رهبر انقلاب در سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۱/۱) خطاب به داوطلبین ریاست جمهوری فرمودند: «انتظار داریم سنگینی کار را بدانید؛ بدانید چه چیزی را میخواهید بر دوش بگیرید، چه بار سنگینی را میخواهید بر دوش بگیرید؛ این را بدانید. اگر دیدید میتوانید، خیلی خب، وارد کارزار انتخاباتی بشوید؛ امّا این جور نباشد که سنگینی کار را ندانید. اوّلاً مشکلات و مسائل اصلی کشور را بشناسید. مسائل کشور یکی دو تا که نیست؛ صدها مسئله هست که از این صدها مسئله اقلّاً دهها مسئلهاش جزو مسائل اساسی و مهمّ کشور است؛ اینها را بدانید، بدانید که مشکل کشور کجا است و مسائل کشور چیست، برای حلّ آن مسائل هم یک برنامهای و راه حلّی داشته باشید، ولو اجمالی. مسئلهی اقتصاد را بشناسید؛ اقتصاد مهم است. در خود مسئلهی اقتصاد کارهای مهمّی هست؛ رشد تولید ملّی، رشد سرمایهگذاری ملّی، تقویت پول ملّی، مسئلهی تورّم و امثال اینها در ذیل عنوان اقتصاد است. بعد، مسئلهی امنیّت کشور که مسئلهی بسیار مهمّی است. موضوع آسیبهای اجتماعی که یکی از آن مسائل مهمّ کشور مسئلهی آسیبهای اجتماعی است. روبهرو شدن با سیاستهای پیچیدهی دنیا؛ شما میخواهید با این سیاستها مواجه بشوید؛ مسئلهی سیاست خارجی. [همچنین] مسئلهی بسیار مهمّ فرهنگ. شما باید بدانید که در کشور چه خبر است و چه انتظاری هست و چه کار باید انجام بگیرد؛ اینها را بدانید. اگر میبینید میتوانید این بار سنگین و مهم را به دوش بگیرید، بسمالله، وارد بشوید.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در اینباره یادداشتی از آقای دکتر فرشاد مهدیپور، استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر میکند.
در ایرانِ جدید، ماه خرداد مملو از اتفاقات، سالگردها و نمادهای بسیاری است. یکی از نمادها، اتفاقات مربوط به مردمسالاری در این ماه است. تقریباً تمامی انتخابات ریاستجمهوری در سه دههی اخیر، در این ماه برپا شده است؛ آن هم در کشوری که چندین هزاره زیر سلطهی حکومتهای پادشاهی بوده و برای اوّلینبار در آن جمهوری تحقق یافته است. خرداد ۱۴۰۰ علاوه بر همهی آنچه از گذشته در خود دارد، روبه آینده نیز دو روند را تکمیل خواهد کرد: اوّل به فرجامرساندن چشمانداز بیستسالهی ایران و دوم فیصلهدادن به تحرکات استعمارگرایانه در محیط داخل.
اول
در طلیعهی انتخابات ۱۳۹۲، رهبر انقلاب بر مفهوم دههی عدالت و پیشرفت تأکید داشتند؛ اینکه دولتی بر سر کار آید که بتواند مرحلهی سوم دولتسازی تمدنی را محقق کند. تقریباً در تمامی دههی اخیر، مفاهیمی برای نام سال انتخابشده که گرچه عنوانی اقتصادی داشته، امّا بر بستری از مضامین فرهنگی و سیاسی نیز استوار بوده است: جهاد اقتصادی (۱۳۹۰)؛ تولید ملی، حمایت از کار و سرمایهی ایرانی (۱۳۹۱)؛ حماسهی سیاسی و اقتصادی (۱۳۹۲)؛ اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و مدیریّت جهادی (۱۳۹۳)؛ اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل (۱۳۹۵)؛ اقتصاد مقاومتی، تولید – اشتغال (۱۳۹۶)؛ حمایت از کالای ایرانی (۱۳۹۷)؛ رونق تولید (۱۳۹۸)؛ جهش تولید (۱۳۹۹) و تولید، پشتیبانیها و مانعزداییها (۱۴۰۰). امّا آیا میتوان چرخندههای اقتصادی را منهای تحرک فرهنگی یا سیاسی به حرکت درآورد؟ در ایران، دولت بزرگترین بنگاه اقتصادی و دستگاه دیوانسالاری است و با اغماض میتوان گفت که حدود ۸۰درصد منابع کشور در اختیار اوست: «رئیسجمهور از همهی مدیریّت
های کشور پُرمشغلهتر و پُرمسئولیّتتر است؛ ... عمدهی نزدیک به همهی مدیریّت
های کشور که هزاران مدیریّت است، در اختیار رئیس قوّهی مجریّه است. همهی بودجهی مصوّب کشور در اختیار رئیسجمهور است ... امکانات حکومتی کشور هم همینطور، اکثر و اغلب در اختیار رئیسجمهور است. بنابراین، مدیریّت
های دیگر در جنب قوّهی مجریّه در واقع چیزی نیستند»؛ پس، دولت خودش مهمترین پیشران تحول و تغییر بهشمار میرود و اگر به حرکت درآید، سرعت همهی پیشرانها دوچندان خواهد شد. دولت یک نهاد سیاسی است؛ نهادی برآمده از کنشهای جناحی-جریانی و رأیدهندگانی که در گردونهی نیازها و خواستهها و در کارزار (کمپین) انتخاباتی، به گزینهی مورد نظر رأی میدهند. تکلیف متغیر فرهنگ نیز روشن است؛ وقتی بناست جهش تولید داخل در دستور کار قرار بگیرد، مصرفکنندهی ایرانی باید در مورد آن، فعال و کُنشگر باشد؛ هم از این حیث که در خرید، محصول و کالای ایرانی را در اولویت قرار دهد و هم اینکه در قبال کاستیها و محدودیتهای ناشی از صادرات تولید، همراهی کند. این همراهی با نهاد سیاسی دولت ظرفیتی مضاعف مییابد، چراکه در کشاکش گرانشدن بنزین در سال ۱۳۹۸، وقتی در نظرسنجیها از مردم سؤال میشد که در چه شرایطی با سیاست مذکور موافقید، عدد موافقین در مواجهه با گزینهی «اگر به ما گفته میشد که کشور به این افزایش نیاز دارد ...» به یکباره چندین برابر میشد.
دوم
از میانهی تابستان ۱۳۹۹ که رهبر انقلاب اشارهای بهروی کارآمدن دولت جدید در ۱۴۰۰ داشتند، گویا امیدی بود به آیندهای پیشرو که شرایطی مثبتتر را تدارک خواهد دید: «... انشاءالله دولت تازهنَفَس دیگری میآید و امیدواریم که انشاءالله کارها را با یک جدّیّت بیشتری دنبال بکنند.» این جدیت در دگرگونی، متکی بر همان گفتارهای پیشین است؛ یعنی قویشدن ایران. «قدرت دفاعی»، «استحکام و ثبات اقتصادی» و «توانایی و قوام فرهنگی» از مؤلفههای افزایش اقتدار است. اقتدار در برابر قدرت، امری است انعطافپذیر و اقناعی که نمیخواهد از مسیر زور و اغوا، کار را به پیش ببرد. یک عنصر مهم برای قویشدن، تنظیم روابط خارجی است. در سالهای اخیر که یک جریان متمایل به غرب، مرادشان از روابط خارجی فقط توجه به آمریکا و چند کشور اروپای غربی بوده و بیتوجه به میزان مرزهای مشترک، منافع مشترک و سیاستهای مشترک، نخ تسبیح اقتصاد و سیاست و فرهنگ را به آنچه از آنسو بیاید، تعلیقکرده است. ایدهای که تعلیق تحریم را در مرکز حرکت و هدف خود قرارداده و از مجموعه دهها کنش موجود در سیاست خارجی، همه چیز را متکی به مذاکره دانسته است. در برابر ایدهی تعلیقگرایانه که هم تجربه و هم عنوانش نشان میدهد که موقتی، زودگذر و بدون زیرساخت ملی است و برای رسیدن به آن، باید خیلی چیزها را داد تا شاید به یک نتیجه جزئی و موقتی رسید، تدبیر بیاثرکردن تحریمهاست.
همانگونه که سپهبد شهید قاسم سلیمانی در فرماندهی سپاه قدس توانست. رزمندگان بدون مرزی که در مقابل آماج سختترین تحریمهای نظامی و امنیتی بوده و هستند و فرماندهشان بدون گرفتن هیچ گذرنامهای، میتوانست به هر جایی که میخواست سفر کند، با هر مقام دیدار کند و اهدافش را روی زمین تحقق بخشد. این بیاثرکردن تحریم، در میدان واقعی، ثمرهی عمل انقلابی است که همچنان بیبدیل و تکرارناشدنی است. گرچه باز هم در درون حاضر نیستند به تحولات و واقعیات نظام بینالملل اعتنا کنند و با نگاهی متحجرانه و قدیمی، بازهم قویشدن کشور را منحصر در استفاده از زنجیرهی ارزش و پشتیبانیهای جهانی و حل مشکلات خارجی (با آمریکا) میدانند و چون خود، چنین هزینههایی را برای کشور در دههی اخیر بهوجود آوردهاند، نمیخواهند پای اشتباهشان بایستند.
سوم
بحث اصلی پیشرو، چالش میان رفع تحریم از مسیری شکستخورده و پرهزینه یا انتخاب راه بیاثرکردن تحریم از طریق کارآمدی و همگرایی درونی است. آنچه در سخنرانی آغازین فروردین ۱۴۰۰ جلوه کرد، توجه به این نکته بود: شرط لازم برای آنهایی که میخواهند خود را در معرض گزینش قرار دهند، این است که باید درک و فهم روشنی از مسائل کشور و راهحلهای اجمالی آن داشته باشند و شرط کافی برای رأیدهندگانی که در چارچوبی فرد را انتخاب میکنند این است که او بتواند موضوعات اصلی کشور را حلوفصل کند. از این جهت مردم، میداندار اصلی انتخاباند.
انتخاب خرداد ۱۴۰۰ میبایست از مبدأ نیازهای مردم صورت گیرد که تقریباً تمامی پیمایشها و یافتهها نشان میدهد مطالبهی بهبود وضع اقتصاد و کاهش سوءمدیریتها و تورم همراه با مبارزه با فساد و دزدی و بیعدالتی، در میان اکثریت رأیدهندگان مسئلهی اصلی و فوریشان است. این وضعیت در برابر تحریمها و مسئلهبودگی آن برای رأیدهندگان بعضاً تا چند برابر با اهمیتتر است. در چنین شرایطی «اگر شرکت پُرشور مردم ]مشارکت در انتخابات[ همراه بشود با یک انتخاب درست که حقیقتاً یک نیروی کارآمد و باایمان و پُرانگیزه و علاقهمند به کار انتخاب بشود بهوسیلهی مردم، خب این نورٌعلی نور است و آیندهی کشور را تضمین خواهد کرد.»
امّا آیا ممکن است این شرایط برهم بخورد؟ حتماً شدنی است؛ اگر نیازها با هیجانهای منفی به فراموشی سپرده شود و خواستههای وانماییشده جایگزینشان شود؛ چون دستگاه تحریف، پرقدرت و پردامنه است و حافظهی تاریخی میگوید که باید مراقب این اتفاق بود و بهلحاظ سیاسی هم در کارزارهای انتخاباتی، چنین چیزی امکانپذیر است؛ ماقبل دو سخنرانی افتتاحیهی سال جدید، وقتی که در آخرین روزهای سال از پربسامدترین جملات رهبر انقلاب سؤال میشود، این سه گزینه برگزیده میشوند:
دولت جوان حزب اللهی، علاج مشکلات کشور است
همه بدانند؛ علاج همهی مشکلات در داخل کشور است
گرانی شب عید را علاج کنید؛ وضعیت معیشت مردم غصه بزرگی است
معنای این گزینش آن است که مردم بهدنبال علاجاند؛ علاج شرایط معیشتی و اقتصادی کشور. غصهی بزرگ رهبر انقلاب، این است که: «در برخی از بخشهای اقتصادی ما، توان مدیریّتی ضعیف است» و راه علاج اینکه: «مدیریّتها بایستی قوی باشند، فعّال باشند، خستهنشو باشند. هرجا ما با مدیریّتهایی با این خصوصیّات -یعنی خستگیناپذیری و فعّالیّت و نشاط- مواجه بودیم دیدیم که کار پیشرفت کرده و هرجا که اینجور حضورِ لازم و دائم وجود نداشته باشد، البتّه مشکلات پیش میآید.»
و آخر...
کار نیکو، کار درست است ... این هم خواستهی عمومی است و هم راهبرد کلان ایران؛ ما میتوانیم چنین شرایطی را رقم بزنیم، گرچه برخی به غلط این گزاره را مطرح میکنند که آنها فقط در فکر برداشتهشدن تحریمها هستند و دیگران مخالف! ولی آنها میخواهند از مسیر فروختن کشور، مسائل را حل کنند و باید جایشان را به کسانی بدهند که میخواهند کشور را بسازند. ساختن در برابر فروختن! ما میتوانیم اینچنین دولت جوان حزباللهیای را در انتخاباتی پرشکوه و پرشور، برگزینیم.