others/content
نسخه قابل چاپ

گنجینه‌های‌ ارزشمند خاندان عصمت (ع)

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها با حضور رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد. در این مراسم حجت‌الاسلام مسعود عالی، استاد حوزه‌ی علمیه‌ی قم در دو سخنرانی خود، به تبیین ارزش گنجینه‌های ارزشمند دعا که از معصومین (ع) برای ما مانده است پرداخت. به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخش‌های مرتبط با این موضوع از سخنرانی این دو شب را منتشر می‌کند.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif یکی از مهم‌‌ترین و اصلی‌ترین ابعاد شخصیتی حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها بندگی، خضوع، تضرع، نیایش، دعا و رابطه‌ی با خداوند متعال و معنویتی بود که در زندگی‌شان حاکم بود. در اوصاف و القاب حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها نوشته‌اند که عابده، زاهده، قوامه، صوامه، راکعه، ساجده و قانطه (مطیع پرودگار) بود. همه‌ی این اوصاف دلالت بر کثرت عبادت، ذکر، تضرع، خضوع و ارتباط با پروردگار عالم دارد. معنویت، بندگی و ارتباط با پروردگار عالم تنها بخشی از زندگی حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها نبود، بلکه تمام زندگی این بزرگوار را شامل می‌شد.

حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها به‌معنای خاص از عابدترین مردم بود. ایشان به‌قدری در محراب منزل به عبادت می‌ایستاد که پاهایش از کثرت رکوع، سجود، قیام و قعود متورم می‌شد. یک خانم هجده نوزده‌ساله این‌چنین عابد بود. حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها محلی را در منزل به‌عنوان مصلای خودش قرار داده بود. پیغمبر اکرم فرمود: «مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَظْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْض»(۱)؛ یعنی وقتی زهرای اطهر در محراب عبادتش می‌ایستاد، آسمانیان و ملائکه را نورباران می‌کرد. (به ما هم توصیه شده اگر در خانه نماز می‌خوانیم، جایی را به‌عنوان محراب و مصلی قرار بدهیم که هنگام احتضار حالمان و مرگمان سخت شد، در محل مصلی که نورانی هست ببرند.) در ادامه پیغمبر اکرم فرمود: «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی»؛ یعنی پروردگار عالم به ملائکه می‌فرماید به بنده‌ی من فاطمه نگاه کنید که برتر زنان امت و برتر همه‌ی زنان است و در مقابل من ایستاده و تمام ارکان وجودش از خشیت من به لرزه درآمده است. حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها عابده بود. حال معنویت و ذکر بر این بزرگوار غالب بود. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام است که می‌فرمایند زهرا؛ یعنی نورانی و ملکوتیان از نور او استضائه می‌کردند و منور بودند.

وجود مقدس زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها در دعا و ذکر سرآمد و در قلّه بود. خوراک حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ذکر، دعا و نیایش با خدا بود. مرحوم شیخ صدوق در معانی‌الاخبار از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله این‌چنین نقل می‌کند که ایشان در جمع اصحاب فرمودند: «فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّه»(۲)؛ یعنی فاطمه یک حوریه‌ی بشری و یک انسان فرشته صفت است. اصحاب گفتند آقا چطور؟ پیغمبر فرمودند: «خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ إِذْ کَانَتِ الْأَرْوَاح»؛ یعنی قبل از اینکه خدا آدم، عالم دنیا، اجسام و ماده را خلق کند، در عالم ارواح نور مطهر و روح مقدس فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها را خلق کرد. اصحاب سؤال کردند: «أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَه؟»؛ یعنی عالم ارواح کجاست؟ پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْش»؛ یعنی نور مطهر زهرا سلام‌الله‌علیها در مرواریدی در عرش الهی بوده است. اصحاب سؤال کردند: «فَمَا کَانَ طَعَامُهَا»؛ ‌یعنی غذای فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها در عالم ارواح چه بود؟ پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «التَّسْبِیحُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِید»؛ یعنی غذای ذکر، سبحان‌اللّه، لااله‌الا‌اللّه و الحمدللّه گفتن بود. این غذا باعث رشد و آرامشش می‌شد. به همین علت است که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله این تسبیحات را به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها دادند. امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند اگر ارزشمندتر از تسبیحات وجود داشت، پیغمبر به دخترش هدیه می‌کرد. این تسبیحات را پیغمبر به کسی داد که آرامشش با ذکر بود.

هر روحی قابلیت‌گرفتن این تسبیحات را نداشت. روحی باید این تسبیحات را بگیرد که در عالم بالا طعامش تسبیح باشد؛ لذا بزرگان و عرفا به ما خیلی توصیه کردند که تسبیحات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را بعد از نمازها بگوییم که ردخور ندارد. امام صادق علیه‌السلام در این‌باره می‌فرمایند: «اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ صَلاةِ اَلْفِ رَکْعَةٍ فی کُلِّ یَوْم»(۳) ؛ یعنی تسبیحات حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها بعد از نماز برای من از هزار رکعت بهتر است. میرزا رحیم ارباب عاشق حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها بود و سوره‌ی کوثر را خیلی در نمازهایش می‌خواند. اگر کسی مشکلی داشت، می‌گفت تسبیحات حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها بگو. این تسبیحات از مصادیق ذکر کثیر و فوق‌العاده است.

یکی از بازاریان متدین تهران با یکی از دوستانش به نماز جماعت رفته بود. نماز که تمام شد، مشغول تسبیحات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و تعقیبات نماز شد، ولی دوستش بعد از نماز سریع بلند شد که برود. این بنده‌ی خدا به او گفت بنشین تسبیحات و ذکر بگو؛ -بالاخره بادبادک هم بدون دنباله بالا نمی‌رود، نماز هم باید دنباله‌ای داشت- گفت آقا مگر چک، سفته‌ها و گرفتاری‌ها می‌گذارد که ذکر بگویم. آن بازاری متدین حرف قشنگی زد و گفت ما چون این کارها را نمی‌کنیم، همیشه گرفتاریم و کارهایمان درهم‌برهم است و وقت نداریم.

یکی از آثار تسبیحات حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها برای پرمشغله‌ها، توسعه‌ و برکت وقت است و وقت را مدیریت می‌کند.‌ شأن نزول این تسبیحات هم همین بود. کارهای خانه‌ی این بانوی بزرگوار خیلی زیاد بود و خودشان باید همه‌ی کارها را انجام می‌دادند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام یک‌بار به حضرت زهرا پیشنهاد دادند که از پدر بزرگوارتان خدمتکار بخواه تا کمکت کند. حضرت وقتی این پیشنهاد را به پدرشان منتقل کردند، پیغمبر فرمودند زهرا جان ذکری به تو می‌دهم که از خدمتکار برایت بهتر است و این تسبیحات را به ایشان یاد دادند.

به‌هرحال باید برای خودمان وقت خلوت و گدایی بگذاریم. اولیاء و انبیاء الهی از جمله وجود مقدس حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها درحالی‌که دائم در ذکر و عبادت بودند‌، ولی مشغول کارهایشان هم بودند. یکی از گنجینه‌های ارزشمند که از حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها برای ما به ارث و یادگار گذاشته‌شده، دعاها و توسلات ایشان است. الحمدللّه بعضی از بزرگواران کتبی به‌عنوان صحیفه‌ی فاطمیه یا صحیفه‌الزهرا نوشته‌اند که دعاها و توسلات ایشان جمع‌آوری شده است.

دعاهایی که از ائمه‌ی اطهار برای ما به‌عنوان دعاهای مأثور به‌یادگار مانده، از دو لب مبارک معصوم به ما رسیده است؛ امّا در دعاهای مأثور نکته‌ای وجود دارد که اگر به آن توجه کنیم، بیشتر به آن‌ها می‌پردازیم. درست است که به ما گفته‌اند وقتی می‌خواهی دعا کنی با هر زبانی می‌شود دعا کرد و اشکالی هم ندارد، ولی بهترین نوع ارتباط با خدا به زبان کلماتی است که معصوم بر زبانش جاری می‌کرد؛ چون معصوم تربیت‌شده‌ و پرورش‌یافته‌ی خداست و می‌داند چگونه با خدا حرف بزند. امام راحل از قول آقای شاه‌آبادی نقل می‌کرد که دعاها قرآن ساعد است. همان‌گونه که قرآن از کلام خدا نازل شده و از عالم ربوبی پایین آمده، دعاهای اهل بیت هم از زبان معصومین آمده که همان مضامین قرآنی را دارد، منتها با یک بیان دیگری است و کسانی که با این دعاها مأنوس می‌شوند را بالا می‌برد. گفت:

از مقامات تبتل تا فنا                  پله‌پله تا ملاقات خدا

هیچ دین و مذهبی این دعاها را ندارد که شیعه در اختیار دارد. کدام دین و مذهب دعاهایی با مضامین بلند و معارف ارزشمند دارد؟ این گنج در اختیار ماست. اگر کسی با دعاهای معصومین مأنوس شود، یکی از آثارش این است که آن شخص تحت تربیت و هدایت‌ معصومی قرار می‌گیرد که آن دعا از او صادر شده است و آن معصوم در خواسته‌ها و نیازهای او تصرف می‌کند و او را رشد می‌دهد. ببینید کلام هرکسی تراوش و تجلّی شخصیت اوست. آدمی وقتی حرفی می‌زند، شخصیت خودش را در کلامش بروز می‌دهد. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام که می‌فرمایند: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه»؛ انسان تا وقتی حرف نزده شخصیتش پنهان است. وقتی حرف بزند، خودش را بیرون می‌ریزد. به قول سعدی:

تا مرد سخن نگفته باشد             عیب و هنرش نهفته باشد

کلام خدا هم همین‌جور است. قرآن تجلّی شخصیت خداوند متعال است. اگر تعبیر شخصیت درست باشد، تجلّی یا اسماء و صفات خداست؛ یعنی خدا تمام اسماء و صفاتش را در قرآن بروز داده و تجلّی کرده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «لقد تجلّی الله لخَلْقه فی کلامه»؛ خدا در کلامش، جلوه و ظهور کرده است. دعاهایی هم که از دو لب مبارک معصومین آمده، نشان‌دهنده‌ی جلوه‌ی شخصیتی‌شان است. دعای کمیل جلوه‌ای از شخصیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. دعای عرفه تراوش شخصیت امام حسین علیه‌السلام است. زیارت جامعه‌ی کبیره جلوه‌ی شخصیت امام هادی علیه‌السلام است. کسی که دعای کمیل را می‌خواند، تحت تربیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به خدا نزدیک می‌شود؛ یعنی با دستگیری، هدایت و عنایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پله‌های قرب را به اندازه‌ی خودش بالا می‌رود.

هر دعایی از معصوم بخوانید، تحت تربیت، هدایت، عنایت و اشراف او قرار می‌گیرید؛ حتی آن معصوم وارد حاجات و نیازهای ما هم می‌شود و حاجات و نیازهای ما را تنظیم می‌کند، رشد می‌دهد، ارتقاء می‌دهد و حدواندازه‌ی ما را بالا می‌برد. البته حدواندازه‌ی هرکسی به آرزوها و خواسته‌هایش است. آرزوها و خواسته‌های هرکسی نشان می‌دهد که حدواندازه‌اش چقدر است. آدمی که بزرگ است، خواسته‌هایش هم بزرگ و متعالی است. آدمی که کوچک است، خواسته‌هایش هم کوچک و سطحی است.

قبل از انقلاب کنفرانسی در دانمارک برگزار شد و مرحوم علامه محمدتقی جعفری را هم دعوت کردند. در این کنفرانس روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و بعضی از دانشمندان علوم انسانی جمع شده بودند. یکی از مباحث و موضوعاتی که در این کنفرانس مطرح بود، معیار ارزش انسان بود. هرکسی نظری داد تا اینکه علامه‌ی جعفری می‌گوید من رفتم پشت تریبون و گفتم معیار و درجه‌ی هرکسی به چیزی است که به آن عشق می‌ورزد و آرزو دارد. اگر کسی آرزویش ماشین مدل بالاست و به این عشق می‌ورزد، حدواندازه‌اش همان ماشین است. اگر کسی آرزویش آپارتمان دوطبقه است، حدواندازه‌اش همان آپارتمان است. اگر کسی آرزویش رسیدن به قرب خداست، حدواندازه‌اش خیلی بزرگ است و رتبه‌اش فوق تصور ماست. علامه می‌گوید وقتی توضیحاتم تمام شد، همه بلند شدند دست زدند و شروع به ابراز احساسات کردند. می‌گوید دوباره به پشت تریبون رفتم و گفتم این توضیحات مال من نبود و مال امام ما علی‌بن‌ابیطالب است که فرمودند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه»؛ قیمت و ارزش هرکسی به چیزی است که به آن عشق می‌ورزد و علاقه دارد.

یکی از اساتید ما می‌گفت کسی که در حد دنیاست، حدواندازه‌اش هم در حد دنیاست؛ حتی عباداتش هم بوی دنیا می‌دهد. مثلاً دارد نماز می‌خواند، ولی در نماز به‌دنبال ماشین و خانه است؛ یعنی نمازش وسیله‌‌ای برای حاجاتش در حد دنیا شده است؛ امّا کسی که فراتر از دنیاست، همه چیزش بوی خدا می‌دهد. حدواندازه‌ی آدم‌ها فرق می‌کند.

شخصی خدمت پیغمبر اکرم رسید و گفت یا رسول‌اللّه من را به‌جا می‌آورید، من همان کسی هستم که شما در ابتدایی که مردم را به اسلام دعوت می‌کردید و مردم جاهلی شما را اذیت می‌کردند، در طائف از شما پذیرایی کردم. پیغمبر خیلی تحویلش گرفت و فرمودند از من چیزی بخواه. این شخص کمی فکر کرد و گفت آقا دویست گوسفند و یک چوپان می‌خوام. پیغمبر برایش تهیه کرد و بعد فرمودند چرا همت این مرد کم بود و همت آن پیرزن بنی‌اسرائیل را نداشت؟ بعد ماجرای آن پیرزن را برای اصحاب تعریف کردند که به حضرت موسی علیه‌السلام وحی رسید یا موسی! از مصر به سرزمین مقدس فلسطین برو و جنازه‌ی یوسف را هم با خودت ببر. حضرت موسی علیه‌السلام عرض کرد خدایا! من نمی‌دانم قبر برادرم یوسف کجاست که جنازه‌اش را با خودم ببرم. خطاب رسید در فلان جا پیرزنی هست و از او آدرس قبر یوسف را بپرس. خداوند می‌توانست مستقیم به حضرت موسی علیه‌السلام بگوید که قبر کجاست، ولی می‌خواست او را پیش آن پیرزن بنی‌اسرائیلی بفرستد. حضرت موسی علیه‌السلام طبق آدرس منزل آن پیرزن را پیدا کرد و از او قبر حضرت یوسف علیه‌السلام را سؤال کرد. آن پیرزن گفت یا نبی‌اللّه می‌دانم، ولی گفتنش شرط دارد. حضرت موسی علیه‌السلام تردید و تأملی کرد. خطاب رسید موسی! ما شرط را می‌دهیم تو که نمی‌خواهی بدهی، قبول‌کن. حضرت موسی علیه‌السلام گفت به چه شرطی؟ آن پیرزن گفت به این شرط می‌گویم که در بهشت بین من و شما حجاب و فاصله‌ای نباشد. حضرت موسی علیه‌السلام فهمید آرزو و خواسته‌های این زن خیلی بلند است. این درسی بود که خداوند می‌خواست به حضرت موسی علیه‌السلام بدهد.

اگر آن شخص از پیغمبر می‌خواست که در بهشت از ایشان جدا نباشد، خب پیغمبر ردش نمی‌کرد، ولی بعضی‌ها حدواندازه‌ و خواسته‌هایشان کوچک است. اگر کسی با دعاهای معصومین مأنوس شود، خدا در خواسته‌ها، نیازها و حاجات ما تصرف می‌کند و افق دید ما را وسیع و بلند می‌کند. اگر با اهل بیت و دعاهای آن‌ها مأنوس باشی، حدواندازه‌ات را بزرگ می‌کنند. وقت بگذاریم و اگر نمی‌توانیم در یک ساعت همه‌ی دعای ابوحمزه را بخوانیم، لااقل هر شب یک صفحه‌اش را بخوانیم، ولی با کلمات نورانی معصومین مرتبط باشیم تا نور در قلبمان بتابد، تربیتمان کنند و رشدمان بدهند.

گدایی در میخانه طرفه اکسیری است          گر عمل بکنی خاک زر توانی کرد

اگر با اهل بیت مأنوس باشیم، با فرهنگ و کلماتشان ما را تربیت می‌کنند و رشدمان می‌دهند. از آن طرف، شیاطین عالم هم همین کار را می‌کنند. آن‌ها هم در نیازها، خواسته‌ها و آرزوهای انسان‌ها تصرف می‌کنند و آرزوهای انسان‌ها را کوچک و‌ دنیایی می‌کنند و نیازهای کاذب وارد زندگی آدم می‌کنند. الآن شیاطین عالم دارند همین کار را می‌کنند. فرهنگ سرمایه‌داری کالایی که نیاز اصلی ما نیست را آن‌قدر تبلیغ می‌کند که تبدیل به نیاز اصلی می‌شود و برای تهیه‌ی آن باید شب و روز بدویم؛ یعنی شما را معتاد به دنیا می‌کنند.

شیاطین عالم انسان‌ها را به نیازهای کاذب معتاد می‌کنند و این نیازها یواش‌یواش جای نیاز اصلی را می‌گیرند و دیگر وقت خلوت با خدا نداریم. دنیای سرمایه‌داری نیازهای کاذب را با تبلیغاتش وارد زندگی می‌کند و هم به سود و سرمایه می‌رسند و هم سلطه بر زندگی آدم‌ها پیدا می‌کنند و سبک زندگی‌ها را عوض می‌کنند. آن وقت همه‌‌ی نیازها، نیازهای زمینی و دنیایی می‌شود.

یکی از کارهای شیطان، امنیه‌کردن آرزوهاست که در قرآن به آن اشاره شده است؛ یعنی آرزوهایی برای انسان درست می‌کند که سرش فقط به‌سمت زمین و دنیا باشد و دیگر به آسمان کاری نداشته باشد؛ امّا اهل بیت، حتی نیازهای زمینی را آسمانی می‌کنند و رنگ متعالی به آن می‌دهند.

خواب و خوراک و ازدواج و ... جزو نیازهای ماست، امّا در دعاها و فرهنگ معصومین این‌چنین به ما یاد می‌دهند: «قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی»؛ یعنی بخور و قوی باش، ولی در راه خدا کارکن. امام سجاد علیه‌السلام به خدا عرض می‌کنند: «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک»؛ خدایا به من طول عمر بده تا بتوانم بندگی کنم و در راه تو باشم. اهل بیت به نیازهای دنیایی رنگ متعالی می‌دهند و این‌جوری آدم را بزرگ می‌کنند و رشد می‌دهند، خداوند متعال هم به اندازه‌ی حدواندازه‌ی آدمی نعمت می‌دهد. اگر حدواندازه‌ات بزرگ‌تر شود، خدا در ظرفت می‌ریزد.

کسی که خواسته‌‌هایش فقط آب و دانه است را که زانوبه‌زانوی امیرالمؤمنین علیه‌السلام نمی‌نشانند. او خواسته‌اش همان آب و دانه است. در آخرت هم اگر کسی حدواندازه‌اش فقط سیب و گلابی و حور و قصور باشد، همین‌ها را به او می‌دهند. البته بسیار ارزشمند است، امّا کسی که همتش بلند باشد، جلوه‌ی خدا را در سیب و گلابی و حور و قصور نمی‌بیند، جلوه‌ی خدا را در اعظم آیاتش امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها می‌بیند. همه چیز در بهشت جلوه‌ی خداست، امّا بزرگ‌ترین آیات اهل بیت‌اند.

در کامل الزیارات ابن قولویه هست که وقتی در عالم آخرت دارند بهشت را ‌آماده می‌کنند، عده‌ای دور امام حسین علیه‌السلام را گرفته‌اند. وقتی بهشت آماده می‌شود و می‌گویند وارد آن شوید، آن‌ها توجهی به آن بهشت ندارند و با امام حسین علیه‌السلام بودن را اختیار می‌کنند. گفت:

من که امروزم بهشت نقد حاصل می‌شود          وعده‌ی فردای زاهد را چرا باور کنم

ما هنوز برایمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها جلوه نکرده‌اند که لذت آن‌ها را بفهمیم. یکی از مراجع نجف می‌گوید وقتی به آیه‌ی ۷۱ سوره زمر رسیدم که می‌فرماید: «وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا»؛ منظور آیه از اینکه کفار را دسته‌دسته به‌سمت جهنم می‌کشند را ‌فهمیدم؛ چون جهنم جای بدی است و آدم‌ها را به زور داخلش می‌اندازند و با پای خودشان نمی‌روند؛ امّا وقتی به آیات ۷۳ تا ۷۵ همین سوره رسیدم که می‌فرماید بهشتی‌ها را هم می‌کشند و به‌سمت بهشت می‌برند، منظور آیات را نفهمیدم تا اینکه در کامل الزیارات خواندم، فهمیدم بهشتیانی هستند که اطراف اهل بیت‌اند و آن‌ها را می‌کشند و به بهشت می‌برند.

از دعاهای زاکیه‌ی حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها استفاده کنید. بخشی از دعاهای حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها درخواستی از خدا نیست، بلکه عظمت و صفات خدا را بیان می‌کند. در دعای جوشن خواسته‌ای از خدا نیست، همه‌اش اسم‌های خداست. پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌اله کنار حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها بودند که فرمودند زهراجان جبرئیل امین وحی نازل شد و از طرف خداوند متعال فرمود هرچه فاطمه بخواهد، برایش محقق است و به او می‌دهیم. حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: «شَغَلَنی عَن مسَئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدمَتِهِ، لا حاجَةَ لِی غَیرُ النَّظَرِ اِلی وَجهِهِ الکَرِیم»؛ لذت در خدمت خدابودن برایم کافی است از اینکه از او چیزی بخواهم. جز این حاجتی ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم. بخشی از دعاهای حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها این‌چنین است. مثل دعای نور که ایشان به سلمان یاد دادند و فرمودند اگر می‌خواهی خدا را ملاقات کنی و او از تو راضی باشد، این دعا را بخوان.

قسم دوم دعاهای حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها، خواسته‌های معنوی از خداست. «اللَّهُمَّ ذَلِّلْ نَفْسِی وَ عَظِّمْ شَأْنَکَ فِی نَفْسِی»؛ خدایا من را پیش خودم کوچک‌کن تا عظمت تو در دلم بزرگ باشد. قسم سوم از دعاهای حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها همان حاجات بشری است. افزونی رزق، رفع بیماری و رفع گرفتاری‌ها و ... که خیلی ارزشمند است و باید آدمی از این توسلات برای رفع گرفتاری‌ها، بیماری‌ها و مشکلات استفاده کند که توسلات فوق‌العاده‌ای است.

قسم چهارم هم دعاهایی است که برای دیگران کرده‌اند. حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها برای دیگران خیلی دعا می‌کردند. اصلاً اهل بیت به شاگردانشان یاد دادند که تا می‌توانید برای دیگران دعا کنید. امام مجتبی علیه‌السلام می‌فرمایند شب جمعه‌ای با مادرم بودم و مادرم تا صبح برای دیگران دعا کرد و یک دعا هم برای خودش نکرد. گفتم مادرجان چرا برای خودت دعا نکردی؟ فرمودند پسرم اول همسایه بعد خودت.


۱) أمالی الصدوق: ۱۰۰/ ۲، الفضائل لشاذان بن جبرئیل: ۸ کلاهما عن ابن عبّاس.
۲) معانی‌الاخبار، ج٢، ص۴١٩
۳) کافی: ج ۳، ص ۳۴۳، ح ۱۵
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی