابیده بودند، صبح که بیدار میشوند، میبینند همهی پوتینهایشان واکسزده است؛ چه کسی واکس زده؟ معلوم نیست. بعد از تحقیق معلوم میشود که مثلاً فرمانده گروهان یا فرمانده دسته، شب آمده و همهی پوتینهای اینها را واکس زده یا لباسهایشان را که گذاشته بودند بشورند، شسته، یا دستشوییها را تمیز کرده؛ اینها چیزهای عجیبی است؛ این تواضع، این خدمت، روحیهی خدمتگزاری، ایثار، ازخودگذشتگی و فداکاری؛ بعد هم که آن حالات معنوی، آن گریههای نیمهشب، آن سحرخیزیها، آن شور و عشق توحیدی، آن بیاعتنائی به زیورهای دنیوی، و در مواردی هم اتّصال به غیب. بعضی از این عزیزان، این جوانهای عارف -عارف به معنای واقعی کلمه؛ عارف واصل- در جبهه کارشان به جایی رسیده بود که آینده را میدیدند، از آینده خبر میدادند، از شهادت خودشان، از شهادت دوستانشان، از حوادثی که ممکن است پیش بیاید؛ اینها در شرح حال رزمندگان هست، و اینها خیلی (مهم است). (بیانات در ارتباط تصویری با شرکتکنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع، ۱۳۹۹/۰۶/۳۱)
(۳۸). البتّه مشخّص است که این نکته بیش از بقیّهی نکاتی که عرض شد، به برکت اسلام است. البتّه اعتلا و درخشندگی نقاط دیگر هم به برکت ایمان دینی بود، امّا این نکتهی بالخصوص، مربوط به دل سپردن به خدا و مسئلهی اسلام و مسئلهی ایمان دینی است که انسان واقعاً متحیّر میمانَد از تأثیر این ایمان عمیق. یا (روحیههای) مادرهای شهدا. خب، من و شما حسّ مادری را اصلاً نمیفهمیم، واقعاً هیچ کس نمیتواند حسّ مادری را درک کند غیر از خود مادر؛ آن وقت این مادر، جوانش را بفرستد جبهه، جوان که میآید درخواست میکند، میگوید چون برای اسلام میخواهی بروی برو؛ برای اسلام برو. بعد که پیکر همین جوان را میآورند، خوشحال است که او را در راه خدا داده؛ میگوید این (جوانم) را در راه خدا دادم. الحمدلله بنده توفیق داشتهام با خانوادههای شهدا، با مادران و پدران شهدا نشست و برخاست زیادی داشتهام -مکرّر-انسان میبیند که مادرهای شهدا در موارد زیاد که واقعاً «لا تعدّ و لا تحصی»، چه روحیههایی، چه حالاتی، چه گذشتی (دارند)؛ این جز به برکت اسلام و جز برای فداکاری عظیم که یک فصل درخشان از کتاب قطور دفاع مقدّس است نبود. (بیانات در ارتباط تصویری با شرکتکنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع، ۱۳۹۹/۰۶/۳۱)
(۳۹). یک نکتهی دیگر هم مسئلهِی خاطرات والدین شهدا است. البتّه خیلی از والدینِ شهدای دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس متأسّفانه قبل از اینکه از آنها خاطراتی گرفته بشود از دنیا رفتهاند لکن بعضی هنوز بحمدالله حیات دارند؛ یا پدر یا مادر. البتّه خاطرات همسران خیلی مهم است، آنها هم بایستی گرفته بشود و خوشبختانه بسیاری از آنها هستند، لکن خاطرات پدر و مادر شهدا بخصوص از این جهت مهم است که فضای داخلیِ خانوادهی شهیدپرور را برای ما تصویر میکند. این خانوادهای که سه جوانش شهید میشوند -اینجا الان چند کتاب دربارهی سه شهید و دو شهید هست؛ این خانوادهای که سه جوانش شهید میشوند: یک جوانش اوّل شهید میشود، بعد دوقلوها در یک روز شهید میشوند؛ در یک روز این دوقلوها به دنیا میآیند، در یک روز هم شهید میشوند- چه کار میکرد؟ چه جوری اداره میشد؟ پدر و مادر چه کار میکردند که این جور انگیزه و حرکت و هیجان در این جوانها به وجود میآید که پا میشوند میروند جبهه؟ این مهم است، و به اینها باید توجّه کرد. خاطرات پدرها و مادرها (مهم است). البتّه خاطرات همسرها هم بسیار مهم است؛ خصوصیّات خانوادگی و فضای خانوادگی جزو چیزهایی است که بایستی ثبت بشود. (بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملّی چهار هزار شهید استان یزد، ۱۳۹۹/۱۲/۲۵)